فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایانامه تحلیلی بر مفهوم ژئواکونومی وتاثیر آن برامنیت ملی ایران

اختصاصی از فی موو پایانامه تحلیلی بر مفهوم ژئواکونومی وتاثیر آن برامنیت ملی ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه تحلیلی بر مفهوم ژئواکونومی وتاثیر آن برامنیت ملی ایران


پایانامه تحلیلی بر مفهوم ژئواکونومی وتاثیر آن برامنیت ملی ایران

شلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:11

فهرست و توضیحات:

چکیده
مقدمه
فصل اول : کلیات تحقیق
پیشگفتار
بیان مسئله

اینست که ملت برخوردار از امنیت ملتی است که تنها هنگامی جنگ کند « که بداند چه
می شود» ( دکتر عزتی ، تهران ، آبانماه 1387)

آرنولد ولفرز در سال 1962 امنیت را چنین تعریف کرد: امنیت در یک مفهوم عینی به فقدان تهدیدها نسبت به ارزشهای اکتسابی تلقی می شود و در یک مفهوم ذهنی بر اساس فقدان دلهره و نگرانی از به مخاطره افتادن ارزشها و توانمندی لازم در کسب نتایج منصفانه ارزیابی می شود.

با وجود اختلاف و برخی تعارضات در تعریف مفهوم امنیت اما در تمامی مباحث امنیت و معنی آن نکاتی چند بطور بدیهی وجود دارد. نکته اول اینکه امنیت هرگز بطور کامل و حقیقی بدست نمی آید بلکه تلاش می شود عوامل بالقوه تعارض با امنیت را کاهش و عوامل بالقوه همخوان با امنیت را افزایش داد نکته دوم اینکه امنیت همانند یک کالای جهانی است که همه سعی در کسب آن دارند و آنرا برای بقای خود لازم و ضروری می دانند نکته سوم: هرگز بطور قطع نمی توان امنیت را مطلوب دانست چون در جوامعی که کسب امنیت زیاد می باشد باعث ترویج خوش خیالی می گردد که خود مانع پیشرفت مترقیانه شده و به حالت رضایت کوته نظرانه و انعطاف نا پذیر نسبت به گرفتاری دیگران کمک می کند بعکس در جوامعی که در طول تاریخ خود گرفتار ناامنی در اثر عوامل بیرونی و خارجی بوده اند همیشه توهم توطئه ایجاد ناامنی حتی در بین زمامداران آنها مشاهده شده و هزینه های روانی زیادی را به جامعه تحمیل می کند.

 نکته چهارم: تحلیل گران اعتقاد دارند مفهوم امنیت برای گروههای فقیر و غنی متفاوت است از یک طرف طبقه مرفه و نخبه بیشتر به امنیت وابسته هستند چرا که آنان چیزهای زیادی دارند باید از آنها حفاظت شود و از سوی دیگر طبقه ی تهی دست جامعه بیشتر نگران بقای مادی خود به طور روزمره هستند که البته هیچکدام از دو گروه فوق آزاد از ترس نیستند و ترس از دست دادن امنیت در هر گروه مشترک است.

 

2-6 ژئو اکونومی ؛ تعریف و واژه شناسی :

در حقیقت ژئو اکونومی از ترکیب 3 عنصر جغرافیا ، قدرت و اقتصاد شکل گرفته و بنظر می رسد سیاست که عاملی مهم در ژئو پولیتیک بوده جای خود را به اقتصاد داده است اما ژئواکونومی چیزی غیر از ژئوپولیتیک و یا در برابر آن نیست بلکه ژئواکونومی جزیی از ژئوپولیتیک و یکی از اندیشه های ژئوپولیتیک در عصر حاضر می باشد( عزتی ، 29:1385).

ژئواکونومی را علم تحلیل استراتژیهای اقتصادی بدون در نظر گرفتن سود تجاری که از طرف دولتها اعمال می شود به منظور حفظ اقتصاد ملی یا بخش های حیاتی آن و بدست آوردن کلیدهای کنترل آن از طریق ساختار سیاسی و خط مشی های مربوط به آن دانست هم چنین دولت از این طریق می تواند کنترل و اقتدار تمام منابع تولید و بخشهای کلیدی اقتصادی بپردازد. ژئواکونومی رابطه بین قدرت و فضا را بررسی می کند و تفکر ژئواکونومی شامل ابزارها و امکاناتی است که دولت می تواند از طریق آنها به کلیه اهدافش برسد و استراتژیهای ژئواکونومی شامل بیشترین حوزه قلمرو توسعه ی کشورهاست و ممکن است این اهداف استراتژیها بوسیله ی کشور


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه تحلیلی بر مفهوم ژئواکونومی وتاثیر آن برامنیت ملی ایران

دانلودمقاله بررسی میزان آشنایی مدیران با مفهوم ارتباطات یکپارچه در بازاریابی

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله بررسی میزان آشنایی مدیران با مفهوم ارتباطات یکپارچه در بازاریابی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

بیان مسأله
پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سؤال است که بر اساس قرائن موجود تجربی و علمی، مدیران بازارایابی شرکتهای دولتی و خصوصی در زمینه مواد شوینده مستقر در تهران، تا چه میزان با مفهوم جدید ارتباطات یکپارچه (IMC) آشنا بوده و تا چه میزان از تکنیکهای آن طراحی استراتژی بازاریابی محصولات خود استفاده می کنند.
ارتباطات بازاریابی به مدیران یادآوری می کند که همه عناصر تبلیغات و ارتباطات باید به صورت یکپارچه با یکدیگر هماهنگ شوند تا همانند صدای سازهای یک ارکستر سمفونیک که هدف مشخصی را دنبال می کند به گوش برند. (آمیکو به نقل از حیدرزاده- 27)

 

اهمیت تحقیق:
امروزه با توجه به جهانی شدن و توسعه فن آوری های نوین، مفاهیم جدیدی منجمله، بازاریابی ارتباطی ارائه شده است. مفهوم IMC فرصتهای زیادی در پیش روی شرکتهای مختلف قرار داده است.
امروزه شرکتهای بزرگ دنیا از بازاریابی انبوه رویگردان شده و با توجه ویژه به مقوله ارتباطات، توجه خود را به یکپارچه کردن ارتباطات مدیریت بازار معطوف نموده اند.
ارتباطات بازاریابی یکپارچه (IMC) فعالیتی است جهت متحد کردن همه ابزارهای ارتباطی بازاریابی و مشارکت و گسترش دادن پیامها برای ارتباط برقرار کردن دوطرفه با مخاطبان هدف از یک راه تازه.
برنامه IMC از برنامه های سنتی تبلیغاتی خیلی پیچیده تر می باشد زیرا که منابع پیام بیشتر، ابزارهای ارتباطی بیشتر و مخاطبان بیشتری را مد نظر قرار می دهد.
با توجه به موارد ذکر شده و هزینه های سرسام آور تبلیغات برای شرکت های تجارتی، در سال 1993 پیشنهاد شد که با محوریت قرار دادن ارتباطات در فرآیند بازاریابی ضمن برقراری ارتباطات مؤثر با مخاطبان، می توان تا مقدار زیادی هزینه های مرتبط با تبلیغات انبوه را کاهش داد و با استفاده از بخش ارتباطات و روابط عمومی، موفقیت های بیشتری را کسب کرد. (صمدی، عباسی0 435، 436)
تبلیغات مدرن شکل جدیدی از تلاش اولیه ای است که برای تبلیغات می شده است . مبلغین آمریکا، سالانه 244 بیلیون دلار برای تبلیغات هزینه می کنند و در کل دنیا، چیزی نزدیک به 465 بیلیون دلار صرف تبلیغات می شود. هر چند تبلیغات اکثراً توسط شرکتهای تجاری استفاده می شود، ولی در سازمان های بدون سود، حرفه ای ها و آژانس های اجتماعی نیز کاربرد دارد. در واقع بزرگترین شرکتی که در قرن 21 بیشترین هزینه را در تبلیغات داشت، یک سازمان بدون سود بود.
استراتژی تبلیغات شامل دو عنصر اصلی است. ایجاد پیام های تبلیغاتی و انتخاب رسانه برای تبلیغات در گذشته، شرکت ها به رسانه به عنوان تابعی از فرآیند تولید پیام می نگریسته. دپارتمان تولید ابتدا تبلیغات مناسب را خلق می کرد و سپس دپارتمان رسانه، بهترین رسانه را برای رساندن این پیام به مخاطبین انتخاب می کرد ولی امروزه قطعه بندی رسانه ها، تعیین هزینه های رسانه و استراتژی های بازاریابی متمرکز به هدف، اهمیت فرآیند انتخاب رسانه را افزایش داده اند. (Kotler 480, 482)
بازاریابی برای هر نوع حرکت آگاهانه و هدفمند در بازار امروزه ضرورت دارد- بازاری که دیگر نه مرز می شناسد و نه مشتری خاصی را در نظر دارد. «جهانی شدن» بازار، پدیده ای است که به تدریج چهره خود را نمایان می سازد. شعار امروز بازاریابی برای همه کارآفرینان و مدیران و بازاریابان حرفه ای در این جمله کوتاه خلاصه می شود: «جهانی بیندیش، محلی عمل کن». جهانی شدن بازار یعنی اقتصاد و تجارت بدون زر و لازمه آن بینش وسیع، حرکت هدفمند، نگرش سیستمی و افزایش توانمندیها و بهبود مقررات و قوانین است. بازاریاب امروز باید مرزها را بشکند، مغزش را به کار اندازد و رمزهای کامیابی را زودتر از دیگران بیابد و بشناسد تا بتواند در تلاطم بازار واقعی که در آن حرفه ایها در شکار لحظه ها هستند و فرصتها را به سادگی از دست نمی دهند، خود را نجات دهد. (روست، ونوسی، ابراهیمی- 2)
جهانی شدن قلمرو بازاریابی، روندها و روند سازها را هر چه بیشتر گسترده ساخته و تبلیغات را قابل انتقال به آن سوی مرزها می شود. پیشرفت در امکانات، تلفنهای همراه، شبکه های رایانه ای و پهنای باند مخابرات، تشکیل گردهمایی مجازی را تسهیل می کند که در آنها تبلیغات به دور از محدودیتهای جغرافیایی سیر می شود. نشر روز قرون نام و نشان هائیست همراهی گسترده تر مردم شده، قابلیت تأثیرگذاری تبلیغات را افزایش می دهد. از سوی دیگر افزایش درآمد قابل تصرف مردم در سراسر جهان، مشارکت گسترده، آنها را در اینگونه پدیده های همدیگر توسعه می بخشد. (حیدرزاده- 62)
گرایش به رسانه های ،دلایل مشخص خود را دارد و در واقع به ویژگی های منحصر به فرد آنها باز می گردد که هفت مورد آن آشکار است:
1-آزادی از زمان و مکان.
2-امکان دسترسی به ادبیات جهانی واژه ها.
3-امکان استفاده از گرافیک متحرک، موسیقی، صدا و تصویر.
4-امکان ارتباط بی واسطه.
5-امکان کنش و واکنش دو سویه.
6-امکان شخصی شدن
7-رفتارهای افقی و بدون سلسله مراتب (شکرخواه- 28، 29)
با توجه به موارد فوق می توان اهمیت ارتباطات در بازاریابی را اینگونه بیان نمود که از طریق هماهنگ نمودن و انسجام بخشیدن به فعالیتهای تبلیغی از دوباره کاری و هزینه های مرتبط با آن اجتناب خواهد شد، همچنین در مزیت هم افزایش (Synergy) ابزارهای مختلف تبلیغاتی استفاده خواهد شد و سرانجام برنامه های تبلیغاتی به صورت کارا و اثربخش طراحی خواهند شد. (صمدی، عباسی- 449)
با وجود اینکه امروزه نوک پیکان رقابت شرکتهای برتر دنیا در عرصه تجارت را بازاریابی تشکیل می دهد، هنوز این علم یا هنر، جایگاه خود را در کشور ما نیافته است . در بسیاری از موارد گویا حتی تعریف درستی از آن درک نمی شود.
کالا از منظر بازاریابی ترکیب از محصول (Product) ، بسته بندی (Package)، برچسب (Lable)، قیمت (Price)، نام (Brand) و شعار تبلیغاتی (Slogan) می باشد. نه تنها محصول بلکه کلیه عناصر فوق در انتخاب کالای شرکت از سوی بازار مؤثر هستند. تقریباً می توان در مورد کالاهایی که مصرف کننده نهایی آنها عموم مردم می باشند (نظیر شوینده ها) اهمیت عناصر آمیخته فوق را به ترتیب ذیل رتبه بندی کرد:
1-قیمت- محصول (در یک بازار خاصی، معمولاً بین این دو پارامتر، همبستگی شدیدی وجود دارد)
2-نام و شعار تجاری
3-بسته بندی
4-برچسب
گذشت زمان مظروفی بوده است که در آن افزایش تولید، تنوع مارک ها و اشباع بازارها را داشته ایم. ظهور تولید کنندگان متعدد بویژه در صنعت فوق الذکر موجب شده است که انتخاب مشتریان در خرید هر کالا بشدت افزایش یابد، به عبارت دیگر امروزه کسی مجبور به خرید نام و یا مارک خاصی نیست، نکته حائز اهمیت این است، که در طول زمان، امکان حفظ امتیازات تکنولوژی برای یک تولیدکننده میسرنیست عملاً نیر تولیات کالاهای مورد در بخش ویژه ای از یک بازار از نظر کیفیت محصول در دراز مدت به سمت یکدیگر سوق می یابند. این در حالی است که تولیدکننده محتاج به القاء برتری و حداقل القاء تفاوت کالای خود با کالاهای رقبا به مشتریان است تا توجه آنان را به کالایش جلب کرده و شرایط خرید کالا را از سوی مشتریان فراهم سازد.
در پی احساس ضرورت فوق، شرکتهای کشورمان تلاش می کنند که با تبلیغات گسترده از طریق رسانه های مختلف (بیل بوردهای شهری- تلویزیون- رادیو- روزنامه ها و مجلات و....) بتوانند نوعی امتیاز و یا تفاوت را بین کالای خود و رقبا ایجاد نمایند و با شناساندن خود به مشتریان شانس فروش کالای خود را در مقابل نمونه رقیب افزایش دهند. بواسطه محدودیت در ایجاد نوآوری های حتی و سپس حفظ آن، عدم شرکتها به سمت ایجاد تفاوتهای القایی سوق یافته اند که مستلزم ا ستفاده کارآمدتر از دیگر عناصر ترکیب کالا است. ولی بدلیل عدم توانایی در انتخاب ترکیب کالایی مناسب برای مصداق حرفه ای خود کارایی هزینه های تخصصی به امر تبلیغات و بازاریابی را در شرکتهایشان با افت کیفیت مواجه می کنند. در بین عناصر ترکیب کالایی مذکور، به طور بی سابقه ای گسترش یافته است و نیز راههای ارتباط میان شرکتها، مشتریان و محیطهای دیگر به گونه ای مؤثرتر و کارآمدتر طراحی می شود. توجه به مشتری همواره از معیارهای اصلی یک بازاریابی موفق بوده است اما تصورات در این باره که چگونه می توان یک جهت گیری کارآمد در ارتباط با مشتریان داشت به شدت تغییر کرده است و انتخاب بهترین مسیرها برای رسیدن به مشتری بسیار مهم تر شده است. اگر در دهه های هشتاد و نود اغلب سیستم های مدیریت مشتری با هدف جمع آوری حداکثر اطلاعات در باره مشتریان تدوین می شده تا در نهایت ا ز این اطلاعات در جهت عرضه مناسب کالا برای ای مشتریان استفاده شود، در عصر حاضر، اغلب تیم های مدیریت مشتری با هدف پی بردن به نیازهای فردی مشتریان شکل می گیرد و عرضه با توجه به نیازهای تک تک مشتریان انجام گیرد. در حالی که در دهه های هشتاد و نود نوعی عرضه استاندارد وجود داشت که بر اساس اطلاعات کلی در باره مشتریان صورت می گرفت. امروزه، مشتریان دیگر در قالب گروههای مقصد، طبقه بندی نمی شوند بلکه هدف اصلی در بازاریابی نوین آن است که بر اساس الگوی برنده- برنده نیازهای مشتریان به بهترین شکل ممکن تأمین شود.
جان هاگل سوم و آرتور بی آرمستراگ در این ارتباط به بازارهایی اشاره می کنند که در آنها، مشتریان سایر عوامل مؤثر در زمینه قیمت و حتی نوع کالاها را هم تعیین م یکنند. به دیگر سخن در بازاریابی نوین، مشتریان در صدر تمامی برنامه ها و استراتژی ها قرار دارند و نقش محوری ایفا می کنند. در این عرصه هیچ فرق نمی کند که کجا می توان یک مشتری بالقوه را یافت، در سوپرمارکت، در سفر، سرکار، در خانه یا در مقابل کامپیوتر؛ بلکه مهم آن است که همیشه و همه جا در اندیشه جذب تک تک مشتریان بود. همواره وظیفه اصلی بازاریابی آن است که همیشه خود را به صورت انعطاف پذیری با طرحها و الگوهای موجود سازگار کرده و ابزارهای مناسب را به منظور برآورده کردن نیازهای مشتریان در اختیار قرار دهد.
یکی از عمده ترین مشکلاتی که بازاریابی امروزی با آن روبرو است، تجزیه روزافزون آن است، از مدت ها پیش، بازاریابی کلاسیک با استفاده از روشها و ابزارهای نوین بازاریابی، تکمیل شده است. روشها نوین بازاریابی و مدیریت مشتری امکانات تازه ای را برای ابزارهای مدیریتی کلاسیک فراهم کرده است.
پیش قراولان دنیاهای نوین رسانه ای مانند مارشال مک لوهان از دهها سال پیش، شبکه ای شدن را به عنوان ویژگی اصلی روشها، مشکل ارتباطات و اقتصاد آینده می دانستند.
جهان بازاریابی نیز به شدت تحت تأثیر این ویژگی شبکه ای شدن قرار دارد. این مسأله از آنجا قابل درک است که مدیریت ارتباطات در روند بازاریابی همواره دارای اهمیت بیشتری می شود.
یکی از ویژگیهای مهم بازاریابی نوین آن است که در آن ارتباطات به صورت یک طرفه نیست و همه با هم در ارتباط متقابل هستند. این مسأله نه تنها چالشی بزرگ برای شرکتها محسوب می شود بلکه مدلهای بازاریابی یکپارچه است این امکان را فراهم می کند که علاوه بر بازارهای جمعی کلاسیک، بازارهای تازه ای نیز تشکیل شود که در آنجا عرضه کنندگان و خریداران با هم ارتباط مستقیم برقرار کرده و کالاهای مورد نیاز یکدیگر را تأمین کنند.
تغییراتی که بواسطه رسانه ها و تکنولوژی های جدید در روند بازاریابای صورت گرفته است هیچ گاه موجب نشده است که نقش اصلی بازاریابی دچار تحول محسوسی شود. هنوز هم مهمترین دل مشغولی صاحبان کارخانه ها و مدیران شرکتها آن است که محصولات خود را به گونه ای عرضه کنند که با حداقل هزینه و حداکثر سودآوری به فروش برود.
این معیارها مرزهای طبیعی هرگونه بازاریابی انعطاف پذیر و مبتنی بر فردگرایی را نیز به خوبی تعریف می کند. (هرمان- طولانی- 48)

1-4) اهداف تحقیق

1-5) قلمرو تحقیق
تحقیق حاضر به بررسی کلیه شرکتهای دولتی وخصوصی فعال درزمینه مواد شوینده وبهداشتی در تهران پرداخته است .
ازپرسشنامه به عنوان ابزار گردآوری اطلاعات استفاده شده وجمع آوری پرسشنامه ها حدود دو ماه ( خرداد ، تیر ) به طول انجامیده است .

فرضیه ها وسؤالات تحقیق
بین میزان آشنایی مدیران بازاریابی با مفهوم(ای ام سی ) ونحوه تعامل با مشتران نهایی همبستگی وجود دارد.
در این خصوص سؤالات 5 ، 6 ، 7 ، 8 ، 15 و 24 طراحی شدند.
بین میزان آشنایی مدیران بازاریابی با مفهوم( ای ام سی) و یکیارچه کردن ابزارهای ارتباطی، همبستگی وجود دارد.
در این خصوص سؤالات 14 ، 16 ، 17 و 19 طراحی شدند.

 

بین میزان آشنایی مدیران بازاریابی با مفهوم(ای ام سی ) و انتخاب محتوای ییام در رسانه ها ،همبستگی وجود دارد.
در این خصوص سؤالات 18 ، 20 ، 22 و 23 طراحی شدند.
بین رشته تحصیلی مدیران بازاریابی و استفاده از استرتژی های نوین بازاریابی، همبستگی وجود دارد.
در این خصوص سؤالات 4 ، 13 ،21 ، 25 ، 26 و 27 طراحی شدند.
بین میزان آشنایی مدیران بازاریابی با مفهوم(ای ام سی ) و تولید محصولات، همبستگی وجود دارد.
در این خصوص سؤالات 9 ، 10 ، 11 و 12 طراحی شدند.
پرسشنامه سؤال 2 مشتریان بالقوه
دومین گام از فرآیند هشت مرحله ای ارتباطات بازاریابی یکپارچه ، ارزیابی مشتریان احتمالی است. برای اینکه شرکتها می خواهند بهترین مشتریان و مشتریان بالقوه را داشته باشند، در گام دوم مشتریان و مشتریان احتمالی ارزیابی می شوند. بهترین راه برای ارزیابی مشتریان و مشتریان احتمالی این است که توجه بیشتری به جزئیات " درآمدهای جاری" داشته باشیم ، بدین معنی که بعد از آن شرکتها بتوانند تعیین کنند که برای ثابت نگه داشتن میزان رشد و یا هدایت مشتریان به سوی محصولات یا خدمات خاصی در پرفایل شرکت، به چه میزان سرمایه گذاری کنند. بعلاوه، هنگامی که شرکتها جزئیاتی مثل میزان درآمدزایی یک شخص یا گروه در آینده را بدانند، می توانند تصمیم بگیرند که به چه میزان تمایل دارند بر روی مشتریان احتمالی سرمایه گذاری کرده و آنها را به یک مشتری تبدیل کنند. (صمدی، عباسی ـ 437)
IMC تمام منابع ارتباطاتی که مشتری با محصول یا خدمات پیش از فروش دارد را شامل می شود. فرآیند IMC قبل از تولید محصول با مشتری شروع می شود و دوباره در تعیین و تعریف اشکال و متدهایی که از طریق آنها ارتباطات مؤثر شکل می گیرد به کار گرفته می شود.
(J.KITCHEN, DE PELSMACKER-6)
پرسشنامه سؤال 3 مشتری
امروزه ، مبحث کیفیت و رضایت مشتری از محصولات تولیدی فراتر رفته و زمینه های خدماتی را نیز تحت پوشش قرار داده است. آموزش فرآیندی است که افراد طی آن، مهارت ها ، دانش و گرایش مناسب را جهت ایفای نقش خاصی می آموزند. (کتسون ، 1994 به نقل از رهنورد، عباسپور ـ 1383)
ارزش آفرینی (سود) سازمانها به رضایت مشتری یا گیرندگان خدمت وابسته است. رضایت مشتری نیز به کیفیت خدمات دریافتی کارکنان سازمان بستگی دارد. لذا قابلیت خدمات رسانی کارکنان در زنجیرة سود ـ خدمت نقش کلیدی دارد و این نتیجه به نوبت خود به کیفیت خدمات دریافتی از سازمان بستگی دارد. دسته ای از عوامل درونی یک سازمان بر رضایت مشتری مؤثر می باشد، این عوامل را عوامل هشت گانه « کیفیت خدمات داخلی» نامیده اند. با سنجش کیفیت این عوامل، مدیران قادرند تعیین نمایند برای رسیدن به رضایت مشتری چه فعالیتهایی در داخل سازمان باید بهبود یابد و به طور خلاصه کمیت و کیفیت خدمات داخلی به وظایف کارکنان یک سازمان بستگی دارد و خدمات داخلی با قابلیت خدمت رسانی کارکنان به مشتریان دارای رابطه ای از نوع همبستگی است و کیفیت خدمات داخلی در مقایسه با حقوق و دستمزد با رضایت کارکنان دارای همبستگی قویتری است. (اعرابی ـ اکرمی ـ 1382 ـ 274)
ارتباطات بازاریابی موفق ، نیازمند ایجاد ارتباط دوطرفه بین مشتریان و برندها است. (اصطلاح برند(Barand) یک برچسب مناسب برای توصیف تمام تلاشهای هماهنگ بازاریابی به شمار می رود که می تواند یک محصول، ارائه خدمات، یک خرده فروشی، یک شرکت رسانه ای یا حتّی یک شخص باشد.) (SHIMP-5)
یک ارتباط، عامل باثباتی بین برند و مشتریان آن است. ایجاد ارتباط دوطرفه با مشتری کلید فروش مدرن است و IMC یکی از کلیدهای ایجاد ارتباط با مشتری است. ارتباط دوطرفه میان مشتریان و برندها منجر به تکرار خرید و اعتماد به برند می شود. (همان ـ 13)
فروش واسطه ای یکی از اجزاء IMC است که برای مطلوب کردن ارتباطات فردی و تقابلات با مصرف کننده ها برای توسعه رابطه درازمدت سودآور با مشتریان تلاش می کند. مصرف کننده های راضی، وفادار می شوند و مصرف کننده های وفادار ، سودآورتر می شوند. فروش واسطه با استفاده از IT، ارتباطات بازاریابی را به توسعه ارتباطات با مشتری قادر می سازد منبع اطلاعاتی فروش واسطه ای ، حاوی ویژگیهای مصرف کننده، اطلاعات ارتباط و آنالیز می باشد که فروشنده را به دستیابی به گروههای هدف ویژه قادر کرده و آنها را از خریداران اولیه به مشتریان همیشگی تبدیل می کند. اثربخشی فروش واسطه ای بستگی به میزان رضایت مشتری و میزان وفاداری او دارد.
(J.KITCHEN, DE PELSMACKER-138,139)
پرسشنامه سؤال 4 ارتباط طولانی مدت با مشتری
IMC فرآیند توسعه و انجام اشکال مختلف برنامه های ارتباطی اثرگذار با مشتریان در طول زمان می باشد. هدف IMC تحت تأثیر قرار دادن مستقیم رفتار مخاطب انتخابی است. IMC یک فرآیند تجاری استراتژیک است که برای برنامه ریزی، توسعه، اجرا و ارزیابی برنامه های ارتباطی مؤثر و قابل اندازه گیری و هماهنگ در طول زمان با مشتری ها و مصرف کننده ها و سایر افراد مورد هدف به کار می رود.
(J.KITCHEN, DE PELSMACKER-7)
بسیاری نویسندگان معتقدند که استفاده از استراتژی Push ، منجر به رقابت های شدید قیمتی و انتقادهای همیشگی از قیمت ها می شود. اگر این استراتژی به صورت نادرستی استفاده شود می تواند منجر به تخریب آینده ی بازار یک محصول برای دستیابی به اهداف کوتاه مدت شود. پیشبرد فروش حمایت واسطه ها را بدست می آورد و مصرف کننده آن را می خرد، امّا تبلیغات باعث ایجاد انصاف ،عدالت و تقدّم به صورت طولانی مدت می شود. با اختصاص بودجه ی تبلیغات شبکه ای به وسایل پیشبرد فروش، شرکت ها در سود کوتاه مدت موفق خواهند بود، امّا در ایجاد انصاف، تعهّد مشتری ، سهم فروش و ارتباطات طولانی مدت با مشتری ناموفق خواهند شد.

 

(KOTLER, ARMESTRONG-445)
پرسشنامه سؤال 5 مخاطبان آگاه
IMC یک اصطلاح انتخابی برای تمام فعالیت های ارتباطی است که در فروش یک محصول به کار می رود. هدف از ارتباطات بازاریابی، اضافه کردن ارزش محصول در نظر خریدار و مشتری است.
(J.KITCHEN, DE PELSMACKER-20)
از جمله اجزای مختلف ترویج مختلط ـ اهمیت تحت تأثیر قرار دادن صداقت مصرف کننده از طریق ارتباطات بازاریابی و دیگر ـ اهمیت افزایش چهره عدالت و انصاف یک شرکت می باشد که بر روی افزایش محصول در نظر خریدار و مشتری تأثیر بسزایی دارد. (همان ـ 18)
کاتلر چهار نوع تغییر اجتماعی را مشخص می کند :
1- تغییر شناختی
2- تغییر کنشی
3- تغییر رفتاری
4- تغییر ارزشی
تغییر ارزش به معنای تلاش برای آگاه کردن گروه هدف از محصولات شرکت می باشد. (دهقان ـ 174)
از لحاظ قانونی ، شرکت ها باید از تبلیغات فریبنده یا غلط پرهیز کنند. نباید ادعاهای غلط داشته باشند و باید از تبلیغات بالقوه برای فریب بپرهیزند حتی اگر هیچ کسی فریب نخورد و باید سعی در ارائه اخبار درست و آگاه کنند در مورد محصول داشته باشند و اطمینانی که به مشتری در مورد کیفیت محصول ارائه می شود کاملاً صادقانه و متعهدانه باشد.
(KOTLER, ARMESTRONG, 446)

 

پرسشنامه سؤال 6 تولید محصول خاص برای گروه خاصی و تبلیغات آن
دو فاکتور اصلی که چهره ارتباطات فروش را تغییر می دهند عبارتند از :
1-شبکه انبوه دچار شکاف شده است و فروشندگان از شبکه انبوه دور شده و بیشتر در حال ایجاد برنامه های متمرکز در فروش هستند، که به ایجاد روابط نزدیک با مشتریان ویژه در فروشگاههای کوچکتر ، منجر می شود.
2-پیشرفت در تکنولوژی اطلاعات که امکان تهیه اطلاعاتی راجع به مشتریان در سطوح فردی و خانه داران را فراهم کرده است.
انتقال از فروش انبوه به فروش بخش بخش، تأثیر شگرفی بر ارتباطات فروش داشته است. انتقال به سمت فروش یک به یک ، نسل جدیدی از تلاشهای ارتباطی هدف دار و تخصصی را ایجاد کرده است.
(KOTLER,ARMESTRONG-428)
پرسشنامه سوال 7 تولید بر مبنای نیاز مشتری
مشتری ، نظر و سلیقه اش ، در واقع علت و هدف نهایی تولید است. این سلیقه بر اثر سالها کار و تجدیدنظر در تولید محصول بروز می کند و درعین حال بسیار شکننده است، زیرا خریدار کسی است که هم قدرت انتخاب و هم اختیار نخریدن دارد. تولید کننده باید کالای خود را به او بشناساند (تبلیغ) سلیقه او را را برانگیزاند (ترغیب) به او بیاوراند که کالای تولید شده مطابق نیاز و سلیقه اوست (اقناع) و سرانجام کاری می کند که جز کالای او، مشتری تولید رقبا را برنگزیند(ارضا). (حیدرزاده ـ 27)
پرسشنامه سؤال 11 و14 تعهّد سازمانی
تعهد سازمانی عبارت است از حالتی که کارگر سازمان به خصوصی هدفهایش را، معرف خود می داند و آرزو می کند که در عضویت آن سازمان بماند و فرد، سازمانی را معرف خود می داند.
(پی . رابینز ـ پارساییان ، اعرابی ـ 283)
تعهد عبارتست از احساس هویت و وابستگی فرد به سازمان. عوامل بی شماری موجب ایجاد تعهد و پایبندی در فرد می شوند. به نظر ریچارد استیرز تعهد و پایبندی را میتوان هم ناشی از عوامل شخصی مانند سن وسابقه خدمت در سازمان دانست و هم ناشی از ویژگیهای سازمانی مانند میزان آزادی کارکنان در تصمیم گیری و احساس امنیت شغلی. مدیران باید با مشارکت کارکنان در تصمیم گیری و فراهم کردن سطح قابل قبولی از امنیت شغلی برای آنان، تعهد و پایبندی کارکنان را بیشتر کنند. (مورهد، گریفین ـ الوانی ، معمارزاده ـ 94)
یکی از فرآیندهای IMC بر طبق گفتة گونرینگ (Gonring) استخدام کارکنان تیمی است. کارکنان در IMC آموزش می بینند که در کارهای عملیاتی محدود نشوند و در کار گروهی رشد کرده، متعهد و مسئولیت پذیر باشند و تمرکز نهایی آنها بر روی مشتریان باشد. (صمدی، عباسی ـ 1385)

سؤالات 12 و 23 پرسشنامه یادگیری یک حلقه ای و دو حلقه ای
(Argyris)آرجریس به موضوعات یادگیری یک حلقه ای و دو حلقه ای پرداخته است. در یادگیری تک حلقه ای می آموزیم که چگونه به متغیرهای حاکم پاسخ دهیم تا ثبات حاصل شود. در حالی که در یادگیری دو حلقه ای می آموزیم که چگونه متغیرهای حاکم را تغییر داده، وضعیت را متحول سازیم.
یادگیری تک مرحله ای فرآیند ساده ای است که طی آن از بازخورد اقدامات قبلی برای اصلاح اقدامات آتی استفاده می شود و می تواند در موقعیت های محدود مؤثر واقع گردد ولی مدیریت را در موقعیت رویارویی و تقابل گسترده ای قرارمی دهد. این در حالی است که در یادگیری دو مرحله ای، نه تنها از اقدامات قبلی جهت پاسخگویی به سؤالات در زمینه اقدامات آتی استفاده می شود بلکه فرضیاتی را که اساس آنها در آینده تصمیم گیری به عمل خواهد آمد نیز دربرمی گیرد. (ویتزل ، 1382 ، 349 به نقل از فرهنگی، شاه میرزایی، حسین زاده ـ 88)
آجریس (Argyris-1982) ، رفتارهای تطابقی و انعطاف پذیر که نه تنها منجر به فعالیت های متفاوت، بلکه منجر به روشهای متفاوت برای انتخاب فعالیتها می گردند را «یادگیری دو حلقه ای» می نامد.
اشبای (Ashbay-1959) اشاره می کند که در تیمهای با بازخورد دو حلقه ای ، حلقه اول بازخور با به کارگرفتن روشهای تصمیمات موجود نامنظمی های مربوط به " شدت" را کنترل می کند، در حالیکه دومین حلقه بازخور، نامنظمی های مربوط به " نوع " را با تعیین اینکه آیا لازمست روشهای کنترل در سطح عملیاتی دوباره تعریف شوند یا نه کنترل می نماید. (میرزایی اهرنجانی، سلطانی تیرانی ـ 146)
یادگیری دو حلقه ای زمانی ایجاد می شود که ما بتوانیم ارتباط و جذابیت استانداردها و هنجارها را که به مثابه راهنمای عمل هستند، مورد سؤال قرار دهیم. این استانداردها به منزله محدودیت هایی بر رفتار مورد توجه قرار می گیرند بنابراین یادگیری دو حلقه ای مبتنی بر فرآیندی است که محدودیتی در نظر گرفته شده برای فعالیتها را مورد سؤال قرار می دهد. (مورگان ـ مشبکی ـ 124)

 

پرسشنامه سؤال 13 مدیریت مشارکتی
مدیریت مشارکتی به این معناست که هر چه مشارکت کارکنان در تصمیم گیری افزایش یابد، کاری که انجام می دهند برایشان پرمعناتر می شود و چندین احساس در آنها تقویت می شود از جمله، احساس خودمختاری، مسئولیت، اطمینان ، حس کنترل و مالکیت. (راس، آلتمایر ـ خواجه پور ـ 89)
تصمیم گیری مشارکتی ، یعنی ایجاد تیم ها و کانالهای ارتباطی در سازمان با این هدف که علاوه بر مدیران رأس سازمان، کارکنان نیز در تصمیم گیری های مهم شرکت جویند. با وارد کردن کارکنان در جریان تصمیم گیری، اطلاعات بیشتری در دسترس آنها قرار می گیرد و احساس می کنند که نقش و نفوذ بیشتری در سازمان دارند و در نتیجه احساس ناهمخوانی و ناراحتی آنها کاسته می شود. علاوه بر این،وقتی راههایی وجود دارد تا کارکنان بتوانند بر نیازهای شغلی تأثیر بگذارند، کمتر دستخوش ناسازگاری نقش خواهند شد. دو نوع تصمیم گیری مشارکتی در سازمانها دیده می شد: 1- رسمی 2- غیررسمی. (همان ـ 171)
مدیریت مشارکتی از طریق درگیر کردن کارکنان و امتیاز دادن به کارکنان برای انجام وظایف سازمانی اعمال می شود. (مطالعات مدیریت ـ شماره 16 ـ 80)
کارکنان در IMC آموزش می بینند که در کارهای عملیاتی محدود نشوند ودر کار گروهی رشد کرده، متعهد و مسئولیت پذیر باشند و تمرکزنهایی آنها بر روی مشتریان باشد. (صمدی ، عباسی ـ 439)
اتصال IMC به فرآیند مدیریت (مدیریت مشارکتی) یکی از گامهای فرآیند برنامه ریزی IMC به گفته گونرینگ (Gonring) است. مدیریت مشارکتی یک تلاش مدیریتی کاملاً منسجم به جهت رسیدن به اهداف شرکت ایجاد می کند. یک استراتژی منسجم باید منجر به ایجاد کارایی در هر یک از عملیات ارتباطی و همکاری برای موفقیت رسالت شرکت شود. (همان ـ 440)
پرسشنامه سؤال 15 محتوای پیام (تأثیرگذاری در مخاطب هدف)
گام پنجم از فرآیند هشت مرحله ای ارتباطات بازاریابی یکپارچه تهیه و ارائه پیام است. شرکتها امروزه باید متناوباً در مورد روشهای ارتباطی که مشتریان و مشتریان احتمالی ترجیح می دهند و به خواسته ها و ترجیحاتشان پاسخ داده می شود، تصمیم گیری کنند. بنابراین می توان ادعا کرد که این مشتریان در مورد چگونگی ارتباطات شرکت ها تصمیم می گیرند و نقش حیاتی در فرآیند IMC بازی می کنند.
شولتز و کیچن (2000) بیان کرده اند : « اگر پیام یا مشوق نتواند به مشتری یا مشتری احتمالی مورد نظر ارائه شود و آنها را تحت تأثیر قرار دهد، دیگر مهم نیست که محتوای پیام چه باشد.»
تعیین اهداف ارتباطی در استراتژی ارتباطات بازاریابی بسیار حائز اهمیت است به این معنا که « ارتباطات بر آنچه ما به دنبال آن هستیم تأثیر بگذارد». این تأثیرات هدف هستند که شامل 5 نوع تأثیر می باشد:
- اولین تأثیر ارتباطات نیاز طبقاتی است به معنای درک مخاطبان هدف که آنها به چه کار یا خدمتی نیاز دارند تا ارضا شوند.
- دومین تأثیر ارتباطات ، آگاهی از محصول است به معنای توانایی مخاطبان هدف در تشخیص یا فراخوانی یک کالا یا خدمت.
-سومین تأثیر ارتباطات، گرایش به محصول است که به معنای اطلاعات یا احساس بیان شده در طول ارتباطات بازاریابی است.
-چهارمین تأثیر ارتباطات ، تمایل به خرید محصول است که عبارت است از آموزش مخاطبان به خودشان در عکس العمل نسبت به کالا یا خدمتی که پیشنهاد شده است.
-پنجمین تأثیر ارتباطات، تسهیل در خرید است که استنباط مخاطبان هدف از برخی عواملی است که می تواند در تصمیم گیری آنها به خرید یا استفاده از کالا تأثیر بگذارد. (صمدی، عباسی ـ 1385 ـ 443)

 

پرسشنامه سؤال 16 اهمیت کارگروهی
یک گروه کاری کمیته ای است که به صورت موقت از نمایندگان چندین دایره که درگیر در یک مسئله هستند، تشکیل می گردد. معمولاً برای حل مسائلی که به صورت موقتی در سازمانها به وجود می آید گروه کاری تشکیل و ارتباطات افقی برقرار می شوند. وجود این گروهها باعث می شود که بار اطلاعاتی که بر سطوح سازمان ( از نظر عمودی) تحمیل شده است کاهش یابد، در سطح افقی هماهنگی ایجاد گردد و مسائل حل شوند. معمولاً، پس از حل مسائل، این گروه ها از هم می پاشند. ( ال. دفت ـ پارسائیان ، اعرابی ـ 354)
بهره گیری از هیئت (گروه) تنها به خاطر سنت آزادی گرایی و مردم گرایی در زندگی آمریکایی نیست بلکه تأکیدی است که بر مدیریت گروهی و اشتراک مساعی در سازمان بعمل می آید. (کونتز، اودائل ، ویهریخ ـ طوسی ، علوی ، فرهنگی ، مهدویان ـ 364)

 

پرسشنامه سؤال 17 مخاطب شناسی
مخاطب رسانه ها عبارت است از مجموعه ای از افراد که " خوانندگان" ، " شنوندگان" و " بینندگان" رسانه های همگانی را تشکیل می دهند. (مهرداد ـ 140)
با تحولاتی که در جامعه به واسطه تکنولوژی ارتباطاتی به وقوع پیوست، نظریه هایی در مورد مخاطبین ارائه شد :
1- نخستین تغییر اساسی از نظر تاریخی در ایده مخاطب، بعد از اختراع چاپ و توسعه خوانندگان (همگان) به وجود آمد.
2- دومین تحول اساسی در نظریه مخاطبین، رشد تجاری شدن بسیاری از اشکال اجرای عمومی و ارتباطات بویژه در مورد رسانه های چاپی بود که بعدها به جدایی تبلیغانی تجاری و سایر صنایع رسانه ها از یکدیگر شد.
3- سومین تغییر در نظریه مخاطبین با ظهور رسانه های الکترونیک به وجود آمد که بیش از پیش به عدم تمرکز مخاطبین و تجزیه هر چه بیشتر آن و همچنین به گسست پیوندهای بین اعضای آن از یک طرف و فرستندگان رسانه ها از طرف دیگر کمک کرد. (همان ـ 142)
نظریات متفاوت در باره مخاطب :
1-نظریه مخاطب به عنوان مجموعه ای از تماشاچیان ، خوانندگان، شنوندگان و بینندگان.
2-نظریه مخاطب به معنی توده .
3-نظریه مخاطب به معنی همگان یا گروه اجتماعی .
4-نظریه مخاطب به معنی بازار.
در نظریه مخاطب به معنی بازار ، مخاطب را به معنی بازار یعنی به صورت مجموعه ای از مصرف کنندگان بالقوه تعریف می کنند که دارای سیمای اجتماعی و اقتصادی بوده و پیام رسانه در جهت آن هدایت می شود. نظریه بازار توجه زیادی به تفاوت ها و تصمیمات درونی کلّ مخاطبین حاضر مبذول می دارد و به رقابت بین رسانه ها برای فروش کالا، که تصور می شود نیازها و منافع گیرندگان پیام را مورد نظر دارد، می نماید. در تفکر نظریه بازار همچنین توجه زیادی به سلایق فرهنگی و اولویت های آن و به معیارهای اجتماعی ـ اقتصادی می شود. (همان ـ 146)
مک کوایل با توجه به مقوله مخاطب، مخاطب را به 3 گروه تقسیم می کند:
1-مخاطب به مثابه یک توده
2-مخاطب به مثابه یک گروه
3-مخاطب به مثابه یک بازار (مک کوایل ـ منتظر قائم ـ 10)
به موجب تز مخاطب فعّال ، بنگاههای سخن پراکنی ، معنی و مفهوم و موارد استفاده متنهای رسانه ای را تشکیل نمی دهند بلکه مخاطبان محتوای برنامه های تلویزیونی را به سطح یک «گفتگوی» متقابلاً فعال بین تولید کننده و مصرف کننده ارتقاء می دهند. به همین حیث رسانه ها نمی توانند تأثیرهای فرهنگی، ایدئولوژیکی و اجتماعی داشته باشند. (ساسمن، ای لینت ـ ژیان احمدی ـ 28)
روایت کامل تر فرآیند اصلی اقناع مردمان را مک گوایر (1973) در قالب شش مرحلة پیاپی آورده است که عبارتند از : عرضه ، توجه، درک، پذیرش، پرده نویسی و رفتار آشکار . (مک کوایل ـ اجلالی ـ 366) . مک گوایر معتقد است اقناع بیش از آنکه تغییر عقیدة فرد دربارة موضوع مفروشی باشد، تغییر برداشت او از موضوعی است که درباره آن عقایدش را ابراز می کند (بینگر ـ رستمی ـ 79) کاظم متولّی معتقدات که فرآیند اقناع سرشار راز اطلاع رسانی های مستند، مستدل و عاری از شائبه ها و ترفندهای تحمیلی تبلیغی است و از انعطاف و نرمش لازم برخوردار است و ساختار آن تعاملی و تبادلی است. به عبارت دیگر از خشکی و جمود بدور بوده و آنجا که در معرض شک و تردید و پرسش قرار می گیرد منصفانه با پاسخ گویی می نشیند. (متولی ـ 218)

 

پرسشنامه سوال
پایگاه اجتماعی مشتریان نهایی
عوامل و نیروهایی که محیط بر ما تحمیل می کنند می توانند سیر میزان موفقیت یا ناکامی ها در تحقق اهداف بازاریابی ،تاثیر بگذارند که منجمد آن عوامل عبارتند از
1-عوامل اجتماعی و فرهنگی (نظیر جمعیت،زبان،دین،مذهب،الگوهای نهادی،نظام ارزش ،زیبا شناسی،آداب و رسوم،هنر ،سطح تحصیلات که میزان سواد به خود عرضه و معرض محصولات چاپی و مکتوب به تبلیغات بپردازیم.
2-عوامل سیاسی،قانونی و اقتصادی (سیاست ها و تصمیم گیریهای دولت در امور سیاسی،قانونی ،اقتصادی و مالی،در همه بازارها تقش تعیین کننده ای دارد.)
3-عوامل رقابتی (که یکی از مهمترین عوامل بازاریابی و در رقابت در صحنه بازار است. بازاریاب حرفه ای کسی است که قباد حرکت آنان را به طور مستمر زیر نظر می گیرد و وضعیت آنها را مورد بررسی قرار میدهد.)(گودرزی پروری- 6)
پرسشنامه سؤال 18 تبلیغات ویژه برای مخاطبین ویژه
تبلیغات در شبکه انبوه به ترویج مختلط شرکتها غلبه پیدا کرده است. هر چند تلویزیون، مجلات و سایر ابزارهای ارتباطی انبوه، اهمیت دارند ولی نقش آنها در حال کمرنگ شدن است. خردشدن تولیدات به خرد شدن شبکه های ارتباطی و تبلیغی منجر شده است. فراتر از کانالهای سنتی شبکه انبوه، مبلغین از شبکه های جدید و هدفدار استفاده می کنند که شامل مجلات تخصص یافته، کانال های تلویزیونی کابل دار، کاتالوگ های اینترنتی ، کوپن های وب و باجه های خطوط هوایی می باشد.
(KOTLER, ARMESTRONG -428)
جابجایی از فروشی انبوه به فروش هدفمند و استفاده از مخلوط غنی تر و بزرگتر کانالهای ارتباطی و ابزارهای پیشرفت در صورت ارائه پیامهای ناسازگار از این منابع متفاوت منجر به تصاویر ذهنی گیج کننده از شرکت و موقعیت نام تجاری کالا (Brand) می شود زیرا مشتریان بین منابع پیام تمایز قائل نیستند و در ذهن مشتری ، پیامهای تبلیغاتی از شبکه های مختلف و از الگوهای مختلف پیشرفت ، تماماً به جزئی از یک پیام واحد در مورد شرکت تبدیل می شوند. لذا توجه به ارتباطات بازاریابی یکپارچه در شرکت بسیار حائز اهمیت است. (همان ـ 429)

 

پرسشنامه سؤال19 شعارهای جهانی
شرکت های چند ملیتی و جهانی می توانند IMC را برای بهبود و هماهنگ سازی استراتژی های IMC خود به کار برند. اعتبار دیاگرام بستگی به محیط های جهانی و ملی موجود دارد و مراحل چرخه زندگی از یک کشور به کشور دیگر به سطحی که گونه های مختلف در سطح بین المللی مدیریت شوند و فرهنگ صنفی، در نظر گرفتن الگوهای ارتباط جهانی مورد استفاده قرار می گیرند.
(Baak,Clow2000) بک وکلو اظهارداشتند که برای به کار بردن کامل قدرت IMC در سطح جهانی، پیامهای بازار باید با یک تم جهانی طراحی شوند، بنابراین همان پیام عمومی سرتاسرجهان پخش می شود. برای توسعه یک عملیات جهانی جامع، تعداد زیادی مهارت، استعداد و توانایی مورد نیاز هستند.
(J.KITCHEN, DE PELSMACKER-24)
سوال 20 پیکار با تبالیغات رقبا
ویژگیهای عمومی تبلیغ اثر بخش عبارتند از:
1-تبلیغات باید از استراتژی فروشی در رسانه های صوتی توسعه یابد ورسانه های تصویری را نی شامل شود.
2-عاملی برای جلب توجه مصرف کننده باشد.
3-با افزایش حجم تبلیغات ،باعث شکست تبلیغات رقبا شود.
4-هرگز بیش از آنچه می تواند انجام دهد،به مصرف کننده وعده ندهد.
5-عاملی برای پیشگیری از غرق شدن استراتژی توسط ایده باشد.
یکی از مهم ترین عوامل بازاریابی ،عوامل مربوط به رقابت در صحنه بازار است.بازاریاب حرفه ای کسی است که رقبا و حرکات آنان را به طور مستمر زیر نظر گیرد وضعیت آنها را مورد بررسی و مطالعه همه جانبه باعث می شود تا شرکت بتواند برای مقابله با رقبا، آگاهانه تر در صحنه حضور یابد.رقابت به محیط خارجی بین المللی و تبلیغات آنان بسیار توجه داشت.امروزه کامیابی در بازاریابی در اصل ارزیابی مستمر خود رقیب و تلاشهای او ومشتری نهفته است.
از جمله مهم ترین نکاتی که باید در مورد بررسی رقبا و محیط رقابتی به آنها توجه داشت ،عبارتند از اینکه : رقبا چه کسانی هستند؟ آمیخته بازاریابی آنان چگونه است؟سهم بازار رقبا چقدر است و نقاط قوت و ضعف آنان در مقایسه با ماهیت برنامه آینده رقبا چیست؟تبلیغات آنان چه سمت پیوس دارد؟و...
بایافتن پاسخ این گونه پرسش ها ،دورنمایی از موقعیت رقابتی مشخص می شود.( گودرزی – 9)

 

ادامه سؤال 21 پرسشنامه مشتریان و تأثیر بازخورد در سیاستگذاری آینده
ایجاد معیارهای بخش عملکردهای مشترک یکی از گامهای فرآیند IMC به گفتة گونرینگ (Gonring)می باشد. در این گام شرکتها باید سیستمهایی را توسعه دهند که فعالیتهای ارتباطی شان را ارزیابی کند. دلیل توسعه یک چنین سیستمهای این است که IMC تلاش می کند که رفتار خرید مشتری را تغییر دهد، به همین دلیل رفتار مشتری (بازخورد مشتری) می باید ، پی در پی برای نشان دادن تأثیر ارتباطات اندازه گیری شود. (صمدی ، عباسی ـ 1385 ـ 439)
گام 8 از فرآیند برنامه ریزی به مبنای صفر (دانسن- 2002)، ارزیابی اثربخشی است، به این معنا که برای اینکه بفهمیم با چه کیفیتی به اهداف تنظیم شده در برنامه IMC رسیده ایم باید اثربخشی را همیشه ارزیابی کنیم و اهداف را در مقیاسهای قابل اندازه گیری تنظیم کنیم. فشار بازخوردهای متداول از جنبه هایی است که برنامه ریزی IMC را از روابط سنتی متفاوت می سازد. اشتراک در اطلاعات و گرفتن بازخوردهای آنی برای موفقیت در عمل یک امر ضروری است که این خود به یک تعهد محکم و یک تمرکز جدید بر روی بازخوردهای فوری در سازمان نیاز دارد. تناوب بازخورد در IMC منجر به این می شود که شرکتها به سازمانهای یادگیرنده تبدیل شوند. (همان ـ 449)

 

پرسشنامه سؤال 22 رابطه بین تبلیغات و افزایش فروش
یکی از راهکارهای IMC برای ارتقاء میزان فروش استفاده از تبلیغات شفاهی است. ارتقای میزان فروش از طریق سرزبان انداختن که آن را « تقاضای خودجوش انفجارگونه» و یا «حرفهای کوچه و خیابان» نیز نامیده اند به نیروی قدرتمندی تبدیل می شود که قادر است محصولات را از گمنامی، ناگهان در مسیرموفقیت تجاری قرار دهد که دستمایه تلاشهای IMC است. (حیدرزاده ـ 1380 – 27)
پیشبرد فروش حمایت واسطه ها را بدست می آورد و مصرف کننده آن را می خرد امّا تبلیغات باعث ایجاد انصاف و عدالت و تقدّم به صورت طولانی مدت می شود. با اختصاص بودجه ی تبلیغات شبکه ای به وسایل پیشبرد فروش، شرکت در سود کوتاه مدت موفق خواهد بود اما در ایجاد انصاف، تعهّد مشتری و سهم فروش ناموفق خواهد بود.
بسیاری از شرکتهای مصرفی در مورد استراتژیهای بازاریابی خود تجدیدنظر کرده و دوباره به سمت تبلیغات متمایل شده اند. آنها دریافته اند که موفقیت در پیدا کردن ترکیب مناسبی از هر دو ابزار نهفته است : تبلیغات یکنواخت برای ایجاد ارزش طولانی مدت برای نام تجاری یک کالا و ایجاد حس تقدّم و پیشبرد فروش به عنوان حمایت کوتاه مدت تجاری و یک عامل ایجاد هیجان در مشتری.
(KOTLER,ARMESTRONG-446)

پرسشنامه سؤال 23 استفاده از IT
مزایای تبلیغات شبکه ای در برابر تبلیغات چاپی اینترنت به عنوان ابزاری برای اتصال شکارچیان شغل با فرصتهای شغلی، شاهد رشد انفجاری بوده است و از این ابزار بیشتر از هر جای رویکردی در صنعت IT استفاده شده است. مزایای استفاده از آن عبارتند از:
1-ارسال یک آگهی بسیار بسیار ارزانتر است.
2-در تبلیغات شبکه ای می توان آگهی را در هر زمان تغییر داد.
3-با استفاده از پارامترهای جستجو ، کارجویان براحتی می توانند فرصت شغلی شمارا بیابند.
4-سایتهای شغلی عموماً به کارجویان اجازه می دهند که به محض یافتن شغل مورد علاقه ایشان با تکمیل یک فرم یا ایمیل کردن روزومه های خود بسیار سریع به آن آگهی پاسخ دهند.
5-سایتهای شغلی فراوانی در اینترنت وجود دارند.
6-عوامل خودکار در وب سایتها می توانند برای شما و کارجویان سودمند باشند.
7-شما می توانید درخواست کنید آدرس ایمیل یک داوطلب در اختیار شما گذاشته شود و سریع و مستقیم به او پاسخ دهید. (فرهمند ، فیروز کوهی ـ 45)
تفاوت معنی داری در ابعاد متنوع سازمانی بین شرکتهای موفقی که در سطحی بالا سیستمها و فناوری اطلاعات را به خدمت گرفته اند با ویژگیهای کم توفیقی که در سطح پایین از این وضعیت بهره می برند وجود دارد. (خداداد حسینی، مبارکی - 43)
فناوری و سیستمهای اطلاعاتی با ایجاد ارتباطات دقیق، سریع و گسترده، تهدیدها و فرصتهای محیطی جدیدی را در برابر سازمانها گشوده اند که تا قبل از این قابل تصور نبوده است. (همان ـ 43)
به علت افزایش در استفاده از فناوری IT مانند اینترنت، تلفن های موبایل، ارتباطات اینترنتی نقش مهمی را در بسیاری از کمپانی ها بر عهده دارند. تبلیغات آنلاین، فروش از طریق E-mail و وب سایت ها و تبلیغات سیار، تکنیک های ارزشمند برای غنی سازی ابزارهای سنتی ارتباطات بازاریابی محسوب می شوند. ارتباطات اینترنتی باعث بهبود ارتباط با مشتری ها بهبود گونه ها و افزایش آگاهی می شوند. تکنولوژیهای جدید مانند تلویزیون دو طرف نیز باعث ایجاد تغییرات اساسی در ارتباطات بازاریابی می شوند.
(J.KITCHEN, DE PELSMACKER-121)

پرسشنامه سؤال 24 پیشبرد فروش
پیشبرد فروش یکی از اجزاء نظام ارتباطات سازمان و عبارت است از جوایز و پاداشهای کوتاه مدت که افراد را برای خرید یا فروش محصولات ما ترغیب می کند. پیشبرد فروش ابزاری است که به سرعت نظر مشتریان را جلب نموده آنها را برای خرید ترغیب می کند. معمولاً اثر آن خیلی سریعتر از ابزار دیگر است و کوتاه مدت بودن اثر آن از مشکلات مربوط به آن است. مدیریت بازار، (محب علی ، فرهنگی -316،328)
پیشبرد فروش ، انگیزه ها و پاداشهای (معمولاً نقدی ) را جهت تشویق و خرید فوری به جای خرید آینده توصیف می کند. پیشبرد فروش یک ابزار کوتاه مدت برای تحریک خرید فوری است و مدیران Brand به طور فزاینده ای به پیشبرد فروش متکی می باشند به ویژه زمانی که از نیل به سهمیه فروش هدف، عقب هستند. پیشبرد فروش نسبت به تبلیغات پاسخ سریعتر و قابل اندازه گیری تری را در فروش ارائه می نماید. (کاتلر ـ ابراهیمی ، مهرانی ، درخشان ـ 206)

 

1-5) تعریف واژگان
1-1-5) ارتباط (Communication)
ارتباط عبارت است از فراگرد انتقال پیام از سوی فرستنده به گیرنده، مشروط به آنکه در گیرنده پیام، مشابهت معنی با معنی مورد نظر فرستنده ایجاد شود. که شامل: ارتباط کامل، ارتباط غیرکامل و عدم ارتباط می باشد. (محسنیان راد ـ 7)
در خصوص ارتباط دو تعریف مهم وجود دارد. اولی ارتباط را فرآیندی می داند که به واسطه ی آن ارتباط گر با فرستنده از طریق یک رسانه یا مجرا پیامی را با تأثیراتی معین به گیرنده می رساند.
تعریف دوم، ارتباط را کنشی اجتماعی می داند که افرادی از یک مشخص در واکنش به تجربه ی خود از واقعیت به مبادله ی معانی می پردازند. (گیل ، آدامز ـ کریمیان، مهاجر، نبوتی ـ 19)
معنای واژه ارتباط به صورت مفرد، بیانگر فرآیندی است که در آن، پیام از پیام دهنده به پیام گیرنده منتقل می شود و به عبارت دیگر به گردش پیام بین فرستنده وگیرینده پیام مربوط می شود.
مفهوم ارتباط در دایره المعارف عمومی فیشر چنین تعریف شده است : « ارتباط در مفهوم گستردة آن، برای بیان هر نوع انتقال اطلاعات به کار می رود»، « در یک مفهوم دقیق تر، انسان از مفهوم ارتباط، یک جریان دو سویه تفهیم و تفاهم میان دو موجود زنده را درک می کند. ارتباط بین دو انسان، نوعی رفتار اجتماعی است که از مفهوم «فاعلیت» یک قطب تا فهم و احساس و رفتار قطب دیگر گسترده است.
ادوین امری در کتاب مقدمه ای بر ارتباطات جمعی، ارتباط را چنین تعریف می کند: « ارتباط عبارت از فن انتقال اطلاعات و افکار و رفتارهای انسانی از یک شخص به شخص دیگر است. »
ویلبر شرام در تعریف ارتباط می گوید: « مفهوم ارتباط در واقع « هماهنگ شدن فرستنده و گیرنده در رابطه با یک پیام ویژه است.»
رشیدپور، ارتباط را جریانی می داند که طی آن، دو نفر یا بیشتر از طریق کاربرد پیامهایی که معنای آن برایشان یکسان است به تبادل افکار ، نظرات، احساسات و عقاید خود می پردازند.»
ژان مزون نو روانشناسی اجتماعی معاصر « ارتباط » را چنین تعریف می کند: « ارتباط به معن

دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بررسی میزان آشنایی مدیران با مفهوم ارتباطات یکپارچه در بازاریابی

دانلود مقاله مفهوم وحى‏

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله مفهوم وحى‏ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 مفهوم «وحى‏» براى متن [ نص قرآنى]، مفهومى اساسى است; چرا که متن در بسیارى از موارد براى اشاره به خود، همین نام را به کار مى‏گیرد. اگرچه براى متن از نامهاى دیگرى چون «قرآن‏»، «ذکر» و «کتاب‏» نیز سخن به میان آمده، با این همه، نام «وحى‏» که در قلمرو فرهنگ چه پیش از مرحله شکل‏گیرى متن و چه پس از آن، مفهومى دال به شمار مى‏آید مى‏تواند همه نامهاى مذکور را دربر گیرد. گرچه سیوطى و زرکشى در شمار نامهاى قرآن مبالغه کرده‏اند (1) و افزون بر پنجاه نام را برشمرده‏اند و نامها و اوصاف [قرآن] را نیز با هم درآمیخته‏اند، با این همه، ما در بررسى مفهوم وحى، تنها به ذکر نامهایى بسنده مى‏کنیم که از شهرت بیشترى برخوردارند مانند: کتاب، قرآن، رسالت و بلاغ، تا به این وسیله مفهوم متن از نظرگاه خود متن آشکار شود.
اگر «کتاب‏» و «قرآن‏» به منزله اسماء خاص [ علم] به شمار آیند، در مقابل، دلالت «وحى‏» بر قرآن، این گونه نیست، و معناى آن بسى گسترده‏تر است; به گونه‏اى که تمام متون دینى اسلامى و غیر اسلامى را دربر مى‏گیرد. بر این پایه مى‏توان گفت که در کاربرد قرآنى، مفهوم وحى، در بردارنده تمام متونى است که دال بر خطاب الهى به انسان‏اند. اما از جهتى دیگر، این نام در چارچوب زبان [و فرهنگ] عربى پیش از قرآن بر هر عمل ارتباطى‏اى که به گونه‏اى متضمن «اعلام‏» باشد، دلالت مى‏کند. در لسان [العرب] آمده است: «اصل وحى در لغت‏به معناى اعلام در خفاست.» (2) مصنف لسان [العرب] واژه‏هاى «الهام‏» «اشاره‏»، «ایهام‏»، «نوشته‏» و «گفتار» را از معانى وحى برمى‏شمرد، با این همه معناى «اعلام‏» دربر گیرنده تمام معانى مذکور است. هریک از این معانى به تنهایى بر یکى از شیوه‏هاى اعلام دلالت مى‏کند; زیرا «اعلام‏» مى‏تواند استوار به سخن باشد، همچنان که مى‏تواند به گونه نوشته، اشاره، ایما و یا الهام باشد.
1. وحى، عملى ارتباطى است
اگر «اعلام‏»، دلالت اساسى وحى باشد، این «اعلام‏» باید پنهانى و خفى باشد. به بیان دیگر، وحى، ارتباطى طرفینى است که متضمن نوعى از اعلام پیام مخفیانه و سرى است. (3) اگر «اعلام‏» در هر عمل ارتباطى، جز از طریق رمز [ پیام رمزى] خاصى تحقق نمى‏یابد، ضرورى است که مفهوم رمز در مفهوم وحى گنجانده شده باشد; نیز لازم است که رمز به کار رفته در عمل ارتباط و اعلام میان فرستنده و گیرنده، یعنى میان طرفین عمل ارتباطى/ وحى، مشترک باشد.[5]
چنین برداشتى از وحى را مى‏توان در شعر و نیز در قرآن یافت. «علقمة[بن نعمان] الفحل‏»، [شاعر دوران پیش از اسلام، متوفاى 561م] شترمرغ نرى را توصیف مى‏کند که شتابان به سراغ جفت‏خویش باز مى‏گردد...، از پس توفانى سهمگین و بارانى سیل‏آسا، نگران جفت و جوجه‏هایش; و هنگامى که آنها را سرخوش و آرام مى‏یابد آوازى سرمى‏دهد:
یوحى الیها بانقاض و نقنقة
کما تراطن (4) فی افدانها (5) الروم (6)
«[شترمرغ نر] بانگ‏زنان جفت‏خویش را اشاره‏اى [وحى] مى‏فرستد، [اشاره‏اى زبانى، که مبهم و گنگ است] به سان سخن گفتن رومیان در کاخهاى خویش‏».
شاعر در این بیت فعل «یوحی‏» را به کار مى‏برد تا عمل ارتباطى میان شترمرغ نر و جفتش (فرستنده‏گیرنده) را که از طریق رمز خاصى بانگ شترمرغ صورت گرفته است، نشان دهد. رمزى که شاعر نیز آن را درک نمى‏کندو به همین دلیل آن را به سخن پوشیده رومیان در کاخهایشان تشبیه مى‏کند. در اینجا لازم است‏به این نکته اشاره کنیم که شخص سوم [ غیر از فرستنده و گیرنده] و یا ناظر بیرونى عمل ارتباطى/وحى، رمز ارتباط را درنمى‏یابد. به همین سبب قادر نیست که محتواى پیام یا گوهر آن را درک کند، هرچند به گونه‏اى کلى مى‏داند که ارتباطى صورت گرفته و پیام و اعلامى رد و بدل شده است. در این چارچوب است که شعر علقمه را که ارتباط شترمرغ نر و جفتش به گفتگوى نامفهوم رومیان تشبیه کرده است، درمى‏یابیم; از این جهت که شخص عرب‏زبان مى‏داند که رومیان با زبان خاصى با یکدیگر صحبت مى‏کنند، اما محتواى گفتگوى آنان را درک نمى‏کند.
چنین کاربردى را مى‏توان در قرآن بویژه در قصه زکریا و مریم یافت; هنگامى که زکریا از خداوند خواست تا فرزندى به او ببخشد، خداوند او را بشارت داد که دعاى تو مستجاب شده است. زکریا از خداوند نشانه‏اى خواست:
«گفت پروردگارا، نشانه‏اى براى من قرار ده، فرمود: نشانه تو این است که سه شبانه‏روز [با این که سالمى] با مردم سخن نمى‏گویى [مگر اشارتى به دست‏یا به سر و زبان.] پس، از محراب بر قوم خویش درآمد و ایشان را آگاه گردانید که روز و شب به نیایش بپردازید». (7)
بر زکریا مقرر شد که بر قوم خویش درآید و تسبیح گفتن را به آنان تعلیم دهد بدون آن که از نظام زبانى طبیعى و عادى، بهره گیرد. زکریا ناگزیر شد از نظام نشانه‏اى دیگرى [ زبان بدون کلام] استفاده کند. چنانکه در قرآن در همان داستان آمده:
«گفت: پروردگارا براى من نشانه‏اى قرار ده! فرمود: نشانه‏ات این است که سه روز با مردم، جز به اشاره سخن نگویى، و پروردگارت را بسیار یاد کن، و شبانگاه و بامدادان [او را] تسبیح گویى‏». (8)
سخن رمزى، گفتارى پنهانى است که جز مخاطب، کس دیگرى آن را درنمى‏یابد. در لسان [العرب] آمده است:
«رمز، اشارت و ایمایى است‏به چشمها یا به ابروان یا به لبها و دهان، رمز در لغت، هر چیزى است که به آن اشارت کنى و به لفظ بیان شود; اشاراتى است‏به دست‏یا به چشم‏». (9)
و این ارتباط رمزى با وحى همان ارتباطى است که میان مریم و قومش برقرار شد; آن هنگام که عیسى را بزاد و چون مریم از طعن و گزند قوم خود بیمناک شد، همان گونه که به او فرمان داده بودند نذر کرد که دامن سخن برچیند و کام فرو بندد:
«پس [مریم] در حالى که او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد. گفتند: اى مریم، به راستى کار بسیار ناپسندى مرتکب شده‏اى، اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود و مادرت نیز بدکاره نبود. [مریم] سوى [عیسى’] اشاره کرد، گفتند: چگونه با کسى که در گهواره [و] کودک است‏سخن بگوییم؟». (10)
اشاره کردن مریم به عیساى کودک متضمن چنین پیامى است: از من مپرسید که جواب شما، عیسى دهد. پیامى که قومش آن را دریافتند و به همین دلیل آن را انکار کردند و به تعجب گفتند چگونه با کودکى [که در گهواره است،] سخن بگوییم. «اشاره‏» مریم براى قومش پیامى در خود نهفته دارد که آن را به سان وحى مى‏گرداند. مانند اشارت زکریا با قوم خویش که: در کار ذکر و تسبیح و نماز خود بمانید.
در سه مثال پیشین ملاحظه کردیم که عمل ارتباطى/ وحى متضمن فرستنده و گیرنده‏اى بود که به مرتبه وجودى یکسانى تعلق دارند; شترمرغ نر و جفت او، زکریا و قومش، مریم و قومش. همچنین ملاحظه کردیم که رمز به کار رفته در عمل ارتباطى براى فرستنده و گیرنده، رمزى آشنا و قابل فهم بود; اشاره‏ها و آواها در مثال شترمرغ، و اشاره‏ها به تنهایى در حالت‏بشرى. سخن گفتن درباره وحى قرآنى، ما را به گونه پیچیده‏ترى رهنمون مى‏کند. نظر به این که عمل ارتباطى/وحى میان طرفینى است که به مرتبه وجودى یکسانى تعلق ندارند، با این همه این مفهوم یعنى ارتباط میان مراتب ناهمگون وجودى، نیز در فرهنگ عربى پیش از اسلام مفهومى شناخته شده بود.
2. ارتباط بشر با جن
عربهاى پیش از اسلام شعر و غیب‏گویى [ کهانت] را پدیده‏هایى مى‏دانستند که در عالم دیگرى، وراى عالم مدرک حسى، ریشه‏دارند که همان عالم جن است و آن را به سان جهان و جامعه خویش تصور مى‏کردند. جن را به شکل قبیله‏اى تصور مى‏کردند که در دره خاصى در بادیه‏اى موسوم به دره «عبقر» زندگى مى‏کنند. (11) این نام چنان شهرت یافته که به گونه مثل درآمده است: «آنان به سان جن عبقر هستند.» همان گونه که صاحب لسان [العرب] نقل مى‏کند. (12) و چون عالم جن در مجاورت عالم بشرى قرار دارد، اعراب، ارتباط میان جن و بشر را ممکن مى‏دانستند. اما فقط افرادى مى‏توانستند با جن ارتباط برقرار سازند که از صفاتى ویژه برخوردار باشند تا به مدد آنها بتوانند با این مرتبه وجودى متفاوت با مرتبه وجودى خود، ارتباط پیدا کنند. و از آنجا که جنیان موجوداتى هستند که بر سیرت و صورت آدمیان نیستند، قادرند حجابهاى میان آسمان و زمین را «خرق‏» کنند و از [عالم] غیب خبر دهند و بر امر پنهان و پوشیده واقف شوند، برخى از خاصگان [ کاهنان]، نیز از طریق ارتباط با جن، مى‏توانستند چنین دانش ویژه‏اى [ معرفت امور غیبى] را که جن با به کمین نشستن و شنیدن اخبار آسمانى از آنها آگاه مى‏شد کسب کنند.
ارتباط میان دو پدیده «شعر و کهانت‏» و جن (13) در عقل عربى و نیز امکان حصول ارتباط میان بشر و جن، اساس فرهنگى پدیده وحى دینى را تشکیل مى‏دهد; به گونه‏اى که اگر فرهنگ عربى پیش از اسلام را عارى از این تصورات و باورها بدانیم، فهم و هضم پدیده وحى از نظرگاه فرهنگى امرى محال خواهد بود. نمى‏توان پذیرفت‏یک عرب بتواند پذیراى اندیشه نزول فرشته‏اى از آسمان بر همنوع خود باشد، مگر آن که بپذیریم اساس چنین مفهومى از پیش در عقل و تفکر وى ریشه داشته است. سخنان یاد شده بر این واقعیت صحه مى‏گذارد که وحى (قرآن) پدیده‏اى ناسازگار با واقعیت و جداى از آن نیست. همچنین [وحى] به منزله جهش از واقعیت و فرارفتن از قوانین آن، به شمار نمى‏آید، بلکه جزئى از مفاهیم فرهنگى و زاییده قراردادها و انگاره‏هاى آن است. شخص عرب‏زبان که مکالمه جن با شاعر و الهام بخشیدن به او را کاملا درک مى‏کند و نیز پیش‏بینى هاى یک فالگیر و یا غیب‏گو را با مدد جستن از جن، ممکن مى‏داند، دیگر نزول فرشته بر آدمى را امرى محال نمى‏شمارد. از این رو هیچ یک از اعراب معاصر با نزول وحى (قرآن) منکر خود پدیده وحى نبودند، بلکه منکر مضمون وحى و یا شخصى که وحى بر او نازل شده است، بودند. و باز به همین ترتیب مى‏توانیم دریابیم که چرا مکیان این همه تمایل داشتند که متن [ قرآن] نوظهور را به قلمرو متون مالوف و شناخته شده در فرهنگ خویش ارجاع دهند; و آن را همسان متون شعرى یا غیب‏گویانه به شمار آورند.
اعشى [الاکبر (530-629م)، شاعر پرآوازه دوران پیش از اسلام] از «مسحل‏»، جنى همدم خود، سخن به میان مى‏آورد که پیوسته با اوست و در سرودن شعر از او الهام مى‏گیرد:
و ما کنت‏شاحرا (14) ولکن حسبتنی (15)
اذا «مسحل‏» (16) سدى لی القول انطق
شریکان فیما بیننا من هوادة
صفیان جنی و انس موفق
یقول فلا اعیا لشى‏ء اقوله
کفانی لاعی و لا هو اخرق (17)
[وضعیت‏شاعر بدین گونه است که از سوى «شراحیل بن طود»، خصم سرسخت وى، مورد هجو سختى قرار مى‏گیرد اعشى به ناچار در مقام پاسخ برمى‏آید; زیرا در غیر این صورت نه تنها آبروى شخصى وى از میان مى‏رود که بنا بر رسم آن دوران، قبیله وى سرافکنده مى‏شود. شاعر ناآرام و بى‏قرار است، با این همه حتى کلمه‏اى هم نمى‏تواند بر زبان بیاورد، عذر مى‏خواهد و به ارتباط عجیب خود با «مسحل‏»، جن همدم خود، اشاره مى‏کند; مى‏گوید: خاموشى او از سر عجز و درماندگى نیست‏بلکه تنها براى آن است که جنى به او الهام نکرده است]: (18)
«من در هنر شاعرى بى‏تجربه نیستم، اما آنگاه لب به سخن خواهم گشود که «مسحل‏» گفتارى را به من الهام کند. ما دو شریک وفادار و صمیمى هستیم: یک جن و یک انسان شایسته و موفق. اگر او سخن بگوید [یعنى الهام‏بخش من شود]، دیگر از گفتن هرچه بخواهم درنمى‏مانم. «مسحل‏» مرا از پاسخ دادن به «شراحیل بن طود» بى‏نیاز ساخته است زیرا جنى من نه از سخن گفتن ناتوان است و نه نادان‏».
«بدر بن عامر» میان اشعار آدمیان و اشعار جنیان تفاوت مى‏گذارد و توانایى خود را در گفتن شعر به این دو شیوه مى‏ستاید:
ولقد نطقت قوافیا انسیة
ولقد نطقت قوافی التجنین
«به زبان آدمیان اشعارى سروده‏ام، همان گونه که به زبان جنیان اشعارى گفته‏ام‏».
قرآن نیز در تصویر واقعیت فرهنگى، جداى از این تصورات و باورها نیست. زیرا در مواضع بسیارى از جن سخن به میان آورد و تمام سوره‏اى را به آن اختصاص داد. [قرآن] در آن سوره از بروز تحولى در سرشت جن و نیز از ایمان آوردن جنیان پس از آن که به قرآن گوش فرا داشتند یاد مى‏کند. از سویى دیگر، سوره مذکور بر این تصور راسخ در عقل عربى که ارتباط جن با آسمان و نیز حصول ارتباط برخى از آدمیان با جن را ممکن مى‏داند، صحه مى‏گذارد:
«و [شگفت] آن که کم خرد ما، درباره خدا سخنانى یاوه مى‏سراید. و ما پنداشته بودیم که انس و جن هرگز به خدا دروغ نمى‏بندند. و مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مى‏بردند و بر سرکشى آنها مى‏افزودند. و آنها [نیز] آن گونه که [شما] پنداشته‏اید گمان بردند که خدا هرگز کسى را زنده نخواهد گردانید. و ما بر آسمان دست‏یافتیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تیرهاى شهاب یافتیم. و در [آسمان] براى شنیدن به کمین مى‏نشستیم، [اما] اکنون هرکه بخواهد به گوش باشد، تیر شهابى در کمین خود مى‏یابد». (19)
باید به این نکته توجه کنیم که نص قرآنى در اینجا «واقعیت‏» را به شیوه خاصى برمى‏سازد و آن را در صورت نوینى بازسازى مى‏کند. در اینجا کافى است که به تداخل دلالى در کاربرد ضمایر نگاهى بیفکنیم. اگرچه سوره [جن] با خطاب به پیامبر آغاز مى‏شود: «بگو به من وحى شده است که...»، اما آیه‏هاى بعدى ظاهرا حکایت‏سخنان تنى چند از جنیان است که به قرآن گوش فرا داشتند. با این همه، ملاحظه مى‏کنیم که دلالت ضمیر نخستین آیه مورد استناد ما، یعنى آیه چهارم از سوره جن، با دلالت ضمایر آیه‏هاى پیشین هماهنگ است; بدین معنى که مرجع ضمیر متکلم در تمامى آنها، جنیان است، و این درست عکس آیه‏هاى بعدى: (5)، (6) و (7) است. چراکه ضمیر متکلم «نا» در «انا» و «ظننا» لزوما بر متکلم دیگرى غیر از جن دلالت مى‏کند، مگر آن که این راى را معتبر دانیم که آیه استوار به «تجرید» [ خطاب نفس] است، بدین معنى که متکلم از نفس خویشتن یکى را مانند خود انتزاع مى‏کند و به وسیله نامى یا ضمیر غایبى او را طرف خطاب قرار مى‏دهد. اما کاربرد ضمیر غایب در «ظنوا»، که به آدمیان اشاره دارد، و نیز کاربرد ضمیر مخاطب در «ظننتم‏»، که مراد از آن، جنیان است، این فرض را با مشکل رو به رو مى‏سازد.
تداخل دلالى در کاربرد ضمایر بدین معنى است که صداى جن در نص قرآنى، صدایى مستقل نیست، بلکه صداى متکلم نخست هراز گاهى صداى جن را قطع مى‏کند [و رشته سخن را در دست مى‏گیرد] به گونه‏اى که حضور جن در نص قرآنى حضورى مشروط [ غیر مستقل] مى‏گردد. علاوه بر این، سوره با فعل امر «قل‏» آغاز مى‏شود که طبعا مخاطب آن (محمد) است و این موجب مى‏شود که صداى جن در مرتبه فروترى از صداى متکلم نخست (خدا) و از صداى مخاطب نخست (محمد)، قرار گیرد و سرانجام در مرتبه سوم، نوبت‏به صداى جن مى‏رسد. در آیه‏هاى بعدى صداى جن کاملا واضح و آشکار است، اگرچه صدایى فروتنانه [و مؤمنانه] است، با این همه رفته‏رفته صداى مذکور محو مى‏شود تا عرصه را براى متکلم نخست‏باز کند:
«و از میان ما برخى فرمانبردار و برخى از ما منحرفند. پس کسانى که به فرمانند، آنان در جستجوى راه درستند ولى منحرفان هیزم جهنم خواهند بود». (20)
در این آیه صداى جن کاملا ناپدید مى‏شود و دیگر تا پایان سوره، این صداى نخست است که [پایدار] و آشکار مى‏ماند:
«و اگر [مردم] در راه درست پایدارى ورزند قطعا آب گوارایى بدیشان نوشانیم. تا در این باره آنان را بیازماییم، و هرکس از یاد پروردگار خود دل بگرداند وى را در قید عذابى [روز] افزون درآورد». (21)
اگرچه نص قرآنى در اینجا واقعیتى را که وابسته آن است نمایان مى‏سازد، با این همه واقعیت مذکور را به وسیله سازوکارهاى زبانى خاص خود، بازسازى [و از نو صورت‏بندى] مى‏کند. جن در سوره مذکور ایمان مى‏آورد و مسلمان مى‏شود و رفتار پیشین خود را و نیز رفتار آدمیانى را که به او پناه مى‏بردند ناپسند و ناخوش مى‏دارد; «مردانى از آدمیان به مردانى از جن پناه مى‏بردند و بر سرکشى آنها مى‏افزودند». (22) در سوره «ناس‏» ملاحظه مى‏کنیم که سخنان جن به وسوسه‏اى مبدل مى‏شود که مى‏باید از شر آن به خداوند پناه برد (23) ، و این جن، وسوسه‏گرى نهانى قلمداد مى‏شود. اگر سوره ناس را برحسب ترتیب نزول، سابق بر سوره جن بدانیم مى‏توانیم میان دو صورت تمایز افکنیم: صورتى از جن نهانى و وسوسه‏گر که باید از شر او به خدا پناه برد، و صورت دیگرى از جن که مانند بشر به مؤمن و کافر تقسیم مى‏شود بى‏گمان ذکر صورت اخیر از سوى قرآن به مثابه نوعى تحول، به شمار مى‏آید که از یک سو برخاسته از سازگارى با داده‏هاى فرهنگى است و از سوى دیگر در جهت‏سازگارى با اهداف قرآن است.
این تصور یعنى امکان ارتباط بشر با عالم جن و یا به طور کلى با عوالم دیگر، جزئى از مفاهیم پایدار در فرهنگ عربى اسلامى باقى ماند و بر این اساس، تبیین پدیده نبوت از طریق نظریه خیال نزد فیلسوفان و صوفیان، میسر شد. هرچند که این تصور به گونه دیگرى بازسازى شد تا بتواند در ساختار بزرگتر و عام‏ترى همه [مراتب] وجود را دربر گیرد. اندیشه مذکور بدین‏سان صورت‏بندى شده است:
«باید دانست (خدا ما و تو را رهبرى کند) که این جهان را با همه آفریدگانى که در آن هست چنان مى‏بینیم که بر شکلى از ترتیب و استوارى و وابستگى علل به معلولات و پیوستگى کائنات و هستى‏ها به یکدیگر و تبدیل و استحاله بعضى از موجودات به برخى دیگر است، چنانکه شگفتیهاى آن در این باره غایت ندارد. و در این خصوص از جهان محسوس جسمانى آغاز مى‏کنم و نخست عالم عناصر را که به چشم مى‏بینم مثال مى‏آورم که چگونه درجه به درجه از زمین بالا مى‏رود و نخست‏به آب و آنگاه به هوا مى‏رسد و سپس به آتش مى‏پیوندد، چنانکه یکى به دیگرى پیوسته است و هریک از آنها استعداد آن را دارد که به عنصر نزدیکش تبدیل شود یعنى به درجه برین برآید یا به مرحله فرودین، فرود آید. چنانکه گاهى همه به هم تبدیل مى‏یابند. و عنصر برین لطیف‏تر از عنصر پیش از آن است تا به عالم افلاک منتهى مى‏شود که آن از همه لطیف‏تر است و جهان افلاک به صورت طبقات به هم پیوسته است و به شکلى است که حس فقط حرکات آنها را درک مى‏کند. و برخى به وسیله آن حرکات به شناسایى مقادیر و اوضاع آنها رهبرى مى‏شوند و به وجود ذواتى که داراى این آثار در حرکات افلاک هستند آگاه مى‏گردند. آنگاه باید بدین جهان موالید درنگریم و ببینیم چگونه به ترتیب نخست از کانها و آنگاه از گیاهان و سپس از جانوران آغاز مى‏شود، آن هم بدین شکل بدیع که به طور کامل درجه به درجه مى‏باشد. چنانکه پایان افق کانها بآغاز افق گیاهان پستى که تخم ندارند پیوسته است و پایان افق گیاهها مانند درخت‏خرما و تاک به آغاز جانورانى مانند حلزون و صدف متصل است که بجز قوه لمس در آنها نیروى دیگرى یافت نمى‏شود و معنى پیوستگى و اتصال در این موالید این است که پایان افق هریک از آنها بسیار مستعد است که در شمار آغاز افق مرحله پس از خود درآید و عالم جانوران رفته‏رفته توسعه یافته و به انواع گوناگونى درآمده و در تکوین تدریجى به انسان منتهى شده است که صاحب اندیشه و بینش است و از جهان قدرتى که در آن حس و ادراک گرد آمده ولى هنوز به فعل و اندیشه و بینش نرسیده است، بدین پایه ارتقا مى‏یابد و این نخستین افق انسان پس از عالم حیوان است و این است نهایت مشاهده ما». (24)
بر پایه این تصور که بر فرهنگ عربى چیرگى داشت و اساس آن را در باورهاى پیش از اسلام مى‏توان جست هستى از جهانهاى منفصلى تشکیل نمى‏شود، بلکه اتصال و رکت‏برین و فرودین آن میان جهانها، زمینه استعدادى را فراهم مى‏آورد که در آن انسان که واپسین جهانها بلکه برترین آنهاست مى‏توانست‏با برخى از این جهانها ارتباط پیدا کند. در این امر پیامبر و کاهن برابرند. عاملى که میان اتصال پیامبر با «ملا اعلى‏» و میان ارتباط کاهن [با جهان دیگر] تمایز مى‏نهد، این است که اتصال پیامبر بر سرشت و جبلتى استوار است، که منشا آن اختیار الهى یا اصطفاست. در حالى که کاهن براى رهایى و تجرد از موانع جهان مادى و ارتباط با جهانهاى دیگر حتى به گونه اى ناقص از ابزار و آلات کمکى یارى مى‏جوید. پیامبران:
«نفوسى هستند که به فطرت بر تجرد و انسلاخ از همه امور جسمانى و روحانى بشرى آفریده شده اند و به سوى فرشتگان افق برین ارتقا مى‏یابند تا در لحظه خاصى به فعل نیز در شمار فرشتگان درآیند و براى آنان شهود ملا اعلى در افقى که بدان اختصاص دارند و شنیدن سخن نفسانى و خطاب الهى در آن لحظه خاص حاصل شود و ایشان پیامبرانند (صلوات الله وسلامه علیهم) که خدا تجرد و انسلاخ از بشریت را در آن لحظه خاص که همان حالت وحى است از روى فطرت به آنان ارزانى داشته و آن را سرشت و جبلتى در ایشان قرار داده و آنان را بر آن سرشت‏بیافریده است و تا هنگامى که بر لقت‏بشریت هستند آنان را از موانع و عوایق بدن منزه ساخته است. زیرا در غرایز ایشان چنان اعتدال و استقامتى آفریده شده که مى‏توانند با همان غرایز با آن وجهه روحانى رو به رو شوند». (25)
[اما] کاهنان برخلاف اینان بر کوششهاى بشرى خود تکیه مى‏کنند و براى گذر از موانع جسمانى خویش ناگزیرند از اعمالى [بیگانه با ذات خود] یارى جویند و چون در این راه به وسایطى مانند سجع‏گویى و استخوانهاى حیوانات متوسل مى‏شوند، پیوستگى و ارتباطشان ناقص خواهد بود، و در معلومات کاهنانه‏اى که کسب مى‏کنند احتمال صدق و کذب مى‏رود و به بیان بهتر صدق و کذب به هم آمیخته مى‏شوند. [اما] ارتباط پیامبران:
«به علت فطرتى که بر آن آفریده شده‏اند حاصل آمده و ثابت‏شده است که این حالت‏براى ایشان بى‏اکتساب و بى‏یارى جستن به هیچ یک از مشاعر یا تصورات یا افعال بدنى خواه با سخن گفتن یا حرکتى بخصوص یا هیچ گونه عمل دیگرى روى مى‏دهد، بلکه این حالت تجرد از بشریت و ارتقاى به فرشتگى که به فطرت در لحظه‏اى کوتاه‏تر از یک چشم برهم زدن به آنان دست مى‏دهد و هرگاه قضیه چنین باشد و این استعداد در طبیعت‏بشر موجود باشد تقسیم منطقى و متکى به عقل حکم مى‏کند که دسته دیگرى از بشر هم یافت‏شود که نسبت‏به پایه صنف نخستین در مرحله نقصان باشند، نقصانى که یکى از اضداد نسبت‏به ضد کامل خود دارد. زیرا یارى نجستن به چیزى در این ادراک، ضد یارى جستن به آن است و میان آن دو تفاوتى عظیم مى‏باشد. پس برحسب تقسیم یاد کرده هرگاه صنف ضد آن لازم آید رواست که در اینجا صنف دیگرى از بشر را در نظر آوریم که نیروى عاقله‏اش به فطرت، حرکت فکرى او را از روى اراده به جنبش درآورد و این هنگامى است که اشتیاق بدان در وى برانگیخته مى‏شود، در حالى که جبلت و سرشت وى براى رسیدن بدان نقصان دارد و از این رو هنگامى که عوایق او از انجام دادن آن عاجز مى‏کنند به فطرت، به امور جزئى محسوس یا موهوم متشبث مى‏گردد مانند اجسام شفاف و استخوانهاى حیوانات و سجع‏گویى در سخن گفتن و حرکات پرندگان یا حیوانات را به فال بد یا نیک گرفتن. و آنگاه این احساس یا تخیل را ادامه مى‏دهد و براى تجردى که آهنگ آن دارد، از این گونه امور یارى مى‏جوید، چنانکه اعمال مزبور به منزله برانگیزاننده و مشوق اوست. و نیرویى که در این گونه کسان مبدا این ادراک مى‏باشد همان کاهنى است، و به سبب آن که این گونه نفوس به فطرت، بر نقصان و قصور از رسیدن به کمال آفریده شده‏اند، ادراک ایشان در جزئیات بیش از کلیات است و از این رو متخیله آنان در نهایت نیرومندى است. زیرا این نیرو آلت و ابزار جزئیات است و قوه مزبور به طور کامل خواه در خواب یا بیدارى در آن جزئیات نفوذ مى‏کند و آنها را آماده و مجهز مى‏سازد و مخیله آنها را فرا مى‏خواند و این تخیلات (نیروى مخیله) براى کاهنان به منزله آینه‏اى است که پیوسته در آن مى‏نگرند. اما کاهن در ادراک معقولات توانایى کامل ندارد. زیرا وحى او از نوع وحى شیطان است و بالاترین احوال این صنف این است که از سخنان مسجع و متوازن یارى جوید تا حواس را بدانها متوجه سازد و با این پیوستگى و اتصال ناقص اندکى تقویت‏یابد، چنانکه از آن حرکت و آنچه مشوق و انگیزه او به این اتصال بیگانه است وسوسه‏هایى در دلش مى‏گذرد که آنها را بر زبان مى‏راند و چه بسا که این سخنان است‏بیرون مى‏آید و با حقیقت وفق مى‏دهد و چه بسا که دروغ مى‏باشد. زیرا او نقصان خویش را به یارى امرى بیگانه و بیرون از ذات ادراک‏کننده خویش تکمیل مى‏کند; امرى که مباین آن ذات و ناسازگار با آن است و از این رو راستى و دروغ هر دو براى او روى مى‏دهد». (26)
اگر اخبار آسمانى را که کاهنان از شیاطین به دست مى‏آوردند، وحى نامیده شود مراد این است که کهانت، عملى ارتباطى است و پیامى در بر دارد، اما عمل ارتباطى در اینجا به وسیله رمز خاصى صورت مى‏پذیرد. زیرا طرفین ارتباط (فرستنده و گیرنده)، به مرتبه وجودى یکسانى تعلق ندارند. اما رمز خاصى که ابن خلدون آن را «سجع‏گویى کاهنانه‏» مى‏نامد به منزله روشى خاص در بیان و تعبیر زبانى خواهد بود; روشى ویژه یا باید گفت رمزى ثانوى در درون نظام عام زبانى. قرآن به منظور بیان ارتباط میان شیاطین و کافران واژه «یوحی‏» را به کار مى‏برد: «شیطانها به دوستان خود وسوسه مى‏کنند تا با شما ستیزه نمایند»; (27) همین طور آن را در بیان ارتباط کافران با یکدیگر به کار مى‏گیرد: «بعضى از آنها به بعضى، براى فریب یکدیگر، سخنان آراسته القا مى‏کنند». (28) اگر «وحى‏» در این دو آیه چنانکه در لغت‏نامه‏ها (29) آمده است، به معناى وسوسه باشد،و قرآن در سوره ناس در توصیف القائات شیطان به بشر، نیز آن را به کار مى‏برد پس مراد از وسوسه همان گونه که ضرب آهنگ آوایى آن نشان مى‏دهد ارتباطى مخفیانه و سرى خواهد بود که جز فرستنده و گیرنده، کس دیگرى آن را در نمى‏یابد و این معناى لغوى وحى است که در فراز پیشین آن را بررسى کردیم.
در تصور عربى نبوت و کهانت هر دو «وحى‏» به شمار مى‏آیند. ارتباط آن دو، ارتباطى است میان انسان و موجودى دیگر که به مرتبه وجودى متفاوتى تعلق دارد: فرشته در حالت نبى و شیطان در حالت کاهن [ غیب‏گو]. در این ارتباطوحى، پیامى رمزى وجود دارد که شخص سوم دست‏کم آن را در لحظه دریافت وحى [ ارتباط] درنمى‏یابد. به همین سبب پیامبر [پس از بازگشت‏به وضع عادى خویش] آن پیام را به مردم ابلاغ مى‏کرد، همان گونه که کاهن [نیز پس از بازگشت‏به مشاعر بشرى] از محتواى دریافت نهانى خویش خبر مى‏داد. بر این پایه مى‏توان گفت که پدیده «وحى‏»، پدیده‏اى ناآشنا که از بیرون بر فرهنگ [عربى] تحمیل شده باشد، نیست. از این‏رو ابن‏خلدون بر این نکته پافشارى مى‏کند که نبوت چنانکه گروهى از مردم مى‏پندارند کهانت را ملغى نمى‏کند و یا آن را به ورطه هلاکت نمى‏افکند:
«بعضى از مردم گمان کرده‏اند که به علت روى دادن رجم شیاطین (30) به وسیله شهابها در هنگام بعثت، کاهنى نیز از آغاز نبوت پیامبر منقطع شده است و این امر بدان سبب به وقوع پیوسته است که خواسته‏اند شیاطین را از اخبار آسمانى منع کنند; چنانکه در قرآن آمده است. آنها مى‏پندارند که چون کاهنان اخبار آسمانى را از شیاطین به دست مى‏آوردند از این رو از آن روزگار کاهنى باطل شده است. ولى این امر را نمى‏توان به عنوان دلیل در این باره اقامه کرد; زیرا معلومات کاهنان تنها از شیاطین اخذ نمى‏شده، بلکه چنانکه بیان کردیم، آنها از نفوس خودشان نیز اخبارى به دست مى‏آورده‏اند. و آیه هم بر این دلالت مى‏کند که شیاطین، [تنها] از یک نوع اخبار آسمانى منع شده‏اند که مطالب مربوط به خبر بعثت‏بوده است و از اخبار جز بعثت منع نشده‏اند و نیز این انقطاع فقط هنگام نبوت بوده است و شاید پس از آن اوضاع آسمان به همان طریق پیش بازگشته است و ظاهر امر هم همین است. چه، این گونه مشاعر به طور عموم در روزگار نبوت رو به خاموشى و خمودى مى‏گذارد، همچنانکه ستارگان و چراغها هنگام پدید آمدن خورشید از تجلى مى‏افتند. زیرا نبوت عظیم‏ترین نورى است که هر نور دیگرى در برابر آن نهان مى‏گردد و زدوده مى‏شود». (31)
ابن‏خلدون مى‏کوشد کهانت و پیش‏گویى [ عرافه] را در مرتبه‏اى پس از نبوت بنشاند; که این امر به دو عامل اساسى باز مى‏گردد: نخست این که الغا و طرد کهانت مستلزم طرد و نفى بنیاد وجودى نبوت است که در این صورت پدیده وحى نیز نیازمند تبیین نوینى مى‏شد. دیگر این که کهانت و پیش‏بینى [ عرافه] (32) نزد عربهاى پیش از اسلام از یک سو معیارهاى اثبات حقیقت نبوت به شمار مى‏آمدند، و از سوى دیگر راههایى بودند که با آنها ظهور پیامبر جدید مورد انتظار را، پیش‏گویى مى‏کردند:
«چنانکه عرب براى آگاهى یافتن از حوادث به کاهنان پناه مى‏آوردند و هنگام خصومتها و اختلافات براى حکمیت نزد این گروه مى‏شتافتند تا آنان را با غیب‏بینى خویش به راه حق رهبرى کنند.... و در روزگار جاهلیت‏شق بن انمار (33) بن نزار و سطیح بن مازن بن غسان (34) مشهور بودند و سطیح همچنان که لباس را درهم بپیچند و تا کنند درهم پیچیده مى‏شد و هیچ استخوانى بجز جمجمه در وى نبود. و از حکایات مشهور آن دو تن، تعبیر خواب ربیعة بن مضر است که تسلط حبشه بر یمن و حکومت مضر پس از آن را پیش‏گویى کرد و هم ظهور نبوت محمدى را در قبیله قریش خبر دادند و همچنین سطیح، رؤیاى موبدان را تعبیر کرد، چنانکه وقتى انوشروان صورت خواب را به وسیله عبدالمسیح نزد سطیح فرستاد و او کیفیت نبوت و ویران شدن کشور ایران را خبر داد». (35)
اگر طرد و الغاى کهانت‏به الغاى بنیاد وجودى و اساس معرفت‏شناختى پدیده نبوت بینجامد، پس مى‏توان نتیجه گرفت که پدیده «وحى‏» در فرهنگ [عربى] مفهوم ژرف و ریشه‏دارى دارد; مفهومى که بر امکان ارتباط بشر با جهانهاى دیگر از فرشتگان و شیاطین دلالت مى‏کند. [پدیده] شعر چنانکه اشاره شد نیز با توجه به الهامى بودن منشا آن [تنها] در این چارچوب کلى وحى، قابل فهم بود. در اینجا به همین اشاره مختصر بسنده مى‏کنیم، اما دیگر بار در فصل مربوط به «اعجاز» هنگام بررسى رابطه قرآن با شعر و سجع یا روابط میان متنى قرآن با سایر متون در قلمرو فرهنگ، آن را بررسى خواهیم کرد.
3. وحى قرآن
گونه ارتباطى در وحى قرآن با گونه‏هاى ارتباطى دیگرى که تاکنون به بحث و بررسى آنها پرداخته‏ایم، تفاوت دارد.، چراکه طرفین عمده در عمل ارتباطى/ وحى، خدا و رسول (انسان) است. قرآن از این ارتباط به «القا» تعبیر مى‏کند چنانکه در سوره مزمل که برحسب ترتیب نزول، دومین سوره است، آمده است: «در حقیقت ما بزودى بر تو گفتارى گرانبار القا مى‏کنیم‏». (36) روشن است که [ذات] گوینده‏اى که در این آیه از آن به وسیله ضمیر (نا) تعبیر شده است همان «ذات‏» مذکور در نخستین آیه‏هاى سوره علق است: «اقرا باسم ربک الذى خلق‏». بنابراین، ارتباط از طریق «القا» و به وسیله رمز [خاصى] که همان «قول‏» است، انجام مى‏یابد در آیه‏هاى دیگرى از «القا» به تنزیل و از «قول‏» به کلام تعبیر شده است.
الف: ارتباط خداوند با انسان با سخن گفتن خداوند با انسان صورتهاى مشخص و معینى دارد که قرآن آنها را بدین گونه بیان مى‏کند:
«و هیچ بشرى را نرسد که خدا با او سخن بگوید جز از [راه] وحى یا از فراسوى حجابى، یا فرستاده‏اى بفرستد و به اذن او هرچه بخواهد وحى نماید. آرى اوست‏بلند مرتبه سنجیده کار. و همین گونه، روحى از امر خودمان به سوى تو وحى کردیم. تو نمى‏دانستى کتاب چیست و نه ایمان [کدام است؟] ولى آن را نورى گردانیدیم که هرکه از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن راه مى‏نمایى، و به راستى که تو به خوبى به راه راست هدایت مى‏کنى‏». (37)
نخستین صورت ارتباط خدا با انسان، «وحى‏» است‏به همان معنایى که در فراز پیشین آن را بررسى کردیم و عالمان آن را «الهام‏» مى‏نامند; مانند وحى به مادر موسى، وحى به زنبور، فرشتگان و گونه‏هاى دیگرى از وحى که جملگى با ویژگیهایى چون مخفیانگى و پنهان داشتى مشخص مى‏شود. دومین صورت از اشکال مختلف وحى، سخن گفتن از پس حجاب است; مانند تکلم خداوند با موسى که از پس حجاب درخت، آتش و کوه صورت پذیرفت. مى‏بینیم که خداوند در دو حالت وحى از پس حجاب از آغاز سخن، به «ندا» تعبیر کرده است:
«پس چون بدان رسید ندا داده شد که: اى موسى این منم پروردگار تو، پاى‏پوش خویش را بیرون آور که تو در وادى مقدس «طوى’» هستى. و من تو را برگزیده‏ام، پس بدانچه وحى مى‏شود گوش فرا ده‏». (38)
«و از جانب راست طور او را ندا دادیم‏». (39)
وحى در حالت نخست، گونه کلامى است که جز دو سوى ارتباط (فرستنده گیرنده)، کس دیگرى آن را در نمى‏یابد در نتیجه کلامى است عارى از«قول‏» و یا بهتر است‏بگوییم کلامى با رمزى غیر آوایى و به زبانى غیر از زبان عادى و طبیعى است. و در مقابل آن خطاب [الهى] در حالت موسى که از آن به ندا تعبیر شده است نوعى از ارتباط گفتارى خواهد بود; گفتارى زبانى که موسى قادر است آن را دریابد. مکالمه خداوند با موسى در میعاد مؤید این مطلب است:
«و چون موسى به میعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت عرض کرد: «پروردگارا، خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم.» فرمود: «هرگز مرا نخواهى دید، لیکن به کوه بنگر; پس اگر بر جاى خود قرار گرفت‏به زودى مرا خواهى دید.» پس پروردگارش به کوه جلوه نمود آن را ریزریز ساخت و موسى بیهوش بر زمین افتاد». (40)
کاربرد فعل «قال [ گفت]» در اینجا از یک سو بر تمایز میان دو حالت‏یاد شده از وحى، صحه مى‏گذارد و از سوى دیگر، ماهیت زبان به کار رفته را در حالت دوم وحى، آشکار مى‏سازد. اشاره بدین نکته ضرورى است که سیاق آیه‏هایى که در آنها فعل «اوحى’» [ وحى کرد] یا «یوحی‏» بکار رفته است‏بر ارتباط غیر زبانى دلالت مى‏کند و این حاکى از آن است که مضمون وحى در این آیه‏ها چنانکه در حالت‏سخن گفتن با موسى از پس حجاب مى‏توان مى‏دید در بردارنده ارتباطى دو جانبه‏اى میان گیرنده و فرستنده نیست; بلکه تنها متضمن فرمان انجام کارى است:
«و به مادر موسى وحى کردیم که: او را شیر ده‏». (41)
«و پروردگار تو به زنبور عسل وحى [ الهام غریزى] کرد که از پاره‏اى کوهها، خانه‏هایى براى خود درست کن‏». (42)
پذیرش گیرنده وحى تنها بدین معناست که فرمان [الهى] را به جاى آورد و آن را تحقق بخشد. این امر نشانه تمایزى اساسى میان حالت ارتباط غیر زبانى [ الهام]، و مرتبه ارتباط زبانى است.
سومین صورت از صور مختلف وحى، دریافت وحى از فرشته به گونه‏اى غیر مستقیم است که به اذن خدا هرچه را خواهد به گیرنده [نخست]، وحى مى‏کند و این همان صورتى است که قرآن بر طبق آن القا یا تنزیل شد; از این رو مى‏توان این نوع از ارتباط را بدین گونه ترسیم کرد:
(؟)
کیفیت دریافت قرآن (وحى) آن گونه که خود قرآن در آیه پیشین بیان مى‏کند از نوع ارتباط غیر مستقیم است که توسط فرشته وحى که آیه بر او نام «روح‏» (43) مى‏نهد صورت مى‏پذیرد. با این همه، چنین برداشتى، زمینه اندیشه‏ورزى را در دو مساله باز مى‏گذارد: نخست، کیفیت ارتباط میان خدا و فرشته از جهت رمز به کار رفته در این ارتباط دوم، چگونگى ارتباط میان فرشته و پیامبر. چرا که مى‏دانیم رمز ارتباطى میان آن دو، زبان عربى بود. چنین پرسشهاى خطیرى اساس فصلى از پژوهشهاى مربوط به علوم قرآن; «کیفیت نزول و معناى آن‏» را تشکیل مى‏دهند.
ب: ارتباط عمودى میان خدا و جبرئیل چه صورتى داشت و رمز به کار رفته در این ارتباط چه بود؟ عالمان [علوم قرآنى] برآنند که:
«خداوند کلام خویش را به جبرئیل تفهیم کرد و او در آسمان در جایى بلند بود و خواندن کلام خود را به او آموخت‏سپس جبرئیل هنگامى که در حال هبوط به مکانى بود، همان را به زمین فرود آورد.» (44)
این سخن که «خداوند قرائت قرآن را به جبرئیل آموخت‏» زمینه هر گونه گمان فرضى را به دست مى‏دهد، با این همه این معضل نزد عالمان علوم قرآنى به گونه‏اى دیگر مطرح شد; آنگاه که پرسیدند: جبرئیل چه چیزى را از قرآن نازل کرد; آیا لفظ و معنى، و به بیان دیگر صورت و معناى آن، بود، یا تنها مضمون و معنى و محتوا، فرو فرستاده شد، سپس رسول خدا آن را به زبان عربى درآورد; و به عبارت دیگر، آیا ارتباط میان جبرئیل و محمد(ص)، از نوع وحى الهامى بود یا وحى گفتارى؟ عالمان علوم قرآنى در پاسخ چنین پرسشى به دو دسته تقسیم شده‏اند: گروه نخست‏بر این باورند که:
«فرو فرستاده شده، لفظ و معناست. جبرئیل قرآن را از لوح محفوظ فرا گرفت و همان را فرود آورد. برخى نیز معتقدند که هر حرفى از حروف قرآن در لوح محفوظ همسنگ کوه قاف است. هر حرفى در درون خود معانى بى‏شمارى را نهفته دارد که جز خداوند عزوجل بر آنها احاطه ندارد و این در معناى سخن غزالى است که گفت: این حروف حجاب معانى قرآن هستند». (45)
آنچه در باب این نظریه اهمیت دارد تامل در مدلول آن و نیز پیامدهایى است که تفکر دینى در سیر تکاملى خود بدان منتهى شده است. سخن غزالى در این باره بسى مهم است که به هنگام طرح نظرگاه وى در باب مفهوم متن و تغییر و کارکرد آن باب سوم از کتاب حاضر (46) مراد او از این سخن روشن‏تر مى‏شود. باید توجه کرد که نظریه مذکور، براى نص قرآنى، وجودى مکتوب را مفروض مى‏دارد که از پیش در لوح محفوظ تدوین شده است. این نگره، رابطه دیالکتیکى متن واقعیت فرهنگى را نادیده مى‏گیرد; رابطه‏اى که پژوهشهاى علوم قرآنى تاکید فراوانى بر آن دارند، چنانکه در فصول بعدى کتاب حاضر مشاهده خواهیم کرد.
در این وجود کتبى، قرآن مسلما با حروف عربى در لوح محفوظ نگاشته شده و هر حرف آن همسنگ «کوه قاف‏» است. یعنى همان کوه اسطوره‏اى‏اى که در باور کهن، بویژه نزد شیعیان و صوفیان، تمام نواحى زمین را در بر گرفته است. اعتقاد به وجودى ازلى و مکتوب براى نص قرآنى دو پیامد اساسى دارد: نخست آن که در قداست قرآن راه افراط در پیش گرفته شده است و نص قرآنى از گونه متنى معنادار و قابل فهم به متنى ترسیمى [ تصویرى] تغییر یافت. با رشد و گسترش هنرها و فنون بویژه هنر خوشنویسى و تذهیب، وجود کتبى قرآن همواره به عنوان منشا الهام هنرمند عربى قرار مى‏گیرد، طبق دیدگاه مفهوم عربى محاکات [ تقلید] مى‏توان گفت که هنرمند عربى همواره تلاش مى‏کرد تا از خط قدیم و ازلى قرآن در لوح محفوظ تقلید کند. (47) تمایز اشاعره میان کلام نفسى قدیم قرآن و تقلید آوایى از آن این مطلب را تایید مى‏کند، از این حیث که کلام نفسى، صفتى قائم به ذات الهى و ملازم با آن است، در حالى که تلاوت قارى، تقلیدى زمانمند [ حادث] از این صفت ازلى است. آنچه گفتیم به سطح آوایى مربوط مى‏شود; [اما نسبت‏به سطح نوشتارى،] چرا هنرمند خوشنویس عرب تقلیدگر خط ازلى قرآن مکتوب در لوح محفوظ نباشد؟! بنابراین افزودن فن «رسم‏الخط‏» به علوم قرآن، فرض مذکور را مورد تایید قرار مى‏دهد و این، افزون بر جایگاه ویژه‏اى است که حروف در دو سطح آوایى و نوشتارى نزد شیعیان و صوفیان دارد. این بحث را در جاى دیگر نیز آورده‏ایم. (48)
دومین پیامد تصور وجودى مکتوب و ازلى براى قرآن که هر حرفى از آن همسنگ کوه قاف است‏باور به ژرفنایى دلالت و تعدد سطوح معنایى آن است; چرا که «معنى‏» و «دلالت‏» از یک سو مى‏باید با کلام نفسى قدیم متحد با علم الهى، همخوان باشند و از سوى دیگر ناگزیرند با حجم بى‏پایانى از حروف ازلى قرآن سازگار باشند. اما ربط چندگونگى سطوح دلالت‏به منشا الهى و وجود ازلى قرآن سرانجام به فروبسته شدن متن انجامید. که این امر نتیجه رسوخ‏ناپذیرى به سطوح معنایى آن است; از این رو، جاى شگفتى نیست که در نهایت، مفهومى از متن [ نص] متداول و چیره شد که قادر بود میان دلالت زبانى متن و ذات متکلم، وحدت ایجاد کند [و آن دو را به هم مرتبط سازد.] در این باره، زرکشى سخنى را به امام شافعى نسبت مى‏دهد:
«هرچه امت‏بگوید شرح سنت است و تمام سنت، شرح قرآن است و تمام قرآن، شرح اسماى حسنى’ و صفات علیاى خداوند است دیگرى بر او مى‏افزاید و تمام اسماى حسنى’، شرح اسم اعظم خداوند است‏». (49)
این گفته را به سهل بن عبدالله تسترى نیز نسبت مى‏دهند:
«اگر به بنده‏اى در برابر هر حرفى از قرآن، هزار فهم و ادراک عطا کنند باز نخواهد توانست‏به ژرفاى آنچه خداوند در آیه‏اى گنجانده است، برسد; زیرا قرآن کلام خداوند است و کلامش صفت اوست و همان گونه که خداوند نامتناهى است، فهم کلامش نیز پایان‏ناپذیر است جز آن که هرکس به اندازه گشایشى که براى او فراهم مى‏شود کلام او را فهم مى‏کند». (50)
ابوبکر بن العربى (51) چنین رایى را برگزیده است. و بر این باور است که اگر روابط و ساختهاى [درونى] قرآن را در نظر آوریم و معتبر بدانیم، دامنه علوم قرآنى نامتناهى خواهد شد. به اعتبار واژه‏هاى قرآن شمار علوم مذکور به:
«هفتاد و هفت هزار و چهارصد و پنجاه علم خواهد رسید; یعنى به تعداد واژه‏هاى قرآن که در عدد چهار ضرب شده باشد. برخى از پیشینیان در این باره بدین دلیل تمسک جسته‏اند که هر واژه قرآن ظاهر و باطنى، و نهایت و سرآغازى دارد و این حکمى کلى است‏بدون آن که ساختها و روابط میان آنها را لحاظ کنیم و معتبر بدانیم، و این چیزى است که جز خداى عزوجل، در شمار کس نیاید و کس از آن آگاه نگردد». (52)
چیرگى چنین مفهومى از دلالت نص قرآنى بر فرهنگ [عربى اسلامى] سرانجام موجب شد تا نقش آن به مثابه «پیام‏» از قلمرو دلالت زبانى به نقش آن به مثابه «شمایل‏»[6]، به قلمرو دلالت نشانه‏اى [غیرزبانى]، انتقال یابد. بى‏جهت نیست که در دوره‏هایى از تاریخ فکرى و فرهنگى خویش، احادیث نبوى را به این اعتبار که گفتارى بشرى است و زبان و بیان آن فهم‏پذیر است‏بر قرآن به اعتبار آن که زبان آن ازلى است و بیانگر ذات متکلم سبحانه و تعالى است، مقدم داشته‏اند که مى‏توان تا حد زیادى آن را معلول همین تغییر کارکرد [از زبانى به تصویرى] دانست. این مساله را دیگر بار از جنبه دیگرى در بحث از «اعجاز» (53) و نیز در بحث «تغییر مفهوم متن‏» (54) آخرین باب از کتاب حاضر بتفصیل بررسى خواهیم کرد.
ج: اگر راى پیشین، رمز به کار رفته در عمل ارتباط روحى را، زبان عربى مى‏داند، چه در سطح ارتباط عمودى (خداوندجبرئیل) و چه در سطح افقى آن (جبرئیل‏محمد)، راى دوم میان این دو سطح ارتباط، تمایز مى‏افکند و وحى از سطح «الهام‏» به سطح ارتباط زبانى تغییر مى‏یابد. به بیان دیگر، تعبیر زبانى وحى، گاه وظیفه جبرئیل دانسته مى‏شود و گاه وظیفه پیامبر:
«جبرئیل تنها معانى را بر پیامبر(ص) نازل کرد و پیامبر(ص) آن معانى را آموخت و آنها را با زبان عرب بیان کرد. اصحاب این راى در دفاع از نظر خویش به آیه ذیل تمسک جسته‏اند: «نزل به الروح الامین على قلبک‏» (روح الامین آن را بر دلت نازل کرد). (55)
اگر مدافعان این راى، مدلول لفظى «نزول بر قلب‏» را اختیار کنند و نزول را در خصوص انزال معانى برکنار از صورت زبانى معتبر شمارند لاجرم وحى به معناى «الهام‏» [ وحى الهامى] خواهد بود که در آن رمزى غیر آوایى به کار مى‏رود. اما برخى از عالمان [علوم قرآنى] برآنند که این جبرئیل بود که محتواى وحى را به زبان عربى بیان کرد:
«معن

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مفهوم وحى‏

بررسی ارزش افزوده حسابرسی مفهوم جدید افـزوده شده به حسابرسی داخـلی

اختصاصی از فی موو بررسی ارزش افزوده حسابرسی مفهوم جدید افـزوده شده به حسابرسی داخـلی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی ارزش افزوده حسابرسی مفهوم جدید افـزوده شده به حسابرسی داخـلی


بررسی ارزش افزوده حسابرسی مفهوم جدید افـزوده شده  به حسابرسی داخـلی

 فرمت: word  (قابل ویرایش)   تعداد صفحات: 31 صفحه 

مقدمه:

تابحال مفهوم ارزش افزوده2 را در بخش‌های مختلف اقتصاد و خدمات با در نظر گرفتن ماهیت صنعت و فعالیت مربوط در کتب و منابع مختلف درسی مورد مطالعه و بررسی قرار داده‌ایم اما شاید توجه به نقش و ویژگی واحد حسابرسی داخلی در تولید ارزش افزوده به عنوان یک بخش از اقتصاد جامعه و سازمان، بصورت روشن مورد مداقه و بررسی قرار نگرفته است لیکن از آنجا که هر محصول تولیدی در هر بخش از فعالیت اقتصادی باید دارای ارزش افزوده مناسب باشد و از طرفی دیگر یک شاخص مناسب برای ارزیابی آن وجود داشته باشد تا جایگاه و ارزش واقعی آن بصورت دقیق و مناسب تبیین گردد حرفه حسابرسی نیز از این قاعده مستثنی نبوده لذا بر همین اساس حرفه حسابرسی داخلی نیز بدنبال این موضوع با توجه به خواستگاه انجمن‌های حرفه‌ای و جامعه ذینفعان................

بخشی از موضاعات مطالب: 

مفهوم ارزش افزوده/توجه به فرهنگ اذعان به وجود خطرات در سازمان/گزیده‌ای از گزارش اسمیت/کمیت ارزش افزوده حسابرسی داخلی

پس از پرداخت فایل word به صورت زیپ در اختیار شما کاربر گرامی قرار خواهد گرفت

 

 


دانلود با لینک مستقیم


بررسی ارزش افزوده حسابرسی مفهوم جدید افـزوده شده به حسابرسی داخـلی

دانلود مقاله مفهوم واژه توریسم

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله مفهوم واژه توریسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

گردشگری معال فارسی و کاملاً دقیق واژه Tourism در زبانهای انگلیسی، فرانسه و آلمانی است که بصورت مصطلح در زبان فارسی بصورت جهانگردی ترجمه شده است. ریشه این واژه از اصطلاح Tornus یونانی و لاتین گرفته شده که یکی از معانی آن گردش کردن و یا گشتن است و با پسوند Ism یا گری بصورت اسم مصدر Tourism یا گردشگری در آمده است. [1]
اصطلاح «توریست» (Tourist) از قرن نوزدهم معمول شده است. در آن زمان اشراف زادگان فرانسه می بایست برای تکمیل تحصیلات و کسب تجربه های لازم زندگی، اقدام به مسافرت می نمودند. این جوانان در آن زمان توریست نامیده می شدند و بعدها در فرانسه این اصطلاح در مورد کسانی به کار می رفت که برای سرگرمی ، وقت گذرانی و گردش به فرانسه سفر می کردند و بعداً با تعمیم بیشتر به کسانی اطلاق می شد که اصولاً به این منظور به سفر می رفتند. کم کم کلمه توریست به بعضی زبانهای دیگر نیز وارد شد و از آن واژه توریسم (Tourism) بوجود آمد. از همان زمان توریسم و توریست به بعضی از مسافرتها و مسافرینی گفته می شود که هدف آنها استراحت و گردش و سرگرمی و آشنایی با مردم بود و نه کسب درآمد و اشتغال به کار. [2]
در زبان فارسی کلمه « سیاح» در گذشته به کسانی گفته می شد که با هدف و منظور شخصی دست به سفر می زدند؛ مانند ناصر خسرو و سعدی، و این واژه در زبان فارسی تا نیمه اول قرن بیستم در معنی فوق به کار میرفت تا آنکه دو واژه جهانگرد و جهانگردی جای آن را گرفت.
واژه جهانگردی به این سبب که در معنی خود عبور از مرزهای سیاسی و سفر به دیگر کشورها را تداعی می کند ، نمی تواند معنی کامل توریسم را ادا نماید. زیرا توریست ها به دو گروه توریستهای خارجی و توریستهای داخلی تقسیم می شوند که واژه جهانگرد بیشتر در تعریف توریستهای خارجی کاربرد دارد. در صورتی که توریستهای داخلی نیز باید در واژه گزینی فارسی کلمه توریست گنجانده شود. از این رو واژه « گردشگر» رساتر از واژه جهانگرد بوده و گویای اصطلاح توریست می باشد.

 

تعریف توریست یا گردشگر:
در شناخت توریست یا گردشگر تعاریف مختلفی از سوی سازمانها و افراد مختلف ارائه شده است که ذیلاً به بخشی از آن اشاره می گردد.
واژه «توریسم» (Tourism) به مجموعه مسافرتهایی گفته می شود که بین مبدأ و مقصدی با انگیزه های استراحتی، تفریحی، تفرجی، ورزشی، دیداری، تجاری، فرهنگی و یا گذران اوقات فراغت انجام می گیرد و در آن شخص توریست در مقصد اشتغال و اقامت دائم ندارد. [3]
در سال 1925 کمیته مخصوص آمارگیری مجمع ملل افراد زیر را توریست شناخت:
1- کسانی که برای تفریح و دلایل شخصی با مقاصد پزشکی و درمانی سفر می کنند.
2- کسانی که برای شرکت در کنفرانسها، نمایشگاهها، مراسمات مذهبی، مسابقات ورزشی و از این قبیل به کشورهای دیگر سفر میکنند.
3- کسانی که به منظور بازار یابی و امور بازرگانی مسافرت می کنند.
4- افرادی که با کشتی مسافرت می کنند و در بندری در مسیر راه تا 24 ساعت اقامت می نمایند. [4]
در سال 1937 نیز کمیته ویژه ای در رم جهت بررسی پاره ای از مسائل صنعت توریسم تشکیل گردید و تعریفی به این شرح از توریست ارائه داد:
« افرادی که در یک دوره 24 ساعته یا بیشتر به یک کشور خارجی سفر می کنند توریست خوانده می شوند» [5]
این کمیته مسافرتهای زیر را به عنوان حرکتهای توریستی به شمار آورد:
1- افرادی که جهت خوش گذرانی، دلایل شخصی و یا مسائل بهداشتی به مسافرت می روند.
2- افرادی که برای شرکت در کنفرانسها مسافرت می کنند.
3- افرادی که جهت انجام کارهای بازرگانی مسافرت می کنند.
4- افرادی که به یک گردش دریایی می روند. [6]
بر اساس تعریفی از سازمان ملل که بنا بر پیشنهاد کنفرانس بین المللی جهانگردی [7] آن سازمان در رم ارائه گردیده؛ «توریست یا بازدید کننده موقت کسی است که بمنظور تفریح، استراحت، گذران تعطیلات، بازدید از نقاط دیدنی، انجام امور پزشکی، درمانی و معالجه، تجارت، ورزش، زیارت، دیدار از خانواده، مأموریت و شرکت در کنفرانسها به کشوری غیر از کشور خود سفر می کند؛ مشروط بر اینکه حداقل مدت اقامت او از 24 ساعت کمتر و از 3 ما بیشتر نبوده و کسب شغل و پیشه هم مد نظر نباشد.» [8]
بر اساس تعریف فوق گردشگری داخلی در قالب صنعت توریسم قرار نگرفته و صرفاً به گردشگرانی که از دیگر کشورها وارد یک کشور می گردند اصطلاح توریست اطلاق می شود.
دکتر پ.برنکر [9] عضو انستیتوی بررسی جهانگردی وین، در تعریفی از توریسم عنوان می دارد:
«هنگامی که تعدادی از افراد یک کشور به طور موقت محل اقامت خویش را ترک نموده و به منظور گذران ایام تعطیل، بازدید از آثار تاریخی، شرکت در مسابقات و کنفرانسها، دیدن اقوام و خویشان، از نقطه ای به نقطة دیگر بروند، جهانگردی آغاز می گردد.» [10]
بنا به تعریفی دیگر: «عامل توریستی یا جهانگردی کسی است که عمل جهانگردی را انجام می دهد و به سه دسته تقسیم می شود:
1. توریستهایی که از خارج وارد کشور می شوند.
2. توریستهایی که از کشور خود به کشور دیگر مسافرت می کنند.
3. توریستهایی که مقیم کشور خود هستند و در داخل کشورشان مسافرت می کنند.
انگیزه اینگونه افراد از مسافرت ، تفریح، معالجه، تجارت، تحقیق، زیارت، مأموریت و نظایر آن است.» [11]
مرکز آمار ایران به منظور تفکیک توریسم از غیر توریسم ، تعریف زیر را از توریسم ارائه داده است:
« توریست شخصی است که به کشور یا شهری غیر از محیط زیست عادی خود برای مدتی که کمتر از 24 ساعت و بیشتر از یک سال نباشد سفر کند و قصد او از سفر، تفریح، استراحت، ورزش، دیدار اقوام و دوستان، مأموریت، شرکت در سمینار، کنفرانس یا اجلاس، معالجه، مطالعه و تحقیق و یا فعالیت مذهبی باشد.»
مرکز فوق در تعریف غیر توریست نیز آورده است: «غیر توریست کسی است که کشور محل دائمی اقامت خود را به قصد اشتغال، اقامت دائم، پناهندگی، تحصیل، مأموریت در نمایندگیهای سیاسی خارج از کشور ترک نماید» [12]
دکتر محمد تقی رهنمایی از اساتید گروه جغرافیای دانشگاه تهران نیز، در طرح جامع گردشگری استان اردبیل تعریف ذیل را از توریست یا گردشگر ارائه داده است:
« توریست یا گردشگر به مسافری گفته می شود که با انگیزه های گردشگری به مقصدی مسافرت نموده و بیش از یک شب و کمتر از 6 ماه در مقصد اقامت نماید، بدون اینکه اشتغال و اقامت دایم در مقصد داشته باشد.» [13]
در جمع بندی تعاریف ارائه شده برای توریست یا گردشگر و بمنظور تعریفی جامع از این واژه که در برگیرنده تمامی فعالیتهای بخش گردشگری (اعم از داخلی و خارجی) باشد، می توان تعریف ذیل را از از واژه «توریست» یا «گردشگر» ارائه نمود:
«توریست یا گردشگر به کسی اطلاق می گردد که به منظوری غیر از اشتغال یا اقامت دائم به مقصدی مسافرت نموده و حداقل یک شب و حد اکثر یک سال را در مقصد اقامت نماید و برای هزینه اقامت و فعالیت های گردشگری خود هیچ گونه درآمدی در مقصد مورد نظر نداشته باشد.»

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   9 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مفهوم واژه توریسم