بررسی دیدگاههای افراد مختلف در جامعه نسبت به نقش مددکاران اجتماعی در رابطه با حمایت و جلوگیری از انحراف کودکان بی سرپرست
مقدمه
میان خلق جهان همچو شانه باید بود که خویش را همه وقف گره گشایی کرد
اگر نشان طلبی دوستان مخلص را ببین که یاد تو در روز بی¬نوایی کرد
موافق¬اند به هم نوع خویش حیوانات ندانم از چه بشر از بشر جدایی کرد
صغیر اصفهانی
طبیعی است که یکی از ویژگیهای تحول جامعه انسانی بعد از انقلاب صنعتی تکثر و پیچیدگی سازمانها و نهادها است. با صنعتی شدن جامعه حوزه¬های صنعتی و شهرهای صنعتی پدید می آیند و شیوه تازه¬ای در تقسیم کار شکل می گیرد که با شیوه گذشته بسیار متفاوت است از این جهت دورکیم می گوید جامعه صنعتی بر مبنای تقسیم کار ارگانیک شکل گرفته است در حالی که جامعه کشاورزی بر مبنای کار مکانیک.
برای اینکه بهتر به نقش مددکاری به عنوان یکی از شیوه های انطباق و سازگاری انسان با محیط پی ببریم لازم است نخست تفاوتهای اساسی این دو جامعه را بشناسیم زیرا نقش اساسی مددکاری حل مشکلات انسانها در رابطه با جامعه پیچیده صنعتی یا جامعه به اصطلاح ارگانیک است. جامعه کشاورزی بطور کلی جامعه¬ای است که بر محور خانواده شکل گرفته و سازمانها در چنین جامعه¬ای بسیار ساده و محدودند. محور زندگی خانواده گسترده است و روابط افراد در زمینه کار تولید در آموزش، پرورش و فرهنگ پذیری در آن شکل می گیرد و در نتیجه جامعه بافت بسیار ساده¬ای دارد و افراد از ابتدا تا زمانی که زنده هستند در این بستر گسترده خانواده زندگی می کنند و خانواده و خویشاوندی به صورت شبکه وسیع تمام این امکانات را برای کار فراهم می کند.
به تدریج که صنعت توسعه پیدا می کند تحول عظیمی در بافت و ساخت جامعه پیدا می شود به نحوی که خانواده گسترده بتدریج تجزیه می شود و به خانواده های هسته¬ای تبدیل می شود همراه با آن مقداری از وظایف و کارکردهای آن به سازمانهایی دیگر واگذار می شود. مانند مدرسه، کارخانه، بیمارستان و ... به تدریج جامعه جای اجتماع را می گیرد. یعنی روابط عقلانی در کنار روابط عاطفی رشد می کند و در آئین و مقررات به جای آداب و رسوم این روابط را تنظیم می کند.
شرایط ایجاب می کند که انسان برای زندگی در چنین جامعه پیچیده¬ای آماده شود و طبیعی است که آماده شدن به این آسانی¬ها به این آسانی¬ها میسر نمی شود و درنتیجه عدم انطباق و ناسازگاری با شیوه زندگی نوین پدید می آید و حرکت از زندگی در اجتماع به زندگی در جامعه تبدیل می شود. تفاوت بین اجتماع و جامعه بر اساس بیشتر در این است که روابط اجتماع محلی چهره به چهره و بر اساس عواطف و تعلق گروهی شکل گرفته است و در حالی که جامعه روابط دیگری را طلب می کند و دیگر چهره به چهره نیست. انسان در جامعه پیچیده جدید در رابطه با نهادها مشکل دارد برای اینکه این نهادهای تازه را نمی شناسد و قوانین حاکم بر این نهادها را نمی داند از این جهت احتیاج شدیدی به کمک دارد تا بتواند در این دنیای ناشناخته و پیچیده راه خود را بیابد و با افراد غریبه رابطه برقرار کند. بیگانه گریزی که خصلت اصلی جوامع روستایی و محلی است باید جای خود را به آشنایی دائمی با افراد غریبه بدهد، یعنی فرد بتواند به راحتی با افراد غیرخودی هم به همان آسانی ارتباط برقرار کند که با خودی، زیرا مشکلات او در دست افرادی است که دیگر مثل گذشته با او آشنا نیستند شما هر روز با گروه جدیدی برخورد می کنید که همه چهره¬ها برایتان ناشناخته است و در نتیجه باید منش و خوی تازه¬ای در انسان پرورش پیدا کند که بتواند به راحتی با افراد غیر خودی هم ارتباط برقرار بکند و شاید یکی از بزرگ ترین مشکلاتی که در مرحله گذر است همان درآمیختگی گروههای قومی- فرهنگی، زبانی و حتی مذهبی گوناگون در شهرها است.
یعنی شهرها دیگر آن یک دستی روستا را ندارد و زندگی در آن به نگرش تازه-ای نیاز دارد که بتوانددر شهرها با این نوع تنوع و تکثر گویشها، خلقیات و فرهنگها و ... زندگی بکند و این مستلزم پیداشدن روحیه مساعد است. مستلزم شکل گرفتن آن چیزی است که به آن یکدلی می گوییم. افراد در جامعه جدید باید نقشهای بسیار زیادی را به عهده بگیرند که اکثر آنها با هم ممکن است در تضاد باشند. ولی مسئله ایفای نقش در جامعه بسیار مهم است و این بدان احتیاج دارد که افراد با ایفای نقش و نقشهای متفاوت آشنا شوند و مهارت پیدا کنند و این امکان ندارد مگر اینکه در آنها همدلی یا یکدلی به وجود آید. یعنی اینکه افراد بتوانند خودشان را در نقشهای متفاوت ببینند و افراد دیگر را در نقشهای متفاوت بفهمند، نقش آنها را بفهمند و با آنان همدلی داشته باشند مثلاً اگر ارباب رجوع یکدلی نداشته باشد به هیچ وجه نمی تواند خودش را در قالب کارمندی که پشت میز نشسته احساس کند و در نتیجه نمی تواند با آن ارتباط و دیالوگ واقعی برقرار کند، نمی تواند مشکلات او را بفهمد و نمی تواند محدودیتهای او را درک کند. در نتیجه جامعه درحال گذار جامعه¬ای است که به شدت دچار تعارض نقشها می شود و همچنین نقشهایی که خود فرد باید ایفا کند. به دلایل تکثرش، به دلیل پیچیدگیش، به دلیل تعارضهایی که بین آنها وجود دارد از ایفای آنها عاجز می شود.
اما درباره توسعه اگر بخواهیم توسعه را تعریف کنیم بطور کوتاه می توانیم بگوییم که توسعه فراگردی است که دو روند اصلی بر آن حاکم است یکی روند تکثر و تنوع است یعنی تنوع ساختارها و بافتها و سازمان هاست و دیگری افزایش روزافزون نهادها و سازمان هاست که هر دو اینها باعث می شود که جامعه از حالت ساده به پیچیده گرایش پیدا کند.
پس جامعه توسعه نیافته جامعه¬ای است که از نظر ساختها و نقشها و پایگاهها یا موقعیت های اجتماعی بسیار پیچیده است . از این جهت در توسعه با مسائل انسانی زیادی مواجه هستیم زیرا رشته های عاطفی و تعقل خانوادگی و خویشاوندی کم و بیش سست شده و فرد تنها می شود.
پیچیدگی دشواریهای امروز بشر و فشارهای روحی و جسمی ناشی از زندگی پرهیاهوی قرن حاضر، حرفه مددکاری را به صورت یک نیاز اجتماعی مطرح کرده است.
امروزه نقش مددکاران اجتماعی در تحولات و حمایت از بی¬سرپرستان، بخصوص در جوامع در گذار غیر قابل انکار است.
طرح مسأله
مسأله اصلی در پژوهش حاضر بررسی دیدگاههای افراد مختلف در جامعه نسبت به نقش مددکاران اجتماعی در رابطه با حمایت و جلوگیری از انحراف کودکان بی¬سرپرست است.
در سالهای اخیر برای اولین بار انسان با مسائلی مثل کهنسالی، توانبخشی، بی-سرپرستی، مشکلات و معضلات بخش عظیمی از جوانان موجه است. در گذشته در خانواده گسترده امکاناتی برای نگهداری پیران و معلولین و همچنین کودکان بی¬سرپرست فراهم بود ولی در جامعه صنعتی دیگر امکان نگهدای افراد معلول و پیر یا کودکان به اصطلاح عقب مانده وجود ندارد. اینها به تدریج زیر پوشش خدمات مددکاری، بهداشتی و خدمات گوناگونی می روند که جامعه برایشان فراهم می کند.
به هر حال به تدریج مسائل پیچیده¬ای پیدا می شود مانند تنهایی، مسئله انطباق با محیط شهر، مسائل روانی که ناشی از استرس ها و تعارضهای نقش به وجود می آید.
غالباً در جوامع پیچیده امروز اینها همه باید به کمک نظام فعالی مثل نظام مددکاری حل و فصل شود و از این جهت بدون مددکاری و خدمات آن جامعه نمی تواند این مسیر بسیار ناهموار و بسیار سخت گذار از جامعه کشاورزی با جامعه صنعتی را طی کند. از این جهت مددکاران امروز در تمام حوزه ها چه در حوزه تولید و کار و مشکلاتی که افراد در انطباق خود با شرایط تولید صنعتی و فنی پیچیده دارند چه در حوزه روابط اجتماعی نقش مهمی در حل مشکلات افراد به خصوص بی¬سرپرستان دارند.
مشکل معلولین و از کارافتادگان و سالمندان و ... یکی از زمینه هایی است که مددکاری می تواند در حل آن نقش مهمی داشته باشد. مسائل ناشی از مهاجرتهای بزرگی که به دلیل جنگ و یا سوانح طبیعی ممکن است پیش بیاید یا زاغه نشینی ناشی از موج مهاجرتهایی که از روستا به شهرها در جریان است کمک مددکاران را طلب می کند. مسئله انفجار جمعیت از معضلاتی است که مددکاری می تواند با یاددادن شیوه های جلوگیری از بارداری تا حدی در کنترل آن مؤثر باشد.
خلاصه وقتی نگاه می کنیم می بینیم که مددکاری در اجرای هدف اساسی خود که همان انطباق انسان عصر کشاورزی با پیچیدگی های جامعه در حال توسعه و صنعتی است. در تمام حوزه های عمل و رفتار انسان نقش مهمی در تسهیل و انطباق و سازگاری مجدد به عهده دارد. اگر به تاریخ پیدایش مددکاری نگاه کنیم نشان می دهدکه مددکاری از سال 1920 در امریکا شکل گرفته است. علت آن نیازی بوده که زندگی شهری صنعتی مطرح کرده است. در ایران هم باز می بینیم شکل گیری سازمانهای خدمات اجتماعی و مددکاری همراه است با روند صنعتی شدن جامعه، شکل گیری شهرهای بزرگ و مسائل پیچیده¬ای که در شهر بزرگ مانند کجرویها، مشکل جوانان و رشد جمعیت، کمبود مسکن و هزاران مشکل دیگر است که خود ناشی از پیچیده شدن جامعه از یکسو و انفجار نیازها از سوی دیگر است.
به علاوه در گذشته چون آگاهی کم بود شناخت از نارساییها و کمبود و تنگناهای زندگی هم به همان میزان کم بود در نتیجه توقع و نارضایتی هم زیاد نبود مثلاً افراد مریض می شدند ولی نیازی هم احتمالاً به مراجعه پزشک نمی کردند و این را به عنوان تقدیر و سرنوشت زندگی خود می پذیرفتند. ولی امروز در روستاهای خیلی عقب مانده هم مردم نیاز به درمان به هنگام بیماری را احساس می کنند. در نتیجه و خود به خود اینها مسائل تازه¬ای را مطرح می کند که باید جامعه برایش راه حلهایی پیدا بکند. طبیعی است که در برابر موج انفجار نیازها و مشکلاتی که جامعه امروز با آن مواجه است دولتها هم نمی توانند مثل گذشته نسبت به این مشکلات و معضلات بی¬تفاوت باشند در نتیجه یک سری تعهدات و مسئولیتهای تازه برایشان ایجاد می شود. که همان به اصطلاح تأمین رفاه اجتماعی برای جامعه است که یک بعد مهم آن همین خدمات مددکاری و مددکاری اجتماعی است.
از این جهت وقتی عمیقاً به مسئله نگاه کنیم می بینیم که بین فرآیند توسعه و رشد مددکاری نوعی همبستگی نزدیکی وجود دارد. این بدان معنی است که اگر دولت نتواند در روند توسعه و گسترش شهرنشینی و صنعتی شدن امکانات کافی مددکاری اجتماعی را فراهم بکند، جامعه پس از مشکلات لاینحل خواهد شد و در نتیجه جامعه نابسامان و رنجوری خواهد بود. از آنجا که مشکلات روز به روز زیادتر می شود و امکان حل مشکلات به همان اندازه رشد پیدا نمی کند اگر در جهت تقویت نظام مددکاری اجتماعی کاری انجام نگیرد خود به خود مسائل و مشکلات به روی هم انباشته می شود و نهایتاً به گره کوری تبدیل می شود از این جهت بدون شک یکی از ضرورتهای بازسازی و ایجاد توسعه، تقویت نهادهای گوناگون است برای کمک به مردم در جهت حل مشکلاتشان که خدمات مددکاری می تواند یکی از آنها باشد. خدمات مددکاری می تواند اطلاعات کافی در اختیار افراد بگذارد و می تواند با روشهای نهایی که با 70 سال تجربه بدست آورده در حل مشکلات مردم به ویژه گروههای مستمند و با درآمدهای پایین که هم آگاهیهایشان کمتر است و هم امکانات محدودی دارند مؤثر باشد، متأسفانه در کشور ما هنوز مددکاری به عنوان یک فعالیت مهم و یک دانش کاربردی شناخته نشده است و جایگاه و نقش آن هنوز در جامعه بسیار مبهم و ناشناخته باقی مانده است از این جهت تصور می شود لازم است در جهت معرفی این حرفه در جامعه ما تلاش بیشتری شود تا جامعه به امکانات بسیار وسیعی که این حرفه می تواند در اختیار جامعه برای حل مشکلاتش بگذارد بیشتر آشنا شود و بالطبع بهتر بتواند از این امکانات استفاده کند.
طبیعی است که این امر نیازمند به این است که رسانه ها، مجلات و روزنامه ها و خود نظام آموزشی این پدیده تازه را بیشتر به جامعه بشناساند و بکوشد که جامعه از این مسائل آگاه بوشد و در این راه کمک کند به ویژه دولتها در شکل گیری نهادهای مددکاری نقش مهمی دارند و به نظر می رسد در درجه اول مسئله برخورد فرهنگی با این قضیه است که بایدحل شود. تا زمانی که جامعه نیاز به مددکاری را احساس نکند، خود به خود نهضت مددکاری در جامعه شکل نمی گیرد زیرا ضرورتش احساس نمی شود و در نهایت این آگاهی جمعی است که می تواند به رشد مددکاری کمک کند .
ضرورت تحقیق
یکی از هدفهای مددکاری آن است که به عنوان مثال به مددجوی تهی دست و خانواده¬اش کمک نماید تا از یک امنیت اقتصادی از طریق مزایای بیمه¬های اجتماعی، بازنشستگی و کمکهای دولت و حمایت سازمانهای خدمات برخوردار شوند.
هدفهای مددکاری محدود به رفع گرفتاریهای اقتصادی و یا درمان بیماریها و ناراحتی های جسمانی و روانی نیستند این هدفها بیشتر شامل رشد کامل انسان و استفاده از استعدادهای خلاق است که برای تکامل انسان در وجود هر فردی به ودیعه گذاشته شده است. با اعتقاد به این اصول مددکاری اجتماعی در پی آن نیست که تکیه گاهی برای گرفتاران و رنج دیده مان فراهم سازد بلکه می کوشد تا از فرد رنج دیده گرفتار، انسانی بسازد که نیازمند تکیه گاهی نباشد. «اصل قادرسازی» در کنار این مسائل شخص مددکار نیز مهم است، به عنوان کسی که مجری و پیاده کننده اصول و هدفهای حرفه مددکاری می باشد و باید علاقه مند به حرفه مددکاری و نگرش مثبت به کارآیی آن حرفه داشته باشد. در صورتی که می تواندخدمات خود را به نحو مطلوب ارائه دهد که به علوم انسانی از جمله روان شناسی جامعه، زبان شناسی ، اقتصاد و ...» آگاه باشد و به حرفه خود نیز علاقه و اعتقاد داشته باشد و در محیط کار او نیز باید امکاناتی که در رابطه با مددکار است فراهم باشد تا بتواند با کمترین مسائل و مشکلات بیشترین خدمات را به نحو مطلوب ارائه دهد عدم آشنایی مسئولین و مددجویان موجب بروز مشکل می شود. زیرا این فرم شناسایی موجب ارجاع انواع کارهای متفرقه مددجو به مددکاری می شود و اصل اساسی این حرفه از جمله اصل قادرسازی مددجو تحت¬الشعاع قرار می گیرد. از طرفی به خاطر عدم شناخت حرفه مددکاری از طریق مسئولین شکل مددجو آن طور که باید حل نمی گردد.
یکی از وظایف مهم مددکاران در بیمارستانها همکاری با پرسنل و پرستاران آن مؤسسه است. مددکار اجتماعی برای کمک به مددجویش به صورت مورد و در ارتباط با مشکل مددجو «اعم از اقتصادی و اجتماعی» با پزشک و پرستار مربوطه ، همکاریهای لازم را انجام می دهند و در واقع او رابط بین دو گروه است. مددکار اجتماعی با در اختیار گذاشتن اطلاعاتی در مورد مسائل اجتماعی، روحی، شخصیتی، اقتصادی بیمار در دست پزشک و یا پرستار مربوطه در واقع در جهت بهبودی وضعیت او قدم بر می دارد از طرف دیگر از آنجا که نمی توانیم در هیچ مؤسسه¬ای تمام خدمات را به عهده یک نفر محول کنیم. بنابراین پرسنل و پرستاران نیز نمی توانند همه نوع خدمتی را به بیمار ارائه دهند و در واقع می توانیم بگوییم که بعضی از خدمات که لازمه بیماران است در تخصص چنین افرادی نیست. به این منظور متوجه می شویم که یک مددکار به همراه پزشک و پرستار می تواند یک تیم درمانی تشکیل دهد که در این تیم با در جریان گذاشتن یکدیگر از اوضاع و احوال بیماران و تقسیم خدمات لازم ، کارها را در جهت بهبود بیماران تسریع بخشند همان طور که یک مددکار در جهت بهبود مددجویش تلاش می کند و در این راه به عمل یک سری مسائل و مشکلات و محدودیتها می تواند رابط خوبی با پرسنل و پرستاران برای استفاده از کمکهای آنها باشد، یک پزشک و پرستار نیز می بایست برای بیماران بخصوص بیماران موردی که دچار مسائل و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و حتی فکری و روحی هستند تلاش نماید و از طرفی از آنجا که حل این نوع مشکلات در تخصص این افراد نیست لزوماً این احتیاج پیش می آید که آنها را به مددکار بیمارستان ارجاع دهد که ارجاع این نوع موردها وابسته به داشتن آگاهی از فعالیتهای مددکاران در بیمارستان است. در بعضی از بیمارستانها عموماً مشاهده می شود که به علت عدم آگاهی پرسنل و نیز پرستاران از حرفه مددکاری و نیز فعالیتهای مددکاران و اقدامات آنان بعضی از بیماران بخصوص بیماران خاص که نیاز مبرم به خدمات درمانی در بیمارستان دارد بدون اخذ هیچ نوع خدماتی از بیمارستان ترخیص می شوند از آنجا که سخن از همکاری این قبیل مسئولین برای هر چه بهتر و سریع تر بهبودیافتن بیماران است، بنابراین آگاهی داشتن از حدود فعالیتها، مسئولیتها و نیز عملکردهای مسئولین همکار، از عوامل مهم بوده که می بایست به آن توجه بشود به این منظور در این تحقیق به دنبال این مسأله هستیم که متوجه شویم و دریابیم آگاهی مسئولین از مددکاران اجتماعی در بیمارستان (بطور اخص کادر پزشکی) به چه میزان و چگونه است؟
انگیزه و انتخاب موضوع
در طول درمان بیمار، در همان زمان که پزشکان از جنبه های پزشکی با بیماران کار می کنند مددکاران اجتماعی می توانند به بیماران کمک کنند که بر مشکلات محیطی و خانوادگی خود چیره شده و یا این که برای برطرف کردن مشکلات ناشی از روابط داخلی با سایرین به مشاوره با او بپردازند و اگر بیمار در سنین نوجوانی یا کودکی باشد لازم است که مددکار اجتماعی با والدین یا سایر افرادی که مددجو با آنها سر و کار دارد به مشاوره و راهنمایی بنشیند، ولی متأسفانه دیده می شود که بعضی از افراد که در بیمارستانها مثلاً پرسنل با این رشته آشنایی نداشته و همکاری لازم را به عمل نمی آورند و بیماران قبل از رجوع به مددکار بیمارستان ترخیص می شوند. بنابراین باعث می شود که مددکاری تنها یک تشریفات اداری محسوب شود نه یک نیاز واقعی.
هدف از انجام تحقیق
پیچیدگی دشواریهای امروز بشر و فشارهای روحی و جسمی ناشی از زندگی پرهیاهوی قرن حاضر حرفه مددکاری را به صورت یک نیاز اجتماعی مطرح کرده است. امروزه نقش مددکاران در تحولات اجتماعی به خصوص در جوامع در گذار غیر قابل انکار است. اگر جامعه¬ای بخواهد به استقلال و خودکفایی برسد باید تحقیقات را سرلوحه کارهای خود قرار بدهد زیرا استفاده از تحقیقات علمی است که بسیاری از مسائل روشن و زیر ذره بین قرار می گیرد.
هدف از این تحقیق نیز دستیابی به میزان آگاهی مددجویان از حرفه مددکاری و چگونگی عمل مددکاران اجتماعی در مقابله با کودکان تک والدی است و همچنین شناخت جامعه نسبت به مددکار در مرکز بیمارستانها و اینکه خدمات مددکاران اجتماعی شاغل در بیمارستانها تا چه اندازه است؟!
فرضیه¬های پژوهش
1- به نظر می رسد بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی-سرپرست و اطلاع از نحوه عملکرد مددکاران نسبت به کودکان تک والد رابطه وجود دارد.
2- به نظر می رسد بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی-سرپرست و استفاده از امکانات در دسترس برای حل مشکل کودکان بی-سرپرست رابطه وجود دارد.
3- به نظر می رسد بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی-سرپرست و احساس مسئولیت مددکار و پیگیری مسائل و مشکلات کودکان بی¬سرپرست رابطه وجود دارد.
4- به نظر می رسد بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی-سرپرست و علل رضامندی از حرفه مددکاری رابطه وجود دارد.
سؤالات پژوهش
آیا بین تأثیرمددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی¬سرپرست و اطلاع از نحوه عملکرد مددکاران نسبت به کودکان تک والد تفاوت وجوددارد؟
آیا بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی¬سرپرست و استفاده از امکانات در دسترس برای حل مشکل کودکان بی¬سرپرست تفاوت وجود دارد؟
آیا بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی¬سرپرست و احساس مسئولیت مددکار و پیگیری مسائل و مشکلات کودکان بی¬سرپرست تفاوت وجود دارد؟
آیا بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی¬سرپرست و علل رضامندی از حرفه مددکاری تفاوت وجود دارد؟
تعاریف واژه¬ها
- توانایی
- پذیرش
- تطبیق، سازگاری
- کمک
- مددجو
- مددکاری اجتماعی جامعه
- جامعه
- مشاور
- مشاوره
- خدمات خانوادگی
- مددکاری اجتماعی خانوادگی
- احساس
- کار میدانی
- مددکار اجتماعی مدرسه
تعاریف مفهومی
مددکار
منظور از مددکاری در این تحقیق فردی است که خدمت اجتماعی انجام می دهد
«مددکاری اجتماعی یک خدمت حرفه¬ای است که بر اساس دانش و مهارتهای ویژه بنا شده و هدف آن کمک به افراد گروهها و جامعه است تا بتوانند استقلال شخصی و اجتماعی و رضایت خاطر فردی و اجتماعی را بدست آورند و در سلامتی فیزیکی، روانی و اجتماعی مسئولیتهای فردی و اجتماعی خود را انجام دهند. »
مددجو
افراد نیازمندی که به مددکاری نیاز دارند یا بستری شده بودند «مددجویان این تحقیق می باشند.»
برای اطلاع از کم و کیف روش مددکاری فردی و شناخت سبک و تکنیک آن بدواً نیازمند به تعریف آنچه در برابر مددکار اجتماعی قرار می گیرد و مجموعه فعالیتها و کوششهای مددکار بر او متمرکز است یعنی «مددجو » خواهیم بود. باید فهمید که مددجو کیست؟ چه خصوصیاتی دارد چرا در موقعیت مددجویی، درمان جویی یا توان خواهی قرار گرفته است؟ چگونه با مددکار اجتماعی مصادف و مرتبط شده یا سرو کار پیدا کرده است و سرانجام چه اتفاقی افتاده است و تحت تأثیر چه عامل و عواملی احتیاج به یاری و حمایت و کمک در او پدیدار شده است؟
الف – مددجو در مددکاری فردی
عبارت است از یک فرد دارای مشکل، اعم از مشکل فردی ، روانی، خانوادگی، شغلی و یا مشکل بین فردی، که برای حل مشکل خودش به مددکار اجتماعی مراجعه کرده است.
ب – مددجو در مددکاری گروهی
عبارت است از تعدادی از افراد که بیش از 2 نفر و کمتر از 12 نفر هستند و دارای مشکل و یا علائق مشترک می باشند. که برای حل مشکلات یا به انجام رساندن انگیزه و علائق مشترک خودشان به مددکار اجتماعی مراجعه کرده و یا توسط مؤسسه محل کار مددکار اجتماعی، سازماندهی شده¬اند.
ج- مددجو درمددکاری جامعه¬ای
عبارت است از یک جامعه محدود که دارای مشکل یا مشکلات و یا انگیزه های تعریف شده¬ای در جامعه است و مسئولین آن جامعه یا رهبران محلی آن برای حل مشکل و یا به انجام رساندن انگیزه های تعریف شده جامعه، به مددکار اجتماعی مراجعه کرد و یا ارجاع داده شده¬اند. جامعه محدود مثل یک روستا، یک شهرک، یک بیمارستان، محله¬ای در شهر، یک شبانه روزی، یک زندان، و یا یک مرکز گذران اوقات فراغت و مشابه آن...
د – ابزار کار در مددکاری فردی
شامل مشاهده، مصاحبه، بازدید منزل، مشاوره، رفتار درمانی و استفاده از ظرفیت فکری مددجو می شود.
هـ - ابزار کار در مددکاری گروهی
شامل مصاحبه گروهی، پویایی گروه، فنون کار گروهی، کلاس آموزشی، گروه درمانی، روشهای توان بخشی گروهی، بازدید، پیش قدم شده در گروه، انواع ورزش، انواع هنر به ویژه تأتر و فیلم سازیف رهبری گروه، راهنمایی و مشاوره گروهی و انواع فعالیتهای فرهنی با هدف اجتماعی شدن و اجتماعی شدن مجدد می شود.
و – ابزار کار در مددکاری جامعه¬ای
شامل تحقیق، برنامه ریزی، طبقه بندی مشکلات، آگاه سازی، سازماندهی، انتخاب رهبران محلی، جلب مشارکت مردم جامعه در امور مربوط به توسعه جامعه خودشان، توسعه محلی، ترویج، نمونه سازی، توسعه منابع، ارزیابی، پیگیری، تبلیغ و تشویق، فیلم، کتاب، بازدید علمی و انتخابات می شود .
دیاگرام: روابط بین متغیرها
بهبود وضع جسمی و روحی کودکان تک والدی «یتیم»
فصل دوم
پیشینه پژوهش
قسمت اول: نقش مددکاران اجتماعی
مقدمه
کمک به اعضای نیازمند جامعه سابقه طولانی دارد و به مراحل اولیه تشکیل جوامع بشری باز می گردد. ریشه¬های خدمات اجتماعی مثل پزشکی و معلمی از آن معتقدات قدیمی سرچشمه می گیرد که بر مبنای آرزوی برخورداری نوع بشر از رفاه، سلامت روانی بیشتر قرار دارد و در کشورهای مختلف این آروز توسط افراد خیر و مؤسسات خیریه از شکل یک آرزو به واقعیت تبدیل شده سازمانهای خیریه در جهان غرب بدین امر توجه پیداکردند که کمکهای متفرق. غیر منظم و سازمان نایافته مؤسسه¬های خیریه و کمکهای فردی غیرحرفه¬ای قادر نیست باری اساسی از دوش نیازمندن بدان کمکها بردارد. همچنین متوجه شدند که این گونه کمکها نمی تواندواقعاً مفید و مثمر ثمر واقع شود و از این راه نه تنها بر تعداد نیازمندان اجتماع روز به روز افزوده می گشت، بلکه کمکهای این سازمان ها که اکثراً نیرو و بودجه خود را نیز بیهوده مطرح می کردند شاید به نیازمندانی واقعی نمی رسید. علاوه بر آن عدم همکاری بین سازمانهای خیریه، عدم کاربرد روش صحیح و همچنین درهم ریختگی و تکرار کلمات در بین سازمانهای خیریه موجب اتلاف وقت و سرمایه می شد و بسیار اتفاق می افتاد که خدمات نیز به نیازمند واقعی عرضه نمی گشتف در نتیجه دریافتند که دادن صدقه یا ندادن آن نمی تواند راه حل مشکلات نیازمندان باشد از سوی دیگر بر اثر گسترده شدن اجتماعات و افزایش تماس و رابطه مرد با یکدیگر و توسعه افقهای فعالیت افراد بشر و پیش آمدن اتفاقات در وقایع ناگوار متعدد و بالاخره تغییر شرایط زندگی در اجتماعات بشری، مسائل و مشکلات مختلف چنان پیچیده گردید که اصولاً اقدامات سازمان نیافته و صرفاً تسلی بخش نمی توانست جوابگوی دردهای گرفتاران و نیازمندان باشد. بنابراین پیشگامان حرفه مددکاری چون «سن ونسان مویل، رورند، توماس چالمرز، جین ادامز، و دیگران» بر آن شدند تا با درک وضع و موقع افراد در شرایط اجتماعی آنان زمینه لازم را برای یاری رساندن به آنان فراهم سازند.
بدین ترتیب آموزش منظم برای ترتیب اشخاص به عنوان مددکار اجتماعی نیز به صورت پدیده نوظهوری که سابقه آن از 80 سال تجاوز نمی کند، شکل گرفت «مددکاری اجتماعی یک هدف حرفه¬ای است که بر دانش و مهارتهای خاص قرار گرفته و هدف آن کمک به افراد و بهروزی و بهزیستی جسمانی، روانی و اجتماعی است.»
منشور اخلاقی مددکاران اجتماعی
مددکاران کشورهای جهان، همه دارای منشور اخلاقی¬اند «منشور اخلاقی زیر نیز با توجه به اصول مددکاری اجتماعی، اهمیت اخلاق، رفتار، کردار و اندیشه-ای که لازمه حرفه مددکاری است، به وسیله مددکاری اجتماعی ایران، تهیه و تنظیم شده است.»
مددکاری اجتماعی حرفه¬ای است که بنیان آن بر انسان دوستی نهاده شده است مددکاری اجتماعی از مددکاران راستگاری، غمخواری، اعتقاد به ارزش و شخصیت انسانی، احترام به افراد بشر به عنوان یک انسان خدمت به نوع دوستی و حقیقت جویی را انتظار دارد مددکاری اجتماعی از مددکاران خواستار است که به وسعت دانش و علوم و توسعه روزافزون آنها در جهان پی برده و به محدودیت دانش و مهارت و خدمات خود اعتراف کنند تا بدینوسیله همیشه در پژوهش و کسب دانش و مهارت لازم از طریق تجربه و تعلیم و تربیت حرفه¬ای کوشا باشند.
هدف نهایی و خواست مددکاری، عرضه داشت خدمتی شایسته، راستین و نوع دوستانه به منظور توانا ساختن و خودیاری انسانهاست.
مددکار اجتماعی هم خود را برای رفاه انسانها و اعتلاء نوع بر و کوشش خود را برای پیشرفت علمی که درباره انسانها و روابط متقابل آنها گفتگو می کند، وقف کرده¬اند.
مددکاران اجتماعی جهاد مقدسی را در راه توسعه روزافزون منابع اجتماعی به منظور گسترش بهزیستی و بهروزی بشریت، دور از هر گونه پیشداوری و تبعیضی ، هدف مساعی خویش قرار داده¬اند.
مددکاران تقبل می کنند که در حفظ و پیشرفت حرفه مددکاری اجتماعی بکوشند و پیوسته مبانی و اصولی را که این فن بر آن مبتنی است مورد آزمایش قرار دهند، در توسعه و پیشرفت آن جهد وافی مبذول دارند. در بسط مهارت و تعمیم فلسفه و تقویت حس اعتماد متقابل عمومی بکوشند و تجربیات این حرفه را به طور روزافزون گسترش دهند.
این منشور اخلاقی اصولی را برای رفتاری که یک مددکار در روابط حرفه¬ای خود با مددجویان، با همکاران سازمانی که در آن کار می کند و در مناسباتی که با متخصصان سایر حرفه¬ها باید داشته باشند، در نظر گرفته است.
من به عنوان یک مددکار تعلیم یافته حرفه¬ای، پیمان می بندم که روابط حرفه¬ای خویش را بر طبق منشور اخلاقی مددکاری تنظیم و اجرا کنم و بدینوسیله رضایت درونی و ایمان واقعی خویش را به این نکات ابراز می دارم.
من نخستین تعهد و پیمان خویش را خدمت راستین به افراد، گروهها و جامعه می دانم، خدمتی که جهد در بهبود و پیشرفت شرایط اجتماعی را نیز شامل می گردد.
من مسئولیت خدمتی را که به انجام دادنش مفتخرم با آغوش باز می پذیرم.
من مسئولیت حرفه¬ای خویش را بر علایق شخصی ترجیح می دهم و می کوشم که منافع شخصی را فدای مصالح عمومی کنم.
من تعهد می کنم در پنهان داشتن اسرار مردم از گزند نامحرمان کوشا باشم و اصل رازداری حرفه¬ای را که از اصول مهم مددکاری است با آغوش باز می پذیرم.
من به موازین علمی، یافته ها و عقاید صاحبنظران با دیده احترام می نگرم و طریق منطق را برای بیان و تعبیر آنها بر می گزینم.
من به اصول حرفه¬ای مددکاری اجتماعی اعتقاد کامل دارم و اعمال و رفتار خود را بر مبنای علم، تجربه و مهارتهای مددکاری بنیان می نهم.
من مسئولیت و وظیفه حرفه¬ای خود می دانم که عقاید و یافته های علمی و حرفه¬ای خویش را به خاطر پیشرفت برنامه های بهزیستی انسانها و گسترش خدمات اجتماعی ، در اختیار بشریت قرار دهم و حمایتم را از این طرحها اعلام می دارم.
من تعهد می کنم که در حفظ و حمایت جامعه بکوشم و در جلوگیری از اعمال ناپسند و غیراخلاقی افراد یا سازمانهایی که ناروا در فعالیتهای بهزیستی اجتماعی شرکت دارند کوشا باشم.
من آمادگی خویش را برای تقدیم خدمت لازم حرفه¬ای در هنگام رویدادهای ناگهانی و حوادث غیرمنتظره عمومی اعلام می دارم.
من بین گفتار و کردار خویش به عنوان یک فرد اجتماع، و بین گفتار و کردار حرفه¬ای خود به عنوان نماینده یک مؤسسه در جامعه، فرق قائلم و با وضوح و صراحت شایسته این دو را از یکدیگر تشخیص و تمیز می دهم.
من از این اصل که هر حرفه¬ای لازمه¬اش تعلیم و تربیت حرفه¬ایست پشتیبانی می کنم.
من عهد می بندم که به ایجاد حفظ و شرایط لازمی که در مؤسسه¬های مختلف، مددکاران را قادر می سازد تا به مفاد این منشور اخلاقی عمل کنند کمک می کنم.
من تعهد می کنم که در داوریهای حرفه¬ای، خواستها و عواطف خویشتن را معیار سنجش قرار ندهم، سعی می کنم که احساسات انسانها را درک کنم از احساسات، تعصبات و پیشداوری های شخصی دوری گزینم تا بدینوسیله به تجلی و کشف واقعیتها کمک کرده باشم.
من برای تحقق بخشیدن به هدفهای این منشور، تعهدات و پیمانهای خویش را با توجه به حق تقدم موردها، آن طور که هر موقعیت ایجاب می کند انجام می دهم، اصول مددکاری را درنظر می گیرم و برای انجام داده خدمت، راهی را بر می گزینم که با روح و مفاد این منشور اخلاقی وفق دهد .
آموزش مددکاری در دانشگاههای مختلف جهان
آرژانتین در سطوح لیسانس در 6 دانشکده
استرالیا در سطوح لیسانس، فوق لیسانس و دکتری در 5 دانشکده
اتریش در سطوح فوق دیپلم، لیسانس و فوق لیسانس در 1 دانشکده
بلژیک لیسانس و فوق لیسانس در 16 دانشکده
برزیل لیسانس در 22 دانشکده
کانادا در سطح لیسانس، فوق لیسانس، دیپلم تخصصی و درجه دکتری در مددکاری اجتماعی در 16 دانشکده
شیلی در سطح لیسانس در 11 دانشکده
کلمبیا در سطح لیسانس در 10 دانشکده
کوستاریکا لیسانس در 1 دانشکده
دانمارک لیسانس در 5 دانشکده
دومینیکن لیسانس در 1 دانشکده
اکوادر لیسانس در 1 دانشکده
مصر لیسانس و فوق لیسانس، دکتری در 1 دانشکده
السالوادر لیسانس در 1 دانشکده
اتیوپی لیسانس و دانشنامه در امور اداری عمران جامعه در 1 دانشکده
فنلاند لیسانس، فوق لیسانس و دکتری در 3 دانشکده
فرانسه لیسانس در 44 دانشکده
جمهوری فدرال آلمان لیسانس در 16 دانشکده
غنا فوق دیپلم در 1 دانشکده
یونان لیسانس در 3 دانشکده
گواتمالا لیسانس در 1 دانشکده
هائیتی لیسانس در 1 دانشکده
هندوراس لیسانس در 1 دانشکده
هنگ کنگ لیسانس در 3 دانشکده
هند لیسانس، فوق لیسانس و دکتری در 14 دانشکده
اندونزی لیسانس و فوق لیسانس در 1 دانشکده
ایرلند فوق دیپلم، لیسانس و فوق لیسانس در 2 دانشکده
اسرائیل لیسانس، فوق لیسانس و دکتری در 5 دانشکده
ایتالیا لیسانس، فوق لیسانس در 26 دانشکده
جامائیکا لیسانس در 1 دانشکده
اعتماد به نفس در حرفه مددکاری
اعتماد به نفس حس عمومی از نظارت خود بر محیط است و به خود اثربخشی یا خودکارایی باندورا نزدیک است در حالی که عزت نفس بیشتر حس عاطفی از قبول کردن خویش و احساس ارزش خود است. بنابراین اعتماد به نفس می تواند در عزت نفس شرکت داشته باشد اما این دو مترادف نیستند (اسلامی نسب، 1373).
اگر ابعاد اعتماد را مرکز محور اقدام برای اعتماد بدانیم اشکال زیر قابل تصور هستند:
الف) اعتماد به نفس خود (بخش لوامه نفس یا آغاز مطمئنه یا «خود»)
ب) اعتماد به انسان غیر از خود (همسر، والدین، دوستان، مددجویان، همکاران ، مقامات کشوری و ....) (اسلامی نسب، 1373).
ج) اعتماد به خدا در احادیث و روایات اعتماد به خدا در شکل مطالعه در صفات جلالی و جمالی یا سلبی و ثبوتی با نام توکل آمده است و مددکار اجتماعی لازم است همیشه در رابطه با مددجویان توکل به عالم اخروی داشته باشد و هدف خود را وظیفه وجدانی بداند.
اصول رعایت اخلاق در مددکاری اجتماعی
بر اساس این اصل انسانها در هر زمان و هر مکان سوای رنگ، نژاد، ملیت و حتی کیش و آئین و مرام و طرز تفکر اجتماعی و سیاسی، به صرف انسان بودن مورد قبول و احترام و پذیرش واقع می شوند و مددکار اجتماعی عاری از نظرگاههای طبقاتی، مرز جغرافیایی و هر نوع زاویه دید خصی با انسانها مواجه می شوند و می توان گفت که وجود انسان خود به خود و بطور مجرد معنی دار و موجب حرمت است.
این اصل از مددکار اجتماعی انتظار دارد که انسان بودن را یک حق مستمر و لایتغیر و زوال ناپذیر بداند و بنابراین اگر انسانی با مشکلات و دشواریهایی روبرو است، حتی اگر این مشکلات از دید عامه مردم مردود و زشت به حساب می آید ولی از آنجا که انسانی این معضلات نامطلوب و ناپسند را دارد، مقام انسانی فرد دارای مسأله حکم می کند که مددکار اجتماعی طرز تلقی انسان دوستانه را داشته باشد و نباید فردی را که مرتکب جنایت هم شده است و قانون او را به مرگ محکوم کرده است طرد نماید و همواره بر این پندار باشد که او انسانی است که اگر چه معدوم خواهد شد و حتی نابودی او را نیز سزاوار و شایسته بداند، بازهم انسانی که تا گاه مرگ لازم است مقام او و احترام به مقام او حفظ شود به این ترتیب گمان می رود که مددکار اجتماعی فردی را که خودفروشی می کند و یا به اشاعه مواد مخدر می پردازد و دست به دزدی و قتل می زند اگر چه هیچگاه عمل او را قبول نمی کند و حتی با برقراری رابطه علت و معلول در بروز مشکلات او را منزه نمی داند ولی تصورش بر این است که انسانی مبتلا به نابسامانیها، نژندیها و کج رفتاریهایی شده است که اگر چه دزد یا جانی و خاطی است، ولی انسان است و این انسان بودن جایگاه و مقام خود را دارد و او انسانی است که خواه و ناخواه با انسانهای دیگری مربوط و پیوسته می شود و نادیده گرفتن مقام انسانی او به مقام انسانی دیگران آسیب و صدمه می رساند.
این اصل مبتنی بر یافته های علمی و یا اصول نظری صاحبنظران یا مرام و ایدئولوژی خاصی استوار نشده است. بلکه ریشه در نظام آفرینش و مجموعه هستی دارد زیرا که انسان آفریده مافوق ترین نیروی قدرت و عظمت است و آن هم مخلوقی برتر و گرامی تر از سایر مخلوقات و بنابراین نمی توان در هیچ حال چنین شگفتی خلقت را به دلیل اعمالش یا مشکلاتی که دارد، نادیده گرفت و وجود واقعیت او را حذف کرد و در آن هنگام که مصداق فاعل بدترین و ننگین ترین رفتار می شود معیارها و ارزشها و مقررات و هنجارهای اجتماعی او را ناباب و منحرف و منحط ارزیابی می کند. از دیدگاه انسان دوستانه مددکار اجتماعی باز هم انسانی است دردمند، مبتلا، گرفتار و درمانده که کار مجازات او جای خود را دارد و انسان بودن او همچنان مطرح و درخور تعمق است.
برابری انسانها از حقوق اجتماعی و رابطه آن با حرفه مددکاری
اصول اخلاقی در مددکار اجتماعی را می توان پی آمد و محصول و شاید هم مکمل اصل قبل دانست چرا که اگر پذیرفته باشیم نفس انسان بودن قابل اعتنا و محترم است، ناگزیر بهره گیری وی از مواهب خدادادی، حقوق اجتماعی، فرصتهای موجود در جوامع انسانی و همه چیزهایی که یک انسان می تواند از آن برخوردار شود برای دیگر انسانها نیز فرض و حق است.
مددکاران اجتماعی از این اصل پیروی می کنند، هر انسانی در نهایت از نظر جامعه یکسانی با دیگر انسانها دارد و هیچ نوع تبعیض غیرعقلانی در مورد آنان قابل قبول نیست و در واقع هر فردی آزاد است که از لحاظ معنوی ترقی کند و از لحاظ اقتصادی پیش رود و در عین حال حق دارد که برای پیشرفت اقتصادی حراست و حفظ ارزش انسانی و احترام فردی را خواستار باشد.
مددکاران اجتماعی در جریان برنامه ریزیهای اجتماعی و همه فعالیتهای مددکاری، بهره¬مندی و بهره¬وری از حقوق اجتماعی را خاص طبقه، گروه یا جامعه خاصی نمی داند و معتقدند که بین شهر و روستایی، کارگر و کارافرما، اروپایی و آسیابی بازاری و اداری در اینباره تفاوت و تبعیض و نابرابری غیر منطقی و نامعقول است و بنابراین مددکار اجتماعی شاغل در واحدهای درمانی هنگام رسیدگی به مشکلات بیماران یک بخش، همه آنان را مساوی و برابر می داند و اگر اولویتی قائل باشد بنابر ماهیت و فوریت مشکل بیمار است یا مددکاران شاغل در واحدهای حمایتی و توانبخشی در پاسخگویی به نیازمندیها و مشکلات مددجویان خود ایناصل را در نظر خواهند داشت و با رعایت برابر ی انسانها در توزیع امکانات و توان و انرژی خود برای خدمت و متناسب با دلایل مشخص، اقدام می نمایند.
اعتقاد به برابری انسانها در بهره گیری از حقوق اجتماعی، مددکار را به همه جنش های حق طلبانه و آزادی خواهان پیوند می زند و بین آرمانهای او با نهضت هایی که رهایی انسانها را از ظلم و بی عدالتی طلب می کند، الفت و آشنایی و همپالگی را موجب می شود و همین اصل اخلاقی است که توأم با اصل پیشین به او انگیزه مشارکت در یاری رسانی به گروههای آسیب دیده از حوادث طبیعی نظیر سیل و زلزله و طوفان را می دهد و او را مسئول می سازد که در جهت پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و ناهنجاریهای روانی و فقر و عقب ماندگی به تلاش برخیزد و او را وادار سازد که در قالب فعالیتهای دسته جمعی وکار تیمی همدوش سایر متخصصان و کارشناسان نقش حرفه¬ای خود را ایفاء نماید.
تردیدی نیست که اگر اصول رعایت نشوند و یا در حد ادعا و بدون عمل در پندار و رفتار و تنها در حد گفتار به کار گرفته شوند، نقش حرفه¬ای تحقق نیافته است و اگر هم ادعای مددکاری اجتماعی باشد، آن را می توان مددکاری حرفه-ای دانست .
اصول مصاحبه و مشاوره در مددکاری اجتماعی
در مشاوره و مددکاری اجتماعی به ویژه مددکاری فردی مصاحبه مهم ترین و رایج ترین روش جمع آوری اطلاعات به بهترین ابزار برای شناخت مراجع یا مددجو و مسایل و مشکلات و علاقه¬مندیهای او به شمار می آید. مددکار اجتماعی و یا مشاور باید بکوشد هنگام رویارویی با مددجو یا مراجع برای رسیدن به هدفهای مورد نظر با نهایت کاردانی، آگهی، احساس تعهد و شناخت مسئولیت همراه مهارت و دقت کافی از اصول مصاحبه استفاده کند.
الف – اصول کلی که در هنگام مصاحبه باید رعایت شود:
1- اصل دانایی
در فرآیند مشاوره و مددکاری اجتماعی از ویژگیهای روانی، عاطفی و اجتماعی مددجو، خانواده او و جامعه او است که به مشاور و یا مددکار اجتماعی «توانایی» می بخشد بی¬شک توانایی یک مشاور و یا یک مددکار اجتماعی در گرو دانایی اوست.
2- خودشناسی و دیگرشناسی
مهمترین گام در مصاحبه و برقراری یک رابطه حرفه¬ای خوب بین مددکار اجتماعی و مددجو و یا میان مشاور و مراجع است. لازمه استقرار یک رابطه حرفه¬ای خوب، خودشناسی، خودآگاهی و شناختن احساسات، افکار و انتظارات مددکار اجتماعی و یا مشاور نسبت به خود و نسبت به مددجو یا مراجع است (خودشناسی و دیگر شناسی).
3- اصل صداقت
لازمه استقرار یک رابطه خوب، رعایت اصول صداقت و درستی است: صداقت در عمل و گفتار و هماهنگی بین آنچه عمل می کنید که واقعاً هستید.
4- اصل شکیبایی
لازمه استقرار یک رابطه خوب و برخورداری از صبر و حوصله و شکیبایی فراوانی است.
5- اصل هدفمندی
هر مصاحبه هدف یا منظوری دارد و باید بر همان هدف یا منظور خاص متمرکز شود.
6- هر مصاحبه¬ای بر اساس نیاز مددجو یا مراجع آغاز می شود و بر اساس هدفها و شرایط مؤسسه و طرز کار مؤسسه محدود می شود.
7- اصل خودتصمیم گیری
در هر حال، مشکل متعلق به مددجو است و حق تصمیم گیری برای او محفوظ است و مددکار اجتماعی و یا مشاور به مددجو کمک می کند تا او خود تصمیم بگیرد.
8- اصل فردیت قایل شدن
اصل تفاوتهای فردی همیشه حاکم است و مشکل هیچ مددجویی عیناً مشابه مشکل مددجوی دیگر نیست لذا همواره برای یکایک مددجویان و مراجعان باید فردیت قایل شد.
9- مددکار اجتماعی و یا مشاور در جریان مصاحبه باید سعی کند همواره از تعادل روانی و ثبات عاطفی برخوردار باشد.
10- اصل بی طرفی
مددکار و یا مشاور در جریان مصاحبه باید سعی کند بی¬طرفی خود را حفظ نماید.
11- اصل پذیرش
مددکار و یا مشاور در جریان مصاحبه باید سعی کند مددجو یا مراجع را همان طور که هست، بپذیرد. بدیهی است که پذیرش مددجو با تأیید یا عدم تأیید افکار و احساسات او تفاوت دارد.
12- اصول مهارت احساسات
مددکار و یا مشاور در جریان مصاحبه باید سعی کند احساسات خود را مهار کند و میان مددجویان یا مراجعان تبعیض قایل نشود و عدالت را رعایت کند.
13- مددکار و یا مشاور باید سعی کند نام مددجو یامراجع را به خاطر بسپرد و در طول مصاحبه او را با نام خانوادگی و با احترام خطاب کند.
14- اصل عدم پیش داوری
مددکار و یا مشاور باید از پیش داوری و «برچسب زدن» روی مددجویان یا مراجعان خودداری کند.
15- اصل رازداری
در هر حال اصل رازداری حرفه¬ای حتی میان اعضای یک خانواده باید حفظ شود، مشروط به آن که جان مددجو یا مراجع در معرض خطر نباشد.
16- در هر حال مددکار و یا مشاور در تغییر فکر و نگرش مددجو یا مراجع نسبت به ارزشهای جدید نباید عجله کند زیرا که هر تغییری نیازمند آموزش و درمان است هر رفتار و نگرشی به تدریج شکل می گیرد و در نتیجه به تدریج هم تغییر می کند.
17- مددکار و یا مشاور باید بکوشد از مباحثه، مشاجره، یکی به دو کردن و لجبازی با مددجو یا مراجع اجتناب کند.
18- اصل حریم رابطه حرفه¬ای
در هر حال حریم رابطه حرفه¬ای بین مددکار و یا بین مشاور و مراجع بر اساس قوانین مؤسسه مربوط و هنجارهای اجتماعی و ارزشهای حاکم در جامعه باید حفظ و رعایت شود.
19- مددکار و یا مشاور باید بکوشد پیوسته «چشم سوم و گوش سوم» خود را برای دیدن و شنیدن موضوعهای «پشت پرده» به کار گیرد.
20- به طور کلی در مصاحبه نباید از مشاهده غافل شد، زیرا که هر دو روش (هم مصاحبه و هم مشاهده) اطلاعات لازم را برای شناخت مددجو یا مراجع در اختیار مددکار و یا مشاور قرار می دهد.
21- به طور معمول مصاحبه نباید بیش از یک ساعت طول بکشد. اگر در یک جلسه، درباره تمام مطالب مورد نظر بحث نشد، بهتر است ادامه مصاحبه به جلسه دیگری موکول شود در این صورت مکان و زمان (روز و ساعت) مصاحبه باید با توجه به شرایط مؤسسه و موقعیت مددجو مشخص شود.
22- در صورت لزوم، باید از منزل، مدرسه و یا محل کار مددجو یا مراجع بازدید کرد و گزارش لازم را تهیه نمود.
23- گاهی اوقات برای ایجاد رابطه بهتر، ضرورت دارد همراه مددجو یا مراجع در فعالیتهای غیر رسمی و گروهی شرکت کرد.
24- در صورتی که مددجو ی
دانلود مقاله بررسی دیدگاههای افراد مختلف در جامعه نسبت به نقش مددکاران اجتماعی