فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پاورپوینت درباره فلسفه آموزش وپرورش

اختصاصی از فی موو پاورپوینت درباره فلسفه آموزش وپرورش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت درباره فلسفه آموزش وپرورش


پاورپوینت درباره فلسفه آموزش وپرورش

فرمت فایل :power point( قابل ویرایش) تعداد اسلاید: 146 اسلاید

 

 

 

 

 

 

 

 

    در این درس (فلسفه آموزش وپرورش)تعریف فلسفه -معنی ومفهوم تربیت- مفهوم فلسفه تربیت - پندار گرائی وتربیت-واقع گرائی وتربیت-ماده گرائی وتربیت-عمل گرائی وتربیت-اسلام وتربیت، با استفاده از روشهای مختلف تدریس برای دانشجویان در ساعــات معین وبرنامه ریزی شده تدریس می شود.

هدف کلی:دانشجویان رشته علوم تربیتی با گذراندن این درس با مفاهیم فلسفه ،معنی ومفهوم تربیت،مفهوم فلسفه تربیت وهمچنین با مکاتب مختلف فلسفی آشنا شده وآنرا فرا می گیرند.

 

اهداف جزئی :دانشجویان باید بتوانند :

  1. فلسفه را تعریف نمایند
  2. معنی ومفهوم تربیت را بیان نمایند
  3. فلسفه تربیت را تعریف کنند
  4. مکاتب مختلف فلسفی را با پیروان آن مکاتب و مشخصات ودیدگاههای آن مکتبها را توضیح دهند.
  5. نظر اسلام را در مورد تربیت بیان نمایند.

دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت درباره فلسفه آموزش وپرورش

نمونه سوال منطق دهم انسانی

اختصاصی از فی موو نمونه سوال منطق دهم انسانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

نمونه سوال منطق دهم انسانی


نمونه سوال منطق دهم انسانی

نمونه سوال منطق دهم انسانی

4صفحه نمونه سوال

با نازلترین قیمت نسبت به دیگر سایتها

 


دانلود با لینک مستقیم


نمونه سوال منطق دهم انسانی

دانلود مقاله کامل درباره فلسفه وینگشتاین

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله کامل درباره فلسفه وینگشتاین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره فلسفه وینگشتاین


دانلود مقاله کامل درباره فلسفه وینگشتاین

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :285

 

بخشی از متن مقاله

درآمدی بر فصل اول

لودویک ویتگنشتاین یکی از مهمترین فیلسوفان تحلیلی قرن بیستم است که بواسطه دو اثر مهم فلسفی‌اش- رساله منطقی- فلسفی و پژوهشهای فلسفی- مسیر و جهت فلسفه تحلیلی را تحت تأثیر قرار داد.  او را باید نقطه عطفی در تاریخ تفکر فلسفی و همچنین هم تراز فلاسفه‌ای چون دکارت، کانت، هایدگر و . . . به حساب آورد که انقلاب و چرخش زبانی را ایجاد کرده است. در طول تاریخ تفکر فلسفی می‌توان کسانی را مشاهده کرد که آغازگر یک انقلاب و تحول فکری بوده اند. شاید بتوان گفت سوفسطائیان اولین انقلابیون تاریخ فلسفی هستند. که موضوع پژوهش فلسفی را از عالم و طبیعت به پژوهش درباره خودشان تغییر دارند و یا می‌توان به کانت اشاره کرد که با آراء و عقاید خود توجه متفکران را از متعلق شناسایی به سوی فاعل شناسایی و تواناییها و محدودیتهای ذهن آن معطوف ساخت تغییر و تحول مهم و قابل ملاحظة دیگر توسط هایدگر ایجاد می‌شود، فلسفه که از زمان دکارت همواره دل مشغول این سؤال بوده است که دانش چیست و به چه چیزی ممکن است شناخت پیدا کنیم؟ با ظهور هایدگر دیگر این سؤالات محور دل مشغولی‌های فلسفه قرار نمی‌گیرد و در عوض به مسأله مهم و اساسی «هتسی یا بودن» پرداخته می‌شود. به طور کلی می‌توان گفت که در هر دوره، مسئله‌ای در محور و مرکز توجه قرار گرفته است گاه طبیعت و عالم هستی، گاه انسان و ذهن او و تواناییها و محدودیتهای آن و گاه خود  هستی و وجود مطرح بوده‌اند. اما آنچه که در فلسفه ویتگنشتاین به عنوان مسئله محوری فلسفه وی مطرح است مسئله زبان است و او را باید از این جهت نقطه عطفی در تاریخ فلسفه دانست که آراء و عقایدش نقطه عزیمت تأمل فلسفی از بررسی و تحلیل «ماهیت شناخت و مفاهیم ذهن آدمی» به سوی تحلیل «زبان» است. این تحلیل زبانی را می‌توان در آرای فلاسفة تحلیل زبانی معاصر مشاهده کرد فلاسفه‌ای چون راسل- کارناپ، آیر، رایل و . . . . سعی کردند تا مباحث فلسفی را در مقوله مباحث زبان شناختی جای دهند اما ذکر یک نکته بسیار حائز اهمیت است: مراد ویتگنشتاین از تحلیل زبانی چیست آیا او به دنبال همان تحلیل مورد نظر تجربه گرایان کلاسیک است که تصورات و ایده‌ها را تجزیه و تحلیل می‌کردند تا به انطباعات حسی آنها برسند و یا اینکه تحلیل مورد نظر او همان تحلیل کانتی است که تحلیل مفاهیم و کلیات ذهنی بود. در حقیقت تحلیل زبانی مورد نظر او نه همچون تجربه گرایان کلاسیک تحلیل تصورات و ایده‌ها است و نه تحلیل مفاهیم و کلیات ذهنی. بلکه مراد وی از تحلیل، تحلیل گزاره‌ها است . زیرا به نظر ویتگشتاین گزاره‌های زبان ما یک ساخت و صورت منطقی دارند که در اغلب جملات این صورت در وارء صورت دستوری ظاهری پنهان گشته است و همین عدم وضوح و ابهام صورت منطقی سبب فهم غلط و کاربرد نادرست زبان شده است و مسائل و نظریات فلسفی کثیری را به بار آورده است به همین خاطر ما باید به تحلیل زبان به منظور کشف این صورت منطقی بپردازیم تا از ایجاد مسائل فلسفی اجتناب کنیم.

(Did Wittgensteim take the Linguistic Turn, p.1)

چنین نگرشی در باب رابطه زبان و فلسفه ایجاد چرخش زبانی شد. یکی از مفسران اندیشه‌های ویتگنشاین، رساله منطقی ـ فلسفی را عامل ایجاد این چرخش زبان می‌داند و  به نکاتی که بیانگر و گواه چنین و تحولی است اشاره می‌کند. از میان آنها می‌توان به توجه و علاقه ویتگنشتاین به تعیین حد و مرز میان جملات معنادار و جملات بی‌معنا، تعیین محدودیت‌های زبانی، وضوح بخش منطقی اندیشه‌ از طریق تحلیل منطقی‌ ـ زبان گزاره به عنوان وظیفه فیلسوف، تعیین ماهیت ذاتی گزاره و . . . . اشاره کرد.

(Hacker.P.M, Wittgenstein’s place in twentieth – century Analytic (phiolsophy, p.37

نکته مهم و حائز اهمیت که باید در اینجا به آن اشاره کرد این است که توجه و علاقه شدید ویتگنشتاین به زبان و تعیین محدودیت‌های آن شاید این تصور غلط و نادرست را در ما ایجاد کند که او صرفاً یک زبان شناس است اما این تصور بسیار غلط و نادرست می‌باشد، زیرا او به زبان نه از آن حیث که زبان است بلکه به خاطر فلسفه علاقمند بود.

او به تحلیل زبان پرداخت تا بتواند از این رهگذر مسائل فلسفی‌ای که از بدفهمی‌منطق زبان ناشی شده است را حل کند خود وی نیز در مقدمه رساله منطقی ـ فلسفی می‌گوید هدف کتابش حل مسایل فلسفی است که از بدفهمی‌منطق زبان ناشی شده است و سعی دارد تا با تحلیل زبان و کاربردهای ویژه واژه‌ها در شرایط و مقتضیات معین، راه گریزی برای رهایی از مسائلی بیابد که موجب آشفتگی فکر می‌شوند. در صورت عدم توجه به رابطه میان زبان مسائل فلسفی توج به سختی می‌توان فهمید که منظور او از طرح مسائل زبانی چیست. از نظر فلاسفه تحلیل زبانی هر چند که گام اول در تفکر فلسفی رو در رویی با مسائل فلسفی می‌باشد اما از آنجایی که همه مسائل مطرح شده توسط فلاسفه معنادار نیست و با دقت در محتوا و معنا آنها و  با توجه به ملاک‌ها و معیارهای معناداری متوجه خواهیم شد که آنها هیچ گونه معنا و محتوای محصلی ندارند لذا ابتدا بهتر است که به بحث زبان شناختی و تعیین معناداری و بی‌معنایی گزاره‌ها بپردازیم پس از اثبات معناداری مسائل به بررسی و تحقیق در زمینه آنها بپردازیم بدین جهت مهمترین و اساسی‌ترین سؤال یک فیلسوف زبانی این است که زبان چیست و در چه صورت گزاره معنادار است و در چه حالتی بی‌معنا است مرز میان واژه و جمله‌ی معنادار از بی‌معنا کدام است. بعبارت دیگر اساساً منظور از معنا و محتوای یک جمله چیست و چه عواملی باعث معناداریی و بی معنایی جمله یا واژه می‌گردد. همان طور که ملاحظه کرده‌ایم فلاسفة تحلیل زبان، برای حل مسائل فلسفی است که به بحث زبان شناختی روی آوردند و بحث از معنا و زبان مدخل اصلی فلسفه آنها شد. ما به رابطه‌ی میان مسائل فلسفه و زبان در فلسفه آنها باید توجه کرد. (دکتر احمدی، تحلیل زبانی فلسفه، صص 53-52). عدم توجه برخی از افراد به این رابطه باعث سؤء تعبیر شده است به طوری که «تشخیصشان این است که تحلیلگران زبان، فلسفه را در جهان تنزل مقام داده‌اند فیلسوفانی که روزگاری حقیقت و واقعیت نهایی را به آدمیان تعلیم می‌دادند اکنون به نحویان تمام عیاری تبدیل شده‌اند که در عالم الفاظ مته به خشخاش می‌گذارند» (هادسون، لودویگ ویتگنشتاین، ص 103) اما این نظریات و عقاید درست نیستند زیرا منظور تحلیلگران زبان از تحلیل زبان چیزی جز روشن  اندیشی نیست همانطور که از زمان سقراط نقش فلاسفه روشن اندیشی، یعنی تعیین کاربرد صحیح واژه‌ها بوده است و سعی داشته‌اند تا از آشفته اندیشی یعنی کاربرد نادرست واژه‌ها جلوگیری کنند تحلیل زبان و تعیین حد و مرزهای آن پرداختند. از این رو ویتگنشتاین از تحلیل زبان و بررسی ساخت آن و محدودیتهایش آغاز می‌کند همانطور که کانت از تحلیل ذهن انسانی و بررسی ساختار و محدودیت‌های آن آغاز می‌کند. اختلاف کانت با ویتگنشتاین در این است که کانت به دنبال حدود توانایی ذهن بشر بود حال آنکه ویتگنشتاین و اکثر فلاسفه تحلیلی به دنبال تعیین حدود کلام معنادار. علت اینکه فلاسفه تحلیل زبانی توجه به بحث معناداری را بر توجه به حدود تواناییهای ذهنی بشری مقدم دانستند به این خاطر بود که در مرز زبان معنادار مرز تفکر ممکن است. اما با وجود این تفاوت هر دوی آنها در این نظر توافق دارند که مهملات ظاهر فریب فلسفه به خاطر تجاوز از حدود ایجاد شده‌ است هر چند  که منظور یکی تجاوز از حدود توانایی ذهن بشری است و منظور دیگری تجاوز از حدود زبان. ویتگنشتاین به منظور جلوگیری از تجاوز حدود زبان سعی می‌کند تا مرزی میان کلام معنادار و کلام مهمل ترسیم کند، بدین ترتیب فلسفه که قبلاً به عنوان علم به وجود بماهو وجود تلقی می‌‌شد و وظیفه فیلسوف رفع حجاب از چهره هستی بود. اکنون به مطالعه در زبان تقلیل می‌یابد.

 

دو دوره فعالیت فلسفی و رابطة میان آن دو

اگر چه ویتگنشتاین در تمام دوران فعالیت فلسفی‌اش، از سال 1916 تا 1951، به مطالعه عقاید فلسفی به میانجیگری زبان می‌پردازد و از منظر زبان به فلسفه، متافیزیک، اخلاق و . . . . می‌نگرد اما همواره نظریه واحدی درباره زبان، ماهیت و عملکرد آن اتخاذ نکرده است مهمترین عقیده وی در باب زبان و رابطة آن با فلسفه که بعدها دچار تغییر و تحول می‌گردد این نظریه است که مسائل فلسفی به خاطر خصلت پیشین خود به کمک قواعد زبان قابل حل است اما در دورة اول ابزار مناسب برای حل مسائل فلسفی را تحلیل منطقی و تجزیه گزاره‌ها به گزاره‌های بنیادین می‌دانست و به عبارت دیگر زبان را یک دستگاه محاسبه با قواعدی ثابت می‌دانست که این قواعد زیر لایه دستور زبان پنهان شده‌اند.

اما در دوره دوم، دیگر تحلیل منطقی را لازم نمی‌دانست بلکه آنچه که لازم و ضروری بود چیزی جز توصیف رفتارهای زبانی نبود. در واقع امتیاز فلسفه ویتگنشتاین نیز در این است که دو دیدگاه متفاوت را در این زمینه مطرح کرده است که هر یک از آنها لوازم و نتایج خاص خود را به دنبال دارد و بدین لحاظ بسیاری از صاحبنظران و مفسران اندیشة او قائل به دو دورة حیات فلسفی در اندیشة او شده‌اند که از آن به «ویتگنشتاین متقدم» و «ویتگنشتاین متأخر» یاد می‌کنند. آراء و نظریات اصلی دوره اول در قالب «رساله منطقی- فلسفی» متبلور می‌شود و آراء دورة دوم نیز در کتاب پژوهشهای فلسفی شکل نهایی به خود می‌گیرد. با وجود اینکه اختلافات میان آنها روشن است اما رگه‌های فراوانی وجود دارد که به واسطة آنها می‌توان عقاید دورة نخست و بعدی را به هم پیوند داد. مفسران نیز با اینکه در مورد تمایزات میان دو دوره نظرهای مختلفی ارائه کرده‌اند اما در این نکته اتفاق نظر دارند که در هر دوره مسأله‌ی زبان اهمیت دارد دو اثر مهم فلسفی دوره اولیه، یعنی «یادداشتها»، و «رساله منطقی- فلسفی» به زبان پرداخته‌اند و «پژوهشهای فلسفی» و «کتابهای آبی» نیز که به دوره دوم تعلق دارند بحث از زبان شروع می‌شوند؛ به طور کلی می‌توان گفت که آنچه در کانون توجه هر دو دوره قرار گرفته است اهمیت زبان در اندیشه و زندگی آدمی‌است.

رابطه میان دو دوره از جمله بحث‌انگیزترین مسائلی است که مفسران و شارحان  نظریات مختلفی را در مورد اینکه میان دو دوره فلسفی چه نوع رابطه‌ای برقرار است؟ آیا تباین کامل میان آنهاست یا اینکه دومی‌ بسط و توسعه اول است؟ ارائه کرده‌اند گروهی از مفسران به وجود یک چرخش کامل در جریان تفکر فلسفی ویتگنشتاین قائلند و گروهی نیز متوجه  روابط و علائق میان آراء دو دوره بوده‌اند.

(Mason. Richah, Encyclopaedia Routledge, p.864)

آن دسته از کسانی که تفکر اخیر را «بسط یافتة» تفکر متقدم می‌‌دانند به سخنان ویتگنشتاین در مقدمه «پژوهشهای فلسفی» نظر دارند که معتقد است برای فهم بهتر پژوهشهای فلسفی باید به مطالب رساله منطقی  – فلسفی توجه کرد «ناگهان به نظرم رسید باید آن اندیشه‌های قدیم [آراء رساله] و اندیشه‌های جدید [آراء پژوهشها] را همراه هم منتشر کنم. دومیها را فقط در تباین و به اتکای زمینه شیوة قبلی اندیشه من، می‌توان در روشنایی به درستی دید». (ویتگنشتاین، پژوهش‌های فلسفی، ص 25) دیوید پیرس[1]معتقد است منظور ویتگنشتاین از این سخن صرفاً تأکید بر تفاوت زیاد میان اندیشه‌های جدید و اندیشة گذشته‌اش نیست. زیرا اگر منظورش این بود می‌توانست گذشته را به کلی نادیده بگیرد، و از نوآغاز کند. بنابراین دیگر لازم نبود که اندیشه‌های قدیمی‌اش را همراه با اندیشه‌های جدیدش همراه با هم منتشر کند «مقصودش این است که، علی رغم اختلاف میان کار اولی و کاربعدی، آنچه که سعی بر انجامش داشت هنوز همان بود و تغییر  در روش، قطع ارتباط کامل با گذشته نبود، بلکه تغییر شکل تدریجی آراء مطرح شده در رساله منطقی -  فلسفی بود که آنچه از آن مناسب بوده حفظ کرده است. بنابراین او نقدی همدلانه دربارة‌ آن عقاید در آغاز تحقیقات فلسفی نوشت» (پیرس، ویتگنشتاین، ص 97)

چارلزورت[2] نیز بر همین اساس دربارة رابطه موجود میان رساله و پژوهشهای فلسفی می‌گوید:  تنها زمانی می‌توان آراء این داوتر را به خوبی درک کرد که آنها را مکمل  یکدیگر بدانیم (ک.ت.فن. مفهوم فلسفه نزد ویتگنشتاین. صص 11و12) و یا می‌توان به نظریه هانس و یوهان گلوک[3] فرهنگ لغت فلسفه ویتگنشتاین اشاره کرد که در آنجا پس از ذکر تحولهای نظری که در آراء دوره اولیه ویتگنشتاین صورت گرفته است می‌گوید: «نتیجه این تحولهای نظری دستیابی به برداشت نوی از زبان و رویکردی قابل قبول به فلسفه بود که بسیاری از نظریه‌های تراکتوس را در قالب جدیدی حفظ می‌کرد، گر چه معنای نهایی آن را کاملاً دگرگون می‌‌ساخت» (واله، متافیزیک وظیفة زبان، ص 421). استیس. جی. استیانوف[4] نیز در مقاله‌ای تحت عنوان «تئوری یادگیری زبان» می‌گوید «پژوهشهای فلسفی، رساله منطقی – فلسفی را طرد نمی‌کند بلکه در عوض قضایایی را اضافه می‌کند که در رساله بیرون خط قرار گرفته بودند. پژوهشها صرفاً به رساله منطقی- فلسفی زمینه می‌دهد.» (Stoyanoff. Stacy. J, Language Learning Theory, p.1).

اما برخی از مفسران نیز معتقدند که مرحله دوم یک مرحله کاملاً مستقل و حتی متضاد با مرحله نخست است. به نظر آنها اندیشه‌های فلسفی ویتگنشتاین از سالهای 1933 به بعد دگرگونی‌های بنیادین یافته است و تقریباً همه نظریات بنیادی رساله منطقی ـ فلسفی  مورد اعتراض قرار گرفته است و بسیاری از آنها از جمله مفهوم زبان، نظریه تصویری و نظریه توابع ارزش صدق برای ویتگنشتاین در این دوره گمراه کننده و نامعقول به شمار می‌رود. (بوخشکی، فلسفه معاصر اروپایی، ص 364).

هارتناک[5] از جمله این مفسران است و به نظر می‌رسد که بیشتر شارحان نیز با او موافق باشند. او می‌گوید: «بین «رساله منطقی – فلسفی» و «پژوهشهای فلسفی» هیچ خط مستقیم غیر منقطعی نیست، و مطالب آنها دارای توالی منطقی نمی‌باشد، بلکه در میان آنها از لحاظ منطقی فاصله‌ای مشهود است. افکار مندرج در کتاب اخیر نفی افکار کتاب اولی است.»  لیکن کتاب دوم صرفاً ردیه‌ای بر رسالة منطقی ـ فلسفی نیست (این نکته فقط عارضی است) و آنچه بدان اهمیت می‌بخشد این است که حاوی فلسفة زمان یختگی فکر ویتگنشتاین است  «تحقیقات فلسفی» فصل جدیدی در تاریخ فلسفه می‌گشاید و ادامة  افکار دیگران یا تکمیل آنها نیست. اثری است بلکی اصیل و ابتکاری.» (هارتناک، ویتگنشتاین، ص 82).

اما مفسرانی نیز وجود دارند که هر دو تفسیر را اساساً نادرست‌ می‌دانند به نظر آنها نه این دیدگاه که پژوهشهای فلسفی به طور کلی «بسط یافته» رساله است درست است و نه این دیدگاه که آنها «نفی» یکدیگرند. به نظر آنها آنچه در فلسفه ویتگنشتاین در تقابل با یکدیگرند شیوه‌های پیشین و جدید تفکر اوست و این مطلب را نیز از سخن خود ویتگنشتاین در مقدمه پژوهشهای فلسفی می‌توان استنباط کرد: «دومی‌ها را فقط در تباین و به اتکای زمینه شیوة قبلی اندیشة من می‌توان در روشنایی به درستی دید.» (پژوهش‌ها، ص25).  «ویتگنشتاین صرفاً به ما توصیه می‌کند که اثر متأخر او را با شیوه تفکر پیشین او یعنی روش پیشین فلسفه پردازی او ـ مقایسه نماییم. لذا صرفاً باید روش متأخر او را به عنوان «نفی» روش متقدم او ملاحظه کرد در رساله، روش کاملاً پیشینی است و فیلسوف باید به تحلیل گزاره‌های معمولی بپردازد تا به گزاره‌های بنیادین که مرکب از اسامی‌ابژه‌هایند و بیانگر رابطه مستقیم زبان و عالم هستند برسد. اما در پژوهش‌ها روش پیشینی رساله را مورد حمله قرار می‌دهد و می‌گوید که یک صورت بنیادین را نمی‌توان به نحو پیشینی معین کرد بلکه باید به روش پسین (تجربی) پدیده‌های واقعی زبان را بررسی کنیم در واقع همین تغییر در روشهاست که شکاف میان ویتگنشتاین متقدم و متأخر را تشکیل می‌دهد (ک.ت.فن، مفهوم فلسفه نزد ویتگنشتاین، صص 63-62-13-12).

 

نقاط مشترک میان دو دوره

صرف نظر از تلقی مفسران و شارحان ویتگنشتاین از دو دوره حیات فلسفی او می‌توان به نقاط مشترک و امتیاز میان آنها اشاره کرد. از جمله مهمترین  و اصلی‌ترین ادعاهای که در کل حیات  فلسفی او استمرار دارد این ادعا است که زبان برای تفکر و اندیشه لازم و ضروری است. به نظر وی  تفکر و اندیشه به طور اجتناب ناپذیری متکی و وابسته به کاربرد زبان است این ادعای دکارت را که «من فکر می‌کنم پس من هستم» نادرست می‌داند و معتقد است که دکارت باید در عوض آن بگوید: «من زبان دارم بنابراین فکر می‌کنم پس هستم». به نظر ویتگنشتاین ما نمی‌توانیم مقدم بر یادگیری زبان تفکرات و ایده‌هایی داشته باشیم و نمی‌توانیم عالم را به طور صحیحی تصویر کنیم زیرا به نظر او این زبان است که واقعیت را شکل می‌دهد و صرفاً به وسیلة کاربرد یک زبان عمومی‌و مشترک است که می‌توانیم عالم پیرامون را درک کنیم. البته او سعی ندارد که بگوید عالم مستقل از زبان وجود ندارد بلکه می‌گوید توانایی ما برای ارائه و بیان عقاید و ایده‌هایمان درباره عالم صرفاً از طریق کاربرد زبان ممکن است. البته به این نظریه ویتگنشتاین انتقاداتی وارد است از جمله اینکه اگر این نظریه درست باشد در آن صورت باید گفت که کودکان و حیوانات غیر از انسان چون توانایی به کار بردن زبان را ندارند و مفاهیمی‌را که مربوط به احساسات هستند را یاد نگرفته‌اند، لذا نمی‌توانند اندیشه و تفکری دربارة عالم و احساسات خود داشته باشند و این در حالی است که کودکان و حیوانات روشی برای طبقه‌بندی اشیاء عالم دارند، اما ویتگنشتاین فکر نمی‌کنند که این کار بدون زبان ممکن باشد. نمی‌توان در پاسخ به این اعتراض گفت که آنها یک زبان خیلی ساده و ابتدائی دارند و همین زبان آنها را قادر می‌سازد که جهان را به یک روش ابتدائی تصور و درک کنند. زیرا این زبان بر طبق معیارهای ویتگنشتاین یک زبان واقعی نیست زیرا به نظر او زبان باید عمومی‌و همگانی باشد و از طریق روابط و کنشهای متقابل، کاربردهای آن زبان شود. اما سخت است که بتوان این زبان ابتدائی و ساده کودکان و حیوانات را آموخت.

(Silby, Wittgenstein: Meaning and Representation, p.1,4-5)

یکی دیگر از پیوستگی‌های دو دوره این عقیده ویتگنشتاین است که سرچشمه معضلها و معماهای فلسفه سنتی اغلب نظریات بسیار جالب اما غلط و گمراه کننده درباره عملکرد زبان است . از جمله می‌توان به تصور سنتی «ذهن و عین»  به عنوان دو جوهر مستقل اشاره کرد. به نظر ویتگنشتاین ریشه این تصور غلط، بدفهمی‌منطق زبان است زیرا اغلب گزاره‌های زبان روزمره به صورت «موضوع ـ محمولی» اند و در اینگونه گزاره‌ها همواره محمول به عنوان اوصاف و عوارض هستند،  صورت «موضوع ـ محمولی» گزاره‌های «من درد دارم»، «من می‌دانم که . . . » باعث این تصور شده است که جوهری به نام نفس یا روح وجود دارد که اعراض بر آن حمل می‌شوند. این تصور غلط از اینجا ناشی می‌شود که مقتضیات گرامر سطحی و ظاهری زبان را واقعی فرض می‌کنیم در حالی که همین گرامر سطحی و ظاهری زبان صورت حقیقی واقعیت را پوشانده است بطوری که اگر زبان روزمره چنین گرامر سطحی و ظاهری موضوع ـ محمولی را نداشت دیگر چنین فرضیات و تصورات غلطی بوجود نمی‌آمدند (واله، متافیزیک و فلسفه زبان، ص98) لذا از آنجایی که مسائل فلسفی از فهم غلط منطق زبان ایجاد می‌شوند، وظیفه فلسفه وضوح بخشی جملات و اندیشه‌ به منظور آشکار ساختن ساختار و صورت منطقی آنها و تعیین مرزهای زبان است البته ویتگنشتاین در دو دوره تفکرش این وظیفه را بر اساس دلایل متفاوتی انجام می‌دهد و مرزهای زبان را به نحو متفاوت ترسیم می‌کند. اما با وجود این وضوح بخشی و ترسیم مرز وظیفه اصلی فیلسوف در هر دو دوره است. خود ویتگنشتاین در مقدمه رساله می‌گوید: «بنابراین هدف کتاب آن است که به اندیشه مرز نهند. یا شاید نه به اندیشه بلکه به بیان اندیشه مرز نهد. . . .» در پژوهشهای فلسفی نیز می‌گوید: «ما نیز در این پژوهشها می‌کوشیم که ماهیت زبان را بفهمیم- یعنی کارکرد آن، و ساختارهایش را.» ( ویتگنشتاین، پژوهشهای فلسفی، بند 92) علاوه بر این در هر دوره معتقد است که حدود زبان به موجب ترکیب و نحوه ساختار آن مقدر می‌گردد. به عنوان مثال در رساله بر اساس نظریه‌ای که در باب ماهیت قضایا دارد دین و اخلاق را در خارج از حدود زبان قرار می‌دهد در پژوهشها نیز طبق نظریه‌ای که دربارة زبان و خصوصیاتی که یک زبان باید داشته باشد زبان خصوصی ـ زبانی که بیانگر احساسات و عواطف فرد است و صرف خود فرد آن را می‌فهمد و دیگری نمی‌تواند بفهمد ـ را یک زبان واقعی نمی‌داند زیرا خصوصیات یک زبان را دارا نیست. (هارتناک، ویتگنشتاین، ص 7) البته هر چند در هر دوره معتقد است حدود زبان به موجب ترکیب و نحوه ساختار آن مقدر می‌گردد اما این ساختار و حدود زبان در دوره اول از یک نظریه جامع و واحد استنتاج می‌شود اما در دورة دوم دیگر اینگونه نیست بلکه خرده خرده از روابط درونی مواد زبانی استخراج شده‌اند.

علی رغم پیوستگی‌هایی میان دو دوره، می‌توان گفت که تفاوتهایی بنیادین میان آراء دو دوره وجود دارد که برای فهم بهتر آنها لازم است آراء هر دوره به طور مفصل مطرح گردد بدین منظور مهمترین آراء ویتگنشتاین در دو بخش «ویتگنشتاین متقدم» و «ویتگنشتاین متأخر» مطرح می‌گردد.

1- ویتگنشتاین متقدم

دوره اول فعالیت فلسفی ویتگنشتاین که از آن با عنوان «ویتگنشتاین متقدم» یاد می‌شود از زمان ورود وی به کمبریج، در سال 1912 آغاز می‌شود که در این سال برای تحصیل و تحقیق در زمینه‌ی منطق نزد راسل به آنجا رفته بود. مهم‌ترین و اصلی‌ترین اثر این دوره رساله منطقی – فلسفی است که با بررسی دقیق گزاره‌های آن می‌توان فلسفه‌ی متقدم ویتگنشتاین را عرضه کرد مسئله‌ی محوری و اصلی این رساله درباره ماهیت زبان، جهان و منطق است . در واقع مهم‌ترین موضوعاتی که به هنگام ورود ویتگنشتاین به کمبریج مورد توجه وی بود و بعدها در دفترچه‌های یاد داشتش مطرح می‌شوند دقیقاً همان موضوعاتی بودند که ذهن راسل را برای سالهای متمادی به خود جلب کرده بود: ماهیت و اجزاء سازنده‌ی یک گزاره، رابطه‌اش با ابژه‌ها، صدق یا حقیقت منطقی. علاوه بر این مطالب مسئله اراده ، نفس و جایگاه ارزش نیز برای ویتگنشتاین جالب و جذاب بودند  که احتمالاً تحت تأثیر مطالعه‌ی آثار شوپنهاور به این مسائل کشیده شد.

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره فلسفه وینگشتاین

دانلود مقاله کامل درباره فلسفه اخلاقی پیامبر

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله کامل درباره فلسفه اخلاقی پیامبر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره فلسفه اخلاقی پیامبر


دانلود مقاله کامل درباره فلسفه اخلاقی پیامبر

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :31

 

بخشی از متن مقاله

فلسفه اخلاق

فلسفه اخلاق از علل پیدایش اخلاق بحث مینماید و اینکه اساسا مبناء و منشااخلاق چیست و از کجا نشاءت گرفته و علت به وجود آمدن قوانین و قواعد آن چه مى باشد؟ و چرا باید به آن گردن نهاد و سر پیچى از آن چه عواقبى را به دنبال مى آورد؟ بحث و مورد گفتگو قرار مى دهد.

حوزه بحث پیرامون فلسفه اخلاق

1- اخلاق نظرى 2- اخلاق عملى 3- اخلاق مکتبى 4- اخلاق فلسفى

1- اخلاق نظرى

اخلاق نظرى از کیفیت پیدایش علمى اخلاق بحث مینماید و از شناخت اخلاق در محور خوبیها و بدیها و معیارهاى ارزشى اخلاق سخن میگوید.

2- اخلاق علمى

اخلاق عملى از کیفیت پیاده کردن و عمل نمودن و به کار بستن اوصاف اخلاقى بحث مینماید.

3- اخلاق مکتبى

اخلاق مکتبى دیدگاههاى اخلاقى هر مکتبى را مطرح میکند و نظریات جهان بینى مختلف اخلاقى را پیرامون مسئله اخلاق به میان میآورد مثلا دیدگاه مکتب رواقیون چیست ؟ و دیدگاه مکتب الهیون کدام است ؟

4- اخلاق فلسفى

از نظریات و دیدگاههاى فلاسفه در اخلاق از نظر فلسفى بحث مینماید مثلا کانت چه میگوید؟ مارکس چه گفته است ؟ و دیدگاه ارسطو و فارابى در زمینه اخلاق چه میباشد؟

اخلاق از دیدگاه مذاهب و مکاتب

به دلیل اهمیت و وسیع بودن بحث فلسفه اخلاق در میان مذاهب فقط مذاهب اسلامى خاصه شیعى را مورد بررسى قرار مى دهیم

1- اخلاق از دیدگاه مذاهب اسلامى : گروهى از امامیه و معتزله معتقد به حسن و قبح (خوب و بد)عقلى اعمال مى باشد و براى اثبات مدعاى خویش دلائل و شواهدى را اقامه مینماید همچنین گروهى نیز به حسن و قبح شرعى اعمال معتقدند، و میگویند عقل را قدرت و کشش بر درک محاسن اخلاقى و قبایح نیست ، و فقط شارع میتواند حسن و قبح اعمال را تشخیص دهد این گروه همان اشاعره هستند که عقل را کوچکتر و نارساتر از آن میدانند که بتواند همه مسائل اخلاقى را بفهمند و حسن و قبح آنرا را انتزاع نمایند.

حسن قبح عقلى

همانطورى که بیان شد امامیه و معتزله معتقد به حسن و قبح عقلى اعمال هستند؛ این گروه از دانشمندان علم اخلاق مى گویند: عقل همه بایدها و نبایدها و محاسن و شرور را تشخیص میدهد مثلا صدق عدل خوب و شایسته است و دروغ و ظلم ، بد و ناروا میباشد.

نظر برخى از دانشمندان در زمینه حسن و قبح عقلى

1 - دلائل حکیم ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجى : وى معتقد است که عقل میداند که فعل فلانى که امر شرعى به آن وارد شد در نفس الامر نیکو و احسن است ، اگر فعل مذکور قبیح بود یا خالى از جهات قبح بود، البته قبیح بود از حکیم طلب آن فعل . همچنین فعلى که نهى شرعى بر آن وارد شده عقل مى تواند بفهمد که مذموم است در نفس الامر، و الا نهى از آن مذموم بود (2) مجموع استدلال حکیم متاءله به ثبوت میرساند که عقل حسن و قبح را تشخیص مى دهد یعنى اگر عقل همه بایدها و نبایدها را بفهمد با ادله مستدل ایشان حسن و قبح عقلى است نه شرعى .

2 - دلائل محقق بزرگوار طوسى : ایشان در کتاب کشف المراد اثبات نموده اند که حسن و قبح عقلى است نه شرعى ، به دلیل اینکه عقل حسن احسان و افعال ناشایسته و قبح ظلم را بخوبى تشخیص میدهد و هیچ نیازى به شرعى بودن آن نیست ؛ و دیگر اینکه اگر حسن و قبح شرعا و بخصوص ثابت گردد و تشخیص عقل در آن هیچ گونه دخالتى نداشته باشد هر دو از عقلى و شرعى بودن ، منتفى مى شوند.(3)

قاعده ملازمه : یکى از دلائل عقلى بودن حسن و قبح قاعدة ملازمه است ، که مى گوید ((کلما حکم به الشرع حکم به العقل )) یعنى هر چه را که شرع به آن حکم میکند، عقل هم همان را حکم میکند، این قاعده یکى از استدلالهاى بسیار مهم کلامى است که اهل استنباط و عقل از این قاعده استفاده میکنند. معتزله و امامیه و همه طرفداران حسن و قبح ، با همین قاعده ملازمه استدلال میکنند، که عقل قدرت فهم حسن و قبح را دارد، همچنین سخن امیرالمؤ منین على علیه السلام نیز گواه بر مسئله میباشد که حسن و قبح عقلى است . حضرت فرمود: من لم یعرف مضره الشرلم یقدر على المتناع منه (4)

کسى که زیان و ضرر شر و بدى را نشناسد قادر بر پرهیز از آن نیست .

حسن و قبح شرعى

برخى معتقدند که حسن و قبح شرعى است ، یعنى هر حکم شرعى که بر آن وارد شده عقل هم باید او را بپذیرد و عقل قبل از ورود شرعى حق حکم کردن ندارد. اشاعره از طرفداران و بنیان گذاران این عقیده میباشد.

نظریات دانشمندان در خصوص حسن و قبح

گروهى از دانشمندان میگویند: حسن و قبح شرعى است که این نظریه یکى از دلائل اشاعره میباشد. و شبیه به نظریات دانشمندانى است که براى جامعه اصالت قائلند، زیرا سوسیالیستها (جامعه گرایان ) اخلاق رایک پدیده اجتماعى میدانند و میگویند خوب چیزى است که جامعه میطلبد و بد چیزى است که جامعه نفى میکند.

نظریه فاضل قوشچى در خصوص حسن و قبح شرعى

از دیدگاه وى هیچ حکمى در حسن و قبح اشیاء براى عقل ثابت نیست و حسن و قبح (به فعلیت ) بر نمى گردد به امر حقیقى قبل از ورود شرع ، که کاشف بر شرع مقدس باشد آنچنانکه معتزله مى پندارند، بلکه شرع آن چیزى است که از براى او حسن و قبح ثابت شده است . نتیجه اینکه قبل از ورود شرع براى افعال هیچگونه حسن و قبحى وجود ندارد و هر گاه شارع قضیه را عکس کند یا نفى آنچه قبیح است را نیکو و آنچه را که نیکو است قبیح مینماید (5)

علیهذا اشاعره با استفاده از مکتب جبر، استدلال مینمایند که انسان در تمامى اعمالى که انجام میدهد، مجبور است ، و بر این اساس ، حسن و قبح فاقد معنا میشود، زیرا تمام چیزهایى که در خارج محقق میشود فاعل و ایجاد کننده آن خداست و هم اوست که خوب و بد و طاعات و معاصى را آفریده و اراده خداوند بر این امور قرار گرفته است ، البته این دیدگاه مقرون به صحت نمى باشد زیرا انسان به هیچ وجه مجبور به ارتکاب معاصى و خیرات نیست ، و بسیار شر و زشتیهایى را که اشاعره از آن یاد مى کنند یا ماهیت عدمى دارد، یا خود مقدمه و سرچشمه بسیارى از خوبیها میباشند و یا اینکه جهل ما باعث به وجود آمدن این قبیل شرور و بدیها گردیده اند.

اخلاق از دیدگاه برخى از فلاسفه

1- اخلاق از دیدگاه افلاطون : وى میگوید اگر ما بدانیم زندگانى خوب چیست ، چنان رفتار خواهیم کرد که گویى براى نیل به آن مى کوشیم او مى گوید: شرور و بدکارى نتیجه جهل یعنى عدم شناسایى خیر است ، و اگر کسى بداند درستى و حق چیست ، هرگز شریرانه رفتار نخواهد کرد.

اخلاق کلبیون

کلبیون ، نحله اى از فلاسفه قدیم یونان بودند و در حدود 3 تا 4 قرن قبل از میلاد مسیح در یونان زندگى میکردند و گویا در اثر ناهنجاریهاى زندگى اجتماعى و مصیبتها، گرفتاریهاى زیادى را براى آنها ایجاد نموده بود، این گرایش در آنها ایجاد شد که باید این زندگى نکبت بار که سراسر جنگ و خونریزى و آواره گیست ، کنار کشید. و بالاخره نتیجه گرفتند و مادامیکه انسان تعلق به خارج از خودش دارد هیچ وقت آرامش نمیکند، بنابراین انسان باید از آنچه که در ماوراء محیط و محور زندگى خودش است دل بکند و به درون خود بپردازد، اینها معتقدند که مثلا اگر انسان به خانه یا دوست همسایه خود دل ببندد و به آن علاقمند گردد با خراب شدن خانه یا افتادن جدایى بین این دو و دوستش ، انسان دچار ناراحتى و حرمان میگردد. بر این اساس ، اینها میگویند انسان باید کم غذا بخورد به حدى که ضرورت ایجاب مى کند. بارى اینها معتقدند که انسان باید مثل سگ زندگى کند و رها باشد، و به همین جهت هم به کلبیون معروف شدند. و دیوگنس ، یکى از چهرهاى معروف این نظریه میباشد، که معاصر با اسکندر مقدونى میزیسته است . البته یطلان این نظریه به حکم عقل و شرع روشن است و در بسیارى از آیات و روایات امامیه از رهبانیت و گوشه گیرى محض نهى گردیده و در مقابل ، به خوردن و آشامیدن طیبات رزق و داشتن معاشرات نیکو با دیگران امر گردیده است .

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره فلسفه اخلاقی پیامبر

دانلود مقاله کامل درباره مفاهیم و فلسفه مدیریت کیفیت جامع

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله کامل درباره مفاهیم و فلسفه مدیریت کیفیت جامع دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره مفاهیم و فلسفه مدیریت کیفیت جامع


دانلود مقاله کامل درباره مفاهیم و فلسفه مدیریت کیفیت جامع

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :10

 

بخشی از متن مقاله

مفاهیم و فلسفه مدیریت کیفیت جامع

هدف مدیریت کیفیت جامع جلب رضایت کامل مشتری با کمترین هزینه است.

مدل مدیریت کیفیت جامع روش متفاوتی را در نحوه نگرش به شیوه مدیریت فراهـم مـی سازد و یک نوع فرهنگ مشارکتی را توسعه می بخشد که هریک از کارکنــان مـی توانند در تصمیم گیریها حضور داشته باشند.

مدیریت کیفیت نگرشی نو به بهبود کارایی در سازمان و هدف اولیه آن درگیرکردن همه کارکنان با هدف حذف خطاها و جلوگیری از ضایعات است.

امروز بسیاری از سازمانها دریافته اند که باید روش مدیریت کار را تغییر دهند زیرا آداب مشتریها نیز دگرگون شده است.

یکی از فنون خلق ایده در گروه های کاری این است که شرایط برای شکوفایی اندیشه ها فراهم باشد.

یکی از ابزارهای مدیریت استانداردکردن است و از این راه می توان منابع مصرف را در انجام کارها به حداقل رساند.

با پذیرش نظرات اصلاحی کارکنان می توان به تدوین سیستمی پرداخت تا نتیجه مناسبتری برای سازمان به دست آید.

مقدمه

هدف کلیه تلاشهای مدیریت کیفیت جامع در سازمان در جهت بهبود و حفظ کیفیت، جلب رضایت کامل مشتری با کمترین هزینه است.

بهره وری را باید از مجرای اصلاح و بهبود کیفیت تولید، خدمات و همه فعالیتها ازجمله رضایت کارکنان، میزان مشارکت آنان و درگیرساختن آنها، اصلاح کرد.

مدل مدیریت کیفیت جامع (TQM) روش متفاوتی را در نحوه نگرش به شیوه مدیریت فراهم می سازد و یک نوع فرهنگ مشارکتی را توسعه می بخشد که در آن هریک از کارکنــان می تواند مستقیماَ در حوزه های مرتبط با کارش و تصمیم سازی در این مورد مشارکت کند. این مدل از طریق چرخه های کیفیت سازمانــدهی می شود و نگرش مثبت در میان کارکنان نسبت به کیفیت و سازمان ایجاد می کند. و کارکنان بااحترام به یکدیگر می توانند یک محیط کاری بسیار جذاب برای خود فراهم سازند.

فرهنگ مدیریت کیفیت جامع

مدیریت کیفیت نگرشی نو به بهبود کارایی و انعطاف در سازمان است. اهداف اولیه آن درگیرکردن همه کارکنان در همه بخشهای سازمان به کار گروهی است تا خطا حذف شود و از ضایعات جلوگیری شود. درحقیقت فرهنگ سازمانی تضمین می کند که کارها در گام نخست صحیح انجام شود.

انقلاب صنعتــی در قرن 18 اتفــاق افتاد. می توان گفت »انقلاب کامپیوترٍ« حدود سال 1980 روی داد، اما اینک بدون شک ما در اواسط ٍِ»انقلاب کیفیت« هستیم. دوره ای که اثرات و تغییرات متهورانه ای را از یکسو در شرکتها و سازمانها و از سوی دیگر در افراد به وجود آورده است.

مشارکت فعال

به عبارت ساده می توان بیان کرد معنای مدیریت کیفیت جامع عبارتست از درگیرکردن همه افراد در همه امور سازمان، به گونه ای که در جهت اهداف و کوشش هایی قرار گیرند که باعث بهبود عملکرد در تمامی سطوح سازمان گردد.

اجرای برنامه توسعه کیفیت، به تدریج به سمت اهداف فراقسمتی همچون کیفیت، هزینه، نیروی کار و کیفیت زندگی کاری کارکنان سوق می دهد. چنین اقداماتی مطمئنا به افزایش رضایت مشتری و کارکنان منجر می شود.

مزایای کار گروهی

- ایجاد الزام شغلی و گسترش توانائیهای کارکنان؛

- مشکلات وسیعتر و متنوع تری را می توان حل کرد؛

- موانع اداری را کاهش می دهد؛

- توسعه سریعتر محصول، به دلیل هماهنگی بهتر بین ساخت و طراحی و تسهیل رابطه آنان؛

- در کار گروهی یک مشکل در مقابل دانش، مهارت، تجربه و خلاقیت تعداد بیشتری از افراد قرار می گیرد لذا راه حلهای بهتری ارائه خواهد شد؛

- پذیرش تصمیمات درستـی که به اجــرا درمــی آیند را تسهیل می کند؛

- چنین رویکـردی برای اعضاء تیم رضایت بخش تر بــوده و ارزشهـای اخلاقی را تقویت می کند؛

- ارتباطات شرکت را تسهیل می سازد؛

- مقاومت برای پذیرش تکنولوژی جدید و نوآوری مدیریتی را کاهش می دهد؛

- فضــای کاری لذت بخش و جالب به وجود می آورد؛

- روابط کاری براساس ارتباطات انسانی و حس همکاری بنا می شود؛

- تفـاهم و همکاری بین کارمنـدان را تقـویت می کند؛

ابزار حل مشکل

کار گروهی و حضور افرد که یکی از اجزای فرآیند کیفیت جامع است فقط وقتی موثر خواهد بود که کنترل کیفیت و تیم های بهبود کیفیت از ابزارهــای مختلفی استفـاده کند تا مسائل یا پروژه های بهبود و پیشرفت را تجزیه و تحلیل کنند.

ابزار باعث رشد و توسعه افکار جانبی در افراد می شود تا پتانسیل واقعی را در آنها به وجود آورند و موجب گسترش و افزایش خلاقیت افراد در مورد عقاید دیگران شود. رویکرد مدیریت کیفیت جامع مستلزم تعریف مسائلی نظیر »هر چیزی که برای شما یا افراد دخیل در فرآیند آتی یا مشتری نهایی نامناسب باشد« است. اهداف حل مشکل باید شامل موارد زیر باشد........

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره مفاهیم و فلسفه مدیریت کیفیت جامع