
تاثیر سطح اقتصاد خانواده بر گرایش به مواد مخدر + نمودار آماری + 34 صفحه
ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه8
فهرست مطالب
تاثیر نماز در تحکیم بنیان خانواده
نقش نماز در آرامش روانی خانواده
1ـ عدم احساس گناه و یا کاهش آن
2ـ وحدت شخصیت و انسجام خانوادگی
3ـ افزایش اعتماد به نفس
آثار خانوادگی نماز
فضای معنوی
محبّت
در جهان مادی امروز که نهاد خانواده در حال اضمحلال توسط فساد و فحشاء است بزرگترین دغدغه های خانواده ها برای نجات فرزندانشان از این منجلاب فساد و فحشاست و قرآن این کتاب زندگی بشر سالها پیش از این راه نجات را بیان کرده است؛«اتل ما اوحی الیک من الکتاب واقم الصلاه ان الصلاه تنهی عن الفحشاء والمنکر ولذکر الله اکبر والله یعلم ما تصنعون؛هر چه را از این کتاب بر تو وحی شده است تلاوت کن و نماز بگزار ،که نماز آدمی را از فحشا و منکر باز می دارد و ذکر خدا بزرگ تر است وخدابه کارهایی که می کنید آگاه است.»
همانطور که در روایات نیز وارد شده است هنگامی که فرزندی به دنیا می آید مستحب است در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفته شود چراکه این عمل باعث می شود انسان از کودکی با نماز آشنا شود و بنابراین از شر شیطان در امان باشد؛کم نیستند اینگونه احادیث که بر آموزش نماز به کودکان تاکید دارند؛دراین میان باید دید که چگونه می توان این فریضه الهی را که به گفته مقام معظم رهبری نیاز آدمی و دریچه ای است که هوای پاک آزادی را از عالم معنا به ما می رساند و دل را از آلودگی و بیخبری می رهاند را به گونه ای در خانواده ها نهادینه کرد که پیوند نماز و خانواده پیوندی نا گسستنی باشد.
چکیده
تأثیر مذهب تشیّع و آموزههاى آن بر الگوى خانواده در ایران معاصر، از چند جنبه قابل بررسى است. از مهمترین این جنبهها، مىتوان به رواج الگوى خانواده «هستهاى» به موازات تثبیت نسبى جایگاه خویشاوندى، فراهمسازى بستر مناسب براى انطباق یافتن قانون کشور با تغییرات معطوف به افزایش اختیارات زنان و کاهش اقتدار مردان، پذیرش عمومى سیاستهاى کنترل موالید به استناد اصل فقهى «ضرورت»، پایین بودن میزان فرزندان نامشروع، رواج نسبى فرزندخواندگى بدون اِعمال آثار حقوقى آن و قبح عمومى «طلاق» اشاره کرد.
مقدّمه
نقش خطیر نهاد «خانواده» در پرورش انسانها، آن را کانون توجه بیشتر مکاتب فکرى و فلسفى الهى و مادى گردانیده است. در این خصوص، دین اسلام و به طور خاص، مذهب تشیّع با توجه به ارتباط تنگاتنگى که بین دنیا و آخرت قایل است و سعادت حقیقى انسانها را عالىترین هدف خود مىداند، دیدگاهها و رهنمودهاى فراوانى در مورد خانواده ارائه داده است؛ چرا که اولیاى دین نسبت به نقش سرنوشتساز خانواده در تأمین سعادت فرد و جامعه وقوف کامل داشتهاند.
در این مقاله، به مباحثى همچون خانواده هستهاى / خانواده گسترده، پدرسالارى، تنظیم خانواده، مشروعیت فرزندان، فرزندخواندگى و طلاق پرداخته شده است.
1. خانواده هستهاى / خانواده گسترده
«خانواده هستهاى» در اصطلاح علوم اجتماعى، به خانوادههاى متشکّل از زن و شوهر و فرزندان آنها اطلاق مىشود و مقصود از «خانواده گسترده» خانوادهاى است که اعضاى آن بیش از دو نسل از افراد را در برمىگیرند. در جوامع سنّتى، که نمود بارز آن را مىتوان در جوامع کشاورزى و روستایى دید، خانواده گسترده ممکن است مجموعه گستردهاى از خانوادههاى زن و شوهرى و فرزندان آنها، عموها، عمّهها، دایىها، خالهها و پدربزرگها و مادربزرگها را دربرگیرد، اما در پایینترین سطح، «خانواده گسترده» از پدر و مادر و فرزندان آنها و پدربزرگ و مادربزرگ تشکیل مىشود.
به دلیل آنکه خانواده هستهاى در شکل کنونى آن، که معمولاً در سکونتگاهى جدا و مستقل از سایر بستگان و خویشاوندان زندگى مىکند، از اقتضائات زندگى شهرى و صنعتى جدید است، رواج این الگو و افول نسبى الگوى خانواده گسترده در جوامع در حال توسعه، مانند ایران دور از انتظار نبوده است. بر حسب برخى تحقیقات در سالهاى اخیر، قریب 58 درصد مردم ایران سکونت مستقل و جداگانه زوجهاى جوان از پدر و مادرها را ترجیح مىدهند.(2) در عین حال، تأثیرپذیرى از آموزههاى دینى ویژگى خاصى به این الگو در جوامع اسلامى مىبخشد. تأکید فراوان اسلام بر حقوق والدین، به ویژه پدر و مادر سالمند، احتمال کناره گرفتن از آنان یا سپردن آنها به خانههاى سالمندان را کاهش مىدهد. این تحقیقات از آن حکایت دارند که تنها 2 درصد مردم به خانههاى سالمندان مىاندیشند؛ قریب 23 درصد افراد زندگى پدر و مادرها با فرزندان ازدواج کرده خود را شیوه مناسبى مىدانند و قریب 19 درصد، زندگى با این شیوه را منوط به سنجیدن شرایط مىکنند که این نسبت در بین نوجوانان 16ـ24 ساله به قریب 22 درصد مىرسد.
بدینسان، زمینه فرهنگى گسترش خانواده گسترده در شکل حداقلى آن، که از پدر و مادر و فرزندان و پدربزرگ و مادربزرگ تشکیل مىشود، مهیّاست. بدون شک، ناسازگارىهایى بین اعضاى سالمند و اعضاى جوانتر در این خانوادهها کم و بیش رخ مىدهند و به طور خاص، در مواردى که پیوند عاطفى طرفین ضعیفتر باشد ـ مثل عروس و مادر شوهر ـ شدت ناسازگارىها بیشتر است. با اینهمه، مىتوان پیشبینى کرد که در درازمدت، شاهد کاهش تدریجى اینگونه دشوارىها باشیم؛ زیرا با توجه به آنکه زوجهاى جوان امروز اغلب با اندیشهها و هنجارهایى جامعهپذیر مىشوند که بر احترام به شخصیت و آزادى عمل فرد تأکید دارند، به احتمال زیاد، این افراد در سنین سالمندى آمادگى آن را دارند که با فرزندانشان به شیوههاى مسالمتآمیز و غیرمستبدّانه رفتار کنند.
شایان ذکر است که افول الگوى خانواده گسترده در ایران نباید با سست شدن روابط خویشاوندى آنگونه که در جوامع غربى مىبینیم، یکسان انگاشته شود. تأکید اسلام بر ارزشهایى مانند «صله ارحام» موجب استحکام نسبى پیوندهاى خویشاوندى گردیده است و گردهمایىهاى خویشاوندان در مناسبتهاى گوناگون شادى و سرور، همچون اعیاد مذهبى و ملّى، موالید معصومان علیهمالسلام ، جشنهاى تولّد، ازدواج، بازگشت از سفرهاى زیارتى و در سالهاى اخیر، جشن تکلیف دختران و همچنین در مناسبتهاى سوگوارى مانند ایّام شهادت معصومان علیهمالسلام و مراسم تشییع، تدفین و ترحیم اموات، جایگاه روابط خویشاوندى در ایران را تا حدى مشخص مىنماید. همچنین در زمانى که افراد به کمکهاى مالى یا غیرمالى نیازمند مىشوند، پیش از هر کس، به سوى خویشاوندان خود رو مىآورند و احتمال اینکه خویشاوندان به فرد نیازمند کمک کنند، بیش از سایران است.
2. پدرسالارى
جامعهشناسان و مردمشناسان الگوى غالب در روابط خانوادگى را الگوى «پدرسالارى» دانستهاند. مهمترین شاخصهایى که براى این الگو ذکر مىشوند عبارتند از: ریاست پدر بر خانواده، پدر نَسَبى (انتقال نسب از طریق پدر)، پدر مکانى (رفتن زن پس از ازدواج به خانه شوهر) و پدر نامى (انتقال نام خانوادگى از پدر به فرزندان).
در برابر این الگو، الگوى «مادرسالارى» قرار دارد که با شاخصهاى ریاست مادر، مادر نَسبى، مادر مکانى و مادر نامى تعریف مىشود. در فرهنگ معاصر غرب نیز الگوى «برابرى طلب یا دموکراتیک» ترویج و تشویق مىگردد که بر حسب آن، زن و شوهر از حق مساوى و قدرت تصمیمگیرى برابر در امور خانوادگى برخوردارند. روشن است که تعریفهاى یاد شده از ویژگى نوع ایدهآل برخوردارند و از نظر عینى، نمىتوان مرز قاطع و تعیینکنندهاى بین این الگوها مشخص کرد.
در ایران و دیگر کشورهاى اسلامى، همانند سایر ملتهاى جهان، الگوى پدرسالارى یا شکل ضعیفتر آن، یعنى «پدرمحورى»، سابقهاى دیرینه دارد و برخى آموزههاى اسلامى مانند قوّامیت مردان بر زنان و تفکیک نقشهاى اقتصادى زن و مرد، که در قرآن کریم بر آن تأکید شده، در تحکیم این الگو نقش مؤثرى داشتهاند. گفتنى است تمایز نقشهاى جنسیتى در دیدگاه اسلام، بر خلاف بسیارى از فرهنگهاى گذشته و حال، عارى از ارزشگذارى متفاوت براى نقشهاى گوناگون است و از نظر ارزشى، مىتوان دیدگاهى را به اسلام اسناد داد که بر برابرى جنسى تأکید مىورزد.
به هر تقدیر، قانون مدنى جمهورى اسلامى ایران، طبق ماده 1105 به پىروى از شرع اسلام، ریاست خانواده را از خصایص شوهر دانسته؛ همچنانکه طبق ماده 1106 نفقه زن را در عقد دایم بر عهده شوهر قرار داده است. با اینهمه، بروز تحوّلاتى در الگوى خانواده پدرمحور در دهههاى اخیر در ایران، قابل انکار نیست و رواج نومکانى (سکونت زن و شوهر پس از ازدواج در خانهاى جدا از خانه بستگان شوهر و خانه بستگان زن) و همچنین کاهش وابستگى اقتصادى زنان به شوهران در نتیجه افزایش میزان اشتغال زنان از شاخصهاى این سیر تحوّلى است.
آنچه در این بحث توجه ویژهاى مىطلبد، تبیین این تحوّلات است. در اینجا، این پرسش مطرح مىشود که آیا حرکت تدریجى در جهت به رسمیت شناختن جایگاه زنان در خانواده و افزایش برابرى زن و شوهر را باید در تقابل با آموزههاى دینى ارزیابى کرد یا مىتوان تحلیل دیگرى در این مورد ارائه داد؟ در پاسخ، لازم است بین گرایش اکثریت پایبند به موازین مذهبى و اقلّیت غیرپایبند به دین تمایز قایل شویم. در مورد گروه اخیر، ادعاى تقابل هنجارها و معیارهاى رفتارى با آموزههاى دینى کاملاً موجّه و پذیرفتنى است، اما نسبت به اکثریت آحاد جامعه، نه تنها تقابلى به چشم نمىخورد، بلکه مىتوان بسترسازى مناسب براى وقوع این تحوّلات را در خود آموزههاى مذهبى شیعه به روشنى ملاحظه کرد. در این خصوص، یادآورى دو نکته حایز اهمیتند:
نکته نخست آنکه فقهاى شیعه عموما بر این مطلب تأکید دارند که وجوب شرعى اطاعت زن از شوهر به دو مسئله «تمکین جنسى» و «عدم خروج زن از منزل به غیر اذن شوهر» اختصاص دارد و در خارج از این محدوده، توصیه به اطاعت از شوهر جنبه اخلاقى داشته و آزادى و اختیار زن از نظر فقهى کاملاً پذیرفته شده است. این پشتوانه نظرى باعث مىشود زنان مسلمان تحصیل، اشتغال، مشارکت اجتماعى و مانند این امور را همچون حقوق مسلّم خود در نظر بگیرند و با جدیّت در این راهها قدم بگذارند. واضح است که این امر نیز به نوبه خود، در ارتقاى جایگاه زنان در درون خانواده به دلیل افزایش استقلال اقتصادى آنان تأثیر مىگذارد.
دومین نکته به مسئله اشتراط در ضمن عقد مربوط مىشود. به تصریح فقهاى شیعه، زن مىتواند در ضمن عقد نکاح یا هر عقد لازم دیگرى، شروطى تعیین کند و شوهر را به پذیرش آنها ملزم گرداند. عدهاى از فقها حتى این اختیار را براى زن قایل شدهاند که وکالت در طلاق را در ضمن عقد نکاح شرط کند. بر حسب همین مسئله، امروزه در قبالههاى رسمى ازدواج، شروط متعددى درج کردهاند که بسیارى از اختیارات گذشته را از شوهر سلب مىکنند و این امر نیز مىتواند از شاخصهاى کمرنگ شدن نمودهاى پدرسالارى در خانوادههاى ایرانى به شمار آید.
شایان ذکر است که در خصوص روابط والدین با فرزندان نیز گرایش عمومى جامعه در سالهاى اخیر، در جهت افزایش آزادى و استقلال فرزندان بوده است که تعبیر «فرزندسالارى» در اصطلاح جامعهشناسان، به شکل افراطى آن اشاره دارد. با وجود این، به سبب حضور و تأثیرگذارى ارزشهاى مذهبى، نقش والدین در زندگى فرزندان همچنان با اهمیت و برجسته است و این نقش در بسیارى از موارد، حتى پس از ازدواج فرزندان نیز هرچند با کاهشى در کمّ و کیف آن تداوم مىیابد. بر حسب برخى پژوهشها، بیش از 90 درصد افراد در پاسخ به این سؤال که «آیا با اظهار نظر پدر و مادر در انتخاب دوست براى فرزندان (مجرّد) موافقید» نظر مثبت دادهاند. همچنین نزدیک به 50 درصد افراد با اظهار نظر پدر و مادر در امور فرزندان، حتى پس از ازدواج نیز موافق بودهاند(4) که این آمارها از جایگاه نسبتا والاى پدر و مادر در زندگى ایرانیان حکایت دارند.
3. تنظیم خانواده
مسئله «کنترل موالید» در نوشتههاى فیلسوفان اجتماعى از دیرباز مورد توجه بوده است، اما به سبب تغییرات ناشى از انقلاب علمى و صنعتى در مغرب زمین و همزمان با رشد بىسابقه جمعیت در اثر کاهش مرگ و میر و نیز گسترش وسایل ضدباردارى، این موضوع وارد مرحله جدیدى شد و با طرح جدّى آن در قرن بیستم، کشورهاى گوناگون جهان به تدریج، سیاستهاى کنترل جمعیت، به ویژه سیاست تنظیم خانواده، را به اجرا درآوردند. این سیاستها، که در حال حاضر علاوه بر کشورهاى پیشرفته، از سوى 85 درصد کشورهاى در حال توسعه نیز رسما پذیرفته شده یا مورد موافقت عملى قرار گرفتهاند،(5) در جلوگیرى از رشد فزاینده جمعیت جهانى بسیار تأثیرگذار بودهاند.
اجراى سیاستهاى «تنظیم خانواده» در ایران، در دهههاى اخیر باعث گردیده که میانگین فرزندان یک زن از 6 نفر در سالهاى دهه 1340 به 3 نفر در سال 1375 کاهش یابد.(6) در بعد ذهنى و ارزشى نیز تغییرات عمدهاى در نگرش ایرانیان به این مسئله روى داده است که در واقع، موفقیت سیاستهاى مزبور را باید مرهون این تغییرات بدانیم. برخى پژوهشهاى جدید نشان دادهاند که امروزه تنها 9 درصد مردم ایران به داشتن بیش از چهار فرزند رأى موافق مىدهند؛ 5/67 درصد دو فرزندى و 14 درصد سه فرزندى را ترجیح مىدهند و 3 درصد نیز گرایش به بىفرزندى دارند.
در رابطه با تأثیر مذهب بر تنظیم خانواده، به نظر مىرسد دوگانگى بدوى آموزههاى حدیثى و فقهى نسبت به موضوع یادشده، این قابلیت را به اندیشه مذهبى داده است که گاه در خدمت سیاستهاى افزایش جمعیت و گاه در خدمت سیاستهاى کاهش جمعیت به کار گرفته شود؛ از یک سو، احادیث فراوانى در تشویق ازدیاد نسل در متون دینى وارد شدهاند که خط مشىهاى نیمهرسمى اواخر دهه 1350 و اوایل دهه 1360 در جهت تکثیر نسل، پشتوانه ارزشى خود را از این احادیث کسب کرده بودند. براى مثال، به حدیث معروفى استناد مىشد که طبق آن، پیامبر گرامى صلىاللهعلیهوآله فرمودند: «ازدواج کنید و نفوس را افزایش دهید؛ زیرا من در روز رستاخیر، در برابر دیگر امّتها به عدد امّت خویش مباهات مىکنم.»(8) از سوى دیگر، اصل «ضرورت»، که از اصول مسلّم فقه پویاى شیعه است، توجیه شرعى لازم براى به کارگیرى روشهاى سالم و بىخطر کنترل موالید را فراهم مىکند که در دهه 1370 استناد به این اصل، در توجیه سیاستهاى تنظیم خانواده مشهود بود.
اما نکتهاى که حایز اهمیت مىباشد این است که گاه در توجیه برنامه تنظیم خانواده و کنترل موالید، به جاى تأکید بر اصل «ضرورت»، بر ارزشهایى مانند آسایش و رفاه تکیه مىشود و جملاتى مانند «فرزند کمتر، آسایش بیشتر / زندگى بهتر» این جهتگیرى را منعکس مىنمایند. جالب توجه است که گاهى همین جهتگیرى با آموزههاى دینى پیوند داده مىشوند و براى مثال، به روایتى استناد مىگردد که بر حسب آن، کمى عائله (کوچک بودن حجم خانواده) یکى از دو گشایش به شمار آمده است. ولى باید توجه داشت که اولاً، اینگونه تعابیر روایى دلالتى بر معناى مورد نظر ندارند و ثانیا، ترویج ارزشهاى آسایشطلبانه این خطر را در پى دارد که اگر به دلایل پیشبینى نشده، اوضاع و شرایط اجتماعى تغییر یابند و این تغییر، اتخاذ سیاستهایى را در جهت افزایش موالید اقتضا کند، مردمى که با ارزشهاى مزبور جامعهپذیر شدهاند، به آسانى تن به سیاستهاى جدید ندهند که این امر مىتواند به مشکل سیر نزولى جمعیت و مشکلات ناشى از آن منجر گردد.
4. مشروعیت فرزندان
جامعهشناسان اصل «مشروعیت» را اصلى جهانى به شمار آوردهاند. طبق این اصل، کودک زمانى از حقوق قانونى و مذهبى برخوردار مىگردد که پدرش شناخته شده باشد. در اسلام نیز این اصل مورد قبول واقع شده و نسب فرزند از طریق پدر مشروع او به رسمیت شناخته مىشود. مفاد ماده 1167 قانون مدنى ایران نیز، که برگرفته از حکم شریعت است، اینگونه مقرّر مىدارد که طفلى که از رابطه آزاد زن و مرد به وجود آمده است، منسوب به هیچکدام نمىباشد، هرچند بعدا با هم ازدواج کنند و او را به فرزندى بپذیرند. آرى، تنها در صورتى که عامل «حسن نیّت» در کار باشد، چنین طفلى مشروع به حساب خواهد آمد و حسن نیّت نیز به موارد اعتقاد به «استحقاق نزدیکى»، «نداشتن قوّه تمیز حرام از حلال» و «نداشتن اختیار» تفسیر شده است.
با توجه به گسترش چشمگیر پدیده «عدم مشروعیت» در جوامع غربى در دهههاى گذشته، به ویژه در بین برخى گروهها و طبقات اجتماعى ـ مانند سیاهان آمریکا ـ به نظر مىرسد دو عامل در کنترل این پدیده و کاهش آن در جامعه اسلامى ایران مؤثر بودهاند: نخست فراگیر شدن استفاده از وسایل ضدّ باردارى که تا حد زیادى به تفکیک دو موضوع ارضاى جنسى و تولید مثل انجامیده است. دوم فراهم بودن زمینه مناسب دینى و فرهنگى براى سوق دادن بسیارى از روابط جنسى نامشروع به روابط مشروع براى ازدواج موقّت که در دیدگاه شیعى تجویز شده است. شکى نیست که هیچیک از دو عامل یاد شده از نظر تحقق عینى به سطح نهایى خود نرسیده است. در عین حال، این مطلب قابل انکار نیست که میزان کودکان نامشروع در جامعه ایران در مقایسه با بسیارى از کشورهاى اروپایى و آمریکایى، در سطح بسیار پایینترى قرار دارد.
5. فرزندخواندگى
«فرزندخواندگى» در قوانین کشورهاى غربى روشى است که به وسیله آن، پدر یا مادر ناتنى آشکارا نسبتِ فرزندى کودکى را اعلام مىکند و بدینسان، از حقوق و تعهدات قانونى نسبت به فرزندخوانده برخوردار مىشود.
به نظر مىرسد پدیده «فرزندخواندگى» تا حد زیادى در احساسات و عواطف انساندوستانه و خیرخواهانه ریشه دارد؛ همانگونه که حسّ منفعتطلبى (مثلاً، با در نظر گرفتن امکان استفاده از ثروت کودک بىسرپرست یا استفاده از کار او در آینده) احیانا مىتواند در پذیرش یک کودک به فرزندى نقش داشته باشد. از اینرو، پدیده مزبور منحصر به جوامع خاصى نیست و تقریبا در تمامى جوامع گذشته و حال رواج داشته است.
اسلام بین جنبههاى اخلاقى و حقوقى فرزندخواندگى تفکیک نموده؛ یعنى ضمن تأکید بر جنبههاى انساندوستانه آن، از پذیرش آثار حقوقى آن یا دست کم برخى از این آثار حقوقى خوددارى کرده است. قرآن کریم به صراحت اعلام مىکند: «خداوند فرزندخواندههاى شما را فرزندانتان قرار نداده است. قانونگذار ایرانى هم کوشیده است در جهت قانونمند کردن فرزندخواندگى، برخى از حقوق و تعهدات را در ضمن قوانین ذىربط بگنجاند. ماده 11 قانون «حمایت از کودکان بىسرپرست» چنین مقرّر مىدارد: «وظایف و تکالیف سرپرست و طفل تحت سرپرستى او از لحاظ نگاهدارى و تربیت و نفقه و احترام، نظیر حقوق و تکالیف اولاد و پدر و مادر است.» با اینهمه، به پىروى از قانون شریعت، آثارى مانند وراثت بر فرزندخواندگى مترتّب نشده؛ همانگونه که قانون در مورد حرمت نکاح، سکوت اختیار کرده است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 18 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 17 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
خانواده ومشکلات فرهنگی اجتماعی آن
چکیده:
خانواده ایرانی با چالش های بسیار روبروست.تغییر تنش و جایگاه زنان،افز ایش میزان طلاق،کاهش میزان ازدواج،تغییر نگاه به نقش همسر،مرکز یت تصمیم گیری خانواده در جامعه،و...که به مجموعه ای از نقش های متعارض انجامیده است،سرمایه اجتماعی خانواده ها را تحت الشعاع خود قرار داده است وو ضعیت تعارضی حوزه مطا لعات در ایران را به طر ح فرو پاشی خانواده،مضیقه از دواج و طلاق کشانیده است.
توجه به دوام یا فرو پا شی خانواده به دلیل نفوذ مدرنیته در جامعه ایران ،دل نگرانی هایی را برای کار شنا سان در حو ضه خانواده در ایران بو جود آورده است ومهم تر ین دلیل این دل نگرانی ،تحولات ودگرگو نیهای فراوانی تکه به مرورتقر یبادر تمامی ابعاد و زوایای سا ختی-کارکردی خانواده وبالاخص در سر مایه اجتماعی خانواده ایرانی به و جود آمده است. این مقاله ، در حقیقت در پی د ستیا بی به این مسئله می با شدکه مدرنیته و تجدد گرایی چه تاثیری بر سرمایه اجتماعی خانواده ایرانی به جای گذاشته است ؟وآیا خانواده ایرانی در معرض کاهش سر مایه اجتماعی است یا در حال گذار؟کدامیک در خانواده های ایرانی مصداق دارد ؟برای پاسخگویی به این سوال به روش فراتحلیل)به بر رسی این مو ضوع در تحقیقات و پژو هش های موجود پر داختیم .همچنین قابل ذکر است که از رویکرد نظری تکا مل دیالکتیکی در این مقاله استفاده شدو فر ض های اصلی این پژوهش که به نظر می رسد1- خانواده های ایرانی در معر ض فرو پاشی می باشند ،رد شدو2-فرض دیگر این مقاله که در تقابل سنت ومدرنیته سر مایه اجتماعی ایران دچار فر سایش گردیده است ،با توجه به نتایج تحقیقات پیشین اثبات گردید وهمچنین نتایج مطالعات نشان داد که سر مایه اجتماعی خانواده های ایرانی در معر ض فر سایش می باشد. همچنین قابل ذکر است که در پا یان به ارائه راهکارها و راهبردهایی پرداختیم.
مقدمه
سرمایه اجتماعی، موضوعی بینرشتهای است که نقشش تسهیل ارتباطات انسانی است. سرمایه اجتماعی از قدیمالایام در روابط اجتماعی و کنشهای مردم وجود داشته است ولی تنها تفاوتش با مفهوم امروز آن، در حقیقت داشتن یک رویکرد و یک قالب علمی است. نقش سرمایه اجتماعی در ارتباطات انسانها به مثابهی چسب اجتماعی است که حلقهی وصل اینگونه ارتباطات را محکمتر نگه میدارد.
سرمایه اجتماعی «ویژگیهایی از سازمانهای اجتماعی از قبیل شبکهها، هنجارها و اعتماد اجتماعی است که هماهنگی و همکاری برای نفع متقابل را تسهیل میکند و همکاری و هماهنگی در اجتماعی که مردم به هم اعتماد دارند بسی آسانتر است.» پاتنام نتیجه میگیرد که «اعتماد جزء اساسی سرمایه اجتماعی است.» ، 1384: 636).
همچنین به گفته جیمز کلمن که از پیشگامان نظریه سرمایه اجتماعی است، سرمایه اجتماعی چیزی نیست جز «قابلیت مردم برای همکاری، چه به عنوان یک گروه، یا بخشی از یک سازمان، برای اجرای پروژههایی که نفعی مشترک را در بردارند.» او همچنین توضیح میدهد که «سرمایه اجتماعی مانند سایر اشکال سرمایه، مولد است و تحقق اهدافی را ممکن میکند که در غیاب سرمایه اجتماعی نمیتوان به آنها دست یافت.» (همان منبع)
لذا بر اساس مفاهیم بالا، بستر شکلگیری سرمایه اجتماعی در اعتماد و همبستگی و انسجام شکل میگیرد و اعتماد است که میتواند مولد نقش و تغییردهنده شکلهای مختلف سرمایه (مالی، فرهنگی، اجتماعی) باشد. همانطور که از واژه سرمایه اجتماعی برمیآید ترکیبشده از دو واژهی سرمایه (اقتصادی) و اجتماعی (به مفهوم فرهنگی و نهادها و هنجارها و شبکههای ارتباطی و حمایتهای اجتماعی) میباشد. لذا سرمایه اجتماعی دارای کارکردی وسیع در حوزههای مختلف و نهادهای دولتی و غیردولتی میباشد.
بوردیو و کلمن بر اهمیت روابط اجتماعی و هنجارهای مشترک در رفاه و کارآمدی اقتصادی تأکید نمودهاند. اقتصاددانان اغلب از چسبی که جامعه را به هم بسته نگه میدارد با عنوان سرمایه اجتماعی یاد میکنند. خشونت اتفاقی و سرمایهداری مافیایی را غالباً بازتاب سستشدن سرمایه اجتماعی میدانند. (استیگلتیز، 1382: 200).بررسی نظرات مختلف صاحبنظران حوزه سرمایه اجتماعی گویای آن است که این ایده: سرمایه اجتماعی اکسیر و درمانبخش همه دردهای جامعه است، ایده مقبولی است. سرمایه اجتماعی جامعه را سالمتر، داراتر و شاید با تدبیرتر و شکیباتر میسازد و به نظر اونیکس و بالن سرمایه اجتماعی برای سلامتی افراد، خانوادهها و اجتماعات حیاتی است.
در مجموع بررسی ابعاد کارکردی سرمایه اجتماعی مشخص شد که وجود سرمایه اجتماعی به عنوان ساز و کاری برای ارتقای توسعه است و فقدان و فرسایش آن مانعی برای توسعه اجتماعی است و مهمتر اینکه سرمایه اجتماعی از ویژگی خودزایی و خودمولدی برخوردار است. به این معنا که با استفاده مناسب از آن، زمینه برای تولید و تقویت آن فراهم میشود و عدم استفاده از آن موجب تقلیل و نابودی آن میشود و این موجب تفاوت بین سرمایه اجتماعی و دیگر اشکال سرمایه شده است. «ایجاد سرمایه اجتماعی ممکن است برای اولین بار مانند سرمایه فیزیکی هزینه داشته باشد. اما پس از ایجاد، تقویت آن از طریق مصرف امکانپذیر است. بر خلاف سرمایه فیزیکی که وقتی مصرف میشود، فرسوده و کهنه میشود، در این باره سرمایه اجنماعی مانند سرمایه انسانی عمل میکند. وقتی مهارتی از طریق انجام کاری کسب میشود ، چنانچه بعداً مورد تمرین و ممارست قرار نگیرد، به فراموشی سپرده میشود. همین طور است حس همدلی و همدردی و ملاحظات نسبت به دیگران که از طریق ممارست و تمرین حفظ و تقویت میشود.
نکته دیگری که در ارتباط با فرسایش سرمایه اجتماعی قابل بررسی است، گذار جوامع از سنتی به مدرن نیز بهخصوص وقتی که خصلت درونزا ومناسب خود را ندارد، سرمایه اجتماعی جامعه را دچار فرسایش میکند. به نظر استیگلتیز جوامع سنتی اغلب دارای سطح بالایی از سرمایه اجتماعی و سرمایه سازمانی هستند. هر چند این سرمایه ممکن است به گونهای نباشد که برای تسهیل تغییر لازم است. اما در فرآیند تجددگرایی، این سرمایه اجتماعی و سازمانی اغلب تضعیف میشود یا از میان میرود. بهگونهای ممکن است این فرآیند تخریب، پیش از ایجاد سرمایه جدید اجتماعی و سازمانی روی دهد و جامعه را از ساختارهای ضروری و فضای اخلاقی که لازمه کارکرد بهینه آن است محروم کند نکتهای که استیگلتیز اشاره میکند، دقیقاً در جامعه ما رخ داده است. یعنی جامعه و نهادهای اجتماعی با موجی از تجددگرایی و نوگرایی مواجه شده است و بهنظر میرسد که میزان تجددگرایی در میان مردم و بالاخص نهادهای اجتماعی خانواده باعث تغییر در سرمایه اجتماعی این نهاد دیرپا و فرهنگی گردیده است و در حقیقت امواج نوگرایی در هر جا که وارد شدهاند ، تغییرات و تحولات و تخریب و بیاعتمادی و آسیبهای اجتماعی را با خود به همراه آوردهاند و جریان تجددگرایی هم از صدوپنجاه سال پیش تاکنون در جامعه ایران دگرگونیهایی را با خود به همراه آورده است که تغییرات سرمایه اقتصادی فرهنگی، انسانی و اجتماعی را در نهان خود پرورانده است و در این میان، دگرگونی خانواده ایرانی در نیم قرن اخیر آرام و کند اما مستمر و قاطع بوده است. بهگونهایکه کارشناسان در ایران به دلیل فرسایش سرمایه اجتماعی خانواده، بحث فروپاشی و زوال خانواده ایرانی را مطرح کردند. درحالیکه باید صریحاً به این مطلب اشاره کنم که خانواده تغییر شکل میدهد اما هیچگاه از بین نمیرود. چرا که پناهگاهی عاطفی و حمایتی و... برای اعضایش میباشد. دگرگونی سرمایه اجتماعی در خانواده ایرانی متأثر از جریان تجددگرایی بیش از همه در روابط زن و مرد، حیات عاطفی و روابط پدران و فرزندان به چشم میخورد و همینطور نتایج پژوهشهای صورتگرفته در مورد خانواده نشان از بحرانی فراگیر در ابعاد مختلف سرمایه اجتماعی از جمله: اعتمادی، مشارکتی، همیاری و حمایتی خانواده ایرانی میباشد. همچنین ازهمگسیختگی گروه بزرگ خویشاوندی و پیدایی انواع خانوادههای کوچکی است که در عین جستجوی استقلال هنوز عملاً تحت تسلط شبکههای خویشاوندی هستند و به نوعی حمایتهایی را از شبکه خویشاوندی دریافت میکنند.
بحرانها و تغییرات ناشی از جریان تجددگرایی در جامعه و نهادهای اجتماعی ایرانی آنگاه صورت جدی به خود میگیرد که بدانیم دو شرایط تورمی و فقدان مردمسالاری واقعی ویژگیهایی هستند که در بیشتر کشورهای فاقد نظم پویا دیده میشود. این شرایط نیز نقش مهمی در فرسایش سرمایه اجتماعی جامعه و خانوادهها در این کشورها دارد. فقدان مردمسالاری واقعی و عدم شکلگیری نهادهای مدنی که خود حاصل فقدان سرمایه اجتماعی اولیه است همچنان مانع شکلگیری این سرمایه میشود که در مقیاسهای ملی و فرا ملی فرآیند توسعه را با مشکل مواجه میکند. به نظر بیکر انجام امور تجاری در کشورهای دیگر به یک دولت باثبات، شریف، مسئول و قابل اعتماد نیاز دارد. کیفیت و چگونگی دولت با توجه به غنیبودن سرمایه اجتماعی مانند شبکههای همکاری و تعاون معیارهای مشارکت مدنی و روحیه اعتماد تغییر میکند.
در فضای غیرمردمسالارانه اعتماد عمومی و سرمایه بینگروهی جای خود را به اعتماد عشیرهای و سرمایه درونگروهی میدهد که خود مانع توسعه است. پانتام در مطالعهاش بر روی جنوب ایتالیا به این نتیجه دست پیدا میکند که در مناطقی که مسیر اجتماعی خوبی وجود دارد، شاهد توسعه اقتصادی بیشتر و دولتهای محلی کارآ و مسؤول و خانواده هایی باثبات هستیم. به عکس در جاهایی که سرمایه اجتماعی بهخصوص در شکل بینگروهی آن وجود ندارد و به تعبیر بنفیلد نوعی خانوادهگرایی ضداخلاق وجود دارد، توسعه اقتصادی و مسئولیتپذیری اجتماعی و نهادی در سطح پایین قرار دارد.
در هرصورت با توجه به مسیر حرکت امواج مدرن از جوامع مرکزی به جوامع پیرامون بیتردید مسائل و مشکلاتی را با خود به همراه میآورد که مهمترین نمونهاش بحران بهوجود آمده در جامعه ایران و بالاخص در خانواده ایرانی و سطوح سرمایه اجتماعی این نهاد «دیرین و حمایتگر» میباشد و تأثیرپذیری سرمایه اجتماعی خانواده ایرانی از جریان تجددگرایی در حد ظواهر نیست و بلکه باید گفت ساخت خانواده ایرانی در حال تغییر است و نه فروپاشی و زوال و در این میان گونههای مختلف خانواده ایرانی است که پا به عرصه وجود گذاشتهاند .
طرح مسئله:
1. جامعه ایران در مسیر تغییراتی قرار دارد که چشم انداز و دامنه آن چندان که باید روشن نیست، هر کس که درجامعه ایران زندگی می کند ، کم و بیش حسی از دگرگونی دارد و این تجربه را خواه خوشایند بیابد یا ناخوشایند به صورتهای گوناگون بیان می کند. قضاوتهایی که درباره جوانان یا زندگی اخلاقی و مانند آن در محاورات عادی یا در گزارشهای پژوهشی ابراز می شود، عمدتا ناظر به چنین تغییراتی که ناشی از گرایش به نوگرایی و تجددگرایی است می باشد، به عبارتی تغییرات و تحولاتی که در غرب تحت عنوان مدرنیته و جهانی شدن اتفاق افتاده است پیامدهایی را از طریق دنیای اطلاعات و ارتباطات برسایر نقاط دیگر جهان بجای گذاشته است و چون همه این تحول از جهت درون نیست ودر جو امعی که وارد می شو د ، فرهنگ سازی نشده است، لذا بحرانهایی را در زندگی مردم جهان بوجود خانواده های سنتی در اثر مدرنیزاسیون و بالطبع کاهش سرمایه اجتماعی در خانواده ، مدرنیزاسیون جنبه های متعدد زندگی را در زمینه های ارتباطات و تجارت ، در خانواده های سنتی تخریب کرده است.در زیر به مواردی از این تاثیرات می پردازیم:
تضعیف اخلاق در خانواده و جامعه بر اثر مدرنیزم و کاهش سرمایه اجتماعی : مطالعات مردم شناسان و جامعه شناسان بیانگر اثرات منفی مدرنیزم به توسعه اقتصادی خانواده می باشد.ودر مورد تاثیر آن در تضعیف سرمایه اجتماعی و قوانین اخلاقی و سطح بالای مسئولیت های اجتماعی در خانواده سنتی بحث کرده اند .
2- افزایش محصولات مصرفی خانواده و یا به اصطلاح مصرف گرایی خانواده به دلیل تغییر سرمایه اجتماعی در خانواده:
به منظور دست یابی به سوددهی بیشتر در بخش اقتصادی لازم است تادامنه نیازهای حاصل از تبادلات افزایش یابد. گسترش بازارها با عرضه هر چه بیشتر نتایج فعالیت های انسانی یعنی اشکال مختلف کالاها و مصنوعات و ایجاد فرصت های مناسب سوددهی میسر می گردد. این روند شامل گسترش تولیدات سنتی ، تبادل اقتصادی ، تفریحات ، ساختارهای حمایت اجتماعی ، ایجاد شبکه های اجتماعی ، روابط شخصی و .... نیز می شود.
3- ارتقای حمایت از مصرف کننده خودمدار برای زنده نگهداشتن سیستم سرمایه داری ، ایجاد مصرف کننده بیشتر برای بازار حایز اهمیت است و این روند از ایجاد خانواده هسته ای جلوگیری می کند و بیشتر به فردگرایی غیر مسئولانه ، آزاد و معنی دار منجر می شود. در طبقه بالای جامعه فردگرایی به معنی رقابت به سوی پیشرفت و در طبقات پایین به معنی ایجاد انگیزش و هیجان خرید می باشد. هر دو نوع فردگرایی باعث ایجاد نقص در روابط انسانی و کاهش و فرسایش سرمایه اجتماعی می گردد. روابط انسان ها به عنوان ابزار محسوب می شود نه هدف. خانواده هسته ای مناسب این روند نیست ، زیرا باعث از بین رفتن عشق میان والدین می گردد و تنها کودکان موظف می شوند که انتظارات والدین را ارضا کنند. دیزارد و گاولین (1990) اظهار می نمایند که آماده ساختن کودکان برای استقلال ، نیازهای آنها را جلو می اندازد ، آنان را نافرمان می کند و دلیلی برای ترس آنها از تحمیل قوانین غیر معمول می گردد. آرزوی دست یافتن به استقلال هر روز به طور خودآگاه یا ناخودآگاه تقویت می گردد.
در نتیجه این روند اقتصادی باعث کاهش سرمایه اجتماعی و نقصان خانواده سنتی می گردد.قابل ذکر است در امریکا بیشترین بودجه تبلیغاتی صرف جذب مصرف کننده جدید می گردد و بر دو نوع مصرف کننده متمرکز گردیده است. خانواده هسته ای و خانواده منفرد . هدف فقط جلب مصرف کننده بیشتر است.جوانان تصور می کنند که توسط پدران خود فریب خورده اند ، آنان ماده گرا هستند ، لذا جوانیشان طولانی شده بسیار دیر مسئولیت پذیر می شوند. آنان منبع قدرت و اقتدار را زیر سوال برده و به سلسله مراتب قدرت پایبند نیستند.در متون نیجریه ای ، باباتوند به سال 1992 از تضادی عمیق در سخنان دختران مدرسه ای نیجریه که درباره همسر ایده آلشان صحبت می کنند ، می گوید ، عده ای از آنان همسر ایده آل را در استطاعت مالی می دانستند (قابل ذکر است این ایده در بین اکثریت دختران ایرانی بازیافت می شود.) و دسته دیگر در پذیرش مسئولیت و داشتن شخصیت خوب.
4. کاهش دگرخواهی در زمینه پیشرفت کودکان در میان فرهنگ ها ، اثرات منفی ناشی از مدرنیته و فرسایش سرمایه اجتماعی ثبت شده است و تحقیقاتی نیز در فرهنگ انجام گرفته است. تحقیقات نشان می دهد که فرزندان نوع دوست و فداکار از خانواده های سنتی و اکثر فرزندان خودخواه از خانواده های جوامع کاملا مدرن بوده و دیگر کودکان نسبت به درجه مدرنیزه بودنشان میان این دو دسته قرار دارند. ساکنان منطقه لاگرس از اصول و اخلاقیات همراه با آموزش مدرن برخوردار هستند ، زندگی روستایی داشته و پدربزرگ و مادربزرگ های آنان به نوه های خود تاثیرگذار هستند.
5- تاثیر منفی مدرنیزم به خانواده های فقیر: ایجاد بخش های سنتی و صنعتی برای سرتعداد و انواع شغل های در دسترس و بر طبق درخواست ها تاثیرات متفاوتی بر ساختارهای خانواده سنتی داشته است. قابل ذکر است خانواده کشاورزی قادر است اعضای غیر ماهر اختصاصی و یا بی اهمتی انجام می شود. در جامعه مدرن ، خانواده های حقوق بگیر نمی توانند فامیل فقیر خود را که نمی توانند کار ثابتی پیدا کنند ، حمایت کنند. اکثر خانواده های فقیر غیر کشاورز به طرف خدمات و بخش های جزئی ، غیر رسمی و غیر مشخص رانده می شدند
6- بررسی تاثیر رسانه های ارتباطی نوین (ماهواره ، اینترنت و تلویزیون و ....) بر نهاد خانواده و کاهش یا فرسایش سرمایه اجتماعی در خانواده ، که بعضا از در بسیاری از موارد ، به تفرد گرایی می انجامد.
7. -تاثیر مدرنیته بر گفتمان جنسیتی در نهاد خانواده در جهان و بالطبع در ایران:مدرنیته و پست مدرن به سان امواجی نامرئی در عمیق ترین لایه های نهاد اجتماعی رخنه و نفوذ کرده اند ، و در این راستا گفتمان جنسیتی و ارتباطات جنسیتی از این خیزش مصون نمانده است ، و تغییرات و تحولاتی را در همه کشورهای در حال توسعه ، توسعه نیافته ، و توسعه یافته بوجود آورده است ، مباحثی از قبیل هم سکنایی ، خانواده های دورزی ، روابط ازاد دختران و پسران بالاخص در کشورهای جهان سوم ، شیوع ارتباطات نامشروع بین متأهلین ، آگاهی و آموزش با یک مسلک زناشویی از طریق رسانه ها و بالطبع پیامدهای آن در خانواده ، تاخیر در ازدواج ، هم جنس بازی ، تغییر جنسیت ، فرهنگ بدون بچه و ... همه و همه ناشی از پایمدهای مدرنیته ، این امواج سیل اسای بنیان برافکن می باشند که در این پژوهش قابل بررسی می باشد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 17 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید