فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد حق و عدالت

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد حق و عدالت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد حق و عدالت


تحقیق در مورد حق و عدالت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:10

 

 

 

 

 

حق، عبارت‌ از سلطه‌ و اختیاری‌ است‌ که‌ فرد در برابر دیگر یا اشیا دارد. به‌ بیان‌ دیگر، حق، امری‌ اعتباری‌ است‌ که‌ به‌ سبب‌ آن، فرد شایستگی‌ بهره‌برداری‌ از چیزی‌ را می‌یابد و دیگران‌ به‌ رعایت‌ آن‌ موظف‌ هستند؛ مثل‌ حق‌ پدر و مادر در برابر فرزندان‌ یا حق‌ زوجین‌ در برابر یک‌دیگر.
استاد مطهری‌ حق‌ را سزاواری‌ فرد به‌ یک‌ شیء می‌داند و آن‌ را نیز بر دو نوع‌ تکوینی‌ و تشریعی‌ تقسیم‌ می‌کند:
حق‌ یعنی‌ ثابت‌ و سزاوار، و ما دو نوع‌ ثبوت‌ و سزاواری‌ داریم: یک‌ ثبوت‌ و سزاواری‌ تکوینی‌ که‌ عبارت‌ است‌ از رابطه‌ای‌ واقعی‌ بین‌ شخص‌ و شیء، و عقل‌ آن‌ را در می‌یابد، و یک‌ ثبوت‌ و سزاواری‌ تشریعی‌ که‌ بر وقق‌ آن‌ وضع‌ و جعل‌ می‌شود.
در واقع‌ مقصود از حق، امتیاز بالقوه‌ای‌ است‌ که‌ برای‌ فرد در نظر گرفته‌ می‌شود و وی‌ که‌ بر اساس‌ آن، صلاحیت‌ استفاده‌ از امور خاصی‌ را می‌یابد. به‌ بیان‌ دیگر، حق‌ نشان‌دهندة‌ اولویتی‌ است‌ که‌ فرد بر دیگران‌ دارد. با این‌ بیان، حق‌ نوعی‌ نصیب‌ و امتیاز برای‌ صاحب‌ حق‌ است‌ که‌ به‌ سبب‌ آن، یک‌ سلسله‌ بهره‌مندی‌ها را می‌یابد یا برخی‌ ممنوعیت‌ها از او برداشته‌ می‌شود.
در بحث‌ از مسألة‌ حق، استاد مطهری‌ این‌ پرسش‌ را مطرح‌ می‌کند که‌ «آیا حق‌ و مالکیت‌ از عوارض‌ انسان‌ به‌ ماهو انسان‌ است‌ یا از عوارض‌ انسان‌ به‌ ماهو مدنی».
به‌ بیان‌ دیگر، آیا این‌ مفاهیم‌ از اعتباریات‌ بعد از اجتماع‌ است‌ یا قبل‌ از اجتماع؛ یعنی‌ حق‌ پس‌ از تشکیل‌ جامعه‌ و برقراری‌ روابط‌ اجتماعی‌ تحقق‌ یابد یا قبل‌ از آن. استاد معتقد است‌ که‌ حق‌ در مرتبة‌ پیش‌ از اجتماع‌ است؛ از همین‌ جا است‌ که‌ او گاه‌ آزادی‌ را حق‌ نمی‌داند؛ چرا که‌ آزادی‌ در مرتبة‌ پیش‌ از اجتماع‌ تحقق‌ می‌یابد. وی‌ آزادی‌ را فوق‌ حق‌ می‌داند و اگر هم‌ گاه‌ از حق‌ آزادی‌ سخن‌ به‌ میان‌ آید، مقصود آن‌ است‌ که‌ دیگران‌ نباید آزادی‌ فرد را سلب‌ کنند. به‌ گمان‌ استاد، این‌ که‌ در فقه‌ اسلامی‌ به‌ حق‌ آزادی‌ اشاره‌ نشده، به‌ این‌ جهت‌ بوده‌ که‌ فوق‌ حق‌ دانسته‌ شده‌ است.
علت‌ این‌که‌ در فقه‌ اسلام‌ در میان‌ حقوق، نامی‌ از حق‌ آزادی‌ نیست، این‌ نیست‌ که‌ در اسلام‌ به‌ حق‌ آزادی‌ معتقد نیستند؛ بلکه‌ آزادی‌ را فوق‌ حق‌ می‌دانند؛ پس‌ اعتراض‌ نشود که‌ چرا آزادی‌ جزء حقوق‌ اولیة‌ طبیعی‌ در اسلام‌ نام‌ برده‌ نشد.
حق، هم‌ به‌ اموری‌ که‌ خارج‌ از وجود انسان‌ است‌ تعلق‌ می‌گیرد، و هم‌ هر چیزی‌ که‌ برای‌ امر دیگری‌ پدید آمده، منشأ حق‌ است؛ برای‌ مثال‌ موجودات‌ طبیعی‌ که‌ برای‌ انسان‌ آفریده‌ شده‌اند یا مغز که‌ برای‌ فکر کردن‌ یا زبان‌ که‌ برای‌ بیان‌ آفریده‌ شده‌اند، همه‌ منشأ حق‌ هستند.
هم‌ حق‌ و هم‌ مالکیت‌ از اموری‌ است‌ که‌ به‌ اشیأ خارج‌ از وجود انسان‌ تعلق‌ می‌گیرد. همان‌طور که‌ نمی‌شود انسان‌ مالک‌ نفس‌ خود باشد نمی‌تواند بر نفس‌ خود حق‌ باشد؛ بنابراین‌ انواع‌ آزادی‌ها هیچ‌ کدام‌ حقی‌ و بهره‌ای‌ نیست‌ که‌ آدمی‌ بخواهد از چیزی‌ بردارد؛ بلکه‌ بهره‌ای‌ است‌ که‌ از خودش‌ می‌برد. معنای‌ حق‌ آزادی‌ یعنی‌ کسی‌ حق‌ ندارد که‌ آزادی‌ مرا از من‌ سلب‌ کند ...؛ ولی‌ در مورد حق‌ می‌توان‌ گفت: لزومی‌ ندارد که‌ بر چیزی‌ یا بر کسی‌ باشد. هر چیزی‌ که‌ برای‌ چیزی‌ به‌ وجود آمده‌ باشد منشأ حق‌ است‌ ...؛ پس‌ در مورد حق، شرط‌ نیست‌ که‌ به‌ خارج‌ از وجود انسان‌ تعلق‌ داشته‌ باشد. بلی، همان‌طوری‌ که‌ در متن‌ آمده، حق‌ بر نفس‌ معنا ندارد؛ ولی‌ حق‌ بر انجام‌ یک‌ عمل‌ خاص‌ می‌تواند باشد.
رابطة‌ حق‌ و تکلیف‌
در مقابل‌ حق، تکلیف‌ قرار دارد که‌ آن‌ نیز مانند حق، مبنای‌ خارجی‌ و واقعی‌ دارد و این‌ مبنا را مصلحت‌ می‌نامند.
تکلیف‌ از لحاظ‌ ماهیت‌ مغایر است‌ با مصلحت‌ واقعی؛ ولی‌ حق‌ مجعول‌ از لحاظ‌ ماهیت، متحد است‌ با مصلحت‌ واقعی؛ یعنی‌ چون‌ در طبیعت‌ این، حق‌ موجود است، در تشریع‌ نیز موجود است
حق‌ و تکلیف‌ ملازم‌ یک‌دیگرند. هر جا حقی‌ باشد، تکلیفی‌ همراه‌ آن‌ است؛ برای‌ مثال، اگر زن‌ حقی‌ بر گردن‌ شوهر خود دارد، شوهر نیز مکلف‌ است‌ تا آن‌ حق‌ را ادا کند. یا اگر شخص‌ «الف» از شخص‌ «ب» مقداری‌ پول‌ طلب‌ دارد یعنی‌ شخص‌ «الف» محق‌ است، شخص‌ «ب» به‌ پرداخت‌ بدهی‌ خود تکلیف‌ دارد. استاد مطهری‌ هم‌ با توجه‌ به‌ سخنان‌ امام‌ علی7 حق‌ و تکلیف‌ را دو روی‌ یک‌ سکه‌ می‌داند:
فَالحَقُّ‌ أَوسَعُ‌ الأَشیَأِ‌ فِی‌التَّوَ‌اصُفِ‌ وَ‌ أَضیَقُهَا فِی‌ التَّنَاصُفِ‌ لاَ‌ یَجرِ‌ی‌ لِأَحَدٍ‌ اًِ‌لاَّ‌ جَرَ‌ی‌ عَلَیهِ‌ وَ‌ لاَ‌ یَجرِ‌ی‌ عَلَیهِ‌ اًِ‌لاَّ‌ جَرَ‌ی‌ لَهُ.
از نظر استاد، حق، محدود است. این‌که‌ انسان‌ دارای‌ حقوق‌ است، به‌ معنای‌ نامحدود بودن‌ آن‌ نیست:
در حقیقت‌ باید گفت‌ انسان‌ حقی‌ دارد و حق‌ حد‌ی‌ دارد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد حق و عدالت

تحقیق در مورد عرفان اسلامی جلد اول

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد عرفان اسلامی جلد اول دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد عرفان اسلامی جلد اول


تحقیق در مورد عرفان اسلامی جلد اول

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:html

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مؤلّف کتاب « مصباح الشریعة » تاکنون ناشناخته مانده است . شاید علّت ناشناخته ماندنش از شدّت خلوص او بوده که نخواسته نامش معلوم شود . این کتاب داراى صد فصل است و در هر فصلى روایتى ، از قول امام جعفر صادق (علیه السلام) ، آن دریاى حقایق که حاوى عالى ترین مسائل عرفانى و اخلاقى است نقل شده است .یادگیرى مسائل مطرح شده در این کتاب آسان و عمل به آن در خور قدرت هر مکلّفى است .

برخى از کتاب هایى که تحت عنوان عرفان تنظیم شده است ، خالى از مسائل وارداتى ، یا قصّه هاى عجیب و غریبى که به دور از منطق است ، یا برنامه هایى که زمینه اى براى عمل ندارد ، نیست . کتاب هایى به عنوان عرفان موجود است که مخلوطى از فرهنگ بشرى و الهى است و نمى توان به تمام مطالب آن تکیه کرد .

امّا کتاب « مصباح الشّریعه » کتابى است که بیشتر مطالب آن با آیات قرآن و روایاتِ مستندِ وارده از رسول حق و امامان معصوم مطابقت دارد و به گونه اى نیست که نتوان به آن اعتماد کرد .

این کتاب همواره به عنوان منبعى عرفانى و اخلاقى که مطالبش از سرچشمه ى حقیقى عرفان و اخلاق ; یعنى دریاى بیکرانه اى دانش امام معصوم گرفته شده است ، مورد توجّه بسیارى از بزرگان دین بوده و بعضى از عاشقان سیر و سلوک بر آن شرح نوشته ا ند . بعضى از شروح مبسوط و بعضى نیمه تمام و تعدادى هم به عنوان ترجمه که در بعضى از فصول همراه با شرح مختصرى است به چاپ رسیده است .

پس از انقلاب اسلامى ایران ، گرایش مردم ، به ویژه نسل جوان ، از طریق سخنرانى هاى بنیان گذار نهضت ، به عرفان و اخلاق شدید شد .در مجالسى که در ماه رمضان و محرّم و صفر منبر مى رفتم ، کراراً درباره ى کتاب هاى عرفانى و اخلاقى ، به خصوص مسائلى از قبیل ورد و ذکر ، عارف و عاشق ، خانقاه و صوفى ، قطب و مرشد ، مرید و مراد از طرف نسل جوان تشنه ى معارف ، مورد پرسش قرار گرفتم . بى تردید هر مرکزى را به نام مرکز عرفان و هر کتابى را به نام کتاب عرفان و هر مدّعیى را به نام عارف ، به خصوص کسانى که قبل از انقلاب با ساواک سروسرّى داشتند و به دست بوسى پهلوى افتخار مى کردند ، نمى توانستم به عنوان مراکز و منابع عرفان معرّفى کنم . چاره اى ندیدم جز این که بر کتاب « مصباح الشّریعه » با کمک آیات قرآن و روایات و گوشه هایى از حیات پر فروغ اولیاى حقیقى الهى ، شرح مفصّلى بزنم و از این طریق در حد توان خود اداى تکلیفى کنم .

این کار را با عنایت خدا شروع کردم و قبل از آنکه قلم به دست بگیرم و سطرى از سطرهاى شرح را بنویسم وضو گرفته و رو به قبله مى نشستم و سپس وارد نوشتن مى شدم . سرانجام با خواست خدا این شرح در دوازده جلد که تمام آن با وضو و رو به قبله نوشته شده به پایان رسید .

خدایم شاهد است که عنوان کردن مسئله ى وضو و رو به قبله بودن کار ، جنبه ى تعریف از عمل ندارد ; بلکه مى خواهم به مؤلّفان کتابهاى مذهبى بگویم که اوّلاً نوشتن با طهارت و رو به قبله بودن هنگام کار سخت نیست ، ثانیاً اثر عجیبى در معنویّت کتاب دارد و چه نیکوست که تمام امور تألیفى بدین صورت انجام بگیرد .روزى که شروع به نوشتن شرح کردم از طرف زورگویان زمان به وسیله ى صدّام کافر جنگ سخت و خونینى به ایران اسلامى تحمیل شده بود . گذشته ى از این منافقانِ داخلى حمله هاى ناجوانمردانه اى خود را متوجّه روحانیّت شیعه کرده و در اندک مدّتى بسیارى از بزرگان دین را به شهادت رساندند .

من که فکر مى کردم به توسّط بمبارانهاى عراق و موشک اندازیهاى گرگى مانند صدّام ، یا گلوله هاى منافقین به عمرم خاتمه داده شود ، براى اتمام شرح عجله داشتم ، و با اینکه در میان آن همه حوادث داخلى در اکثر عملیّات رزمى هم همگام با رزمندگان و بسیجیان دلاور در نبرد حق و باطل شرکت کردم ولى توفیق رفیقم نشد و در عوض شهادت ، خداوند مهربان عنایتش را رفیق راهم کرد تا این شرح به پایان برسانم . اکنون که این مقدّمه را مى نویسم دو سالى است که جنگ خاتمه یافته و مصیبت عظیم ارتحال حضرت امام خمینى پشت مسلمانان را شکسته است . و این نوشتار براى چاپ سوم آماده مى شود ، امید است این برنامه جامه اى عمل بپوشد ، و پس از آن با عنایت حضرت محبوب ده جلد دیار عاشقان شرح صحیفه ى حضرت زین العابدین (علیه السلام) به زینت چاپ آراسته شود .

از دیدگاه مصباح الشریعه بزرگان

شایان ذکر است این کتاب از نظر علماى بزرگ شیعه مورد توجّه قرار گرفته است . در یک جمع بندى نظر بزرگان را در جهت گیرى به آن پنج دسته مى بینیم .

1 . گروهى که در نفى و اثبات و ردّ و قبولش سکوت کرده اند .

2 . دانشمندان و بزرگانى که عقیده دارند ، مؤلّف عارف این کتاب ، از فرهنگ به جامانده ى حضرت صادق (علیه السلام) ، این صد باب را تنظیم کرده و انشاى آن از خود مؤلّف است نه کلمات مستقیم امام (علیه السلام) .

3 . بیشتر بزرگان دین و پرچمداران تربیت و اخلاق و عرفان به این کتاب به دیده ى احترام نگریسته و آن را قابل قبول و عمل دانسته و عقیده دارند که مؤلّف کتاب از مجموع روایات حضرت صادق (علیه السلام) این کتاب را تألیف کرده است ; چیزى که هست از ده ها روایت جملاتى انتخاب کرده و آن جملات را به هم پیوسته تا براى هر فصلى روایتى تنظیم کرده باشد .

4 . عدّه اى که به این کتاب با نظر بدبینى نگریسته و آن را از ساخته هاى صوفیّه یا دست پخت فضیلِ عیاض دانسته اند و به طور کلّى این مجموعه را مردود شمرده اند .

5 . دسته اى از دانشمندان که در قبول و ردّش جانب احتیاط را مراعات کرده و فرموده اند : گرچه سند آن قطعى نیست ولى عمل به محتویّات آن ـ که قسمت مهمّى از مطالبش موافق آیات و روایات مستند است ـ مانعى ندارد . علاّمه ى مجلسى (قدس سره) از این گروه است و این فقیر بى مایه هم پس از بررسى هاى لازم این نظر را انتخاب کرده ام .

از آنان که این کتاب را مردود دانسته اند شیخ حرّ عاملى صاحب وسائل در کتاب « هدایة الامّه » و دیگر صاحب ریاض « ریاض العلماء » است . و از آنان که به این خزانه ى پر گوهر به دیده احترام نگریسته و آن را قابل اعتماد و عمل دانسته و در صدورش از سرچشمه ى ولایت تردیدى به خود راه نداده اند یکى سیّد رضى الدّین علىّ بن طاووس رضوان الله علیه است که در فصل هفتم از باب ششم کتاب « امان الاخطار » این چنین فرموده است :

« مسافر با خود بردارد کتاب « مصباح الشّریعه و مفتاح الحقیقه » را که از حضرت صادق (علیه السلام) است ; زیرا آن کتابى است لطیف و شریف که راه و رسم سیر و سلوک به سوى خدا را براى سالکان آن راه معرّفى مى کند و روش اقبال به خدا را به انسان یاد مى دهد و اسرار مطویّه در خود را در اختیار و دسترس خواننده مى گذارد . خلاصه ى کلام آن که فواید این کتاب بسیار و حجم آن کم است . به عبارت دیگر کثیرالمعنى و قلیل اللفظ است » .

از کسانى که در قبول این کتاب به خود تردید راه نداده شهید ثانى است . او در کتاب « التّنبیهات العلّیه على اسرار الصّلاة » و در « کشف الرّبیه » و در « منیة المرید » و همچنین در « مسکِّن الفؤاد » از « مصباح الشّریعه » مطالبى را نقل مى کند و به طورى که از دقّت در موارد نقل برمى آید ، فهمیده مى شود که وى بر این کتاب اعتماد داشته و اخبار آن را از حضرت صادق (علیه السلام) مى دانسته و در صحّت آن کتاب و ثبوت انتساب این گوهر به آن حضرت تردید و اضطرابى نداشته است .

فیض کاشانى نیز از کسانى است که در کتاب هاى اخلاقى و عرفانى خود از این کتاب مطالبى را نقل کرده و از ملاحظه در موارد نقل استفاده مى شود که آن مرحوم نیز کتاب را معتبر دانسته و نسبت آن را به امام ششم مسلّم و قطعى تلقّى مى نماید و هیچ شک و شبهه اى در این موضوع ندارد .

حاج میرزا ابوالقاسم ذهبى شیرازى ، نظر عالم بزرگوار مرحوم مجلسى را نسبت به کتاب عرفانى و اخلاقى « مصباح الشّریعه » چنین نقل مى کند :

« بر تو باد که بر کتاب « مصباح الشّریعه » ملازمت نمایى ، شهید ثانى آن را به اِسناد خود از حضرت صادق (علیه السلام) نقل کرده و حاجت به نقل سند نیست ; زیرا متن آن دلالت بر صحّت این کتاب دارد » .

گروه بسیارى از علماى شیعه و از معتبرترین و موثّق ترین دانشمندان بزرگوار و کم نظیر از جمله : ابن فهد حلّى در « عدّة الدّاعى » ، کفعمى در « مجموع الغرائب » ، سیّد هاشم بحرانى در مقدّمه ى « برهان » ، نراقى در « جامع السّعادات » ، مرحوم سیّد حسین قزوینى در بحث پنجم « جامع الشّرایع » ، سیّد على خان در « شرح صحیفه ى سجّادیّه » ، عالم عارف شریف لاهیجى در تفسیر نفیس خود ، و حضرت امام خمینى رضوان الله علیه در کتابهاى اخلاقى و عرفانى خویش احادیثى از این خزانه ى پر مایه نقل کرده اند .

ذهبى شیرازى در ابتداى « مناهج انوار المعرفه » که نام شرح او بر « مصباح » است مى فرماید :

« پس از تفحّص در آثار حضرت سیّدالمرسلین ، و اخبار آل طه و یس علیهم سلام الله ربّ العالمین ، مجموعه اى جامع تر از رساله ى « مصباح الشّریعه و مفتاح الحقیقه » که حاوى اسرار و بطون و حقایق شریعت مقدّسه باشد نیافتم و چون این رساله منسوب و مستند به حضرت امام بحقّ ناطق جعفر بن محمّد الصّادق (علیه السلام)است ، لهذا بزرگان اهل دین و معرفت را بهترین سند است » .

از بزرگانى که در صحّت و اعتبار این کتاب تردید نکرده است ، پرچمدار دانش حدیث و درایت و روایت مرحوم حاج « میرزا حسین نورى طبرسى »است .

این مرد بزرگ در جلد سوّم « مستدرک » در خاتمه ى کتاب که داراى فواید عظیمه اى است از صفحه ى 328 تا صفحه ى 333 بحث گسترده و مبسوطى دارد و دلایل آنان که کتاب را مردود دانسته یا در صحّت آن تردید کرده اند نقل مى کند و با براهین آشکار و دلیل هاى روشن و منطق محکم جواب داده و این کتاب شریف را معتبر دانسته و اخبار آن را در کتاب با عظمت « مستدرک » روایت نموده است .

این مرد بزرگ در پایان بحث خود درباره ى « مصباح الشّریعه » مى فرماید :

« وَقَدْ أَطْنَبْنا الکلامَ فی شرح حالِ المِصْباح ، مَع قِلّةِ ما فیه مِن الأَحْکامِ حِرْصاً عَلى نَثْرِ الآثِر الْجَعْفَریَّة وَالآدابِ الصّادِقیّة وَحِفْظاً لابنِ طاووسَ وَالشّهیْد وَالْکَفْعَمی (رحمهم الله) عَن نِسْبَةِ الوَهْمِ وَالإِشْتِباهِ إِلَیْهِمْ وَاللهُ الْعاصِمْ ».

قاطع و جازم مى گویم که درباره ى کتاب « مصباح الشّریعه » با اینکه کتاب فقهى نیست ، سخن را گسترده کردم و تحقیقم را طولانى نمودم و این به خاطر حرص و ولعى است که به پخش آثار اهل بیت و آداب مکتب حضرت صادق دارم و براى اینکه بگویم بزرگانى چون سیّد بن طاووس و شهید و کفعمى که از طرف عدّه اى به خاطر این کتاب ، متّهم به خیال و اشتباه شده اند ، دامن علم و عمل و آبرو و اعتبارشان منزّه و پاک از این تهمت است . بزرگانى چون اینان در قبول صحّت این کتاب به اشتباه نرفته و دچار اوهام غلط نشده اند .

از کسانى که به این کتاب اعتماد کرده ، عارف کم نظیر ، صاحب اخلاق ملکوتى ، و دارنده ى ملکات فاضله و آراسته به محامد الهیّه مرحوم حاج « میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى » است .

وى در کتاب « اسرار الصّلاة » آن قسمت از روایت « مصباح » را که متناسب با کتاب خود دیده آورده و بر آنها اعتماد کرده است .

عالم پرهیزکار حاج « شیخ حسن مصطفوى » در مقدّمه ى شرح مختصرش بر این کتاب مى نویسد :

« این کتاب به طور مسلّم از مراکز وحى و الهام گرفته شده و به وسیله ى شخصیّتى که ارتباط با عالم غیب داشته تألیف شده است .

در این کتاب دقایق معارف و اسرار حقایق و لطایف اخلاقیّات ، مراحل سیر و سلوک و خصوصیّات مراتب ایمان ، به اندازه اى دقیق و تحقیقى و عمیق ذکر شده است که کم ترین نقطه ى ضعف و انحراف و سستى در خلال جملات و مطالب آن دیده نمى شود و آن چه مسلّم است این کتاب در مرتبه ى فوق کتب مؤلّفه ى متداوله ى علما و محقّقین و عرفا است » .

این بود بخشى از نظریّات محقّقین و بزرگان شیعه درباره ى کتاب « مصباح الشّریعه » که من آن را به عنوان یک منبع اصیل عرفانى و اخلاقى انتخاب کرده و به وسیله ى مطالب آن ، عارف و عرفان را شناسانده و ثابت کرده ام که عرفان ; حالى الهى و احوالى ملکوتى بارقه اى آسمانى در عمق جان انسان است که رشد و ظهور آن در گرو معرفت ، ایمان ، تبعیّت از انبیا و امامان و عبادت خالصانه است و نباید براى اهل ایمان اصطلاح عارف و عرفان موجب وحشت و ترس باشد ، تا بدون تحقیق و بررسى از آن فرار کرده و اهلش را مورد تهمت قرار داده و خداى ناخواسته آنچه خدا راضى نیست در حق آنان بگویند .

به آنان که کتاب را مردود دانسته اند ، باید گفت اگر به دقّت در تمام مطالب آن توجّه مى کردند ، حدّاقل مانند علاّمه ى مجلسى نظر مى دادند ، و از مردود دانستن تمام آن یا نسبت دادنش به صوفیّه امتناع مىورزیدند .

خلاصه مى توان گفت عمده ى مطالب کتاب « مصباح الشّریعه » از چشمه ى جوشان ولایت مطلقه و دریاى علوم اوّلین و آخرین ، حضرت صادق (علیه السلام) است و جاى هیچ گونه تردید و شک نیست و لازم است هر مؤمن متعهّدى و هر عاشق سالکى ، براى رشد حال عرفانى خود به این مجموعه مراجعه کند و تا جایى که در قدرت اوست به آن عمل کند .

برنامه اى که این فقیر در شرح این دریاى با عظمت دارد این است :

نقل تمام روایت هر فصل در ابتد ، شرح جمله به جمله اى آن با کمک قرآن ، روایات ، کتاب هاى اخلاقى ، اشعار حکیمانه اى که با متن مطالب تناسب دارد . البتّه در ضمن تفسیر و شرح ، آن چه از جانب حق به قلبم اشراق شود و از سوى حضرت محبوب ملهَم گردم متذکّر مى شوم و از حضرت ربّ العزّه مى خواهم که مرا از لغزش و خطا مصون بدارد و خوانندگان را جهت تأمین خیر دنیا و آخرتشان توفیق عمل دهد و آنان را در حدّ اعلا از این معارف ملکوتى بهره مند سازد .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد عرفان اسلامی جلد اول