فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

شرح ابیات مثنوی بیت 1598 تا 1649

اختصاصی از فی موو شرح ابیات مثنوی بیت 1598 تا 1649 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

شرح ابیات مثنوی بیت 1598 تا 1649


شرح ابیات  مثنوی بیت 1598 تا 1649

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از متن اصلی :

 

1598 ) بامدادان آمدند آن مادران                    خفته اُستا همچو بیمار گران

نثر : آن مادران بامدادان آمدند در حالیکه در حالیکه اُستا همچون بیمارگران خفته بود.

معنی : صبح مادران به خانه استاد آمدند و استاد مانند یک بیمار وخیم الحال خوابیده بود.

بامدادان : صبح اول وقت / گران :‌وخیم الحال / بیمار گران : بیمار وخیم الحال

1599) هم عرق کرده ز بسیاری لحاف                         سریسته،‌دو کشیده در سجاف

نثر : غم از بسیاری لحاف عرق کرده است و هم سرخود را بسته و دو را در سجاف کشیده است.

معنی: از بس لحاف روی او انداخته بودند عرق کرده بود و سرش را نیز بسته بود و صورتش را زیر لحاف پنهان کرده بود.

زبسیاری: از زیادی / سربستن: کناه از بیمار بودن/ سجاف : فاصله بین دو پرده ، باریکه ای که در حاشیه جامه می دوزند.

1600) آه آهی می کند آهسته او                                 جملگان گفتند هم لا حول گو

نثر: او آهسته آه آهی می کند و جملگان نیز لا حول گو گفتند.

معنی :‌استاد آهسته آهسته زیر لحاف آه آهی می کرد و همه حضار نیز از تعجب لاحول و لاقوه الا باالله می گفتند.

آه آه : ناله کردن از درد بیماری / جملگان : حاضران – اطرافیان

1601) خیر باشد اوستاد این درویش                جان تو ،‌ما را نبودست زین خبر

نثر :‌اوستاد این دردسر خیر باشد به جان تو قسم ما را از این حادثه هیچ خبر نبود

معنی : مادران به استاد گفتند : انشاء الله که خیر است قسم به جان عزیزت که ما از این موضوع بی خبر بودیم

خیر باشد: به نیکی و خیر سپری می شود / دردسر: بیماری ، گرفتاری / جان تو : قسم به جان تو

1602) گفت : من غم بی خبر بودم از این                     آگهم مادر غران کردند، هین

نثر : استاد گفت : من هم از این بیماری بی خبر بودم هم اکنون کودکان مادر غران مرا آگاهم کردند

معنی :‌استاد گفت : البته من هم از این مسأله خبر نداشتم بلکه آن بچه های مادر فلان مرا آگاه کردند.

این طرز تعبیر که مادران اطفال را در پیش روی خودشان غر و قحبه می خواند هم با طرز بیان معلم مکتب که به سادگی و کودک زبانی معروف است مناسبت دارد و هم ساده خیالی هنرمندانة گویندة مثنوی را رنگ بلاغت عام پسند ؟؟ می دهد *)

* سرنی : ج 1 ص 142.

غران : غر و قحبه شخصی در جلوی درویش

این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمتword در اختیار شما قرار می‌گیرد

تعداد صفحات : 20


دانلود با لینک مستقیم


شرح ابیات مثنوی بیت 1598 تا 1649

مقاله انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال الدین

اختصاصی از فی موو مقاله انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال الدین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال الدین


مقاله انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال الدین

لینک دانلود و پرداخت پایین مطلب

فرمت فایل:word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات: 13 صفحه

انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جوری ادنان وش (کارشناس ارشد زبان ادبیات فارسی، مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی) چکیده در مثنوی، مولانا دو نگاه کاملاً متفاوت به عقل دارد. در مواضعی آن را می ستاید و صفت اولیائش می شمارد و در مواضعی دیگر آن را نکوهش کرده و مردم را به دوری جستن از آن دعوت می کند. در این مقاله این دو نوع متفاوت عقل مورد بحث قرار می گیرد و این که مولانا برای هر یک چه توصیفاتی قائل شده است بررسی می شود. واژه های کلیدی: عقل، عقل کلی، عقل جزئی، عقل ممدوح، عقل مذموم مقدمه: عقل قوه ای است که از دیرباز در شناخت و درک ماهیت آن کوشش شده است.

فلاسفه و عرفا دو گروهی هستند که بیشترین سخنان و تعاریف را از عقل و ماهیت و کارکرد آن ارائه داده اند در این مقاله با ارائه تعاریفی از عقل، به بررسی دیدگاه های مولانا جلال الدین در این باب پرداخته می شود. با توجه به این نکته که برخلاف آنچه عامه می پندارند عرفا به طور مطلق مخالف عقل و عقلانیت نیستند و تنها عقل را در مواردی که قصد شناخت امور ماوراء طبیعت و پی بردن به ذات اقدس الهی را دارد ناقص و نارسا شمرده و آن را نکوهش کرده اند مولوی نیز که یکی از بزرگترین عرفای اسلامی می باشد، به این موضوع یعنی تواناییها و عدم تواناییهای عقل در جای جای مثنوی اشاره کرده است و مرز بین عقل ممدوح و ایمانی و عقل مذموم و دنیوی را مشخص کرده است. معنای لغوی و اصطلاحی عقل واژه عقل معادل انگلیسی کلمات reason , visdom , intellect , mind می باشد و در فرهنگ واژگان فارسی با واژگان خرد، استدلال، علم ... برابر است. "در خلاصه السُّلوک اهل علم گویند: عقل جوهری نورانی است که خداوند آن را در مغز آفریده است و نورش را در قلب قرار داده و اهل لسان گویند: عقل چیزی است که صاحبش را از ملامت دنیا و پشیمانی عقبی نجات دهد." به همین دلیل برخی آن را مشتق از عقال به معنای زانو بند و افسار شتر گرفته اند ، زیرا عاقلان را از کجروی و انحراف باز می دارد. مطابق نظریه حکمای مشاء اولین صادر از خداوند عقل است" اول ما خلق الله العقل" غزالی نیز در احیاء علوم الدین حدیثی را روایت می کند که در ابتدای آن به اولیت خلقت عقل و نیز عجز عقل از شناخت حق تعالی بدون یاری خود او اشاره شده


دانلود با لینک مستقیم


مقاله انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال الدین

دانلود تحقیق بررسی ادبیات مثنوی

اختصاصی از فی موو دانلود تحقیق بررسی ادبیات مثنوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق بررسی ادبیات مثنوی


دانلود تحقیق بررسی ادبیات مثنوی

مقدّمه

بشنو این نی چون شکایت می کند      از جدایی‌ها حکایت می کند

می‌خواهیم سخن درباره انسانی بگوییم که چه در دوره خود و چه بعد از زمان خود نابغه زمان است و باید گفت که از جرگه انسانهای عادی خارج است. انسان والایی که حکایت های دقیق عرفانی را آن‌چنان زیبا در ذائقه ما می ریزد که شهد آن روح ما را تازه می سازد. حکایت‌هایی که با داستانی به ظاهر ساده شروع می‌شود و مفاهیم بلند و عمیق عرفانی از آن نتیجه می شود انسانی که برای فهمیدن سخنان او باید اهل دل بود تا لطف سخنان او را احساس کرد ولی افسوس که ما خاکیان در بند این دنیای مجازی لطف سخنان او را در نمی یابیم و از دریای لطف معانی او که به کنایه ابراز می شود بی نصیبیم. اگر گاهی درک مفاهیم برای ما ثقیل می شود به خاطر آن است که جر جرار سخن مولانا را به عالمی فراتر از این عالم می کشاند.

دیگر در این قسمت مولانا سخن نمی گوید بلکه بارقه‌ای از لطف الهی‌است که بر زبان مولانا جاری می شود مولانا بعد از مدتی که دراین دریای لطف الهی غوطه‌ور است بار دیگر به خود می آید و مطلب را به صورتی زیبا ادامه می دهد.

در این جا باید بگوییم خداوند به همه انسان‌ها چشم لطف دارد و به اولیای خود نظری دیگر؛ به این معنا که با جرقه‌ای شمع وجود آنها را شعله ور می سازد طوری که خود می سوزند و دنیایی را روشن می کنند.

چون به سرچشمه این تحولات روحی نظری اندازیم این مطلب را بهتر درک می‌کنیم ما در این جا به صحت و سقم حکایتهایی که برای عارفان نقل شده است کاری نداریم. بلکه مفهوم آن مورد نظر است همچنان که خود مولانا گفته است.

ای برادر قصه چون پیمانه است       

              معنی اندروی به سان دانه است

دانه معنی بگیرد مرد عقل          

               ننگرد پیمانه را گرگشت نقل

                                       «مولوی»

نمونه‌هایی برای تفهیم مطلب ذکر می کنیم.

الف:برای تغییر حال سنایی باید برخوردی با فردی به نام «لای خوار »وجود داشته باشد تا شوری بر روح بی قرار سنایی زده شود.

ب:برای دگرگونی روح ناصر خسرو بایستی او خوابی ببیند تا از خواب دوشین چهل ساله بیدار شود.

ج: برای تغییر وضع عطار باید درویشی باشد تا جلو او بمیرد و او تحول یابد.

د: در تغییر وضع مولانا درویش ژولیده چرکین قبایی، شمس، باید که با مولانا برخوردی سؤال گونه داشته باشد تا مولانای متعبد را متحول سازد؛ مولانایی که آتشی به وجود انسان‌های خاکی می اندازد طوری که دوست و دشمن او را بستایند و هنگام مرگ او شهری گریه کند و دنیایی در ماتم او بسوزد.

مولانا در پاسخ درخواست حسام الدین چلبی از گوشة دستارش 18 بیت آغازین مثنوی را بیرون می کشد. ابیاتی که از جدایی انسان از آن منبع لایزال الهی صحبت می کند.

بشنو این نی چون شکایت می کند         

               از جدایی ها حکایت می کند.

وقتی که به داوری درمورد این ابیات می نشینیم

 می بینیم چه زیبا مولانا دنیای خیالی ما را تصویر کرده است. دنیای که ما روح انسانی را در آن حبس کرده و فقط به لذات ظاهری آن توجه می کنیم ولی دریغا که درک این مفاهیم برای ما خاکیان که بسته ظواهر این دنیاییم غیر ممکن است خود مولانا هم که باطن انسان‌ها را می شناسد و می داند که ما نوشنده این مطالب نیستیم چنین می‌فرماید:

در نیابد حال پخته هیچ خام            

                پس سخن کوتاه باید والسلام

                                           «مولوی»

سخن درباره مولانا زیاد است و باید گفت هر بیتی از ابیات او دریایی است که هر که به این دریا رود غرق شود و به عمق آن نرسد و شاهد براین ادعای من شرح‌های مختلفی است که در مورد مثنوی نوشته شده است.

از آن جایی که جایی ندیدم که به مقایسه ابیات از دیدگاه صاحبنظران بپردازد بر آن شدم که هر چند ناقص به این امر مهم بپردازم هر چند که قبول دارم در این مورد ناتوانم.

برای نمونه ابیات 3100-2900 دفتر سوم را برگزیدم که به این صورت مورد بررسی قرار گرفته است؛ نخست بیتی از مثنوی با تصحیح نیکلسون آورده‌ام سپس به دیدگاه‌های صاحب نظرانی چون زمانی – استعلامی – جعفری و شهیدی پرداخته‌ام. در مورد هر بیتی نسخه بدل آن هم مورد دقت واقع شده است و در پایان نتیجه گیری از دیدگاه‌ها بیان شده است.

همین جا باید گفت (زمانی) در مورد معنای کلمه تمام معانی آن را آورده است و این ما هستیم که معنی صحیح را باید برگزینیم (جعفری) به مسائل حاشیه‌ای پرداخته است و (شهیدی) نیز تنها به معنای ظاهری کلمه توجه نموده است.

بنابراین باید نظر (استعلامی) را صحیح تر و دقیق تر قبول کنیم.

در پایان باید گفت کاری که انجام شده هر چند کاری ناقص به نظر می رسد ولی امیدواریم که روزنه‌ای برای ورود به اندیشه های مولانا باز شده باشد که نکات مورد نظر مولانا از آن گرفته شود و این کار الگویی برای آیندگان باشد.


زندگی نامه مولانا

نوشتن سرگذشت مردی چون مولانا جلال الدین، کار آسانی نیست مردی که مریدان و دوست‌دارانش به او یک سیمای فوق انسانی می دهند.

مولانا روز ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری مطابق با سی ام سپتامبر 1207 میلادی در بلخ به دنیا آمد.

پدرش واعظ سرشناس شهر بهاء الدین محمد معروف به بهاء ولد بود. در منابعی که پس از مولانا نوشته شده بهاء ولد را فقیه بزرگ، صاحب فتوی، از مشایخ فرقة کبروی (پیروان شیخ نجم الدین کبری) و دارای لقب سلطان العلماء می بینم.

از خود بهاء ولد نقل شده که لقب سلطان العلما را پیامبر در خواب به او عطا کرده‌است.

(زرین‌کوب : سرنی – 71)

آفریننده مثنوی مردی است به نام محمد با لقب جلال الدین ؛ دوست داران و یاران او، از او به لفظ مولانا یاد کرده‌اند، و افلاکی در مناقب العارفین از قاضی نجم الدین طشتی نقل می کند که پیش از مولانا، نام مثنوی و لقب مولانا به صورت عام به کار می رفته اما چون به حضرت مولانا ، منصوب شد، خاص گشت ، چون نام مثنوی گویند، مثنوی مولانا و چون نام مولانا گویند، حضرت او مفهوم می شود.

( افلاکی مناقب العارفین . ص 597)

به دلیل شخصیت ممتاز، مولانا را خداوندگار نیز خطاب می کردند و افلاکی می‌گوید که این خطاب را نخست پدر برای او به زبان آورده است.

                                                         شرح احوال مولانا استاد فروزان فر  3

در آن روزگار لقب، خداوندگار مانند خواجه برای کسانی به کار می رفت که حرمت معنوی و اجتماعی داشتند.

افلاکی  در مناقب العارفین، مولانا را سرالله الاعظم نیز گفته است.

                                                                               نگ:همان جا       4

تخلص مولانا را دو مطلب می دانند یک خاموش و دیگری شمس که وجود تخلص خاموش با توجه به تکرار در پایان بسیاری از غزلیات دیوان شمس می باشد که نمی تواند صحیح باشد.

از مولانا، با عنوان رومی و مولانای رومی هم یاد می شود زیرا که او در روم در آسیای صغیر قدیم و ترکیه امروز می‌زیسته و آرامگاه پدر و  خود و خاند‌انش نیز در شهر قونیه است، اما در مغرب زمین همه او را به نام (رومی) می شناسند. از میان تمام این نام ها مشهورترین همان مولاناست.

روایاتی که جای تردید دارد آن است که نسبت بهاء الد را از سوی پدر به ابوبکر صدیق، نخستین خلیفه پیامبر، و از سوی مادر به خانه‌ان خوازمشاهان منسوب می‌دارد.

در این مسأله تردیدی وجود ندارد که به دلیل حمایت محمد خوارزمشاه از فقها و تحریکاتی که در مجلس بهاء ولد بر ضد او انجام می گیرد بهاء ولد از بلخ مهاجرت می نماید که آغاز مسافرت طولانی بهاء ولد و مولانا باید در سال 616 یا 617 همزمان با گسترش یورش مغولان باشد. در راه‏‏ِ خود، پدر و پسر به نیشابور می‌رسند در حالی که پسر نوجوانی سیزده ساله است. در این شهر پیر بازار عطاران شیفته مولانا گشته و اسرار نامه خود را به او هدیه می کند و می‌گوید: فرزندش به زودی آتش در سوختگان  عالم می‌زند .

                                                                                       نگ : همان جا   17

پدر و پسر سپس از نیشابور به عزم کعبه حرکت کرده و سه روز در بغداد می‌مانند از آن جا به حجاز و شام رهسپار می‌شوند.

مادر مولانا مومنه خاتون در لارنده که هفت سال مولانا در این شهر زندگی کرده در گذشته و قبر او در آن جاست و مولانا در همان شهر با گوهر خاتون که مادر سلطان ولد بوده، پیوند همسری یافته است.

«زرین‌کوب -  سرنی – 90»

به هر حال از جزئیات سفر اطلاعی نداریم فقط باید گفت مولانا و پدرش پس از طی راهی طولانی از خراسان و بغداد و حجاز و شام سراز قونیه در آورده اند.

در آن سال‌های دشوار، در آسیای صغیر مردی فرهنگ دوست از خاندان سلجوقی به نام علاء الدین کیقباد فرمانروایی می‌کند که عارفان را گرامی می دارد و بهاء ولد هم یکی از فرزانگان آواره است امیر او را پناه داده و برای او و یارانش مقرری و انعام فرستاده است احتمالاً ورودی بهاء ولد به قونیه سال 626 هـ.ق برابر با 1229 میلادی می باشد در این شهر بهاء ولد روز هژدهم ربیع الثانی سال 628 هـ. ق معادل با 1231 میلادی چشم از جهان فرو می بندد و مریدان فرزند شایسته او را که بارها پدر خداوندگار جلال  الدین محمد می گفته به عنوان پیر خود بر  می‌گزینند در پشت این سیمای فقیهانه آتش عشق شعله وری پنهان است تا این که برهان الدین محقق ترمذی این آتش را فروزان می سازد.

سید برهان الدین محقق از سادات شهر ترمذ خراسان در بلخ شاگرد بهاء الدین ولد بود قبل از مهاجرت بهاء ولد گوشه انزوارا برگزیده ولی به شوق مراد خود بی درنگ رهسپار سفر روم شد اما یک سال پس از درگذشت بهاء ولد به قونیه رسید.

                                                                                شرح احوال مولانا 35

مولانا پس از این سفر چند ساله شام به عنوان دانشمندی سرشناس به قونیه باز می گردد و به تقاضای برهان چله‌نشینی می کند و پس از سه چله دلش آرام می‌گیرد در حالی که دیگر در مولانا رعونت و خودبینی دیده نمی شود.

برهان الدین را از روزگار جوانی «سید سردان» می گفتند و او سِری را که می داند به مولانا می سپرد تا این که در 638 هجری قمری دارافانی را وداع می گوید.

مولانا در حجره او نوشته‌هایی  پراکنده می یابد که بعدها با سخنان دیگر برهان همراه و تدوین شده و نام معارف برهان محقق را به خود می گیرد.

                                                                                       «همان جا  198»

در پشت «دستار و ردای فراخ آستین» مولانا عاشقی شیدا و شوریده قرار دارد که مستعد آتش زنه‌ای است و سرانجام آن آتش زنه که «شمس الدین ملک داد. تبریزی» است از راه می رسد و مولانا را به آتش می کشد طوری که مولانا در آتش، خود خاکستر شده و برسرکوی و برزن می رقصد و نور می‌افشاند.

دوشنبه بیست و ششم جمادی الثانی سال 642 هجری، شمس تبریز در قونیه طلوع می کند. مردی حدوداً شصت ساله که غمگین است و نگاهی پر از خشم و دلسوزی دارد مردی که از خطاطی سخن می گوید به این مضمون:

{خطاطی سه گونه خط می نوشته است یکی از آن ها را خود او و دیگران می‌توانسته‌اند بخوانند، دومی را فقط خود او می خواند و سوی را نه خطاط می‌توانسته بخواند و نه دیگران و شمس می گوید این خط سوم منم}.

                                                          خط سوم دکتر صاحب الزمانی آغاز کتاب

و این خط سوم با خواندن روایات و تذکره ها شناخته نمی شود بلکه آن چه گره‌گشای این پژوهش است، سخنان و اندیشه‌های شمس است.

این چنین شخصی با سئوالی که از مولانا می کند او را بی هوش می نماید سوال این است چرا اگر محمد(ص) برتر است بایزید می گوید سبحانی ما اعظم شانی مرا بستائید یا ستایش مرا که مقام من چه بزرگ است ولی محمد (ص) می گوید: ما عرفناک حق معرفتک: چنان که باید تو را نشناختیم مریدان جان سخن را در نمی‌یابند به شمس حمله ور شده تا او را به جرم کفر از بین ببرند ولی مولانا که مستعد شعله ور شدن است آن‌ها را باز می دارد و مجذوب شمس می شود.

...

                   فهرست مطالب   

      عنوان                                صفحه  

 

      مقدّمه                                    3      

       زندگی نامه مولانا                   7 

       آثارمولانا                               15 

     تاثیرمثنوی مولانا درادبیات         23 

          جهان ومیان دانشمندان    

          بررسی ابیات                       25 

          تعلیقات                             224

           مآخذ                               230    

 

 

 

 

نوع فایل : WORD

تعداد صفحه : 205


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق بررسی ادبیات مثنوی

تحقیق درباره تأویل در مثنوی

اختصاصی از فی موو تحقیق درباره تأویل در مثنوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره تأویل در مثنوی


تحقیق درباره تأویل در مثنوی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:27

فهرست و توضیحات:

مقدمه

بیان مسأله

اهمیت موضوع

اهداف پژوهش

تأویل، شیوه‏ای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقة‌آن به حماسة ایلیاد و ادیسه برمی‏گردد.در میان مسلمانان این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه پدیدار شد و سپس فرقه‏های گوناگون مانند: معتزله، باطنیه،اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه و عرفا به تأویل قرآن کریم و حدیث دست زدند.در عرفان، عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت تأویل نام دارد و مبنای آن انسان است که با تحول و ارتقای وجودی به ادراک حقایق در هر مرتبه نایل می‏گردد.مولانا در مثنوی شریف ـ که تفسیری عارفانه به شمار می‏آید ـ فراوان به تأویل دست می‏زند؛ روش او جمع بین ظاهر و باطن است. او الفاظ را به معنای حقیقی خود می‏گیرد که این، البته، جز با شهود باطنی و رؤیت درونی به دست نمی‏آید. مولانا این معنا را با تمثیلهای متعدد و متنوع و دل‏انگیز به تصویر می‏کشد.

 

کلیدواژه‏ها:

قرآن کریم، تمثیل، ظاهر، عبارت، تعبیر مثنوی شریف، تأویل، باطن، اشارت، تجربه.

مقدمه

تأویل[2] شیوه‏ای کهن و باسابقه است و ریشه در باور به تقدس[3] متن دارد[4] و به گونه‏ای محدود کردن دو جهان (بیرونی و درونی) به متن است و آن بر این اندیشه استوار می‏‎باشد که حروف نوشتاری حامل رمزهای بنیادین و نامکشوف است.واژة یونانی هرمنیا[5] ـ برگرفته از نام هرمس[6]ـ ناظر به این باور می‏باشد که هرمس، رسول و پیام‏آور خدایان و گاه خدای آفرینندة زبان و گفتار است. او هم پیام‏آور است و هم تأویل‏گر؛ البته تأویل در ادوار بعد در اندیشة بشری به تمام متون راه یافت.[7]سابقة‌ تأویل،‌ به یونانیان و حماسة ‌ایلیاد و ادیسه[8] ـ و این بحث که آیا اثر افسانه است یا حقیقت ـ برمی‏گردد و سپس در عصر بلوغ اندیشه در یونان به افلاطون و در ادامه به اصحاب فیلون[9] ـ در تفسیر تورات و اصولاً احبار ـ درمی‏پیوندد و در ادوار بعد نزد فرقه‏های زندیک مجوس ـ در تفسیر اوستا ـ این شیوه به چشم می‏خورد؛ ناصر بن خسرو تأویل را به یوشع بن نون نسبت می‏دهد و می‏گو


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره تأویل در مثنوی

مثنوی

اختصاصی از فی موو مثنوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مثنوی


مثنوی

انسان کامل هم حبیب خداست و هم محبوب او

هرچه محبوبم کند منی کرده ام             او منم، من او، چه گر در پرده ام

چون انسان کامل محبوب و حبیب الله است قول و حال و فعل و ذات او تجلی حب محبت است و او آینه است اما همین آینه خود همه چیز است که فرمود : هر که مرا ببیند خدا را دیده است (من رأنی فقط أری الله )

هفت دریا اندر و یک قطره ای             جمله هستی ز موجش چکره ای

چکره : چکه، قطره آب ، حباب

اصل خوبی و کمال، خود آنانند که خداوند آنها را اسوه حسنه و نمونه قرار داده است تا همه خود را با آن میزان کنند، نه اینکه با وهم و عقل ناقص خود ، (از اینرو علی (ع) فرمود : من میزان و فرقان و صراط و کتاب و ... هستم)

 

این فایل دارای 12 صفحه می باشد.


دانلود با لینک مستقیم


مثنوی