دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مـــقدمه
فلسفه به عنوان ابزاری بنیادین می تواند ما را در کنجکاوی در محتوای پاسخها ،سبک و سنگین کردن اندیشه ها و شیوه های اندیشیدن و نیز اشتیاق و علاقه برای گزینش بهترین آنها ما را وارد می کند که به فلسفه روی بیاوریم . به قول ویلیام همین وقتی در دنیای فلسفه قدم می گذراید اجباراً در ارتباط با عالمی هستند که بکلی از انچه در کوچه و خیابان پشت سر گذارده اید تفاوت دارد.
دنیای فلسفه -- دنیایی است پاک و منزه که همه چیز در ان روشن است و درست در جای خودر قرار دارد. از درهم ریختگی خبری نیست . یعنی فیلسوف از همان واقعیت های درهم و برهم دنیائی روشن و منظم برایتان ترسیم می کند . در این دنیا اثری از تناقضات نیست و آئین خرد ومبانی اندیشمندی خطوط اصلی آن را ترسیم می کنند.
گفتار اول ــــ فلسفه چیست؟
تعریف تعریف
تعریف در لغت یعنی شناساندن و منظور از آن این است که پدیده یا امری یا شیئی را به طور جامع به دیگران بشناسانیم. طوری که گوینده و شنونده ،یا نویسنده ،و خواننده دارای درک مشترکی از آن باشند.
الف -- تعریف با کلمه یا عبارتی توصیفی آغاز می شود
مانند این که می گوئیم فلان چیز،عبارتست از, پدیده ایست که و ...
ب- کلمات یا صفاتی را برای تعریف بکار می بریم که بسیاری از مردم مخصوصاً متخصصان و اهل فن آنها را برای چیز مورد تعریف پذیرفته اند وبه صورت معیار یا میزان در آمده اند.
ج- در تعریف پدیده یاشیئی مورد نظر ،یا چیزی از جانب خود ،اضافه نمی کنیم،یا اگر خواستیم اضافه کنیم چنان به تبیین آن می پردازیم که همگان آن را بپذیرند.
این گونه تعریف ها در اصلاح ”تعریف توصیفی ” descriptive defenition)) می گویند زیرا ما کاری جز توصیف یا بیان حالت ،و چگونگی وویژگیهای پدیده مورد نظر انجام نمی دهیم.
وقتی کسی میگوید فلسفه عبارتست از رسیدن به روشنائی ها در واقع بــه تعریف دستوری یا قیدی از فلسفه پرداخته است وآنچه را در خود درست می دانسته بیان کرده است.
تعاریف تحلیلی نیز بصورت یک عبارت قابل قبول همگان بیان نمی شوند, ولی تاحدود زیادی از پراکنده اندیشی در باره موضوع جلوگیری می کنند.
این قبیل تعاریف را ”تعریف تحلیلی ” (analytical definition) می گویند
تعریف فلسفه
فلسفه یا فیلوسوفیا (philosophia) از دوکلمه یونانی فیلو(philo) به معنی دوستدار سوفیا (sophia) به معنی دانائی ترکیب یافته است. باین ترتیب فلسفه یعنی دوستداری دانائی.
فلسفه عبارتست از بررسی و شناخت تحلیلی و انتقادی مسائل اساسی زندگی انسان به صورت یک کل و یا بخشی از آن در ارتباط با کل .
به سخن کوتاه فلسفه کوششی است در جهت یافتن ”پیوستگی“ (coherence) در تمام قلمرو اندیشه و تجربه .
موضوع و هدف فلسفه
موضوع فلسفه درد و حوزه مهم ووسیع خلاصه می شود .
1ــ متافیزیک (ما بعد الطبیعه) که از آن به عنوان ”معرفت به شناسائی و هستی ” تعریف می کنند و خود شامل دوبخش عمده است.
الف ــ هستی شناسی (ontology) که به بحث از مطلق وجود یعنی هستی عاری از هر قیدی می پردازد.
ب ــ شناخت شناسی یانظریه معرفت که در باره امکان شناخت یا امکان شناخت جهان و ماهیت خود شناخت بحث می کند.
2.ارزش شناسی ((axiology یا فلسفه ارزشها که ماهیت آرمانها ”(ideals) یا ”ارزشهای مطلق ”(ultemate values) یا“خیـــر“ ((goodness و“زیبائی“((beauty را مورد بحث قرار میدهد.
به عقیده بیشتر فیلسوفان موضوعات عمده فلسفه به معنای کلاسیک آن همین سه موضوع ,یعنی هستی شناسی ,شناخت شناسی و ارزش شناسی است. اگرچه ممکن است برخی از فلاسفه معاصر همانطور که قبلاً دیدیم با این نظر موافق نباشند.
هدف فلسفه نیز در ارتباط با موضوعات مورد بحث آن ,که ذکرشان گذشت, به اعتقاد بیشتر فلاسفه عبارتست از :
الف ــ بدست آوردن یک نظریه از کل ”هستی ” یا بودن“
ب ــ کشف مفاهیم و معانی و ارزشها ی اشیا و امور و پدیده ها به طور کلی
ج ــ تحلیل و انتقاد از فرضها و مفاهیم
د ــ سرانجام کمک به مردم در گسترش جهان بینی سالم و بهره مندی از یک زندگی سالم انسانی .
گفتار دوم ــ تربیت چیست؟
1. تعلیم یا آموزش ((instuction : این واژه در لغت نامه دهخدا ,به معنی بیاموختن , بیا گاهانیدن ,آموختن, آگاهانیدن, کسی را چیزی آموختن, آموزانیدن,... آمده است
آموزش در حقیقت کوششی است که معلم برای انتقال معلوماتی خاص به شاگردان خود به کار می برد و عمدتاً به مهارت و خُبرگی معلم و نوع محتوای درسی که معلم به انتقال آن می پردازد, بستگی دارد.
2. تربیت یا پرورش(education) :در همان جا پرورانیدن ,پروردن, پروردن و آموختن(مستعمل با افعال کردن و دادن) معنی شده است.
بنابراین آنچه از واژه تربیت می توان استنباط کرد این است که تربیت شامل ایجاد یا فعلیت بخشیدن هرنوع کمالی در انسان می شود که مطلوبیت و ارزش داشته باشد.
نتیجه ای که می خواهیم از این قسمت بحث بگیریم این است که کاربرد کلمه ”تعلیم“ و“تربیت“ در مورد غیر انسان ,آنهم برای دست اندر کاران علوم تربیتی مسامحه آمیز است و اهل فن هردو آنها را در مورد انسان به کار می برند.
3. ”تعلیم و تربیت ” یا ”اموزش و پرورش“ :کاربرد این واژه مرکب که به معنای واحدی دلالت دارد,در زبان فارسی تاریخچه طولانی ندارد,و احتمالاً از آغاز قرن اخیر فراتر نمی رود. به نظر می رسد پس از توجه به فرهنگ غربی در کشورما و رواج ترجمه آثار تربیتی آنها چنین واژه ای در ترجمه کلمه (education) جعل شده است.
4. تدریس(teaching) :تدریس به فعالیت خاصی گفته می شود که به وسیله معلم انجام می گیرد تا شاگردان مطالبی را بیاموزند.
5.مهارت آموزی یا عادت دادن(training)این عمل ,ایجاد مهارت در افراد از طریق تمرین و تکرار و کارورزی است.
ماهیت تربیت
آیا تربیت فن یا هنر است؟
در اینکه تربیت به معنای اعم آن فن نیست نباید تردید بخود راه داد . زیرا آنچه که در جریان تربیت به عنوان فن از آن یاد می شود,همان مهارتهای تدریس است که معلم می تواند با تمرین و کار ورزی در آن ورزیده شود. اما چنانکه دیدید تدریس از جمله وسایل و ابزار های کمکی تربیت است.
در نتیجه نمی تواند کل جریان تربیت باشد. هنر تلقی کردن تربیت نیز بیشتر یک تعبیر ادیبانه است تا یک تعبیر دقیق و قابل قبول البته چون عنصر خلاقیت در تربیت بنحو بارزی به چشم می خورد و خلاقیت جوهره اصلی هنر است باید گفت که تشابه هائی میان کار یک مربی و کار یک هنر مند و جود دارد . اما صرف چنین تشابهاتی نمی تواند تربیت را به عنوان جریانی که ماهیت هنری دارد معرفی کند.
آیا تربیت علم است
علم تربیت هنوز دوران نوزادی خود را می گذراند.
جامعه شناسی
دایره میانی نشان دهنده قلمرو عمل (فعالیتهای نظیر طراحی آموزشی , تکنولوژی آموزشی و روشها و فنون تدریس ) و دایره خارجی نشان دهنده قلمرو نظر در تربیت می باشد. در این قلمرو دانشهائی نظیر روان شناسی ,جامعه شناسی ,اقتصاد و فلسفه با شاخه های گوناگون که در شکل نشان داده شده است قرار دارند. دقت در شکل فوق نشان می دهد که خروج قلمرو عمل تربیت از حصار قلمرو نظری بسیار دشوار است.
چون همان قلمرو عملی واقعاً بدون اتکا به دست آورد های علومی که در ارتباط نزدیک با تربیت بوده و قلمرو نظری آنرا احاطه کرده است نمی تواند رشد کند ویا به تنهایی تمام ابعاد وسیع جریان تربیت را پوشش دهد . بطوریکه ملاحظه می کنید با اتکاء بخش کوچک و ناچیزی که به عنوان ”تحقیقات مستقل تربیتی“در شکل بالا آنهم با کمی تردید نشان داده شده است نمی توان هنوز به کسانیکه اصطلاح علوم تربیتی را رها نمی کنند خرده گرفت. اما این امید هم وجود دارد که در اینده همان بخش کوچک رشد بیشتری بکند وبا قلمرو عمل چنان در امیزد که علم ”تربیت شناسی ”اظهار وجود نماید.
عناصر تربیت
جامعه ــ خرد و مربی و متربی
محتوای تربیت
هریک از نظام های تربیتی محتوی را براساس معیار ها وملاکهائی انتخاب می کنند. پس می توان نتیجه گرفت که حیطه محتوای تربیت مشمول اصل مطلوبیت و ارزش است.
روش تربیت
در هرحال مطلوبیت یا عدم مطلوبیت روشها براساس نظام ارزشی و اخلاقی و معیار های فرهنگی هر جامعه سنجیده و معین می شود.
اصول تربیت
بنا براین ئر اصول تربیت باید مبانی فکری را برسی نمود تا مربیان با اصول و مبانی تفکر آشنا شوند و در حل مسائل تربیتی از این اصول استفاده نمایند.
در مورد مصدر و سرچشمه اصول تربیت نیز چنین است ,هوشیار برای بدست آوردن اصول منابعی مانند مطالعه زندگی فردی و جمعی نوع انسان ,عوامل موجود در حیات انسان انتظاراتی که مردم از دستگاه تربیتی دارند,و بالاخره فرهنگ جامعه را معرفی می کند. و بر این اساس اصول تربیت را به شش اصل(اصل فعالیت,آزادی ,فردیت,کمال سندیت,اعتبار و اجتماع) محدود می کند.
به اعتقاد ما اصول موضوعی تربیت از دو منشاء سرچشمه می گیرند. اول اصولی که از جهان بینی و ایدو ئولوژی اخذ می شود. دوم اصولی که از علوم و معارف دیگر استخراج میگردد.این تقسیم بندی تا حدودی از نابسامانی های موجود در زمینه ماهیت اصول تربیتی و منشاء آنها جلوگیری می کند و معیار قابل قبولی برای مقوله بندی اصول موضوعی تربیت بدست می دهد.
ازانجائی که تربیت براساس اصول موضوعی که از جهان بینی ,ایدوئولوژی و نظام ارزشها اخذ می کند و با توجه به اصولی که از علومی مانند روان شناسی ,جامعه شناسی ,مردم شناسی ,اقتصاد و ... می گیرد ,از یک طرف جنبه نظری و فلسفی به خود می گیرد و ازطرف دیگر جنبه علمی و تجربی ,به این اعتبار هم هنوز نمی توان در باره ی علم بودن یا نبودن (علم در معنای جد آن )تربیت تصمیم قاطع گرفت.
موضوع تربیت
با توجه به انچه قبلاً گفته شد اصولاً موضوع تربیت بطور اعم موجودی است که نشوونما یا رشد می کند و با لقوه استعداد بالندگی را دارد و به طور اخص انسان کمال پذریری است که در صدد تغییر مطلوب حیات و زندگی خود می باشد. وبالقوه استعداد رسیدن به عالیترین مراحل کمال را دارد
مراحل تربیت
1. مرحله پرستاری
2. مرحله تادیب
3. مرحله تعلیم
4.مرحله خود سازی
تربیت عبار تست از فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای شکوفا کردن وبه فعلیت رساندن استعداد های بالقوه انسان و حرکت تکاملی او به سوی هدف مطلوب ,منطبق بر اصولی معین وبرنامه ای منظم و سنجیده.
گفتار سوم ــ فلسفه تربیت
رابطه فلسفه با تربیت
فلسفه و تربیت آنچنان رابطه نزدیکی با هم دارند که ”جان دیوئی ”فلسفه را از نظریه کلی تربیت می نامد.
نظر اول این است که تربیت در تدوین نظریه ها,انتخاب موضوعات و حتی روش شناسی (methodology) خود از نظریه های فلسفی کمک می گیرد.
نظر دوم این است که تربیت شاخه ای از معارف بشری است که می تواند یافته های فلسفه یا اندیشه های یک فیلسوف بزرگ را بکار گیرد.
نظرسومی هم وجود دارد که از اهمیت چندانی برخورد دار نیست .مطابق این نظربین مسائل فلسفی و مسائل تربیتی رابطه ای وجود ندارد.
مسائل اساسی فلسفه ارتباط نزدیکی با تربیت دارد.
1.تربیت انسان باید دارای هدف و مقصود و غایتی باشد
2. معلم به طور عمده برای رشد فکری یا عقلانی شاگردان خود تلاش می کند . رشد فکر هم عمدتاً با معرفت سروکار دارد.
3. یک غرض اصلی دیگر از تربیت در همه زمانها پرورش اخلاقی انسانها بوده و هست و گاهی به اعتبار انسانها رابه تربیت شده یا تربیت نشده تقسیم می کنند. اگر چنین هدفی در تعلیم و تربیت ملحوظ نشود ,سنجش درست و نادرست بودن تربیت مشکل می شود لازمه پرورش اخلاقی اشنائی با ارزشها ست.
فلسفه تربیت صرفاً مجموعه ای از حقایق و اندیشه های فلسفی که در عمل تربیت کاربرد دارند نیست.
فلسفه تربیت در جستجوی ایجاد نظریه هائی در باره ی ماهیت انسان,جامعه و جهان می باشد,تا بتواند توسط آنها دداده های گاه متعارض پژوهشهای علوم رفتاری می باشد ,بتواند توسط آنها داده های گاه متعارض پژوهشهای علوم رفتاری (behavioral sciences) رانظم بدهد و هدفهائی را که تربیت باید تعقیب کند,ووسایل کلی را که در ذیل به آنها می تواند به کار ببرد معلوم نماید. فلسفه تربیتی ,عقلانی بودن آرای تربیتی ,هماهنگی آنها با آرای دیگر ,وچگونگی کجروی آنها رابر اثر طرز تفکر نا منظم مورد بازبینی قرار می دهد.
بنابراین ”فلسفه تربیت“ ”یا“ حکمت تزبیت“معرفتی است برای را گشائی خردمند انه در عمل تربیتی .
تربیت و گرایشهای فلسفی
ضرورت انسجام عقاید
مهمترین راه ,ایجاد و انسجام و هماهنگی در نگرش خود نسبت به اشیا ئ ,امور و پدیده ها یا بطور کلی جهان است. انجام این کار نیز مستلزم داشتن سه ویژگی عمده است.
الف ـ تمایل به گرداوری هرچه بیشتر اطلاعت بمنظور بررسی یک مفهوم یایک موقعیت
ب ـ تمایل و آمادگی برای نفوذ به عمق یک مسئله .
ج ـ تمایل به برداشتها , دریافتها و نگاه جدید به مسائل آشنا
تعریف مکتب
”مکتب به گروهی از افراد , به ویژه اندیشمندان روشنفکران و هنرمندانی گفته می شود که افکار ,آثار و سبک آنها تاثیر اجتماعی مشترکی داشته و یا از نظر اعتقادی دارای وحدت نظر باشند.
رابطه مکاتب فلسفی و مکاتب تربیتی
اول ممکن است یک سری آرای تربیتی منظم و منسجم بطور مستقیم یا غیر مستقیم از آرا و عقاید یک فیلسوف یا یک مکتب فلسفی انتزاع شود.
دوم ,گاهی سنن,آداب اجتماعی و نهادهائی در جامعه ای وجود آمده که منجربه نوع خاصی از تربیت انسانها شده است وشخصی یا اشخاصی با مطالعه این زمینه ها و کارکرد نهاد های اجتماعی ,عناصر بنیادی این سنتها و عملکرد ها را شناخته و کشف می کنند ,سپس آنها را بطور منظم و منسجمی تدوین می کنند.یعنی قبل از اینکه مکتب فلسفی و فکری یا تربیتی به وجود آید ,سنتهائی در جامعه شیوع و جریان دارند.
گفتار چهارم ـــ پندار گرائی و تربیت
1- ایده آلیسم و رآلیسم در اخلاق : رئالیسم با واقع گرائی در اخلاق به این معنی است که ارزشها های اخلاقی تابع واقعیات موجود و خواستهای فعلی مردم می باشد که در مقابل آن ایده آلیسم یا واقع گرائی در اخلاق به این معنی است که ارزشها ی اخلاقی تابع واقعیات موجود و خواستهای فعلی مردم می باشد که در مقابل آن ایده الیسم در اخلاق قرار دارد بدین معنی که ارزشها های اخلاقی برای کمال های مطلوب و متعالی در نظر گرفته شوند, هرچند وجود خارجی نداشته باشند و تمایل عمومی مردم هم به آنها موافق نباشند.
2. ایده الیسم ورئالیسم در هنر و ادبیات:در قلمرو هنر و ادبیات ”رئالیسم ”به آن دسته از مکتب های هنری و ادبی گفته می شود که طبیعت و زندگی را به همان گونه که هستند وبه طرز واقعی در بیانات خود ,به اشکال تجسمی ,تصویری ,کلامی ,شنیداری و غیــره منعکس می سازند, در برابر آن ”ایده الیسم ”برآن دسته ازمکتب های هنری و ادبیات اطلاق می شود که طبیعت و زندگی را با همان شیوه های بیانی به شکل غیر واقعی و به صورت پندار ها و آرمانها ی مورد نظر عرضه می دارند.
3.ایده آلیسم و رئالیسم در فلسفه:هم ایده الیسم وهم رئالیسم دارای انواع مختلفی هستند که صرف نظر از آنها می توان گفت که به طور کلی عده ای از فلاسفه هستند که معتقدند واقعیتی غیر از ادراکات انسانی وجود نداردو عالم خارج امری اعتباری و ذهنی است و یا در بعضی موارد هم واقعیت را نجر به درک کننده و درک شونده معرفی کرده و می گوید آنچه ادراک می شود ,مفاهیم و صورتهای ذهنی هستند و آن سوی این صورتها ویا ایده ها ی ذهنی واقعیتی که مطابق آنها باشد به غیر از موجودات درک کننده دیگر وجود ندارد . این قبیل نظرات را به هر شکلی که بیان شوند در فلسفه ایده الیسم می نامند.
در برابر مکتب سایر مکاتب فلسفی قرار دارند که قائل به وجود واقعیت های عینی (objective) دیگر غیر از موجودات در ک کننده هستند.
پندار گرائی شاید قدیمی ترین فلسفه نظامدار غرب باشد.
هستی شناسی و تربیت
هستی شناسی پندار گرایان
پندار گران عقیده دارند که“هستی ”(جهان ) یا عالم خارج امری اعتباری و ذهنی است .یعنی واقعیتی غیر از ادراکات ,معانی ذهنی و بطور کلی اندیشه ها و پندار ها ی انسان و جود ندارند.
انواع متعدد مکتب پندار گرائی؟
1. پندار گرائی /روحانی یادینی/ که برکلی نماینده آنست.
2. پندار گرائی ذهنی که ”فیخته ”(فیلسوف آلمانی fichte) نماینده آنست.
3. پندار گرائی عینی که ”شلینگ“(schelling) متفکر آلمانی پایه گذار آن است.
4. پندار گرائی مطلق که به فلسفه فریدریش هگل(G.F.hege) فیلسوف معروف آلمانی اطلاق می شود.
انسان از دیدگاه پندار گرایان
انسان ,به عنوان بخشی از هستی ,در نظر پند گرایان موجودی معنوی است و ماهیت اصلی او را روح وی تشکیل می دهد.
تاثیر هستی شناسی پندار گرایان در تربیت
باتوجه به طرز تلقی پندار گرایان از ماهیت جهان و انسان ,تربیت باید به تدریج زمینه ها ی رشد طبیعت آدمی را که روحانی و معنوی است,برای نسل به هدف هستی اش که عبارت از وابستگی نزدیک میان او و عناصر معنوی طبیعت است, فراهم سازد.
معلم پندار گرا همراه با سقراط ناظر بر زادن افکار شاگردان است.
به نظر پند گرایان ,تربیت باید سببب شکوفائی همه استعداد ها و توانائی های با لقوه شاگردان بشود.
بطور کلی معلم از نظر پند گرایان نقش اصلی و اساسی را در جریان تربیت ایفا کنند.به اعتقاد پند گرایان معلم در رشد و تکامل شخصیت انسان همکار خداون است.
تربیت در نظر پندار گرایان عبارتست از نفوذ انسان رشید,روی انسانی در حال رشد و هدف آن تحقق ذات تربیت شونده و به کمال رساندن اوست. یا به قول ”هرمان هورن“تربیت فرایندی ابدی عالیترین تطابق انسان با خدا ,توسط انسانی است که از نظر روحی و جسمی رشد یافته و فردی آزاد و آگاه باشد. چنین امری در محیط فکری ,عاطفی و ارادی بشر متجلی می گردد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 20 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید