فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله انقلاب اسلامی ایران

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله انقلاب اسلامی ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

بیان و تعریف مفاهیم انقلاب اسلامی از منظر اندیشمندان داخلی و خارجی و از نظر قرآن بیان شرایط و مولفه های انقلاب عوامل و عناصر انقلاب / زمینه های تاریخی انقلاب اسلامی / انقلاب مشروطیت + قیام 15 خرداد + انقلاب تنباکو دوران استبداد رضا خان + دوران محمدرضا پهلوی + زندگی امام خمینی + دوران مبارزه + پیروزی انقلاب اسلامی + تحول های پس از انقلاب از سال 58 تا کنون بررسی انقلاب اسلامی با سایر انقلابهای جهان اعم از انقلاب صنعتی اورپا، انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب اکتبر روسیه، انقلاب چین چالشهایی که نظام بعد از انقلاب اسلامی با آن روبه رو بود.
کتاب انقلاب اسلامی و منابع
نظریات اندیشمندان در خصوص انقلاب اسلامی دکتر ملکوتیان انقلاب اسلامی شهید مطهری انقلاب اسلامی و بازتاب منوچهر محمدی انقلاب اسلامی ایران در حساسترین زمان و حساسترین مکان به رهبری روحانیت به پیروزی رسید. زمانی که دنیا به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود. ایران در حساسترین منطقه ی خاورمیانه در خلیج فارس ( مهم از نظر منابع انرژی نفت و گاز ) قرار داشت و قدرتهای بزرگ مثل روسیه و امریکا حرکت های آزادی بخش مرا در کشورهای منطقه کنترل می کردند.
انقلاب در سال 57 پیروز شد و ماهیت دینی انقلاب اسلامی مهمترین نکته بود. به همین دلیل از همان موقع به دنبال براندازی انقلاب بودند.
امروزه در عرصه های مختلف علمی و ورزشی و اقتصادی نخبگان ماهیت انقلاب را به اثبات رساندند. به خاطر تصوری که از دین داشتند و همچنین نقش موثر مردم به عنوان یک انقلاب در کوتاهترین زمان ممکن به پیوندی رسید.
تمام انقلابها در کشورهای دیگر به مرور زمان آرمانهای خود را از دست داده و به آرمانهای خود نرسیده و در کشور ما به خاطر داشتن ایدئولوژی واحد (اسلام) به آرمانها رسیدند. آحاد مردم از هر قشری در انقلاب موثر بودند. فرقه های مختلف مردم اعم از شیعه و سنی در انقلاب مهم بودند.
مفاهیم و عوامل و عناصر انقلاب
انقلاب : دگرگونی در ساختار سیاسی کشور در یونان باستان از انقلاب به عنوان چرخش دورانی سیاره ها یاد می کردند. دگرگونی شدید و ناگهانی منجر به تحولات اساسی انقلاب از یک سو سبب تغییر دراساس حکومت است. هدف اصلی حرکتهای انقلابی در اساس حکومت است و به تحول در ایدئولوژی غالب کشور منجر می شود. خط مشی کشور به خط مشی ایدئولوژی رهبر انقلاب تغییر می یابد.
انقلاب کلاسیک : استفاده از قوه ی قهریه (خشونت) در تغییر نظام
انقلاب یک تحول کیفی و بنیادی و یک چرخش عظیم در حیات جامعه است. انقلاب به سرنگونی یک رژیم کهنه و جایگزینی آن با یک نظام نو و مترقی می شود.
انقلابیون از وضع موجود ناراضی اند و به دنبال وضع جدید و بهترند. از وجوه مشخصه ی انقلاب شرکت وسیع و همگانی مردم است. مشخصه ی اصلی انقلاب این است که قشر وسیعی از مردم در این حرکت عظیم حضور داشته باشند و به همین دلیل هر حرکتی انقلاب نامیده نمی شود.
با بررسی مشخصه های انقلاب متوجه می شویم که حرکت های مردمی با انقلاب تفاوت دارند.
انقلاب در لغت : حالی به حالی شدن، چرخش دورانی
انقلاب از نظر سیاسی و اجتماعی : تغییر نهاد سیاسی و سمبل های حکومتی تغییر می کند.
عناوین مختلف رژیم قبلی را به طور کلی عوض می کنند.
در یونان قدیم ارسطو احساس انقلابی را در مساوات و عدم مساوات بررسی می کند.
146 – 600 سال قبل از میلاد 84 انقلاب در یونان باستان .
در روم باستان 170 انقلاب تعدادی از مبارزین در ان زمان فقط با تغییر سلطنت موافق بودند و روحانیون فقط به مسائل دین بپردازند. اما امام خمینی دین را از سیاست جدا نکرد. انقلاب اسلامی ما نشات گرفته از انقلاب عصر پیامبر و قیام امام حسین بود. امام خمینی سیاست را مثل دیانت دانستند.
از منظر قرآن : در قرآن از انقلاب به معنای زیر و دور شدن یاد شده است.
در سوره ی آل عمران آیه ی 144
بر اثر اتفاقات جنگ احد این آیه نازل شد.
در سوره ی رعد آیه ی 11 ، تغییر و تحول درونی انسان در تاریخ اسلام از انقلابهای فردی زیاد دیده ایم مثل حضرت حر.
عوامل انقلاب : با بررسی و نگاه به انقلاب های دیگر مانند انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه، انقلاب چین
عوامل و عناصر (ویژگی های) انقلاب
الف ) عوامل
1 ) عامل نارضایتی عمیق از وضع موجود :
نارضایتی در بحث انقلاب عنصر مهمی است. در واقع نارضایتی سبب ظهور سایر عوامل می شود.
به هر نارضایتی، نارضایتی عمیق از وضع نمی گویند. عمدتاً نارضایتی موجود در بین اکثریت جامعه علی الخصوص در بین نخبگان سیاسی و فکری ظهور می کند. نارضایتی به حدی باید عمیق باشد مردم از برنامه های جامعه ناامید باشد.
محمدرضا پهلوی با وعده و وعید به مردم و با قبول اصلاحات می خواست جلوی مردم را بگیرد.
نارضایتی انقلابی توده ها با اعتقادات و اعتراضات و درگیری های غیرقانونی همراه با شعارهایی برای طور نظام حاکم باشد. برای به نتیجه رسیدن نارضایتی ها به عوامل دیگری نیازمندیم.
2 ) ظهور و گسترش ایدئولوژی های جدید:
در تمام انقلابها در دنیا دارای ایدئولوژی بودند که از طرف رهبر انقلاب مطرح شده است.
برنتون : تمام انقلاب ها با گسترش ایدئولوژی های جدید است.
هدف ایدئولوژی چیست ؟ شکل دادن بسیج عمومی، هدایت مردم و نحوه ی اعتراض مردم تلقی می شود. ممکن است ایدئولوژی اسلامی و یا غیراسلامی باشد. در انقلاب ما ایدئولوژی اسلامی مطرح بود.
حضرت امام قیام 15 خرداد یا 19 دی و جریانهای مختلف را به قیام خونین امام حسین شباهت می دادند. الگوی انقلاب قیام عاشورا بود. ملت ما توانست با دیدگاه معنوی در مقابل استکبار پیروز شود.
در تمام انقلاب ها اگر ایدئولوژی واحد باشد و دوگانگی پیش نیاید زودتر به پیروزی می رسد.
در زمان کوتاهی انقلاب به پیروزی می رسد. از 19 دی 56 تا 22 بهمن 57 انقلاب به سرعت پیش رفت. در زمان طاغوت ایدئولوژی ناسیونالیسم شاهنشاهی بود.
3 ) گسترش روحیه ی انقلابی :
در هر جامعه ای اگر عامل اول و دوم باشد اما روحیه ی انقلابی به وجو نیاید، انقلاب صورت نمی گیرد. گسترش روحیه ی انقلابی به وجود آمدن روحیه ی پرخاشگری در مقابل نظام حاکم و یک پدیده ی روانشناختی است.
در مقابل سیاستهای اصلاح گرانه وسیاست طلبانه مقاومت می کنند. این روحیه در بین یک عده گسترش پیدا می کند.
لذا تا زمانی که این پدیده در جامعه ای روی ندهد انقلاب صورت نمی گیرد.
4 ) رهبری و نهادهای بسیج گو :
بدون رهبری 3 عامل فوق به نتیجه نمی رسد. فقدان رهبری باعث وجود شکاف هایی در جامعه شده.
وظیفه ی مهم رهبری در هدایت انقلاب چیست ؟
رهبری در حرکتهای انقلابی باید مشکلات کشور با ترویج و تبین کند تا علت نارضایتی وضع موجود را درک کنند.
با شعارهای هیجان انگیز روحیه ی انقلابی را بر علت بدید. بیان و گسترش ایدئولوژی جدید، مسئله ی مهم است، وظیفه ی دیگر رهبر. رهبر باید با برنامه باشد، مسئولیت بسیج کردن مردم است. مردم گوش به فرمان رهبر انقلاب هستند. توده ی مردم را بسیج کند از قشر خاصی نباشند. ترسیم و برقراری نظام سیاسی جدید، و تلاش برای رسیدن به اهداف و شعارها پس از انقلاب. ویژگی رهبر و( تمام گروهها و توده های مردم بدون چون و چرا از او تبعیت می کنند. )
عناصر انقلاب :
سرعت دهنده ی انقلاب و کمک به 4 عوامل فوق :
1 ) شرکت تودهها ( مردی بودن ) – انقلاب یک پدیده ی کاملا مردمی است. انقلاب در میان مردم و بوسیله ی آنها به فرجام می رسد . ودر نهایت نظام سیاسی حاکم را تغییر می دهند. انقلاب حرکتی از پایین به بالاست ولی تحولات دیگر از بالا به پایین است. اقدامات میخائیل گروباچف در اتحادیه جماهیر شوروی. عنصر مهم توده ی مردم و رهبری خیلی مهم است.
2 ) عنصر خشونت : هیچ انقلابی بدون خشونت نیست. تمام انقلابها همراه با خشونت است. خشونت از طرف انقلابیون است و آنها سرکوب می شوند.
مجموعه اقدامات غیرقانونی از انقلابیون مثل اعتصابات، اعتراضات، برخورد با گارد و شیشه شکستن را خشونت گویند.
عناصر (ویژگیهای ) انقلاب :
باید ها – نباید ها بایدها : اعتقادی – ارزش نبایدها : ضد ارزش – ناهنجاری رفتاری
1 ) عنصر توده ها (مردمی بودن)
2 ) عنصر خشونت
3 ) تغییر در ساختار سیاسی
میزان خشونت در هر انقلابی به فرهنگ مردم و وضعیت نیروهای مسلح بستگی دارد. نوع برخورد نظام در سرکوب شورشها به ماهیت نظام بستگی دارد. یکی از مواردی که در دهه 50 بعد از قیام 15 خرداد در نظام رخ داد فضای باز سیاسی، برنامه های اصلاحی و برنامه های فرهنگی جامعه را اصلاح کردند. مثل اقدامات هویدا، آموزگار وفشارهای بین المللی از جانب کارتر و ... در برخورد نظام با انقلابیون تاثیر داشت.
در انقلاب 1962 الجزایر 1000000 نفر کشته دادند.
در انقلاب 1959 کوبا حدود 20000 نفر از مردم کشته شدند.
خشونت یک عامل موثر در پیروزی انقلاب است و اندیشمندانی چون شهید مطهری بر آن صحه می گذارند.
3 ) در انقلاب سیاسی نظام سیاسی جامعه تغییر می کند و به دنبال آن ابعاد دیگر مثل نظام فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی نیز تغییر می کند. بحث در انقلاب برچیده شدن نظام شاهنشاهی و پیاده سازی نظام سیاسی اسلامی بود.
مباحث نظری انقلاب
پدیده های اجتماعی
انقلاب تغییرات اساسی در زمینه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی ایجاد می کند. پیشرفت های اقتصادی، سیاسی و ... در سایه انقلاب بودند. انقلاب در هر کشوری نتایج مطلوبی خواهد داشت. رفرم، کودتا، شورش، نهضت ها چه تفاوتی با انقلاب دارند.
اصلاح (رفرم) : در بسیاری از کشورها در گذشته ودر حال حاضر به نوعی با اصلاح آشنا هستیم. تلاش برای تغییر تدریجی در ساختار سیاسی، اقتصادی و ... عمدتاً از سوی حاکمان کشور به صورت قانونی به تدریج صورت می گیرد. مثل دولت آقای خاتمی، اقداماتی در اصلاح ساختار، اقدامات اصلاحی محمدرضا شاه، اقدامات اصلاحی میخائیل گورباچف .
نهضت : حرکتی است معمولاً دراز مدت معمولاً به صورت تلاشهای فکری و فرهنگی است و رنگ انقلابی به خود می گیرد و در نتیجه به انقلاب منجر می شود. مثل نهضت امام خمینی از سال 42 تا 57
کودتا : در کودتا اقلیتی از نیروهای مسلح و مجهز به سلاح های جنگی در مقابل گروه دیگری که در حاکمه است و وضع را به نفع خود تغییر می دهند. اقدامات سریع گروهی از نیروهای مسلح علیه یک رژیم سیاسی به نفع انتقال و جا به جایی رژیم و همراه با خشونت ، کودتا بدون مشارکت مردم کودتای جمال عبدالناصر در عصر 1952 ، ژنرال مترف 1999 در پاکستان ، کودتای 28 مرداد 1332 در ایران .
شورش : هدف آنها تغییر در ساختار سیاسی نیست بیشتر صنفی است. حرکتی مقطعی است و خواستار ایدئولوژی جدید نیست و به دنبال مطالبات صنفی و گروهی هستند. و شورش ها توسط رژیم سرکوب می شود.
جنگ داخلی : یک مبارزه ی مسلحانه برای کسب قدرت در بین طرفهای درگیر در کشور است و هر یک بخشی از کشور را به عهده دارند. به سبب طغیان از سوی بعضی از ساکنان کشور برای تجزیه کشور خودمختاری و استقلال است. لبنان، گروه های درگیر در افغانستان
مباحث نظری انقلاب
عمدتاً به بررسی نظریات اندیشمندان انقلاب اسلامی می پردازیم. اندیشمندان با دید سیاسی، اقتصادی، روانشناختی و چند علتی به توضیح انقلاب پرداخته اند.
1 ) خانم تدا اسکاچیل : یک نظریه پرداز ساختارگرا، در کتاب دولت های انقلابهای اجتماعی 1972، با رو ارادی بدون انقلاب، انقلاب به صورت ساختاری به وجود آمد. نه ارادی و مردم در به وجود آمدن انقلاب نقشی ندارد. و نقش انقلابیون در گسترش و توفقیشان انکار می کرد. معتقد بود انقلابها ساخته نمی شود به وجود می آورند. اما با وقوع انقلاب اسلامی که هم ایدئولوژی و هم مردم موثر بودند در مقاله ای در 1982 با توجه به انقلاب اسلامی نظریه ی قبلی خود را نقض کرد و گفت انقلاب اسلامی تنها انقلابی است که ساخته شده است.
هنگامی که در اثر نوسازی شدید همچون اصلاحات ارضی، مهاجرت به شهرها، کنار رفتن روحانیون، و یأس خود بیگانگی که به وجود آمد. الگوهایی مانند امام حسین و شبکه ی گسترده مسجد و روحانیون انقلاب را به وجود آوردند. اما انقلاب در سال 57 با ایدئولوژی اسلامی و شرکت مردم به وقوع پیوست و نظریه ی خانم اسکاچیل مردود شد.
2 ) جناب مادوین زونیس : به مسائل روانشناختی، در انقلاب پرداخته است. کلاً قدرت و اداره ی کشور در شاه متمرکز شده بود. زونیس ویژگی های شخصیتی محمدرضا شاه را بررسی کرد تا عوامل را بررسی کند. کدام عوامل موجب شکست محمدرضا در مقابل مردم شد. شاه نقش محوری داشت.
شاه در دوران کودکی تربیت می شد تا برای حکومت آماده می شد. زونیس معتقد بود محمدرضا به جای تربیت مدبرانه و رشد استعدادهای او در محیط زندگی در کنار پدری مستبد همچون رضا خان تربیت شد لذا محمدرضا شخصیتی مردود و فاقد اعتماد به نفس بود و نتوانست دولت را کنترل کند و حکومت را از دست داد. ارنست بردن یکی از دوستان محمد رضا بود. 20 سال در ایران زندگی کرد در نهایت به خاطر مسائل اخلاقی قبل از انقلاب از ایران رفت.
محمد رضا با اسد الله خیلی رابطه ای خوبی داشت اسد الله اعلم در قیام 15 خرداد به شاه کمک کرد. حضور خواهر دو قلوی شاه (اشرف) : اشرف یکی از بازیگران اصلی در زمینه عرصه ی سیاسی در زمان محمد رضا بود. اشرف در سال 56 به سازمان ملل رفت.
در ظاهر به فدا اعتقاد داشت اما اقدامات مذهب ستیزی او این مسئله را بی رنگ می کرد. و بیماری او در سال 53 باعث از دست رفتن اعتقاد او شد.
تصور شاه از کمک های امریکا، در دهه ی 50 نیز امید به کمک امریکا داشت. البته این پشتیبانی تا انقلاب ادامه داشت. کارتر در ملاقات با شاه ایران را جزیره ای با ثبات می دانست اما پس از رفتن از ایران، ایران را به نقض حقوق بشر محکوم کرد.
نظریه ی جیمز دیویس: دیویس در مورد وقوع انقلاب با طرح منحنی G به مسائل اقتصادی تأکید دارد.وی عقیده دارد که بیشتر مسائل اقتصادی در تحولات و انقلاب تأثیر دارد و می گوید که انقلاب در جامعه زمانی رخ می دهد که یک دوره کوتاه مدت عقب گرد رشد باعث تحول شود.
در اینجا علت اقتصادی را بررسی می کنیم.یکی از مسال مهم انقلاب نارضایتی است. طی رکود اقتصاد بعد از رشد طولانی یک فرقه از جامعه ناراضی می شوند که این نرضایتی، نارضایتی فکری و سیاسی نیست. بلکه عامل ایجاد این نارضایتی عامل اقتصادی است.
فرمول جیمز: طولانی شدن رشد اقتصادی+ دوره ی کوتاه رکود سریع= انقلاب.
نظریه ی چالمرز جانسون: این نظریه بیشتر بر روی ارزش های اجتماعی تأکید دارد. در کتاب تحول انقلابی تضاد را به عنوان عنصر مهم در جامعه می دانند که باعث تحولاتی در جامعه می شود.
شهید مطهری نیز بر روی خشونت تأکید دارد.
سه عامل را در وقوع انقلاب مؤثر می داند:
از بین رفتن تعادل(رکود قدرت):
هر حکومت یا دولتی در مقابل خشونت ها باید به وسیله یک قدرت که دارای مقبولیت باشد کشور را اداره کند وقتی حکومت این قدرت را از دست نمی تواند مقاومت کند.

 


ناسازگاری نخبگان حکومتی:
اگر در ساختار حکومت و دایره ی حکومتی افرادی وجود داشته باشند که در مسائل مختلف بنای مخالفت بگذارد باعث زمینه سازی انقلاب می شود.
عوامل شتاب زا:
عواملی هستند که در حرکات انقلابی باعث ایجاد شتاب می شوند مانند گسستن استحکام نیروی نظامی.
مشیل فوکو: یکی از افرادی است که در جریان انقلاب اسلامی حضور داشته و شاهد تمام حرکت ها و شمارها بوده است. نگاه این شخص با بار معنوی وسیاسی است. وی معتقد است که زبان مشکل و محتوای انقلاب اسلامی امری اتفاقی نیست بلکه وجود مذهبی قوی با استفاده از روحانیون و حضور آنها و نفوذ آنها در بین مردم باعث انقلاب اسلامی شده است. میشل فوکو مسائل اقتصادی را دلیل و علت انقلاب نمی داند (با توجه به شعارها و حرکت ها)او معتقد است که ریشه های حرکت ها و انقلاب را باید در معنویت جستجو کرد. (انقلاب اسلامی با دید معنویت گرای سیاسی).
دیدگاه حضرت امام خمینی (ره):
حضرت امامعتقد است انقلاب اسلامی با سایر انقلاب ها تفاوت است هم در پیدایش و هم درانگیزه ی مردم امام به عنوان یک رهبر دینی از نظر بین سیاسی بسیار بالا بودند.بعد از پیروزی انقلاب امام بحث انقلاب پویا را مطرح کرد. امام عدم وابستگی را مطرح فرمودند.انقلاب از نظر امام یک تحول سیاسی به تمام معنا بودند. نظام مستمر پس از پیروزی انقلاب بر پایه ی ولایت فقیه بود.ولایت فقیه جایگاه والایی در نظام دارد.چارچوب اصلی اندیشه ی حضرت امام را ولایت فقیه تشکیل می دهد.مهم ترین نقش، نقش مردم بود.
دیدگاه شهید مطهری:
مغز متفکر انقلاب شهید مطهری است. شهید باهنر و دکتر بهشتی و ..... از چهره های برتر انقلاب بودند.
انقلاب از طغیان و عصیان مردم یک منطقه علیه حاکمیت موجود می آید. این شورش ها برای طرد ظلم است و رسیدن به وضع مطلوب. هر طغیانی علیه ظلم انقلاب نیست.
انقلاب های ادبی، صنعتی، هنری و … در کنار انقلاب سیاسی و اجتماعی جزء انقلاب است.
شهید مطهری 3 درجه قائل است : انقالاب فردی، انقلاب اجتماعی و عنصر منفی و انکار
انقلابی که در یک جامعه اتفاق می افتد معلول یکسری نارضایتی هاست. به دنبال این نارضایتی ها است که عنصر نفی و انکار و عنصر خشونت در جامعه ملموس می شود.
لذا در جمع بندی دیدگاه شهید مطهری نارضایتی و خشم از وضع موجود + آرمان وضع مطلوب + حس پرخاشگری و طرد ظلم منجر به انقلاب می شود. هدف مهم رسیدن به وضع آرمان مطلوب – جدید
زمینه های تاریخی انقلاب :
قیام تنباکو 1270 هجری شمسی
قیام مشروطیت 1285 هجری شمسی
ماهیت قیام تنباکو ضد استعماری بود. اهمیت قیام مشروطیت (اصلاح نظام سیاسی) بیشترین امتیازات به کشورهای بیگانه در زمان شاهان قاجار واگذار شده. پس از واگذاری امتیاز کشت و کاشت تنباکو به یک شرکت انگلیسی داده شده بازرگان و تجار اعتراض کردند.
آیت الله میرزای شیرازی اصرار به لغو قرارداد داشتند به همین دلیل آیت الله شیرازی مصرف تنباکو را حرام و محاربه با امام زمان اعلام کردند. فتوای آیت الله شیرازی نقش مهمی داشت. این اولین عقب نشینی شاهان قاجار بود.
1 ) مقاومت همه ی مردم در مقابل سلطنت قاجار بود
2 ) ظهور سیاسی روحانیت را به عنوان رهبری حرکت های سیاسی
3) بایدهای مشروعیت سیاسی به دنبال این حرکت متزلزل می شود.
زمینه های تاریخی انقلاب اسلامی
1 ) قیام تنباکو 1270
2 ) مشروطیت 1285
چرا بعد از 15 سال از قیام تنباکو علما به فکر قیامی علیه مشروطیت شدند؟
نارضایتی مردم و علما از حاکمیت، قدرت متمرکز بود بر شاهان قاجار و شاهان قاجار بیشتر وابسته به دولت های بیگانه بودند.
بعد از قتل ناصرالدین شاه در 1275 هرج و مرج در کشور افزون شد و علما به این فکر افتادند که کشور باید دچار قانون باشد.
سرانجام با پذیرش مظفرالدین شاه در سال 1285 قانون مشروطیت به امضاء رسید. تحصنی که در شاه عبدالعظیم علما به پا کردند و به قم مهاجرت کردند دولت را به این واداشت که به حرف علما گوش دهد. قانون اساسی با الهام از قانون بلژیک و فرانسه تدوین شد. و مجلس با پیروزی مشروطه خواهان به پیروزی رسید.
در مبارزه با سلطنت روحانیت 4 استراتژی داشتند.
1 ) حفظ انسجام و حل اختلافات درون سازمانی
اختلافاتی که بین مبارزین وجود داشت اختلاف بین مشروطه خواهان و مشروعه خواهان اکثریت مشروطه خواهان و اقلیت مشروعه خواهان بعد از شکل گیری مجلس علما انتظار داشتند که دیگر کشورهای بیگانه در مجلس دخالت نکند.
مصوبات مجلس مطابق با موازین اسلام باشد. علما دیدند که اکثر نمایندگان مجلس از کشورهای بیگانه الهام می گیرند.
شیخ فضل الله نوری گفت که مجلس باید مطابق با قوانین اسلامی باشد. علما به دو دسته ی اقلیت مشروعه خواه به رهبری شیخ فضل الله نوری و مشروطه خواهان تقسیم شد. در نهایت شیخ فضل الله نوری یکی از رهبران قیام مشروطیت بود.
مظفرالدین شاه فردایامضای مشروطیت از دنیا رفت و فرزندش محمدعلی شاه به حکومت رسید.
با دخالت روسیه مجلس به توپ بسته شد. شیخ فضل الله به بهانه ی مبارزه با مشروطیت اعدام شد.
با قیام کسانی مثل ستارخان و باقر خان از تبریز و رسیدن به تهران محمد علی شاه به سفارت روسیه گریخت و احمد شاه با سن کم به حکومت رسید.
2 ) استراتژی حفظ اصل اسلام
3) استراتژی تغییر نظام سیاسی
درست است که علما از نظر تفکر و سلیقه با هم تفاوت دارند. اما اصل اسلام باید حفظ شود.
4) استراتژی حفظ وحدت و انسجام اجتماعی
جامعه به 4 گروه تقسیم شده بود.
1 ) گروه سلطنت طلب حامی سلطنت بودند
2 ) گروه سکولاریسم که از بیگانگان دستور می گرفتند
3 ) گروه مشروعه خواه
4 ) گروه مشروطه خواه
ضعف روشنفکران :
1 ) برخورد نقادانه با فرهنگ غرب نداشتند و تقلید کورکورانه
2 ) بی اعتنایی به سنت ها و مذهب ایران
3 ) اعتماد بیش از حد به دولت های غربی و نادیده گرفتن روح استعمار آنها
4 ) نبود پایگاه مردمی و بی توجه به حضور روحانیت
چرا مشروطیت ناکام ماند ؟ 1 ) عامل درونی 2 ) عامل بیرونی
1 ) عامل درونی : ابهام در ایدئولوژی و نبود نظریه
ماهیت کاملاً متفاوت نیروهای مشروطه خواهان نفوذ عناصر مستبد و وابسته و غرب زدگی برخی از مشروطه خواهان ناکامی در ایجاد یک دولت مرکزی کارآمد.
2 ) عامل بیرونی :
احمد شاه به سن قانونی رسید و رسماً تاجگذاری کرد و این تقارن با جنگ جهانی اول بود.
قرارداد 1907 بین روسیه و انگلستان تقسیم کردند به 3 منطقه : منطقه ی شمال پایگاه روسیه منطقه ی جنوب در اختیار انگلستان. نیروهای خارجی که وارد ایران شده بود از نظر فرهنگی و اقتصادی در ایران مشکل زا بودند. در نهایت با روی کارآمدن احمد شاه نابالغ کار مشروطیت تمام شد. درگیری عشایر در جنوب کشور با نیروی انگلستان، هرج و مرج در کشور و در نهایت در سال 1299 سید ضیاء طباطبایی که از عوامل انگلستان بودند رضا میر پنج برای فرماندهی کل قوا بهترین گزینه شد. رضاخان فرمانده ی قزاق ها در قزوین بود.
در نهایت با حمایت انگلستان تهران را بدون خونریزی فتح کردند. سیدضیاء نخست وزیر شد رضا خان فرمانده شد. در نهایت سید ضیاء عزل شد و انگلستان او را به عنوان عامل دیپلماسی به فلسطین اشغالی فرستاد و تا 20 سال جاسوس انگلستان در فلسطین بود.
رضا خان از سال 1302 تا 1304 نخست وزیر بود. رضاخان تغییراتی در قانون اساسی انجام دهد و متمم هایی اضافه کند. و در نهایت خلع قاجار را اعلام کرد و در سال 1304 رسماً تاجگذاری کرد.
دوره رضا شاه :
1 ) فعالیت های سیاسی
2 ) فعالیت های فرهنگی
3 ) فعالیت های اقتصادی

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 33   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله انقلاب اسلامی ایران

رساله دکتری تئوری توطئه در فرهنگ معاصر ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی

اختصاصی از فی موو رساله دکتری تئوری توطئه در فرهنگ معاصر ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

این رساله ی دکتری در 243 صفحه به تشریح پیشینه های تاریخی و فلسفی شکل گیری تئوری توطئه در ایران می پردازد. نگارنده ی این رساله زاهد غفاری می باشد. این اثر تحقیقی و ارزشمند را به دانشجویان علوم سیاسی و علوم اجتماعی و روابط بین الملل پیشنهاد می کنیم.


دانلود با لینک مستقیم


رساله دکتری تئوری توطئه در فرهنگ معاصر ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی

دانلود مقاله انقلاب

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله انقلاب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

انقلاب در لغت به معنی زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن و نظیر این معانی است قرآن مجید هم این کلمه را هر جا بکار برده به همین مفهوم به کار برده است نه به مفهوم اصطلاحی رایج آن در امروز ماده انقلاب تقلیب، منقلب، ینقلب و امثال اینها در قرآن آمده است. از جمله: و من ینقلب علی عقیبه فلن یضرا… شیئا … (آیه 144- سوره آل عمران) و ما محمد رسول قدخلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم )144-آل عمران) این آیه در جنگ احد در آن هنگام که شایعه شد رسول خدا کشته شده است و بدنبال آن عدة زیادی از مسلمانان فرار کردند نازل شد. آیه خطاب به مؤمنان می گوید محمد پیامبری بیش نیست که قبل از او هم پیامبران دیگری بودند یعنی هر پیامبری که آمده است مردن دارد کشته شدن دارد محمد برای شما از جانب خدا پیامی آورده است خدای او زنده است اگر فرضاً بمیرد یا کشته شود آیا شما باید به عقب برگردید. در اینجا حرکت اسلامی به تعبیر قرآن حرکت به جلو است و بازگشت این گروه از دین به معنی برگشت به عقب و یا انقلاب است. انقلاب در تعبیر قرآن یعنی رو در جهت پشت قرار گرفتن و پشت در جهت رو …
فلاسفه انقلاب را به جایی می گویند که ذات و ماهیت یک شیی لزوماعوض شده باشد انقلاب در عربی معنای ثوره و در اصطلاح انگلیسی به معنای «رولوسیون» است. انقلاب به معنایی که در جامعه شناسی مطرح است همان دگر شدن است حتی نباید بگوییم دگرگون شده زیرا دگرگون شدن یعنی اینکه گونه و کیفیتش جور دیگر شود. به عوض باید بگوییم دگر شدن یعنی تبدیل شدن به موجودی دیگر.
انقلاب به معنای نوعی شدن است. و در هر اصطلاحی لغوی، فلسفی و فقهی امری است از نوع فعل لازم.
تئوری انقلاب از دیدگاه شهید مطهری
نویسنده: سکینه نعمتی
اسلام جامعه ای را می طلبد که عزیز، مستقل و متکی به خود باشد و ملتی را طالب است که سرآمد ملل گردد. در هر زمانی امت اسلامی باید الگو و پیشروی سایرین قلمداد شود و لازمه این کار دستیابی به بهترین ابزار زمانه است تا کمال جامعه اسلامی را تضمین کند. امروز چرخ زندگی بر پایه علم می چرخد و هیچ شانی از شوون حیات بشر جز با کلید علم به انجام نمی رسد از سوی دیگر اسلام، علم آموزی را به عنوان تکالیفی شرعی برای مسلمانان به شمار آورده است و تفسیر علمای دین از این الزام عمدتا منحصر در فقه و احکام آن بوده است با روند توسعه معاصر هماهنگ نیست. استاد مطهری ضمن تقسیم علوم به دینی و غیردینی می افزاید: “جامعیت و خاتمیت اسلام اقتضاء می کند که هر علم مفید و نافعی را که برای جامعه اسلامی لازم و ضروری است علم دینی بخوانیم (1)“. امروزه باید سیاست را از علوم لازم و ضروری هر جامعه ای دانست؛ لذا مسلمانان ناگزیز از تعلیم و تعلم آن هستند چرا که اگر سیاست را علم تدبیر جامعه و مدیریت اجتماع بدانیم هیچ مجموعه انسانی بی سیاست نخواهیم داشت و اگر آن را چیزی جز فریب و نیرنگ برای جلب منافع ندانیم در آن صورت حداقل برای گریز از مهلکه های جانی و مالی در اجتماع و فرد چاره ای از فراگیری آن نداریم (2.) به قول استاد “یک سیاستمدار تا درس سیاست نخوانده باشد نمی تواند در دنیای امروز سیاستمدار خوبی باشد.” اگر سیاست را در معنای دوم محصور کرده و لازم بدانیم در آن صورت، ضرورت این علم یک وجوب مقدمی برای حراست از کیان و عزت جامعه اسلامی تلقی می گردد و اگر آن را در معنای اول محسوب کنیم مثل سایر علوم مورد تاکید اسلام، دارای وجوب نفس تهیوئی خواهد بود که یک وجوب استقلالی است (3.) در حوزه اندیشه سیاسی اسلام بی تردید باید شهید مطهری را یکی از نظریه پردازان انقلاب به حساب آورد که با ژرفای اندیشه و وسعت نظر خویش کوشیده مدلی جامع از پدیده انقلاب در اسلام ارائه دهد و به شرح و بیان علل وقوع، ابعاد مختلف و ارکان آن بپردازد.
1- تعریف انقلاب: بی گمان ارائه تعریف دقیق، روشن و جامع از انقلاب به هیچ روی آسان نیست به همین خاطر هر کدام از متخصصان علوم سیاسی و جامعه شناسی سعی نمود ه اند به نحوی موضوع را تبیین نمایند و لذا حجم انبوهی از ادبیات انقلاب فراهم آمده است اما کاربرد اصطلاح انقلاب آنقدر متنوع و گوناگون است که دستیابی به یک اجماع نظر را دشوار می نماید. به عنوان نمونه به برخی از این تعریفها اشاره می شود. “انقلاب عبارت است از جانشینی ناگهانی و شدید گروهی که حکومت را در دست نداشته اند به جای گروه دیگری که قبلا قدرت سیاسی و اداره کشور را در اختیار خود داشته اند. حسین بشیریه در کتاب انقلاب و بسیج سیاسی انقلاب را چنین تعریف می کند: “انقلاب منازعه ای خشونت آمیز برای قبضه قدرت در درون واحد سیاسی مستقلی است که در طی آن گروه های خارج از بلوک قدرت دست به بسیج توده ای می زنند و در صورت پیروزی قدرت را در دست می گیرند. چالمرز جانسون می نویسد: انقلاب عبارت است از تلاشهای موفق یا ناموفق که به منظور ایجاد تغییراتی در ساخت جامعه از طریق اعمال خشونت انجام می گیرد. در برداشت جامعه تری، انقلاب چنین تعریف شده است: انقلاب دگرگونی بنیادی در همه زمینه های اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، حقوقی و به ویژه سیاسی نسبت به آنچه پیش از انقلاب استوار و پابرجا بوده است و این دگرگونی ها همیشه با سرنگونی نظام سیاسی حاکم پیش می آید و کمتر با آرامش بوده و اغلب با کارهای خشونت آمیز، ویرانگری و خونریزی های همگام است (4.)” انقلاب به معنایی که در جامعه شناسی مطرح است همان دگرشدن است، حتی نباید بگوییم دگرگون شدن، زیرا دگرگون شدن یعنی اینکه و کیفیتش جور دیگر بشود به عوض باید بگوییم دگر شدن یعنی تبدیل شدن به موجود دیگر (5.) شهید مطهری انقلاب را چنین تعریف می کند: “انقلاب عبارت است از طغیان و عصیان مردم یک ناحیه و یک سرزمین علیه نظام حاکم موجود برای ایجاد نظمی مطلوب (6.)” استاد در تعریف انقلاب به دو فرآیند اشاره می کند: یکی برهم زدن نظم حاکم، یعنی تغییر و تحول در ارزشهای جامعه، ساختارهای اجتماع و دگرگونی نهاد و نخبگان حاکم و دیگری دستیابی به وضعیت مطلوب.
2- تفاوت انقلاب، کودتا، اصلاح: فرق کودتا با انقلاب در این است که انقلاب ماهیت مردمی دارد ولی کودتا چنین شاخصه ای را در خود ندارد. همچنین در کودتا یک اقلیت مسلح و مجهز به نیرو در مقابل اقلیت دیگری که حاکم بر اکثریت جامعه است قیام می کند و وضع موجود را در هم می ریزد و خود جای گروه قبلی جای می گیرد و این استقرار ارتباطی به صالح با ناصالح بودن کودتاگران ندارد. آنچه که اهمیت دارد این است که در کودتا اکثریت مردم از حساب خارج هستند و در فعل و انفعالات نقشی ندارند. در نقطه مقابل انقلاب اصلاح قرار دارد. معمولا تغییراتی که در یک جامعه رخ می دهد اگر بنیادی نباشد یعنی جامعه را از نظر بنیاد و ساختمان اصلی و نظامات حاکم دگرگون نسازد بلکه تنها تغییراتی در جهت بهبود اوضاع به وجود آورد اصلاح می نامند (7.)
انقلاب و اصلاح تنها در مورد اجتماع صادق نیستند بلکه درباره افراد نیز صدق می کنند گاهی دیده می شود که وضع سلوک اخلاقی و رفتار اجتماعی یک فرد نسبت به گذشته بهتر می شود و اما گاهی نیز اساسا دگرگونی روحی در افراد پیدا می شود آنچنانکه گویی این آدم امروز همان فرد سابق نیست. توبه در اصطلاح به معنی ایجاد یک انقلاب روحی و یک دگرگونی بنیادی در طرز عمل و سلوک رفتار است (8.)
3- چگونگی پیدایش شرایط وضعیت انقلابی از نظر استاد مطهری. وضعیت انقلابی یعنی وضعیتی که نارضایتی از وضع موجود و آرزوی وضع مطلوب با انکار و نفی وضع حاضر توام است. عناصر وضعیت انقلابی عبارتند از: الف: نارضایتی، مطهری بر این باور است تا نارضایتی و اعتراض علیه وضع موجود نباشد انقلاب صورت نمی گیرد و جامعه رویگردی به تحولات انقلابی نخواهد داشت. ب: عصیان: از نظر ایشان به صرف اینکه مردم در یک جامعه از وضع موجود ناراضی باشند کفایت نمی کند بلکه باید علیه آن وضع اقدام کنند. ج: زور: در اغلب تعاریفی که از انقلاب به عمل آمده زور و خشونت از مولفه های اصلی انقلاب به شمار رفته است. از دیگر عوامل در ایجاد وضعیت انقلابی جهاد و طلب است که استاد مطهری آنها را مد نظر خود قرار داده است (9.)
4- عوامل انقلاب: آیت الله مطهری انقلاب را به سه دسته تقسیم کرده است:
الف: انقلاب هایی که دارای ماهیت اقتصادی هستند. این نوع انقلاب ها در واقع انقلاب محرومین علیه برخورداران است. آرمان نهایی این انقلاب ها دستیابی به یک جامعه بی طبقه یعنی جامعه ای که در آن مساوات تحقق یافته باشد.
ب: انقلابهایی هستند که استقرار یک جامعه مبتنی بر آزادی و حقوق انسانها را به عنوان آرمان نهایی برگزیده اند. پیروان این نظریه بر این باورند که همه انقلاب ها ریشه مادی صرف ندارد. طبق این برداشت انقلاب هنگامی می تواند انسانی باشد که ماهیتی آزادی خواهانه و سیاسی داشته باشد نه اقتصادی. استاد مطهری علاوه بر دو نوع مذکور معتقد است که انقلاب می تواند دارای ماهیت اعتقادی نیز باشد به تعبیر دیگر، انقلاب ایدئولوژیک باشد. به نظر ایشان در این تحول مردمی که به یک مکتب اعتقاد و ایمان دارند و به ارزشهای معنوی آن شدیدا وابسته اند آنگاه که مکتب خود را در معرض خطر و آسیب دیده و آن را آماج حمله های بنیان کن ببیند خشمگین و ناراضی از آسیبهایی که بر پیکر مکتب وارد شده دست به قیام می زنند (10.)

 

تعریف انقلاب
دو دسته از تعاریف در خصوص انقلاب مطرح شده است یکی تعریف انقلاب از لحاظ لغوی و دوم تعریف انقلاب از نظر کاربرد و اصطلاح.
تعریف انقلاب از نظر لغت:
واژه انقلاب که به زبان فارسی به آن انقلاب می گویند و در زبان انگلیسی به آن Revolution گفته می شود و در زبان فرانسه همین واژه انگلیسی به کار برده می شود اما تلفظی متفاوت دارد و در زبان عربی نیز الثوره اطلاق می گردد.
واژه انقلاب برگرفته از واژه قلب است. که قلب دارای معانی متعددی است. یکی به معنای مرکز و کانون هر چیز دوم به معنای عضو اصلی بدن است سوم به معنای ذهن و خاطر چهارم به معنای تحول و دگرگونی
هر گاه به این واژه به باب انفعال می رود واژه انقلاب پدید می آید که در اینجا نیز انقلاب دارای معانی متعددی است.
1- به معنای تحولات روحانی و نفسانی در علم عرفان
2- به تحولات آب و هوایی که در اثر گردش سیارات پدید می آید انقلاب می گویند مانند انقلاب بهاری و یا زمستانی
3- گاهی حکومتها برای آنکه برنامه های خود را بزرگ جلوه دهند وبر روی آنها تبلیغات نمایند واژه انقلاب را به کار می گیرند مانند انقلاب سفید شاه و ملت
4- گاهی به تحولات و دگرگونی های کم نظیر یا بی نظیر در یک پدیده انقلاب می گویند مانند انقلاب صنعتی یا انقلاب اطلاعاتی هیچ کدام از این معانی مدنظر ما نمی باشددر تعریف دیگر انقلاب را به تحولات و دگرگونی های سیاسی اجتماعی در درون یک کشور اطلاق می کنند. لذا به لحاظ لغوی بیشتر این تعریف مد نظر می باشد.
بنابراین در یک جمع بندی باید گفت میان پژوهشگران و محققان در خصوص تعریف لغوی انقلاب چندان اختلاف نظر وجود ندارد اما اختلاف عمده در تعریف کاربردی یا اصطلاحی انقلاب است.
تعریف کاربردی یا اصطلاحی انقلاب
برخی معتقدند انقلاب عبارتست از تغییر در رژیم سیاسی یک کشور برخی دیگر تغییر در رژیم را کافی نمی دانند و معتقدند علاوه بر تغییر در رژیم باید تحولات عمیق اقتصادی نیز بوجود آید تا یک انقلاب پیدا شود. برخی دیگر علاوه بر آن دو باید تغییرات فرهنگی و اجتماعی نیز در کنار تغییرات سیاسی و اقتصادی ایجاد شود تا بتواند به آن انقلاب گفت و در نهایت برخی دیگر معتقدند علاوه بر همه این عوامل انقلاب باید بعد بین المللی نیز داشته باشد یعنی مناطق هم جوار یا نظام بین الملل را تحت تاثیر قرار دهد
بنابراین مشاهده می شود که در تعریف اصطلاحی انقلاب اتفاق نظر وجود ندارد برای آنکه بتوانیم تعریفی از انقلاب را مشخص کنیم وآن را مبنای مباحث خود قرار دهیم می توان تمامی تعاریف را عرضه شده از انقلاب را در دو طبقه بندی به شرح ذیل قرار دهیم.
ریشه های انقلاب اسلامی
باید در بحث ریشه های انقلاب اسلامی، عوامل و شرایط پیدایی انقلاب اسلامی را که در واقع عوامل عینی نزدیک و بلافصل انقلاب اسلامی هستند، بررسی کرد. برای این منظور محدوده زمانی سالهای 57 1342 نقطه تمرکز خوبی است تا اندکی به عقب برگردیم و سیر تاریخ و روند واقعیات عینی جامعه را ملاحظه کنیم. در واقع می خواهیم در قالب تحولات سیاسی اجتماعی ایران در سالهای مذکور به جستجوی عوامل و عناصر زمینه ساز انقلاب اسلامی بپردازیم. بر این اساس، عوامل و شرایطی که طی سالهای 57 1342 در ایران وجود داشته و زمینه ساز انقلاب اسلامی شده اند، به شرح زیر مورد بحث قرار خواهند گرفت:
حاکمیت استبداد و دیکتاتوری
استبداد از قدیم الایام جزو بارزترین مشخصات و ویژگیهای جامعه ایران بوده است.
در واقع ریشه استبداد به تاریخ 2500 سال شاهنشاهی برمی گردد و به تعبیری، ایران از این نظر، رکورددار تحمل و تداوم استبداد در جهان بوده است. (1) با وجود این که در طول تاریخ ایران، سلطنت به طور مکرر دست به دست می شده، اما اساس آن هیچگاه عوض نمی شده است.
دوره مورد نظر ما (57 1342) هم از این امر مستثنی نیست، با مروری گذرا به تحولات سیاسی اجتماعی این دوره، بخوبی استبداد و دیکتاتوری را لمس می کنیم.ماهیت سیاسی و شکل حکومتی رژیم شاه، به گونه ای بود که علی رغم تغییر و تحولات اقتصادی و اجتماعی، از نقطه نظر سیاسی کمترین تحولی صورت نگرفته بود (2) و از این دیدگاه، ایران در دوره محمد رضا شاه با ایران در دوره ناصر الدین شاه هیچ تفاوتی نداشت.در هر دو رژیم، امر و فرمان ظل الله و خدایگان و شاهنشاه بر امور ریز و درشت مملکتی حاکم بود، وزیر و وکیل، نخست وزیر، استاندار، سفیر، سناتور، فرماندهان نظامی و انتظامی و امرا بر اساس منویات ملوکانه عزل و نصب می شدند.
به طور خلاصه شاه، اول و آخر امور و حاکم مطلق بود و مابقی ایران، فقط گوش به فرمان بوده، وظیفه ای جز اطاعت از اوامر ملوکانه نداشتند.بر این اساس، برخی معتقدند که استبداد سیاسی، خفقان و مطلق العنان بودن شاه و دربار و حکام، نامحدود بودن اختیاراتشان، فقدان قانون و امنیت فردی، جلوگیری و قلع و قمع همه اندیشه های مخالف، عوامل بروز انقلاب اسلامی بودند و علتی جز استبداد و دیکتاتوری برای آن وجود ندارد. (3) به عبارت دیگر، از این لحاظ انقلاب اسلامی واکنشی در قبال فقدان توسعه سیاسی ایران و در حقیقت انقلابی علیه استبداد و دیکتاتوری حاکم بر ایران بود. (4) ساختار استبدادی رژیم با وجود این که در طول سلطنت محمد رضا، با شدت و ضعف وجود داشت، اما وی در سالهای اولیه سلطنت خود نتوانسته بود رژیم مستحکم ومستبدی مانند پدرش ایجاد کند.دوران صعود او به اوج قدرت از سال 1334 است و از آن به بعد به مدت 23 سال تقریبا با اختیارات یک سلطان مستبد و مطلق العنان در ایران حکومت می کرد. (5) در این دوره، بجز دوره کوتاه دولت امینی در سال 1340، شاه خود را در اوج قدرت و فرمانروای بلامنازع می دید.بخصوص دوره 13 ساله نخست وزیری هویدا، اوج قدرت مطلقه شاه است، زیرا دولت به طور کامل مطیع، و پارلمان فاقد اختیار، و مطبوعات تحت فشار و سانسور بودند و ساواک هر حرکت مخالفی را در گلو خفه می کرد، به طوری که هیچکس جرأت مخالفت و حتی انتقاد را نداشت. (6) با وجود این که شاه بر اساس قانون اساسی مشروطیت، شخص غیر مسؤولیتی بود که به لحاظ توازن قوا پیش بینی شده بود، اما در عمل حاکم مطلق سرنوشت ملت ایران بود.شاه علاوه بر داشتن فرماندهی کل قوا، مجالس قانونگذاری را دربست در اختیار داشت و هر قانونی با نظر او تصویب می شد.استقلال قوه قضائیه را هم سلب کرده و با تشکیل دستگاههای قضایی ارتش، همه را تابع سلسله مراتب ساخته بود تا مستقل نباشند. (7) نظام استبدادی، علاوه بر این که زمینه های نارضایتی ملت را فراهم کرد، از جهت دیگر نیز بر متلاشی شدن رژیم اثر گذاشت، به لحاظ عدم اعتماد شاه به دیگران و مداخله در جزئیات امور، تمام سیستم سیاسی و نیروهای مسلح به شخص او وابسته بودند و هیچکس در هیچ جایی نمی توانست به طور مستقل دست به عملی بزند (8) و چون، همه قدرت سیاسی حول محور یک نفر می چرخید، با رفتن او کل سیستم از هم می پاشید .
اگر بخواهیم به عوامل زمینه ساز بروز انقلاب اسلامی امتیاز بدهیم، نظام استبدادی و مظالم شاهنشاهی نقش بسیار زیادی داشته و بیشترین تعداد از ملت را علیه شاه برانگیخته است.این مسأله، به وضوح در راهپیماییها و شعارهای دوران اوج انقلاب (57 56) نمایان است.بر اساس برآوردی که از شعارهای این ایام در تهران به عمل آمده، برخی معتقدند که 38 درصد شعارها مربوط به ضدیت با استبداد یا دیکتاتوری بوده است. (9) اغلب تحلیل گران و محققین مسائل ایران و حامیان غربی شاه روی مسأله استبداد و نقش آن در فروپاشی رژیم، اتفاق نظر دارند و در همه منابع مربوط به تاریخ ایران و بخصوص انقلاب اسلامی، به این موضوع اشاره شده است.سولیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران، در توجیه انتخاب خودش برای سفارت در ایران (با وجود این که هیچ گونه آشنایی و سابقه ای در مورد ایران نداشته است) می نویسد که وزیر خارجه آمریکا برای این پست، در جستجوی دیپلماتی بود که در کشورهای متمرکز و استبدادی تجربه کافی داشته باشد و بتواند با یک زمامدار مقتدر و خودکامه کار کند. (10) بنابر این، همه چیز در ایران، به طور مستقیم و مشخص با شاه در ارتباط بود و کلید بررسی و کند و کاو در زمینه های انقلاب اسلامی، به شخص شاه برمی گردد، به دلیل بافت سیاسی رژیم شاه و این که همه تصمیمات از اول تا آخر زیر نظر کامل او و بنا به «اراده همایونی» و طبق «منویات ملوکانه» شکل می گرفت، مجبوریم که در نهایت به سراغ شاه برویم.در واقع به تعبیری ام المسائل ایران شاه است و شاه! و این نسخه ای است کلی برای مطالعه پیرامون همه نظامهایی که بر محور تفکر یک نفر و برای حفظ یک نفر پی ریزی شده است. (11) البته با وجود حاکمیت خفقان و استبداد در ایران، نمی توان کلیت انقلاب اسلامی را به موضوع استبداد و تلاش برای دستیابی به دمکراسی باز گرداند، زیرا همان گونه که گفتیم استبداد در ایران همیشه وجود داشته و ریشه طولانی چندین قرنی دارد و باید در دو قرن گذشته نیز به انقلاب منجر می شد.وجود استبداد به عنوان یکی از شرایط تسهیل کننده انقلاب قابل قبول است، ولی به تنهایی قادر به تبیین انقلاب اسلامی نیست.
اگر انقلاب اسلامی، انقلابی علیه فقدان توسعه سیاسی بود، به عنوان مثال باید لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که در اوایل دهه 1340 از سوی رژیم مطرح شد، مورد استقبال مردم قرار می گرفت، زیرا در جهت توسعه سیاسی، افزایش میزان مشارکت مردم و ایجاد و اعمال تساهل و مدارا در جامعه بود، اما از آنجا که نوعی سکولاریسم و غیر دینی کردن حکومت بود و مبنای غربی داشت، مورد مخالفت روحانیت و همه گروههای سیاسی و مردم قرار گرفت.پس گر چه مردم از استبداد و دیکتاتوری ناراضی بودند، اما انگیزه های مذهبی به آنها جهت می داد و نمی گذاشت به سمت نفی ارزشهای دینی و فرهنگ ملی خود بروند و توسعه ای غربی و آمریکایی را بپذیرند .
به عنوان مثال دیگر، اگر فقدان توسعه سیاسی، انگیزه انقلاب اسلامی بود، باید در مواقعی که رژیم فضای باز سیاسی اعلام می کرد (همانند سالهای 40 1339 و 1356) تب انقلاب فروکش می کرد، در حالی که مردم این امتیازات جزئی را از اهداف اساسی خود بسی دورتر می دانستند و خواستار تغییر اصل نظام بودند.
بنابر این، با این که استبداد و دیکتاتوری در ایران حاکم بود، این امر به معنی آن نیست که اگر مردم به دمکراسی و آزادی می رسیدند، مشکلات حل می شد و دیگر انقلاب نمی کردند، آمریکاییها و نیز کسانی در داخل تحت تأثیر این برداشت غلط سعی دارند انگیزه اصلی نارضایتی مردم را عدم وجود آزادیهای سیاسی و اجتماعی قلمداد کنند و انگیزه های مذهبی و نیز دیگر علل و عوامل را نادیده بگیرند که البته تجربه سالهای قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نادرستی این برداشت را اثبات کرده است.
انقلاب اسلامی
از زمان انقلاب 79-1978 ایران، جهان غرب نسبتا به احتمال انقلاب اسلامی بیمناک بوده است، انقلابی که به نظر نقطه اوج جنبش احیاگری اسلامی در نظر گرفته شده است؛ جنبشی که در نهایت به دنبال تشکیل دولت اسلامی است. با این همه نقشی که انقلاب در پی ایفای آن در جنبش احیاگری اسلامی است به شفافیت مثال انقلاب ایران یا واکنش‌‌های روشنفکرانه به احیاگری جنبش اسلامی نیست.

 

از منظر مودودی و همانطور که در جاهای دیگر در ادبیات جنبش احیاگرانه بیان شده است، مادامی که نظم سیاسی موجود از صحنه خارج نشده است احتمال اینکه دولت اسلامی شکل گیرد بعید است. همانطور که مودودی عنوان داشته «یک درخت لیمو که از ابتدا پرورش و تکامل می‌یابد در نهایت نمی‌‌تواند ناگهان میوه انبه تولید کند». و از آنجایی که هر نظم سیاسی در مقابل تغییر مقاومت می‌کند شیوه‌های عمل مستقیم برای براندازی نظم موجود لازم و ضروری است.
مودودی معتقد است که تاریخ اسلام در هنر نشان می‌دهد که موفقیت دین به کنترل مراکز قدرت وابسته است. کم‌شدن قدرت مسلمانان بعد از «اورنگ زیب» مانع گسترش اسلام و در نهایت باعث سقوط و فروپاشی قدرت مسلمانان در هنر شد. فجایع و مصیبت‌‌های حزب جماعت در سیاست پاکستان بعد از 1947 محدودیت‌های مربوط به انعطاف‌پذیری یک نظم سیاسی سکولار در برابر تقاضاهای اسلام‌گرایانه را به تصویر کشاند و نمایش داد. از نظر مودودی تا زمانی که زمام امور در مراکز قدرت در دست کسانی است که منافع آنها در تضاد با منافع اسلام است نمی‌‌توان به بقایای احیا دولت اسلامی امیدوار بود. بنابراین آنچه که در این شرایط از نظر مودودی ضروری است تغییر کامل در ساختار سیاسی قدرت است.
با این همه گستره و سرعت این تغییر و همچنین حالت و کیفیتی که منطق مودودی در آن در پراکسس حزب جماعت مسلمین خودی جای سوال دارد. مودودی به هیچ وجه به انقلاب خشن علاقه‌ای ندارد و در عوض او به شدت به تعامل با صاحبان قدرت راغب است و بر آن تاکید دارد.
آموزه‌های مودودی به نظر «انقلاب در ساختار اجتماعی» را ضروری می‌شمارد: مادامی که سیستم اجتماعی براساس مفاهیم و برداشت‌‌های غیراخلاقی و الحادی بنا شده است و رهبران آن «مرید شیطان» هستند، گردن نهادن و اطاعت کردن از چنین سیستم و ساختاری خلاف عقل است. اما آنچه که هم‌اکنون در سیاست پاکستان رخ می‌دهد اطاعت حزب جماعت اسلامی از «چنین ساختار سیاسی» است! به واقع اگر جماعت اسلامی موافق خوانشی انقلابی از آموزه‌های مودودی نیست پس چه چیزی فعالیت سیاسی حزب را به پیش می‌برد؟ چگونه حزب ایده تغییر سیاسی کامل و همه‌جانبه مودودی را تفسیر و تعبیر کرده است؟ چه چیزی لازم است تا دولتی اسلامی حاصل شود؟ پرسش‌ها و پاسخ‌ها به درک پیچیده داشتن مودودی از مفهوم انقلاب برمی‌گردد که لزوما همواره همسو و منطبق بر ایده‌های غربی واژه انقلابی نیست.
انقلاب اجتماعی فرآیند تغییر عمیق و اغلب خشونت‌آمیز است و شامل مخالفت کامل با نظم تثبیت‌شده موجود و کنار گذاشتن آن است و معمولا با نابودی نهادهای نظامی و بوروکراتیک نظام قبلی، حذف تمایزات طبقاتی (به‌ویژه انقلاب از نوع مارکسیستی آن)، برطرف شدن موانع فرهنگی برای تغییر اجتماعی و شکل‌گیری نهاد کاملا جدیدی از قدرت، توزیع ثروت و ساختار اجتماعی همراه است. انقلاب زمانی شروع می‌شود که نیروی رقیب و چالش‌گر سیستم موجود دست به سازماندهی برای اقدام عملی می‌زند که در نهایت به فرآیند تغییرات رادیکال ختم می‌شود و آن زمانی است که این نیروها مایلند و قادرند دست به اقدام خشونت‌آمیز بزنند.
اما جماعت هرگز چنین ایده‌ای از انقلاب را نپذیرفته و هرگز هم به دنبال به راه انداختن انقلاب اجتماعی نبوده است. بلکه از هر گونه تغییر اجتماعی خشونت‌آمیز اجتناب ورزیده است و در عوض در مسیر رسیدن به دولت اسلامی از طریق نظم سیاسی اجتماعی موجود است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله    33صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله انقلاب

دانلود پاورپوینت انقلاب فرانسه - 25 اسلاید

اختصاصی از فی موو دانلود پاورپوینت انقلاب فرانسه - 25 اسلاید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت انقلاب فرانسه - 25 اسلاید


دانلود پاورپوینت انقلاب فرانسه - 25 اسلاید

 

 

 

 

 

نمونه ای از اسلایدهای این پاورپوینت را در زیر می بینید:

 

با این حال این تغییرات با آشفتگی‌های خشونت‌آمیزی شامل اعدام‎ها و سرکوبی‌ها در طی دوران حکمرانی وحشت و جنگ‌های انقلابی فرانسه همراه بود. وقایع بعدی که می‌شود آن‌ها را به انقلاب فرانسه ربط داد شامل: جنگ‌های ناپلئونی و بازگرداندن رژیم سلطنتی و دو انقلاب دیگر که فرانسه امروزی را شکل داد است.

برخی معتقدند که اولین جرقه انقلاب، یورش به باستیل بود و در آن زمان نیز مردم هنوز به براندازی سلطنت فکر نمی‌کردند و برخی آغاز آن را ماه مه ۱۷۸۹ (میلادی) می‌دانند. پایان آن را ۱۷۹۵ یا ۱۷۹۹ می‌دانند و برخی سال ۱۸۰۴ که ناپلئون اعلام امپراطوری نمودو گاهی تمام دوره ناپلئون را تا ۱۸۱۵ نیز در جزء انقلاب فرانسه می‌آورند ولی اغلب آغاز عصر ناپلئون را پایان دوره انقلاب می‌شمارند

برای دانلود کل پاپورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت انقلاب فرانسه - 25 اسلاید

دانلود مقاله ریشه های اقتصادی ، سیاسی انقلاب اسلامی ایران

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله ریشه های اقتصادی ، سیاسی انقلاب اسلامی ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 


سخن‌ نخست‌
سخن‌ گفتن‌ و یا نوشتن‌ از انقلاب‌ ایران‌ کار چندان‌ ساده‌ای‌ نیست ‌زیرا نه‌ تنها، همان‌طور که‌ دیگران‌ هم‌ گفته‌اند، هرگونه‌ بررسی‌ و تحلیلی‌از یک‌ واقعه‌ تاریخی‌ عظیم‌ لاجرم‌ از پشت‌ عینک‌ باورها و تفکرات‌تحلیل‌ کننده‌ انجام‌ خواهد شد و چه‌ بسا رنگ‌ و صبغه‌ای‌ از چنین‌برداشتهایی‌ را بخود بگیرد و ناگزیر از جاده‌ واقع‌بینی‌ِ صرف‌ و تحلیل‌منصفانه‌ و بیطرفانه‌ خارج‌ شود، بلکه‌ همچنین‌ بجرأت‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌جوامع‌ جهان‌ سوم‌ نوعاً از یک‌ عارضه‌ همگانی‌ رنج‌ می‌برند و آن‌ ابتلابه‌ یک‌ فضای‌ فرهنگی‌ ـ اجتماعی‌ قبول‌ و یا ردّ کامل‌ آراء موافق‌ یامخالف‌ هریک‌ از رویدادهای‌ اجتماعی‌ ـ تاریخی‌ بوجود آمده‌ در فضای‌اجتماعی‌ آنهاست‌، عادت‌ِ مذمومی‌ که‌ نه‌ تنها بر قضاوتهای‌ تاریخی‌،اجتماعی‌، سیاسی‌، فرهنگی‌، بلکه‌ بر روابط‌ فردی‌ و قضاوتهای‌ شخصی‌آحاد مردم‌ آن‌ جوامع‌ نیز حکمفرماست‌ و همگان‌ بسهولت‌ قضاوتهای‌مثبت‌ و منفی‌ِ ارزشی‌ می‌کنند و بر امری‌ یا صد درصد مهر تأیید وتصدیق‌ می‌زنند و یا اینکه‌ کاملاً آن‌ را رّد و تکذیب‌ می‌کنند، پدیده‌ای‌که‌ در کشورهای‌ اسلامی‌ همجوار خود در مورد قضاوت‌ درباره‌ حرکت‌اخوان‌ المسلمین‌ در مصر، و یا ناسیونالیسم‌ عربی‌ ناصر، یا بقدرت‌رسیدن‌ حزب‌ بعث‌ در عراق‌ و سوریه‌، و بالاخره‌ راجع‌ به‌ انقلاب‌اسلامی‌ ایران‌ بوضوح‌ مشاهده‌ می‌کنیم‌.
و اما در مورد انقلاب‌ عظیم‌ اسلامی‌ ایران‌ و بررسی‌ ریشه‌های‌اقتصادی‌، سیاسی‌ و ... آن‌ مطالب‌ زیادی‌ در ایران‌ و کشورهای‌ غربی‌نوشته‌ شده‌ و حق‌ هم‌ همین‌ بوده‌ است‌، چرا که‌ بنابر سخن‌ آنتونی‌پارسونز، سفیرکبیر انگلیس‌ در ایران‌ در زمان‌ انقلاب‌، انقلاب‌ ایران‌ ازلحاظ‌ عمق‌ و دامنة‌ شمول‌ بسهولت‌ با انقلاب‌ کبیر فرانسه‌ و یا انقلاب‌کبیر روسیه‌، قابل‌ مقایسه‌ است‌ و انقلابی‌ است‌ که‌، بنابر گفته‌ استادشهید مرتضی‌ مطهری‌، بخلاف‌ بسیاری‌ از انقلابات‌ تاریخی‌ دیگر که‌ ازلحاظ‌ تنها یک‌ بُعد اقتصادی‌، یا مذهبی‌، یا سیاسی‌ و غیره‌ اهمیت‌ دارند،دارای‌ ابعاد برجسته‌ گوناگون‌ می‌باشد.
و اما در یک‌ تحلیل‌ کلی‌ از کتب‌ و مقالاتی‌ که‌ راجع‌ به‌ انقلاب‌اسلامی‌ ایران‌ نوشته‌ شده‌ می‌توان‌ تقسیم‌بندی‌ زیر را بدست‌ داد:
الف‌: کتب‌ و مقالاتی‌ که‌ توسط‌ صاحبنظران‌ و علماء و سیاستمداران‌ایرانی‌ ( در داخل‌ و یا خارج‌ کشور) نوشته‌ شده‌اند.
ب‌: کتب‌ و مقالاتی‌ که‌ توسط‌ پژوهشگران‌ و اندیشمندان‌ خارجی‌(عمدتاً غربی‌ و بخصوص‌ آمریکایی‌) به‌ رشته‌ تحریر درآمده‌اند.
از آنجائیکه‌ مجموعه‌ آثار دسته‌ اول‌ عمدتاً از خصیصة‌ تأیید و یاتکذیب‌ کامل‌ که‌ پیش‌ از این‌ گفتیم‌ برخوردارند، لذا در ادامه‌ این‌نوشتار عمده‌ تاکید و ارجاعات‌ خویش‌ را بر روی‌ آثار و نوشته‌های‌علمای‌ مغرب‌ زمین‌ و تحلیل‌ ایشان‌ از علل‌ و عوامل‌ و زمینه‌های‌ وقوع‌انقلاب‌ اسلامی‌ در ایران‌ قرار می‌دهیم‌ تا خدای‌ ناکرده‌ به‌ صفت‌"خودگویی‌ و خودخندی‌" و قضاوت‌ جانبدارانه‌ متهم‌ نشویم‌.
و اما در مورد تحلیل‌ علل‌ و عوامل‌ و ریشه‌های‌ وقوع‌ انقلاب‌اسلامی‌ در ایران‌ مایلیم‌ این‌ عوامل‌ را به‌ سه‌ دسته‌ و یا گروه‌ زیر تقسیم‌کنیم‌، هر چند که‌ این‌ نحوه‌ تقسیم‌بندی‌ به هیچ وجه‌ جامع‌ و مانع‌ نبوده‌ وصرفاً بمنظور تسهیل‌ در پیشبرد بحث‌ می‌باشد.
1. عوامل‌ صنعتی‌ ـ اقتصادی‌.
2. عوامل‌ اجتماعی‌ ـ فرهنگی‌.
3. عوامل‌ سیاسی‌ ـ مذهبی‌.

 

 

 


عوامل‌ صنعتی‌ ـ اقتصادی‌

در بُعد علل‌ و عوامل‌ صنعتی‌ ـ اقتصادی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ بطورکلی‌ دو نظر عمده‌ در مغرب‌ زمین‌ ابراز شده‌ است‌: یکی‌ اینکه‌ وقوع‌انقلاب‌ در ایران‌ به‌ خاطر سرعت‌ بیش‌ از حد و غیر قابل‌ تحمل‌ صنعتی‌کردن‌ جامعه‌ توسط‌ شخص‌ شاه‌ و رژیم‌ پهلوی‌ بوده‌ است‌، و دیگری‌اینکه‌، سوای‌ سایر مسائل‌ و مشکلات‌ فرهنگی‌، اجتماعی‌، سیاسی‌، ومذهبی‌، حتی‌ خود این‌ صنعتی‌ کردن‌ و یا به‌ اصطلاح‌ امروزی‌ نوسازی‌صنعت‌ ایران‌ و به‌ تبع‌ آن‌ رشد و شکوفایی‌ اقتصادی‌ کشور در دوران‌حکومت‌ پهلوی‌ دستخوش‌ مشکلات‌ و چالشهای‌ جدی‌ بوده‌ است‌.
طبیعی‌ است‌ که‌ ما با نظر اول‌، هر چند معدود طرفدارانی‌ هم‌ در بین‌علماء و متفکرین‌ مغرب‌ زمین‌ دارد، بهیچوجه‌ نمی‌توانیم‌ موافقت‌ داشته‌باشیم‌. چرا که‌ وقتی‌ نویسنده‌ای‌ مثل‌ امین‌ سِیْکَل‌ (Amin Saikal)می‌نویسد:
«در نتیجه‌، به‌ خوبی‌ روشن‌ شد که‌ سیاستهای‌ کلی‌ شاه‌ در زمینه‌ توسعه‌اقتصادی‌ ـ صنعتی‌ و نظامی‌ در حدی‌ است‌ که‌ بالاتر از قدرت‌ جذب‌ایرانیان‌، در آن‌ سطح‌ که‌ شاه‌ پیش‌بینی‌ کرده‌ بود قرار دارد.»
پذیرش‌ سخن‌ وی‌ بدین‌ معناست‌ که‌ تصور کنیم‌ در آن‌ زمان‌ عموم‌ ویا اکثریت‌ مردم‌ ایران‌ افرادی‌ عقب‌مانده‌ و غیر آشنا به‌ مفاهیم‌ نوین‌صنعتی‌سازی‌ و توسعه‌ اقتصادی‌ بوده‌اند و لذا از درک‌ ماهیت‌ سیاستهای‌مثبت‌ رژیم‌ عاجز مانده‌ و در مقابل‌ آن‌ به‌ مقاومت‌ و مخالفت‌برخاسته‌اند. در حالی‌ که‌ حقیقتاً چنین‌ نبوده‌ و بلکه‌ بطوریکه‌ ذیلاًخواهیم‌ دید برنامه‌های‌ مزبور بشدت‌ توام‌ با مفاسد و نابهنجاریهای‌ متعددبوده‌اند و همین‌ نیز زمینه‌ مخالفت‌ و بالمآل‌ انقلاب‌ مردم‌ را فراهم‌ آورده‌است‌. و اما اشکالات‌ عمده‌ای‌ که‌ در نگاه‌ اول‌ در برنامه‌های‌ توسعه‌صنعتی‌ ـ اقتصادی‌ شاه‌ بچشم‌ می‌خورند عبارتند از:

1. سوءاستفاده‌های‌ کلان‌ مادی‌
بنظر می‌رسد دامنه‌ سوءاستفاده‌های‌ مالی‌ درباره‌ اطرافیان‌ شاه‌، وصاحبان‌ قدرت‌ و نفوذ در دستگاه‌ پهلوی‌ از کل‌ پروژه‌های‌ صنعتی‌،کشاورزی‌، ساختمانی‌، راهسازی‌ و نظامی‌ زمان‌ رژیم‌ گذشته‌ تا آن‌ حدگسترده‌ و وسیع‌ بوده‌ است‌ که‌ نه‌ تنها از دید هیچ‌ یک‌ از پژوهشگران‌خارجی‌ که‌ علل‌ و عوامل‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ را بررسی‌ کرده‌اند پنهان‌نمانده‌ است‌، بلکه‌ حتی‌ خواص‌ اطرافیان‌ و نزدیکان‌ شاه‌ سابق‌ نیز اجباراًبه‌ آن‌ اعتراف‌ کرده‌اند، چنانچه‌ اشرف‌ پهلوی‌ درکتاب‌ "چهره‌ها درآیینه‌"(ص‌ 103) و پرویز راجی‌ در کتاب‌ "خاطرات‌ آخرین‌ سفیرشاه‌ در لندن‌" (صص‌ 186، 230، 269، و غیره‌) بدان‌ اشاره‌ کرده‌اند.علاوه‌ بر این‌، خود شاه‌ نیز در کتاب‌ "پاسخ‌ به‌ تاریخ‌"چنین‌ مطلبی‌ رااذعان‌ می‌کند. آنتونی‌ پارسونز سفیر کبیر انگلیس‌ نیز در خاطرات‌ دوران‌سفارت‌ خود در ایران‌ که‌ مصادف‌ با سالهای‌ انقلاب‌ بوده‌ است‌ در ذکرعوامل‌ سقوط‌ رژیم‌ پهلوی‌ از استبداد، فساد مالی‌، سرکوب‌، و خشونت‌رژیم‌ نام‌ می‌برد و در جای‌ دیگری‌ (ص‌ 28 کتاب‌ فوق‌الذکر)می‌گوید که‌ بیشترین‌ موارد فساد مالی‌ مربوط‌ به‌ خانواده‌ پهلوی‌ ودربارشاه‌ بود.

2. اسراف‌ و تبذیر
از جمله‌ نارسائیهای‌ اقتصادی‌ که‌ ناظران‌ و پژوهشگران‌ خارجی‌ درمورد نحوه‌ اجرای‌ پروژه‌های‌ صنعتی‌ دوران‌ رژیم‌ گذشته‌ ذکر کرده‌اندیکی‌ هم‌ مسأله‌ اسراف‌ و تبذیر در هزینه‌ انجام‌ پروژه‌ها و یا بعضی‌ ازبرنامه‌های‌ دربار پهلوی‌ نظیر برگزاری‌ جشنهای‌ دو هزار و پانصد ساله‌شاهنشاهی‌ و نظایر آنها می‌باشد به‌گونه‌ای‌ که‌ بنابر نقل‌ یکی‌ از این‌منابع‌ مطالعاتی‌، گاهی‌ هزینه‌ صوری‌ اجرای‌ یک‌ طرح‌ و یا پروژه‌ صنعتی‌به‌ چندین‌ برابر هزینه‌ واقعی‌ آن‌ بالغ‌ می‌گردید. بدیهی‌ است‌ وقتی‌هیچگونه‌ بازرسی‌ و رسیدگی‌ حقیقی‌ نسبت‌ به‌ درآمد و مخارج‌ و درنتیجه‌ ثروت‌ هنگفت‌ دربارپهلوی‌ وجود نداشت‌ و سیستم‌ حکومتی‌ وسیاسی‌ آن‌ روز ایران‌ به‌ کسی‌ اجازه‌ نمی‌داد تا در این‌ زمینه‌ها اظهار نظر،چه‌ رسد به‌ تحقیق‌ و تفحّص‌، نماید و سررشته‌ مصرف‌ درآمد کشور وبیت‌المال‌ عمومی‌ یکسره‌ در دست‌ شاه‌ و دربار و عده‌ای‌ از وزراء ووکلای‌ مطیع‌ آنها بود، باید هم‌ انتظار داشت‌ که‌ از محل‌ّ اینگونه‌درآمدها، دربار پهلوی‌ و بویژه‌ شخص‌ رضاخان‌ و بعدها پسرش‌محمدرضا صاحب‌ ثروتهای‌ بادآورده‌ کلانی‌ شده‌ باشند که‌ تعجب‌ همه‌ناظران‌ خارجی‌ اوضاع‌ ایران‌ در زمان‌ پهلوی‌ها را برانگیخته‌ است‌.

3. اختلاف‌ طبقاتی‌
از موارد دیگری‌ که‌ پژوهشگران‌ غربی‌ راجع‌ به‌ نارسائیهای‌ اقتصادی‌و اجتماعی‌ حاصل‌ از برنامه‌های‌ نوسازی‌ و صنعتی‌ شدن‌ جامعه‌ ایران‌ دردوران‌ پهلوی‌ ذکر کرده‌اند مسأله‌ ایجاد فاصله‌ عمیق‌ طبقاتی‌ در جامعه‌ایران‌ در عهد پهلوی‌ است‌، بطوری‌ که‌ در هر دو کتاب‌ "ریشه‌های‌انقلاب‌" و "ایران‌ در فاصله‌ دو انقلاب‌"، یکی‌ از دلایل‌ عمده‌ نارضایتی‌مردم‌ در زمان‌ حکومت‌ پهلوی‌ شکاف‌ و اختلاف‌ عظیم‌ طبقاتی‌ بین‌معدودی‌ اقشار بسیار غنی‌ و مرفّه‌ جامعه‌ و اکثریت‌ عظیم‌ توده‌ مردم‌ ذکرمی‌شود، چرا که‌ ـ به‌ زعم‌ ایشان‌ ـ نحوه‌ توزیع‌ درآمدهای‌ ملّی‌ در دوران‌رژیم‌ پهلوی‌ آشکارا غیر عادلانه‌ بوده‌ است‌. خانم‌ پروفسور کِدی‌استاد تاریخ‌ دانشگاه‌ لوس‌آنجلس‌ آمریکا در این‌ زمینه‌ بیان‌ می‌دارد:
«بنظر می‌رسد هیچگونه‌ شکی‌ وجود نداشته‌ باشد که‌ اصلاحات‌رضاشاه‌ عمدتاً از جیب‌ طبقات‌ محروم‌ و به‌ نفع‌ یک‌ طبقه‌ برگزیده‌کوچک‌ بود.»
ناگفته‌ نگذاریم‌ که‌ در بعضی‌ از آثاری‌ که‌ اخیراً از طرف‌ بعضی‌ ازوابستگان‌ رژیم‌ پهلوی‌ در غرب‌ انتشار یافته‌ ادعا شده‌ که‌ فاصله‌ طبقات‌فقیر و غنی‌ در زمان‌ حکومت‌ اسلامی‌ از گذشته‌ بدتر شده‌ است‌، امااز آنجا که‌ سخن‌ ایشان‌ بر هیچ‌ گزارش‌ آماری‌ قابل‌ اعتمادی‌ مبتنی‌ نشده‌و صرفاً بطور مبهمی‌ گفته‌ شده‌ «طبق‌ گزارشات‌ وزارت‌ برنامه‌ و بودجه‌»،لذا بنظر ما چندان‌ قابل‌ اعتنا نمی‌باشد.

4. وابستگی‌ صنعتی‌ ـ اقتصادی
از جمله‌ ایرادات‌ عمده‌ای‌ که‌ می‌توان‌ به‌ برنامه‌های‌ توسعه‌ صنعتی‌ ـاقتصادی‌ رژیم‌ گذشته‌ گرفت‌ این‌ واقعیت‌ است‌ که‌ بیشتر پروژه‌های‌بزرگ‌ اجراء شده‌ نوعاً طوری‌ نبودند که‌ بنیه‌ و بنیانهای‌ صنعتی‌ ـاقتصادی‌ ایران‌ را تقویت‌ و در طول‌ زمان‌، این‌ مملکت‌ را از نظر صنعتی‌و پروژه‌های‌ زیربنایی‌ مستقل‌ و خودکفا سازند، کاری‌ که‌ کشورهایی‌ مثل‌ژاپن‌ در دهه‌ سالهای‌ 1950 میلادی‌ (پس‌ از پایان‌ جنگ‌ و در حقیقت‌شکست‌ فاحش‌ ژاپن‌ در جنگ‌) و کره‌ جنوبی‌ در دهه‌ سالهای‌ 1970میلادی‌ (به‌ تقلید از ژاپن‌) و مالزی‌ و اندونزی‌ در دهه‌ سالهای‌ 1980میلادی‌ (به‌ تقلید از کره‌) انجام‌ دادند و از بسیاری‌ جهات‌ خود را در زمره‌کشورهای‌ صنعتی‌ و نیمه‌ صنعتی‌ قرار دادند (در صنایع‌ سنگین‌،کشتی‌سازی‌، هواپیماسازی‌، خودروسازی‌، ساخت‌ ماشین‌ آلات‌ سنگین‌صنعتی‌، سواری‌ و غیره‌) کاری‌ که‌ بحمدالله‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌اسلامی‌ تا حدود زیادی‌ در جمهوری‌ اسلامی‌ شروع‌ شده‌ وسرمایه‌گذاری‌ روی‌ تحقیقات‌ صنعتی‌ و اجرای‌ پروژه‌های‌ بزرگ‌ ملی‌نظیر ساخت‌ ماشین‌آلات‌ صنعتی‌، طراحی‌ ساخت‌ خودرو، کشتی‌سازی‌،ساخت‌ تسلیحات‌ سنگین‌ دفاعی‌، هواپیما سازی‌ و غیره‌ آغاز شده‌ است‌.به‌ هر تقدیر با ضِرس‌ِ قاطع‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ بجهت‌ وابستگی‌ شدیدحکومت‌ پهلوی‌ به‌ قدرتهای‌ استعماری‌ غربی‌، و از طرفی‌ وابستگی‌ آن‌قدرتها به‌ صهیونیسم‌ بین‌الملل‌ و جانبداری‌ کامل‌ از اسرائیل‌، غربیان‌هرگز نمی‌گذاشتند و نگذاشتند هم‌ که‌ ایران‌ زمان‌ شاه‌ به‌ یک‌ قدرت‌مستقل‌ صنعتی‌، نظامی‌، و... منطقه‌ تبدیل‌ شود و از این‌ لحاظ‌، هرچندبطور بالقوه‌، روزی‌ بتواند به‌ عنوان‌ یک‌ کشور مسلمان‌ در برابر اسرائیل‌قدعلم‌ کند، هدفی‌ که‌ هنوز هم‌ بشدت‌ بدنبال‌ آن‌ هستند. لذا، به‌ قول‌خانم‌ نیکی‌ کدی‌ مورخ‌ مشهور آمریکایی‌ و استاد دانشگاه‌ کالیفرنیا درلوس‌ آنجلس‌ (UCLA) پروژه‌های‌ صنعتی‌ ـ اقتصادی‌ِ زمان‌ شاه‌طرحهای‌ بی‌جهت‌ بزرگی‌ بودند که‌ چندان‌ مطابق‌ شرایط‌ ایران‌ طراحی‌نشده‌ بودند و در حد اسراف‌گران‌ و پرخرج‌ بودند، و بطور عمده‌ نیز جزناکامی‌ اقتصادی‌ ببار نمی‌آوردند. لازم‌ به‌ یادآوری‌ نیست‌ که‌ این‌درست‌ همان‌ کاری‌ است‌ که‌ امروزه‌ قدرتهای‌ غربی‌ و در رأس‌ آن‌آمریکا با سرمایه‌گذاریهای‌ صنعتی‌ کشورهایی‌ مثل‌ کویت‌، قطر،عربستان‌، امارات‌ و غیره‌ می‌کنند و متاسفانه‌ برادران‌ عرب‌ ما هم‌ متوجه‌مطلب‌ نیستند و ارز و سرمایه‌های‌ داخلی‌ خود را عملاً دور می‌ریزند، ویا حداقل‌ اینکه‌ بصورتی‌ مصرف‌ می‌کنند که‌ هرگز آنان‌ را مثل‌ هند،ژاپن‌، چین‌ و یا کره‌ جنوبی‌ یک‌ کشور صنعتی‌ نخواهد کرد، چنانچه‌خانم‌ کدِی‌ منصفانه‌ اذعان‌ می‌نماید که‌ پروژه‌های‌ صنعتی‌ زمان‌ شاه‌ بیشترجنبه‌ نمایشی‌ داشته‌ و به‌ همراه‌ اسلحه‌های‌ فوق‌ پیچیده‌ و گرانی‌ که‌خریداری‌ می‌شد و نیز کالاهای‌ لوکس‌ و تجملی‌ مصرفی‌، اتکای‌اقتصادی‌ ایران‌ به‌ غرب‌ را بشدت‌ افزایش‌ می‌داد و منافع‌ آنها عمدتاً به‌جیب‌ شرکتهای‌ آمریکایی‌ می‌رفت‌.
در جمعبندی‌ این‌ بحث‌ اجازه‌ بفرمایید باز هم‌ از کلام‌ این‌ اندیشمندغربی‌ استمداد بگیریم‌ که‌ می‌گوید:
«عدم‌ تقسیم‌ درآمد که‌ به‌ نحو آشکار و وسیعی‌ غیر عالادنه‌ بود،احتمالاً بیشتر به‌ نارضایتی‌ روبه‌ رشد مردم‌ دامن‌ می‌زد تا عامل‌استانداردی‌ که‌ در غرب‌ گفته‌ می‌شود، یعنی‌ صنعتی‌ کردن‌ سریع‌جامعه‌.»

 

عوامل‌ اجتماعی‌ ـ فرهنگی‌

شاید اگر گفته‌ شود که‌ نقش‌ عوامل‌ اجتماعی‌ ـ فرهنگی‌ در وقوع‌انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ بیشتر از عوامل‌ اقتصادی‌ ـ صنعتی‌ بوده‌ است‌ سخن‌چندان‌ گزافی‌ نبوده‌ باشد، چرا که‌ ملت‌ ایران‌ و بویژه‌ روشنفکران‌ وفرهیختگان‌ و اهل‌ ادب‌ و فرهنگ‌ و مصلحین‌ اجتماعی‌ و دلسوختگان‌فرهنگی‌، از اینکه‌ می‌دیدند جامعه‌ و مردم‌ ایران‌ بشدت‌ سنن‌ و ارزشهای‌اجتماعی‌، قومی‌ و فرهنگی‌ ـ مذهبی‌ خویش‌ را از دست‌ می‌دهند و باشتاب‌ در جهت‌ نوعی‌ الیناسیون‌ فرهنگی‌ و به‌ تعبیر مرحوم‌ آل‌احمدغربزدگی‌ پیش‌ می‌روند بشدت‌ نگران‌ و متأثر بودند، مطلبی‌ که‌ نه‌ تنهامحل‌ توجه‌ و نگرانی‌ اندیشمندان‌ داخلی‌، اعم‌ از روشنفکر و روحانی‌بود، بلکه‌ همچنین‌ علما و اندیشمندان‌ خارجی‌ نیز نسبت‌ به‌ آن‌ نگران‌و حساس‌ شده‌ بودند. در داخل‌ ایران‌، روشنفکر دلسوزی‌ چون‌آل‌احمد، "در خدمت‌ و خیانت‌ روشنفکران‌" را می‌نوشت‌، و مرحوم‌دکتر شریعتی‌ "بازگشت‌ به‌ خویش‌" را مطرح‌ می‌کرد و از چهره‌های‌برجسته‌ای‌ چون‌ سلمان‌ و مقداد و ابوذر سخن‌ می‌گفت‌، و استاد شهیدمرتضی‌ مطهری‌، در مقابل‌ زمزمه‌های‌ غرب‌پذیری‌ و تغییر خط‌ و زبان‌ ونفی‌ حجاب‌ اسلامی‌ از ناحیه‌ روشنفکران‌ و اساتید خودباخته‌ یا خودفروخته‌ای‌ چون‌ تقی‌زاده‌ و پورداود و دیگران‌، "خدمات‌ متقابل‌ اسلام‌ وایران‌" و "مسأله‌ حجاب‌" را به‌ رشته‌ تحریر درمی‌آوردند و از فرهنگ‌دینی‌ و احساسات‌ ملی‌ ـ مذهبی‌ اقوام‌ ایرانی‌ در مقابل‌ تهاجم‌ فرهنگی‌خارجی‌ در حدّ توان‌ دفاع‌ می‌کردند و، در خارج‌ از ایران‌ هم‌، هراندازه‌روشنفکران‌ و اندیشمندان‌ ایرانی‌ مقیم‌ خارج‌ از کشور یا ایران‌ شناسان‌ واسلامشناسان‌ خارجی‌ مانند حامد الگار و دیگران‌ توجه‌ می‌دادند که‌لازمة‌ نوسازی‌ و رشد صنعتی‌ ـ اقتصادی‌ یک‌ جامعه‌ الزاماً تغییر ساختارفرهنگی‌ ـ مذهبی‌ آن‌ نیست‌، این‌ سخن‌ حق‌ به‌ گوش‌ شاه‌ و اطرافیان‌ وی‌نمی‌رفت‌ و بدون‌ توجه‌ به‌ رشد و شکوفایی‌ جوامعی‌ سنتی‌ مانند ژاپن‌ که‌با حفظ‌ همه‌ سنن‌ و ارزشهای‌ دینی‌ (شینتوئی‌ ـ بودایی‌) و فرهنگی‌ خود به‌پیشرفتهای‌ چشمگیری‌ نائل‌ شده‌ بودند، و صرفاً به‌ تقلید از آتاتورک‌ درترکیه‌ که‌ به‌ زعم‌ خود لازمه‌ نوسازی‌ جامعه‌ ترک‌ را پشت‌ پازدن‌ به‌ همه‌سنن‌ و ارزشهای‌ دینی‌ دیده‌ بود، به‌ کار اسلام‌زدایی‌ و فرهنگ‌ ستیزی‌خود ادامه‌ می‌دادند. البته‌ در بعد اجتماعی‌ مسأله‌ اختناق‌ سیاسی‌، فشار وشکنجه‌ مخالفین‌، استبداد کامل‌ حکومتی‌، و نفی‌ حقوق‌ فردی‌ واجتماعی‌ شهروندان‌ نیز مطرح‌ بود که‌ در بخش‌ بعدی‌ کلام‌ به‌ آنهاخواهیم‌ پرداخت‌.

 

عوامل‌ سیاسی‌ ـ مذهبی‌

در بحث‌ از عوامل‌ اجتماعی‌ ـ فرهنگی‌ گفتیم‌ که‌ نقش‌ آن‌ عوامل‌ دروقوع‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ یقیناً از عوامل‌ صنعتی‌ ـ اقتصادی‌ بیشتر بود.اکنون‌ این‌ سخن‌ را توسعه‌ داده‌ و می‌گوئیم‌ در وقوع‌ انقلاب‌، و بویژه‌پیروزی‌ نسبتاً سهل‌ و سریع‌ آن‌، عوامل‌ سیاسی‌ ـ مذهبی‌ بالاترین‌ نقش‌ رابر عهده‌ داشتند، چنانچه‌ متفکرین‌ و اندیشمندان‌ خارجی‌ ناظر بر اوضاع‌ایران‌ در زمان‌ حکومت‌ پهلوی‌ نیز بر این‌ نکته‌ وقوف‌ کامل‌ داشته‌ و چنین‌اظهار نظر کرده‌اند که‌، "انقلاب‌ ایران‌ از این‌ جهت‌ بوقوع‌ پیوست‌ که‌شاه‌ در سطح‌ اقتصادی‌ ـ صنعتی‌ به‌ پیشرفت‌ و نوسازیهائی‌ دست‌ زد، امادر جهت‌ نوسازی‌ در سطح‌ سیاسی‌ ناکام‌ ماند»، و یا این‌ سخن‌ فیشرمحقق‌ آمریکایی‌ که‌ می‌گوید، "دلایل‌ انقلاب‌ و زمان‌ وقوع‌ آن‌ به‌ خاطرمسائل‌ اقتصادی‌ و سیاسی‌ بود، اما شکل‌ انقلاب‌ و سرعت‌ اجرای‌ آن‌مدیون‌ سنت‌ اعتراض‌ مذهبی‌ مردم‌ بود."
قبلاً از قول‌ خانم‌ نیکی‌ کدی‌ مورخ‌ آمریکایی‌، گفتیم‌ که‌ به‌ زعم‌ایشان‌، "عدم‌ تقسیم‌ درآمدها که‌ به‌ نحو آشکار و گسترده‌ای‌ غیرعادلانه‌بود احتمالاً بیشتر به‌ نارضایی‌ رو به‌ رشد مردم‌ دامن‌ می‌زد تا عامل‌استانداردی‌ که‌ در غرب‌ گفته‌ می‌شود، یعنی‌ صنعتی‌ کردن‌ سریع‌ جامعه‌ایران‌ توسط‌ رژیم‌"، اما اکنون‌ می‌خواهیم‌ بر این‌ گفته‌ ایشان‌ بیفزایم‌که‌ از نظر ما، و بسیاری‌ دیگر از تحلیگران‌ اوضاع‌ ایران‌ در زمان‌ پهلوی‌،اگر استبداد مطلق‌ سیاسی‌ و از آن‌ بدتر، روحیه‌ اسلام‌ستیزی‌ رضاخان‌ وپسرش‌ محمدرضا وجود نمی‌داشت‌ شاید هرگز در ایران‌، انقلابی‌ بوقوع‌نمی‌پیوست‌. چون‌ در این‌ زمینه‌ سردمداران‌ ایرانی‌ انقلاب‌، و بویژه‌شخص‌ امام‌خمینی‌(ره‌) رهبر کبیر انقلاب‌، به‌ تفصیل‌ سخن‌ گفته‌اند اجازه‌بفرمایید بسط‌ مقال‌ را صرفاً از زبان‌ محققین‌ و اندیشمندان‌ خارجی‌ دنبال‌کنیم‌ تا شائبه‌ دفاع‌ یکجانبه‌ از ناحیه‌ طرفداران‌ انقلاب‌ در ذهن‌ کسی‌بوجود نیاید و از ناحیه‌ طرفداران‌ احتمالی‌ رژیم‌ گذشته‌ نیز به‌ تعصب‌ وزیاده‌ روی‌ متهم‌ نشویم‌. تقریباً همه‌ نویسندگان‌ خارجی‌ انقلاب‌، بلااستثناء، وجود سرکوب‌ و اختناق‌ شدید سیاسی‌ در دوران‌ شاه‌ را به‌صراحت‌ مورد تاکید قرار داده‌اند. همچنین‌ آنان‌ به‌ تفصیل‌ از دوپدیدة‌ شوم‌ شکنجه‌ و زیر پا گذاشتن‌ مستمر حقوق‌ بشر سخن‌ به‌میان‌ آورده‌اند. البته‌ شخص‌ شاه‌، تا آخرین‌ روزهای‌ حیات‌ خویش‌،وجود هرگونه‌ شکنجه‌ در دوران‌ حکومتش‌ را نفی‌ می‌کرد، اما این‌ادعای‌ بی‌پایه‌ای‌ است‌ که‌ از ناحیه‌ هیچ‌ فرد عاقلی‌ قابل‌ پذیرش‌ نیست‌،چرا که‌ علاوه‌ بر صدها و هزاران‌ نمونه‌ شاهد عینی‌ بر این‌ قضیه‌ که‌ خیلی‌از آنها هنوز هم‌ در قید حیات‌ می‌باشند، از جمله‌ راقم‌ این‌ سطور که‌ درسالهای‌ دهه‌ 1350 شمسی‌ در زندان‌ کمیته‌ شاهد این‌ مطلب‌ بوده‌ام‌،گستردگی‌ مطلب‌ درحدّی‌ بود که‌ حتی‌ حامیان‌ خارجی‌ و داخلی‌ شاه‌ ودربار پهلوی‌ نیز حقیقتاً قادر به‌ کتمان‌ آن‌ نبودند.
در مورد نیّات‌ و عملکرد دینی‌ ـ مذهبی‌ رژیم‌ پهلوی‌، اعم‌ از دوران‌حکومت‌ پهلوی‌ پدر و یا پسر، نیز وضع‌ تقریباً بهمین‌ منوال‌ است‌. بدین‌معنا که‌ همه‌ ناظران‌ و پژوهشگران‌ خارجی‌ بر مقاصد ایشان‌ در زمینه‌اسلام‌ زدایی‌ و مخالفت‌ جدی‌ با نهادهای‌ دینی‌ ـ مذهبی‌ جامعه‌ مهرتأیید زده‌اند مطلبی‌، که‌ از فرط‌ آشکار بودن‌، تلویحاً مورد تاییدشخص‌ شاه‌ نیز قرار گرفته‌ است‌. هرچند برای‌ کسانی‌ که‌ با تاریخ‌معاصر ایران‌ در دوران‌ پهلوی‌ و بخصوص‌ تاریخ‌ انقلاب‌ از پانزدهم‌خرداد 1342 به‌ اینطرف‌ تا حدودی‌ آشنا هستند بیان‌ علل‌ و عوامل‌مذهبی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ ممکن‌ است‌ تکراری‌ و ملالت‌آور بنماید،از آنجائیکه‌ یقیناً بخش‌ عمده‌ای‌ از خوانندگان‌ این‌ مقالات‌ را نسل‌ جوان‌و معاصر میهن‌ اسلامی‌ تشکیل‌ خواهند داد که‌ به‌ اقتضای‌ سن‌ و جوانی‌ درکوران‌ اقدامات‌ ضدمذهبی‌ پهلوی‌ها ـ پدر و پسر ـ نبوده‌اند، و مسلماًچیزی‌ از واقعه‌ مسجد گوهر شاد، کشف‌ حجاب‌، حمله‌ به‌ صحن‌ مقدس‌حضرت‌ معصومه‌(س‌) در قم‌ در زمان‌ رضاخان‌، و یا واقعه‌ 15 خرداد وحمله‌ به‌ مدرسه‌ فیضیه‌ قم‌ در زمان‌ محمدرضا و یا برگزاری‌ جشن‌ تولدزرتشت‌ در دربار پهلوی‌ در ظهر رمضان‌ را در یاد و خاطره‌ خویش‌ندارند، شاید تکرار مختصر بعضی‌ از این‌ حوادث‌، آن‌ هم‌ صرفاً به‌استناد منابع‌ خارجی‌ که‌ ما را در مظان‌ اتهام‌ مبالغه‌ و زیاده‌گویی‌ قرارندهد، خالی‌ از پند و عبرت‌ نباشد.
چنانچه‌ می‌دانیم‌ شاه‌ عادت‌ داشت‌ علمای‌ مذهبی‌ را "مرتجع‌" ومبارزه‌ اسلامی‌ را "ارتجاع‌ سیاه‌" بخواند و ادعا کند که‌ این‌ "ارتجاع‌سیاه‌" با "ارتجاع‌ سرخ‌" ـ که‌ منظورش‌ همان‌ کمونیستها بود ـ همدست‌ وهمداستان‌ شده‌ تا جلوی‌ نوسازیهای‌ او رابگیرد. اتهامی‌ که‌ از بس‌تکرارشده‌ بود مورد توجه‌ و بیان‌ ناظران‌ خارجی‌ اوضاع‌ آن‌ روز ایران‌نیز قرار گرفته‌ بود. از همین‌ جهت‌ هم‌ آیت‌الله‌ العظمی‌ خمینی‌ که‌ درآن‌ زمان‌ عملاً رهبری‌ نهضت‌ دینی‌ مبارزه‌ بر علیه‌ شاه‌ را در دست‌داشت‌ به‌ مناسبتهای‌ مختلف‌ مکرراً می‌فرمود:
«ما مخالف‌ هیچگونه‌ پیشرفت‌ و یا نوسازی‌ جامعه‌ نیستیم‌، بلکه‌مخالف‌ استبداد سیاسی‌، شکنجه‌ و قتل‌ و اعدامها می‌باشیم‌.»
و یا اینکه‌،
«ما به‌ دنبال‌ آزادی‌، دموکراسی‌ و اجرای‌ واقعی‌ قانون‌ اساسی‌ هستیم‌و از این‌ جهت‌ است‌ که‌ ما را مرتجعین‌ سیاه‌ می‌خوانند.»
و یا اینکه‌،
«ما مخالف‌ استعمار هستیم‌ و نه‌ مخالف‌ تمدن‌.»
اما این‌ اتهام‌ بی‌اساس‌ نه‌ تنها در داخل‌ ایران‌ چندان‌ کسانی‌ را گول‌نمی‌زد، بلکه‌ خارجیان‌ نیز با امام‌ خمینی‌ همداستان‌ بودند و جملگی‌ درآثار خویش‌ اینگونه‌ اقدامات‌ ضد مذهبی‌ شاه‌ را نکوهش‌ می‌کردند.چنانچه‌ میکائیل‌ فیشر، محقق‌ آمریکایی‌ که‌ آثار متعددی‌ را در زمینه‌انقلاب‌ ایران‌ به‌ رشته‌ تحریر در آورده‌، می‌نویسد:
«مخالفت‌ مذهبی‌ مردم‌ با حکومت‌ صرفاً تمسک‌ متعصبانه‌ آنها به‌ یک‌سلسله‌ اصول‌ و عقاید قدیمی‌ مردم‌ به‌ گذشته‌ها نبود ـ آن‌ طوری‌ که‌شاه‌ می‌خواست‌ به‌ همگان‌ بقبولاند ـ و بلکه‌ در این‌ مخالفت‌، حرفها ومطالب‌ منطقی‌ بسیاری‌ خوابیده‌ بود.»
نویسندگان‌ خارجی‌ نیز به‌ نوبه‌ خود، رویدادهای‌ ضد مذهبی‌ چون‌حمله‌ رضاشاه‌ به‌ مسجد گوهرشاد و در نتیجه‌ کشتار صدها نفر از مردم‌بی‌دفاع‌ و بیگناه‌، غیرقانونی‌ اعلام‌ کردن‌ حجاب‌ توسط‌ حکومت‌رضاشاه‌ و در نتیجه‌ کشف‌ حجاب‌ در ایران‌ پس‌ از اینکه‌ اینکار توسط‌آتاتورک‌ در ترکیه‌ انجام‌ شده‌ بود و بسیاری‌ مخالفتهای‌ دیگر باعلمای‌ دینی‌ و سنتهای‌ مذهبی‌ را مورد توجه‌ قرار داده‌اند، بطوریکه‌اکثر ایشان‌ معتقدند رضاشاه‌ فردی‌ به‌ غایت‌ ضد آخوند بود که‌ بی‌میلی‌خویش‌ را از طایفه‌ روحانیت‌ بهیچوجه‌ کتمان‌ نمی‌کرد. در زمان‌حکومت‌ پهلوی‌ پسر نیز وضع‌ بهیچوجه‌ از گذشته‌ بهتر نبود. او که‌ مثل‌پدر، بشدت‌ مخالف‌ اسلام‌ و روحانیت‌ بود و در این‌ راه‌ افراد خارجی‌و یا اقلیتهای‌ مذهبی‌ و بویژه‌ بهائیان‌ را بر هموطنان‌ مسلمان‌ خویش‌ترجیح‌ می‌داد، در زمان‌ حکومت‌ خویش‌ فشار زیادی‌ بر مدارس‌ علوم‌دینی‌ وارد ساخته‌، بمنظور تضعیف‌ سابقه‌ دینی‌ جامعه‌ و جشنهای‌مهمل‌ و پرهزینه‌ دو هزار و پانصدمین‌ سال‌ شاهنشاهی‌ را عَلَم‌ کرده‌ واز همه‌ بدتر اینکه‌ در کمال‌ کژفهمی‌ و بی‌توجهی‌ تقویم‌ اسلامی‌ ملی‌ایرانیان‌ را که‌ بر مبدأ هجری‌ شمسی‌ قرار داشت‌ به‌ مبدأی‌ موهومی‌ ـزمان‌ سلطنت‌ کوروش‌ کبیر پادشاه‌ هخامنشی‌ بر ایران‌ که‌ تاریخ‌ دقیق‌ آن‌بهیچوجه‌ معلوم‌ نیست‌ ـ برگردانید. کاری‌ که‌ بنابر سخن‌ آنتونی‌ پارسونز،اقدام‌ نامعقول‌ و سبکسرانه‌ دیگری‌ علیه‌ معتقدات‌ مذهبی‌ مردم‌ ایران‌زمین‌ بود. و چنان‌ ناپخته‌ و نسنجیده‌ بود که‌ تقریباً همه‌ مردم‌ را مجاب‌ساخت‌ که‌ شاه‌ درصدد ریشه‌کن‌ کردن‌ اسلام‌ می‌باشد. آبراهامیان‌می‌نویسد:
«در دوران‌ معاصر، کمتر رژیمی‌ در سرتاسر عالم‌ تا آن‌ حدّ احمق‌ بوده‌است‌ که‌ تقویم‌ مذهبی‌ مردم‌ خویش‌ را به‌ دور افکند.»

 

انقلاب‌اسلامی‌ و لزوم‌تدوین‌ و تاسیس‌علوم‌ انسانی‌ و اجتماعی‌ جدید
چون‌ در تفکر مکتب‌ اسلام‌، انسان‌ به‌ تمام‌ وجود در ارتباط‌ با حقیقت‌است‌ ـ نه‌ فقط‌ با معرفت‌ علمی‌ و ذهنی‌ که‌ تنها یکی‌ از مراتب‌ شناخت‌ و هستی‌است‌. ـ علم‌ و شناخت‌ و مباحث‌ هستی‌ شناسی‌ پیوند و ارتباط‌ عمیق‌ با «عمل‌ وواقعیت‌» و در نتیجه‌ «زندگی‌»، «جامعه‌» و «تاریخ‌» انسانی‌ دارد. از این‌ رولازمه‌ شناخت‌ فلسفی‌ و هستی‌ شناختی‌، تبیین‌ ارتباط‌ آن‌ با «عمل‌» و «واقعیت‌عینی‌» و زندگی‌ انسانی‌، با تمام‌ ابعاد گوناگون‌ و بنیادین‌ آن‌ می‌باشد و چون‌انسان‌ عضوی‌ از یک‌ جامعه‌ است‌، تفکّر فلسفی‌ ناگزیر پیوندی‌ تنگاتنگ‌ ووجودی‌ با عرصه‌ «علوم‌ اجتماعی‌ و انسانی‌» دارد. پس‌، از نظرگاه‌ واقعی‌فلسفه‌ی‌ کامل‌ اسلامی‌، که‌ تا کنون‌ متاسفانه‌ ابعاد سرنوشت‌ساز مذکور در آن‌مغفول‌ بوده‌ است‌، میان‌ «وجود» و «زمان‌» و «تفکر» و «تاریخ‌» ارتباطی‌تنگاتنگ‌ و زنده‌ وجود دارد. لذا همچنانکه‌ اشاره‌ شد، تفکر فلسفی‌ در عرصه‌هستی‌شناسی‌ اسلامی‌ احتیاج‌ به‌ تبیین‌ رابطه‌ آن‌ با عرصه‌ «علوم‌ انسانی‌» دارد.در غیراینصورت‌؛ همانگونه‌ که‌ پیش‌ از این‌ تاکنون‌ نیز چنین‌ بوده‌ است‌؛معرفت‌ هستی‌شناختی‌ تنها در عرصه‌ مسائل‌ ذهنی‌ و مابعدالطبیعی‌ مطرح‌می‌باشد. به‌ این‌ ترتیب‌ در متن‌ تفکّر اسلام‌، رابطه‌ای‌ بنیادین‌ و سرنوشت‌ساز.میان‌ دو عرصه‌ جهان‌ «متافیزیک‌» و عالم‌ «فیزیک‌، طبیعت‌ و جامعه‌ و تاریخ‌»وجود دارد. زیرا همچنانکه‌ قرآن‌ کریم‌ می‌فرماید:
خداوند (همچنانکه‌) در آسمان‌ها خداست‌ در زمین‌ (نیز) خداست‌و یابه‌ هر طرف‌ رو کنید در آن‌ جا جلوه‌ خدا را می‌بینید.
به‌ همین‌ علت‌ در نظر شامخ‌ تفکر اسلامی‌ میان‌ مفاهیم‌ «مابعدالطبیعی‌» ازیک‌ سو و عرصه‌های‌ علوم‌ انسانی‌ و اجتماعی‌ یعنی‌ اقتصاد، سیاست‌، هنر،حقوق ، ادبیات‌ و حکومت‌ از سوی‌ دیگر می‌بایست‌ پیوندی‌ نظری‌ و هستی‌شناختی‌ و در نتیجه‌ «پدیدار شناسانه‌»، توسط‌ متفکران‌ برجسته‌ و زمان‌شناس‌آن‌ محقق‌ شود. در غیراین‌ صورت‌ همچنانکه‌ اشاره‌ شد فلسفه‌ و حکمت‌ تنهاجنبه‌ای‌ ذهنی‌ و نظری‌ و بدون‌ ارتباط‌ با جهان‌ و مسائل‌ «انضمامی‌»، "عینی‌" و"ناسوتی‌" می‌یابد. لذا شناخت‌ فلسفی‌، تنها در مرتبه‌ای‌ از آن‌، یعنی‌ در ساحت‌معرفت‌ "ذهنی‌" و "انتزاعی‌" تقرّر می‌یابد. معرفت‌ ذهنی‌ و انتزاعی‌ تنها به‌بخشی‌ "از مراتب‌ هستی‌" یعنی‌ جهان‌ "متافیزیک‌" تعلق‌ می‌گیرد و دیگر ابعادآن‌ ـ شامل‌ جهان‌ فیزیک‌ و مسایل‌ انسانی‌ که‌ جنبه‌ای‌ انضمامی‌ و این‌ جهانی‌ نیزدارد ـ را در بر نمی‌گیرد. از اینرو میان‌ فلسفه‌ و علوم‌ اجتماعی‌ و تاریخی‌ و نیزادبیات‌ و هنر، که‌ بازگوکننده‌ی‌ جنبه‌های‌ واقعی‌، این‌ جهانی‌ و انضمامی‌ انسان‌می‌باشند، و در نهایت‌، میان‌ فلسفه‌ با عرصه‌ی‌ سیاست‌ و حکومت‌ دینی‌، که‌ دربرگیرنده‌ی‌ همه‌ی‌ ابعاد مابعدالطبیعی‌ و طبیعی‌ مذکور در ارتباط‌ با وجودانسان‌ها می‌باشد، ارتباط‌ نظری‌ و پیوندی‌ وجودی‌، هستی‌ شناختی‌ و در نتیجه‌پدیدار شناسانه‌ وجود دارد. تحقّق‌ و تشکیل‌ "نظام‌ ولایت‌" در عرصه‌ی‌"حکومت‌" و زندگی‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ِ مسلمین‌، شرط‌ تحقق‌ معرفت‌ انسان‌هابه‌ همه‌ ابعاد هستی‌، اعم‌ از ماوراءالطبیعه‌ و طبیعت‌ است‌. در غیر این‌ صورت‌؛همانگونه‌ پیش‌ از این‌ و اکنون‌ شاهد آن‌ بوده‌ایم‌؛ اسلام‌ و هستی‌، تنها درساحت‌ ذهنی‌ و فردی‌ آن‌ مورد معرفت‌ فلاسفه‌ی‌ اسلامی‌ قرار می‌گیرد. این‌ امردر تمام‌ مدارس‌ علمی‌، اعم‌ از حوزه‌ و دانشگاه‌ مشهود می‌باشد. در نتیجه‌ این‌امر، عدم‌ هماهنگی‌ و تعامل‌ و حتی‌ وجود تضادهایی‌ میان‌ تفکّر بنیادین‌ وفلسفی‌ اسلام‌، با شرایط‌ و مقتضیات‌ زمان‌ و تاریخ‌ انسانی‌، مطرح‌ می‌شود. این‌مسئله‌ در نهایت‌ موجب‌ ظهور برخی‌ پدیده‌های‌ نامتعادل‌ و مخرّب‌، از جمله‌ظهور قشریّت‌، تحجّر، تعصّب‌ و عدم‌ جامعیت‌ "در اندیشه‌" و "استبدادسیاسی‌" در جوامع‌ اسلامی‌ می‌گردد. چنانکه‌ پیش‌ از این‌، در جوامع‌ اسلامی‌،شاهد چنین‌ پدیده‌ها و ضایعات‌ فکری‌ و سیاسی‌ تلخ‌ و بازدارنده‌؛ که‌ موجب‌عقب‌ ماندگی‌ جوامع‌ اسلامی‌ از جوامع‌ غربی‌ در چند سده‌ حساس‌ اخیر گشته‌؛بوده‌ایم‌. لذا به‌ دلیل‌ فقدان‌ حکومت‌ واقعی‌ و جامع‌ نگر اسلامی‌، و نیز وجوداستبداد سیاسی‌ بدنبال‌ آن‌، علی‌رغم‌ پیشرفت‌ بسیاری‌ از علوم‌ الهی‌ و طبیعی‌در تمدّن‌ اسلامی‌، علوم‌ انسانی‌ و اجتماعی‌ از رکود زیان‌ بخش‌، همواره‌ رنج‌برده‌ است‌ و هرگز دارای‌ رشدی‌ چشمگیر، در قیاس‌ با علوم‌ الهی‌ و حتی‌طبیعی‌ نبوده‌ است‌. با توجه‌ به‌ مطالب‌ فوق، هستی‌ شناسی‌ اسلامی‌ نه‌ فقط‌ به‌عرصه‌ مابعد الطبیعی‌ حقیقت‌ توجه‌ دارد، بلکه‌ بر اساس‌ آن‌، نسبت‌ به‌ ابعاد"انضمامی‌" و حتی‌ "مادی‌ و این‌ جهانی‌ِ" سرنوشت‌ و واقعیات‌ انسانی‌ و جهان‌بشری‌ نیز کاملاً نظر دارد. به‌ همین‌ جهت‌ "تفکّر و نظر" دریک‌ مسلمان‌ کامل‌بعد از تقرّر در ساحت‌ اندیشه‌ فلسفی‌، در مراحل‌ بعد، در زندگی‌ عینی‌ و واقعی‌مسلمان‌ها مبدّل‌ به‌ عمل‌ و سرانجام‌ "وجود" می‌گردد. البته‌ این‌ همه‌، مبتنی‌ براصل‌ بسیار بسیار حساس‌ و بزرگ‌ معرفت‌ شناختی‌ و فلسفی‌ "از سنخ‌ هستی‌بودن‌ علم‌ و معرفت‌" می‌باشد. اما اگر علم‌ را همانند برخی‌ از متفکّران‌ غیرشیعی‌، چون‌ "فخر رازی‌" از "مقوله‌ اضافه‌" قلمداد کنیم‌

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  25  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ریشه های اقتصادی ، سیاسی انقلاب اسلامی ایران