فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله پروژه کارآفرینی آموزشگاه نقاشی

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله پروژه کارآفرینی آموزشگاه نقاشی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

- 1 مقدمه :
در هنر تجسمی وقتی از نقطه نام برده می شود، منظور چیزی است که دارای تیرگی یا روشنی، اندازه و گاهی جرم است و در عین حال ملموس و قابل دیدن است. از این نظر در ظاهر تشابهی میان این مفهوم از نقطه با آن چه که در ریاضیات به نقطه گفته می شود، وجود ندارد. در ریاضیات موضوعی ذهنی است که در فضا یا بر صفحه تصور می شود، بدون اینکه قابل دیدن و لمس شدن باشد. نقطه در زبان هنر تجسمی چیزی است کاملاً ملموس و بصری که بخشی از اثر تجسمی را تشکیل می دهد و دارای شکل و اندازه نسبی است. به عنوان مثال وقتی از فاصله ی دور به یک تک درخت در دشت نگاه می کنیم. به صورت یک نقطه تجسمی دیده می شود. اما وقتی به آن نزدیک می شویم یک حجم بزرگ می بینیم که از نقاط متعدد ( برگ ها) و خطوط ( شاخه ها) شکل گرفته است. بنابراین محدوده ی فضا یا سطح که همان کادر است نقش تعیین کننده ای در تشخیص دادن نقطه ی تجسمی و معنا پیدا کردن آن دارد. در صورتی که اندازه لکه یا عنصر بصری نسبت به کادر به قدری کوچک باشد که به طور معمول نتوانیم جزئیات آن ها را به صورت سطح یا حجم تشخیص بدهیم، می توانیم به آن نقطه تجسمی یا بصری بگوییم

 

1 – 2 نام کامل طرح و محل اجرای آن :
آموزشگاه نقاشی

 

محل اجزا :

 

1 – 3 – مشخصات متقاضیان :

 

1 – 4 – دلایل انتخاب طرح :
علاقه به شاخه هنر و آموزش نقاشی یکی از عمده ترین دلایل انتخاب این طرح بوده ، نیاز جامعه به آموزش در تمامی زمینه های امری بدیهی و اجتناب ناپذیر است و گرایش روز افزون کشور به پیشرفت در رشته های مختلف هنری و علاقه مندی جامعه به آموزش این شاخه از هنر می تواند دلیل محکمی برای انتخاب این طرح باشد .

 

1 – 5 میزان مفید بودن طرح برای جامعه :
1 – خودکفایی
2 – اشتغالزایی مناسب
3 – سوددهی ایده آل

 

1 – 6 - وضعیت و میزان اشتغالزایی :
تعداد اشتغالزایی این طرح 91 نفر میباشد .
تاریخچه و سابقه مختصر طرح و مراحل انجام کار :
تاریخچه آموزش هنردر ایران و جهان به سده های 15 و 16 میلادی باز می گردد و آغاز به کار اولین آموزشگاه رستمی نقاشی در انگلستان به سیر رشد و پیشرفت این رشته در کشور های دیگر ...
پیت مندریان ( ۱۸۷۲-۱۹۴۴ ) از پایه گذاران اصلی حرکت de Stijl در هلند بود، اما بعد نقش مبلغ اصلی را به Van Doesvurg واگذار نمود. او پس از جنگ به پاریس بازگشت و در سال ۱۹۲۰ اولین مقاله خود با نام Le Neo-Plasticisme را منتشر ساخت، او در نوشته های بعدیش از جمله همین مقاله‚ مسائل مطرح شده در مقاله منتشر شده در سال ۱۹۳۷ را پی گیری می کند. او تا سال ۱۹۳۸ در پاریس بود، بعد از آن دو سال در لندن زندگی کرد، پس ازآغاز جنگ به نیویورک رفت و تا زمان مرگش در سال ۱۹۴۴ در آنجا زیست. سالهای جنگ جزو سالهای فعالیت وی بشمار می روند، او تنها در سال ۱۹۴۲ سه مقاله منتشر ساخت.
مقاله حاضر اثری درخشان است که مانند نقاشی های او حاوی هیچ نوع سازشی نبوده و درحقیقت نهایت گراست. او تعاریف جدیدی برای " عینی" و " ذهنی" ارائه می دهد و همچنین در مورد مفهوم " واقعیت " نیز به بحث می پردازد.
این مقاله اولین بار توسط نوم گابو،جی.ال. مارتین و بن نیکلسون ویرایش ودر انتشارات Circle در لندن در سال ۱۹۱۳ انتشار یافت. نوشته حاضر برگرفته از مقاله فوق چاپ شده در سری مقالات " مدارک هنر مدرن" ویرایش شده توسط رابرت مادرورب توسط انتشارات ویترن برن در نیویورک در سال ۱۹۴۵ است.
بااینکه اصولاً هنر همه جا هست و همیشه یکسان است، با این وجود دو گروه اصلی از گرایش های انسانیکه کاملاً با یکدیگر مخالفند، در تفاسیر گسترده هنر دیده می شوند. قصد یکی در آفرینش مستقیم زیبائی جهانی و قصد دیگری در تفسیر هنر شناختی از خود است. به عبارت دیگر تفاوت در نوع فکر و تفاسیر است. هدف گروه اول ارائه واقعییت بصورت عینی و هدف گروه دوم ارائه آن بصورت ذهنی است. بنابراین در تمام آثار هنر تصویری آرزوی معرفی عینی هنر را فقط از طریق فرم و رنگ در چارچوب روابط متقابل آنها و تلاش همزمان برای اثبات اینکه این فرمها، رنگها و روابط برخاسته از درون ما هستند می بینیم که در مورد دوم ناگزیر به بیانی فردی منتهی می گردد که ارائه ای خالص از زیبائی را در خفا قرار خواهد داد.
با این وجود، اگر اثری احساس برانگیز باشد وجود هر دو عنصر مخالف (جهانی و فردی ) لازم و ضروری است. هنر باید راه حل درست را بیابد، برخلاف طبیعت دوگانه استعداد خلاق، هنر تصویری از طریق ارتباط بین عقاید هنر عینی و باطنی، هماهنگی بین این دو را نشان می دهد. با این وجود، برای تماشاگری که خواستار ارائه درست زیبائی است تفاسیر فردی برتری بیشتری دارند. برای هنرمند که به دنبال تعبیری واحد است و می خواهد از طریق ایجاد تعادل بین دو گروه مخالف به آن دست یابد، کشمکشی دائمی وجود دارد.
در تاریخ فرهنگ و هنر، اثبات شده که این زیبائی جهانی از شخصیت یا فرم به وجود نیامده، بلکه از رسم پویای روابط ذاتی یا متقابل فرم ها ایجاد شده است.هنر به ما می گوید که تنها هدف از وجود فرمها خلق روابط است؛ این که فرمها روابط را خلق می کنند و روابط فرم ها را می آفرینند و از این نظر هیچ کدام از آن ها بردیگری برتری ندارد. تنها مسئله در هنر دستیابی به تعادلی بین هنر عینی و ذهنی است. اما اهمیت موضوع در این است که این مسئله باید در حیطه هنر تجسمی، نه فقط در حیطه تفکر، حل شود. کارهنر باید " سازنده " باشد و تا حد ممکن رابطه ای عینی بین فرم ها و واقعیت ایجاد نماید. چنین کاری نمی تواند تهی باشد، چون تضاد عناصر سازنده آن و نحوه اجرای آن احساسات را بر می انگیزد.
اگر عده ای ویژگی های ذاتی هنر را فراموش کرده اند، دیگران این حقیقت را که بیان فردی-که بر پایه احساسات ما قرار دارد- از طریق ارئه تصویری نمی تواند به بیانی جهانی تبدیل شود، خواه کلاسیک، مذهبی و یا سورئالیست نادیده گرفته اند. هنر به ما می گوید که این بیان جهانی تنها از طریق برقراری تعادلی حقیقی بین بیان فردی و جهانی میسر خواهد بود.
هنر رفته رفته معانی تجسمی خود را روشن می کند و روابط بین آنها را نشان می دهد. با این وجود، در زندگی ما، دو گرایش وجود دارد: یکی به تصویر می پردازد و دیگری آن را حذف می کند در حالیکه اولی فرم های مخصوص و با پیچیدگی های بیشتر و کمتر را به کار می برند و دومی از فرم های ساده و خنثی یا نهایتاً خط های آزاد و رنگهای خالص استفاده می کند. بدیهی است که دومی (هنر غیر تصویری) می تواند راحت تر خود را از مفاهیم ذهنی آزاد نماید. در مقایسه بافرمهای خنثی با سهولت بیشتری می توان از فرمها و رنگهای خاصی (هنر تصویری) استفاده نمود.
لازم به توضیح است که تعاریف "تصویری" و " غیر تصویری" تقریبی و نسبی هستند. چرا که هر فرمی، حتی یک خط نشان دهنده یک تصویر است؛ هیچ فرمی صد درصد خنثی نیست. واضح است که همه چیز باید نسبی باشد، اما از آنجا که ما برای بیان خود به کلمات نیاز داریم باید به استفاده از این واژه ها ادامه دهیم.
به فرمهایی خنثی گفته می شود که نه دارای پیچیدگی و نه ویژگی های کلی فرمهای طبیعی یا انتزاعی ( آبستره) باشند. ممکن است ما فرمهایی را که هیچ نوع ایده یا حسی را در فرد بوجود نیاورند خنثی بنامیم. فرمهای هندسی که دارای پیچیدگی هستند نیز می توانند خنثی باشند و حتی ممکن است برپایه خلوص طرح کلی آنها به دیگر فرمهای خنثی ترجیح داده شوند.
اگر مفهوم هنر غیر تصویری را نتیجه تاٌثیرمتقابل دوگانگی های انسانی بدانیم، می توان این هنر را نتیجه تاٌثیر متقابل عناصر سازنده و روابط ذاتی آنها دانست. این پروسه که شامل پالایش متقابل عناصر است؛ عناصر سازنده پالایش یافته روابط خالص را بوجود می آورد، و این روابط به نوبه خود به آن عناصر نیازمندند. هنر تصویری امروز حاصل هنر تصویری دیروز است و هنر غیر تصویری نتیجه هنر تصویری امروز است؛ و این به معنای یگانگی هنر است. اگر هنر غیر تصویری زائیده هنر تصویری باشد، واضح است که دو عامل دوگانگی انسان ها فقط تغییر نیافته اند، بلکه در یک تعادل متقابل در حیطه یگانگی به یکدیگر رسیده اند.
صحبت از تکامل در هنر تجسمی کاملاً به جا است. تکامل جزء جدایی ناپذیر هنر است؛ و حقیقت تنها راه پیشرفت آن. تکامل هنرهای تجسمی نشان دهنده نسبی بودن دوگانگی است که خود را در هنر نمایان می سازد. علم وهنر با کشفیاتشان این حقیقت را به ما گوش زد می کند که زمان چیزی نیست مگر مسیر تشدید هر پدیده، تکامل فردیت بسوی جهان شمولی، ذهنی به سوی عینی، تکاملی به سوی ذات و حقیقت اشیاء و ما.
بررسی دقیق هنر و پیدایش آن به ما نشان می دهد که بیان هنری آنطور که از بیرون به آن نگریسته می شود پدیده ای بیشتر با هدف تشدید و نه تنبیه اشیاء، زیبائی جهانی؛ اما اگر از درون به آن نگاه کنیم نشان دهنده یک روند رشد است. نتیجه تمدید یا گسترش تکرار ادامه دار طبیعت است و این کاری نیست که بشر قادر به انجام آن باشد؛ از این روی هنر نمی تواند چنین هدفی داشته باشد. بسیاری از این تکرارها که با عنوان " هنر " ارائه می شوند برانگیزاننده هیچ حسی نخواهند بود.
تشدید باعث خلاقیت در سطوحی جدید می گردد، اما تمدید همیشه در یک درجه باقی می ماند. تشدید و تمدید بصورت قطری مقابل یکدیگر قرار دارند و می توان گفت با یکدیگر زاویه ای قائمه می سازند مانند طول و عمق. این حقیقت به وضوح تضاد فیزیکی هنر تصویری و هنر غیر تصویری را نشان می دهد.
اما اگر هدف هنر در طول تاریخ بیان حقیقت اشیاء بوده باشد، بیانی که بتدریج رشد و تکامل یافته نمی توان حقیقت وجود تضاد را در درون هنر و بین شیوه های مختلف آن پذیرفت. این امر در مورد هنر تصویری و هنر غیر تصویری نیز صادق است. از آنجا که هنر دارای ذاتی جهانی است نمی تواند برای پایه ذهنیات بنا نهاده شود؛ اما خصوصیات بشر به وی این اجازه را می دهد که نگرشی کاملاً عینی داشته باشد؛ اما این بدان معنا نیست که بیان تجسمی هنر بر پایه مفاهیم ذهنی قرار داشته باشد.
ذهنیت ما تنها درک می کند، اما در نهایت عامل آفریننده اثر هنری نیست.دو گرایش فوق در آثار هنری بطور همزمان وجود دارند، اما با مشاهده یک اثر می توان گرایش غالب را تشخیص داد. بدلیل پیچیدگی فرم ها و شیوه بیان مبهم روابط دو گرایش فوق به گونه ای نه چندان واضح در یک اثر با یکدیگر مخلوط می گردند. اما این اختلاط مانع از تشخیص دو گرایش موجود یعنی هنر تصویری و هنر غیر تصویری نمی شود. هنر غیر تصویری بیانگر موضوعاتی خاص بوده، درحالی که هنر تصویری اغلب فرم های موجود را تا حد قابل ملاحظه ای خنثی می کند.
این حقیقت که هنر غیر تصویری واقعی نادر است چیزی از ارزش آن نمی کاهد. تکامل همیشه مدیون پیشگامان و نوع آوران می باشد، ولی پیروان آنها اندک هستند. از آنجا که توجه زیادی به مفهوم "جمع" داده می شود لازم است به این نکته اشاره کنیم که تکامل لزوماً خواست جمع (اکثریت ) نیست.
جمع معمولاً در پشت سر مانده ولی ازپیش گامان می خواهد که به خلاقیت بپردازند. پیش گامان نیز به ارتباط با جمع نیازمندند؛ اما این نیاز بدلیل آن نیست که جمع کار آنها را تائید کند بلکه برعکس می توان گفت که پیش گامان به مخالفت جمع که بطور غیر مستقیم بیان می شود به عنوان انگیزه ای برای پیشرفت نیازمندند. آنچه آنها را به جلو می راند جمع نیست بلکه حس درونی آنهاست. آنها بطور خودآگاه یا ناخودآگاه به کشف واقعیات آشکار و نهان می پردازند و از این راه به پیشرفت بشریت کمک می کنند. آنها می دانند که هدف هنر ارائه چیزی نیست که برای همگان قابل فهم باشد؛ در حقیقت انجام چنین
کاری اصولاً غیر ممکن است. درهنر جستجو برای دست یابی به محتوایی که برای همه قابل درک باشد محکوم به شکست خواهد بود. محتوا همواره پدیده ای فردی است. تعقیب چنین هدفی در مذهب نیز بیهوده خواهد بود.
هنر متعلق به همگان اما در عین حال متعلق به هیچکس نیست. هنر چیزی نیست که بتوان در آن شتاب کرد. پیچیدگی هنر در این حقیقت نهفته است که تکامل در آن بطور همزمان با سرعتهای مختلف صورت می پذیرد. حال با خود گذشته و آینده را حمل می کند. اما ما نیازی به پیشگوئی آینده نداریم و این همان چیزی است که هنر غیر تصویری را در مرتبه بالاتری قرار می دهد. همیشه بحث بر سر این بوده است که هنری واقعی برای خلق زیبائی جهانی بدست آید و این است که راه ما را در حال و آینده نشان می دهد. تنها چیزی که ما بدان نیاز داریم ادامه دادن و توسعه آن چیزی است که از قبل وجودداشته است. مسئله مهم آن است که " قوانین ثابت " هنرهای تجسمی شناخته شوند. قوانینی که خود را در هنر غیر تصویری به خوبی عیان می سازند.
امروز همه از تعصبات گذشته، حقایقی که زمانی پذیرفته می شوند وبعد به دور انداخته می گردند خسته شده اند.
هر روز مفهوم نسبی بودن همه چیز بیشتر و بیشتر آشکار و مورد پذیرش قرار می گیرد و به قوانین ثابت بصورت حقیقت محض و تغییر ناپذیر نگریسته نمی شود. گرچه این امر کاملاً قابل درک است اما دید عمیقی به ما نمی دهد. برخی قوانین " وضع " شده و برخی دیگر " کشف " می شوند، همچنین قوانینی وجود دارند که در همه دوران ها صدق می کنند. این نوع قوانین در واقعیتی که ما رادربرگرفته است پنهان اند تغییر نمی کنند.
هنر و علم به ما می گویند که واقعیات در ابتدا غیر قابل درک بنظر می رسند اما کم کم براثر روابط متقابل ماهیت خود را آشکار می سازند. علم و هنر محض می توانند راهنمای ما در این شناخت باشند. محققی معروف اخیراً گفته است که علم محض می تواند نتایج عملی برای بشریت دربر داشته باشد. بطور مشابهی می توان گفت که هنر محض نیز اگرچه انتزاعی به نظر برسد می تواند کاربردی مستقیم در زندگی انسانها داشته باشد.
هنر همچنین به ما نشان می دهد که حقایق ثابتی در مورد فرمها وجود دارد. هر فرم و یا هر خط طرز بیان خاص خود را داراست. این طرز بیان ممکن است تحت تاٌثیر ذهنیت ما تغییر یابد. گرچه این حقایق ساده به نظر می رسد، در بسیاری موارد در هنر نادیده گرفته می شوند. بسیاری تلاش می کنند از راه های مختلف به یک نتیجه برسند. تحقق این امر در هنر تجسمی غیر ممکن است. در هنر تجسمی باید ابزار ساختاری بیان مشخص گردد.
هنر به ما می گوید قوانین ثابتی وجود دارند و همچنین ما را به استفاده از عناصر سازنده و درک روابط ذاتی بین آنها رهنمون می شود. این قوانین را می توان قوانین فردی از قانون پایه ای برابری که باعث خلق تعادل دینامیکی و افشای محتوای حقیقی واقعیات می گردند دانست.
ما در دورانی مشکل اما جالب زندگی می کنیم. پس از پشت سرگذاشتن فرهنگ مادی اکنون زمان تغییر فرا رسیده است، تغییری که در تمام ابعاد فعالیتهای انسانی خود را نشان می دهد. همان طور که به عنوان مثال در پزشکی عده ای قوانین طبیعی مرتبط با زندگی فیزیکی را کشف کرده اند در هنر نیز عده ای به قوانین هنری تجسمی دست یافته اند. اما هنوز این قوانین واضح نیستند. از طریق علم ما بیشترو بیشتر آگاه می شویم که وضعیت جسمانی ما تا حدود زیادی به آنچه می خوریم، و فعالیت بدنی مان بستگی دارد.
نقاشی عمل بکار بردن رنگ دانه محلول در یک رقیق کننده و یک عامل چسپاننده (یک چسب ) بر روی یک سطح (نگهدارنده) مانند کاغذ ، بوم یا دیوار است. این کار توسط یک نقاش انجام می شود. این واژه بخصوص زمانی به کار می رود که این کار حرفه شخص مورد نظر باشد. قدمت نقاشی در بین انسانها ، شش برابر قدمت استفاده از زبان نوشتاری است.
در قیاس با نقاشی ، طراحی ، سلسله عملیات ایجاد یک سری اثر و نشانه با استفاده از فشار آوردن یا حرکت ابزاری بر روی یک سطح است.
یک روش قابل اجرا برای تزئین دیوارهای یک اتاق با استفاده از نقاشی در ساختار جزئیات کار موجود است.

ظهر عاشورا اثر استاد محمود فرشچیان
تاریخ نقاشی
قدیمی ترین نقاشی ها در دنیا که متعلق به حدود 32000 هزار سال قبل می باشد، در گروته شاوه فرانسه قرار دارد. این نقاشی ها که با استفاده از افرای قرمز و رنگ دانه سیاه حکاکی و رنگ شده اند، تصاویری از اسب ها ، کرگدن ها، شیرها، بوفالوها و ماموت ها را نشان می دهند. اینها نمونه هایی از نقاشی در غار هستند که در تمام دنیا وجود دارند.
امروزه ،بسیاری از آثار شناخته شده و مشهور هنری مانند مونالیزا نقاشی هستند. در حال حاضر اختلاف نظرهای جزئی در مورد کاملا هنری بودن آثاری که به روشهای غیر سنتی و با روش های غیر از شیوه های کلاسیک خلق می شوند وجود دارد.از لحاظ مفهومی هنرمندانی که از صدا ، نور ، آتش بازی ، چاپگرجوهرافشان ، پیکسل های صفحه مانیتور و حتی پاستل یا مواد دیگر استفاده می کنند، یا رنگهای آمیخته با زرده تخم مرغ را بکار می برند، یکسان هستند. در نتیجه به اغلب کارهای هنری ، نقاشی گفته می شود.

 

 

 


درباره رنگ
رنگ ترکیبی از رنگدانه ، حلال ، چسپاننده و در برخی موارد تسریع یا کند کننده ای برای خشک شدن ، بهبود دهنده بافت ، تثبت کننده و یا هر ماده اصلاح کننده دیگری است. قبل از آنکه رنگ بر روی بوم قرار گیرد، معمولا ابتدا آن را آغشته به نوعی زمینه (یک لایه پوششی که معمولا از جنس جسو می باشد) می کنند تا چسپندگی با رنگ را افزایش داده و حالت بافت سبدی بوم را برای جلوگیری از تراوش کاهش می دهد. با اینکه انتظار می رود رنگدانه هایی که برای نقاشی بکار می روند ثابت باشند، اما برخی از نقاشان از رنگهایی استفاده می کنند که دارای رنگدانه های فرار هستند.

 

ابزار مورد استفاده نقاش شامل انواع مختلفی است . از جمله :
• قلم موی نقاشی
• کاردک
• پالت (از جنس چوب یا پلاستیک که در هنگام نقاشی رنگ را روی آن قرار داده و استفاده می کنند)
• اسفنج
• گیره
• سه پایه
• قوطی اسپری رنگ
• اسپری رنگی دارای هوای فشرده

شام آخر اثر لئوناردو داوینچی

 

به این موارد می توان گچ ، مداد گرافیت ، پارچه کهنه یا دستمال کاغذ ی ، آینه ( که گاهی برای تغییر زاویه دید و پرسپکتیو و گاهی نیز برای نقاشی شخص از خودش بکار می رود) تربانتین یا هر رقیق کننده بی بوی دیگر (که معمولاً به همراه روغن استفاه می شود) ،مدل یا موضوع و شاید نور پردازی آتلیه را نیز اضافه نمود.

 

تکنیکهای نقاشی
تکنیکهای نقاشی عبارتند از :
• رنگ زنی غلیظ
• آبرنگ
• لعاب دادن
• نقاشی یا رنگ مومی ( نقاشی یا رنگی که با موم آب کرده بسازند)
• نقاشی دیواری که معروفترین نوع آن فرسکو می باشد.
• سایش و نقاشی نقطه ای
• فوماتو
• سامی – ای
• کلاژ
• نقاشی بر روی تخته
• نقاشی یا اسپری گرافیتی
• (نقاشی) با مواد جدید
• نقاشی یا کامپیوتر

 

حلال های رنگ
حلال ماده ای است که رنگدانه در آن حل یا قرار داده می شود. تقریباً تمامی حلالهای طراحی در نقاشی نیز قابل استفاده هستند.

 

برخی از آنها عبارتند از :
• رنگ روغن ، شامل رنگهای جدید قابل اختلاط با آب
• رنگ اکریلیک
• سایه روشن
• رنگ انگشتی
• مرکب
• پاستل ، شامل پاستل خشک ، پاستل روغنی و موادهای پاستل
• تمپرا (رنگهای آمیخته تا زرده تخم مرغ)
• رنگ مومی
• آبرنگ
سبک های معروف نقاشی
سبک های نقاشی می توانند با روشهای بکارگیری و یا با توجه به جنبش هنری که بیشترین تطبیق را با مشخصات غالب و حاکمی که نقاشی نشان می دهد دارند، مشخص شوند. سبک های معروف عبارتند از:
• رئالیسم (واقع گرایی)
• امپرسیونیسم (برداشت گرایی)
• پوینتولیسم
• هنر ابتدایی
• کوبیسم (حجم گری)
• مدرنیسم (نوگرایی)
• آبستره (انتزاعی)
• پست مدرنیسم (فرا نوین)
• آوانگارد (پیشگام ، وابسته به مکتب های هنری نوین و غیر سنتی)
• ساختار گرایی
• کتاره سخت
• گرافیتی
• نقاشی اصیل ایرانی

 

 

 

اصطلاحات معمول نقاشی
این اصطلاحات عبارتند از :
• تمثیل
• بادگن
• پوینیلیسم (گذاشتن نقطه های رنگین روی سطح سفید)
• فانتزی
• نقاشی فیگور (پیکر)
• تصویر سازی
• صنعتی
• منظره
• طبیعت گرا
• چهره
• علمی تخیلی
• طبیعت بی جان
• سورئالیسم (فرا واقع گرایی)
• جنگ

 

می توانید مطالب دیگری را نیز راجع به منشاء هنر و فهرستی از نقاشان مشهور مطالعه کنید.
یکی از مقوله های مطرح شده و ناشناخته در نقاشی ، نقاشی چهار بعدی است.

 


نقاشی ایرانی :
نقاشى هنرى است جامع؛ که موضوع آن شامل همهٔ دنیاى مرئى مى‌باشد. ایران به هنر جهانى نوعى نقاشى عرضه نمود که داراى ویژگى‌هاى منحصر به فردى مى‌باشد و چنان لذتى به بینندهٔ خود مى‌بخشد که کمتر هنرى قادر به آن است.

نقاشى ایرانى با تمام دنیاى گستردهٔ مقابلش، به سنت اصلى خویش وفادار ماند و هنر تصویرى ممتازى به‌وجود آورد؛ اما هرگز از اصول تجریدى خود جدا نشد و هرگز به دنبال شبیه‌سازى نبود به همین دلیل نیز توانست تا سرحد کمال پیش رود. این نقاشى علیرغم تأثیرات خارجى گوناگون نوعى پیوستگى درونى در خود دارد.

 

نقاشى ایرانى در طول تاریخ خود شامل مضامین متنوع حماسی، تغزلی، عرفانى و اخلاقى بوده است. و از اندیشهٔ فلسفى - عرفانى که با روح ایرانى سازگار است، نشانه‌هایى در خود دارد. در پس این نقاشى ذهن و فکر شرقى نهفته است که با دیدگاه اروپایى در زمینهٔ تصویرسازى کاملاً متفاوت مى‌باشد؛ ذهن شرقى نیازهاى تماشاگر را مدنظر دارد.

نقاشى ایرانى برداشتى عقلانى از ماهیت هستى ارائه نمى‌دهد. جهان‌بینى ایرانى اساساً خیالى (رمانتیک) است. از چیزهاى عجیب لذت مى‌برد و آمادهٔ پذیرش موضوعات باورنکردنى است. هنرمند ایرانی، صحنهٔ نقاشى خود را براى لذت خود و تماشاگر ایجاد مى‌کند و این امر بسیار شبیه آن چیزى است که در تآتر اتفاق مى‌افتد.

 

در نقاشى ایرانى مفهوم و دریافت از شکل، عمق و دامنهٔ وسیع‌ترى یافت و با دقت و دید شاعرانه دنیاى دیگرى را پیش‌رو نهاد و کشف و شهود عرفانى را در قالب‌هاى ملموس ارائه نمود.
در نقاشى ایرانى سخن از درام، عشق و رؤیا، حساسیت تلطیف شده و شور و شوق در میان است.
در این نقاشى هنرمند علاوه بر قدرت قلم و مهارت کامل تکنیکی، خطوط را با احساسى عمیق و درکى فلسفى از طبیعت و هستى ترسیم مى‌کند. اگر در نقاشى ایرانى سایه وجود ندارد. به‌خاطر آرمان‌گرایى خاص آن است.
نقاشى ایرانى با هنر مدیترانه قرابت‌هایى دارد ولى به هنر کشورهاى آسیایى نزدیک‌تر است. این نقاشى که از بزرگ‌ترین مکاتب هنرى آسیا به‌شمار مى‌‌آید از نقاشى هند کاملاً متمایز است. مکتب نقاشى مغولى هند که در ابتدا بر پایهٔ نقاشى کلاسیک ایرانى شکل گرفت؛ از همان ابتدا از آن جدا شد. نقاشى ایرانى با نقاشى چینى نیز متفاوت است. بخشى از این تفاوت‌ها به‌دلیل اختلاف در جها‌ن‌بینى و تفکر است؛ بخشى هم به ‌سبب تفاوت در مواد مصرفى و کاربرد آنها در نقاشى است. تمام نقاشى‌هاى ایرانى رنگى است و هنرمند ایرانى تمام زمینهٔ تابلو را با رنگ پوشانده است. آن‌هم با رنگ‌هاى متضاد و درخشان که هماهنگى شگفت‌آورى دارند. این نقاشى شکوه و درخشش خاصى دارد که در هنر هیچ کشورى تا این اندازه ارائه نشده است. درخشش آسمان، زیبایى شگفت‌انگیز شکوفه‌هاى بهارى و در میان آنها انسان‌هایى که با پوشاک فاخر، به هم عشق و نفرت مى‌ورزند و یا در شادى و اندوه به‌سر مى‌برند، تصویر کلى نقاشى‌هاى ایرانى را تشکیل مى‌دهد. طراحى‌هاى فاقد رنگ نیز در نقاشى‌هاى ارانى زیبایى خاص خود را دارند و نیازى به رنگ در آنها احساس نمى‌شود. این امر نشانهٔ خصلت متمایز و خاص خط در نقاشى ایرانى است.
حامیان نقاشان در طول تاریخ، شاهزادگان و ثروتمندان بوده‌اند و آنها نیز مجبور به پیروى از سلیقهٔ این حامیان بودند. البته نقاشى ایران ضد دینى نبود، و نمونه‌هاى زیادى وجود دارد که داراى موضوعات مذهبى است.
مضمون بیشتر نقاشى‌هاى ایرانى با الهام از اشعار پارسى صورت گرفته که در این اشعار، عرفان نقش عمده‌اى بازى مى‌کند. زبان عرفانی، زبان جهانى است. روحانیتى درونى در نقاشى ایرانى وجود دارد که به دلیل نبودن بیان عاطفى آشکار، نهفته به‌نظر مى‌رسد.
ایرانیان در عرصه‌هاى مختلف تصویرى و تزئینى از دیرباز فعالیت داشته‌اند. شواهد نشان مى‌دهد که سنت‌ نقاشى دیوارى بسیار کهن‌تر از سنت تصویرگرى کتاب بوده است. مثلاً نقاشى دیوارى توأم با گچبرى رنگى از عصر اشکانیان در ایران معمول بوده و بعد از استیلاى مغولان بود که تصویرگرى کتاب رونق یافت و مجدداً در دورهٔ صفویه نقاشى دیوارى مورد توجه واقع شد.
بسیارى از آثار تصویرى شناخته شده فاقد امضا هستند. نقاشان ایرانى تا اواخر سدهٔ هشتم هجرى آثارشان را امضا نمى‌کردند. بعد از آن نیز آثار خود را رقم مى‌زدند اما این حق مسلم آنها به‌شمار نمى‌رفت. از اواخر سدهٔ یازدهم، هنرمند ایرانى با عبارات خاص اثر خود را رقم مى‌زد. نقاش ایرانى در ادوار گذشته از ابزار فردیت خود به‌عنوان آفرینندۀ اثر هنرى خوددارى مى‌کرده است.
در نقاشى ایرانی، سایه‌روشن و حجم و پرسپکتیو وجود ندارد. مناظر نزدیک در پایین و مناظر دور در قسمت بالا تصویر مى‌شده است. چهره‌ها بیشتر سه رخ هستند و هنرمند به کشیدن لباس‌هاى فاخر و زیبا علاقهٔ بیشترى داشته تا کشیدن پیکره‌هاى انسانی.
کلمهٔ مینیاتور که به نقاش ایرانى گفته مى‌شود در اصل یک واژهٔ بیگانه است و به معنى کوچکتر نشان دادن مى‌باشد. این واژه در نیمهٔ اول قرن بیستم در زبان فارسى معمول شد. معنى واقعى آن شامل هر شش هنرى ظریف و کوچک است که به هر سبک و شیوه‌اى ساخته شده باشد. اما در حال حاضر در ایران به نقاشى‌هاى ایرانى که از سبک و روش اروپایى پیروى نکرده و داراى ویژگى نقاشى سنتى است مینیاتور مى‌گویند؛ که این موضوع یک غلط رایج بشمار مى‌آید.

 

ابزارهای نقاشی :
ابزارهاى نقاشى شامل وسایل و موادى است که به‌واسطهٔ آنها نقاش قادر به آفرینش یک اثر هنرى مى‌شود.

 

قلم‌مو
قلم‌مو وسیله‌اى است براى بکار بردن رنگ در نقاشى و ایجاد بافت. قلم‌موهاى مختلف براى تکنیک‌ها و مواد و مصالح مختلف بکار مى‌روند. قلم‌موهاى نرم براى نقاشى آبرنگ و تمپرا مناسبند و معمولاً از موى سمور ساخته مى‌شوند. قلم‌موهاى زبر، معمولاً از موى خوک ساخته مى‌شوند و براى نقاشى رنگ روغن کاربرد دارند. قلم‌موهاى سرگِرد معمولاً نرم هستند و قلم‌موهاى سرکوتاه براى ایجاد لایه‌هاى ضخیم رنگ بکار مى‌روند. از قلم‌موهاى تخت مى‌توان براى ایجاد خطوط مرزى نیز استفاده کرد و براى این‌کار باید از کناره‌هاى قلم‌مو استفاده شود.


قلم‌موها از موى حیوانات مختلفى نظیر سنجاب، سمور، خوک، گوساله و ... ساخته مى‌شوند.
امروزه قلم‌موهایى نیز از الیاف مصنوعى ساخته مى‌شوند که مرغوبیت ندارند. انتخاب نوع قلم‌مو و نحوه بکار بردن آن بستگى به روش و کیفیت رنگى دارد که بکار مى‌رود.

 

کاردک
کاردک ابزارى است انعطاف‌پذیر که معمولاً از جنس فولاد ساخته مى‌شود. از این ابزار مى‌توان مستقیماً براى ایجاد فرم‌هاى خاص با رنگ، روى سطح بوم استفاده کرد. از کاردک معمولاً براى مخلوط کردن رنگ و پخش کردن آستر و رنگ روى بوم استفاده مى‌شود.

ایربراش
ایربراش نوعى وسیلهٔ نقاشى است که امکان پاشیدن رنگ را به صورت دلخواه ایجاد مى‌کند. این وسیله شبیه قلم خودنویس بزرگى است که به یک دستگاه کمپرسور هوا وصل مى‌شود. براى پاشیدن رنگ به‌طور دقیق در هر محدوده باید از پوشش‌هاى چسبى استفاده کرد و پس از انجام کار آن‌را جدا نمود. این ابزار امکان ایجاد سایه‌روشن‌هاى ظریف و دقیق را دارد. این ابزار در تصویرسازی، نقاشی، عکاسی، گرافیک و ... امکانات بسیارى را فراهم مى‌آورد.

 

تخته شستى (تخته رنگ)

وسیله‌اى است که معمولاً از جنس تخته نازک ساخته مى‌شود و شکل بیضى یا مستطیل با سوراخى براى قرار دادن انگشت شست دارد که به منظور قرار دادن و ساختن ‌رنگ‌ها و مخلوط کردن آنها بکار مى‌رود.

 

رنگ
هر اثر نقاشى به‌واسطهٔ رنگ امکان حیات مى‌یابد و به‌صورت سطحى روى زمینه قرار مى‌گیرد. رنگ‌ به‌صورت‌هاى مختلف در دسترس نقاشان قرار دارند که استفاده از هر یک نیازمند بکار گرفتن تکنیک مربوط به آن مى‌باشد. مانند رنگ‌هاى پودری، رنگ‌هاى جوهری، رنگ‌هاى روغنی، رنگ‌هاى آبى و ...
رنگ و روغن
رنگ‌روغن امروزه به‌صورت رنگ‌روغن‌هاى لوله‌اى ساخت کارخانه‌هاى مختلف در بازار وجود دارد. براى ساخت این رنگ، مواد رنگى را آسیاب کرده با روغن برزک یا روغن گردو مخلوط مى‌کنند.

 


مداد رنگى
جسم استوانه‌‌اى‌شکل داخل مداد که به‌طور عام مغزى نامیده مى‌شود، ترکیبى است از مادهٔ رنگى فشرده و نوعى موم و ماده‌اى به اسم کائولین. جنس این مغزى‌ها نسبتاً نرم است. جعبه‌هاى حاوى مداد رنگى در انواع و اندازه‌هاى مختلفى به بازار عرضه شده است. نوعى از مدادهاى رنگى خاصیت آبرنگى دارند و معروف به مدادهاى آبرنگى هستند.

 

پاستل
پاستل از جمله رنگ‌هاى بدون بَست است. مواد رنگى آسیاب‌شده با نوعى مادهٔ چسب‌دار مخلوط مى‌شود و به شکل مداد کوچکى در مى‌آید.

 

مداد شمعى
مداد شمعى روغنى‌تر از مدادهاى پاستل هستند. مواد رنگى را در موم یا سایر مواد قابل ذوب حل مى‌کنند، بعد آن را مثل پاستل به‌شکل مدادهاى کوچک قالب مى‌گیرند.

 

گواش
گواش رنگ‌ماده‌اى است کدر که پوشانندگى خوبى دارد و محلول در آب است و براى ایجاد سطوح تخت رنگى به‌کار مى‌رود. نگارگران قدیم ایرانى از ماده‌اى شبیه گواش استفاده مى‌کردند و آن را رنگ جسمى مى‌نامیدند.

 

اکریلیک
اکریلیک از جملهٔ رنگ‌هاى محلول در آب است که قابلیت انعطاف زیادى دارد. خیلى زود خشک مى‌شود و مقاومت خوبى دارد.
سطوح مورد استفاده در نقاشی :
سطحى که بتوان مستقیماً روى آن نقاشى کرد زمینه (سطح) نامیده مى‌شود. براى نقاشى زمینه‌هایى نظیر کاغذ، مقوا یا پارچه لازم است. از سطوح دیگرى نیز مى‌توان به‌عنوان زمینه استفاده کرد؛ مثل سنگ، دیوار، شیشه، فلز، چوب و ... بعضى از این سطوح روى رنگ تأثیر شیمیایى مى‌گذارند و آن را تغییر مى‌دهند و بعضى موجب ناپایدارى رنگ مى‌شوند یا آنها را تیره مى‌کنند. بعضى زمینه‌ها را باید با آسترى ‌پوشاند تا رنگ روى آنها بچسبد. آسترى لایهٔ نازکى بین زمینه و رنگ است که در واقع نوعى زیررنگ محسوب مى‌شود. خودآسترى مى‌تواند رنگى باشد و زمینهٔ رنگى اثر قرار گیرد. در تمام موارد زمینه باید متناسب با تکنیک مورد استفادهٔ نقاشى انتخاب شود.

 

اولین زمینهٔ نقاشى در تاریخ هنر، دیوارهٔ غارهاى محل سکونت انسان‌هاى ماقبل تاریخ بوده است؛ و دیوار در تمام دوران‌ها سطح متداولى بوده که هنرمندان روى آن نقاشى مى‌کردند.

 

کاغذ
بوم
مقوا

 

کاغذ
کاغذ ساده‌ترین زمینه براى نقاشى است و براى انواع رنگ‌ها مناسب است. در مواردى مثل نقاشى رنگ روغن باید آسترى زده شود. در گذشته کاغذ از پارچه تهیه مى‌شد؛ اما امروزه کاغذ از چوب تهیه مى‌شود. کاغذها انواع مختلفى دارند. کاغذ را آهار مى‌دهند تا شدت جذب رنگ را کاهش دهند.

 



تمام کاغذها در مقابل رطوبت امکان تغییر شکل دارند و باید تمهیدات لازم قبل از کار صورت پذیرد.
کاغذ بهترین سطح براى کار طراحى است. کاغذى که از الیاف کتان تهیه شده باشد، به‌دلیل کیفیت مرغوب و استفاده سهل از قلم‌مو بر روى آن، براى آبرنگ و گواش مناسب است.

 

مقوا
مقوا سطحى است مناسب براى طراحى و نقاشی. انواع مقواها با کیفیت‌هاى متفاوت امکان کار با ابزار مختلفى را فراهم مى‌سازد. از جمله کاغذها و مقواهاى مرغوب که در کشورهاى مختلف تولید مى‌شوند مى‌توان کانسون ساخت فرانسه، فابریانو محصول ایتالیا، آرش تولید فرانسه، واتمن تولید انگلستان، گوآرو تولید اسپانیا، گرومباچر ساخت امریکا و ... را نام برد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  47  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پروژه کارآفرینی آموزشگاه نقاشی

تحقیق در مورد نقاشی

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد نقاشی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد نقاشی


تحقیق در مورد نقاشی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه27

 

فهرست مطالب

  تاریخچه نقاشی تاریخ هنر نقاشی در ایران به زمان غارنشینی برمیگردد. در غارهای استان لرستان تصاویر نقاشی شده از حیوانات و تصاویر کشف شده است.
نقاشی های کشف شده در مناطق تپه سیالک و لرستان بر روی ظروف سفالی، ثابت می کند که هنرمندان این مناطق با هنر نقاشی آشنایی داشته اند.
همچنین نقاشیهایی از دوران اشکانیان، نقاشی های معدودی بر روی دیوار، که بیشتر آنها از قسمتهای شمالی رودخانه فرات بدست آمده، کشف شده است. یکی از این نقاشیها منظره یک شکار را نشان میدهد. وضعیت سوارها و حیوانات و سبک بکار رفته در این نقاشی ما را بیاد منیاتورهای ایرانی می اندازد.
در نقاشیهای دوران هخامنشی، نقاشی از روی چهره بر سایر نقاشی های دیگر تقدم داشت. تناسب و زیبایی رنگها از این دوران، بسیار جالب توجه است. نقاشی ها بدون سایه و با همدیگر هماهنگی دارند. در بعضی از موارد، سطوح سیاه پر رنگ را محدود کرده اند.
مانی، (پیامبر و نقاش ایرانی)، که در قرن سوم زندگی میکرد، یک نقاش با تجربه و ماهر بود. نقاشی های او یکی از معجزاتش بود.
نقاشی (
Torfan) که در صحرای گال استان ترکستان


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد نقاشی

تحلیل و تفسیر نقاشی کودکان و بزرگسالانPpt

اختصاصی از فی موو تحلیل و تفسیر نقاشی کودکان و بزرگسالانPpt دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

با این اموزش شما قادر خواهید بود براحتی هرچه تمامتر با استفاده از جزئیات درون یک نقاشی اعم از خط،نقطه،اشکال مختلف،ادمهایی که میکشد و...پی به شخصیت طرف مورد نظر خود ببرید که قابلیت کارایی در تمام سنین اعم از خردسال،کودک،نوجوان،جوان و حتی بزرگسالان رانیز دارد،با یک نقاشی ساده،پی به شخصیت طرف مدنظر خود ببرید.۱۰۰ درصد تضمینی


دانلود با لینک مستقیم


تحلیل و تفسیر نقاشی کودکان و بزرگسالانPpt

تحلیل و تفسیر نقاشی کودکان و بزرگسالانPpt

اختصاصی از فی موو تحلیل و تفسیر نقاشی کودکان و بزرگسالانPpt دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

در این تحلیل و تفسیر شما قادر خواهید بود با یک نقاشی ساده اعم از خردسال،کودک،نوجوان،جوان و حتی بزرگسال پی به شخصبت آن ببرید با استفاده از خطوط و اشکال و نقطه ها و دیگر جزئیات،۱۰۰ درصد تضمیمی


دانلود با لینک مستقیم


تحلیل و تفسیر نقاشی کودکان و بزرگسالانPpt

دانلود مقاله تاثیرات اوکیو-ئه بر نقاشی اروپایی

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله تاثیرات اوکیو-ئه بر نقاشی اروپایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

تغییرات بنیادین در نیمه دوم قرن نوزدهم در اوضاع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و علمی اروپا موجبات دگرگونی اساسی در زندگی مردم را فراهم نمود. رشد فرهنگی اروپاییان و آشنائی بیشتر با تمدن های شرقی علاقمندی زیادی نسبت به آثار هنری خاوردوربویژه هنر ژاپنی در بین آنها بوجود آورد. ژاپن گرایی، پدیده ای که در زندگی مردم اروپا نفوذ کرده بود، برپایی نمایشگاه های متعدد هنر ژاپنی در اروپا، هم زمان با اختراع دوربین عکاسی، پیدایش نظریات جدید علمی در رنگ و شکل گیری سبک امپرسیونیسم در اندیشة نقاشان جوان فرانسه سبب گرایش این هنرمندان به چاپ های اوکیو-ئه و آثار هنرمندانی چون اوتامارو، هیروشیگه و هوکاسای گردید. برخورد این هنرها زمینه تغییرات اساسی در هنر اروپا را مهیا نمود. نقاشان اروپا قراردادها و اصول نقاشی غرب را نادیده گرفته و به سوی اصول نقاشی شرقی از جمله: رنگ های تخت و درخشان، زوایای دید مختلف و موضوعات روزمزد زدندگی گرایش یافتند. در این مقاله، پیشینة ورود اوکیو-ئه به اروپا و تجربیات هنرمندان نسل اول و نسل دوم امپرسیونیسم مورد بررسی قرار گرفته است.

 

نگارستان
مهتاب ویابو
۱. آندو هیروشیگه Ando Hiroshige
۲. تولد: ادو ۱۷۹۷ ‎/ وفات: ادو ۱۸۵۸
۳. سبک هنرمند: باسمه ژاپنی (نوعی هنر چاپی یا به عبارتی روش چاپ رنگی با لوحه های چوبی که از اواخر قرن هفدهم بوجود آمد. زندگی روزمره مردم و فرهنگ عامه موضوع اصلی آثار این سبک بود. آثار با فضایی تزیینی؛ طرح خطی و سطوح رنگی درخشان به تصویر کشیده می شد. این هنر ریشه در سنت مردم ژاپن دارد)
۴. درباره هنرمند: «هیروشیگه» از هنرمند هم عصر خود «هوکوسای» بسیار جوان تر بود؛ اما آثارش با تأثیر از پیشکسوت و هم وطن هنرمندش خلق می شد. هر چند آثار «هیروشیگه»؛ روان تر؛ ساده تر و حقیقتی تر بود و رنگ ها با سلیقه و دقت بیشتری انتخاب می شد. آثار هیروشیگه را تجلی هنر زیبا و ساده ژاپن می دانند.آثار ساده و زیبای هنرمندان ژاپنی، تأثیر بسزایی بر آثار هنرمندان اروپایی اواخر قرن نوزدهم داشت به طوری که امپرسیونیست ها با تأثیر از هنر «باسمه ژاپنی»؛ آثار فراوانی آفریدند. «کلودمانه»؛ مجموعه ای از آثار هیروشیگه جمع آوری کرده بود.
۵. نام تابلو و مشخصات تابلو: مهتاب و یابوی سرکش / قالب های چوبی نقاشی شده که تصاویر آن بر کاغذ چاپ شده است / ۱۸۴۰ / ۳۴*۲۲ سانتی متر.
روی پل؛ کاروانی خسته با چهارپایی که توان حرکت ندارد دیده می شود. نور مهتاب؛ آنها را هدایت می کند. اما در پایین پل؛ کاروانی سرحال و شاداب؛ در حالی که چهارپای چموشی؛ پشت به ماه؛ در حال آزار صاحبش است و فرمان نمی برد دیده می شود. نوعی تضاد زمانی در اثر وجود دارد. روی پل نور مهتاب؛ شب را نشان داده و پایین پل؛ ماه؛ حکم خورشید دارد و روز را نشان می دهد! رنگها ساده اما زیبا هستند.
۶. محل نگهداری تابلو: موزه بریتیش / لندن.
مرتضى تولوز ممیز
MORTEZA TOULOUSE
تولوز لوترک(۱۹۰۱ _ ۱۸۶۴)
نقاش، گرافیست
طراح پوستر و طراح طنزپرداز
لوترک به سبب دستیابى به زبانى موجز و گویا در طراحى، از پیشگامان هنر مدرن به شمار مى آید. او همچنین با نوآورى هایش باعث انقلابى در هنر پوستر شده است.
او، خیلى زود از اصول آکادمیک روى گردانید و در کارگاه خود به فعالیت هنرى پرداخت. در میان نقاشان اواخر قرن نوزدهم، او مقام ممتاز و شیوه اى منفرد دارد. لوترک از هنرمندانى است که در قالب گروه یا مکتب خاصى نمى گنجد.
تولوز لترک ۱۳ سال در کارگاه شخصى اش و در گوشه اى ازمحله معروف «مون مارتر» پاریس زندگى و کار کرد. او تماشاچى دقیق «تمدن شبانه» پاریس اواخر قرن نوزده بود. آنچه دید با مهارت ثبت کرد: چهره سرشناسان زمانه را در تالارهاى کاباره، میخانه ها و سیرک ها و در میان روسپیان و مردان و زنان سبکسر و بى بند و بار به تصویر کشید. همه اینها را «لوترک» با بیانى طنزآمیز به تصویر کشیده است.
نگاه تیز او درون اجتماعى را که خود نیز جزیى از آن بود، مورد کاوش قرار داده و در قاموس حالت ها و حرکتهایى و در زیر چشمان نافذ و دستان توانایش براى همیشه ثبت کرده است. لوترک، به بهترین نحو از اسلوب باسمه هاى ژاپنى بهره گرفت. او از مانه، دگا و گوگن نیز چیزهایى آموخت.
اگر سبک و سیاق پوسترهاى لوترک شبیه پوسترهاى تبلیغاتى است به دلیل همه آن چیزى است که هنر اروپایى از هنر ژاپنى برداشت کرد. سبک و سیاق هنر اروپاییانى که متأثر از باسمه هاى ژاپنى بودند به شیوه ساده و کارآمدى تبدیل شد که براى تبلیغات مناسبت بسیار داشت.
لوترک با طراحى نخستین پوسترها و باسمه هایش به شهرت رسید. (۱۸۹۲ _ ۱۸۹۱).
یک اجماع بین المللى در هنر گرافیک
در آوریل ۱۸۸۹ در شهر پاریس یک مجله با نام «قلم» La Plume توسط «لئون دشان» تأسیس شد. چیزى نگذشت که توجه این مجله به سمت هنرهاى زیبا جلب شد تا جایى که در محل دفتر مجله «نمایشگاه صد» افتتاح شد. در ابتدا، آثار صد نفر هنرمند دوستدار مجله به نمایش گذاشته مى شد ولى در عمل پذیراى تمام کسانى شد که با اهداف مجله همسو بودند.
«پوستر»، مد آن زمان بود و مجله «قلم» به فروش و نمایش پوستر اهمیت مى داد. به طورى که در مجموع ۴۳ نمایشگاه پوستر در آن محل برگزار شد. «تولوز لوترک» نیز دو نوبت در این نمایشگاه ها شرکت کرد. پس از مرگ لئون دشان در ایام جوانى، شایسته بود که یادبود صدمین سالمرگ تولوز لوترک با احیاى سالن «دشان» یا همان «نمایشگاه صد» همراه مى شد: صد پوستر از آثار صد گرافیست برتر جهان براى بزرگداشت خاطره «هانرى دو تولوز لوترک»، هنرمندى که در نهم سپتامبر ۱۹۰۱ درگذشت، در محل «نمایشگاه صد».
در سال ۲۰۰۱ باشگاه همکاران موزه لوترک خود را موظف به بزرگداشت صدمین سالمرگ هنرمندى دانستند که شهرت وى در طراحى پوستر جهانى شده بود. این بزرگداشت توسط طراحان گرافیک نامدار جهان که لوترک را نمونه آزاداندیشى و استاد کاربرد پوستر مى دانستند، فراهم آمد. آنان براى بزرگداشت یاد این هنرمند به فراخوان «آنتون بکه» طراح هلندى جواب دادند. این صد گرافیست غالباً از مشخصه هاى لوترک مانند: کلاه، عینک، چهره و اندام به صورت تصویر در تصویر استفاده کرده اند.
در ضمن مجموعه پوسترهاى طراحى شده در کتابى تحت عنوان بزرگداشت صدمین سال درگذشت طراح پوستر «هانرى تولوز لوترک» توسط انتشارات اودیسه جمع آورى شده است.
نکته جالب توجه در طراحى جلد کتاب، اسامى صد طراح این نمایشگاه است که به نام خانوادگى هر یک از آنها نام «تولوز» اضافه شده و تحت عنوان خانواده تولوز لوترک در پشت جلد کتاب آورده شده است.
فرهنگسراى قانون (ابن سینا) _ شهرک غرب
۱۵ تا ۲۶ آبان ماه ۱۳۸۴ _ تهران
نمایشگاه آثار مینا قویدل
تا مهار طبیعت
در همه ادوار بشرى، منظره سازى و به معناى دقیق کلمه، منظره سازى از آن نوع که طبیعت را تقلید کند، مورد علاقه همه اقشار مردم بوده و هست.
هنرمندى که بتواند با انتقال رنگ از «پالت» بر روى «بوم» جلوه اى از طبیعت را متجلى سازد، درنزد همه مردم قدر ومنزلت مى یابد.
«کنت کلارک» Kenneth clark نویسنده و منتقد انگلیسى مى گوید: «چشم انداز آرام برکه اى که آسمان آبى را در خود باز مى تاباند و در میان حلقه درختان تیره فام جلوه اش افزون تر مى شود، چیزى است که هیچ کس در زیبایى اش تردید ندارد.»
احساس لذتى که پس از مشاهده یک منظره خوب به آدمى دست مى دهد، پس از احساس عشق، عام ترین و انسان شمول ترین احساس شناخته شده بشرى است. لذا، کار و ممارست و خلاقیت در عرصه نقاشى از طبیعت یا منظره سازى، تأثیرى بسیار قوى و غیرقابل انکار بر ذوق عامه مردم دارد. نقاشان منظره ساز مى توانند احساس خام آدمها را در مقابل طبیعت که غالباً احساسى انفعالى و بدوى است؛ ارتقا بخشند و به تعبیر دیگر، سطح استنباط و زاویه دید عامه را در مرتبه بالاترى قرار دهند.
در نقاشى یک سده اخیر ایران، منظره پردازى به عنوان یک «ژانر» پایگاه مطمئن و سابقه مدونى پیدا نکرده است. هر چند که دوره یا دوره هایى از تجربه یا وسوسه منظره سازى را مى توان ردیابى کرد، اما سمت و سو، شیوه و هدف از پیش تعیین شده اى را نمى توان استخراج کرد. حافظه تئوریک یا میزان درک و آشنایى عملى نقاشان ما از مفهوم طبیعت غالباً متأثر از آثار امپرسیونیست ها و ناتورالیست هاى اروپایى است. به عبارت روشن تر، زبان و لحن و شیوه اى که متأثر از اقلیم، فرهنگ و زیبایى شناسى برخاسته از جغرافیاى ایران باشد، هنوز در نقاشى معاصر ما و در حوزه «منظره پردازى» تدوین و تألیف نشده است. در واقع، منظره پردازى یک «ژانر» مغفول در نقاشى یک سده اخیر ماست.
جست وجوها و مطالعات مینا قویدل، که بیشتر مبتنى بر عکس و به ندرت از رودررویى با طبیعت حاصل شده، در همین حد و اندازه مى تواند آغاز خوبى را نوید دهد. هر چند که به نظر مى رسد او «طبیعت» را منزلى از منزل هایى که بر سر راهش قرار گرفته تلقى مى کند، اما آنچه تاکنون از او دیده ایم، نوید ظهور یک منظره پرداز توانمند را مى دهد.
ادوار مانه
ادوار مانه (به فرانسوی: Édouard Manet) (۲۳ ژانویه، ۱۸۳۲ میلادی - ۳۰ آوریل، ۱۸۸۳ میلادی) نقاشی فرانسوی است. او یکی از اولین هنرمندان قرن نوزدهم میلادی بود که به مضامین زندگی مدرن پرداخت. او همچنین یکی از محوری‌ترین هنرمندان در انتقال از رئالیسم به امپرسیونیسم به حساب می‌آید.
شاهکارهای ابتدایی مانه، ناهار در چمنزار و المپیا بسیار بحث برانگیز بودند و همواره به عنوان خط مشی برای نقاشان جوان امپرسیونیسم، مورد استفاده قرار می‌گرفتند. امروزه این آثار را پایه و اساس تکامل هنر مدرن می‌شناسند.
سال‌های آغازین زندگی
ادوار مانه در ۲۳ ژانویه سال ۱۸۳۲ میلادی در پاریس و در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمد. مادرش «یوژانی - دزیره فورنیه» دخترخوانده ولیعهد سوئد، «چارلز برنادت» بود که خانواده سلطنتی سوئد در حال حاضر از نوادگان وی به شمار می‌روند. پدرش «آگوس مانه» قاضی بود و انتظار داشت تا ادوار پیشه‌ای در حقوق را دنبال کند اما دایی‌اش «چارلز فورنیه»، او را به نقاشی تشویق می‌کرد و اغلب، مانه جوان را با خود به لوور می‌برد. در ۱۸۴۵ و در پی نصیحت‌های دایی چارلز، مانه در یک دوره مخصوص طراحی ثبت‌نام کرد، جایی که «آنتونی پروست»، روزنامه‌نگار و سیاست‌مدار آینده فرانسوی را برای اولین بار ملاقات کرد و دوستی‌شان تا پایان عمر حفظ شد.
در ۱۸۴۸ و بنا به پیشنهاد پدرش، مانه با یک کشتی آموزشی به ریو دوژانیرو در برزیل رفت. بعد از دو بار رد شدن در امتحان ورودی نیروی دریایی، سرانجام پدرش با درخواست وی در پیگیری آموزش حرفه‌ای هنر موافقت کرد. از ۱۸۵۰ تا ۱۸۵۶ میلادی، مانه تحت آموزش نقاش آکادمیک توماس کوتر که یکی از تاثیرگذارترین نقاشان وقایع تاریخی در فرانسه بود، قرار گرفت. ادوار جوان در اوقات فراغتش آثار نقاشان قدیمی در لوور را کپی می‌کرد.
از سال ۱۸۵۳ تا سال ۱۸۵۶ میلادی، او با ملاقات از سه کشور آلمان، ایتالیا و هلند، تحت تاثیر آثاری از نقاشان اسپانیایی، دیه‌گو ولاسکز و فرانسیسکو گویا و همچنین، هنرمند هلندی فرانس هالز قرار گرفت. در ۱۸۵۶، ادوار استودیوی خود را باز کرد و سبک او در کارهای این دوران بیشتر با ضربات نرم قلم‌مو، مختصرسازی جزئیات کار و عدم استفاده از رنگ‌های انتقالی همراه بود.
] زندگی خصوصی
در ۱۸۶۳ مانه با سوزان لینهوف ازدواج کرد، معلم پیانوی هلندی که با مانه همسن بود و برای تقریبا ده سال با یکدیگر رابطه‌ای عاشقانه داشتند. لینهوف در ابتدا توسط پدر مانه، آگوس، برای آموزش پیانو به ادوار و برادر کوچک‌ترش استخدام شد. او همچنین خدمتکار آگوس نیز بود. در ۱۸۵۲، لینهوف پسری را خارج از عرف زناشویی با نام لئون کوئیلا لینهوف به دنیا آورد.
پس از مرگ پدر مانه در سال ۱۸۶۲، ادوار با لینهوف ازدواج کرد. لئون لینهوف یازده ساله که پدرش احتمالا یکی از مانه‌ها بوده‌است، در بسیاری از آثار مانه دیده می‌شود. معروف‌ترین این آثار، پسری در حال حمل شمشیر به سال ۱۸۶۱ است که هم‌اکنون در بخش هنر موزه متروپولیتن در نیویورک نگهداری می‌شود. لئون همچنین در حال حمل یک سینی در پس‌زمینه بالکونی، دیگر اثر ادوار مانه نیز دیده می‌شود.
] نگارخانه

آوازخوان اسپانیایی ۱۸۶۰، بخش هنر موزه متروپولیتن نیویورک

موسیقی‌دان پیر ۱۸۶۲، گالری ملی هنر، واشنگتن
ویکتورین در لباس یک گاوباز ۱۸۶۲، بخش هنر موزه متروپولیتن نیویورک

ناهار در چمنزار ۱۸۶۲-٬۱۸۶۳ موزه اورسی، پاریس

الم‍‍‍‍پیا ٬۱۸۶۳ موزه اورسی، پاریس

نبرد کرساج و آلاباما ۱۸۶۴، موزه هنر فیلادلفیا
گاوباز مرده ۱۸۶۴-۱۸۶۵، گالری ملی هنر، واشنگتن
فیلسوف ۱۸۶۴-۱۸۶۷، موسسه هنر شیکاگو

فلوت‌زن جوان ۱۸۶۶، موزه اورسی، پاریس

زنی با طوطی ۱۸۶۶، بخش هنر موزه متروپولیتن نیویورک

اعدام ماکسمیلیان امپراطور مکزیک ۱۸۶۸
پرتره‌‌ای از امیل زولا ۱۸۶۸، موزه اورسی، پاریس

صبحانه در استودیو (ژاکت مشکی) ۱۸۶۸، مونیخ، آلمان

بالکونی ۱۸۶۸-۱۸۶۹، موزه اورسی، پاریس

قایق‌رانی ۱۸۷۴، بخش هنر موزه متروپولیتن نیویورک

پرتره‌ای از استیفن مالارمه ۱۸۷۶، موزه اورسی، پاریس

نانا ۱۸۷۷
کار دل‌چسب ۱۸۷۸، گالری ملی هنر، واشنگتن
در مباحثه ۱۸۷۹، گالری ملی، برلین، آلمان

خانه‌ای در روئیل ۱۸۸۲، گالری ملی ویکتوریا، ملبورن، استرالیا

کوچه باغی در روئیل ۱۸۸۲
میخک و شقایق در گلدان کریستال ۱۸۸۳، موزه اورسی، پاریس

] مرگ


نمایی از سنگ قبر ادوار مانه در گورستان پسی در پاریس
مانه به علت بیماری سیفلیس و رماتیسم درمان نشده که از چهل سالگی با آن سر و کار داشت، از دنیا رفت. بیماری در سال‌های پایانی زندگی مانه برای وی درد فراوان، رعشه و بی‌حسی در بخشی از بدن به‌وجود آورد. پای چپ ادوار، یازده روز پیش از مرگش به علت بیماری قانقاریا از بدن جدا شد و سرانجام، پس از درد و رنج طاقت فرسا، ادوارد مانه در سن ۵۱ سالگی در پاریس به تاریخ ۳۰ آوریل سال ۱۸۸۳ میلادی از دنیا رفت و در 'گورستان پسی در پاریس به خاک سپرده شد.
منبع
مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، «Édouard Manet»، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد. (بازیابی در ۱۳ ژوئن ۲۰۰۸).

 

امپرسیونیسم
معرفی سبک هنری
مقدمه
یکی از سبک‌های هنری در تاریخ هنر، سبک امپرسیونیسم (1) (دریافت‌گری) است. این اصطلاح برای نخستین بار از عنوان نقاشی کلود مونه (2) با عنوان «دریافت (امپرسیون) طلوع خورشید» اقتباس شد و همچون بسیاری از نام‌گذاری‌ها، به منظور هجو و استهزا آثار هنری مونه، به این اثر او اطلاق شد. اما پس از وی، به تدریج این عنوان به سبکی خاص اطلاق شد که ویژگی‌هایی را در خلق اثر هنری مورد لحاظ قرار می‌داد. در ابتدا در سال 1874 م.، عده‌ای از نقاشان فرانسوی که مونه، سزان، دگا، رنوار و سیسلی از این دسته به شمار می‌آیند، نقاشی‌های خود را عرضه کردند و به عنوان سردمداران این سبک مطرح شدند. سپس به تدریج عده‌ای دیگر از هنرمندان همچون ادوارد مانه، پیسارو و بازیل به این سبک پیوستند، به طوری که هنرمندان بزرگی که تعدادی از آنان، بعدها از بنیان‌گذاران سایر سبک‌های بزرگ هنری بودند به این جریان هنری پیوستند؛ افرادی همچون گوگن، وان گوگ، کاندینسکی، هنری ماتیس، مونش و پیکاسو از این دسته هنرمندان هستند که هر یک از آنان، خود به وجودآورنده دیگر سبک‌های هنری در تاریخ هنر تلقی می‌شوند. گوگن پس از این دوره، به سوی هنر بدوی گرایش یافت یا فردی همچون پل سزان و پیکاسو به سوی کوبیسم گرایش یافتند و یا وان گوگ، اکسپرسیونیسم و هنری ماتیس، فوویسم را بنا نهادند.

نکته جالب توجه این است که بسیاری از این بزرگان، پیش از تأسیس سبکی جدید، تحت تأثیر امپرسیونیسم بودند و شاید به سبب ویژگی‌های این سبک و یا به خاطر این که چیزی در این سبک نیافتند به سوی سبک جدید گرایش پیدا نمودند.

هنرمندان امپرسیونیست در این دوران بر خلاف هنرمندان گذشته، نقاشی خود را در محیط‌های کارگاهی و بسته انجام نمی‌دادند و برای خلق اثر هنری به فضای آزاد، در کنار رودخانه‌ها، جنگل‌ها، محیط‌های طبیعی و یا کافه‌ها و مکان‌های عمومی می‌رفتند و به نقاشی می‌پرداختند، امری که پیش از آن بی‌سابقه بود. موضوع نقاشی‌ها برگرفته از طبیعت و شواهد اطرافشان بود، (3) به گونه‌ای که استفاده از میزان نور و چگونگی صحنه‌های طبیعی، تفاوت تابش نور و در حالت‌های متفاوت روز به چه صورتی باشد، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های سبک امپرسیونیسم به شمار می‌رفت. هنرمندان این سبک به دنبال ترسیم تصاویر لغزان و گذرای طبیعت بودند، تصاویری که به طور پایدار و ثابت در طبیعت به چشم نمی‌خورد و با ارتعاشات لغزان نور، به ادراک و حس بینننده تیزبین امپرسیونیسم می‌آمد و خیلی زود هم زوال می‌یافت. (4)

تأثیر سبک‌های پیشین بر امپرسیونیسم
سبک امپرسیونیسم، بعد از دو سبک رمانتیسم و رئالیسم شکل گرفت، دو جریانی که یکی بر بیان احساسات، عواطف و تخیلات هنرمند در آثار هنری تأکید داشت و دیگری بر بیان واقعیت صرف و آنچه در پیرامون ما هست، تأکید می‌نمود. هنرمندان امپرسیونیست به هر دو سبک یادشده توجه داشتند و مولفه‌های هنری موجود در آن سبک‌ها را در آثار خویش استفاده می‌نمودند. امپرسیونیست‌ها از طرفی به توصیف و ترسیم عالم واقعیت می‌پرداختند و از طرف دیگر واقعیت را آن چنان که هست، ترسیم نمی‌نمودند. آثار خود را در لحظه خاص و تحت شرایط ویژه‌ای به تصویر می‌کشیدند، و از آن جا که واقعیت را ترسیم می‌نمودند، در حقیقت همچون رئالیست‌ها به سوی عالم خارج متوجه می‌شدند، اما چون در انتخاب عالم خارج گزینش می‌نمودند و عالم واقعیت را در لحظه‌ای خاص و با زمان و یا نورپردازی خاص ارائه می‌نمودند، از این رو به سوبژکتیویسم و عالم درونی هنرمند رمانتیسم نزدیک می‌شدند. هنرمندان امپرسیونیسم به تعبیر دیگر به مثابه روان‌شناسان معتقدند که واقعیت همان احساس ماست و بر احساسات ما استوار است. به گونه‌ای که باید دید که عالم واقعیت در هر آن و لحظه و در شرایط جوی و نورپردازی خاص چگونه خود را به ما عرضه می‌کند.



ویژگی‌های سبک امپرسیونیسم
به تعبیر برخی از مورخان، هنر افرادی همچون ادوارد مانه و دیگر طرفداران امپرسیونیست، در واقع با به کار گرفتن سبک و شیوه خود در عرصه هنر، گویا این پرسش را مطرح نمودند که آیا آن‌چه را ما می‌بینیم، به این که چگونه آن را می‌بینیم، بستگی دارد؟ در واقع امپرسیونیست‌ها همانند رمانتیست‌های پیش از خود، با دلدادگی به احساسات و عواطف درونی، تنها به حکایت‌گری و توصیف منفعلانه عالم خارج بسنده ننمودند، بلکه عالم خارج و واقعیت را از منظر و نگاه هنرمند و دریافت او از عالم واقع ترسیم کردند به طوری که به تعبیر گاردنر، امپرسیونیست‌ها به یک معنا نوعی «امپرسیونیسم ناتورالیستی» را مطرح کردند؛ با این استثنا که این بار هنرمند سوبژکتیویست در درک خود از عالم خارج، به حس بصری بیش از ادراکات و تخیلاتش، تکیه می‌کند. (5)

سبک امپرسیونیسم در قرن 19، آغاز حرکتی به سوی سوبژکتیویسم بود که هر چه به سوی جلوتر پیش می‌رویم و به قرن 20 نزدیک می‌شویم، به سوی هنر انتزاعی و نارئالیستی پیش می‌رود؛ به گونه‌ای که هنرمند در خلق اثر هنری، به سمت ترسیم عالم درون و جهان خویشتن می‌رود و از عالم عینیت فاصله می‌گیرد و این فاصله را به جهت بها دادن به ابداع، نوآوری و خلاقیت می‌پذیرد.

نگاهی به سبک‌های هنری قرن بیستم، به ویژه پس از سبک فوویسم، تأیید این امر است که با وجود آن که امپرسیونیسم در آغاز با وفاداری به عالم رئالیسم آغاز شد، اما به تدریج به سبک‌هایی همچون هنر انتزاعی، اکسپرسیونیسم انتزاعی، و هنر مفهومی منتهی شد، که ردپای فضای درونی هنرمندان وفادار به این سبک‌ها، بیش از ردپای عالم واقعیت احساس می‌گردد.



یکی از ویژگی‌های مورد توجه امپرسیونیست‌ها در نقاشی و مجسمه‌سازی، به کارگیری نور و ترسیم عالم خارج در لحظه‌های آنی است. در واقع، گاهی اگر یک منظره، رودخانه و یا هر صحنه طبیعی در تاریکی شب یا ابتدای روز و یا در زمان تابش نیم‌روزی خورشید دیده شود، به نظر می‌رسد که تصویر یک‌سانی از آنان حاصل نمی‌گردد و حتی شاید تصور شود که تصاویر این منظره‌ها متفاوت هستند. بدیهی است که گاهی یک صحنه طبیعی در هنگام تابش نور شدید، ویژگی‌هایی را می‌یابد که منحصر به فرد است و اثر با آن ویژگی، نمای‌ خاصی را می‌یابد.

از این رو، هنرمندان امپرسیونیست در آثار خود از نورپردازی استفاده می‌کردند و با استفاده از رنگ‌های روشن، این روشنایی حاصل از نور را به خدمت می‌گرفتند. آنان ضربات سریع قلم‌مو و رنگ‌های روشن را مورد استفاده قرار می‌دادند و رنگ‌هایی همچون خاکستری، سیاه و قهوه‌ای را از طیف رنگ‌ها خارج نموده و از رنگ‌های زرد، سبزآبی، قرمز و نیلی استفاده می‌نمودند، به گونه‌ای که استفاده از این رنگ‌های روشن و تلالو یافته در نور خورشید، فضای خاص، با نشاط و شاد را در آثار آنان دامن زده است.

امپرسیونیست‌ها می‌کوشیدند در ترسیم مناظر طبیعی، آن لحظه‌هایی را که شرایط جوی و نور خورشید حالت خاصی را به طبیعت می‌دهد به نمایش گذارند و همچون عکاسی که ممکن است، ساعت‌ها به انتظار بنشیند تا لحظه طلوع خورشید را صید کند، در انتظار لحظه‌های نابی بودند تا بتوانند مناظر را در نور خاصی به تصویر کشند. استفاده از نور در آثار آنان امری تفکیک‌ناپذیر است و ادوارد مانه می‌گفت که بازیگر اصلی در نقاشی نور است، و هنرمند تصاویر را در دریایی از نور و هوا به مخاطبان و بینندگان خود القا می‌نماید، به طوری که آنچه نور بر ما آشکار می‌سازد جنبه‌ای تنها تصادفی و لحظه‌ای پیدا می‌کند. (6) با وجود بازنمایی و واقع‌گرایی در آثار امپرسیونیست‌ها، ضبط فوری و آنی ارتعاشات حاصل از نور در طبیعت، در آثار آنان به چشم می‌خورد. در این باب گفته شده است که کار امپرسیونیست‌ها ثبت تحریک عصب بینایی حاصل از نور است. (7)

لذا می‌توان گفت که مهم‌ترین ویژگی‌های سبک امپرسیونیسم عبارت است از:
1- دریافت آنی و مستقیم از طبیعت که احساس برانگیز باشد؛
2- الگوی لحظه‌ای نور و بازی نور خورشید؛
3- ادراک مستقیم بصری و تحریک بصری به وسیله نور؛
4- تصویر عالم واقعیت بر اساس گزینش و نگرش به آن، از منظر انسانی؛
5- طرد رنگ‌های تیره و استفاده از رنگ‌های روشن؛
6- ثبت عالم واقعیت در لحظه‌ای گذرا، آنی و ناپایدار؛ و
7- تأثیرگذاری، گزینش‌گری و حضور هنرمند در ترسیم عالم واقعیت (در رئالیسم کوربه، هنرمند آنچه را وجود دارد، تصویر می‌کند اما در رئالیسم امپرسیونیسم، هنرمند آن‌چه را که در یک لحظه خاص از واقعیت احساس می‌کند و یا به تعبیری آن را می‌یابد، به تصویر می‌کشد).

هنرمندان امپرسیونیسم علاوه بر خلق اثر هنری در عرصه نقاشی، در حوزه مجسمه‌سازی نیز به فعالیت پرداختند، هنرمندانی همچون رودن پیکره‌ساز، کلودل و روسو و یا هنرمندان نقاش ـ پیکره‌سازی همچون دگا و رنوار ویژگی‌های هنری امپرسیونیستی را در عرصه مجسمه‌سازی نیز به کار بستند. رودن که مهم‌ترین مجسمه‌ساز امپرسیونیست تلقی می‌گردد، تنها در بخشی از آثار خود بر اساس این سبک کار نموده است و ویژگی‌های امپرسیونیستی همچون سایه ـ روشن، سرعت عمل، حرکت و استفاده دقیق از لحظات آنی و گذرا را در مجسمه‌های خود به نمایش گذارده است.

 

پانوشت‌ها
1. Impressionism
2. Claude Monet
3. پرویز مرزبان، خلاصه تاریخ هنر، ص 211.
4. کلود ریچارد، سبک‌های هنری از امپرسیونیسم تا اینترنت، ترجمه نصرالله تسلیمی، انتشارات حکایت قلم نوین، تهران، س 83، ص 8.
5. گاردنر، هنر در گذر زمان، ص 592.
6. همان، ص 593.
7. همان، ص 592.

 


تاریخ سینما
امپرسیونیسم
دریافتگری یا امپرسیونیسم شیوه هنری گروه بزرگی از نگارگران آزاداندیش و نوآور فرانسه در نیمه دوم سده نوزدهم بود که بزودی جهانگیر شد. این شیوه مبتنی است بر نشان دادن دریافت و برداشت مستقیم هنرمند از دیده‌های زودگذر با بکار بردن لخته رنگ‌های تجزیه شده و تابناک برای نمایش لرزش‌های نور خورشید. در این روش اصول مکتبی طراحی دقیق و سایه روشن کاری و ژرفانمایی (پرسپکتیو) فنی و ترکیب بندی متعادل و معمارانه رعایت نمی‌شود.
شیوه دریافتگری به عنوان انجمنی خصوصی از سوی گروهی از هنرمندان ساکن پاریس آغاز شد و این انجمن در سال۱۸۷۴ به نمایش همگانی آثار خود پرداخت. نام این جنبش از نام یک نقاشی از کلاود مونه به نام دریافتی از طلوع آفتاب (در فرانسوی: Impression, soleil levant) گرفته شده است. نام امپرسیونیسم را نقادی به نام لویی لِروی در یک نقد هجوآمیز ساخت. دریافتگری همچنین نام نهضتی در موسیقی است.
بنیادگذاران امپرسیونیسم
موسسان این مکتب با هدف نقض هنر رسمی نیرو گرفتند .تئوری رسمی که اساس آن بر این اصل نهاده شده بود که که رنگها به جای آنکه بروی جعبه رنگ با هم ترکیب شوند باید به طور خالص بروی پرده نقاشی ریخته شوند. این تئوری تنها توسط برخی از هنرمندان و فقط برای دوسال مورد تایید قرار گرفت. در حقیقت «امپرسیونیسم » بیش از اینکه نوعی تکنیک به شمار آید بیانگر ذهنیت انسان است. بنابراین تمامی هنرمندان به غیر از نقاشان سبک «امپرسیونیسم » را پذیرفتند. بسیاری از از این نقاشان قانون تقابل همزمان را که توسط کوریل در سال ۱۹۲۳ به اثبات رسیده بود نادیده گرفتند. ممکن است بیانیه‌های «استقلال یافته‌ها » یا نقاشان فضای باز بیش از «امپرسیونیسم » مورد توجه هنر مندانی قرار بگیرند که پیرو سنتی هستند که میراث «یوگن دلاکرویکس » می‌‌باشد. شخصی که معتقدبود کشیدن نقاشی و رنگها یک اصل کامل است. نقاشان انگلیسی مناظر از جمله «کانستیبل » «بونینگتون »و به ویژه ویلیام ترنر که اصل اول در سبک آنها مشاهده طبیعت بود درست مانند نقاشان مناظری که در باربیزن و جنگل فونتین بلو فعالیت هنری داشتند نیز ممکن است پیرو سبک مذکور باشند . «یوگن بودین »« استتیس لپین » و جانگیند هلندی از جمله طلایه داران این جنبش بودند. در سال ۱۸۵۸ «یوگن بودین » « گلو مونت » را که حدود ۱۵ سال سن داشت ملاقات کرد. او مونت رابه ساحل دریا آورد رنگها را به دست او داد و چگونگی تغییر نورها را روی خلیج سن به او نشان داد. در آن سال‌ها بودین هنوز یک عضو کوچک از نقاشان depardon- sainte- anne- la- palud بود اما از طرح به کار رفته بروی سواحل نورمندی برای نقاشی کردن سواحل Trauvilleو Le Hsvreاستفاده کرد. او موفق شد تو جه بسیاری از نقاشان از جمله کوربت – بازیل – مونت و سیسلی را در مزرعه saint- simeon نسبت به کار خودجلب نماید. سه نقاش ذکر شده اخیر در یک کارگاه آزاد نقاشی در پاریس ملاقاتی باهم داشتند و در سال ۱۹۶۳ با یک نقاش ظروف چینی به نام آگوستا خنیه آشنا شدند . در همین زمان هنرمندان دیگری محدودیت‌های مربوط به «اکول د بویکس آرتس » E cole des beaux –Artsرا از میان برداشتند و سبک کویی د اخفوقس «quai des orfevres» را در آکادمی سوئیس به کار گرفتند. مسن‌ترین آنها که اهل دانمارک غربی بود کامیل پیسارو نام داشت و دوتای بعدی پاول سزان و آرمند گیلومین نام داشتند. این مردم به شدت تحت تاثیر آثار ادوار منت قرار گرفتند و وقتی متوجه به عدم پذیرش تالار در سال ۱۸۶۳از جانب او شدند سخت عصبانی شدند. خشم مردم هنر دوست به قدری زیاد بود که ناپلئون سوم اجازه افتتاح «تالار عدم پذیرش» را صادر کرد. که در آنجا هنرمندانی چون منت – پیسارو – جان کاینر- کالس- کینترئویل – فانتین لاتور و غیره آثار هنری خود را به معرض نمایش قرار دادند. dejeuner sur I' herbe شور و اشتیاق نقاشان جوان را برانگیخت که در نقاشی منت بسیاری از علاقه مندیهای آنها نمایان شده بود. این نقاشان جوان اولیه جلسه ملاقات خود را با وی در کافه Guerboisواقع در خیابان نهم clichy برپا کردند و سپس سبک I ' ecole des Batingndlles را اختراع نمودند. تالار مربوط به سال به سال ۱۸۶۶ پذیرایی آثار برخی از آنها از جمله : دگاس –بازیل – برشا موریسون و سیسیلی شد. مونت شان داد که تصاویر کامیل پیسارو -ie bords dela Marne en hiver -منت -سزان –خنیه (Renoir) پذیرفته نشده‌اند و امیل زولا در I' Evenememt انتقاد تلخی نوشت که وی را حامی رسمی تازه واردانی ساخت که نسبت به نقاشی سنتی کنونی دیدگاه مفهومی تری به وجود می‌‌آورند. برتری عمده در جاذبه رنگ و علاقه مند به نور می‌‌باشد اما برث موریسون به آموزش‌ها وفادار ماند. دگاس بین حیرت خویش از I ngres و نقاشان ایتالیایی رنسانس متحیر مانده بود. سزان در سبک «faire du poussin sur nature »" تلاش‌های بسیاری از خود نشان داد. کلود مونت هنوز قادر به ابراز جسارت خویش در la Trasse au Haver و همچنین les Femmes au jardin (موزه لوور پاریس سال ۱۸۶۶) نمی‌باشد. جنگ سال ۱۸۷۰ این جنگ موجب جدایی موسسان گردید .فردریک بازیل در Beaune-la-Rolande کشته شد. خنیه (Renoir) تجهیز شد. دگاس داوطلب جنگ شد. سزان در Provenceپناه گرفت. پیسارو –مونت و سیسلی به لندن جایی که پاول دوراند را ملاقت کرده بودند رفتند. این اقامت در لندن به دو دلیل مرحله مهمی از تحول امپرسیونیسم به شمار می‌‌رود. اولا این هنرمندان جوان اولین تجربه تجاری خود را در آنجا کسب کردند. دوما آنها موفق به یافتن آثار ترنر کسیکه تحلیل روشن او ذهن آنها ر ا بازنمود گردید ند. با مراجعه به گذشته پاریس در می‌‌یابیم که بسیاری از این نقاشان در اماکن مختلفی از جمله : Argenteuil ( مونت –خنیه ) در chtou( خنیه ) در Marly (سیسیلی) یا روی سواحل رود Oise (پیسارو –گایلومین – سزان ) فعالیت هنری انجام داده اند. ادوارد منت با همکاری کلود مونت Seine را نقاشی کرد و تحت تاثیر وی سبک فضای باز را نیز پذیرفت . نظریه عمومی دوراند روئل خود را قادر به فروش آثار امپرسیونیسم آینده ندید بنابراین در سال ۱۸۷۳ مجبور شد خرید خود را متوقف نماید. بدین سال آنها تصمیم گرفتند تا سال بعدی (۱۵آوریل ۱۸۷۴) در Nadar جاییکه آثارشان را ارئه کردند ولی با عدم پذیرش تالار مواجه شدند. آثار خود را به معرض نمایش بگذارند. طی دعوتی که از هنرمندان بعمل آمد منت دعوت آنها را نپذیرفت ولی لپین. بودین. براکوموند که جزء حکاکان بودند و همچنین آستراک مجسمه ساز و نقاشانی چون کالس. دونیس .هنری رورات و غیره به آنها پیوستند. پس از آن هنرمندان زیادی از عدم درک نقادان و عموم مردم آگاه شدند. اما این اتحاد مشترک دیری نپایید. در سال ۱۸۷۶ سزان حاضر به شرکت در نماشگاه دوم گروه دوراند روئل run le peletier که در برگیرنده ۲۴ اثر از دگاس و همچنین آثار ی از برث موریست. کلود مونت. آگوستا خنیه. پیسارو. سیسیلی و فردریک بازیل بود نشد. این نمایشگاه با ملاقات طلایه دارانی از قبیل دورانتی .آرماند سیلوتر. فیلیپ برتی. امیل بلموند. جورج ریویر و همچنین تئودور دورت برگزار شد. عدم حضور سزان .خنیه (Renair). سیسیلی .برث موریست در نمایشگاه سال ۱۸۷۹ بیانگر از هم پاشیدگی گروه شد

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   26 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تاثیرات اوکیو-ئه بر نقاشی اروپایی