پروپوزال ادبیات
با تمامی پارامتر های استاندارد بیان مسئله اهداف فرضیه مبانی نظری و ادبیات تحقیق روش
ارجاع نویسی APA با 19 منبع جدید و معتبر
قابل استفاده در پایان نامه های ارشد مقالات و رساله دکتری
طبیعت گرایی در شعر فروغ فرخزاد و سهراب سپهری
پروپوزال ادبیات
با تمامی پارامتر های استاندارد بیان مسئله اهداف فرضیه مبانی نظری و ادبیات تحقیق روش
ارجاع نویسی APA با 19 منبع جدید و معتبر
قابل استفاده در پایان نامه های ارشد مقالات و رساله دکتری
نگاهی به زندگی فروغ ،از بودن تا شدن
مانایی و پایداری هر شاعر وابسته به ملزومات خاصی است، که یکی از آنها حرکت و پویایی شاعر از بدو فعالیت تا نهایت می باشد.از آنجائیکه شعر راستین حاصل جوشش و الهام درونی است و تجلی آن به دست شاعربر روی کاغذ در واقع مؤید روشن تعریف کروچه از هنر است.میتوان گفت که در خلق یک اثر هنری که می تواند شعر یا نقاشی و... باشد. یگانگی و تزویج برون و درون خالق آن مهمترین عامل در راه توفیق اثر می باشد.این نکته وقتی زیباتر جلوه خواهد کرد که این یگانگی همزمان و منطبق بر یک خط پویا و رو به جلو باشد تا روح جستجوگر هنرمند را از افتادن در دام ثبات رهایی بخشد و او را در یافتن حرفها و راههای تازه یاری کند.گواینکه هر انسانی دارای جهان بینی خاص خودش می باشد و اصولا معرفتی که یک هنرمند علی الخصوص یک شاعر نسبت به دنیای اطرافش پیدا می کند وتعهدی که نسبت به جامعه در قبال هنرش احساس میکند موثرترین فاکتور در ساختن شخصیت و هویت اندیشه و قلم او خواهد بود شاعران و هنرمندانی که توانسته اند مرزهای سنت را بشکافند و سرزمین نوآوری و تجدد را فتح کنند همواره به اصل حرکت اعتقاد داشته اند ایشان دریافته اند که هرگونه خرق عادت و ابداع موثر در درجه اول به کوشش شاعر برای مطالعه و تحقیق و وسعت دید او نیاز دارد.اگر نیما در آغاز حرکت بیرونی از یوش به تهران نمی آمد و دعوی شعر نو را به گوش همگان نمی رساند چه بسا که امروز حتی نامی هم از او به گوش ما نمی رسید .پس گام اول را می بایستی برای شکستن چهارچوب های بیرونی محاط کننده برداشت و گام بعدی را برای هماهنگ و همساز کردن بیرون با درون
تطبیق تفکر و اندیشه و روح با آموزه ها و برداشت هایی که حاصل جهان بینی و معرفت شناختی جامعه و دنیا است در واقع شاعر راستین به دنبال کشف و یافتن روابطی است که هنوز چراغ اندیشه و تخیل دیگری بر آن نتابیده تا آنها را با خمیر مایه و استعدادی که دارد شکل دهد و چون هر شاعر کیفیات روحی و حالات ذهنی خاص خود دارد که حاصل و برآیند مراحل مختلف زندگی و رشد و تکامل فکری و عاطفی و تربیت خانوادگی و اجتماعی اوست به روشنی می توان خط پیشرفت و حرکت را در بررسی تمام آثارش یافت و از دیگران متمایز کرد.فروغ فرخزاد نمونه بارز یک شاعر راستین است .فروغ در ابتدا فقط بوداما خودش را پرورش داد رشد کرد و مبارزه کرد تا فروغ شد.فروغی که خود را دست وپا بسته واسیرمی دید با گذشتن و جستن از دیوار و عصیان در برابرزبان دست و پاگیری که زبان خودش نبود دوباره متولد شد و به ایمان رسید و ایمان نقطه تمام شدن است نقطه رسیدن و بلوغ . ایمان به سردی یک فصل
در این مقاله سعی شده تا حرکت پویا و قابل تطبیق را در ساختار بیرونی و درونی شعر فروغ مورد بررسی قرارگیرد و تأ ثیرات متقابل اجتماع بر اندیشه و بلوغ شاعر و شعر او شناخته شود.
از فروغ فرخزاد پنج مجموعه شعر در اختیار است .اسیر، دیوار، عصیان، تولدی دیگرو ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد.
اگر بخواهیم بافت اندیشه فروغ را در این پنج اثر بشکافیم و ردپای فروغ جوان (از نظر سن شناسنامه ای و سن شاعری) تا فروغ بالغ(به گفته خودش سی سالگی) را دنبال کنیم با سه مرحله و پله مواجه می شویم مرحله اول شامل کتابهای اسیر ،دیوار و عصیان است. مرحله دوم نیمه ابتدایی کتاب تولدی دیگر است و دوره سوم نیمه پایانی تولدی دیگربه همراه ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد را شامل می شود.البته نباید از این موضوع غافل ماند که روح اسا ساً شاعرانه ای که فروغ داشت هیچگاه از هویت جستجوگر و کنکاش کننده خود در هیچ یک از این سه مرحله دور نشد. هرکدام از مجموعه های اسیر،دیوارو عصیان به ترتیب در سال های 1331،1336،1338 به دست چاپ سپرده شده اند .ما در این مرحله از شاعری فروغ با افکار و گفتار یک جوان 18 تا 25 ساله برخورد می کنیم .تمام تجربیات و گاه کشف های کلامی حاکی از دنیای محدود و پر از بن بستی است که نتیجه آن نوشته شدن یک سری اشعار نه چندان قوی وپرمایه است زندگی و سرگذشت او نیز همانطور که خودش گفته همچون همگان است که یک سری اتفاقات ثابت و قراردادی را تجربه می کنند «مثل توی حوض افتادن دوره بچگی یا مثلاً تقلب کردن دوره مدرسه ، عاشق شدن دوره جوانی ، عروسی کردن،از این جور چیزها دیگر»
فروغ از سال 1326 یعنی زمانی که سیزده ،چهارده ساله بود اینگونه یاد کرده است« خیلی غزل می ساختم و هیچ وقت چاپ نکردم.همینطوری غریزی در من می جوشید روزی دو،سه تا توی آشپز خانه ،پشت چرخ خیاطی ، همین طور
می گفتم.خیلی عاصی بودم همین طورمی گفتم .چون همین طور دیوان بود که پشت دیوان می خواندم و پر می شدم و به هر حال استعدادکی هم داشتم.ناچارباید یک جوری پس می دادم . نمی دانم که اینها شعر بودند یا نه فقط می دانم که خیلی«منِ» آن روزها، صمیمانه بودند و می دانم که خیلی هم آسان بودند . من هنوز ساخته نشده بودم زبان و شکل خودم را و دنیای فکری خودم را پیدا نکرده بودم.»
«آن من دیوانه عاصی/دردرونم هایهومی کرد /مشت بر دیوارها می کوفت/روزنی را جستجو میکرد.»
شامل 17 صفحه word
در بهمن ماه 1385، به مناسبت سالگرد درگذشت فروغ فرخزاد، مقالی مختصر ارائه کردم. اگرچند، هدف از نگارش آن صرفا ارائه یک
شمای کلی از فروغ در مراسمی قهوه خانه ای بود. هم راستا بودن مجال با مقال استاد بزرگ خود، از سویی، و طرح فروغ بزرگ به اختصار
از دیگر سوی، «از آن سوی دریچه» را خرد تر از آن چه بود کرد. مقال فروغ، در بهمن ماه، اگر چه با زحمتی جان فرسای نگاشته شده
بود، امروز میراثی جز تاسف و شرم در بر نداشته است.
باری چندی بود در پی جبران نقص های آن سوی دریچه، بر آن بودم که فروغ را این بار بی اختصار نقد کنم. این تمایل، امروز، با وجود نیاز
آشنایی مهربان، به شناخت نقد فروغ، پر رنگ تر شده است. و به همین رو امیدوارم «از آن سوی دریچه» که این بار بی اختصار طرح می
شود، شرم بهمن را کم رنگ، و رنگ فروغ را، ژرف تر کند.
آن چه در پی می آید، نگارش دوم «از آن سوی دریچه» است. با این تفاوت که این بار نه تمامی اشعار فروغ که صرفا آخرین مجموعه
وی، « ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد » نقد خواهد شد. از این روی که، نقد تمامی اشعار را کاری بس بزرگ تر از خلاصه کردن در
ظرف مقال دیده ام.
«از آن سوی دریچه»
نقدی بر آخرین مجموعه فروغ فرخزاد
نگاشته شده توسط پژمان قربان زاده
به فروردین ماه 1386
استفاده از مقال، به هر روی، تنها با اجازه نویسنده مجاز می باشد.
مقدمه
فروغ فرخزاد را نمی توان جدای از جریان شعری معاصر تصویر کرد. که فروغ، زاده شده در یکی از همین جریان های شعریست. آن چه
تا کنون به عنوان نقد، از فروغ فرخ زاد، طرح گشته است، اغلب بر فروغ و زندگی وی بنا شده است. حال آن که رسالت نقد، بررسی
ظرفیت شعری پرشده توسط فرد، با هدف شناخت گام شعری وی می باشد؛ و نه شناخت فرد. که فروغ فرخزاد، پیش از آن که 678 صادره
از بخش 5 باشد، برای ما، دنبال کننده یکی از ظرفیت های شعری ادبیات مدرن است. در این مجال، فروغ را صرفا در آستانه شعرش رسم
خواهم کرد و مرا با 678 کار نیست. اما پیش از آن که به فروغِ شعر مدرن بپردازم، ابتدا، ضروری می دانم به بستر آبستن او اشاره کنم.
که به جایگاه شعر مدرن و گام های طی شده در آن، کمتر اشاره شده است.
پیش گفتار: جایگاه شعر مدرن در ادبیات فارسی
م. ه. آبرامز1 عقیده دارد علی رغم تنوع نظریه ها درباره ادبیات، می توان چهار نظریه را که در تاریخ نقد جامعیت داشته اند، معلوم کرد.
این نظریه ها با توجه و تاکید بیشتر بر یکی از چهار عنصر اصلی در پدیده شعر شکل گرفته است و سه عنصر دیگر را در پرتو آن یکی
مورد مطالعه قرار داده اند. در ارتباط با هر اثر هنری می توان این چهار عنصر را ملاحظه کرد:
1. هنرمند که اثر را می آفریند.
2. اثر، که آفریده هنرمند است.
3. جهانی که در اثر آشکار می شود.
4. مخاطب که اثر او را تحت تاثیر قرار می دهد.2
اما بر شمردن یکی از این چهار عنصر به عنوان محور اصلی شعر امکان پذیر نیست. که دامنه گسترده شعر در ادبیات و تاریخ، اجازه به
دست دادن یک تعریف یکسان را از شعر، بر اساس یکی از چهار عناصر، و پوشش همه جنبه های شعری نمی دهد. اما در نظر من، هر کجا
که ادبیات و شعر، با جهش همراه بوده است، تغییر مرکز توجه هنرمند از یک عنصر به دیگری را می توان به چشم ملاحظه کرد.
تاکید بر جهانی که اثر آشکار می کند، نظریه تقلید3 را به وجود آورده است که با افلاطون و ارسطو آغاز شد. این نظری را می توان
نافذترین و کهن ترین نظریه در ادبیات تلقی کرد. تاکید بر مخاطب که اثر او را تحت تاثیر قرار می دهد، نظریه پراگماتیک4 را در ادبیات به
وجود آورد. این نظریه که بر جنبه تعلیمی شعر تکیه می کند، در قرن شانزدهم میلادی، با درخشش ناقد انگلیسی، سر فیلیپ سیدنی5، به نقطه
اوج خود رسید. آبرامز، عقیده دارد که این نظریه از آن جهت حائز اهمیت است که تمامی نظریه های دوره هراس تا دوره روشنگری را
شامل می شود. در قرن هجدهم میلادی، با ظهور درایدن6 نظریه درباره شعر از جنبه تعلیمی به سوی لذت حاصل از شعر گرایش پیدا کرد.
این جهش بزرگ را می توان نوعی انتقال تمرکز از مخاطب به آفریننده اثر تلقی کرد؛ که گذاری از مرحله کلاسیسیسم7 به رمانتیسیسم8
نیز بود. کولریج9 که برجسته ترین نماینده این گرایش بود، نقطه مورد اهمیت را در شعر از تعلیم به بیان10 تغییر داد. و بدین گونه لذت
جایگزین مفید بودن شد. از این منظر، تمایز بین شعر و نوشته به هیچ روی در عناصر زبانی به کار برده شده نبود؛ که آنچه این دو را متمایز
می کرد، تفاوت در شیوه ترکیب عناصر بود. در عین حال، در نظر من، این نوع قضاوت نیز بدلیل عدم تشخیص مرزی دقیق برای شعر و
نوشتار دارای ضعف می باشد. باری، کولریج معتقد بود، رسالت شعر، به دست دادن لذت است. با گذشت زمان، لذت آفرینی در شعر،
جهشی دیگر را در ادبیات به دست داد. به طوری که دنباله این تاکید بر آفریننده، مخاطب را از رسیدن به معنایی واضح منع می کرد. به
نوعی می توان گفت گذار از رمانتیسیسم به سمبولیسم11، نه صرفا یک جهش، که ادامه نظریه تاکید بر شاعر بود. سمبولیست اما، نه تنها
مسئولیتی در قبال مخاطب نمی شناخت، که از حذف ساختار های شعری پیشین و تغییر در تمامی بنیان شعر نیز باکی نداشت. هم چنان که می
بینیم، وی هر چه را که مانع پرواز آزاد تخیل خویش می شد نادیده می گیرد. گیرم که این بی توجهی، در برخی شرایط، بسیار بزرگ تر از آن
بود که توسط ادبیات پیشین مقبول واقع شود. سمبولیست در اوج شکوفایی سبک خویش، حتی ساختار جملات را نیز بنا به طبع خود تغییر می
دهد تا جایی که شعر را، به یک نه توی معنی بدل می کند. در همین نقطه است که پریستلی طرح کرد که ادبیات کلاسیک به ضمیر آگاه و
ادبیات رمانتیک به ضمیر ناآگاه بسته است12. که صحبت از این نظر را در این مقال، مجال نیست.
در این زمان، پس از سوررئالیسم، فرزند سمبولیسم، – که به آن نخواهم پرداخت- گامی عمیق در ادبیات و چگونگی نگاه به ادب صورت
گرفت. زبان، به عنوان وسیله انتقال معنی، در شعر، رنگ باخت؛ که شعر وسیله انتقال معنا نبود. این گام، در حقیقت، تمرکز را از شاعر به
چیزی جز مخاطب یا جهان اثر انتقال داد؛ و تاکید را در نقد شعر، بر شعر گذاشت. این نقطه، نظریه عینیت13 را به وجود آورد. عینیت
اثر، مربوط به زبانی است که اثر در آن هستی گرفته است. توجه ناقدان نظریه عینیت، بر ظرفیت های زبان بنا شده است. این نظریه معنا را
در نه در شاعر شعر، که در شعر شاعر جست و جو می کنند و هم از روی زبان شعر است که سعی در استخراج معنا دارند. ناقدان این
نظیه معنا را متمرکز در کلمات شعر و تجربه شاعر از استفاده خاص از این کلمات در شعر می دانند. از همین روست که معتقدم طبق
نظریه عینیت، اگر تاکید را در نقد به خاص شعر متمرکز کنیم، نه با مجموعه ای از کلمات و معانی به کار رفته در شعر که با دوره ای از
زبان شاعر رو به رو هستیم و در نتیجه معنا را می باید نه در شعر وی که در اشعار وی جست و جو کنیم. خلاصه می گویم که در نظریه
جدید، تمرکز بر زبان است14.
باری، سخن از جایگاه نقد را در جهان همین جا کوتاه خواهم کرد و بحث را از دریچه ادبیات فارسی دنبال خواهم کرد. صحبت از شعر مدرن
پارسی، برای شناخت وضعیت شعر امروز ضرورتی است. گر چه آن چه به عنوان شعر فارسی امروز طرح گردیده است، از نظر من، با
مدرنیته فاصله بسیاری دارد. ابتدا تعریف خود را از مدرنیسم ارائه خواهم داد و سپس به تفصیل در خصوص شعر نو سخن خواهم گفت.
در تمامی دوره های شعری و ادبی، هیچ ضربه ای به ادبیات وارد نیامده است مگر این که این ضربه از طریق ادبیات وارد شده باشد. و از
منظر من، اگر بزرگ ترین ضربه را در ادبیات فارسی بخواهیم بر شمرد، این ضربه جز ارائه تعاریف بد از ادبیات نبوده است. و در نظر
من، هم این تعاریف بد است که باعث شد، آن چه در ادبیات غرب در قرن هجدهم درخشید، در ایران با این همه تاخیر آغاز شود. سخن، از
این جهش بزرگ ادبی، گذار از کلاسیسیسم به رمانتیسیسم، است. برای دوری از این تصور، که این پیش گفتار صرفا نوعی بازی با ایسم ها
می باشد، این گذار را، من، گذار از تاکید بر مخاطب، به تمرکز بر آفریننده، معنا خواهم کرد. اما خوش بختانه، بستر این انتقال تعریف از
شعر، آماده تر از آن بود که راه غرب را سر به زیر دنبال کنیم. که تحول ادبیات ما – یا به عبارت واضح تر تغییر از ادبیات کلاسیک به
مدرن – با طی یک گام جلو تر از ادبیات رمانتیک همراه بود.
در قلمرو زبان فارسی، جهش را از ادبیات کلاسیک به مدرن، نیما، این لورکای پیر و لجوج فارسی، آغاز کرد. و متاسفانه – یا خوشبختانه
-، این جهش نگاه او، آن سان بزرگ تر از ظرفیت ادبیات روزگارش بود که وی را در هاله ای از ابهام فرو کرده است. عقیده دارم بزرگ
ترین گام را در جهش از ادبیات کلاسیک به مدرنیسم، نیما طی کرد. اما به هیچ روی اعتقاد ندارم که مدرنیته با نیما شروع شده است. که
هرگز در ادبیات، جهش فکری توسط یک شخص خاص صورت نمی گیرد. زبان، هنگامی اثر می گذارد که به صورت فرهنگ تجلی کند. ور نه
نیما هیچ راهی طی نکرده است. خیانت را نیز به نیما، دکتر حمیدی شاعر نکرد15 که بزرگ ترین خیانت را چشم های فرزندانش، که صرفا
عروض را شکست، مرتکب شدند.
باری میراث نیما، از نظر من، ظرفیت های جدید شعری، در زبان بود. و بس. و خود همین ظرفیت های شعری بودند که هر یک توسط بامداد،
امید، فروغ، سهراب، و ... پر شده اند. و چه بسیار ظرفیت ها که در نگاه نیما وجود دارند و هنوز یافت نشده اند و یا به ظرافت مورد توجه
قرار نگرفته اند.
فروغ یکی از این ظرفیت هاست که بررسی خواهد شد. این بررسی به هیچ روی دعوی پوشا بودن ندارد. آنچه در این مقال نقد خواهد شد نیز
فروغ نیست. که صرفا نگاهی به شعر فروغ است. که این مقال بر پایه بررسی زبان اشعار فروغ طرح گردیده است و این مجال را، توان
صحبت از فروغ فرخ زاد نیست. با همه آن چه به عنوان پیش گفتار یا ضمیمه ارائه شد، اکنون هنگام آن است که بررسی اشعار سپیده دم16
شعر مدرن فارسی بپردازم.
حرف اول: « ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد »
آخرین مجموعه را برای نقد در ظرف یک مقال از دیگر آثار فروغ، مناسب تر دیدم. از آن جهت که، به عقیده من، این مجموعه، بسیاری از
خلا های موجود در مجموعه های قبل را پوشش داده، و از نظر زبان و استفاده از ظرفیت های آن، بسی پخته تر از دیگر آثار است.
ضروری می دانم پیش از پرداختن به نقد، چند نکته را بیان کنم:
در این مقال، از لفظ فروغ برای اشاره به شاعر استفاده زیادی کرده ام. گاه نیز از ارتباط معنایی لفظ فروغ با سپیده دم، برای اختصار بیشتر
استفاده شده است. هر زمان که فروغ طرح گردیده است، منظور، شاعر است.
نیز، اگر چه « ایمان بیاوریم ... » مورد بحث است و نه دیگر مجموعه ها، گاه در هنگام آوردن اشعار برای درک بهتر تشابهات و
تمایزات از اشعار موجود در دیگر مجموعه ها نیز استفاده شده است. این نکته را از آن جهت طرح کردم که این اشارات به اشعار دیگر
مجموعه ها، صرفا برای درک بهتر است و بس.
هر کجا که از لفظ « زبان » استفاده شده است، منظور صرفا رشته ای از لغات نیست. که تعریف از زبان را من، به تفصیل در دیگر
مقالات خود ارائه کرده ام. در این مجال، به این حرف بسنده می کنم که، زبان، از نظر من، مجموعه ای است از ماهیت های ذهنی که تفکر،
تصور، و تخیل هر سه بر پایه آن بنا شده اند.
اضافه می کنم که مقال، از سه بخش، تصویر و تخیل، زبان و ساختار، معنا و موسیقی بنا شده است. تلاش کرده ام هر یک به جای خود نقد
شوند؛ اما اشاره می کنم که از نظر من، هر کدام از این سه، دارای ارتباط عمیق درونی با دیگری است. از این جهت در مقال، در بعضی
موارد هر بخش، از بخش دیگری نیز کمک گرفته شده است.
با این توضیحات به بخش اول « از آن سوی دریچه می پردازم.
بخش اول: زبان و ساختار شعر
به صراحت اعتراف می کنم که مرا توان تشخیص قطعی تعریف فروغ از زبان، نیست. در عین حال، از نظر من، فروغ، نسبت به بامداد،
چندان معتقد به ضرورت تعریف زبان نبوده است؛ و به همین جهت، در بسیاری از اشعار خویش، از زبان به عنوان وسیله ای آزاد استفاده
کرده است. حال آن که زبان از نظر معاصران وی، آزاد نیست. باری، این نکته را از این جهت طرح می کنم که من نیز در نقد، بنا به تفکر
فروغ در مورد زبان، و خلاف تعصب زبانی خود، زبان را در استفاده از آن، بررسی کرده ام. که زبان فروغ آزاد است. حداقل تا بحدی که
پپسی و فردین در آن بی شرم، جای می گیرند:
و سفره را می اندازد
و نان را قسمت می کند
و پپسی را قسمت می کند
و باغ ملی را قسمت می کند
و شربت سیاه سرفه را قسمت می کند
و روز اسم نویسی را قسمت می کند
و نمره مریض خانه را قسمت می کند
و چکمه های لاستیکی را قسمت می کند
و سینمای فردین را قسمت می کند
درخت های دختر سید جواد را قسمت می کند17
زبان را آزاد دانستن ضعف نیست. چنان که در قید دانستن اش. آن چه بر آنم تا تاکید کنم، نگاه فروغ به زبان است. وی شعر را به لباس زبانی
دیگر از زبان زندگی نمی داند. هر شاعری پیش از آن که شاعر باشد، یک اندیشه ور است. و این را من، اولین بار نیست که طرح می کنم.
این تفکر و تعریف شاعر از زبان است که زبان شعرش را شکل می دهد. و مرا در این شکی نیست. اما یکی از عواملی که فروغ را از دیگر
اندیشمندان شاعر متمایز می کند این است که فروغ پیش از آن که یک اندیشه ور باشد، یک زن است. و این زنانگی، زبان وی را به شدت زیر
تاثیر قرار داده است. اگر چه در مورد ویژگی زنانگی فروغ، به تفصیل سخن خواهم گفت، در این زمان، به طرح اثر آن بر زبان فروغ،
بسنده می کنم.
من پله های پشت بام را جارو کرده ام
و شیشه های پنجره را شسته ام.18
من خواب یک ستاره قرمز دیده ام
و پلک چشمم هی می پرد
و کفش هایم هی جفت می شوند
و کور شوم
اگر دروغ بگویم19
با بامداد مقایسه می کنم:
به هیات هرای دیوانگان تیمار خانه به آتش کشیده
یا انفجار تندری که کنون را در خود می خروشد
یا خود به هیات فریاد دیرباور ناگاه
حصار قلعه نجد سوسمار و شتر را
چندین پوک و پوسیده یافتن20
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 39 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
ایمان بیاوریم فروغ فرخزاد
و این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یاس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی
زمان گذشت
زمان گذشتو 4 بار نواخت ......
تحقیق آماده
زندگینامه فروغ فرخزاد
با فرمت ورد آماده چاپ و صحافی
تعداد صفحات : 21 صفحه است .
آماده چاپ و صحافی ، فقط کافی ست در محل های مشخص شده مشخصات خود را وارد نمایید و تحویل دهید .
تحقیق هیچ گونه تگ تبلیغاتی و غیره را دارا نمی باشد.
کلیه صفحات دارای شماره صفحه و کادر دور صفحه هستند .
منابع تحقیق از کتب متبر می باشد و از منابع نا معتبر و سایت ها استفاده نشده است .
در تحقیق از عکسهای معتبر مربوط به دوره های مختلف زندگی فروغ ازجمله کودکی او هم استفاده شده است .
فروپاشی ارزش های عمومی و تقدس زدایی در اشعار فروغ فرخزاد
منابع تحقیق شامل :
فهرست مطالب موجود در تحقیق شامل :
فونت های مورد نیاز : b titr و b trafic
فرمت فایل : word 2003
رمز فایل : docfarsi.com