پیشگفتار
عروض فارسی از جهت دقیق وتنوع وتعدد وخوش آهنگی اوزان در ادب جهان بی نظیر است عروض است دقیق و منظم و ریاضی وار با حدود سیصد وزن گوناگون وسخت زایا ، چندان که مرتب بر تعداد اوزان آن افزوده میشود .
این است که ارزش واهمیت خاصی دارد واز جهتی سبب اعتلای شعر فارسی شده است ، مثلا شور و جذبه ای که در غزلیات شمس هست بیشتر مرهون اوزان خاص آنهاست و اگراین اشعار در ین اوزان سحر انگیز سروده نشده بود مسلما نمی توانست این همه شور وهیجان و جذبه و اشتیاق برانگیزد ، صلابت و کوبندگی که در کلام فردوسی است وروح حماسی و پهلوانی که بر می انگیزد تا حدود زیادی برخاسته از اوزان حماسی بحر متقارب است ، دلنشینی و شور انگیزی و شیرینی مثنویها و ترانه های عاشقانه ناشی از بحر هزج است ، متانت و سنگینی بسیاری از اشعار ناصر خسرو و اندوه جانکاه شعر مسعود سعد مرهون اوزان با وقار و متین وبا صلابت اشعار آنان نیز هست وشادی ونشاط اشعار خوب ومناسب کودکان به سبب اوزان ضربی و رقص انگیز آنهاست .بنابراین جای آن دارد که وزن شعر فارسی را که مایه افتخار ما در ادب جهان است – ازهر جهت بخوبی بشناسیم .
متاسفانه منشا وزن شعر فارسی روشن نیست . به عبارت دیگر نه تنها منشا آن روشن نیست بلکه بنابر عقیده ای رایج ، منشا آن عروض عرب است.
همه علما و محققان معاصر اعم از ایرانی و خارجی چندین عقیده ای دارند جز معدودی که در این قضیه شک کرده اند یا باور دارند که وزن شعر فارسی منشا ایرانی دارد وهر گروه وهر فرد بنابر دلیل واحیانا دلایلی از اعتقاد خود دفاع ، و عقیده ونظر گروه دیگررا رد می کنند و حقیقت همچنان مستور مانده است و کسی همت نکرده تار نج تحقیق را برخود هموار نماید وحقیقت این راز قرنها را آشکار سازد .
نگارنده از سالها قبل در این اندیشه بوده و تحقیقاتی در این زمینه انجام داده است در سال 1356 در هشتمین کنگره تحقیقات ایرانی تحقیقات خود را تحت عنوان « وزن شعر فارسی ماخوذ از وزن شعر عرب نیست » ارائه داد .
که سخت مورد توجه قرا رگرفت و مخالفان وموافقان درباره آن سخن گفتند و عالمان بی تعصب آن راتایید کردند گرچه نگارنده با دلایلی مستند موضوع را ثابت کرد اما بعد ها پی برد که قضیه پیچیده تر از آن است که بشودآن را طی خطابه ای برای همگان بویژه مخالفان که معتقدان دیرین این نظر سنتی هستند روش ساخت و ضرور می نمود که تحقیقی گسترده و همه جانبه در این مورد صورت بگیرد زیرا عقاید مخالفان به نوبه خود مستدل نماست .
از طرفی منشا عربی داشتن وزن شعر فارسی قرنها مورد قبول علما و ادباست و تغییر عقیده همه علما جز با براهین علمی و دقیق و همه جانبه و مشروح میسر نیست . لذا برآن شدم که تحقیق گسترده ای درین باره انجام دهم و قضیه را از دیدگاههای مختلف بررسی کنم . اسناد و مدارک زیادی که طی سالها مطالعه وبررسی گرد آورده بودم همه را منظم کردم وبرای این که بررسی با تعمق هر چه بیشتر صورت بگیرد ناچار شدم عروض عرب را از منابع فارسی و عربی مطالعه و بر آن تسلط پیدا کنم . واز عروض هندی و یونانی که هر دو کمی هستند نیز تا آنجا که منابعی در اختیار داشتم ، و برایم میسر می بودآگاه شوم وزن شعر عامیانه فارسی رانیز بررسی کنم ( این تحقیق درکتابی به چاپ رسید به نام « بررسی وزن شعر عامیانه فارسی » ) در اوزان نوحه ها نیز ناچار به تحقیق پرداختم تامساله رااز هر جهت بویژه از دید ساخت عروض فارسی وعربی و تطبیق آنهانیز بررسی نمایم همچنین هر کتابی که تصور می رفت ودر آن بحثی یا اشاره ای درباره وزن شعر فارسی رابطه آن با وزن شعر عرب باشد مطالعه کردم ونظرات مختلف مخالفان و موافقان را مورد بررسی قرار دادم .
به هر حال در این راه از هیچ کوششی فرو گذار نکردم . ضمنا در این تحقیق همواره کوشیده ام که از هرگونه تعصب و پیشداوری بر کنار بمانم وهمیشه ضمن تحقیق ،از دید مخالفان نیز به قضیه بنگرم تا قضاوت علمی و درست باشد .
ضمنا باید دانست که عقیده مخالفان این نظر – معتقدان به عربی بودن منشا وزن شعر فارسی – نیزچندان بی پایه نیست . بطور کلی آنها به این دلایل معتقدند که منشا وزن شعر فارسی وزن شعر عرب است .
1- از اشعار فارسی پیش از اسلام چیزی در دست نیست که به وضوح بر مبنای عروض کمی باشد واز این مهمتر این که قبل از اسلام شعر وشاعری اهمیتی نداشته وبه همین دلیل نامی از هیچ شاعری از آن دوره برده نشده و حال آن که از موسیقدانانی مانند باربد ، بامشاد ، ونکیسا ، یاد شده است وهم ازاهمیت موسیقی ونام دستگاههای مختلف وغیره بحث کرده اند .
چند اثر باز مانده از فارسی میانه هم که گمان می کنند شعر باشدوزن آنها مشخص نیست چندان که بعضی آنها را در وزن عددی دانسته اند و بعضی ضربی حال آن که هیچ دلیل قانع کننده ای نیست که دقیقا نوع وزن آنها را در تمام شعر نشان بدهد .
البته اشعاری هم هست که در شعر بودن آنها جای شبهه نیست مانند سرود آتشکده کرکوی ، اما ، اینها مربوط به دوره متاخر ترست چندان که بعضی آنها را مربوط به اوایل اسلام می دانند ، به علاوه وزن این اشعار گرچه کمی است اما با وزن اشعار کمی عرب و فارسی دقیقا مطابقت ندارد.
دلیل دیگر این که کلیه اصطلاحات عروض فارسی از عروض عرب گرفته شده و اوزان شعر فارسی بر مبنای عروض عرب تدوین یافته است .
دلیل دیگری که بعضی آورده اند این است که وزن کمی بر مبنای هجای کوتاه وبلند است و حال آن که در زبان فارسی سه گونه هجا وجود دارد کوتاه و بلند و کشیده ، لذا معتقدند که زبان فارسی مستعد وزن کمی نیست . با این ترتیب چگونه می توان ادعا کرد که وزن شعر فارسی از وزن شعر عرب گرفته نشده باشد ؟
درپاسخ باید گفت که راست است که شعر و شاعری در ایران پیش از اسلام هرگز اهمیت موسیقی را نداشته است اماهمیشه موسیقی همراه با شعر است وهر جا موسیقی اهمیتی نداشته ، شعر نیز رواج داشته است بنابراین در ایران پیش از اسلام نمی توانسته که شعر نباشد . شعر بوده ، اما شعر همراه با موسیقی ، به عبارت دیگر ، شعر نسبت به موسیقی جنبه فرعی داشته است و چون شعر وشاعری به صورت مستقل وجود نداشته دارای ارج والایی نبوده است و کسانی که به عنوان شاعر شناخته نمی شدند وبه عبارت دیگر موسیقیدانان خود شعر وسرود نیز می گفته اند ودر حقیقت شعر در خدمت موسیقی بوده است همچنان که امروز باهمه اهمیتی که شعر وشاعری بطور مستقل دارد باز شعری که برای آهنگی ساخته می شود معمولا اهمیتش خیلی کمتر از آهنگ واصل ، آهنگ است .
بنابراین به اعتقاد نگارنده در ایران پیش از اسلام ، شعر وشاعری معمولا به عنوان هنری مستقل وجود نداشته است ، برعکس موسیقی در فرهنگ ایرانی پیش از اسلام ارج بسیار والایی داشته وموسیقیدانان درنزد مردم ودر دربارها دارای احترامی خاص بوده اند پس اگر اشعاری اندک از آن دوره مانده جای تعجبی نیست چون در قدیم آهنگها فقط درحافظه ها بوده وثبت و ضبط دفاتر نمی شده ، طبعا شعر وسرود همراه با آنها نیز چنین وضعی داشته است اما اشعار اندکی که باقی مانده ، چرا وزن کمی در آنها دیده نمی شود ؟
علت این است که اولا خط پهلوی ،خط بسیار ناقصی است و مطابقت آن با زبان کم ، لذا از روی خط نمی توان بدقت صورت ملفوظ واژه ها را خواند ، حتی گاه واژه ها را می توان به صورتهای کاملا متفاوت خواند .
ثانیا : زبان پهلوی در طی پانصد سال حکومت ساسانیان دستخوش تغییرات نسبتا زیادی شده است لذا نمی توان مشخص کرد که شعر یا نثر بازمانده مربوط به آغاز این دوره پانصد ساله است یا اواخر یا اواسط آن ، لذا در خواندن آن دچار مشکل می شویم .
ثالثا تصرف ناسخان ، مساله اخیر را بسیار تشدید کرده است مثلا شعری را که مربوط به آغاز این دوره بوده با تلفظ متاخر نوشته اند یا التقاطی از دو تلفظ کرده اند واین جدا از تصرفات نابجای دیگر ناسخان است . از جمله تصرفات ناسخان یکی نیز این است که احتمالا متوجه شعر بودن آنها نشده اند .
رابعا شعر این دوره را نباید دقیقا با موازین عروض بعد از اسلام سنجید و انتظار داشت که دقیقا همان ظوابط وزنی کمی شعر فارسی در شعر پهلوی وجود داشته باشد . البته غرض این نیست که شعر این دوره در وزنی متفاوت با وزن شعر بعد از اسلام بوده است زیرا اوزان کمی درزبانهای مختلف ضمن اشتراک در اصول – باهم اختلافهایی نیز دارند حتی وزن کمی درطی زمان در یک زبان نیز ممکن است دستخوش تغییراتی بشود ( بعدا به آن اشاره خواهیم کرد ) حتی وزن شعر فارسی در آغاز شعر نخستین شاعران فارسی گوی – نیز دارای بعضی ویژگیهای عروضی است که بعدها ازمیان می ورد مثلا به کار رفتن هجای کشیده به جای هجای بلند وغیره بنابراین اگر در اشعار اندکی که از زبان پهلوی مانده ما امروز معیارهای عروضی را کاملا مشخص نمی بینیم جای شگفتی نیست . واما این که عربی بودن تمام اصطلاحات را دلیل براخذ وزن شعر فارسی از وزن شعر عرب می دانند کاملا اشتباه است زیرا وجود وزن وقواعد آن ، با تدوین آن قواعد ، دو چیز جداگانه است ، فی المثل تمام زبانهای دنیا دارای قواعد ونظامهایی است ، چه قواعد آن استخراج و تدوین شده باشد چه نشده باشد ، و نمی شود گفت که چون قواعد زبانی تدوین نشده است پس این زبان دارای قواعد ونظامهایی نیست .
قواعد زبان فارسی یعنی دستور زبان فارسی تا حدود دویست سال پیش تدوین نشده بود ، وقتی هم خواستند قواعد آن را تدوین کنند به جای توصیف علمی زبان فارسی ، دستور زبان عرب را بر زبان فارسی تحمیل کردند . واز اصطلاحات صرف ونحو عرب استفاده کردند مانند فعل ،اسم ، حرف ، صفت ، عدد ،مسندالیه ، مسند ، موصول ، فاعل ، مفعول ، بدل ، و ...با وجود تفاوتهای اصولی که میان زبان فارسی و زبان عرب هست اصطلاحات دستور زبان عرب را در دستور فارسی به کار بردند ( حال آن که عروض فارسی و عرب از نظر مبنا یکسان هستند یعنی هر دو وزن کمی دارند ) وهیچ کس ادعا نکرده و نمی تواند بکند که وجود این همه اصطلاحات صرف و نحو عربی در دستور زبان فارسی حاکی از این است که دستور زبان فارسی از زبان عرب گرفته شده است.
2-دلیل دیگر مخالفان این است که در عروض فارسی وعربی شباهتهایی هست این شباهتها – چنان که بعد خواهیم گفت – بعضی واقعی است و بعضی نسبی واکثر دروغین وساخته و پرداخته عروضیان قدیم که می خواسته اند اوزان شعر فارسی را درقواعد محدود عروض عرب بگنجانند لذا ناچار شده اند با انواع توجیهات غلط ، اوزان شعر فارسی را زیر عناوین قواعد عروض عرب بگنجانند اما علت وجود شباهتهای واقعی – چنانکه بعد به تفصیل خواهیم گفت این است که عروض عرب و فارسی هر دو کمی است ودر اوزان کمی وجود این گونه شباهتها امری عادی است همان طور که میان عروض فارسی وهندی ویونانی قدیم نیز این گونه شباهتها دیده می شود.
2- واما این که یکی از عروضیان ادعا کرده که وزن کمی خاص زبانهایی است که هجاهای آنها به کوتاه وبلند تقسیم شوندنیزدرست نمی نماید زیرا از نظر علمی (وزن شعر زبانهایی کمی است که مصّوتهای آنها کمیّت ثابت داشته باشد یعنی مصوتها به کوتاه و بلند تقسیم شود واین کمیت ثابت بماند ) وبه عبارت دیگر عامل کمیت در مصوتها نقش ممیزه ( distinctive feature) داشته باشد وهرگز لازم نیست وکسی هم نگفته است که هجاهایش به کوتاه وبلند تقسیم شود به علاوه هجای کشیده فارسی باز عملا در تقطیع به یک هجای بلند و یک کوتاه تقسیم می شود . همچنین در شعر عرب همه هجای کشیده هست .
با این ترتیب از دلایلی که معتقدان عربی بودن منشا وزن شعر فارسی می آورند تنها این که چرا اشعار زیادی از پیش از اسلام نمانده و آنچه هم که مانده مشخص نیست که چه نوع وزنی دارد ؟ گفتنی و بقیه بی اعتبارست در ین مورد هم دلایلی آوردیم .
اکنون می پردازیم به دلایلی که عربی بودن منشا وزن شعر را کاملا رد می کند این دلایل شامل دلایل ساختاری ، تاریخی وغیره است بعضی از این دلایل به تنهایی برای اثبات نظر ما کافی است امابرای تاکید بیشتر به همه آنها خواهیم پرداخت .
بررسی دقیقتر اوزان مشترک تا زمان رودکی
با مقایسه همه اوزان عربی با اوزان اشعار رودکی ، دیدیم که فقط دو وزن میان عروض عرب واوزان شعر رودکی ، نخستین شاعر بزرگ زبان فارسی ، وجود داشت :
1- فعولن فعولن فعولن فعولن
2- فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بررسی دقیقتر این دو وزن در شعر فارسی وشعر عرب نشان می دهد که این دو وزن نیز گرچه در اصل با معادلهای خود در عروض عرب یکسان هستند اما درحقیقت باهم اختلافهای بسیاری دارند برای روشن شدن موضوع ، وزن متقارب مثمن سالم فارسی را با معادل آن درعربی مورد مطالعه قرار می دهیم وزن متقارب مثمن سالم فارسی عبارت است از :
فعولن فعولن فعولن فعولن
اما بحر متقارب مثمن سالم عرب از هشت فعولن درست می شود و طبق اختیارات شاعری عرب هر فعولن را می توان فعول یا فعل آورد ، لذا با در نظر گرفتن تمام امکانات بالقوه این وزن 6561 گونه آزاد دارد ( 6561= 38 ) واز میان تمام این گونه ها فقط یک گونه یعنی .
فعولن فعولن فعولن فعولن فعولن فعولن فعولن فعولن
برابر با متقارب مثمن سالم فارسی است ( در بحر متقارب فارسی بجای فعولن جز فعولن نمی توان آورد ) چنان که مشاهده می شود بطور بالقوه از هر 6561 گونه مختلف وزن متقارب مثمن عرب فقط یکی برابر با متقارب مثمن سالم فارسی است .
ممکن است تصور شود منوچهری که ( بسی دیوان شعر تازیان دارد زبر ) وعرب گراست قصیده معروفش :
جهانا چه بد مهر وبد خوجهانی چو آشفته بازار بازارگانی
را به استقبال وبه نظر خود وی در وزن شعر ابوالشیص شاعر عرب ، سروده ( اسم وزن شعر منوچهری وابوالشیص هر دو متقارب مثمن است ) پس فرقی میان این دو وزن در عروض فارسی وعروض عرب نیست وحال آن که چنان که دیدیم ابوالشیص می توانست هر یک از ابیاتش را در یکی از 6561 گونه آزاد این بحر بیاورد وحال آن که منوچهری فقط در یک گونه آن شعر سروده و عروض فارسی به او اجازه ای جز این نمی داده است به عبارت دیگر ، منوچهری حتی به جای یک فعولن شعرش نمی توانسته است فعول یا فعل بیاورد .
بحرهای رمل مسدس محذوف و مقصور عربی نیز گرچه با دید سطحی مشابه رمل مسدس محذوف فارسی است اما اولا به دلیل اختیارات شاعری عرب در ارکان ، این وزن نیز وضع مشابهی بامتقارب مثمن سالم دارد ثانیا این دو وزن عربی در عروض فارسی فرقی با هم ندارند یعنی یک وزن بیشتر نیستند زیرا در یک شعر ممکن است مصرعی در رمل مسدس محذوف باشد ومصرعی در رمل مسدس مقصور .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 19 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلودمقاله عروض فارسی