فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تاریخ ملی گرایی و ناسیونالیسم

اختصاصی از فی موو تاریخ ملی گرایی و ناسیونالیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تاریخ ملی گرایی و ناسیونالیسم


تاریخ ملی گرایی و ناسیونالیسم

دانلود پژوهش تاریخ ملی گرایی و ناسیونالیسم در 67 صفحه ورد

با منابع لاتین

 مقدمه

ناسیونالیسم، به‌عنوان ایدئولوژی و جنبش اجتماعی، بعد از پایان قرن هجدهم در معرض دید و توجه قرار داشته است. درواقع اغراق نیست اگر بگوییم که «تاریخ اروپا از 1789 تا 1945 مترادف است با تاریخ رشد و توسعة ملت‌های مدرن» (بیکرافت 1998: 3). با این حال، ناسیونالیسم تا نیمة قرن بیستم موضوع تحقیقات آکادمیک نشده بود. پیش از جنگ جهانی اول، علاقه به ناسیونالیسم اغلب اخلاقی و فلسفی بود. علمای این دوره، عمدتاً مورخان و فلاسفه اجتماعی، بیشتر دلمشغول ”محاسن و معایب“ مکاتب بوده‌اند تا منشأ گسترش پدیده‌های ملی (اسمیت 1983: 257. )ملت ـ دولت جایگزینی برای «بلاهت، زندگی روستایی و کوته‌فکری ماقبل سرمایه‌داری» به حساب می‌آمد و از این‌رو مرحله‌ای مترقّی در تحول تاریخی جوامع بشری شمرده‌ می‌شد (مک لاولین 1987: 1). نتیجة منطقی این دیدگاه معتقد به تحول، که لیبرال‌ها و مارکسیست‌ها هر دو در آن مشتـرک بـودند، این بود که ناسیونالیسم با استقرار نظم بین‌المللی صلح‌آمیـز به تدریج از میـان خواهـد رفت (هالیدی 1997 د). در این اوضاع و احـوال، وجـود ملت‌ها مفـروض و بدیهی تلقی می‌شد. واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی این دوره، فضایی برای دیدگاه‌های دیگر باز نمی‌گذاشت: ناسیونالیسم قاعدة گریزناپذیری بود و امکان نداشت که نسبت به جاذبة عاطفی آن بی تفاوت بود. پس جای شگفتی نیست که پژوهشگران این دوره بیشتر تحت تأثیر علایق سیاسی‌ خود بودند. اسمیت متذکر می‌شـود که در این تفاسیر اولیه «تلاشی برای ایجاد نظریة کلی که قابل اعمال در همة موارد باشد و یا تلاشی برای حل و فصل تناقضات هر مسئله به شیوة منسجم و روشمند» صورت نمی‌گرفت (1998: 10).
این امر روشن می‌کند که چرا آثار اولیه کارلتون هیز و هانس کوهن عموماً نقطة عطفی در مطالعة ناسیونالیسم به حساب می‌آینـد. هیـز و کـوهن یا به بیان کمیلانن ”دو پـدر بنیـانگذار“ مطالعة آکادمیک ناسیـونالیسم (1964) هیچگاه مفروضات بنیادین اسلافشان را زیـر سؤال نبـرده‌اند. با این حال، تحلیل‌های آنان شناخت‌های نظری مهمی برای نسل‌های آتی به ارث گذاشتند. مرحلة بعد مطالعة ناسیونالیسم، که با تسامح می‌توان تاریخ آن را آخر جنگ جهانی  دوم تعیین نمود، به شدت تحت تأثیر فرآیند استعمارزدایی و تأسیس دولت‌های جدید در جهان سوم بود (اسنایدر 1997: 233). از دهة 1960 به این سو، مباحثه دیگر به مورخان محدود نمی‌شود. با مشارکت جامعه‌شناسان و علمای علوم سیاسی، ادبیات نظری ناسیونالیسم بسیار متنوّع‌تر شده است. مباحثه این روزها هیچ نشانی از فروکش کردن و خاتمه ندارد.

در پرتو این ملاحظات، شاید شرح مختصر تاریخی دورة بعد از جنگ اول جهانی برای مقصود این مقاله شایسته باشد. با این حال، به منظر تاریخی وسیعتری نیاز است تا معنای مباحثة نظری معاصر را درک کنیم. اساساً دو دلیل برای این امر وجود دارد. نخست، به رغم آنکه ناسیونالیسم با تأخیر به صورت موضوع تحقیق پذیرفته شده است، به‌عنوان یک مکتب یا ایدئولوژی سیاسی ـ یعنی «مجموعه‌ای از اصول سیاسی که جنبش‌ها و افراد از آنها پشتیبانی می کنند» ـ پیشینة طولانی‌تری دارد (هالیدی 1997 د: 361؛ مقایسه کنید با هالیدی 1997 ب). منشأ اندیشه ناسیونالیسم را می‌توان تا رمانتیک‌های آلمانی (سدة هجدهم)، یا حتی تا عصر روشنگری دنبال کرد. درواقع، برخی تحلیلگران ناسیونالیسم را بیشتر مکتبی سیاسی که از قریحه و ذوق از جا در رفتة روشنفکران آلمانی نشئت گرفته است، تبیین می‌کننـد (مهم‌تـرین نمـونه، خـدوری 1994). دیگـران، به شیـوة دورکیـمی، ناسیونالیسم را نایب مدرن و غیرمذهبی (سکولار) دین تلقی می‌کنند که اساساً در دوران دردآلود گذار به مدرنیته بروز می‌کند (اسمیت 1998: فصل 5). برای فهم این رویکردها لازم است تحول اندیشه ناسیونالیسم را بررسی کنیم.
دوم و شاید مهم‌تر از آن، این است که آغاز شرح کلی از دهة 1970، میزان تأثیرپذیری نظریه‌های معاصر از تأملات پیشین در باب ناسیونالیسم را از نظر دور خواهد داشت. همان‌طور که پیش از این گفتم، مباحثات بعد از دهة 1960 در خلأ زاده نشده‌اند و به نوعی در چارچوب مباحثات و گفتمان‌های پیش از آن قابل فهم خواهند بود؛ یا چنانکه احتمالاً اندرسون می‌گوید: از آنها و یا در مقابل آنها به وجود آمده‌اند (1991: 12). نمونه‌هایی که به ذهن متبادر می‌شوند از این قبیل‌اند: تأثیر گرامشی بر تام نیرن3، تأثیر لنین بر مایکل هچتر، تأثیر دورکیم برارنست گلنر و تأثیر وبر بر آنتونی اسمیت. این نمونه‌ها به وضوح نشان می‌دهند که اگر بخواهیم مباحثات جاری را به شکل دقیق دریابیم، به منظر تاریخی وسیعتری نیاز داریم.
با ملاحظة این نکات، مرور خود را با بحثی از قرون هجدهم و نوزدهم آغاز می‌کنم، یعنی از زمانی که اندیشة ناسیونالیسم برای نخستین بار تدوین و مطرح شد. گزینش من از متفکران و محققان بی‌تردید ناقص خواهد بود زیرا تعیین اینکه واقعاً چه کسی ـ یا در این زمینه چه تفکراتی ـ به تحول مکتب ناسیونالیستی کمک کرده‌اند، دشوار است. این نکته همچنین روشن می‌کند چرا محققانی که ریشه‌های اندیشه‌های ناسیونالیسم را پی می‌جویند در تفاسیر خود متفکران متفاوتی را برجسته می‌سـازند؟ در ادامه تلاش می‌کنم متفکـرانی را بـررسی کنم که نقش آنها در شکل‌گیری اندیشة ناسیونالیسم مورد اذعان عموم محققان است، هرچند همگان آن را نپذیرند. بی‌شک، این امر به معنای آن نیست که اینها تنها متفکرانی هستند که در طرح اندیشه ناسیونالیسم سهم داشته‌اند.
مراحل مطالعه تاریخ ناسیونالیسم

مطالعة ناسیونالیسم عموماً به سه مرحله تقسیم می‌شود: پیش از جنگ جهانی اول، 1918 تا 1945، و 1945 تا دورة کنونی (اسنایدر 1997: 231). در ادامه، اساساً از این تقسیم‌بندی تبعیت خواهم کرد اما با جرح و تعدیل‌های جزئی: استدلال خواهم کرد که دوره 1945 نباید مرحله‌ای یگانه به حساب آید. آنچه در پس این استدلال نهفته است، این اعتقاد است که بـرخی از مطالعاتی که در دهة گذشته انجام گرفته‌اند بیانگر مرحله‌ای جدید در مطالعه ناسیونالیسم هستند زیرا مقدمات و مبادی بنیادینی را که مباحثه ”کلاسیک“ بر آنها استوار بود، زیر سؤال برده و مردود شناخته‌اند. با توجه به این تلاش‌ها، دهه پایانی را مرحله‌ای جدا در بررسی تاریخی خودم محسوب خواهم کرد. روشن است که می‌توان استدلال کرد زمان برای سخن گفتن از مرحلة جدید بسیار زود است یا آنکه بیشتر این تحلیل‌ها درواقع ناقص و جزئی‌اند(برای چنین استدلالی رجوع کنید به اسمیت 1998: 219). در مقابل این دیدگاه، من بر اهمیت این رویکردها پافشاری می‌کنم و معتقدم مسائلی که اینها توجه ما را بدانها جلب کـرده‌اند بتـدریج خـود را بر محافل آکادمیک تحمیل خواهند کرد. تصمیم ملت‌ها و ناسیونالیسم، یکی از نشریات آکادمیک پیشرو در این زمینه، برای انتشار ویژه نامه‌ای دربارة ”جنسیت و ملت“ مثالی روشن از این روند است.
بنابراین، من چهار دورة مطالعاتی را برای ناسیونالیسم مشخص می‌کنم، گرچه شاید اصطلاح ”مطالعات“ برای دورة پیش از 1918 مناسب نباشد:
1- قرون هجدهم و نوزدهم یعنی زمانی که ایدة ناسیونالیسم متولد شد؛
2- از 1918 تا 1945، که ناسیونالیسم به‌صورت موضوع پژوهش آکادمیک د‌رآمد؛
3- از 1945 تا اواخـر دهـة 1980 یعنـی زمـانی کـه مباحثـه با مشـارکت جامعه‌شناسان و علمای علوم سیاسی تنوع بیشتری یافت؛
4- از اواخر دهة 1980 تا به امروز، که تلاش‌هایی برای فراتر رفتن از مباحثة ”کلاسیک“ صورت گرفته است.


1- قرون هجدهم و نوزدهم

این مسئله که آیا ناسیونالیسم ”متفکران بزرگ“ خود را داشته است؟ همواره مایة بحث و مشاجرة عظیمی بوده است. پاسخ گلنر به این مسئله کاملاً مشخص است: «این متفکران تفاوت زیادی باهم ندارند. اگر یکی از آنها نبود دیگران جای آنها را می‌گرفتند. هیچ کدام ضروری و اجتناب‌ناپذیر نبودند». او نتیجه می‌گیرد: «از مطالعة پیامبـران ناسیونالیسم چیز زیادی در مـورد آن نمی‌آموزیم» زیرا همة آنها گـرفتار آگاهی کاذب گستـرده‌ای هستنـد (1983: 125-124). به همین ترتیب، اندرسون مدعی است که «برخلاف بیشتر ایسم‌های دیگر، ناسیونالیسم هیچ وقت متفکران بزرگی پرورش نداده است: نه هابزی، نه دوتوکویلی، نه مارکسی و نه وِبِری» (1991: 5). دیگران از جمله اولیری، با این دیدگاه مخالفند: «عجیب است اگر وبر را متفکر بزرگ ناسیونالیسم محسوب نکنیم، «عجیب است اگر روسو، برک، جان استوارت میل و فریدریش لیست را متفکران بزرگ ناسیونالیسم به حساب نیاوریم ...» (1998: 87؛ مقایسه کنید با مینوگ 1996). این بحث به وضوح نشان می‌دهد که مسئله در تعیین ”متفکر ناسیونالیست“ نهفته است و نه در تعیین اینکه از متفکرانی که در رشد مکتب ناسیونالیستی نقش داشتند کدام یک ”بزرگ“ بوده‌اند.

..........................

 

 

پس از خرید مقاله بلافاصله دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


تاریخ ملی گرایی و ناسیونالیسم