فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله انقلاب

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله انقلاب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

انقلاب در لغت به معنی زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن و نظیر این معانی است قرآن مجید هم این کلمه را هر جا بکار برده به همین مفهوم به کار برده است نه به مفهوم اصطلاحی رایج آن در امروز ماده انقلاب تقلیب، منقلب، ینقلب و امثال اینها در قرآن آمده است. از جمله: و من ینقلب علی عقیبه فلن یضرا… شیئا … (آیه 144- سوره آل عمران) و ما محمد رسول قدخلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم )144-آل عمران) این آیه در جنگ احد در آن هنگام که شایعه شد رسول خدا کشته شده است و بدنبال آن عدة زیادی از مسلمانان فرار کردند نازل شد. آیه خطاب به مؤمنان می گوید محمد پیامبری بیش نیست که قبل از او هم پیامبران دیگری بودند یعنی هر پیامبری که آمده است مردن دارد کشته شدن دارد محمد برای شما از جانب خدا پیامی آورده است خدای او زنده است اگر فرضاً بمیرد یا کشته شود آیا شما باید به عقب برگردید. در اینجا حرکت اسلامی به تعبیر قرآن حرکت به جلو است و بازگشت این گروه از دین به معنی برگشت به عقب و یا انقلاب است. انقلاب در تعبیر قرآن یعنی رو در جهت پشت قرار گرفتن و پشت در جهت رو …
فلاسفه انقلاب را به جایی می گویند که ذات و ماهیت یک شیی لزوماعوض شده باشد انقلاب در عربی معنای ثوره و در اصطلاح انگلیسی به معنای «رولوسیون» است. انقلاب به معنایی که در جامعه شناسی مطرح است همان دگر شدن است حتی نباید بگوییم دگرگون شده زیرا دگرگون شدن یعنی اینکه گونه و کیفیتش جور دیگر شود. به عوض باید بگوییم دگر شدن یعنی تبدیل شدن به موجودی دیگر.
انقلاب به معنای نوعی شدن است. و در هر اصطلاحی لغوی، فلسفی و فقهی امری است از نوع فعل لازم.
تئوری انقلاب از دیدگاه شهید مطهری
نویسنده: سکینه نعمتی
اسلام جامعه ای را می طلبد که عزیز، مستقل و متکی به خود باشد و ملتی را طالب است که سرآمد ملل گردد. در هر زمانی امت اسلامی باید الگو و پیشروی سایرین قلمداد شود و لازمه این کار دستیابی به بهترین ابزار زمانه است تا کمال جامعه اسلامی را تضمین کند. امروز چرخ زندگی بر پایه علم می چرخد و هیچ شانی از شوون حیات بشر جز با کلید علم به انجام نمی رسد از سوی دیگر اسلام، علم آموزی را به عنوان تکالیفی شرعی برای مسلمانان به شمار آورده است و تفسیر علمای دین از این الزام عمدتا منحصر در فقه و احکام آن بوده است با روند توسعه معاصر هماهنگ نیست. استاد مطهری ضمن تقسیم علوم به دینی و غیردینی می افزاید: “جامعیت و خاتمیت اسلام اقتضاء می کند که هر علم مفید و نافعی را که برای جامعه اسلامی لازم و ضروری است علم دینی بخوانیم (1)“. امروزه باید سیاست را از علوم لازم و ضروری هر جامعه ای دانست؛ لذا مسلمانان ناگزیز از تعلیم و تعلم آن هستند چرا که اگر سیاست را علم تدبیر جامعه و مدیریت اجتماع بدانیم هیچ مجموعه انسانی بی سیاست نخواهیم داشت و اگر آن را چیزی جز فریب و نیرنگ برای جلب منافع ندانیم در آن صورت حداقل برای گریز از مهلکه های جانی و مالی در اجتماع و فرد چاره ای از فراگیری آن نداریم (2.) به قول استاد “یک سیاستمدار تا درس سیاست نخوانده باشد نمی تواند در دنیای امروز سیاستمدار خوبی باشد.” اگر سیاست را در معنای دوم محصور کرده و لازم بدانیم در آن صورت، ضرورت این علم یک وجوب مقدمی برای حراست از کیان و عزت جامعه اسلامی تلقی می گردد و اگر آن را در معنای اول محسوب کنیم مثل سایر علوم مورد تاکید اسلام، دارای وجوب نفس تهیوئی خواهد بود که یک وجوب استقلالی است (3.) در حوزه اندیشه سیاسی اسلام بی تردید باید شهید مطهری را یکی از نظریه پردازان انقلاب به حساب آورد که با ژرفای اندیشه و وسعت نظر خویش کوشیده مدلی جامع از پدیده انقلاب در اسلام ارائه دهد و به شرح و بیان علل وقوع، ابعاد مختلف و ارکان آن بپردازد.
1- تعریف انقلاب: بی گمان ارائه تعریف دقیق، روشن و جامع از انقلاب به هیچ روی آسان نیست به همین خاطر هر کدام از متخصصان علوم سیاسی و جامعه شناسی سعی نمود ه اند به نحوی موضوع را تبیین نمایند و لذا حجم انبوهی از ادبیات انقلاب فراهم آمده است اما کاربرد اصطلاح انقلاب آنقدر متنوع و گوناگون است که دستیابی به یک اجماع نظر را دشوار می نماید. به عنوان نمونه به برخی از این تعریفها اشاره می شود. “انقلاب عبارت است از جانشینی ناگهانی و شدید گروهی که حکومت را در دست نداشته اند به جای گروه دیگری که قبلا قدرت سیاسی و اداره کشور را در اختیار خود داشته اند. حسین بشیریه در کتاب انقلاب و بسیج سیاسی انقلاب را چنین تعریف می کند: “انقلاب منازعه ای خشونت آمیز برای قبضه قدرت در درون واحد سیاسی مستقلی است که در طی آن گروه های خارج از بلوک قدرت دست به بسیج توده ای می زنند و در صورت پیروزی قدرت را در دست می گیرند. چالمرز جانسون می نویسد: انقلاب عبارت است از تلاشهای موفق یا ناموفق که به منظور ایجاد تغییراتی در ساخت جامعه از طریق اعمال خشونت انجام می گیرد. در برداشت جامعه تری، انقلاب چنین تعریف شده است: انقلاب دگرگونی بنیادی در همه زمینه های اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، حقوقی و به ویژه سیاسی نسبت به آنچه پیش از انقلاب استوار و پابرجا بوده است و این دگرگونی ها همیشه با سرنگونی نظام سیاسی حاکم پیش می آید و کمتر با آرامش بوده و اغلب با کارهای خشونت آمیز، ویرانگری و خونریزی های همگام است (4.)” انقلاب به معنایی که در جامعه شناسی مطرح است همان دگرشدن است، حتی نباید بگوییم دگرگون شدن، زیرا دگرگون شدن یعنی اینکه و کیفیتش جور دیگر بشود به عوض باید بگوییم دگر شدن یعنی تبدیل شدن به موجود دیگر (5.) شهید مطهری انقلاب را چنین تعریف می کند: “انقلاب عبارت است از طغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یک سرزمین علیه نظام حاکم موجود برای ایجاد نظمی مطلوب (6.)” استاد در تعریف انقلاب به دو فرآیند اشاره می کند: یکی برهم زدن نظم حاکم، یعنی تغییر و تحول در ارزشهای جامعه، ساختارهای اجتماع و دگرگونی نهاد و نخبگان حاکم و دیگری دستیابی به وضعیت مطلوب.
2- تفاوت انقلاب، کودتا، اصلاح: فرق کودتا با انقلاب در این است که انقلاب ماهیت مردمی دارد ولی کودتا چنین شاخصه ای را در خود ندارد. همچنین در کودتا یک اقلیت مسلح و مجهز به نیرو در مقابل اقلیت دیگری که حاکم بر اکثریت جامعه است قیام می کند و وضع موجود را در هم می ریزد و خود جای گروه قبلی جای می گیرد و این استقرار ارتباطی به صالح با ناصالح بودن کودتاگران ندارد. آنچه که اهمیت دارد این است که در کودتا اکثریت مردم از حساب خارج هستند و در فعل و انفعالات نقشی ندارند. در نقطه مقابل انقلاب اصلاح قرار دارد. معمولا تغییراتی که در یک جامعه رخ می دهد اگر بنیادی نباشد یعنی جامعه را از نظر بنیاد و ساختمان اصلی و نظامات حاکم دگرگون نسازد بلکه تنها تغییراتی در جهت بهبود اوضاع به وجود آورد اصلاح می نامند (7.)
انقلاب و اصلاح تنها در مورد اجتماع صادق نیستند بلکه درباره افراد نیز صدق می کنند گاهی دیده می شود که وضع سلوک اخلاقی و رفتار اجتماعی یک فرد نسبت به گذشته بهتر می شود و اما گاهی نیز اساسا دگرگونی روحی در افراد پیدا می شود آنچنانکه گویی این آدم امروز همان فرد سابق نیست. توبه در اصطلاح به معنی ایجاد یک انقلاب روحی و یک دگرگونی بنیادی در طرز عمل و سلوک رفتار است (8.)
3- چگونگی پیدایش شرایط وضعیت انقلابی از نظر استاد مطهری. وضعیت انقلابی یعنی وضعیتی که نارضایتی از وضع موجود و آرزوی وضع مطلوب با انکار و نفی وضع حاضر توام است. عناصر وضعیت انقلابی عبارتند از: الف: نارضایتی، مطهری بر این باور است تا نارضایتی و اعتراض علیه وضع موجود نباشد انقلاب صورت نمی گیرد و جامعه رویگردی به تحولات انقلابی نخواهد داشت. ب: عصیان: از نظر ایشان به صرف اینکه مردم در یک جامعه از وضع موجود ناراضی باشند کفایت نمی کند بلکه باید علیه آن وضع اقدام کنند. ج: زور: در اغلب تعاریفی که از انقلاب به عمل آمده زور و خشونت از مولفه های اصلی انقلاب به شمار رفته است. از دیگر عوامل در ایجاد وضعیت انقلابی جهاد و طلب است که استاد مطهری آنها را مد نظر خود قرار داده است (9.)
4- عوامل انقلاب: آیت الله مطهری انقلاب را به سه دسته تقسیم کرده است:
الف: انقلاب هایی که دارای ماهیت اقتصادی هستند. این نوع انقلاب ها در واقع انقلاب محرومین علیه برخورداران است. آرمان نهایی این انقلاب ها دستیابی به یک جامعه بی طبقه یعنی جامعه ای که در آن مساوات تحقق یافته باشد.
ب: انقلابهایی هستند که استقرار یک جامعه مبتنی بر آزادی و حقوق انسانها را به عنوان آرمان نهایی برگزیده اند. پیروان این نظریه بر این باورند که همه انقلاب ها ریشه مادی صرف ندارد. طبق این برداشت انقلاب هنگامی می تواند انسانی باشد که ماهیتی آزادی خواهانه و سیاسی داشته باشد نه اقتصادی. استاد مطهری علاوه بر دو نوع مذکور معتقد است که انقلاب می تواند دارای ماهیت اعتقادی نیز باشد به تعبیر دیگر، انقلاب ایدئولوژیک باشد. به نظر ایشان در این تحول مردمی که به یک مکتب اعتقاد و ایمان دارند و به ارزشهای معنوی آن شدیدا وابسته اند آنگاه که مکتب خود را در معرض خطر و آسیب دیده و آن را آماج حمله های بنیان کن ببیند خشمگین و ناراضی از آسیبهایی که بر پیکر مکتب وارد شده دست به قیام می زنند (10.)

 

تعریف انقلاب
دو دسته از تعاریف در خصوص انقلاب مطرح شده است یکی تعریف انقلاب از لحاظ لغوی و دوم تعریف انقلاب از نظر کاربرد و اصطلاح.
تعریف انقلاب از نظر لغت:
واژه انقلاب که به زبان فارسی به آن انقلاب می گویند و در زبان انگلیسی به آن Revolution گفته می شود و در زبان فرانسه همین واژه انگلیسی به کار برده می شود اما تلفظی متفاوت دارد و در زبان عربی نیز الثوره اطلاق می گردد.
واژه انقلاب برگرفته از واژه قلب است. که قلب دارای معانی متعددی است. یکی به معنای مرکز و کانون هر چیز دوم به معنای عضو اصلی بدن است سوم به معنای ذهن و خاطر چهارم به معنای تحول و دگرگونی
هر گاه به این واژه به باب انفعال می رود واژه انقلاب پدید می آید که در اینجا نیز انقلاب دارای معانی متعددی است.
1- به معنای تحولات روحانی و نفسانی در علم عرفان
2- به تحولات آب و هوایی که در اثر گردش سیارات پدید می آید انقلاب می گویند مانند انقلاب بهاری و یا زمستانی
3- گاهی حکومتها برای آنکه برنامه های خود را بزرگ جلوه دهند وبر روی آنها تبلیغات نمایند واژه انقلاب را به کار می گیرند مانند انقلاب سفید شاه و ملت
4- گاهی به تحولات و دگرگونی های کم نظیر یا بی نظیر در یک پدیده انقلاب می گویند مانند انقلاب صنعتی یا انقلاب اطلاعاتی هیچ کدام از این معانی مدنظر ما نمی باشددر تعریف دیگر انقلاب را به تحولات و دگرگونی های سیاسی اجتماعی در درون یک کشور اطلاق می کنند. لذا به لحاظ لغوی بیشتر این تعریف مد نظر می باشد.
بنابراین در یک جمع بندی باید گفت میان پژوهشگران و محققان در خصوص تعریف لغوی انقلاب چندان اختلاف نظر وجود ندارد اما اختلاف عمده در تعریف کاربردی یا اصطلاحی انقلاب است.
تعریف کاربردی یا اصطلاحی انقلاب
برخی معتقدند انقلاب عبارتست از تغییر در رژیم سیاسی یک کشور برخی دیگر تغییر در رژیم را کافی نمی دانند و معتقدند علاوه بر تغییر در رژیم باید تحولات عمیق اقتصادی نیز بوجود آید تا یک انقلاب پیدا شود. برخی دیگر علاوه بر آن دو باید تغییرات فرهنگی و اجتماعی نیز در کنار تغییرات سیاسی و اقتصادی ایجاد شود تا بتواند به آن انقلاب گفت و در نهایت برخی دیگر معتقدند علاوه بر همه این عوامل انقلاب باید بعد بین المللی نیز داشته باشد یعنی مناطق هم جوار یا نظام بین الملل را تحت تاثیر قرار دهد
بنابراین مشاهده می شود که در تعریف اصطلاحی انقلاب اتفاق نظر وجود ندارد برای آنکه بتوانیم تعریفی از انقلاب را مشخص کنیم وآن را مبنای مباحث خود قرار دهیم می توان تمامی تعاریف را عرضه شده از انقلاب را در دو طبقه بندی به شرح ذیل قرار دهیم.
ریشه های انقلاب اسلامی
باید در بحث ریشه های انقلاب اسلامی، عوامل و شرایط پیدایی انقلاب اسلامی را که در واقع عوامل عینی نزدیک و بلافصل انقلاب اسلامی هستند، بررسی کرد. برای این منظور محدوده زمانی سالهای 57 1342 نقطه تمرکز خوبی است تا اندکی به عقب برگردیم و سیر تاریخ و روند واقعیات عینی جامعه را ملاحظه کنیم. در واقع می خواهیم در قالب تحولات سیاسی اجتماعی ایران در سالهای مذکور به جستجوی عوامل و عناصر زمینه ساز انقلاب اسلامی بپردازیم. بر این اساس، عوامل و شرایطی که طی سالهای 57 1342 در ایران وجود داشته و زمینه ساز انقلاب اسلامی شده اند، به شرح زیر مورد بحث قرار خواهند گرفت:
حاکمیت استبداد و دیکتاتوری
استبداد از قدیم الایام جزو بارزترین مشخصات و ویژگیهای جامعه ایران بوده است.
در واقع ریشه استبداد به تاریخ 2500 سال شاهنشاهی برمی گردد و به تعبیری، ایران از این نظر، رکورددار تحمل و تداوم استبداد در جهان بوده است. (1) با وجود این که در طول تاریخ ایران، سلطنت به طور مکرر دست به دست می شده، اما اساس آن هیچگاه عوض نمی شده است.
دوره مورد نظر ما (57 1342) هم از این امر مستثنی نیست، با مروری گذرا به تحولات سیاسی اجتماعی این دوره، بخوبی استبداد و دیکتاتوری را لمس می کنیم.ماهیت سیاسی و شکل حکومتی رژیم شاه، به گونه ای بود که علی رغم تغییر و تحولات اقتصادی و اجتماعی، از نقطه نظر سیاسی کمترین تحولی صورت نگرفته بود (2) و از این دیدگاه، ایران در دوره محمد رضا شاه با ایران در دوره ناصر الدین شاه هیچ تفاوتی نداشت.در هر دو رژیم، امر و فرمان ظل الله و خدایگان و شاهنشاه بر امور ریز و درشت مملکتی حاکم بود، وزیر و وکیل، نخست وزیر، استاندار، سفیر، سناتور، فرماندهان نظامی و انتظامی و امرا بر اساس منویات ملوکانه عزل و نصب می شدند.
به طور خلاصه شاه، اول و آخر امور و حاکم مطلق بود و مابقی ایران، فقط گوش به فرمان بوده، وظیفه ای جز اطاعت از اوامر ملوکانه نداشتند.بر این اساس، برخی معتقدند که استبداد سیاسی، خفقان و مطلق العنان بودن شاه و دربار و حکام، نامحدود بودن اختیاراتشان، فقدان قانون و امنیت فردی، جلوگیری و قلع و قمع همه اندیشه های مخالف، عوامل بروز انقلاب اسلامی بودند و علتی جز استبداد و دیکتاتوری برای آن وجود ندارد. (3) به عبارت دیگر، از این لحاظ انقلاب اسلامی واکنشی در قبال فقدان توسعه سیاسی ایران و در حقیقت انقلابی علیه استبداد و دیکتاتوری حاکم بر ایران بود. (4) ساختار استبدادی رژیم با وجود این که در طول سلطنت محمد رضا، با شدت و ضعف وجود داشت، اما وی در سالهای اولیه سلطنت خود نتوانسته بود رژیم مستحکم ومستبدی مانند پدرش ایجاد کند.دوران صعود او به اوج قدرت از سال 1334 است و از آن به بعد به مدت 23 سال تقریبا با اختیارات یک سلطان مستبد و مطلق العنان در ایران حکومت می کرد. (5) در این دوره، بجز دوره کوتاه دولت امینی در سال 1340، شاه خود را در اوج قدرت و فرمانروای بلامنازع می دید.بخصوص دوره 13 ساله نخست وزیری هویدا، اوج قدرت مطلقه شاه است، زیرا دولت به طور کامل مطیع، و پارلمان فاقد اختیار، و مطبوعات تحت فشار و سانسور بودند و ساواک هر حرکت مخالفی را در گلو خفه می کرد، به طوری که هیچکس جرأت مخالفت و حتی انتقاد را نداشت. (6) با وجود این که شاه بر اساس قانون اساسی مشروطیت، شخص غیر مسؤولیتی بود که به لحاظ توازن قوا پیش بینی شده بود، اما در عمل حاکم مطلق سرنوشت ملت ایران بود.شاه علاوه بر داشتن فرماندهی کل قوا، مجالس قانونگذاری را دربست در اختیار داشت و هر قانونی با نظر او تصویب می شد.استقلال قوه قضائیه را هم سلب کرده و با تشکیل دستگاههای قضایی ارتش، همه را تابع سلسله مراتب ساخته بود تا مستقل نباشند. (7) نظام استبدادی، علاوه بر این که زمینه های نارضایتی ملت را فراهم کرد، از جهت دیگر نیز بر متلاشی شدن رژیم اثر گذاشت، به لحاظ عدم اعتماد شاه به دیگران و مداخله در جزئیات امور، تمام سیستم سیاسی و نیروهای مسلح به شخص او وابسته بودند و هیچکس در هیچ جایی نمی توانست به طور مستقل دست به عملی بزند (8) و چون، همه قدرت سیاسی حول محور یک نفر می چرخید، با رفتن او کل سیستم از هم می پاشید .
اگر بخواهیم به عوامل زمینه ساز بروز انقلاب اسلامی امتیاز بدهیم، نظام استبدادی و مظالم شاهنشاهی نقش بسیار زیادی داشته و بیشترین تعداد از ملت را علیه شاه برانگیخته است.این مسأله، به وضوح در راهپیماییها و شعارهای دوران اوج انقلاب (57 56) نمایان است.بر اساس برآوردی که از شعارهای این ایام در تهران به عمل آمده، برخی معتقدند که 38 درصد شعارها مربوط به ضدیت با استبداد یا دیکتاتوری بوده است. (9) اغلب تحلیل گران و محققین مسائل ایران و حامیان غربی شاه روی مسأله استبداد و نقش آن در فروپاشی رژیم، اتفاق نظر دارند و در همه منابع مربوط به تاریخ ایران و بخصوص انقلاب اسلامی، به این موضوع اشاره شده است.سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران، در توجیه انتخاب خودش برای سفارت در ایران (با وجود این که هیچ گونه آشنایی و سابقه ای در مورد ایران نداشته است) می نویسد که وزیر خارجه آمریکا برای این پست، در جستجوی دیپلماتی بود که در کشورهای متمرکز و استبدادی تجربه کافی داشته باشد و بتواند با یک زمامدار مقتدر و خودکامه کار کند. (10) بنابر این، همه چیز در ایران، به طور مستقیم و مشخص با شاه در ارتباط بود و کلید بررسی و کند و کاو در زمینه های انقلاب اسلامی، به شخص شاه برمی گردد، به دلیل بافت سیاسی رژیم شاه و این که همه تصمیمات از اول تا آخر زیر نظر کامل او و بنا به «اراده همایونی» و طبق «منویات ملوکانه» شکل می گرفت، مجبوریم که در نهایت به سراغ شاه برویم.در واقع به تعبیری ام المسائل ایران شاه است و شاه! و این نسخه ای است کلی برای مطالعه پیرامون همه نظامهایی که بر محور تفکر یک نفر و برای حفظ یک نفر پی ریزی شده است. (11) البته با وجود حاکمیت خفقان و استبداد در ایران، نمی توان کلیت انقلاب اسلامی را به موضوع استبداد و تلاش برای دستیابی به دمکراسی باز گرداند، زیرا همان گونه که گفتیم استبداد در ایران همیشه وجود داشته و ریشه طولانی چندین قرنی دارد و باید در دو قرن گذشته نیز به انقلاب منجر می شد.وجود استبداد به عنوان یکی از شرایط تسهیل کننده انقلاب قابل قبول است، ولی به تنهایی قادر به تبیین انقلاب اسلامی نیست.
اگر انقلاب اسلامی، انقلابی علیه فقدان توسعه سیاسی بود، به عنوان مثال باید لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که در اوایل دهه 1340 از سوی رژیم مطرح شد، مورد استقبال مردم قرار می گرفت، زیرا در جهت توسعه سیاسی، افزایش میزان مشارکت مردم و ایجاد و اعمال تساهل و مدارا در جامعه بود، اما از آنجا که نوعی سکولاریسم و غیر دینی کردن حکومت بود و مبنای غربی داشت، مورد مخالفت روحانیت و همه گروههای سیاسی و مردم قرار گرفت.پس گر چه مردم از استبداد و دیکتاتوری ناراضی بودند، اما انگیزه های مذهبی به آنها جهت می داد و نمی گذاشت به سمت نفی ارزشهای دینی و فرهنگ ملی خود بروند و توسعه ای غربی و آمریکایی را بپذیرند .
به عنوان مثال دیگر، اگر فقدان توسعه سیاسی، انگیزه انقلاب اسلامی بود، باید در مواقعی که رژیم فضای باز سیاسی اعلام می کرد (همانند سالهای 40 1339 و 1356) تب انقلاب فروکش می کرد، در حالی که مردم این امتیازات جزئی را از اهداف اساسی خود بسی دورتر می دانستند و خواستار تغییر اصل نظام بودند.
بنابر این، با این که استبداد و دیکتاتوری در ایران حاکم بود، این امر به معنی آن نیست که اگر مردم به دمکراسی و آزادی می رسیدند، مشکلات حل می شد و دیگر انقلاب نمی کردند، آمریکاییها و نیز کسانی در داخل تحت تأثیر این برداشت غلط سعی دارند انگیزه اصلی نارضایتی مردم را عدم وجود آزادیهای سیاسی و اجتماعی قلمداد کنند و انگیزه های مذهبی و نیز دیگر علل و عوامل را نادیده بگیرند که البته تجربه سالهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نادرستی این برداشت را اثبات کرده است.
انقلاب اسلامی
از زمان انقلاب 79-1978 ایران، جهان غرب نسبتا به احتمال انقلاب اسلامی بیمناک بوده است، انقلابی که به نظر نقطه اوج جنبش احیاگری اسلامی در نظر گرفته شده است؛ جنبشی که در نهایت به دنبال تشکیل دولت اسلامی است. با این همه نقشی که انقلاب در پی ایفای آن در جنبش احیاگری اسلامی است به شفافیت مثال انقلاب ایران یا واکنش‌‌های روشنفکرانه به احیاگری جنبش اسلامی نیست.

 

از منظر مودودی و همانطور که در جاهای دیگر در ادبیات جنبش احیاگرانه بیان شده است، مادامی که نظم سیاسی موجود از صحنه خارج نشده است احتمال اینکه دولت اسلامی شکل گیرد بعید است. همانطور که مودودی عنوان داشته «یک درخت لیمو که از ابتدا پرورش و تکامل می‌یابد در نهایت نمی‌‌تواند ناگهان میوه انبه تولید کند». و از آنجایی که هر نظم سیاسی در مقابل تغییر مقاومت می‌کند شیوه‌های عمل مستقیم برای براندازی نظم موجود لازم و ضروری است.
مودودی معتقد است که تاریخ اسلام در هنر نشان می‌دهد که موفقیت دین به کنترل مراکز قدرت وابسته است. کم‌شدن قدرت مسلمانان بعد از «اورنگ زیب» مانع گسترش اسلام و در نهایت باعث سقوط و فروپاشی قدرت مسلمانان در هنر شد. فجایع و مصیبت‌‌های حزب جماعت در سیاست پاکستان بعد از 1947 محدودیت‌های مربوط به انعطاف‌پذیری یک نظم سیاسی سکولار در برابر تقاضاهای اسلام‌گرایانه را به تصویر کشاند و نمایش داد. از نظر مودودی تا زمانی که زمام امور در مراکز قدرت در دست کسانی است که منافع آنها در تضاد با منافع اسلام است نمی‌‌توان به بقایای احیا دولت اسلامی امیدوار بود. بنابراین آنچه که در این شرایط از نظر مودودی ضروری است تغییر کامل در ساختار سیاسی قدرت است.
با این همه گستره و سرعت این تغییر و همچنین حالت و کیفیتی که منطق مودودی در آن در پراکسس حزب جماعت مسلمین خودی جای سوال دارد. مودودی به هیچ وجه به انقلاب خشن علاقه‌ای ندارد و در عوض او به شدت به تعامل با صاحبان قدرت راغب است و بر آن تاکید دارد.
آموزه‌های مودودی به نظر «انقلاب در ساختار اجتماعی» را ضروری می‌شمارد: مادامی که سیستم اجتماعی براساس مفاهیم و برداشت‌‌های غیراخلاقی و الحادی بنا شده است و رهبران آن «مرید شیطان» هستند، گردن نهادن و اطاعت کردن از چنین سیستم و ساختاری خلاف عقل است. اما آنچه که هم‌اکنون در سیاست پاکستان رخ می‌دهد اطاعت حزب جماعت اسلامی از «چنین ساختار سیاسی» است! به واقع اگر جماعت اسلامی موافق خوانشی انقلابی از آموزه‌های مودودی نیست پس چه چیزی فعالیت سیاسی حزب را به پیش می‌برد؟ چگونه حزب ایده تغییر سیاسی کامل و همه‌جانبه مودودی را تفسیر و تعبیر کرده است؟ چه چیزی لازم است تا دولتی اسلامی حاصل شود؟ پرسش‌ها و پاسخ‌ها به درک پیچیده داشتن مودودی از مفهوم انقلاب برمی‌گردد که لزوما همواره همسو و منطبق بر ایده‌های غربی واژه انقلابی نیست.
انقلاب اجتماعی فرآیند تغییر عمیق و اغلب خشونت‌آمیز است و شامل مخالفت کامل با نظم تثبیت‌شده موجود و کنار گذاشتن آن است و معمولا با نابودی نهادهای نظامی و بوروکراتیک نظام قبلی، حذف تمایزات طبقاتی (به‌ویژه انقلاب از نوع مارکسیستی آن)، برطرف شدن موانع فرهنگی برای تغییر اجتماعی و شکل‌گیری نهاد کاملا جدیدی از قدرت، توزیع ثروت و ساختار اجتماعی همراه است. انقلاب زمانی شروع می‌شود که نیروی رقیب و چالش‌گر سیستم موجود دست به سازماندهی برای اقدام عملی می‌زند که در نهایت به فرآیند تغییرات رادیکال ختم می‌شود و آن زمانی است که این نیروها مایلند و قادرند دست به اقدام خشونت‌آمیز بزنند.
اما جماعت هرگز چنین ایده‌ای از انقلاب را نپذیرفته و هرگز هم به دنبال به راه انداختن انقلاب اجتماعی نبوده است. بلکه از هر گونه تغییر اجتماعی خشونت‌آمیز اجتناب ورزیده است و در عوض در مسیر رسیدن به دولت اسلامی از طریق نظم سیاسی اجتماعی موجود است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله    33صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله انقلاب
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.