مجموعه ای کامل شامل 101صفحه باریزترین جزئیات از عضلات واعصاب تا مغز واستخوان مناسب برای دانشجویان رشته پزشکی
مجموعه ای کامل از آناتومی بدن انسان
مجموعه ای کامل شامل 101صفحه باریزترین جزئیات از عضلات واعصاب تا مغز واستخوان مناسب برای دانشجویان رشته پزشکی
مقدمه.
گوش خارجی..
لاله گوش..
مجرای گوش خارجی.
پرده صماخ.
گوش میانی..
پنجره بیضی..
پنجره گرد.
گوش داخلی..
حلزون.
اندام کورتی..
تونل کورتی..
شروع پیدایش حس شنوایی..
ناشنوایی..
علل شایع در ناشوایی انتقالی..
علل شایع در ناشنوایی درکی..
صداهای داخلی گوش بدون وجود خارجی..
اختلالات ناشنوایی..
انواع اختلالات ناشنوایی..
ناشنوایی ادراکی..
ناشنوایی هدایتی..
نقص شنوایی در کودکان.
نقص شنوایی..
ناشنوا
کمشنوا
آخرین دستاوردها
آمار در ایران.
درمان کری ناگهانی ( ناشنوایی ناگهانی ).
منابع.
دسته بندی : علوم پزشکی _پزشکی ، تحقیق
فرمت فایل: ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ )
حجم فایل: (در قسمت پایین صفحه درج شده )
فهرست مطالب عنوان صفحه چکیده مقدمه 1-آناتوموفیزیولوژی چشم انسان 2-نور و رنگ الف-طیف مرئی و طول موجها ب-شاخص های اصلی رنگ ج-انواع نور رنگها 3-دمای رنگ و باز سازی رنگ 4-فیلترهای خاص عکاسی رنگی 5-ادراک رنگ و انواع کنتراست رنگ 6-تاثیرات روانی رنگ 7-حضور نمادین رنگ 8-نقش رنگ در ترکیب بندی 9-تاثیرات متفاوت رنگ در اقوام و ملل مختلف 10-نتیجه گیری 11-منابع چکیده : همان گونه که از عنوان پایان نامه پیداست، تحقیق د ر مقوله رنگ و تاثیر آن بر بیننده هدف کلی پایان نامه است.
در این راستا د ر بخش های نخستین سعی بر این بوده است که تعریفی علمی از رنگ و نور ، انواع نور – رنگها ، شرح مختصری درباره دمای رنگ، بازسازی رنگ در امولسیونهای مختلف و فیلترهایی که در عکاسی به شیوه رنگی به کار میروند، بیان شوند.
ادراک رنگ و تاثیرات روانی چند رنگ در ادامه مورد بررسی قرار میگیرند همچنین به جنبههای نمادین رنگ پرداخته میشود.
چگونگی بهره گیری از رنگ و تاثیر آن در ترکیب بندی نیز از مقولات مورد بحث میباشد و در پایان به تاثیر رنگ بر اقوام و ملل مختلف پرداخته میشود و در بخش های مختلف پایان نامه نگاهی به عکسهایی از «ارنست هاس» به عنوان نمونههایی از عکسهای موفق رنگی به صورت الگوهایی برای راهنمایی عکاسان تازه کار در جهت خلق آثار ارزشمند، مطرح میشود.
مقدمه ابداع عکاسی این امکان را فراهم ساخت که اشیاء، اماکن، مناظر و حتی آدم های عادی گرداگرد ما بتوانند نقشی نمادین اجرا نمایند و در مسیر ذهنی معنا آفرینی و محتوایابی تاثیر روشنی بر جای گذارند.
دیدن این موضوعات عادی طبیعی با چشم هر چند ممکن است احساس برانگیز باشد یا حتی یاد آور خاطرهای باشد اما کمتر میتواند نمادین، معنی ساز یا محتوا آفرین بوده، ذهن را به حقیقتی ورای خود موضوع سوق دهد مگر آن که چشمی که میبیند، چشم حقیقت بین عارفی باشد.
این در حالی است که اگر همین اشیاء،مناظر و موضوعات را اشکال و خصوصیات بصری متفاوتشان در قاب عکسی حضور یابند از مرتبه فردیت خود بالاتر رفته، حکم نمونه نوعی (نمونه عام) پیدا می کنند.
یک درخت پیش از آن که در قاب دوربین قرار گیرد، درخت معینی است که در جای معینی روییده است اما با قرار گرفتن در عکس نمونه عام تمام درختان مشابه شده، باز آفرین معنای کلی درخت خواهد بود.
بدین ترتیب وقتی یک شیء در عکسی حضور مییابد، اعتباری بیش از فردیت خود مییابد و هم از این رو می تواند به شکلی خاصتر اثر گذارد و در کنار آن قویتر نماد سازی کند یا ژرفتر معنا آفرینی نماید.
بی جهت نیست که دیدن جهان و پدیدههای آن در عکس نه تنها تکراری و کسل کننده نیست بلکه در این مهمانی جدید چشمها «دیدن» حقایقی بر بیننده عکس آشکار می شود که کمتر از رویت واقعی و طبیعی جهان با چشم حاصل میشود.
پس عکاسی نوعی از دیدن است که نسبت به دیدن عادی نقش ذهن در آن فعالتر است.
تعداد صفحات : 121 صفحه
متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.
پس از پرداخت، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.
فرمت فایل word: (لینک دانلود پایین صفحه) تعداد صفحات : 66 صفحه
(قل کلّ یعمل على شاکلته) (اسراء/ 84)
بگو: هرکس بر پایه ساختار [ روانى و بدنى ] خود عمل مىکند.
یکى از مهمترین بحثهاى روان شناسى، روان شناسى شخصیت است، و بررسى رشد و سلامتى انسان نیز بدون پژوهشى اساسى درباره شخصیت بىنتیجه خواهد بود.
شخصیت چیست؟ هنوز روان شناسان نتوانستهاند به تعریفى که همه بر آن هم داستان باشند دست یابند، اما مىتوان گفت:
شخصیت، هدف نهایى تمام بررسىهاى روان شناختى است، پس در روان شناسى یافتهاى نیست که در شناساندن شخصیت سهمىبر عهده نداشته باشد.
در روان شناسى جدید، شخصیت، نه فصل جداگانهاى از (فصول) روان شناسى در الگوى سنتى است که در کنار آنها قرار بگیرد و نه جمع ساده یافتههاى فصول و مباحث، یا تألیف و ترکیب ساده آنها بر حسب ذوق و سلیقه شخصى.
(کلّ یعمل على شاکلته) (اسراء/ 84)
هر کس بر اساس آنچه در ساختار روانى بدنى او شکل گرفته عمل مىکند.
هر کس بر اساسى حرکت و عمل مىکند که شخصیت او را شکل داده است. طبیعى است که انسان هشیار بىتردیدى، در مىیابد باید دنبال این اشاره را بگیرد و در این باره به طور جدى پژوهش کند. چه عواملى شخصیت او را شکل مىدهد؟ چه عواملى سبب شکل گرفتن شخصیت سالم و چه عواملى سبب شکلگیرى شخصیت ناسالم در انسان مىشود؟ شخصیت بهنجار چگونه شخصیتى است؟ شخصیت نابهنجار چگونه است؟ و آیا قرآن براى این پرسشها پاسخ دارد یا پاسخ آن را به عهده خرد و یا فطرت انسان نهاده است؟
شاید لازم به یادآورى نباشد که روش قرآن محدود کردن خویش در بحث موضوعى و حرفهاى یکبار مصرف نیست، گاه از یک آیه کوتاه مىتوان در دانشهاى گوناگون و براى پرسشهاى مختلف پاسخ گرفت، بنابراین نباید انتظار داشت قرآن به روش روان شناسان و بویژه روان شناسان شخصیت، مطالب را به صورت پرسش و پاسخ و فصل بندىهاى اندازه گیرى شده دسته بندى کند و سپس نتیجه بگیرد، اما در حوزه دانشهایى که جزء رسالت قرآن است حرفهاى اساسى، زیر بنایى، جهت بخش و آموزنده را مىتوان در جاى جاى قرآن جست و از مجموع آنها پاسخ پرسشهاى خود را به دست آورد.
درباره شخصیت نیز همین گونه است. اولین سرنخى که قرآن مىدهد این است: رفتار اشخاص، رنگ و بوى شخصیت آنها را دارد.
انسان خردمند، پرسشهاى دیگر را باید خود مطرح کند و براى پاسخ آنها نظر قرآن را جستوجو کند.
شخصیت چیست؟
براى این که کمىبه درک نظر قرآن نزدیک شویم یکى دو نظر را درباره شخصیت بیان مىکنیم. مفهوم شخصیت و کیفیت شکلگیرى آن در مکتبهاى گوناگون (مانند روان کاوى فروید، بیهاوریسم و روان شناسان متأخرتر و انسان گرا) یکسان نیست، به همین دلیل تعریفهاى شخصیت بسیار فراواناند. (آلپورت) 1949 دراین باره به گردآورى و یاد کرد پنجاه تعریف متفاوت پرداخته است، با این حال این تفاوتها مربوط به اصل موضوع شخصیت نیست، بلکه متوجه مفهومىاست که از آن ساختهاند؛ و در نتیجه منعکس کننده ناهمگرایىهاى دیدگاههاى نظرى مؤلفان است.
الف: یکى از تعریفهاى بسیار ساده، تعریف مایلى است:(شخصیت یک کلیت روان شناختى است که انسان خاصى را مشخص مىسازد.
و اضافه مىکند:
روان شناسى در بحث شخصیت همواره تفاوتهاى فردى را در مد نظر دارد، و هدف آن تعریف هر چه صحیحتر این تفاوتها و تعیین آنهاست.
او درباره عناصر تشکیل دهنده شخصیت نیز بر این باور است:
وقتى مفهوم شخصیت به معناى وسیع مورد نظر باشد، طبعاً مفاهیم خوى، مزاج و استعداد را که مبین سه جنبه خاص هستند در بر مىگیرد.
ب: تعریف دیگر، تعریف اریک فروم است: (شخصیت، مجموع کیفیتهاى موروثى واکتسابى است که خصوصیت فرد بوده و او را منحصر به فرد مىکند.
او در توضیح تعریف فوق مىگوید:
فرق بین کیفیتهاى موروثى و اکتسابى معادل فرق بین مزاج، استعدادها و کلیه کیفیتهاى ذاتى از یک سو و منش (character) از سوى دیگر است.
سپس براى رفع ابهام در بیان تفاوت (مزاج) و (منش) سخن بسیار مفصلى دارد که خلاصه آن چنین است:
مزاج، به (چگونگى واکنش) دلالت دارد و ذاتى و تغییرناپذیر است، اما منش، نتیجه تجربیات شخصى، به خصوص تجربیات سالهاى اولیه زندگى بوده و تا حدى با درون گرایى و تجربیات نوین تغییرپذیر است. مثلاً اگر کسى (آتشى مزاج) است، کیفیت واکنش او تند و قوى است، ولى این که نسبت به چه چیز واکنش مزبور تند و قوى است مربوط به منش است. اگر بهره ور، دادگر و با محبت است، در عشق، در عصبانى شدن به علت بىعدالتى و متأثر شدن از یک فکر نو واکنشى تند و قوى نشان خواهد داد. و اگر داراى منش ویرانگر و سادیستیک است در ویرانگرى و خشونت، تند و قوى مىشود.
فروم بر این نکته تکیه دارد که فقط رفتار منش را مىتوان جزء اخلاق دانست و آنچه مربوط به مزاج است جنبه اخلاقى ندارد.
ج: تعریف گوردون ویلارد آلپورت: آلپورت یکى از اولین نظریه پردازان شخصیت است که عینک فرویدیسم را از چشم بر مىدارد و دیدگاه ساده انگارانه رفتارگرایى را کنار مىگذارد.
بر خلاف اریک فروم، که سالهاى اولیه زندگى و دوره کودکى را بسیار مهم تلقى مىکند، آلپورت با دوره بلوغ به عنوان دوره اى به نسبت مستقل برخورد مىکند و بیشترین نقش را هم در تشکیل شخصیت به مقاصد و نیتهاى شخص مىدهد.
روان شناسى تفهمى(Psychologi Verstehnde) آلمان در این عقیده پافشارى مىکرد که فلسفه خاصى که هر فرد درباره زندگى دارد و صفت عمده شخصیت او را تشکیل مىدهد، یعنى همان نظام ارزشهاى فردى.
همین نکته را پروفسور پل ویس به گونهاى دیگر بیان کرده:
ما اشخاصى را مىشناسیم، زیرا به آیندهاى که آنها در جستوجوى آن هستند واقفیم.
حتى روان شناسى صنعتى (industrial Psychologiy) دریافته است که مقاصدر دوررس، موجب یادگیرى سودمندى و سرشارى تولید مىشود و رضایت کارگر را از کار خویش فراهم مىکند.
او با تأکید به عنصر فوق مىگوید: جامعترین واحدهاى ترکیبى در شخصیت، همان مقاصد و نیتهاى فرد هستند که جهت آنها به آینده است. این صفات براى هر انسانى منحصر به فرد هستند و همیشه آمادهاند تا اجزاى ساده تر را هماهنگ با خود به سوى خویش جذب کنند، آنها را راهنمایى کنند، و یا از پیدایش آنها جلوگیرى نمایند.
و سرانجام، شخصیت آن چیزى نیست که فرد در اختیار دارد، بلکه حاصل برجسته رشد، شخصیت نامیده مىشود.
اگر بخواهیم سخن آلپورت را خلاصه کنیم بىتردید برجستهترین عنصر در شخصیت افراد را همین مقاصد، نیات و ارزشهاى فرد تشکیل مىدهد، و اگر درباره شخصى بخواهیم بدانیم که چگونه رفتار خواهد کرد، باید از مقاصد و نیات و هدفهاى دراز مدت او آگاه باشیم، یعنى هر کس طبق شخصیت شکل گرفته خود که ساختار عمده آن را عادتها و ارزشهاى درونى تشکیل مىدهد، عمل خواهد کرد. و اصولاً از نظر او اگر تلاش و تکاپویى هست براى رسیدن به همان مقاصد و اهداف و ارزشهاست، که البته هرگز به طور کامل به آنها نخواهیم رسید.
نظریه قرآن درباره شخصیت
شخصیت هر انسان همان چیزى است که رفتار او را شکل و جهت مىبخشد. شاید بتوان این را به عنوان تعریف کلى شخصیت از دیدگاه قرآن به حساب آوریم، این تعریف با این که جهت بخش است، اما هنوز کامل نیست و آن گاه کامل مىشود که عناصر تشکیل دهنده شخصیت را نیز از نظر قرآن شناسایى کنیم.
به تعبیرى دیگر، تعریفى که ارائه کردیم نشان مىدهد (کارکرد) شخصیت چیست. و نیز نشان مىدهد که شخصیت داراى یک ساختار منسجم و کلیت روان شناختى است، ساختارى که در رفتار شخص تبلور پیدا مىکند. این مطالب از آیه مبارکهاى که در صدر این قسمت آوردیم: (کل یعمل على شاکلته) قابل استفاده است. اما براى شناخت ساختار شخصیت، عناصر مهم و کیفیت شکلگیرى آن، باید از دیگر آیات قرآنى مدد بجوییم، و تا این مسأله را روشن نکنیم به شخصیت سالم از دیدگاه قرآن نیز نمىتوانیم دست بیابیم.
مشکل اینجاست که این تعبیر (شاکله) که قابل ترجمه به شخصیت است، به این معنى، همین یک بار در قرآن به کار رفته است. پس چگونه مىتوان به ساختار و شکلگیرى آن از دیدگاه قرآن پى برد؟ به نظر مىرسد قرآن در خود همین آیه مبارکه مشکل را حل کرده است، زیرا شخصیت را همان چیزى مىداند که کیفیت رفتار شخص را تعیین مىکند و رنگ و بوى خود را به آن مىبخشد، پس مىتوان به دنبال عناصر مهم شخصیت، مواردى را بررسى کرد که از نظر قرآن سبب جهتگیرى در رفتار و چگونگى عمل اشخاص مىشود. اگر از این سرنخ استفاده کنیم به دست آوردن پاسخ دشوار نیست.
در اینجا از یک روش در تفسیر موضوعى، که شهید سید محمد باقر صدر توصیه و عمل مىکردند استفاده مىکنیم، روشى که از کلام امام على(ع) استفاده شده است، استنطاق از قرآن؛ یعنى پرسشهاى خودمان را به قرآن عرضه مىکنیم و تلاش مىکنیم پاسخ قرآن را درباره آنها به دست بیاوریم. با توجه به تعریفها و نظریات روان شناسان درباره شخصیت، چند پرسش مطرح مىکنیم و پاسخ آنها را از قرآن مىخواهیم و سپس با بررسى عناصر تشکیل دهنده شخصیت بحث را کامل خواهیم کرد.