لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه42
فهرست مطالب
2-2- کنترل رسیدن به شأن و مقام نخبگی
2-3- ثروت به عنوان یک بنیان قدرت
فصل دوّم:
«شاه ایران و ترکیب نخبگان سیاسی»
2-1 مقدمه
شاه، شخصیت مرکزی در دنیای سیاست ایران بود. از زمان به تخت نشستن در سال 1320، شاه تلاش کرد، ظرفیتش را برای باقی ماندن سلطنت، به ملل در حال توسعه، نشان دهد. در جریان اشغالهای خارجی، نهضتهای جدایی طلب حمایت شده از سوی خارجیان، نزاعهای قبیلهای، تلاشهای نافرجام برای ترور وی و حتی کودتا، شاه تلاش نمود تا حامیانش را متقاعد کند و نیز اشکال جدید کنترل و نهایتاً گسترش قدرت سیاسی خویش را تجربه کند. مسلماً کل دورهی حکومت شاه با موانع و موقعیتش را میتوان به این ترتیب تعریف نمود: یک ربع قرن که در آن دیوانسالاری مدنی و نظامی به طور مداوم کنترلشان را روی فعالیتهای مردم آزاد، گسترش داده بود. شاه، هم به صورت نسبی و هم به صورت مطلق، قویتر از پدرش و یا هر یک از حکمرانان قبلی ایران بود. وی را در هیچ شکل سیاسی، نمیتوان با بقیه، برابر تلقی نمود. وی، شخصاً بدون کمک شورای مشورتی، یار و رفیق شفیق، یا محرم نزدیک، هزاران تصمیم اینکه آیا خیابان اصلی در طبس سنگ فرش شود یا نشود، شاه، تصمیم گیرنده بود. محمّدرضا، اوّلین پسر و سومین فرزند رضاخان (یک افسر بیسواد با کمسواد در تیپ قزاق تحت فرماندهی روسها) بود. دو سال پس از تولد پسرش، رضاخان، به فرماندهی تیپ قزاق رسید و حمایت لازم را برای کودتا (توسط یک روزنامهنگار [سیّدضیاءالدین طباطبائی]) برضد رژیم مریض قاجار فراهم نمود.
شش سال
تحقیق در مورد شاه ایران و ترکیب نخبگان سیاسی