فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فیلمنامه بایسیکل ران

اختصاصی از فی موو فیلمنامه بایسیکل ران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

فیلمنامه بایسیکل ران


فیلمنامه بایسیکل ران

لینک پرداخت و دانلود "پایین مطلب:
فرمت فایل: word (قابل ویرایش)
تعداد صفحه: 37
فهرست مطالب:

 

فیلمنامه: بایسیکل‏ران

بیمارستان اول، روز.

تفریحگاه عمومی، روز.

بیمارستان دوم، روز.

تفریحگاه عمومی، ظهر.

جلوی یک قهوه‏خانه، روز.

بیمارستان دوم، روز.

ساختمانی نیمه تمام، روز.

گود آجرپزی، شب.

قهوه‏خانه گود، شب.

خیابان‏ها، روز.

خیابان‏ها، روز.

میدان تمرین اسب‏دوانی، روز.

محل مسابقة موتورسواری، عصر.

انبار متروکة سیرک قدیمی، شب.

انبار متروکة سیرک قدیمی، روز اول.

میدان مسابقة موتور سواری، روز اول.

انبار متروکه، روز اول.

بیمارستان، شب اول.

انبار متروکه، شب اول، برهوت و جاده، زمان گذشته.

انبار متروکه، روز دوم.

انبار متروکه، شب دوم.

خانة شرط‏بند اول، نیمه شب.

کنسولگری روسیه، همان زمان.

فرمانداری، لحظه‏ای بعد.

خیابان‏ها، میدانی در شهر، روز سوم.

درون آمبولانس‏ها، روز سوم.

بیابان، غروب.

 

قسمتی از متن:

 

میدان مسابقة موتور سواری، روز اول.

موتورسواران از حلقة آتش می‏پرند. شرطبندان بزرگ در جایگاه مخصوص هستند. مردم نیز به تماشا آمده‏اند.

شرط‏بند اول: یه سوژة خوب. خبر آوردند از دیروز یه افغانی سوار دوچرخه شده که هفت شبانه روز دور بزنه. چی فکر می‏کنی؟

شرط‏بند دوم: (فکر می‏کند.) به دلم افتاده که نمی‏تونه.

شرط‏بند اول: من روش دو میلیون می‏ذارم که بتونه. اون باید بتونه. حاضری روش شرط ببندیم؟

شرط‏بند سوم: من تا سوژه رو نبینم باور نمی‏کنم.

 

انبار متروکه، روز اول.

شلوغ‏تر شده است. چند طوّاف در اطراف جنس می‏فروشند. مردی در کنار زمین سلمانی می‏کند. جماعتی از افغانی‏ها و دیگران به تماشا ایستاده‏اند. نسیم سوار بر دوچرخه دور می‏زند. بعضی با صدای بلند، لبو، شلغم، باقلا، تخمه و آش می‏فروشند. کسی قهوه‏خانة سرپایی راه انداخته است. زنی برای دخترش بادکنک می‏خرد.

دختربچه: مامان! این آقا برای چی دوچرخه سوار شده؟

زن: برای این که مردم تفریح کنن.

شرطبندان با ماشین‏هایشان از در بزرگ وارد می‏شوند و در گوشه‏ای به تماشا می‏ایستند.

معرکه‏گیر: (با فریاد) قهرمان افغان از دیروز روی این دوچرخه زندگی کرده. هرکی حالشو داره مهمون ما باشه تا شاهد یه رکورد جهانی باشه. به ریختش نیگا نکن. قهرمان‏های روسیه رو شکست داده.

دوچرخه‏سوار، دو تک زنگ می‏زند.

معرکه‏گیر: (به جمعه) قضای حاجت داره. آفتابه رو بده بهش.

جمعه، آفتابه‏ای را به پدرش می‎دهد و نسیم زیر پالتو روی همان دوچرخه‏ای که می‏راند، ادرار می‏کند. جماعت، هو می‏کنند و متلک می‏گویند. بعضی روی می‏چرخانند. جمعه تحقیر می‏شود. آفتابه را از دست نسیم می‏گیرد و دور می‏شود. در همین اثنا یک زن کولی به همراه دخترش وارد جمعیت می‏شود و بساطش را زمین می‏گذارد.

زن کولی: سیخ کباب، قندشکن، چخماق، بادبزن، آتیش گردون، کفبینی‏ام می‏کنیم.

حواس معرکه‏گیر، متوجه زن کولی می‏شود . دوچرخه‏سوار، تک زنگی می‏زند.

معرکه‏گیر: (به جمعه) گشنشه.

شرط‏بند دوم: از حالا داره گیج گیجی می‏ره. دو میلیون می‏ذارم که نمی‏تونه. من رو حرف دلم شرط می‎بندم. ولی بعدش روش برنامه می‏ریزم.

شرط‏بند اول: یه داور صدا کن! (به سومی) رو تو حساب کنیم؟

شرط‏بند سوم: من رو حیوون و ماشین شرط می‏بندم. به حیوون بیشتر می‏شه اعتماد کرد. آدمو می‏شه خرید.

شرط‏بند اول: (در گوش نوچه‏اش) بفرست سراغ آمبولانس! از فرمانداری‏ام اجازه بگیر!

مینی بوسی داخل انبار می‏ایستد و عده‏ای نوجوان با لباس راه راه زندانیان و سرهای تراشیده، همراه با چند محافظ و مربیشان پیاده می‏شوند. در دست هر یک گلی است. معرکه‏گیر به استقبالشان می‏رود. شرطبندان بیرون می‏روند. نوجوانان زندانی، دور زمین به صف می‎ایستند. معرکه‏گیر برای مربی دارالتأدیب صندلی می‏گذارد. مربی روی صندلی می‏رود.

یک محافظ: (به معرکه‏گیر) یه دقه درها رو ببند، کسی در نره!

مربی: (رو صندلی، سخنرانی می‏کند.) شما رو آوردیم این جا که درس زندگی بگیرین. تو زندگی شما به یه جایی می‏رسین که دو راه جلوی روی شماست. دزدی و کار خلاف، و مبارزه‏ای سالم برای زنده موندن. اون جاست که باید یکی رو انتخاب کنین. یکی عین این مرد راه شرافتمندانه زندگی کردنو انتخاب می‏کنه؛ یکی عین تو (به یک نوجوان زندانی) راه دزدی رو.

نوجوان زندانی: مادرم داشت می‎مرد آقا.

مربی: همسر این مرد هم داره می‏میره. ولی اون راه شرافتمندانه رو انتخاب کرده. یا مثلاً تو (به نوجوان دیگر)، تو یک نمک نشناسی. کسی رو که به تو اعتماد کرده بود و تو رو توی خونه‏اش راه داده بود، با چاقو زدی و شبونه از خونه‏اش فرار کردی.

نوجوان دوم: بهم نظر بد داشت آقا.

مربی: تو به همه بدبینی. باید خودتو عوض کنی. حالا همگی، این مرد شرافتمند و مبارز رو گلباران می‏کنیم.

نوجوان‏ها به سر دوچرخه‏سوار گُل می‏ریزند؛ چنان که گویی به او سنگ می‏زنند.

مربی: (در گوشه معرکه‏گیر) من می‏تونم برات مشتری بیارم خیلی جاها هست که بودجه برای فعالیت فوق برنامه دارن نمی‏تونن جذبش کنن.

معرکه‏گیر: ما از خدامونه. شما بیار، باهاتون نصف بهاء حساب می‏کنیم.

 

بیمارستان، شب اول.

جمعه به سراغ حسابداری می‏رود. پول را روی پیشخوان می‏گذارد. حسابدار او را می‏بیند. می‏خواهد حرفی بزند که جمعه می‏دود و دور می‏شود. وقتی جمعه به اتاقی می‏رسد که نقره در آن بستری است، نقره را از روی تخت به زمین گذاشته‏اند و ماسک اکسیژن را از بینی او برداشته‏اند و دوباره در حال جان کندن است. جمعه در دهان او فوت می‏کند. دو پرستار سر می‏رسند و او را روی تخت می‏گذارند و ماسک اکسیژن را به صورتش وصل می‏کنند. کم‏کم حالش طبیعی می‏شود. برای نقره، درون یک ظرف سوپ و مرغ می‏آورند و روی میزی می‏گذارند. جمعه به جای او با ولع مشغول خوردن می‏شود. نقره به او نگاه می‏کند و به موهایش دست می‏کشد. جمعه به او می‏خندد و به خوردن ادامه می‏دهد و با بستة قند و نمک بازی می‏کند.

جمعه: (با دهان پر) غم آته‏رو نخور! کُلگی سِیلِش می‏کنن. سر بای‏سکل کار می‏کنه. ( نمای کوتاهی از تصویر نقره: شوهرش نسیم، درون یک اتاقک شیشه‏ای در حال ساختن دوچرخه‏ای است که دسته‏هایش مثل دو بال بلند پرواز است و زین آن به عقابی می‏ماند. تماشاچیان با اعجاب او را می‏نگرند.) بوبو! خداحافظ. 

 

دانلود با لینک مستقیم


فیلمنامه بایسیکل ران

تحقیق در مورد فیلمنامه بایسیکل ران

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد فیلمنامه بایسیکل ران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد فیلمنامه بایسیکل ران


تحقیق در مورد فیلمنامه بایسیکل ران

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه37

فهرست مطالب

 

  فیلمنامه: بایسیکل‏ران

 

تفریحگاه عمومی، ظهر.

داستان این فیلمنامه، واقعی است و نویسنده در اواخر دهه چهل، طرحی از همین داستان را، در ورزشگاهی واقع در میدان خراسان تهران شاهد بوده است. این واقعه به اشکال دیگر در شهرهای مختلف، چون دزفول و اراک نیز به وقوع پیوسته است.

 

بیمارستان اول، روز.

نقره، زن افغانی در حال جان دادن است. به سختی نفس می‏کشد. جمعه، پسر کوچک او مضطرب است و او را باد می‏زند. گاهی توی دهان مادرش فوت می‏کند (تنفس مصنوعی غلط و ناقص). نسیم، مرد افغانی مهاجر، برای زنش دکتر می‏آورد. دکتر اول، گوشی را روی سینة نقره می‏گذارد.

دکتر اول: زنت کلکسیون مرضه. (نقره، زیر گوشی تکان تکان می‏خورد. جمعه و نسیم او را سخت نگه می‏دارند.) این مریضی‏ها ناشناخته است. مال دورة بی پولیه. یه مدت که زیاد گشنه بمونی، همه جور میکربی امکان رشد پیدا می‏کنه. ببرش یه بیمارستان مجهز. فقط یه جا هست که شاید دردتو دوا کنند. (روی نسخه آدرس آن ‏جا را نوشته است.) پول و پله داری؟ اگه نداری نرو.

 

تفریحگاه عمومی، روز.

درون یک بنای استوانه‏ای شکل (دیوار مرگ)، یک موتورسوار، با موتوری که چراغش روشن است، به شکل خطرناکی می‏چرخد. از دید مردمی که بالای گودال به تماشا ایستاده‏اند، به آتشگردانی شبیه است. تماشاچیان برای او پول می‏ریزند.

 

بیمارستان دوم، روز.

دکتر دوم، فشار خون نقره را اندازه می‏گیرد. موتورسوار و نسیم و جمعه نیز حضور دارند. نقره، گویی در حال جان دادن است.

دکتر دوم: من از خدا می‏خوام روی زنت تحقیق کنم. ولی اگر مُرد، من جوابگو نیستم. این مرض ناشناخته است اینجا رو امضا کن!

نسیم، خودنویس دکتر دوّم را می‏گیرد و اسمش را می‏نویسد: «نسیم دوچرخه‏سوار» و خطی زیر اسم می‏کشد که امضای اوست. عنوان فیلم، همان نوشتة بدخط اوست. حالا نسیم و دوست موتورسوارش جلوی حسابداری بیمارستانند.

حسابدار: شبی هزار تومن پول تخته، به تو تخفیف دادیم، شد شبی پونصد تومن. شبی سیصد تومن پول سرویس و اکسیژنه. پول آزمایش و عمل و ویزیتم سوا نوشته می‏شه. پول هر شبم پیش پیش می‏گیریم. چقدر بیعانه می‏دین؟

(نسیم به زنش در انتهای راهرو نگاه می‏کند. نقره بال بال می‏زند. جمعه پسرش توی دهان او فوت می‏کند و


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد فیلمنامه بایسیکل ران