14 - پرسشنامه موانع شخصی خلاقیت
فلسفه برای کودکان از جمله شاخه های جدید رشته فلسفه محسوب می شود، اما در این شاخه از مباحث پیچیده فلسفی خبری نیست بلکه در واقع آموزشی است برای روشمند کردن تفکر . در این مقاله اهداف و برنامه های فلسفه برای کودکان از سوی رئیس مرکز تحقیقاتی فلسفه برای کودکان آرژانتین بررسی شده است.
" فلسفه برای کودکان " یک برنامه آموزشی است که این امکان را فراهم می آورد تا کودکان و نوجوانان افکار پیچیده خود را شکل دهند. از این رهگذر استدلال، تفکرات انتقادی، خلاقانه و نوعدوستی آنها نیز زیاد می شود. این برنامه نظام مند و تدریجی است که بیشتر برای کار روی کودکان 4 تا 18 ساله طراحی شده است. با در نظر داشتن علایق کودکان و با توجه به این موضوع که آنها را بیشتر تحریک کنند و این مساله با کارهای روش مند به اجرا در می آید. این برنامه به گونه ای طراحی شده است که کنجکاوی و اعجاب کودکان را بر انگیزد. هدف این است که به بالاترین میزان فکر سامان یافته، در مجموعه ای از سئوالات دست پیدا کرد. این برنامه در جوامعی اجرا می شود که اعضای آن جامعه به سختی کار می کنند به منظور این که چیزهای بیشتری بدانند، به علاوه قصد دارند که به معنای جهان و جامعه ای که در آن زندگی می کنند نیز پی ببرند.
یک فیلسوف آمریکایی به نام Mathew lipman ( ماتیو لیپمن ) در سال 1969 فلسفه برای کودکان را به وجود آورد و تاکنون بیش از 50 کشور از سراسر جهان برنامه های او را اجرا کرده اند. هدف این طرح تبدیل کردن کودکان و نوجوانان به فیلسوف های حرفه ای، نبود، بلکه شکل دهی و نگهداری تفکرات و طرز فکر انتقادی . خلاقانه و نوعدوستی آنها بود. این برنامه بر اساس زیر شکل گرفته بود:
تعدادی متون فلسفی به وسیله فیلسوفانی نوشته شده است که هم بطور عملی و هم بصورت نظری روی فلسفه برای کودکان کار می کنند. این متون معرف اساس و پایه مباحث فیلسوفانه اند و با هدف آموزشی نوشته شده اند. ( به این دلیل است که از هیچ یک از متون ادبی صرف استفاده نمی کنیم. به همین علت است که به آنها " قصه و رمان " نمی گوییم. هر چند که ما از استفاده از متون اجتناب می کنیم اما مسلما" از تعدادی از آنها به عنوان ابزاری کمکی برای برخی بحثها که قبلا" صورت گرفته است، استفاده می کنیم. به این جهت در پاره ای از اوقات استفاده از تصاویر، متون ادبی، فیلم یا هر منبع دیگری، مناسب تر به نظر می رسد. کتابهای راهنما برای معلمان که در آن می توانند برنامه های متنوع بحث و گفتگو یا تمرین را بیابند، دستیابی به هدف برنامه ریزی شده را تسهیل می کند. علاوه بر آن اگر این کتابها حاوی تعدادی پیشنهاد باشد، با این نگرش که این برنامه نه تنها فلسفی، است بلکه آموزشی نیز هست، نیازمند تعهدات اخلاقی برای استمرار کار معلمان و ایجاد فرصتهای کلی به وسیله معلمان و مدارس برای دانش آموزان است، که تمام اینها تلاشی مستمر را طلب می کنند. طراحی دقیق برنامه برای معلمان به گونه ای که آنها بتوانند بدون کوچکترین تردیدی، اطمینان داشته باشند کاری که اجرا می شود تنها افکار پیچیده و بحثهای فلسفی را شکل می دهد نه چیزی شبیه به آن مثل بحثهای علمی و مذهبی و گروه درمانی، روش شناسی تربیتی و آموزشی که منجر به تبدیل یک کلاس درس به مجموعه ای از سئوالات می شود.
برنامه آموزشی :
مسائل آموزشی به زبان روز ارائه می شود. برنامه در سطوح مختلف ساخته شده است بدین منظور که با دوره های مختلف سنی هماهنگ باشد. این کار معرف یک نظام زنجیره ای است، به این صورت که یک طرح به صورتی کاملا" عمیق تر در دوره های بالاتر دوباره مورد مطالعه قرار می گیرد و همزمان موضوعات و بحثهای جدید نیز ارائه می شود.
با در نظر داشتن علائق و نیازهای کودکان برنامه زیر که حرکتی مارپیچی دارد طراحی شده است، بدین صورت که طرحها باید هر بار به صورتی عمیق تر مورد بررسی و بازبینی قرار گیرند.
1. اولین دیدگاه که اساسی روش شناختی دارد، این است که برنامه ها باید منجر به بالا رفتن توانایی های ارتباطی، بیانی، مشارکتی و همکاری میان کودکان شوند و مفاهیمی و دروغ شناخته شوند.
2. این روش روی یادگیری زبان متمرکز شده است به همراه اشکال منطقی که در گفتگوهای روزانه بچه ها پنهان است. همچنین روی افزایش آگاهی ژرف نمایی نیز تاکید ویژه ای دارد: ژرف نمایی در گفتگوهای فلسفی، شباهت ها، تفاوت ها و طبقه بندی ها و همچنین تفکر روی تجارت روزانه شخصی.
3. به مجرد این که بچه ها با دانش حقایق چندگانه و فعال ( تغییرات همیشگی و دائم ) آشنا شدند، برای تفکر درباره زبان آماده میشوند. در این مرحله آنها با ساختارهای معنایی و نحوی زبان و چگونگی شناسایی ابهامات گفتاری آشنا می شوند و به مفاهیم فلسفی مثل اتفاق، فضا، جزئی، طبقه، توجه بیشتری داده میشود.
4. دانش آموزان در یک مسیر منطقی قرار می گیرند ، آنها نه تنها وارد مسائل زبان می شوند، بلکه به جزییاتی مانند اخلاقیات و بررسی های اجتماعی نیز توجه می کنند. تمامی این کارها به این صورت اتفاق می افتد که این برنامه تنها بر طبق علائق بچه ها جلو می رود و هیچ منطقی در کار نیست. کار ما در این برنامه مثل کار ماماهاست ( قابله ها ) : بچه ای که قرار است به دنیا بیاید به جای دانش آموزان است نه به جای ما، ( حداقل در این زمان که ما قصد داریم. یک گفتگوی فلسفی را هماهنگ کنیم، به گونه ای همانند بزرگسالان نباید نظر بدهیم بلکه باید سئوالاتی را مطرح کنیم که به زایش فکری دانش آموزان کمک کند. دلیل اصلی برای داشتن منطق صوری در برنامه آموزشی این است که به دانش آموزان کمک شود تا به این مساله پی ببرند که میتوانند به صورتی کاملا" سازمان یافته و منظم درباره افکار خود فکر کنند. منطق صوری شامل معیاری است که در آن یک شخص میتواند میان استدلال منطقی و غیر منطقی تفاوت قائل شود و آنها را از یکدیگر تشخیص دهد و از نظر دیگر این یک موضوع مهم میان تمامی علوم است، چرا که آموزش تفکر به عنوان راهی برای ارتقای افکار به کار برده می شود. در این مرحله از میان انواع موقعیت ها و شناسایی کاربردهایی که نحوه استفاده از آن را نشان می دهند، شناخت قوانین منطق صوری مورد توجه قرار گرفته است. از آنجایی که کوکان از قبل با زبان مادری شان آشنایند، منطق صوری مورد استفاده برای این منظور منطق قیاسی است که ویژگی های اصلی آن از این قرار است: یکپارچگی یا فقدان تناقضات، نتایج منطقی ، مطابقت با قوانین، اجازه برای رفتن از یک خط به دیگر خط ها و پیوستگی و انجام یا مسیری که در آن تمامی قوانین با یکدیگر مطابق باشند و در کل نظام مند و منسجم عمل کنند، به دلیل کاربرد محدود این نوع از منطق، تمرکز روی یک دلیل خوب همیشه ثمربخش بوده است، بنابراین منطق غیر رسمی ارائه می شود تا این اجازه را بدهد که افکار یک شخص در ارتباط با حرکات و ارتباطات مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. این مساله هیچ قانونی را معرفی نمی کند، علاوه بر آن روی جستجو برای دلایل خوب و مناسب در یک موقعیت خاص پافشاری دارد و دلایلی را که ارائه شده اند مورد ارزیابی قرار می دهد. این کار به بچه ها انصاف، عدالت، بی طرفی و احترام به مردم را آموزش می دهد، نخستین هدف آن است که به اعضای مجموعه تحقیق کمک شود تا از راهکارهایی استفاده کنند که در عمل بازتاب افکار خود را در زندگی شان ببینند. محور اصلی این آموزش ، ارائه روند تحقیق و به کار انداختن ارزشیابی دلایل و منطق هاست. با این روند این گونه پنداشته می شود که این تحقیق در یک مسیر عرضی حرکت کند و زمینه تحقیق های اخلاقی و اجتماعی فراهم می شود.
5. تاکید روی شدت یافتن بحثهای تخصصی فلسفی مانند تحقیقات مربوط به اخلاقیات، زیبایی شناسی ماوراء الطبیعه .
هر بخش از برنامه ، متون مربوط به دانش آموزان و وسائل اضافی برای معلمان یک موضوع گروهی است که بتدریج به گروههای کلاسی معرفی می شود. هر چند این بخشها سئوالات درجه بندی شده بر حسب مشکل یا آسان بودن سئوال دارند، هیچکدام از بخشهای برنامه به یکدیگر ارتباطی ندارد و می توانند در طول یک یا دو سال برای همان گروه کلاسی خاص، اجرا شوند. هدف اصلی هر کتاب در این برنامه آن است که اصولی را به خواننده معرفی کند تا با استفاده از آنها قادر باشد از افکار خود آگاه شود و چگونگی تاثیر افکار دیگران را روی زندگی خود بداند. بنابراین کتاب نقطه آغازی برای گفتگوها و بحثهای فلسفی است. در صفحات ذیل برنامه ای که برای فلسفه بچه ها تنظیم شده، با جزییاتی مرتبط با متون، کتاب راهنمای معلمان، مسائل مربوطه و اطلاعاتی در زمینه سطوح مدارس آورده شده است.
نگرشی به ابزارهای گفتگوهای فلسفی :
از آنجا که هدف فلسفه برای کودکان تولید رفتارهای فلسفی در آنهاست تا آنها بتوانند آمادگی قابل قبول در بیانات کلامی داشته باشند، مناسبترین روش شناسی تربیتی و آموزشی، بحثهای فلسفی است. با وجود منابع مختلف، شروع کردن از پایه مکالمه و دیالوگ بهترین راه است. چرا که کلاسهای گفتگو و بحث آزاد مناسب ترین محیط برای بچه هاست تا با افکار یکدیگر آشنا شوند. ادب گوش دادن به صحبتهای طرف مقابل را فرا گیرند و بر احساس نادرست خود که آنچه را که می خواهند بگویند نامعقول و نابجاست، فائق آیند به گونه ای که تجربه ای که از دیگران به دست می آورند برای آنها همانند یک درس باشد.
تغییر شکل یک کلاس به جلسه پرسش و پاسخ امری ضروری به نظر میرسد، زیرا بچه ها را بر می انگیزد تا در سطحی بالاتر از آنچه به تنهایی انجام می دادند. فکر و عمل کنند. یک جلسه پرسش و پاسخ واقعی بر مبنای احترام متقابل شکل می گیرد و بطور معمول اعضای آن داوطلبانه به دنبال قبول مسوولیت می روند.
با گفتگوها و بحثهای فلسفی در جلسه پرسش و پاسخ، ممکن است که کودکان به نتایج خاص خودشان دست یابند. فلسفه روی یک منطق محکم پافشاری دارد، اما تنها بعنوان وسیله ای که منجر به تفکر کار او و موثر شود نه به معنی دستیابی به یک تطابق کلی میان تمام نظرات. این برنامه روی روند گفتگو تاکید دارد نه روی رسیدن به یک نتیجه خاص ( روند کار با ارزش است، نه محصول آن ). با این که هیچ موضوع فلسفی آموزش داده نشده است، معلم باید از راههای فلسفی معمولی و عادی برای فک کردن و سئوال کردن استفاده کند. بتدریج دانش آموزان پی می برند که بحثهای فلسفی الگوهای متفاوتی از بحثهای دیگر دارند. آنها می فهمند که می توانند نظرها، تجربه ها و دیدگاههای خود را با یکدیگر رد و بدل کنند. آنها یاد می گیرند که به آرای دیگران احترام بگذارند و اهمیت این موضوع را که باید برای پیشنهادهای خود دلیل بیاورند، در می یابند.
پرورش خلاقیت درکودکان
فلسفه برای کودکان و نوجوانان چیست؟
در اواخر سالهای 1960، زمانیکه متیو لیپمن در دانشگاه کلمبیا واقع در نیویورک در رشته فلسفه مشغول تدریس بود متوجه شد که دانشجویانش فاقد قدرت استدلال و قدرت تمیز و داوری هستند و همچنین متوجه شد که برای اینکه قدرت تفکر این دانشجویان بطور قابل ملاحظه ای تقویت شود، دیگر بسیار دیر شده بود . او به این فکر افتادم که این کار می بایست در دوران کودکی انجام میگرفت. باید وقتی کودکان و نوجوانان در سن یازده یا دوازدسالگی بودند، یکسری دوره های درسی در خصوص تفکر انتقادی یا حل مساله می گذارندند . اما برای تهیة موضوعی قابل فهم و مورد پسند کودکان و نوجوانان، بایستی متون درسی بصورت داستان نوشته می شد , داستانی دربارة منطق اکتشافی کودکان. اما این کار نیز باید با دقت و ظرافت بسیار انجام می گرفت . این داستان ها باید راجع به فلسفة مورد اکتشاف کودکان می بود.
از اینرو لیپمن کتاب کشف هری استوتلمیر1 را نوشت. در سال 1970 این کتاب به آزمایش گذاشته شدو بنظر می رسید بخوبی کارگر افتاده است. در پی آن برای معلمان یک کتاب راهنما که شامل صدها تمرین فلسفی بود , نوشته شد. آن کتاب هم بخوبی نتیجه بخش بود. پس از چند سال , کتاب لیزا2 که منحصراً مربوط به اخلاقیات بود و کتاب تکملة کتاب هری بود و به کودکانی اختصاص داشت که اندکی بزرگتر بودند نوشته شد. کتاب های بیشتر و بیشتری نوشته شد که هر کدام ویژة سطوح سنی خاصی بود. این کتابها بهمراه کتابهای راهنمای کمک آموزیشان بودند.همچنین مجموعه متنوعی از کتابهای نظری تألیف و منتشر شد.
استخوانبندی برنامة «فلسفه برای کودکان و نوجوانان» P4C به تدریج در دانشگاه مونتکلیر شکل گرفت و یا علاوه بر فراهم آوردن کتابهای درسی متحد الشکل (داستان های فلسفی برای کودکان)، طرح آموزشی واحدی پیدا کرد که در آن دانش آموزان سطوح مختلف با قرائت بخشی از داستان با صدای بلند , کلاس را آغاز می کنند. به این نحو که، بچههای یک کلاس، بهمراه معلمشان حلقهوار دور هم مینشینند و رودر روی هم با یکدیگر به مباحثه میپردازند(که این حلقه همان حلقة کندوکاو3 است). شاگردان، قسمت تعیین شدة کتاب را با صدای بلند میخوانند، البته نه بیشتر از یک پاراگراف در هر بار (توزیع یکسان وقت هم در میان کودکان نباید فراموش شود که پیامدها و استلزامات دموکراتیکی بهمراه دارد). وقتی قرائت یک پاراگراف تمام شد، معلم با این پرسشها شروع میکند:
آیا در این متن چیز مبهمی برای شما وجود دارد؟ آیا میتوانید احساس خودتان را در قالب یک پرسش بیان کنید؟ سپس معلم پرسش هر دانشآموز را بر روی تخته سیاه مینویسد و نام دانشآموز را بهمراه شمارة صفحه و شمارة سطرِ مورد بحث در کنار آن یادداشت میکند. پس از آن میپرسد چه کسی میخواهد بحث را آغاز کند. دستها بالا میرود و معلم یکی از دانشآموزان را انتخاب میکند تا در بارة پرسشها نوشته شده بر روی تخته بحث را شروع کند. در لحظة مناسب، معلم ممکن است تمرینی را در خصوص آن موضوع خاص از کتاب کمک آموزشی مطرح کند. فرض کنید که پرسش چیزی شبیه به این است: «آیا هری و بیل دوست هم هستند؟» بزودی کودکان شروع به درک این نکته خواهند کرد که مفهوم دوستی، مبهم یا دو پهلو است یا هر دو ایراد را دارد و بدین ترتیب معلم میتواند بحثی را در زمینه ماهیت «دوستی» مطرح کند. (به طور حتم، استلزامات اخلاقیِ رابطة دوستی توسط دانشآموزان مورد توجه قرار میگیرد). بدین طریق، کودکان با مفهوم دوستی آشنا و درگیر میشوند و پیشرفت کار میتواند آنها را نه تنها در فلسفه بلکه در تمامی مطالعاتی که در آنها با مفاهیمی سرو کار دارند کمک کند. این روشی است که فکر آنها را برمیانگیزد و تا زمانیکه قابلیت نقادی و خود انتقادی را در آنها پدید نیاورد، آرام نمیگیرد و این به نوبة خود آنها را به «خود-اصلاحی» سوق میدهد.
اگر معلم بطرز مناسبی آموزش دیده و آماده باشد، کودکان احساس میکنند که در زمان اجرای این برنامه در خانه هستند و معمولاً آنقدر از آن لذّت میبرند که در پایان کلاس، اتمام کلاس برایشان ناگوار جلوه میکند. این امر بدین دلیل است که این برنامه، آنها را ترغیب میکند تا خودشان برای خودشان فکر کنند و ترجیحاً اجازه ندهند که دیگران بجای آنها و برای آنها فکر کنند. همچنین کودکان دوست دارند که بتوانند افکار خود را به دیگران ابراز دارند و اگر لازم باشد از استدلال خود دفاع کنند و به یکدیگر کمک کنند تا از استلزامات و پیامدهای مفروضاتشان مطلع شوند.
پیدایش و تکمیل این برنامه
پیدایش «فلسفه برای کودکان و نوجوانان» از بدون مقدمه نبوده است. این برنامه بر اساس رهنمودهای جان دیویی و مربی روسی لیو ویگوتسکی4 بوجود آمده است که بر ضرورت تعلیم تفکر و تأمل و نفی آموزشِ صرفِ «حفظ کردن» تأکید می کردند. برای کودکان کافی نیست که فقط آنچه را که به آنها گفته می شود به حافظه سپرده و سپس بیاد بیاوردند، بلکه آنها باید موضوع مورد نظر را آزموده و تجزیه تحلیل کنند. درست همان طورکه فرایند تفکر، پردازش اموری است که کودکان دربارة جهان و از طریق حواسشان یاد میگیرند، آنها نیز باید دربارة آنچه در مدرسه یاد می گیرند، بیاندیشند. حفظ کردن مطالب، یک مهارت فکری کم ارزش و سطح پایینی است؛ به کودکان باید مفهوم سازی، داوری و تمیز امور از همدیگر، استدلال و اموری از این قبیل را یاد داد.
آزمایشی کوچک اما فشرده که بواسطة این طرح به عمل آمد، نشان داد که امکان آن وجود دارد به کودکان استدلال قیاسی و اصلاح شده ای را یاد داد، بدون اینکه این کار "آموزش برای امتحان"5 باشد. این آزمایش نشان داد که با ارائة این برنامه میتوان به آنها یاد داد تا در مسائل مربوط به استدلالهای صوری، 27 هفته سن هوشی بالاتری داشته باشند. و آزمایش های بعدی نشان داد که این اختلاف سن یا ضریب هوشی پس از بیست سال نیز حفظ می شود.
ارائه ی تعریف برای خلاقیت مشکل است، ادبیات مربوط به خلاقیت شامل تعاریف چندگانه ای است و نشان دهنده این است که یک تعریف عام برای خلاقیت وجود ندارد. خلاقیت از ابعاد متفاوتی بررسی شده است. گاهی اوقات، فقط محصول (آنچه تولید شده است) مورد تأکید قرار می گیرد، ولی فرایند خلاقیت (محصول چطور تولید شده است) نیز باید در نظر گرفته شود. به علاوه، خصوصیات شخصی( ویژگیهای شخصیتی و تواناییهای ذهنی) (اجزایی از محیط اجتماعی که بر تولید خلاق اثر می گذارد) نیز در بعضی از تعاریف خلاقیت وجود دارند. هارینگتون، یکی از نظریه پردازان خلاقیت، معتقد است خلاقیت محصول فرد واحد، در یک زمان واحد و در جای خاصی نیست بلکه عبارت است از یک زیست بوم (اکوسیستم) که همه ی اعضاء و همه جنبه های محیطی آن در حال تعاملند.
چند تن از نظریه پردازان معروف خلاقیت تعاریف زیر را ارائه می دهند. (اگر چه نمی توان هیچ یک از این تعاریف را تعریف عام، جامع و مانع دانست.)
خلاقیت تولید ایده یا محصول نو و مبتکرانه است که در برهه ای از زمان برای خالق یا برای شخص دیگری رضایت بخش باشد. حتی اگر این ایده یا محصول را قبلاً شخصی دیگر کشف کرده باشد و یا آن را نو و مبتکرانه محسوب نکنند، باز خلاقیت وجود دارد. (رنزولی – Renzulli 1986/1973).
یک محصول یا پاسخ در صورتی خلاق است که برای مسأله ای باز، راه حلی جدید و مناسب ارائه دهد (آمابیل – Amabile، 1989).
فرایند خلاق بروز عملی محصولی از یک ارتباط بدیع است که ناشی از بی همتایی فرد خلاق از یک سو و مواد رویدادها افراد و یا شرایط زندگی وی از سوی دیگر است. (راجرز-Rogers، 196)
تفکر خلاق عبارت است از فرایند درک مشکلات ، مسایل ، کمبود اطلاعات و عوامل جا افتاده حدس زدن و فرضیه ساختن در مورد این کمبودها، ارزیابی و آزمون فرضیه ها و حدس ها، اصلاح و ارزیابی مجدد آنها و بالاخره ارائه نتایج (تورنس Torrence 1988)
خلاقیت عبارت است از نگاهی متفاوت به پدیده هایی که سایر مردم نیز آن را می نگرند. (آلبرت رنت گیورکی)
خلاقیت در معنای کامل خود هم تولید ایده را شامل می شودو هم نشان دادن آن را یعنی باعث رخ دادن چیزی شبیه به یک نتیجه می گردد. به منظور تقویت توانایی خلاقیت می باید فکر یا ایده را به صورتی به کار گرفت که تجربه از یک سو و واکنش خود شخص و سایرین از سوی دگیر باعث تقویت عملکرد باشند. همین که خودتان ویا بقیه افراد تلاشهای خلاقانه تان را تحسین کنید، ممکن است خلاق تر شوید. (ندهرمان).
با توجه به تعاریف بالا می توان تعریف ساده تر زیر را برای خلاقیت ارائه داد:
خلاقیت یعنی ارتباط چیزها یا آرایی که قبلاً با یکدیگر ارتباطی نداشته اند.
خلاقیت دانش تجربه بینش
اهمیت و ضرورت پرورش خلاقیت چیست؟
اگر در نظر بگیرید که انسان برای ادامه بقا و زندگی نیازهایی دارد و این نیازها به دلیل تغییر دائمی درخواست ها، تمایلات و روشهای زندگی تغییر می کند. از طرفی، شرایط محیطی که انسان در آن زندگی می کند به طور روزمره در تغییر است. اگر انسان بخواهد برای نیازهای متغیر خود در شرایط جدید، از همان راه حل های قدیمی استفاده کند در نهایت روزی فرا می رسد که راه حل های کهنه پاسخگوی شرایط جدید نخواهد بود و در این صورت بقای انسان به مخاطره می افتد و جوامعی که نمی توانند برای مسائل جدید خود راه حلی بیابند محکوم به فنا هستند و از بین خواهند رفت.
خصوصیات افراد خلاق:
افراد خلاق به آنچه خارج از آنها وجود دارد با وسعت نظر نگاه می کنند.
و این امور را با آنچه در درونشان می گذرد ترکیب و یکپارچه می کنند.
هم به خود و هم به دنیای خارج از خود به عنوان منابع اطلاعات احترام می گذراند.
مراحل پنج گانه فرایند خلاقیت در شکل زیر خلاصه شده است:
ارائه مسئله : محرک بیرونی یا محرک درونی
ارزیابی نتیجه: موفقیت ، شکست یا مقداری پیشرفت
اعتبار یابی: آزمایش ایده های ممکن در مقابل اطلاعات و معیارهای واقعی دیگر
آمادگی: جمع آوری اطلاعات یا فعال کردن اطلاعات
ایده یابی: جستجوی حافظه تصور و تخیل و تفکر و اگر برای پیدا کردن راه حل های ممکن
محیط آموزشی و خلاقیت:
متأسفانه در بیشتر برنامه های آموزشی و در اکثر کشورها، شیوه ی کار به شکلی است که با تکیه بر محفوظات و اطلاعات و با ارزشیابی افراد، نه تنها گامی درجهت خلاقیت برداشته نمی شود بلکه مانع آن نیز می شود.
برنامه های آموزشی جاری غالباً بر فرایند های شناختی ساده و حافظه افرادتکیه کرده و به دیگر قدم هایی که در فرایند خلاقیت به آنها اشاره کردیم توجه چندانی نمی شود.
از طرفی مربیانی که با مهارت های خلاقیت مانند روش های تفکر در مورد مسائل و قوانین علمی آشنا هستند می توانند راه های جدید نگرش به مسائل را آموزش دهند. چنین مهات هایی را می توان مستقیماً آموزش داد اما چنان چه این مهارت ها در برنامه های جاری آموزشی ادغام شده باشند البته کارآیی و اثر بیشتری خواهند داشت.
از مهم ترین موانع خلاقیت می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. قضاوت ارزیابی: از مهمترین عواملی که اثر تخریبی شدیدی بر روی یک موضوع ناآشنا و یا ایده جدید دارد، قضاوت زودرس و ارزیابی زود هنگام است. برخی اصطلاحاتی که بلافاصله دربرخورد با ایده های جدید به کار می رود مانع از آن می شود عبارتند از:
نه این عملی نیست
فکر خوبی است اما...
نتیجه ای ندارد
راه های قبلی مطمئن تر است
دوباره سر به هوا شدی
عملی نیست
بهتر است سرت به کار خودت باشد
صبر کن ببینم چه ایرادی دارد
درحقیقت ، قضاوت زود رس نوعی عکس العمل منفی است که باعث می شود فرد از ایده های جدید چشم پوشیده یا از آن دلسرد شود.
اصولاً همه افراد وقتی احساس کنند زیر ذره بین قضاوت ارزیابی هستند افت می کنند و تحقیقات بسیاری نشان داده که افراد در محیط هایی که مداوم مورد ارزیابی قرار می گیرند انگیزه های خود را از دست می دهند.
2. عادات: یکی دیگر از عوامل مهم بازدارنده خلاقیت، عادت های قبلی است ، ما در برخورد با مسائل قبلی در زندگی راه حل هایی را به کار گرفته یا روش هایی را به کار بسته ایم که با موفقیت همراه بوده است و به صورت عادت در آمده است.
عادت ها موجب انعطاف ناپذیری فرد شده، طرز فکر ما را به سوی جمود می کشاند و فرد با نوعی (لجاجت درطرز کار) فقط با همان ابزار قبلی مساله را حل می کند. ضرب المثلی انگلیسی هست که می گوید «وقتی شما فقط چکش داشته باشید همه چیز را میخ می بینید»
3. خود پندار منفی: هر یک از ما تصویری از خودمان درذهن داریم که می تواند مثبت یا منفی باشد. شخصی که از خودش تصویری منفی داشته باشد اعتماد به نفس لازم برای ابراز ایده هایش ندارد. کم رویی نیز که از عوارض این تصور منفی است به شکل دیگر ممکن است مانع بروز خلاقیت در فرد شود.
خانواده و مدرسه نقش مهمی در شکل گیری تصویر درونی افراد دارند. پدران و مادرانی که مدام کلمه «نمیتوانی» را در گوش بچه های خود زمزمه می کنند مرتباً از کارهای آنها ایراد می گیرند یا معلمی که با استبداد به سرکوب ایده های نو دانش آموزان می پردازند، کودک را وا می دارند برای جلب نظر و تأیید دیگران از بیان اندیشه های خود، خودداری کند.
بسیاری افراد از توانایی ها و استعدادهای شگرفی برخوردارند اما همین عدم اعتماد به خود مانع بروز قوای خلاقه آنها می گردد.
4. ترس از شکست: همه ی ایده ها قطعا به جواب نمی رسند واحتمال عدم موفقیت وجود دارد . نکته ی دیگر، تلقی فرد از شکست است. در سرگذشت اکثر افراد خلاق دنیا این ناکامی وجود داشته است اما تلقی آنها از آن چیز دیگری ست آنها به جای کلمه ی «شکست» از «تجربه» نام می برند.
از توماس ادیسون پرسیدند از اینکه «در راه کشف ماده برای فیلامان لامپ دوهزار بار شکست خوردی چه احساسی داری» و او جواب داد «من شکست نخوردم، من فهمیدم دوهزار ماده وجود دارد که به درد ساختن فیلامان لامپ نمی خورد»
شیوه های موجود در پرورش خلاقیت:
بارش فکری
روش ارتباط اجباری
تداعی تصویری
فهرست سوالات
همراهی بی ربط
معکوس سازی مسئله
دیدگاه های گوناگون:
برای حل خلاقانه یک مسئله کودک نیاز دارد که توانایی دیدن آن از نظر گاه های مختلف و ارائه ی راه حل های گوناگون تفکر را داشته باشد. مربیان و والدین در حین حل مسئله به کودکان می آموزند که محیط پیرامون خود را برای به دست آوردن سر نخ ها بیازمایند. این امر به آنها کمک می کند تا بتوانند گنجینه ای از راه حل های ممکن داشته باشند. نقش مربی خلاق نه به نقش معلم در شکل رایج آن شبیه است نه به نقش مشاور، نه پزشک بلکه مداخله ی او در ظریف ترین شکل ممکن است که البته بیشترین تأثیر را در فرایند کشف خلاق کودک دارد.
نقش مربی:
نقش مربی خلاق برای کودک درزمان خلاقیت از هر چیزی مشابه نقش مامایی است که تنها فرایند زایمان را تسهیل می کند که این کار به راحتی با تأمین موارد زیر امکان پذیر است:
ارائه ی انتخاب ها: کودک را در شرایط انتخاب قرار دهید و تنها از طریق توضیح بی طرفانه حق انتخاب هایی که او دارد و نیز آمادگی برای پاسخ به سؤالات، به او در روشن کردن فرایند انتخاب کمک کنید.
انگیختن خلاقیت: با ارتباطات غیر کلامی و کلامی از قبیل ایجاد محیط فیزیکی مناسب و تولید مسائلی که او را به حل آنها بر انگیزد.
مجالسی برای خطا کردن: رفتار و کلام مربی باید القاء کننده ی آن باشدکه کودک آزادی تام برای خطا کردن وتجربه نمودن دارد و این که هر خطا یک تجربه است نه یک شکست.
زمانی برای بازی و تخیل: کار عمده مربی ایجاد زمان – فضاهایی برای خلاقیت است. ایفای نقش می تواند منجر به پرورش تخیل و تجسم در کودکان شود.
موضوع فلسفه و کودک عنوان جدیدی است که در دهههای اخیر تحت عنوانهای مختلفی از جمله فلسفه برای کودکان (P4C) ، فلسفه با کودکان (PWC) ، فلسفه و کودک (PAC) و ... به عرصة فرهنگ و فلسفه آمده است. این موضوع دارای دو جنبه است اول در زمینة آموزش و پرورش بطور کلی و دوم در زمینة آموزش فلسفه بطور خاص که البته مورد اول بیشتر مورد نظر است. در این شیوه، آموزش علوم و انجام کار تدریس در مدارس، برابر شیوة آموزش خلاّق و نقاد بصورت تعامل بین شاگرد و معلم پیشنهاد میشود که در آن شاگرد حق دارد دربارة هر موضوعی به پرسش و کندوکاو بپردازد و استاد در این کار به او کمک میکند. این شیوه سبب میشود شاگردان درس را بهتر و عمیقتر درک کنند و به ذهن بسپارند و در حقیقت درس را اجتهادی و نه تقلیدی بیاموزند و در آینده نیز افکار و عقاید مختلف را پس از تحلیل و بررسی و استدلال بپذیرند یا رد کنند.
این روش در عمل ظرافتهای بسیاری دارد که باید به معلمین آموزش داده شود تا بتوانند کودکانی فعال و اجتماعی پرورش دهند. افرادی بینا و هوشمند که پیش از ورود به هر کار آن را عاقلانه بررسی میکنند و با تحلیل دقیق وارد آن میشوند. در حقیقت میتوان آموزش فلسفه به کودک را پرورش تفکر در کودک نامید و این آموزش تفکر مزایا و فوائدی دارد که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ ایجاد خودباوری و بالا بردن اعتماد به نفس در کودک
ـ علاقمندی به درس و معلم
ـ اعتقاد به مفید بودن دروس و ایجاد انگیزه برای یادگیری
-بروز استعدادهای پنهان و شکوفایی آن
ـ درک و یادگیری بهتر معلومات
ـ قدرت مقابله با مشکلات
ـ قدرت نقادی و پرورش خلاقیت
ـ کشف کمبودهای معنوی کودک
ـ بروز پرسشهای پنهان کودک
ـ عادت به تفکر فردی و گروهی
ـ تقویت روحیة همکاری
ـ ایجاد رقابت سالم و دوستانه
- استفاده از عقاید دیگران
ـ ایجاد مسئولیتپذیری
ـ داشتن انعطافپذیری در زندگی آینده
ـ مقابله با شستشوی مغزی و تبلیغات سوء
ـ ارتقاء سطح قضاوت در کودک از طریق استفاده از ملاکها و معیارها
ـ بوجود آمدن خود تصحیحگری در کودکان
ـ بالا بردن سطح توجه کودک به عقاید و آراء افراد در جامعه
این نتایج به کودک توانایی بیشتر نه فقط برای تحصیل بلکه برای زندگی اجتماعی آیندة او میدهد و کودک را دارای قدرت تشخیص و تمیز، قدرت تفکر، قدرت پرسشگری صحیح و مفید، قدرت انتقاد، قدرت استدلال و قدرت خلاقیت و نوآوری بار میآورد و استعدادهای خفتة او را بیدار میکند و بعلاوه کودک، نکات اخلاقی، فلسفی، دینی و اجتماعی را یاد میگیرد.
در میان جانداران، حتی با هوشترین آنها، فکر و آگاهی و استدلال وجود ندارد و این ویژگی فقط در انسان نهاده شده که متأسفانه برخی از آن استفاده نمیکنند. بیشتر مردم علیرغم ظاهر انسانی خود ماشینهایی هستند که طبق غریزه برنامهریزی و کوک اولیه خلقت خود رفتار و زندگی میکنند و برای خود تصمیم میگیرند. برخلاف آنچه بیشتر مردم تصور میکنند اغلب مردم کارهای خود را کمتر با تفکر و اندیشه و تحلیل منطقی انجام میدهند و کمتر اتفاق میافتد که در برابر هر برنامه، اقدام یا عمل خود «چرا» بگذارند و این نوعی ماشینی عمل کردن است که انسان را در یک چارچوب خشک نگه میدارد و از رشد و شکوفایی باز میدارد.
پرسش از ماهیت هرکار طراوتی به روح انسان میدهد و او را به تفکر وامیدارد. این تفکر انسان را به نوعی آزادی و آزادگی و انصاف و دوری از تعصب میکشاند و به او استدلال در اندیشه میدهد تا بتواند بایستههای زندگی و اطراف خود را با ابزار تفکر و استدلال درک کند نه از روی عادت، تقلید، تعصب یا غریزههای اولیه حیوانی و خلاصه ماشینوار. اما بهتر است که اساس کار منطقی اندیشیدن از زمان کودکی و دوران آموزش اولیه باشد نه در بزرگسالی که نهادهای درونی انسان شکل گرفته و عادات و ملکات بر انسان حکومت میکند.
انسانی که با این روش عادت کند نه در کودکی و نه در جوانی دنبال هوسها نمیرود و زود شکار افکار و اهداف و ایدئولوژیهای مضر نمیشود و با چراغ تفکر و استدلال راه مستقل خود را طی میکند و در عمل یک شهروند خوب، یک دانش آموختة مجتهد و مبتکر و در زندگی داخلی همسر و مربی خوبی خواهد بود.
در این کار ظریف و پیچیده، گام اول و مهم آنست که کودک به تفکر و پرسش فلسفی عادت کند و پدیدههای اطراف خود را به دیدة تدبر بنگرد و برای هرچیز در جستجوی علت و اسبابی باشد. گام بعدی بهرهگیری از این عادت برای یافتن پاسخ به پرسشهای اصلی هر انسان است. سؤالاتی از قبیل اینکه «از کجا آمدهام»، «چرا آمدهام»، «به کجا میروم»، «چگونه باید زندگی کنم» و ... که این پرسشها استخوانبندی اصلی فلسفه است و در آن ارکان ایمان دینی و اعتقاد به خدا و توحید و معاد و بعثت انبیاء و دیگر امور اعتقادی شکل میگیرد.
هر کودک از سنین پایین با پدیدههای طبیعی اطراف خود آشنا میشود و در ذهنش پرسشهایی شکل میگیرد که فلسفی است و برای آن به پاسخ نیازمند است و اگر به او پاسخ داده نشود این احساس فطری سرکوب میشود و گاه پیامدهای ناشایست به بار میآورد. توجه به این نکته لازم است که فلسفهای که به مدرسة کودکان میرود جدای از فلسفهای است که فلاسفه آن را از عامه دورنگه میداشتند. اصولاً فلسفه سطوح مختلفی دارد، پارهای از مسائل آن برای عامه مردم قابل فهم است مثلاً اصول دین از مسائل فلسفی هستند که مردم باید آن را با استدلال و بدون تقلید و تعبد بیاموزند و حتی تقلید در آن ممنوع است. بنابراین نباید عامه مردم را دست کم گرفت و آنها را از تمام اقسام مسائل فلسفی محروم کرد. اما مسائل پیچیدهای هم در فلسفه هست که ممکن است برخی از مدعیان فلسفه نیز از درک و فهم دقیق آن عاجز باشند. به هر حال آموختن آن بخش از فلسفه که برای زندگی انسان مفید باشد ضروری است.
به پرورش ذهن کودک از زاویة دیگری نیز میشود نگاه کرد و آن حق ذاتی کودک برای سؤال کردن و کنجکاوی برای درک مطلب است. به عبارت دیگر اولیاء و مربیان کودک موظفند به این حق طبیعی کودک پاسخ مناسب دهند و به وی به چشم یک دانشجوی فلسفه نگاه کنند و سعی کنند او را کودکی قادر به تفکر و خلاق بار بیاورند و از سؤال و استدلال او جلوگیری نکنند و این را بدانند که سؤال هم حق معلم است و هم شاگرد و بیشتر حق شاگرد است تا معلم. در هر حال در فرایند رشد کودک مربیان میتوانند با استفاده از فعالیتهای خاص، روش معین و ویژگیهای فکری فیلسوفان به آموزش فلسفه به کودکان و نوجوانان بپردازند.
خلاقیت ، شکل کنترل شده یا محدود شده ای از تخیل است . خلاقیت ها ی افراد نه تنها برای زیبایی ظاهری ، بلکه به خاطر نتایج نهایی که در بر دارد به کار برده میشود . این نتیجه نهایی معمولاً شکلی به خود می گیرد که دیگران نیز می توانند آن را ببینند . خلاقیت ممکن است خلق یک نقاشی ، یک لباس ، یک قطعه کوچک موسیقی یا پختن یک غذای جدید باشد . به واسطه خلاقیت ، شخص می تواند به پیشرفتهای انسانی خود بیافزاید ، همچنین افرادی که دارای قوه تخیل زیادی هستند نسبت به کسانی که فاقد خلاقیت هستند ، معمولاً به پیشرفتهای بیشتری در زندگی نائل می شوند . خلاقیت حتی در سنین کودکی نیز خود را نشان می دهد.
خلاقیت حتی در سن کودکی نیز خود را نشان می دهد . اغلب خانواده ها شاید با این نوع پدیده ها در رفتار ،کردار و گفتار کودکان خود مواجه شوند . برخی از آنان یا بی توجه هستند و یا کم توجه ؛ با این حال آن دسته از والدین که به کوچکترین رفتارهای کودکان خود توجه دارند ، می توانند با به کارگیری توصیه های 12 گانه پرورش خلاقیت ، کودکان خود را به مرحله خود شکوفایی سوق دهند ،البته به کار گیری این روش آنچنان هم ساده نیست . داشتن صبر و حوصله از یک سو و نکته سنجی دررفتار کودکان می تواند آینده درخشانی را برای کودک شما رقم بزند .
شیوه افزایش خلاقیت در کودکان
* برای ایجاد سؤالات تازه در ذهن کودکتان ، او را راهنمایی کنید . آموزش به کودک باید طوری باشد که او را به طرف پرسشهای تازه هدایت کند . معلم باید هنگام جواب دادن به سؤالات کودک ، او را به سمت مهارتهای جدید سوق دهد و از به کار بردن کلماتی مانند بله،خیر،هرگز و امثال آن دوری کند . این نوع جوابها نمی تواند ارتباط کاملی بین سؤالات کودک و معلومات قبلی او برقرار کند.
* حسن کنجکاوی در کودکان را پرورش دهید . برای این امر، هیچ چیز مثل پاسخهای صحیح و مناسب به پرسشهای او موثر نیست . سؤال ، در واقع انعکاس از ذهن تشنه ای است که می خواهد با دریافت جواب از فردی که بهتر از او می داند خود را سیراب کند ، اگر چه احتیاج ، باید فوراً برآورده شود اما کمی مکث بین سؤال و جواب ، غالباً می تواند افکار و ایده ای مفید جهت مباحثه و گفتگو به بار آورد .
* والدین و مربیان ، نه تنها باید درباره امور مربوط به کودک ، بلکه درباره امور خانه و مدرسه نیز از او نظر خواهی کنند و عقاید او را مانند عقاید بزرگسالان در حضور خود ، به بحث و گفتگو بگذارند .
* به عقاید جدید و تازه کودکتان احترام بگذارید . کودکانی که به نوعی خلاقیت آنها برانگیخته شده ، روابط و مفاهیم را درک می کنند . لذا والدین و مربیان آنها ممکن است به آنها توجه نداشته باشند و حتی گاهی او عقاید خود را چنان مطرح کند که بزرگسالان قادر به ارزشیابی وجایگزینی آنها نباشند ، تشویق کودکان به ابرازعقاید جدید ، می تواند در رشد خلاقیت آنها موثر واقع شود .
* از مراقبتها و دخالتهای بیش از حد در زندگی کودکان اجتناب کنید . یکی از ویژگیهای انسان خلاق این است که تواناییش را خودش به کارمی اندازد . وظیفه والدین و مربیان این است که این قابلیت را در او زنده نگاه دارند و به کودکان اجازه دهند بعضی اوقات مطابق سلیقه خود اشیاء را کشف کنند . مراقبتها و دخالتهای زیاد از حد بزرگسالان در زندگی و رفتارهای کودکان ، قابلیت یادگیری مبتکرانه آنها را تضعیف می کند .
* از کودکان بخواهید که اشیاء و امور نیمه تمام را تکمیل کنند ؛ از کودکان تقاضا کنید تا جملات نا تمام و داستانهای نا کامل ، تصاویر و نقاشی های نیمه تمام و حتی اشیاء ناقص را کامل نمایند . برای اواسباب بازی هایی بخرید که خودش بتواند آنها را به یکدیگر متصل کند و با آنها مدلهای مختلف خلق کند .
* اجازه دهید اشیا را از نزدیک لمس کنند. علاوه بر مشاهده اشیا لازم است کودک آنها را لمس نماید ، زیرا مشاهده شیء به تنهای کنجکاوی کودک را ارضا نمی کند ، کودکانی که از لمس کردن اشیا محروم می شوند توانایی لازم جهت کشف و اختراع را از دست می دهند . مشاهده همراه با لمس اشیا ، آنها را در بازی های خیالی ، اختراعات و پاسخ گویی به آزمونهای خلاقیت یاری می دهد . به کودکان اجازه دهید وسایل بی خطر خانه را لمس نمایند . خصوصا کودکان بیرون کشیدن وسایل آشپزخانه از داخل کابینتها و بازی با کاسه و قابلمه و بشقابها را بسیار دوست دارند .
* برای کودکان همیشه یک مارک خاص آدامس ، بستنی یا چیزهای مورد علاقه را نخرید. کودکان را تشویق کنید در خرید خوراکی و پوشاک ، مدل های مختلفی را امتحان کنند و از خرید کالاهای تکراری و یکسان اجتناب کنید .
* کودک را همیشه از یک مسیر خاص به خانه نبرید . زمانی که با او بیرون می روید ، هنگام برگشتن به خانه به او توضیح دهید که می خواهید از یک راه جدید به خانه بروید. او از این طریق در می یابد برای رسیدن به یک هدف راه های مختلفی وجود دارد .
* در مورد کاربردهای مختلف یک وسیله خاص از کودکان سؤال کنید . کاربرد ابزارها و وسایل مختلفی که را در خانه دارید ، برای کودک شرح دهید و از او بپرسید: به نظر تو این وسیله چه کاربردهای دیگری می تواند داشته باشد . به این طریق شما ذهن کودک را مستعد می کنید .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 46 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
شلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:125
فهرست و توضیحات:
چکیده
مقدمه
فصل اول : کلیات تحقیق
پیشگفتار
بیان مسئله
سوالات تحقیق
اهداف تحقیق
فرضیات
تعریف نظری وعملیاتی
اهمیت وضرورت تحقیق
پیشینه تحقیق
فصل دوم : ادبیات نظری تحقیق
گزارش تحقیق
کلیات و مبانی نظری
اهداف پژوهش
روش کار تحقیق
فصل سوم: روش شناسی پژوهش
روش تحقیق و تحلیل داده ها
فصل چهارم: داده های آماری
داده های آماری
فصل پنجم : نتیجه گیری و پیشنهادات
جمع بندی و نتیجه گیری
پیشنهادات
منابع و ماخذ
چکیده
با توجه به نتیجه بررسی های انجام شده خلاقیت و استعدادهای خلاقه نهفته در کودک و نوجوان قابل رشد وتوسعه است و این کیفیت مستلزم تلاش و کوشش همه جانبه در ابعاد گوناگون کودک و نوجوان به ویژه عزت نفس می باشد.
موضوع پژوهش حاضر بررسی رابطه خلاقیت و عزت نفس درنوجوانان دختر و پسر و تاثیر جنسیت بر متغیرهای عزت نفس و خلاقیت است که با استفاده از شیوه نمونه گیری در دسترس صورت پذیرفته است از این رو تعداد 60 نفر از دانش آموزان دختر و پسر که در مقطع راهنمایی مدارس واقع در منطقه 11 آموزش و پرورش تحصیل می کردند انتخاب شدند و آزمونهای عزت نفس کوپراسمیت و خلاقیت عابدی بر روی آزمودنیها اجرا گردید. نتایج نشان می دهد.
که خلاقیت دربین دختر وپسر تفاوتی ندارد وهمچنین عزت نفس در دختر وپسر تفاوتی ندارد ورابطه مثبتی بین خلاقیت وعزت نفس وجود دارد.
مقدمه
بنا به اعتقاد بسیاری از متخصصان عزت نفس را می توان ازجمله علل مشکلات رفتاری شایع در میان کودکان و نوجوانان سراسر جهان دانست.
بهترین راه برای بیشتر کردن انگیزش افراد اینست که عزت نفس آنها را افزایش دهیم.معلمان، کارفرمایان و مربیان همواره می گویند که راه بهترین راه برای با انگیزش کردن دانش آموزان ، کارکنان و ورزشکاران بالا بردن عزت نفس آنهاست.
بالا بردن عزت نفس اقدام پسندیده ای است و احمقانه است اگر کسی با اینکار مخالفت کند . امّا مسئله تقویت کردن عزت نفس نوعی مداخله انگیزشی است که «تقریباً هیچ یافته ای وجود ندارد که نشان دهد عزت نفس اصلاً چیزی را به وجود می آورد بلکه عزت نفس توسط مجموعه ی موفقیتها و شکستها به وجود می آید...آنچه باید بهبود یابد عزت نفس نیست بلکه مهارتهای ما برای برخورد با دنیاست(سلیکمن ، نقل شده در آزار،1994).
فرمت فایل:word (قابل ویرایش)
تعداد صفحات :90
فهرست مطالب :
فصل اول: کلیات تحقیق
۱-۱- مقدمه ..۲
۲-۱- بیان مسئله .۴
۳-۱- اهمیت وضرورت تحقیق ۷
۴-۱- اهداف تحقیق- فرضیه های تحقیق .۹
۵-۱- تعریف نظری متغیرها .۱۰
۶-۱- تعریف عملیاتی متغیر ها ..۱۲
فصل دوم: مروری بر ادبیات تحقیق و یا مرور مطالعاتی
۱-۲- مقدمه ..۱۸
۲-۲- تاریخچه مطالعه خلاقیت ..۲۰
۳-۲- تعاریف خلاقیت .۲۳
۴-۲- نظریه های خلاقیت .۲۵
۵-۲- روش های آموزش خلاقیت ..۲۸
۶-۲- اجزاء خلاقیت ..۴۲
۷-۲- خانواده و خلاقیت ..۴۳
۸-۲- ویژگی های شخصیتی افراد خلاق ..۴۵
۹-۲- پژوهش های مربوط به خلاقیت ۴۷
۱۰-۲- نقد و بررسی پژوهش های انجام یافته درباره خلاقیت ..۵۱
فصل سوم: روش اجراء تحقیق ..۵۲
۱-۳- مقدمه ..۵۳
۲-۳- جامعه آماری .۵۴
۳-۳- نمونه آماری و شیوه نمونه گیری . ۵۵
۴-۳- ابزار اندازه گیری .۵۶
۵-۳- روایی و پایایی .۵۷
۶-۳- شیوه نمره گذاری ۵۸
۷-۳- طرح تحقیق ۶۰
۸-۳- روش آماری تحلیل اطلاعات .۶۲
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها ..۶۳
۱-۴- تحلیل داده ها: توصیفی و استنباطی ۶۴
فصل پنجم: نتیجه گیری و پیشنهادات ۷۴
۱-۵- نتیجه گیری ۷۵
۲-۵- محدودیت ها ۸۰
۳-۵- پیشنهادات ..۸۱
منابع و ماخذ
فهرست منابع فارسی
فهرست منابع غیر فارسی
منابع
آلن ،سی- ارنشتاین ، فرانسیس پی (۱۳۷۳) مبانی فلسفی ، روانشناختی و اجتماعی برنامه درسی،سیاوش خلیلی شورینی ،تهران ،یاد واره کتاب
آمابلی،ترزا، ( ۱۹۹۸ ) شکوفایی خلاقیت کودکان، ( حسن قاسم زاده) ، پروین عظیمی تهران، نشر دنیای نو
ادیب حاج باقری، محسن، بهار وتابستان ۱۳۸۷، تاثیر روش آموزش فعال بر پیشرفت تحصیلی،گامهای توسعه در آموزش پزشکی، شماره یک دوره پنج
ادیب حاج باقری، محسن(۱۳۸۷)، تاثیر روشهای آموزش فعال بر پیشرفت تحصیلی، گامهای توسعه در آموزش پزشکی، دوره پنج، شماره یک
اسبورن، آلکس اس (۱۹۹۲) پرورش استعدادهای همگانی ابداع و خلاقیت، ( حسن قاسم زاده) ، تهران انتشارات
استوار ، نگار (۱۳۸۳-۱۳۸۲) بررسی میزان خلاقیت دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانهای قم افروز، غلامعلی(۱۳۷۸) روانشناسی تربیتی ،تهران انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
افضل نیا، محمد رضا (۱۳۸۴) طراحی وآشنایی با مراکز مواد و منابع یادگیری ،تهران ، انشارات سمت
احدی ، حسن، (۱۳۸۵) شناخت بازیهای ذهن ، تهران، انتشارات پردیس احدیان، محمد(۱۳۷۸)، خلاقیت ونوآوری در انسانها وسازمانها، تهران، انتشارات ترمه
ایزاک، استیفن (۱۳۸۲) ، راهنمای تحقیق وارزیابی، علی کریم نیا، مشهد آستان قدس رضوی
بازان، تونی (۱۳۸۴) ده راه برای رسیدن به نیروی نبوغ خلاق ، حورزاد صالحی ،تهران ، انتشارات پل
باقر پور، مهدی(۱۳۸۷) ، روشهای فعال تدریس، تهران، انتشارات رشد
بودو، آلن (۱۳۵۸) ، خلاقیت در آموزشگاه(علی خانزاده) ، تهران، انتشارات مرکز نشر دانشگاهی
پاول هنری، مانسن،(۱۳۷۴) رشد وشخصیت کودک،( مهشید یاسایی) ،انتشارات ماد
تورنس،پالئی (۱۹۹۳) استعدادها ومهارتهای خلاقیت وراههای آزمون وپرورش آنها، ( حسن قاسم زاده) ، تهران نشر دنیای نو جوادیان، حسین لطف آبادی ، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی
حسینی ، افضل السادات(۱۳۸۱) ماهیت خلاقیت و شیوه های پرورش آن، مشهد انتشارات آستان قدس رضوی
حسینی، افضل السادات (۱۳۸۷) ،کلاس خلاق یادگیری خلاق، تهران انتشارات رشد
دارستانی ، محمد رضا ، (۱۳۷۶) بررسی روشهای تدریس خلاق بر رشد خلاقیت دانش آموزان ابتدایی استان مرکزی
دافی، برنادت ، (۱۳۸۰) ،تشویق خلاقیت وتخیل در کودکان، مهشید یاسایی ، تهران ، انتشارات ققنوس
دلاور، علی(۱۳۸۰)، مبانی نظری وعملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، تهران، انتشارات آرین
دوریس جی ،شل کراس (۱۳۷۸) آموزش رفتار خلاق و استعدادهای درخشان در دانش آموزان،
مجتبی رابرت ، بیلر،(۱۳۷۲) ، کاربرد روانشناسی در آموزش (پروین کدیور) تهران ، نشر دانشگاهی
رشیدی، رضوان ، بهرامی، فاطمه (تابستان ۱۳۷۹) بررسی مقایسه ای روشهای پرورش خلاقیت در دانش آموزان ابتدایی اصفهان ، اداره کل آموزش وپرورش اصفهان شورای تحقیقات
ساختمانیان، صمد،(۱۳۷۲)بررسی مقایسه روش آموزش ویژه وعادی در شکوفایی خلاقیت دانش آموزان پسر سال سوم ابتدایی مدارس غیر انتفاعی شیراز ،دانشگاه علامه طباطبایی
سلیمانی، افشین، تابستان (۱۳۸۱) کلاس خلاقیت ، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان
سیف، علی اکبر (۱۳۸۳) روشهای یاد گیری ومطالعه ، تهران ،نشر دوران
سیف، علی اکبر(۱۳۷۶) روانشناسی پرورشی ، تهران انتشارات آگاه
شاه بابایی؛ محسن (۱۳۸۷-۱۳۸۶) بررسی راهکارهای تقویت خلاقیت و نوآوری دانش آموزان راهنمایی شهرستان آشتیان شعبانی، حسن(۱۳۸۲) ، روش تدریس پیشرفته (آموزش مهارتها وراهبر های تفکر) ، تهران انتشارات سمت
شهر آرای، مهناز(۱۳۷۸)، ضرورت تعلیم و تربیت پویا و خلاق ،مجله علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه شیراز
صفوی، امان الله (۱۳۷۷) ، کلیات روشها و فنون تدریس، تهران، انتشارات سمت
عابدی ، جمال، (۱۳۷۲) ، خلاقیت و شیوه ای نو در اندازه گیری آن ، فصلنامه پژوهشهای روانشناختی دوره دو ،تهران
قاسم زاده ،حسن(۱۳۸۱)، آموزش کاربردی خلاقیت وحل خلاق مسائل ،تهران ،نشر مفید
کورمن، آبراهام (۱۳۸۱)، روانشناسی صنعتی و سازمانی، حسین شکر کن، تهران، انتشارات رشد
گالاگر، جیمز (۱۳۷۸) آموزش کودکان تیز هوش ، مجید مهدیزاده ، مشهد ، آستان قدس رضوی
گلستان هاشمی، مهدی (۱۳۸۲) مبانی علم کار آفرینی (دانش مهندسی کار آفرینی) اصفهان، انتشارات جهاد دانشگاهی واحد صنعتی اصفهان
محمد، منصور(۱۳۷۳) پیشرفت مدارس در پرتو تحول روشهای آموزش و پرورش ، تهران، انتشارات رشد
نلر، جورج اف(۱۳۸۲)، هنر وخلاقیت(اصغر مسدد) ،انتشارات دانشگاه شیراز
یغما، عادل (۱۳۷۲) کاربرد روشها و الگوهای تدریس ، تهران ، انتشارات مدرسه
چکیده:
پژوهش حاضر به منظور تعیین تأثیر روشهای تدریس حل مسئله و روش تدریس اکتشافی هدایت شده بر خلاقیت دانش آموزان انجام شد. برای این منظور از بین دانش آموزان سال اول دختر ناحیه یک شهر اراک ۳ کلاس به صورت تصادفی انتخاب، و یک کلاس به عنوان گروه کنترل و دو کلاس دیگر به عنوان گروه های آزمایش جایگزین شدند. در کلاس اول روش تدریس حل مسئله و در کلاس دوم شیوه تدریس اکتشافی هدایت شده برای آموزش خلاقیت استفاده شد. از آزمون خلاقیت تورنس (فرم غیرکلامی) به عنوان پیش آزمون استفاده شد تمام دانش آموزان در شرایط مشابه آزمون را انجام دادند. بری آزمودن فرضیه های پژوهش از یک طرح نیمه تجربی پیش آزمون و پس آزمون، که دارای دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل بود، استفاده شد. متغیرهای مستقل که شامل شیوه های تدریس حل مسئله و اکتشافی هدایت شده بود، به آموزگاران آموزش داده شد. و آنان از این روش به مدت ۳ ماه در کلاسهای گروه آزمایش استفاده کردند. پس از آن، آزمودنیها مجدداً مورد آزمون خلاقیت قرار گرفتند . تحلیل داده ها با استفاده از نمرات افتراقی (تفاوت بین نمرات پس آزمون و پیش آزمون) و با روش آماری آزمون تی مستقل نشان داد که روش تدریس حل مسئله بر خلاقیت دانش آموزان دختر تأثیر معنی دار دارد. پس می توان نتیجه گرفت که تدریس به روش حل مسئله در خلاقیت دانش آموزان مؤثر بوده است و از طرفی تدریس به روش حل مسئله برخرده مقیاس های روانی و انعطاف تأثیر مثبت نداشته است. اما بر مقیاس های اصالت و بسط تأثیر مثبت داشته است. که می تواند دلایل مختلفی داشته با شد از جمله اینکه:عدم خلاقیت معلم در طرح سوالات انعطاف پذیر و واگرا، توضیح ناکافی معلم و ایراد در ارزشیابی، زود دلسرد شدن دانش آموزان و عدم توجه کافی آنان، زیاد بودن تعداد دانش آموزان و حجم زیاد کتب درسی. همچنین تحلیل داده ها نشان داد که روش تدریس اکتشافی هدایت شده بر خلاقیت دانش آموزان دختر تأثیر معنی دار داشته است و از طرفی تدریس به روش اکتشافی هدایت شده بر خرده مقیاس های روانی – انعطاف – بسط – سیالی تأثیر مثبت معنی دار داشته است.
واژه های کلیدی: خلاقیت، تدریس به روش اکتشافی هدایت شده، تدریس به روش حل مسئله
مقدمه :
خلاقیت به عنوان توانایی تجسم و پیش بینی ایجاد اندیشه های نو، ویژگی انسان تلقی می گردد و نقش بنیادی آن درجامعه و رشد اقتصادی تکامل فرهنگ محسوس است (دارستانی،۱۳۷۶) .
در اغلب موارد حتی در کشورهای پیشرفته و قتی سخن از تدوین و پیاده کردن برنامه های آموزشی در جهت یادگیری خلاق به میان می آید مشکلی جدی در عملی بودن و مفید بودن آن مطرح می شود. به وضوح روشن است که در این دوران فراصنعتی، خلاقیت نه یک ضرورت بلکه شرط بقاست(دارستانی، ۱۳۷۶؛ قاسم زاده، ۱۳۷۳).
با توجه به آموزش پذیر بودن خلاقیت در اکثر افراد باید بتوان از این نعمت الهی که یکی از وجوه متمایز و بارز انسان است به نحو احسن استفاده کرد ( دارستانی ،۱۳۷۶) .
روش تدریس معلمان در ایجاد خلاقیت بسیار مهم است در روشهای سنتی و غیرفعا ل (معلم محور) که در حال و گذشته روی آن تکیه می شود، معلم متکلم وحده می گردد، خود مسائل را مطرح کرده و آنها را سازمان دهی می کند و به حل آن ها می پردازد. در این میان دانش آموزان نقش یک تماشاچی را دارند. پیداست که در این گونه روشها دانش آموزان مطالب را مشکل یاد می گیرند ولی در روشهای فعال (دانش آموز محور) متعلم نقشی را در کلاس ایفا می کند و معلم تنها به عنوان یک راهنما و تسهیل گر می باشد. به نظر روسو[۱]( ۱۹۰۰ )اگر دانش آموزی در حل مسئله ای اشتباه کرد صبر کنید تا خودش به اشتباهش پی ببرد و آنرا اصلاح نماید. پیاژه نیز روشهای فعال را توصیه کرده نامبرده استقلال فکری، تربیت عقلانی و پرورش خلاقیت را با این روشها ممکن می داند (دارستانی، ۱۳۷۶).
برونر[۲] در کتاب « به سوی نطریه آموزشی» آورده است که : دانش را نباید به طور مستقیم در اختیار دانش آموزان قرار داد بلکه باید آنها را بامسأله روبرو کرد تا خودشان به کشف روابط میان امور و راه حل آن اقدام کنند. با این اوصاف می توان گفت که ایجاد و پرورش خلاقیت، آفرینندگی ابتکار و توانایی حل مسئله تنها با روشهای فعال و پویا مؤثر است (بیلر، ترجمه کدیور،۱۳۷۲).
این برنامه دانش آموزان را تشویق می کند که از فرایند فکری خود شان آگاهی پیدا کرده و از مهارتهای فکری بطور آگاهانه استفاده برند. بنابراین آموزش و پرورش از جمله مدارس و روش تدریس معلمان برای پرورش و شکوفایی خلاقیت بسیار مؤثر می باشد. در این پژوهش سعی بر این است که به دو روش فعال تدریس اکتشافی وحل مسئله پرداخته شود. در روش اکتشافی, دانش آموزبه طور مستقل ویا با راهنمایی معلم، قانونی را کشف نموده و مسئله ای را حل می کند. در یادگیری اکتشافی دانش آموز باید مسئله مورد نظر را مشخص کند، را ه حل های ممکنی را برای آن در نظر گیرد، را ه حل ها را با توجه به شواهد آزمایش کند، نتیجه گیریهای مناسبی را با توجه به این آزمایش بدست آورد و این نتیجه گیری ها را درایده های جدید به کار گیرد و سرانجام به قوانین کلی و قابل تعمیم برسد (صفوی،۱۳۷۷ ) .
در روش حل مسئله، مسا ئل کلی و ابهام آمیز به اجزاء کوچکتر تقسیم شده و هر جزء بطور جداگا نه مورد بررسی قرار می گیرد. بنا بر این در روش حل مسئله باید ا بتدا صورتی از خصوصیات مختلف شی یا ایده مورد نظر را تهیه کرد سپس توجه خود را به هر یک از خصوصیات معطوف کرد. این روش خلاقانه حل مسئله صورت خصوصیات رابرت کرافورد[۳] می باشد. مهارت های تفکر خلاق باید به عنوان مهمترین مهارتهای سازگاری و قابلیت انطباق شناخته شود و چنین مهارتهایی باید برای مواد درسی مدارس و مؤسسات اساسی و ضروری تلقی گردد. آموزش مهارت های فکری و پرورش خلاقیت جزء اولین موارد مهم در مدرسه می باشد (حسینی ،الف۱۳۸۱) .
بیان مسئله:
خلاقیت اوج توانایی تفکر بشری است که توانسته است انسان را به مرحله پیشرفت و ترقی برساند و او را در حل تمام مسائل و مشکلات زندگی یاری دهد. نمونه ها ی خلاقیت را می توان در نقا شی روی دیوار در زمان غارنشینـــان، خلق یک اثر هنری، ماشینآلات صنعتی و آشپزی و خیاطی ونویسندگی و … دید. در حقیقت خلاقیت یک مفهوم انتزاعی و پیچیدهاست. اما ابهام در معنـــی و مفهوم کلمه به معنی پیچیدگی خود جریان خلاقیت نیست، زیرا خلاقیت را می توان به راحتی در زندگی روزانه حس کرد و نتیجه آن را لمس کرد. اخیراً محققان و روان شناسان به بعد اجتماعی و محیطی آن توجه کرده اند و معتقدند که خلاقیت را نمیتوان بدون توجه به ابعاد اجتماعی و محیطی آن بررسی کرد. به نظر استرانبرگ[۴] ( ۱۹۸۹) فرایند خلاقیت در ذهن شخص با متغیرهای اجتماعی رابطه دارد. واقعیت این است که به خلاقیت نمیتوان با تمرکز بر یک بعــــد نگریست. ا بعاد فردی یا محیطی نمی تواند بیانگر ماهیت خلاقیت باشند. بلکه خلاقیت از سویی نیز تابع نظام اجتماعی خلاق است. به همین دلیل خلاقیت هرگز نتیجه عمل فرد به تنهایی نیست. یکی از ا بعاد محیطی اجتماعی خلاقیت، مدرسه است. تورنس[۵] بیان می کند مسئله توسعه خلاقیت در نظام آموزشى رسمى بیشتر از این جهت حا ئز توجه است که بر اساس پژوهشها دریافتهایم که ابتکار و خلاقیت در اغلب کودکان مشاهده میشود ولى منحنى تحول آن در حدود۱۰سالگى افت می کند و سیر نزولی می یابد و نتیجه آن فقدان علاقه به یادگیری و افزایش مشکلات رفتاری و انگیزشی است. به قول تورنس عدم بروز این توانایى عموماً به نامناسب بودن روشهای تدریس مربوط میشود. در این میان معلمان نقش کلیدی را بر عهـــده دارند معلمان می توانند با استفاده از انواع روشهای خلاق امکان ظهور خلاقیت در کودکان و نوجوانان را فراهم سازند. امــــروزه تمام کودکان دبستانی باید با واقعیت ها و مفاهیم علمی آشنا شوند. زیرا زندگی در عصر صنعتی بدون استفاده از یافتههای علمی تقریباً غیرممکن است. مدرسه به عنوان یکی از اجزای مهم نظام آموزشی می تواند بر فرایند تفکر و مهارتهای ذهنی و شیوههای یادگیری دانش آموزان تأثیر شگرف بگذارد تا به راحتی بتواند در جهت تفکر نو و ا نتقادی و کشف مجهـــولات پیش برود و راه حل مناسبی برای مشکلات ارائه دهد. بدین ترتیب مدرسه می تواند کا نونی جهت یادگیری و پرورش افکار خلاق باشد. محیط مدرسه از جنبه های مختلفی مانند شرایط فیزیکی (دیوارها، کلاس، ابزار و اشیاء موجود در مدرسه..) و روابط عاطفی میان ا فراد، نقش مدیر و ناظم بویژه معلم، روابـــط دانش آموزان با معلم، روابط دانش آموزان با یکدیگر، بر انگیزه یادگیری و خلاقیت تاثیر مستقیم دارد. معلم در مدرسه بعنوان یک الگو نقش کلیدی ایفاء میکند. در واقع اهمیت او در زندگی کودکان و نوجوانان مستعد و خلاق بیشتر روشن می گردد. شایان ذکر است معلم شکل دهنده جو کلاس است و مهمترین نقش را در پرورش خلاقیت دانش آموزان برعهده دارد و میتواند این نقش را از طریق روشهای تدریس در کلاس به انجام رساند. روش تدریس، تنها فعالیت معلم در کلاس درس نیست، بلـــکه فعالیتی دو جانبه از طرف معلم و دانش آموزان می باشد که در جریان آن، بین دانش آموزان با یکدیگر و معلم تعامل وجود دارد.(زمانی، ۱۳۸۸).
تحقیقی توسط رمی[۶] و پیپر[۷] (۱۹۷۴) سولیوان[۸] (۱۹۷۴) انجام شد، محور آنها مقایسه کلاسهای پویا یا باز با کلاسهای سنتی بوده است. فضای کلاسهای باز یا پویا برای رشد شرایط پژوهش، کنجکاوی دستکاری، خودفرمانی و یادگیری مناسب بود. اما کلاسهای سنتی در امتحان گرفتن، درجه بندی و تدریس مقتدارنه با سختگیری و تک محوری دنبال می شد و تغییر کمی در برنامه آموزشی خود ایجاد می کردند. همچنین سولیوان (۱۹۷۴) دریافت،بچه ها در کلاس باز در مقایسه با بچه های کلاسهای سنتی نمره معنادار و بهتری در ۲ از ۴ آزمون گلیفورد[۹]بدست آوردند.. فراهم آوردن زمینه ها و شرایطی که به تقویت تفکر خلاق درمدارس منجر شود دامنه وسیعی دارد که از تغییردر نگرش ها تا روشهای تدریس امتداد می یابد. (شهرآرای ،۱۳۷۸) .
معلمانی که موجب رشد خلاقیت دردانش آموزان هستند، در مدیریت و هدایت کلاس به روشهای غیر رسمی گرایش دارنــــــد. آن ها به دا نش آموزان فرصت می دهند موضوعات و مطالبی را که می خواهند ، خودشان انتخاب کنند. پذیرای دیدگا ههای غیر معمول آنها هستند، به خلاقیت پاداش داده، در بیرون از کلا س با شاگردان در تعامل هستند و تشویق استقلال دانش آموزان و عملکرد مثبت آنها را بعنوان نقش موثر الگوی خلاقیت می دانند. در مقابل رفتارهای متضاد که باعث کاهش خلاقیت می شود، عبارتند از: دلسرد کردن عقاید دانش آموزان، تأکید بر تکرار یادگیـری، ناامنی سختگیری و اعمال روشهای سنتی که موجب تقلیل خلاقیت میشود. به طور کلی در مطالعات متعددی که در زمینه کارایی روشهای تدریس فعال صورت گرفته است، مطلوب بودن این روشها را نسبت به روشهای تدریس غیرفعال نشان می دهد. در مطالعهای، کیفیت یادگیری به روشهای سخنرانی، تمرین و تکرار، پرسش و پاسخ، نمایش…. بررسی شده است. نتیجه نشان داده است که کیفیت یادگیری در روشهایی که همراه با فعالیت دانش آموزان باشد، به رشد خلاقیت بیشتری می انجامد (حسینی، ب ۱۳۸۷) .
مسئله اصلی در این تحقیق این است که آیا روش تدریس اکتشا فی هدایت شده و حل مسئله بر خلاقیت دانش آموزان تأثیر دارد؟
اهمیت وضرورت تحقیق:
خلاقیت ممتازترین توانائی شناختی انسان است و در هر کشوری ارزشمندترین هدف تربیتی پرورش قوه خلاقیت است. خلاقیت سبب می شود افراد قادر باشند خود را با تغییرات در آینده هماهنگ نمایند و وفق دهند. شرایط متغیر زندگی هر لحظه فرد را در برابر مسئله ای قرار می دهد که داشتن آفرینندگی ، نوآوری و قدرت حل مسئله می تواند انسان را در سازگاری با محیط یاری دهد. ( سلیمانی،۱۳۸۱) .
نگاه واقع بینانه به آینده در زمینه شتاب تغییرات تکنولوژی و اجتماعی ایجاب می کند که آموزش و پرورش باید در روشهای آموزشی و اهداف خود تجدیدنظر کرده و مسائلی نظیر تفکر خلاق جایگزین روشهای سنتی گرداند. خلاقیت از موضوعات فراموش شده در نظام آموزشی کشور ماست لذا به دلیل اهمیت پرورش وشکوفایی خلاقیت، ضرورت ایجاب می کند که عناصر تأثیر گذار نظیر روش های تدریس خلاقیت صورت گیرد تا بتوان این ویژگی برجسته ی انسانی را بیشتر و بهتر پرورش داد و بستر مناسبی برای رشد و توسعه آن فراهم آورد. از طرف دیگر تغییرات در این عصر به نحوی سریع است که انسان گاه قادر به پیش بینی زمان کوتاهی از آینده نیست. هیچ کس دقیقاً نمی تواند پیش بینی کند که در آینده چه دانشهایی برای حل مشکلات لازم است ، با وجود این شخص می تواند توانائی ها و طرز فکرهایی را در خویش پرورش دهد که از طریق یافتن راه حلهای بهتر برای مشکلات، قادر به مقابله با هر نوع مبارزه طلبی ومشکل باشد. چالشهای جدید زندگی کنونی راههای جدیدی برای حل آنها می طلبد و این راه حلهای جدید بوجود نخواهد آمد، مگر زمانی که فرد بیاموزد که می تواند ایده و عقاید نو بیافریند و برای هر مسئله تنها به یک راه اکتفا نکند بلکه راههای ممکن و غیر ممکن را کشف کند تا بتواند چالش ها را به بهترین صورت حل کند. (قاسم زاده، ۱۳۸۱) .
پس لازم است افراد به نحوی خلاق بیندیشند و جریان فکر و نحوه تفکر خود را تغییر دهند و این همان چیزی است که امروزه تحت عنوان خلاقیت و آموزش از طریق ابزار و تکنیک ها مطرح و عنوان می شود. از آنجا که خلاقیت امری ضروری و حیاتی و یکی از نیازهای اساسی انسان امروزی است لذا لازم است که در زمینه خلاقیت پژوهش های دقیق و کاربردی انجام شود. در آینده کشورهای قدرتمند و جوامع پیشرو جوامعی اند که به منابع قدرت بیشتری دسترسی داشته باشند. منبع اصلی قدرت یعنی تکنولوژی جدید و برتر. بنابراین شایسته است که از میان افراد تیزهوش جامعه ، جوانانی را انتخاب و تربیت کنیم که دارای قابلیت های آفرینش علمی و هنری هستند همچنین زمینه تفکری واگرا برای آنان فراهم آوریم تا با اختراعات و نوآوری هایشان جامعه و کشور را قدرتمند سازند به همین منظور آموزش و پرورش به عنوان نهادی اصلاح گر از طریق مدارس ومعلمان می تواند افراد را برای تعاملی فعال با پیچیدگی های زندگی و ایجاد نظامی نوین و هوشمندانه اجتماعی یاری دهد و موجبات پیشرفت و تعالی فرهنگ جامعه را میسر سازد از این رو روشهای تدریس در پرورش انسان های خلاق مؤثرترین ابزارند و معلمان در صورت استفاده به جا و مناسب از این ابزار کارا می توانند نیروهای شکل دهنده را به جای افراد شکل پذیر بپرورانند. بنابراین شیوه های آموزش خلاق را باید در مدارسمان به کار بریم و به امر پرورش خلاقیت در میان دانش آموزان بیشتر بپردازیم (لطف آبادی و جوادیان، ۱۳۷۸) .
اهداف تحقیق:
۱ . تعیین تأثیر روش تدریس حل مسئله بر خلاقیت دانش آموزان
۲٫ تعیین تأثیر روش تدریس اکتشافی هدایت شده بر خلاقیت دانش آموزان
فرضیه های تحقیق:
۱ . روش تدریس اکتشافی هدایت شده بر خلاقیت دانش آموزان دختر تأثیر دارد .
۲ . روش تدریس حل مسئله بر خلاقیت دانش آموزان دختر تأثیر دارد .
تعریف نظری متغیرها
روش تدریس اکتشافی هدایت شده:
یادگیری اکتشافی فرایندی است که دانش آموز به طور مستقل و یا با راهنمایی معلم، اصل یا قانونی را کشف نموده و مسئله ای را حل نماید. در این روش میزان راهنمایی معلم به عواملی مانند استعداد, مهارت دانش آموز، درجه دشواری مسئله بستگی دارد. نقش معلم در این روش هدایت نمودن دانش آموزان در ارتباط دادن مطالب جدید با تجارب و محفوظات گذشته می باشد. ( صفوی، ۱۳۷۷) .
یادگیری اکتشافی روشی مناسب برای تفکر است که می تواند منجر به درک شهودی و ایجاد انگیزه در یادگیرندگان شود. یکی از مهمترین جنبه های یادگیری اکتشافی آن است که یاد گیرنده به ساختار موضوع دست می یابد. به اعتقاد برونر دانشی که از طریق اکتشاف بدست می آید با دوام تر وپایدارتر از دانشی است که از طرق دیگر حاصل می شود، همچنین به سادگی در موقعیتهای مختلف یاد گیری قابل استفاده است و به یادگیرنده کمک می کند تا از پاداشهای بیرونی به پاداشهای درونی بیندیشد و در نهایت مفهوم مثبتی از خود بدست آورد و در حل مسائل مختلف خود را مستقل احساس کند. (کدیور، ۱۳۷۲) .
روش حل مسئله:
رابرت کرافورد[۱۰] معتقد است که در این روش باید مسائل کلی و ابهام آمیز به اجزاء کوچکتر تقسیم شده هر جزء به طور جداگانه مورد برسی قرار می گیرد در این روش چون مسئله ی اصلی به مسائل فرعی و کوچکتر تقسیم می شود، تعریف روشن و دقیق مسائل فرعی منجر به حل نهایی مسئله می شود. با توجه به تعریف فوق، برای حل مسئله بایستی ا بتدا صورتی از خصوصیات مختلف ایده یا مسئله تهیه شود سپس به هر یک از خصوصیات توجه شود (حسینی، ۱۳۸۱).
حل مسئله، به کارگیری روشهای علمی برای پاسخگویی به مسائل است. این روش بر اساس نظریات دیویی[۱۱] در باره روش تدریس شکل گرفت. این روش هم می تواند به صورت فردی و هم به صورت گروهی انجام شود. در این راهبرد یادگیرنده، نقش فعالی را در فرایند یادگیری دارد. لذا مدارس باید محیطی را فراهم آورند که امکان مشارکت و تعامل یادگیرنده را وسعت بخشند (حسینی، ۱۳۸۱).
تعریف نظری خلاقیت :
خلاقیت[۱۲] یک فرایند ذهنی است که ایجاد افکار و یا مفاهیم جدیدی را در ذهن به دنبال دارد و یک رابطه جدید از ذهن خلاق بین ایده های موجود و یا مفاهیم آنها پدید می آورد. خلاقیت به معنای آفریدن، بوجود آوردن، بیان عقاید جدید است. گیلفورد خلاقیت را بر حسب تفکر واگرا تعریف می کند و ویژگی های آن را تازگی، روانی، انعطاف پذیری می داند (سیف، ۱۳۸۳).
به نظر آیزنک [۱۳](۱۹۷۹؛به نقل از شکر کن و همکاران۱۳۸۱) خلاقیت عبارت است از ظرفیت دریافت روابط جدید، پدید آوردن اندیشه های غیر معمول و فاصله گرفتن از الگوهای سنتی تفکر است. به نظر استرنبرگ (۱۹۸۹؛به نقل از شکر کن و همکاران,۱۳۸۱) خلاقیت ترکیبی است از قدرت ابتکار، حساسیت در برابر دیدگاههای متفاوت، به گونه ای که فرد