لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه :20
بخشی از متن مقاله
اندیشه و تفکر در قرآن
در وجود انسان هیچ موهبتى به اندازه موهبت عقل و نیروى فکر، ارزش حیاتى و انسانى ندارد. نقشى که تعقل در زندگى انسان و در سعادت و تکامل و موفقیت وى در برابر مشکلات بنیادین دارد، قابل مقایسه با هیچ نیروى دیگرى نیست. اصولا قواى خدادادى و موهبت هاى انسان نیز، هنگامى براى او سودمند است که تحت رهبرى و کنترل کامل باشد و مواهب اکتسابى نیز تنها از طریق اعمال نیروى عقل و فکر براى انسان قابل تحصیل مى باشد.
برخوردارى انسان از موهبت ایمان و معرفت و دانش گرفته تا موهبت هاى زودگذر مادى دیگر، همه و همه، در سایه تعقل و تفکر بوده، هر نوع تکامل و ترقّى معنوى و مادّى انسان، مرهون بکارگیرى این نیرو و موهبت بزرگ و مقدس است.
چه موهبتى باارزش تر و مقدس تر از این نیرو، که وقتى انسان متحیّر، براى دفع تحیّر خویش بدان تمسک مى جوید، او را به راه صلاح و مستقیم رهنمون شده، باعث مى شود که او هدایت را از ضلالت و سعادت را از فساد و تباهى و ناکامى تشخیص دهد؟
در روایتى از امام باقر(ع) چنین مى خوانیم: آن هنگام که خداوند عقل را آفرید، از او خواست سخن گوید، سپس به او فرمود: به من روى کن! پس روى کرد. سپس فرمود: روى برگردان! پس روى برگردانید. سپس فرمود: قسم به عزّت و جلالم موجودى محبوبتر از تو نزد خودم، نیافریدم و...»
و همچنین از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که فرمودند: خداوند به بندگانش چیزى بهتر از عقل نبخشیده است. زیرا خوابیدن عاقل از شب بیدارى جاهل و نادان بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (به سوى حج و جهاد) نیکوتر است و خدا پیامبر و رسولى را تا آن زمان که عقلش کامل نشود و بر عقول تمامى امّتش برترى نیابد، مبعوث نساخت...»
بهره مندى انسان از عقل
در کتاب کافى از امام کاظم(ع) چنین نقل شده است که فرمودند: خداوند بر مردم دو حجّت دارد: حجّت آشکار و حجّت پنهان، حجّت آشکار، رسولان و انبیاء و امامنند و حجّت باطنه عقول و افکارند» .
گرچه بهره همه مردم از این موهبت عالى الهى یکسان نیست، ولى هرکس مى تواند با استفاده از همان بهره اى که در ظرفیت وجودى وى به عنوان یک ودیعت خدا دادى نهاده شده است، راه صلاح و سعادت خویش را باز یابد و با بکارگیرى آن، به بهره هاى معنوى و مادى که در خور اوست نایل گردد. مضافاً بر این که «رنه دکارت» فیلسوف شهیر فرانسوى معتقد بود که «عقل، از جمله نعمت هایى است که بالسّویه بین انسان ها تقسیم شده است، و علّت موفقیت برخى افراد بخاطر روش درستى است که بکار مى برند». ولى از آنجا که انتخاب روش نیز به وسیله عقل صورت مى گیرد لذا در جواب این متفکر غربى باید گفت که بکار بردن روش درست نیز بسته به میزان عقلى است که افراد دارند، در نتیجه عامل اصلى موفقیت برخى افراد در توانایى و کمال عقل آنهاست، که از جمله بزرگترین و بهترین نعمت هاى خداوندى است. و به قول خواجه عبداللّه انصارى (ره): «خدایا به کسى که عقل دادى، چه ندادى، و به کسى که عقل ندادى چه دادى؟!».
هیچ کس را نمى توان به جهت این که از مراتب عالى عقل برخوردار نیست و یا نصیب کمى از این موهبت ملکوتى دارد، مورد انتقاد و سرزنش قرار داد. ولى هر صاحب عقل و فکرى که از همان مقدار بهره عقلى خویش استفاده نکند و آن را براى یافتن طریق سعادت و موفقیت و مبارزه با مشکلات به کار نگیرد و یا از عقل و فکر خود، در راههاى فساد و تباهى و ضلالت استفاده نماید; و آن را براى یافتن طریق سعادت و موفقیت و مبارزه با مشکلات به کار نگیرد و یا از عقل و فکر خود، در راههاى فساد و تباهى و ضلالت استفاده نماید; چنین انسانى، به هر اندازه از عقل و فکر که برخوردار باشد قابل سرزنش خواهد بود. خداوند در قرآن ضمن توبیخ شدید اینگونه افراد، آنان را پست تر از چهارپایان و گمراهتر از موجودات فاقد عقل و شعور معرفى مى کند:«...لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها... اُولئکَ کَالاَْنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ...; ... آنها دلها (عقلها)یى دارند که با آن (اندیشه نمى کنند و) نمى فهمند... آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراهتر...». مى دانیم که قلب در اصطلاح قرآن به معنى روح و فکر و نیروى عقل است یعنى با اینکه استعداد تفکر دارند و همچون بهائم و چهارپایان فاقد شعور نیستند در عین حال از این وسیله سعادت بهره نمى گیرند و فکر نمى کنند، و این وسیله بزرگ رهایى از چنگال هر گونه بدبختى را بلااستفاده در گوشه اى از وجودشان رها مى سازند.
مخاطبان واقعى قرآن
روى سخن قرآن همه جا با اندیشمندان و متفکران و صاحبان مغز و عقل است. و با توجه به اینکه قرآن در محیطى ظهور کرده که در آنجا جز جهل حکومت نمى کرد، عظمت تعبیرات آن روشن مى شود. آیاتى که مخاطبان خود را دعوت به تذکر، تفکر و تعقل مى نماید تقریباً در سراسر سوره هاى قرآن گسترده است، و به وضوح مى گوید که مذهب راستین، زائیده اندیشه، تفکر و تعقل است که در ضمن، پاسخى است دندان شکن به کسانى که بخاطر بعضى از مذاهب خرافى خط بطلان بر تمامى مذاهب راستین کشیده و گفته اند که مذهب، وسیله تخدیر و از کار انداختن اندیشه ها، و ایمان به خدا مولود جهل آدمى است! در حالى که جاهلان هرگز راهى به سوى خدا ندارند و این عالمان و دانشمندان و متفکران هستند که از آیات الهى الهام مى گیرند، و خداوند نیز بیانِ آیات خود را با کلماتى این چنین مؤکد مى سازد که: «... اِنَّ فى ذلِکَ لاَیات لِقَوْمِ یَتَفَکَّرون * ... اِنَّ فى ذلِکَ لاَیات لِلْعالَمین * ... اِنَّ فى ذلِکَ لاَیات لِقَوْم یسمعون * ... اِنَّ فى ذلِکَ لاَیات لِقَوْم یَعْقِلُون»
مسلماً این اختلاف تعبیرات صرفاً تفنّن در عبارت نیست بلکه ارتباط مستقیم با محتواى آیات و ترتیب نزول دارد و هر کدام از آنها اشاره به نکته ایست که با فهم روش قرآن و تعمق در آیات آن مى توان بدان دست یافت. مثلا در آیات فوق ابتدا سخن از «تفکّر» به میان آمده و سپس «علم» و بعد از آن «گوش شنوا» و سرانجام «عقل» یعنى «تفکّر» پایه و زمینه ساز «علم» است که انسان در پرتو قرآن آماده «شنیدن» و پذیرش حق مى شود و در نتیجه به مرحله کمال «عقل» نائل مى شود.
دعوت قرآن کریم به تفکّر
آیات زیادى از قرآن کریم انسان را در زمینه هاى گوناگون به تعقل و اندیشیدن فرا مى خواند و اینک در میان این مجموعه بیکران، تعبیر شگفت انگیزى را از قرآن یاد مى کنیم: «اِنَّ شَرَّ الدَّوابّ عند اللّه الصمّ البکم الذین لا یعقلون; بدترین جنبنده ها نزد خدا، کر و گنگى هستند که نمى اندیشند» روشن است که منظور قرآن از «کر و لال» کر و لال عضوى نیست، بلکه آن دسته اى از مردم هستند که از اندیشیدن و گفتن حقایق عاجزند، و مقصود از «لایعقلون» کسانى هستند که از نیروى اندیشه و خرد خویش براى دریافتن حقایق سود نمى جویند. قرآن، اینگونه انسانها را در سلک چهارپایان و حیوانات، مخاطب خویش قرار داده است و در جاى دیگر رجس و پلیدى را مختص آنها دانسته و مى فرماید: «وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الّذین لا یعقلون; پلیدى ]کفر و بى ایمان [را بر آنان قرار مى دهد که تعقل نمى کنند» قرآن مجید در این آیه به دلالت «مطابقى» دعوت به تعقل مى کند و در آیات بسیارى نیز سندیّت عقل را به دلالت «التزامى» امضاء مى نماید، مثلا به پیامبر اسلام(ص) دستور مى دهد که از حریف خود برهان ِ عقلى بطلبد: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ; و این نشانه سندیّت و حجیّت عقل است. و یا براى اثبات ذات یگانه «واجب الوجود» رسماً قیاس منطقى ترتیب مى دهد «لَوْ کانَ فیهِما آلِهَةٌٌ اِلاَّ اللّه لَفَسَدَتَا; و با استثنا کردن مقدم، تالى را نادیده مى گیرد.
مسلّماً یکى از رسالتهاى قرآن، یاد دادن و تعلیم است; در این جهت مخاطب قرآن، عقلِ آدمى خواهد بود و قرآن نیز با زبان منطق و استدلال سخن مى گوید امّا بعضى پنداشته اند تعقل و استدلال منطقى بر پایه عقل نظرى در قرآن وجود ندارد و اصلا در عرصه دین و دین باورى عقل حجّت نیست، پس چگونه مى توان آن را زبان قرآن نامید! معتقدان به این نظریه چنین توضیح داده اند:
«... جنبه هاى ابداعى، رمزى و استعارى جوشان گفتار قرآنى، بر جنبه منطقى، عقلانى استدلالى و برهانى استوار بر حجیّت و حجّت آورى غلبه دارد. عقل موجود در قرآن، عقل عملى و تجربى است، (یعنى معطوف به رویدادها و مشکلات روز مره واکنش به آنهاست) این عقل، جوشان و خروشان است، درست مانند زندگى، عقل سرد تأمّل گر و استدلالى (به شیوه مثلا گفتار فلسفى) نیست. به همین دلیل دانش تفسیرى که تأثیر پذیرفته از فلسفه ارسطویى بود پدید آمد و مفهوم عقل به معناى منطقى و استدلالى را بر قرآن فرا فکند. این خطاست، چون چنین چیزى در قرآن نیست، مسلمانان معاصر نیز درست در همین دام افتاده اند و حتى در قرآن بدنبال اتم شناسى گشته اند... این قرائت فرافکنانه قرآنست نه قرائتى هماهنگ با زمانِ نزول وحى، چیزى را بر قرآن فرا فکندند که در آن نیست... قرآن بیش از هرچیز، کتاب دینى است».
متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.
دانلود فایل
دانلود مقاله کامل درباره اندیشه و تفکر در قرآن