وقتی نمیتوانید مسئلهای را بفهمید به ریشههای آن برگردید پاسخ آن را خواهید یافت. بزرگترین حقایق آنقدر اهمیت دارند که همیشه تازه میمانند.
مردی که در یکی از روزهای تعطیل ماهی میگرفت به کنار قایقش نگاه کرد و ماری را دید که قورباغهای در دهان دارد. برای قورباغه ناراحت شد. دستش را دراز کرد و قورباغه را از دهان مار نجات داد و آزادش ساخت. اما حالا برای گرسنگی مار ناراحت بود. چون غذا نداشت قمقمه را برداشت و چند قطره مشروب در دهان مار ریخت. مار با خوشحالی شنا کرد و دور شد. قورباغه شاد و مرد نیز از این کارش مسرور بود. او در این اندیشه بود که تمام کارهایش درست بوده تا اینکه بعد از چند دقیقه صدای برخورد چیزی را با قایقش شنید. با ناباوری و حیرت دید که این دفعه مار با دو تا قورباغه آمده بود.
این حکایت به ما دو درس مهم میآموزد:
- رفتاری که به آن پاداش داده شود تکرار میشود. آنچه را که امیدوار باشید طلب کنید آرزو کنید یا خواهش کنید به دست نمیآورید. هر چه را پاداش دهید دریافت میکنید. در هر صورت و در هر حال افراد کاری را که تصور کنند از آن نفع میبرند انجام میدهند.
- در تلاش برای انجام کارهای درست گاهی ممکن است کارهای غلط مشمول پاداش قرار گیرند.
کارهایی که پاداش داده میشوند انجام میشوند
بزرگترین مانع توفیق سازمانهای امروزی عبارت است از عدم سازگاری فاحش بین رفتاری که به آن نیاز داریم و رفتاری که به آن پاداش میدهیم. برای مثال:
ما نیاز داریم که مدیران ردههای بالای سازمانی تصمیمات بلندمدت مناسب اتخاذ کنند، اما براساس سود کوتاهمدت مبالغ هنگفتی به آنها پاداش میدهیم و اگر منافع کوتاهمدت سازمان به خطر افتد شغل مدیران مورد تهدید قرار میگیرد. نتیجه آن است که مدیران، سود کوتاهمدت را به حداکثر میرسانند روی افراد و تجهیزات کمتر سرمایهگذاری میکنند و موسسه به حال رکود میافتد.
ما نیاز داریم که مدیران ردههای میانی در هزینهها صرفهجویی کنند و از کاغذبازی بکاهند، اما با افزایش بودجه ازدیاد کارکنان جدید و گسترش دیوانسالاری به آنها پاداش میدهیم. مدیران میانی وظیفهشناس که در هزینهها صرفهجویی کنند بودجه سال آینده خود را بر مبنای بودجه مصرف نشده سال جاری دریافت میدارند. نتیجه آن است که هر کسی خواه لازم باشد یا نباشد بودجه را مصرف میکند.
ما به کارمندانی نیاز داریم که از کاغذبازی بیمورد بپرهیزند. لکن امنیت شغلی آنها مستقیماً با حجم نامههایی که به این سو و آن سو میفرستند مربوط است. نتیجه این کار، کاغذبازی بیشتر است.
ما در کارخانه به کارگران مولد نیاز داریم، اما در قبال تولید به آنها پرداخت نمیکنیم. بلکه دستمزد ساعتی میپردازیم. این کارگران امنیت شغلی ندارند و یا کمی از آنها بهرهمندند. پرداختها صرفاً وقتی زیاد میشود که اعتصاب یا شکایت شود و یا به یک سلسله فعالیتهای ضد تولیدی مبادرت ورزند. نتیجه آن است که کارگران برای نگهداری شغلشان حداقل لازم را انجام میدهند و در برابر تغییرات فنی مقاومت میکنند.
برقرار کردن رابطه مناسب بین عملکرد و پاداش، بزرگترین رمز منحصربه فرد بهبود سازمانهاست. به انسانها برای رفتار درست پاداش دهید و نتایج صحیح به دست آورید. کوتاهی در اعطای پاداش به رفتار درست احتمالاً منتج به نتیجه غلط میشود. این پیام ساده، بزرگترین اصل مدیریت است.
به چه چیز پاداش داده میشود؟
انسانها وقتی بین کار و آنچه به عنوان پاداش دریافت میدارند رابطهای نبینند آنطور که باید سعی و تلاش نمیکنند.
به سازمانهای ما به دقت بنگرید و سئوال سحرآمیز را بپرسید. به آسانی میتوان دید که چرا بهترین برنامهها به انحراف کشانده میشوند. نه مسئله پیچیده نیست و خیلی هم ساده است. این در نتیجه تنبلی کارگران، کارکنان دولت، رقبای خارجی، اتحادیههای حریص یا مدیران نالایق نیست. این نظام پاداش ماست که ناهنجار است و نیاز به اصلاح دارد. مانند
شامل 25 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله بزرگترین اصل مدیریت در دنیا