اراضی ایران بطور کلی یعنی اراضی جلگه و دشت ایران به استثناء گیلان و مازندران خشک و شنی بوده و خاک سرخ رنگی دارد و در غالب این دشتها فقط بوته و خار میروید ولی اراضی واقع در درهها و دامنه کوهها که غالب دهات و آبادیهای ایران در آن واقع است سرسبز و حاصلخیزند در این نقاط با استفاده از آب چشمههای دامنههای کوهها/ اراضی کشاورزی و باغات را آبیاری میکنند زیرا میزان بارندگی در ایران کم است و به امید آب باران نمیتوان زراعت کرد. زمینهای زراعتی را ایرانیها بطور خاصی «کردبندی» نموده و در شیارهای آنها شبها آب میاندازند تا در آفتاب روز بعد کاملاً مستعد برای رشد و نمو گیاهان شود و برای شخم زدن اراضی کشاورزی معمولاً از گاوآهن استفاده مینمایند و در زمینهای کشاورزی بیشتر برنج و گندم و جو میکارند و قسمتی از آنها را هم به کشت ارزن ، عدس ، نخود و لوبیا اختصاص میدهند و کشت کنجد در ایران معمول بوده و از دانههای آن روغن میگیرند که به آن "شیربخت" میگویند و در پختن غذاها بکار میبرند و دهاتیها گاهی آن را مخلوط با دانههای دیگر بود داده و میخورند و پنبه در همة ایالات ایران کشت میشود و شهرها و دهات زیادی در ایران هستند که تمام امور آنها از کشت و معاملات پنبه میگذارد. در ارمنستان ، ایروان ، نخجوان ، قراباغ، ارسباران ، آذربایجان ، خراسان بیش از سایر نقاط به کشت پنبه توجه شده و از محصول آن استفاده میکنند. علوفه و خوراک حیوانات مخصوصاً اسبها جو مخلوط با کاه است و گیاه دیگری نیز ایرانیها دارند که به آن یونجه میگویند و در ایروان کشت یونجه زیاد معمول است ولی در سواحل دریای خزر بعلت رطوبت هوا که زمین همیشه سبز و خرم است این کار را نمیکنند و در بعضی نقاط شنبلیله هم کشت میکنند و برای علوفه دامها و مخصوصاً گاوها بکار میبرند.
ولی عمدهترین محصولات این فلات عبارت است از گندم، جو، ارزن، ذرت، یونجه، انواع حبوبات ، پنبه، تریاک ، تنباکو و درختان میوه و انگور.
جغرافیای تاریخی آذربایجان در دوره صفویه
در اواخر قرن هفدهم کشور ایران وسیعتر از ایران امروز بود زیرا به جای 682000 میل مربع ، یک میلیون میل مربع مساحت داشت.
در جنوب شرقی گرجستان، ایالت وسیع آذربایجان قرار داشت که وسعت آن در آن ایام از امروز بیشتر بود زیرا شامل ایالات و نواحی کوچکتر مانند چحوزسعد یا ایروان ، نخجوان و قراباغ بود و تمام این سرزمینها به اضافة گرجستان در اوایل قرن نوزدهم به چنگ روسها افتاد. تبریز مرکز آذربایجان و مقر بیگلربیگی یا استاندار بود. از شهرهای پرجمعیت دیگر آذربایجان باید ایروان ، گنجه و اردبیل را نام برد. ایروان پایتخت چخورسعد و مرکز حکومت یک بیگلربیگی و شهر عمدة ارمنستان ایران بود . گنجه، زادگاه شاعر معروف نظامی و نیز مقر حکومت یک بیگلربیگی بود که ناحیة مجاور آن قراباغ هم در زیر نظر او اداره میشد و با شهر اردبیل سلسلة صفویه پیوستگی نزدیک داشت زیرا شیخ صفی و بسیاری از اعقابش در آنجا مدفون بودند. در جنوب آذربایجان ، ولایت کردستان یا اردلان قرار داشت که توسط یک والی اداره میشود و مقر حکومتش در سنندج بود. کردهای ایران مانند سایر هم نژادان خود در ترکیه از آئین تسنن پیروی میکردند. کردستان از طرف جنوب با ایالات کرمانشاه که مقر حکومتی به همین نام داشت مجاور بود و راه عمدة بغداد به قزوین و تهران به خراسان مثل امروز از این ایالت میگذشت.
در اواخر عهد صفوی مردم ایران مثل امروز از نژادهای گوناگون بودند و زبان، آداب و رسوم آنها با یکدیگر فرق داشت. از یک طرف عدهای در شهرها و دهکدهها ساکن و از طرف دیگر جمعی چادرنشین بودند. تاجیکها که باید کردها را نیز جزء آنها بشمار آورد از نژاد آریایی و در اکثریت بودند همچنین عدة زیادی ترک و ترکمن، عرب، بلوچ، براهویی، افغانی، گرجی، ارمنی و نیز جمعی کلیمی و صابی در این کشور اقامت داشتند اکثر ترکها و ترکمنها از اخلاف طوایفی بودند که دسته دسته از امپراطوری عثمانی آمده و از شاه اسماعیل اول مؤسس سلسلة صفویه پشتیبانی کرده بودند. عده دیگری از نژاد ترک مانند طوایف افشار و قشقایی قبل از دورة صفویه به ایران آمده بودند و در قفقاز نژادهای مختلفی وجود داشت و به اضافة لزگیها و سایر طوایفی که در نواحی کوهستانی داغستان به سر میبردند گرجیها و ارامنه نیز در این منطقه میزیستند.
تقسیمات کشور ایران :
کشور ایران از طرف شاهعباس کبیر به 5 ناحیه یا ایالت اصلی تقسیم شده بود:
1- فارس (جنوب ایران) پارسة قدیم که تا خلیج ایران (فارس) امتداد دارد و به بیست حوزه تقسیم میشود که بزرگترین آن حوزة حول و حوش شیراز و مرکز این ایالت است.
2- خراسان (مشرق ایران) که تا هندوستان گسترده است و به 40 حوزه تقسیم شده و مرکز این ایالت مشهد است و در حوزهای به همین نام و همچنین سه حوزة دیگر هم از توابع آن است.
3- آذربایجان (شمال غرب ایران) که ماد شمالی و قسمتی از ارمنستان را شامل میشود و تا سرحد ترکیه امتداد دارد. این ایافت به 55 حوزه تقسیم شده و شهر مهم تجاری، تبریز مرکز آن است و غیر از حوزهای که به همین نام مشهور است نُه حوزه دیگر نیز از توابع آن به شمار میرود.
4- گیلان و مازندارن ( در ساحل دریای خزر) که تقریباً با میرکانیة قدیم مطابقت دارد و شامل 21 حوزه میشود و مرکز آن استرآباد است که غیر از حوزهای به همین نام دو حوزه دیگر را هم شامل میشود.
5- عراق عجم (مرکز ایران) که شهر برجستة آن اصفهان پایتخت مملکت است و غیر از حوزهای به همین نام چهار حوزه دیگر را نیز دربرگرفته است.
شاه 25 بیگلربیگی را به ادارة نواحی مختلف منصوب کرده و بقیه حکام و مأمورین کشوری هم زیر نظر اینها قرار دارند به استثنای وزرا (مدیران املاک خاصه) که مستقیماً زیر نظر شخص شاه انجام وظیفه میکنند. البته در این اوقات چنان تعداد بیگلربیگیها در مملکت محدود است که بسیاری از مناطقی که روزگاری بدست بیگلربیگیها اداره میشده امروزه به خاصه تبدیل شده است.
حکومت سیاسی در ایران :
عدالت و قانون در امور جنایی به سرعت و شدت اجرا میگردد و مجرمین به کیفر عمل خود میرسند و معمولاً خان یا والی و حکمران هر ایالت یا ولایت حکم را صادر میکند و از طرف خان نمایندهای بنام «داروغه» تعیین شده و شخصی را بنان «عسس» در زیر امر خود دارد که احکام صادره را به موقع اجرا میکند و از طرف پادشاه هم یک نفر بنام «دیوان بیگی» و یک نفر هم بنام «کلانتر» تعیین شدهاند تا در حق یا ناحق بودن احکام صادره مراقبت کنند و نگذارند که افراد ملت زیر فشار و اوامر ظالمانه قرار گیرند و مرتکبان قتل هم به سرعت مجازات میشوند و دیوان بیگی هم غالباً قاتل را در اختیار خانوادة مقتول میگذارد تا او را به میدان قصاص ببرند و هر طور که بخواهند اعدام کنند . البته گاهی به قاتل اختیار داده میشود که جان خود را با پرداخت پولی بازخرد ولی این عمل برای خانواده مقتول خفتآور است که کمتر دیده شده قاتلی را بدین وسیله عفو کرده باشند. راهزنان را نیز به طرق مختلف مجازات میکنند و دو پای راهزنان را به جهاز شتری میبندند و سینه و شکم وی را از بالا و پایین چاک میزنند و برای عبرت بینندگان شتر را در تمام محلات میگردانند و یا سر راهزن را از سوراخ تنگ دیواری به در میکنند بطوریکه سر در یک طرف و بدن در طرف دیگر دیوار بماند و قادر به حرکت نباشد و برای مسخره نیز چپقی در دهان او میگذارند تا بدین ترتیب تعذیب و کشته شود. و بعضی اوقات هم یا با دنبة داغ گوسفند تمام اعضای بدنش را میسوزانند یا در سر هر گذری یکی از اعضای بدن او را مثله میکنند. با اینکه در سراسر جادهها راهدارهایی وجود دارد و راهزنی کمتر صورت میگیرد ولی اگر راهزنی روی دهد خان یا حاکم محل ده الی 40 روز مهلت دارد که دزد یا راهزن را پیدا کند و مال گرفته شده را به صاحب آن برگرداند در غیراینصورت باید غرامت همه را از مال خود بپردازد و در چنین مواردی خان یا حاکم از ترس اینکه مبادا خبر یا شکایت به گوش پادشاه برسد غرامت اموال برده شده را میپردازد سپس اقدامات لازم را برای دستگیری راهزن و کشف اموال مسروقه بعمل میآورد. همچنین بیادبیها و فحاشیهایی را که نیز در اماکن عمومی، میخانهها و خانههای عمومی رْخ میدهد به شدت کیفر میدهند و درهر شهر شخصی بنام «محتسب» وجود دارد که ناظر امور مواد غذایی با 4 تن معاون وجود دارند که قیمت اجناس را اول هر هفته بدقت تعیین میکنند و در ایران مواد غذایی را به وزن میفروشند و فروش به حجم در ایران قدغن است و اگر کسی از این قانون سرباز زند او را مجازات میکنند. واحد وزن مالالتجارههای معمولی و ارزان قیمت در ایران «من» است و واحد وزن اجناس گران قیمت «مثقال» است.
پیتر و دلاواله در سفرنامهاش آورده که «روزی شاه بنا به عللی ناراحت بود و دهقان بیچارهای برای شاه عریضهای تقدیم کرد و شاید تقاضایش هم خیلی ناچیز بود ولی دستور دارد که او را مجازات شدیدی بکنند که اینکار را هم کردند.
مشاغل و کارهای ایرانیها:
کارها و مشاغل ایرانیها که با آن زندگی خود را اداره میکنند علاوه بر زراعت و باغداری که اکثریت بهآن اشتغال دارند انواع حرف و صنایع ، تجارت ، نویسندگی و کتابت و بالاخره امور جنگی است وعده زیادی از کارگران و صنعتگران در دکانها و کارگاههای کوچک خود با جدیت مشغول بکار میباشند و حتی عدهای از این کارگران هم در منزل خود کار میکنند و عدهای هم در وسط کوچهها و میدانها مینشیند و در معابر و جلوی چشم مردم کار میکنند و عده زیادی از این کارگران بافندهها، رنگرزها و نقاشان میباشند.
تعیین حدود ایران :
بطور کلی حدود مجموع پهنة ایران دارای عوارضات تند شدید طبیعی بوده و کوهها و بیابانها آن را فراگرفتهاند از باقی مانده حدود آن فقط زراعت میشود. یعنی از کل پهنة ایران بیش از عملاً کشت نمیگرند. و در قدیم ایران اوضاعی وجود داشته که علاوه از کمبود بارش از پیشرفت کشاورزی ایران جلوگیری مینموده است و به همین سبب سالیان دراز، کشت و کار کشاورزی بصورت خیلی ابتدایی صورت میگرفته است و خرده مالک سابقاً در ایران کم بوده و بیشتر زمینهای بزرگ در دست مالکان عمده قرار داشت به قسمی که هر مالک ممکن بود یک یا چند ده و هزار هکتار زمین در اختیار داشته باشد و مالک از 5 بخش کشت و کار مانند : زمین، آب ، دانه ، وسایل کار و نیروی کار فقط زمین و آب در اختیار زارع میگذاشته و در مقابل رسماً محصول را دریافت میداشت و در بعضی نقاط که اربابان طمع کار داشته بجز نیروی کار بقیه با مالک بوده است. حقالسهم مالک و رعیت در مناطق ایران تفاوت داشته است و در هر صورت به نفع مالک که سهمی در تولید نداشته است و چون زارعان عملاً بهرهای از دسترنج خود نمیبردند فقیر و ندار بودند و زمین و روستاها آباد نمیشدند.
آب و هوا
آب و هوای فلات ایران حد وسط ندارد تابستانهای آن بسیار گرم و زمستانهایش نسبتاً سرد است. ایران تقریباً در منطقه معتدله واقع شده و کوهستانهایی که در قسمتهای مختلف آن وجود دارند آب و هوای گوناگون و متفاوتی به ایالات این کشور دادهاند. همچنین آب و هوا تبریز سالم است و اهالی این شهر کمتر دچار تب میشوند و مسافرانی که دارد این شهر میگردند اگر هم تب داشته باشند طولی نمیکشد که تب آنها برطرف میشود و به همین جهت به این شهر نام تبریز را دادهاند یعنی تب در اینجا از بدن انسان ریخته و از بین میرود.
کشاورزی و زراعت:
پژوهشگران علوم اجتماعی عقیده دارند که تمدن واقعی، شهرنشینی نیست بلکه هر کشوری که در امور کشاورزی پیشرفتهتر باشد متمدنتر میباشد و این نظر درست، قابل پذیرش در مورد ایران کهن است زیرا همگام پیشرفت در علم و هنر، ایران در عصر خود سرآمد کشورهای آبادان بود که راههای ارتباطی سدهای عظیم و کانالهای زیاد میساختند و از دوران باستان کشاورزی در ایران کار مقدسی بشمار میرفت و هر ایرانی که به کار کشاورزی اشتغال داشت او را به خدا نزدیکتر میدانستند و ایران با داشتن کلیماهای مختلف و غنی بودن خاکش از قدیم استعداد بعمل آوردن فراودههای کشاروزی را داشته است و بع قسمی که همیشه رکن اساسی اقتصادی این سرزمین محسوب میگشت. درخت و درختکاری، دام و دامپروری، آب و آبیاری همیشه مورد توجه ایرانیان بوده است بطوریکه کشاورزی را یکی از سنن باستاین ایرانیان میشمردند و کشاورزان و زارعان را محترم میداشتند.
زراعت نزد روستائیان آسیا:
برای گروهی از روستائیان آسیا، آفریقا و آمریکای جنوبی زراعت جز صاف کردن زمینهای جنگلی یا بوتهزارها، شخم زدن و بیل زدن، بذرافشانی و بالاخره درو و برداشت محصول مفهومی ندارد. زمینی که هر سال بدون کود کشت میشود پس از چند سال بازده آن کاهش مییابد و آنگاه زارع زمین دیگری را هموار میکند و به زیر کشت میبرد و این روش تکرار میشود تا تمام مزارع اطراف قرارگاه، بعلت تحلیل رفتن خاک و بیقوه شدن، خاصیت و استعداد خود را از دست میدهند و آنگاه کشاورزان از آنجا به جای دیگر کوچ میکنند.
زراعت
زراعت امری مقدس شمرده میشود و به نقل از گفتههای بزرگان که نخستین دهقان آدم بوده و گندم از آدم و حوا به یادگار باقی مانده است به کار زراعت ارج مینهند و آن را گرامی میدارند و بنا به نوشتة کتاب که از جبرئیل پس از خروج آدم از بهشت دستوری صادر شده است که آدم و فرزندان او تا روز قیامت بکار زراعت اشتغال ورزند و سیمای دهقان به گونه آدمی آرام، خداترس و قانع به قسمت خود که از نتیجه کارش برخوردار و اینکه همیشه سیر است تصویر میشود و کار زراعی با امور دینی و عبادت برابر است و گفته شده که در نجات و سعادت انسان در دنیا و آخرت 4 چیز است «اول فرمان برداری و بزرگداشت خداوند، دوم پیروی از سنت رسول اکرم، سوم مهربانی با خلق خدا، چهارم کار و کوشش در زراعت». بنابراین زراعت همانند وظیفه دینی مقدس و کارخدایی و واجد ارزش اجتماعی است. حکام و دولتمردان روزگار گذشته با اعمال سیاست، حمایت از کشاورزان و دهقانان در بسیاری موارد، مالکان عمده و فئودالها را به رعایت احوال دهقانان و کاهش میزان توقعات از این طبقه اجتماعی ملزم میساختند. سلطان محمد خدابنده که در روزگار خود در اجتماع گروهی از امرای لشکر سخنرانی میکند ضمن ارشاد آنها میگوید آبادانی و مصالح ما و شما از کار و کوشش رعیت است. اگر گاو و تخم از رعایا بستانید و سهم ایشان را ندهید آنها به اجبار زراعت را ترک میکنند آنوقت شما چه خواهید کرد؟ و آنها وقتی از سخن را شنیدند روی در نوازش آوردند.
آثار اسلامی سدههای میانه دربارة کشاورزی منابع بسیار ارزشمند هستند که میتوان درباره روشهای کشاورزی و انواع گیاهان و غلاتی که از قدیمیترین زمانها در جهان اسلام کشت میشده اطلاعاتی را بدست آورد در این میان ، بویژه کتب کشاورزی عربی به همراه منابع تاریخی ـ جغرافیای دیگر به محققان اسکان داده است که تصویری نسبتاً روشن از فعالیتهای کشاورزی، بهرهوری، توسعه و نوآوری در غرب جان اسلام بویژه در اسپانیای مسلمان و یمن تحت حکومت رسولیان ترسیم کنند اما در محیط ایران با توجه به این تصور شایع که روشهای کشاورزی سنتی ایرانی بسیار احتیاطآمیز است و با توجه به قلت آثار مربوط به کشاورزی زبان فارسی گرایش رایج آن بوده که اطلاعات موجود در این آثار را حاکی از ثبات و تغییرناپذیری وضعیت کشاورزی در این سرزمین برانند.
برای رشد و شکوفایی کشاورزی رعایا به عدل سلطان، بویژه همچون نمونه آرمانی شاهان ساسانی و توانایی او در رعایت اصول شریعت وابستهاند و بعبارت دیگر پیش شرط اصلی آن حکومت مقتدر مرکزی به شیوه ایران پیش از اسلام است که شریعت اسلام بدان مشروعیت بخشیده باشد و در مقابل کشاورزی شکوفا هم پایه حکومت متمرکز و باثبات است. زیرا منبع اصلی آن برای پشتیبانی سپاه را تشکیل میدهد.
بناب ه گفته قاسم بن یوسف «تا هر کس در زراعت و داشت و باغبانی و زرداری و سایر مهمات دهقانی به بلوکات هرات و ولایات نواحی شروع نماید بر قواعد آن اطلاع یافته .... و این را در این امور مشکلی نباشد».
در دهههای پایانی قرن پانزدهم، شهر هرات به یک مجموعة شهری تبدیل شده بود و با نواحی روستایی اطرافش پیوستگی جداییناپذیری داشت. نیازهای جمعیت رو به رشد این شهر را فقط مازاد کشاورزی بسیار زیادی میتوانست پاسخگو باشد که اینکار با افزایش سطح زیر کشت در اطراف شهر از طریق گسترش شبکه آبیاری، احیای اراضی موات و توسعه هر چه بیشتر کشاورزی تراکم و بسیار تخصصی که با الگوهای سکونت فشرده درة هریرود از قدیمترین زمانها ارتباط داشته است میسر میشد و این گونه کشاورزی فشرده که غالباً در قطعه زمینهای نسبتاً کوچک، آبی و معمولاً محصور در دور تا دور شهر انجام میگرفت و میوههای باغی و نیز انگور، گلها و گیاهان دارویی و سبزیهای باغی که بعضی از آنها در مقیاس وسیعی کشت میشدهاند و کمتر از 10% کل اثر به کشت غلات (بویژه جو و گندم) و سبزیها که مستلزم استفاده از زمین وسیعی است اختصاص یافته است و این نوع کشت متراکم و آبی بسیار آسیبپذیر و شدیداً به نظام آبیاری کاملاً منظم و مدبرانهای وابسته بود و به سرمایه و نیروی کار ماهر هم در روشهای کشاورزی و هم در ساخت و نگهداری ابزار آلات کشاورزی نیاز داشت و موفقیت آن به دو عامل بستگی داشت: مدیریت نظارتی در سطح پیشرفته و ثبات سیاسی . متولیان اماکن مذهبی فراوان در خراسان عصر تیموری به سبب برخورداری از تجارب طولانی و امانتداری و درستکاری (بویژه اگر از خانوادههای سادات قدیمی بودند). در اختیار داشتن سایقان و ثبتکنندگان کارکشته و منافعی که خود در کسب درآمد هر چه بیشتر از موقوفات داشتند. بهترین نامزدها برای سازماندهی و اداره کشاورزی خاص منطقه هرات بودند در نتیجه اماکن مذهبی و مزارات عمدة عصر تیموری همچون مزارات گازرگاه، مشهد و بلخ که از منابع مالی و افراد لازم برای فعالیت معقول کشاورزی برخوردار بودند به مؤسسات کشاورزی کارآمد و وسیعی تبدیل شدند. نزدیک به صد سال حاکمیت سلسلة ترکی ـ مغولی تیموری در خراسان که به قومی با فرهنگ تبدیل شده بودند و نیز بیش از 35 سال حکومت سلطان حسین در هرات ، دورة رشد نسبتاً آرامی را پدید آورد که به کشاورزی منطقه امکان داد استعدادهای بالقوه خود را فعالیت بخشد اما دستاوردهای کشاورزی عصر تیموری ناگهان با هجوم سیل چادرنشینان ازبک پایان یافت. تصرف هرات به دست ازبکها در آغاز یورشهای بعدی آنها به خراسان باعث ویرانی کامل اماکن مذهبی، باغات و بستانهای این سرزمین و پراکندگی مردم آن شد و درست سه سال بعد یعنی در سال 916/1510 که صفویان هرات را به تصرف درآوردند و شهر در مراحل تکوین دولت صفوی به رهبری شاه اسماعیل اول در تحت نظارت مستقیم امرای قزلباش بود و آنان ادارة امور ولایت را منحصراً در اختیار خود داشتند که باز هم اوضاع به شکل پیشین بهبود نیافت و قزلباشان که از اتحاد چند قبیله چادرنشین تشکیل یافته بودند و سنتهای ترکی و مغولی را رعایت میکردند و تحت رهبری امرای سپاهی ترک قرار داشتند همچون ازبکان پیش از خود در خراسان عنصری بگاه به شمار میرفتند و منافع آنها با منافع مردم ساکن در این سرزمین تضاد اساسی داشت و لذا از هر گونه توجهی به فعالیتهای کشاورزی جلوگیری میکردند. تاخت و تاز و غارت اموال بومی که ویژگی بارز نخستین سالهای حکومت قزلباشان در هرات بود باعث سقوط هر چه بیشتر کشاورزی شد و شاهد غیرقابل تردید سقوط شدید کشاورزی در منطقه هرات که روزگاری منطقهای بسیار شکوفا بود قحطی و ویرانگری است که نزدیک به دو سال از 919/1513 تا 921/1515 بر این شهر و نواحی مجاور آن سایه افکند و در مناطقی مانند خراسان که کشاورزی آبی متمرکز در آنها معمول بود ادارة فعالیتهای کشاورزی مستلزم آشنایی نزدیک با شیوههای استفاده از آب نیز بود چرا که میزان باروری زمین بستگی مستقمی با آن داشت.
تاریخ کشاورزی
کشاورزی امروز ما محصول قرنها تجربه و آزمایش نوع بشر است و همیشه بصورت فعلی خود وجود نداشته است بلکه در طول قرنها ابزار و آلات و بذرها و روشهای کاشت آن تحول و دگرگونی لازم را دریافته و مدارج ترقی و تکامل خود را پیموده است.
برداشت محصول از زمین فعالیت جالب توجه و خاصی است که در عرصة کره زمین از قطبین تا استوا از سوی انسانها به هر رنگ و ملیت و مذهب ابراز میگردد. جغرافیای کشاورزی در حقیقت چیزی جز مطالعه منطقی این فعالیت پردامنه در این عرصة وسیع نمیباشد و در چنین مطالعهای 2 نکته به شدت مورد توجه است یکی آنکه کشاورز را در هر جا با همه نیرو و تجربیات گذشته و درجة فن و قدرت ذاتی بهرهبرداریش از زمین خود در نظر آریم و دیگر اینکه قلمروهای مختلف کشت و عوامل جغرافیایی مؤثر در نوع محصول را از خاطر دور نداریم.
کشاورزی در ازمنة ماقبل تاریخ :
اگرکشاورزی را عبارت از اهلی کردن حیوان و گیاه مفید به حال انسان یا بعبارت دیگر بهرهبرداری عقلانی از زمین و حیوان بدانیم میتوانیم ادعا کنیم که انسانهای ماقبل تاریخ با فعالیتهای ابتدایی خویش نیز بدین کار اشتغال داشتند.
انسان حیوانی است که تقریباً همه چیز میخورد (omnivore) و خیلی طول کشید تا این انسان همه چیز و همه جور خور بتواند خورش خویش را با فراغ خاطر پیدا کند اما خیلی زود حس کرد که از گیاه و حیوان غذای متنوع برای خود تهیه کند و این دو موجود را رام خود سازد. بنابراین از میان انواع گیاهان پیرامون خود بعضی را انتخاب و از میان حیوانات محیط خویش بعضی را ریزهخوار خویش کرد و بهرهبرداری از آنها را آغاز نمود. امری که مقدمة کشاورزی و دامپروری است و خلاصه آنکه در آغاز کار انسانها هیچ نوع حیوانی را مورد استثمار قرار نمیدادهاند و در مورد گیاهان نیز جزء بهرهبرداری مختصری نداشتند به این معنی که شاخ و برگهای تازه و جوان گیاهان، جوانه و حشرات و پروانه و حیوانات کوچک را میخوردهاند.
کشاورزی در عهد باستان :
مقارن عهد تاریخی و اواخر ماقبل تاریخ مرحلهای وجود داشته که بشر در آن دارای کشاورزی محلی با اقتصادی بسته بوده است و در جریانهای بعدی بر اثر برخورد ملل و اقوام مبادلات کلافی از آن بوجود میآید خود تاریخ در امر کشاورزی مؤثر است اما آنچه که واقعاً در این امر مؤثر است و انسان کوشش خود را جزء در چهارچوب آن اعمال نمیکند محیط جغرافیایی است و در این میان عامل مهم و عامل تسهیل کننده امر گسترش کشاورزی موضوع انعطافپذیری گیاه و حیوان است و دورة تاریخ در همه جا و در یک زمان همین آغاز نشده است.
محصولات باغستانها و میوههای رایج در ایران :
ایران چون یک کشور گرمسیر است و تابستانهای آن طولانیتر از زمستانهایش است دارای میوه و سبزیجات عالی و خوبی میباشد زیرا آفتاب در بیشتر ایام سال در آن میتابد. میوههای ایران انواع بسیار دارد. خربزههایی که در ایران تولید میشود فوقالعاده شیرین بوده و نظیرش در هیچ کشور اروپایی به چشم نمیخورد و بهترین آن در اصفهان بعمل میآید و نوعی خربزه در ایران وجود دارد که به آن "شمامه" میگویند و بنا به گفته جملیکایرری در سفرنامهاش 6 نوع خربزه در ایران وجود دارد. انواع کدو نیز در ایران بعمل میآید و سبزی دیگر بادمجان است که بصورت خام مصرف نمیشود زیرا کمی تلخ است و آن را بصورت پخته مصرف میکنند. هلوهای ایران نیز بسیار لطیف، خوشمزه و معروف است و هر قدر هم مصرف شود برای انسان ایجاد ناراحتی نمیکند که بهترین آن در قزوین بعمل میآید. درخت مو در ایران خوب بعمل میآید و تقریباً در تمام شهرهای ایران درختان و انگورهای شیرین را میتوان مشاهده کرد ولی بهترین و شیرینترین انگور متعلق به شیراز و تبریز است و عالیترین نوع انگور تبریز "طبرسه" نام دارد که حبههای آن دراز و بدون دانه است این نوع انگور در نقاط دیگر هم بعمل میآید ولی به خوبی و مرغوبیت انگور تبریز نیست و نوع دیگر از انگور ممتاز "قزکی" نام دارد که در اطاف تبریز و اردوباد بعمل میاید و اگر در خوردن آن افراط کنند مبتلا به دیسانتری میشوند. همچنین بنا به مقررات مذهبی به ایرانیها اجازة درست کردن شراب از این انگورها را نمیدهند و صرف شراب نیز حرام و ممنوع است اما آب آن را گرفته و روی آتشی حرارت میدهند تا غلیظ شده و فقط یک ششم آن باقی بماند و بصورت شیرهای غلیط و روغن مانند در میآید که این شیره را دوشاب مینامند و موقع خوردن با کمی سرکه و آب مخلوط میکنند. در تبریز از این دوشاب یا شیرة انگور یکنوع شیرینی درست میکنند که به آن حلوا میگویند و بدین منظور دوشاب را با مقداری مغز بادام، آرد گندم ، مغز گردو کوبیده و مخلوط کرده و آن را در کیسههایی ریخته و فشار میدهند بطوریکه خمیری بوجود آید و این خمیر بقدری سفت میشود که در زمستان باید آن را با اره یا تبر قطعه قطعه کرد. این خمیر را گاهی دور یک نخ به شکل استوانه و شمع میپیچند و به آن "سوجوخ" میگویند و به مانند شیرینی آن را مصرف میکنند. از میوههایدیگری که در ایران به عمل میآید گلابی را میتوان نام برد که در اردوباد آن را میکارند و انجیر هم میوة مطبوع و فراوانی است که در همة نقاط کشور بدست نمیآید و این میوه به اضافه انار و بادام در پارهای از نقاط و مخصوصاً جنگلهای گیلان و مناطق کوهستانی بهترین آن در رشت و قزوین و درشتترین نوع آن در قراباغ بعمل میآید بطور وحشی بعمل میآید و ایرانیان معمولاً این انارها را که وحشی و ترش مزه میشوند آنها را دانه دانه کرده و در آفتاب خشک میکنند و بنام "ناردان" بفروش میرسانند و آن را معمولاً به غذاهایشان هم میزنند چون رنگ آنها را تیره و قرمز و مزه آنها را ترش میکند و این دانههای خشک را گاهی در آب ریخته و میجوشانند و بعد آب غلیظ آن را به برنج میزنند که پلو را خوشمزه میکند از میوة درخت سماق هم ایرانیان استفاده میکنند و در کل ایرانیان غذای ترش را دوست دارند و چاشنیهای ترشی را بکار میبرند و به همین جهت کمتر دچار عوارض معدی میشوند. بادام نیز در ایران بحد وفور بدست میآید و گردو نیز از میوههای خوب است که فراوان حاصل میشود و یکی از ارقام صادرات ایران بشمار میرود قزوین ، سلطانیه ، دامغان و مازندران هم از نواحی پستهخیز ایران است و از دیگر میوههای درختی ایران زیتون، نارنج ، لیمو که فراوان بدست میآید، پرتقال ، زردآلو که بهترین آن در تبریز بعمل میآید و یکنوع آلوی سرخ معروف به "آلوبخارا" وجود دارد که به خوبی نگهداری و مصرف میشود. در ایران شاه بلوط خیلی کم دیده میشود. در گیلان و لاهیجان بهترین درخت توت را میتوان یافت. درخت توت که فرنگیها آن را درخت ابریشم مینامند در ایران جز درختهای میوه محسوب میشود. همچنین در ایران انواع مختلف سبزی کاشته میشود که مقدار زیادی آن ضمن غذا مصرف میگردد و سبزیهای معروف ایران عبارتند از کاهو، کلم، اسفناج، ریحان، کلمقمری. میوههای نقاط مختلف ایران از نظر طعم و مرغوبیت با یکدیگر متفاوتند و ایرانیان با روش و سلیقه خاصی در تمام سال میوهها را ترو تازه نگهمیدارند.
در ایران بهترین نوع گلها بدست میآید. گلهای وحشی بسیاری مانند لالة نعمانی در بیشتر ولایات میروید ولی بهترین آنها گل سرخ است که فراوان است و انواع مختلف دارد و از این گلها عطر و گلاب میگیرند و برای فروش به کشورهای مجاور مخصوصاً هندوستان صادر میکنند.
آبیاری و کشاورزی
آبیاری در سرزمینهای شرقی تقریباً در همه جا نیز به یک قدرت مرکزی برای ایجاد و حفظ مؤسسات عظیم آبیاری دارد و کشاورزی در ایران در اغلب موارد به آبیاری نیاز دارد و در اثر فقدان یا نامنظم بودن بارندگی اغلب رودخانههای فلات ایران موسمی است و در بسیاری از نقاط ایران نیز اصولاً روخانهای وجود ندارد و تعداد رودخانههای دائمی نیز بسیار اندک بوده و بزرگترین آنها رود کارون است از اینرو در بسیاری از نقاط ایران کشاورزی بدون آبیاری مصنوعی امکانپذیر نمیباشد و مردم این سرزمین از روزگاران دور برای امکانپذیر ساختن کشاورزی ، به شیوههای گوناگونی از آب رودخانهها، چشمهها و آبهای زیرزمینی بهره جستهاند و بطو رکلی سرزمین ایران را از نظر زراعت و آبیاری میتوان به 5 منطقه تقسیم کرد نخستزمینهای مرتفع که زراع در آنها به آبیاری مصنوعی نیاز ندارد مانند اراضی آذربایجان. دوم نواحی مرتفع دیگری که به علت باران ناکافی، نوع زراعت در آنها از نوع زراعت معمول در واحه است مانند اراک و اصفهان. سوم زمینهای پست مانند سیستان و سرانجام دو حاشیة باریک و پست ساحلی که یکی در جنوب سواحل بحر خزر قرار دارد و در آنجا بارانهای سنگین میبارد و دیگری به موازات سواحل شمالی خلیج فارس و بحر عمان واقع شده که دارای آب و هوای سوزان و زمینهای نامساعد ساحلی است. و باستانشناسان ثابت کردهاند که کشاورزی پیش از آنکه در اراضی پست آبیاری شده توسعه یابد در فلات ایران آغاز گردیده است و متون تاریخی نیز همواره با وجود اراضی دیمی و آبی اشاره کردهاند و بسیاری از اراضی را دیمی خواندهاند.
بطور کلی آب در داخلة فلات ایران بویژه در دشتها گرانبهاترین سرمایه روستائیان و مهمترین عامل در حیات اقتصادی است. شیوههای رایج در بهرهبرداری از آبهای سطحالارض و تحتالارض و طرق استفاده از آب طرزآبیاری وبالاخره ازسرچشمه تا مزرعه درهمه مراحل بر استفاده از آب تا آخرین قطره استوار است وقتی که روستایی ایرانی در آب دارد فوق العاده قابل توجه است توجه روستاییان بهدر ندادن آب وارزشی که برای هر قطره آن قایل هستند منتهی به ابداعاتی نبوغ آمیز مانند قنات شده است سدها وآب بندها و استخرها ووسایلی نظیر آنها همه و همه سیستم دفاعی روستایی فلات ایران را در قبال طبیعت نیمه خشک کامل کرده است.
ایرانیان قدیم برای آب و آلوده ساختن آن دستورات خاصی صادر میکردند و فرشتة پاک و مقدس آب را «آناهیتا یا ناهید» مینامیدند امروز ستاره زهره که مظهر دوشیرهای زیبا و برازنده میباشد «ناهید» خوانده میشود. کشاورزان ایرانی آب را مهریة فاطمه زهرا میدانند پس به زعم آنان مالکیت آن عمومی است و "آناهیتا" الهة آب در ایران باستان که نیز زن بوده است. در دوران اوستایی بهترین وسیلة آبادانی، آب بود بخاطر آنکه مبادا آب گرانبها تبخیر گردد و از دست برود آن را از زیرزمین و با حفر کاریز به کشتزارها میرساندند. هخامنشیان مالکانی را که اراضی را از طریق آبیاری قابل کشت و زرع میساختند تا 5 نسل از پرداخت خراج زمین معاف میداشتند و در اسلام هم توصیههای زیادی برای پاک نگهداشتن آب بعمل آمده است و آب در ادبیات فارسی منزلتی والا دارد و از آن بعنوان مظهر حیات ، صفا، مسرت و روانی یاد شده است.
شیوههای آبیاری در ایران :
قدیمیترین روش آبیاری در ایران از طریق چشمهها و رودهاست و چشمهها در دامنة کوهها و نقاط مرتفع قرار داشت و از اینرو آب آن به سادگی به اراضی پایین دست سوار میشد و مردم رغبت زیادی به سکونت در اطراف چشمهها داشتند از زمان باستان در ایران بها آب رودخانهها به عل داشتن گل و لای و شیرین بودن بیش از آب چشمهها بوده و دانشمندان معتقدند که وجود جنگل در یک منطقه باعث افزایش آبهای زیرزمینی و بروز چشمهها میگردد.
بطور کلی 4 روش برای آبیاری مصنوعی در ایران مورد استفاده قرار گرفته: اول ، آبیاری دستی. دوم آبیاری از طریق چشمهها، رودخانهها(به کمک نهرها، سدها، جویها، مخازن آب سدها و بندها). سوم ، آبیاری از طریق چاهها. چهارم آبیاری از طریق قنوات. که دو روش اول و دوم (آبیاری روی زمینی و طرق سوم و چهارم را آبیاری زیرزمینی مینامند.
البته در ایران در دوره بسیار کهن و عصر نوسنگی هر جا که استفاده از آبهای کوهستانی مقدور بوده زراعت پدید آمده است و مزارع با آب جویباری کوهستانی و چشمهها آبیاری شدهاند و اماکن اولیة زندگی در فلات ایران در نقاطی بوده که تهیة آب برای ساکنان آن نقاط مشکل زیادی فراهم نمیکرده است.
چاههای معمولی که بصورت قائم کنده میشده با ابزارهای دستی حفر میگردیدهاند و آب آن را بوسیله دلو یا چرخ چاه آبکشی میکردهاند و پارهای از اوقات نیز برای بالا کشیدن آب از مشکهای مخصوص ، نیروی انسان ، و نیز از شتر، گاو واسب بهره میجستهاند و شادون به تفصیل از طرز کار آبکشی از چاه بوسیلة نیروی حیوانی سخن گفته است و همچنین به گفته حمدا... مستوفی در سلطانیه آب چاه از دو سه گزی است تا به ده گز و در تبریز چاه سیگز کما بیش از آب رسد و بهرگونه در دشتهای رسوبی فلات ایران سطح آب زیر زمینی در طول سال تغییر میکند اما به ندرت خشک میشود و گذشته از این ، مردم ایران علل پیدایی چاههای آرتزین و طرز مهار کردن آن را میدانستهاند اما کمتر از این امر استفاده میکردهاند و در اغلب اوقات نیز ایرانیان به سبب کمبود آب مازاد آب باران را در آبانبارهای بزرگ و کوچک در صحراها یا دهات و شهرها ذخیره میکردهاند و مخازن آبگیر نیز در کنار کویرها، بیابانها، دشتهای خشک و گرم جنوب ایران بصورت سرپوشیدهای برای تأمین نیازهای کاروانها، دهات، قرا و غیره ساخته میشدهاند.
بطور کلی آب در ایران از رودخانه، چشمه، قنات، آبهای زیرزمینی یعنی چاه آرتزین و چاه گود بدست میآید:
1- در نقاطی که رودخانه هست و زمین شیب دارد نهر میکنند که این عمل بهترین و ارزانترین راه بدست آوردن آب است.
2- در جاهایی که آب پایین افتاده اول با بوته، علف، خس و خاشاک و طنابهایی از علف و نی سبز میبافند و سد میبندند در نقاطی که رودخانه نیست یا اگر هم هست آب کم دارد از آبهای زیرزمینی استفاده میکنند یعنی به کندن قنات، گاه چاه یا چاه آرتزین و چاه کود میپردازند.
در سواحل خلیج فارس و دریای عمان از هندیجان تا سرحد بلوچستان و نواحی مرکزی ایران مساحتهای زیادی بایر افتاده که همه را میتوان بوسیله آبهای زیرزمینی آباد کرد.
آبیاری بوسیلة قنات :
مهمترین شیوة آبیاری در بسیاری از فلات ایران قنات بوده است و از آنجا که در بسیاری از نقاط ایران رودخانهای وجود ندارد و تعداد رودخانههای دائمی بسیار اندک است و آبکشی بوسیلة چاههای معمولی نیز در همه نقاط نیاز کشاورزی را برآورده نمیساخته است مردم ایران حداقل در حدود سه هزار سال پیش به ابتکار نوین و تحسینانگیزی دست یافتند که به قنات یا کاریز مشهور است و بدین ترتیب که آنان با روش ساختمانی خاصی آبهای زیرزمینی را جمعآوری کرده و تحت قوة ثقل به سطح زمین میرسانیدهاند با این ابتکار فنی بینظیر مردم ایران از آب زیرزمینی مانند چشمههای طبیعی در تمام ایام سال استفاده کردهاند و ظاهراً برای حفر قنات از چشمههای طبیعی که آب مورد نیاز ساکنان اولیة فلات ایران را تأمین میکرده است الهام گرفتهاند و نخستین قدم در راه حفر قنات مطالعه دربارة وجود جریان آبهای زیرزمینی بوده است و بهرگونه مردم ایران با آگاهی از وجود جریانهای آبهای زیرزمینی بفکر افتادند که به جای چاههای عمودی، چاههای افقی حفر کنند تا بدین ترتیب به منابع آبهای زیرزمینه راه یابند و با ایجاد شیب ملایم آب را به خودی خود به سطح زمین رسانند و آنان از این طریق خود را از بکار گرفتن نیروی انسانی و حیوانی برای آبکشی آزاد ساختند و از آب قنات برای زراعت بهرهبرداری کردند. که این اختراع مهم و بینظیر بعدها به جاهای دیگر نیز انتقال پیدا کرد و مورد استفادة مردم مناطق دیگر قرار گرفت. و ایرانیان پیش از دورة هخامنشیان قنات را میشناخته و طرز استفاده از آن را میدانستهاند و بسیار یاز متون تاریخی مربوط به دورة اسلامی از وجود قنات در نقاط مختلف ایران سخن گفتهاند البته قنات در نقاطی که کشاورزی به آب باران ، رودخانهها ، و چشمههای کوهستانی بستگی داشته باشد وجود نداشتهاند. وحنی دیوانی هم برای ساختن تعمیر و توزیع آب قنات وجود نداشته است چرا که قنات بر خلاف نهرکشی، بند و سدسازی به دستور و تحت نظارت اربابان محلی، توسط روستائیان ساخته میشده است.
آبیاری بوسیلة نهرکشی :
ساختن کانالها یا انهار آبیاری از هنرهای قدیم ایرانیان است آنها بدنة جویها را با آجر مفروش میکردند و در موارد سست بودن مسیر با ریختن خاک رْس و کوبیدن آن در زیر سم حیوانات بدنة نهرها غیرقابل نفوذ میشد .
در ایران از آب چشمهها و رودخانههای بزرگ و کوچک بوسیله حفر نهرهای کوچک و بزرگ (کانال) بهره میجستهاند و این شیوه آبیاری از روزگار باستان مورد استفاده قرار گرفته است. مطالعات باستانشناسی که در دیاله و سفلی در جنوب عراق انجام گرفته است نشان میدهد که در دوره هخامنشیان آبیاری در این منطقه بصورت ساده انجام میگرفته است و نهرهای کوچکی که توسط مردم محلی ساخته میشدهاند نیازهای کشاورزی را تأمین میکردهاند و در دورة سلوکی و اشکانی جمعیت این ناحیه افزایش مییابد و آبکشی توسط چهارپایان در مسیر دجله آب مورد نیاز اطراف رود را تأمین میکرده به هر گونه افزایش جمعیت منجر به افزایش سطح زیر کشت گردید و این امر به نوبة خود گسترش شبکههای آبیاری را ایجاب کرد اما اینکار در بسیاری از موارد تنها با وسیع کردن نهرهای موجود انجام گرفت.
بندها و سدها:
بر خلاف فن قناتسازی، نگار ذخیره کردن آب با احداث بندهای کوچک و سدهای بزرگ تنها به مردم ایران تعلق نداشت و بسیاری از کشورهای متمدن عهد باستان از اینگونه مؤسسات آبی بهره بردهاند و نخستین سد مهم در تاریخ در حدود سال 2900 پیش از میلاد به روی رود نیل بسته شده است.
به هرگونه مردم سرزمین فلات ایران برای ذخیره کردن مازاد آب در بهار از آب رودخانهها که یا در تمام سال آب ندارند و یا دارای آب دهی متوسطی هستند بهره بردهاند بندها صرفاً برای بالا آوردن سطح آب رودخانه به منظور سوار شدن آب به سواحل چپ و راست ساخته شدهاند.
در دورة مغول مؤسسات کوچک آبیاری ایران در سطح وسیعی ویران شدند و تنها در دورة ایلخانان که تا اندازهای کوشش برای احیای این مؤسسات بعمل آمده سد بزرگ در ایران احداث شدند که این سدها شامل سد ساوه، سد کباره در قم و سد طبس میباشند. در نیمة دوم قرن هفتم و اوایل قرن هشتم در سیستان نیز از هیرمند بندها بسته ،آب شرقی شهر بردند و از هیرمند جوی بزرگی جدا کردند.
سدهای ساخته شده در دوره صفویه به شرح زیر است :
1- سد قوسی «قهرود» (کهرود) کاشان که در زمان شاه عباس اول ساخته شده است و با وجود پرشدن آن، به علت استحکام پی ، سد همچنان پابرجاست این بند مثل سد ساوه بعلت سرریز کردن سیلاب از روی آن سوراخ شده است.
2- سد «قمصر» کاشان که ساختمان آن شبیه بند «قهرود» است.
3- بند «اشرف» واقع در بهشهر که در عهد شاه عباس اول بنا شد. از بند اشرف نیز در حال حاضر استفاده میشود.
4- سد «اَخلمد» مشهد مربوط به عهد شاه عباس دوم است.
5- پل بند «خواجو» در اصفهان که مربوط به زمان شاه عباس دوم میباشد.
6- سد «سلامی» در خواف که هنوز هم دایر است.
7- سد «گلستان» خراسان که هنوز قابل استفاده است.
8- سد «طرق» خراسان که هنوز قابل بهرهبرداری میباشند.
9- سد «گلات» واقع در 90 کیلومتری شمال مشهد.
10- سد «کریت» مشهد که قوسی است و ارتفاع آن را بیش از یکصد متر برآورد کردهاند.
11- سد قزوین.
12- برای افزایش آب زاینده رود ، ازطریق کارون عملیات ساختن تونلی در کوه مابین این دو رود از زمان شاه طهماسب آغاز شده و در عصر شاه عباس اول و دوم هم ادامه داشت که نیمه کاره باقی ماند. شاه عباس دوم به منظور کاهش درازای تونل، بوسیلة سدی بطول 60 و ارتفاع 30 متر آب کارون را بالا آورد و سرانجام در زمان معاصر تونل نیمه کارة صفویان ادامه یافت که در سال 1332 خورشیدی به پایان رسید.
مالکیت و نظارت بر شبکههای آبیاری:
از آنجا که مهمترین مؤسسه آبیاری در ایران قنات و نهرکشیهای ساده از چشمههای کوهستانی و رودهای کوچک بوده است مالکیت آنها غالباً در دست افراد خصوصی یا فئودالهای محلی قرار داشته است. اکثر این تأسیسات نیز از هیچ روی نیاز به مداخلة دولت نداشتهاند و توسط روستاییان احداث میشدهاند تنها در مورد آبیاری بوسیلة بندها ، نهرهای بزرگ و سدهاست که ساختمان و نظارت بر شبکههای آبیاری در دست دولت دولت بوده است و در پارهای از نقاطی که نیز قنات در اراضی دیوانی بنا میشده است مالکیت آن در اختیار دیوان بوده و لیکن مالکیت دیوانی تنها در دورة اعراب بوجود آمد و آن نیز هیچگاه نوع غالب مالکیت در ایران نبوده است. همراه با گسترش مالکیت مشروطه زمین یعنی اقطاع حق استفاده و نظارت و در مورد اقطاع مالکیت آب اراضی به مقطعان واگذار گردید و در اسناد مربوط به سیورغالها و اقطاعهای موروثی نیز مالکیت آب قناتهای قدیم و جدید به صاحبان سیورغال و مقطعان واگذار میشده است. «در زمان مورخ 1120 هـ . ق مربوط به عهد شاه سلطان حسین نیز مالیات و عوارض دیوانی قناتهای قدیمی و هر قنات جدید دیگری که امکان داشت در محل احداث شود بعنوان سیورغال موروثی به موسی بیگ قوللرآقاسی واگذار میگردد».
قناتهای اراضی اینجوی ایلخانان و خانوادة ایشان نیز که غالباً آبی بودهاند در مالکیت ایلخانان بوده است. مالکیت قناتها و شهرهای کوچک در اراضی ملکی در دست مالکان این اراضی بوده است و خود آنها بر توزیع آب آنها نظارت داشتهاند اگر چه در پارهای از موارد مالکیت آب و زمین از یکدیگر جدا بودهاند لیکن مالکیت آنها در هر صورت خصوصی بوده است در بعضی از نواحی که زمین بر اساس مزارعه کشت میشده است زمینهایی که از آب قنات مشروب میشدهاند سهم معینی از آب را در اختیار داشتهاند. در مواردی که از آب سدها، نهرها و رودهای مهم برای آبیاری استفاده میشده است دولت بر توزیع آب نظارت داشته و این مؤسسات در مالکیت دولت بودهاند در این موارد عواید بسیاری نیز نصیب خزانه میشده است. بهرگونه مؤسسات آب
دانلود مقاله وضعیت اراضی کشاورزی ایران و آذربایجان