فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد چرا نمی ترکیم؟

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد چرا نمی ترکیم؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد چرا نمی ترکیم؟


تحقیق در مورد چرا نمی ترکیم؟

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحه17

 

 چرا نمی ترکیم؟


از این جزئیات که بگذریم، حال می‌دانیم که مولکولها همدیگر را جذب می‌کنند.
سوالی که پیش می‌آید این است که پس چرا همه مولکولها به هم نزدیک نمی شوند و همه دنیا به هم نمی چسبد؟

جواب این سوال این است که مقدار نیروی بین مولکولها بسیار وابسته به فاصله مولکولها است و حتی اگر مولکولها به هم از یک حدی نزدیکتر شوند، این نیرو به دافعه تبدیل می‌شود. در واقع نمودار نیرو بر حسب فاصله دو مولکول به شکل زیر است.
می بینید که در فاصله نیرو برابر صفر است. یعنی فاصله تعادل دو مولکول، اگر باشد نیرو جاذبه و اگر باشد نیرو دافعه می‌شود.

پس مولکولها اگر دست خودشان باشد در فاصله از هم قرار می‌گیرند. مگر اینکه بکشیمشان یا هولشان دهیم. خیلی خوب ... حال ببینیم این نیروهای بین مولکولها جدا از اینکه مولکولها را کنار هم نگه می‌دارند، چه پدیده های دیگری را نیز باعث می‌شوند.

 

اول از همه چسبیدن!
تا حالا فکر کردید که چه عاملی باعث چسبیدن دو تا ماده به هم می‌شود یا اینکه چسبها اصلا چه چه جوری کار می‌کنند؟!
یا چه می‌شود که همه از یک نوع چسب راضی هستند؟!
خوب در واقع چسب ماده ای هست که نیروهای بین مولکولی بین مولکولهای آن با مولکولهای مواد دیگر خیلی قوی است.

آهان راستی این را یادم رفت بگویم که لزومی ندارد مولکولها از یک جنس باشند یعنی مربوط به یک ماده باشند تا نیروی بین مولکولی وجود داشته باشد، بلکه اگر مولکولها با هم فرق هم داشته باشند باز نیروهای مولکولی با همان ویژگی های طرح شده وجود دارند.
به حالت اول یعنی بین مولکولهای یک ماده ، نیروهای پیوستگی و به حالت دوم یعنی نیروهای بین مولکولی دو یا چند ماده نیروهای چسبندگی می‌گوییم. در اصل چسب ماده ای است که نیروهای چسبندگی مولکولهای آن زیادند.
خوب دوباره برگردیم سر نیروهای پیوستگی...آزمایش کشتی کاغذی را انجام دادید؟

اگر یادتان باشد آنجا آخرسر نتیجه گرفتیم که سطح یک مایع مثل سطح یک تشک فنری است. یا اینکه اصلا یک ماده مثل تعداد زیادی توپ که با فنر با هم وصلشان کردیم، رفتار می‌کند. خوبی این مدل در این است که نیروی فنر تقریبا تمام ویژگی های نیروهای بین مولکولی را دارد.
اگر طول فنر از یک حدی بیشتر شود، نیروی آن مثل نیروی جاذبه نمی شود که می‌شود!! و اگر فشرده شود میل به باز شدن ندارد که دارد!!

یک ویژگی دیگر نیروهای بین مولکولی این است که کوتاه بردند. یعنی اگر فاصله مولکولها از یک حدی بیشتر شود، اصلا دیگر نیروی وجود ندارد یا اینکه مقدارش خیلی کم است. مثل یک فنر که اگر از یک حدی بیشتر کشیده شود، پاره می‌شود یا دیگر خاصیت فنریش را از دست می‌دهد.
آهان داشتیم می‌گفتیم که می‌توانیم فرض کنیم که سطح مایع مثل یک سطح فنری یا مثل یک تکه لاستیک یا بادکنک است. برای همین اگر یک جسم سبک را روی مایع قرار دهیم، روی آن شناور می‌ماند.

خوب و البته گفتیم که به این نیرو ، نیروی کشش سطحی می‌گوییم.
م م م ... از انرژی چیزی می‌دانید؟ ... می‌خواهیم حالا یک بار دیگر تمام این حرفها را با توجه به انرژی بزنیم!

مثلا می‌دانید وقتی یک تکه سنگ را تا ارتفاعی بالا می‌بریم در سنگ انرژی ذخیره می‌شود. اگر سنگ را رها کنیم همزمان با سقوط سنگ انرژی ذخیره شده در سنگ آزاد شده و به سنگ سرعت می‌دهد. اگر سنگ به سر یک آدم بیچاره برخورد کند، بخشی از این انرژی به گرما و صدا تبدیل می‌شود و بخش دیگرش صرف تغییر شکل سطح سر آدم می‌شود!

یک جمل


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد چرا نمی ترکیم؟

دانلود مقاله عضله به چربی تبدیل نمی شود

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله عضله به چربی تبدیل نمی شود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله عضله به چربی تبدیل نمی شود


دانلود مقاله عضله به چربی تبدیل نمی شود

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


 تعداد صفحه:1

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

 

اگر شما ورزش نمی کنید و درانجام آن تردید دارید، به خاطر این موضوع که نگران هستید بعد از رهایی ورزش عضلات شما به چربی تبدیل می شوند، اشتباه بزرگی می کنید.

عضلات هیچ گاه به چربی تبدیل نمی شوند. وقتی شما ورزش می کنید، ماهیچه ها یتان حجیم تر و قوی تر می شوند زیرا ورزش باعث می شود واحدهای سازنده پروتئین بنام اسیدهای آمینه در ماهیچه ها جمع شوند.

در طی فعالیت روزانه، اسیدهای آمینه از ماهیچه ها وارد جریان خون شده و بعد از مدتی مجدداً وارد عضله می شوند. ورزش مهمترین عامل، برگشت مجدد اسیدهای آمینه به عضله است.

زمانیکه شما ورزش کردن را رها می کنید، اسید آمینه کمتری به سمت ماهیچه بر می گردد و در نتیجه عضلات کوچک می شوند و اسید آمینه هایی که نتوانند وارد عضله شوند توسط کبد از جریان خون برداشته می شوند


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله عضله به چربی تبدیل نمی شود

دانلودمقاله نیما را درست نمی خوانند

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله نیما را درست نمی خوانند دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


________________________________________
از خلال گفت و گویی که با این شاعر داشتیم، دریافتیم که با نگاهی چند سویه، خود افتخار می کند که در کنار نیما بسیار چیزها را فرا گرفته و به گونه ای سرراست نیرو، خود را برترین شاگرد نیما می داند. حتی معتقد است که بسیاری از دیدگاه ها و رفتارهای اجتماعی او در متن زندگی به هم پیوسته اش شباهت های عجیب با نوع نگاه و کردارهای نیما دارد.

 

با او نشستیم و گفتیم، از نیما، از کتاب ها و شعر، از زندگی و هستی شناسی راهگشای بزرگ شعر امروز ایران.

 

* در سال ۱۳۱۹ چه چیز یا چیزهایی در میان بود که باعث شد «نیما» تأثیرگذار ظاهر شود؟
- در سال ۱۳۱۹ نشریه ای به نام «موسیقی» پا گرفت و انتشار یافت. بگذارید برگردم به عقب و دقیق تر بگویم. در آن نوزده سال، مجموعه شعرهای بسیاری از شاعران همان زمان منتشر می شد، اما هیچ نامی از نیما در میان نبود و او صرفاً یک شاعر متوسط به چشم می آمد. حالا می شود گفت که تأثیرگذاری نیما بر شعر معاصر از ۱۳۱۹ شکل گرفت اما امروز جوانان ما فکر می کنند که تأثیرگذاری و جریان سازی های ادبی نیما یوشیج با نوشتن منظومه «افسانه» آغاز شد که در حقیقت اصلاً این طور نبوده و نیست.
در زمان حکومت رضا شاه، تنها کسانی که شعر می گفتند و شهرتی برای خود داشتند، ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار و میرزاده عشقی بودند. همان طور که می دانید ایرج میرزا و میرزاده عشقی در سال ۱۳۰۴ دار فانی را وداع گفتند و از ۱۳۰۴ به بعد هم شاعران دیگری چون پروین اعتصامی، نظام وفا، شهریار جوان، پژمان بختیاری جوان، وحید دستگردی، فرخی یزدی و امیری فیروزکوهی پا به عرصه شعر و شاعری گذاشتند.می خواهم بگویم که خبری از نیما نبود.
* چرا؟
- نیما شعر نمی نوشت. اگر هم می خواست شعر ساده بنویسد مثلاً کسی نبود که ساده تر از ایرج میرزا بنویسد و در آن شرایط ایرج میرزا برای خود غولی بود. پس نیما یوشیج در زمان رضاخان هنوز چهره نشده بود؛ مسأله تا آنجا پیش رفته بود که سردار فاخر حکمت هم از خود، کتابی تحت عنوان «متحد المعانی» به چاپ رسانده بود و در آن شعر و شاعری موضوع اصلی و محوری محسوب می شد و سردار فاخر حکمت نوشته بود که شعر باید چگونه باشد و به هر حال، حد و مرزهایی تعیین کرده بود که درنهایت دست و پای نیما را می بست.
سال ۱۳۱۶ شعر «ققنوس» نیما، به همراه چند شعر دیگر او در مجله «موسیقی» منتشر شد؛ ولی نهایت این شعر هم در روند شعر زمانه تغییری ایجاد نکرد.
به نظر من، اگر بخواهیم نگاهی دقیق داشته باشیم، می شود گفت که قبل از نیما هم دکتر تندر کیا شعر نو نوشت اما شعرهای نو او همان لا طا ئلاتی بود که اصلاً تأثیرگذار نبود و عمق چندانی هم نداشت. پس نیما پس از ۱۳۲۰ هم مطرح نشد.
در همین دوره و در سال ۱۳۲۵ وقتی که کنگره نویسندگان ایران تشکیل شد، نیما در آنجا دو شعر خواند. یکی «آی آدم ها» و دیگری «پدری و پسری» . همین شعرخوانی نیما در آن دوره باعث شد تا عده ای به شعر او دشمنی بورزند و علیه وی مبارزه و ایستادگی کنند.
* به نظر می آید که اگر آن عده در همان دوره با نیما مخالفت نمی کردند، شاید نیما، نیمای امروزی ما نمی شد. به هر حال بد نیست بدانیم که چرا این افراد با شعر نیمای بزرگ مخالفت می کردند؟
- چون نیما نظام شعری زمان خود را درهم ریخته بود. حال شاعران شهیر دهه بیست، کسانی غیر از بهار، فریدون توللی، دکتر مهدی حمیدی شیرازی، پژمان بختیاری، دکتر صورتگر و دکتر پرویز ناتل خانلری نبودند.
دهه ۲۰ از لحاظ سیاسی پستی و بلندیهای فراوانی داشت ولی در هر حال جوان ها هرچه می خواستند، می توانستند بگویند. یعنی ما آزاد بودیم و هر چیزی که می خواستیم، می نوشتیم و می خواندیم.
خیلی ها می گویند احمد شاملو، فلان شعر خود را که خوب هم به اصطلاح گل کرد، در همان سال ها نوشت. خب، این به آن دلیل بود که چاپخانه ها گوشه خیابان بودند و مثلاً روزنامه مدرسه مان هم شعرها را برایمان چاپ می کرد. حتی کودتای ۱۳۳۲ هم نتوانست ضربه ای به این روند شعری در جامعه وارد آورد. این فراز و فرودها طی شد تا رسیدیم به دهه چهل و در همان دهه چهل بود که فروغ فرخزاد و جلال آل احمد درگذشتند. در همان سال ها هم مهدی اخوان ثالث تقریباً سرودن شعر را کنار گذاشت و سهراب سپهری هم دیگر شعر نمی سرود.
* منظورتان این است که فضا اندکی خالی شد؟ درست است؟
- بله. فضا کاملاً خالی شد و دولت هم شگرد خیلی بدی زد و تمام کتاب های درسی مدارس را یکسره عوض کرد.
* یعنی چگونه و چه طور این کار را انجام داد؟
- مثلاً در کتاب های فارسی دوران مدرسه ما و حتی قبل از این سال ها شعرهای شاعرانی مثل حافظ و سعدی و... را می خواندیم. در حالی که دولت با سبک آمریکایی خود کار را کاملاً عوض کرد.
* مسبب این کار چه کسانی بودند؟
- فریدون رهنما، دکتر مسعود نوری علا و دیگری رضا براهنی. این ها شعر را از پایه خراب کردند. چرا که آمدند و گفتند مثلاً تی.اس.الیوت این طور شعر نوشته و یا مثلاً ازراپاند چنین آورده است.

 

* مگر آنها بد گفتند که الیوت و ازراپاند چنین گفته است؟ تا آنجا که من می دانم الیوت امروز یکی از بزرگترین شاعران قرن بیستم محسوب می شود.
- ببینید؛ وقتی شاعری شعری می نویسد به واقع تاریخ و فرهنگ مملکت خود را می نویسد و باید شعر را چنان بسراید که مردم می پسندند. حال حرف های الیوت و ازراپاند ممکن است با فرهنگ و نوع نگرش ما جور در نیاید.
شما نگاه کنید. وقتی از یک فرد ایتالیایی می پرسیم یکی از بهترین شعرهای سرزمینت را بگو، به مانند ما که از حافظ سخن نقل می کنیم، او از «دوزخ» دانته برایمان حرف می زند و مثلاً می گوید: «در نیمه راه زندگی زمینی ام، راه خویش را در جنگل تاریک گم کرده ام.» خب، درست؛ این شعر، بزرگترین شعر و معروف ترین شعر ایتالیایی است. اما هنگامی که به زبان فارسی برگردانده می شود، تمام معنای خود را از دست می دهد و یک چیز پیش پا افتاده به نظر می رسد.حال جامعه ایتالیا نه تنها این شعر را می پسندد بلکه معروف ترین و بهترین شعر خود می داند. چرا که آن فرهنگی که از ارسطو شکل گرفته و با هومر شروع شده و نهایت به شیمبورسکا ختم می شود، بار عاطفی ای را به همراه دارد و برای هر ایتالیایی قابل هضم و درک فهم است و خواهد بود.
* البته به گمانم خانم «شیمبورسکا» لهستانی است. مگر این طور نیست؟
- بله. منظور من هم این است که آنها فرهنگ هاشان به نوعی به یکدیگر شباهت دارد و در دایره فهم ارسطویی و این ها می گنجد.
* البته خیلی ها هم معتقدند که دوران درخشان شعر ما از ۱۳۴۵ به بعد شکل گرفت. شما چه فکر می کنید؟
- شما وقتی خودتان درباره شعر می خواهید صحبت کنید، بعید است نام سپانلو را به میان نیاورید. خود سپانلو از شاعران اوایل دهه چهل ما محسوب می شود و به واقع شما یک شاعر قبل از سال ۱۳۴۵ را همیشه در حرف هایتان مورد مثال قرار می دهید. تاحال نشده از خودتان سئوال کنید که چرا یک شاعر بعد از ۱۳۴۵ را نام نمی برید و یا اگر اسمی هم ببرید اشاره ای گذرا می کنید و می روید؟پس قبول کنیم که سال ۱۳۴۵ به اصطلاح یک کودتای فرهنگی توسط آمریکایی ها صورت گرفت و بعد از آن شعر ما بی معنا شد. تا آن سال شعر ما خوب رشد کرد و پیش رفت ولی از آن زمان تاکنون حدود ۴۰ ، ۵۰ سال است که یک شعر خوب هم نداریم.
* به نظر من این طور نیست.
- بیشتر توضیح می دهم. باز هم مسأله را می شکافیم. کسانی چون براهنی و حقوقی شعر را خراب کردند. به فرض اگر دکتر ناتل خانلری که مجله سخن را منتشر می کرد و قبل از این ها هم تألیفات فراوانی داشت و استاد دانشگاه هم بودند و نهایت قلمرویی برای خود داشت، می گفت شعر فارسی باید چگونه باشد، کمی قابل قبول بود. اما عده ای شهرستانی که اصلاً پایشان به اروپا نرسیده بود و از قضا زبان خارجی ای را هم نمی دانستند و متأسفانه زبان فارسی را هم بلد نبودند و درست نمی فهمیدند، معتقد بودند که شعر همان چیزی است که خودشان می گویند. آنها شروع کردند به تبلیغ درباره شعر خودشان و تا حدودی هم موفق شدند. دلیلش هم آن بود که این دوستان همه اش می گفتند «الیوت» فلان گفته و بهمان نوشته. حال باید دریافت که فرهنگ ما چه ارتباطی می تواند به شعرهای الیوت داشته باشد. شما نگاه کنید که فرضاً «فریدون مشیری» شاعر متوسطی است ولی اکثر ما شعر «کوچه» او را خوانده ایم و لذت برده ایم؛چرا که «کوچه» او با فرهنگ و طرز فکر ما همخوانی دارد. چند وقت پیش در مقاله ای نوشتم که تارکوفسکی به هنرمندان روسی می گوید که شما یک جای راهتان را اشتباه طی کرده اید و چاره کار هم این است که مسیر را به عقب برگردید و از همان نقطه ای که راه را به غلط از سر گرفته بودید، کارتان را شروع کنید.
* به نظر شما چه دلیل یا دلایلی باعث شد تا شعر نیما به اصطلاح ماندگارتر باشد؟
- بهار همان حرف هایی را به میان می آورد که شاعران ما در قرن ها پیش به میان آورده بودند. یعنی با همان سبک خراسانی شعر می سرود. صدالبته این گفته برای بسیاری از طرفداران بهار جالب نخواهد بود، ولی به گمانم برای اقشاری مانند اساتید دانشگاه ها باید قابل تأمل باشد. به هر حال هنگامی که نیما آمد، الگو، فرم، مضمون و حتی ساختار شعر فارسی را دگرگون کرد. باور کنیم که نیما مردی بزرگ، بسیار آگاه و با شعور و صاحب نظر بود. نگاه کنید، کتاب «ارزش احساسات» او پس از این همه سال هنوز که هنوز است، جای خواندن دوباره و چندباره دارد و بسیاری مباحث را می توان از دل آن فرا گرفت.
* رمز آن بزرگی نیما را شما در چه چیز می دیدید و می بینید؟
- بزرگی اش در این بود که مرد بسیار باسواد و بادانشی بود. نیما با جامعه بورژوایی ایران خود را درانداخت و این جامعه بورژوایی او را نپذیرفت. امروز متأسفانه کسی شعر نیمایی را درست نمی خواند. من هم اکنون حدود پانزده سال است که کتاب «نیما» ی خودم را تهیه و تنظیم و گردآوری کرده ام و نمی گذارند که این کتاب منتشر شود؛ یعنی انتشاراتی ها می گویند که خریدار ندارد. شعر خوب و نیمایی صد درصد باید فرم و پایان بندی درست داشته باشد. بگذارید قیاس دیگری داشته باشیم. در سال ۱۳۴۶ کسانی مثل احمدرضا احمدی پا به عرصه شعر گذاشتند و راه هایی را آزمودند. در آن سال ها پیش تر ملک الشعرای بهار می نوشت:
ای کوه سپید پای در بند ای گنبد گیتی، ای دماوند
از سوی دیگر احمدی یک راست آمد و نوشت: یک مادرزن دارم گنده و کلمه «گنده» اش را هم «گنده» چاپ کرد! حال ببینید این شعر با آن شعر چقدر تفاوت داشته و دارد. طبیعتاً باید یک واسطه ای در میان می بود تا ما از آنجا، یک راست به اینجا می رسیدیم. مثلاً اگر می گذاشتند کسانی مثل فریدون توللی، شعرهایشان را ادامه دهند، ما به جایی دیگر می رسیدیم. خب، بعینه شاهدیم که یک دفعه آن شعرها قطع شد وحکومت آن زمان از سروده های جدید پشتیبانی کرد.
از اواخر دهه پنجاه این روند کم رنگ و کم رنگ تر شد و به جایی رسید که به مرزهایی از حذف و نابودی نزدیک شد ولی دوباره، کسانی این مباحث را پیش کشیدند که شمبورسکا فلان چیز را گفته و تی.اس الیوت به بهمان چیز اعتقاد دارد. گفتند که «شکلوفسکی» چنان نوشته و خوانده و ما ایرانی ها هم باید حتماً و قطعاً مثل آنها بنویسیم! پس همیشه نوپردازان ما دو عیب و ایراد بزرگ داشتند: یکی اینکه حدود چهل، پنجاه سال از دنیا عقب بوده اند و دیگر اینکه اغلبشان با زبان های خارجی آشنایی چندانی نداشته اند. همین آقای عزیز دل من، جناب علی باباچاهی آمده و به اصطلاح تمام فرم های شعر را عوض کرده. این در حالی است که نه زبان خارجی می داند و نه اروپا را می شناسد. متأسفانه هم اکنون هم جوانان ما ا رتباطشان با نسل قدیم از هم گسسته و بدیهی است که لازم و ضروری هم نمی دانند تا به گذشته شان رجوع کنند و برگی از تاریخ ادبیات را ورق بزنند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   35 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نیما را درست نمی خوانند