لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 27
ابلیس کیست؟
- شیطان ابلیس از کجا آمده است؟
کلمه «ابلیس»، به معنى شخصى است که دروغهاى شرورانه درباره شخص دیگرى مى گوید. «شیطان»، یعنى دشمن یا مقابلهکننده. اینها عنوانهایى هستند که به دشمن اصلى خدا داده شدهاند. در ابتدا، او فرشتهاى کامل و در آسمان نزد خدا بود. لیکن، بعدها او به خود بالید و خواست که دیگران او را پرستش کنند، پرستشى که حقاً به خدا تعلق دارد.
- شیطان چگونه مردم را گمراه مى کند؟
این فرشته یعنى شیطان، توسط یک مار با حَوّا صحبت کرد. شیطان با دروغ گفتن به حوا، او را به نافرمانى از خدا برانگیخت. بنابراین، شیطان به چیزى حمله کرد که سلطنت خدا نامیده مىشود، یعنى به مقام او به عنوان بارى تعالى. شیطان، این موضوع را مورد سؤال قرار داد که آیا خدا به نحو شایسته و براى نفع کامل مطیعان خود حکومت مى کند؟ شیطان همچنین این موضوع را مورد سؤال قرار داد که آیا هیچ انسانى به خدا وفادار باقى مى ماند. شیطان به این طریق، خود را دشمن خدا ساخت. به این دلیل، او شیطان ابلیس نامیده شد.
چرا باید در مقابل ابلیس مقاومت کنید؟
شیطان سعى مى کند مردم را گمراه کند تا او را پرستش کنند. یکى از راههایى که او مردم را گمراه مى کند، دین کاذب است. اگر دینى دروغهایى درباره خدا آموزش بدهد، آن دین واقعاً مقصود شیطان را به انجام مى رساند. مردمى که اعضاى ادیان کاذب هستند، شاید صادقانه معتقد باشند که خداى حقیقى را پرستش مى کنند. اما در واقع، آنان به شیطان خدمت مى کنند. او ‹خداى این جهان› است.
ارتباط با ارواح، طریق دیگرى است که شیطان مردم را تحت شعاع قدرت خود درمى آورد. مردم از ارواح مى خواهند که از آنان محافظت کنند، به دیگران صدمه برسانند، آینده را پیشگویى کنند یا معجزه انجام دهند. نیروى شریرى که در پس همه این اعمال مى باشد، شیطان است. اگر مى خواهیم خدا را از خود خوشنود سازیم، باید کاملاً از ارتباط با ارواح برحذر باشیم.
شیطان، مردم را از طریق غرور نژادى مفرط و پرستش سازمانهاى سیاسى نیز گمراه مى کند. بعضى از مردم فکر مى کنند که ملت و یا نژاد آنان بهتر از دیگران است. اما این حقیقت ندارد. عدهاى دیگر انتظار دارند که سازمانهاى سیاسى مشکلات بشر را حل کنند. آنان با این کار، ملکوت خدا را رد مى کنند. ملکوت خدا تنها راهحل براى مشکلات ما است.
طریق دیگرى که شیطان مردم را گمراه مىکند، وسوسه کردن آنان با امیال گناهکارانه است. یَهُوَه به ما مى گوید که از اعمال گناهکارانه اجتناب کنیم زیرا او مى داند که آنها به ما زیان مى رسانند. بعضى از مردم ممکن است از شما بخواهند که در چنین اعمالى به آنان بپیوندید. ولى به خاطر داشته باشید که در واقع، شیطان است که از شما مى خواهد که این اعمال را انجام دهید.
احتمال دارد که شیطان از اذیت و آزار و یا مخالفت استفاده کند تا شما را بر آن دارد که یَهُوَه را ترک کنید. ممکن است، بعضى از عزیزان شما به علت اینکه کتاب مقدس را مطالعه مى کنید، بسیار عصبانى شوند. عدهاى دیگر ممکن است شما را مسخره کنند. اما زندگى خود را مدیون چه کسى هستید؟ شیطان مى خواهد شما را بترساند تا مطالعه خود را درباره یَهُوَه متوقف کنید. اجازه ندهید شیطان پیروز شود! پطرس با مقاومت کردن در مقابل ابلیس، مى توانید یَهُوَه را خشنود سازید و نشان دهید که از سلطنت او حمایت و پشتیبانى مى کنید.
***
اِبلیس، نام خاص (عَلَم) برای موجودی که از فرمان خدا سر باز زد و از درگاه وی رانده شد. نیز اسمى عام برای شیاطین. دربارة ابلیس از دیدگاههای مختلف مىتوان بحث کرد. در این مقاله، از ابلیس در 2 بخش سخن رفته است:
- در قرآن،
- در کلام
- در قرآن:
کلمه ابلیس، در قرآن به معنى موجود خاصّى که از رحمت خدا رانده شده و گاه معادل با شیطان به معنى عام به کار رفته است، هر چند که کلمه شیطان نیز در قرآن گاه به معنى ابلیس آمده است. ابلیس به سبب اطاعت نکردنِ امر خدا از روی استکبار و بر منشى، مطرود و مردود از مقام قرب الهى است و تا روز بازپسین، «وقت معلوم» (حجر)، سعى در گمراه ساختن انسانها خواهد کرد و از این جهت «عدوّمبین» انسان است (بقره /2/168، 208؛ یوسف /12/5؛...) و نیز «عدوّالله» خوانده شده و یکى از صفات او «رجیم» (حجر /15/17، 34؛ نحل /16/98؛...).
کلمة «ابلیس» در قرآن کریم 11 بار و داستان سرپیچى او از امر الهى و استکبار او بارها به صورتهای گوناگون بازگو شده است. مفصل ترین آنها در سوره مبارکه اعراف (7/10-17) آمده است. داستان ابلیس در قرآن از نظر مفسّران و متکلمان و فلاسفه اسلام و عرفا و متصوفه به انحاء مختلف تأویل و تفسیر شده است. درباره اخبار ائمّة معصومین (ع) نیز برخى به صورت ظاهر و معانى لفظى آنها تمسّک جستهاند و برخى به معانى باطنى و تأویل آنها.
در این مقاله با توجّه به تفسیر آیات مربوط به ابلیس و ارتباط آنها با یکدیگر، به ویژه به یاری خود آیات شریفه، سعى خواهد شد که از معنى و مفهوم ابلیس و ماهیّت آن و مسألة عصیان وی آگاهى حاصل شود. البتّه کلمات ائمّه معصومین و مفسّران نیز در این بررسى مهم ترین راهنمای ما خواهد بود:
ظاهر آیات شریفه دربارة ابلیس، مفسّران را در اینکه او از فرشتگان بوده یا نه به اختلاف وا داشته است. ظاهر آیات سورههای بقره و اعراف و حجر و اسراء آن است که ابلیس از جملة فرشتگان بوده است. در سورة بقره (2/34)، سوره اعراف (7/11)، سورة اسراء (17/61) و سورة طه (20/116) آمده است: «قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدوا لاِدَمِ فَسَجَدوا اِلاّ اِبْلیسَ...:... فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده کنند، همه سجده کردند، مگر ابلیس...» و در سورة حجر (15/30 و 31) و سورة ص (38/73 و 74) آمده است: «فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ اَجْمَعون، اِلاّ اِبْلیس...:َ پس همة فرشتگان سجده کردند، مگر ابلیس...». در این آیات به فرشتگان خطاب شده است که به آدم سجده کنند و همه سجده مىکنند بجز ابلیس. استثناء دلیل آن است که ابلیس از فرشتگان بوده است، اما در سورة کهف (18/50 (: «وَاِذْقُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدوا لاِدَمَ فَسَجَدوا اِلاّ اِبْلیسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ اَمْرِ رَبِه...: وقتى که به فرشتگان فرمان دادیم که بر آدم سجده کنید، پس سجده کردند، جز ابلیس که از جن بود و از فرمان پروردگارش سر پیچید...» ابلیس از جن شمرده شده است. و نیز بنابر آیات متعدد دیگر، خلقت ابلیس از آتش بوده است.
اگر این آیات را با آیات دیگری که بر طبق آنها خلقت «جانّ» (جنّ) از آتش است مقایسه کنیم، معلوم خواهد شد که ابلیس از جنّ بوده است. به همین جهت کسانى که ابلیس را از جنّ دانستهاند، استثنا را در آیات «فَسَجَدوا اِلاّ اِبْلیسَ» استثنای منقطع گفتهاند، یعنى استثنایى که در آن مُستثنا از جنس مستثنى منه نیست، اما استثنای منقطع امری خلاف اصل و خلاف ظاهر است و عدول از اصل و ظاهر جمله، آن هم در چند آیت که در چند سوره آمده است، بسیار بعید است. بودن ابلیس از جن منافاتى با فرشته بودن او ندارد، زیرا چنانکه مفسران گفتهاند، احتمال دارد که جن نوعى از فرشته باشد و ظاهر آیة 50 سورة کهف (18) نیز همین است: فَسَجَدوا (= فرشتگان سجده کردند)، اِلاّ اِبلیس (= بجز ابلیس) «کانَ مِنَ الْجِن» (= که از جن بود). خداوند به فرشتگان امر فرمود که به آدم سجده کنند و ابلیس امتناع کرد. پس خداوند به ابلیس فرمود که چرا سجده نکردی و اطاعت ننمودی. اگر ابلیس از فرشتگان نبود، مىتوانست پاسخ بدهد که چون من در زمرة فرشتگان نبودم امر تو شامل حال من نمىشد. شیخ طوسى در التّبیان فرشته بودن ابلیس را ترجیح مىدهد و مىگوید همین معنى از حضرت صادق (ع) روایت شده است. ظاهر تفاسیر اهل تشیع نیز همین است.
علاوه بر این خداوند در آیة 158 سورة صافّات (37) مىفرماید: «وَجَعَلوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجِنَّةِ نَسَباً...: کفار میان خدا و جن پیوند و خویشى گذاشتند...» و معلوم است که روی سخن با قریش است که گفته بودند فرشتگان دختران خدایند، چنانکه در آیة 39 از سورة طور (52) در خطاب به قریش مىفرماید: «اَمْ لِهُ الْبَناتُ وَلَکْمْ الْبَنون: آیا خدا را دختران و شما را پسران است» و در آیة 21 از سورة نجم (53) مىفرماید: «اَلَکُمُ الذَّکَرُ وَلَهُ الاُْنْثى: آیا شما را فرزند پسر و او را دختر است» و این دلیل بر این است که مقصود از «جِنّة» در سورة صافات فرشتگانند.
گفتهاند خداوند در آیة اول از سورة فاطر(35)فرموده است: «...جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً : فرشتگان را رسولان گردانید» و رسل الهى معصیت و نافرمانى خدا نکنند.
پاسخ آن است که از این آیه برنمىآید که همة فرشتگان رُسُل او هستند و تنها چیزی که به قطع از آیه مفهوم مىگردد، این است که خداوند فرشتگان را رسولان خود مىسازد، و مؤید این مطلب آیة 75 از سورة حج (22) است که مىفرماید: «اَللّهُ یَصْطَفى مِنَ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً...: خداوند از فرشتگان پیامآوران بر مىگزیند» یعنى نه از همة آنان.
نیز گفتهاند: خداوند در سورة کهف (18/50) برای ابلیس «ذریّه» یعنى فرزندان ذکر کرده است، و چون فرشتگان توالد نمىکنند، پس ابلیس از جملة فرشتگان نتواند بود. پاسخ آن است که مقصود از «ذریّه » پیروان و جنود ابلیسند به دلیل آیههای 94 و 95 از سورة شعراء (26): «فَکُبْکِبوا فیها هُمْ وَالغاوُنَ. وَجُنودُ اِبلْیسِ اَجْمَعونَ: همة آنها با گمراهان و همة جنود ابلیس در دوزخ افکنده مىشوند». اگر ابلیس ذریّه به معنى اولاد و فرزندان مىداشت حتماً مىبایست آنها هم ذکر شوند و مستثنا نگردند؛ و چون از همة پیروان ابلیس به جنود تعبیر شده است، معلوم مىگردد که ذریّة او همان جنود او هستند و اتباع شیطان مجازاً به نام ذریّه خوانده شدهاند.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
دانلود تحقیق کامل درمورد ابلیس