علوم جنایی را میتوان از زوایای گوناگون (جرمشناسی ،حقوقی و...) مطالعه و طبقهبندی کرد. عدهای از حقوقدانان جرمشناس یا جرمشناسان حقوقدان علوم جنایی - یعنی علوم مربوط به جرم و به تبع آن مربوط به کیفر را به چهار شاخه تقسیم کردهاند.
علوم جنایی را میتوان از زوایای گوناگون )جرمشناسی ،حقوقی و...( مطالعه و طبقهبندی کرد. عدهای از حقوقدانان جرمشناس یا جرمشناسان حقوقدان علوم جنایی - یعنی علوم مربوط به جرم و به تبع آن مربوط به کیفر را به چهار شاخه تقسیم کردهاند. شاخه نخست یا هسته این علوم، در رشتههای مختلف حقوق کیفری خلاصه میشود (حقوق جزای عمومی، حقوق جزای اختصاصی، آیین دادرسی کیفری، حقوق زندان و زندانیان،...)؛ شاخه دوم به جنبههای تجربی این علوم مربوط است که به طور کلی یا در جهت کشف و اثبات جرم به کار میرود (علوم جرمیابی) یا در جهت مطالعه و تحلیل ماهیت جرم، ماهیت کیفر و علل ارتکاب جرم و تحولات مربوط به کیفر مورد استفاده قرار میگیرند (علوم جرمشناختی - کیفرشناختی)؛ شاخه سوم به فلسفه حقوق کیفری اختصاص دارد؛ سرانجام رشته مطالعاتی جدیدی به عنوان شاخه چهارم مطرح شده است که حقوقدانان جزمی آن را " سیاست کیفری "و حقوقدانان آشنا به مباحث جرمشناسی و حقوق بشر آن را " سیاست جنایی" مینامند.
علوم جرمیابی (criminalistique) مجموعه دانشها و فنونی هستند که به کشف جرم و شناخت و دستگیری بزهکاران کمک میکنند. پیشرفتهایی که امروزه در شیوههای کشف جرم حاصل شده، از تعداد جرایم نامکشوف و بزهکاران ناشناخته کاسته است . علوم جنایی به دو قسمت تقسیم میشوند که عبارتند از:
۱) علوم محض (پزشکی قانونی، سمشناسی قانونی، پلیس علمی و...)
۲) علوم انسانی در حوزه متدلوژی (روانشناسی قضایی و...) "پلیس علمی" (scientific Police) یا "کشف علمی جرایم" از جمله شاخههای مهم علوم جرم یابی و به تبع آن "علوم جنایی تجربی" است.
تا اواخر قرن ۱۹ شیوه کشف جرایم و دستگیری مجرمین در کشوهای مختلف، چندان تفاوتی با هم نداشت و افراد پلیس پس از حضور در محل وقوع جرم و استماع شهود و تهیه صورت مجلس، در صورت امکان به دستگیری مجرم یا متهم اکتفا مینمودند. به تدریج پلیس کشورهای مختلف برای مبارزه با بزهکاری و کشف جرایم و دستگیری مجرمین به روشهای خاص علمی متوسل شدند. در نتیجه علم جدیدی تحت عنوان "پلیس علمی" یا "پلیس تکنیک" به علوم جدید افزوده گردید. در تعریف این علم بین دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد. برخی عقیده دارند که پلیس علمی رشتهای از علوم جرمیابی بوده و علم مستقلی محسوب نمیشود. بعضی دیگر نیز پلیس علمی را علم کشف بزه و شناسایی و تعقیب بزهکاران تعریف کردهاند . به هر حال بررسی پیرامون شیوههای ارتکاب جرم و وسایلی که برای انجام دادن آن به کار رفته و آثار و نشانههایی که از مجرم باقی مانده است، موضوع مطالعات پلیس علمی است. تشخیص جعل و اسناد مجعول، تعیین نوع اسلحه در ارتکاب جرم، تهیه تصویر مجرم براساس اظهارات گواهان و سرانجام بررسی آثار انگشتان در "انگشتنگاری" از جمله زمینههای اصلی تحقیقات پلیس علمی است . علم "انگشتنگاری" (Doctyloscopy) از جمله مباحث مهم پلیس علمی تلقی میشود. انگشتنگاری عبارت است از به دست آوردن تصویر خطوط برجسته (نقوش) سرانگشتان اشخاص و به معنای وسیع کلام، علم استفاده از آثار انگشت در تشخیص هویّت اشخاص و کشف جرایم می باشد . تشخیص هویت اشخاص به مقایسه خطوط برجسته انگشتان محدود نمیشود و مقایسه خطوط برجسته اصطکاکی روی پنچههای دست و پا را نیز در بر میگیرد.
یادآوری این نکته ضروری است که اصطلاح انگشتنگاری به طور مساوی کلیه خطوط برجسته اصطکاکی را که روی بدن انسان یافت میشود در بر میگیرد. تجربیات گذشته نشان میدهد که هویّتهای بیشماری از روی آثار پنچههای دست و پا به دست آمده است و این شیوه از تعیین هویت به همان اندازه مدارک حاصل از آثار انگشت معتبر است . به هر حال مطالعه علم انگشتنگاری از منظر تاریخی و علمی به شناخت آن منتج خواهد شد. همچنین بررسی برخی از ادله شرعی اسلامی به ویژه آیات قرآن کریم در مورد اثر انگشت حائز کمال اهمیت است.
گفتار اول) بررسی تاریخی انگشتنگاری
بند اول) تاریخچه انگشتنگاری غیرعلمی
تاریخ انگشتنگاری چندان روشن و کامل نیست، معالوصف از دوران قدیم نکات قابل توجهی یافت شده است. این نکات که با وجود تاریکی، باعث شگفت دانشمدان امروز گردیدهاند بیشتر متعلق به خاور دور میباشد و تا آنجایی که مدارک تاریخی نشان میدهد، فقط در چند مورد در اروپا و امریکای قدیم نسبت به آثار انگشت توجه نمودهاند. بشر از گذشتههای خیلی دور به خطوط برجستهای که خداوند متعال در کف دست و پا و سرانگشتان او خلق کرده، توجه نموده و این توجه را به صور گوناگون نشان داده است. حتی چنین به نظر میرسد که انسانها ابتدا در خلق آثار هنری از آنها الهام گرفتهاند. مشاهده نقوش حجاری شده خطوط برجسته کف دست انسانهای ماقبل تاریخ بر دیوار غاری در کوه پیرنه اسپانیا یا کشف لوح سنگی مربوط به چند صد سال قبل در کنار دریاچه "کجم کوجیک" در منطقه "نواسکاتیا" واقع در کشور کانادا که اثر خطوط کف دست و نوک انگشتان روی آن حکاکی شده است و همچنین اشکال حجاری شده خطوط برجسته سرانگشتان بر دیوار سنگی قبری در جزیره "گاورانیس" در ایالت "بریتانی" فرانسه مؤیّد این نظر است . در مورد اخیر در سال ۱۸۳۹ در جزیره "گاورانیس" قبر کهنهای کشف گردید که روی دیوارهای سنگی آن اشکال و لوحهای عجیبی به شکل مار و کمان و انگشت حک شده بود. امروزه معتقدند این شکلها، طرحهای شاخص نقشها و اشکال و برجستگیهای سرانگشت بوده است .
افتخار استعمال آثار انگشت در اموری که جنبه اقتصادی داشت، متعلق به مشرق زمین است چنانکه روی بشقابهای گلی قدیمی بابل، آثار خطوط انگشت دیده میشود. همچنین بابلیها در آن موقع، برای جلوگیری از جعل اسناد اثر انگشت خود را روی گل نرمی زده و آن را به عنوان امضاء برای رسید یا هر سند دیگر به کار میبردند. در چین حتی قبل از میلاد مسیح از آثار انگشتان به عنوان مهر و وسیله تشخیص هویّت استفاده میشد . در مجموع میتوان گفت اثر انگشت به عنوان امضاء اشخاص در خاور دور، خصوصاً در چین، تاریخی روشنتر دارد. فیالمثل بر طبق قانون "تای هو" در چین باستان، شوهر میتوانست به یکی از دلایل هفتگانه (عدم تمکین، نازایی، هرزگی، حسد، جزام، پرحرفی و سرقت) همسر خود را طلاق دهد و در این قبیل مواقع، باید شخصاً طلاقنامه را نوشته و به همسر خود تسلیم مینمود و چنانچه این قبیل اشخاص بیسواد بودند، شخص دیگری طلاقنامه را مینوشت و آنها ذیل آن را انگشت میزدند. همچنین برخی از بازرگانان چینی قالبی از خطوط برجسته سرانگشت خود را به صورت مهر سفالی تهیه کرده و نزد شخصی امین میگذاشتند تا اگر در غیابشان سندی به آنها نسبت داده شود، شخص امین با مقایسه اثر انگشت روی سند و مهر مذکور بتواند به اصالت یا جعلی بودن آن پی ببرد. حدود ۱۲ قرن پیش در چین، هنگام پرداخت وام به اشخاص اثر انگشت وامگیرنده و گواهان در سند وام اخذ میشد. در سال ۱۸۳۹ نیز در این کشور، یک سند قدیمی در مورد فروش قطعه زمینی به دست آمده است که اثر انگشت شخصی به نام "مادر چوئن" روی آن منعکس است . "رابرت هیندل" جرمشناس آلمانی، تاریخ انگشتنگاری در خاور دور را به دقت مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که به طور کلی در سالهای ۹۰۶ الی ۶۱۸ قبل از میلاد از آثار انگشت برای تشخیص هویّت استفاده میشده است. بعدها چینیها نوعی طبقهبندی برای آثار انگشتان مجرمین ترتیب دادند که اساس آن روی "لوپ و ورل" بود. سیستم طبقهبندی چینی در سال ۱۸۸۶ به وسیله "دکتر ماکارتی" در یک روزنامه چاپ و منتشر گردید و "گالتون" از این مقاله استفاده نمود و چنانکه "هیندل" مدعی است "گالتون" سیستم طبقهبندی خود را احتمالاً از چینیها اقتباس نموده است و سیستم طبقهبندی هانری-گالتون که در غالب نقاط دنیا استعمال می شد، اقتباسی از سیستم طبقهبندی چینی ها است .
قدیمیترین موردی که تاکنون درباره استفاده از اثر انگشت (خطوط پوستی) برای شناسایی مجرمان و کشف جرم در تاریخ ثبت شده، مربوط به قرن اول بعد از میلاد است. در این زمان یک وکیل مدافع رومی به نام "کوئین تیلیانوس" در دادگاه از یک مرد کور که متهم به قتل پدر خود بود، دفاع کرد و سعی فراوانی به کار برد که نشان دهد قاتل، نامادری متهم است و نه خود او. در صحنه جنایت علامتهای خونی کف دست روی دیوار دیده میشد و دادگاه نیز از وجود این علایم خونی علیه مرد کور استفاده نمود. ولی وکیل مدافع کوشش داشت ثابت کند که همان علایم مخصوص، به وسیله نامادری متهم روی دیوار گذاشته شده است تا سوءظن را به طرف ناپسری خود متوجه نماید. بنابراین میتوان گفت "تبرداران روم" (مأمورین مخصوصی که تبر در دست داشته و وظیفه پلیس امروزی را انجام میدادند) برای کشف آثار کف دست و استفاده از آنها به عنوان دلیل جرم، خیلی نزدیک شده بودند؛ اما برای تشخیص هویت، ابداً کوششی به عمل نیامده بود .
بند دوم) تاریخچه انگشتنگاری علمی
سابقه تاریخی بررسی خطوط برجسته سرانگشتان و کف دست و پا به صورت علمی به نیمه دوم قرن هفدهم میلادی بر میگردد. درسال ۱۶۸۴ "دکتر نهیما گریو" در انگلستان و در سال ۱۶۸۶ "دکتر مارسلو مالپیگی" در ایتالیا این خطوط برجسته و نیز منافذ ریز پوست کف دست و پا را از دیدگاه پزشکی مورد مطالعه قرار دادند.
در سال ۱۷۸۸ دانشمند دیگری به نام "مایر" از نظر تشریحی توضیحاتی درباره خطوط پوستی داد. وی عقیده داشت که هرگز این خطوط در دو نفر مانند هم نیستند. در سال ۱۸۲۳ "پروفسور جان پرکینج" استاد دانشگاه "برسلو" آلمان توانست ۹ نمونه متمایز نقوش سرانگشتان را مشخص نماید .
تشخیص هویّت به وسیله آثار انگشت، از سوی دو نفر انگلیسی که در آسیا زندگی میکردند، در یک زمان ولی به صورت جداگانه کشف گردید. یکی از این دو نفر "سر ویلیام هرشل" فرماندار ناحیه "هوقلی" ایالت بنگال در هندوستان بود، و نفر دیگر "دکتر هنری فالدز" میباشد که از کارمندان بیمارستان در "چسو کیجی" شهر توکیو در کشور ژاپن بود. هر دو نفر مزبور مدعی بودند که از هیچ گونه سابقهای در مورد استفاده قبلی آثار انگشت به منظور تشخیص هویت در آسیا مطلع نبودهاند؛ ولی به هر صورت این طور به نظر میرسد که کشف و ظهور انگشتنگاری در قاره آسیا - که قبلاً مهد انگشتنگاری به منظورهای دیگر بوده است- یک امر تصادفی نبوده است .
به هرحال باید گفت اساسیترین تحقیقات علمی در مورد آثار انگشت از نیمه دوم قرن نوزدهم آغاز شد. درسال ۱۸۵۸ "ویلیام هرشل" افسر ارتش انگلیس که مأمور خدمت در کمپانی هند شرقی در بنگال هندوستان بود، به تقلید از کارفرمایان چینی و هندی، در تنظیم اسناد و عقد قراردادها از کارگران و افراد طرف معامله اثر انگشت میگرفت تا آنها خود را موظّف به رعایت تعهدات خویش بدانند. از آنجایی که او از اعمال این روش نتایج مطلوبی به دست آورد، نسبت به خاصیت اثر انگشت کنجکاو شد و به مدت ۲۰ سال روی اثرات انگشت اشخاص مختلفی که در دفعات متفاوت از آنها اخذ کرده بود مطالعه نمود و دریافت که اولاً: در اثر مرور زمان نقش خطوط برجسته سرانگشتان اشخاص تغییر پیدا نمیکند، ثانیاً: این نقوش در هر شخصی منحصر به فرد بوده و با دیگران تفاوت دارد. هرشل پس از کشف این موارد در سال ۱۸۷۷ به مقامات زندان بنگال پیشنهاد نمود از اثر انگشت به عنوان یک نشان منحصر به فرد برای تشخیص هویت زندانیان استفاده شود. ولی مقامات زندان مذکور به دلیل عدم درک موضوع از روی تمسخر پیشنهاد او را رد کردند. به هر حال هرشل بدون آنکه به چاپ و انتشار نظریه خود موفق شود به تنهایی به کار خود ادامه داد. قابل ذکر است در زمانی که هرشل اقدامات خود را شروع کرد (سال ۱۸۵۸) هیچگونه اطلاعی برای استفاده از این آثار انگشت نداشت، ولی به زودی متوجه شد که میتواند آنها را به منظور تشخیص هویت نیز به کار ببرد. بدین ترتیب شروع به کار نمود و اولین استفاده وی این بود که از پرداخت حقوق به شیادان و طراران جلوگیری کرد.۲
در سال ۱۸۸۰ یک پزشک اسکاتلندی مقیم ژاپن به نام "دکتر هنری فالدز" که قبلاً با ملاحظه آثار انگشت روی ظروف گلی قدیمی ژاپنی، به مطالعه و تحقیق پیرامون اثر انگشت اشخاص علاقهمند شده بود و از طرفی نیز توانسته بود در جریان بررسی یک سرقت ثابت نماید که اثر انگشت ناشی از تماس دست آلوده به دوده با دیوار که در محل وقوع جرم به جای مانده، متعلق به متهم دستگیر شده نیست و او بیگناه است، طی مقالهای نتیجه تحقیقات خود را در مورد آثار انگشت در مجله "نیچر" (nature) انتشار داد و خود را کاشف انگشت نگاری دانست. هرشل با ملاحظه مقاله فوق دچار تعجب شد و فوراً به مجله مذکور نامهای نوشت و بدون ادعای حق تقدم در این موضوع، اظهار داشت که او انگشتنگاری را بیش از ۲۰ سال عملاً در هندوستان به کار میبرده است .
در مجموع در مقام مقایسه کار ۲۰ساله "ویلیام هرشل" و تحقیقات نظری کوتاه مدت "هنری فالدز" و به شهادت تاریخ میتوان نتیجه گرفت که پایهگذار علم انگشتنگاری به صورت امروزی "سر ویلیام هرشل" بوده است . بنابراین به جرأت میتوان گفت هرشل کاشف و مؤسس انگشتنگاری مدرن میباشد. البته باید توجه داشت که مطالعات فالدز او را به کشف و استفاده از آثار انگشتانی که تصادفاً و ندانسته در محلی باقی میماند هدایت نمود، در حالی که هرشل روی آثار انگشت مطالعه کرده و فهمیده بود که میتوان از آنها به منظور تشخیص هویت استفاده کرد . به عبارت دیگر تحقیقات سرویلیام هرشل بیشتر در زمینه تشخیص هویت و بررسی آثار انگشت گرفته شده از اشخاص بوده است، در حالی که تحقیقات دکتر هنری فالدز بیشتر در کشف جرم و شناسایی مجرمان از روی آثار انگشت به جای مانده در صحنه جرم متمرکز بود .
نظریههای هرشل و فالدز در انگلستان توسط "سر فرانسیس گالتون" (۱۹۱۱-۱۸۲۲) ریاضیدان و انسانشناس شهیر انگلیسی پذیرفته شد و او برای آنها اساس علمی به وجود آورد. گالتون آثار انگشت جمعآوری شده توسط هرشل را به کمک علم ریاضی بررسی و تجزیه و تحلیل کرد و به این نکته پی برد که امکان اینکه دو نفر دارای اثر انگشت یکسان باشند، ۱ به ۶۴ میلیارد است و عملاً احتمال اینکه دو اثر انگشت یکسان بتوان یافت، وجود ندارد. در نتیجه میتوان به اثر انگشت اشخاص به عنوان یک وسیله مطمئن برای شناسایی آنان اعتماد کرد. گالتون نخستین کسی است که نقوش سرانگشتان را به سه دسته کمانی (آرچ) ،کیسهای (لوپ) و پیچی (ورل) تقسیم کرد. همچنین گالتون در صدد ابداع روشی برای طبقهبندی آثار انگشت اشخاص برآمد که قبل از اتمام این کار، عمرش به پایان رسید . بعد از او "سر ادوارد ریچارد هنری" که با ویلیام هرشل در هندوستان کار کرده و بعدها رئیس شهربانی لندن شده بود، روش طبقهبندی آثار انگشت گالتون را تکمیل نموده و به دنیا عرضه کرد. این روش که به " روش هنری " شهرت دارد (وعدهای نیز آن را روش "هنری - گالتون" مینامند) از سال ۱۸۹۷ در ابتدا در هندوستان - که در آن زمان مستعمره انگلیس بود - مورد استفاده قرار گرفت و در سال ۱۹۰۱ از طرف "اسکاتلندیارد" در انگلستان پذیرفته شد و به تدریج در اکثر نقاط دنیا مورد استفاده قرار گرفت . در حال حاضر تعداد قابل ملاحظهای از کشورهای جهان از جمله ایران در طبقهبندی و بایگانی آثار انگشتان از این روش استفاده مینمایند . قابل ذکر است که پذیرش انگشتنگاری از سوی "اسکاتلندیارد" باعث منسوخ شدن سیستم "تن پیمایی" به وجود آمده توسط "آلفونس برتیون" (۱۹۱۴-۱۸۵۳) گردید
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 19 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله نگاهی به علم انگشت نگاری