فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

گلشن توحید

اختصاصی از فی موو گلشن توحید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

گلشن توحید


گلشن توحید

گلشن توحیدنوشته ابراهیم بن صالح مغلوی درسال1233ق میباشد..موضوع اصلی کتاب درباره شرح منظوم مفردات مثنوی مولانا میباشد..وی ابتدا از هر یک از دفترهای ششگانه مثنوی ، صد بیت انتخاب کرده و آن را « مفردات مثنوی » نامیده ، و چون بین این ابیات هماهنگی و ارتباطی نبوده ، برای هر بیت ، پنج بیت از خود به نظم در آورده و بدین ترتیب هم آن ابیات را شرح کرده و هم بین آنها هماهنگی برقرار ساخته و آن را « گلشن توحید » نام نهاده است ..کتاب موجوددر218صفحه وبه صورت دستنویس میباشد


دانلود با لینک مستقیم


گلشن توحید

تحقیق در مورد معاد و برزخ

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد معاد و برزخ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد معاد و برزخ


تحقیق در مورد معاد و برزخ

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:51

 

  

 فهرست مطالب

 

 

نپذیرفتن از کم ظرفیتی است

 

منزل اول مرگ

 

روح نسبت به بدن داخل و خارج ندارد

 

کیفیت قبض روح

 

برزخ

 

برزخ عالمی میان دنیا و آخرت

 

حد وسط در نعمتها و نقمتها

 

عالم مثالی و بدن مثالی

 

تصویر در آینه با دو شرط

 

همه خوردنیها در یک خوردنی جمعند

 

شدت تاثیر و تاثر

 

قیامت

 

قیامت بحکم عقل

 

منکرین آخرت حکمت خدا را نفهمیده اند

 

معاد قابل شک نیست

 

راستگویان از قیامت خبر می دهند

 

بهترین دلیل امکان "وقوع" است

 

در معاد اعاده معدوم نیست

 

اقوای دلیل امکان وقوع است

 

برای سومین بار نیز جمع می فرماید

 

 

 

 

 

 

غیراز وحی, راهی ندارد

معاد از ماده عودب معنی برگشتن است چون روح دوباره به بدن برگردانیده می شود.

معاد از اصول دین مقدس اسلام و اعتقاد به آن واجب است که هر کس دوباره پس از مرگ زنده می شود و به جزای عقیده و عملش می رسد.

مساله معاد که ابتدایش مرگ و قبر و بعد برزخ و سپس قیامت کبری و پایانش بهشت یا جهنم است با این حواس ظاهری درک نمی شود هرچند اصل معاد به دلیل عقل ثابت است بتفصیلی که ذکر می شد لکن محال است کسی بتنهائی سر در بیاورد که بعد از مرگ چه خبر است غیر از وحی راه دیگر ندارد زیرا هر کس در هر عالم و مقام ست ادراکش از حدود آن عالم تجاوز نخواهد کرد مثلاً طفلی که در عالم رحم است محال است چگونگی و بزرگی عالم بیرون رحم را بفهمد و محال است بی پایانی فضا و موجودات آنرا دریابد همچنین کسی که در عالم ملک و اسیر ماده و طبیعت است چگونه می شود ملکوت را بفهمدکه باطن عالم ملک است و جایگاهش پس از خلاصی از این عالم می باشد و خلاصه خصوصیات عوالم پس از مرگ نسبت به کسی که در عالم دنیا است غیب است و برای شناختن آن جز تصدیق آنچه را که حضرت آفریدگار خبرداده راهی نیست.

 

خصوصیات معاد, ربطی بعقل ندارد

بنابراین اگر کسی بگوید از عقل ما دور است که پس از مرگ فلان طور شود اصلاً حرفش مورد قبول نیست چون خصوصیات آن ربطی به عقل ندارد و جمیع عقلا پشت به پشت هم بزنند از جزئیات جریانات عالم دیگر خبری نخواهند داشت چیزی که هست آنچه را که محمد (ص) و آل او فرموده اند ما هم تصدیق مینمائیم زیرا آن بزرگواران معصوم و محل نزول وحی حضرت آفریدگارند.

 

آیا مرده حرف می زند؟

با این بیان شبهاتی که بعضی از بیخردان می کنند معلوم شد که همه بی اساس است مانند اینکه میگویند کسی که مرد بدنش در حکم جماد است نظیر چوب خشک, دیگر سئوال و جوابش در قبرش چیست و ما اگر دهان مرده را پرکنیم و روز دیگر قبرش را بشکافیم و جسدش را ملاحظه کنیم خواهیم دید که چیزی از دهانش خارج نشده است (جواب این شبهه بزودی روشن می شود)

 

حکم رویا, تصدیق انبیاء است

حضرت موسی بن جعفر (ع) می فرماید بشر در ابتدای خلقت, رویا (خواب دیدن) نداشت و بعد خدا به او داد سببش آن بود که خداوند پیغمبری را برای دعوت و هدایت مردم زمانش فرستاد و او مردم ار به اطاعت و بندگی پروردگار عالم امر کرد گفتند اگر ما خدای را بپرستیم در برابرش چه داریم در حالیکه دارائی تو از ما بیشتر نیست آن پیغمبر فرمود اگر اطاعت خدا کنید جزای شما بهشت است و اگر معصیت کردید و حرف مرا نشنیدید جای شما دوزخ است گفتند بهشت و دوزخ چیست ؟

پس برای ایشان هر دو را توصیف کرد و شرح داد پرسیدند کی بآن میرسیم فرمود هنگامیکه مردید گفتند ما می بینیم که مرده های ما پوسیده و ریسیده و خاک می شوند و برای آنها چیزی از آنچه وصف کردی نیست و آن پیغمبر را تکذیب کردند.

خداوند احلام (خواب دیدن ) را برای آنها قرار داد در خواب دیدند که می خورند و می آشامند و حرکت می کنند می گویند می شنوند و غیره چون بیدار شدند اثری از آنچه دیده بودند ندیدند پس نزد آن پیغمبر آمدند و خوابهای خود را بیان کردند آن پیغمبر فرمود خداوند خواست حجت را بر شما تمام کند روح شما چنین است هنگامی که مردید هر چند بدنهای شما در خاک پوسیده شود ارواح شما در عذاب است تا قیامت (یا در روح و ریحان و ناز و نعمت)

نپذیرفتن از کم ظرفیتی است

 

لازمه عقل کثرت محتملات است (انما یعرف عقل الرجل بکثره محتملاته ) یعنی هر مطلبی که می شنود و و محال عقلی نباشد احتمال بدهد شاید صحیح باشد و اگر خبردهنده اش معصوم باشد بگوید حتما صحیح است. وقتی که کم عقل و جاهل است می گوید این حرفها چیست؟ نپذیرفتن دلیل بر کوچکی و کم ظرفیتی است که نمی تواند فوق طبیعت را دریابد مثل حیوان دوپائی است که اندازه ادراکش همین است خوردن و خوابیدن و با جنس مخالف جمع شدن است البته با خر و گاو هم اگر بگویند وقت مردن ملک می آید یا در قبر سئول و جواب می شود نمی تواند قبول کند چون حد ادراکش از شکم و فرجش نمی گذرد. چنانکه قبول مطالب عالیه مال بزرگی و وسعت روح است.

شرح مساله معاد بطور تفصیل اقتضاء ندارد آنچه که می شود از منزل اول تا آخر که در اخبار اهل بیت (ع) ذکر شده گفته می شود.

 

 

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد معاد و برزخ

تحقیق در مورد سوره فلق

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد سوره فلق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد سوره فلق


تحقیق در مورد سوره فلق

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:4

 

 

 

منبع:

محتوى و فضیلت سوره فلق

ََمقدمه

  ترجمه :

سوره فلق

 

 

 

 

سوره فلق

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

قُلْ أَعُوذُ بِرَب الْفَلَقِ(1) مِن شرِّ مَا خَلَقَ(2) وَ مِن شرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَب (3) وَ مِن شرِّ النَّفَّثَتِ فى الْعُقَدِ(4) وَ مِن شرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسدَ(5)

  ترجمه :

 

بنام خداوند بخشنده مهربان

1 - بگو پناه میبرم به پروردگار سپیده صبح .

2 - از شر تمام آنچه آفریده است .

3 - و از شر هر موجود مزاحمى هنگامى که وارد مى شود.

4 - و از شر آنها که در گره ها مى دمند (و هر تصمیمى را سست مى کنند).

5 - و از شر هر حسودى هنگامى که حسد مى ورزد.

ََمقدمه

این سوره در مکه نازل شده و داراى 5 آیه است

محتوى و فضیلت سوره فلق

جمعى معتقدند که این سوره در مکه نازل شده است هر چند جمعى دیگر از مفسران آن را ((مدنى )) مى دانند.

محتواى این سوره تعلیماتى است که خداوند به پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) خصوصا و به سایر مسلمانان عموما، در زمینه پناه بردن به ذات پاک او از شر همه اشرار مى دهد، تا خود را به او بسپارند، و در پناه او از شر هر موجود صاحب شر در امان بدارند.

در باره شاءن نزول این سوره روایاتى در غالب کتب تفسیر نقل شده که مطابق آنها پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به وسیله بعضى از یهود مورد سحر قرار گرفته ، و بیمار شده بود، جبرئیل نازل شد و محل ابزار سحر را که در چاهى پنهان کرده بودند نشان داد، آن را بیرون آوردند، سپس این سوره را خواندند، و حال پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بهبود یافت .

ولى مرحوم طبرسى و بعضى دیگر از محققان اینگونه روایات را که سند آن فقط به دو نفر ابن عباس و عایشه منتهى مى شود زیرا سؤ ال قرار دادند، زیرا: اولا سوره طبق مشهور مکى است و لحن آن نیز لحن سوره هاى مکى را دارد، در حالى که درگیرى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با یهود در مدینه بوده است و این خود دلیلى است بر عدم اصالت اینگونه روایات .

از سوى دیگر اگر پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به این آسانى مورد سحر ساحران قرار گیرد تا آنجا که بیمار شود و در بستر بیفتد، به آسانى ممکن است او را از مقاصد بزرگش بازدارند، مسلما خداوندى که او را براى چنان ماموریت و رسالت

عظیمى فرستاده از نفوذ سحر ساحران حفظ خواهد کرد، تا مقام والاى نبوت بازیچه دست آنها نشود.

از سوى سوم اگر بنا شود سحر در جسم پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) اثر بگذارد ممکن است این توهم در مردم پیدا شود که سحر در روح او نیز مؤ ثر است ، و ممکن است افکارش دستخوش سحر ساحران گردد، و این معنى اصل اعتماد به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را در افکار عمومى متزلزل مى سازد .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد سوره فلق

دانلود مقاله توحید

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله توحید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

بحث اول:
توحید یا یکتاپرستی
«توحید» اولین اصل از اصول دین مبین اسلام می باشد . « توحید » یعنی خداوندی را که آفرینندة جهان و نظام شگرف و اعجاب برانگیز آن است، بشناسیم.
به تعبیر دیگر، « توحید » عبارت از آن است که: ما انسانها بدانیم جهان هستی ، پدید آورنده ای دارد. و بی سرپرست و بی برنامه رها نشده است . خالق جهان و هر آنچه در جهان است ، خداوندی می باشد که زمام تمام کارها مانند: آفرینش, رزق، روزی, تدبیر امور جهان , مرگ، زندگی و ... همه و همه در قبضة اختیار و ارادة خلل ناپذیر اوست. اوست که همه چیز را آفریده و دست مهربان و پر مهر خود را به سر تک تک موجودات نهاده است .
اگر خالق مهربانی چون او نمی بود , آیا عشق , محبت, شور و نشاط وجود داشت؟ آیا عروس جادویی دریاها, دلفین های بازی گوش زیبا, پهنة بیکران و نیلگون اقیانوسها, پهن دشتی مملو از ارغوان ها، جنگل ها و مراتع که چادر سبزشان را برگیسوان طبیعت نهاده اند چشمان ما را نوازش می داد؟
آیا می توانستیم در روزی تعطیل، بعد از یک هفته کار و تلاش , کنار جویباری بنشینیم و گوش به ترنم و ترانة دل آرا و روح نواز جویبار بسپاریم و به شقایق ها, این گلهای همیشه غرق در عشق, سلامی بدهیم و حالشان را بپرسیم؟ و... از همه مهمتر, خود تو, عشق تو به همه خوبی ها و ارزش ها, محبت تو به رسول گرامی اسلام و اهل بیت پاک و معصوم او و نیز علاقه تو به پدر و مادر, خانواده و فامیل و ... آیا وجود می داشت؟ می بینی که! همه آنچه که در بالا گفته آمد, در تو و در جهان بیرون از تو, وجود دارد. اینها را چه کسی آفریده است؟ آیا کسی جز خداوند، همة خوبی ها, محبت ها, عشق ها و ... را آفریده است؟
چه زیبا سروده است سعدی, آنجا که می گوید:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
بحث دوم:
ادلة اثبات حق تعالی

 

امروزه در شبه قارة هند , گروهی از انسانها را می بینی که در مقابل ماری زهرآگین سر به سجده نهاده اند و به پرستش و عبادت او مشغول هستند. در شرق دور , چشم بادمی ها را مشاهده می کنی که پرستش « بودا» یا « سیدارتا» را شیوة عبادت خود قرار داده اند. و گروهی دیگر در آمریکا ـ که صدایش گوش زمین و زمان را کر نموده است ـ را می بینیم که در مکانی معین جمع شده اند و به تصور خودشان، شیطان را خدای خود قرار داده و به عبادت او دل خوش کرده اند و ... از این گونه موارد، آنقدر نمونه و مثال وجود دارد که برای تحقیق در آن عمر یک انسان کافی نیست. هر یک از این انسانها خود را بر حق و دیگران را باطل می دانند. اما به راستی، آیا خدای بزرگ، مهربان و عزیز که منزه از هر کاستی و ناتوانی است, همین خداهایی است که اینان خود را در آستانه اش به سجده می اندازند؟ آن خدایی که بشر در تنهایی اش و آنگاه که با خودِخود و فارق از هر قید و مشغله ای, می شناسد و با او مناجات، گفتگو، راز و نیاز می کند، آیا همین خدایان است؟ مفهومی که عموم مردم از خدای متعال دارند و هنگام شنیدن واژة خدا‌ در ذهن خود تصور می کنند , عبارت از: موجودی می باشد که جهان هستی را آفریده است. خدایی که بشر را از کتم عدم به وجود آورده و امر روزی او را به عهده دارد. اما آیا مثالهایی که در مقدمه بحث ذکر شد، می تواند مصداقی برای این تعریف از واژة خدا باشد؟ با اندک تأملی، روشن می گردد که اینها ـ مار,‌ شیطان , ستاره , خورشید و ... نمی توانند آفرینندة بشر باشند.
پس آفرینندة بشر کیست؟ و چه ویژگیهایی دارد؟
پاسخ به این پرسش ها، ما را وارد میدان « ادلًّة اثبات وجود خدای سبحان» می کند که باید در محوطة مبارک آن، آهسته گام برداریم و حق را آن گونه که سزاوار اوست، بشناسیم .

 

« الّلهْمُ عُرِّفْنی نَفْسُکُ »
******

 


بحث سوم:
راههای خداشناسی

 

به طور کلّی راههای سیر و حرکت برای شناخت خدا سه قسم است :
1ـ راه دل یا فطرت
2ـ راه حس یا علم
3ـ راه عقل و استدلال
شناخت خدا به وسیلة « فطرت» همان چیزی است که دانشمندان اسلام از آن به عنوان « برهان فطرت», در کتابهای خود یاد می کنند. این برهان اولین و شایع ترین برهانی است که وجود خدای مهربان را به ما معرفی می نماید. به محض اینکه هر انسانی به خودش توجه نماید که دارای حیات و زندگی است, خدای خود را نیز در دل و وجدان خود احساس می کند که معبودی پاک و منزّه او را آفریده است. آنگاه که انسان خود را در برابر مشکلات سخت، ناتوان دید و احساس ناامیدی کرد, به طور ناخداگاه، دست نیاز به سوی قدرت بی پایانی در جهان، دراز می کند که هیچگونه ناتوانی و ضعف در او نباشد. اینجاست که او را برآورندة امیدهایش می یابد. به او عشق می ورزد‌ و به عنوان تنها تکیه گاه خویش، در آستانة او سر بر سجده می نهد. این احساس، همان است که از آن به « خداخواهی فطری» تعبیر می کنند. این نوع خداشناسی در « فطرت» همة انسان ها , بدون استثنا وجود دارد. بلکه در تمام مخلوقات که:
«دل هر ذره که بشکافی, آفتابیش در میان بینی».
ولی انسانها به مرور زمان، هم خود را و هم خدای خود را فراموش می کنند. و چون دریچة قلب و دل خود را بستند, تاریکی و ظلمت با تمام لشکریانش، کشور وجود آنها را به تسخیر خود در می آورد. به طوری که به هر سوی که می نگرند، جز تاریکی نمی بینند. مگر اینکه دریچه ای در قلب خویش بگشایند و نور حق را با تمام وجود پذیرا باشند.
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
*******
غیر من در پس این پرده سخن سازی هست
راز در دل نتوان داشت که غمازی هست
تو مپندار که این قصّه به خود می گویم
گوش نزدیک لبم آر که آوازی هست

 

 

 


بحث چهارم:
برهان نظم

 


آیا هیچ فکر کرده ایم, چشمان ما چه کارکردهایی دارد ؟ تک تک اعضای آن، به طور جداگانه و تمام آنها با هم، به عنوان مجموعه ای واحد، چه هدف دقیق و منظمی را دنبال می کنند ؟ به همین ترتیب , سایر دستگاههای بدن، مانند دستگاه اعصاب, گوارش, تنفس, گردش و تصفیة خون و... هرکدام با برنامه ای خاص، مشغول به کارند. تا نانی به کف آوریم و به غفلت نخوریم . بدن انسان, یک نمونة بسیار کوچک از نظم حاکم بر طبیعت است. همة اجزای طبیعت، چه انفرادی و چه اجتماعی و گروهی, از کهکشانهای فوق تصور گرفته تا سیاه چالهای فضایی، از کره زمین تا دیگر منظومه ها و از موجودات تک سلولی الی والهای عظیم الجثة دریایی , همه و همه در پی برنامه ای منظم در حال سیر و حرکت هستند. این « نظم» دقیق و محیرالعقولی که بر تمام جهان هستی حاکم است , نمی تواند تصادفی و اتفّاقی باشد. از تخم لاک پشت، طاووس زیبا زاده نمی شود. و از شکوفه های زیبا و دل انگیز درختان , حیوانات درنده متولّد نخواهد شد. این « نظم» دقیق و شگفت آور، ما را به این تنیجه می رساند که: سازنده ای حکیم و توانا تمام این پدیده ها را هدفدار و با « نظم» آفریده است. و امکان ندارد این « نظم» هدفمند، به صورت تصادفی و اتفّاقی به وجود آمده باشد.

 


به قول سعدی:
آفرینش , همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند , نقش بود بر دیوار
بحث پنجم:
برهان هدایت و تدبیر

 

خرچنگ ها, با اینکه ظاهری ناخوشایند دارند, اما نوعی از آفریده های عجیب و شگفت آوری هستند که وجودشان بر « هدایت» گری و « تدبیر» آفرینندة آنان دلالت دارد. می گویند: « هر گاه دو پنجه یا عضوی از آنها بریده شود, سلولهای مربوطه، فقدان آن عضو را خبر می دهند و در صدد جبران آن برمی آیند. به محض اینکه عمل تجدید, خاتمه یافت سلولهای مولّد از کار می افتند» .
دربارة مارماهیها نیز نکات جالبی گفته شده است. از جمله، این مطلب مهم است که: « این حیوانات، همین که به مرحلة رشد رسیدند، در هر رودخانه، برکه و در هر گوشة عالم که باشند، به طرف نقطه ای در جنوب جزایر برمودا حرکت می کنند. در آنجا در اعماق ژرف اقیانوس تخم می گذارند و در همان جا می میرند. آن عده از مارماهی ها که از اروپا می آیند, هزاران مایل مساحت را در دریا می پیمایند، تا به این نقطه می رسند. بچه های مارماهی که هنگام تولّد از هیچ کجای عالم خبری ندارند و فقط خود را در محیط بی پایانی از آب دیده اند, شروع می کنند به مراجعت به موطن خویش. پس از عبور از دریاها و غلبه بر طوفانهای بی پایان و امواج و جزر و مدها, دوباره به همان رودخانه یا برکه ای که والدین آنها از آنجا آمده اند, برمی گردند. به طوری که همة نهرها و دریاچه های جهان، همیشه پر از مارماهی است. این مارماهی های جوان پس از آنکه با زحمات و مشقّات فراوان, خود را به مواطن اصلی رساندند در آنجا نشو و نما می کنند و چون به سن ّ رشد رسیدند، بر طبق همان قوانین مرموز و لاینحل، به نزدیکی جزایر برمودا برمی گردند. و این حرکت دُوًری را از سر می گیرند». این حس جهت یابی و بازگشت به مواطن اصلی، از کجا سرچشمه گرفته است؟! وقتی به این پدیده ها می اندیشیم، علاوه بر نظم و تناسب موجود در آن, می فهمیم که این عالم زیر نظر چشمان تیزبین و هوشیار اندیشمندی توانا و دانا در گردش است. به طوری که هر موجودی را با
« هدایت» تکوینی و غریزی به سوی وظایفش سوق می دهد.
همه اینها، از جمله آثار و علائمی است که در خلقت موجودات مشاهده می شود. و دلیل بر دخالت نوعی قصد، عمد و « تدبیر» است. هر موجودی، علاوه بر ارگانیزم و سازمان منظم داخلی, از یک نیروی موثّر و مرموز برخوردار است، که به موجب آن نیرو، راه خود را به سوی آینده می شناسد و آن « وجود هدایتگر»، مدبری دانا و توانا است که دست پرمهر و محبت خود را بر سر موجودات نهاده و آنها را « هدایت» می کند.

 


بحث ششم:
‌برهان معلولیت
« معلولیت» دارای نشانه های خاصی است که اگر این نشانه ها را در عالم موجودات یافتیم, دلیل بر این خواهد بود که این عالم، معلول علتی است. و کسی آن را آفریده است. آن نشانه ها به شرح زیر می باشد:
1ـ تغییر:
موجودی که از حالتی به حالت دیگر « تغییر» پیدا کند, حتماً معلول است و نیاز به علّت دارد. زیرا « تغییر», همان فقدان و کمبود است. از طرفی، روشن است که موجود دارای فقدان و کمبود، نمی تواند فقدان و ضعف خویش را برطرف سازد. بلکه محتاج علّتی است تا او را از قوه، به فعلیت برساند. و فقدان، کمبود و نقص او را برطرف سازد.
2ـ حدوث :
« حدوث» یعنی مسبوقیت وجود، به عدم. به بیانی دیگر: موجود، یک زمانی نبود و بعد، به وجود آمد. مثل طفلی که نبود و بعد، از پدر و مادری متولّد شد. موجود حادث، نیز معلول و محتاج به علتی می باشد تا او را از عدم به وجود آ‎ورد. بنابراین « حدوث» نیز, یکی از نشانه های « معلولیت» است.

 


3ـ وابستگی به غیر:
وقتی به جهان می نگریم، متوجه می شویم که موجودات به یکدیگر « وابسته» و محتاج هستند. هر موجودی که به نحوی به موجودات دیگر و یا به موجود دیگری نیازمند باشد, معلول است و نیاز به علتی دارد. تا احتیاج و « وابستگی» او را برطرف نماید. آن علت، نباید « وابسته» به غیر باشد. زیرا اگر آن هم محتاج به علت باشد, هم خلاف فرض لازم می آید و هم موجب « تسلسل» در علتها خواهد شد. که هر دو، از دیدگاه عقل، باطل است. پس آن علّت, بی نیاز از هر « وابستگی» و نیاز به غیر خواهد بود.

 

بحث هفتم:
وجود پیامبران در طول تاریخ دلیل بر وجود خدای متعال

 

هیچ آدم عاقلی پیدا نمی شود که تاریخ را انکار کرده و بگوید: « تاریخ مملو از دروغهای بزرگ و کوچک است». امروزه بر بسیاری از انسان ها, روشن است که شخصی به نام « موسی» علیه السلام, در تاریخی معین، وجود داشته و با فردی به نام « فرعون», درگیر شده است. گروهی از انسان ها را که به « بنی اسرائیل» معروف بوده اند, از چنگال « فرعون» مصر رهانیده است. این را نیز اکثر مردمان امروزی، قبول دارند که در حدود دو هزار سال قبل, حضرت « عیسی مسیح» از دختری پاک و باکره، به فرمان خداوندی توانا, به دنیا آمد و بعد از مدتی به دست یهودیان به صلیب کشیده شد.
و روشن تر و درخشان تر از همه, «محمد رسول الله» صلی الله علیه و آله و سلّم است که در سال عام الفیل متولد شد. چهل سال بعد، به پیامبری مبعوث گردید. کتابی به نام « قرآن» آورد و رحمتی شد برای عالمیان و ... اینها همه, پیامبرانی بودند که از سوی خدای بزرگ، برای بشر برنامة زندگی آورده اند. همة پیامبران از اول تاریخ تا آخرین پیامبر که « محمد رسول الله » صلی الله علیه و آله و سلّم می باشد, دارای پیامی واحد بوده اند. که عبارت از:« توحید» و یکتاپرستی, « نبوت» و ایمان به پیامبران و پیام آنها و آماده بودن برای روز بازپسین یا « معاد» است. این « پیام واحد» که از صدر تاریخ تا امروز و تا ابد نیز ادامه دارد، دلیل بر « پیام دهنده ای» است که، بی نیاز از هر چیز و هر کس می باشد. او 124 هزار پیامبر، برای رساندن پیغام خود به انسانها، مبعوث کرده است که همة آنها حرف واحدی را برای بشر داشته اند. حال اگر خدایی و پیام دهنده ای نباشد, لازم می آید که این کسانی که در تاریخ به نام « پیامبر» شناخته شده اند, دروغ باشد. اگر این فرضیه که « وجود پیامبران دروغ است», درست باشد, لازم می آید که تاریخ از اول تا امروز و تا هر زمانی که بشر روی این کره خاکی وجود دارد, نیز دروغ باشد. درصورتی انسانهای عاقل به دروغ بودن تاریخ، حتی ذره ای اعتقاد ندارند. پس، هم تاریخ درست است و هم پیامبرانی که تاریخ از آنها خبر داده است, درست و هم پیام آنها صحیح می باشد. و چون « پیام»، بدون « پیام دهنده», فرضیه ای نامعقول است، لذا باید پیغام دهنده ای وجود داشته باشد. این پیغام دهنده، جز خدای بزرگ، کس دیگری نمی تواند باشد. زیرا اوست که بشر را آفریده و می داند که به چه چیزی نیاز دارد. تا آن را به وسیلة پیامبرانش به او برساند.

 

بحث هشتم:
مراتب توحید

 

« توحید» دارای مراتب و درجاتی است که به شرح زیر می باشد:

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 16   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله توحید

تفسیر چند سوره قرآن

اختصاصی از فی موو تفسیر چند سوره قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تفسیر چند سوره قرآن


تفسیر چند سوره قرآن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:html

 

 

 

 

محتوى و فضیلت سوره ناس انسان همیشه در معرض وسوسه هاى شیطانى است ، و شیاطین جن و انس کوشش دارند در قلب و روح او نفوذ کنند، هر قدر مقام انسان در علم بالاتر رود و موقعیت او در اجتماع بیشتر گردد، وسوسه هاى شیاطین شدیدتر مى شود، تا او را از راه حق منحرف سازد و با فساد عالمى عالمى را بر باد دهد.

این سوره به پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به عنوان یک سرمشق و پیشوا و رهبر دستور مى دهد که از شر همه وسوسه گران به خدا پناه برد.

محتواى این سوره از جهتى شبیه سوره فلق است ، هر دو ناظر به پناه بردن به خداوند بزرگ از شرور و آفات مى باشد، با این تفاوت که در سوره فلق انواع مختلف شرور مطرح شده ، ولى در این سوره فقط روى شر وسوسه گران ناپیدا (وسواس خناس ) تکیه شده است .

در اینکه این سوره در مکه نازل شده است یا در مدینه ؟ باز در میان مفسران گفتگو است ، گروهى آن را مکى میدانند، و جمعى آن را مدنى مى شمرند، ولى لحن آیاتش با سوره هاى مکى موافقتر است .

و با توجه به اینکه این سوره و سوره فلق طبق روایات با هم نازل شده ، و سوره فلق به عقیده جمع کثیرى مکى است این سوره نیز مى تواند مکى بوده باشد.

در فضیلت تلاوت این سوره روایات متعددى وارد شده از جمله اینکه در حدیثى مى خوانیم که پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شدیدا بیمار شد، جبرئیل و مى کائیل (دو فرشته بزرگ خدا) نزد او آمدند، جبرئیل نزد سر پیامبر نشست و مى کائیل نزد

  

 

پاى او، جبرئیل سوره ((فلق )) را تلاوت کرد، و پیغمبر را با آن در پناه خدا قرار داد، و میکائیل سوره ((قل اعوذ برب الناس را)).

در روایتى که از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده و قبلا به آن اشاره کردیم ، مى خوانیم : هر کسى در نماز وتر ((معوذتین )) (سوره فلق و ناس ) و ((قل هو الله احد)) را بخواند به او گفته مى شود اى بنده خدا! بشارت باد بر تو که خداوند نماز وتر تو را قبول کرد))!

 

  

ََآیه 1 - 6

آیه و ترجمه

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

قُلْ أَعُوذُ بِرَب النَّاسِ(1) مَلِکِ النَّاسِ(2) إِلَهِ النَّاسِ(3) مِن شرِّ الْوَسوَاسِ الخَْنَّاسِ(4) الَّذِى یُوَسوِس فى صدُورِ النَّاسِ(5) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ(6)

ترجمه :

 

بنام خداوند بخشنده مهربان

1 - بگو پناه مى برم به پروردگار مردم .

2 - به مالک و حاکم مردم .

3 - به خدا و معبود مردم

4 - از شر وسواس خناس .

5 - که در سینه هاى انسانها وسوسه مى کند.

6 - خواه از جن باشد یا از انسان !

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

  

تفسیر :

 

پناه مى برم به پروردگار مردم ! در این سوره که این آخرین سوره قرآن مجید است روى سخن را به شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به عنوان سرمشق و مقتدا و پیشواى مردم کرده ، مى فرماید:

((بگو پناه میبرم به پروردگار مردم )) (قل اعوذ برب الناس .

((به مالک و حاکم مردم )) (ملک الناس ).

((به خدا و معبود مردم )) (اله الناس ).

قابل توجه اینکه در اینجا روى سه وصف از اوصاف بزرگ خداوند (ربوبیت و مالکیت و الوهیت ) تکیه شده است که همه آنها ارتباط مستقیمى به تربیت انسان ، و نجات او از چنگال وسوسه گران دارد.

البته منظور از پناه بردن به خدا این نیست که انسان تنها با زبان این جمله را بگوید، بلکه باید با فکر و عقیده و عمل نیز خود را در پناه خدا قرار دهد، از راه هاى شیطانى ، برنامه هاى شیطانى ، افکار و تبلیغات شیطانى ، مجالس و محافل شیطانى ، خود را کنار کشد، و در مسیر افکار و تبلیغات رحمانى جاى دهد، و گرنه انسانى که خود را در معرض ‍ طوفان آن وسوسه ها عملا قرار داده ، تنها با خواندن این سوره و گفتن این الفاظ بجائى نمى رسد.

با گفتن ((رب الناس )) اعتراف به ربوبیت پروردگار مى کند، و خود را تحت تربیت او قرار مى دهد.

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

 

 

 

با گفتن ((ملک الناس )) خود را ملک او مى داند، و بنده سر بر فرمانش مى شود.

و با گفتن ((اله الناس )) در طریق عبودیت او گام مى نهد، و از عبادت غیر او پرهیز مى کند، بدون شک کسى که به این صفات سه گانه مؤ من باشد، و خود را با هر سه هماهنگ سازد از شر وسوسه گران در امان خواهد بود.

در حقیقت این اوصاف سه گانه سه درس مهم تربیتى ، سه برنامه پیشگیرى ، و سه وسیله نجات از شر وسوسه گران است و انسان را در مقابل آنها بیمه مى کند.

لذا در آیه بعد مى افزاید: از شر وسواس خناس (من شر الوسواس ‍ الخناس ).

همان کسى که در سینه هاى انسانها وسوسه مى کند (الذى یوسوس فى صدور الناس ).

((وسوسه گرانى از جن یا از انسان )) (من الجنة و الناس ).

واژه ((وسواس )) به گفته ((راغب )) در ((مفردات )) در اصل صداى آهسته اى است که از به هم خوردن زینت آلات برمى خیزد! سپس به هر صداى آهسته گفته شده ، و بعد از آن به خطورات و افکار بد و نامطلوبى که در دل و جان انسان پیدا مى شود، و شبیه صداى آهستهاى است که در گوش فرو مى خوانند اطلاق گردید.

((وسواس )) معنى مصدرى دارد، ولى گاهى به معنى فاعل (وسوسه گر) نیز مى آید، و در آیه مورد بحث به همین معنى است .

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تفسیر چند سوره قرآن