حکیم ابوالقاسم فردوسی از ستارگان قدر ول آسمان ادب ایران است که از دوره های گذشته تاکنون، با کتاب گرانقدر خود، شاهنامه، در میان مردم شهرت و محبوبیت یافته است. سر گذشت فردوسی با تمام اهمیتی که در ادب و فرهنگ ایران دارد، چندان روشن نیست. آنچه در باره وی می دانیم، این که در یک از سالهای 329 یا 330 هـ . ق یعنی، درست در همان سالهایی که شمع زندگانی رودکی، شاعر پر آوازه دروه قبل، خاموشی می گرفت، در روستای باژ (پاز کنونی) واقع در منطقه توس به دنیا آمد.
فردوسی از نجیب زادگان و دهقانان توس بود. دهقانان، طبقه ای صاحب مقام و دارای املاک و اموالی بودند که می توانستند از راه درآمد ملک خود زندگی نسبتاً راحتی داشته باشند. این گروه به سنت و فرهنگ ایرانی دلبستگی بسیار داشتند و روایات تاریخی و سرگذشت پیشینیان خود را بهتر از هر گروهی می دانستند و آن را سینه به سینه به نسلهای بعد از خود انتقال می دادند.
فردوسی بین سی و پنج تا چهل سال بیشتر نداشت که دقیقی شاعر حماسه پرداز و همولایتی او، که نظم روایات ملی ایران را چند سال پیش آغاز کرده بود، در سن جوانی به دست غلامش کشته شد، و فردوسی بر آن شد تا کار ناتمام او را دنبال کند. در این کار جوانمردی از دوستان وی به تشویق او همت گماشت و شاهنامه منثور را که در بر گیرنده تاریخ شاهان قدیم ایران بود و چند سال پیشتر از آن به امر ابو منصور محمد بن عبد الرزاق توسی فراهم آمده بود، در اختیارش گذاشت و فردوسی از روی آن، سرودن شاهنامه را آغاز کرد.
هنگامی که فردوسی تقریباً پنجاه و هشت ساله بود و متجاوز از دو ثلث کتاب خود را به نظم در آورده بود، محمود غزنوی به سال 387 هـ . ق. به جای پدر نشست و با افزون قلمرو سامانیان و صفاریان به محدوده فرمانروایی پدر، امپراتوری وسیعی در مشرق و شمال شرق و مرکز ایران پدید آورد و به تشویق شاعران همت گماشت. فردوسی که بر اثر مرور زمان و عدم رسیدگی لازم و نیز خشک سالیهای پیاپی، املاک خود را از دست داده و در راه نظم شاهنامه صرف کرده بود، در اواخر عمر به این اندیشه افتاد که کتا ب خود را به نام محمود کند و برای این کار، لازم می آمد که او را بستاید. فردوسی از این کار دو هدف عمده داشت: یکی از آنکه با استفاده از نام محمود و امکانی که او برای نسخه برداری از روی کتاب در اختیار می گذاشت، کتاب او از گزند حوادث حفظ شود و دیگر آن که او هم بمانند بسیاری از شاعران دیگر، از ثمره عمر خود بهر ه مند شود و حال که بر اثر مرور زمان بی چیز و درمانده شده است، از این راه، وجه مختصری برای دوران پیری و درماندگی خود به دست آورد، اما شاهنامه به دلایل زیر مورد قبول و پسند خاطر محمود واقع نشد و فردوسی بر خلاف تصوری که داشت، از ثمره کار خود بهره ای به دست نیاورد:
1ـ شاهنامه اثری ایرانی بود و در آن به ترکان ـ که اجداد محمود بودند ـ روی خوشی نشان داده نشده بود.
2ـ فردوسی شیعه مذهب بود و چند جا در شاهنامه بدون هیچ پروایی، ارادت خود را به خاندان پیامبران نشان داده بود، در حالی که محمود سنی و متعصب بود.
3ـ فردوسی، وزیر ایران دوست عصر غزنوی؛ یعنی، ابوالعباس اسفراینی را مدح گفته بود و شاید به تشویق او بود که کتاب خود را بر محمود عرضه کرد، اما در ان سالی که فردوسی در غزنین به حضور محمود رسید، اسفراینی بر کنار شده و مورد غضب سلطان بود.
4ـ در شاهنامه چنان که محمود توقع می داشت، از وی ستایشی به عمل نیامده بود و هب جای آن، کتاب فردوسی از ستایش پهلوانان و شاهان گذشته ایران سر شار بود.
مجموعه این عوامل و حسادت برخی از حاسدان، سبب شد که این کتاب مقبول طبع سلطان غزنه واقع نشود و در نهایت هم او قدر کار بزرگ استاد توس را ندانست و پاداشی که شایسته این اثر عظیم و رنج سی ساله او بود، به وی نداد. از این رو، فردوسی ناکام و رنجیده خاطر به توس بازگشت و سالهای آخر عمر خود را در تنگدستی وضعف و بیماری و تنگدلی گذارنید و سر انجام، در حالی که نزدیک به هشتاد سال داشت، به سال 411 هـ . ق د گذشت و در زادگاه خود به خاک سپرده شد. آرمگاه او اینک در شهر توس، واقع در بیست کیلومتری مشهد، زیارتگاه صاحبدلان و ادب دوستان است.
فردوسی نظم شاهنامه را حدود سال 370 هـ . ق. آغاز کرد و بیست و پنج یا سی سال برای نظم تمام آن رنج کشید. فردوسی مردی شیعه مذهب بوده است و دلبستگی او به میراث قومی و فرهنگی ایران کهن، مانع از ارادت خالصانه او به خاندان پیامبر (ص) و تعظیم تشیع نشده است. در مقدمه کتاب پس از ستایش پیامبر اسلام، مراتب ارادت خویش را بدین گونه به خاندان رسول اعلام می دارد:
شامل 32 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله فردوسی، خداوندگار حماسه و خرد