فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله ارسطو

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله ارسطو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
وی از شکسته‌نویسان است. به خط وی قطعه‌ای است به قلم کتابت خفی ‌خوش که چنین رقم دارد: "...ارسطو در طهران تحریر کرد در حالت افسردگی و دلتنگی در منزل...نور چشم مکرم میرزا علی اکبر در قورخانهٔ مبارکه محض یادگاری قلمی شد ، الراجی ارسطو ، ۱۳۱۳".
ارسطو و طرح
طرح از نظر ارسطو آینده ای از روح و احساس است که بر کالبد آثار ادبی دمیده می شود.
ارسطو معتقد است در نمایشنامه ها تعدد شخصیت های مختلف نمی تواند در روند شکل گیری و حرکت بخشی اثر تاثیر بگذارد. از نظر او می توان حتی با یک یا دو شخصیت نمایشنامه ای را به صحنه برد لیکن خلق حوادث متنوع و بی شمار لازم و غیرقابل اجتناب است. به عبارت ساده تر ارسطو برحضور عنصر حادثه در داستان و نمایشنامه ها بیشتر از حضور و نقش شخصیت ها معتقد است. البته او تراژدی را به جای آن که یکی از شاخه های نمایشنامه در نظر بگیرد، یکی از انواع و قالب های ادبی می دانست. به همین دلیل صحنه های نمایشنامه ها را جزیی از اجرای نمایشنامه به حساب می آورد:
«یک تراژدی بدون تماشاچی و هنرپیشه هم می تواند تاثیر برانگیز باشد.»
معمولاً در یک نمایشنامه جنبه های مختلفی چون کنش و گفت وگو وجود دارد که تنها برای اجرا شدن به روی صحنه مناسب است و ارزش آن تنها بر روی صحنه مشخص می شود.
ارسطو به ماهیت نمایشنامه بیش از روش ارایه و القای آن، به تماشاچیان اهمیت می داد. برای او مهم ترین مساله در نمایش شرح حوادث با توجه به رابطه علی و توالی زمانی است. به همین دلیل از نظر ارسطو طرح نمایشنامه نباید کوتاه و خلاصه باشد. او می گفت که یک نمایشنامه باید به تفصیل ارایه شود و اگر کوچکترین تغییری در طرح آن داده شود دیگر اثر قابل قبولی نخوهد بود. پس طبق نظریه ارسطو طرح نمایشنامه های شکسپیر که غالباً از داستان ها و افسانه های کهن ایتالیایی اقتباس شده بود فاقد ارزش هستند؛ چرا که شکسپیر طرح اولیه آثار خود را از آن ها اقتباس کرده بود و در طرح آن ها دست برده بود؛ هرچند که طرح اقتباس شده با اصل آن شباهت های زیادی دارد، اما نمایشنامه هایی که شکسپیر خالق آن است از لحاظ تکنیکی و ادبی از ارزش والایی برخوردار هستند. طبق نظریه ارسطو نمی توان شکسپیر را یکی از بزرگترین نمایشنامه نویسان جهان محسوب کرد، به همین ترتیب طرح نمایشنامه های «سوفوکلس» نیز طبق نظریه ارسطو قابل قبول نیستند، چون او نیز بنای آثار خود را اساطیر یونان و روم قرار داده است.
طرح در نمایشنامه همچون دانه های زنجیری است که حوادث را به هم متصل می سازد و آن ها را به سوی پایان نمایشنامه هدایت می کند. در این حالت خاص طرح روح تراژدی است آن چنان که روح یک رمان است. در حالی که در رمان های امروزی بیشتر برای عنصر شخصیت و ذهنیت او ارزش قایل هستند. نویسندگان معاصر می خواهند بیشتر ذهنیت شخصیت های خود را درشت نمایی کنند؛ البته آن ها به خود شخصیت ها علاقه مند نیستند، بلکه شخصیت های داستانی را به خاطر روح و روانشان و مشخص کردن گوشه های مبهم و تاریک ذهن بشر دوست دارند. آن ها می خواهند حتی تجربیات خاص خود را از طریق ذهن شخصیت ها مطرح سازند. به همین دلیل در بسیاری از داستان های جدید، نویسنده تمایل به تک گویی پیدا می کند. چنین مساله ای در قرن نوزدهم نیز یک بار به وجود آمد. در قرن ۱۹ در اروپا نمایشنامه نویسان غیرمتحرک، شخصیت های نمایش را به تک گویی واداشتند. آشکار است که بین رمان های جدید و نمایشنامه های قدیم تناوب چشمگیری وجود دارد. به همین دلیل نظرات ارسطو را به طور کامل نمی توان به تمامی قالب های ادبی تعمیم داد. به طور مثال رمان «اِما» نوشته جین آستین شباهتی با تراژدی سوفوکلس ندارد. شکسپیر در نمایشنامه هاملت کلیه مفاهیم اخلاقی و مسایل مختلف را از طریق حادثه و کنش های داستانی نشان داده است. در صورتی که در رمان های جدید چون «اولیس» نوشته جیمزجویس فردیت و ذهنیت شخصیت ها مطرح است. ارسطو عناصر اصلی نمایشنامه را به ترتیب اهمیت این گونه ارایه داده است. او ابتدا طرح را مهم ترین عنصر قلمداد کرده است بعد از آن شخصیت از نظر ارسطو دارای اهمیت است و پس از آن تفکر و ایده موجود در نمایشنامه. در مرحله آخر ارسطو به نثر و شیوه نگارش اثر توجه دارد او تنها بر این چند عنصر اشاره کرد و از نحوه شکل گیری و ارتباط منطقی بین آن ها سخنی نگفته است. در حقیقت ارسطو طرح را تعریف کرده است ولی از جنبه تخصصی اجزای آن را مورد بررسی قرار نداده است. ارسطو می گوید تراژدی تقلید از یک حادثه ناگوار است. او تراژدی را به سه بخش عمده شروع وسط و پایان تقسیم کرده است. از نظر او شروع، یک نمایشنامه تراژدی بخشی است که وجودش لازم به وجود بخش دیگری نیست. ارسطو شروع یک نمایشنامه را متکی بر خود می داند و می گوید شروع داستان هیچ ارتباطی با دیگر بخش های داستان ندارد.
بخش وسط حتماً باید بعد از بخش اول بیاید و تکمیل کننده آن باشد.
بخش پایان در حقیقت نتیجه گیری و پایان نمایشنامه است. طبق گفته او یک طرح منسجم نباید در هر لحظه و هر مکانی شروع شود و به پایان رسد، بلکه باید طبق قانون از پیش تعیین شده باشد. اندازه یک اثر باید مشخص باشد و تا آن جایی داستان پیش رود که در حافظه بماند. البته ارسطو درباره طولانی بودن نمایشنامه بر این اصل نیز معتقد بود که شخصیت اصلی باید از موقعیت خوب به بد و یا برعکس برسد و تا زمانی که تغییری بزرگ در زندگی اش رخ نداده نمایشنامه نباید به پایان رسد.

ارسطو در ایران
حکایت ترجمه فارسی آثار ارسطو با ترجمه رساله «درباره نفس» او توسط افضل الدین کاشانی (بابا افضل)، در قرن هفتم هجری آغاز می شود. افضل الدین کاشانی تلخیصی از یکی از شروحی که بر ترجمه عربی اسحق بن حنین از این رساله نوشته شده بود را به فارسی نقل کرده است. البته این ترجمه همیشه با اصل کلام ارسطو مطابق نیست و قطعاتی از شرح را نیز دربرمی گیرد. افضل الدین کاشانی همچنین رساله دیگری منسوب به ارسطو را با عنوان «کتاب التفاحه» یا «تفاحیه» از منابع عربی به فارسی برگردانده است. قدما بر این باور بودند که این رساله حاصل بحث و گفت وگوهایی است که ارسطو در آخرین لحظات عمر خود، در بستر بیماری با شاگردانش انجام داده است. این رساله در قرون وسطای میلادی با عنوان «سیب نامه» شهرت داشته است، اما امروزه آن را منحول (مجعول) می دانند. هر دو رساله در مجموعه مصنفات بابا افضل کاشانی، به تصحیح آقایان مجتبی مینوی و یحیی مهدوی در سال ۱۳۳۷ به طبع رسیده است. اما ترجمه صحیح و امروزین درباره نفس در سال ۱۳۴۹ به قلم علیمراد داوودی منتشر شده است.
اما سرآغاز ترجمه های امروزین آثار ارسطو، ترجمه کتاب «سیاست» او توسط حمید عنایت در سال ۱۳۳۷ بود. در همان ایام، «فن شعر» (بوطیقا)، با سه ترجمه مختلف از آقایان سهیل افنان (محقق و اسلام شناس ترکیه ای تبار)، فتح الله مجتبایی و عبدالحسین زرین کوب انتشار یافت. در سال ۱۳۴۳ نیز «اصول حکومت آتن» را محمدابراهیم باستانی پاریزی ترجمه کرد. «اخلاق نیکوماخوسی» مهمترین اثر اخلاقی ارسطو، به طور کامل در سال ۱۳۵۶ توسط ابوالقاسم پورحسینی ترجمه شد. اما بخش هایی از این کتاب نیز حدود یک دهه پیشتر، در سه اثر مستقل، توسط صلاح الدین سلجوقی (چاپ کابل) و ع. احمدی در کتاب «فلسفه اجتماعی» و هوشنگ آذری ترجمه شده بودند که بعضاً از ترجمه پورحسینی دقیق تر هم بودند. «فیزیک» (سماع طبیعی) ارسطو با عنوان «طبیعیات» در سال ۱۳۶۳ ترجمه شد.
«متافیزیک» (مابعدالطبیعه) نیز در سال ۱۳۶۶ با ترجمه شرف الدین خراسانی از روی متن یونانی انتشار یافت. محمدحسن لطفی این سه اثر سترگ پیش گفته ارسطو (اخلاق نیکوماخوسی، فیزیک و متافیزیک) را یک بار دیگر در سال ۱۳۷۸ به فارسی برگرداند. گفتنی است مقاله نخست متافیزیک را نیز محمد مشکوه در سال ۱۳۴۶ از ترجمه عربی اسحق بن حنین و تفسیر یحیی بن عدی و ابن رشد ترجمه کرده بود. «فن خطابه» (ریطوریقا) در سال ۱۳۷۱ توسط پرخیده ملکی (امیری) و «فن جدل» (طوبیقا) توسط همو و مهدی تدین در سال ۱۳۷۹ ترجمه شد. اما متن کامل منطقیات ارسطو، «اُرگانون»، پس از آنکه نزدیک به هزار سال همواره محور بحث و درس منطقی در این سرزمین بود، عاقبت در سال ۱۳۷۸ توسط میرشمس الدین ادیب سلطانی به فارسی برگردانده شد. در سال ۱۳۸۳ نیز بخش نخست ارگانون، یعنی کتاب «مقولات» (قاطیغوریاس)، به همراه کتاب «ایساغوجی» نوشته فرفوریوس (نوافلاطونی قرن سوم میلادی) توسط محمد خوانساری ترجمه ای دیگر یافت. در آخر نیز باید به ترجمه های اسماعیل سعادت از دو کتاب «در کون و فساد» و «در آسمان» ارسطو اشاره کرد که به ترتیب در سال های ۱۳۷۷ و ۱۳۷۹ انتشار یافتند.
اخلاق در نظر ارسطو
ارسطو در مباحث اخلاق، مهمترین اصلی را که دنبال می کند، مفهوم خیر یا فضیلت است.
او عقیده دارد همه کارهایی که انسان انجام می دهد، برای سود و خیری است که آن را مطلوب می شمارد. هر کسی به چیزی میل دارد؛ اما اگر درست توجه شود، می بینیم هیچ موضودی به غایت و خیر اصلی خود نمی رسد، مگر اینکه همواره وظیفه ای را که برای آن به وجود آمده است، به بهترین نحو اجرا کند.
مثلا شمشیر خوب، شمشیری است که وظیفه خاص شمشیر، یعنی تیز بودن و بریدن را به خوبی انجام دهد و انجام این وظیفه برای شمشیر، فضیلت است.
انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. وظیفه خاص انسان که مختص به اوست، همان خصلتی است که او را از سایر آفریده ها متمایز می سازد و آن اندیشیدن و تفکر است .
بنابراین فضیلت اخلاقی انسان، یعنی سپردن زندگانی اش به دست خرد و اندیشه و انجام فعالیتهایش به بهترین وجه تحت رهبری عقل.
بر همین اساس، اخلاق نیز عبارت از این خواهد بود که:
بدانیم برای اینکه فعالیتهای انسان با موافقت عقل انجام گیرد، انسان چگونه باید عمل کند. یعنی چه وقت و در چه مورد و چگونه و نسبت به چه کسی و برای چه چیزی عمل نماید.
ارسطو برای اخلاقی عمل کردن انسان، راهی اساسی پیشنهاد می کند:
انسان در هر امری، حد وسط میان دو طرف افراط و تفریط را مراعات نماید و به این ترتیب فضیلت اخلاقی عبارت از همین مراعات و انجام عمل معتدلانه خواهد بود.
افراط و تفریط در هر موضوعی خلاف عقل بوده و رذیلت شمرده می شود.
عمده مباحث اخلاق ارسطو به بیان فضایل مختلف و افراط و تفریط در هر یک از آن ها اختصاص داده شده است.به عنوان نمونه، سخاوت فضیلتی است که میان دو رذیلت بخل و اسراف قرارداد .
او در دیگر مباحثش، فضایل را بر می شمارد و بین فضائل عقلی با فضایل نفسانی فرق می گذارد. وی مباحث زیادی درباره دوستی و نیز انواع لذت ها دارد که در کتاب اخلاق نیکوماخوس او بیان گردیده است.
او لذایذ را دارای درجات مختلف می داند و بالاترین لذت انسانی را فکر می داند؛ زیرا مخصوص انسان است. کمال انسان، اندیشیدن است که و تفکر، کاری است که خدا انجام می دهد. انسان با تفکر به خداوند که فکر مطلق است تشبه می جوید.
متافیزیک از دید ارسطو
ارسطو شاگرد افلاطون در کتاب خود " متافیزیک " به بررسی هستی همانطور که هست پرداخته است. او در این کتاب از افلاطون انتقاد کرده که وی نه به مفهوم هستی پرداخته و نه به علت هستی. ارسطو در این کتاب، طبیعت را هر آن چه اصل حرکت و سکونش را داراست می داند.
بررسی ثبات و نهایت از دیگر موضوعات مطرح شده در این کتاب است. ارسطو به این اشاره می کند که اندیشمندان Eleate هستی را نفی می کردند، هراکلیت دیگر فیلسوف یونانی حرکت را در نظر گرفته بود و افلاطون ثبات در ایده را مطرح کرده بود. ارسطو انتقاد می کند که افلاطون حرکت را به عنوان علت تغییر در هستی قبول نداشت و از نظر ارسطو،‌ ثبات در دیدگاه پارمنیدس یک پرسپکتیو شوم برای فیزیک است.

ارسطو ۴ علت برای هستی قائل بود:
ماده:* حرکت:* ایده یا فرم:* علت چرایی:
●ماده:
ماده، که به سوبسترا تعبیر می شود (هراکلیت، آتش را منبع هستی می دانست چرا که در اجسام نفوذ می کند و عمق آنها را نشان می دهد اما آناکسیمن، باد و تالس، آب را علت هستی و نخستین ماده پدید آورنده هستی می دانستند) و نیز به گونه ذهنی قابل تعبیر است ( افلاطون آن را به ۳ نوع هستی: ایده ها، کپی آنها و ماده تقسیم کرده بود).
●حرکت:
حرکت، ارسطو حرکت را دومین علت هستی می دانست.
●ایده یا فرم:
ایده یا فرم، ارسطو ایده یا فرم را سومین علت هستی می دانست.
●علت چرایی:
علت چرایی که همان هدف از وجود هر شیئ و پدیده است. به عنوان مثال،‌ وجود برگها در درختان به دلیل محافظت از میوه هاست. این دورنمایی یا teleologism در دیدگاه آناکساگور (دیگر فیلسوف یونانی که هوش و فکر را علت هستی می دانست) و افلاطون نیز دیده می شود.
ارسطو متافیزیک را به عنوان دانش بررسی هستی برای بشر ممکن می دانست. او هر دانشی را در حوزه مربوط به ویژگیهای خودش مطرح کرد که بررسی گونه ها،‌ ویژگیها و تقسیم بندی ها را در بر می گیرد ولی هستی این طور نیست وگرنه ویژگیهایی ییدا می کرد که او را از گونه های دیگر جدا می کرد درحالی که هستی همه چیز را در بر می گیرد. ارسطو ۳ نوع دانش قائل بود: فیزیک، ‌ریاضی و تئولوژی یا دانش اولیه. او فیزیک را به اجسام متحرک و جدا نشدنی از ماده نسبت می داد. ریاضی را به هستی غیر متحرک و جدانشدنی از ماده یعنی غیر مستقل از ماده مربوط می کرد و دانش اولیه را مختص هستی غیر متحرک و جدا شده از ماده می دانست. از نظر او، اگر هستی فقط در اجسام متحرک بود، دانش اولیه به فیزیک مربوط می شد اما چون هستی فقط در اجسام متحرک نیست پس دانش اولیه به فیزیک مربوط نمی شود بلکه جوهر یا ذات هستی و ویژگیهای مربوط به آن را در بر می گیرد. او دانش اولیه را جهانی و کلی می دانست.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   32 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ارسطو

دانلودمقاله حافظ

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله حافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

مقدمه
مقدمه ای که می نویسم درباره سرور بزرگ ما ، شخص فرشته خوی ، مایه افتخار دانشمندان ، استاد استادان ادب ، معدن لطایف روحانی ، گنجینه معرفت ، شمس الدین محمد حافظ شیرازی است . شاعری که مذاق عوام را با سخنان شیوا ، شیرین کرده و دهان خواص را با معانی دلربا نمکین ساخته است . هم ظاهر بینان را با خود آشنا کرده و هم ذهن معرفت جویان را روشنی بخشیده ، در هر واقعه ای ، سخنی مناسب حال گفته و درباره هر موضوع لطیف کلامی شگفت انگیز بر زبان آورده . معانی بسیار در لفظ اندک گنجانده و گونه گونه زیباییهای سخن را در شعر خود به کار برده . گاه سر خوشان کوی محبت را به راه عشق ورزی و نظر بازی انداخته و به آتش شوق آن سوختگان ، صد افروزینه نهاده و گاه معرفت جویان را به پیروزی از پیر می فروش ترغیب کرده است . سخنش معجزه وار است و در لطف و زیبایی از طبیعت فراتر ، گویی نسیم جان بخش بهار لطافت را از خلق و خوی او می گیرد و گل و نسرین ،طرافت و شادابی را از شعر آبدار او اخذ می کند و قامت زیبای سرو در لب جویباران ، اعتدال و موزونیت را در غزل او می جوید . باید اذعان کرد که طبیعت و نیروهای نا پیدای تاریخ ، هرچه از قدرت زیبایی آفرینی و تازه جویی و نو آ فرینی در بطن خود داشته اند برای آفریدن چنین شاعری و زیب زینت دادن دوشیزگان خلوت سرای ضمیر و ( مریم کده خاطر یوسف زای )او به کار برده اند و چنین است که در اندک مدتی کاروان غزل های درخشانش ، دور ترین سرزمین های فارسی زبانان را روشن ساخته و دل های مشتاقان را گرو کرده است . اینک دیر سالی است که محفل عارفان و خدا جویان بدون غزل شور انگیز او رونقی نمی یابد . و مجلس می پرستان بدون سخن ذوق آمیز او لطف و صفایی ندارد .
حسد چه می بری ای سست نظم بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
محمد گلندام ،دوست ،همکار و هم شاگردی حافظ
****

درباره حافظ
خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی ، متخلص به حافظ و ملقب به لسان الغیب ، مشهور ترین غزلسرای فارسی است . یکی از بزرگترین شاعران ایرانی ،و به نظر برخی از شعر شناسان ،بزرگترین شاعر ایرانی است . پدر او بهاءالدین در زمان اتابکان از اصفهان به شیراز رفته و در آن شهر به بازرگانی مشغول شده بود . او اهل کازرون است . تاریخ تولد او دقیقا معلوم نیست . ولی برخی به قراین ولادت او را سال 726 هجری میدانند . پس از مرگ پدر، خانواده او از هم پاشید و حافظ که کوچکترین فرزند خانواده بود ،با مادر خود در شیراز ماند . در کودکی به کار مشغول شد و مدتی به خمیر گری پرداخت . ساعات فراغ را به کسب علم اختصاص داد . علوم ادبی و شرعی را فرا گرفت . قرآن را حفظ کرد و حافظ ( حفظ کننده قرآن )نام گرفت . او خط خوش و پخته ای هم داشته است . از جزئیات زندگانی او اطلاع موثقی در دست نیست . بعضی از شارحان دیوان او معتقدند که وی زنی به نام شاخ نبات داشته و فرزندی هم به نام شاه نعمان که به هند مهاجرت کرده و در آن دیار در گذشته است . از رویدادهای مهم زندگی حافظ ،مرگ فرزند خردسال و همسر جوان اوست . در شعر های خود از این حادثه با اندوه فراوان یاد کرده است :
آن یار کزو خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت فرو کش کنم این شهر به بویش
بیچاره نداشت که یارش سفری بود
بیشتر شعرهای حافظ غزل است . چند قصیده و رباعی و مثنوی کوتاه نیز دارد . او خود تا وقتی زنده بود ، شعرهایش را در یک جا گرد نکرد . پس از مرگش دوستان وی شعرهایش را در دفتری گرد آوردند . معروف آن است که یکی از دوستانش به نام ( محمد گلندام ) این کار را کرده است . بعضی از نسخه های خطی و چاپی دیوانش مقدمه ای دارد که ظاهرا ان را همین محمد گلندام نوشته است .
حافظ زادگاه خود ،شیراز را بسیار دوست داشته و در شعرهای خود این دوستی را نشان داده است :
خوشا شیراز و وضع بی مثالش
خداوندا نگه دار از زوالش
****
شیراز و آب رکنی و آن باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
به سفر علاقه ای نداشته و جز دو بار از شیراز بیرون نرفته . یک بار سفری به یزد کرد و چندی در آن شهر ماند . بار دیگر به دعوت محمود شاه دکنی ،فرمانروای دکن هندوستان ،به جزیره هرمز رفت تا از آنجا به هندوستان رود ،چون به دریا رسید و آن را آشفته دید ،از رفتن منصرف شد و به شیراز باز گشت .
حافظ در روزگاری آشفته زندگی می کرد . هر گوشه ای از خاک کشور در دست فرمانروایی بود . اینها اغلب با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند و تاوان جنگ را به ناچار مردم می پرداختند . هر طرف پیروز می شد یا شکست می خورد ،این مردم بودند که پایمال می شدند و لابد در چنین اوقاتی بوده که ابیاتی از نوع ابیات زیر بر زبانش جاری می شده است .
سینه مالامال در دست ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیز رو
ساقیا جامی به من ده تا بیا سایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عا لمی
****
ز تند باد حوادث نمی توان دید ن
درین چمن گلی بوده است یا سمنی
ببین در آینه جام نقش بندی غیب
که کس به یاد ندارد چنین عجب زمنی
ازین سموم که برطرف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی
مزاج دهر تبه شد درین بلا حافظ
کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی
****
در روزگار جوانی حافظ فارس اندکی آرامش داشت . به قول سعدی (پلنگان خوی پلنگب رها کرده بودند ) .
در این اوفقات فرمانروای فارس ابو اسحاق اینجو بود (744 – 758 هـ . ق ) ابو اسحاق اگر چه ،فرمانروای کارآمد و شایسته ای نبود اما سختگیر هم نبود . مردم آزادی و اندک آرامشی و اندک آرامشی داشتند . می توان تصور کرد که حافظ از آسایش مردم خشنود بوده و خاطری آسوده داشته است . کشته شدن ابو اسحاق حافظ را آزرده ساخت . در این باره غزلی سروده است که بسیار معروف است . از بیت بیت این غزل غم گران وی را می توان دریافت :
یاد باد آن که سر کوی تو منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
راست چون سوسن وگل ازاثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آنچه ترا در دل بود
دل چو از پیر خرد نقل معانی می کرد
عشق می گفت به شرح آنچه برو مشکل بود
آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است
آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توانم کرد که سعی من و دل باطل بود
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتی عقل درین مساله لا یعقل بود
راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آ ن قهقهه کبک خرامان حافظ
که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود
پس از ابو اسحاق مردی کج اندیش و خونریز بر فارس چیره شد . نامش امیر مبارزالدین بود. مبارزالدین بر مردم سخت گرفت ،کتابهای فلسفه را سوزاند یا شست و با سنگدلی به کشتار مردم پرداخت . با این همه در ظاهر خود را دیندار نشان می داد . در لا به لای شعر های حافظ به این وضع اسف انگیز اشاره هایی است .
حافظ ـ چنانکه از شعرهایش فهمیده می شود ـ مانند صوفیان در جستجو پیر (راهنمای روشن دل و دانایی )

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله حافظ

دانلودمقاله فیثاغورث

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله فیثاغورث دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 افکار فیثاغورث ریاضیدان و فیلسوف یونانی به شکل گیری ریاضیات نوین و فلسفه غرب کمک کرده است . هدف او توضیح همه پدیده های طبیعی بر اساس ریاضیات بود . فیثاغورث بیش از هر چیز برای فرمولی که در مورد نسبتهای اضلاع مثلث راست گوشه ارائه کرده است معروف است. مفاهیم متعدد دیگری (مانند تصاعدهای حسابی و هندسی و عددهای مربع کامل ) که برای ریاضیات نوین نقش زیر بنایی دارند بر افکار فیثاغورث مبتنی هستند . فیثاغورث و پیروان او ریاضیات هماهنگ ها را که مبنای موسیقی امروز غرب را تشکیل می دهد ابداع کردند.
حدود 580ق.م فیثاغورث در ساموس یونان به دنیا می آید.
حدود 532 ق.م برای فرار از حکومت جابر ساموس به جنوب ایتالیا سفر می کند.
حدود 525 ق.م یک آکادمی را در کروتون (که اکنون کروتونا نام دارد) تاسیس می کند . این آکادمی یک مدرسه و یک مکتب برادری مذهبی مبتنی بر اصول اخلاقی و فلسفی معینی است ، که در آن همه برادران می بایستی وفاداری و رازداری را رعایت کنند . در ریاضیات ،فیثاغورث و پیروان او با آرایشهای مختلف دسته هایی از ریگ آزمایش می کنند و در می یابند که دنباله های منظمی از اعداد پدید می آید. مثلاَ شکلهای مثلثی دنباله 10،6،3،1،... و شکلهای مربعی دنباله 16،9،4،1،... را ایجاد می کنند. کلمه calculate به معنی محاسبه (از calculus به معنی «سنگریزه» و نیز اصطلاح مربع (توان دوم) از این کاربرد ریگها اقتباس شده است . در هندسه ، آنها در می یابند که مجموع زوایای یک مثلث همیشه 180 درجه است.
آنها همچنین این قضیه معروف را ارائه می کنند که مربع وتر یک مثلث راست گوشه برابر مجموع مربهای دو ضلع دیگر ان است . در موسیقی ، فیثاغورث و پیروان او با آزمایش بر روی تارهای کشیده شده ریاضیات اکتاوها را ابداع می کنند (هرگاه طول تاری را نصف کنیم ، نتی را که یک اکتاو پایینتر است ایجاد می کند،) در اخترشناسی ، آنها این نظریه را مطرح می کنند که جهان کروی است و زمین نیز کره ای در مرکز آن است. خورشید به طور سالانه و روزانه به دور آسمان می چرخد ، و ماه و سیاره ها نیز به همین ترتیب رفتار می کنند. فیثاغورث در آسیای صغیر (ترکیه امروز) به سفرهای وسیعی می پردازد و در آنها با بعضی از ریاضیدانان و فیلسوفان برجسته ان زمان تبادل نظر می کند.
حدود 500ق.م در متاپونتوم (نزدیکی متاپونتوی امروز) در ایتالیا می میرد.
فیثاغورث (در یونانی Πυθαγορας) (زادهٔ حدود ۵۶۹ (پیش از میلاد) - درگذشتهٔ حدود ۴۹۶ (پیش از میلاد)). از فیلسوفان و ریاضیدانان یونان باستان بود. شهرت وی بیشتر بخاطر ارائه قضیهٔ فیثاغورث است. وی را یونانیان یکی از هفت فرزانه بشمار می‌آوردند.
زندگی
فیثاغورث در جزیره ساموس، نزدیک کرانه‌های ایونی، زاده شد. او در عهد قبل از ارشمیدس، زنون و اودوکس (۵۶۹ تا ۵۰۰ (پیش از میلاد)) می‌زیست.
او در جوانی به سفرهای زیادی رفت و این امکان را پیدا کرد تا با مصر، بابل و مغان ایرانی آشنا شود و دانش آنها را بیاموزد. به طوری که معروف است فیثاغورث، دانش مغان را آموخت. او روی هم رفته، ۲۲ سال در سرزمین‌های خارج از یونان بود و چون از سوی پولوکراتوس، شاه یونان، به آمازیس، فرعون مصر سفارش شده بود، توانست به سادگی به رازهای کاهنان مصری دست یابد. او مدتها در این کشور به سر برد و در خدمت کاهنان و روحانیون مصری به شاگردی پرداخت و آگاهی‌ها و باورهای بسیار کسب کرد واز آنجا روانه بابل شد و دوران شاگردی را از نو آغاز کرد.
وقتی او در حدود سال ۵۳۰، از مصر بازگشت، در زادگاه خود مکتب اخوتی ( که امروزه برچسب مکتب فیثاغورث بر ان خورده است ) را بنیان گذاشت که طرز فکر اشرافی داشت. هدف او از بنیان نهادن این مکتب این بود که بتواند مطالب عالی ریاضیات و مطالبی را تحت عنوان نظریه‌های فیزیکی و اخلاقی تدریس کند و پیشرفت دهد.
فیثاغورث نیز به مانند سقراط جانب احتیاط را نگاه داشت و چیزی ننوشت . تعالیم وی از طریق شاگردانش به دست ما رسیده است . اکنون روشن شده است که که شاگردان فیثاغورث ، باعث و بانی بخش اعظمی از لباس چهل تکه تفکر ، اداب و رسوم ، ریاضیات ، فلسفه و اندیشه های عجیب و غریبی هستند که در مکتب فیثاغورث موجود می باشد. در واقع ، قضیه ی مشهور فیثاغورث در باب مجذور وتر ، به احتمال قریب به یقین به دست خود فیثاقورث کشف نشده است ( این حرف بدین معناست که خود فیثاغورث هم قضیه فیثاغورث را نمیفهمید ، و این برای کسانی که ریاضیدان نیستند ، اسباب دلگرمی و امیدبخش است ! )
شیوه تفکر این مکتب با سنت قدیمی دموکراسی، که در آن زمان بر ساموس حاکم بود، متضاد بود. و چون این مشرب فلسفی با مذاق مردم ساموس خوش نیامد، فیثاغورث به ناچار، زادگاهش را ترک گفت و به سمت شبه جزیره آپتین (از سرزمینهای وابسته به یونان) رفت و در کراتون مقیم شد.
در افسانه‌ها چنین آمده است که متعصبان مذهبی و سیاسی، توده‌های مردم را علیه او شوراندند و به ازای نور هدایتی که وی راهنمای ایشان کرده بود مکتب و معبد او را آتش زدند و وی در میان شعله‌های آتش جان سپرد.
این جمله معروف را دوستدارانش در رثای او گفته‌اند: «Sic transit gloria mundi» یعنی «افتخارات جهان چنین می‌گذرند».
وی نظرات ریاضی خویش را با ترهات فلسفی و باورهای دینی درهم آمیخته بود. او در عین حال هم عارف و هم ریاضیدان بود و بقولی یکدهم شهرت او نتیجه نبوغ وی و مابقی ماحصل ارشاد و رسالت اوست.
فیثاغورث و مسئلهٔ استدلال در ریاضیات
برای آنکه نقش فیثاغورث را در تبیین اصول ریاضیات درک کنیم، لازم است کمی درباره جایگاه ریاضیات در عصر وی و پیشرفتهایی که تا زمان وی صورت گرفته بود، بدانیم که این هم به نوبه خود، در خور توجه است. جالب است بدانید با اینکه مبنای ریاضیات بر «استدلال» استوار است، قبل از فیثاغورث هیچ کس نظر روشنی درباره این موضوع نداشت که استدلال باید مبنی بر مفروضات باشد. به عبارتی استدلال، مسئلهٔ تعریف شده‌ای نبود.
در واقع می‌توان گفت بنا به قول مشهور، فیثاغورث در بین اروپاییان اولین کسی بود که روی این نکته ا صرار ورزید که در هندسه باید ابتدا «اصول موضوع» و «اصول متعارفی» را معین کرد و آنگاه به اتکاء آنها که «مفروضات» هم نامیده می‌شوند، روش استنتاج متوالی را پیش گرفت به پیش رفت. از نظر تاریخی «اصول متعارفی» عبارت بود از «حقیقتی لازم و خود بخود واضح».
اینکه فیثاغورث استدلال را وارد ریاضیات کرد، از مهم‌ترین حوادث علمی است و قبل از فیثاغورث، هندسه عبارت بود از مجموعه قواعدی که ماحصل تجارب و ادراکات متفرق بوده‌اند؛ تجارب و قواعدی که هیچگونه ارتباطی با هم نداشتند حتی کسی در آن زمان حدس نمی‌زد مجموعهٔ این قواعد را بتوان از عدهٔ بسیار کمی اصول نتیجه گرفت. در صورتی که امروزه حتی تصور این موضوع که ریاضیات بدون استدلال چه وضع و حالی داشته است برای ما ممکن نیست. اما در آن عصر این موضوع گام بلندی به سوی نظام قدرتمند هندسه محسوب می‌شد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 16   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله فیثاغورث

دانلودمقاله رنسانس

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله رنسانس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
عصر جدید
در آغاز قرن چهاردهم میلادی، عصر میانی یا قرون وسطی که از زمان سقوط روم حدود هزار سال طول کشیده بود، رو به پایان بود و رنسانس، یکی از بزرگترین جنبش های فرهنگی تاریخ، به تدریج جایگزینس می شد. رنسانس در سال 1300 از ایتالیا آغاز شد و در عرض سه قرن در سراسر اروپا انتشار یافت. به ندرت در دوره های چنین کوتاه ازنظر تاریخی، رخدادهای متعددی به وقوع می پیوندد، حال آنکه این قرن های سرشار از تغییرات اساسی و فعالیتهای بزرگ است. جهان امروزی زاییدة همین فعالیت هاست، زیرا رنسانس پایه های اقتصادی، سیاسی، هنری و علمی تمدن های کنونی غرب را بنا نهاد.
ریشه های رنسانس
به نظر کسانی که در دوران رنسانس زندگی می کردند، عصر آن ها یا قرون وسطی که به اشتباه دوران بی توجهی خوانده می شد، ارتباطی نداشت، بلکه با دوران یونان و روم باستان مرتبط بود. آن ها معقتد بودند که تنها در دنیای باستان چنین موفقیت ها و کارهای بزرگی انجام شده است. در واقع رنسانس خودش را به صورت زندگی دوباره یا نوزایی فرهنگ یونان و روم باستان می دید. نام رنسانس که در زبان فرانسه به معنی «نورزایی» است از همین جا نشئت می گیرد.
اما در واقع، بسیاری از ریشه های رنسانس از قرون وسطی منشا گرفته بود. در قرون وسطی ترجمة عربی آثار کلاسیک در اسپانیا- که در آن زمان تحت سلطه مسلمانان بود- دانش آموزان و دانشجویان را حتی در شمال اروپا به روم و یونان علاقه مند کرد. حتی بسیاری از اختراعات در اصل در قرون وسطی صورت گرفتند. قطب نمای مغناطیسی که کاشفان رنسانس را به سوی آسیا و آمریکا هدایت کرد، در قرن دوازدهم اختراع شده بود.
نیروهای متحول کننده
اما جامعة قرون وسطی که در سال 1300 در آستانة رنسانس قرار گرفته بود، جامعه ای مشکل دار بود. چنان که چارلز جی نوئر می نویسد:
تمدن قرون وسطایی نقایص اساسی داشت... بحرانی که در قرن چهاردهم پدیدار شد با بحرانی که جامعة روم (باستان) را در هم شکست مقایسه شده است... (برخلاف روم)، تمدن اروپایی ادامه یافت... زیرا برای پذیرفتن اصلاحات زیر بنایی انعطاف به خرج داد.
فئودالیسم، نظام اجتماعی قرون وسطی، دیگر موثر نبود. این نظام زمانی به وجود آمدکه اهرم های اقتصاد اروپا، یعنی کشاورزی و قدرت سیاسی، در دستان اعیان و اشراف منطقه ای قرار گرفت. هنگامی که اوضاع اجتماعی در اواخر قرون وسطی پیچیده تر شد، فئودالیسم در مواجهه با مطابات جامعة جدید ناتوان بود. به علاوه، در نظام فئودالی تجارت با شهرها و شهرستان هایی که در قرون پایانی دوران وسطی پدید آمده بودند، پیش بینی نشده بود. همچنین ساختار سست سیاسی آن نمی توانست شیوه هایی را تشکیل و ادارة کشورهایی که حکومت مرکزی قدرتمند داشتند و انگلستان و فرانسه در حال شکل گیری بودند، فراهم بیاورد.
کلیسای کاتولیک نیز، که به جامعة قرون وسطایی ثبات می بخشید، در سال های پایانی قرون وسطی گرفتار مشکلات داخلی خودش بود. بسیاری از روحانیون با استفاده از موقعیتشان برای خود قدرت سیاسی و موقعیت های شخصی کسب می کردند. پاپت تحت سلطة پادشاه فرانسه بود و تا ربع قرن چهارهم از این نفوذ و سلطه رهایی نیافت. به دلایلا فوق و نیز سایر مشکلات، کلیسا به جای آنکه نیروی سازندة اجتماعی باشد، به عاملی مخرب تبدیل شد.
البته عوامل دیگری نیز در تغییر روش زندگی قرون وسطایی نقش داشتند. به سبب رونق تجارت که از زمان جنگ های صلیبی آغاز شده بود، اقتصاد در حال تحول بود. سربازانی که از جنگ های صلیبی باز می گشتند همراه خودشان ادویه، ابریشم و سایر فراورده های تجملی را از خاور نزدیک به اروپا آورند. رشد بازرگانی توجه به سایر قسمت های دنیا را برانگیخت و جامعه ای که روزگاری بسته و محدود بود، شروع به باز شدن و توسعه نمود.
پذیرش موقعیت ها و تغییرات
جامعة قرون وسطایی دستخوش رنسانس شد، چون مردم اروپا برای انجام بسیاری از کارها روش های جدیدی پدید آورده بودند. طی این فرایند نوآروی رنسانس با قدرت شکوفا شد.
هنگامی که اروپایی ها به اطرافشان نگاه می کردند، همه جا را در جنبش یافتند. بازرگانی و صنعت ناگهانی ترقی کرد. کاشفان راه هایی دریایی به آسیایی دور راه یافتند و سرزمین های جدیدی را در آمریکا کشف کردند. دانش پژوهان کتابخانه ها را پایه گذاری کردند و آن ها را با دست نوشته های قدیمی که غبارشان را زدوده بودند و کتاب هایی که به تازگی نوشته شده و غالباً حاوی یافته های عملی در زمینه هایی چون نجوم و کالبد شناسی بود، می انباشتند. هنرمندان و پیکراتراشان شاهکارهایی از رنگ و سنگ پدید می آوردند.
دوران رنسانس برای اروپاییان عصر جدیدی بود سرشار از کامیابی های عظیم، بسیاری از افراد با ژان فرنل، پزشک فرانسوی، موافق هستند. او در سال های اول سدة 1500 چنین نوشت:
جهان چرخید. یکی از بزرگتررین قاره های زمین کشف شد... صنعت چاپ بذر دانش را کاشت. باروت در روش جنگ انقلابی پدید دست نوشته های باستانی احیا شد... این ها همگی گواه پیروزی عصر جدید هستنند.
فضال و کمالات در علایق و موفقیت های مختلف اشخاص خاصی بازتاب می یافت. برای مثال یک شرح حال نویس گمنام ایتالیایی قرن پانزدهم دربارة لون باتیستا آلبرتی می گوید آلبرتی که خود را یک معمار می دانست «در عین حال نزد خودش موسیقی می آموخت... چندین سال به کار حقوق مدنی اشتغال داشت... در بیست و چهار سالگی به فیزیک و ریاضیایات روی آورد» کسان دیگری در زمینه های مختلف مهارت داشتند ازجمله لئوناردو داوینچی که او «مرد رنسانس» نامیده اند.
دو دورة رنسانس، خلاقیت در دانش، هنر، حکومت و اقتصاد بارز بود. رابرت ازگانگ‹ مورخ، مورخ می نویسد: «دورة رنسانس یکی از خلاق ترین دوران های تاریخ است... رنسانس به تلاش عقلانی جهت تازه ای بخشید... تا آن را به سوی تمدن امروزی هدایت کند.»
انسانگرایان و فرهنگ
قرن پانزدهم یکی از مهم ترین دوران ها از لحاظ کنکاش های تاریخی بود. در سراسر اروپا و خاورمیانه، محققین قفسه های غبار گرفتة صومعه ها و ساختمان های عمومی قدیمی را جستجو کردند و گنج هایی در آن ها یافتند، این گنج ها طلا و نقره نبودند، بلکه دست نوشته های یونانی و رومی بودند. در نتیجه، نوشته های باقی مانده از نویسندگان کلاسیک از جمله افلاطون، سیسرو، سوفوکل و پلوتارک به دوران رنسانس رسید. محققین که شاهزادگان، بازرگانان و سایر افراد توانگر از آنان حمایت می کردند، کارشان را به خوبی انجام دادند، در سال 1500 آن ها تقریباً تمامی باستانی ای را که امروزه موجودند، یافته بودند.
گردآورندگان قدرتمند و متمول این دست نوشته ها برای نگهداری مجموعه رو به افزایششان کتابخانه هایی ساختند. این کتابخانه ها کسانی را که به شناخت هر چه بیشتر افراد بزرگ، اندیشه های و هنر باستانی علاقه داشتند، به خود جلب می کردند. این شناخت، سبب شکل گیری رنسانس شد.
دانش نو
مطالعة آثار کلاسیک در دوران رنسانس، دانش نو نامیده می شد. در آن زمان ضمن احیای علاقه به نوشته های کلاسیک، به ارزش فردی نیز توجه شد. این گرایش انسانگرایی نام گرفت، زیرا طرفداران آن به جای موضوعات روحانی و الهی بیش از هر چیز مسائل انسانی را در نظر می گرفتند.
اگر چه انسانگرایی بر نوع بشر تاکید و تمرکز داشت، پیروان این مکتب وجود خدا را انکار نمی کردند و بین انسانگرایی و مسحیت تضادی نمی دیدند. در واقع، بسیاری از پیشگامان انسانگرایی در دورة رنسانس خود جزو روحانیون کلیسای کاتولیک بودند. از نظر انسانگرایان خداوند امر مسلمی بوده و «آن ها ‌‌(از این نقطه نظر) به بررسی انسان و ظرفیت ها، اعمال و دستاوردهای او پرداختند.»
ظهور انسانگرایی
انسانگرایی نیز مثل خود رنسانس از ایتالیا ظهور کرد. دو عامل عمده، علاقه و اشتیاق به مطالعات کلاسیک را بر انگیخت، اشتیاقی که در قرن چهاردهم و پانزدهم در ایتالیا جریان داشت اولین عامل وجود بقایای امپراتوری روم در ایتالیا بود که سبب می شد دانش پژوهان ایتالیایی که به منبع جذاب باستانی دسترسی داشتند مجذوب و مفتون دوران گذشته شوند. این تمایل، به جستجو برای یافتن نوشته های باقیمانده از دوران روم باستان منجر شد.
عامل دوم ورود آوارگان امپراتوری درهم شکستة بیزانس در واقع ادامة نیمة شرقی امپراتوری روم بود که طی قرون وسطی حاکمیتش ادامه داشت. مرکز امپراتوری بیزانس شبه جزیرة بالکان و زبان رسمی آن یونانی بود. کتابخانه های این امپراتوری حاوی بسیاری از آثار یونانی بود، آثاری را که در غرب از بین رفته بودند.
در قرن چهاردهم، ترک های عثمانی به امپراتوری بیزانس حمله کردند و با فتح قسطنطنیه، پایتخت امپراتوری، در سال 1453 آن را شکست دادند. بسیاری از بیزانسی ها در گریز از ترک ها و در جستجوی جای، امن، به غرب گریختند. این آوارگان که رونوشت هایی از دست نوشته های اصلی یونانی همراه داشتند، به عنوان دانشمندان و آموزگاران یونانی شروع به کار کردند. ویل دورانت، مورخ، می گوید: «دانشمندان یونانی (بیزانسی) ... قسطنطنیه را ترک کردند... و در واقع به عنوان حامل جوانه آثار کلاسیک عمل کردند، به این ترتیب ایتالیا سال به سال یونان را بهتر و بیش تر می شناخت»
فن آوری جدید
عامل دیگر در گشترش انسانگرایی صعنت چاپ بود. تا دروان رنسانس، کتاب های را با دست می نوشتند. کتاب های نسخه برداری و سپس صحافی می شد. حدود سال 1450 صنعت چاپ در آلمان اختراع شد که بسیاری از مورخان آن را به یوهان گوتنبرگ نسبت می دهند.
اگر چه فن آور چاپ در قردن دوم میلادی در چین ابداع شده بود، اما روش چینی ها که در آن از حروف کنده کاری شده روی چوب استفاده می شد، کیفیت خوبی نداشت. چاپ قرن پانزدهم بدعتی دیگر نیز همراه داشت: انواع حروف فلزی متحرک (احتمالاً یکی دیگر از اختراعات گوتنبرگ). استفاده از این حروف سبب می شد تا کلمات واضح و خوانا روی صفحات چاپ شوند.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  37  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله رنسانس

دانلودمقاله ایدز

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله ایدز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

 


تحقیق ایدز
این ویروس وحشی ... ایدز بیماری است ویروسی و خطرناک که به صورت روزافزون در جهان در حال گسترش است. عامل به وجود آورنده این بیماری، ویروسی است که به نامهای HIV-1 و HIV-2 خوانده می شود، که شایعترین بیماری جهان HIV-1 است. این بیماری تا سال 1981 میلادی، یعنی سال 1360 هجری شمسی ناشناخته بود. در این سال بیماری خاصی در جوانان هم جنس باز در آمریکا مشاهده شد که به مرگ 5 جوان انجامید. به دنبال جستجو در جهت کشف علت مرگ این بیماران، بیماری جدیدی تحت عنوان «گیدز» ... مطرح و بعدها به نام AIDS ... نامگذاری شد. مهم ترین راه انتقال این ویروس به بدن، تماس جنسی است. حدود 80 درصد در جهان توسط تماس جنسی معمولی به این ویروس آلوده شده اند. به این ترتیب مهم ترین راه کنترل بیماری، همان تماس جنسی کاملا سالم است، یعنی وفاداری به خانواده و احترام به کرامت آن و پرهیز از هرگونه بی بند و باری و انحراف جنسی. استفاده از پوشش در زمان تماس جنسی با فردی که فاکتورهای خطر ابتلا به ویروس را دارد، یعنی مشکوک به تماس جنسی ناسالم است و از مواد مخدر استفاده می کند و رفتارهای پر خطر دارد، درصد زیادی از ابتلا به این بیماری جلوگیری می کند. در گذشته 3 تا 5 درصد موارد انتقال توسط تزریق خون آلوده صورت می گرفت، ولی در حال حاضر روی خونهای اهدایی کنترل دقیق صورت می گیرد و راه انتقال ویروس از طریق خون آلوده به حداقل رسانده شده است، ما هم اکنون استفاده از سرنگ مشترک آلوده به ویروس در معتادان به هروئین، که ماده مخدر را به صورت تزریقی استفاده می کنند، حدود 12 درصد مواد انتقال را تشکیل می دهد. متاسفانه این راه در کشور ما به عنوان مهمترین راه انتقال و ویروس درآمده و با توجه به شعار معتادان تزریقی و عدم آگاهی این افراد از ابتلا به این بیماری خطرناک، سرنگ آلوده از معتاد به ایدز به معتاد سالم تقدیم می گردد و فرد سالم با فرو کردن سوزن آلوده به ویروس در جریان خون، به راحتی ویروس را در بدن وارد می کند و این «ویروس وحشی» از جریان خون به تمام ارگانهای بدن وارد می شود و تکثیر پیدا می کند. ترک اعتیاد، تغییر رفتار معتادان از تزریقی به استنشاقی و یا استفاده از سرنگ مخصوص و یک بار مصرف برای هر فرد و آموزش شستشوی سرنگ و استریل کردن آن جزو راههای پیشگیری از انتقال این بیماری هولناک است. این ویروس همچنین می تواند از طریق مادر آلوده به جنین منتقل شود و حتی بعد از زایمان نیز به کودک قابل انتقال است.

 


همه در معرض خطر هستند
پزشکان و پرستاران وکلا مراقبین بهداشتی هم در معرض خطر ابتلا به بیماری هستند، زیرا بسیاری از افراد آلوده به HIV به علل مختلف به بیمارستانها و یا کلینیکها مراجعه می کنند و در صورت فرو رفتن اتفاقی سر سوزن آلوده به ویروس به انگشت مراقبین بهداشتی، مثلا در حین خونگیری از افراد بیمار و یا جراحی روی بیماران و یا نمونه برداری از بافتهای آنان، خطر بالقوه انتقال HIV را به دنبال این تماس های شغلی به همراه دارد. یکی از توصیه های بسیار مهم به خانه های آلوده به ویروس HIV، باردار نشدن می باشد.
ویروس ایدز از چه راههایی منتقل نمی شود
باید بدانیم که ویروس ایدز توسط تماس های معمول خانوادگی، مدرسه، سربازخانه، دانشگاه و در حین کار، همچنین از راه بوسیدن معمولی (به علت تخریب جوار ویروس توسط بزاق)، دست دادن، نیش حشرات، توالت، استخر، شنا، ظروف مشترک غذا، حمام مشترک، تنفس و استفاده از پوشاک دست دوم منتقل نمی شود. لازم است اشاره کنیم که اولین مورد مبتلا به این بیماری در کشور ما در سال 1366 در کودک 6 ساله ای که مبتلا به هموفیلی بود و خون آلوده دریافت کرده بود، مشاهده شد. حالا ببینیم این بیماری چه سیری دارد و نشانه های بروز آن چیست؟ این ویروس بعد از انجام یک رفتار پر خطر مثلا یکی از راههای انتقال نامبرده در بالا وارد بدن می شود، ولی طی 4 تا 6 هفته ویروس در خون از طریق آزمایشهای معمول تشخیص وجود ویروس HIV در کشورمان قابل شناسایی نیست. این مدت زمان باید سپری شود تا نسبت به آلودگی به ویروس اطمینان حاصل شود. به همین علت است که تست تشخیص HIV به صورت روتین در آزمایشهای قبل از ازدواج توصیه نمی شود، یعنی بر فرض اگر فردی امروز رفتار پر خطر داشته (تماس جنسی ناسالم، استفاده از سرنگ مشترک، و ...) و یک هفته بعد جهت انجام آزمایش HIV قبل از ازدواج به آزمایشگاه مراجعه کند، ممکن است علی رغم وجود ویروس در خون، تست های سرولوژی موجود، ویروس را شناسایی نکنند و فرد گواهی سالم بودن دریافت کند و جهت ازدواج ارائه دهد. خانواده های محترم باید قبل از قبول پیشنهاد ازدواج فرزندانشان، حتما نسبت به عدم وجود رفتارهای پر خطر در فردی که قرار است در آینده شریک زندگی فرزندانشان شود، اطمینان حاصل نمایند. به صورت معمول وقتی که ویروس وارد بدن شد، بعد از حدود 2 تا 4 هفته و گاهی تا 12 هفته بعد علائم عفونت حاد یا علائم غیر اختصاصی رخ می دهد، از جمله تب، ضعف، سردرد، گلو درد، اسهال، درد عضلات و مفاصل و علائمی شبیه سرماخوردگی یا آنفلونزا. ممکن است در این مرحله ضایعات پوستی کهیر مانند و بزرگ شدن غدد لنفاوی پشت گردن نیز رخ می دهد.
مرحله بدون علامت
بعد از این مرحله، مرحله بدون علامت بالینی شروع می شود. در این مرحله، بیمار هیچ گونه علائم بالینی ندارد و کاملا مشابه فرد سالم است، ولی ویروس در حال تکثیر است و فرد کاملا آلوده کننده می باشد. در این مرحله است که متاسفانه ممکن است به علت عدم وجود علائم بالینی و مشخص، فرد در نظر دیگران سالم تلقی شود و انتقال ویروس از طریق خون آلوده فرد یا تماس جنسی با او به فرد سالم منتقل شود. بیمار تا زمانی که وضعیت ایمنی او اختلال پیدا نکند، بدون علائم باقی می ماند، که این مرحله ممکن است حتی تا 12 سال طول بکشد. مرحله بعد مرحله بزرگ شدن مداوم غدد لنفاوی بدن است. غدد لنفاوی گره های کوچکی در مسیر جریان خون هستند که در نواحی گردن، زیر بغل، کشاله ران، داخل شکم و قفسه سینه وجود دارند و هنگام ابتلا به عفونتهای مختلف، بزرگتر از حد معمول می شوند و حتی مثلا در عفونتهای دهان و دندان و سینوسها، غدد لنفاوی گردنی بزرگ شده و به راحتی توسط فرد قابل لمس هستند، البته بزرگ شدن غدد لنفاوی مساوی با ابتلا به ویروس HIV نیست، و این غدد در فرآیند هر بیماری عفونی، حتی سرماخوردگی ممکن است واکنش نشان دهند.
مرحله علامت دار
مرحله بعد مرحله علامت دار است که بیمار ممکن است دچار تب های طولانی مدت، اسهال بیشتر از یک ماه، کاهش وزن، زونا، عفونتهای لگنی و ضایعات قارچی مثل برفک در دهان یا واژن شود. مرحله آخر بیماری، مرحله «ایدز» است که مرحله کوتاهی است. یعنی ایدز فقط همین مرحله آخر و کوتاه بیماری را شامل می شود و در بقیه مراحل قبلی، بیمار فقط آلوده به ویروس HIV تلقی می شود و گفتنی است تعداد کمی از افراد آلوده به ویروس در مرحله ایدز هستند. این مرحله با عفونت های فرصت طلب و انواع سرطان ها مشخص می شود. علت اکثر مرگ ها در افراد HIV مثبت، همین وارد شدن به مرحله ایدز است که به علت تخریب تقریبا کامل سیستم ایمنی، فرد به راحتی به عفونتهای مختلف مبتلا می شود و به علت همین عفونتها، بدخیمی ها و سرطان های شایع در این بیماری، بیمار از پا در می آید. در این مرحله می توانیم فرد را تشبیه به یک کشور کاملا بی سرباز و بی دفاع کنیم که حتی می توانیم فرد را تشبیه به یک کشور کاملا بی سرباز و بی دفاع کنیم که ضعیفترین اشغالگرها می توانند به راحتی کشور را خلع سلاح و مغلوب کنند. آزمایش تشخیص وجود ویروس HIV در خون، در اکثر آزمایشگاههای کشورمان به راحتی قابل انجام است و هزینه زیادی را در بر نمی گیرد، بسیار ساده و فقط با خونگیری معمولی انجام می شود. در صورت مثبت شدن آزمایش اول، تکرار آن و مجددا آزمایش دیگری با تکنیکی دیگر برای تایید وجود ویروس ضروری می باشد

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  12  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ایدز