فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد فلسفه اشراق

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد فلسفه اشراق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد فلسفه اشراق


تحقیق در مورد فلسفه اشراق

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه63

 

فهرست مطالب

 

مقدمه

علم اشراقی:

معرفی:

تعاریف سنتی علم:

علم اشراقی و تبار شناسی آن :

شیخ اشراق و علم اشراقی :

علم در حوزه های سنتی ایران مقوله متنوع و گسترده ای است. سده های نخستین اسلامی مصروف کنکاش، مجادلات و پایه گذاری های کلان علمی شد.  حوزه های آموزشی عموما چند منظوره با پرورش علمای جامع الاطراف و مسلط بر اکثر بخش های علمی پایه های ستبر علمی ایران را بنا نهادند.

 توجه شدید به علوم عقلی و نقلی از اختصاصات ایران علمی قرون نخستین بود و دست‌اندازی به حوزه های معتبر بیرونی چون یونان و اسکندریه و البته ایران پیش از اسلام و ترجمه و تالیف متون از زبانهای مختلف دوره ای مدرن و کاملا علمی را در تاریخ ایران بنا نهاد.

شیخ شهاب الدین سهروردی یکی از علما و حکما و بزرگ فلسفی ایران است که با آگاهی و مطالعه در شاخه های متفاوت فکری و بدست آوردن درک صحیح از آنها توانست جنبش خاص فکری خود را با نام فلسفه اشراقی بنیان نهد. فلسفه ای که با بهره گیری از نقاط قوت دیگر ایده های فکری گونه ای التقاطی از علم آسمانی و زمینی را به انسان آن روزگار ارائه کرد.

این مقاله به مسئله علم و کیفیت آن و تعریف عالم از دیدگاه شیخ اشراق پرداخته است. پیش از ورود به بخش اصلی مقاله معرفی مختصری از شیخ اشراق و آثار او و نیز مسئله علم در حوزه های آموزشی گذشته می آید و پس از متن مقاله که همراه با مسائل چندی که پیوسته با مبحث اصلی اند می آید به طور مختصر به علومی که در آثار شیخ اشراق به آنها استناد شده پرداخته می شود و در پایان طی بحث کوتاهی به مسئله تاویل پذیری آثار عرفانی شیخ اشراق که البته مسئله تازه و در حقیقت شاخه ای از علم مدرن

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد فلسفه اشراق

دانلود مقاله همنشینی سینما و فلسفه

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله همنشینی سینما و فلسفه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
سایت خبری سیما فیلم/سید حسام الدین فروزان: حالا با مفهوم تازه ای روبه رو هستیم : Filmosophy. ترکیبی که از دو واژه فیلم و فلسفه ساخته شده است ، در زبان انگلیسی هم ترکیب تازه ای است. نکته ای که با دیدن این ترکیب تازه به ذهن می آید اشاره ضمنی آن به پیوند تفکر فلسفی و مطالعات سینمایی است. شکی نیست که سینما از همان ابتدای پیدایش وامدار اندیشه بوده است . انگاره های فلسفی برمی آیند و فیلم ها با تاثیر مستقیم و غیرمستقیم از آنها ساخته می شوند . پس از گذشت صد سال از عمر سینما این مدیوم به جایگاهی رسیده است که می تواند مستقیما بر جریان های فکری اثر بگذارد و مفاهیم تازه پدید آورد. در دهه های اخیر با تکامل نظریه های فیلم و افزایش ارتباط رشته مطالعات سینمایی ودیگر علوم انسانی روبه رو بوده ایم. ضمن این که در این سال ها بسیاری از محققان رشته های گوناگون علوم انسانی همچون روانشناسی ، جامعه شناسی و زبان شناسی درباره سینما ( به مثابه یک زبان جدید و مدیومی تاثیر گذار ) مطالعه کرده اند. به جرات می توان گفت که هیچ فیلمی نیست که فکری در پس پشت نداشته باشد؛ از فیلم های آنارشیستی و ضد قصه گرفته تا فیلم های خانوادگی ( با دوربین هندی کم ) و حتی فیلم های هرزه نگارانه همه دست کم از یک ایده اولیه نشات گرفته اند.
فیلموسوفی را با این چنین گزاره هایی تعریف کرده اند: فلسفه جدید سینما، دخالتی جسورانه در تئوری فیلم و فلسفه، مطالعه فیلم به مثابه نوع جدید ادراک، فلسفه انطباق پذیر و شاعرانه فیلم و بیانیه ای برای ادراکی نو از سینما. فیلموسوفی مطالعه سینما به مثابه نحوی تفکر است، تلاشی برای به هم آمیختن انگاره های سینمایی قرن بیستم به مثابه اندیشه ( از هوگو مونستربرگ به آنتونن آرتو و سرگئی ایزنشتاین تا جان لوئیس شفر و ژیل دلوز) با تئوری عملی "فیلم اندیشگی".
دانیل فرامپتون نویسنده و فیلمساز انگلیسی به تازگی کتابی با عنوان "فیلموسوفی " منتشر کرده است. او که از سردبیران ژورنال فیلم – فلسفه است در کتابش بحثی را پیش می کشد در باب این که سبک فیلم می تواند بیان کننده اندیشه های شاعرانه باشد . این بیان به واسطه " معنا" ی دراماتیک پیرامون شخصیت ها، فضا ها و حوادث فیلم منتقل می شود. کتاب با بحث درباره فیلمسازان معاصری چون « بلا تار»و «برادران داردن» اثر بهنگامی در مطالعات فیلم و فلسفه به نظر می رسد . اثری که مباحث بسیاری را در میان تماشاگران و فیلمسازان برخواهد انگیخت.
نویسنده در مورد گزینش این نو واژه ( Neology) اشاره می کند که در سال 93 پس از دیدن فیلم " اروپا" از " لارس فون تریه" به این نتیجه می رسد که برای بیان تجربه شخصی اش از دیدن این تصاویر، شاید بهتر باشد واژه ای نو برگزیند که بیانگر تجربه تازه فیلم به مثابه اندیشگی باشد. او می نویسد : « فیلموسوفی واژه چندان دشواری برای دستیابی نیست؛ و به نحوی نیز یادآور جنبش " فیلمولوژی" ( فیلم شناسی) دهه 1920 فرانسه است. در حقیقت باید گفت که چنین نوواژه گزینی ، کاملا متعارف است؛ و نه آنچنان افسار گسیخته و مهار نشده که در گذشته رایج بود. »
از آنجا که مباحث نظری جدید بویژه در حوزه های خاص معمولا با چند سال فاصله به ایران وارد می شوند، این کتاب هم احتمالا به این زودی ها در ایران ترجمه نخواهد شد. اما جالب است که پیش از چاپ این کتاب در انگلستان، در سال 1383 ترجمه بخش هایی از این مباحث ( با استفاده از منابع اینترنتی ) از سوی انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد در قالب کتاب کوچکی منتشر می شود:« فیلموسوفی، مطالعه فیلم به مثابه اندیشگی»، نوشته دانیل فرامپتون، برگردان شهروز یوسفیان. بخش اول مقدمه ای بر فیلموسوفی است و بخش دوم رنگ اندیشگی یا تاویل رنگ از منظر فیلموسوفی . بر روی جلد کتاب اولین نمای فیلم آبی کیشلوفسکی نقش بسته است : یک زرورق در نور آبی رنگ . انتخابی هوشمندانه ، چرا که آبی فیلمی است که به شدت واجد مایه های اندیشمندانه است. مترجم اثر که دانش آموخته سینما است در پیش درآمد کتاب می نویسد : « متن اصلی چنان سرخوشانه مرز میان فلسفه و سینما را در می نوردد که گویی شعر در گستره زبان؛ گاه فلسفه، گاه سینما... و گاه جوششی از میانه همزادگی آنها؛ و آن هم در سیمای نوواژه هایی شاعرانه، همچون: فیلموسوفی! »
در شرایطی که ما با کمبود منابع تئوریک و کتاب های مرجع بنیادی در مطالعات سینمایی و بعضا فلسفه روبه رو هستیم ، طرح این مباحث حتی در این گستره محدود، همزمان با انتشار منبع اصلی اش جای توجه دارد. فرامپتون معتقد است که فیلموسوفی در حقیقت فیلم را به مثابه پدیداری اندیشمند ( از منظر فهم و احساس فیلم در قبال متن نمایشی و شخصیت های آن ) از نو مفهوم آفرینی می کند. ( صفحه 19) . در اینجا فرم فیلم بیانگر جوهر اندیشه فیلم است، ضمن این که اندیشگی توسط همه فیلم انجام می گیرد. همه فیلم است که اندیشه می کند. فیلموسوفی رویکردی تاویلی به فیلم است از آن رو که هر فیلمی می تواند واجد مایه های اندیشمندانه باشد. این رویکرد ترجمان شاعرانه و فلسفه گونه ای است از : زوم ها، عمق میدان، حرکات آهسته، انتقالات تدوین، حرکات پن دوربین و...آن هم ترجمانی به زبان احساس به نیت پرسشگری و اندیشگی.
نویسنده درباره رابطه فلسفه و فیلم اشاره می کند که هدف این جستار ( فیلموسوفی ) این نیست که فلسفه را نهایت سبک فیلم قلمداد کند یا آن که فیلم کمال موفقیت خود را در فلسفه جست وجو نماید. فلسفه تنها به مثابه رسانه ای است لذتبخش، پویا و شاعرانه، که خیال پیوند با فیلم را دارد؛ و نیز البته از سویی بر آن است تا نقش تاثیرگذار فیلم را ارتقا بخشد. فرامپتون در باب زمینه ها ی به وجود آمدن این بحث می نویسد : « نقطه آغاز پژوهش من، پرسش « سینما چیست؟» نبود؛ بلکه من از همان ابتدا به کنش تاویل فیلم اندیشه می کردم و پی بردم که ، آن زبانی را که من از آن بهره می جویم، برای فیلم نابرازنده است. قصدم آن شد که زبانی بهتر در شرح و تبیین فیلم پیدا نمایم؛ زبانی فرای فن آوری و فرهنگ ( با این حال عمیقا معتقدم هیچ نوع فلسفه نابی برای شرح و توصیف فیلم وجود ندارد؛ همچنان که هر نوع توصیفی، اساسا گونه ای داوری است). آن چنان که " و.ف. پرکینز" در فیلم به عنوان فیلم ( ترجمه عبدالله تربیت، انتشارات اختران) اشاره می کند. مشکل واقعی « دستیابی به آن توصیفاتی است که به قدر کفایت " خاص " و " درک شدنی " هستند تا مفید واقع شوند. » ( صفحه 27)
دی. ان. رادویک از دانشگاه هاروارد درباره کتاب می نویسد: « کتابی به شدت جسورانه. فیلموسوفی نه فلسفه فیلم ارائه می کند و نه این ایده را گسترش می دهد که فیلم چگونه مصالحش را در تفسیر فلسفی شرکت می دهد. دانیل فرامپتون بیشتر به شیوه ای واضح و روشن استدلال می کند که فیلم فلسفه است؛ خودش است، بیان زیبایی شناسانه و فیلسوفانه – مدیومی برای فکر کردن- با همراهی تفکر. با در نظر گرفتن فیلم به مثابه یک " بینش ارگانیک" ، فرامپتون از درس های ژیل دلوز و استنلی کاول چیزهایی برداشت می کند برای ارائه یکی از اصیل ترین فلسفه های فیلم سی سال اخیر. »
جفری نوئل اسمیت استاد معروف دانشگاه لندن و از صاحب نظران مطالعات سینمایی هم در مرور کوتاهی بر کتاب می نویسد: « فیلموسوفی بحث صمیمانه و مجاب کننده ای ارائه می کند در توجه به مواجهه تازه ای با فیلم ؛ بحثی که موضوعات پیش پا افتاده مطالعات سینمایی رایج را کنار می زند و بیننده را به جایگاه مشارکت همدلانه در تجربه فیلم دیدن برمی گرداند. ترسیم رویکردی شاعرانه و فیلسوفانه به فیلم به نحوی کاملا متفاوت با خشکی کسل کننده بیشتر مطالعات سینمایی. شکی در اصالت این کتاب نیست، یا در این حقیقت که نقش عمده ای در فلسفه فیلم دارد. »
نکته ای که می ماند این که اصطلاح فیلموسوفی تنها برگردان واژگانی لغت انگلیسی است و باید برای معادل فارسی درستش فکری کرد. بعید نیست که همین معادل در سال های آینده رایج شود و دیگر فرصتی برای واژه گزینی نباشد. شاید وقت آن رسیده که اهل زبان و متفکران به این مباحث جدید هم توجه کنند. هرچند به نظر می رسد این اصطلاح از آنهایی باشد که ترجمه پذیر نیستند. البته می توان ترکیباتی از قبیل " فیلم اندیشگی " یا " نگاه فلسفی به سینما" را به عنوان معادل آن پیشنهاد کرد.
در ایران از سال ها پیش آثاری در موضوع سینما – فلسفه منتشر شده اند که همگی می توانند به عنوان زمینه های این بحث مطالعه شوند.« ماهیت سینما » از بزرگمهر رفیعا ( امیر کبیر)، «حکمت سینما » از سید مرتضی آوینی (فارابی) و « نشانه شناسی و زیبایی شناسی سینما » اثر یوری لوتمن با ترجمه مسعود اوحدی (سروش) از آثاری هستند که در سال های دور منتشر شده اند. در سال های اخیر هم آثاری اعم از ترجمه و تالیف در این زمینه داشته ایم. برای نمونه می شود به این موارد اشاره کرد:
• تصاویر دنیای خیالی / بابک احمدی ( نشر مرکز)
• اکران اندیشه / پیام یزدانجو
• سینما : گزارشی برای درک، جستاری برای تفکر / یوسف اسحاق پور( نشر فرزان روز)
• نشانه شناسی سینما/ کریستن متز/ ترجمه روبرت صافاریان ( کانون فرهنگی ایثارگران)
• پدیدار شناسی و سینما/ آلن کازه بیه/ ترجمه علاءالدین طباطبایی ( نشر هرمس)
• فلسفه به روایت سینما / کریستوفر فالزون/ ترجمه ناصرالدین علی تقویان ( انتشارات قصیده سرا)
آنچه فلسفه به سینما می دهد
دلوز در مقدمه نسخه انگلیسی کتاب سینما ،۲ مدعی می شود که سینما، تکرار پرشتاب تجربه ای است که قبلاً در تاریخ فلسفه حادث شده است.
دلوز در مقدمه نسخه انگلیسی کتاب سینما ،۲ مدعی می شود که سینما، تکرار پرشتاب تجربه ای است که قبلاً در تاریخ فلسفه حادث شده است. این تلقی از تکرار به یادآورنده مفهوم زیست شناختی «تکرار و ظهور مجدد خصوصیات اجدادی» در بحث تکامل نژادی در علم رشدشناسی است: تکامل فردی پرشتاب، نشان دهنده و ظاهر کننده تکامل انواع است.
به عقیده هاکل، این ظهور و تکرار ویژگی های تباری، عمیقاً خود را در مرحله جنینی نشان می دهد؛ به طوری که می توان مشاهده کرد جنین انسان در حالی که در مقطعی خاص در شرف تکامل به صورت یک دُم است، نهایتاً تغییر شکل داده و به صورت جنین انسان رشد می نماید.
بنابراین و بر مبنای این تمثیل، سینما به عنوان پدیده ای کاملاً نو و بی سابقه در دنیای مدرن، تنها از طریق تکرار و ظهور دوباره روند تکاملی دشواری که قبلاً در ساحتی دیگر حادث شده بود، توسعه و بسط می یابد. اکنون ادعای دلوز این است که سینما، تبار حرکتی را که پیش از این در فلسفه رخ داده بود، دوباره به منصه ظهور می رساند.
حال این پرسش پدید می آید که چرا فلسفه و نه هنرهای بصری یا سایر رشته های دیگر یا حتی تاریخ تمدن به معنای عام، قادر به انجام این کار است؟ چرا سینما می تواند، تبار گذر تاریخی حیات عقلانی را به آشکار کند؟ به بیان دلوز، رشد و تکامل موجود در فلسفه که سینما آن را به نحوی دیگر تکرار می کند، به ذات مفهوم زمان از نظرگاه یونانیان تا دوره کانت، اهتمام داشته است.در حالی که فلسفه قبل از کانت، زمان را برحسب حرکت فهم می کرد، کانت حرکت را تابع زمان نمود. قبل از کانت، عالم برساخته از امور متغیر و اجرام متحرک دانسته می شد و مقدار زمان به نحوه اندازه گیری ما از تغییرات در عالم طبیعت برمی گشت.
بنابراین مفهوم زمان، تابع مقیاس اجرام متحرک بود. به عنوان مثال، در جهان بینی ارسطویی، زمان نسبت به حرکت کلی قوه به فعل، امری ثانوی محسوب می شد. در دیدگاه مسیحیان، نظم ازلی و ابدی در برابر قلمرو امور زمانمند قرار می گرفت؛ ساحتی که زمان بنیاداً به پایان عالم یا مکاشفه و الهام راجع می شد.
همچنین به عقیده دلوز، مفاهیم دوری زمان بر گذر فصول مبتنی بود. در تمام این موارد، زمان تابع حرکتی است که پیشاپیش در جهان مادی تضمن دارد. از سوی دیگر، کانت تفکر جدیدی را درباره زمان به راه انداخت. وی زمان را شرط استعلایی تمام تجارب ما قلمداد کرد. زمان به مثابه امری که با سوژه انسانی امتداد می یابد، فرافکنی می شود و تألیف می یابد، خود ساختار خویش را تعیین می کند؛ به طوری که در وهله نخست، شرط تجربه ما از اجسام متحرک است و برعکس. بنابراین زمان حرکت را مشروط می سازد.اما همان طور که خواهیم دید، دلوز قرائت نامتعارفی از مفهوم زمان از نظر کانت دارد. هدف غایی او این است که دقیقه ای خاص را در جریان فکری کانت بارز سازد؛ دقیقه ای پنهان که نه تنها توسط کانت پی گیری نشد بلکه در اندیشه مابعد کانتی نیز کمتر بدان پرداخته شد؛ به طوری که نتایج چنین امری هم در فلسفه مدرن و هم در قلمرو خارج از آن از جمله در سینما طنین انداز شد.
بحث دلوز این است که ما هنوز به طور کامل بر نتایج حاصل از تلقی سوبژکتیو بودن جریان بی پایان و بی رحم زمان وقوف حاصل نکرده ایم؛ نتایجی که توسط فلسفه استعلایی آشکار شده است.اما این مسئله چه ربطی به سینما دارد؟ و اصولاً ساده ترین تعریفی که می توانیم برای سینما قائل شوم، چیست؟ حداقل می توان گفت که بنیادی ترین واحد سینما، تصویر متحرک است. سینما از تصاویری که حرکت می کنند یا از تصاویر خودمتحرک تشکیل شده است. دلوز با ابتنا بر نظریه «تکرار و ظهور دوباره خصوصیات تباری» خود بیان می دارد که سینما در دو فاز اصلی تکامل یافته است. در فاز نخست، زمان تابع حرکت است.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 18   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله همنشینی سینما و فلسفه

پروژه فلسفه آموزش و پرورش از نگاه روان شناسی. doc

اختصاصی از فی موو پروژه فلسفه آموزش و پرورش از نگاه روان شناسی. doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پروژه فلسفه آموزش و پرورش از نگاه روان شناسی. doc


پروژه فلسفه آموزش و پرورش از نگاه روان شناسی. doc

 

 

 

 

 

 

 

نوع فایل: word

قابل ویرایش 28 صفحه

 

مقدمه:

شاید مسألۀ عمدۀ انسان و در عین حال، همۀ تلاشهای او در میدانهای علم، فلسفه، هنر و حتی دین، برای یافتن پاسخهای قانع کننده به همان سه پرسش است. او هم هر گاه مانند سایر حیوانات، تقریباً ساخته و پرداخته به دنیا می آمد، و دنیا را همچنان که هست، می پذیرفت و با آن می ساخت با مسایلی با پزسشهایی از آن گونه مواجه نمی شد و طبعاً از دین و علم و فلسفه و هنر هم خبری نبود، یعنی کلّاً پدیده ای به نام "فرهنگ" برای انسان مطرح نمی شد. نه کشفی، نه اکتشافی، نه تحقیقی، نه تردیدی، نه مباحثه ای، نه مجادله ای، نه مکاشفه ای، نه قیاسی، نه استقرایی، نه چالشی، نه کنجکاوی، و نه، نه، نه... اما چنین نشده است. آدمی با ضعفهای خاص متولد شده است توأم با این خواست و استعداد که آن ضعفها را به دست خویشتن، از خود بزداید، تواناییهای متعدد و متنوعی را جانشین آنها کند، و در حوزۀ آفرینش، مخلوقی مشخص و ممتاز گردد. به عبارت دیگر، خداوند متعال، انسان را طوری آفریده است که:

-           از ثابت ماندن رنج می برد.

-           می خواهد و می تواند خود را تغییر دهد.

-           می خواهد، می تواند و می کوشد جهان را تغییر دهد.

-           برای موفقیت در آن دو گونه تغییر می تواند خود و جهان یا طبیعت را بکاود، بخوبی یا اندازۀ قابل اطمینان، بشناسد یعنی قانونهای حاکم بر خویشتن و طبیعت (جهان) را کشف کند که بدون شناخت این قانونها، هیچ گونه تغییری امکان ندارد.

-           می تواند اکتشاف و اختراع کند.

-           می تواند بر طبیعت مسلط شود.

-           و سرانجام می تواند زندگی را به کام خویش خوش و مطلوب گرداند یا برعکس، زندگی را بد مزه و تلخ کند. که نوع انتخاب او را "نوع یا چگونگی تربیت" تعیین خواهد کرد.

پس، خوب و بد، مؤثر و بی اثر یا موفق و ناکام شدن عمدتاً، خود انسان تعیین می کند و بر می گزیند. به همین سبب، می توان گفت که انسان تنها آفریدۀ الهی در کیهان است که به "تربیت" یا "آموزش و پرورش" خاص نیاز دارد تا او را راهنمایی و کمک کند که استعدادها و تواناییهای مذکور را در خویشتن، رشد و تکامل بخشد و گسترش دهد که در غیر این صورت، شایستگی ادامۀ زندگی موفق را نخواهد داشت و بزودی مشمول قانون "تنازع بقا" خواهد شد. بدیهی است در این میدان زندگی، اشخاصی و ملتهایی برنده خواهند شد که این حقیقت مهم را دریابند و تربیت یا آموزش و پرورش را امری جدی، ضروری و حیاتی تلقی کنند، و از هیچ گونه سرمایه گذاری در آن، دریغ نورزند.

 

فهرست مطالب:

پیشگفتار

تمدن ماشینی

محتوای آموزش و پرورش

مفهوم آموزش و پرورش (تربیت)

معنا و مفهوم

هدف های تربیت (آموزش و پرورش)

معنای آموزش و پرورش

فلسفه آموزش و پرور ش در رآلیسم

هدف آموزش و پرورش

منابع

 

منابع و مآخذ:

اصول و فلسفه تعلیم و تربیت/ شریعت مداری/ علی/ 1364/ جهاد دانشگاهی

تاریخ اموزش و پرورش قرن بیستم/ کارن ویلیام فریزر/ مترجم: حسن افشار/ 1368/ امیر کبیر

فلسفه اموزش و پرورش/ شعاری نژاد/ علی اکبر/1377/امیر کبیر

فلسفه اموزش و پرورش/ شعاری نژاد/ علی اکبر/1365/امیر کبیر

فلسفه آموزش و پرورش/ اسمیت فیلیپ/ مترجم: سعید بهشتی/ 1377/ طوس

کلیات فلسفه تعلیم و تربیت/ نیک زاد/ محمود/1375/انتشارات کیهان

مسایل اموزش و پرورش/ معیری/ محمد طاهر/1371/امیر کبیر


دانلود با لینک مستقیم


پروژه فلسفه آموزش و پرورش از نگاه روان شناسی. doc

دانلود مقاله فلسفه خلاقیت کودکان

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله فلسفه خلاقیت کودکان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

فلسفه برای کودکان از جمله شاخه های جدید رشته فلسفه محسوب می شود، اما در این شاخه از مباحث پیچیده فلسفی خبری نیست بلکه در واقع آموزشی است برای روشمند کردن تفکر . در این مقاله اهداف و برنامه های فلسفه برای کودکان از سوی رئیس مرکز تحقیقاتی فلسفه برای کودکان آرژانتین بررسی شده است.
" فلسفه برای کودکان " یک برنامه آموزشی است که این امکان را فراهم می آورد تا کودکان و نوجوانان افکار پیچیده خود را شکل دهند. از این رهگذر استدلال، تفکرات انتقادی، خلاقانه و نوعدوستی آنها نیز زیاد می شود. این برنامه نظام مند و تدریجی است که بیشتر برای کار روی کودکان 4 تا 18 ساله طراحی شده است. با در نظر داشتن علایق کودکان و با توجه به این موضوع که آنها را بیشتر تحریک کنند و این مساله با کارهای روش مند به اجرا در می آید. این برنامه به گونه ای طراحی شده است که کنجکاوی و اعجاب کودکان را بر انگیزد. هدف این است که به بالاترین میزان فکر سامان یافته، در مجموعه ای از سئوالات دست پیدا کرد. این برنامه در جوامعی اجرا می شود که اعضای آن جامعه به سختی کار می کنند به منظور این که چیزهای بیشتری بدانند، به علاوه قصد دارند که به معنای جهان و جامعه ای که در آن زندگی می کنند نیز پی ببرند.
یک فیلسوف آمریکایی به نام Mathew lipman ( ماتیو لیپمن ) در سال 1969 فلسفه برای کودکان را به وجود آورد و تاکنون بیش از 50 کشور از سراسر جهان برنامه های او را اجرا کرده اند. هدف این طرح تبدیل کردن کودکان و نوجوانان به فیلسوف های حرفه ای، نبود، بلکه شکل دهی و نگهداری تفکرات و طرز فکر انتقادی . خلاقانه و نوعدوستی آنها بود. این برنامه بر اساس زیر شکل گرفته بود:
تعدادی متون فلسفی به وسیله فیلسوفانی نوشته شده است که هم بطور عملی و هم بصورت نظری روی فلسفه برای کودکان کار می کنند. این متون معرف اساس و پایه مباحث فیلسوفانه اند و با هدف آموزشی نوشته شده اند. ( به این دلیل است که از هیچ یک از متون ادبی صرف استفاده نمی کنیم. به همین علت است که به آنها " قصه و رمان " نمی گوییم. هر چند که ما از استفاده از متون اجتناب می کنیم اما مسلما" از تعدادی از آنها به عنوان ابزاری کمکی برای برخی بحثها که قبلا" صورت گرفته است، استفاده می کنیم. به این جهت در پاره ای از اوقات استفاده از تصاویر، متون ادبی، فیلم یا هر منبع دیگری، مناسب تر به نظر می رسد. کتابهای راهنما برای معلمان که در آن می توانند برنامه های متنوع بحث و گفتگو یا تمرین را بیابند، دستیابی به هدف برنامه ریزی شده را تسهیل می کند. علاوه بر آن اگر این کتابها حاوی تعدادی پیشنهاد باشد، با این نگرش که این برنامه نه تنها فلسفی، است بلکه آموزشی نیز هست، نیازمند تعهدات اخلاقی برای استمرار کار معلمان و ایجاد فرصتهای کلی به وسیله معلمان و مدارس برای دانش آموزان است، که تمام اینها تلاشی مستمر را طلب می کنند. طراحی دقیق برنامه برای معلمان به گونه ای که آنها بتوانند بدون کوچکترین تردیدی، اطمینان داشته باشند کاری که اجرا می شود تنها افکار پیچیده و بحثهای فلسفی را شکل می دهد نه چیزی شبیه به آن مثل بحثهای علمی و مذهبی و گروه درمانی، روش شناسی تربیتی و آموزشی که منجر به تبدیل یک کلاس درس به مجموعه ای از سئوالات می شود.
برنامه آموزشی :
مسائل آموزشی به زبان روز ارائه می شود. برنامه در سطوح مختلف ساخته شده است بدین منظور که با دوره های مختلف سنی هماهنگ باشد. این کار معرف یک نظام زنجیره ای است، به این صورت که یک طرح به صورتی کاملا" عمیق تر در دوره های بالاتر دوباره مورد مطالعه قرار می گیرد و همزمان موضوعات و بحثهای جدید نیز ارائه می شود.
با در نظر داشتن علائق و نیازهای کودکان برنامه زیر که حرکتی مارپیچی دارد طراحی شده است، بدین صورت که طرحها باید هر بار به صورتی عمیق تر مورد بررسی و بازبینی قرار گیرند.
1. اولین دیدگاه که اساسی روش شناختی دارد، این است که برنامه ها باید منجر به بالا رفتن توانایی های ارتباطی، بیانی، مشارکتی و همکاری میان کودکان شوند و مفاهیمی و دروغ شناخته شوند.
2. این روش روی یادگیری زبان متمرکز شده است به همراه اشکال منطقی که در گفتگوهای روزانه بچه ها پنهان است. همچنین روی افزایش آگاهی ژرف نمایی نیز تاکید ویژه ای دارد: ژرف نمایی در گفتگوهای فلسفی، شباهت ها، تفاوت ها و طبقه بندی ها و همچنین تفکر روی تجارت روزانه شخصی.
3. به مجرد این که بچه ها با دانش حقایق چندگانه و فعال ( تغییرات همیشگی و دائم ) آشنا شدند، برای تفکر درباره زبان آماده میشوند. در این مرحله آنها با ساختارهای معنایی و نحوی زبان و چگونگی شناسایی ابهامات گفتاری آشنا می شوند و به مفاهیم فلسفی مثل اتفاق، فضا، جزئی، طبقه، توجه بیشتری داده میشود.
4. دانش آموزان در یک مسیر منطقی قرار می گیرند ، آنها نه تنها وارد مسائل زبان می شوند، بلکه به جزییاتی مانند اخلاقیات و بررسی های اجتماعی نیز توجه می کنند. تمامی این کارها به این صورت اتفاق می افتد که این برنامه تنها بر طبق علائق بچه ها جلو می رود و هیچ منطقی در کار نیست. کار ما در این برنامه مثل کار ماماهاست ( قابله ها ) : بچه ای که قرار است به دنیا بیاید به جای دانش آموزان است نه به جای ما، ( حداقل در این زمان که ما قصد داریم. یک گفتگوی فلسفی را هماهنگ کنیم، به گونه ای همانند بزرگسالان نباید نظر بدهیم بلکه باید سئوالاتی را مطرح کنیم که به زایش فکری دانش آموزان کمک کند. دلیل اصلی برای داشتن منطق صوری در برنامه آموزشی این است که به دانش آموزان کمک شود تا به این مساله پی ببرند که میتوانند به صورتی کاملا" سازمان یافته و منظم درباره افکار خود فکر کنند. منطق صوری شامل معیاری است که در آن یک شخص میتواند میان استدلال منطقی و غیر منطقی تفاوت قائل شود و آنها را از یکدیگر تشخیص دهد و از نظر دیگر این یک موضوع مهم میان تمامی علوم است، چرا که آموزش تفکر به عنوان راهی برای ارتقای افکار به کار برده می شود. در این مرحله از میان انواع موقعیت ها و شناسایی کاربردهایی که نحوه استفاده از آن را نشان می دهند، شناخت قوانین منطق صوری مورد توجه قرار گرفته است. از آنجایی که کوکان از قبل با زبان مادری شان آشنایند، منطق صوری مورد استفاده برای این منظور منطق قیاسی است که ویژگی های اصلی آن از این قرار است: یکپارچگی یا فقدان تناقضات، نتایج منطقی ، مطابقت با قوانین، اجازه برای رفتن از یک خط به دیگر خط ها و پیوستگی و انجام یا مسیری که در آن تمامی قوانین با یکدیگر مطابق باشند و در کل نظام مند و منسجم عمل کنند، به دلیل کاربرد محدود این نوع از منطق، تمرکز روی یک دلیل خوب همیشه ثمربخش بوده است، بنابراین منطق غیر رسمی ارائه می شود تا این اجازه را بدهد که افکار یک شخص در ارتباط با حرکات و ارتباطات مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. این مساله هیچ قانونی را معرفی نمی کند، علاوه بر آن روی جستجو برای دلایل خوب و مناسب در یک موقعیت خاص پافشاری دارد و دلایلی را که ارائه شده اند مورد ارزیابی قرار می دهد. این کار به بچه ها انصاف، عدالت، بی طرفی و احترام به مردم را آموزش می دهد، نخستین هدف آن است که به اعضای مجموعه تحقیق کمک شود تا از راهکارهایی استفاده کنند که در عمل بازتاب افکار خود را در زندگی شان ببینند. محور اصلی این آموزش ، ارائه روند تحقیق و به کار انداختن ارزشیابی دلایل و منطق هاست. با این روند این گونه پنداشته می شود که این تحقیق در یک مسیر عرضی حرکت کند و زمینه تحقیق های اخلاقی و اجتماعی فراهم می شود.
5. تاکید روی شدت یافتن بحثهای تخصصی فلسفی مانند تحقیقات مربوط به اخلاقیات، زیبایی شناسی ماوراء الطبیعه .
هر بخش از برنامه ، متون مربوط به دانش آموزان و وسائل اضافی برای معلمان یک موضوع گروهی است که بتدریج به گروههای کلاسی معرفی می شود. هر چند این بخشها سئوالات درجه بندی شده بر حسب مشکل یا آسان بودن سئوال دارند، هیچکدام از بخشهای برنامه به یکدیگر ارتباطی ندارد و می توانند در طول یک یا دو سال برای همان گروه کلاسی خاص، اجرا شوند. هدف اصلی هر کتاب در این برنامه آن است که اصولی را به خواننده معرفی کند تا با استفاده از آنها قادر باشد از افکار خود آگاه شود و چگونگی تاثیر افکار دیگران را روی زندگی خود بداند. بنابراین کتاب نقطه آغازی برای گفتگوها و بحثهای فلسفی است. در صفحات ذیل برنامه ای که برای فلسفه بچه ها تنظیم شده، با جزییاتی مرتبط با متون، کتاب راهنمای معلمان، مسائل مربوطه و اطلاعاتی در زمینه سطوح مدارس آورده شده است.
نگرشی به ابزارهای گفتگوهای فلسفی :
از آنجا که هدف فلسفه برای کودکان تولید رفتارهای فلسفی در آنهاست تا آنها بتوانند آمادگی قابل قبول در بیانات کلامی داشته باشند، مناسبترین روش شناسی تربیتی و آموزشی، بحثهای فلسفی است. با وجود منابع مختلف، شروع کردن از پایه مکالمه و دیالوگ بهترین راه است. چرا که کلاسهای گفتگو و بحث آزاد مناسب ترین محیط برای بچه هاست تا با افکار یکدیگر آشنا شوند. ادب گوش دادن به صحبتهای طرف مقابل را فرا گیرند و بر احساس نادرست خود که آنچه را که می خواهند بگویند نامعقول و نابجاست، فائق آیند به گونه ای که تجربه ای که از دیگران به دست می آورند برای آنها همانند یک درس باشد.
تغییر شکل یک کلاس به جلسه پرسش و پاسخ امری ضروری به نظر میرسد، زیرا بچه ها را بر می انگیزد تا در سطحی بالاتر از آنچه به تنهایی انجام می دادند. فکر و عمل کنند. یک جلسه پرسش و پاسخ واقعی بر مبنای احترام متقابل شکل می گیرد و بطور معمول اعضای آن داوطلبانه به دنبال قبول مسوولیت می روند.
با گفتگوها و بحثهای فلسفی در جلسه پرسش و پاسخ، ممکن است که کودکان به نتایج خاص خودشان دست یابند. فلسفه روی یک منطق محکم پافشاری دارد، اما تنها بعنوان وسیله ای که منجر به تفکر کار او و موثر شود نه به معنی دستیابی به یک تطابق کلی میان تمام نظرات. این برنامه روی روند گفتگو تاکید دارد نه روی رسیدن به یک نتیجه خاص ( روند کار با ارزش است، نه محصول آن ). با این که هیچ موضوع فلسفی آموزش داده نشده است، معلم باید از راههای فلسفی معمولی و عادی برای فک کردن و سئوال کردن استفاده کند. بتدریج دانش آموزان پی می برند که بحثهای فلسفی الگوهای متفاوتی از بحثهای دیگر دارند. آنها می فهمند که می توانند نظرها، تجربه ها و دیدگاههای خود را با یکدیگر رد و بدل کنند. آنها یاد می گیرند که به آرای دیگران احترام بگذارند و اهمیت این موضوع را که باید برای پیشنهادهای خود دلیل بیاورند، در می یابند.

 

پرورش خلاقیت درکودکان
فلسفه برای کودکان و نوجوانان چیست؟
در اواخر سالهای 1960، زمانیکه متیو لیپمن در دانشگاه کلمبیا واقع در نیویورک در رشته فلسفه مشغول تدریس بود متوجه شد که دانشجویانش فاقد قدرت استدلال و قدرت تمیز و داوری هستند و همچنین متوجه شد که برای اینکه قدرت تفکر این دانشجویان بطور قابل ملاحظه ای تقویت شود، دیگر بسیار دیر شده بود . او به این فکر افتادم که این کار می بایست در دوران کودکی انجام میگرفت. باید وقتی کودکان و نوجوانان در سن یازده یا دوازدسالگی بودند، یکسری دوره های درسی در خصوص تفکر انتقادی یا حل مساله می گذارندند . اما برای تهیة موضوعی قابل فهم و مورد پسند کودکان و نوجوانان، بایستی متون درسی بصورت داستان نوشته می شد , داستانی دربارة منطق اکتشافی کودکان. اما این کار نیز باید با دقت و ظرافت بسیار انجام می گرفت . این داستان ها باید راجع به فلسفة مورد اکتشاف کودکان می بود.

 

 

 


از اینرو لیپمن کتاب کشف هری استوتلمیر1 را نوشت. در سال 1970 این کتاب به آزمایش گذاشته شدو بنظر می رسید بخوبی کارگر افتاده است. در پی آن برای معلمان یک کتاب راهنما که شامل صدها تمرین فلسفی بود , نوشته شد. آن کتاب هم بخوبی نتیجه بخش بود. پس از چند سال , کتاب لیزا2 که منحصراً مربوط به اخلاقیات بود و کتاب تکملة کتاب هری بود و به کودکانی اختصاص داشت که اندکی بزرگتر بودند نوشته شد. کتاب های بیشتر و بیشتری نوشته شد که هر کدام ویژة سطوح سنی خاصی بود. این کتابها بهمراه کتابهای راهنمای کمک آموزیشان بودند.همچنین مجموعه متنوعی از کتابهای نظری تألیف و منتشر شد.
استخوانبندی برنامة «فلسفه برای کودکان و نوجوانان» P4C به تدریج در دانشگاه مونتکلیر شکل گرفت و یا علاوه بر فراهم آوردن کتابهای درسی متحد الشکل (داستان های فلسفی برای کودکان)، طرح آموزشی واحدی پیدا کرد که در آن دانش آموزان سطوح مختلف با قرائت بخشی از داستان با صدای بلند , کلاس را آغاز می کنند. به این نحو که، بچه‌های یک کلاس، بهمراه معلمشان حلقه‌وار دور هم می‌نشینند و رودر روی هم با یکدیگر به مباحثه می‌پردازند(که این حلقه همان حلقة کندوکاو3 است). شاگردان، قسمت تعیین شدة کتاب را با صدای بلند می‌خوانند، البته نه بیشتر از یک پاراگراف در هر بار (توزیع یکسان وقت هم در میان کودکان نباید فراموش شود که پیامدها و استلزامات دموکراتیکی بهمراه دارد). وقتی قرائت یک پاراگراف تمام شد، معلم با این پرسشها شروع می‌کند:
آیا در این متن چیز مبهمی برای شما وجود دارد؟ آیا می‌توانید احساس خودتان را در قالب یک پرسش بیان کنید؟ سپس معلم پرسش هر دانش‌آموز را بر روی تخته سیاه می‌نویسد و نام دانش‌آموز را بهمراه شمارة صفحه و شمارة سطرِ مورد بحث در کنار آن یادداشت می‌کند. پس از آن می‌پرسد چه کسی می‌خواهد بحث را آغاز کند. دست‌ها بالا می‌رود و معلم یکی از دانش‌آموزان را انتخاب می‌کند تا در بارة پرسشها نوشته شده بر روی تخته بحث را شروع کند. در لحظة مناسب، معلم ممکن است تمرینی را در خصوص آن موضوع خاص از کتاب کمک آموزشی مطرح کند. فرض کنید که پرسش چیزی شبیه به این است: «آیا هری و بیل دوست هم هستند؟» بزودی کودکان شروع به درک این نکته خواهند کرد که مفهوم دوستی، مبهم یا دو پهلو است یا هر دو ایراد را دارد و بدین ترتیب معلم می‌تواند بحثی را در زمینه ماهیت «دوستی» مطرح کند. (به طور حتم، استلزامات اخلاقیِ رابطة دوستی توسط دانش‌آموزان مورد توجه قرار می‌گیرد). بدین طریق، کودکان با مفهوم دوستی آشنا و درگیر می‌شوند و پیشرفت کار می‌تواند آنها را نه تنها در فلسفه بلکه در تمامی مطالعاتی که در آنها با مفاهیمی سرو کار دارند کمک کند. این روشی است که فکر آنها را برمی‌انگیزد و تا زمانیکه قابلیت نقادی و خود انتقادی را در آنها پدید نیاورد، آرام نمی‌گیرد و این به نوبة خود آنها را به «خود-اصلاحی» سوق می‌دهد.
اگر معلم بطرز مناسبی آموزش دیده و آماده باشد، کودکان احساس می‌کنند که در زمان اجرای این برنامه در خانه هستند و معمولاً آنقدر از آن لذّت می‌برند که در پایان کلاس، اتمام کلاس برایشان ناگوار جلوه می‌کند. این امر بدین دلیل است که این برنامه، آنها را ترغیب می‌کند تا خودشان برای خودشان فکر ‌کنند و ترجیحاً اجازه ندهند که دیگران بجای آنها و برای آنها فکر کنند. همچنین کودکان دوست دارند که بتوانند افکار خود را به دیگران ابراز دارند و اگر لازم باشد از استدلال خود دفاع کنند و به یکدیگر کمک کنند تا از استلزامات و پیامدهای مفروضاتشان مطلع شوند.
پیدایش و تکمیل این برنامه
پیدایش «فلسفه برای کودکان و نوجوانان» از بدون مقدمه نبوده است. این برنامه بر اساس رهنمودهای جان دیویی و مربی روسی لیو ویگوتسکی4 بوجود آمده است که بر ضرورت تعلیم تفکر و تأمل و نفی آموزشِ صرفِ «حفظ کردن» تأکید می کردند. برای کودکان کافی نیست که فقط آنچه را که به آنها گفته می شود به حافظه سپرده و سپس بیاد بیاوردند، بلکه آنها باید موضوع مورد نظر را آزموده و تجزیه تحلیل کنند. درست همان طورکه فرایند تفکر، پردازش اموری است که کودکان دربارة جهان و از طریق حواسشان یاد میگیرند، آنها نیز باید دربارة آنچه در مدرسه یاد می گیرند، بیاندیشند. حفظ کردن مطالب، یک مهارت فکری کم ارزش و سطح پایینی است؛ به کودکان باید مفهوم سازی، داوری و تمیز امور از همدیگر، استدلال و اموری از این قبیل را یاد داد.

 

 

 

آزمایشی کوچک اما فشرده که بواسطة این طرح به عمل آمد، نشان داد که امکان آن وجود دارد به کودکان استدلال قیاسی و اصلاح شده ای را یاد داد، بدون اینکه این کار "آموزش برای امتحان"5 باشد. این آزمایش نشان داد که با ارائة این برنامه میتوان به آنها یاد داد تا در مسائل مربوط به استدلالهای صوری، 27 هفته سن هوشی بالاتری داشته باشند. و آزمایش های بعدی نشان داد که این اختلاف سن یا ضریب هوشی پس از بیست سال نیز حفظ می شود.
ارائه ی تعریف برای خلاقیت مشکل است، ادبیات مربوط به خلاقیت شامل تعاریف چندگانه ای است و نشان دهنده این است که یک تعریف عام برای خلاقیت وجود ندارد. خلاقیت از ابعاد متفاوتی بررسی شده است. گاهی اوقات، فقط محصول (آنچه تولید شده است) مورد تأکید قرار می گیرد، ولی فرایند خلاقیت (محصول چطور تولید شده است) نیز باید در نظر گرفته شود. به علاوه، خصوصیات شخصی( ویژگیهای شخصیتی و تواناییهای ذهنی) (اجزایی از محیط اجتماعی که بر تولید خلاق اثر می گذارد) نیز در بعضی از تعاریف خلاقیت وجود دارند. هارینگتون، یکی از نظریه پردازان خلاقیت، معتقد است خلاقیت محصول فرد واحد، در یک زمان واحد و در جای خاصی نیست بلکه عبارت است از یک زیست بوم (اکوسیستم) که همه ی اعضاء و همه جنبه های محیطی آن در حال تعاملند.
چند تن از نظریه پردازان معروف خلاقیت تعاریف زیر را ارائه می دهند. (اگر چه نمی توان هیچ یک از این تعاریف را تعریف عام، جامع و مانع دانست.)
خلاقیت تولید ایده یا محصول نو و مبتکرانه است که در برهه ای از زمان برای خالق یا برای شخص دیگری رضایت بخش باشد. حتی اگر این ایده یا محصول را قبلاً شخصی دیگر کشف کرده باشد و یا آن را نو و مبتکرانه محسوب نکنند، باز خلاقیت وجود دارد. (رنزولی – Renzulli 1986/1973).
یک محصول یا پاسخ در صورتی خلاق است که برای مسأله ای باز، راه حلی جدید و مناسب ارائه دهد (آمابیل – Amabile، 1989).
فرایند خلاق بروز عملی محصولی از یک ارتباط بدیع است که ناشی از بی همتایی فرد خلاق از یک سو و مواد رویدادها افراد و یا شرایط زندگی وی از سوی دیگر است. (راجرز-Rogers، 196)
تفکر خلاق عبارت است از فرایند درک مشکلات ، مسایل ، کمبود اطلاعات و عوامل جا افتاده حدس زدن و فرضیه ساختن در مورد این کمبودها، ارزیابی و آزمون فرضیه ها و حدس ها، اصلاح و ارزیابی مجدد آنها و بالاخره ارائه نتایج (تورنس Torrence 1988)
خلاقیت عبارت است از نگاهی متفاوت به پدیده هایی که سایر مردم نیز آن را می نگرند. (آلبرت رنت گیورکی)
خلاقیت در معنای کامل خود هم تولید ایده را شامل می شودو هم نشان دادن آن را یعنی باعث رخ دادن چیزی شبیه به یک نتیجه می گردد. به منظور تقویت توانایی خلاقیت می باید فکر یا ایده را به صورتی به کار گرفت که تجربه از یک سو و واکنش خود شخص و سایرین از سوی دگیر باعث تقویت عملکرد باشند. همین که خودتان ویا بقیه افراد تلاشهای خلاقانه تان را تحسین کنید، ممکن است خلاق تر شوید. (ندهرمان).
با توجه به تعاریف بالا می توان تعریف ساده تر زیر را برای خلاقیت ارائه داد:

 

خلاقیت یعنی ارتباط چیزها یا آرایی که قبلاً با یکدیگر ارتباطی نداشته اند.
خلاقیت دانش تجربه بینش
اهمیت و ضرورت پرورش خلاقیت چیست؟
اگر در نظر بگیرید که انسان برای ادامه بقا و زندگی نیازهایی دارد و این نیازها به دلیل تغییر دائمی درخواست ها، تمایلات و روشهای زندگی تغییر می کند. از طرفی، شرایط محیطی که انسان در آن زندگی می کند به طور روزمره در تغییر است. اگر انسان بخواهد برای نیازهای متغیر خود در شرایط جدید، از همان راه حل های قدیمی استفاده کند در نهایت روزی فرا می رسد که راه حل های کهنه پاسخگوی شرایط جدید نخواهد بود و در این صورت بقای انسان به مخاطره می افتد و جوامعی که نمی توانند برای مسائل جدید خود راه حلی بیابند محکوم به فنا هستند و از بین خواهند رفت.
خصوصیات افراد خلاق:
افراد خلاق به آنچه خارج از آنها وجود دارد با وسعت نظر نگاه می کنند.
و این امور را با آنچه در درونشان می گذرد ترکیب و یکپارچه می کنند.
هم به خود و هم به دنیای خارج از خود به عنوان منابع اطلاعات احترام می گذراند.
مراحل پنج گانه فرایند خلاقیت در شکل زیر خلاصه شده است:
ارائه مسئله : محرک بیرونی یا محرک درونی
ارزیابی نتیجه: موفقیت ، شکست یا مقداری پیشرفت
اعتبار یابی: آزمایش ایده های ممکن در مقابل اطلاعات و معیارهای واقعی دیگر
آمادگی: جمع آوری اطلاعات یا فعال کردن اطلاعات
ایده یابی: جستجوی حافظه تصور و تخیل و تفکر و اگر برای پیدا کردن راه حل های ممکن
محیط آموزشی و خلاقیت:
متأسفانه در بیشتر برنامه های آموزشی و در اکثر کشورها، شیوه ی کار به شکلی است که با تکیه بر محفوظات و اطلاعات و با ارزشیابی افراد، نه تنها گامی درجهت خلاقیت برداشته نمی شود بلکه مانع آن نیز می شود.
برنامه های آموزشی جاری غالباً بر فرایند های شناختی ساده و حافظه افرادتکیه کرده و به دیگر قدم هایی که در فرایند خلاقیت به آنها اشاره کردیم توجه چندانی نمی شود.
از طرفی مربیانی که با مهارت های خلاقیت مانند روش های تفکر در مورد مسائل و قوانین علمی آشنا هستند می توانند راه های جدید نگرش به مسائل را آموزش دهند. چنین مهات هایی را می توان مستقیماً آموزش داد اما چنان چه این مهارت ها در برنامه های جاری آموزشی ادغام شده باشند البته کارآیی و اثر بیشتری خواهند داشت.
از مهم ترین موانع خلاقیت می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. قضاوت ارزیابی: از مهمترین عواملی که اثر تخریبی شدیدی بر روی یک موضوع ناآشنا و یا ایده جدید دارد، قضاوت زودرس و ارزیابی زود هنگام است. برخی اصطلاحاتی که بلافاصله دربرخورد با ایده های جدید به کار می رود مانع از آن می شود عبارتند از:
نه این عملی نیست
فکر خوبی است اما...
نتیجه ای ندارد
راه های قبلی مطمئن تر است
دوباره سر به هوا شدی
عملی نیست
بهتر است سرت به کار خودت باشد
صبر کن ببینم چه ایرادی دارد
درحقیقت ، قضاوت زود رس نوعی عکس العمل منفی است که باعث می شود فرد از ایده های جدید چشم پوشیده یا از آن دلسرد شود.
اصولاً همه افراد وقتی احساس کنند زیر ذره بین قضاوت ارزیابی هستند افت می کنند و تحقیقات بسیاری نشان داده که افراد در محیط هایی که مداوم مورد ارزیابی قرار می گیرند انگیزه های خود را از دست می دهند.
2. عادات: یکی دیگر از عوامل مهم بازدارنده خلاقیت، عادت های قبلی است ، ما در برخورد با مسائل قبلی در زندگی راه حل هایی را به کار گرفته یا روش هایی را به کار بسته ایم که با موفقیت همراه بوده است و به صورت عادت در آمده است.
عادت ها موجب انعطاف ناپذیری فرد شده، طرز فکر ما را به سوی جمود می کشاند و فرد با نوعی (لجاجت درطرز کار) فقط با همان ابزار قبلی مساله را حل می کند. ضرب المثلی انگلیسی هست که می گوید «وقتی شما فقط چکش داشته باشید همه چیز را میخ می بینید»
3. خود پندار منفی: هر یک از ما تصویری از خودمان درذهن داریم که می تواند مثبت یا منفی باشد. شخصی که از خودش تصویری منفی داشته باشد اعتماد به نفس لازم برای ابراز ایده هایش ندارد. کم رویی نیز که از عوارض این تصور منفی است به شکل دیگر ممکن است مانع بروز خلاقیت در فرد شود.
خانواده و مدرسه نقش مهمی در شکل گیری تصویر درونی افراد دارند. پدران و مادرانی که مدام کلمه «نمیتوانی» را در گوش بچه های خود زمزمه می کنند مرتباً از کارهای آنها ایراد می گیرند یا معلمی که با استبداد به سرکوب ایده های نو دانش آموزان می پردازند، کودک را وا می دارند برای جلب نظر و تأیید دیگران از بیان اندیشه های خود، خودداری کند.
بسیاری افراد از توانایی ها و استعدادهای شگرفی برخوردارند اما همین عدم اعتماد به خود مانع بروز قوای خلاقه آنها می گردد.
4. ترس از شکست: همه ی ایده ها قطعا به جواب نمی رسند واحتمال عدم موفقیت وجود دارد . نکته ی دیگر، تلقی فرد از شکست است. در سرگذشت اکثر افراد خلاق دنیا این ناکامی وجود داشته است اما تلقی آنها از آن چیز دیگری ست آنها به جای کلمه ی «شکست» از «تجربه» نام می برند.
از توماس ادیسون پرسیدند از اینکه «در راه کشف ماده برای فیلامان لامپ دوهزار بار شکست خوردی چه احساسی داری» و او جواب داد «من شکست نخوردم، من فهمیدم دوهزار ماده وجود دارد که به درد ساختن فیلامان لامپ نمی خورد»
شیوه های موجود در پرورش خلاقیت:
بارش فکری
روش ارتباط اجباری
تداعی تصویری
فهرست سوالات
همراهی بی ربط
معکوس سازی مسئله
دیدگاه های گوناگون:
برای حل خلاقانه یک مسئله کودک نیاز دارد که توانایی دیدن آن از نظر گاه های مختلف و ارائه ی راه حل های گوناگون تفکر را داشته باشد. مربیان و والدین در حین حل مسئله به کودکان می آموزند که محیط پیرامون خود را برای به دست آوردن سر نخ ها بیازمایند. این امر به آنها کمک می کند تا بتوانند گنجینه ای از راه حل های ممکن داشته باشند. نقش مربی خلاق نه به نقش معلم در شکل رایج آن شبیه است نه به نقش مشاور، نه پزشک بلکه مداخله ی او در ظریف ترین شکل ممکن است که البته بیشترین تأثیر را در فرایند کشف خلاق کودک دارد.
نقش مربی:
نقش مربی خلاق برای کودک درزمان خلاقیت از هر چیزی مشابه نقش مامایی است که تنها فرایند زایمان را تسهیل می کند که این کار به راحتی با تأمین موارد زیر امکان پذیر است:
ارائه ی انتخاب ها: کودک را در شرایط انتخاب قرار دهید و تنها از طریق توضیح بی طرفانه حق انتخاب هایی که او دارد و نیز آمادگی برای پاسخ به سؤالات، به او در روشن کردن فرایند انتخاب کمک کنید.
انگیختن خلاقیت: با ارتباطات غیر کلامی و کلامی از قبیل ایجاد محیط فیزیکی مناسب و تولید مسائلی که او را به حل آنها بر انگیزد.
مجالسی برای خطا کردن: رفتار و کلام مربی باید القاء کننده ی آن باشدکه کودک آزادی تام برای خطا کردن وتجربه نمودن دارد و این که هر خطا یک تجربه است نه یک شکست.
زمانی برای بازی و تخیل: کار عمده مربی ایجاد زمان – فضاهایی برای خلاقیت است. ایفای نقش می تواند منجر به پرورش تخیل و تجسم در کودکان شود.
موضوع فلسفه و کودک عنوان جدیدی است که در دهه‌های اخیر تحت عنوانهای مختلفی از جمله فلسفه برای کودکان (P4C) ، فلسفه با کودکان (PWC) ، فلسفه و کودک (PAC) و ... به عرصة فرهنگ و فلسفه آمده است. این موضوع دارای دو جنبه است اول در زمینة آموزش و پرورش بطور کلی و دوم در زمینة آموزش فلسفه بطور خاص که البته مورد اول بیشتر مورد نظر است. در این شیوه، آموزش علوم و انجام کار تدریس در مدارس، برابر شیوة آموزش خلاّق و نقاد بصورت تعامل بین شاگرد و معلم پیشنهاد می‌شود که در آن شاگرد حق دارد دربارة هر موضوعی به پرسش و کندوکاو بپردازد و استاد در این کار به او کمک می‌کند. این شیوه سبب می‌شود شاگردان درس را بهتر و عمیقتر درک کنند و به ذهن بسپارند و در حقیقت درس را اجتهادی و نه تقلیدی بیاموزند و در آینده نیز افکار و عقاید مختلف را پس از تحلیل و بررسی و استدلال بپذیرند یا رد کنند.
این روش در عمل ظرافتهای بسیاری دارد که باید به معلمین آموزش داده شود تا بتوانند کودکانی فعال و اجتماعی پرورش دهند. افرادی بینا و هوشمند که پیش از ورود به هر کار آن را عاقلانه بررسی می‌کنند و با تحلیل دقیق وارد آن می‌شوند. در حقیقت می‌توان آموزش فلسفه به کودک را پرورش تفکر در کودک نامید و این آموزش تفکر مزایا و فوائدی دارد که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ ایجاد خودباوری و بالا بردن اعتماد به نفس در کودک
ـ علاقمندی به درس و معلم
ـ اعتقاد به مفید بودن دروس و ایجاد انگیزه برای یادگیری
-بروز استعدادهای پنهان و شکوفایی آن
ـ درک و یادگیری بهتر معلومات
ـ قدرت مقابله با مشکلات
ـ قدرت نقادی و پرورش خلاقیت
ـ کشف کمبودهای معنوی کودک
ـ بروز پرسشهای پنهان کودک
ـ عادت به تفکر فردی و گروهی
ـ تقویت روحیة همکاری
ـ ایجاد رقابت سالم و دوستانه
- استفاده از عقاید دیگران
ـ ایجاد مسئولیت‌پذیری
ـ داشتن انعطاف‌پذیری در زندگی آینده
ـ مقابله با شستشوی مغزی و تبلیغات سوء
ـ ارتقاء سطح قضاوت در کودک از طریق استفاده از ملاکها و معیارها
ـ بوجود آمدن خود تصحیحگری در کودکان
ـ بالا بردن سطح توجه کودک به عقاید و آراء افراد در جامعه
این نتایج به کودک توانایی بیشتر نه فقط برای تحصیل بلکه برای زندگی اجتماعی آیندة او می‌دهد و کودک را دارای قدرت تشخیص و تمیز، قدرت تفکر، قدرت پرسشگری صحیح و مفید، قدرت انتقاد، قدرت استدلال و قدرت خلاقیت و نوآوری بار می‌آورد و استعدادهای خفتة او را بیدار می‌کند و بعلاوه کودک، نکات اخلاقی، فلسفی، دینی و اجتماعی را یاد می‌گیرد.
در میان جانداران، حتی با هوش‌ترین آنها، فکر و آگاهی و استدلال وجود ندارد و این ویژگی فقط در انسان نهاده شده که متأسفانه برخی از آن استفاده نمی‌کنند. بیشتر مردم علیرغم ظاهر انسانی خود ماشینهایی هستند که طبق غریزه برنامه‌ریزی و کوک اولیه خلقت خود رفتار و زندگی می‌کنند و برای خود تصمیم می‌گیرند. برخلاف آنچه بیشتر مردم تصور می‌کنند اغلب مردم کارهای خود را کمتر با تفکر و اندیشه و تحلیل منطقی انجام می‌‌دهند و کمتر اتفاق می‌افتد که در برابر هر برنامه، اقدام یا عمل خود «چرا» بگذارند و این نوعی ماشینی عمل کردن است که انسان را در یک چارچوب خشک نگه می‌دارد و از رشد و شکوفایی باز می‌دارد.
پرسش از ماهیت هرکار طراوتی به روح انسان می‌دهد و او را به تفکر وامی‌دارد. این تفکر انسان را به نوعی آزادی و آزادگی و انصاف و دوری از تعصب می‌کشاند و به او استدلال در اندیشه می‌دهد تا بتواند بایسته‌های زندگی و اطراف خود را با ابزار تفکر و استدلال درک کند نه از روی عادت، تقلید، تعصب یا غریزه‌های اولیه حیوانی و خلاصه ماشین‌وار. اما بهتر است که اساس کار منطقی اندیشیدن از زمان کودکی و دوران آموزش اولیه باشد نه در بزرگسالی که نهادهای درونی انسان شکل گرفته و عادات و ملکات بر انسان حکومت می‌کند.
انسانی که با این روش عادت کند نه در کودکی و نه در جوانی دنبال هوسها نمی‌رود و زود شکار افکار و اهداف و ایدئولوژیهای مضر نمی‌شود و با چراغ تفکر و استدلال راه مستقل خود را طی می‌کند و در عمل یک شهروند خوب، یک دانش آموختة مجتهد و مبتکر و در زندگی داخلی همسر و مربی خوبی خواهد بود.
در این کار ظریف و پیچیده، گام اول و مهم آنست که کودک به تفکر و پرسش فلسفی عادت کند و پدیده‌های اطراف خود را به دیدة تدبر بنگرد و برای هرچیز در جستجوی علت و اسبابی باشد. گام بعدی بهره‌گیری از این عادت برای یافتن پاسخ به پرسشهای اصلی هر انسان است. سؤالاتی از قبیل اینکه «از کجا آمده‌ام»، «چرا آمده‌ام»، «به کجا می‌روم»، «چگونه باید زندگی کنم» و ... که این پرسشها استخوانبندی اصلی فلسفه است و در آن ارکان ایمان دینی و اعتقاد به خدا و توحید و معاد و بعثت انبیاء و دیگر امور اعتقادی شکل می‌گیرد.
هر کودک از سنین پایین با پدیده‌های طبیعی اطراف خود آشنا می‌شود و در ذهنش پرسشهایی شکل می‌گیرد که فلسفی است و برای آن به پاسخ نیازمند است و اگر به او پاسخ داده نشود این احساس فطری سرکوب می‌شود و گاه پیامدهای ناشایست به بار می‌آورد. توجه به این نکته لازم است که فلسفه‌ای که به مدرسة کودکان می‌رود جدای از فلسفه‌ای است که فلاسفه آن را از عامه دورنگه می‌داشتند. اصولاً فلسفه سطوح مختلفی دارد، پاره‌ای از مسائل آن برای عامه مردم قابل فهم است مثلاً اصول دین از مسائل فلسفی هستند که مردم باید آن را با استدلال و بدون تقلید و تعبد بیاموزند و حتی تقلید در آن ممنوع است. بنابراین نباید عامه مردم را دست کم گرفت و آنها را از تمام اقسام مسائل فلسفی محروم کرد. اما مسائل پیچیده‌ای هم در فلسفه هست که ممکن است برخی از مدعیان فلسفه نیز از درک و فهم دقیق آن عاجز باشند. به هر حال آموختن آن بخش از فلسفه که برای زندگی انسان مفید باشد ضروری است.
به پرورش ذهن کودک از زاویة دیگری نیز می‌شود نگاه کرد و آن حق ذاتی کودک برای سؤال کردن و کنجکاوی برای درک مطلب است. به عبارت دیگر اولیاء و مربیان کودک موظفند به این حق طبیعی کودک پاسخ مناسب دهند و به وی به چشم یک دانشجوی فلسفه نگاه کنند و سعی کنند او را کودکی قادر به تفکر و خلاق بار بیاورند و از سؤال و استدلال او جلوگیری نکنند و این را بدانند که سؤال هم حق معلم است و هم شاگرد و بیشتر حق شاگرد است تا معلم. در هر حال در فرایند رشد کودک مربیان می‌توانند با استفاده از فعالیتهای خاص، روش معین و ویژگی‌های فکری فیلسوفان به آموزش فلسفه به کودکان و نوجوانان بپردازند.
خلاقیت ، شکل کنترل شده یا محدود شده ای از تخیل است . خلاقیت ها ی افراد نه تنها برای زیبایی ظاهری ، بلکه به خاطر نتایج نهایی که در بر دارد به کار برده میشود . این نتیجه نهایی معمولاً شکلی به خود می گیرد که دیگران نیز می توانند آن را ببینند . خلاقیت ممکن است خلق یک نقاشی ، یک لباس ، یک قطعه کوچک موسیقی یا پختن یک غذای جدید باشد . به واسطه خلاقیت ، شخص می تواند به پیشرفتهای انسانی خود بیافزاید ، همچنین افرادی که دارای قوه تخیل زیادی هستند نسبت به کسانی که فاقد خلاقیت هستند ، معمولاً به پیشرفتهای بیشتری در زندگی نائل می شوند . خلاقیت حتی در سنین کودکی نیز خود را نشان می دهد.
خلاقیت حتی در سن کودکی نیز خود را نشان می دهد . اغلب خانواده ها شاید با این نوع پدیده ها در رفتار ،کردار و گفتار کودکان خود مواجه شوند . برخی از آنان یا بی توجه هستند و یا کم توجه ؛ با این حال آن دسته از والدین که به کوچکترین رفتارهای کودکان خود توجه دارند ، می توانند با به کارگیری توصیه های 12 گانه پرورش خلاقیت ، کودکان خود را به مرحله خود شکوفایی سوق دهند ،البته به کار گیری این روش آنچنان هم ساده نیست . داشتن صبر و حوصله از یک سو و نکته سنجی دررفتار کودکان می تواند آینده درخشانی را برای کودک شما رقم بزند .
شیوه افزایش خلاقیت در کودکان
* برای ایجاد سؤالات تازه در ذهن کودکتان ، او را راهنمایی کنید . آموزش به کودک باید طوری باشد که او را به طرف پرسشهای تازه هدایت کند . معلم باید هنگام جواب دادن به سؤالات کودک ، او را به سمت مهارتهای جدید سوق دهد و از به کار بردن کلماتی مانند بله،خیر،هرگز و امثال آن دوری کند . این نوع جوابها نمی تواند ارتباط کاملی بین سؤالات کودک و معلومات قبلی او برقرار کند.
* حسن کنجکاوی در کودکان را پرورش دهید . برای این امر، هیچ چیز مثل پاسخهای صحیح و مناسب به پرسشهای او موثر نیست . سؤال ، در واقع انعکاس از ذهن تشنه ای است که می خواهد با دریافت جواب از فردی که بهتر از او می داند خود را سیراب کند ، اگر چه احتیاج ، باید فوراً برآورده شود اما کمی مکث بین سؤال و جواب ، غالباً می تواند افکار و ایده ای مفید جهت مباحثه و گفتگو به بار آورد .
* والدین و مربیان ، نه تنها باید درباره امور مربوط به کودک ، بلکه درباره امور خانه و مدرسه نیز از او نظر خواهی کنند و عقاید او را مانند عقاید بزرگسالان در حضور خود ، به بحث و گفتگو بگذارند .
* به عقاید جدید و تازه کودکتان احترام بگذارید . کودکانی که به نوعی خلاقیت آنها برانگیخته شده ، روابط و مفاهیم را درک می کنند . لذا والدین و مربیان آنها ممکن است به آنها توجه نداشته باشند و حتی گاهی او عقاید خود را چنان مطرح کند که بزرگسالان قادر به ارزشیابی وجایگزینی آنها نباشند ، تشویق کودکان به ابرازعقاید جدید ، می تواند در رشد خلاقیت آنها موثر واقع شود .
* از مراقبتها و دخالتهای بیش از حد در زندگی کودکان اجتناب کنید . یکی از ویژگیهای انسان خلاق این است که تواناییش را خودش به کارمی اندازد . وظیفه والدین و مربیان این است که این قابلیت را در او زنده نگاه دارند و به کودکان اجازه دهند بعضی اوقات مطابق سلیقه خود اشیاء را کشف کنند . مراقبتها و دخالتهای زیاد از حد بزرگسالان در زندگی و رفتارهای کودکان ، قابلیت یادگیری مبتکرانه آنها را تضعیف می کند .
* از کودکان بخواهید که اشیاء و امور نیمه تمام را تکمیل کنند ؛ از کودکان تقاضا کنید تا جملات نا تمام و داستانهای نا کامل ، تصاویر و نقاشی های نیمه تمام و حتی اشیاء ناقص را کامل نمایند . برای اواسباب بازی هایی بخرید که خودش بتواند آنها را به یکدیگر متصل کند و با آنها مدلهای مختلف خلق کند .
* اجازه دهید اشیا را از نزدیک لمس کنند. علاوه بر مشاهده اشیا لازم است کودک آنها را لمس نماید ، زیرا مشاهده شیء به تنهای کنجکاوی کودک را ارضا نمی کند ، کودکانی که از لمس کردن اشیا محروم می شوند توانایی لازم جهت کشف و اختراع را از دست می دهند . مشاهده همراه با لمس اشیا ، آنها را در بازی های خیالی ، اختراعات و پاسخ گویی به آزمونهای خلاقیت یاری می دهد . به کودکان اجازه دهید وسایل بی خطر خانه را لمس نمایند . خصوصا کودکان بیرون کشیدن وسایل آشپزخانه از داخل کابینتها و بازی با کاسه و قابلمه و بشقابها را بسیار دوست دارند .
* برای کودکان همیشه یک مارک خاص آدامس ، بستنی یا چیزهای مورد علاقه را نخرید. کودکان را تشویق کنید در خرید خوراکی و پوشاک ، مدل های مختلفی را امتحان کنند و از خرید کالاهای تکراری و یکسان اجتناب کنید .
* کودک را همیشه از یک مسیر خاص به خانه نبرید . زمانی که با او بیرون می روید ، هنگام برگشتن به خانه به او توضیح دهید که می خواهید از یک راه جدید به خانه بروید. او از این طریق در می یابد برای رسیدن به یک هدف راه های مختلفی وجود دارد .
* در مورد کاربردهای مختلف یک وسیله خاص از کودکان سؤال کنید . کاربرد ابزارها و وسایل مختلفی که را در خانه دارید ، برای کودک شرح دهید و از او بپرسید: به نظر تو این وسیله چه کاربردهای دیگری می تواند داشته باشد . به این طریق شما ذهن کودک را مستعد می کنید .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 46  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فلسفه خلاقیت کودکان