فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله سیاهچاله

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله سیاهچاله دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


مقدمـه
اصطلاح ( سیاهچال )در همین اواخر قدم به صحنه علم گذاشته است و آنرا در سال 1969 دانشمندی آمریکایی بنام جان ویلر بعنوان نموداری از نظریه ای برگزید که دستکم به دویست سال پیش برمی گشت، یعنی زمانی که برای نور دو نظریه وجود داشت، یکی نیوتونی که آن را مرکب از ذرات می دانست و دیگری نظریه ای که نور را ساخته و پرداخته امواج می شناخت و ما اکنون به صحت هر دو نظریه وقوفی واقعی داریم. بر طبق دوگانگی موجی - ذره ای در مکانیک کوانتوم نور می تواند هر دو خصیصه را داشته باشد یعنی همسان یک موج و همراز یک ذره.
نظریه ذره ای بودن نور چگونگی پاسخ به نیروی جادبه را روشن نکرده بود و نظریه بودن آن هم انتظار پیروانش را در متأثر شدن نور از نیروی جاذبه به همان طریق که گلوله های توپ راکتها و سیارات از آن برخوردار می شدند برنیاورده بود. در آغاز مردم گمان می کردند که ذرات نور با سرعتی چنان نامتناهی سیر و سفر می کنند که نیروی جاذبه به گردشان هم نمی رسد تا از سرعت آنها بکاهد لیکن اکتشافات رومر مشعر بر متناهی بودن سرعت نور معنایش این بود که نیروی گرانش باید واجد اثری مهم باشد.
بر پایه این فرض یک عضو برجسته کمبریج بنام جان میچل در سال 1783 در مکتوبی مندرج در خلاصه مذکرات مجمع سلطنتی لندن خاطر نشان ساخته بود که اگر ستاره ای به قدر کفایت سنگین و متراکم باشد میدان جاذبه آن به قدری توانمند است که نور در آن به تله افتاده و راهی برای رهایی ندارد. یعنی : هر نوری که از سطح آن ستاره ساطع شود پیش از آن که خیلی از آن دور شود در دام جاذبه گرانشی آن ستاره افتاده و به پایین کشیده می شود.
جان میچل بر این باور بود که باید ستاره های بسیاری نظیر این ستاره وجود داشته باشند. با وجودی که چون نور این ستاره به ما نمی رسند که قادر به دیدن آنها نیستیم اما جاذبه گرانشی آنها را حس می کنیم. چنین اعجوبه هایی همانها هستند که ما اکنون آنها را سیاهچال می نامیم. و این اسمی است با مسمی، یعنی خلوتگاه های سیاه در فضای بی انتها.
چند سال بعد اظهار عقیده ای مشابه و ظاهراً مستقل از جان میچل از طرف مارکی دولاپلاس عنوان شد. جالب توجه این است که لاپاس این موضوع را فقط در چاپ اول و دوم کتاب خود مرسوم به منظومه جهانی درج کرد ودر چاپ های بعدی از آن صرفنظر کرد. شاید به دلیل این که او بر سست بودن این نظریه فتوا داده بود. (همچنین نظریه ذره ای بودن نور هم در طول مدت سده نوزدهم از چشم افتاده و به نظر می رسید که هر چیز را می توان با نظریه موجی بودن نور توجیه کرد و به هیچ وجه معلوم نبود که نور از نیروی گرانش متأثر باشد).
در حقیقت رفتاری همانند آنچه که در مورد گلوله توپ در نظریه گرانشی نیوتن انجام می گرفت با مزاج نور سازگاری نداشت زیرا سرعت نور ثابت بود. در صورتی که پرتاب یک گلوله توپ به سمت بالا سرعت گلوله در اثر نیروی جاذبه تدریجاً کاستی گرفته و سرانجام آن گلوله متوقف و به زمین برمی گردد و حال آنکه یک فوتون با سرعت ثابت همواره به حرکت خود به سمت بالا ادامه می دهد. ( پس جاذبه نیوتنی چگونه می تواند بر نور موثر باشد؟) از آن به بعد نظریه ای سازگار مشعر بر چگونگی اثر نیروی جاذبه بر نور ارائه نشد تا اینکه در سال 1915 انیشتین نظریه نسبیت را مطرح ساخت و حتی پس از آن هم مدت ها طول کشید تا اشارات این نظریه در مورد ستارگان جسیم به تفهیم درآمد.
برای استنباط اینکه چگونه ممکن است یک سیاهچال شکل گرفته باشد نخست نیازمند آنیم که بدانیم سرگذشت دوران زندگی یک ستاره از تولد تا مرگ چه می باشد.
ستاره وقتی شکل می گیرد که مقدار عظیمی گاز ( که اساساً ئیدروژن است) در اثر جاذبه گرانشی در هم فرو نشیند. با آغاز این همفرونشینی و تراکم گاز اتمهای آن بیشتر و بیشتر و با سرعتهای زیادتر و زیادتر بهم برخورد کرده و به این ترتیب گرمای گاز افزایش می یابد و سرانجام گاز به حدی داغ می شود که وقتی اتمهای ئیدروژن به یکدیگر برمی خورند نه تنها دیگر واپرشی انجام نمی دهند، بلکه در همدیگر فرو رفته و به هلیوم تبدیل می شوند.
گرمایی که در این واکنش آزاد می شود همانند حرارت کنترل شده یک بمب ئیدروژنی است و این همان حرارتی است که موجب فروزش آن ستاره می شود این حرارت اضافی همچون فشار گاز تا حد هم ترازی با جاذبه گرانش افزایش داده و سبب توقف انقباض گاز می شود این تا اندازه کمی شبیه به عمل بالنی است که فشار هوای درون آن که می کوشد تا بالن را مستمع سازد با تلاش کششی لاستیک بدنه بالن که سعی دارد آن را در حجم کوچکتری نگه دارد تعادل برقرار می کند ستاره ها هم به همین نحو با بهره مندی از حرارت حاصله از فعل و انفعالات هسته ای با جاذبه گرانشی که متعادل می شود مدت مدید پایدار باقی می مانند. با اینهمه ستاره سرانجام از ئیدروژن و دیگر مواد سوختی خود خالی می شود. نکته ای که ظارهاً متناقض جلوه می کند این است که هر چه مقدار سوختی که ستاره با آن آغاز تشکل می کند بیشتر باشد ستاره زودتر به خاموشی می گراید. این برای آن است که هر چه ستاره جسیم تر باشد برای تعادل با جاذبه گرانشی به گرمای خیلی بیشتری نیازمند است و هر چه حرارت زیادتری داشته باشد زودتر سوخت خود را به مصرف می رساند شاید سوخت خورشید ما برای یک پنج هزار میلیون سال دیگر یا چیزی در این حدود کافی باشد ولی بیشتر ستارگان تنومند ممکن است سوخت خود را در کمتر از یکصد میلیون سال به مصرف برسانند یعنی در مدت زمان خیلی کمتر از عمر مجموعه کیهان.
هنگامی که سوخت ستاره ای ته می کشد آن ستاره آغاز به سرد شدن کرده و منقبض می شود حال آنچه که بر سر اینچنین ستاره ای در می آید چیزی است که فقط برای نخستین بار در دهه انبساط گردید و داستان آن از این قرار است : در سال 1928 یک دانشجوی فارق التحصیل 1920 هندی به نام سوبر همنیان چندرا سخار برای تلمذ در محضر منجمی انگلیسی موسوم به سر ارترادینکتن که از خبرگان نظریه نسبیت عام بود با کشتی عازم انگلستان و روانه کمبریج شد. ( بر طبق روایتی چند روزنامه نگاری در اوایل دهه 1920 نزد ادینگتن رفت و به او گفت : من شنیده ام که در جهان فقط سه نفر هستند که از نظریه نسبیت عام سر درمی آورند. ادینگتن درنگی کرد و سپس پاسخ داد که دارم می اندیشم که نفر سوم کیست؟) .
چندر اسخار در طول مدت سفرش از هند به انگلستان در این فکر بود که اندازه ستاره ای که با وجود به پایان رسیدن سوختش هنوز هم قادر به تحمل نیروی جاذبه خویش است چه مقدار باید باشد. مبسوط این چنین بود : وقتی که ستاره کوچک می شود ذرات ماده آن خیلی به همدئیگر نزدیکتر می شوند و آنگاه به موجب اصل ناهمانندی پاولی چنین ذراتی باید دارای سرعتهای خیلی متفاوتی بشوند. این اختلافات سرعت موجب دور شدن آن ذرات از یکدیگر و درنتیجه سبب انبساط آن ستاره می شود. در این انبساط شعاع کره ستاره تا آن حد افزایش می یابد که بین نیروی جاذبه و نیروی دافعه ناشی از اصل ناهمانندی پاولی تعادلی برقرار شده و شعاع کره ستاره در این حد تثبیت شود یعنی به عینه شبیه همان وقایع دوران زندگی ستاره که نیروی جاذبه اش با حرارت حاصله در آن متعادل می شد.
به هر حال چاندر اسخار به این نتیجه رسید که در نیروهای دافعه ای که اصل ناهمانندی مبین آن است حدو حصری برقرار است. نظریه نسبیت عام بیشترین اختلاف بین سرعتهای ذرات مذاب موجود در ستاره را به سرعت نور محدود کرده است. این به معنای آن است که وقتی ستاره به اندازه کافی چگال شد نیروی دافعه ناشی از اصل ناهمانندی کمتر از نیروی جاذبه خواهد شد.
چاندر اسخار حساب کرده که ستاره سردی که جرمش تقریباً از 5/1 برابر خورشید بیشتر باشد نمی تواند متحمل جرم خود باشد. ( این جرم اکنون به حد چاند اسخار معروف است). تقریباً در همین اوقات نظیر چنین اکتشافی توسط دانشمند روسی به نام لف داویدوویچ لانداو بعمل آمد، این اکتشاف اشارات ضمنی جدی در رابطه با سرنوشت نهایی ستارگان تنومند دربر داشت. اگر جرم ستاره ای کمتر از حد چاندر اسخار باشد آن ستاره سرانجام می تواند به انقباض خود پایان داده و نهایتاً در حالت ممکنه ای همانند ستاره « کوتوله سفید » باشد که با شعاعی در حدود چند هزار کیلومتر و چگالی ویژه ای برابر چند صد تن در سانتیمتر مکعب در خود فرو نشیند.
ستاره کوتوله های سفید با نیروی دافعه ای که از اصل ناهمانندی بین الکترونهای موجود در ماده خودش ناشی می شود و پایدار و برقرار می ماند.
ما شاهد بسیاری از این کوتوله های سفید هستیم و نخستین ستاره ای که از این نوع کشف شد ستاره ای است که در حول شعرای یمانی که درخشان ترین ستاره در آسمان شبانه است گردش می کند .
لانداو خاطرنشان ساخت که امکان وجود حالت نهایی دیگری هم بای ستاره هست که در آن جرم ستاره تقریباً در حدود یک یا دو برابر خورشید است ولی حجم آن خیلی کوچکتر از حجم یک ستاره کوتوله سفید است این ستاره ها از طریق نیروی دافعه ناشی از اصل ناهمانندی که بین فوتون ها و پروتون ها بیشتر به وجود می آید تا بین الکترون ها، خود را حفظ و نگهداری می کنند و به همین دلیل هم آنها را ستاره های نوترونی می نامند. شعاع کره این نوع ستاره ها فقط در حدود هفده کیلومتر و چگالی ویژه قریب به صدها میلیون تن در هر سانتیمتر مکعب دارند در نخستین بار که وجود چنین ستارگانی پیش بینی شد راهی برای مشاهده ستارگان نوترونی وجود نداشت و عملاً تا این اواخر به شناسایی درنیامده بودند. از سوی دیگر ستارگانی که جرم آنها بالاتر از حد چاندر اسخار باشد وقتی که سوختشان به پایان برسد مواجه با مشکل بزرگی می شوند. در پاره ای از موارد ممکن است تمام شدن سوخت با انفجار آنها بی انجامد و یا آنقدر ماده از خود به بیرون پرتاب کنند تا جرمشان به زیر این حد کاهش یابد و به این ترتیب از وقوع در همفرونشینی جاذبه ای فاجعه آمیزی دوری گزینند لیکن اعتقاد به اینکه چنین امری بی توجه به اندازه جرم ستاره همیشه حتمی الوقوع می باشد مشکل است . حال باید دید ستاره چگونه بفهمد که باید وزن کاهش دهد؟ و حتی اگر ستاره ای برای اجتناب از همفرونشینی به قدر کافی از عهده کاهش وزن خود برمی آمد چه حادثه ای رخ می داد؟
اگر شما به قدری جرم یک ستاره کوتوله سفید را افزایش می دادید تا از حد مذکور پا فراتر گذارد آیا این ستاره ها الی غیر النهایه در هم فرو می نشستند؟
ادینگتن از این اشاره ضمنی یکه خورد و از اعتقاد به دستاورد چاندر اسخار سر باز زد.
ادینگتن فکر می کرد که در هم فرو نشینی یک ستاره تا حد رسیدن به یک نقطه به سادگی امکان پذیر نیست. بیشتر دانشمندان نیز چنین نظری داشتند : حتی انیشتین شخصاً رساله ای نوشت که در آن مدعی شده بود ستارگان تا حد صفر منقبض نخواهند شد.
دشمنی دانشمند دیگر بویژه عداوت و حسادت ادینگتن که مرجعی پیشرو در ساختار ستارگان و معلم سابق چاندر اسخار بود او را تعقیب و وادار کرد تا از تعقیب کار در این خط دست بردارد و بجای آن به مسایل ستاره شناسی مانند حرکت خوشه های ستاره ای بپردازد. با این همه وقتی که به او جایزه نوبل سال 1983 اعطاء شد دستکم جزئی از موجباتش به خاطر کار پیشین او در تحدید جرم ستارگان سرد بود. چاندر اسخار نشان داده بود که اصل ناهمانندی پاولی نتوانست در هم فرونشینی ستاره ای را جرمش از حد چاندر اسخار بیشتر باشد تحمل کند اما مسئله انبساط اینکه بر طبق نظریه نسبیت عام بر سر چنین ستاره ای چه خواهد آمد نخستین بار در سال 1939 بوسیله جوانی آمریکایی به نام رابرت اوپن هایمر حل شد. با وجود این دستاورد او مشعر بر این بود که هیچگونه مشاهداتی وجود ندارد که بتواند از طریق تلسکوپ های امروزی آشکار شود. در همین اوان جنگ جهانی دوم پیش آمد و اوپن هایمر خودش در طرح ساخت بمب اتمی گرفتار شد. پس از پایان جنگ مسئله در هم فرونشینی جاذبه ای تا حد زیادی بدست فراموشی سپرده شد. زیرا بیشتر دانشمندان به رویدادهایی در مقیاس اتم و هسته اش روی آورده بودند. با این وصف در اوایل دهه 1960 با افزایش چشم گیری که در تعداد و حیطه مشاهدات ستاره شناسی با بهره گیری از تکنولوژی نوین حاصل شد توجه به مسایل بلند مقیاس نجومی قوت گرفت و علم هییت و دانش کیهانی رونقی تازه یافت و به دنبال آن دوباره کار اوپن هایمر بوسیله تعدادی از علاقمندان طرف توجه قرار گرفت و در طریق گسترش افتاد. تصویری که هم اکنون ما از کار اوپن هایمر داریم به شرح و تفسیری است که می خوانید :
میدان جاذبه ای ستاره مسیرهای اشعه نور را در فضا زمان از امتداد اصلی خود یعنی از امتدادی که بی حضور آن ستاره می باید داشته باشد تغییر می دهد. میدان جاذبه ای ستاره مخروط های نوری را که مسیرهای افشانه های نور صادره از رئوسشان در فضا زمان تغییر می کنند اندکی به سمت داخل سطح ستاره متمایل می سازند این عمل را می توان به هنگام کسوف خورشید عیناً در خمیدگی نور ساطعه از ستارگان دوردست مشاهده کرد به محض اینکه ستاره منقبض می شود میدان جاذبه ای در سطح آن قوی تر شده و خمش مخروط نور به طرف آن بیشتر می شود این عمل رهایی نور را از آن ستاره دشوارتر ساخته و نور به نظر ناظری که از آن فاصله دور آن را می نگرد تارتر و سرخ تر می نماید. سرانجام پس از اینکه شعاع کره ستاره در اثر انقباض آن تا رسیدن به مقداری بحرانی کاهش یافت میدان جاذبه در سطح آن به قدری قوی می شود که مخروط های نور را آنقدر به سمت سطح ستاره خم می کنند که دیگر نور نمی تواند از آن بگریزد.
به موجب نظریه نسبیت آن هیچ چیز دیگری هم نخواهد توانست از چنگ آن رهایی یابد و هر چیزی با کمند میدان جاذبه ای ستاره به پس کشیده شود از این رو در ناحیه ای از فضا زمان مجموعه عوارضی وجود دارد که خلاصی از آن برای رسیدن به ناظری دور مکان امکان پذیر نیست این همان ناحیه ای است که ما اکنون آن را سیاهچال می نامیم و مرز آن با محیط پیرامونش را که در حقیقت حریمی بی اهمیت است افق عارضه ای می خوانیم که بر پوشه مسیرهای اشعه نوری که اکنون از نجات خود از این سیاهچال عاجزند منطبق است برای استدراک اینکه اگر شما ناظر بر در هم فرونشینی ستاره در جریان تبدیل آن به سیاهچال بودید چه می دیدید؟ باید به یاد بیاورید که در نظریه نسبیت زمان مطلقی وجود ندارد و هر ناظری زمان را آن طور که اقتضای او است می سنجد. زمان برای کسی که در ستاره ای مکان گرفته با زمان برای آنکه در فاصله دوری نسبت به او قرار گرفته فرق دارد. زیرا میدان جاذبه ای آن ستاره ر این سنجش و اندازه موثر می باشد.
فرض کنید فضانورد جسور و بی باکی بر سطح ستاره ای که در حال همفرونشینی است ایستاده و به اتفاق آن به سوی درون مشغول درهمفرونشینی بوده و در هر ثانیه از روی ساعت خود علامتی به سفینه فضایی خود که در حول آن ستاره می گردد مخابره کند. اکنون فرض کنید مثلاً در ساعت 00/11 به ساعت او ستاره منقبض شده باشد که شعاع کره آن به حد بحرانی رسیده و میدان جاذبه ای آن آنقدر قوی شده باشد که هیچ چیز نتواند از آن بگریزد و علامتی هم دیگر به سفینه فضایی مخابره نشود.
هنگامی که ساعت به 00/11 نزدیک می شود همکاران این فضانورد که از سفینه فضایی مراقب او هستند متوجه می شوند که فاصله زمانی بین علائم خبری متوالی که از سوی فضانورد صادر می شود طولانی تر و طولانی تر می شود ولی آن اثر قبل از لحظه 5959/10 بسیار کوچک است و آنها باید بین 5958/10 و 5959/10 فقط تعداد بسیار اندکی بیشتر از یک ثانیه برای دریافت خبری از فضانورد صبر کنند اما برای 10 دریافت علامتی در ساعت 00/11 باید تا ابد صبر کنند. از نظر ناظرانی که در سفینه فضایی قرار دارندامواج نوری که از سطح ستاره بوسیله ساعت فضانورد بین لحظات 5959/10 و 00/11 فرستاده می شوند در دوره نامتناهی از زمان به خارج انتشار می یابد و فاصله زمانی بین ورود امواج متوالیه به سفینه فضایی طولانی و طولانی تر شده و نوری که از ستاره ساطع می شود سرخ تر و سرخ تر و تیره و تیره می شود و سرانجام آن ستاره آنقدر تیره و تار خواهد شد که دیگر از سفینه فضایی دیدارپذیر نخواهد بود یعنی : آنچه که از آن باقی می ماند سیاهچالی است در فضا، با اینهمه ستاره به اعمال همان نیروی جاذبه ای به سفینه فضایی ادامه می دهد تا گردش آن را در حول سیاهچالی که بدست خود ساخته است تداوم بخشد.
با این اوصاف این صحنه سازی بدلیل مسئله زیر کاملاً واقع بینانه نیست : هر چه شما از ستاره دورتر باشد اثر نیرو و جاذبه آن بر شما ضعیف تر می شود بنابراین نیروی جاذبه وارد بر پاهای فضانورد جسور ما همیشه بیش از نیروی جاذبه وارد بر سر او خواهد بود این اختلاف فشار فضانورد ما را پیش از انقباض ستاره تا شعاع بحرانی خود و تشکیل افق عارضه همانند اسپاگتی کش داده و یا او را از هم جر می دهد! با وجود این ما بر این باوریم که در این عالم کبیر اجسام بزرگتری نظیر ناحیه مرکزی کهکشان ها وجود دارند که می توانند انقباض جاذبه ای را تا حد سیاهچال ها تحمل کنند و فضانوردی که بر روی یکی از اینها قرار گرفته باشد پیش از شکل گرفتن سیاهچال از هم دریده نخواهد شد و درواقع در موقع حصول شعاع بحرانی او چیز ویژه ای را احساس نخواهد کرد و می تواند بی دیدن لحظه ای که دیگر گریزی از آن محل برایش میسر نیست آنرا از سر بگذراند. با این وصف در ظرف فقط چند ساعتی که از ادامه در هم فرونشینی آن ناحیه گذشت انگاه اختلاف بین نیروهای جاذبه وارد بر پاها و سر او آنقدر قوی خواهد شد که باز هم او را خواهد درید.
کاری که راجر پنروز ون بین سال های 1965 و 1970 انجام داد نشان داد که به موجب نظریع نسبت عام بایستی در رابطه با نامتناهی بودن چگالی و بی نهایت بودن خمیدگی فضا زمان درون یک سیاهچال یک تکینگی وجود داشته باشد که تا اندازه ای شبیه به حالت انفجار بزرگ در آغاز زمان است فقط با این تفاوت که این تکینگی پایانی از زمان برای هم فرونشینی ستاره و فضانورد می باشد. در این تکینگی قوانین علمی و توانایی ما برای پیشگویی آینده دستخوش ازهمفروپاشی می شود.
با وجود این هر ناظری که در بیرون سیاهچال باشد از نقیصه ای که در قابلیت پیشگویی ما پدید آمده است متأثر نخواهدشد زیرا نه نور و نه هیچ علامت خبری دیگری نمی تواند از این تکینگی به او برسد.
این حقیقت شایانی تأمل و درخور توجه راجر پن روزا به آنجا رهنمون شد تا پیش فرض سانسور صفتی کیهانی را عرضه بدارد که می شود آنرا به این گونه تأویل کرد :
خداوند از تکینگی عریان و بی پرده متنفر و بیزار است .به دیگر سخن تکینگی هایی که از طریق در همفرونشینی جاذبه ای بوجود می آیند فقط در مکان های شبیه سیاهچال ها به وقوع می پیوندند که درآنجا آنها بوسیله افق عارضه ای از چشمرس بیرون به نحو شایسته ای پنهان هستند. دقیقاً این همان چیزی است که به پیش فرض سانسور صفتی بودن کیهانی شناخته شده است : این خصیصه ناظرانی را که در بیرون سیاهچال باقی می مانند از عواقب لغو قابلیت پیشگویی که در موقع تکینگی رخ می دهد حفظ و حراست می کند ولی برای فضانورد بدبخت فلک زده که در آن چاله افتاده به هیچ وجه کاری انجام نمی دهد.
برای معادلات نسبیت عام که در آنها برای فضانورد ما امکان دید یک تکینگی بی پوشش و عریان مسیر باشد راه حلهای چندی وجود دارند تا شاید او بتواند از برخورد با این تکینگی دوری گزیند و بجای آن افتادن در یک راه مارپیچ در نقطه دیگری از کیهان سر بیرون آورد. این امر امکانات بزرگی را برای مسافرت های فضا زمانی فراهم خواهد ساخت اما بدبختانه چنین به نظر می رسد که تمام این راه حلها ممکن است بسیار ناپایدار باشند و کمترین اختلافی مانند حضور یک فضانورد ممکن است طوری آنها را تغییر دهد که فضانورد نتواند تکینگی را تا وقتی که به آن برخورد نکرده مشاهده کند یعنی وقتی که کار از کار گذشته و زمان برای او به پایان رسیده است به عبارت دیگر، این تکینگی همیشه در آینده او وجود خواهد داشت و هرگز در گذشته او موجود نبوده است.
تأویل محکم و متین پیش فرض سانسور صفتی جهان هستی شارح آن است که راه حلی واقع بینانه، تکینگی ها همواره یا کاملاً در اینده قرار دارند ( مانند تکینگی های در همفرونشینی جاذبه ای ) و یا کاملاً در گذشته وقوع یافته بوده اند ( مانند تکینگی انفجار بزرگ ). باید امید بسیار داشت که برخی از تفسیرهای پیش فرض سانسور صفتی جهان هستی تحقق یابد زیرا شاید مسافرت به گذشته همدوش با تکینگی های آشکار و برهنه امکان پذیر باشد. با اینکه چنین تفسیری برای نویسندگان افسانه های علمی – تخیلی نغز و زیبا است ولی معنای آن این است که زندگی هیچ کس همیشه ایمن نیست چراکه : ممکن است کسی به درون گذشته برود و پیش از آنکه شما آگاه شوید پدر و مادرتان را به قتل برسانند.
افق عارضه ای و یا مرز ناحیه ای از فضا زمان که گریز از آن امکان پذیر نیست تا اندازه ای همانند سراپرده ای با راه یک طرفه در پیرامون سیاهچال عمل می کند یعنی در آن افتادن همان و تا ابد در آنجا ماندن همان، چیزهایی مانند فضانورد بی تدبیر می توانند از طریق افق عارضه به درون سیاهچال فرو روند. لیکن هرگز چیزی نمی تواند از طریق افق عارضه از این سیاهچال به خارج فرار کند. ( به یاد داشته باشید که افق عارضه مسیر نوری است در فضا زمان که در تلاش رهایی از سیاهچال می باشد و ضمناً هیچ چیز تندتر از نور حرکت نمی کند). ممکن است کسی افق عارضه را با گفته دانته در مدخل جهنم هم مضمون بداند که گفت :
هر کس که وارد اینجا شود همه امیدش را از دست می دهد. هر چیز یا هر کسی که از طریق افق عارضه در این چاه طویل فرو افتاد بزودی به ناحیه ای خواهد رسید که در آن چگالی به بی نهایت و زمان به غایت رسیده است.
نظریه نسبیت عام پیشگویی می کند که اجسام سنگین و متحرک موجب انتشار امواج جاذبه ای و چین خوردگی هایی در خمیدگی فضا می شوند که با سرعت نور حرکت می کنند. اینها هم مانند امواج نوری هستند که چین خوردگی هایی در میدان الکترومغناطیسی می باشند. ولی اشکار ساختن آنها به مراتب مشکل تر است، آنها هم مانند نور انرژی اجسام ناشر خودشان را به یغما می برند. بنابراین ممکن است کسی انتظار این را داشته باشد که منظومه از اجسام جسیم سرانجام در هم فرونشسته و به حالت سکون درآید، زیرا انرژی آنها به وسیله امواج جاذبه ای تاراج می شود.
این تا اندازه ای شبیه سقوط چوب پنبه ای به درون آب است یعنی : در ابتدا مدتی بر روی سطح آب پایین و بالا می رود ولی سرانجام پس از اینکه چین خوردگی های سطح آب انرژی آنرا چپاول کردند بی رمق و ناتوان بر روی سطح آب ساکن می شوند.
مثلاً حرکت زمین در مدار خود به دور خورشید مولد امواج جاذبه ای است و اثراز بین رفتن انرژی آن سبب تغییر مدار حرکت زمین می شود به قسمی که این مدار به تدریج به خورشید نزدیکتر و نزدیکتر شده و سرانجام به آن تصادم کرده و به حالت سکون درمی آید. شدت افت انرژی برای خورشید و زمین بسیار کم و به اندازه ای است که برای کاراندازی یک نجاری برقی کافی باشد این به معنی آن است که تقریباً یک هزار میلیون میلیون میلیون میلیون سال به درازا می کشد تا زمین در مسیری حلزونی به خورشید بپیوندد. بنابراین موجبی آنی برای نگرانی موجود نیست.
تغییر مدار زمین بسیار به کندی انجام می گیرد و قابل مشاهده نیست. لیکن همین اثر در چند سال گذشته در مورد منظومه ای موسوم به PSR1913+16 در حال وقوع بوده است. این منظومه دارای دو ستاره نوترونی است که هر یک به دور دیگری می گردد و مقدار انرژی که آنها از طریق انتشار امواج جاذبه ای از دست می دهند موجب گردش آنها در مسیر مارپیچی به سوی یکدیگر می شود.
در طول مدت در همفرونشینی یک ستاره برای تشکیل یک سیاهچال حرکات بسیار تندی خواهند شد و به این ترتیب شدت انرژی بر باد رفته خیلی بیشتر می شود بنابراین زمان رسیدن آن ستاره به حالت سکون طولانی نخواهد بود.
حال ببینیم مراحل پایانی شبیه چیست؟
ممکن است کسی تصور کند که شباهت این مرحله به همه کمیت ها و کیفیت های پیچیده ستاره بستگی دارد که در شکل گرفتن سیاهچال دخالت داشته اند یعنی نه تنها به جرم و سرعت دوران ستاره بلکه همچنین به چگالی های مختلف اجزاء گوناگون آن و حرکتهای پیچیده گازهای درون ستاره وابسته می باشد. و اگر سیاهچالها هم به گوناگونی همان اجسامی بودند که با درهم فرونشینی خود آنها را تشکیل داده اند آنگاه هر گونه پیشگویی درباره سیاهچالها بطور کلی شاید دشوار باشد. با این همه در سال 1967 دانشمندی کانادایی به نام ورنر اسرائیل در مطالعه و بررسی سیاهچالها انقلابی پدید آورد. او نشان داد که بر طبق نظریه نسبیت عام سیاهچالهای غیر دوار باید خیلی ساده باشند. شکل این نوع سیاهچالها باید کاملاً کره بوده و ابعادشان بستگی به جرمشان داشته و هر زوج از آنها به جرمشان با هم برابر باشد یکسان می باشند. در حقیقت این سیاهچال ها را با راه حل ویژه ای از معادلات انیشتین که از سال 1917 معروفیت یافته اند توجیه کرد. این راه حل کوتاه زمانی پس از عرضه نظریه نسبیت تام به وسیله کارل شوارتز شیلد کشف شد. در آغاز افرا بسیاری از جمله خود اسرائیل معتقد بودند که چون سیاهچال ها باید کاملاً کروی باشند پس سیاهچال ها فقط می توانند از درهم فرونشینی یک جسم کاملاً کروی تشکیل شوند. بنابراین هر ستاره حقیقی که هر گز نمی تواند کره کاملی باشد تنها می تواند در شکل یک تکینگی عریان درهم فرو نشیند. با این همه تأویل متفاوتی از دستاورد اسرائیل وجود داشت که مورد حمایت راجز پنروز، بویژه جان ویلر قرار گرفت. آنان بر این باور بودند که حرکات سریعی که مستلزم درهم فرونشینی یک ستاره می باشند به معنای این است که امواج جاذبه ای که این ستاره منتشر می کند کرویت آن را به طور مستمر افزایش می دهند و زمانی که آن ستاره به حالت سکون برسد کرویتی کامل خواهد داشت. بر طبق این نظر هر ستاره غیر دواری با وجود شکل پیچیده و ساختار درونی غامض خود پس از هم فرونشینی جاذبه ای به سیاهچال کاملاً کروی تبدیل می شود که اندازه اش تنها به جرمش بستگی دارد.
محاسبات بعدی موید این نظر بودند و بطور کلی مورد پذیرش قرار گرفت.
دستاورد ورنر اسرائیل سیاهچال هایی را در بر می گرفت که فقط از اجسام غیر دوار شکل گرفته بودند. یکی از شهروندان زلاندنو به نام روی کرا در سال 1963 موفق به کشف مجموعه ای از راه حل های معادلات نسبیت عام شد که سیاهچالهای دوار را تشریح میکردند.
سیاهچال های کروی با سرعت ثابتی دوران می کنند و اندازه و شکل آنها تنها به جرم و نرخ دوران آنها بستگی دارد. اگر این نرخ صفر باشد آن سیاهچال کاملاً مدور بوده و راه حل مربوط به آن با راه حل شوارتز شیلد یکسان است. اگر دوران مخالف صفر باشد سیاهچال از نزدیک خط استوایش به بیرون شکم می دهد. (عیناً مانند شکم دادن خورشید یا زمین در نتیجه دوران به دور خورشان ) و هر چه تندتر بهچرخد بیشتر شکم می دهد . به این ترتیب برای تعمیم دستاورد اسرائیل به اجسام دوار کمان بر این است که هر جسم دواری که برای تشکیل سیاهچالی در هم فرونشیند سرانجام به حالت سکونی که راه حل (کروی ) آنرا تشریح کرده درمی آید .
در سال 1970 یکی از دانشجویان و همکاران پژوهشی من در دانشگاه کمبریج بنام براندون کارتر نخستین گام را در راه ایقان و اثبات چنین گمانی برداشت . او نشان داد به شرطی که یک سیاهچال دوار و ساکنی دارای محور متقارنی نظیر محور یک فرفره چرخان باشد اندازه و شکلش فقط به جرم و نرخ دورانش بستگی دارد. سپس در سال1971 من ثابت کردم که هر سیاهچال دوار ساکنی در واقع دارای چنین محور تقارنی هست. سرانجام در سال1973 دیوید رابینسون از دانشکده پادشاهی لندن از دستاوردهای کارتر و من برای اثبات صحت آن گمان بهرمند شد : یک چنین سیاهچالی در حقیقت باید پیرو راه حلی کروی باشد. از این قرار یک سیاهچال پس از در همفرونشینی جاذبه ای باید به حالتی درآید که بتواند در آن دوران کند اما نه ضربان افزون بر این شکل و اندازه آن وابسته به جرم و نرخ دورانش باشد نه به جنس جسمی که با آن در هم فرونشینی خود را آغاز کرده است. این نتیجه به این قضیه معروف شده که سیاهچال زلف ندارد. قضیه بی زلفی واجد اهمیت علمی بزرگی است زیرا تنوع سیاهچالها را به شدت محدود می کند بنابراین امکان ساختن مدل های اجسامی که ممکن است شامل سیاهچال ها باشند میسر می شود و مقایسه پیشگویی های این مدل ها با مشاهدات انجام پذیر می شود. این قضیه همچنین گویای آن است که هنگامی که سیاهچالی شکل گرفت باید مقادیر بسیار زیادی اطلاعات مربوط به جسمی را که در همفرونشسته است از دست داده زیرا پس از آن تمام چیزهای قابل اندازه گیری آن جسم شاید جرم و سرعت دوران آن باشد که مراد از آن را در بخش بعدی کتاب خواهیم دید.
سیاهچالها در تاریخ علم یکی از موارد بسیار نادری هستند که در آن یک نظریه ای همانند یک مدل ریاضیاتی پیش از وجود هر گونه و مدرک مشاهداتی که دال بر صحت آن باشد با طول و تفسیر زیاد بسط و گسترش یافت . و در حقیقت همین به عنوان دلیلی اصلی مورد استفاده مخالفان وجود سیاهچالها قرار گرفت که می گفتند : چگونه ممکن است کسی به اجسامی معتقد باشد که تنها سند وجودی آنها بر اساس محایبات نظریه ترددآمیز و پرسش برآنگیز نسبیت عام استوار باشد ؟با این وصف مارتن اشمیت ستاره شناس رصد خانه پالومر کالیفرنیا در سال 1963 سرخ گرایییک اندازه گرفت . او C273 جسم شبه ستاره تیره رنگ را در راستای منبع انواج رادیویی موسوم به 3 کشف کرد که این سرخ گرایی از نوع گرانشی باشد آنگه آن شبه ستاره باید به اندازه ای تنومند و بقدری به ما نزدیک باشد که موجب اختلال در مدارات سیارات منظومه شمسی گردد اما این قضیه در عوض به ما چنین می فهماند که سبب این سرخ گرایی انبساطعالم هستی است که آن هم به نوبه خود اشاره بر این داشت که چنین جسمی باید در فاصله بسیار دوری قرار داشته و برای این که از این فاضله بعید قابل دید باشد بایستی بسیار درخشان و فروزان بوده و به عبارت دیگر در حال انتشار مقدار عظیمی انرژی بزرگی باشد. به نظر می آمد که تنها مکانیسمی که مردم می توانستند در مورد منبع و علت چنین انرژی بزرگی به آن بیاندیشند نه فقط در همفرونشینی یک ستاره بلکه در همفرونشینی کل ناحیه مرکزی کهکشان باشد. تعداد اجسام دیگر موسوم به کواز ار کشف شدند که همه آنها به مقدار زیاد سرخ گرا بودند. لیکن همگی به اندازه ای از ما دور هستند که مشاهده آنها برای فراهم کردن مدرکی قاطع از سیاهچال ها بسیار دشوار است . دل گرمی دیگری که برای یافتن اثر از سیاچال ها حاصل شد از طریق اکتشافی در اجسام آسمانی بود که ناشر ضربان های منظمی از امواج رادیویی بودند و کاشف آن یک دانشجوی تحقیقاتی کمبریج بنام جاسلیم بل بود که در سال 1967 یافته خود را غرضه کرد . بل و سرپرست او بنام انتونی هیوایش در آغاز خیال می کردند که شاید با تمدنی بیگانه در کهکشان تماس گرفته اند به یاد دارم که در سمیناری که آنها یافته خود را اعلام کردند نام نخستین منابع جهار گانه ای را که کشف کرده بودند (LGH1-4) گذاشته بودند (مخفف آدم کوچولو های سبز می باشد )با این وصف در پایان این سمینار، هم ایشان و هم دیگران به این نتیجه کمتر خیالی رسیدند که این اجسام که به آنها نام ستاره های طپنده داده شده بود در حقیقت ستاره های نوترونی دواری هستند که به دلیل فعل و انفعالی پیچیده بین میدان مغناطیسی خودشان و مواد پیرامونشان در حال انتشار امواج رادیویی نی باشند. این دستاورد برای نویسندگان و سترن های فضایی خبر بدی بود ولی برای تعداد اندکی از ما که در آن زمان به سیاهچال ها معتقد بودیم مژده ای امیدوار کننده بود یعنی: آن نخستین شاهد مثبت از ستاره های نوترونی بود . یک ستاره با شعاعی در حدود 16 کیلومتر است یعنی فقط جند برابر شعاع بحرانی که به ازاء آن یک ستاره ای تبدیل به یک سیاهچال می شود . اگر ستاره ای بتواند تا به این حد کوچکی در هم فرونشیند توقع اینکه ستارگان دیگری هم بتوانند حتی تا اندازه ای کوچکتری در هم فرونشینه و به سیاهچال تبدیل شوند غیر منطقی نخواهد بود.
ما چگونه می توانیم به آشکار ساختن سیاهچالی امیدوار با شیم که همان گونه که از نامش پیدا ست هیچ نوری از آن ساطع نمی شود ؟ این تا اندازه ای شبیه جستجوی گربه سیایی در ذغالدونی است. اما راهی برای آن وجود دارد. همانطور که جان میچل در سال1783در رساله راهگشای خود خاطرنشان ساخت یک سیاهچال هنوز هم به اجسام مجاور خود یک نیروی جاذبه وارد می کند.
ستاره شناسان، منظومه های بسیاری را مشاهده کرده اند که در آنها دو ستاره به دور یکدیگر گردش می کنند و با نیروی جاذبه به سوی یکدیگر کشیده می شوند آنان همچنین منظومه هایی را دیده اند که درآنها تنها یک ستاره مرئی در حول یک همبازی نامرئی گردش می کند . بدیهی است که کسی نمی تواند فی الفور داوری کند که آن همبازی با یک سیاهچال است زیرا شاید : آن صرفاً یک ستاره خیلی کم نوری باشد که به دیده درنیاید . با این همه برخی از این منظومه ها مانند منظومه معروف به صورت فلکی غرنوق نیز منبع سرشاری از اشعه ایکس هستند بهترین توضیح برای این پدیده این است که بگوییم ماده درون این ستاره نامرئی از سطح آن به بیرون فوران کرده است و هنگامی که این ماده به دنبال همبازی نامرئی خود می افتد حرکتی مارپیچی پدیدار کرده (تا اندازه ای شبیه جهش آب از یک آبپاش یا فوراه ) و بسیار داغ و سوزان شده و شروع به انتشار اشعه ایکس می کند . برای این که چنین مکانیسمی به تحقیق بپیوندد آن جنس نامرئی باید همانند یک کوازار یا شبه ستاره نوترونی یا یک سیاهچال کوچک باشد. کمترین جرم یک این جسم ناپیدا را می توان به وسیله مدار مشهود آن ستاره مرئی تعیین کرد. این جرم در مورد صورت فلکی غرنوق تقریبا ً6 برابر خورشید می باشد که بر طبق دستاورد چاندر اسخار برای جسمی نامرئی که به صورت کوازار باشد این مقدار بسیار زیاد به نظر می رسد و نیز برای ستاره نوترونی جرمی عظیمی به می رود بنابراین این جسم پرده نشین باید یک سیاهچال باشد.
برای توضیح صورت فلکی غرنوق مدلهای دیگری وجود دارند که سیاهچالها را برنمی گیرند لکن همگی تا اندازه ای بلا تشبیه می باشند، به نظر می رسد که یک سیاهچال تنها توضیح طبیعی و راستین در این مشاهدات باشد. با وجود این من با انیسیتو تکنولوژی کیپ تورنه کالیفرنیا شرط بسته ام که صورت فلکی غرنوق شامل سیاهچالی نباشد! این نوع خط مشی به منزله بیمه ای برای من است. من کارهای بسیاری بر روی سیاهچال ها انجام داده ام که اگر معلوم شود سیاهچالی وجود ندارد همه زحمات من بر باد خواهد رفت ولی در آن صورت مایه دلداری من ارمغانی است که از برنده شدن در این شرط بندی عایدم می شود یعنی دریافت چهار سال مجلهPrivate Eye .
اما اگر وجود سیاهچالی محقق شود سازمان کیپ برنده یک سال مجلهPent House خواهد شد .وقتی که ما در سال 1975 این شرط را می بستیم تا هشتاد درصد یقین داشتیم که صورت فلکی غرنوق یک سیاهچال است و در حال حاضر باید بگوییم که ما به نود و پنج درصد رسیده است. لیکن آن شرط هنوز باقی و برقرار است .
ما اکنون هم مدارکی برای سیاهچال های متعددی در منظومه های نظیر صورت فلکی غرنوق داریم که در کهکشان خودمان و در دو کهکشان همسایه ما ( ابرهای ماژلان ) وجود دارند، با این حال تعداد سیاهچالها تقریباً بطور یقین باید خیلی بیشتر از اینها باشد ، در طول تاریخ دور و دراز کیهان باید سوخت هسته ای بسیاری از ستارگان به پایان رسیده باشد و گرفتار در همفرونشینی شده باشند. حتی تعداد سیاهچال ها باید افزونتر از ستارگان مرئی باشد که تعدادشان فقط در کهکشان ما تقریباً بالغ بر صد هزار میلیون است. نیروی جاذبه خارق العاده چنین تعداد عظیمی از سیاهچال ها می تواند گویای این باشد که چراکهکشان ما با چنین سرعتی که اکنون دارد دوران می کند؟ زیرا جرم ستارگان مرئی موجود در کهکشان ما برای محاسبه چنین سرعتی به تنهایی کافی نیست. ما همچنین دارای شواهد و مدارکی چند می باشیم مشعر بر اینکه سیاهچالی با جرم خیلی بیشتری در مرکز کهکشان ما وجود دارد که جرم آن در حدود یک صد هزار برابر جرم خورشید است.
ستارگان موجود در این کهکشان که زیاد به این سیاهچال نزدیک می شوند در نتیجه اختلاف حاصل در نیروهای جاذبه ای در دو سمت دور و نزدیکشان از هم دریده خواهند شد و بقایای آنها و گازی که از ستارگان دیگر متصاعد می شود به سوی این سیاهچال کشیده شد و همانند صورت فلکی غرنوق این گازها با هم در مسیری مارپیچی چرخزنان به درون آن فرو خواهند رفت و در این ضمن گرم هم می شوند ولی نه به درجه ای که در آن مورد گرم می شدند یعنی به آن اندازه گرم نمی شوند که بتوانند اشعه ایکس از خود منتشر سازند لیکن گرمای آن به حدی می رسد که بتوانند برای همین منبع متراکم امواج رادیویی و پرتوهای فروتر از سرخی که از مرکز کهکشانها صادر می شوند پاسخی فراهم سازند.
گمان می رود سیاهچال های مشابه ولی بزرگتری با جرمهایی نزدیک به یکصد میلیون برابر خورشید وجود داشته باشند که در مراکز کوازارها قرار دارند. ماده ای که درون چنین سیاهچالهای مافوق سنگینی فرو می فاتد یگانه منبع پر قدرتی را بوجود می آورد که بتواند آن مقادیر عظیمه انرژی را که این اجسام در حال انتشار آنها هستند تبیین و تشریح کند، به محض آنکه ماده به درون سیاهچال تنوره می کشد آنرا در همان جهتی به دوران درآورد که موجب پیدایش یک میدان مغناطیسی شود که تا اندازه ای شبیه میدان مغناطیسی زمین است. ماده ساقطه در این سیاهچال در نزدیکی آن ذراتی بسیار پر انرژی تولید خواهند کرد و میدان آهن ربایی حاصل به اندازه ای توانمند است که می تواند این ذرات را به صورت افشانه هایی درآورد که از دو انتهای محور تعدادی از کهکشان ها و کوازارها واقعا مشاهده شده اند.
همچنین می توان سیاهچال هایی را مشاهده کرد که جرمی بسیار کمتر از جرم خورشید دارند. چنین سیاهچال هایی نمی توانند از طریق در همفرونشینی جاذبه ای شکل گرفته باشند زیرا جرم آنها پایین تر از حد جرمی چاندر اسخار است و ستارگانی با این جرم کم حتی با پایین رسیدن سوخت هسته ایشان هم می توانند در برابر نیروی جاذبه ای حافظ خود باشند. تشکیل سیاهچال کم جرم فقط در صورتی امکان پذیر است که ماده آنها تحت فشارهای بسیار زیاد تارسیدن به چگالی فوق العاده بالا در هم فشرده شوند چنین فشار هایی در بمب های هیدروژنی خیلی حادث می شود و جان ویلر فیزیک دان معروف یک بار حساب کرده بود که اکر کسی تمام آبهای سنگین اقیانوس های روی زمین را گرد آوری کند آنگاه می تواند از آنها بمب هیدروژنی بسازد که فشار حاصل از انفجار آن بقسمی ماده را به مرکزش فشار دهد که تبدیل به سیاهچال شود. امکان عملی تر آن است که یک چنین سیاهچالهای کم جرمی ممکن است در همان اوایل آفرینش کیهان که بران در جه حرارت وفشار زیادی حاکم بوده است تشکیل شده باشند سیاهچال فقط در صورتی می توانند تشکیل شده باشند که کیهان در اوایل بوجود آمدنش کاملاً هموار و یکنواخت نبوده باشد زیرا فقط در صورتی که ناحیه کوچکی از آن چگالی از حد میانگین باشد می تواند با این شیوه در هم فشرده شود تا به تشکیل سیاهچالی بیانجامد فقط ما می دانیم که در آن باید بی نظمی هایی وجود می داشته است زیرا در غیر این صورت ماده موجود در عالم خلقت باید هنوز هم بجای اینکه در ستاره ها و کهکشانها به روی هم تل انبار شده باشد به گونه ای یکنواخت رد سراسر عالم پخش شده باشد.
الزامی بودن وجود این ناهمگونی ها به عنوان خمیر مایه ای برای تشکیل سیاهچالها رهنمون این نکته است که تشکیل سیاهچالهای ابتدایی بطور وضوح بستگی به جزییات شرایط و اوضاع و احوال اوایل کیهان دارد. به این ترتیب اگر ما بتوانیم تعیین کنیم که هم اکنون چند سیاهچال ابتدایی وجود دارد آنگاه می توانیم. طلاعات بسیاری از همان مراحل اولیه کیهان فراگیریم. سیاهچال های ابتدایی را که دارای جرمی بیشتر از یک هزار میلیون تن باشند ( یعنی برابر با جرم یک کوره بزرگ ) می توان فقط از طریق اثر جاذبه ای آنها بر دیگران بر ماده مرئی یا انبساط جهان به شناسایی درآورد.

 


فصل اول

 

سرگذشت مختصری از مرگ یک ستاره

مسلماً تا کنون هر یک از انسان ها تا حدی با قوانین گازها حتی در حد تجربی سر و کار داشته اند. یکی از این قوانین که با استناد به آزمایش در آزمایشگاه ثابت می شود این است که یک گاز هرگاه در فضای ظرفی قرار گیرد به طور یکنواخت در آن ظرف پخش می شود. این اثر را می توانیم بعینه در فضای اطراف خود مشاهده کنیم. اما این قانون به ظاهر ساده فقط در محیط ما صادق است. اگر کمی از محیط زمین تجاوز کنیم و به محدوده ی گازهای میان ستاره ای در فضای بیکران پای بگذاریم متوجه خواهیم شد که این قانون دیگر برای ابرهای عظیم درست نیست. زیرا آنها از قانون دیگری پیروی می کنند.
در این ابرها دما به قدری است که دیگر انرژی جنبشی مولکول های گاز به حدی نیست که بتوانند از ابر بگریزند در این شرایط آنها تحت تأثیر گرانش ابر به کانون آن که عمدتاً در مرکز ابر است سقوط می کنند.
در این صورت ابر در خود جمع خواهد شد البته باید برای این حرف یک تبصره نیز بیاوریم. ابر مورد نظر ما باید دارای شرایطی باشد از جمله اینکه باید شعاع آن از مقداری معین که با توجه به جرم مولکول های گاز، چگالی و دمای آن تعیین می شود تجاوز کند. در مرکز این ابر آنقدر مولکول های بر روی همدیگر سقوط می کنند تا اینکه آن ابر عظیم گذشته تبدیل به یک توده می شود در این شرایط آن قدر این مولکول ها با هم برخورد می کنند که ابر گرم می شود. میزان این برخوردها به حدی افزایش می یابد که گرمای حاصل از آن بسیار زیاد می شود. این گرما به حدی است که به اتم های هیدروژن که بخش اعظم ابر را تشکیل داده اند، اجازه می دهد که با یکدیگر واکنش گداخت هسته ای را انجام دهند. حاصل این واکنش تبدیل چهار اتم هیدروژن به یک اتم هلیم و یک نوترینو و مقداری انرژی است :
4H = He + neutrinos + energy
حال ممکن است در ذهن شما یا هر انسانی این سوال تداعی شود که چگونه ممکن است جرم به انرژی تبدیل شود در این شرایط باید فرمول معروف آلبرت اینشتین دانشمند بزرگ همه ی دوران فیزیک را به یاد آوریم که سرعت نور c می گوید جرم و انرژی با هم، هم ارز هستند. این رابطه به صورت زیر است.
در این رابطه است که برابر 000/300 کیلومتربر ثانیه است : E = mc2
با محاسباتی ساده به نتایج زیر می رسیم :
جرم چهار اتم هیدروژن = 27- 10 נ6.693 کیلوگرم
جرم یک اتم هلیم = 27- 10 נ6.645 کیلوگرم
جرم گم شده = 27- 10 נ0.0048 کیلوگرم
جرم گم شده تبدیل به انرژی شده است.

 

در مرکز هر ستاره در هر ثانیه واکنش های پیوسته گداخت انجام می گیرد که انرژی تولید شده توسط آنها میلیون ها برابر قدرتمندتر از انرژی زرادخانه های اتمی در زمین است. در طی این واکنش گرمای عظیمی تولید می شود که ستاره را در برابر گرانش خودش محافظت می کند تا اینکه زیر این فشار منفجر شود. اما سرانجام هر اغازی پایانی خواهد داشت. سوخت یک ستاره ی معمولی مثل خورشید بعد از 10 میلیارد سال به اتمام خواهد رسید. هدف اصلی این بخش از این تحقیق بررسی زمانی است که سوخت یک ستاره به اتمام می رسد. در چنین شرایطی که ستاره چند میلیون سال پایانی عمر خود را می گذراند منبسط می شود و درجه حرارت آن افزایش می یابد. برای مثال وقتی ستاره ای چون خورشید به پایان عمرش نزدیک می شود چنان منبسط می شود که مدار عطارد و زهره را فرا می گیرد و به مدار زمین می رسد در این شرایط هر روز خورشید تقریباً سه چهارم آسمان زمین را فرا خواهد گرفت.
ولی در آن روزگار مسلماً هیچ انسانی زنده نخواهد بود. زیرا از آن حرارت وحشتناک هلاک خواهد شد. حتی سخت جانترین باکتری ها نیز که در شرایط نابسامان برای خود هاگ می سازند از بین خواهند رفت. به همین جهت در فکر است که بتواند برای سال های آتی خود پناهگاهی جز زمین بیابد.
حال چنین ستاره ای پس از آنکه منبسط شد سعی می کند تا هلیوم را به عناصر سنگین تر مانند کرین و اکسیژن تبدیل کند. ولی این واکنش ها انرژی زیادی مثل تبدیل هیدروژن به هلیوم تولید نمی کنند. به همین سبب این ستاره که غول سرخ نامیده می شود ناپایدار است. سرانجام این ستاره زیر بار گرانش تحمل نمی کند و رد یک انفجار نواختری یا نوایی پوسته خود را به دور می اندازد البته اگر ستاره جرمی بیش از سه برابر خورشید داشته باشد در یک انفجار ابر نواختری یا سوپر نوایی از بند حفاظ گازی خود رها می شود. این انفجار به طرز باورنکردنی درخشان و تابناک است به طوری که ممکن است روشنائی آن 100 میلیون برابر خورشید باشد البته آن بسیار کم اس

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سیاهچاله

دانلودمقاله رفتارپیامبر با کودکان

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله رفتارپیامبر با کودکان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده :
خداوند در حق رسول مکرمش محمد بن عبد الله (ص ) می فرماید: "انک لعلی خلق
عظیم . براستی که بر خلق عظیمی هستی " (سوره قلم آیه 4) بنده ناتوانی چه می تواند در حق پیامبری که سراپا فضیلت و رحمت و منبع خیر و نیکی و بزرگواری است بگوید؟ آنچه می گویم قطره ای است از دریا.
خوی پیامبر (ص ) و رفتار آن بزرگوار و کردار آن حضرت ، سرمشق مسلمین و بلکه نمونه عالی همه انسانها است و در حقیقت تجسم اسلام . پیغمبر (ص ) به همه
مسلمانان با چشم برادری و با نهایت مهر و محبت رفتار می کرد. آن چنان ساده و
بی پیرایه لباس می پوشید و بر روی زمین می نشست و در حلقه یاران قرار می گرفت که اگر ناشناسی وارد می شد، نمی دانست پیغمبر (ص ) کدام است . در عین سادگی ، به نظافت لباس و بدن خیلی اهمیت می داد. وضوی پیامبر (ص ) همیشه با مسواک کردن دندانها همراه بود. از استعمال عطر دریغ نمی فرمود. همیشه با پیر و جوان مؤدب بود. همیشه در سلام کردن پیش دستی می کرد. تبسم نمکینی همیشه بر لبانش بود، ولی از بلند خندیدن پرهیز داشت . به عیادت بیماران و تشیع جنازه مسلمانان زیاد می رفت . مهمان نواز بود. یتیمان و درماندگان را مورد لطف خاص قرار می داد. دست مهر بر سر یتیمان می کشید. از خوابیدن روی بستر نرم پرهیز داشت و می فرمود: "من در دنیا همچون سواری هستم که ساعتی زیر سایه درختی استراحت کند و سپس کوچ کند". با همه مهر و نرمی که با زیردستان داشت در برابر دشمنان و منافقان بسیار شدت عمل نشان می داد. در جنگها هرگز هراسی به دل راه نمی داد و از همه مسلمانان در جنگ به دشمن نزدیکتر بود. از دشمنان سرسخت مانند کفار قریش در فتح مکه عفو فرمود و آنها هم مجذوب اخلاق پیامبر (ص ) شدند و دسته دسته به اسلام روی آوردند. از زر و زیور دنیا دوری می کرد. اموال عمومی را هرچه زودتر بین مردم تقسیم می کرد و با آن که فرمانروا و پیامبر خدا بود، هرگز سهمی بیش از دیگران برای خود برنمی داشت . براستی آن وجود مقدس مظهر و نمونه و سرمشق برای همگان بود.

 

مقدمه :
یکى از شاخصه هاى پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلام‏دلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم (ص) با انسان‏ها بود، این خلق نیکوتا بدان حدى بود که معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش به‏سزایى داشت:
1- اخلاق پیامبر (ص)
2- شمشیر و مجاهدات حضرت على (ع)
3- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س)
در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) درپیشرفت اسلام و جذب ‏دل‏ها تصریح شده است، آن جا که مى‏خوانیم: «فبما رحمة من الله‏لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم‏و استغفر لهم و شاورهم فى الامر; اى رسول ما! به خاطر لطف ورحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان‏گشته‏اى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده‏مى‏شدند، پس آن‏ها را ببخش، و براى آن‏ها طلب آمرزش کن، و درکارها با آن‏ها مشورت فرما.»
ازاین آیه استفاده مى‏شود که : 1- نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهى است، کسانى که نرمش ندارند،از این موهبت الهى محرومند; 2- افراد سنگ‏دل و سخت‏گیر نمى‏توانند مردم‏دارى کنند، و به جذب‏نیروهاى انسانى بپردازند; 3- رهبرى و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است; 4- باید دست‏شکست‏خوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت وجذب کرد (با توجه به این که شان نزول آیه مذکور در موردندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است); 5- مشورت با مردم از خصلت‏هاى نیک و پیوند دهنده است که موجب‏انسجام مى‏گردد.
پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزش‏هاى اخلاقى را بسیار ارج‏مى‏نهاد، خود در سیره عملى‏اش مجسمه فضایل اخلاقى و ارزش‏هاى والاى‏انسانى بود، او در همه ابعاد زندگى با چهره‏اى شادان و کلامى‏دلاویز با حوادث برخورد مى‏کرد.
به عنوان مثال، درتاریخ آمده‏است:در سال نهم هجرت هنگامى که قبیله سرکش طى بر اثر حمله‏قهرمانانه سپاه اسلام شکست ‏خوردند، عدى بن حاتم که از سرشناسان‏این قبیله بود به شام گریخت، ولى خواهر او که «سفانه‏» نام‏داشت‏ به اسارت سپاه اسلام درآمد.
سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و آنان را درنزدیک مسجد در خانه‏اى جاى دادند، روزى رسول خدا (ص) از آن‏اسیران دیدن کرد، سفانه از موقعیت استفاده کرده و گفت: «یا محمد هلک الوالد و غاب الوافد فان رایت ان تخلى عنى، و لا تشمت ‏بى احیاء العرب، فان ابى کان یفک العانى، و یحفظ الجار، و یطعم‏الطعام، و یفشى السلام، و یعین على نوائب الدهر;
اى محمد!پدرم (حاتم) از دنیا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدى) ناپدید شدو فرار کرد، اگر صلاح بدانى مرا آزاد کن، و شماتت و بدگویى‏قبیله‏هاى عرب‏ها را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگان‏را آزاد مى‏ساخت، از همسایگان نگهبانى مى‏نمود، و به مردم غذامى‏رسانید، و آشکارا سلام مى‏کرد، و در حوادث تلخ روزگار، مردم‏را یارى مى‏نمود.»
پیامبر اکرم (ص) که به ارزش‏هاى اخلاقى، احترام شایان مى‏نمود، به‏سفانه فرمود: «یا جاریة هذه صفة المؤمنین حقا، لو کان ابوک مسلما لترحمناعلیه; اى دختر! این ویژگى‏هایى که برشمردى، از صفات مؤمنان‏راستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمت‏قرار مى‏دادیم.» آنگاه پیامبر (ص) به مسؤولین امر فرمود:«خلوا عنها فان اباها کان یحب مکارم الاخلاق; این دختر را به‏پاس احترامى که پدرش به ارزش‏هاى اخلاقى مى‏نمود، آزاد سازید.».
آن گاه پیامبر (ص) لباس نو به او پوشانید، و هزینه سفر به شام‏را در اختیار او گذاشت، و او را همراه افراد مورد اطمینان به‏شام نزد برادرش رهسپار کرد.

اخلاق پیامبر
او همواره به کودکان سلام مى کرد
مدت یک قرن است که غرب تحقیقات دامنه دار و عمیقى پیرامون روان شناسى کودک به انجام رسانده است که به واقع, نتایج چشمگیرى از آن پژوهش ها به دست آمده است; هرچند به بسیارى از پژوهش هاى آنان نمى توان به دیده اطمینان کامل نگریست. تا این زمان همچنان پیروان ژان پیاژه (زیست شناس, فیلسوف و روان شناس سوئیسى, متوفاى 1980 م.), اسکینر, باندورا, کلارک هال, اریکسون و هاینزوانر, با یکدیگر نسبت به عقاید استادان خود اختلاف عقیده دارند. جمعى کودک را بزرگسالى کوچک (به تعبیر آنان: مینیاتور بزرگسال) و بعضى او را کاملا متمایز با بزرگسال تعریف مى کنند. عده اى او را متمایل به بدى, و برخى او را پاک سرشت مى دانند.(1)
درباره تربیت, تغذیه, رشد, عادت ها و رفتارهاى کودک نیز نظریات متفاوت و متناقض بسیارى میان پژوهشگران وجود دارد که به واقع آدمى گاه در انتخاب نظریه درست میان آنان سرگردان مى شود. انبوه نتایج علمى که امروزیان بدان دست یافته اند در سایه آزمایش هاى سالیان متمادى, استفاده از فن آورى و استمداد از تجربیات گذشتگان است; با این حال پیوسته طرح ها و نظریات جدیدى به دست مىآید که گاه به طور کامل, ناقض نظریات گذشته است. اما در صدها سال پیش که هیچ یک از این زمینه ها و امکانات پژوهشى وجود نداشته است, از سوى حضرت محمد امین(ص) نسبت به کودکان, گفتارها و رفتارهایى مشاهده شده است که امروزیان در ژرفاى آن درمانده شده اند و فهم عمیقى از آن به دست نیاورده اند. معجزه حضرت محمد امین(ص) تنها آیات قرآن نبود. گفتار و رفتارش, همه معجزه بود. چه آن که معجزه پدیده اى است که بشر از ارائه نمونه آن ناتوان باشد.
در عقاید امروزیان متمدن و متفکر[؟] چنین آمده است که: اگر کودکان, وحشى و پرخاشگرند باید آنان را رام و مطیع گردانید. زیرا آنان ماهیت حیوانى دارند و غرایز نقش اساسى در انگیزش رفتارشان دارد.(2)

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  33  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله رفتارپیامبر با کودکان

دانلود مقاله بردارها

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله بردارها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


تساوی در بردار: موازی، هم جهت و هم طولی دو بردار به تساوی آن دو می‌انجامد.
مجموع دو بردار : روش متوازی الضلاع
روش مثلثی
خواص بردارها:
شرکتپذیری:
بردار صفر: انتها و ابتدای بردار بر هم منطبق است. و با o نشان می‌دهیم.
برای هر بردار دلخواه داریم
قرینه برای یک بردار: اگر بردار معلومی باشد برای برداری با همان اندازه و جهت مخالف آن قرنیه نام دارد و با مشان داده می‌شود.
تفاضل دو بردار: تفاضل دو بردار را بصورت زیر تعریف می‌کنیم:

تذکر: اگر بردار و اسکالر معلوم باشند حاصلضرب است. یعنی برداری با همان جهت ولی برابر طویلتراز اگر و برداری مختلف الجهت با ولی برابر طویلتر از اگر .
برداریکه: هر برداری به طول واحد را یک برداریکه گوئیم. اگر بردار نا صفر باشد یک بردار یکه است.

زاویه بین دو بردار: منظور از زاویه بین دو بردار ناصفر که با نشانداده می‌شود یعنی زاویه‌ای که باید بچرخد تا جهتش با جهت یکی شود.
°
°
°
ضرب اسکالر( ضرب نقطه‌ای یا داخلی)
منظور از حاصلضرب اسکالر دو بردار که با نشان‌داده می‌شود یعنی عدد:
زاویه بین دو بردار را می‌توان از به یا از به سنجید. زیرا و
تذکر: 1.
2.

3. حاصلضرب صفرا ست اگر تنها اگر همچنین بردار صفر بر هر برداری عمود است.
مثال: مثال : اگر خط جهت دار و بردار معلوم باشد منظور از تصویر اسکالر روی L که به صورت نوشته می‌شود.
یعنی:
بطور کلی با معلوم بودن دو بردار منظور از تصویر اسکالر روی یعنی

قضیه: اگر و آنگاه :
نتیجه:
مثال : اگر بردار آنگاه:
هر برداری در ضرب شود مؤلفه اول بدست می‌آید و اگر در ضرب شود مؤلفه بدست می‌آید:


تذکر1:

آنگاه
2.

مثال: و را در صورتیکه با هم زاویه ° 60 بسازند. را بیابید.


ضرب برداری( خارجی)
برداری است که بر صفحه دو بردار عمود است.
منظور از حاصلضرب خارجی دو بردار که با نشان داده می‌شود یعنی بردار بطوریکه:
1- اندازة C برابر است با:
2- بر صفحه عمود است و در جهت حرکت یک پیچ( راست دست) ک تیغه‌اش از به باندازه می‌چرخد نشان داده
تذکر: هرگاه یا یا آنگاه
مساحت متوازی‌الضلاع ارتفاع قاعده
با توجه به فرمول قبل و شکل بالا نتیجه می‌‌گیریم که مساحت متوازی‌الضلاعی که توسط بردارهای و ساخته می‌شوند با ضرب خارجی برابر است.
و مساحت مثلث ساخته شده توسط دو بردار قبل نصف مقدرا قبلی است .
مساحت مثلث
تذکر: حاصلضرب خارجی با معکوس شدن و ترتیب بردارهای تغییر علامت می‌دهد.

 

مثال هرگاه . بردارهای متعاعد یک، باشند.

تذکر :1

2

3-ضربهای برداری شرکت‌پذیر نیستند.
قضیه: هرگاه :

آنگاه

مثال: مساحت مثلث به راسهای:
و و را بیابید.







* ضربهای سه تایی از بردارها
حاصلضرب سه تایی را در نظ بگیرید واضح است که:

 

که درآن مساوی ارتفاع(h) متوازی سطوح پوشیده بوسیلة بردارهای است و چون مساحت قاعده متوازی‌الضلاع است پس متوازی‌الضلاع برابر حجم متوازی‌السطوح است.
قضیه:‌هرگاه‌ ‌و ‌،‌ آنگاه

مثال: ثابت کنید

* صفحه:
یک صفحه بردار ناصفر عمود بر صفحه بطور منحصر بفرد مشخص می‌شود بردار n قائم بر صفحه نامیده میشود.
قضیه: هر صفحه معادله‌ای به شکل دارد که در آن A,B,C همگن صفر نیستند بر عکس هر گاه C,B,A همگی صفر نباشند هر معادله به شکل (1) معادله یک صفحه را مشخص می‌کند.
معادله صفحه‌ای که از نقطة میکند و بردار قائم آن است عبارتست از
مثال: بازای دو نقطه معلوم:


صفحه مابر عمود بر خط گذرنده از رابیابید:

صفحه P به معادله عبارت است از:

مثال: معادله صفحه‌ای و موازی دو بردار و و را محاسبه کنید.
مثال : معادله صفحه گذرنده از نقاط و و عمود بر صفحه باشد را بدست آورید.



N عمود بر صفحه مورد نظر

 

* خطوط در
خط ما با یک نقطه معلوم روی L و بردار دلخواه موازی L بطور مختصر به فرد مشخص میشود فرض کنید: نقطه دلخواهی در باشد در اینصورت هر گاه باشد یعنی که t یک اسکالر است.




معادلات پارامترهای خط



معادله متعارف خط L
با معادله خطی که از نقطه می‌گذرد و با بردار u موازی است.
تذکر:
اگر یکی از مخرجهای c,b,a در معادله متعارف صفر باشد صورت نیز باید صفر باشد مثلاَ اگر ، معادله خط بصورت زیر نوشته می‌شود.

مثال: معادله خط گذرانده از نقطه موازی خط
حل :

مثال:
فصل مشترک دو صفحه
را بدست آورید:






مثال:
معادله خط گذرنده از دو نقطه: ،
حل :
مثال :
ثابت کنید خط: و فصل مشترک صفحات و موازی‌اند:
و
حل :
بردار فصل مشترک

* توابع برداری:
در این فصل با ترکیب حساب دیفرانسیل انتگرال و بردارها مطالعه حرکت اجسام در فضا می‌پردازیم برای این منظور مؤلفه‌های عددی بردار شعاعی از مبدأ تا جسم را توزیع مشتق‌پذیری از زمن فرض کنیم و به این ترتیب بردارهای جسم را توصیف می‌کنند بدست میآوریم:
بردار شعاعی
از مبدآ تا نقطه که مکان زیر را در لحظه t از حرکتش در فضا بدست می‌آوریم.
* مشتق یک تابع برداری:
اگر و و توابعی با مقادیر حقیقی باشند از t باشند و بردار

یک تابع با مقادیر برداری از t باشد بردار مشتق F نسبت به t می‌باشد مانند حالت حرکت در صفح طول بردار بسرعت، مقدار سرعت جسم و جهت بردار سرعت جهت حرکت است.
مثال: بردار مکان یک جسم متحرک در لحظه t را مشخص می‌کند.
در مقدار سرعت و جهت ر مشخص کنید در چه لحظه‌ای در صورت وجود سرعت و شتاب جسم بر هم عمودند.

جهت سرعت


در لحظه شتاب و سرعت بر هم عمودند.
* قاعده زنجیره‌ای:
اگر مکان ذره‌ای باشد که روی یک مسیر در حرکت است و اگر با قرار دادن تابعی از بجای متغیرها را عوض کنیم مکان ذره تابعی از S می‌شود داریم:

 

مثال
اگر را بدست آورید:
مثال:


نکته: مشتق بردارهایی که طولشان ثابت است.
اگر تابع مشتقپذیر از باشد که طولش ثابت است. آنگاه ثابت است. از طرفیت مشتقگیری می‌کنیم داریم:


پس برای اینگونه بردارها، بردار سرعت بر خود بردار عمود است.
* تعیین به کمک انتگرالگیری
مثال:
شتاب ذره‌ای د رصفحه عبارتست از:
اگر و مکان ذره را بیابید:


فاصله جهت داربردار مماس واحد
تعریف: طول خم از تا برابر است با :

اگر مطابق شکل یک نقطه مبنا مانند روی خم برگزینیم انتگرال از تا فاصله جهتدار S از تا را بدست میدهد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  62  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بردارها

دانلود مقاله آبله

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله آبله دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
تعریف
یک بیماری حاد و بسیار واگیر ویروسی است که توسط واریولا (POX VIRUS) ایجاد می شود.
آبله کبیر (آبله کلاسیک)، آبله صغیر variola minor (آلاستریم) و شبه آبله varioloid سه شکل اصلی بیماری آبله را تشکیل میدهند.بلیماری آبله با نشانه های خاص در مرحلة مقدماتی و پیدایش بثورات جلدی مشخص می گردد. این بثورات مراحل مختلف ماکول تاکبره را طی کرده و در آخر یک اسکار فرو رفته در محل آنها تشکیل میشود که بیمار را آبله گون می نماید.
تاریخچه
بنظر می آید که آبله را در هر هزار سال قبل از در چین میساختند و گزارشاتی از بیماری در خاندان سلطنتی Tcheou وجود دارد.
نخستین گزارش مربوط به 1156 سال قبل از میلاد در چین میساختند و گزارشاتی از یک بیماری حاد در چهل سالگی فوت می کند و با بررسی مومیایی وی (1979) مشخص گردیده که علت مرگ وی آبله بوده است. در سال 312 بعد از میلاد بیماری آبله در محدوده امپراطوری رم به صورت اپیدمی بروز کرد که با تلفات سنگین همراه بود. و اولین بار اصطلاح variola توسط Marius در سال 570 بعد از میلاد بکار برده شد. اولین توصیف دقیق از بیماری آبله توسط پزشک ایرانی ابوبکر محمد بن زکریای رازی در سال 910 میلادی ارائه شده است.
Gilbert در قرن سیزدهم مسئله مسری بودن بیماریس را مطرح ساخت که در قرن هفدهم توسط Sydenham تایید شد.jenner در 1800 میلادی waterhouse در بوستون واکسنی را که از انگلستان وارد کرده بود و به 4 فرزند . 3 مستخدم منزل خود تلقیح و ایمنی آناه را دربرابر آبله نشان داد. بتدریج واکسیناسیون با روش Jenner متداول و در اکثر کشورها جایگزین روش قدیمی Variolation گردید. در سال 1967 پس از نموزدهمین اجلاس سازمان بهداشت جهانی برنامه ریشه کردن آبله در سطح در طی 13 سال (از 1967 تا 1980) مصرف شد قریب به 313 میلیون دلار بود.
در سالهای 1987 و 1979 متجاوز از 9000 گزارش موارد مشکوک به آبله از سراسر دنیا جمع آوری و در مراکز سازمان بهداشت جهانی مورد آزمایش قرار گرفت ولی هیچیک آبله نبودند. پس از این تاریخ کمیسیون جهانی ریشه کنی آبله، اطمینان دائمی از عدم برگشت و آزادی نسل بشر را از این آفت اعلام نمود.
واکسیناسیون بروش علمی، متعاقب تاسیس انستیتو پاستور ایران در سال 1300 شمسی و تهیه این واکسن بصورت مایع میباشد.و جهت جلوگیری از بروز بیماری آبله مایه کوبی در دو ماهه اول تولد و تجدید آن در سنین 7 ، 13 و 21 سالگی اجباری اعلام گردید و اولیا اطفال موظف گردیدند برای آبله کوبی کودکان خود اقدام نمایند. بدلایل چندی برنامه فوق قادر به کنترل بیماری در سطح کشور نشد و لذا همه گیری های پی در پی بروز مینمود. در سال 1314 بیماری آبله بشدت در کشور شیوع پیدا کرد و بالاخره از سال 1334 تا 1343 طرح مبارزه با آبله در سه مرحله مختلف اجرا گردید. در پایان سال 1340 تحقیقاً آبله در ایران ریشه کنی آبله در دسامبر 1977 ، ایران مورد بازدید کمیسیون ویژه قرار گرفت و جز کشورهای عاری از بیماری محسوب گردید.
اتیولوژی
ویروس آبله از ویروسهای DNA و از خانواده pox viruses و یکی از بزرگترین ویروسها می باشد. ویروس آبله و واکسین جز گروه orthopox virus قرار دارند و آبله گاوی و میمونی نیز از اعضاء همین گروه به حساب می آیند. ویروس آبله و واکسین vaccinia از نظر شکل ظاهری غیر قابل افتراق و از نظر ایمونولوژیک بسیار بهم نزدیک میباشند. در بررسی با میکروسکپ الکترونی ویروس به شکل آجر یا بیضوی شکل بوده و اندازه آن حدود 200* 300 نانو متر است.
اجسام المانتر (elementry boodies) را می توان در گسترش های تهیه شده از مایع وزیکولی پس از رنگ آمیزی بروش گیمسا و یا Gutstein مشاهده کرد. اجتماع این اجسام در سلولهای آلوده میزبان تشکیل اجسام گارنیری Guarnieri را میدهند که بشکل انکلوزیونهای داخل سیتوپلاسمی با ابعادی حدود ده میکرومو میباشند. ژنوم ویروسصی یک ملکول منفرد از DNA Double-Started است که در درون قسمت مرکزی (core) واقع شده و توسط پوسته ای از جنس لیپیدو پروتئین از خارج احاطه شده است. این ویروس با میکروسکوپ نوری معمولی با بزرگ نمائی oil-immersion قابل رویت بوده .و بسهولت در پرده آلانتوئیک جنین تخم مرغ و برخی محیط کشت های نسجی رشد و تکثیر می یابد.
در آبله مرغان اجسام المانتر بندرت به تعداد بسیار کم موجود بوده و بدشواری رنگ می گیرد . باید توجه داشت که آزمایش منفی از نظر این اجسام بخصوص در مواردیکه نشانه های بالینی بنفع بیماری باشد، تشخیص آبله را رد نمیکند در آزمایش با میکروسکوپ الکترونی، ویروس اغلب بسهولت مشاهده می شود و جهت انجام آن برداشت از قاعده یک پا پول اولیه ، وزیکول یا پوستول کافی است. هر چند که این روش به افتراق آبله از واکسین و ابله گاوی کمک نمیکند اما آن را از ویروس V-Z و هر پس سمیپلکس ، ارف و مولوسکوم متمایز میسازد.
آنتی ژن ها: ویروس آبله دارای چندین آنتی ژن است که در نسوخ مختلف بیماران از مراحل آغازی تا نهائی بیماری باقی میماندو آنتی ژن را در خون بیماران مبتلا به آبلة هیپرتوکیسک نیز یافته اند. در اوایل مرحلة پاپولر، آنتی ژن در سلولهای اپیدرم وجود داشته و همجنین از مایع وزیگول و پوستول و کروت نیز می توان آنرا مجزا کرد.
وجود آنتی ژن را با روش پرسی پیتاسیون و ثبوت مکمل (استفاده از آنتی سرم تهیه شده در حیوانات یا سرم کسانیکه از بیماری بهبود یافته ویا واکسینه شده اند) می توان اثبات کرد.
آزمایش ثبوت مکمل حساس تر بوده ولی احتیاج به زمان بیشتری دارد (24ساعت). برا ی قطعیت بیشتر آزمایشات، لازم است از 6 نمونه کبره، مایع 6 وزیکول یا پوستول برداشت شود و در این صورت پاسخ مثبت دلیلی محکمی درتایید بیماری میباشد.
کشت ویروس: در انواع هیپرتوکسیک، در اکثر موارد ویروس در چند روز اول بیماری و بعد معمولاً در مرحله قبل از بثورات در خون یافت می شود. ئیروس در بزاق بخصوص بین روز ششم تا نهم بیماری وجود دارد.
ویروس آبله کبیر (variola major) در بالاتر از 5/38 درجةسانتیگراد و ویروس آبله صغیر (Variola minor ) در بیش از 9/37 درجه رشد نمی کند در حالیکه ویروس واکسن تا 41 درجه سانتیگراد قدرت رشد دارد .
مقاومت ویروس : ویروس آبله بسیار پایدار بوده و پس از مرگ بیمار تا مدتی طولانی زنده میماند . این ویروس تحت شرائط اقلیمی می تواند زندگی کند . اطراف بستر بیمار و محیط به آسانی توسط قطرات ترشحی حلق و کبره آلوده می شود . ویروس در حرارت مرطوب 60 درجه سانتیگراد در عرض 10 دقیقه از بین می رود ولی نسبت به حرارت خشک مقاوم تر بوده و مدت 5 الی 10 دقیقه در حرارت 100 درجه را تحمل می کند . لذا باید نکات فوق را در استریل کردن بیمار در نظر گرفت . ویروس نسبت به بسیاری از ضد عفونی کننده های معمولی (نظیر فنل ) مقاوم است اما نسبت به عوامل اکسید کننده نظیر پر منگنات پتاسیم حساس می باشد .
آلوده کنندگی Infectivity :
در طی مرحله کمون بیماری ، ویروس در اعضاء داخلی بدن و دور از سطح تکثیر می یابد لذا در این مرحله بیمار آلوده کننده نیست . بر خلاف ، در مرحله مقدماتی بیماری ویروس وارد جریان خون شده و از طریق عروق خونی به پوست و زیر مخاط رسیده و به سلولهای اپیدرم و اپی تلیال حمله میبرد . از طریق این سلولهای سطحی و بخصوص سلولهای مخاط دستگاه تنفس فوقانی ، ویروس در فضای اطراف بیمار پخش می گردد .ویروس از شستشوی دهان بیماران دو روز پس از آغاز بیماری جدا شده و در فاطله روز ششم تا نهم به حداکثر شدت خود می رسد . بعد از آن بتدریج تعداد ویروسها کم شده و بعد از روز دوازدهم بندرت دیده می شود .
شدت واگیری هر بیمکار بستگی به مقدار ویروسی دارد که از بدن او دفع می شود . در زمانیکه راش جلدی پراکنده و کم در بیمار وجود دارد ، تعداد کمی ویروس از طریق تنفس خارج شده و تنها از طریق تماس بسیار نزدیک موجب ابتلای دیگران می شود . در آبله هموراژیک علیرغم ویرمی شدید ، تا زمانی که اپی تلیوم مخاط تنفس ضایعه پیدا کند ، ویروس آزاد نمی شود و این مسئله درست قبل از بروز راشهای واقعی جلدی اتفاق می افتد . در تعدادی از موارد ، بیمار قبل از وقوع چنین حالتی فوت کرده است .
اپیدمیولوژی
آبله یک بیماری با انتشار جهانی است اما بدنیال واکسیناسیون وسیع و همگانی در سالهای اخیر ، در دنیا ریشه کن شده است . علت موفقیت در این امر ، دو فاکتور اپیدمیولوژیک ، یعنی فقدان مخزن غیر انسانی ویروس و دیگری فقدان حاملین بدون علامت در بیماری آبله می باشد .
علیرغم ریشه کن شدن بیماری ، باید در تشخیص افتراقی بیماریهای بثوری حاد و هموراژیک ، آبله در نظر گرفته شود . هنوز هم امکان بروز بیماری در برخی از مناطق ایزوله دنیا وجود دارد . قدرت ویروس در زندگی در شرایط خشک و سهولت رشد آن در محیط های مناسب ، در هر زمانی موجب بروز همه گیری می کردد .
انسیدانس آبله بستگی به احتمال تماس افراد حساس با بیماران دارد لذا مسئله شیوع سنی و جنسی بیشتر در ارتباط با مسائل فرهنگی و اجتماعی و میزان افراد واکسینه در هر گروه می باشد . در مناطق آندمیک اکثر در بین افراد غیر واکسینه ، انسیدانس بیماری در سنین 5 تا 14 سالگی ( گروهی که تحرک زیاد دارند ) در جنس مذکر بیشترین است . در مناطق غیر آندمیک ، بیمارستان منبع انتشار عفونت می باشد .
میزان مرگ و میر بر حسب منطقه جغرافیایی متفاوت است . در آسیا ، یعنی منطقه ای که عامل بیماری است 30 تا 50 در صد افراد غیر واکسینه از بین می رفتند و در برزیل که سوش عامل یا آلاستریم است مرگ و میر بین 1 تا 5/1% بود.
پاتولوژی
ویروس پس از ورود به بدن از طریق غشاء مخاطی مجاری تنفسی فوقانی ، وارد سلولهای رتیکولوآندوتلیال در بسیاری از اعضاء می گردد و این نقاط محتملا مکان تکثر در زمان نهفتگی بیماری می باشد . در پایان این دوره ، ویروسها بداخل جریان خون راه یافته و ویرمی ایجاد می کنند که حداقل عامل قسمتی از نشانه های مقدماتی بیماری می باشد. بعد از این ویروس به سرعت از خون ناپدید شده و به جز در موارد شدید بعد از روز دوم دیگر در خون دیده نمی شود. ویروس سپس به پوست و مخاط راه یافته و در این نقاط ضایعات مشخص بیماری را ایجاد می کند و البته همزمان با این در بیشتر نسوج بدن موجب تغییراتی می گردد.
پوست : به نظر می رسد ضایعه اساسی پرخونی عروق خونی توام با تورم سلولهای آندوتلیال ، انفیلتراسیون دور عروقی و رتیکولر و دژنراسیون سلولهای اپی تلیال باشد. سلولهای اپی در لایه های میانی پوشاننده اپیدرم شروع به تورم کرده و این تورم موجب پیدایش بثورات ماکولوپاپولر می شود. با افزایش محتویات سلولها، هسته ناپدید و دیواره سلولی پاره می شود بطوریکه سلولهای مجاور به راه یافته و تشکیل وزیکول میدهند. با شروع بهبودی ، محتویات پوستول شروع به خشک شدن نموده و یک کبره ضخیم از سلولهای اپی تلیال مرده حاصل می شود. سلولهای اطراف ضایعه تکثیر یافته و تدریجا زیر کبره و در روی کوریوم تشکیل یک لایه جدید از سلولهای اپیدرمال می دهند و زمانیکه اپی تلیالیزاسیون کامل می شود،کروت ( کبره ) جدا می گردد.
در آبله هموراژیک ، پاتولوژی ضایعات در اصل یکی بوده ولی پرخونی عروق کوریوم وسیع و محدود به لایه زیر پاپیلر نمی باشد. خونریزی واضح در داخل کوریوم وجود دارد. اینها تغییراتی هستند که بصورت اریتم شدید و لکه های پورپوریک در روی پوست بیماران مشاهده میشوند. در اشکال هموراژیک خفیف تر بثورات ماکولوپاپولر، وزیکولر یا پوستولی در اپیدرم پیدا میشود. این عناصر ممکن است با خون یا گلبول سرخ انباشته باشند اما اکثرا خونریزی در لایه زیری آنها وجود داشته و چنین منظره ای پیدا می کنند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  12  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آبله

دانلود مقاله رنگرزی

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله رنگرزی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


مقدمه(عوامل موثر بر رنگرزی)
یکی از عوامل موثردر ارتقای کیفیت قالی موضوع رنگرزی مواد اولیه آن است لذا ارایه مطالبی در رابطه با آموزش رنگرزی می تواند نقش موثری در ارتقای کیفیت و افزایش ارزش افزوده آن داشته باشد، بالاخص توجه به آموزش رنگرزی پشم و ابریشم با مواد رنگرزی شیمیایی از اهمیت مضاعفی برخوردار است زیرا رنگرزان بسیاری از کارگاه های رنگرزی سنتی و خانوارهای روستایی شناخت بسیار کمی از اینگونه مواد رنگرزی دارند. شخصاً بارها شاهد روشهای غلط و اشتباه رنگرزی پشمم و ابریشم در کارگاه های رنگرزی بوده ام. این موضوع انگیزه ای برای این جانب شد که علیرغم شرایط بد روحی در این خصوص تذکراتی داشته باشم.
رنگرزی یک فرآیند شیمیایی است باید تمامی مراقبت های لازم به عمل آید، در صورت بروز هرگونه مشکلی امکان برگشت فرآیند وجود نداشته و اصلاح کیفیت محصول نیز مستلزم انجام هزینه های گزافی خواهد بود که از توجیه اقتصادی برخوردار نمی باشد. قبل از هرگونه توضیحی در خصوص فرآیند و شیوه رنگرزی مواد اولیه مورد نیاز قالیبافی با انواع مواد رنگرزی شیمیایی لازم است عوامل موثر بر رنگرزی را مختصراً توضیح دهم. مهمترین عوامل موثر بر کیفیت رنگرزی به شرح زیر است:
1. نوع کالا و ویژگی های آن: بخش قابل توجهی از رنگرزی مواد اولیه قالیبافی به شیوه رنگرزی تمایلی انجام می گیرد در نتیجه هر یک از الیاف نساجی به گروه خاصی از مواد رنگزا تمایل ذاتی(آفینیته) دارند. رنگرز با توجه به نوع کالا رنگزای مورد نظر خود را انتخاب می کند علاوه بر نوع کالا، کاربرد کالا در آینده نیز تعیین کننده مواد رنگزای مصرفی در رنگرزی می باشد فی المثل در مورد رنگرزی مواد اولیه قالیبافی باید از رنگزاهایی استفاده شود که از حداکثر ثبات شستشویی ،سایشی و نوری برخوردار باشند ولی در مورد رنگرزی الیاف مورد استفاده در بافت یک پارچه پرده ای ممکن است ثبات نوری رنگ بیشتری مد نظر قرار گیرد. گروه های مختلفی از مواد رنگزا منجمله مواد رنگرزی اسیدی ،کرومی ،متال و ... تمایل ذاتی نسبتاً خوبی به پشم دارند. علاوه برنوع کالا ویژگی های مختلف آن منجمله ظرافت و تمیزی و رنگ و یکنواختی و ... بر کیفیت رنگرزی موثر است.
2. نوع ماده رنگزا: یکی دیگر از عوامل موثر بر رنگرزی نوع مواد رنگزای مصرفی در فرآیند رنگرزی است. شرکتهای مختلف سازنده مواد رنگزای بسیار متنوعی می باشند که چنانچه رنگرز از ویژگی های آنان شناخت کافی نداشته باشد نمی تواند در انتخاب ماده رنگزای مورد نظر خود و روش رنگرزی بهترین گزینه را انتخاب کند.
3. حمام رنگرزی: بالاخص در مورد رنگرزی با مواد رنگزای شیمیایی انتخاب حمام رنگرزی از اهمیت بسیار خاصی برخوردار است. حمام رنگرزی می بایست منطبق با ویژگی های کالا و مواد رنگزای انتخابی باشد از آنجا که عمدتاً رنگرزی مواد الویه قالیبافی درپاتیل سنتی انجام میگیرد،بر استفاده از جنس استیل ، دوار بودن و متناسب بودن آن با حجم کالا تاکید می گردد. البته با عنایت به تکنولوژی معاصر امروزه دستگاه های رنگرزی ساخته شده که علاوه بر گردش کالا ومحلول دارای امکانات جانبی بسیار خوبی است.
4. آب: مهمترین شرط تحقق شفافیت رنگ مواد اولیه رگرزی شده استفاده از آب مناسب در رنگرزی می باشد. متاسفانه در حال حاضر در بسیاری از کارگاه های رنگرزی از آبهای سخت برای رنگرزی استفاده می شود. وجود املاح کلسیم و منیزیم در این آبها باعث کدر شدن رنگ الیاف می گردد استفاده از سختی گیر آب از حداقل نیازهای کارگاه رنگرزی محسوب می گردد. لازم به تذکر است آب یکی از ابزارهای کنترل رنگرزی است.
5. حرارت: هر یک از انواع مواد رنگزای شیمیایی جهت افزایش سرعت رنگرزی و انجام آن در حداقل زمان ممکن نیاز به حرارت دارند. حرارت نیز علاوه بر نقش موثری که در سرعت رنگرزی دارد یکی از ابزارهای کنترل رنگرزی است و لازم است رنگرزجهت مطلوبیت کار حداکثر بهره وری را از این ابزار بنماید متاسفانه یکی از مشکلات استفاده از پاتیل سنتی این است که حرارت در قسمتهای مختلف حمام یکسان نمی باشد.
6. مواد کمکی: در بسیاری از حمام های رنگرزی علاوه بر ماده رنگزا و کالا نیاز به مواد تعاونی یا کمکی می باشد این مواد به دلایل مختلفی کاربرد دارند برخی از آنان به لحاظ نرم نمودن آب به کار می روند (سختی گیر آب)، بعضی دیگر تر کننده هستند و باعث رطوبت پذیری الیاف می شوند، تعدادی از مواد کمکی نیز به یکنواختی رنگ کمک می کنند و بالاخره برخی از آنها باعث افزایش سرعت رنگرزی و رمق کشی بیشتر میشوند و در تعدادی از حمام های رنگ نیز مجبوریم از مواد احیا کننده و اکسید کننده و ... استفاده کنیم.
صرفنظر از همه ی عوامل فوق مهارت و هنر نمایی رنگرز (آبدست) نقش بسیار حیاتی در کیفیت رنگرزی دارد. رنگرز می بایست شناخت کافی از خصوصیات شیمیایی و فیزیکی کالا ،ماده ی رنگزا ،حمام رنگ داشته و هر آنچه در فرآیند رنگرزی اتفاق می افتد را مشاهده نماید وآن را تجزیه وتحلیل نماید.

 

رنگرزی پشم با روناس
روناس در کلیه زبانها مترادف با رنگ قرمز بوده است. انواع مختلف روناس را می توان در بیشتر کشورهای عالم یافت. این گیاه در نقاط سردسیر و گرمسیر عالم می روید، ولی در آسیا و اروپا بیشتر یافت می شود. روناسی ایرانی بیشتر از نوع rubia perogrina است. مناطق کشت روناس در ایران استانهای آذربایجان و مازندران و در بعضی از نقاط کرمان می باشد و به طور وحشی در تمام ایران دیده می شود. بهترین روناس مخصوص اطراف یزد است. قسمتی از روناس که حاوی رنگ است ریشه آن می باشد. رنگ در بین پوسته خارجی ریشه و مغز چوبی آن قرار گرفته است. در رنگرزی فقط از ریشه روناس استفاده می شود. برگ و ساقه آن غذای بسیار خوبی برای گاو و گوسفند می باشد. ریشه روناس در زمین به مقدار زیاد فرو و در اراضی شنزار تا دو متر میرسد. قدرت رنگی ریشه روناس مربوط به مدت زمانی است که ریشه در خاک قرار می گیرد هر چه ریشه بیشتر از عمرش گذشته باشد مقدار ماده رنگی آن زیادتر است. در گذشته ریشه روناس را مدت شش ماه در خاک باقی می گذاشتند ولی امروز تازه از خاک بیرون آورده و به فروش می رسانند.
طرزتهیه ریشه روناس
روزهای آخر پاییز ریشه روناس را از خاک بیرون می آورند و خشک می کنند. عمل خشک شدن را ممکن است به منظور تسریع در آن کوره های مخصوص در حرارت 60 درجه انجام داد ولی این عمل از ماده رنگی روناس می کاهد.
رنگرزان قالی در روستاها روناس را در آفتاب خشک می کنند. ولی بهترین طریقه خشک کردن روناس در سایه است. پس از خشک کردن روناس را می کوبند. این عمل بیشتر به لحاظ جدا نمودن خاک از روناس انجام می دهند. قبل از آسیاب کردن پوسته خارجی رونلس را از آن جدا می گکنند. وجود این پوسته در رنگ باعث کدری آن خواهد شدو برای جدا کردن پوسته ممکن است آن را چند ساعتی در آب قرار داد و سپس خشک نمود و یا آنکه ریشه را با روغن چرب کرد در اثر این عمل پوسته خارجی ریشه خرد شده و میتوان از سایر قسمت ها جدا نمود عیب این کار آن است که ریشه آغشته به روغن رنگ بسیار کدری پیدا می کند.
رنگرزی پشم با روناس
رونا س بدون وجود دندانه نمی تواند به خوبی پشم را رنگ نموده و مقابل عوامل مختلف ثبات کافی داشته باشد. روناس بدون دندانه در روی پشم بسیرا پریده و کدر خواهد بود.
املاحی که برای دندانه پشم به کار برده می شوند عبارتنداز :بیکرومات پتاسیم ،زاج سفید ،سولفات آهن ،سولفات مس و کلرور قلع.
رنگرزی پشم با دندانه بیکرومات پتاسیم و روناس
سه روش زیر برای رنگرزی پشم با روناس و دندانه بیکرومات به کار برده می شود:
1. دندانه قبل رنگ
2. دندانه بعد از رنگ
3. رنگ و دندانه توام

 

1. روش دندانه قبل از رنگ
پس از دندانه دادن ،پشم را در حمام تازه ای که یک تا سه درصد اسید اگزالیک و پنچ تا ده درصد روناس داخل نموده و حمام را در مدت 45 دقیقه به جوش می رسانند و متد یک ساعت و پانزده دقیقه رنگرزی را در حالت جوش ادامه می دهند. سپس پشم را شسته و خشک می نمایند.
این طریق متداول ترین رنگرزی روناس است. در بعضی از نقازط ایران از چوبک به جای اسید در حمام رنگ استفاده می شود و رنگ حاصل نیز بنفش رنگ است. به طور کلی مواد قلیایی و اسیدها هر کدام تاثیر جداگانه ای در حمام رنگ روناس به جای می گذارند. قلیایی ها رنگ بدست آمده را متمایل به بنفش و اسیدها آن را نارنجی می نمایند.
2.روش دندانه بعد از رنگ
از این طریق بندرت استفاده می گردد و بیشتر برای رنگهای روشن و شفاف می باشد. چون تمایل جذب رنگ توسط پشم بدون وجود دندانه کم است و رنگ حاصله بسیار ضعیف است.

 

3-رنگ رزی پشم با روناس و دندانه بیکروامت
روش رنگرزی به این قرار می باشدکه ابتدا حمام را 10 تا 20 برابر وزن خامه پشم آب و مواد کمکی را که قبلاً در آب حل کرده اند اضافه نموده حرارت را به 40 درجه رسانیده و رنگ را داخل در حمام می کنند. پشمی را که قبلاً به خوبی شسته و آبخور شده داخل آن کرده مدت 5 دقیقه در همان درجه حرارت بهم زده و بعد در مدت 40 دقیقه حمام را به جوش می آورند و سپس رنگرزی را به مدت یک ساعت و پانزده دقیقه ادامه میدهنند.
معمولاً برای این روش نظر به سیری و روشنی رنگ از یک تا سه درصد بیکروامت و یک تا سه درصد اسید لاکتیک مصرف می کنند. برای رنگ ها بسیار باز دو درصد و رنگهای متوسط ده تا سی درصد و برای زمینه های بسیار سیر تا صد درصد روناس می توان مصرف گرد. حتی الذمقدور از وجود قلیایی پرهیز کرد. مواد قلیایی رنگ الیاف را متمایل به بنفش می کنند چون رنگ نیز در سطح خارجی لیف باقی بمااند ثبات آن نیز در برابر شستشو ناچیز بوده و نایکنواخت ینز می گردد.
رنگرزی پشم با روناس و دندانه زاج سفید
رنگهای حاصل از این دندانه با روناس درروی پشم به مرابت شفاف تر از دندانه بیکرومات است ولی تنها طریقه ای که می توان برای رنگرزی بکاربرد روش دندانه قبل از رنگ است چون روش های دیگر ثبات کافی در برابر عوامل مختلف سایش نیستند.
برای رنگهای روشن پنج برای زمینه های سیر تا بیست و پنج درصد زاج سفید مصرف می کنند. پشم را دندانه داد ه و گاهی تا بیست و چهار ساعت در حمام دندانه باقی می گذارتند و سپس آن را شسته در حمام تازه ای که حاوی مقدار لازم رنگ و یک تا سه درصد اسید است داخل نموده حرارت را به 40 درجه رسانیده ترجیحاً در مدت 45 دقیقه به جوش رسانیده و یک ساعت آن را می جوشانند. برای رنگهای روشن و شفاف معمولاً از اسید لاکتیک و برای رنگهای کدر و سیر از اسید سولفوریک استفاده می کنند. در غالب شهرسیتان های ایران به جای استفاده از اسید از دوغ استفاده می کنند.
رنگرزی روناس بوسیله دوغ
این روش تقریباً در تمامی مراکز رنگرزی رنگهای طبیعی قالی در ایران مخصوصاً کرمان و یزد معمول است و به جای اسید لاکنیک از دوغ قره قوروت استفاده میکنند روش این رنگرزی در هر شهرستانی فرق می کند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   13 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله رنگرزی