فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله جایگاه خلاقیت و نوآوری در طرح تحول آموزش و پرورش

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله جایگاه خلاقیت و نوآوری در طرح تحول آموزش و پرورش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
مقدمه
امروزه تقریباً تمام کسانی که به هر نحو طرفدار توسعه و اصلاحات هستند در همه جای دنیا از آموزش و پرورش شروع می کنند ؛ چه ، توجه به اصل تعلیم و تربیت و تلاش در راه آن می تواند امر توسعه را پیش ببرد و با مسیر جهان هماهنگ کند .
فناوری های جدید ، بویژه فناوری های مربوط به عرصه اطلاعات و ارتباطات زمینه تحولات سریع و غیرقابل برگشتی را در جهان فراهم آورده است . این تحولات نیز دنیای جدیدی را شکل داده و به ظهور رسانده که از قسمتهای متعادلی تشکیل شده است ؛ قسمت هایی که جمع شدن آنها در کنار یکدیگر در شبکه جدید ارتباطات تعاملی نه از سر اتفاق که از روی اجبار ناشی از ضرورت تاریخی است .
این تجمع و تعامل موجد ظهور و تجدید حیات زبان ها و فرهنگ هایی شده که به گونه ای متنوع نظام پویای جهانی را پی ریزی کرده است . چالش های برآمده از این تحولات از جمله دمکراسی ، مشارکت مردمی ، تمرکز زدایی و کثرت گرایی ، زمینة نگاهی نو را به آموزش و پرورش فراهم ساخته است . آموزش و پرورشی که قرار است انسان را برای آینده آماده کند . بنا بر همین وظیفه ، باید توانایی رو به رو شدن با چالش هایی را که تحولات کنونی رو در روی نسل حاضر قرار می دهد ، داشته باشد . طبیعت آموزش وپرورش آن را به مثابه یک فرایند کیفی برحسب آن چه باید باشد شرح می دهد ، نه آن چه هست . از این رو ، ماهیت آن زاینده ، پویا ، تغییر پذیر و منعطف است و ناگزیر رو به رشد و تعالی و تغییر . افزون بر آن آموزش و پرورش به منزله پرورش دهندة نیروی انسانی مورد نیاز در فرایند تعامل فناورانة عصرحاضر ، نقش بی بدیل خود را در جهان همچنان حفظ کرده است . حفظ و حراست نظام تعلیم و تربیت از این نقش اساسی با دگرگونی هایی همراه بوده است . دگرگونی هایی که بنا به تقاضای زمان و نیازهای برآمده از عصر حاضر ایجاد شده است . تجربه کشورهایی چون آمریکا (1957) ، ژاپن (1948) وکره جنوبی در سالهای اخیر به خوبی نشان می دهد که با تغییر و بازنگری در ساختار آموزش و پرورش در ادوار تاریخی در حفظ و بقای رشد و توسعه اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی ملت ها تأثیر حیاتی داشته است تحول در سیستم آموزش و پرورش از جمله موضوعاتی است که بیشتر نظامها و جوامع همواره آن را مد نظر قرار می‌دهند و از آنجا که زیرساخت هر نوع توسعه‌ای در کشورها را می‌توان در نظام آموزشی آن جستجو کرد ، پس ایجاد تحول در بخش آموزش از ضرورتهای مهم و اساسی به شمار می‌رود و بر اساس آن نظامهای آموزشی در هر دوره‌ای به دنبال ایجاد تحول رو به ‌رشد هستند. با رهنمودهای اخیر مقام معظم رهبری مبنی برتحول در آموزش و پرورش کشورمان به عنوان نیازی اساسی و ضرورتی اجتناب‌ناپذیر این امر در راس امور وزارت آموزش و پرورش قرار داده شد .
اما آنچه را که باید به دست‌ اندرکاران تعلیم و تربیت کشور یادآوری کرد به ویژه آنها که قرار است در این ستاد ، دست به تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش کشور بزنند این است که تحول در این دستگاه گسترده یک شبه ایجاد نخواهد شد و با تحول ناگهانی نتایج مد نظر از تحول به دست نمی‌آید.
ضرورت تحول در آموزش و پرورش
اصولا نظام آموزشی غیرهدفمند و به دور از فلسفه مبتنی بر نظام ارزشی جامعه قادر به ترسیم نقشه راه و مهندسی فرهنگی که انتظار از آن تبدیل به کشور اول در سطح منطقه مبتنی بر چشم انداز ۲۰ ساله غیرممکن خواهد بود .
امروزه اهمیت و جایگاه نیروی انسانی برکسی پوشیده نیست و به باور صاحبنظران محور توسعه پایدار به حساب می آید اما از آموزش و پرورش فعلی چنین شانیت و وجاهتی انتظار نمی رود و تحقیقات بر این مبناست که بزرگان ضرورت تحول در دستگاه تعلیم و تربیت را مطرح و مصر به پیگیری آن هستند .
برخی مشکلات مبتلا به نظام آموزش و پرورش ما فقدان فلسفه مبتنی بر مبانی تئوریک بومی برخاسته از نظام ارزشی ، فقدان مهندسی فرهنگی هدفمند ، دوری از رسالت اصلی و پرداختن به حاشیه ها و جوانب فرعی ، عدم مشارکت پذیری و تعامل با عقبه فرهنگی و ناتوانی در بکارگیری انبوه نیروهای کارشناسی و تحصیل کرده عدم توفیق در مشارکت پذیرکردن آحاد جامعه و نهادهای موجود ، اقتصاد زدگی و سیاست زدگی و انزوای مقوله فرهنگ و تعلیم و تربیت در باور و عمل نهادهای حکومتی و مردمی ، گسست و فاصله ژرف بین نیروهای صف و ستاد ، شکسته شدن هیمنه و اقتدار معلم ، تنزل پایگاه اجتماعی معلم متاثر از شاخصه های مادی ، عدم راه یابی نخبگان به آموزش و پرورش و رویارویی آن با فرار نخبگان ، مهجوریت و مظلومیت آن درعرصه رسانه ، حجیم و گسترده بودن ، نگاه صرفا مصرفی به آن ، پیرسالی
در ساختار مدیریتی ، سیستم مدیرتی انقباضی و مدار بسته و نبود بسترهای لازم برای مدیریت های خلاق ، تمرکز شدید
و خلأ تفکر اقتصادی در سیستم است .
از چالش های جدی فرا روی ساختار آموزش و پرورش سیستم مدیریتی انقباضی و مدار بسته و نبود بسترهای لازم برای مدیریت های خلاق و تمرکز شدید از بیماری های مهلک این نظام است . مدیریت های غیر ستادی خاصه مدیریت های مناطق و به خصوص مدارس در واقع گردانندگان و ارجاع دهندگان صرف بخشنامه ها و آیین نامه هایی هستند که خود حتی قادر به اضافه کردن یک سطر به آن را نیستند و به نظر این عیب بسیار فاحشی در مدیریت فرهنگی است و شاخصه مدیریت های فرهنگی مبسوط الید بودن و فعال ما یشاء متناسب با شرایط اقلیمی قومی مذهبی و پارامترهای متنوع دیگر و مسلوب الاراده بودن مدیریتی جزء شاخص های مدیریت های آموزشی امروزی و گویا به همه باور شده که آموزش و پرورش مصرف کننده صرف است . در صورتی که می توان از نیروی کارشناسی تحصیل کرده متناسب با رشته تدریس هم سفارش های پژوهشی متقبل شد و هم کارگاه ها و بنگاههای اقتصادی ایجاد کرده یا از فضای مدارس که بعضی در موقعیت های ممتاز شهری قرار دارند کارهای تجاری و اقتصادی انجام داد و یا اینکه با تصویب لایحه ای پیشنهادی تمامی سازمان ها و دانشگاهها را مکلف کرد درصدی از درآمد خود را به حساب آموزش و پرورش واریز کنند . در شرایط کنونی وزارت آموزش و پرورش با توجه به گستردگی و نقش زیربنایی آن مسئولیت اصلی روال بخشیدن به خلاقیت و نوآوری در جامعه را به عهده دارد. البته انجام این مهم درگرو اعمال تغییر و تحول اساسی در رسالت و ساختار سازمانی آموزش و پرورش است . در ابتدا باید بستر مناسب را برای تبلور خلاقیت و نوآوری در سازمان و مدیریت آموزش و پرورش ایجاد کرد تا بتوان خلاقیت و نوآوری را در جامعه بر اساس عوامل مذکور شکوفا و هدایت نمود .
برای نیل به این منظور ایجاد فضای مناسب در محیطهای آموزشی الزامی است . نخستین گام جهت ایجاد فضای مناسب برای ظهور خلاقیت و نوآوری در نظام آموزشی ، دور کردن سازمان و مدیریت آموزش و پرورش از مدیریت متمرکز (دستوری) است . بررسیها نشان داده که تمرکز شدید مانع بروز خلاقیت و نوآوری در محیطهای سازمانی میشود . از آنجا که اصلاح و بهبود امور ، مبنای بروز خلاقیت و نوآوری است ، علاوه بر میل به عدم تمرکز در فعالیتهای سازمان ، نیروی انسانی نیز به ضرورت باید به سوی انواع روشهای اصلاح و بهبود هدایت شود . نگرشی به مدیریت تحول در آموزش و پرورش موضوع تغییر و تحول و مدیریت نمودن تحول ،کار بسیارحساسی است . مدیریت تحول انسانها کار سنگینی است . مدیریت در آ- پ بیشتر با موضوع یادگیری و تربیت مرتبط است . چگونه تحولی در انسانها بوجود آوریم که وقتی از منابع مالی این کشور بهره می گیرند ، حداقل دارای" ذهن منظم" باشند ؟ وقتی مشغول کاری حساس برای کشورشان هستند و یا کاری معمولی دارند انجام می دهند ، از این شاخه به آن شاخه نروند و برای بهتر شدن کار ، ذهن خود را منظم بکار بگیرند تا حد اکثر سودآوری را برای سازمان و نهاد خود داشته باشند . نگرش "باری به هر جهت" یعنی هر چه انجام می دهم خودم می دانم . خودم تجربه دارم . خودم فکر می کنم . اشکالی در حرف و نوشته و اندیشه ، من وجود ندارد . من هر چه بخواهم برای سازمان خود می نویسم! عجب فکر اشتباهی دارم! این عین خودخواهی نیست ؟ پس باید در انتخاب موضوع مورد نظر بیندیشم . مبادا موضوع پیش پا افتاده ای باشد ؟ مبادا تکراری باشد ؟ نکند مضر باشد ؟ پس به ارزشیابی موضوع باید پرداخت . پس باید به تحول نوشتاری خود هم اندیشید! با قلم خودت ، مسئولیت را رقم میزنی . اینطور نیست ؟ در برابر این نوشته ها ، نقدی نیست ؟ هر چه شد که شد . یعنی باری به هرجهت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  15  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله جایگاه خلاقیت و نوآوری در طرح تحول آموزش و پرورش

دانلود مقاله آسیب شناسی به خاطر بی توجهی به حقیقت و جایگاه نماز و ارائه

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله آسیب شناسی به خاطر بی توجهی به حقیقت و جایگاه نماز و ارائه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده

 

آسیب شناسی به خاطر بی توجهی به حقیقت و جایگاه نماز و ارائه راه کارها در جهت رفع آسیب ها در اقامه نماز :
فریضه‌ سترگ نماز دارای جایگاه و اهمیت اجتماعی و تربیتی ارزشمند و مهمی است .
نماز از بعد اجتماعی دارای جایگاه ارزنده‌ای است؛ زیرا روابط و مناسبات انسان‌ها با یکدیگر و ماهیت و جهت‌گیری جامعه را مشخص نموده و کیفیت ویژه‌ای به آن می‌بخشد؛ لذا اگر انسان رابطه خود را با خداوند، به خوبی تنظیم و تصحیح کرد، موفق به تنظیم و بهبود رابطه‌اش با سایر انسان‌ها خواهد شد. در روایت از امام معصوم ـ علیه السّلام ـ آمده است که اگر آدمی رابطه خود را با خداوند اصلاح کرد، خداوند رابطه او را با دیگران اصلاح خواهد نمود. از این عبارت نتیجه می‌گیریم که چون نماز تجلی رابطه مطلوب خالق و مخلوق است موجب مطلوبیت روابط اجتماعی مردم با یکدیگر خواهد شد.
برخی از صاحب نظران این طور مطرح می‌کنند که علل وادادگی و روی گردانی جوانان از دین و فرایض دینی تناقض گفتار و رفتار متولیان سیاسی، مذهبی و سیاست زدگی مبلغان مذهبی است.
این مسأله تنها عامل روی گردانی جوانان از مسائل مذهبی نیست؛ بلکه در کنار آن می‌توان به پدیده‌هایی نظیر مصرف‌گرایی، تجمل پرستی و رقابت‌های مادی و نظایر آنها نیز اشاره کرد.
یا غفلت والدین از تربیت دینی و مذهبی فرزندان‌شان و اکتفا نمودن به مسائل مادی و حداکثر تحصیلی آنان نیز از جمله عوامل و اسباب ایجاد این مساله است.
ـ وابستگی و تعلق خاطر کودکان و نوجوانان و جوانان به رسانه‌های گروهی به ویژه رسانه‌های تصویری و ناتوانی این رسانه‌ها در انتقال معرفت و جاذبه دینی به نسل حاضر و بالعکس تلاش برخی رسانه‌ها در جهت دلبسته نمودن کودکان و نوجوانان و جوانان به محصولات فرهنگی غرب و نیز فقدان ادبیات دینی برای کودکان و نوجوانان و جوانان از جمله علل این دین گریزی یا دوری از معنویت و کم توجهی و بی‌توجهی به نماز است.
بعد از آسیب شناسی به خاطر بی توجهی به حقیقت و جایگاه نماز به راه حل هر یک از موارد مذکور می پردازیم ، تا شاید بتوانیم با ارائه آن ،گام مثبتی برای رفع آسیبها در اقامه نماز برداشته و اندکی از مشکلات دینی و مذهبی را رفع کرده باشیم .
مقدمه
از بعد تربیتی نماز، می‌توان نماز را همچون منشوری کثیر الاضلاع تصور نمود که از هر وجه به آن بنگریم جلوه خاصی دارد. به عنوان نمونه می‌توان به این ویژگی بسنده کرد که نماز موجب ایجاد و تثبیت عزت نفس آدمی می‌شود؛ زیرا نمازگزاری که در پیشگاه خدا به عبادت می‌پردازد در حقیقت با نفی عبودیت غیر خدا و گردن نهادن به عبودیت خدا، به این رابطه معنا می‌بخشد.
به نکته‌ای درباره‌ی نقش نماز در باز داشتن جوان از گناه اشاره شد. حال این سئوال پیش می‌آید که چه عواملی در گرایش نسل جوان به دینداری و نماز موثر است؟
البته در این زمینه عوامل فراوانی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنم:
1ـ پشتوانه نماز و سایر عبادات، اعتقادات محکم و پا برجاست. اگر نسل جوان از حیث اعتقادی و باورهای دینی، ساخته شوند و بینش صحیح و مستدلی در این مورد داشته باشند به طور طبیعی به لوازم و پیامدهای آنها نیز که نماز و نیایش است روی می‌آورند.
2ـ تقویت شناخت و معرفت نسل جوان نسبت به نماز، آثار اقامه و آثار ترک نماز و نقش محوری نماز نسبت به سایر عبادات می‌تواند منجر به پای بندی بیشتر به نماز شود.
3ـ استفاده از زبان و بیان هنر و ادبیات در ترسیم جذبه‌ها و جلوه‌های نماز به ویژه از زندگی بزرگان و فرزانگان به صورت نمایشنامه، تئاتر، فیلم و میان پرده‌های نمایشی می‌تواند در عینی ساختن آثار این عبادت بنیادین، در نتیجه جذب جوانان مؤثر و سودمند تلقی شود.
4ـ نسل جوان امروز همان کودکان و دانش آموزان سال‌های پیشین خانواده‌ها و مدارس هستند که مهمترین سال‌های رشد و بالندگی خویش را در کنار خانواده‌ها و والدین گذرانیده و پس از آن در مدرسه و در کنار معلمان و مربیان آن را تداوم بخشیده‌اند. منظور اشاره به این واقعیت است که اگر خانواده‌ها و نیز مربیان و معلمان شیوه‌های جذاب و زنده‌ای را برای آشنایی کودکان و نوجوانان با نماز، به کار گیرند. آنها در سنین جوانی علاقه و گرایش بیشتری به نماز نشان داده و آن را حفظ خواهند کرد. همچنین آشنا نمودن والدین و مربیان با طرح‌ها و روش‌های جذاب و پر کشش درباره‌ی نماز، می‌تواند تأثیر به سزایی در این امر داشته باشد.
موضوع مهم دیگری که مطرح است جایگاه و کارکرد فرایض دینی و مذهبی در علوم روان شناختی و تربیتی است. برای این فریضه چه شأن و جایگاه و کارکردی در علوم فوق در نظر گرفته شده است؟
کارکرد فرایض دینی و مذهبی در علوم روان شناختی و تربیتی در دو مقوله زیر قابل بررسی است:
1ـ بررسی آثار، پیامدها و تبعات این گونه فرایض از منظر علوم روان شناختی و تربیتی؛ نظیر مطالعه در آثار روان شناختی نماز، عبادت، نیایش و نظایر آنها با دیدی جدید، ابتکاری و جذاب.
2ـ جستجو و تفحص در زمینه راهکارهای مؤثر و پیشنهادی دین و فرایض دینی در حل معضلات و مشکلات جامعه معاصر؛ نظیر افسردگی، اضطراب، استرس و خودکشی به ویژه آن دسته از مشکلات پیچیده‌ای که علوم روان شناختی و تربیتی هنوز نتوانسته پاسخ قاطعی برای آنها بیابد.

 


آسیب شناسی به خاطر بى توجّهى به حقیقت و جایگاه نماز
راستى چرا در میان نوجوانان و جوانان برخى آنچنان که باید، به نماز اهمیت نمى دهند و یا اینکه چرا بعضى از آنان ارتباط چندانى با نماز ندارند و یا عدهاى از نوجوانان و جوانان در حالیکه از خانواده مذهبى و مسلمان هستند نماز نمى خوانند؟
این سئوالى است که ما بدنبال علل و عوامل و پاسخ صحیح آن بوده نخست سعى داریم که عوامل آن را شناسایى نموده سپس راه حل ها را ارائه دهیم.
موضوع مزبور بعنوان یک سئوال و موضوع تحقیق در میان عده کثیرى از دانش آموزان دبیرستانى، دانش پژوهان مراکز پیش دانشگاهى و دانشجویان مطرح گردید تا بدون هیچ حدس و گمانى از طرف نگارنده علل را از بیان خودشان جویا شویم که در این صورت قضیه از ظن و گمان خارج و به واقعیت عینى نزدیکتر گردد.
آنان در این نظر سنجى علل و عواملى را برشمردهاند که بسیار جالب توجه است.
لازم به ذکر است که برخى از این علل از درصد بالایى برخوردار بوده که اکثریت آن را بیان داشته اند و بعضى دیگر در حدّ متوسط و ضعیف مطرح شده اند. ما به ترتیب اهمیت، آن عوامل و علل را بر مى شماریم سپس نحوه از بین بردن آنها و یا راه حلها را با استمداد از آیات و روایات با بضاعت اندک علمى ارائه خواهیم داد.
محیط خانواده و بى توجهى والدین
بى توجه بودن یا کم توجهى پدر و مادر یا مربى خانواده نسبت به فرزندان در محیط خانه و سطحى نگرى آنان در ابتداى نوجوانى فرزندان و یا احیاناً بى مبالاتى اعضاى خانواده نسبت به مسائل دینى خصوصاً فریضه نماز تأثیر بسزائى در تربیت فرزندان بجاى مى گذارد. بعنوان مثال فرزند اگر در خانهاى رشد نماید که در آن خانه کسى به نماز اهمیت ندهد و یا در قبال مسائل دینى خود را مسئول ندانند و یا خود اهل نماز باشند ولى فرزند خانواده را تحریض و تشویق به نماز ننمایند قطعاً فرزند آن خانواده اهل نماز و عبادت نخواهد شد البته شاید در آینده بر اثر عوامل دیگر به نماز روى آورد که این احتمال ضعیفى است.
نوجوانى نوشته بود که چگونه از من انتظار نماز خواندن برود در حالیکه در خانه ما هیچ یک اهل نماز نیستند و دیگرى بیان کرد که توقع نماز خواندن از کسى که هیچ یک از اعضاى خانواده اش اهل نماز نباشند. توقع بى جایى است.
اینگونه از خانواده ها که فرزندانشان تمایل و گرایش چندانى به مسائل عبادى از خود نشان نمى دهند بر دو قسمند: یک گروه خانواده هایى هستند که والدین و مربیان آنان به نماز اهمیت نمى دهند و طبعاً فرزندانشان از آنان تقلید مى کنند. این دسته از خانوادهها اگر چه محدودند ولى وجودشان قابل انکار نیست. فردى نقل مى کرد ما چند نفر براى مهمانى به منزل کسى رفتیم بیشتر یا همه دوستان وضو ساختیم که نماز بخوانیم سراغ مهر نماز از صاحب خانه گرفتیم در جواب به ما گفت یک مُهر در خانه داریم که گاهى من با آن نماز مى خوانم و گاهى خانمم.
دسته دیگر خانواده هایى مى باشند که خود دیندار و اهل عبادتند و لیکن نسبت به فرزندان خود در این امر هیچ وقعى نمى نهند. نماز خود را مى خوانند و روزه شان را مى گیرند امّا از اینکه فرزندان به مسائل دینى پاى بند باشند یا نه براى آنها یکسان است. هرگز از فرزندان بعنوان پدر و مادر نمىخواهند که نمازش را بخواند و یا روزهاش را بگیرد. هیچ مسئولیتى را در قبال آنان احساس نمى کنند. گویا او همه چیز را مى فهمد و باید با همان فهم خود عمل کند و یا همه اعمال او را حتى بعد از سن تکلیف با بچه بودن توجیه مى کنند.
بسیار روشن و مسلّم است که چنین فرزندى بزودى به عبادت تن در نخواهد داد. کانون خانواده مهمترین عامل دراین زمینه محسوب مى شود چون کانونى که جوان در آن رشد یافته کانون بى تفاوتى بوده است و هرگز کسى از طریق محبت و تشویق و یا از راه قهر و تهدید او را به امور عبادى و ادار نکرده و یا از او نخواسته است. چه بسا این جوان نسبت به سایر امور زندگى فردى سر به زیر و تسلیم پذیر و با شخصیتى از دیدگاه خانواده باشد و لیکن اهل نماز و دیانت نیست. این بدان جهت است که والدین در آن امور تأکید داشته امّا در امور دینى اصرارى به خرج نداده اند. و اگر در بُعد دینى توجه داشتند قطعاً خللى در او مشاهده نمى کردند.
عدم آگاهى و بینش کافى از فریضه نماز
عالم نبودن به محتواى نماز، درک پایین و بسیار اندک نسبت به تأثیر آن، عدم توجه به جایگاه نماز در اسلام، نداشتن انگیزه و هدف در اقامه و برپایى آن، آشنا نبودن به اسرار و فلسفه نماز و درخواست امور مادى از خدا و عدم دست یابى به آن یکى از عواملى است که جوانان را از این فریضه الهى دور نگه داشته است. در گفته ها و نوشته هاى بسیارى از آنان این نکته جلب توجه مى کرد که ما نمىدانیم براى چه باید نماز خواند. اگر نماز نخوانیم چه مى شود. با ترک نماز چه چیزى را از دست خواهیم داد و ظاهراً مشاهده مى شود آنان که نماز را برپا مى دارند با کسانى که تارک نمازند فرقى نمى کنند. اگر نماز باید در زندگى افراد مؤثر واقع شود پس چرا این اثر ملموس نیست و چرا این مرزبندى را عملاً ما نمى بینیم؟
مگر خدا به دو رکعت نماز ما محتاج است؟ جوان باید قلبش پاک باشد، انسان باید با دوستان و همسایگان و نزدیکان و همنوعان خود رفتار شایستهاى داشته باشد. خدا اینها را از ما خواسته است. نه اینکه نماز بخوانیم و در عین حال صدها عمل ناشایست را مرتکب شویم. اصل این است که ما انسان خوبى باشیم حال چه قائم به نماز باشیم یا تارک آن. پس ملاک انسان خوب بودن، نماز خواندن نیست بلکه دل و قلبى پاک داشتن است.
همه این گفته ها حاکى از آن است که شناخت لازم و آگاهى کافى از فضائل نماز و جایگاه آن در اسلام براى کثیرى از نوجوانان و جوانان حاصل نشده است.
سستى و تنبلى
بعد از دو عامل مذکور، علت دیگرى که در ترک یا بى توجهى به نماز بیان شده است عنصر و عامل تنبلى است. غالباً نوجوانان و جوانان به آسانى تن به فعالیت نمى دهند مگر در امورى که بیشتر جنبه احساسى و هیجانى داشته و یا در امورى که با انگیزه و شناخت قبلى همراه باشد. براى فردى که چند سال است به سن تکلیف رسیده قدرى مشکل است در هواى سرد زمستان آستین خود را بالا زند و با آب سرد وضو بگیرد و یا کفش و پوتین را از پایش در آورد و مسح نماید به همین خاطر گاهى از نماز خواندن طفره مى رود و یا براى او دشوار است که از خواب نوشین صبح گاهى بزند و نمازش را بخواند و... .
هر چند که برخى از نوجوانان و جوانان این عامل را در موضوع مورد بحث مهم شمردهاند و لیکن به نظر مى رسد که این علت نمى تواند بعنوان یک عامل مستقل و بلکه یک علت به حساب آید چون بعداً خواهیم گفت که تنبلى خود معلول علل دیگرى مى باشد.
مجالست و همنشینى با دوستان ناباب
بدیهى است که نقش بسیار مهم دوستان در شکل دهى شخصیت انسانى خصوصاً در سنین نوجوانى و جوانى را نباید نادیده انگاشت. دوستان شایسته و خوب در سوق دادن انسان به سوى سعادت و کمال مؤثرند و دوستان ناشایست در انحراف آدمى به سمت ناهنجاریهاى اخلاقى. چه بسا جوانانى که در مسائل دینى علاقمند و به دیندارى خود راغبند و لیکن در محیطهاى مختلف از قبیل محلهاى که در آن زندگى مىکنند یا محیط کار و تحصیل که در آن ساعاتى از عمر را سپرى مى سازند با افرادى آشنایى شوند که به تدریج او را در دام بى دینى و لا ابالى گرى گرفتار مى کنند.
فساد اخلاقى
برخى از جوانان در علت دورى از نماز و تعالیم دینى و مذهبى، مفاسد اخلاقى را بسیار مؤثر مىدانند. البته این عامل در خانوادهها و محیطهاى مختلف داراى شدت و ضعف مىباشد و در بروز و ظهور آن مىتوان عللى را بر شمرد که هر کدام از آن عوامل به تنهایى مىتواند در ایجاد آن و انحراف شخص کافى باشد.
عواملى چون خواندن و مطالعه نوشته هاى تحریک آمیز در مکتوبات و مقالات خصوصاً اگر با نثر روان یا بصورت نظم بوده باشد، تصاویر و عکسهاى مبتذل در بیرون از خانواده و نیز بد حجابى یا بى حجابى برخى از اعضاى فامیلى در مراسم جشن و سرور و عدم رعایت موازین شرعى و سنّتهاى غلط حاکم بر برخى از خانواده ها در درون خانواده مى توانند در بروز مفاسد اخلاقى اشخاص خصوصاً جوانان تأثیر زیادى داشته باشند. کم نیستند جوانانى که با ایجاد و مهیا بودن چنین زمینه هایى غسل بر آنها واجب گردیده و آن اراده و تصمیم راسخ را ندارند که در داخل وقت خود را تطهیر نموده و نماز را بپا دارند و یا اگر در خارج وقت خود را پاک کرده اند قضاى نماز را بجا آورند چنانچه برخى صراحتاً گفته اند که نگاه به این تصاویر و صحنه ها، مقدمه و زمینه خود ارضایى و مفاسد دیگر اخلاقى است.
مزاحم دانستن نماز براى کارهاى شخصى
برخى چون در وقت نماز مشغول کارها و اعمال شخصى خود هستند فرصت اینکه نماز را در اوّل وقت آن اقامه کنند ندارند و وقتى که فرصتهاى اوّلیه براى اقامه و برپایى نماز از دست برود تدریجاً بعد از استراحت چون دوباره مشغول فعالیت مى شوند اقامه نماز را مانعى براى انجام کارهاى خود مى دانند. البته خواهیم گفت که این عامل به بهانه شبیه تر است تا یک علت براى ترک یا بى توجهى به نماز.
تکبر و غرور
عامل دیگرى که در ترک نماز و سایر فرایض عبادى مى تواند مؤثر باشد غرور جوانى و تکبر و بزرگ منشى برخى از افراد است. صفت غرور از پستترین اوصاف انسانى است که شاید بتوان گفت منشأ تمام گناهان و معاصى مى گردد. هرگاه این خصلت در کسى پا بگیرد و استقرار یابد فرد را به مهلکه هاى بزرگى مى کشاند با متصف شدن به این صفت فرد چنین مى پندارد که اگر در مقابل خداى خود سجده کند کوچک مى گردد بنابر این براى اینکه بزرگى و غرورش محفوظ بماند در مقابل هیچ کس نباید سر تعظیم فرود آورد ولو در مقابل خداوند متعال. فلذا این خیالبافى شاعرانه و تصورات جاهلانه او را از همه او امر متعبدانه دور ساخته و مانعش مىشود که او در مسیر سعادت خویش گام بردارد. این همان وصفى است که وقتى در ابلیس ظاهر و آشکار شد در مقابل دستور صریح خداوند سرباز زد و حاضر نشد امر الهى را در سجده بر آدم امتثال نماید.
تسویف (واگذارى امور به آینده)
برخى از جوانان با توجه به اینکه چند سالى است که وارد سن تکلیف شده و در مقابل تعالیم و دستورات دین مکلف مى باشند و بر آنها واجب است که به احکام دینى گردن نهند ولى با این توجیهات که ما هنوز جوانیم و تازه اوایل عمر ماست و بهانه هایى از این قبیل اعمال دینى را ترک مىکنند. جوان در بسیارى از مواقع نماز نخواندن خود را این چنین توجیه مى کند که من بعداً مى خوانم و یا قضاى آن را بجا مى آورم. عمر طولانى در پیش است پس مى توان اعمالى که امروز از من ترک مىشود در سنین پیرى و زمان بیکارى انجام داد و یا توبه کرد. بنابر این عملى که در آینده قابل جبران باشد و از طرفى مغفرت و بخشش الهى آن را شامل گردد جاى نگرانى نیست.

 


ضعف اعتقادى
عامل دیگرى که در روحیه جوانان مى تواند تأثیر زیادى را بگذارد باورهاى دینى و تقویت روحیات مذهبى است که بخش عمده این مسئولیت بر عهده مبلغان دینى مى باشد.
امروزه بخش عظیمى از جوانان که بهترین و مهمترین، قشر جامعه محسوب مى شوند از ضعف اعتقادى رنج مى برند. در کتب درسى خواندهاند که خدا و قیامتى هست و مسائل دینى تا حدودى به آنان گفته شده و لیکن به باور و یقین نرسیده است.
اصول اعتقادى را بصورت مستدل و متقن فرا نگرفته بلکه اصول را چون فروع مقلدانه باور دارد. تعالیم دین را با انگیزه و اعتقاد انجام نمىدهد و بیش از آنکه با درایت و بینش همراه باشد با احساس و عاطفه با امور دینى برخورددارد. این ضعف درعقیده و عدم استوارى آن برپایه منطق موجب مى گردد که جوان به مسائل دینى آن اهمیت خاص را قائل نباشد و یا پاى بندى کامل به تعالیم دینى را نداشته باشد. به همین جهت بسیار دیده مى شود که بعضى از افراد، نماز خواندشان موسمى و فصلى است. مثلاً در فصل خاصى مثل ماه مبارک رمضان یا ایام ماه محرم و صفر، نمازشان را مى خوانند و بقیه ماههاى سال را با نماز وداع مى گویند.
و یا بعضى فقط به چند تا از نمازهاى واجب عمل مى کنند و نماز صبح را مثلاً نمى خوانند. این نیست مگر از ضعف اعتقادى فرد. و تا این ضعف جبران نگردد، مشکل فوق قابل حل نخواهد بود.
رفتار نامناسب مبلغان دینى
ابتدا این نکته را متذکر شوم که منظور از عنوان مزبور، انکار یا زیر سئوال بردن مبلغان متعهد و متدّین خصوصاً روحانیون وارستهاى که حیات خویش را صرف تبلیغ دین نمودهاند نیست بلکه توجه دادن به این نکته است که باید برخورد با جوانان بسیار با ظرافت و دقّت انجام گیرد. چون چه بسا جوانانى که مقید به موازین دینى باشند ولى با یک عکس العمل فردى که لباس دین بر تن کرده است از دین بى زار گردند. تحقیقات و نظر سنجى ها گویاى این حقیقت است که برخى از جوانان به خاطر دوستى و صمیمیت و ارتباط نزدیکى که با طلاّب و روحانیون خصوصاً طلبه جوان پیدا کرده که باید از آن بعنوان یک پدیده میمون و مبارک نگریست رفتارى را مشاهده مى کنند و یا سخنانى را مى شنوند که موجب سستى و وهن آنها از دین مىگردد. بعنوان مثال اگر جوانى مشاهده نماید که یک روحانى در محفلى نشسته و مشغول صحبت و احیاناً غیبت دیگران است و توجهى به نماز در اول وقتش ندارد و یا در رفتار با کسى تندى مى کند این اعمال، تأثیر منفى اش را بر روحیه دیگران باقى مى گذارد. گاهى گفته مى شود که اگر واقعاً نماز در اول وقت آن همه فضیلت دارد پس چرا یک روحانى بعنوان مبلغ دین به آن توجه ندارد. این هم عاملى است که برخى از جوانان بیان مى دارند. علاوه بر موارد ده گانه اى که بیان شد عاملى چون مشکلات مادى، کاستى در تبلیغات، نداشتن مشوّق، مشکل ازدواج، وجود آلودگى اخلاقى برخى از محیطهاى محلى، عدم جاذبه کافى مساجد و مکانهاى عبادى و عدم رعایت مسائل بهداشتى در مساجد و نمازخانه ها از دیگر عواملى هستند که در ترک و رویگردانى یا کم توجهى نوجوانان و جوانان به مسائل عبادى خصوصاً نماز تأثیر به سزایى دارند که باید در رفع و حلّ آن کوشا بود. نمودار زیر تحقیق انجام شده را نشان مى دهد.
1 – محیط خانواده و بی توجهی والدین
2 – عدم آگاهی و بینش کافی از فرضیه نماز
3 – سستی و تنبلی
4 – مجالست و همنشینی با دوستان ناباب
5 – فساد اخلاقی
6 – تزاحم نماز با کارهای شخصی
7 – غرور و تکبر
8 – تسویف ( واگذار کردن کار به آینده )
9 – ضعف اعتقادی
10 – رفتار نامناسب مبلغان دینی

 


الگوسازى غلط
برخى از گروه ها، رسانه ها و مطبوعات یک سویه عوامل بیگانه را الگوسازى مى کنند.
زمانى که اندیشه غربى به جاى اندیشه اسلامى تبلیغ شود جوان در عمل دچار تزلزل مى شود و شاید به سمت اعتقادات غربى هم سوق پیدا کند.
مبلغ نماها
انسان هاى ریاکار به دنبال جاه و مقام اجتماعى در لباس شیادى، بلا و ضربه اى به دین وارد مى کنند که امروزه از این نقطه، ضربات مهلکى به دین وارد شده و مى شود. زمانى که اعمال و عبادات در جامعه توأم با تظاهر است، روح نداشته و به دل و جان نمى نشیند. نتیجه این تظاهرها و شیادى ها، بى تفاوتى و خستگى طالب دین مى شود .
پ. نارسایى مکان ها و امکانات برپایى نمازطولانى بودن برنامه نماز، فقدان امکانات وضو گرفتن و همه عواملى که به نمازخانه و غیره مربوط است بر اقبال نداشتن جوانان به نماز مى افزاید. آموزش و تربیت ائمه جماعات و تغذیه آنها به طور مداوم از نظر آشنایى با علوم دین و نیازمندى هاى نماز و بکارگیرى امامان جماعت آگاه، با قرائت صحیح به جذابیت نماز کمک فراوان مى کند.
راهکار مناسب
علاوه بر شرکت اساتید صاحب نام و صاحب شهرت در نمازهاى جماعت، ارائه پاسخ هاى علمى و قانع کننده به سؤالات مذهبى نمازگزاران، آگاهى بخشى به نمازگزاران درباره فلسفه نماز، عامل بودن توصیه کنندگان به نماز، بیان زندگى بزرگان دین و احیاکنندگان نماز در طول تاریخ، اجتناب از روش هاى خشن، توبیخ، تنبیه، تهدید، تمسخر و غیره در امر نماز، اجتناب از اجبار و جلوگیرى از ریا در فرهنگ نماز، استقبال پرجاذبه از نمازگزاران در مساجد به ویژه جوانان و گوش دادن به حرف هاى جوانان در مساجد مى تواند براى حذف آثار منفى تبلیغ کلامى صرف براى نماز مؤثر باشد.
جوان به علت برخوردارى از حس کنجکاوى و دقت نظر شدید، همواره محیط اطراف خود را زیرنظر دارد. چنین فردى به خاطر دقت و تیزبینى نسبت به محیط اطراف و رفتارهاى اطرافیان، جایگاه خود و نحوه برخورد با پدیده هاى اجتماعى را طراحى مى کند. مواجهه با دوگانگى در رفتار و کردار برخى مبلغان یکى از مهم ترین عوامل دلزدگى جوان از دین و دین داران است. دعوت به ساده زیستى، عدالت، سلامت اخلاقى و مالى، پرهیز از دروغ و تهمت و حسادت از جمله تعالیمى است که معمولاً برخى از مبلغان به آن نمى پردازند.
عمل گزینشى به تعالیم دینى و ملاحظه منافع شخصى و گروهى در حوزه سیاست و اقتصاد تأثیرى عمیق در نگرش نمازگزار بویژه جوان به دین دارد. بنابراین باید تلاش کرد که با ارائه الگوهاى عملى مناسب، از انحراف فکرى آنها جلوگیرى کرد و به آنان آموخت که حساب دین داران و متولیان امر دین را نباید با دین یکى کرد .

ارائه راه کارها در جهت رفع آسیب ها در اقامه نماز
بعد از بیان علل و عوامل به پاسخ و راه حل هر یک از موارد مذکور مى پردازیم تا شاید بتوانیم با ارائه آن گام مثبتى براى این قشر عزیز که اکثریت جمعیت جامعه اسلامى و دینى ما را تشکیل مى دهند برداشته و اندکى از مشکلات دینى و مذهبى آنها را رفع کرده باشیم.
1 ـ نقش خانواده در تربیت فرزندان:
کانون خانواده اولین و بهترین مدرسهاى است که نسلهاى جوامع بشرى از آنجا رشد مى یابند بنابر این اگر والدین یا مربیان خانواده افراد مدیر و با مسئولیتى باشند قطعاً کانون خانواده محیط سالمى براى تعالى و رشد افراد آن خانواده خواهد بود و بالعکس اگر مربى خانواده انسان غیر مسئول و بى قید و شرطى باشد قطعاً افرادى که از آن خانه وارد اجتماع مى شوند انسانهاى مفیدى براى اجتماع نخواهند بود و به همین خاطر دین مسئولیت سنگین و خطیرى را برعهده خانواده گذاشته و ادب و تربیت فرزند را بعنوان بهترین عمل صالح وارثى ماندگار یاد کرده است. در نصوص وروایات که از ائمّه معصومین(علیهم السلام) و رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)به ما رسیده بخش عمدهاى از آن را احادیث اخلاقى و تربیتى تشکیل مى دهد که در اینجا به مناسبت موضوع به چند حدیث اشاره مى شود.
على(علیه السلام) در نامهاى خطاب به فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبى(علیه السلام)مى فرمایند:
فَبادَرْتُکَ بالادبِ قَبْلَ اَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَیَشْتَغِلَ لبُّکَ.
«فرزند عزیز در راه ادب آموزى تو از فرصت استفاده کردم و قبل از آنکه دل کودکانه ات سخت شود و عقلت به اندیشه هاى دیگرى مشغول گردد به تربیت تو مبادرت نمودم و وظیفه پدرى خود را انجام دادم» (1).
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بحار الانوار، ج1 ص223 روایت 12.
و نیز از امام صادق(علیه السلام) در روایتى چنین آمده است که فرمودند: انَّ خیرَ ما ورّث الآباءُ لابنائهم الأدبُ لا المال.
«بهترین ارثى که پدران براى فرزندان خود باقى مى گذارند ادب و تربیت صحیح است نه ثروت و مال»(1).
همه اهتمام امامان معصوم(علیهم السلام) بر این امر مبتنى است که پدر و مادر را در خانواده افراد با مسئولیت بار آورند تا حدى که بى مبالاتى و کم توجهى والدین را نسبت به امور فرزندان و اعضاى خانواده از گناهان و معاصى کبیره بشمار آوردهاند.
امام سجاد(علیه السلام) مىفرمایند: «وامّا حقّ ولدک فان تعلم انّه منک ومضاف إلیک فى عاجل الدّنیا بخیره وتسرّه وانّک مسئولٌ عمّا ولّیته به من حسن الأدب والدلالة على ربّه عزّ وجلّ والمعونة له على طاعته فاعمل فى امره عمل من یعلم انّه مثابٌ على الاحسان إلیه معاقبٌ على الاسائة إلیه».
«وامّا حقّ فرزندت به تو این است که بدانى او از تو بوجود آمده و در نیک و بد زندگى وابسته به تو است و همانا تو در سرپرستى وى، مسئول ادب و تربیت صحیح او هستى و تو مسئولى که او را به سوى خداوند بزرگ راهنمایى نمایى و در اطاعت از پروردگارش یاریش نمایى باید رفتار تو در تربیت فرزندت توأم با احساس مسئولیت باشد، رفتار کسى که بداند در حُسن تربیت فرزنددارى اجر و ثواب و در سوء رفتارش مستحق کیفر و عقاب است»(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ الروضه من الکافى، ج8 ص150 روایت 132.
2 ـ بحار الانوار، ج71 ص6 روایت 1.

 

2 ـ عدم آگاهى از فریضه نماز :
چنانچه گفته شد بسیارى از قصور و کوتاهى هاى افراد در مسائل دینى بخاطر عدم آگاهى کافى و معرفت لازم از مبانى دینى است. بدیهى است که تلاش و کوشش در هر عملى منوط به وجود انگیزهاى است که قبل از انجام عمل در فرد ایجاد شده است و هیچ انگیزهاى بدست نمى آید مگر با علم و آگاهى و پر واضح است که هر چه قدر آگاهى انسان در آن عمل بیشتر باشد با رغبت و تمایل بیشترى بدنبال آن مى رود و قدرت و توانایى اش در آن کار شدت مى یابد.
باور ما این است که اگر جوانان ما نسبت به نماز و یا سایر فرائض و تعالیم دین اطلاع دقیق و کافى را داشته باشند و از برکات و فضائل و آثار و نتایج آن مطلع باشند هرگز حاضر نمى شوند که چیزى را جایگزین آن سازند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 30   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آسیب شناسی به خاطر بی توجهی به حقیقت و جایگاه نماز و ارائه

دانلود مقاله جایگاه حقوق تطبیقی و ضرورت بازنگری در آموزش آن

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله جایگاه حقوق تطبیقی و ضرورت بازنگری در آموزش آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

جایگاه حقوق تطبیقی و ضرورت بازنگری در آموزش آن

 

 

 

مقدمه
تا دهه های اخیر، مطالعه تطبیقی در رشته حقوق، عمدتاً از نظر تحقیقات تاریخی یا فلسفی در زمینه حقوق و یا کمک به اصلاح و تقویت نظام حقوقی ملی مورد توجه قرار می گرفت و از این رو افراد معدودی با انگیزه های شخصی در این عرصه فعالیت داشتند(داوید، 1369)
با تحولات عظیم و گسترده ای که در دهه های اخیر در عرصه بین المللی و در ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رخ داد، سرنوشت ملت ها به گونه ای فزاینده در هم تنیده شد و سطح روابط آنها به نحوی ارتقاء یافت که می توان روابط بین المللی اتباع کشورها را با روابط شهروندان ایالات یک کشور فدرال در چند دهه قبل مقایسه نمود.
گسترش روابط ملت ها با یکدیگر و بروز مسائل حقوقی جدید در این رابطه، ضرورت آشنایی آنها با حقوق یکدیگر را به حدی رساند که مطالعه تطبیقی حقوق به یکی از عناصر ضروری مطالعات حقوق تبدیل شد و فراتر از آن جنبشی تحت عنوان « یکنواخت سازی [1]»حقوق با هدف تسهیل روابط اتباع کشورهای مختلف با یکدیگر به تدریج شکل گرفت.
اگر تا دو دهه قبل هنوز در مورد ضرورت مطالعات تطبیقی در عر صه حقوق تردیدهایی وجود داشت، امروزه حقوقدانی را نمی توان یافت که اهمیت حقوق تطبیقی را انکار نماید، در واقع، جریانهای قوی همکاری های بین المللی در نیمه دوم قرن بیستم که در کنار پیشر فتهای علمی و فناوری و تغییرات در حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع رخ داد، وحدت کشورهای اروپایی در اتحادیه اروپا، تحول علمی بزرگی تحت عنوان « حقوق اروپایی » و تفکر نظم حقوقی نوین اروپا، حقوق تطبیقی را به جزء گریز ناپذیر برنامه آموزشی دانشکده های حقوق در بسیاری کشورهای دنیا بویژه اروپا و آمریکا تبدیل کرد.با این حال هنوز در مورد جایگاه مطالعات تطبیقی، روش انجام مطالعه و نحوه آموزش حقوق تطبیقی بحث های فراوانی وجود دارد.
هدف این مطالعه، بررسی موارد فوق و پیشنهاد اصلاح در نظام آموزش حقوق تطبیقی در دانشکده های حقوق کشور است که در دو بخش شامل بررسی جایگاه حقوق تطبیقی و آموزش حقوق تطبیقی ارائه می شود.
بخش نخست : ماهیت وجایگاه حقوق تطبیقی :
علیرغم آنکه حقوق تطبیقی، طی چند دهه اخیر، موضوع بحث های داغ دانشگاهی و مدافه علمی بوده است، هنوز در مورد جایگاه آن در ساختار علوم قضایی معاصر، ابهاماتی وجود دارد.
از آغاز پیدایش حقوق تطبیقی در اوایل قرن بیستم میلادی، حقوقدانان تطبیقی همواره با این پرسش اساسی مواجه بوده اند که حقوق تطبیقی را باید در نفس خود یک « علم » دانست یا یک روش علمی و یا یک برنامه آموزشی ؟
در این مبحث به بررسی دیدگاههای مختلف در موضوع فوق می پردازیم.
الف : تلقی حقوق تطبیقی بعنوان یک روش علمی:
برخی از حقوقدانان، حقوق تطبیقی را صرفاً یک روش مطالعه علمی یعنی روش تطبیقی می دانند.
به اعتقاد لین دسته از حقوقدانان،به مدد بکارکیری روش تطبیقی است که امروزه شناخت کلیات و خصوصیات نظامهای حقوقی مختلف دنیا میسر شده است.
از جمله نویسندگان طرفدار این دیدگاه می توان به Pollock ، David، Gutteridge، Patterson ، Grossfeld، Kahn-Freund و Szabo اشاره کرد.
در دهه های 1950، 1960و1970، گرایش غالب در بین حقوقدانان تطبیقی، تردید در وجود علم حقوق تطبیقی و تلقی آن به عنوان یک روش مطالعه علمی بود.
استدلال این دسته از حقوقدانان این بود که اگر بخواهیم حقوق تطبیقی را یک دانش مستقل به حساب آوریم چه چیزی موضوع آن را تشکیل می دهد ؟ به همین خاطر به عنوان یک امر مسلم، گفته می شد که حقوق تطبیقی فقط عبارت است از روشهای متنوع تحقیقات حقوقی(Kahn,1966, de Cruz, 1999 –(Freund.
نتیجه این دیدگاه آن است که حقوق تطبیقی به عنوان روش مطالعه، صرفاً به مقایسه ومقارنه بین نظام های حقوق مختلف می پردازد.
با اینکه آنچه که امروزه حقوق تطبیقی نام گرفته است غالباً همراه با مقایسه است، لیکن همیشه تفاوت ها و اختلافاتی در مورد این نظریه از حیث هدف و موضوع مقایسه وجود دارد.
مقایسه، علی الاصول بایستی روش مند صورت پذیرد.
از این رو برخی نویسندگان حقوق تطبیقی نوشته های خود را به تبیین همین روش اختصاص داده اند.
برای مثال اچ کاتریج، تمام کتاب خود در مورد حقوق تطبیقی را به بررسی روند مقایسه ( تطبیق ) اختصاص داده است (Gutteridge,1949).
وی، مسائل مختلف مقایسه، شامل شناخت منابع و اهداف و موضوعات آن را بررسی کرده و راهکارهایی را برای فائق آمدن بر مشکلات و موانع پیشنهاد داده است.
یافته های حقوقدانان یاد شده نشان می دهد که تبیین وتعیین خصوصیات و ویژگی های روش مقایسه هم به سادگی میسر نیست و همین نکته باعث می شود که وی صرفاً به لزوم مقایسه نظامهای حقوقی مشابه بپردازد، بی آنکه اهمیت مقایسه برای احراز تفاوت نهاد های حقوقی را به درستی تبیین کند.
در این رابطه دو حقوقدان تطبیقی شهیر آلمان یعنی.Zweigert Kو H.Kotz اذعان می کنند که روش مقایسه و تطبیق مشتمل بر جنبه های بسیار پیچیده حقوق تطبیقی است و تبیین قواعد دقیق و روشن که روند مقایسه را ضابطه مندکند، بسیار مشکل است.
دیدگاه مطرح شده توسط کاتریج، در تحقیقات و نوشته های رنه داوید بنیانگذار نظریه نظامهای حقوقی، بیشتر تشریح شده است.
رنه راوید نیز تلویحا حقوق تطبیقی را روش مطالعه نظامهای حقوقی می داند.
با توجه به اینکه در نظام آموزشی ایران، پس از ترجمه ارزشمند کتاب معروف رنه راوید توسط سه تن از اساتید برجسته حقوق، آموزش حقوق تطبیقی عمدتاً بر اساس دیدگاههای حقوقدان مذکور صورت می گیرد، می توان گفت که دیدگاه مدرسان حقوق تطبیقی در کشور ما نیز بر مبنای همین نظریه شکل گرفته است، اگر چه، بحث درمورد جایگاه و ماهیت حقوق تطبیقی تا کنون در ادبیات حقوقی ما وارد نشده است.
این دیدگاه طی نیمه دوم قرن گذشته در اروپای شرقی و مرکزی و نیز اتحاد مجاهیر شوروی سابق، حاکم بود و دور از واقعیت نیست اگر گفته شود که نظریه مذکور هنوز هم در نظام حقوقی روسیه رایج است(Kiekbaev, 2003).
Szabo حقوقدان تطبیقی مجارستانی نیز تئوری داوید را در نوشته های خود ترویج کرد، اما وی برای حقوق تطبیقی مفهومی گسترده تر از یک روش حقوقی صرف قائل بود.
وی حقوق تطبیقی را یک « نهضت » معرفی کرد (Szabo,1969) و به کمک محققانی نظیر Z.
Peteri وW.Knapp نقش روش مقایسه و تطبیق در توسعه « بنیادی و ویژه» حقوق سوسیالیستی در مقابل علم حقوق تطبیقی « بورژوایی » را برجسته کرد(Tille and Shvekov,1978)
از نظر طرفدارن این تئوری، یکی از ضابطه های مهم روش مقایسه، بی طرف بودن حقوقدان نسبت به نظامهای حقوقی مورد مطالعه و نداشتن تعصب نسبت به آنهاست.
از نظر اینان، ویژگی متمایز کننده دیگر نظریه حقوق تطبیقی به عنوان یک روش، این است که نقش مهمی در تفسیر قواعد حقوقی مربوط به نظامهای حقوقی مختلف ایفاء می کند، علاوه بر این، آنان کاریست روش تطبیقی را ابزار فهم عمیقتر اطلاعات حقوقی تلقی می کنند.
در حالیکه به نظر می رسد این موارد نمی تواند اهداف اصلی تحقیقات حقوق تطبیقی به حساب آیند (.
Sacco, 1991) .G.
Samuel نیز مدعی است که حقوق تطبیقی چیزی بیشتر یا کمتر از یک « روش شناسی » نیست و وظیفه اصلی آن، ایفای نقش به عنوان یک ابزار برای مطالعه ساختارهای داخلی دانش حقوقی است.
(Samuel, 1998) M.
Ancel هم از این نقطه نظر حمایت کرده است.
وی معتقد است که حقوق تطبیقی نه یک دانش مستقل است و نه یک شاخه از علم حقوق، بلکه صرفاً یک روش تحقیق است که می تواند در هر بخش از حقوق به کار گرفته شود.
حسب نظر این حقوقدان، حقوق تطبیقی از ثابت های متدلوژی و تئوری کافی برای اینکه یک شعبه مستقل دانش حقوقی به حساب آید، بر خوردار نیست، زیرا بر عکس حقوق خصوصی و عمومی از نظام هماهنگ قواعد حقوقی تشکیل نشده است(Ancel,1981) .
ب: تلقی حقوق تطبیقی به عنوان یک دانش مستقل حقوقی :
همانگونه که در مقدمه بیان شد، توسعه همکاریهای بین المللی در نیمه دوم قرن گذشته و همزمانی آن با پیشرفتهای علمی و فناوری و تحولات گسترده در حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ملت ها، ایجاد وگسترش اتحادیه اروپا، بروز نظام حقوقی جدید به نام « حقوق اروپایی[2] » و... اهمیت حقوق تطبیقی را صد چندان نمود به نحوی که در اکثر کشورها آموزش حقوق تطبیقی به یکی از فعالیتهای اصلی دانشکده های حقوق مبدل گشت.
این تحولات سبب شد که حقوقدانان، تلقی گذشته خود از جایگاه و ماهیت حقوق تطبیقی را مورد ارزیابی مجدد قرار دهند نتیجه این تجدید نظر، ارائه نظریه متفاوتی در مورد جایگاه حقوق تطبیقی بود.این نظریه کار کرد حقوق تطبیقی را بیشتر شبیه یک دانش مستقل یا حداقل یک برنامه آموزشی می داند تا یک روش تحقیق.
حقوقدانانی نظیر Ewald Robel,، Saley،Watson،Butler، Bogdan و...در رده طرفداران این نظریه اند.
از نظر تاریخی باید دانست که دوره قبل از دهه های هفتادو هشتاد قرن بیستم، دوره حاکمیت نظریه « تلقی حقوق تطبیقی به عنوان یک روش تحقیق » بود، در حالیکه اواخر قرن مذکور، حقوقدانان تطبیقی بیشتر به نظریه حقوق تطبیقی به عنوان یک دانش مستقل گرایش پیدا کردند.
همین وضعیت در سایر علوم انسانی و اجتماعی نیز که به طور گسترده از روش تطبیقی استفاده می کردند، وجود داشت.
در این علوم نیز متقاقاً جنبشی برای ظهور علوم تطبیقی جدید، ایجاد گردید.
برای مثال در زبانشناسی، شاخه ای از این علم به عنوان زبانشناسی تطبیقی مثال بارز همین وضعیت است.
علوم سیاسی تطبیقی، جامعه شناسی تطبیقی، تاریخ تطبیقی، مطالعات دینی تطبیقی و...
همه از این نوع اند (Rheinstein,1952).
Saidov Aادعا می کند که « روش تطبیقی » و « حقوق تطبیقی » دو مفهوم متمایز هستند.
اگر روش تطبیقی معرف ابزار شناخت پدیده های حقوقی، اجتماعی است، مفهوم دوم یک زمینه علمی با هدف مطالعه نظامهای حقوقی معاصر است.

 

Tikhomirovطرفدار همین دیدگاه است و معتقد است که حقوق تطبیقی به عنوان یک دانش مستقل از موضوع تحقیق و متدلوژی خاص خود برخوردار است که روش آن همان روش تطبیقی است (Kiekhaev, 2003).
حقوقدانان دیگری نیز از این دیدگاه حمایت کرده اند که از آن جمله می توان به H.Godosh، K.Zweigert، H.Kotz نام برد.
حقوقدانان مذکور حقوق تطبیقی را بی تردید روش تحقیق تطبیقی نظامهای حقوقی می دانند اما در عین حال در درستی این پندار که نتایج بررسی تطبیقی به حقوق تطبیقی نسبت داده شود تردید می کنند و این پرسش را مطرح می کنند که آیا ممکن است این دو (‌ روش تطبیقی و حقوق تطبیقی ) اجزاء یک ترکیب را تشکیل دهند یا هر یک باید ماهیت مستقلی تلقی شوند و مربوط به یک قلمرو متفاوت از پژوهش حقوقی ؟ پاسخ آنان به پرسش فوق این است که روش تطبیقی، روش تخصصی پایه برای پژوهش در پدیده های حقوقی موضوع حقوق تطبیقی است.
لیکن ظهور حقوق تطبیقی به عنوان یک علم از تجزیه و تحلیل و طرح مسائل جدید در حقوق عام نشأت گرفته است و بنابراین نمی توان آن را صرفاً روش تحقیق تطبیقی دانست (Chodosh).
Saidov در این باره می گوید « هنگام بررسی جایگاه حقوق تطبیقی لازم است که در مورد شناخت نهادی یک ” نظام جدید“ صحبت نشود بلکه بیشتر در مورد شناسایی شماری از” مسائل جدید“ که از “ علم موجود حقوق ” پدیدار شده اند، بحث شود» (Kiekhaev, 2003).

 


دیدگاه دیگر این است که دانش حقوق تطبیقی از ترکیب روش تطبیقی با فلسفه حقوق ناشی شده است.
حقوق تطبیقی، گرایشی فلسفی است که وظیفه آن، مطالعه تطبیقی مفاهیم بنیادی تشکیل دهنده یک یا چند نظام حقوقی می باشد.
از این منظر نقش حقوق تطبیقی، عبارت است از ساخت پایه متدلوژیکال فلسفه حقوق و تهیه اطلاعات لازم برای مطالعه در آن (Ewald,1995) ، از آنجا که حقوق تطبیقی مطالعه روابط یک نظام با دیگر نظامها ی حقوقی است، ویژگی این روابط و دلایل مشابهت ها و تفاوت ها، تنها به وسیله مطالعات نظری و تاریخی نظامهای حقوقی روشن می شود (Glendon,1994) .
گروهی از حقوقدانان سعی دارند که رابطه ای غیر قابل تجزیه بین حقوق تطبیقی و فلسفه نظری حقوق را ثابت نمایند.
از نظر اینان حقوق تطبیقی و فلسفه نظری حقوق هم در شکل و هم در محتوی ارتباط کامل وجود دارد و ایندو مجموعا عناصر اصلی دانش حقوق را تشکیل می دهند.
بدون حقوق تطبیقی، فلسفه نظری حقوق یک دانش صوری و ناقص باقی می ماند و برعکس حقوق تطبیقی اگر با فلسفه حقوق آمیخته نشود، غیر قابل اجرا است.
از یک طرف حقوقدانان تطبیقی در تحقیقات خود مفاهیم ارئه شده توسط نظریه پردازان حقوق را به کار می گیرند و از طرف دیگر نتایج بررسی های تطبیقی نیازمند ارزیابی ماهوی نظر ی است.
با وجود این، دسته بند یها و مفاهیم فلسفه نظری حقوق به سختی ویژگیهای خاص همه نظامهای حقوقی را در بر می گیرد و ممکن است مشکلاتی در تعیین منابع، سیستم قضایی و...
بوجود آید .(R.H.S.Tur, 1976, Kamba, 1976)
علاوه بر این، امروزه گرایشهای دیگری هم در حقوق تطبیقی بوجود آمده است حقوق تطبیقی و تاریخ، حقوق تطبیقی و فرهنگ، حقوق تطبیقی و جامعه شناسی، حقوق تطبیقی و اقتصاد، حقوق تطبیقی و مذهب از زمره این گرایش هاست.
بعضی از دانشمندان از این سنتزهای علمی موفق استقبال کرده اند در حالیکه برخی دیگر مدعی اند که « حقوق تطبیقی باید خصوصیت استقلال خود را حفظ کند و نباید به وسیله روابط جدید بلعیده شود.
باید قابلیت جدا ماندن و متمایز خود را از دست ندهد.
» (?rücü, 2000)
ج : حقوق تطبیقی به عنوان یک برنامه آموزشی :
گروهی از حقوقدانان، حقوق تطبیقی را به هیچ وجه یک دانش حقوقی مستقل نمی دانند و معتقدند که حقوق تطبیقی صرفاً یک برنامه آموزشی در دانشکده های حقوق است.
از نظر اینان، ساختار حقوق تطبیقی عبارت است از اعمال روش تطبیقی در مواردی که روند مقایسه از چار چوب یک نظام حقوقی خارج می شود.
روند مقایسه به خودی خود نمی تواند نرم های حقوقی ایجاد کند بلکه فقط در ایجاد نرمهای حقوقی در چارچوب یک یا چند نظام حقوقی مشارکت دارد(Pfersmann, 2001).
به نظر می رسد این دیدگاه با واقعیت عملی موجود مغایرت دارد.
در جریان رسیدگیهای قضایی دادگاه حقوق بشر اروپا و محاکم کشورهای عضو اتحایه اروپا، اینک گسترده به رویه قضایی تطبیقی و قوانین ملی کشورهای عضو استناد می شود و همین امر نقش تکاملی بکارگیری عملی حقوق تطبیقی در روند وحدت اروپا را ثابت می کند.
در آغاز هزاره جدید با اطمینان بیشتر می توان ادعا کرد که حقوق تطبیقی هم از نظر ساختار و هم از نظر کارکردی در قامت یک برنامه آموزشی نسبتاً مستقل و از نظر علمی جداگانه، ظاهر شده است که دارای موضوع، روش و قلمرو اعمال خاص خود است و نقش خاص خود را در نظام دانش و آموزش حقوق ایفا می کند (Kiekhaev, 2003).
حقوق تطبیقی دیر زمانی، به عنوان یک هدف صرفاً تحقیقی علمی که ارتباط مستقیم با زندگی روزمره نداشت به حساب می آمد.
تغییر ماهوی در تلقی از جایگاه حقوق تطبیقی بی تردید به وسیله جریان های وحدت اروپا و جهانی شدن ایجاد گردید.
اهمیت مطالعات حقوق تطبیقی امروزه از مرز مباحث نظری گذشته و منجر به موضوعات عملی برجسته شده است (Legrand, 1996).
حقوق تطبیقی صرفنظر از اینکه روش تلقی شود یا یک شاخه مستقل از دانش حقوقی، امروزه، به یک واقعیت تبدیل شده است، پایگاه محکمی به دست آورد و در دیگر علوم قضایی کاربرد جهانی پیدا کرده است.
حقوق تطبیقی دانشی نسبتاً جوان است و هنوز به اندازه کافی پیرامون آن بحث نشده است و از این رو سوالات بی پاسخ متعددی در مورد مبانی روش شناختی و نظری آن وجود دارد.
بخش دوم : آموزش حقوق تطبیقی:
الف : وضعیت آموزش حقوق تطبیقی در ایران
آموزش حقوق تطبیقی در دانشکده های حقوق کشور ما از ابتدای تدریس این درس تاکنون، در قالب یک یا دو درس دو واحدی صورت می گرفته است.
محتوی این یک یا دو درس نیز از ابتدا به معرفی کلی نظامهای حقوقی عمده دنیا اختصاص داشته است.
تجربه نشان داده که درس مذکور هیچگاه مورد استقبال عموم دانشجویان قرار نگرفته است.
آموزش حقوق تطبیقی در دانشکده های حقوق، دچار ایرادات و اشکالات متعددی است که می توان بخشی از آن را به شرح زیر بر شمرد :
1- چنانکه گفته شد از گذشته تا کنون در برنامه آموزشی دانشکده های حقوق صرفاً در مقطع کارشناسی حداکثر 4 واحد درسی برای آموزش حقوق تطبیقی پیش بینی شده است که این تعداد واحد درسی حتی برای آشنایی ابتدایی دانشجویان با روش تحقیق تطبیقی و یا مفاهیم اولیه نظامهای حقوق دیگر کافی نیست.
به ویژه آنکه برای استفاده بهینه از همین واحدهای معدود نیز تمهید مناسبی صورت نگرفته است.

 

2- هدف از آموزش حقوق تطبیقی در دانشکده های حقوق به روشنی تبیین نشده است از این رو نه تنها دانشجویان که اساتید درس حقوق تطبیقی نیز غالباً هدف روشنی از آموزش حقوق تطبیقی در ذهن ندارند تا آموزش مبتنی بر آن طراحی و تدوین شود.
یکی از پرسشهای متداول دانشجویان حاضر در درس حقوق تطبیقی این است که چرا آنان باید با مفاهیم و نهادهای حقوقی نظامهای دیگر آشنایی داشته باشند در حالیکه در کارهای عملی حقوقی نظیر قضاوت و وکالت و حتی اشتغال به تدریس دروس حقوقی این آشنایی برایشان سود چندانی ندارد؟
پاسخ معمول اساتید حقوق تطبیقی به این پرسش اساسی، همان اهدافی است که در نیمه اول قرن گذشته برای آموزش حقوق تطبیقی ذکر می شد و در مقدمه کتاب ارزشمند رنه راوید « نظامهای حقوق بزرگ معاصر » بیان شده است.
اهدافی نظیر شناخت مبانی فلسفی و تاریخی حقوق یا کمک به اصلاح حقوق ملی، فقط افراد دارای انگیزه شخصی یا علمی قوی را جذب شاخه حقوق تطبیقی می کنند و از نظر غالب دانشجویان، این اهداف توجیه کافی برای روی آوردن به حقوق تطبیقی را به دست نمی دهند.
از طرفی نمی توان بر مبنای این اهداف، طراحی مناسبی را برای آموزش حقوق تطبیقی با اهداف متفاوت امروز، ارایه کرد.
جهانی شدن، به واقعیت گرائیدن اندیشه اروپای واحد، جهانی شدن اقتصاد، جنبش یکنواخت سازی حقوق و ارتباطات گسترده بین المللی، اهداف و وظایف جدیدی بر عهده حقوق تطبیقی گذارده است که اهمیت عملی آنها کمتر از جنبه علمی و نظری نیست.

 

3- شیوه آموزش حقوق تطبیقی در دانشکده های حقوق از جذابیت کافی برخوردار نیست.
دانشجویانی که هنوز حقوق داخلی را فرا نگرفته اند بی هیچ مقدمه و بی آنکه انگیزه آن قبلاً ایجاد شده باشد در سالهای دوم وسوم به یکباره به عمیقترین بخش حقوق تطبیقی یعنی شناخت و مقایسه نظامهای حقوقی مختلف برده می شوند.
شناگر نوآموزی که در حال آموختن شنا در بخشهای کم عمق استخر است، از شنا در دریا و اقیانوس لذت نخواهد برد.
بویژه آنکه تصویری از هدف آموزش در ذهن نداشته باشد.
عدم آشنایی دانشجویان با شرایط جامعه ای که نظام حقوقی آن را می آموزندو نیز عدم استفاده از وسایل کمک آموزشی، بی رغبتی دانشجویان به این درس را تشدید می کند.
تجربه نشان داده است که دانشجویان حقوق نوعاً به اکراه در کلاسهای درس حقوق تطبیقی حاضر می شوند و این دلزدگی در سالهای بعد نیز همراه آنان باقی می ماند.
4- بسیاری از اساتیدی که تدریس درس حقوق تطبیقی را به عهده دارند، نه علاقه کافی به آن دارند و نه برای تدریس این درس تربیت شده اند.
علاوه بر این از آشنایی کافی با روش تحقیق تطبیقی برخوردار نیستند و اطلاعات دست اول مورد نیاز از نظام حقوقی مورد مطالعه نیز ندارند و برخی از این افراد حتی با زبان نظام مورد مطالعه نیز به طور کافی آشنا نیستند.
5- دانشکده های حقوق به طور ویژه هیچ برنامه ای برای آموزش حقوق تطبیقی ندارند.
اگر چه برخی از پایان نامه های کار شناسی ارشد و دکتری با عناوین تطبیقی به تصویب می رسند، اما از آنجا که دانشجویان روش مطالعه تطبیقی را اموزش ندیده اند، تطبیق به شکل مفید و مؤثری صورت نمی گیرد و دانشجویان نیز پس از فراغت از تحصیل، مطالعه تطبیقی را به فراموشی می سپارند، به طور کلی در حالیکه دانشکده های حقوق امریکا و اروپا، برنامه های گسترده ای برای آموزش حقوق تطبیقی با لحاظ اهداف و وظایف امروزی آن تدارک دیده اند، دانشکده های ما با همان دید نیمه نخست قرن بیستم به حقوق تطبیقی می نگرند موسسه حقوق تطبیقی وابسته به دانشکده حقوق دانشگاه تهران به عنوان تنها موسسه فعال دانشگاهی در زمینه حقوق تطبیقی نیز نتوانسته است به ترویج این شاخه از حقوق در کشور، کمک شایانی کند
6- آموزش روش مطالعه تطبیقی، در حال حاضر در برنامه آموزشی دانشکده های حقوق جایگاهی ندارد و واحدهای محدود درس حقوق تطبیقی صرفاً به تدریس برخی کتب نوشته شده در مورد نظامهای حقوقی بیگانه اختصاص یافته است.
همین امر موجب می شود که دانشجویان به جای یادگیری روش تطبیقی به حفظ مطالب کتاب های درسی در زمینه نظامهای حقوقی خارجی بپردازند.
7- یکی از مهمترین ابزار مطالعه تطبیقی آشنایی کافی با زبان نظام حقوقی مورد مطالعه است.
ضعف آموزش زبان خارجی در نظام آموزشی ایران سبب شده است که بیشتر دانشجویان از دانستن زبان خارجی بی بهره باشند.
این امر در مورد دانشجویان حقوق نیز صدق می کندو نتیجتاً بر آموزش حقوق تطبیقی تأثیر منفی می گذارد.
با توجه به آنچه که گفته شد پیداست که آموزش حقوق تطبیقی در دانشکده های حقوق نیاز به تحول جدی و اساسی دارد که در مباحث آتی به برخی اقدامات ضروری در این راستا اشاره خواهیم کرد.
ب: نظام مطلوب آموزش حقوق تطبیقی با توجه به تجربه برخی کشورهای اروپایی.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله29  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله جایگاه حقوق تطبیقی و ضرورت بازنگری در آموزش آن

تحقیق در مورد جایگاه ایران در اقتصاد جهانی گردشگری

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد جایگاه ایران در اقتصاد جهانی گردشگری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد جایگاه ایران در اقتصاد جهانی گردشگری


تحقیق در مورد جایگاه ایران در اقتصاد جهانی گردشگری

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه24

 

فهرست مطالب

1- تاریخچه برنامه ریزی گردشگری در ایران

- جایگاه ایران در اقتصاد گردشگری جهانی

2-1- جایگاه ایران از لحاظ ورود گردشگران بین المللی

2-2 - جایگاه ایران از لحاظ جذب درآمد

- تدابیر لازم جهت بهبود جایگاه ایران در اقتصاد گردشگری

3-1- تنگناها و موانع

3-2- راهکارها

دکتر حمید جعفری  استاد یار و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد (گروه جغرافیا )

ما کجا ایستاده ایم ؟

جایگاه ایران در اقتصاد جهانی گردشگری

 

چکیده

گردشگری به عنوان یک فعالیت اقتصادی چند بخشی ، دارای اثرات دوگانه مستقیم و غیر مستقیم بر اقتصاد ملّی است . از جمله آثار مستقیم گردشگری بر اقتصاد ملی می توان به بهبود تراز پرداختهای بین المللی ، اشتغال وسیع ، فرصت سازی اقتصادی و افزایش تقاضا برای کالاها و خدمات اشاره نمود و همچنین توزیع فرصت های اقتصادی بین مناطق مختلف کشور ، گسترش تکنولوژی ، جذب سرمایه گذاریهای خارجی ، توسعه تجارت و نیز رشد صنایع دستی و بومی از جمله آثار غیر مستقیم گردشگری بر اقتصاد ملی است .

چنانچه درآمد زایی و اشتغال زایی را دو شاخص مهم در یک فعالیت اقتصادی موفق در نظر بگیریم هر دو این شاخص ها به صورت وسیع و پایدار در گردشگری قابل تأمین و دسترسی است . توقع اینست که کشور ایران به عنوان یکی از 10 کشور اوّل جهان به لحاظ جاذبه های گردشگری ( امین اسماعیلی ، 9 ) و نیز قرار گرفتن در بین 5 کشور برتر دنیا از نظر اکوتوریسم ، از جایگاه مناسب تری در سطح جهان برخوردار باشد که البته چنین نیست ، از این رو در مقاله حاضر سعی شده است ضمن بررسی جایگاه ایران در اقتصاد گردشگری جهانی در یک دوره آماری ده ساله ( 2000-1991 ) راهکارهایی مناسب ، واقعی و مبتنی بر تجربیات کشورهای موفق جهت رفع چالشهای پیش روی این فعالیت اقتصادی ، به منظور افزایش سهم در بازار بین المللی ارائه گردد .


مقدمه

تا قبل از ایجاد جنبش جهانگردی یعنی از سده هجدهم میلادی و همگام با انقلاب صنعتی ، جهانگردی از جمله عادات طبقه ثروتمند بود ولی با توسعه صنعتی و حصول پیشرفت های مادی مانند : تحولات عظیم در صنعت حمل و نقل ، جهانگردی دیگر تفنّنی منحصر به طبقات ممتاز جامعه نبوده بلکه جریانی شد که تقریباً تمام قشرهای اجتماعی را در برگرفت ( دریو ،1371 ، 675).

در دهه 1970 توریسم به عنوان ابزاری برای توسعه کشورهای در حال توسعه مطرح شد تا جایی که دکادت از آن به عنوان گذرنامه توسعه برای این گونه کشورها یاد می کند و امروزه نیز با توجه به گفته برخی کارشناسان نظیر : تورنر ، توریسم بین المللی به عنوان امید بخش ترین ، پیچیده ترین و جایگزین ترین فعالیتی مطرح است که جهان سوم با آن روبروست ( حسین زاده دلیر، 1382، 24 و 25 ) و ایران به عنوان کشوری که با محدودیت منابع مالی و درآمدی و نیز فراوانی جمعیت جوان و جویای کار مواجه است با عنایت به توانمندی های صنعت گردشگری و قابلیت های خود در جهت ایجاد شرایط مناسب به منظور رفع مشکلات اقتصادی ، در سالهای اخیر بیش از گذشته به این صنعت پرقدرت و توانا توجه نموده و اکنون در راستای چنین توجهی از لحاظ ورود گردشگران بین المللی و میزان کسب درآمد و سهم در اقتصاد جهانی گردشگری جایگاه مناسبتری را به خود اختصاص داده است ولی این جایگاه با توجه به توانمندی های ایران متناسب و در خور نیست . یک کشور زمانی پذیرای گردشگران خواهد شد که از طرف آنها « مورد پسند » واقع شود و برای تحقق این اتفاق بایستی فعالیت های خویش را جهت معرفی خود ، رفع موانع و ایجاد بستر مناسب گسترش داده تا گردشگران با اطلاع از ویژگی های کشور اقدام به انتخاب مکان سفر نمایند زیرا گردشگر به عنوان فردی که قصد سفر دارد بایستی تنها مکان سفر را انتخاب نماید از این رو هر کشوری که

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد جایگاه ایران در اقتصاد جهانی گردشگری

دانلود متن کامل پایان نامه کارشناسی ارشد برق- مخابرات – جایگاه فیبر و ادوات نوری در شبکه مخابراتی

اختصاصی از فی موو دانلود متن کامل پایان نامه کارشناسی ارشد برق- مخابرات – جایگاه فیبر و ادوات نوری در شبکه مخابراتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی

 

دانشـکده مهندسـی برق

 

سمینار کارشناسی ارشد مخابرات- موج

 

 

عـنـــوان :

 

 

جایگاه فیبر و ادوات نوری در شبکه مخابراتی نسل آینده (NGN)

 

 

تهیـه کننـده :

فــرهاد دلفانـی

 

 

استاد درس :

دکتـر نصرت ا…گرانپایـه

 

 

استاد راهنما :

دکتـر نصرت ا…گرانپایـه

 

 

چکیده

در این گزارش جایگاه فیبر و ادوات نوری را در شبکه‌های مخابراتی نسل آینده بررسی می‌کنیم. ابتدا شبکه‌های نسل آینده، معماری، مشخصات و اجزا آن را شرح می‌دهیم سپس تجهیزات NGN و نقش مهم تکنولوژی فیبر نوری را در این شبکه‌ها عنوان می‌کنیم.

کلمات کلیدی:

NGN, Optical Fibre, Gateway, Switching, WDM, DWDM, PSTN

 مقدمه
امروزه شبکه‌های عمومی به دلایل متفاوتی ناهمگن هستند. مشتریان به خدماتی همانند صوت داده و ویدئو نیاز دارند و از وسایل متفاوتی نظیر نوت بوک‌ها، PDAها، تلفنهای سلولار، دوربینهای ویدیویی و غیره استفاده می‌شود. بنابراین رنج وسیعی از وسایل سیار و ثابت پدیدار می‌شود.
ازدیدگاه مشتری ناهمگن بودن شبکه غیرقابل درک است. درگذشته شبکه‌های متفاوتی برای پاسخ به این نیازهای متنوع توسط فراهم‌کننده‌های سرویس ساخته شده است که هر یک برای یک نیاز ویژه بهینه شده بودند. برای مثال PSTN برای خدمات صوتی، شبکه Ip برای خدمات اینترنت (Web) و شبکه داده مبنی بر سوئیچ برای خدمات ATM و Frame relay و هم چنین شبکه‌های ویژه‌ای برای یک کاربرد خاص نظیر کنفرانس ویدیویی طراحی شده بودند [3] [1].
این گزارش براوردی از شبکه‌های نسل آینده، فواید NGN و همچنین نقش مهم تکنولوژی انتقال فیبر نوری را که اخیراً توسعه داده شده است را ارائه می‌کند. تکنولوژی DWDM دسترسی به NGN را میسر می‌سازد. خدمات NGN مبنی بر سوییچینگ پیشرفته با یک سطح کنترل یکپارچه خواهد بود. در فصل 2 تعریفی از NGN ارائه و معماری و اجزا اصلی آن معرفی می‌شود در فصل سوم اتصالهای متقابل نوری و فوتونی بررسی می‌شود. در فصل چهارم فیبرها و ظرفیت‌ آنها در شبکه NGN، اجزا ارسال سیستم انتقال فیبر نوری و درنهایت برد فیبرهای موجود بررسی می شود. انتخاب معماری شبکه عنوان فصل 5 می‌باشد در این قسمت سه معماری شبکه مختلف معرفی می‌شود شبکه Shared Ip-Only ، شبکه مرکب و شبکه فیبر. و در فصل 6 به dark fibre ها پرداخته می‌شود و نگاهی به تکنولوژیهای موجود و آینده، تکنولوژیهای فیبر و سوییچینگ نوری آخرین فصل این گزارش به شمار می‌آید.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود متن کامل پایان نامه کارشناسی ارشد برق- مخابرات – جایگاه فیبر و ادوات نوری در شبکه مخابراتی