انتظار موعود
18 صفحه
مقدمه
شاید همه ی ما بیش و کم از انتظار، طعمی تلخ و مفهومی دردآور و خاطره ای نخواستنی به یاد داریم. نگاه کردن دائمی به ساعت، قدم زدن و گز کردن عرض کوچه، دیده دوختن به راه و آخر هم خستگی و درماندگی و بازگشت ... از انتظار برخی حوادث یا افراد، بیشتر خمودی و رکود به یاد داریم تا نشاط و تحرک. بیشتر سرگردانی و بی هدفی می شناسیم تا روشنایی و آرمان گرایی. اما در این مقال می خواهم برایت چشم انداز انتظاری را ترسیم کنم؛ سازنده، سیال، محرک. این انتظار شانه به شانه ی امیدواری است، تا اینکه آلوده به یاس باشد. نقطه ی پایانش روشن و آشکار چون روز است تا اینکه گمراه کننده و حیرت زا باشد. تداوم دارد، حرکتی رو به پیش است، تا اینکه منقطع و بریده باشد و هرگز به بازگشت ختم نمی شود. خاطره ی این انتظار، نه به خاطر رنج های لحظه به لحظه و دردهای دائمیش بلکه به خاطر مقصد و نتیجه و پایان شیرینش، به شیرینی رؤیاست.
بله، درست است که صبر تلخی دارد، اما وقتی بر و ثمری دلکش و جانبخش در پی اش باشد، آن وقت تحمل کردنی خواهد بود.
انتظار موعود