لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 19
فهرست و توضیحات:
مقدمه
زندگی
نخستین نشانه
نهضت تحریم تنباکو (قیام تنباکو)
نقش آیت الله سید عبدالله بهبهانی در انقلاب مشروطه
نتیجه
آیت الله بهبهانی در مسلخ قضاوت غیر منصفانه
منبع
مقدمه
آیتالله سید عبدالله بهبهانی (زادهٔ ۱۲۱۹ هجری شمسی - کشتهشده در ۹ رجب، ۱۳۲۸ هجری قمری برابر با ۱۲۸۹ هجری شمسی)، معروف به «شاه سیاه» از مجتهدان شیعه و رهبران جنبش مشروطه ایران بود.
زندگی
وی در نجف زاده شده است. پدر او [سیداسماعیل] از روحانیان تهران بود. نیاکان وی از ساکنین جزیره بحرین بودند که به دلیل قدرت گرفتن وهابیون، بحرین را ترک کرده و در بهبهان ساکن گشته و به بهبهانی معروف شده بودند.اجداد سید عبدالله که ابتدا در سرزمین بحرین زندگی میکردند، خانوادهای اهل علم و تقوا و دیانت بودند ولیکن به واسطه پیش آمد فتنه وهابی از بحرین به بهبهان هجرت کردند. جد بزرگش سید عبدالله بلادی از مردم غریفه یکی از روستاهای بحرین بود. او اولین کسی است که از بحرین به بهبهان هجرت کرد و با این هجرت فرزندانش در نجف، بصره، بندر بوشهر، شیراز، بهبهان و تهران پخش شدند.جد سید عبدالله، سید نصرالله بهبهانی نسل سوم عبدالله بلادی و از روحانیون بهبهان بود. پدر سید عبدالله، سید اسماعیل بهبهانی برای تحصیلات به نجف رفت. در سال ۱۲۸۷ هجری قمری (۱۲۴۷ هجری شمسی) که ناصرالدین شاه قاجار برای زیارت به عراق رفت، در شهر نجف از علمای این شهر درخواست کرد تا برای تعلیم و ارشاد و پاسخگویی به مسائل مذهبی مردم، نمایندهای انتخاب و به تهران اعزام کنند. بدین ترتیب سید اسماعیل به عنوان نمایندهٔ مراجع مقیم عراق در تهران برگزیده شد و در همان سال به تهران مهاجرت نمود. سید اسماعیل صاحب ۶ پسر بود به نامهای سید کمال الدین، سید جمال الدین، سید عماد الدین، سید نصر الدین، سید جلال الدین و سید عبدالله. وی در تهران در محله سر پولک مسکن گزید و در همان محله مسجد بهبهانی را بنا نمود که هنوز هم در همان محله پابرجاست.
مادر سید عبدالله، فاطمه بود و به طوری که بازماندگان نقل کرده اند: وی کنیزی بود از سرزمین حبشه که به صورت سوغاتی و هدیه به سید اسماعیل اهدا شده بود، ظاهرا ۵ پسر دیگر سید اسماعیل از زن یا زنان دیگر وی بوده اند. رنگ چهرهٔ سید عبدالله به شدت تیره بود و تفاوت آن با دیگر برادران و اعقاب آنها خود دلیلی بر صحت این نقل قول میباشد. سیه چردگی سید عبدالله چنان بود که مردم تهران در زمان اوج قدرت وی به او لقب "شاه سیاه" داده بودند.سید عبدالله که در نجف زاده شد، تحصیلات ابتدایی را تحت نظارت و مراقبت پدرش از مکتب خانه آغاز نمود و به لحاظ علاقهای که به کسب علوم دینی داشت، وارد حوزهٔ علمیه شد. سپس در نجف نزد شیخ مرتضی انصاری و حاج میرزا محمد حسن شیرازی (میرزای شیرازی) و حاج سید حسن کوه کمری تحصیل کرد و به درجه اجتهاد نایل شد. در ۱۲۸۷ هجری قمری به تهران آمد و پس از فوت پدر در سال ۱۲۹۵ هجری قمری به جای پدر به امور دینی و اجتماعی پرداخت .
نخستین نشانه
اولین باری که در تاریخ مکتوب ایران به نام سید عبدالله بهبهانی برخورد می کنیم، مربوط به سال ۱۳۰۵ هجری قمری میشود و آن نقل حادثهای است از زبان محمد حسن خان اعتمادالسلطنه. وی در روزنامه خاطرات خود چنین عنوان میکند:"یکشنبه، ۲۲ جمادی الاولی ۱۳۰۵ هجری قمری: صبح حمام رفتم، و بعد دارالترجمه. از آنجا خدمت شاه رسیدم. سر ناهار بودم. بعد مرخص شدم که فردا مستقیما جاجرود بروم، چون شاه فردا شب سرخه حصار خواهند بود. سه شنبه جاجرود تشریف میبرند. بعد خانه آمدم. از تفضیل تازه این که امین السلطان میل میکند خانهٔ عزیزخان خواجهٔ شاهی برود. چون این خواجه طرف عشق وزیر اعظم است، به بهانهٔ دیدن میرزا حسن مجتهد آشتیانی که خانهٔ او به خانهٔ عزیزخان وصل است میرود. میرزا حسن تعجب زیاد میکند. مغرب از آنجا خانهٔ عزیز خان میرود و تا ساعت پنج آنجا میماند. بعد سید عبدالله پسر مرحوم آقا سید اسماعیل بهبهانی گله میکند که چرا خانهٔ من نیامده است. جناب وزیراعظم از حضرت عبدالعظیم روزی که مراجعت می فرمایند، خانهٔ آقا سید عبدالله میروند، در کوچههای تنگ تهران کالسکه را میرانند، کالسکه واژگون میشود و آقا سالم از زیر کالسکه بیرون میآید. تفصیل را با اغراق زیاد به سید عبدالله می فرمایند، او هم الماس - غلام خود - را خواسته و میگوید: محض سلامتی آقا تو را آزاد کردم! این تفضیل تازه که بی اندازه اسباب تعجب است باید نوشته شود که مجتهدین هم تملق میکنند. سبحان الله مالک الملک!"
در زمان وقوع این نقل قول، سید عبدالله چهل و پنج ساله است و ده سال از مرگ پدرش که در تهران و در بین روحانیون، جایگاه ویژهای داشت، می گذرد. از قضاوت اعتماد السلطنه که بگذریم، این حادثه روشن میسازد که سید عبدالله در این ده سال بیکار ننشسته و برای خود موقعیت اجتماعی ای فراهم نموده که خود را با میرزا حسن آشتیانی مجتهد شاخص آن زمان مقایسه میکند و متوقع است که اگر صدراعظم به دیدار میرزا میرود باید از او نیز دیدار کند و این تقاضای خود را آشکارا بیان میکند؛ گرچه هنوز اعتماد السلطنه او را با نام پدرش می شناساند، اما او دارای آن روحیه جاه طلبی و بلندپروازی هست که خود را لایق هم نشینی با دومین شخص مملکت بداند.
پس از این نشانه، دیگر از سید عبدالله در تاریخ اثری مشاهده نمیکنیم، تا سال ۱۳۰۹ هجری قمری، یعنی سالهای مربوط به وقایع نهضت تنباکو.
وی جزو سران انقلاب مشروطه به حساب می آید واکنش او پس از دیدن عکس نوز بلژیکی که با لباس روحانیت در حال قلیان کشیدن بود جرقه ای برای شروع نهضت مشروطه به حساب می آید عکس مورد نظر در جریان مشروطه دست به دست گشته ودر انقلاب مشروطه تاثیر مثبتی گذاشت آقای طباطبایی نیز او را همایت می کرد
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
دانلود مقاله کامل درباره نقش آیت الله بهبهانی در انقلاب مشروطه