فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق مذهب و تجدد در تاریخ معاصر ایران

اختصاصی از فی موو دانلود تحقیق مذهب و تجدد در تاریخ معاصر ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق مذهب و تجدد در تاریخ معاصر ایران


دانلود تحقیق مذهب و تجدد در تاریخ معاصر ایران

مقدمه:

«عصر جدید برای ایران و همچنین سراسر مشرق زمین مساله‌ای را مطرح کرده که سراسر حیات دینی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن را تا آخرین زوایا به لرزه افکنده است، چنانکه در تاریخ ایران آنرا فقط با پیروزی اسلام می‌توان همسان دانست و بس. این مساله، موضوع برخورد با اروپائیگری است که در نیمه دوم قرن 19 آغاز شده و در قرن بیستم محتوای اصلی تاریخ ایران را تشکیل می‌دهد»
(بلوشر، 1363: 15)
!--جامعه ایرانی از اواخر قاجار تا انتهای سلسله پهلوی یکی از مهمترین مقاطع تاریخی خودش را از جهت تحولات همه جانبه اجتماع ایرانی را گذرانده است. مهمترین عامل این تحول، مواجهه با اروپائیگری و دو رویه تمدن بورژوازی غرب است؛ مواجهه‌ای که سرنوشت بسیاری از امور را در حیات مردم ایرانی معین کرده. این برهه تاریخی از مشروطه تا اواخر پهلوی بالاخص عصر سلسله پهلوی، دوره حضور گسترده و عمیق غرب و تجدد در زوایای مختلف جامعه‌ ایرانی است بطوری که حتی بسیاری از پستوهای حیات ایرانی را نیز درنوردید. از سوی دیگر سیاست‌های نوسازی که از قاجاریه توسط عباس میرزا و سپهسالار آغاز شده بود، این بار توسط شاه ایرانی، با جدیت پیگیری می‌شد. رضاخان به مثابه یک فاوست ایرانی به دنبال تحول همه جانبه ایران و رسیدن به «قله‌های ترقی» بود. این روند چالشی فراگیر را در سراسر اندام های پیکره اجتماع و فرهنگ ایرانی ایجاد کرد. چالشی که همه اجزاء را به واکنش و عکس‌العمل واداشت--!.
 عموماً در تاریخ تجدد ایرانی و بررسی آن به نیروهای خاصی از جمله روشنفکران مدرن و بعضاً اصلاحگران حکومتی مثل عباس میرزا و ... پرداخته می‌شود.شاید در بررسی معرفت شناسانه اندیشه تجدد در ایران این رویکرد نسبتاً مناسب باشد، اما برای بررسی واقعیت عملی تجدد در ایران می‌بایست پذیرفت که تجدد ایرانی محصول برآیند نیروهای مختلفی است. این نوشتار نیز بر این فرض بنا شده که تجدد ایرانی را نباید صرفاً در قشر محدودی مثل روشنفکران مدرن دنبال کرد. به هر حال ورود تجدد به ایران و چالش‌های ناشی از آن نیازمند پاسخ دهی اندیشه‌گران ایرانی به این مهمان غریبه اما پرقدرت بود. در حیات فکری ایرانیان یکی از مهمترین اقشار روشنفکران سنتی، علما و نخبگان دینی بودند. علمای مذهبی که می‌توان آنها را مهمترین اندیشه‌گران ایران تا سده‌های اخیر دانست هم بواسطه درگیری پیروان‌شان با مقوله تجدد و هم بواسطه دستکاریهای مستقیم و غیرمستقیمی که تجدد در موقعیت و منافع و اندیشه‌های آنها داشت، ناچار به پاسخ‌دهی و اندیشه‌ورزی در باب این مقوله جدید_ غرب و تجدد_ شدند. هر چند به اعتقاد عموم محققان (ر.ک: حائری، 1378، امجد، 1382، قیصری، 1383 و جهان‌بخش، 1383) علمای مذهبی تا دهه‌های اخیر و حتی بعضا تا امروز درک درست و دقیقی از غرب نداشته‌اند، اما به هر حال هر واکنشی از سوی آنان پیامدهای بسیاری برای سرنوشت تجدد در جامعه ایرانی داشته است. اندیشه‌های تجدد در ایران حتی زمانی که به پیروزی مقطعی هم دست پیدا می‌کردند، ناشی از همگامی علمای مذهبی با آنها بود. این موضوع را در جریان مشروطه و نهضت ملی مصدق به خوبی می‌توان دید. بطوریکه کنار کشیدن علمای مذهبی از این جریانها از عوامل مهم شکست آنها محسوب می شوند.
مواجهه با غرب در میان علمای مذهبی که مهمترین منبع تولید معرفت دینی هم بودند سبب تحولاتی در درون این علما و اندیشه‌های آنان ـ بالاخص در کسانی که بطور گسترده‌ای با غرب و تجدد درگیر بودند ـ شد و در نهایت نظام معرفت دینی و پروبلماتیک مذهبی و گفتمان دینی آنها را نیز تغییر داد. به همین سبب بسیاری از تحولات مذهبی بالاخص در علما را نمی‌توان فارغ از رابطه آن با تجدد و غرب فهمید، چرا که حتی رجوع آنها به سنت دینی و قرائت آن بالاخص در حیطه مسائل مستحدثه ناشی از تحولات تجدد و نوسازی و متاثر از غرب بوده است. لذا بسیاری از تحولات  مذهبی متاخر را می‌بایست در رابطه با غرب فهمید.
پیشگامان اولیه علمای مذهبی در مواجهه فعال با غرب کسانی مثل سید جمال که شناخت وسیع و گسترده‌ای از غرب و اندیشه‌های غربی و دو رویه تمدن بورژوازی غرب داشت و کسانی مثل میرزای شیرازی در قضیه تنباکو و و سپس علمایی مثل خراسانی، یزدی، مازندرانی و نائینی و نوری و طباطبائی و بهبهانی در مشروطه که ناچار به واکنش در برابر امور مدرن مثل حکومت و مجلس و مشروطه بودند، را شامل می‌شد. این طیف در عصر پهلوی با سرخوردگی‌های اولیه از سیاست‌های ضد مذهبی شاه، در نهایت بعد از کنار زدن رضاخان و حکومت پهلوی دوم در قضیه نهضت ملی مجدداً با حضور کسانی مثل آیت‌اله طالقانی و بالاخص آیت‌اله کاشانی حضوری دوباره یافت.حضور گسترده علمای مذهبی در مواجهه با غرب بعد از مرگ آیت‌اله بروجردی و تکثر در نهاد مرجعیت که تا آن موقع  غیر سیاسی بود و با ظهور یک روحانی مبارز به نام (امام)آیت‌اله خمینی(ره) همزمان با اوج‌گیری گفتمان اسلام گرایی و سپس گفتمان انقلابی ـ اسلامی در نهایت یک انقلاب را در اواخر قرن 20، در برابر یکی از قدرتمندترین نظامهای استبدادی جهان سوم شکل داد. واکنشهای علمایی همچون سید جمال که البته از علمای رده اول نبود، بیش از همه متکی به نخبگان حکومتی بود. سید جمال همانند بسیاری دیگر از علما هنوز حکام و شاهان را مهمترین مجرای حل مشکل مردم می‌دانستند راهی که عموماً به بن بست می‌رسید و گفته‌های سید جمال به خوبی آنرا نشان می‌دهد: «افسوس می‌خورم از اینکه کشتیهای خود را ندرویدم، به آرزوئی که داشتم کاملاً نائل نگردیدم. شمشیر شقاوت نگذاشت بیداری ملل مشرق زمین را ببینم، دست جهالت فرصت ندارد صدای آزادی از حلقوم امم مشرق بشنوم، ای کاش من تمام تخم افکار خود را در مزرعه مستعد افکار ملت کاشته بودم. چه خوش بود تخمهایی بارور و مفید خود را در زمین شوره‌زار سلطنت فاسد نمی‌نمودم. آنچه در آن مزرعه کاشتم به نمو رسید، هر چه در این کویر غرس نمودم فاسد گردید. در این مدت هیچ یک از تکالیف خیرخواهانه من به گوش سلاطین مشرق زمین فرو نرفت، همه را شهوت و جهالت مانع قبول گشت...»(کرمانی، 1384: 8ـ 67). اما زمانی که علمای مذهبی برای مبارزات خود بر مردم، پیروان شان و قدرت اصلی آنها تاکید داشتند، توانستند به پیروزی‌هایی نسبی برسند. این نکته یکی از رموز اصلی موفقیت گفتمان اسلام‌گرایی بود.
این نوشتار نیز در پی بررسی مواجهه‌های علما با غرب در دوره پهلوی است، اما برای اینکار در مواقع لازم به بررسی تاریخ این مواجهه نیز پرداخته شده است. در ضمن برای تکمیل بحث مروری بر جریان فکری اصلی دیگری که منادی تجدد بوده، یعنی روشنکفران مدرن، و همچنین تاریخ عصر پهلوی و جریان نوسازی و تجدد حکومتی در آن انجام شده است. تاکید اصلی من بر مواجهه‌های فکری است، اما مقصود اصلی نه محتوای این مواجهه‌ها در موارد گوناگون، بلکه منطق این مواجهه‌هاست و به نوعی به تحلیل گفتمانی و کردارهای گفتمانی مضمر در این مواجهه ها  پرداخته‌ام. هر چند در متن اشاراتی به تاثیرات نظام جهانی و عناصر بین‌المللی و خارجی شده است، اما این عوامل به دلایلی در این نوشتار برجستگی لازم را ندارند و این به معنای بی‌اهمیتی آنها نیست بلکه باید دانست که بسیاری از این واکنشها متاثر از عناصر خارجی بوده‌اند. اما به هر حال از آنجایی که بحث اصلی بر سر علل مواجهه‌ها نیست بلکه بر سر نحوه و منطق این مواجهه‌هاست، چندان به این مقوله‌ها پرداخت نشده است.
برای این کار به بررسی اسناد دست دوم مثل تحلیلهای موجود از روشنفکری و تاریخ تجدد و تاریخ علما تاکید اصلی داشته‌ام، و در مواردی نیز به منابع دست اول که قابلیت دسترسی بدانها را داشته‌ام رجوع کرده‌ام. این تحقیق یک مرور اجمالی است و بعضاً هم بسیار ناقص اما به هر حال با همه نواقص یک بررسی کوتاه است و بس.

مدرنیته و غرب
در تاریخ جهان در چند قرن اخیر، یکی از مهمترین عوامل و عناصر تاثیرگذار آنهایی‌اند که تحت عنوان مدرنیته و غرب صورت‌بندی شده‌اند. مدرنیته و غرب منبع مهمترین چالشهای جهان غیر اروپایی ـ آمریکایی است. ایران و اسلام نیز به تبع، به عنوان نزدیکترین و کهن‌ترین همسایه سرزمینهای غرب و مدرن تا حدود بسیار زیادی تحت تاثیر آنها بوده‌اند.
مدرنیته را در بهترین وجه می‌توان عصری توصیف کرد که ویژگی شاخص آن تحولات دائمی است. لیکن عصری آگاه از این ویژگی شاخص خود، به عبارت دیگر مدرنیته «عصری است که به تاریخ‌مندی خود اشعار و آگاهی دارد» (برمن،1380: 27). عصری که همه اشکال آفرینشهای مادی و معنوی خود را جریانی سیال، گذرا، متغیر، غیرثابت و غیرقطعی می‌داند. جریاناتی که در نهایت ارزش و اعتبار خود را از دست داده و جای خود را به جریاناتی جدید و بهتر می‌سپارند. برمن تجربه مدرنیته را اینگونه توصیف می‌کند: «امروز وجه خاصی از تجربه حیاتی ـ تجربه زمان، مکان، نفس و دیگران، تجربه امکانات و خطرات زندگی ـ وجود دارد که مردان و زنان سراسر جهان در آن شریک‌اند. من مجموعه‌ این تجارب را مدرنیته می‌نامم ... محیط‌ها و تجارب مدرن تمامی مرزهای جغرافیایی، قومی، طبقاتی و ملی، دینی و ایدئولوژیکی را در می‌نوردند. در این معنا می‌توان گفت که مدرنیته کل نوع بشر را وحدت می‌بخشد، اما وحدتی معماوار و تناقض آمیز، وحدتی مبتنی بر تفرقه ... مدرن بودن یعنی تعلق داشتن به جهانی که در آن به قول مارکس «هر آنچه سخت و استوار است، دود می‌شود و به هوا می‌رود». (1383: 14) مدرنیته به عنوان یک مفهوم جامعه‌شناختی بدواً با مفاهیمی همچون صنعتی شدن، سکولاریسم، بوروکراسی و مفهوم شهر و شهرنشینی همراه است. جامعه مدرن، جامعه‌ای صنعتی و علمی است. شکل سیاسی آن دولت ـ ملت یا دولت‌های ملی است که مشروعیت خود را از انواع گونه‌های مختلف حاکمیت مردمی می‌گیرد. در جامعه مدرن اقتصاد و رشد اقتصادی از نقش برتر و غیرقابل تفوقی برخوردار است. چنان جایگاهی را اشغال کرده که هیچ حوزه یا عرصه دیگر را یارای رقابت با آن نیست. نظام اندیشگی و نحله‌های فلسفی عمده در این جامعه عبارتست از عقل‌گرایی و فایده‌گرایی. مدرنیته در تمام این اشکال نه تنها گذشته خود را نفی می‌کرد، بلکه تمامی دیگر فرهنگهایی را که نمی‌توانستند به سطح خود فهمی‌ها و درک خود آن نایل گردند، نیز رد می‌کرد. (کومار، 1380: 82 در گیدنز، هابرماس و ... 1380). اما مفهوم غرب، از جهاتی با جامعه مدرن همپوشانی دارد و از جهاتی نیز با آن تمایز است. جامعه غربی، در درون خویش همان جامعه مدرن است. اما غرب، مفهومی است که در رابطه با سایر جوامع غیرمدرن با جامعه مدرن نوعی بار هویتی را برای خویشتن پذیرفت. هر چند کشورهایی مثل ایران و عثمانی در طی تاریخ خویش از غرب، روم و فرنگ تجربه‌های خاص خویش را داشته‌اند، اما غرب مدرن مفهومی خاص‌تر است. لذا مفهوم غرب در این نوشتار بیش از هر چیزی اشاره به جامعه مدرن غربی دارد. به عبارت دیگر مدرنیته حاصل مفهوم پردازی درونی جوامع مدرن از ماهیت خودشان است و غرب حاصل مفهوم پردازی بیرونی، البته مفهوم غرب همان امتداد بیرونی مفهوم مدرنیته نیز هست.

 

 

شامل 17 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق مذهب و تجدد در تاریخ معاصر ایران
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.