لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:14
فهرست: ندارد
دین پژوهی در پرتو قرآن «پیامبری»
مقدمه و طرح بحث
1. «دین پژوهی در پرتو قرآن» سلسله مباحثی است که به مطالعه، بحث و تحقیق درباره مهمترین مفاهیم و تعالیم دینی در پرتو نخستین منبع اسلام یعنی قرآن کریم میپردازد و میکوشد از منظر “درون دینی” به اهم پرسشهای جدید دربارة دین پاسخ دهد و سیمای ایجابی و اثباتی از اندیشة اسلامی در این زمانه ارائه دهد. مخاطب اصلی این مباحث دینداران هستند و هدف از آن تعمیق و ارتقای معرفت دینی است.
2. در دین پژوهی، از «دین» سه مراد میتوان داشت: مراد اول دین در متون اصلی آن یعنی کتاب خدا و سنت پیامبر است. مراد دوم: فهم عالمان دین و مفسران تعالیم دینی و عرف دینشناسان است و مراد سوم: دین در سنت و سیرة عملی دینداران میباشد. واضح است که زندگی دینداران منبع مطمئنی برای ارزیابی دین نیست، هر چند غفلت از این زاویة جامعه شناختی نیز پذیرفته نیست. فهم عالمان دین نیز رنگ و بوی مقتضیات زمانه آنها دارد و به هر حال امری بشری و تاریخی است. مراجعه به سطح اول در این زمانه نیز به هر حال تفسیری دیگر از متن دین است و در زمره دین در مراد دوم آن قرار میگیرد. آنچه از “دینپژوهی در پرتو قرآن” اراده کردهایم. پژوهشی در چارچوب مسایل این زمان و درگیر کردن آیات قرآن کریم با مباحث زندگی امروز است.
3. تعالیم قرآنی همانند دیگر گزارههای دینی از سه ویژگی برخوردار است: اول سازگاری درونی. نمیتوان به یک مجموعه ناسازگار ایمان داشت. دوم عادلانه بودن. نمیتوان گزارهای را ظالمانه و غیر عادلانه دانست و در عین حال آن را دینی شمرد. سوم برخلاف عقل نباشد. واضح است که فوق عقل بودن بامنافی عقل بودن متفاوت است. معیارهای این سه ویژگی در طول زمان چه بسا دچار تحول و تغییر گردد. برای قبول و باور هر گزارة دینی در این زمان چارهای جز جریان این سه ضابطه مطابق فهم و درک همین زمان نداریم. هر گزارة دینی امروز نیز میباید در نظر دیندار عادلانه، عقلایی و سازگار با مجموعه تعالیم دینی باشد. در غیر این صورت گزارة فاقد چنین ضوابطی، گزارة فرازمانی دینی محسوب نمیشود بلکه از تعالیم زمانمند و موقت دینی به حساب میآید که دوران اعتبار آن به سر رسیده است. تفکیک گزارههای فرازمانی از گزارههای زمانمند و مناسب با مقتضیات زمان و مکان نزول از لوازم دینپژوهی پویا و زنده است. مگر ممکن است دینی از حل مسایل خاص عصر نزول غفلت کرده باشد؟! در «دین پژوهی در پرتو قرآن» متکای بحث گزارههای فرازمانی دینی است که در قرآن بیش از سنت یافت میشود. چنین گزارههایی ذاتیات دین را تشکیل میدهند. یعنی اموری که دین بدون آنها دین نمیشود. معنای این سخن آن است که در این مجموعه عرضیات نیز یافت میشود که نبود آنها در بعضی زمانها خللی به اصل دین نمیزند و تفکیک بین ذاتیات و عرضیات دین همانند تفکیک بین گزارههای فرازمانی و زمان بند دینی کاری دشوار و حساس و در عین حال لازم و ضروری است و بدون چنین تفکیکی کار سترگ دین پژوهی به سامان نمیرسد.
4. در نخستین دورة سلسله مباحث «دین پژوهی در پرتو قرآن» ایمان دینی مورد مطالعه قرار گرفت و اینک همزمان با عید سعید مبعث که جشن تولد اسلام است دومین دورة این مباحث را حول محور «پیامبری» آغاز میکنیم. پیامبری نیز همانند ایمان از ذاتیات دین است و سؤالات فراوان مرتبط با آن باعث تقدم مطالعة آن نسبت به دیگر مفاهیم بنیادی دین شده است. پیامبری یا نبوت پس از توحید و معاد مهمترین اصل اعتقادی اسلام و دیگر ادیان الهی و از اهم مباحث قرآنی میباشد.
5. بحث نبوت یا پیامبری در چند علم قابل پیگیری است. علم کلام یا الهیات بیشترین بحث را از این اصل اعتقادی ارائه کرده است. در علم کلام نبوت عامه و نبوت به نبوت خاصه تقسیم شده است. نبوت عامه متکفل مباحث عام پیامبری بدون اختصاص به پیامبر دین خاص است و در نبوت خاصه مباحث مرتبط با پیامبر اسلام مورد تحقیق و مطالعه قرار میگیرد. مسأله نبوت در تفسیر موضوعی قرآن کریم (و به شکل پراکنده در تفسیر ترتیبی قرآن کریم نیز)، کتب روایی و شرح احادیث به صورت نقلی مورد بحث واقع شده است. در کتب تاریخ پدیدة نبوت از زاویة خاص تاریخی مطالعه شده است. عرفان نیز از منظر ویژة خود از پیامبری سخن گفته است. اخیرآً نیز در فلسفه دین برخی مباحث مرتبط با پیامبری مطرح شده است.
6. در بحث سنتی از نبوت مسایل ذیل به عنوان سؤالات اصلی نبوت مورد مطالعه قرار گرفته است:
یک: ضرورت دین و وجه نیاز به انبیاء. دو: نحوة ارتباط پیامبر با خداوند یا مسأله وحی. سه: دلیل و نشانة پیامبری یا مسأله معجزه. چهار: مهمترین صفت پیامبران و یا مسأله عصمت. پنج: مهمترین ویژگی پیامبر اسلام یا مسأله خاتمیت و بالاخره ششم: صفات معجزة پیامبر خاتم یعنی قرآن ومسأله تحدی.
بسیاری از این مسایل هنوز به قوت خود باقیاند، هر چند برخی راهحلهای پیشین قابل تأمل و تجدید نظر است. اما در این حوزه مسایل تازهای نیز مطرح است. از جمله: آیا وحی و متن کتاب همان تجربة نبوی پیامبر است؟ آیا پیامبر تابع وحی است یا وحی تابع پیامبر؟ آیا سیاست و زمامداری یا بطور کلی تدبیر دنیا و سامان جامعه از لوازم و ذاتیات پیامبری است؟ تعالیم پیامبر با مقتضیات زمانی و مکانی عصر نزول چه نسبتی دارد؟ پیامبری و دین با عقل و علم چه نسبتی دارد؟ تبعیت و پیروی از پیامبر یعنی چه و دیندار مسلمان کیست؟ تفاوت پیامبران در چیست و راز تنوع ادیان کدام است؟ اقامة دین یعنی چه؟ در این سلسله مباحث میکوشیم پاسخ قرآن کریم را به پرسشهای فوق استخراج نماییم. به نظر میرسد تلقی از پیامبری در شکل دادن به زندگی دیندار درهر عصر نهایت تأثیر را دارد، چرا که روش و منش پیامبر برای هر دیندار الگوی مطلوب واسوة محبوب است و نهایت دینداری وصول به چنان شرایطی است. لذا واضح است که ارائه تصویری صحیح از پیامبری از مهمترین راهکارهای اصلاح اندیشه و عمل دینی خواهد بود.
7. در بحث پیامبری پنج رکن به چشم میخورد؛ اول: فرستندة پیام یعنی خداوند. دوم: مخاطب پیام یعنی انسان. سوم: پیامآور یعنی انبیا و رسولان. چهارم: متن پیام یعنی دین. پنجم: هدف از پیام یعنی هدایت انسان و سعادت او. دراین بحث از رکن اول یعنی خداوند کمتر سخن به میان میآید چرا که به دلیل اهمیت وافر آن در بحثی مستقل به مطالعة مهمترین رکن دین یعنی خداوند خواهیم پرداخت (ان شاءالله). بحث از رکن دوم یعنی انسان نیز به مبحث مستقلی تحت عنوان انسانشناسی دینی موکول است. در این مجال از سه رکن باقیمانده سخن خواهیم گفت.
8. قرآن از دو واژه در معنای پیامبری استفاده کرده است: نبوت و رسالت.
نبوت مشتق از نبأ است یعنی خبر. اما نه هر خبری، خبری مهم و دارای فواید فراوان که از علم یا اطمینان حاصل شود. بر این اساس نبوت، سفارت بین خداوند و بندگان صاحب عقل او جهت اصلاح معاد و معاش است. نبی گزارشگر اخبار الهی است. اخباری که به مخاطبان آرامش میدهد. نبی بر وزن فعیل به معنای فاعل (خبر دهنده) یا به معنای مفعول (خبرداده شده) است (رجوع کنید به مفردات راغب).
رسالت از مادة رسل به معنای رها و غیر مقید مشتق است. رسالت یعنی پیامبری. رسول بر وزن فعول یعنی فرستاده و پیامبر. مرسل (اسم مفعول از ارسال) نیز به معنای فرستاده شده به پیامبر اطلاق میشود. بنابراین قرآن از سه واژة نبی، رسول و مرسل به معنای پیامبر استفاده میکند که جمع آنها انبیاء و نبیین، رسل و مرسلین است. به نمونهای از استعمالات قرآنی واژههای فوق الذکر در دنبال اشاره میکنیم:
- کان الناس امه واحده. فبعث النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق. لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه…
(بقره 2/213 )
مردم امتی واحد بودند. پس خداوند پیامبران را مبعوث کرد در حالیکه بشارت میدادند و انذار میدادند. و با ایشان کتاب را به حق فرو فرستادیم تا بین مردم در آنچه اختلاف داشتند حکم شود.
- ما کان لبشرٍ أن یوتیه الله الکتاب و الحکم و النبوه ثم یقول الناس کونوا عباداً لی من دون الله… (آل عمران 3/79 )
هیچ بشری را نرسد که خداوند به او کتاب و حکم و نبوت دهد سپس به مردم بگویید بجای خداوند بندة من باشید.
- النبی أولی بالمؤمنین من أنفسهم (احزاب36/6 )
پیامبر از مؤمنان به خودشان اولی است.
- یا ایهاالناس قد جاء کم الرسول بالحق من ربکم فآمنو اخیراً لکم و ان تکفروا فان الّه ما فی السموات و الارض و کان الله علیماً حکیماً. (نساء 4/170 )
ای مردم! پیامبر از جانب خدایتان به حق آمده است. اگر (به او) ایمان بیاورید برایتان بهتر است و اگر (به او) کفر بورزید، آنچه در آسمانها و زمین است برای خداوند است و خداوند علیم و حکیم است.
- انا او حینا الیک کما او حینا الی نوح و النبیین من بعده و او حینا الی ابراهیم و اسمعیل و اسحاق و …./ رسلاً قد قصصنا هم علیک من قبل و رسلاً لم نقصصهم علیک و کلم الله موسی تکلیما / رسلاً مبشرین و منذرین لئلایکون للناس علی الله حجه بعد الرسل و کان الله عزیزا حکیما (نساء 4/165-163 )
ما به تو وحی کردیم آنچنان که به نوح و پیامبران بعد از او وحی کردیم. به ابراهیم، اسماعیل، اسحاق،… / و رسولانی که سرگذشتشان را برای تو از پیش بازگو کردیم و رسولانی که برای تو بازگو نکردهایم و خداوند به موسی سخن گفت/ رسولانی که بشارت دهنده و بیم دهنده بودند تا پس از ایشان برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند عزیز و حکیم است.
- اللَّه أَعلَم حیث یجعل رسالته (انعام 6/124)
خداوند آگاهتر است به آنجا که رسالتش را مینهد.
- تلک آیات الله نتلواها علیک بالحق وانک لمن المرسلین (بقره 2/252 )
این آیات خداوند است که برای توبه حق تلاوت میکنیم و تو از زمرة مرسلین هستی.
9. اگر چه متکلمان بین نبوت و رسالت از یک سو و بین انبیاء و رسل از سوی دیگر فرق نهادهاند، قرآن کریم چنین فرقی را تائید نمیکند و هر دو را به یک معنا استعمال کرده است و گاه در کنار هم به کار برده است:
الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التورات و الانجیل …(اعراف 7/157)
آنان که از نبی رسول امی ـ که او را در تورات و انجیل نوشته شده نزدشان میبینند ـ پیروی میکنند…
آری از یک سو بین نبی و رسول یا مرسل تفاوت است. قرآن نبی و انبیاء را تنها در مورد پیامبران اصطلاحی استعمال کرده است اما رسول و مرسل را در دو معنی به کار برده است: یکی پیامبر و دیگری واسطه در عمل. بر این اساس ملائکه الهی از قبیل جبرئیل و عزرائیل نیز رسول خوانده میشوند و ا زفرشتگان عذاب یا بشارت به رسل یا مرسلین تعبیر شده است. اما واژه نبی یا انبیاء هرگز به معنای واسطه در عمل به کار نرفته است.
- و هو القاهر فوق عباده و یرسل علیکم حفظه حتی اذا جاء احدکم الموت توفته رسلنا وهم لایفّرطون (انعام 6/61)
او بر بندگانش قاهر است و حافظانی برایتان میفرستد تا اینکه مرگ یکی از شما فرا رسد، ]آنگاه[ رسولان ما ]جان او را [ میگیرند و زیاده روی نمیکنند.
مراد از رسل در آیه فوق وسایط قبض روح هستند.
- انه لقول رسول کریم / ذی قوه عند ذی العرش مکین (تکویر 81/19)
این ]قرآن[قول فرستادهای کریم است. صاحب قوت نزد صاحب عرش گرانقدر.
مراد از این رسول کریم جبرئیل ـ فرشتة وحی ـ است.
- قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا (مریم 19/19)
]جبرئیل به مریم [گفت که من رسول پروردگار توأم تا به تو پسری پاکیزه عطا کنم.
- الحمدلله فاطر السموات و الارض جاعل الملائکه رسلا اولی اجنحه مثنی و ثلاث و رباع یزید فی الخلق ما یشاء ان الله علی کل شیءٍ قدیر (فاطر 35/1)
حمد خداوند را، خالق آسمانها و زمین. آنکه فرشتگان را رسولانی صاحب دو، سه و چهار بال کرد . آنچه بخواهد در خلق میافزاید خداوند بر هر چیزی تواناست.
جناح کنایه از قدرت است و این آیه از آیات کلیدی در بحث رسل به معنای وسایط عمل است.
- قال فما خطبکم ایها المرسلون / قالوا انا ارسلنا الی قوم مجرمین (حجر 15/58 و 57)
] ابراهیم به مهمانانش گفت[ ای فرستادگان کار شما چیست؟ / گفتند ما به سوی قومی خطاکار فرستاده شدهایم.
مراد از مرسلون در این آیه فرشتگان عذاب هستند.
ما در این بحث به رسل و مرسل به معنای واسطه در عمل نخواهیم پرداخت و بحث در پیامبری متمرکز خواهد بود.
نبوّت لازمه نظام اکمل
مقدمه: یکى از استدلالات قرآن بر نبوت عامه، نیاز انسان به هدایت است. در این مقاله این استدلال قرآنى تبیین شده است.
یک بیان براى نبوت عامه - نهنبوت خاصه، یعنى نه براى اثبات پیغمبرى فلان پیغمبر یا پیغمبرانى که در تاریخ آمدهاند، بلکه یک بحث کلى راجع بهنبوت که در میان بشر نبى وجود دارد و باید وجود داشته باشد - بیانى است که حتى در عرف علماء هم مىگویند «بیان حکماى اسلام» .
در کتابهاى حقوقى امروزهم که گاهى در مساله لزوم قانون بیان مىکنند اسمش را مىگذارند«بیان حکماى اسلام» .من فقط پایهو نیز ریشه قرآنىاش را عرض مىکنم بعد دیگر از این مطلب مىگذریم.
پایه استدلال حکما
به طور کلى در باب خدا یک بحث هست - که در گذشتههم و لو به اجمال این را
گفتهایم - که آیا اگر ما بخواهیم بر خدا استدلال کنیم حتماباید به وسیله چیز دیگر بر خدا استدلال کنیم، یا اینکه به وسیله چیز دیگرى بر خدا استدلال کردن یکراه استدلال است و مىتوان از خود خدا بر خود خدا استدلال کرد؟عدهاى معتقدند که راه صدیقین همان راهى است که از خود خدابر خود خدا استدلال مىکنند، که ما در تعبیرات مذهبى هم در این زمینه یا امام حسین مىفرماید: «ایکونلغیرک من الظهور ما لیس لک»(2) آیا غیر از تو از تو ظاهرتر است که من غیر تو را دلیل بر تو بگیرم؟ پس عدهاى معتقدند(اجمال را مىخواهم اشارهبکنم)که آن هم راهى است و اشرف هم هست(حالا تقریر و بیانش هر چه هست به جاى خود).مطلب دیگر این است: آیا مىتواناز خدا بر چیز دیگر استدلال کرد یا نه؟یعنى ما خدا را معلوم قرار بدهیم و یک چیزى را مجهول، به دلیل اینکهخدا هست پس فلان چیز هم بالضروره وجود دارد، که آن معلومى که ما در برهان خودمان اتخاذ مىکنیم خود خدا باشد، یعنىاگر ما نتوانیم خدایى اثبات بکنیم آن مجهول ما هم مجهول است ولى اگر خدا را اثبات کردیم، به دلیل اینکه خدا هستفلان شىء هم هستیعنى این یک ضرورتى است که از وجود خداوند ناشى مىشود؟عدهاى معتقدند که بله، این هم خودشیک طرز استدلال است، البته نه اینکه بر همه اشیاء بشود از این راه، از طریق عقلى استدلال کرد، ولى مىتوان نظامکلى وجود و کلیات وجود را از راه شناختن خداوند کشف کرد.در باب نبوت عامه یک چنین استدلالى است، نه استدلال ازراه متکلمین که بر خداوند واجب است، اگر نکند خداوند به تکلیف خودش عمل نکرده، نه، صحبت ضرورت است نه وجوبو تکلیف.خواستهاند بگویند چون خدا هست، در خلقتخلا وجود ندارد یعنى اگر یک موجودى امکان یک رشد و یک کمالدر او باشد و موانعى در کار نباشد، قابلیت از طرف او تمام باشد، از طرف خداوند آن کمال به او افاضه مىشود.بعد آمدهاند در بابنوع انسان اینجور گفتهاند: نوع انسان نیازمند به یک هدایتى هست ماوراى هدایتحس و عقل، و امکان این هم که بشر بتوانداین را از ماوراى خودش، از عالم دیگر تلقى بکند - که نامش وحى هست - وجود دارد، بشر
.............................................................. 1.بحار، ج 87/ص 339. 2.مفاتیح الجنان، دعاى عرفه.
مىتواند ای ن را تلقى بکند،پس با نیاز بشر به چنینهدایتى و با امکان اینکه بشر چنین تلقىاىبکند(که اینها را با مقدماتى ذکر مىکنند)از ناحیه خداوند این فیض بالضروره مىرسد.
این طرز بیانى است که[ذکر]کردهاند.حالا من یادم نیستکه اینکه مىگویند «بیان حکماى اسلام» اول کسى که این را بیان کرده فارابى بوده استیا بوعلى، فرصت نکردهام[ببینم].بوعلىکه متعدد در کتابهاى خودش این مطلب را متعرض شده است و مثالهایى هم ذکر مىکند.
تحقیق در مورد دین پژوهی در پرتو قرآن «پیامبری»