
1 - اشتراکات و پیوندهای موسیقی و معماری:
l درباره اشتراک موسیقی و معماری( ):
- سئوال: به نظر شما چرا بین این دو حوزه خلاقه، یعنی موسیقی و معماری چنین پیوندی وجود دارد؟
پاسخ: برای اینکه معماری به طول کلی فضای سه بعدی است که ما در آن زندگی میکنیم.
برآمدگیها و تورفتگیها، هم در موسیقی و هم در حوزه هنرهای بصری، اهمیت دارند. برخورد درست با نسبتها، در اینجا ضرورت دارد. بهترین معماری باید نه با تزئین، بلکه بانسبتها و حجمهای ساده سرو کار داشته باشد. معماری، یک هنر بصری است در حوزه هنر بصری اجزاء سازندهای وجود دارد که مرتبط با آن چیزی است که ما حوزه عقلایی اشمیخوانیم و در عین حال بخشی از موسیقی نیز هست. چه بخواهیم و چه نخواهیم بین معماری و موسیقی پیوند هست. این مسئله، مبتنی بر ساختارهای ذهنی ماست که در اینهر دو هنر یکی است. مثلاً آهنگ سازان از قرینه سازی استفاده میکنند که عیناً در معماری هم معقول است، اگر ما بخواهیم بخشهای مساوی و قرینه یک مستطیل را بدستآوریم، بهترین راه این است که آن را بچرخانیم. فقط در چهار جهت است که یک مستطیل میتواند چرخانده شود و نه بیش از آن، این همان ابتکاری است که در دوران رنسانس درزمینه موسیقی شده است ...
مثال دیگر غرفه فیلیپس است.
در طراحی آن غرفه، من از اندیشه هایی سود جستهام که از یک قطعه موسیقی ارکستری که در همان زمان داشتم میساختم به وام گرفتهام. من میخواستم فضاهای قابل تغییریبیافرینم که مدام میتوانست با جابه جایی یک خط مستقیم، تغییر پیدا کنند.
- سئوال: میتوانید نمونه هایی از اینگونه همگرایی یا تقارن، بین الگوهای معماری و موسیقی را که در تاریخ رخ داده مثال بزنید؟
پاسخ: بارتوک( ) موسیقی دان نامدار مجاری برای دستیابی به آرمنیهای خود از «نسبت طلایی» استفاده میکرد. نسبت طلایی از حوزه عناصر بصری گرفته شده است، و عبارتاز یک نسبت هندسی همراه با خاصیت افزایشی است که هر جزء آن معادل مجموع 2 جزء قبلی است.
این نسبت طلایی در معماری از دوران ساختن اهرام مصر تا معابد یونانی، بمنزله نوعی تمهید اعجازانگیز برای آفرینش چیزهای زیبا به کار رفته است.
l... موسیقیدان فضایی کامل به وجود میآورد. شاید معمار نیز بتواند فضای کاملی را در برداشتی معنوی و انتزاعی و مطلق بوجود آورد و البته باید این امر محقق باشد زیرا بههر ساختمانی ما نمیتوانیم معماری عنوان کنیم. معماری چیزی است ورای ساختمانهایی که صرفاً برای امور مکانیکی برپا میشوند.... باز اضافه کنیم که شما در این اثر (افسانهآفرینش) به یک «فضا» دست مییابید که در آن همه چیز هست: هم رنگ هست و هم حرکت، هم رابطهها و نسبتهای زمانی - مکانی وجود دارند و هم معنای و مفاهیمی که درلحظههای خاصی، حالتی معین، بوجود میآورند.
حال به فضای معماری بازگردیم و به معانی و مفاهیمی که معماری میتواند داشته باشد دقت کنیم. به نظر من موسیقی شکل تکامل یافته هنر انسانها است و پس از آنکه انسانهامعماری و مجسمه سازی و نقاشی را آفریدهاند، پا به عرصه وجود گذاشته است. و به این لحاظ است که بعنوان یک هنر، از اینها هم غنیتر است و هم انتزاعیتر. ولی این غنایبیشتر و قدر انتزاعی بیشتر را نباید به عنوان عنصر جداکننده این دو دانست. و برای اینکه این نکته را روشنتر گفته باشم یادآوری میکنم که موسیقی ساز و معمار، برای آفریدناثری که بخواهد و بتواند دارای موجودیت معنوی باشد و برای متعالی کردن انسانها کارایی داشته باشد، ناچار باید دو وجه مطلق و ملموس را (در عالم معنا) در نظر بگیرند و بااین دو همزمان کار کنند.... به نظر من بتهوون «فضا» آفریده است؛ فضایی که از بکار بردن اصوات و به وسیله موسیقی بنا شده است. آنچه او آفریده است، در تحلیل نهایی، فضااست. چیزی است که انسان میتواند در آن معانی و مفاهیم کامل و متعالی زندگی را باز یابد. اثر موسیقیایی خاصی که دارای فضایی «زنده» است.
من برای واژه «زنده» اهمیت بسیار قائلم. چرا که موسیقی ساز نمیتواند بی ادبیات و بی فلسفه به آفرینش اثری جاویدان یا دارای ارزش جهانی و معنوی و متعالی دست یابد.
«آن اثر موسیقیای میتواند فضای زنده بیافریند که زیربنایش را ارزشهای معنوی تشکیل داده باشند، به ترتیبی که هنگامی که به آن گوش میدهیم رنگها و حالتهایی که در آنصحنهآرایی میکنند و نغمه هایی که در طول اثر ما را به سمتی هدایت میکنند، ما را جذب خود نکنند، بلکه اینها فقط وسیله باشند»
«... ساختمانهایی که زیربنایشان را ارزشهای معنوی و متعالی تشکیل نمیدهند، میتوانند رنگهای دوست داشتنی داشته باشند (بعنی ترکیب مصالح ساختمانی و نور و اندازه، درنقطهها و در بخشهایی از آنها، چشم را خیره کند) و حتی میتوانند در جاهایی، حالتی خاص را در شخص بوجود آورند و از این بابت معماری جالب توجهی به شمار آیند. اما هربینندهای که دارای بینش ژرف و خواستار بهره جویی معنوی از معماری است، به ارضای چشم قانع نیست و چیزی بسیار بیش از این میطلبد. او میطلبد و میخواهد، در فضایمعماری، به زندگی متکی و معطوف به معنویات دست یابد و به عبارت دیگر میخواهد خود را در آن «زنده» بیابد و گذشتهها و فرهنگش و نیز آینده و آرزوهایش را در آنمنعکس ببیند. و ناگفته پیدا است که هر کس از این دیدگاه به تحلیل فن آفرینش فضای معماری و فن آفرینش فضای موسیقی بپردازد، به وجوه مشترک این دو هنر دست مییابد.»
شامل 31 صفحه word
دانلود تحقیق معماری و موسیقی