مشارکت سیاسی زنان
باید توجه داشت که از آغاز طرح مسئله حقوق توده ،سوالاتی در خصوص شرکت گروه های مختلف بی
بهره از امتیازات اجتماعی، بین روشنفکران و متفکران مطرح بود.مسائل حقوق زنان نیز در همین حوزه قرار دارد .و زنان نیز مانند دیگر گروه های بی امتیاز در جستجوی اعطای حقوق سیاسی بودند .
در این میان مسئله مشارکت سیاسی زنان و اعطای حق رای به آن به عنوان اولین شکل عینی و رسمی حضور زنان در عرصه عملی سیاست و پیامد های ناشی از آن از علقه های اندیشه سیاسی در طول تاریخ بوده است ،به طوری که این بحث از زمان فیلسوفان یونان در اندیشه سیاسی مطرح بوده است.و از اساسی ترین مباحث مورد علاقه در حوزه اندیشه سیاسی همانا تمایز میان محیط خصوصی و عمومی است .
برای مثال :فرهنگ غالب در سیاست و زندگی اجتماعی از سنت هومری با جهت مردانگی گرفته شده است ؛(شهروند سرباز )این فلسفه سیاسی که زنان و مسائل زنان محدود به محیط خصوصی خانه میشود ،از قرن هفدهم نیز جزء علایق متفکران سیاسی غرب شد و مباحث زیادی در خصوص همبستگی و جدایی انها پدید آمد .پایه های نظری محکمی نیز برای تمایز انها از یکدیگر وجود دارد .اختلاف بین محیط خصوصی وعمومی یک نقش اصلی را در نظریات لیبرالیسم دارد . خانواده در محیط خصوصی وجود دارد که باید از دخالت دولت آزاد باشد . خارج بودن زن از محیط سیاسی نیز عواقب همان سنت جایگاه زنان در محیط خصوصی بود که سنت طولانی است . البته در تاریخ موارد استثنائی وجود دارد که زن را بر سریر قدرت می بینیم یا اینکه جزء عوامل نفوذ گذار و بازیگر اصلی قدرت هستند .
در پی تمامی تحولاتی که در طول زمان رخ داده آنچه مسلم است این است که،هم اکنون در جوامع نیاز تردید ناپذیر به مشارکت کامل زنان در امور اقتصادی و سیاسی باعث شناخته شدن حقوق زنان شده است .البته ،متفکران عصر روشنگری نقشی را در این زمینه نداشتند و شاید جزء جان استوارت میل نظراتشان دنباله سنت خروج زنان از صحنه سیاسی بود. بنابراین ،قبل از اعلام نظریات انقلابی که تمام مردان از نظر طبیعی و حق زندگی آزاد و مساوی هستند ،خارج بودن زنان از عرصه سیاسی مطرح نبود . رفع مشکل زنان تنها در نظریات مسائل مربوط به حقوق مساوی نبود ،بلکه بیشتر بر واقعیت عملی نظریات سیاسی استوار بود .
به طبع حقوق انسانی زن که حق مشارکت سیاسی نیز جزئی از ان است ، در اعلامیه های حقوق شهروندی مردان شناخته نشد . انقلاب فرانسه و امریکا با تاکید بر مساوات و آزادی و برابری امیدواری زنان را برای به دست اوردن حقوق شهروندی افزایش داد . ولی ایدئولوژی های محافظه کار از نظر جنسیتی رهبران انقلابی مرد در این خصوص خاموش ماندند .این اعلامیه حقوق شهروندی که در بسیاری موارد پایه شناخت و حمایت از حقوق بشر بوده ،زنان را در نظر نداشته است . در پاسخ علیه این اعلامیه ، شخصی به نام المپ دوگوژ در 1791،اعلامیه حقوق زن را منتشر کرد .البته این اعلامیه هیچ گاه به طور رسمی تصویب نشد و فقط به عنوان اعلامیه نمادین باقی ماند .از همین زمان بود که حرکت هایی بای اعطای حقوق مساوی با مردان اغاز شد .
در سال 1792 ، یک زن انگلیسی به نام ماری ولستو نکرافت رساله ای در باب حقوق زنان در امریکا نوشت و مدعی شد که زنان سهمی در جنبش های استقلال داشته اند و باید حقوق آنها مورد حمایت قرار گیرد .
در سال 1848،کنوانسیون برای حقوق زن از طرف دو نفر زن انگلیسی به نام های الیزابت کادی استانتن و لوکوکلیا موت در خواست شد . اولین کمیته حق رای در زنان در سال 1865 تشکیل شد .جنبش های زنان اغلب با مواجه ی وحشیانه پلیس دنبال گردید . اما نتیجه انجام اصلاحات در قانون اساسی و اعطای حق رای مساوی بود .طرفداران حق رای به زنان معتقد بودند که تقوای سیاسی جنسیت ندارد ،بلکه طلب عدالت می کند . از این رو زنان نیز مانند مردان باید د ارای حق مساوی باشند .
به هر حال جنبش مشارکت سیاسی زنان به تریج به نتایجی رسید .اولین کشوری که به زنان حق رای اعطا کرد ، زلاندنو(1895)بود. در اروپا روی هم رفته دشمنی با جنبش زنان در کشورهای کاتولیک شدید تر از کشور های پروتستان بود.از نظر مذهبی استدلال می شد که شرکت زنان در زندگی سیاسی موجب تضعیف رابطه ی آنها با خانواده می شد اما به هر حال ، حق رای سیاسی زنان از اوایل قرن بیستم در کشور های اروپائی مورد شناسائی قرار گرفت و سپس به سراسر دنیا گسترش یافت .
اعطای حق رای مساوی و قبول زن در سیاست ، اولین پیش شرط مشارکت سیاسی انان شد. البته، برخی از کشورهای اروپائی مانند سوییس تا 1971 به زنان حق رای ندادند ، حتی لیختن اشتاین در 1948 به زنان حق رای داد . در حالی که در کشور های تازه استقلال یافته ، همراه با تدوین قانون اساسی به زنان حق رای داده شد . البته به دلایلی زنان به رغم بهره وری از حقوق مساوی در قوانین اساسی ، مشارکت کنندگان کامل و واقعی در صحنه سیاسی کشورها نیستند .سیاست هنوز هم بیش از هر زمینه دیگر به خاطر وجود قدرت و اقتدار تقریبا به طور انحصاری در اختیار مردان بوده و هست . واقعیت اینکه به رغم حقوق سیاسی مساوی ، هنوز سهم زنان در سیاست نا چیز است .
در این میان با نگاه به تاریخ سیاسی ایران ، آغاز مشارکت علنی و قانونی زنان در عرصه مسائل سیاسی را می توان در پی لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی که در 16 مهر ماه 1341 منتشر شد یافت .این لایحه شامل نکاتی بود از جمله ؛حذف قید واژه اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان ، تغییر مراسم تحلیف و قسم خوردن به جای قران مجید به کتب اسمانی ، حذف شرایط ذکوریت از شرایط مذکور که به جای ان شرط با سواد بودن جایگزین شرایط شد .که به دنبال آن نخستین مخالفتها از سوی جامعه روحانیت ان روز ارائه شد (حاج شیخ عبدالکریم حائری ، گلپایگانی،احمد زنجانی،شیخ هاشم آملی،روح الله خمینی)به دنبال ان مخالفت هایی از سوی اصناف تهران ، نهضت آزادی ایران ،و... بیان شد .که در نهایت با اجرای رفراندوم حکومت بدون ایجاد درگیری مستقیم طرح های اصلاحی خود را تحت عنوان انقلاب سفید به تصویب رساند اگرچه تصویب آن و مخالفت های آن بازتاب فراوان داشت و مسیر مبارزات روحانیت و مردم را به سوی دیگر سوق داد ولی می توان چنین بیان کرد که نطفه حرکت در مسیر آغاز مشارکت سیاسی زنان در عرصه سیاسی در ایران از مجاری دولتی و حکومتی و نه مردمی صورت گرفته است .
در حال حاضر پس از پرداختن به تاریخچه تولد مشارکت سیاسی زنان در ایران و جهان به بیان تفاوتهای مشارکت سیاسی به عنوان یک فعالیت دربین زنان و مردان می پردازیم.
تفاوت بین مشارکت سیاسی زنان و مردان
علل چندی به تفاوت مشارکت بین زن و مرد انجامیده است که می توان آن را در دو سطح خرد و کلان بررسی کرد .
1.سطح خرد ؛ اولین عنصر مهم در تفاوت مهم مشارکت سیاسی زنان و مردان توجه به نقش بازآوری زنان است .مسئولیت بقای نسل و به تبع ان وظایف دیگر مهم ترین اختلاف برای تفاوت بین اتفاق مشارکت سیاسی است . وظایف بچه داری و خانه داری فرصت اشتغال دیگری برای زنان باقی نمی گذارد .به همین لحاظ است که تولد اولین بچه معمولا در مشارکت سیاسی زنان نقش موثر دارد .زنانی که تازه مادر شده اند ، هیچ علاقه ای به مشارکت در زندگی اجتماعی ندارند. بسیاری از زنان سطح بالای سیاست ترجیح می دهند که ازدواج نکرده باقی بمانند یا در صورت ازدواج بچه دار نشوند .این مسئله در سن ورود زنان به سیاست موثر است.اغلب وقتی که بچه ها بزرگ می شوند ،زنان به مسائل اجتماعی علاقه مند میشوند . شرایط خانواده در اغلب موارد برای حمایت روحی زنان مهم است . زمان تولد اولین بچه می تواند با متغیر های زیر ارتباط پیدا کند ، این متغیر ها به طور کامل در مشارکت سیاسی زنان نقش دارند ؛
1. افزایش تعلیم و تربیت
2.فزایش استخدام زنان
3.افزایش تشکیل سرمایه
4.افزایش تحرک مکانی و اجتماعی
مشارکت سیاسی زنان معمولا در سنین بالا به نقطه اوج خود می رسد . در کنار همین مسئله، جامعه پذیری زنان نیز با این ارزش همراه است.جامعه پذیری اولیه در زندگی پسران و دختران معمولا این طور عملی می شود که زنان باید تغذیه و حفاظت بچه ها را عهده دار باشند و مردان به کارهای سیاسی بپردازند .تمجه به زنان به عنوان همسر ومادر می تواند زنان را در خانه سرگرم و آنها را در حاشیه زندگی سیاسی قرار دهد.
فهرست
بخش اول:کلیات
فصل اول – تعریف مفاهیم
- مفهوم مشارکت
- تعریف مشارکت
- انواع مشارکت
- مشارکت سیاسی زنان در جمهوری اسلامی
- مشارکت سیاسی در پهلوی دوم
فصل دوم -هدف ها وموانع
- اهداف
- فرضیه ها
- موانع
فصل سوم پیشینه
بخش دوم : مشارکت سیاسی زنان
فصل اول - مشارکت سیاسی زنان
- تفاوت مشارکت سیاسی زنان و مردان
فصل دوم – پیامد مشارکت سیاسی
فصل سوم – انواع مشارکت سیاسی
- مشارکت بین توده
- مشارکت بین نخبگان
بخش سوم :مشارکت سیاسی زنان در دو دوره مورد نظر
فصل اول-مشارکت سیاسی زنان در دوره پهلوی دوم
- پهلوی اول
- پهلوی دوم
- آزادی های سیاسی
فصل دوم – مشارکت سیاسی زنان در نظام جمهوری اسلامی
- بررسی آخرین سال های حکومت پهلوی و آغاز کار جمهوری اسلامی
- مسائل دخیل در امر توسعه
- نگاهی به وضعیت زنان در چند سال اخیر
- کلام آخر
فصل سوم – نقش زنان در تحولا اجتماعی ایران
فصل چهارم – مقام سیاسی زنا در ایران
بخش چهارم
فصل اول – نتیجه گیری
فصل دوم – پیشنهادها
فصل سوم- منابع
شامل 111 صفحه word
دانلود تحقیق مشارکت سیاسی زنان