فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله اختلالات عاطفی و روان‌شناختی

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله اختلالات عاطفی و روان‌شناختی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  33  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

اختلالات عاطفی و روان‌شناختی

 


از عوامل مهم و رو به تزاید ابتلا، ناتوانی و کاهش کیفیت زندگی در تمام جوامع هستند. طبق تخمین سازمان جهانی بهداشت از هر چهار نفر یکی یا به عبارت دیگر 25 درصد جمعیت جهان از اختلالات روانی، رفتاری و عصبی رنج می‌برند.
برخلاف تصور عمومی، ناخوشی‌های روانی عاطفی مشکل شایع‌تر یا محدود به جمعیت بالغ و بزرگسال کشورها نیست. کودکان و نوجوانان بیش از سایر جمعیت آسیب‌پذیر، اما بسیار کمتر از بزرگسالان از حمایت و مراقبت‌های لازم برخوردارند. تقریبا 21 درصد از کودکان و نوجوانان طی یک سال، علایم و نشانه‌های اختلال روانشناختی را طبق معیارهای DSM-IV تجربه می‌کنند، اما کمتر از 20 درصد آنان از خدمات سلامت روانی بهره‌مند می‌شوند. این وضعیت در کشورهای در حال توسعه نیز نگران‌کننده و احتمالا در برخی مناطق وخیم‌تر است.
علاوه بر کودکانی که طبق معیارهای DSM-IV اختلال روانشناختی قابل تشخیص دارند، تعداد زیادی کودک در معرض خطر آسیب‌های آینده یا به خاطر مشکل رفتاری، فشار عاطفی یا روانی نیازمند یاری وجود دارند، اما هنوز به مرحله‌ای نرسیده‌اند که معیارهای مذکور در مورد آنها صدق کند. این در حالی است که در جمعیت‌های کم‌درآمد، درصد کودکانی که در معرض خطر مشکلات روانی قرار دارند، بیش از 50 درصد است.
در ایران بررسی‌های همه‌گیرشناسی متعددی به صورت پراکنده در مناطق مختلف و بیشتر در جمعیت دانش‌آموزی انجام گرفته است. به عنوان نمونه میزان شیوع اختلالات سلوکی و هیجانی در دانش‌آموزان دبستانی شهر شیراز 17.8 درصد، میزان شیوع اختلالات رفتاری در دانش‌آموزان شهر یاسوج، در دختران 24.4 درصد و در پسران 29.6 درصد گزارش شده و به نقل از منابعی، رقم 39 درصد برای دانش آموزان مبتلا به مشکلات عاطفی رفتاری در ایران ذکر شده است.
آموزگاران و دبیران امروزی با مسائل پیچیده‌ای روبه‌رو هستند که در گذشته رواج کمتری داشته است. یکی از این مسائل و مشکلات، کار با دانش‌آموزانی است که دچار اختلالات رفتاری و عاطفی هستند. این گروه از دانش‌آموزان نمی‌توانند در مدرسه براساس هنجارها رفتار کنند و در نتیجه بر عملکرد آموزشی تاثیر نامطلوبی بر جای می‌گذارند.

 

 

 

دانش‌آموزانی با کاستی‌های توجه، دانش‌آموزان افسرده، دانش‌آموزان ضداجتماعی و … جزو این گروه هستند. در واقع این دانش‌آموزان از خود رفتارهایی بروز می‌دهند که ممکن است براحتی زمان و انرژی زیادی از آموزگار را هدر دهد، با این حال هنوز هم بسیاری از متخصصان بر این باورند که آموزگار مهم‌ترین عامل‌ تعیین‌کننده کیفیت برنامه‌های آموزشی برای دانش‌آموزانی است که با اختلالات رفتاری و عاطفی روبه‌رو هستند و می‌توانند در آموزش به این دانش‌آموزان نقش اصلی را ایفا کنند. آنان مسوول تهیه برنامه درسی، تعیین هدف‌های دانش‌آموزان و تشویق و تدارک آنها برای رسیدن به این اهداف هستند.

 

می‌توان گفت به دلیل مشکل‌دار بودن این دسته از دانش‌آموزان، ‌آموزگارانشان باید الگوی رفتاری مناسب برای آنان باشند. آموزگاران باید رفتار مهرانگیز، مودبانه و دوستانه‌ای را به نمایش بگذارند. همه دانش‌آموزان در جریان درس خواندن و یادگیری باید احساس سلامت، ایمنی و حمایت کنند‌ و در این میان دانش‌آموزانی که با اختلالات عاطفی و رفتاری روبه‌رو هستند و اغلب زندگی آشفته‌ای دارند، باید بیشتر مورد حمایت قرار گیرند.

 

برای ایجاد رابطه دوستانه و موثر با این دانش‌آموزان، لازم است به صحبت‌های آنها گوش بدهید و برای احساساتشان ارزش قائل شوید، سعی کنید حتی اگر روزی چند دقیقه و یا چند لحظه هم که شده، با این دانش‌آموزان به طور انفرادی و خصوصی صحبت کنید.

 

تبسم کردن، چشمک زدن و حالت جسمانی شما دانش‌آموز را مطمئن می‌سازد که شما او را دوست دارید. به کارهایش بها می‌دهید. توجه داشته باشید برای این دانش‌آموزان مهم نیست که شما چقدر می‌دانید، مهم این است که چقدر به آنها توجه دارید.
در حال حاضر متخصصان بر این باورند که آموزگاران دانش‌آموزان بدرفتار و کودکانی که با اختلالات عاطفی روبه‌رو هستند، باید از مهارت‌های اجتماعی سطح بالا برخوردار باشند. باید با دانش‌آموزان گرم و دوستانه حرف بزنند برای دانش‌آموزان این باور را ایجاد کنند که آنها انسان‌هایی مقبول و پذیرفتنی هستند.

 


به طورکلی آموزگاران شایسته در برخورد با این دسته از دانش‌آموزان از مهارت‌های ارتباطی و رابطه زیر برخوردارند:
- به جنبه‌های مثبت دانش‌آموز بها می‌دهند. به جای این که به دانش‌آموز بگویند چه نباید بکند، تاکیدشان بر این است که چه باید بکند.
-رفتار دوستانه دارند، با شاگردان گرم و صمیمی صحبت می‌کنند و علایق و سرگرمی‌هایشان را با دانش‌آموزان سهیم می‌شوند. البته این به آن معنا نیست که اسرارشان را با آنها درمیان بگذارند.
- به صحبت‌های دانش‌آموزان همدلانه گوش می‌کنند وقتی دانش‌آموزی صحبت می‌کند با توجه کامل به او گوش می‌دهند و سعی می‌کنند احساسات او را درک کنند.
-آموزگار خوب الگوی شایسته دانش‌آموز است و رفتاری مودبانه از خود نشان می‌دهد. وقتی دانش‌آموزی ادب را رعایت نمی‌کند، آموزگار باید مودبانه با او حرف بزند.
-آموزگار خوب به دانش‌آموز می‌گوید و تفهیم می‌کند که به او اعتماد دارد. به او می‌گوید که او را دانش‌آموزی خوب، مودب و درسخوان می‌داند.
در نتیجه می‌توان گفت، آموزگاران موثر خود را در قبال عملکرد دانش‌آموزان در کلاس درس مسوول می‌دانند و با آنها کنار می‌آیند. به جای این که موفقیت دانش‌آموز یا شکست او را به کودک یا خانواده او نسبت دهند، به مهارت‌های خود متکی می‌شوند و به دانش‌آموزان راهنمایی‌های کیفی می‌دهند و برنامه درسی مناسبی برای افزایش موفقیت‌های دانش‌آموزان تدوین می‌کنند. از جمله این مهارت‌ها و رفتارها، استفاده آموزگار از زمان و الگوی آموزشی موثر است که می‌تواند به یادگیری بیفزاید. آموزگاران موثر و کارآمد برای افزایش یادگیری دانش‌آموزان زمان را سازمان‌بندی می‌کنند. برنامه‌ریزی باید به گونه‌ای باشد که هر مبحث درسی در کوتاه‌ترین زمان ممکن فرا گرفته شود و لازمه این مهم آن است که آموزگاران در انتخاب و دسته‌بندی مطالب درسی کوشش کنند. از آن گذشته، آموزگاران باید اهداف هر موضوع درسی را با دانش‌آموزان در میان بگذارند و مهارت‌های اصلی و اصول مهم درسی را بروشنی توضیح دهند.

 

دانش‌آموزانی با مهارت‌های اجتماعی ضعیف
اصولا مهارت‌های اجتماعی، مهارت‌هایی هستند که به دانش‌آموزان کمک می‌کنند با دوستان و اشخاص مهم زندگی خود روابط خوشایندی داشته باشند. دانش‌آموزانی که از مهارت‌های اجتماعی مطلوب برخوردارند، می‌توانند با دوستانشان بخوبی کنار بیایند و حال آن‌که دانش‌آموزانی که فاقد این مهارت‌ها هستند، منزوی می‌شوند و نمی‌توانند با دیگران روابط مناسبی برقرار کنند. اقدامات مساله‌دار دانش‌آموزانی که با اختلالات عاطفی و رفتاری مواجه هستند، اغلب به این دلیل است که در زمینه مهارت‌های اجتماعی با مشکل روبه‌رو هستند. برخی از آنها نمی‌دانند چگونه می‌توانند با سایر همکلاسی‌های خود صحبت و ارتباط موثر برقرار کنند. به همین دلیل آموزگاران این دسته از دانش‌آموزان مشکل‌دار، پیوسته به این مهم اشاره می‌کنند که آنان در تمام زمینه‌های مهارت‌های اجتماعی ضعیف‌تر از سایر دانش‌آموزان ظاهر می‌شوند و با توجه به این نکته مهم که داشتن صلاحیت در مهارت‌های اجتماعی برای آینده این دانش‌آموزان اهمیت فراوان و تعیین‌کننده‌ای دارد، بسیاری از روان‌شناسان و دست‌اندرکاران امور آموزشی مسلط شدن به مهارت‌های اجتماعی برای دانش‌آموزان را که با مشکلات عاطفی و رفتاری روبه‌رو هستند، بسیار موثر می‌دانند. همچنین این متخصصان بر این باورند اخراج شدن از مدرسه و اقدام به جرم که این دسته از دانش‌آموزان درگیر آن هستند، در نتیجه روابط میان شخصی این دانش‌آموزان است که مورد قبول و پسند دوستان و همکلاسی‌هایشان قرار نمی‌گیرند. به دلیل اهمیت مهارت‌های اجتماعی برای این گروه از دانش‌‌آموزان در دهه گذشته، روش‌های مختلفی برای بهبود مهارت‌های اجتماعی‌شان ابداع شده است، اما اغلب این روش‌ها به این دلیل که نتوانسته‌اند رفتارهای مورد نظر را ایجاد کنند؛ مفید نبوده‌اند. در مواردی هم به آموزگاران این دسته از دانش‌آموزان انتقاد شده است که مهارت‌های اجتماعی معتبر و مورد قبول جامعه را آموزش نمی‌دهند و آموزگاران از این مساله غافلند که آموزش مهارت‌های اجتماعی به اندازه تدریس سایر دروس از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در زمینه بهبود رفتار این دسته از دانش‌آموزان، آموزگاران باید به این نکته اساسی توجه داشته باشند که وقتی فضای کلاس درس مثبت و حمایتگرانه باشد، وقتی دانش‌آموز احساس کند که به عقایدش بها می‌دهند و وقتی به دانش‌آموز احساس تعلق خاطر می‌دهید و وقتی به او تکالیف درسی معنی‌دار و توام با چالش می‌دهید؛ به طوری که دانش‌آموز با انجام آنها احساس موفقیت می‌کند، می‌توانید به بسیاری از کودکان و نوجوانانی که با اختلالات عاطفی و رفتاری روبه‌رو هستند، کمک کنید تا به عزت نفس، رفتار و انگیزه بهتری برای یادگیری برسند. اما برخی دانش‌آموزان نمی‌دانند چگونه رفتار کنند.

 

بسیاری از دانش‌آموزان نمی‌توانند رفتارشان را کنترل کنند. بسیاری از دانش‌آموزانی که به حد کافی رشد نکرده و به بلوغ لازم نرسیده‌اند، ممکن است حواسشان پرت شود، ممکن است توانایی‌‌های شناختی و مهارت‌های کلامی‌شان زیاد نباشد. این دانش‌آموزان خیلی ساده، نمی‌توانند در مدت طولانی تکانه‌های خود را کنترل کنند. وقتی این بچه‌ها به حد کافی رشد نکرده و به بلوغ لازم نرسیده باشند، نمی‌توانند رفتارشان را کنترل کنند. وقتی این دانش‌آموزان هنوز درست رفتار کردن را نیاموخته باشند، آموزگارانشان باید در نقش راهنمای آنها ظاهر شوند تا آنان مسوولیت رفتار نادرست خود را به عهده بگیرند و در ضمن رفتارها و مهارت‌های اجتماعی سالم‌تر را نیز به آنها آموزش دهند.

 

درخصوص بهبود رفتار این دسته از دانش‌آموزان، اغلب آموزگاران معتقدند باید با به کارگیری تقویت مثبت بر رفتارهای متناسب این دانش‌آموزان بیفزایند. تقویت مثبت رفتار متناسب زمانی مصداق پیدا می‌کند که پس از دادن محرک، دانش‌آموز رفتاری را به نمایش بگذارد که در آینده آن رفتار را بیشتر تکرار کنند. این نوع تقویت از آن‌رو موثر است که دانش‌آموزان را به امتیاز بالاتری سوق می‌دهد و در مواقعی به آنها امتیازی می‌دهد. تقویت منفی این دانش‌آموزان نیز به این معناست که وقتی دانش‌آموز کار درستی انجام می‌دهد، آموزگار او را از کار یا وظیفه‌ای معاف می‌کند. تقویت منفی نیز باعث افزایش رفتار متناسب می‌شود زیرا دانش‌آموز را از انجام کاری که ناخوشایند است، معاف می‌کند.
پس آموزگاران باید این نکته را در نظر بگیرند که هم تقویت مثبت و هم تقویت منفی، هر دو می‌توانند رفتار مناسب را افزایش دهند و نقش مهمی در بهبود رفتار دانش‌آموزان مشکل‌دار دارد.

 


آموزگاران نیروی مقابله با خشونت دانش آموزان
آموزگارانی که مدرس دانش‌آموز بدرفتار و کودکان و نوجوانانی هستند که با اختلالات عاطفی متعدد مواجه‌اند، با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شوند. بدرفتاری دانش‌آموزان تحت تاثیر عوامل گوناگونی صورت می‌گیرد، اما به هر حال شرایط ایجاب می‌کند که آموزگاران به شکلی موثر با این بدرفتاری‌ها برخورد و در هر مورد تصمیم‌گیری کنند. اما هر یک از این تصمیمات برای دانش‌آموزان و آموزگاران عواقب و پیامدهایی دارد که روی روابط آینده میان آموزگار با دانش‌آموز و افراد خانواده او تاثیر می‌گذارد. امروزه متخصصان به این فکر افتاده‌اند که از آموزگاران در نقش نیرویی برای مقابله با خشونت‌های این دانش‌آموزان استفاده کنند. به همین دلیل مثلا وقتی دانش‌آموز احساس اضطراب و ناراحتی می‌کند به آموزگاران توصیه می‌شود که با او رفتاری همدلانه داشته باشند و سعی کنند منبع ناراحتی او را بیابند.
توصیه می‌شود که در این زمان از داوری و انتقاد دانش‌آموز خودداری و به جای آن از عبارات حمایتگرانه استفاده کنند. اگر دانش‌آموز صدای اعتراضش را بلند می‌کند و پرخاشگرانه حرف می‌زند، نشانه آن است که خویشتن‌داری خود را از دست داده و در این زمان جداکردن دانش‌آموز از دیگران و وضع محدودیت‌های مشخص و معین و طرف صحبت نشدن با او و همچنین خودداری از مجادله و منازعه توصیه می‌شود. معمولا خودکشی تراژدی تاسف‌بار دیگری است که بسیاری از آموزگاران با آن مواجه می‌شوند. متاسفانه نوجوان‌هایی که با اختلالات رفتاری و عاطفی مواجه هستند بخصوص دختران نوجوان بیش از دیگران به فکر خودکشی می‌افتند. آموزگارانی که به نوجوان‌های مساله‌دار درس می‌دهند، باید به این موضوع توجه داشته باشند که دانش‌آموزان و نوجوان‌ها ممکن است در اندیشه خودکشی باشند و در این میان نوجوان‌هایی که در خانواده‌شان سابقه بیماری روانی، استعمال مواد مخدر و خودکشی وجود داشته است و نیز کسانی که در کنار پدر و مادر خود نیستند و زندگی نومید‌کننده‌ای دارند، با احتمال بیشتر اقدام به خودکشی می‌کنند. پس لازم است که در صورت نیاز آموزگاران مراتب را با روان‌شناسان، مشاوران و دیگر دست‌اندرکاران مدرسه در میان بگذارند و گوش به زنگ شنیدن حرف‌های این دانش‌آموزان درباره اقدام به خودکشی باشند و این نکات را کاملا جدی بگیرند. بطور مشخص می‌توان گفت؛ آموزگاران در زمینه دارودرمانی دانش‌آموزان مساله‌دار نقش موثری ایفا می‌کنند.

 

آموزگاران بویژه باید به تغییرات رفتاری و عوارض جانبی دارودرمانی توجه داشته باشند. در اغلب مواقع از دارو برای کنترل رفتار دانش‌آموز استفاده می‌شود. بسیاری از دانش‌آموزان که با مشکل تمرکز حواس روبه‌رو هستند ‌یا با فزونکاری جسمانی مواجه‌اند ، دارو مصرف میکنند. این آرامبخش‌ها دانش‌آموزان را آرام و از شدت فعالیت آنها می‌کاهد. از آن گذشته داروهای ضداضطراب و نیز داروهای درمان‌کننده روان‌پریشی برای آرام کردن دانش‌آموزان مساله‌دار تجویز می‌شود. در این میان وظیفه آموزگار در قبال دانش‌آموزانی که تحت دارودرمانی هستند، این است که مراقب رفتار آنها باشند و به تاثیرات دارو و عوارض جانبی ناشی از آن توجه کنند.

 

با دانش‌آموزان دچار مشکلات عاطفی چگونه رفتار کنیم؟
دانش آموزانی با کاستی های توجه، دانش آموزان افسرده، دانش آموزان ضداجتماعی و … جزو این گروه هستند. در واقع این دانش آموزان از خود رفتارهایی بروز می دهند که ممکن است براحتی زمان و انرژی زیادی از آموزگار را هدر دهد، با این حال هنوز هم بسیاری از متخصصان بر این باورند که آموزگار مهم ترین عامل تعیین کننده کیفیت برنامه های آموزشی برای دانش آموزانی است که با اختلالات رفتاری و عاطفی روبه رو هستند و می توانند در آموزش به این دانش آموزان نقش اصلی را ایفا کنند. آنان مسوول تهیه برنامه درسی، تعیین هدف های دانش آموزان و تشویق و تدارک آنها برای رسیدن به این اهداف هستند.
می توان گفت به دلیل مشکل دار بودن این دسته از دانش آموزان، آموزگارانشان باید الگوی رفتاری مناسب برای آنان باشند. آموزگاران باید رفتار مهرانگیز، مودبانه و دوستانه ای را به نمایش بگذارند. همه دانش آموزان در جریان درس خواندن و یادگیری باید احساس سلامت، ایمنی و حمایت کنند و در این میان دانش آموزانی که با اختلالات عاطفی و رفتاری روبه رو هستند و اغلب زندگی آشفته ای دارند، باید بیشتر مورد حمایت قرار گیرند.
برای ایجاد رابطه دوستانه و موثر با این دانش آموزان، لازم است به صحبت های آنها گوش بدهید و برای احساساتشان ارزش قائل شوید، سعی کنید حتی اگر روزی چند دقیقه و یا چند لحظه هم که شده، با این دانش آموزان به طور انفرادی و خصوصی صحبت کنید.
تبسم کردن، چشمک زدن و حالت جسمانی شما دانش آموز را مطمئن می سازد که شما او را دوست دارید. به کارهایش بها می دهید. توجه داشته باشید برای این دانش آموزان مهم نیست که شما چقدر می دانید، مهم این است که چقدر به آنها توجه دارید.
در حال حاضر متخصصان بر این باورند که آموزگاران دانش آموزان بدرفتار و کودکانی که با اختلالات عاطفی روبه رو هستند، باید از مهارت های اجتماعی سطح بالا برخوردار باشند. باید با دانش آموزان گرم و دوستانه حرف بزنند برای دانش آموزان این باور را ایجاد کنند که آنها انسان هایی مقبول و پذیرفتنی هستند.
به طورکلی آموزگاران شایسته در برخورد با این دسته از دانش آموزان از مهارت های ارتباطی و رابطه زیر برخوردارند:
- به جنبه های مثبت دانش آموز بها می دهند. به جای این که به دانش آموز بگویند چه نباید بکند، تاکیدشان بر این است که چه باید بکند.
-رفتار دوستانه دارند، با شاگردان گرم و صمیمی صحبت می کنند و علایق و سرگرمی هایشان را با دانش آموزان سهیم می شوند. البته این به آن معنا نیست که اسرارشان را با آنها درمیان بگذارند.
- به صحبت های دانش آموزان همدلانه گوش می کنند وقتی دانش آموزی صحبت می کند با توجه کامل به او گوش می دهند و سعی می کنند احساسات او را درک کنند.
-آموزگار خوب الگوی شایسته دانش آموز است و رفتاری مودبانه از خود نشان می دهد. وقتی دانش آموزی ادب را رعایت نمی کند، آموزگار باید مودبانه با او حرف بزند.
-آموزگار خوب به دانش آموز می گوید و تفهیم می کند که به او اعتماد دارد. به او می گوید که او را دانش آموزی خوب، مودب و درسخوان می داند.
در نتیجه می توان گفت، آموزگاران موثر خود را در قبال عملکرد دانش آموزان در کلاس درس مسوول می دانند و با آنها کنار می آیند. به جای این که موفقیت دانش آموز یا شکست او را به کودک یا خانواده او نسبت دهند، به مهارت های خود متکی می شوند و به دانش آموزان راهنمایی های کیفی می دهند و برنامه درسی مناسبی برای افزایش موفقیت های دانش آموزان تدوین می کنند. از جمله این مهارت ها و رفتارها، استفاده آموزگار از زمان و الگوی آموزشی موثر است که می تواند به یادگیری بیفزاید. آموزگاران موثر و کارآمد برای افزایش یادگیری دانش آموزان زمان را سازمان بندی می کنند. برنامه ریزی باید به گونه ای باشد که هر مبحث درسی در کوتاه ترین زمان ممکن فرا گرفته شود و لازمه این مهم آن است که آموزگاران در انتخاب و دسته بندی مطالب درسی کوشش کنند. از آن گذشته، آموزگاران باید اهداف هر موضوع درسی را با دانش آموزان در میان بگذارند و مهارت های اصلی و اصول مهم درسی را بروشنی توضیح دهند.
دانش آموزانی با مهارت های اجتماعی ضعیف
اصولا مهارت های اجتماعی، مهارت هایی هستند که به دانش آموزان کمک می کنند با دوستان و اشخاص مهم زندگی خود روابط خوشایندی داشته باشند. دانش آموزانی که از مهارت های اجتماعی مطلوب برخوردارند، می توانند با دوستانشان بخوبی کنار بیایند و حال آن که دانش آموزانی که فاقد این مهارت ها هستند، منزوی می شوند و نمی توانند با دیگران روابط مناسبی برقرار کنند. اقدامات مساله دار دانش آموزانی که با اختلالات عاطفی و رفتاری مواجه هستند، اغلب به این دلیل است که در زمینه مهارت های اجتماعی با مشکل روبه رو هستند. برخی از آنها نمی دانند چگونه می توانند با سایر همکلاسی های خود صحبت و ارتباط موثر برقرار کنند. به همین دلیل آموزگاران این دسته از دانش آموزان مشکل دار، پیوسته به این مهم اشاره می کنند که آنان در تمام زمینه های مهارت های اجتماعی ضعیف تر از سایر دانش آموزان ظاهر می شوند و با توجه به این نکته مهم که داشتن صلاحیت در مهارت های اجتماعی برای آینده این دانش آموزان اهمیت فراوان و تعیین کننده ای دارد، بسیاری از روان شناسان و دست اندرکاران امور آموزشی مسلط شدن به مهارت های اجتماعی برای دانش آموزان را که با مشکلات عاطفی و رفتاری روبه رو هستند، بسیار موثر می دانند. همچنین این متخصصان بر این باورند اخراج شدن از مدرسه و اقدام به جرم که این دسته از دانش آموزان درگیر آن هستند، در نتیجه روابط میان شخصی این دانش آموزان است که مورد قبول و پسند دوستان و همکلاسی هایشان قرار نمی گیرند. به دلیل اهمیت مهارت های اجتماعی برای این گروه از دانش آموزان در دهه گذشته، روش های مختلفی برای بهبود مهارت های اجتماعی شان ابداع شده است، اما اغلب این روش ها به این دلیل که نتوانسته اند رفتارهای مورد نظر را ایجاد کنند؛ مفید نبوده اند. در مواردی هم به آموزگاران این دسته از دانش آموزان انتقاد شده است که مهارت های اجتماعی معتبر و مورد قبول جامعه را آموزش نمی دهند و آموزگاران از این مساله غافلند که آموزش مهارت های اجتماعی به اندازه تدریس سایر دروس از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در زمینه بهبود رفتار این دسته از دانش آموزان، آموزگاران باید به این نکته اساسی توجه داشته باشند که وقتی فضای کلاس درس مثبت و حمایتگرانه باشد، وقتی دانش آموز احساس کند که به عقایدش بها می دهند و وقتی به دانش آموز احساس تعلق خاطر می دهید و وقتی به او تکالیف درسی معنی دار و توام با چالش می دهید؛ به طوری که دانش آموز با انجام آنها احساس موفقیت می کند، می توانید به بسیاری از کودکان و نوجوانانی که با اختلالات عاطفی و رفتاری روبه رو هستند، کمک کنید تا به عزت نفس، رفتار و انگیزه بهتری برای یادگیری برسند. اما برخی دانش آموزان نمی دانند چگونه رفتار کنند.
بسیاری از دانش آموزان نمی توانند رفتارشان را کنترل کنند. بسیاری از دانش آموزانی که به حد کافی رشد نکرده و به بلوغ لازم نرسیده اند، ممکن است حواسشان پرت شود، ممکن است توانایی های شناختی و مهارت های کلامی شان زیاد نباشد. این دانش آموزان خیلی ساده، نمی توانند در مدت طولانی تکانه های خود را کنترل کنند. وقتی این بچه ها به حد کافی رشد نکرده و به بلوغ لازم نرسیده باشند، نمی توانند رفتارشان را کنترل کنند. وقتی این دانش آموزان هنوز درست رفتار کردن را نیاموخته باشند، آموزگارانشان باید در نقش راهنمای آنها ظاهر شوند تا آنان مسوولیت رفتار نادرست خود را به عهده بگیرند و در ضمن رفتارها و مهارت های اجتماعی سالم تر را نیز به آنها آموزش دهند.
درخصوص بهبود رفتار این دسته از دانش آموزان، اغلب آموزگاران معتقدند باید با به کارگیری تقویت مثبت بر رفتارهای متناسب این دانش آموزان بیفزایند. تقویت مثبت رفتار متناسب زمانی مصداق پیدا می کند که پس از دادن محرک، دانش آموز رفتاری را به نمایش بگذارد که در آینده آن رفتار را بیشتر تکرار کنند. این نوع تقویت از آن رو موثر است که دانش آموزان را به امتیاز بالاتری سوق می دهد و در مواقعی به آنها امتیازی می دهد. تقویت منفی این دانش آموزان نیز به این معناست که وقتی دانش آموز کار درستی انجام می دهد، آموزگار او را از کار یا وظیفه ای معاف می کند. تقویت منفی نیز باعث افزایش رفتار متناسب می شود زیرا دانش آموز را از انجام کاری که ناخوشایند است، معاف می کند.
پس آموزگاران باید این نکته را در نظر بگیرند که هم تقویت مثبت و هم تقویت منفی، هر دو می توانند رفتار مناسب را افزایش دهند و نقش مهمی در بهبود رفتار دانش آموزان مشکل دار دارد.
آموزگاران نیروی مقابله با خشونت دانش آموزان
آموزگارانی که مدرس دانش آموز بدرفتار و کودکان و نوجوانانی هستند که با اختلالات عاطفی متعدد مواجه اند، با مشکلات زیادی روبه رو می شوند. بدرفتاری دانش آموزان تحت تاثیر عوامل گوناگونی صورت می گیرد، اما به هر حال شرایط ایجاب می کند که آموزگاران به شکلی موثر با این بدرفتاری ها برخورد و در هر مورد تصمیم گیری کنند. اما هر یک از این تصمیمات برای دانش آموزان و آموزگاران عواقب و پیامدهایی دارد که روی روابط آینده میان آموزگار با دانش آموز و افراد خانواده او تاثیر می گذارد. امروزه متخصصان به این فکر افتاده اند که از آموزگاران در نقش نیرویی برای مقابله با خشونت های این دانش آموزان استفاده کنند. به همین دلیل مثلا وقتی دانش آموز احساس اضطراب و ناراحتی می کند به آموزگاران توصیه می شود که با او رفتاری همدلانه داشته باشند و سعی کنند منبع ناراحتی او را بیابند.
توصیه می شود که در این زمان از داوری و انتقاد دانش آموز خودداری و به جای آن از عبارات حمایتگرانه استفاده کنند. اگر دانش آموز صدای اعتراضش را بلند می کند و پرخاشگرانه حرف می زند، نشانه آن است که خویشتن داری خود را از دست داده و در این زمان جداکردن دانش آموز از دیگران و وضع محدودیت های مشخص و معین و طرف صحبت نشدن با او و همچنین خودداری از مجادله و منازعه توصیه می شود. معمولا خودکشی تراژدی تاسف بار دیگری است که بسیاری از آموزگاران با آن مواجه می شوند. متاسفانه نوجوان هایی که با اختلالات رفتاری و عاطفی مواجه هستند بخصوص دختران نوجوان بیش از دیگران به فکر خودکشی می افتند. آموزگارانی که به نوجوان های مساله دار درس می دهند، باید به این موضوع توجه داشته باشند که دانش آموزان و نوجوان ها ممکن است در اندیشه خودکشی باشند و در این میان نوجوان هایی که در خانواده شان سابقه بیماری روانی، استعمال مواد مخدر و خودکشی وجود داشته است و نیز کسانی که در کنار پدر و مادر خود نیستند و زندگی نومید کننده ای دارند، با احتمال بیشتر اقدام به خودکشی می کنند. پس لازم است که در صورت نیاز آموزگاران مراتب را با روان شناسان، مشاوران و دیگر دست اندرکاران مدرسه در میان بگذارند و گوش به زنگ شنیدن حرف های این دانش آموزان درباره اقدام به خودکشی باشند و این نکات را کاملا جدی بگیرند. بطور مشخص می توان گفت؛ آموزگاران در زمینه دارودرمانی دانش آموزان مساله دار نقش موثری ایفا می کنند.
آموزگاران بویژه باید به تغییرات رفتاری و عوارض جانبی دارودرمانی توجه داشته باشند. در اغلب مواقع از دارو برای کنترل رفتار دانش آموز استفاده می شود. بسیاری از دانش آموزان که با مشکل تمرکز حواس روبه رو هستند یا با فزونکاری جسمانی مواجه اند ، دارو مصرف میکنند. این آرامبخش ها دانش آموزان را آرام و از شدت فعالیت آنها می کاهد. از آن گذشته داروهای ضداضطراب و نیز داروهای درمان کننده روان پریشی برای آرام کردن دانش آموزان مساله دار تجویز می شود. در این میان وظیفه آموزگار در قبال دانش آموزانی که تحت دارودرمانی هستند، این است که مراقب رفتار آنها باشند و به تاثیرات دارو و عوارض جانبی ناشی از آن توجه کنند.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  33 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اختلالات عاطفی و روان‌شناختی

دانلود مقاله انسان و طبیعت

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله انسان و طبیعت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   16 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 

انسان و طبیعت

 

انسان بر پهنه زمین، خود بخشى از طبیعت و عضوى از اعضاى روییده بر پیکره خاک است. تا آنجا که در تجزیه جسمانى و مادى، تمامى عناصر موجود در کالبد آدمى، همه و همه همان عناصر موجود در طبیعت شناخته شده است و تنها عنصر پیچیده و ابهام انگیز و ناشناخته وجود انسان، روح و روان ویژه او است که در طبیعت ماده رد پاى آن مشهود نیست و به دلیل بغرنج بودن ماهیتش، گاه به طور کلى هویت مستقل آن مورد انکار قرار گرفته است! به هر حال، انسان از طبیعت روییده است و با طبیعت رشد مى یابد و سرانجام ـ در نگاه دانش تجربى ـ به طبیعت بازمى گردد و در آن هضم مى شود و البته بخشى از این نگاه، ناگزیر مورد پذیرش همه است ـ چه الهیون و چه ماده گرایان و ماتریالیستها ـ زیرا نمى توان انکار کرد که جسم انسان محکوم به چنین رویش از طبیعت و بالندگى، فسردگى و هضم شدن در طبیعت است. (والله أنبتکم من الارض نباتاً. ثم یعیدکم فیها و یخرجکم إخراجاً) نوح/ ۱۸ ـ ۱۷ خدا شما را از زمین رویانید، روییدنى خاص. سپس شما را به عناصر زمین باز مى گرداند و پس از آن شما را به گونه اى از زمین بیرون مى کشد. (منها خلقناکم و فیها نعیدکم) طه / ۵۵ شما را از خاک و عناصر زمین آفریدیم و سپس به زمین باز مى گردانیم. اما این همه سخن نیست، چه این که در نگاه ماتریالیستى و مادى، انسان در اصل چیزى جز همین عناصر برگرفته شده از طبیعت نیست و اگر ترکیب این عناصر در قالب وجود آدمى به نتایج خاصى از ادراک، احساس، تعقل ووجدان مى انجامد، این هم چیزى جز به فعلیت رسیدن امکانات درونى و نهفته عناصر طبیعت نمى باشد! ولى در نگاه دین مدارانه و معرفت متکى به وحى، تنها بخشى ازوجود انسان متعلق به طبیعت است و بخش دیگر آن ـ که بخشى برتر به شمار مى آید ـ حقیقتى است فراطبیعت، و به دلیل آثار و ویژگى ها و کارآیى هاى آن، ارجمند تر و گرانقدرتر از طبیعت. در تحلیل دین مدارانه و در معرفت متکى به وحى، درست است که شاخه وجود انسان بر تنه تناور درخت طبیعت و بر سینه ستبر خاک جوانه مى زند، اما این فقط بخشى از آفرینش و مرحله نخستین آن است و همه آفرینش انسان ازخاک و آب نیست. (الذى أحسن کلّ شیئ خلقه وبدأ خلق الانسان من طین) سجده / ۷ آن خداوندى که هر چیزى را نیک و شایسته آفرید و آفرینش انسان را از گل آغازید. در وحى قرآنى، دومین مرحله تکمیلى آفرینش انسان این گونه بیان شده است: (هو الذى خلقکم من تراب ثم من نطفه) فاطر / ۱۱ اوست خدایى که شما را ازخاک و سپس ازنطفه آفرید. در آیه اى دیگر این مراحل به گونه کامل ترى بیان شده است: (و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین. ثم جعلناه نطفه فى قرار مکین. ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العلقه مضغه فخلقنا المضغه عظاماً فکسونا العظام لحماً ثم أنشأناه خلقاً آخر فتبارک الله أحسن الخالقین) مؤمنون / ۱۴ ـ ۱۲ ما انسان را از گل خالص آفریدیم، سپس او را به صورت نطفه در جایگاهى استوار قرار دادیم، آن گاه از نطفه، خون لخته اى آفریدیم و از آن لخته خون، پاره گوشتها و از آن پاره گوشت، استخوانها آفریدیم و استخوانها را به گوشت پوشانیدیم، سپس او را آفرینش دیگر دادیم، در خور تعظیم است خداوند، آن بهترین آفرینندگان. در قسمت پایانى این آیه، سخن از خلقتى جدید و آفرینش دیگر به میان آمده است که مرحله پایانى و نهایى آفرینش انسان به حساب آمده است و تعبیر (آفرینش دیگر) حکایت از تفاوت مهم این مرحله با تغییرهاى تکاملى مراحل پیشین دارد و در این آیه توضیح بیش ترى درباره آن نیامده است، ولى در آیات دیگر این نکته نیز تبیین شده که عبارت است از دمیده شدن روح در کالبد جسمانى انسان. این روح همان حیات سلولى بدن انسان نیست، چه این که ازمرحله نطفه شدن، حیات سلولى وجود دارد. مرحله کمال خلقت انسان، با دمیده شدن روح، تحقق مى یابد، و تنها در این مرحله است که انسان بعد فراخاکى پیدا کرده و گام از مرحله طبیعت برتر مى گذارد و در اصطلاح وحى قرآنى، مسجود فرشتگان قرار مى گیرد و عناصر لطیف آفرینش، به تعظیم و تکریم او مى پردازند. (فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحى فقعوا له ساجدین) حجر / ۲۹ پس آن گاه که آفرینش آدم سامان یافت و پایان پذیرفت و من از روح خویش در او دمیدم، همگان براى او به سجده درآیید. نتیجه اى که از بیان این مقدمه مى توان گرفت این است که انسان در نگاه معرفت تجربى و حسى و همچنین در نگرش مکتبهاى ماتریالیستى، موجودى است کاملاً طبیعى و از نظر ارزشى و کارکرد مساوى با طبیعت، چنانکه تصریح کرده اند: (انسان آفریده طبیعت است و در طبیعت وجود دارد و تابع قوانین طبیعت است، خویشتن را حتى در عالم اندیشه لحظه اى نمى تواند از این قوانین جدا سازد یا گامى از آنها فراتر نهد.) (ویل دورانت، تاریخ تمدن، ۹/۷۸۱) ولى در بینش معرفت دینى متکى به وحى، انسان مساوى با طبیعت نیست، نه از نظر عناصر تشکیل دهنده و نه از نظر قدر و منزلت و کارکرد. بلکه انسان مجموعه اى است که هم چیزى بیش از طبیعت مادى دارد و هم مى تواند برتر و ارجمندتر از طبیعت باشد. اما برتر شمردن انسان،هرگز به معناى حقیر شمردن و ناچیز دانستن طبیعت نیست، چرا که بخشى از وجود انسان ـ که اندک نیز نیست ـ بخش مادى و جسمانى و طبیعى اوست و هر ذلت و حقارت یا پلیدى که به طبیعت نسبت داده شود، قبل از هر کس و هر چیز دامن گیر خود انسان مى شود. در بینش وحى، خداى انسان، همان خداى طبیعت است، و همان علم و حکمت و تدبیر و تقدیر و ساماندهى بهینه اى که خداوند در آفرینش انسان به کار برده است، در آفرینش طبیعت نیز، به کار گرفته است. (إنّ ربّکم الله الذى خلق السموات و الأرض) یونس / ۳ همانا پروردگار شما ـ آدمیان ـ خداوندى است که آسمانها و زمین را آفرید. انتساب آفرینش انسان و طبیعت به پروردگار یگانه هستى، خود پیامدار نتایج و نکته هاى چندى از رابطه متقابل و هماهنگى آن دو مى باشد، که البته این رابطه دوسویه در آیات قرآن به روشنى بیان شده است.
نوع رابطه و تناسب انسان با طبیعت
هنگامى که سخن از رابطه متقابل و مناسبات انسان و طبیعت به میان مى آید این پرسش رخ مى نماید که منظور از (رابطه) چیست؟ زیرا در نظام هستى میان پدیده ها و موجودات، گونه هاى مختلفى از رابطه، قابل شناسایى و تعریف است. از آن جمله : ۱. (رابطه علّى و معلولى); یعنى یک موجود علت پیدایش موجود دیگر مى شود. ۲. (رابطه سبب و مسبب); یعنى یک موجود زمینه هاى پیدایش و ظهور موجود دیگر را فراهم مى آورد و یا موانع وجود آن را ازمیان بر مى دارد. ۳. (معلول بودن هر دو موجود براى یک علت و تأثیرپذیرى آنها از یک منشأ وجود) که این امر خود نوعى سنخیت را پدید مى آورد و این سنخیت همانندى ها و همگونى هایى را به دنبال دارد. ۴. (تأثیر متقابل دو موجود در یکدیگر)، به گونه اى که هر کدام بخشى از نیاز دیگرى را تأمین نماید. علاوه بر این تقسیم ها، تقسیم دیگرى در زمینه انواع رابطه ها امکان پذیر است و آن عبارت است از: ۱. رابطه و تأثیر جسمانى و مادى ۲. رابطه و تأثیر معنوى و معرفتى. مطالعه در آیات قرآن و همچنین تجربه علمى و حسى نشان مى دهد که تقریباً همه این گونه رابطه ها در باره انسان و طبیعت قابل شناسایى هستند. (جز رابطه علت و معلولى با معناى دقیق فلسفى آن که اطلاق علت حقیقى بر غیرخداوند مجال نظر دارد.) ما در این نوشته محور تقسیم را، رابطه مادى و رابطه معنوى قرار مى دهیم و سایر گونه هاى رابطه و تناسب را در پرتو آن دو مورد توجه قرارمى دهیم.
رابطه مادى انسان با طبیعت
ـ رابطه بیولوژیک انسان با خاک و آب. (و الله انبتکم من الأرض نباتاً) نوح /۱۷ خداوند شما را از زمین رویانید، به شکلى خاص (و متفاوت با رویش گیاهان). (اذ قال ربّک للملائکه إنّى خالق بشراً من طین) ص / ۷۱ آن هنگام که پروردگارت به ملائکه گفت، من بشرى را از گل خواهم آفرید. (فلینظر الانسان ممّ خلق. خلق من ماء دافق) طارق / ۶ـ ۵ (پس انسان بنگرد که از چه آفریده شده، از آبى جهنده آفریده شده است. (والله خلق کلّ دابه من ماء) نور / ۴۵ و خداوند هر جنبنده و جاندارى را از آب آفرید. پیدایش انسان از خاک و از آب که بخشى در یک آیه و بخش دیگر در آیه اى دیگر مورد اشاره قرار گرفته است، نباید این توهم را پدید آورد که میان آن دو تنافى است، زیرا هر کدام از این دو عنصر، نقش خاص خود را در وجود انسان دارند و تعبیر (گل) که در برخى آیات آمده است، اشاره به نقش ترکیبى آب و خاک در پیدایش انسان دارد. ـ دامان سخاوتمند طبیعت، منبع معیشت انسان (و أنزل من السماء ماءً فأخرج به من الثمرات رزقاً لکم) ابراهیم / ۳۲ و از آسمان باران فرو فرستاد، پس به وسیله آن میوه ها و حاصلها رویانید تا روزى شما باشد. (هو الذى أنزل من السماء ماء لکم… ینبت لکم به الزرع و الزیتون و النخیل و الأعناب و من کلّ الثمرات) نحل/ ۱۱ اوست که از سوى آسمان براى شما باران فرستاد، تا به وسیله آن براى شما کشتزار و زیتون و نخلها و تاکستانها و هر نوع میوه برویاند. (و هو الذى سخّر البحر لتأکلوا منه لحماً طریّاً و تستخرجوا منه حلیه تلبسونها و ترى الفلک مواخر فیه و لتبتغوا من فضله و لعلکم تشکرون) نحل/۱۴ اوست که دریا را رام کرد تا از آن گوشت تازه بخورید و زیورهایى بیرون آرید و خویشتن بدان بیارایید. و کشتیها را مى بینى که دریا را مى شکافند و پیش مى روند، تا از فضل خدا روزى بطلبید، باشد که سپاس گویید.
رابطه انسان و طبیعت در قلمرو معنى و معرفت
هنگامى که سخن از رابطه معنوى و معرفتى به میان مى آید، چنین مى نماید که این رابطه باید یک سویه باشد، زیرا تنها انسان است که مى تواند واجد معنویت و معرفت باشد، و طبیعت، به دلیل فقدان ادراک و شعور و احساس نمى تواند از وجود انسان کسب معنى کند. اما با ملاحظه اى مى توان این رابطه را، متقابل دانست و گواه آن را از آیات وحى جست وجو کرد. (حق بودن) از مقوله معنى است و خداوند براى بیان حقانیت آفرینش و وجود نظام جهان، به این نکته اشاره کرده است که وجود انسان و ادراک و عمل او در گستره جهان، آفرینش جهان را موجه ساخته و فلسفه حکیمانه آن را تبیین نموده و مى نماید. (و أن أقیموا الصلاه و اتقوه و هو الذى الیه تحشرون. و هو الذى خلق السموات و الأرض بالحقّ… ) انعام / ۷۳ و ۷۲ و این که نماز بپا دارید و تقواى الهى پیشه کنید و اوست که به سویش محشور مى شوید و اوست که آسمانها و زمین را به حق آفرید… توجه به ارتباط منطقى و عرفى ـ عقلى دو آیه مى رساند که میان عمل انسان و شخصیت آدمى با حقانیت آفرینش آسمانها و زمین، ارتباطى وثیق وجود دارد. این ارتباط به دو گونه قابل تصویر است. الف. چون آفرینش جهان حق است، انسان نیز باید پیرو حق باشد، و پیروى از حق نیازمند اقامه نماز و رعایت تقوا است. ب. انسان به عنوان موجودى مسؤول، ادراک کننده و انتخابگر و ملزم به رعایت حق، وجودش در نظام جهان، تبیین کننده حقانیت آفرینش همه جهان است. چرا که اگر انسان نمى بود و ادراک و مسؤولیتى نداشت، آفرینش جهان به شکل کنونى، فلسفه اى خردمندانه و حکیمانه پیدا نمى کرد. اکنون باید دید که کدام یک از دو گونه ارتباط مى تواند مورد نظر آیه باشد؟ پاسخ این است که ناسازگارى میان دو ارتباط نیست، بلکه درست تر آن است که ارتباط حقانیت آفرینش انسان و طبیعت را ارتباطى دوسویه و داد و ستدى پایاپاى بدانیم، چراکه در آن صورت حکمت و علم گسترده خداوند، تجلى و نمود روشن ترى پیدا مى کند. شایان توجه این که در پایان آیه ۷۳ جمله اى آمده است که مطلب یادشده و فهم این نوشته را تأیید مى کند و آن جمله تأکید برحکیمانه بودن و خبیر بودن خداوند است. (و هو الحکیم الخبیر) انعام / ۷۳ این مضمون، در آیات چندى از قرآن یاد شده است، از آن جمله: (ان الذین یضلّون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب. و ما خلقنا السماء و الأرض و مابینهما باطلاً… ) ص/ ۲۷ و ۲۶ آنان که از راه خدا منحرف شوند، بدان سبب که روزحساب را از یاد برده اند به عذابى سخت گرفتار مى شوند. و ما آسمان و زمین و موجودات جهان را باطل نیافریده ایم. دقت در این آیات نشان مى دهد که حذف (مسؤولیت انسان) و (حسابرسى قیامت) از جهان، مستلزم باطل شمردن آفرینش گیتى است و البته مسؤولیت انسان و برپایى قیامت، فرع وجود و آفرینش انسان است.
بینایى و بصیرت انسان، معنى بخش زیبایى طبیعت
ییکى دیگر از مقوله هاى معنایى و ادراکى، مقوله زیبایى است. با این خصوصیت که ممکن است تجلى زیبایى در قامت ماده باشد ولى ارزش زیبایى و مؤثر بودن آن، منوط به درک شدن آن از سوى موجودى خردمند و احساسگر است که آن موجود در زمین، چیزى و کسى جز انسان نیست. (إنّا زیّنا السماء الدنیا بزینه الکواکب) صافات / ۶ ما آسمان دنیا را به زیور ستارگان، آراستیم. (و زینّا السماء الدنیا بمصابیح) فصلت / ۱۲ و آسمان دنیا را با فروزش چراغهایى، زینت دادیم. (و لقد جعلنا فى السماء بروجاً و زیّناها للناظرین) حجر / ۱۶ و ما در آسمان برجهایى قرارداده ایم و آن را زینت بخشیدیم براى نظاره گران. آنچه ما در این آیات ـ به ویژه ـ دنبال مى کنیم، نکته اى است در واژه (ناظرین) که (به معناى اهل بینایى و تأمل و بینش است، و نقش معنایى آن در آیه این است که رابطه اى تنگاتنگ میان (زیبایى طبیعت) و (بینایى و ادراک کنندگى انسان) وجود دارد، تا آنجا که در اصل ترسیم زیبایى در برابر چشمهاى باز و احساسگر انسان صورت گرفته است. بدان گونه که اگر نظاره گرى خردمند وجود نداشت، زیبایى طبیعت نه فایده اى داشت و نه فهم کردنى بود و نه حکیمانه. این است که آفریدگار این همه زیبایى و شگفتى، از یک سو انسان را به تأمل و تدبر و احساس و دریافت رموز زیبایى نظام جهان فراخوانده و از سوى دیگر با لحنى ملامت آمیز، چشم فروبستگان و غافل ماندگان از زیبایى طبیعت را مؤاخذه کرده است: (أفلم ینظروا إلى السماء فوقهم کیف بنیناها و زیّناها و مالها من فروج) ق / ۶ پس آیا به آسمان گسترده بر فراز سرخویش نمى نگرند، که چگونه آن را بنا کرده ایم و زینت بخشیده ایم، به طورى که کمترین شکاف و کاستى در آن وجود ندارد! آیاتى که در باره زیبایى طبیعت تاکنون آوردیم، بر محور زیبایى آسمان و ستارگان استوار بود، در حالى که این زیبایى در ابعاد مختلف حیات در برابر چشمان بشر است. (و الأرض مددناها و ألقینا فیها رواسى و أنبتنا فیها من کلّ زوج بهیج) ق / ۷ و زمین را گستردیم و در آن کوههاى بلند افکندیم و از هر گونه گیاه خوش منظر و بهجت انگیز در آن رویاندیم. طبیعت، بخش عمده اى از زیبایى خود را مدیون تنوع، رنگ آمیزى، طراوت و طراحى گلها و گیاهان است، ولى اگر احساسات و هیجان آدمى در کره خاک نباشد این زیبایى ها بیهوده خواهد بود، زیرا منظر زیبا نظاره گر ادراک کننده مى طلبد و همواره حکیمان هنرمند در برابر دیدگان هنرشناسان به خلق هنر همت مى گمارند. (الله الذى جعل لکم الارض قراراً و السماء بناءً و صوّرکم فأحسن صورکم… فتبارک الله رب العالمین) مؤمن / ۶۴ خداوند است که زمین را قرارگاه شما ساخت، و آسمان را چون بنایى برافراشت، و شما را صورت بخشید و صورتتان را نیکو قرارداد… پس بزرگوار است پروردگار جهانیان. دراین آیه شکل اندام و ترسیم قامت و نقش بندى سیماى انسانها مورد اشاره قرار گرفته است که تصویرگرى آن به بهترین وجه صورت پذیرفته، تا آدمى با ادراک و تدبر در آن به این حقیقت پى برد که پروردگار جهانیان شایسته ستایش و تقدیر است. نتیجه اینکه انسان، خود به عنوان بخشى از طبیعت، هنر زیبایى پروردگار را در خود ذخیره دارد، ولى این زیبایى و این هنر، زمانى انکشاف مى یابد که موجودى چون خود انسان، نظاره گر و احساس کننده آن باشد.
اندیشه انسان، کشف کننده رموز و آیات طبیعت
نظام طبیعت داراى قوانین، ضوابط، رموز و نشانه ها و اشارتهایى است که تنها، در پرتو اندیشه و تفکر بشر قابل شناسایى و بهره ورى است و اگر انسان و اندیشه او از جهان حذف شود، آن رموز و نشانه ها بى فرجام و لغو خواهند ماند. (ینبت لکم به الزرع و الزیتون و النخیل و الأعناب و من کلّ الثمرات إنّ فى ذلک لآیه لقوم یتفکّرون) نحل / ۱۱ به وسیله باران، براى شما کشتزار و زیتون و نخلها و تاکستانها و انواع میوه ها مى رویاند، همانا در این ـ رویش متنوع و گونه گون ـ آیه و عبرتى است براى اهل اندیشه و تفکر. (و سخّر لکم اللیل و النهار و الشمس و القمر و النجوم مسخّرات بأمره إنّ فى ذلک لآیات لقوم یعقلون) نحل / ۱۲ و براى شما شب و روز را مسخر ساخت، و همچنین خورشید و ماه و ستارگان مسخر فرمان او هستند، همانا در این، نشانه هایى است براى اهل خرد و اندیشه. (و ما ذرأ لکم فى الأرض مختلفاً ألوانه إنّ فى ذلک لآیه لقوم یذّکّرون) نحل / ۱۳ و براى شما در زمین چیزهایى رنگارنگ و متنوّع آفرید، همانا در این نشانه اى بزرگ براى اهل تذکر و پندگیرى است. در آیات سه گانه اى که یاد شد، نشانه ها و آیات گوناگون الهى، نهفته در متن طبیعت، براى کسانى تدبیر شده است که از ویژگى تفکر، خردورزى و پندگیرى و نتیجه یابى برخوردار باشند و چنین ویژگیها در زمین، جز در انسان مشهود نیست. (أفلاینظرون الى الابل کیف خلقت. و الى السماء کیف رفعت. و الى الجبال کیف نصبت. و الى الأرض کیف سطحت) غاشیه / ۲۰ ـ ۱۷ آیا آدمیان نمى نگرند و نمى اندیشند که ساختمان بدنى شتر چگونه آفریده شده است، و به سوى آسمان، نظر به تحقیق و تدبر نمى گشایند که چگونه افراشته آمده است و به کوهها فکر نمى کنند که چگونه برکشیده اند و به زمین نگاه نمى کنند که چگونه گسترده شده است

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 16   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله انسان و طبیعت

دانلود مقاله نوآوری و پوشش اسلامی

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله نوآوری و پوشش اسلامی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  17  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 

نوآوری و پوشش اسلامی
مقدمه:
آنچه در مسئله حجاب و طرح آن در جامعه، خصوصاً پس از انقلاب اسلامی مطرح است دفاع بد از آن است که کار دشمن را راحت کرده هر چند که حملات به پوشش اسلامی و ایجاد شبه در میان جوانان نیز کم نبوده است.
آنچه که فرایند انتقال حجاب و پوشش اسلامی را (به عنوان یک فرهنگ) و به نسل جدید، دچار چالش نموده است. ریشه در انتقال این فرهنگ در نسل های گذشته دارد. اگر حجاب را یک مفهوم دینی و پوشش اسلامی را یک تکلیف و وظیفه ی دینی بدانیم،‌فرایند انتقال آن می بایست مطابق با مبانی نظری اسلام در تربیت دینی و رعایت استانداردهای آموزشی باشد. آموزش ، پرورش و یا فرآیند انتقال فرهنگ به نسل جدید، تابع مراحل و مراتبی است. بنا به یک دیدگاه، در مراحل و مراتب تربیت دینی این مراحل و مراتب به شرح زیر هستند:
1. انس دینی
2. عادت دینی
3. معرفت دینی
4. شاکله دینی
5. خودجوشی دینی
حال در ارتباط با حجاب و پوشش ، به عنوان یک مفهوم دینی و یک وظیفه و تکلیف، باید سئوال کرد که نسل گذشته در کدامیک از این مراحل دارای نقص و کاستی بوده و به عبارت دیگر کدام مرحله را نگذرانده و میان برزده است.
با کمی دقت مرحله معرفت دینی را می توان نام برد. زنان و مادران ما در ارتباط با حجاب و با توجه به محیط خودشان ، از مراحل انس و عادت عبور کرده و در اجتماع به صورت شاکله دینی مشاهده شده است. ولی به دلیل ضعف در مرحله ی معرفت دینی، مادران نتوانسته اند پاسخگوی سئوالات ساده ی فرزندان خود باشند تا چه رسد که بتوانند به شبهات آنها نیز پاسخ دهند.
دختر جوان امروزی بر خلاف مادر یا مادربزرگ خود، در صحنه ی اجتماع (اشتغال و تحصیل) بیش از گذشته حضور دارد و بیش از زنان گذشته نیز در مقابل سیل تهاجمات فرهنگی قرار دارد. دختر امروزی برای عبور از چگونگی و پاسخ به چرایی ها دچار ضعف اساسی شده و با توجه به اینکه انگیزه ای نیز برای پرداختن بهاء در این زمینه ندارد، عطای پوشش سنتی را به لقایش بخشیده است و خود را با حداقل های مورد پذیرش همسالان خود قانع کرده است.
متاسفانه در سطح جامعه و حکومت نیز، بیش از اینکه تکیه براین مرحله باشد (آنهم با روش ها نو، ظریف و متنوع) به تاکید بر شکل و شاکله ظاهری پرداخته شد و سال ها پافشاری بر یک نوع پوشش و عدم توجه به روحیه تنوع طلبی، نشاط و نوع جویی جوانان، راه برای پذیرش مدهای بیگانه باز شد. از سوی دیگر عدم تعریف و تعیین حدود، عدم هماهنگی میان اجزاء حکومت، غلبه ی روش های غلط بر روش های صحیح و موارد دیگر نوعی گریز و مقابله جوانان را نیز به دنبال داشت.
علاوه بر نقص و خطا در مراحل و مراتب تربیت دینی، در زمینه ی روش ها نیز دچار نقص و خطا بوده ایم.
بنا به استناد کتاب های تعلیم و تربیت دینی، روش های الگویی تکریم شخصیت، محبت، پند وموعظه، تشویق و تنبیه، استدلال و برهان و ... مورد تاکید قرار گرفته شده است.
بدیهی است که حجاب و پوشش اسلامی به عنوان یک ارزش اجتماعی و تکلیف دینی می بایست با بهترین روش ها به نسل جدید ارایه می گردد.
باکمال تاسف، این روش ها نیز معمولاً در کلی گویی باقی مانده اند و بر اساس هر مخاطب، هر محیط اجتماعی و موقعیت ارتباطی تبدیل به موارد کاربردی نشده اند. در مفهوم حجاب و مقوله پوشش اسلامی نیز این اتفاق افتاده است.
هر چند معتقد هستیم، اولیاء و بسیاری طرح ها ، ایده ها، روش های خلاقانه را به کار برده اند، ولی ظاهراً در کشور ما آنچه که تبدیل به مجموعه مقاله در همایش ها و سمینار ها می شود بحث های انباشته، تکراری در حوزه نظر است و در حوزه عمل دارای مجموعه هایی نیستیم.
این مقاله با نگاهی به مراحل تربیت دینی – روش های تربیت دینی، حیطه های یاد گیری، شیوه ها و قالب ها و رسانه ها و ... و ایجاد ارتباط به مقوله پوشش به بیان روش ها و توصیه هایی اقدام می نماید که شایسته است که در هر قسمت، راهکارهای متنوع اولیاء و مربیان به آن افزوده شود.
هرچند که آحاد مردم و مسئولین ، به نحوی درگیر این موضوع هستند، ولی مخاطب این مجموعه در درجه اول مربیان و سپس اولیاء هستند. از این رو برخی اقدامات و روش ها که در سطح بالاتر از خانه، مسجد و مدرسه می بایست انجام شود. در این مجموعه نیامده است:
نکته آخر اینکه، هر چند پوشش و حجاب برای زن و مرد است ولی تصور می شود که گرایش توصیه ها جهت پوشش دختران است.

 


آنچه که درباره موضوع حجاب و پوشش باید بدانیم:
اهداف اسلام از پوشش چیست:
• اینکه پوشش به صورت عام برای مرد و زن است.
• اینکه پوشش با شدت بیشتری در گذشته و در ادیان دیگر بوده و هست واسلام مبتکرآن نیست.
• اینکه پوشش ظاهری و عفت و حیای باطنی به صورت لازم و ملزوم مطرح است
• سیر تاریخی پوشش در جوامع انسانی.
• مغایرت تفکر اسلامی با ریاضت و رهبانیت، محدود کردن زن نابرابری میان زن و مرد، استثمار زن، حقیر شمردن او و ...
• اینکه در اسلام گرامی داشتن و ارزشمند بودن زن در همه عرصه ها مورد تاکید قرار گرفته است.
• اینکه حجاب و پوشش وظیفه ای الهی است که به عهده زن گذاشته شده است.
• اینکه کرامت انسانی و تکریم شخصیت از اساسی ترین موضوعات در این زمینه است.
• اینکه لباس هر انسان پرچم کشور وجود اوست و معلوم می شود که از چه ارزشها و بینشهایی تبعیت می کند.
سئوالات و شبه هایی که باید برای آن جواب داشته باشیم:
• چرا خداوند حجاب را قرار داده است؟
• آیا حجاب یا پوشش اسلامی فقط چادر است؟
• آیا حجاب فقط برای زنان است؟
• چرا باید پوشش داشته باشیم؟
• آیا پوشش و حجاب فقط در اسلام است؟
• چادر و مشکی بودن آن مال عرب هاست ما ایرانی ها چرا باید آنرا بپوشیم؟
• آیا ما ایرانی ها قبل از اسلام هم دارای حجاب و پوشش بودیم؟
• آیا پوشش اسلامی باعث محدودیت برای زنان نمی شود؟
• چرا افرادی که رعایت حجاب را نمی کنند مشکلی هم برایشان پیش نمی آید؟
• وقتی اکثر افراد رعایت حجاب را نمی کنند ما چگونه اینکار را بکنیم؟
• آیا می توانیم نماز را بدون پوشش و حجاب بخوانیم؟
• خیلی ها که با حجاب هستند ولی کارهای خطا انجام می دهند.
• آیا بی حجابی یا بدحجابی مجرم مخاطی و گناهکار است یا جاهل و بیمار؟
• آسیب یک بدحجاب بیشتر است یا یک مجرم اقتصادی که راست راست راه می رود؟
• آیا می توان برخورد با بدحجابی را با تخلفات رانندگی مقایسه کرد؟
مراحل و مراتب تربیت و فرهنگ مذهبی:
در تربیت، هر فرد منحصر به فرد است و نمی توان افراد هم سال، هم جنس و حتی از یک خانواده یکسان تلقی کرده با یک روش با آنها برخورد نمود.
علاوه بر نکته فوق، در تربیت دینی هر فرد می تواند در هر یک از تکالیف ، وظایف و واجبات دینی نیز در مرحله ای متفاوت باشد. برای مثال در امر نماز در مرحله معرفت دینی و در موضوع روزه در مرحله ی شاکله دینی باشد. همین فرد شاید در امر به معروف و نهی از منکر حتی در مرحله انس دینی نباشد و برعکس در حجاب و پوشش اسلامی در مرحله شاکله باشد بدون اینکه معرفت دینی را گذرانده باشد . (همان نقصی که از آن گفتگو داشتیم)
پس مربیان و والدین می بایست ابتدا تشخیص دهند هر فرد، در هر موضوع و مفهوم دینی، در چه مرحله ای هست و آنگاه محتوی و روش مناسب را مطابق با ویژگی های آن مخاطب بکار برد.
توضیح هر یک از مراحل در زیر ارایه شده و سپس برای هر مرحله روش ها و توصیه هایی ارایه می شود.
انس دینی: ایجاد تعلقات معنوی ازطریق شرطی شدن اعمال و افعال مذهبی.
عادت دینی: ایجاد عادت مذهبی به کمک تکرار اعمال و احساس مسئولیت در عبادات.
معرفت دینی: فهم و استنباط معارف دینی به کمک تفکر، تعقل و تحلیل مسائل مذهبی.
شاکله دینی: تجلی و تبلور فرهنگ مذهبی در وجود و شخصیت نوجوان (اخلاقیات)
خودجوشی دینی: درجستجوی عشق، عرفان و معنویت برتر به کمک جاذبه های قدسی
در مرحله انس دینی:
• مادران، مانند چادر و یا مقنعه و روسری خود برای او نیز تهیه نمایند.
• هیچگاه در برابر او از پوشش خود گله نکرده مگر حدود آن را رعایت کنید.
• بانظر او برایش چادر، مقنعه و روسری تهیه نمایید.
• از دوره های مختلف (مانند جشن تولد) حداقل یک عکس با حجاب تهیه نمایید.
• عکس او با پوشش مناسب را در آلبوم گذاشته و یا قاب کرده و نصب نمایید.
• از علاقه ی او به پوشش در میان جمع صحبت کنید و رضایتمندی خود را نیز اعلام نمایید.
• چادر، مقنعه و روسری او را همواره تمیز کرده و معطر نمایید.
• باروحانی محل، اقوام متدین و ... ارتباط بیشتری برقرار نمایید.
• شعر و سرود مربوط به پوشش، عفت و حیا و ... به او یاد دهید.
• برای اماکن و موقعیت های مختلف، پوشش مناسب آنجا را در نظر بگیرید.
• جشن تکلیف باشکوه بگیرید و اثرات آن را با هدایای سالانه، تداوم ببخشید.
• از او بخواهید خاطرات مربوط به عبادت، زیارت، مجالس و مراسم هایی که شرکت داشته است را بیان نماید.
• در نمازهایتان و در زمانهای مناسب و حضوری او را دعا کنید.
• به حضور خانوادگی و یا گروه همسالان در مراسم های مذهبی اهمیت دهید.
در مرحله عادت دینی:
• باتوجه به ایجاد تنوع در پوشش و علاقمندی او، سعی کنید از محیط بیرون از خانه رعایت پوشش را آغاز نماید.
• برای رفتن به بیرون از خانه ، همراه با شادی و نشاط به او کمک کنید که با پوشش مناسب حاضر شود.
• اقامه نماز که در ارتباط مستقیم با پوشش است را مورد تاکید قرار دهید.
• عادت به نماز، عادت به پوشش را تسهیل می کند مراقب نماز او باشید.
• به صورت منظم و متنوع در اماکن زیارتی حضور یافته و در مراسم ها و نمازهای جماعت او را شرکت دهید.
در مرحله معرفت دینی:
• در جمع های خانوادگی و یا دوستانه موضوع پوشش را مطرح نموده و بحث نمایید.
• کتابهای مناسب سن او را تهیه نماید. و یا او را درکتابخانه ها عضو نمایید.
• برای طرح پرسش های او فضای محبت آمیزی فراهم آورید.
• او را با مراکز پاسخ به سئوالات، روحانیون، بانوان مبلغ و کتابهای پاسخ به پرسشها آشنا نمایید.
• حجاب و پوشش را با مفاهیم دیگر دین مطرح نمایید.
• در مورد انواع پوشش و لزوم آن برای زنان و مردان، توضیح دهید.
• باورهای غلط پیرامون حجاب و پوشش را برای او توضیح دهید تا رفع شود.
• از ویژگی های انسان با حجاب با او گفتگو نمایید.
• در مورد تاثیرات حفظ حجاب در دیگر ابعاد زندگی با او گفتگو نمایید.
• او را با ادبیات مقوله حجاب و مفاهیم مرتبط با آن آشنا نمایید.
• او را تشویق نمایید تا در مسابقات مربوط به مفاهیم دینی شرکت نمایند.
• هر چند وقت یکبار درباره خصلت های خوب او و در رابطه با حجاب گفتگو نمایید.
• سعی کنید او را با دیگران مقایسه نکرده و به اندازه ی توانش توقع داشته باشید.
• او را به عضویت انجمنها و کانونهای دینی درآورده و رفتن منظم به مسجد را فراموش نکنید.
• راجع به ارزش و جایگاه زن، مادر و پوشش در اسلام، (قرآن و سنت) برایش توضیح داده و یا در معرض مطالب آن قرار دهید.
• بیش از هر چیز از نمادها نشانه ها استفاده کنید.
در مرحله شاکله ی دینی:
• شکل و تیپ همراه با پوشش و حجاب را جزیی از شخصیت او قرار دهید.
• حجاب، عفت و حیا را علاوه بر ظاهر در شکل های رفتاری او اعم از کلام و غیر کلام تعمیم دهید.
• ضمن گفتگو با او، موانع داشتن پوشش مناسب، در موقعیت های مختلف را بررسی و رفع نمایید.
• شاکله ی ظاهری او را با دیگر فرایض دینی، مانند نماز، و وظایف دیگر، مانند انجام امور خیر، احترام به دیگران و ... پیوند دهید.
• با برنامه ریزی دقیق در مراسم ها و مکان های مذهبی حضور یافته و در امور خیر، او را شرکت دهید.
• تصویر برداری از فعالیتهای او را فراموش نکنید. (در مراسم ها، زیارت ها و ...)
• برای پوشش او در خانه جایگاه خاصی در نظر بگیرید که در مواقع لازم به راحتی از آن استفاده نماید.
• سعی کنید دوستان خود را از میان افراد با حجاب و عفت و ادب انتخاب نماید.
در مرحله خودجوشی دینی:
• به او کمک کنید تا بتواند از عقاید خود در مقابل دیگران دفاع نماید.
• به او کمک کنید تا بتواند در میان همسالان خود موثر بوده و مبلغ پوشش باشد.
• هر چند وقت یکبار در مورد پوشش گفتگو نمایید.
• موانع حضور او را در امور داوطلبانه رفع نمایید.
• زمینه ای رافراهم آورید که از رفتار خود رضایت داشته و خود را تشویق نماید.
• هیچگاه به جای او از حجاب و پوشش تعریف نکنید. بگذارید خودش آنرا دوست داشته باشد.
• روی عوامل بازدارنده مثل خودنمایی، حسادت، اکراه و بی میلی کار کنید.
روش های تربیت دینی:
روش ها بسار زیاد هستند و به نسبت تلاش اولیاء و مربیان می تواند همواره تغییر و افزایش یابند و از سوی دیگر با دانستن هر یک از روش ها و ترکیب آن با شیوه ها و قالب ها و محتوای مختلف، اقدامات بسیار متنوعی را می توان تدارک دید.
اولیاء و مربیان به دانستن روش ها و حتی روش های گذشته و توصیه های ارایه شده در این مجموعه نباید اکتفا کرده و با شناخت مخاطب و موقعیت و کمی نوآوری، می توانند راهکارهای فراوانی را پیش رو داشته باشند.
در ادامه برخی روشها و توصیه ها، ذیل برخی روش های کلی می آید. و بدیهی است که در مقوله حجاب و پوشش اسلامی تلاش های فراوانی برای توسعه ی روشها مورد نیاز است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 17   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نوآوری و پوشش اسلامی

دانلود مقاله مدیریت کیفیت

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله مدیریت کیفیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله    9صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

مقدمه
در سالهای اخیر مدیریت کیفیت به عنوان روشی برای درک عمیق خواسته های مشتریان و برآورده نمودن نیازها وخواستهای مشتری از هر جهت و به نحو اطمینان بخش توسط سازمانهای ملی و بین المللی مطرح گردیده است. در این روش مدیریت کیفیت از اجرای روشهای عملیاتی و ارتباط با مشتری به نحو از پیش تعریف شده تشکیل شده است . لذا یکی از مهمترین وظائف مدیریت کیفیت تعیین اهدافی است که از طریق دست یابی به آنها در نهایت رضا یت مشتری نائل می گردد . بنابراین هدف اصلی از تعریف طراحی و اجرا مدیریت کیفیت دستیابی به رضایت مشتری است استانداردهای رایج و منتشر شده ای موجود است که به منظور هدایت سازمانها جهت رسیدن به این اهداف طراحی شده است 0استانداردهای سری ISO.9000 از رایجترین این استانداردها می باشد. این استانداردها امکان اجرای روشهای رسمی جهت به وجود آوردن تضمین کیفیت را به وجود می آورد.بیش از پیش مشتریان لازم می دانند که تولید کنندگان این روشهای رسمی را در خصوص کالاها و خدمات خود به صورت کاملا پیوسته و دائمی مبنای عملیات خود قرار دهند .

 

تاریخچه توسعه کیفیت
مدیریت کیفیت می تواند تا سه هزار سال قبل از میلاد سابقه داشته باشد در طول تاریخ مسئو لیت کنترل کیفیت بر عهده شخص سازنده بوده اما به تدریج بر اثر توسعه فعالیتهای شرکتها و افزایش لزوم و اهمیت مدیریت کیفیت یک بخش واحد در بدنه سازمانی شرکتها با عنوان کنترل کیفیت به وجود آمد. در طول دوران صنعتی کشورهای توسعه یافته روشهای کنترل کیفیت توسعه یافت0بعد ازجنگ جهانی اول کاربرد روشهای کنترل کیفیت درعمل افزایش یافت .در این زمان روشهای نمونه برداری توسعه یافته و از دانش آمار برای آگاهی از سطح کیفیت کالا و خدمات استفاده شده استفاده از روشهای آماری برای کنترل مرغوبیت کالا و خدمات در طول سالهای بین دو جنگ جهانی جنگ جهانی اول (1918-1914 ) وجنگ جهانی دوم (1942- 1938) که سالهای گسترش کنترل کیفیت بوده است.بعد از جنگ جهانی دوم با افزایش هزینه ها و کاهش سودآوری برخورد کردند بازارهای عرضه کالا رقابتی تر و سرعت افزایش نوآوری های فناوری بالاتررفت .
در اوائل دهه شصت میلادی به تدریج شرکتها در اثر چهل سال تجربه به این واقعیت رسیدند که کنترل مرغوبیت کالا بعد از طی کردن فرآیند تولید بیهوده است و به این حقیقت دست یافتند که پیشگری از معایب قبل از تولید و در طول فرآیند تولید کم هزینه تر و کاراتر و مقرون به صرفه تر است و عملی ساختن این دیدگاه صرفه جوئیهای قابل ملاحظه ای را نصیب شرکتها می کند 0بنابراین به تدریج در سالهای اواخر دهه شصت و اوائل دهه هفتاد نهضت پیشگیری از عیوب در صنایع مختلف رواج یافت .

 

کیفیت چیست ؟
اولین چیزی که دراین جنبش مطرح شداین سوال بود که کیفیت چیست؟ سازمان بین المللی استاندارد دربیانیه ISO.8402کیفیت را اینگونه تعریف می کند :
( تمام خصوصیات یک معقوله که توانای آن در برآوردن نیازهای تصریح شده عینی وذهنی دلالت دارد )
از این تعریف معلوم می شود که یک معقوله اعم از فرآورده خدمت یا فرآیند باید از هر نظر قابلیت ارائه بهره مورد انتظار را داشته باشد این تعریف در واقع ارائه دادن مشخصات صحیح کالا و خدمات مورد نظر را به مشتریان واگذار می نماید زیرا اگر تولیدکننده حتی با حسن نیت اما بدون آگاهی از نیازها و خواسته های مشتریان محصول یا خدمات را ارائه بازار نماید تجربه نشان داده است در به دست آوردن رضایت مشتریان کمتر موفق خواهد بود همچنین در این تعریف منظور از عینی نیازهائی است که مشتریان آگاهانه انتظار دارند که تولید کننده در قالب کالاهاوخدماتش آنها را مرتفع نماید0منظور از نیازهای ذهنی رساندن سطح کیفیت کالاها و خدمات به منطقه ای فراتر از انتظارات مشتریان می باشد .به عبارتی دیگر در این وضعیت تولیدکننده در کالا و خدمات خود مشخصاتی را لحاظ می نماید و استانداردهائی را رعایت می نماید که مشتریان هنگام دریافت کالا و خدمات به شعف می رسند .
عینی : مشخصاتی از محصول یا خدمات که مصرف کننده آن را به صراحت اعلام کرده و تولیدکننده به اجبار مستلزم به رعایت آن است
ذهنی : مشخصاتی از محصول یا خدمات که تولیدکننده اجباری به رعایت آن ندارد اما تولیدکنندگان پیشرو به منظور کسب رضایت هر چه بیشتر مشتری و سهم بازار محصولات خود این مشخصات را به صورت کاملا آزادانه و غیر اجباری در محصولات خود لحاظ می کنند.
با استناد به ISO.8402 کیفیت را به صورت ساده و قابل فهم می توان اینگونه تعریف کرد.
• 1. مطابقت با خواسته ها و انتظار مشتری
• 2. مطابقت با مشخصات ارائه شده توسط مشتری
• 3. مطابقت با اهداف محصولات تولیدی تضمین کیفیت چیست ؟
در بیانیه شماره ISO.8402 سازمان جهانی استاندارد تضمین کیفیت به صورت کاملا مختصر به صورت زیر تعریف شده است .
( کلیه فعالیتهای هدفمند برای اطمینان حاصل کردن از اینکه یک معقوله تمام خواسته های مشتری را ارضا می کند.)
بر اساس این تائید برنامه های فعالیت سازمان هرچیزی که باشد اطمینان از کیفیت عملکرد نیاز به این دارد که در ابتدا آن فعالیتها تحت کنترل قرارگیرند که با برنامه های استاندارد قابلیت تطابق دارد سپس اشکالات بصورت مطمئن و مستمر رفع می گردد یک سازمان باید دارای سیستمی باشد که از موارد زیر اطمینان داشته باشد.

 

جنبه های اصلی تضمین کیفیت:
• 1. کنترل موثر عملیات
• 2. نابود کردن عدم همه تطابقها در تمام مراحل
زیربنای اصلی تضمین کیفیت عبارت است از رواج دادن فرهنگ پیشگیری به طوری که مسائل قبل از گسترش قابل پیش بینی و جلوگیری باشد 0این رویکرد تضمین کیفیت یک برخورد کاملا متفاوت و جامع با کیفیت می باشد و در مقایسه با روشهای سنتی مدیریت کیفیت که در آنها کالای ساخته شده مورد بازرسی قرار می گرفت و یا خدمات ارائه شده پس از ارائه مورد سنجش قرار می گرفت در این دیدگاه جدید قبل از رسیدن به مراحل پایانی فرآیند تولید از همان مراحل ابتدائی فرآیند تولید ریشه های اصلی عیوب کالا و علت آنها نابود می شود 0 از این دیدگاه کیفیت از بعد سیستم مطرح گردیده و نیاز به برنامه ریزی و مدون سازی دارد تا بتوان کلیه منابع سازمانی از جمله نیروی انسانی سازمان را از جهت دست یابی به کیفیت تامین سازد .

 

تضمین کیفیت:
• 1. یک نظام مدون کیفیت
• 2. نظام پیشگیری از علتها
• 3. برنامه ریزی برای کیفیت
• 4. جلب اعتماد واعتقاد به بهبود کیفیت
• 5. عملیات کارا و موثر
• 6. دست یابی به کیفیت درهمان مرتبه اول

 

نیازهای اصلی تضمین کیفیت:
• 1. وجدان کاری
• 2. اهداف تعین شده
• 3. داشتن کنترل
• 4. داشتن اساسنامه
• 5. بازنگری موثر

 

مزیتهای تضمین کیفیت:
• 1. کیفیت مستمر
• 2. صرفه جوئی در زمان و هزینه
• 3. کاهش اقلام معیوب
• 4. شکایت کمتر مشتریان
• 5. نگهداری و تعمیرات کمتر
• 6. استفاده بهینه از منابع نیاز به سیستم مدون مدیریت کیفیت
عدم رضایت مشتریان از تولیدکننده یک حکایت دائمی است مشتریان هستند که بعلت عدم کیفیت کالا خسارت اصلی را تحمل می کنند برهمین اساس استانداردهای تضمین کیفیت در جهت حفظ منافع مشتریان طراحی شده اند .
مسائل کیفیت شامل مراحل زیر است :
• 1. برآورده نشدن انتظارات مشتری
• 2. عدم تحویل به موقع کالا
• 3. کارکرد نامناسب محصول هنگام استفاده
اغلب تولید کنندگان به دلائل زیر موفق به جلب رضایت مشتریان نمی شوند :
• 1. کاری که باید انجام گیرد در فرآیند تولید به شخصی که باید آن را انجام دهد منتقل نشده است .
• 2. کارگر می دانسته چه باید بکند اما آن را انجام نداده است .
• 3. انجام دادن صحیح کار هزینه های عملیاتی را افزایش می دهد .
• 4. هیچ کس مسئو لیت نظارت بر انجام صحیح کار را به عهده نداشته است .
مشکلا ت کیفیت عموما به دلائل زیر آشکار می شوند:
• 1. عدم اعمال کنترل بر فعالیتها
• 2. عدم انجام صحیح کار درهمان مرتبه اول
• 3. عدم اعمال مدیریت صحیح
به منظور حل مسائل کیفیت شرکتها نیاز به طراحی و اجرای یک سیستم مدیریت کیفیت دارند که انجام صحیح مراحل تولید کالا و خدمات را نظارت و تضمین می نماید .
یک سیستم مدیریت کیفیت عبارت است از :
• 1. روشی که به وسیله آن تمام فعالیتهائی که منجر به دست یابی به کیفیت و رضایت بیشتر مشتری می شود تحت کنترل داشته باشد .
• 2. روشی تعریف شده برای مدیریت تمام عوامل انسانی که بر کیفیت تاثیرگذار می باشد.
یک سیستم مدیریت کیفیت شامل موارد زیر است :
• 1. اهداف مشخص شده باشد .
• 2. ساختار سازمانی داشته باشد .
• 3. مسئولیت ها تعریف شده باشد .
• 4. روشها تعریف شده بلشد .
• 5. آموزشهای لازم داده شده باشد .
• 6. معیارهای عملکرد مشخص شده باشد .
مزایای یک سیستم مدون مدیریت کیفیت شامل موارد زیر است :
• 1. برنامه ریزی بهتر فرآیند
• 2. تعریف بهتر سیستم کیفیت
• 3. ارتباطات بهتر
• 4. هزینه های کمتر
• 5. رضایت بیشتر مشتری
• 6. مزایای تجاری فرهنگ کیفیت
عملی و قابل اجرا بودن مدیریت کیفیت علاوه بر سیستمها و روشها به رفتارهای فرهنگی و بلوغ فکری کارکنان در محیط کار نیز بستگی داردلازم است که کارکنان یک شرکت به اهمیت دست یابی به کیفیت آگاه باشند همگی باید درک کنند که کیفیت را نباید در قبال هزینه تولید نادیده گرفت0رفتار فرهنگی در یک سازمان توسط مدیریت ارشد برقرار می شود اگر مدیریت ارشد مدیریت کیفیت را جدی بگیرد و نشان دهد مدیریت را جدی تلقی می کند دیگران نیز از او پیروی خواهند کرد.اگر مدیریت ارشد به جای جدی گرفتن کیفیت اولویت بیشتری برای پائین آوردن هزینه ها و سرعت بخشیدن به تولید قائل شود در این صورت دیگران نیز کیفیت را جدی نخواهند گرفت . گسترش آگاهی برای کیفیت به دلیل کارائی محدود روشهای دیگر شرکتها بیش از گذشته اصول تضمین کیفیت را برای حل مسائل کیفیت پذیرفته اند .
مشتری اطمینان می خواهند که موارد زیر همیشه در خصوص کیفیت برقرار باشد :
• 1. قابل دسترسی
• 2. قابل دست یابی
• 3. حاصل شدنی
مشتریان بیشتراز گذشته ازتولید کنندگان انتظار دارند به روشهای زیر ثابت کنند داری سیستم کیفیت خوبی هستند .
1. اجازه دهند مشتری در مورد سیستم مدیریت کیفیت از طریق قضاوت کردن در مورد کیفیت محصولات را تحت ارزیابی قرار دهد به عبارتی دیگر با توجه به این که مشتری قضاوت کننده نهائی در موردفعالیتهای کنترل کیفیت می باشد لذا شرکت باید به منظور ارتقا نظام کنترل کیفیت خود از دیدگاهها انتقادات و پیشنهادات و نظرات مشتریان استقبال نماید.
2. سازمانها باید توسط یک موسسه مستقل ثالث مورد ممیزی قرار گیرد.
بنا به آنچه در این فصل گفته شد روندهای زیر رو به افزایش نهاده است :
• 1. تضمین کیفیت
• 2. استانداردهای سریISO.9000
• 3. سیستمهای مدیریت کیفیت
• 4. گواهیهای ممیزی کیفیت

 

تضمین کیفیت و روشهای مدیریت:
هدف از یک استاندارد تضمین کیفیت تعریف یک سیستم مدیریت است که درصورت اجرا بتواند به طور مستمر کیفیت مورد نیاز را فراهم کند بنابراین استانداردها ابزارهایی برای استمرار تضمین کیفیت می باشند.با تضمین برقراری سیستم کیفیت در چارچوب استانداردهای سری ISO.9000 مدیران یک سازمان خود را متعهد به برقراری یک روش مدون مدیریت کیفیت می نمایند.بسیاراهمیت دارد که اعضای تیم مدیریت با کنار نهادن سلیقه های شخصی خود این تعهد را بپذیرند0با این حال به اجرا گذاشتن سیستم های تضمین کیفیت در سازمان بسیار حساس و قابل توجه می با شد. چیست ؟
ISO.9000: ISO.9000 استانداردهای بین المللی برای مدیریت کیفیت می باشد
رایجترین انواع سری ISO.9000
ISO.9001در جائی استفاده می شود که سازمان یا شرکت هم زمان در طراحی و تولید و نصب و خدمات پس از فروش فعالیت داشته باشد .
استانداردهای سری ISO.9000 خصوصیات مورد نیاز مدیریت کیفیت را اینگونه تعریف کرده اند :
• 1. وجود خط مشی کیفیت و ساختار سازمانی رسمی در مورد مدیریت کیفیت موجود باشد .
• 2. اختیارات و مسئولیتهای کنترل کیفیت از قبل تعریف شده است.
• 3. روشها و ابزارهای کنترل کیفیت مشخص شده است .
• 4. مستند سازی و ثبت کلیه واقعیتهای مربوط به کنترل کیفیت انجام گیرد .
• 5. ارزیابی وعملکرد صحیح و اقدام و پیگیری به موقع به منظور رفع عیوب احتمالی انجام گیرد .

 

تفسیر ISO.9000
اصول ارائه شده در سری ISO.9000 احتیاج به تفسیر دارد زیرا استانداردهای فوق برای کاربرد در تمام صنایع تولیدی و خدماتی طراحی شده است.استاندارد راهنمائی صریحی را ارائه نمی نماید اما فقط تعیین می نماید که مدیریت چه کاری را باید انجام دهد نه اینکه چگونه انجام دهد0در تدوین سیستم کیفیت باید اصول و الزامات عمومی را در ارتباط با ماهیت فعالیتهای خود تفسیر نموده وآن را در روش های اجرائی کیفیت که بدین منظور طراحی می نماید منعکس کند0ممیزین سیستم کیفیت تفسیر مفاد استاندارد را بر عهده گرفته و بر اساس روشهای خاص مفاهیم پیچیده و گاه نامفهوم استاندارد را به صورت شواهد عینی و مفاهیم کاربردی انعکاس می دهند .0

 

مفهوم ISO.9000
ISO.9000 در فعالیتهای تولیدی و خدماتی مفاهیم زیر را در بر می گیرد :
• 1. با کیفیت سیستم فعالیت سازمان سر و کار دارد .
• 2. تمام جزئیات کار را مانند مدیریت مالی بهداشت ایمنی را شامل نمی شود .
• 3. استفاده از آن و پیاده سازی آن نیاز بسیار زیادی به تلاش دارد .
• 4. نمی توان توقع داشت که با استفاده ازISO.9000 تمام مشکلات سازمان حل شود .

 

برقراری یک سیستم کیفیت
ISO.9000 ترکیبات یک سیستم کیفیت را مشخص نموده و بستگی به سازمان مربوطه دارد که چگونه از این ترکیبات به بهترین نحو استفاده نماید0سیستم کیفیت تدوین شده سازمان بایستی در فعالیتهای اصلی سازمان اعمال شود واصولا سیستم کیفیت باید فعالیتهای جاری را بهبود ببخشد .

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 9   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مدیریت کیفیت

دانلود مقاله غرور و خودبینى

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله غرور و خودبینى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   13 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

غرور و خودبینى
اشاره
یکى از رذایل اخلاقى که نه تنها در میان علماى اخلاق معروف و مشهور است در میان توده‏هاى مردم نیز از جمله صفات زشت‏شناخته شده مى‏باشد «غرور» است. این صفت رذیله موجب از خود بیگانگى و جهل نسبت‏به خویشتن و دیگران و فراموش کردن موقعیت فردى و اجتماعى خود و غوطه‏ور شدن در جهل و بى‏خبرى است.
غرور انسان را از خدا دور مى‏کند و به شیطان نزدیک مى‏سازد، واقعیت‏ها را در نظر او دگرگون مى‏کند و همین امر سبب خسارت‏هاى شدید مادى و معنوى مى‏گردد.
افراد مغرور همیشه در جامعه منفورند و به خاطر توقع نامحدودشان گرفتار انزواى اجتماعى مى‏شوند.
غرور سرچشمه صفات رذیله دیگرى مانند خودبرتربینى و تکبر و عجب و خودپسندى و ترک تواضع و کینه و حسد نسبت‏به دیگران و تحقیر آنها مى‏شود.
مى‏دانیم یکى از عوامل اصلى رانده شدن شیطان از درگاه خدا «غرور» او بود و یکى از علل عدم تسلیم بسیارى از اقوام پیشین در برابر دعوت انبیاء وجود همین صفت نکوهیده در وجود آنان بود.
اقوام پیشین در برابر دعوت انبیاء همین صفت نکوهیده در وجود آنان بود.
فرعونها و نمرودها به خاطر غرورشان از خدا دور شدند و به سرنوشت‏شومى که عبرت براى همگان شد گرفتار گشتند.
«غرور» گاه در یک فرد پیدا مى‏شود و گاه قوم و ملت‏یا نژادى در چنگال این رذیله اخلاقى گرفتار مى‏شوند و بى شک قسم دوم خطرناک‏تر است; زیرا گاه کشور یا دنیایى را به آتش مى‏کشد و نمونه آن جنگ جهانى اول و دوم بود که حد اقل یکى از علل عمده آن غرور و نژادپرستى آلمانى‏ها بود.
با این اشاره، نخست‏به سراغ تفسیر واژه «غرور» در منابع لغت و کتب علماى اخلاق و سپس به سراغ آیات و روایات و تفسیر و تحلیل آنها مى‏رویم و به دنبال آن از اسباب غرور، آثار و پیامدها و راه درمان آن سخن مى‏گوییم.
1- مفهوم غرور
این واژه به طور وسیعى در کلمات عرب مخصوصا در آیات قرآن مجید و روایات اسلامى به کار رفته و در گفتگوهاى روزمره فارسى زبانان نیز کم و بیش در همان معانى اصلى یا لوازم آن به کار مى‏رود.
«راغب‏» در کتاب «مفردات‏» واژه «غرور» (به فتح غین که معنى وصفى دارد) را به معنى هر چیزى که انسان را مى‏فریبد و در غفلت فرومى‏برد خواه مال و مقام باشد یا شهوت و شیطان تفسیر مى‏کند.
در «صحاح اللغة‏»«غرور» به معنى امورى که انسان را غافل مى‏سازد و مى‏فریبد (خواه مال و ثروت باشد یا جاه و مقام یا علم و دانش و غیر آن) تفسیر شده است.
بعضى از ارباب لغت - به گفته «طریحى‏» در «مجمع البحرین‏» گفته‏اند: «غرور چیزى است که ظاهر جالب و دوست داشتنى دارد ولى باطنش ناخوشایند و مجهول و تاریک است‏».
در کتاب «التحقیق فى کلمات قرآن الکریم‏» بعد از نقل کلمات ارباب لغت چنین آمده است: «ریشه اصلى این واژه به معنى حصول غفلت‏به سبب تاثیر چیز دیگرى در انسان است و از لوازم و آثار آن جهل و فریب و نیرنگ و نقصان و شکست و... مى‏باشد».
در «المحجة البیضاء فى تهذیب الاحیاء» که از بهترین کتب اخلاق محسوب مى‏شود و تکمیل و تهذیبى است‏براى «احیاء العلوم‏» «غزالى‏» چنین مى‏خوانیم: «غرور عبارت است از دلخوش بودن به چیزى که موافق هواى نفس و تمایل طبع انسانى است و ناشى از اشتباه انسان یا فریب شیطان است و هر کس گمان کند آدم خوبى است(و نقطه ضعفى ندارد) خواه از نظر مادى یا معنوى باشد و این اعتقاد از پندار باطلى سرچشمه بگیرد آدم شرورى است و غالب مردم خود را آدم خوبى مى‏دانند در حالى که در اشتباهند بنابراین اکثر مردم شرورند، هر چند شکل غرور آنها و درجه آن متفاوت است‏». (1)
در تفسیر نمونه در معنى این واژه چنین آمده است: «غرور» بر وزن(جسور) صیغه مبالغه به معنى موجود فوق العاده فریبنده است و شیطان را از این رو «غرور» مى‏گویند که انسان را با وسوسه‏هاى خود فریب مى‏دهد و غافل مى‏سازد و در حقیقت‏بیان مصداق واضح آن است وگرنه هر انسان یا کتاب فریبنده، هر مقام وسوسه‏گر و هر موجودى که انسان را گمراه سازد در مفهوم وسیع «غرور» داخل است.
غرور در قرآن مجید
این واژه در قرآن مجید کرارا به کار رفته و در آیات دیگرى گرچه این واژه دیده نمى‏شود ولى مفهوم و محتواى آن را در بر دارد، در آیات زیر دقت کنید:

 

1- ...قال انا خیر منه خلقتنى من نار و خلقته من طین (سوره‏اعراف،آیه‏12)
2- فقال الملاء الذین کفروا من قومه ما نریک الا بشرا مثلنا و ما نریک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادى الراى و ما نرى لکم علینا من فضل بل نظنکم کاذبین... قالوا یا نوح قد جادلتنا فاکثرت جدالنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین (سوره‏هود،آیات‏32و27)
3- قالوا یا شعیب ما نفقه کثیرا مما تقول و انا لنریک فینا ضعیفا و لولا رهطک لرجمناک و ما انت علینا بعزیز (سوره‏هود، آیه‏91)
4- و نادى فرعون فى قومه قال یا قوم الیس لى ملک مصر و هذه الانهار تجرى من تحتى افلاتبصرون × ام انا خیر من هذا الذى هو مهین و لایکاد یبین (سوره‏زخرف،آیات‏52-51)
5- ذلک بانهم قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدودات و غرهم فى دینهم ما کانوا یفترون (سوره‏آل‏عمران،آیه‏24)
6- فعقروا الناقة فعتوا عن امر ربهم و قالوا یا صالح ائتنا بما تعدنا ان کنت من المرسلین (سوره‏اعراف،آیه‏77)
7- ینادونهم الم نکن معکم قالوا بلى و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانى حتى جاء امر الله و غرکم بالله الغرور (سوره‏حدید،آیه‏14)
8- هم الذین یقولون لاتنفقوا على من عند رسول الله حتى ینفضوا و لله خزائن السموات و الارض و لکن المنافقین لایفقهون × یقولون لئن رجعنا الى المدینة لیخرجن الاعز منها الاذل و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین و لکن المنافقین لایعلمون (سوره‏منافقون،آیات‏7و8)
9- فاما الانسان اذا ما ابتلیه ربه فاکرمه و نعمه فیقول ربى اکرمن (سوره‏فجر،آیه‏15)
10- ام یقولون نحن جمیع منتصر × سیهزم الجمع و یولون الدبر (سوره‏قمر،آیات‏44و45)
11- وذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا و غرتهم الحیاة الدنیا (سوره‏انعام،آیه‏70)
12- یا ایها الناس... ان وعد الله حق فلاتغرنکم الحیاة الدنیا و لایغرنکم بالله الغرور (سوره‏لقمان،آیه‏33)
ترجمه

 

1- (خداوند به شیطان) فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم چه چیز تو را مانع شد که سجده کنى؟!» گفت: «من از او بهترم! مرا از آتش آفریده‏اى و او را از گل‏»!

 

2- اشراف کافر قومش(قوم نوح) گفتند: «ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمى‏بینیم! و کسانى را که از تو پیروى کرده‏اند جز گروهى اراذل ساده لوح مشاهده نمى‏کنیم و براى شما فضیلتى نسبت‏به خود نمى‏بینیم! بلکه شما را دروغگو تصور مى‏کنیم‏»! گفتند: اى نوح! تو با ما جر و بحث کردى و زیاد هم جر و بحث کرد!(بس است!) اگر راست مى‏گویى آنچه را(از عذاب الهى) به ما وعده مى‏دهى بیاور!

 

3- گفتند: «اى شعیب! بسیارى از آنچه را مى‏گویى ما نمى‏فهمیم! و ما تو را در میان خود ضعیف مى‏یابیم و اگر(به خاطر) قبیله کوچکت نبود تو را سنگسار مى‏کردیم و تو در برابر ما قدرتى ندارى‏»!

 

4- فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت: «اى قوم من! آیا حکومت مصر از آن من نیست؟ و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمى‏بینید؟! - مگر نه این است که من از این مردى که از خانواده و طبقه پستى است و هرگز نمى‏تواند فصیح سخن بگوید بهترم؟!

 

5- این عمل آنها(یهود) به خاطر آن است که مى‏گفتند: «آتش(دوزخ) جز چند روزى به ما نمى‏رسد(و کیفر ما به خاطر امتیازى که بر اقوام دیگر داریم بسیار محدود است) این افترا(و دروغى که به خدا بسته بودند) آنها را در دینشان مغرور ساخت(و گرفتار انواع گناهان شدند)».

 

6- سپس(قوم صالح) «ناقه‏» را پى کردند و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند و گفتند: «اى صالح! اگر تو از فرستادگان(خدا) هستى آنچه ما را به آن تهدید مى‏کنى بیاور»!

 

7- آنها(دوزخیان) را صدا مى‏زنند «مگر ما با شما نبودیم؟! مى‏گویند:آرى! ولى شما خود را به هلاکت افکندید و انتظار(مرگ پیامبر را) کشیدید و(در همه چیز) شک و تردید داشتید و آرزوهاى دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان حق فرارسید و شیطان فریبکار شما را در برابر(فرمان) خدا فریب داد»!

 

8- آنها(منافقان) کسانى هستند که مى‏گویند: «به افرادى که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند!» (غافل از اینکه) خزاین آسمانها و زمین از آن خداست ولى منافقان نمى‏فهمند - آنها مى‏گویند: اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون مى‏کنند! در حالى که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است، ولى منافقان نمى‏دانند!

 

9- اما انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش، اکرام مى‏کند و نعمت مى‏بخشد(مغرور مى‏شود) و مى‏گوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است‏»!

 

10- یا مى‏گویند: «ما جماعتى متحد و نیرومند و پیروزیم‏»؟! - (ولى بدانند) به زودى جمعشان شکست مى‏خورد و پا به فرار مى‏گذارند.

 

11- کسانى را که آیین(فطرى) خود را به بازى و سرگرمى گرفتند و زندگى دنیا آنها را مغرور ساخته، رها کن!

 

12- اى مردم!... به یقین وعده الهى حق است، پس مبادا زندگانى دنیا شما را بفریبد و مبادا(شیطان) فریبکار شما را به(کرم) خدا مغرور سازد!

 

تفسیر و جمع‏بندى
نخستین جرقه‏هاى غرور همان طورى که اشاره شد در آغاز آفرینش انسان و در چهره شیطان دیده شد و همان گونه که در اولین آیه مورد بحث آمده هنگامى که خداوند به او خطاب کرد «چه چیز تو را مانع شد از اینکه بر آدم سجده کنى هنگامى که به تو فرمان دادم‏»، (قال ما منعک الا تسجد اذ امرتک...) (2)

 

«شیطان(با لحنى غرور آمیز) گفت: من از او بهترم! مرا از آتش آفریده‏اى او را از گل‏»، (قال انا خیر منه خلقتنى من نار و خلقته من طین) (3)

 

آرى حجاب غرور و خودبینى چنان بر چشم بصیرت او افتاد که به او اجازه نداد راه سعادت خود را که فرمان صریح خداست‏ببیند و در پرتگاه عصیان سقوط کرد و براى همیشه مطرود و ملعون شد، بنابراین مى‏توان گفت: همان گونه که پیشواى مستکبران جهان ابلیس است پیشواى مغروران عالم نیز اوست و این دو، یعنى «غرور» و «استکبار»، لازم و ملزوم یکدیگرند!

 

ابلیس بر اثر غرور و استکبار نتوانست‏برترى خاک را بر آتش و برترى توبه را بر لجاجت و اصرار بر گناه دریابد، گام در بیراهه گذارد و همچنان در بیراهه سرگردان است.

 

در آیه بعد به داستان نوح یعنى نخستین پیامبر اولوا العزم مى‏رسیم که به خوبى نشان مى‏دهد یکى از عوامل مهم سرپیچى قوم او در برابر ارشادهاى دلسوزانه‏اش همان صفت رذیله «غرور» بود، مى‏فرماید: «اشراف کافر قومش(در برابر دعوت او) گفتند: ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمى‏بینیم و کسانى را که از تو پیروى کرده‏اند جز گروهى فرومایه و اراذلى ساده لوح نمى‏یابیم! و فضیلتى براى شما نسبت‏به خود مشاهده نمى‏کنیم بلکه شما را جمعى دروغگو گمان مى‏کنیم‏»، (فقال الملاء الذین کفروا من قومه ما نریک الا بشرا مثلنا و ما نریک اتبعک الا الذین هم اراذلنا بادى الراى و ما نرى لکم علینا من فضل بل نظنکم کاذبین) (4)

 

و در چند آیه بعد نخوت و غرور خود را بیشتر ظاهر مى‏کنند با صراحت مى‏گویند:

 

«اى نوح! با ما جر و بحث کردى و زیاد سخن گفتى(بس است!) اگر راست مى‏گویى آنچه را(از عذاب الهى) به ما وعده مى‏دهى بیاور»! (قالوا یا نوح قد جادلتنا فاکثرت جدالنا فاتنا بما تعدنا ان کنت من الصادقین) (5)

 

معمولا انسانها از ضررهاى احتمالى به حکم عقل پرهیز دارند، ولى این قوم مغرور با اینکه آثار حقانیت را در معجزات نوح مى‏دیدند و احتمال مجازات الهى بسیار قوى بود، نه تنها اعتنایى نداشتند بلکه نوح را تشویق به درخواست عذاب الهى مى‏کردند!

 

آرى همان غرورى که حجاب شیطان شد حجاب قوم نوح گردید و سرانجام در چنبر عذاب الهى گرفتار شدند و ریشه آنها قطع شد. این است‏سرنوشت مغروران در تمام طول تاریخ.

 

در سومین آیه سخن از قوم شعیب است که به دنبال قوم نوح گرفتار غرور و خودبینى شدند و سرنوشتى همانند آنها پیدا کردند، مى‏فرماید: «آنها به شعیب گفتند: «بسیارى را از آنچه مى‏گویى ما اصلا نمى‏فهمیم! ما تو را در میان خود ضعیف مى‏بینیم و اگر به خاطر احترام قبیله کوچکت نبود سنگسارت مى‏کردیم! و تو در برابر ما قدرتى ندارى‏»! (قالوا یا شعیب ما نفقه کثیرا مما تقول و انا لنریک فینا ضعیفا و لولا رهطک لرجمناک و ما انت علینا بعزیز) (6)

 

آنها در واقع در برابر دلایل منطقى و سخنان سنجیده و معجزات الهى حضرت شعیب پاسخى نداشتند، ولى غرور و نخوتشان اجازه نمى‏داد تسلیم حق شوند و سرانجام صیحه و صاعقه آسمانى در یک چشم بر هم زدن خانه و کاشانه و خود آنها را به آتش کشید و در هم کوبید و چیزى جز پیکرهاى نیم سوخته آنها باقى نماند!

 

در چهارمین آیه که ناظر به داستان فرعون است چهره زشت دیگرى از این صفت رذیله نیز دیده مى‏شود و نشان مى‏دهد که غرور و نخوت چنان مغز او را پر کرده بود که نه تنها اعتنایى به دلایل روشن موسى نکرد بلکه با سخنانى کودکانه سرپیچى خود را توجیه نمود، مى‏فرماید: «فرعون در میان قوم خود ندا داد و گفت آیا حکومت مصر از آن من نیست؟ و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟ آیا نمى‏بینید - من از این مردى که از خانواده حقیرى است و هرگز نمى‏تواند فصیح صحبت کند برترم‏»! (و نادى فرعون فى قومه قال یا قوم الیس لى ملک مصر و هذه الانهار تجرى من تحتى افلاتبصرون × ام انا خیر من هذا الذى هو مهین و لایکاد یبین) (7)

 

سپس به سخنان واهى و بى اساسى توسل جست که اگر موسى راست مى‏گوید چرا موسى دستبند طلا ندارد؟ چرا فرشتگان با او نیامدند؟!

 

افراد مغرور همچون فرعونها و نمرودها به خاطر بى اعتنایى و غرورشان اهمیتى به چگونگى سخنان خود نمى‏دادند و بسیار دیده شده که حرفهاى ابلهانه‏اى مى‏زنند که حتى نزدیکانشان در دل به آنها مى‏خندیدند و به یقین چنین حالتى سد راه همه معارف الهیه و شناخت واقعیات زندگى است.

 

جالب اینکه موسى(ع) اگر گرهى در زبانش بود مربوط به کودکى بود اما هنگامى که به نبوت رسید و از خدا درخواست گشوده شدن عقده زبانش کرد خداوند به تقاضاى او جامه تحقق پوشید ولى فرعون بى اعتنا به وضع جدید همچنان به وضع سابق اشاره مى‏کند و لکنت زبانش را یادآور مى‏شود.

 

در پنجمین آیه اشاره‏اى به قوم یهود دارد که آنها نیز بر اثر غرور و خودبینى امتیازات نامعقولى براى خود قائل بودند و همین تفکر غلط سبب گمراهى و طغیان آنها شد، مى‏فرماید: «این(اعراض و روى گردانى آنها از آیات الهى) به خاطر آن است که مى‏گفتند: «جز چند روزى آتش دوزخ به ما نمى‏رسد(و مجازات ما به خاطر گناهان سنگینمان بسیار کم است چون قوم برترى هستیم!) این افترا و دروغى که(به خدا) بسته بودند آنها را در دینشان مغرور ساخته بود»، (ذلک بانهم قالوا لن تمسنا النار الا ایاما معدودات و غرهم فى دینهم ما کانوا یفترون) (8)

 

تاریخ بنى اسرائیل نشان مى‏دهد که از گناهکارترین و سرکش‏ترین اقوام بوده‏اند و یکى از دلایل عمده آن همان غرور و نخوت آنها بوده است.

 

متاسفانه هنوز گروهى از آنها به نام صهیونیست‏ها از باده غرور سرمستند و هر روز مرتکب جنایات تازه‏اى مى‏شوند که چهره تاریخشان را سیاه‏تر از سابق مى‏کند.

 

آنها همه چیز را براى خودشان مى‏خواهند و براى دیگران حقى قائل نیستند خود را قوم برتر مى‏شمرند و دیگران را با دیده حقارت مى‏نگرند.

 

ششمین آیه ناظر به قوم «صالح‏» است که آنها نیز چنان مست‏باده غرور بودند که با صراحت از پیامبرشان تقاضاى مجازات الهى کردند، با اینکه معجزه آشکار او را با چشم خود مى‏دیدند، مى‏فرماید: «آنها ناقه را(همان شترى که به اعجاز الهى از کوه بیرون آمده بود) پى کردند و از فرمان پروردگارشان سرپیچیدند و گفتند: اى صالح اگر از فرستادگان خدا هستى عذابى را که ما را به آن تهدید مى‏کنى بیاور»! (فعقروا الناقة فعتوا عن امر ربهم و قالوا یا صالح ائتنا بما تعدنا ان کنت من المرسلین) (9)

 

قرآن به دنبال آن مى‏گوید: «زمین لرزه وحشتناکى آنها را فراگرفت و صبحگاهان بدنهاى بى جانشان در خانه‏هاشان باقى ماند!(و این است‏سرانجام یک قوم مغرور و از خدا بى خبر)»!

 

در هفتمین آیه سخن از دوزخیان است که در قیامت در ظلمت و تاریکى به سر مى‏برند در حالى که مؤمنان با نور ایمان در عرصه محشر شتابان مى‏گذرند: «منافقان دوزخى آنها را صدا مى‏زنند که مگر ما با شما نبودیم؟ مى‏گویند: آرى! و لکن شما خود را به هلاکت افکندید و انتظار(مرگ پیامبر را) کشیدید(و در همه چیز) شک و تردید داشتید و آرزوهاى دو و دراز، شما را مغرور ساخت تا فرمان خدا فرارسید و شیطان شما را در برابر خداوند به غرور فریب واداشت‏»! (ینادونهم الم نکن معکم قالوا بلى و لکنکم فتنتم انفسکم و تربصتم و ارتبتم و غرتکم الامانى حتى جاء امر الله و غرکم بالله الغرور) (10)

 

سپس در آیه بعد از آن با صراحت‏به آنها گفته مى‏شود که «امروز هیچ راه فرارى ندارید و جایگاه شما آتش دوزخ است‏».

 

در اینجا به خوبى مى‏بینیم که یکى از صفات بارز منافقان دوزخى غرور و گرفتارى در چنگال آرزوهاى دور و دراز شمرده شده است.

 

همان گونه که در آغاز بحث گفتیم در عنوان «غرور» معنى فریب نهفته شده است، ولى گاه انسان خودش را فریب مى‏دهد و مغرور مى‏شود و گاه شیطان و یا انسانهاى شیطان صفت را.

 

در هشتمین آیه سخن از منافقان مغرور در این دنیاست که چگونه در برابر مؤمنان راستین و فقیر نمایش ثروت مى‏دادند و آنها را تحقیر مى‏کردند، مى‏فرماید: «آنها کسانى هستند که مى‏گویند: به افرادى که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند(غافل از اینکه) خزاین آسمانها و زمین از آن خداست ولى منافقان نمى‏دانند»! (هم الذین یقولون لاتنفقوا على من عند رسول الله حتى ینفضوا و لله خزائن السموات و الارض و لکن المنافقین لایفقهون) (11)

 

سپس غرور و نخوت را به اوج رسانده مى‏گویند: «اگر ما(از میدان جنگ) به مدینه بازگردیم عزیزان، ذلیلان را بیرون خواهند کرد در حالى که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است ولى منافقان نمى‏دانند»، (یقولون لئن رجعنا الى المدینة لیخرجن الاعز منها الاذل و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین و لکن المنافقین لایعلمون) (12)

 

اگر منافقان، «مغرور» نبودند این گونه ثروت و قدرت خود را به رخ مؤمنان نمى‏کشیدند و به آنها با دیده حقارت نمى‏نگریستند و در وادى خطرناک کفر و نفاق سرگردان نمى‏شدند.

 

در نهمین آیه سخن از طبیعت انسان - یا به تعبیر دیگر طبیعت انسانهاى تربیت نایافته و کم ظرفیت است - که به هنگام نعمت و قدرت مغرور مى‏شوند و سرکش، مى‏فرماید: «اما انسان هنگامى که خداوند او را به عنوان امتحان اکرام مى‏کند و نعمت مى‏بخشد(مغرور مى‏شود و) مى‏گوید: پروردگارم مرا گرامى داشته است‏»! (فاما الانسان اذا ما ابتلیه ربه فاکرمه و نعمه فیقول ربى اکرمن) (13)

 

اگر این سخن از سر شکرگزارى و سپاس پروردگار بود به یقین مایه تواضع و کمک به یتیمان و مسکینان مى‏شد، ولى همان گونه که لحن آیات بعد از آن نشان مى‏دهد این سخن از روى غرور و نخوت است و به همین دلیل نه تنها اثر مطلوب و سازنده‏اى بر آن مترتب نمى‏شود بلکه سرچشمه سرکشى و طغیان مى‏گردد.

 

در دهمین آیه سخن از مشرکان خودخواه و خودپرست مکه است، مى‏فرماید: «آنها مى‏گویند ما جماعتى متحد و نیرومندیم(و به همین دلیل پیروزى با ماست)»، (ام یقولون نحن جمیع منتصر) (14)

 

خداوند به این مغروران سبک مغز هشدار مى‏دهد که: «به زودى جمعشان شکست مى‏خورد و پا به فرار مى‏گذارند»! (سیهزم الجمع و یولون الدبر) (15)

 

در تمام این موارد به خوبى مى‏بینیم که غرور و خودبینى عامل مهم گناه و شکست و بدبختى است و قرآن مجید در یک پیشگویى اعجاز آمیز خبر از شکست و ناکامى این گروه مغرور مى‏دهد، شکستى که به زودى دامانشان را گرفت و عبرت مردم شدند.

 

در یازدهمین آیه سخن از مشرکانى است که دین و آیین حق را به بازى گرفته‏اند و مال و ثروت دنیا آنها را مغرور ساخته است و همین امر سبب کفر و عنادشان با حق شد، مى‏فرماید: «کسانى را که آیین(فطرى) خود را به بازى و سرگرمى(و استهزاء) گرفتند و زندگى دنیا آنها را مغرور ساخته است رها کن‏»، (وذر الذین اتخذوا دینهم لعبا و لهوا و غرتهم الحیاة الدنیا...) (16)

 

این تعبیر شاید گواه این باشد که آنها قابل هدایت نیستند، چرا که باده غرور چنان آنها را سرمست کرده و زرق و برق دنیاى مادى چنان آنها را فریب داده که به هیچ وجه حاضر به تسلیم در برابر حق نیستند و جز سخریه و استهزاء در برابر حق کارى ندارند و این معنى از عمق فاجعه‏اى که به خاطر غرورشان در آن گرفتارند خبر مى‏دهد.

 

تعبیر به «دینهم‏» اشاره به فطرى بودن دین الهى است که در سرشت همه انسانها حتى مشرکان وجود داشته و دارد، یا اینکه اشاره به کسانى است که حتى آیین بت‏پرستى خودشان را به بازى و مسخره مى‏گرفتند و به خاطر غرور حتى به آن هم پایبند نبودند و یا اشاره به آیین اسلام است که خداوند به نفع آنان و براى آنها فرستاده است.

 

در دوازدهمین آیه به همه انسانها هشدار مى‏دهد و از اینکه فریب زرق و برق دنیا را بخورند و به آن مغرور شوند و در دام شیطان بیفتند بر حذر مى‏دارد، مى‏فرماید: «اى مردم! ... وعده الهى حق است مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد و مغرور سازد و مبادا شیطان شما را فریب دهد»! (یا ایها الناس... ان وعد الله حق فلاتغرنکم الحیاة الدنیا و لایغرنکم بالله الغرور) (17)

 

جالب اینکه اسباب غرور در این آیه دو چیز شمرده شده: زرق و برق دنیا» و «شیطان‏» و این تعبیر نشان مى‏دهد که گاه انسان بى آنکه از زندگى مادى مرفهى برخوردار باشد تنها با مشتى خیالات بى اساس مغرور مى‏شود و براى خود مقام و شخصیتى مى‏پندارد، در برابر حق سرکشى مى‏کند و در دام شیطان گرفتار مى‏شود. درست است که دنیاى پر زرق و برق یکى از دامهاى شیطان است ولى گاه خیال و پندار هم سرچشمه نفوذ شیطان مى‏گردد و انسان با آن دلخوش مى‏شود.

 

نتیجه نهایى
از مجموع آنچه در تفسیر و شرح آیات بالا گفته شد این واقعیت‏به دست مى‏آید که مساله غرور و نخوت ازآن‏روزى‏که‏آدم‏پابه‏این‏کره‏خاکى‏نهاد،درتمام‏دورانهاى تاریخ و عصر انبیاى پیشین تا امروز، یکى از سرچشمه‏هاى اصلى و خطرناک فساد و انحراف و کفر و نفاق بوده است، مطالعه در این آیات نشان مى‏دهد که تا چه حد این صفت رذیله مایه بدبختى گروه عظیمى از انسانها و جوامع بشرى مى‏شود و اگر هیچ دلیلى بر زشتى این رذیله اخلاقى جز همین آیات نباشد کافى است.

 

نکوهش غرور در روایات اسلامى
مذمت از این خوى زشت در احادیث اسلامى نیز بازتاب گسترده‏اى دارد:

 

1- در حدیثى از امام امیرمؤمنان(ع) مى‏خوانیم: «سکر الغفلة و الغرور ابعد افاقة من سکر الخمور!; مستى غفلت و غرور از مستى شراب طولانى‏تر است‏». (18)

 

2- در حدیث دیگرى از همان حضرت مى‏خوانیم: «جماع الشر فى الاغرار بالمهل و الاتکال على العمل; کانون بدى‏ها در مغرور شدن به مهلت الهى و اعتماد بر اعمال(ناچیز) است‏». (19)

 

انسان عمل خیر ناچیزى انجام مى‏دهد و به وسیله آن خود را اهل نجات مى‏داند و آزادى بى قید و شرطى براى خود قائل است‏یا اینکه گناهانى از او سر زده و مهلت پروردگار سبب غرورش مى‏شود.

 

3- در حدیث دیگرى از آن حضرت مى‏بینیم غرور ضد عقل شمرده شده است، مى‏فرماید: «لایلقى العاقل مغرورا; آدم عاقل هرگز مغرور دیده نمى‏شود». (20)

 

4- در حدیث دیگرى از همان حضرت مى‏خوانیم که غرور، انسان را در انبوهى از خیالات گرفتار مى‏سازد و اسباب نجات را از او قطع مى‏کند: «من غره السراب تقطع به الاسباب!; کسى که سراب‏ها او را فریب دهد و مغرور سازد اسباب(نجات) از او قطع مى‏شود»! (21)

 

5- همان امام بزرگوار در تعبیر زیباى دیگرى در باره گروهى از منحرفان مى‏فرماید: «زرعوا الفجور و سقوه الغرور و حصدوا الثبور; آنها بذر فجور و گناه را افشاندند و با آب غرور و فریب آن را آبیارى کردند و محصول آن را که بدبختى و هلاکت‏بود درو کردند»! (22)

 

6- در سخن دیگرى آن حضرت غرور و خودبینى را یکى از موانع پندپذیرى انسان مى‏شمرد، مى‏فرماید: «بینکم و بین الموعظة حجاب من العزة; در میان شما و موعظه حجابى از غرور است‏»! (23)

 

7- و نیز از همان حضرت در جمله کوتاه و پرمعنى دیگرى آمده است: «طوبى لمن لم تقتله قاتلات الغرور; خوشا به حال کسى که عوامل کشنده غرور او را از پاى در نیاورد». (24)

 

آنچه در بالا گفته شد تنها بخش کوچکى از روایاتى است که در باره خطرات غرور و خودبینى سخن مى‏گوید وگرنه روایات در این زمینه فراوان است و مطالعه همین بخش براى پى بردن به آثار زیانبار غرور و خطرات آن کافى است.

 

2- اسباب غرور
بعضى از بزرگان علم اخلاق گفته‏اند غرور از صفات زشتى است که هر گروهى به نوعى به آن گرفتارند هر چند اسباب و درجات غرور آنها مختلف است.

 

اسباب غرور و خودبینى بسیار زیاد است و مغروران گروه‏هاى مختلفى هستند:

 

مغروران به علم و دانش و آنها کسانى هستند که وقتى به مقامى از علم مى‏رسند غرور و خودبینى بر آنها عارض مى‏شود، جز افکار خویشتن را نمى‏بینند و براى افکار دیگران ارزشى قائل نیستند، گاه خود را از مقربان الهى مى‏پندارند و قطعا اهل نجات! اگر کسى کمترین انتقادى از آنها کند ناراحت مى‏شوند و از همه انتظار احترام و پذیرش و قبول را دارند!

 

گاه مى‏شود که افراد کم ظرفیت‏با فراگرفتن علم ناچیزى و خواندن کتاب و یا کتابهایى بر مرکب غرور سوار مى‏شوند و خود را شکننده صد قفل و صد زنجیر مى‏دانند چرا که تنها صرف میر میر را خوانده‏اند! و این بدترین نوع غرور است که عالم و دانشمند را هم از نظر ارزش علمى ساقط مى‏کند و هم از جهت ارزش اجتماعى!

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله    13صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله غرور و خودبینى