ما چگونه فعلی از افعال انسانها را می توانیم « اخلاقی» بنامیم و فعل غیر اخلاقی چیست؟ و فعل ضد اخلاقی چیست ؟ و همچنین در میان صفات انان چگونه صفتی را میتوان اخلاقی نامید و چگونه صفتی را ضد اخلاقی و چگونه صفتی را نه اخلاقی و نه ضد اخلاقی، و در میان اندیشه های انسان عیناً همین سوال همین تقسیم هست: چه اندیشه ای اخلاقی است و چه اندیشه ای ضد اخلاقی و چه اندیشه ای ضد اخلاقی؛ با اینکه ابتدائاً به نظر می رسد که فعل اخلاقی یا صفت اخلاقی و یا اندیشه اخلاقی احتیاجی به تعریف ندارد؛ اخلاق لغتی است شایع در زبان همه مردم و بلکه همه مردم دنیا؛ به هر زبانی لغتی معادل این لغت هست؛ پس همه اخلاق را و قهراً ضد اخلاق را می شناسند، احتیاجی به تعریف ندارد. ولی اتفاقاً اخلاق مانند بسیاری از چیزهای دیگر شبیه خودش، از آن چیزهایی است که در عین اینکه در زبان همه مردم دایر است وهمه مردم خیال می کنند که آن را می شناسندو می توانند تعریف بکنند، از مشکلترین لغات است برای تعریف کردن.
در دنیای جدید، هر فیلسوفی یک نوع سیستم اخلاقی پیشنهاد می کند و اخلاق در مکتب او با اخلاق در مکتبهای دیگر متفاوت است. مثلاً اخلاق نیچه
ای اساساً ضد اکثر اخلاقهای دیگر دنیاست . اخلاق ماکیاولی یک اخلاق مخصوص در دنیاست، اخلاق مارکسیستی یک نوع اخلاق مخصوص در دنیاست. چرا این طور است؟
فعل اخلاقی
حال فعل اخلاقی چیست؟ اولین مشخصش همین است که تقاضای ستایش و سپاس و آفرین دارد، تقاضای تعظیم و تبجیل دارد. هر کس که می بیند یا می شنود، به این کار و به آن صفتی که مبدأ این کار است و به آن اندیشه ای که مربوط به این کار است احترام میگذارد؛ او را ستایش و تعظیم و احترام می کنند، به او آفرین می گویند . مثال ذکر می کنم؛ اول هم از داستانهای قهرمانان اخلاقی مذهبی مثال نمی آورم چون این جور چیزها در وجدان انسان و درانسانیت انسان هست و در غیر افراد مذهبی هم وجوددارد.
دریکی از جنگهای اسلامی چند نفر مجروح از مسلمین روی زمین افتاده بودند؛ و می دانید که آدم مجروح، قطع نظر از اینکه هوا هم گرم باشد یا نباشد، به دلیل اینکه خون از بدنش رفته است احساس تشنگی بیشتر میکند چون بدن احتیاج پیدا می کند به اینکه فوراً خون بسازد و آب می خواهد . یک نفر به بالین این مجروحین می رسد، احساس می کند به یک مجروح دیگر، می گوید برو به او بده. فوراً می رود سراغ او. وی اشاره می کند به مجروح سوم، می گوید برو به او بده. می رود سراغ او . وقتی می رود، می بیند او از تشنگی مرد. برمی گردد سراغ دومی، میبیند دومی هم مرده، برمی گردد سراغ سومی می بیند سومی هم مرده است. این آب به هیچ یک از این سه نفر نرسید؛ هر سه به تعبیر قرآن ایثار کردند: وَیُوءثِرونَ عَلی اَنفُسِهِم وَ لَوکانَ بِهِم خَصاصَهٌ1 یعنی در عین کمال احتیاجی که خود دارند دیگران را بر خود مقدم می دارند.
حال اسم این را چه می گذارید؟ هر چه می خواهید بگذارید، اخلاق یا چیز دیگر، یک عمل قابل ستایش است، احدی نمی تواند این کار را ستایش نکند، بزرگواری نداند و به تعبیر رسول اکرم مکرمت نشناسد . مکرمت و بزرگواری است.
حس اخلاقی، جدا از حس خداشناسی نیست
می گویند اخلاق از مقوله پرستش است ولی پرستش ناآگاهانه. معنی این جمله این است که قلب انسان به حسب فطرت و غریزه، خدای خودش را می شناسد. برای اینکه مثالی برای آگاهانه ذکر کرده باشم [می گویم ] مَثلَش مَثَل طفل است از نظر غریزه:
همچو میل کودکان با مادران سرّمیل خود نداند در لبان
بچه ای که تازه از مادر متولد می شود همان روزهای اول دوم که هنوز چشمهایش را نمی تواند باز کند و قطعاً از وجود مادر آگاهانه اطلاع ندارد یعنی هنوز در ضمیر و ذهنش از مادر تصویری ندارد و نمی داند مادری هم دارد، گرسنه که می شود دائم سرش را خم میکند، لبهایش را کج می کند این طرف و آن طرف، این لبها ناآگاهانه در جستجوی پستان مادر است؛ یعنی اگر از این کودک کسی توضیح بخواهد دنبال چه می گردی؟ قادر به توضیح نیست، اصلاً فاقد ذهن است، هنوز ذهنش از تصویرها و نقشها مزین نشده، که اگر هم بتواند حرف بزند باز نمی تواند این مطلب را بیان کند، اما ناآگاهانه به سوی چیزی که وجود دارد می رود، ناآگاهانه در جستجوی پستان مادر است. تازه اینها در انسان خیلی ضعیف است، در حیوانات قویتر است. در حیوانات و
شامل 11 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله اخلاق به طور کلی چیست؟