تغییرات بنیادین در نیمه دوم قرن نوزدهم در اوضاع اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و علمی اروپا موجبات دگرگونی اساسی در زندگی مردم را فراهم نمود. رشد فرهنگی اروپاییان و آشنائی بیشتر با تمدن های شرقی علاقمندی زیادی نسبت به آثار هنری خاوردوربویژه هنر ژاپنی در بین آنها بوجود آورد. ژاپن گرایی، پدیده ای که در زندگی مردم اروپا نفوذ کرده بود، برپایی نمایشگاه های متعدد هنر ژاپنی در اروپا، هم زمان با اختراع دوربین عکاسی، پیدایش نظریات جدید علمی در رنگ و شکل گیری سبک امپرسیونیسم در اندیشة نقاشان جوان فرانسه سبب گرایش این هنرمندان به چاپ های اوکیو-ئه و آثار هنرمندانی چون اوتامارو، هیروشیگه و هوکاسای گردید. برخورد این هنرها زمینه تغییرات اساسی در هنر اروپا را مهیا نمود. نقاشان اروپا قراردادها و اصول نقاشی غرب را نادیده گرفته و به سوی اصول نقاشی شرقی از جمله: رنگ های تخت و درخشان، زوایای دید مختلف و موضوعات روزمزد زدندگی گرایش یافتند. در این مقاله، پیشینة ورود اوکیو-ئه به اروپا و تجربیات هنرمندان نسل اول و نسل دوم امپرسیونیسم مورد بررسی قرار گرفته است.
نگارستان
مهتاب ویابو
۱. آندو هیروشیگه Ando Hiroshige
۲. تولد: ادو ۱۷۹۷ / وفات: ادو ۱۸۵۸
۳. سبک هنرمند: باسمه ژاپنی (نوعی هنر چاپی یا به عبارتی روش چاپ رنگی با لوحه های چوبی که از اواخر قرن هفدهم بوجود آمد. زندگی روزمره مردم و فرهنگ عامه موضوع اصلی آثار این سبک بود. آثار با فضایی تزیینی؛ طرح خطی و سطوح رنگی درخشان به تصویر کشیده می شد. این هنر ریشه در سنت مردم ژاپن دارد)
۴. درباره هنرمند: «هیروشیگه» از هنرمند هم عصر خود «هوکوسای» بسیار جوان تر بود؛ اما آثارش با تأثیر از پیشکسوت و هم وطن هنرمندش خلق می شد. هر چند آثار «هیروشیگه»؛ روان تر؛ ساده تر و حقیقتی تر بود و رنگ ها با سلیقه و دقت بیشتری انتخاب می شد. آثار هیروشیگه را تجلی هنر زیبا و ساده ژاپن می دانند.آثار ساده و زیبای هنرمندان ژاپنی، تأثیر بسزایی بر آثار هنرمندان اروپایی اواخر قرن نوزدهم داشت به طوری که امپرسیونیست ها با تأثیر از هنر «باسمه ژاپنی»؛ آثار فراوانی آفریدند. «کلودمانه»؛ مجموعه ای از آثار هیروشیگه جمع آوری کرده بود.
۵. نام تابلو و مشخصات تابلو: مهتاب و یابوی سرکش / قالب های چوبی نقاشی شده که تصاویر آن بر کاغذ چاپ شده است / ۱۸۴۰ / ۳۴*۲۲ سانتی متر.
روی پل؛ کاروانی خسته با چهارپایی که توان حرکت ندارد دیده می شود. نور مهتاب؛ آنها را هدایت می کند. اما در پایین پل؛ کاروانی سرحال و شاداب؛ در حالی که چهارپای چموشی؛ پشت به ماه؛ در حال آزار صاحبش است و فرمان نمی برد دیده می شود. نوعی تضاد زمانی در اثر وجود دارد. روی پل نور مهتاب؛ شب را نشان داده و پایین پل؛ ماه؛ حکم خورشید دارد و روز را نشان می دهد! رنگها ساده اما زیبا هستند.
۶. محل نگهداری تابلو: موزه بریتیش / لندن.
مرتضى تولوز ممیز
MORTEZA TOULOUSE
تولوز لوترک(۱۹۰۱ _ ۱۸۶۴)
نقاش، گرافیست
طراح پوستر و طراح طنزپرداز
لوترک به سبب دستیابى به زبانى موجز و گویا در طراحى، از پیشگامان هنر مدرن به شمار مى آید. او همچنین با نوآورى هایش باعث انقلابى در هنر پوستر شده است.
او، خیلى زود از اصول آکادمیک روى گردانید و در کارگاه خود به فعالیت هنرى پرداخت. در میان نقاشان اواخر قرن نوزدهم، او مقام ممتاز و شیوه اى منفرد دارد. لوترک از هنرمندانى است که در قالب گروه یا مکتب خاصى نمى گنجد.
تولوز لترک ۱۳ سال در کارگاه شخصى اش و در گوشه اى ازمحله معروف «مون مارتر» پاریس زندگى و کار کرد. او تماشاچى دقیق «تمدن شبانه» پاریس اواخر قرن نوزده بود. آنچه دید با مهارت ثبت کرد: چهره سرشناسان زمانه را در تالارهاى کاباره، میخانه ها و سیرک ها و در میان روسپیان و مردان و زنان سبکسر و بى بند و بار به تصویر کشید. همه اینها را «لوترک» با بیانى طنزآمیز به تصویر کشیده است.
نگاه تیز او درون اجتماعى را که خود نیز جزیى از آن بود، مورد کاوش قرار داده و در قاموس حالت ها و حرکتهایى و در زیر چشمان نافذ و دستان توانایش براى همیشه ثبت کرده است. لوترک، به بهترین نحو از اسلوب باسمه هاى ژاپنى بهره گرفت. او از مانه، دگا و گوگن نیز چیزهایى آموخت.
اگر سبک و سیاق پوسترهاى لوترک شبیه پوسترهاى تبلیغاتى است به دلیل همه آن چیزى است که هنر اروپایى از هنر ژاپنى برداشت کرد. سبک و سیاق هنر اروپاییانى که متأثر از باسمه هاى ژاپنى بودند به شیوه ساده و کارآمدى تبدیل شد که براى تبلیغات مناسبت بسیار داشت.
لوترک با طراحى نخستین پوسترها و باسمه هایش به شهرت رسید. (۱۸۹۲ _ ۱۸۹۱).
یک اجماع بین المللى در هنر گرافیک
در آوریل ۱۸۸۹ در شهر پاریس یک مجله با نام «قلم» La Plume توسط «لئون دشان» تأسیس شد. چیزى نگذشت که توجه این مجله به سمت هنرهاى زیبا جلب شد تا جایى که در محل دفتر مجله «نمایشگاه صد» افتتاح شد. در ابتدا، آثار صد نفر هنرمند دوستدار مجله به نمایش گذاشته مى شد ولى در عمل پذیراى تمام کسانى شد که با اهداف مجله همسو بودند.
«پوستر»، مد آن زمان بود و مجله «قلم» به فروش و نمایش پوستر اهمیت مى داد. به طورى که در مجموع ۴۳ نمایشگاه پوستر در آن محل برگزار شد. «تولوز لوترک» نیز دو نوبت در این نمایشگاه ها شرکت کرد. پس از مرگ لئون دشان در ایام جوانى، شایسته بود که یادبود صدمین سالمرگ تولوز لوترک با احیاى سالن «دشان» یا همان «نمایشگاه صد» همراه مى شد: صد پوستر از آثار صد گرافیست برتر جهان براى بزرگداشت خاطره «هانرى دو تولوز لوترک»، هنرمندى که در نهم سپتامبر ۱۹۰۱ درگذشت، در محل «نمایشگاه صد».
در سال ۲۰۰۱ باشگاه همکاران موزه لوترک خود را موظف به بزرگداشت صدمین سالمرگ هنرمندى دانستند که شهرت وى در طراحى پوستر جهانى شده بود. این بزرگداشت توسط طراحان گرافیک نامدار جهان که لوترک را نمونه آزاداندیشى و استاد کاربرد پوستر مى دانستند، فراهم آمد. آنان براى بزرگداشت یاد این هنرمند به فراخوان «آنتون بکه» طراح هلندى جواب دادند. این صد گرافیست غالباً از مشخصه هاى لوترک مانند: کلاه، عینک، چهره و اندام به صورت تصویر در تصویر استفاده کرده اند.
در ضمن مجموعه پوسترهاى طراحى شده در کتابى تحت عنوان بزرگداشت صدمین سال درگذشت طراح پوستر «هانرى تولوز لوترک» توسط انتشارات اودیسه جمع آورى شده است.
نکته جالب توجه در طراحى جلد کتاب، اسامى صد طراح این نمایشگاه است که به نام خانوادگى هر یک از آنها نام «تولوز» اضافه شده و تحت عنوان خانواده تولوز لوترک در پشت جلد کتاب آورده شده است.
فرهنگسراى قانون (ابن سینا) _ شهرک غرب
۱۵ تا ۲۶ آبان ماه ۱۳۸۴ _ تهران
نمایشگاه آثار مینا قویدل
تا مهار طبیعت
در همه ادوار بشرى، منظره سازى و به معناى دقیق کلمه، منظره سازى از آن نوع که طبیعت را تقلید کند، مورد علاقه همه اقشار مردم بوده و هست.
هنرمندى که بتواند با انتقال رنگ از «پالت» بر روى «بوم» جلوه اى از طبیعت را متجلى سازد، درنزد همه مردم قدر ومنزلت مى یابد.
«کنت کلارک» Kenneth clark نویسنده و منتقد انگلیسى مى گوید: «چشم انداز آرام برکه اى که آسمان آبى را در خود باز مى تاباند و در میان حلقه درختان تیره فام جلوه اش افزون تر مى شود، چیزى است که هیچ کس در زیبایى اش تردید ندارد.»
احساس لذتى که پس از مشاهده یک منظره خوب به آدمى دست مى دهد، پس از احساس عشق، عام ترین و انسان شمول ترین احساس شناخته شده بشرى است. لذا، کار و ممارست و خلاقیت در عرصه نقاشى از طبیعت یا منظره سازى، تأثیرى بسیار قوى و غیرقابل انکار بر ذوق عامه مردم دارد. نقاشان منظره ساز مى توانند احساس خام آدمها را در مقابل طبیعت که غالباً احساسى انفعالى و بدوى است؛ ارتقا بخشند و به تعبیر دیگر، سطح استنباط و زاویه دید عامه را در مرتبه بالاترى قرار دهند.
در نقاشى یک سده اخیر ایران، منظره پردازى به عنوان یک «ژانر» پایگاه مطمئن و سابقه مدونى پیدا نکرده است. هر چند که دوره یا دوره هایى از تجربه یا وسوسه منظره سازى را مى توان ردیابى کرد، اما سمت و سو، شیوه و هدف از پیش تعیین شده اى را نمى توان استخراج کرد. حافظه تئوریک یا میزان درک و آشنایى عملى نقاشان ما از مفهوم طبیعت غالباً متأثر از آثار امپرسیونیست ها و ناتورالیست هاى اروپایى است. به عبارت روشن تر، زبان و لحن و شیوه اى که متأثر از اقلیم، فرهنگ و زیبایى شناسى برخاسته از جغرافیاى ایران باشد، هنوز در نقاشى معاصر ما و در حوزه «منظره پردازى» تدوین و تألیف نشده است. در واقع، منظره پردازى یک «ژانر» مغفول در نقاشى یک سده اخیر ماست.
جست وجوها و مطالعات مینا قویدل، که بیشتر مبتنى بر عکس و به ندرت از رودررویى با طبیعت حاصل شده، در همین حد و اندازه مى تواند آغاز خوبى را نوید دهد. هر چند که به نظر مى رسد او «طبیعت» را منزلى از منزل هایى که بر سر راهش قرار گرفته تلقى مى کند، اما آنچه تاکنون از او دیده ایم، نوید ظهور یک منظره پرداز توانمند را مى دهد.
ادوار مانه
ادوار مانه (به فرانسوی: Édouard Manet) (۲۳ ژانویه، ۱۸۳۲ میلادی - ۳۰ آوریل، ۱۸۸۳ میلادی) نقاشی فرانسوی است. او یکی از اولین هنرمندان قرن نوزدهم میلادی بود که به مضامین زندگی مدرن پرداخت. او همچنین یکی از محوریترین هنرمندان در انتقال از رئالیسم به امپرسیونیسم به حساب میآید.
شاهکارهای ابتدایی مانه، ناهار در چمنزار و المپیا بسیار بحث برانگیز بودند و همواره به عنوان خط مشی برای نقاشان جوان امپرسیونیسم، مورد استفاده قرار میگرفتند. امروزه این آثار را پایه و اساس تکامل هنر مدرن میشناسند.
سالهای آغازین زندگی
ادوار مانه در ۲۳ ژانویه سال ۱۸۳۲ میلادی در پاریس و در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمد. مادرش «یوژانی - دزیره فورنیه» دخترخوانده ولیعهد سوئد، «چارلز برنادت» بود که خانواده سلطنتی سوئد در حال حاضر از نوادگان وی به شمار میروند. پدرش «آگوس مانه» قاضی بود و انتظار داشت تا ادوار پیشهای در حقوق را دنبال کند اما داییاش «چارلز فورنیه»، او را به نقاشی تشویق میکرد و اغلب، مانه جوان را با خود به لوور میبرد. در ۱۸۴۵ و در پی نصیحتهای دایی چارلز، مانه در یک دوره مخصوص طراحی ثبتنام کرد، جایی که «آنتونی پروست»، روزنامهنگار و سیاستمدار آینده فرانسوی را برای اولین بار ملاقات کرد و دوستیشان تا پایان عمر حفظ شد.
در ۱۸۴۸ و بنا به پیشنهاد پدرش، مانه با یک کشتی آموزشی به ریو دوژانیرو در برزیل رفت. بعد از دو بار رد شدن در امتحان ورودی نیروی دریایی، سرانجام پدرش با درخواست وی در پیگیری آموزش حرفهای هنر موافقت کرد. از ۱۸۵۰ تا ۱۸۵۶ میلادی، مانه تحت آموزش نقاش آکادمیک توماس کوتر که یکی از تاثیرگذارترین نقاشان وقایع تاریخی در فرانسه بود، قرار گرفت. ادوار جوان در اوقات فراغتش آثار نقاشان قدیمی در لوور را کپی میکرد.
از سال ۱۸۵۳ تا سال ۱۸۵۶ میلادی، او با ملاقات از سه کشور آلمان، ایتالیا و هلند، تحت تاثیر آثاری از نقاشان اسپانیایی، دیهگو ولاسکز و فرانسیسکو گویا و همچنین، هنرمند هلندی فرانس هالز قرار گرفت. در ۱۸۵۶، ادوار استودیوی خود را باز کرد و سبک او در کارهای این دوران بیشتر با ضربات نرم قلممو، مختصرسازی جزئیات کار و عدم استفاده از رنگهای انتقالی همراه بود.
] زندگی خصوصی
در ۱۸۶۳ مانه با سوزان لینهوف ازدواج کرد، معلم پیانوی هلندی که با مانه همسن بود و برای تقریبا ده سال با یکدیگر رابطهای عاشقانه داشتند. لینهوف در ابتدا توسط پدر مانه، آگوس، برای آموزش پیانو به ادوار و برادر کوچکترش استخدام شد. او همچنین خدمتکار آگوس نیز بود. در ۱۸۵۲، لینهوف پسری را خارج از عرف زناشویی با نام لئون کوئیلا لینهوف به دنیا آورد.
پس از مرگ پدر مانه در سال ۱۸۶۲، ادوار با لینهوف ازدواج کرد. لئون لینهوف یازده ساله که پدرش احتمالا یکی از مانهها بودهاست، در بسیاری از آثار مانه دیده میشود. معروفترین این آثار، پسری در حال حمل شمشیر به سال ۱۸۶۱ است که هماکنون در بخش هنر موزه متروپولیتن در نیویورک نگهداری میشود. لئون همچنین در حال حمل یک سینی در پسزمینه بالکونی، دیگر اثر ادوار مانه نیز دیده میشود.
] نگارخانه
آوازخوان اسپانیایی ۱۸۶۰، بخش هنر موزه متروپولیتن نیویورک
موسیقیدان پیر ۱۸۶۲، گالری ملی هنر، واشنگتن
ویکتورین در لباس یک گاوباز ۱۸۶۲، بخش هنر موزه متروپولیتن نیویورک
ناهار در چمنزار ۱۸۶۲-٬۱۸۶۳ موزه اورسی، پاریس
المپیا ٬۱۸۶۳ موزه اورسی، پاریس
نبرد کرساج و آلاباما ۱۸۶۴، موزه هنر فیلادلفیا
گاوباز مرده ۱۸۶۴-۱۸۶۵، گالری ملی هنر، واشنگتن
فیلسوف ۱۸۶۴-۱۸۶۷، موسسه هنر شیکاگو
فلوتزن جوان ۱۸۶۶، موزه اورسی، پاریس
زنی با طوطی ۱۸۶۶، بخش هنر موزه متروپولیتن نیویورک
اعدام ماکسمیلیان امپراطور مکزیک ۱۸۶۸
پرترهای از امیل زولا ۱۸۶۸، موزه اورسی، پاریس
صبحانه در استودیو (ژاکت مشکی) ۱۸۶۸، مونیخ، آلمان
بالکونی ۱۸۶۸-۱۸۶۹، موزه اورسی، پاریس
قایقرانی ۱۸۷۴، بخش هنر موزه متروپولیتن نیویورک
پرترهای از استیفن مالارمه ۱۸۷۶، موزه اورسی، پاریس
نانا ۱۸۷۷
کار دلچسب ۱۸۷۸، گالری ملی هنر، واشنگتن
در مباحثه ۱۸۷۹، گالری ملی، برلین، آلمان
خانهای در روئیل ۱۸۸۲، گالری ملی ویکتوریا، ملبورن، استرالیا
کوچه باغی در روئیل ۱۸۸۲
میخک و شقایق در گلدان کریستال ۱۸۸۳، موزه اورسی، پاریس
] مرگ
نمایی از سنگ قبر ادوار مانه در گورستان پسی در پاریس
مانه به علت بیماری سیفلیس و رماتیسم درمان نشده که از چهل سالگی با آن سر و کار داشت، از دنیا رفت. بیماری در سالهای پایانی زندگی مانه برای وی درد فراوان، رعشه و بیحسی در بخشی از بدن بهوجود آورد. پای چپ ادوار، یازده روز پیش از مرگش به علت بیماری قانقاریا از بدن جدا شد و سرانجام، پس از درد و رنج طاقت فرسا، ادوارد مانه در سن ۵۱ سالگی در پاریس به تاریخ ۳۰ آوریل سال ۱۸۸۳ میلادی از دنیا رفت و در 'گورستان پسی در پاریس به خاک سپرده شد.
منبع
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، «Édouard Manet»، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد. (بازیابی در ۱۳ ژوئن ۲۰۰۸).
امپرسیونیسم
معرفی سبک هنری
مقدمه
یکی از سبکهای هنری در تاریخ هنر، سبک امپرسیونیسم (1) (دریافتگری) است. این اصطلاح برای نخستین بار از عنوان نقاشی کلود مونه (2) با عنوان «دریافت (امپرسیون) طلوع خورشید» اقتباس شد و همچون بسیاری از نامگذاریها، به منظور هجو و استهزا آثار هنری مونه، به این اثر او اطلاق شد. اما پس از وی، به تدریج این عنوان به سبکی خاص اطلاق شد که ویژگیهایی را در خلق اثر هنری مورد لحاظ قرار میداد. در ابتدا در سال 1874 م.، عدهای از نقاشان فرانسوی که مونه، سزان، دگا، رنوار و سیسلی از این دسته به شمار میآیند، نقاشیهای خود را عرضه کردند و به عنوان سردمداران این سبک مطرح شدند. سپس به تدریج عدهای دیگر از هنرمندان همچون ادوارد مانه، پیسارو و بازیل به این سبک پیوستند، به طوری که هنرمندان بزرگی که تعدادی از آنان، بعدها از بنیانگذاران سایر سبکهای بزرگ هنری بودند به این جریان هنری پیوستند؛ افرادی همچون گوگن، وان گوگ، کاندینسکی، هنری ماتیس، مونش و پیکاسو از این دسته هنرمندان هستند که هر یک از آنان، خود به وجودآورنده دیگر سبکهای هنری در تاریخ هنر تلقی میشوند. گوگن پس از این دوره، به سوی هنر بدوی گرایش یافت یا فردی همچون پل سزان و پیکاسو به سوی کوبیسم گرایش یافتند و یا وان گوگ، اکسپرسیونیسم و هنری ماتیس، فوویسم را بنا نهادند.
نکته جالب توجه این است که بسیاری از این بزرگان، پیش از تأسیس سبکی جدید، تحت تأثیر امپرسیونیسم بودند و شاید به سبب ویژگیهای این سبک و یا به خاطر این که چیزی در این سبک نیافتند به سوی سبک جدید گرایش پیدا نمودند.
هنرمندان امپرسیونیست در این دوران بر خلاف هنرمندان گذشته، نقاشی خود را در محیطهای کارگاهی و بسته انجام نمیدادند و برای خلق اثر هنری به فضای آزاد، در کنار رودخانهها، جنگلها، محیطهای طبیعی و یا کافهها و مکانهای عمومی میرفتند و به نقاشی میپرداختند، امری که پیش از آن بیسابقه بود. موضوع نقاشیها برگرفته از طبیعت و شواهد اطرافشان بود، (3) به گونهای که استفاده از میزان نور و چگونگی صحنههای طبیعی، تفاوت تابش نور و در حالتهای متفاوت روز به چه صورتی باشد، یکی از مهمترین ویژگیهای سبک امپرسیونیسم به شمار میرفت. هنرمندان این سبک به دنبال ترسیم تصاویر لغزان و گذرای طبیعت بودند، تصاویری که به طور پایدار و ثابت در طبیعت به چشم نمیخورد و با ارتعاشات لغزان نور، به ادراک و حس بینننده تیزبین امپرسیونیسم میآمد و خیلی زود هم زوال مییافت. (4)
تأثیر سبکهای پیشین بر امپرسیونیسم
سبک امپرسیونیسم، بعد از دو سبک رمانتیسم و رئالیسم شکل گرفت، دو جریانی که یکی بر بیان احساسات، عواطف و تخیلات هنرمند در آثار هنری تأکید داشت و دیگری بر بیان واقعیت صرف و آنچه در پیرامون ما هست، تأکید مینمود. هنرمندان امپرسیونیست به هر دو سبک یادشده توجه داشتند و مولفههای هنری موجود در آن سبکها را در آثار خویش استفاده مینمودند. امپرسیونیستها از طرفی به توصیف و ترسیم عالم واقعیت میپرداختند و از طرف دیگر واقعیت را آن چنان که هست، ترسیم نمینمودند. آثار خود را در لحظه خاص و تحت شرایط ویژهای به تصویر میکشیدند، و از آن جا که واقعیت را ترسیم مینمودند، در حقیقت همچون رئالیستها به سوی عالم خارج متوجه میشدند، اما چون در انتخاب عالم خارج گزینش مینمودند و عالم واقعیت را در لحظهای خاص و با زمان و یا نورپردازی خاص ارائه مینمودند، از این رو به سوبژکتیویسم و عالم درونی هنرمند رمانتیسم نزدیک میشدند. هنرمندان امپرسیونیسم به تعبیر دیگر به مثابه روانشناسان معتقدند که واقعیت همان احساس ماست و بر احساسات ما استوار است. به گونهای که باید دید که عالم واقعیت در هر آن و لحظه و در شرایط جوی و نورپردازی خاص چگونه خود را به ما عرضه میکند.
ویژگیهای سبک امپرسیونیسم
به تعبیر برخی از مورخان، هنر افرادی همچون ادوارد مانه و دیگر طرفداران امپرسیونیست، در واقع با به کار گرفتن سبک و شیوه خود در عرصه هنر، گویا این پرسش را مطرح نمودند که آیا آنچه را ما میبینیم، به این که چگونه آن را میبینیم، بستگی دارد؟ در واقع امپرسیونیستها همانند رمانتیستهای پیش از خود، با دلدادگی به احساسات و عواطف درونی، تنها به حکایتگری و توصیف منفعلانه عالم خارج بسنده ننمودند، بلکه عالم خارج و واقعیت را از منظر و نگاه هنرمند و دریافت او از عالم واقع ترسیم کردند به طوری که به تعبیر گاردنر، امپرسیونیستها به یک معنا نوعی «امپرسیونیسم ناتورالیستی» را مطرح کردند؛ با این استثنا که این بار هنرمند سوبژکتیویست در درک خود از عالم خارج، به حس بصری بیش از ادراکات و تخیلاتش، تکیه میکند. (5)
سبک امپرسیونیسم در قرن 19، آغاز حرکتی به سوی سوبژکتیویسم بود که هر چه به سوی جلوتر پیش میرویم و به قرن 20 نزدیک میشویم، به سوی هنر انتزاعی و نارئالیستی پیش میرود؛ به گونهای که هنرمند در خلق اثر هنری، به سمت ترسیم عالم درون و جهان خویشتن میرود و از عالم عینیت فاصله میگیرد و این فاصله را به جهت بها دادن به ابداع، نوآوری و خلاقیت میپذیرد.
نگاهی به سبکهای هنری قرن بیستم، به ویژه پس از سبک فوویسم، تأیید این امر است که با وجود آن که امپرسیونیسم در آغاز با وفاداری به عالم رئالیسم آغاز شد، اما به تدریج به سبکهایی همچون هنر انتزاعی، اکسپرسیونیسم انتزاعی، و هنر مفهومی منتهی شد، که ردپای فضای درونی هنرمندان وفادار به این سبکها، بیش از ردپای عالم واقعیت احساس میگردد.
یکی از ویژگیهای مورد توجه امپرسیونیستها در نقاشی و مجسمهسازی، به کارگیری نور و ترسیم عالم خارج در لحظههای آنی است. در واقع، گاهی اگر یک منظره، رودخانه و یا هر صحنه طبیعی در تاریکی شب یا ابتدای روز و یا در زمان تابش نیمروزی خورشید دیده شود، به نظر میرسد که تصویر یکسانی از آنان حاصل نمیگردد و حتی شاید تصور شود که تصاویر این منظرهها متفاوت هستند. بدیهی است که گاهی یک صحنه طبیعی در هنگام تابش نور شدید، ویژگیهایی را مییابد که منحصر به فرد است و اثر با آن ویژگی، نمای خاصی را مییابد.
از این رو، هنرمندان امپرسیونیست در آثار خود از نورپردازی استفاده میکردند و با استفاده از رنگهای روشن، این روشنایی حاصل از نور را به خدمت میگرفتند. آنان ضربات سریع قلممو و رنگهای روشن را مورد استفاده قرار میدادند و رنگهایی همچون خاکستری، سیاه و قهوهای را از طیف رنگها خارج نموده و از رنگهای زرد، سبزآبی، قرمز و نیلی استفاده مینمودند، به گونهای که استفاده از این رنگهای روشن و تلالو یافته در نور خورشید، فضای خاص، با نشاط و شاد را در آثار آنان دامن زده است.
امپرسیونیستها میکوشیدند در ترسیم مناظر طبیعی، آن لحظههایی را که شرایط جوی و نور خورشید حالت خاصی را به طبیعت میدهد به نمایش گذارند و همچون عکاسی که ممکن است، ساعتها به انتظار بنشیند تا لحظه طلوع خورشید را صید کند، در انتظار لحظههای نابی بودند تا بتوانند مناظر را در نور خاصی به تصویر کشند. استفاده از نور در آثار آنان امری تفکیکناپذیر است و ادوارد مانه میگفت که بازیگر اصلی در نقاشی نور است، و هنرمند تصاویر را در دریایی از نور و هوا به مخاطبان و بینندگان خود القا مینماید، به طوری که آنچه نور بر ما آشکار میسازد جنبهای تنها تصادفی و لحظهای پیدا میکند. (6) با وجود بازنمایی و واقعگرایی در آثار امپرسیونیستها، ضبط فوری و آنی ارتعاشات حاصل از نور در طبیعت، در آثار آنان به چشم میخورد. در این باب گفته شده است که کار امپرسیونیستها ثبت تحریک عصب بینایی حاصل از نور است. (7)
لذا میتوان گفت که مهمترین ویژگیهای سبک امپرسیونیسم عبارت است از:
1- دریافت آنی و مستقیم از طبیعت که احساس برانگیز باشد؛
2- الگوی لحظهای نور و بازی نور خورشید؛
3- ادراک مستقیم بصری و تحریک بصری به وسیله نور؛
4- تصویر عالم واقعیت بر اساس گزینش و نگرش به آن، از منظر انسانی؛
5- طرد رنگهای تیره و استفاده از رنگهای روشن؛
6- ثبت عالم واقعیت در لحظهای گذرا، آنی و ناپایدار؛ و
7- تأثیرگذاری، گزینشگری و حضور هنرمند در ترسیم عالم واقعیت (در رئالیسم کوربه، هنرمند آنچه را وجود دارد، تصویر میکند اما در رئالیسم امپرسیونیسم، هنرمند آنچه را که در یک لحظه خاص از واقعیت احساس میکند و یا به تعبیری آن را مییابد، به تصویر میکشد).
هنرمندان امپرسیونیسم علاوه بر خلق اثر هنری در عرصه نقاشی، در حوزه مجسمهسازی نیز به فعالیت پرداختند، هنرمندانی همچون رودن پیکرهساز، کلودل و روسو و یا هنرمندان نقاش ـ پیکرهسازی همچون دگا و رنوار ویژگیهای هنری امپرسیونیستی را در عرصه مجسمهسازی نیز به کار بستند. رودن که مهمترین مجسمهساز امپرسیونیست تلقی میگردد، تنها در بخشی از آثار خود بر اساس این سبک کار نموده است و ویژگیهای امپرسیونیستی همچون سایه ـ روشن، سرعت عمل، حرکت و استفاده دقیق از لحظات آنی و گذرا را در مجسمههای خود به نمایش گذارده است.
پانوشتها
1. Impressionism
2. Claude Monet
3. پرویز مرزبان، خلاصه تاریخ هنر، ص 211.
4. کلود ریچارد، سبکهای هنری از امپرسیونیسم تا اینترنت، ترجمه نصرالله تسلیمی، انتشارات حکایت قلم نوین، تهران، س 83، ص 8.
5. گاردنر، هنر در گذر زمان، ص 592.
6. همان، ص 593.
7. همان، ص 592.
تاریخ سینما
امپرسیونیسم
دریافتگری یا امپرسیونیسم شیوه هنری گروه بزرگی از نگارگران آزاداندیش و نوآور فرانسه در نیمه دوم سده نوزدهم بود که بزودی جهانگیر شد. این شیوه مبتنی است بر نشان دادن دریافت و برداشت مستقیم هنرمند از دیدههای زودگذر با بکار بردن لخته رنگهای تجزیه شده و تابناک برای نمایش لرزشهای نور خورشید. در این روش اصول مکتبی طراحی دقیق و سایه روشن کاری و ژرفانمایی (پرسپکتیو) فنی و ترکیب بندی متعادل و معمارانه رعایت نمیشود.
شیوه دریافتگری به عنوان انجمنی خصوصی از سوی گروهی از هنرمندان ساکن پاریس آغاز شد و این انجمن در سال۱۸۷۴ به نمایش همگانی آثار خود پرداخت. نام این جنبش از نام یک نقاشی از کلاود مونه به نام دریافتی از طلوع آفتاب (در فرانسوی: Impression, soleil levant) گرفته شده است. نام امپرسیونیسم را نقادی به نام لویی لِروی در یک نقد هجوآمیز ساخت. دریافتگری همچنین نام نهضتی در موسیقی است.
بنیادگذاران امپرسیونیسم
موسسان این مکتب با هدف نقض هنر رسمی نیرو گرفتند .تئوری رسمی که اساس آن بر این اصل نهاده شده بود که که رنگها به جای آنکه بروی جعبه رنگ با هم ترکیب شوند باید به طور خالص بروی پرده نقاشی ریخته شوند. این تئوری تنها توسط برخی از هنرمندان و فقط برای دوسال مورد تایید قرار گرفت. در حقیقت «امپرسیونیسم » بیش از اینکه نوعی تکنیک به شمار آید بیانگر ذهنیت انسان است. بنابراین تمامی هنرمندان به غیر از نقاشان سبک «امپرسیونیسم » را پذیرفتند. بسیاری از از این نقاشان قانون تقابل همزمان را که توسط کوریل در سال ۱۹۲۳ به اثبات رسیده بود نادیده گرفتند. ممکن است بیانیههای «استقلال یافتهها » یا نقاشان فضای باز بیش از «امپرسیونیسم » مورد توجه هنر مندانی قرار بگیرند که پیرو سنتی هستند که میراث «یوگن دلاکرویکس » میباشد. شخصی که معتقدبود کشیدن نقاشی و رنگها یک اصل کامل است. نقاشان انگلیسی مناظر از جمله «کانستیبل » «بونینگتون »و به ویژه ویلیام ترنر که اصل اول در سبک آنها مشاهده طبیعت بود درست مانند نقاشان مناظری که در باربیزن و جنگل فونتین بلو فعالیت هنری داشتند نیز ممکن است پیرو سبک مذکور باشند . «یوگن بودین »« استتیس لپین » و جانگیند هلندی از جمله طلایه داران این جنبش بودند. در سال ۱۸۵۸ «یوگن بودین » « گلو مونت » را که حدود ۱۵ سال سن داشت ملاقات کرد. او مونت رابه ساحل دریا آورد رنگها را به دست او داد و چگونگی تغییر نورها را روی خلیج سن به او نشان داد. در آن سالها بودین هنوز یک عضو کوچک از نقاشان depardon- sainte- anne- la- palud بود اما از طرح به کار رفته بروی سواحل نورمندی برای نقاشی کردن سواحل Trauvilleو Le Hsvreاستفاده کرد. او موفق شد تو جه بسیاری از نقاشان از جمله کوربت – بازیل – مونت و سیسلی را در مزرعه saint- simeon نسبت به کار خودجلب نماید. سه نقاش ذکر شده اخیر در یک کارگاه آزاد نقاشی در پاریس ملاقاتی باهم داشتند و در سال ۱۹۶۳ با یک نقاش ظروف چینی به نام آگوستا خنیه آشنا شدند . در همین زمان هنرمندان دیگری محدودیتهای مربوط به «اکول د بویکس آرتس » E cole des beaux –Artsرا از میان برداشتند و سبک کویی د اخفوقس «quai des orfevres» را در آکادمی سوئیس به کار گرفتند. مسنترین آنها که اهل دانمارک غربی بود کامیل پیسارو نام داشت و دوتای بعدی پاول سزان و آرمند گیلومین نام داشتند. این مردم به شدت تحت تاثیر آثار ادوار منت قرار گرفتند و وقتی متوجه به عدم پذیرش تالار در سال ۱۸۶۳از جانب او شدند سخت عصبانی شدند. خشم مردم هنر دوست به قدری زیاد بود که ناپلئون سوم اجازه افتتاح «تالار عدم پذیرش» را صادر کرد. که در آنجا هنرمندانی چون منت – پیسارو – جان کاینر- کالس- کینترئویل – فانتین لاتور و غیره آثار هنری خود را به معرض نمایش قرار دادند. dejeuner sur I' herbe شور و اشتیاق نقاشان جوان را برانگیخت که در نقاشی منت بسیاری از علاقه مندیهای آنها نمایان شده بود. این نقاشان جوان اولیه جلسه ملاقات خود را با وی در کافه Guerboisواقع در خیابان نهم clichy برپا کردند و سپس سبک I ' ecole des Batingndlles را اختراع نمودند. تالار مربوط به سال به سال ۱۸۶۶ پذیرایی آثار برخی از آنها از جمله : دگاس –بازیل – برشا موریسون و سیسیلی شد. مونت شان داد که تصاویر کامیل پیسارو -ie bords dela Marne en hiver -منت -سزان –خنیه (Renoir) پذیرفته نشدهاند و امیل زولا در I' Evenememt انتقاد تلخی نوشت که وی را حامی رسمی تازه واردانی ساخت که نسبت به نقاشی سنتی کنونی دیدگاه مفهومی تری به وجود میآورند. برتری عمده در جاذبه رنگ و علاقه مند به نور میباشد اما برث موریسون به آموزشها وفادار ماند. دگاس بین حیرت خویش از I ngres و نقاشان ایتالیایی رنسانس متحیر مانده بود. سزان در سبک «faire du poussin sur nature »" تلاشهای بسیاری از خود نشان داد. کلود مونت هنوز قادر به ابراز جسارت خویش در la Trasse au Haver و همچنین les Femmes au jardin (موزه لوور پاریس سال ۱۸۶۶) نمیباشد. جنگ سال ۱۸۷۰ این جنگ موجب جدایی موسسان گردید .فردریک بازیل در Beaune-la-Rolande کشته شد. خنیه (Renoir) تجهیز شد. دگاس داوطلب جنگ شد. سزان در Provenceپناه گرفت. پیسارو –مونت و سیسلی به لندن جایی که پاول دوراند را ملاقت کرده بودند رفتند. این اقامت در لندن به دو دلیل مرحله مهمی از تحول امپرسیونیسم به شمار میرود. اولا این هنرمندان جوان اولین تجربه تجاری خود را در آنجا کسب کردند. دوما آنها موفق به یافتن آثار ترنر کسیکه تحلیل روشن او ذهن آنها ر ا بازنمود گردید ند. با مراجعه به گذشته پاریس در مییابیم که بسیاری از این نقاشان در اماکن مختلفی از جمله : Argenteuil ( مونت –خنیه ) در chtou( خنیه ) در Marly (سیسیلی) یا روی سواحل رود Oise (پیسارو –گایلومین – سزان ) فعالیت هنری انجام داده اند. ادوارد منت با همکاری کلود مونت Seine را نقاشی کرد و تحت تاثیر وی سبک فضای باز را نیز پذیرفت . نظریه عمومی دوراند روئل خود را قادر به فروش آثار امپرسیونیسم آینده ندید بنابراین در سال ۱۸۷۳ مجبور شد خرید خود را متوقف نماید. بدین سال آنها تصمیم گرفتند تا سال بعدی (۱۵آوریل ۱۸۷۴) در Nadar جاییکه آثارشان را ارئه کردند ولی با عدم پذیرش تالار مواجه شدند. آثار خود را به معرض نمایش بگذارند. طی دعوتی که از هنرمندان بعمل آمد منت دعوت آنها را نپذیرفت ولی لپین. بودین. براکوموند که جزء حکاکان بودند و همچنین آستراک مجسمه ساز و نقاشانی چون کالس. دونیس .هنری رورات و غیره به آنها پیوستند. پس از آن هنرمندان زیادی از عدم درک نقادان و عموم مردم آگاه شدند. اما این اتحاد مشترک دیری نپایید. در سال ۱۸۷۶ سزان حاضر به شرکت در نماشگاه دوم گروه دوراند روئل run le peletier که در برگیرنده ۲۴ اثر از دگاس و همچنین آثار ی از برث موریست. کلود مونت. آگوستا خنیه. پیسارو. سیسیلی و فردریک بازیل بود نشد. این نمایشگاه با ملاقات طلایه دارانی از قبیل دورانتی .آرماند سیلوتر. فیلیپ برتی. امیل بلموند. جورج ریویر و همچنین تئودور دورت برگزار شد. عدم حضور سزان .خنیه (Renair). سیسیلی .برث موریست در نمایشگاه سال ۱۸۷۹ بیانگر از هم پاشیدگی گروه شد
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 26 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله تاثیرات اوکیو-ئه بر نقاشی اروپایی