فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایانامه بررسی نگرش دبیران و دانش اموزان دختر مقطع متوسطه نسبت به اجرای طرح لباس متحدالشکل در شهرستان نیشابور

اختصاصی از فی موو پایانامه بررسی نگرش دبیران و دانش اموزان دختر مقطع متوسطه نسبت به اجرای طرح لباس متحدالشکل در شهرستان نیشابور دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه بررسی نگرش دبیران و دانش اموزان دختر مقطع متوسطه نسبت به اجرای طرح لباس متحدالشکل در شهرستان نیشابور


پایانامه بررسی نگرش دبیران و دانش اموزان دختر مقطع متوسطه نسبت به اجرای طرح لباس متحدالشکل در شهرستان نیشابور

شلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:48

فهرست و توضیحات:
چکیده
مقدمه
فصل اول : کلیات تحقیق
پیشگفتار
بیان مسئله
سوالات تحقیق
اهداف تحقیق
فرضیات
تعریف نظری وعملیاتی
اهمیت وضرورت تحقیق
پیشینه تحقیق
فصل دوم : ادبیات نظری تحقیق
گزارش تحقیق
کلیات و مبانی نظری
اهداف پژوهش
روش کار تحقیق
فصل سوم: روش شناسی پژوهش
روش تحقیق و تحلیل داده ها
فصل چهارم: داده های آماری
داده های آماری
فصل پنجم : نتیجه گیری و پیشنهادات
جمع بندی و نتیجه گیری
پیشنهادات
منابع و ماخذ

انسان خلیفه الله در زمین می باشد، از آنچه خداوند به عنوان امانت در اختیار انسان قرار داده است، فطرت اوست که نیازهای اساسی انسان را در بر دارد. از جمله نیازهای انسان که در روانشناسی و علوم اجتماعی مورد بحث قرار گرفته است نیاز زیبادوستی انسان است.

در عصر حاضر که جهانیان در تلاشند در عرصه ی تعلیم و تربیت بهترین نسل را به دنیا عرضه کنند و بسیاری دیگر نیز در تلاشند فرهنگ های دیگر را مسخ و فرهنگ  و تمدن خود را بر جهان مسلط سازند و به عبارتی دیگر در این عرصه که تهاجم فرهنگی بیداد می کند و استعمارگران در هر حال کوشش های بی ثمری داشته و نتوانسته اند مستعمرات


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه بررسی نگرش دبیران و دانش اموزان دختر مقطع متوسطه نسبت به اجرای طرح لباس متحدالشکل در شهرستان نیشابور

دانلود مقاله بررسی نگرش معلمین و کارکنان نسبت به عملکرد مدیران

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله بررسی نگرش معلمین و کارکنان نسبت به عملکرد مدیران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

چکیده
این پژوهش به بررسی نگرش معلمین و کارکنان نسبت به عملکرد مدیران پرداخته.
تحقیق اهداف نظام اموزشی در گروه عملکرد مدیران واحدهای آموزشی می باشد.
بررسی های مربوط به نیروی انسانی نشان می دهد که جوامع پیشرفته از بیشترین نیروهای کیفی و کمی کار آمد برخوردارند و برای رسیدن به سطح بالاتری از رشد از طریق آموزش و پرورش و تغییر در نظام آموزشی به چنین هدفی دست یافته اند اما برپایی و تحول آموزش و پرورش، منوط به سیاستگذاری، برنامه ریزی، تصمیم گیری، سازماندهی و ساختاردهی دقیق در جامعه است. چگونه می توان بدون داشتن سیاستگذاری، برنامه ریزان و مدیران آگاه و توانمند به توسعه مطلوب دست یافت؟ ضرورت ایجاد می نماید که افراد جامعه و همه اقشار جامعه (دولت، مجلس، خانواده ها و ...) به فکر باشند تا بهترین و شایسته ترین افراد را جذب نظام آموزش و پرورش نمایند و ما به فکر باشیم که گل های زندگی مان را به دست افراد کاردان، لایق، شایسته، مبتکر و کارآمد بسپاریم. و لازم به ذکر است که در یک مجموعه آموزشی مدیر هیچ موقع به تنهایی نمی تواند از عهده انجام کارها برآید، چون وی با مجموعه از افراد و کارکنان در آموزشگاه مشغول به کار می باشد. در این پژوهش به طور مفصل در مورد نگرش و عملکرد مطالبی بیان شده.

 

 

 

 

 

فهرست منابع
چکیده:
فصل اول:
- مقدمه
- بیان مسئله پژوهش
- اهمیت و ضرورت موضوع
فصل دوم:
- مقدمه
- نگرش
- اجرا نگرش
- انواع نگرش
- اهمیت نگرش
- نگرش های نو وخلاقانه
- منابع نگرش و عوامل مهم در تغییر آن ها
- چگونگی نگرش معلم
- طبقه بندی تئوری های مدیریت
- مدیریت آموزشی
- رهبری آموزشی
- تأثیر نظریه های مدیریت بر مدیریت آموزشی
- جایگاه و اهمیت مدیریت آموزشی
- نظریه های، تعاریف و مفاهیم عملکرد
- دیدگاه تاریخی درباره ی عملکرد
- عملکرد (یا وظایف مدیریران آموزشی)
- برنامه ریزی
- سازماندهی
- کنترل و هماهنگی
- ویژگی های عمومی مدیریت
- نتیجه گیری از موضوع ارائه داده شده

 

 

 

فصل اول: موضوع پژوهش
1- مقدمه
در جهان امروز، توسعه هدف اصلی جوامع و سیاستگزاری های دولت هاست. اکثر صابنظران و کارکنان امور توسعه معتقدند که ما در مقطعی از تکامل بشری قرار گرفته ایم که منابع انسانی اساسی ترین نقش را در توسعه جوامع ایفا می کند، به طوری که کمیت و کیفیت نیروی انسانی تعیین کننده موفقیت یا عدم موفقیت کشورها در مسیر توسعه است همچنین مدیریت به ویژه مدیریت آموزشی به عنوان اداره کنندگان یا مسئولان سازمان ها و واحدهای آموزشی عوامل اصلی و تعیین کننده موفقیت در امر بهسازی و حتی بازسازی سازمانها محسوب می گردند، چرا که مدیران آموزشی لایق و آگاه قادرند با بهره گیری از توانائی های ذاتی دانش تخصص و تجربیات شغلی، اهداف سازمان را با صرف منابع کمتر و کیفیت بهتر تحقق بخشد. مدیریت آموزشی کوشیده است و باید بکوشد، با افزایش بهره وری، کارائی و اثر بخشی به حفظ و توسعه آموزش و پرورش بپردازد. مدیران شایسته و آگاه به واسطه تجربه یا به سبب آموزشهای تخصصی به خوبی واقف بوده اند که نمی توانند توجه خود را صرفاً به نتیجه و بازده یعنی افزایش بروندادها معطوف دارند و به متغیرهای میانی (گرایشات، ادراکات، نیروهای انگیزش، ارزشها و ...) متغیرهای علتی (راهبردهای مدیریت، هدفهای سازمان، آموزش ضمن خدمت و) کاری نداشته باشند. بدون شک مجموعه این عوامل اثر بخشی سازمان را تعیین می کند. عملکرد مدیران مدارس و نگرش کارکنان نسبت به آنها سهم بسزایی در کارائی و اثر بخشی مدارس دارند، و سنجش عملکرد مدیران مدارس باید بر اساس این دو مفهوم کلیدی (کارائی و اثر بخشی استوار باشد).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


2- فردلوتاز استاد برجسته مدیریت در دانشگاه نبراسکا ¬¬(1) می گوید:
اثر بخشی مدیران با دو معیار ارزیابی می شود:
الف) تحقق اهداف سازمان با استانداردهای کمی و کیفی
ب) ایجاد رضایت و تعهد کاری در کارکنان
مدیر مراکز آموزشی استثنائی باید در وهله اول یک تشخیص دهنده خوب بوده و از چنان قدرت تشخیص برخوردار باشد که تا حد ممکن تفاوت های فردی پرسنل و کودکان استثنائی را احساس و درک نماید. مدیر آموزشی زمانی می تواند اثر بخش تر باشد که بتواند رفتار مدیریتی خود را بر رشد تغییرات پرسنل و کودکان استثنائی منطبق سازد مدیر آموزشی به تناسب افزایش رشد یافتگی و تغییرات (تجربه، سابقه و مدرک علاقه و انگیزه) رفتارش را نیز تغییر دهد. در نهایت مدیر آموزشی آنطور که مصلحت مرکز آموزشی استثنائی است برخورد نماید.
و به مصداق آیه شریفه قرآن کریم که می فرماید:
افحسبتم انمّا خلقنا کم عبثاً و انکم الینا لا ترجعون
«آیا چنین پنداشتید که ما شما را به عبث و بیهوده آفریده ایم و هرگز به ما رجوع نخواهید کرد»
و با اعتقاد به اینکه هرگز انسانه بیهوده و بازیچه آفریده نشده اند را در مورد ناشنوایان و به قول همکاران (بهشتیان روی زمین) ملاحظه نماییم. این امر مهم با به کارگیری مدیرانی با خصوصیات ویژه با بهره مندی از حد بالای مهارت انسانی و توانائی و کارآئی در مهارت های فنی و توانائی دیدن این مراکز و موسسات به عنوان یک مجموعه واحد در قالب مهارت های ادراکی میسر می باشد.
2- بیان مسئله پژوهش
از مسائل با اهمیت و اساسی نظام آموزش و توانبخشی، مدیریت و سازماندهی آن است و مدیریت را می توان به عنوان هماهنگ ساختن نیروهای اجتماعی افراد در یک سازمان تعریف کرد. افراد از این طریق می توانند در قالب یک واحد سازمانی فعالیت مطلوبی از خود نشان دهند و لازمه این هماهنگی شناختن سلسله روابطی است که میان گرایش های مختلف اجتماعی انسان ها وجود دارد به منظور شناسائی این روابط به خاطر نیل به اهداف مورد نظر است که مدیریت در تحقق مقاصد سازمانی نقش به سزائی دارد آنچه مسلم است مدیریت در اینگونه موءسسات از سایر مدیریت ها متمایز است زیرا مدیریت در افرادی که خود باید در درجه اول در جهت اعتلاء بر بالا بردن ظرفیت روحی، صبوری، و شکیبایی با تخصص بالایی برای تحقق هدف های آموزشی دانش آموزان ناشنوا دارا باشند، امری ظریفتر، تخصصی تر و علمی تر از سایر مدیریت هاست.
آموختن مدیریت آموزشی با توجه به گسترش وظایف و پیچیدگی آن ضرورت دارد زیرا نباید مراکز آموزشی و اداری را در اختیار کسانی قرار داد که آگاه به علوم، فنون و مهارت های مرتبط با مدیریت آموزشی نباشد. همچنین کسانی که خود را آشنا به اصول، مفاهیم و معانی، مبانی و نظریات مدیریت آموزشی نیستند نباید حق انتخاب و گزینش مدیران این مراکز در اختیار داشته باشند و به آن عمل کنند بلکه باید انتخاب مدیران بر اساس یافته های تجربی علمی و شناختی استوار باشد و با ارزش های حاکم بر جامعه تطبیق نماید.
3- اهمیت و ضرورت موضوع
مسلماً آگاهی کامل مدیران مراکز آموزش استثنائی از اهداف آموزش و پرورش استثنائی و شناخت دقیق پرسنل و دانش آموزان استثنائی و نیازهای آنها به عنوان یکی از مهمترین عوامل محیطی و برنامه ریزی های منطقی و عاقلانه در جهت حصول و ایجاد وحدت و هماهنگی بین این دو می باشند این آگاهی مدیران نقش ارزشمندی را در توسعه جامعه با تربیت نیروی انسانی قوی که این خود عاملی را جهت اهمیت تحقیق حاضر است می تواند دارا باشد.
بسیاری از صابنظران علت موفقیت و شکست نهادها را در تفاوت مدیریت آنها می دانند.
به اعتقاد پیتردراکر (1974، 351) عضو حیاتبخش هر سازمان، مدیریت آن است هارودکنتر، مدیریت را مهمترین زمینه بر فعالیت انسانی می داند و معتقد است که وظیفه اصلی مدیران در تمام سطوح در همهء واحدهای مختلف بازرگانی، صنعتی و اداری این است که محیط را طراحی و نگهداری کنند تا در آن اعضا بتوانند به صورت گروهی با یکدیگر کار کنند و به اهداف تعیین شده دست یابند.
از آنجا که حس شنوایی و زبان دو عامل مهم به کار گیری محسوب می شوند و فقدان انها کوشش شخص را در امر یادگیری بیش از حد تصور مشکل می سازد و چه بسا برای عده ای غیر مقدور می نماید و فرد ناشنوا از یک راه عمده یادگیری و ارتباط زبانی محروم می شود ولی این معنای زوال اندیشه و زبان او نیست زیرا به شرط به کار گیری صحیح سایر کانال های ارتباطی به یاری آموزش و تمرین می توان استعدادها و خلاقیتها نهان او را بارور ساخت و وی را برای زندگی اجتماعی، قبول مسئولیت و اشتغال آماده ساخت.
مدیر مراکز آموزش اینگونه کودکان باید علاوه بر شناخت این خصوصیات و تفاوت ها، از منابع انسانی کارآمد و متخصص وسایل آموزشی لازم برای نیل به هدف های آموزشی استفاده نماید و کارکنان را به انجام وظیفه اثر بخش و مطلوب تشویق کند، برای مقابله با مشکلات آموزشی و مسائل عاطفی که امور آموزشی و توانبخشی را از هدف ها منحرف می سازد چاره بیاندیشد و تغییرات مطلوب ایجاد نماید. به موقع به فعالیت های آموزشی انجام شده توسط مربیان توجه کرده و آنها را مورد ارزشیابی قرار دهد و به کیفیت تحقق هدف های آموزشی و توانبخشی آگاه شود.
اهمیت و ضرورت این موضوع در این است که شمایی که از عملکرد مدیران مراکز آموزشی استثنائی را در اختیار علاقه مندان قرار دهد و نیز مشخص خواهد کرد که چه کسانی این پست حساس را باید دارا باشند البته توجه به گستردگی نیازها در جوامع و ضرورت کارآیی اجتماعی و چگونگی رشد گروه های ناشنوایان در محیط و سطوح مختلف جامعه، مدیریت مراکز آموزشی کودکان ناشنوا از جایگاه خاصی بر خوردار است.
مدیران مراکز آموزشی کودکان ناشنوا باید به ارزش و شخصیت افراد، کارکنان ایمان و اطمینان عمیق داشته باشند چرا که وجود روابط انسانی در محیط های آموزشی و پرورشی اشتیاق و افزایش روحیه مطلوب و مثبت کارکنان را به دنبال دارد. آیا مدیران مراکز آموزش کودکان ناشنوا به ارزش و شخصیت کارکنان ایمان دارند؟
فصل دوم – نظریه ها
مقدمه
مدیریت در آموزش و پرورش در مقایسه با سایر مدیریت ها از ویژگی و حساسیت خاصی برخوردار است و شاید تا امروز نتوانسته باشیم گوشه ها و ژرفای آن را به خوبی درک کنیم. دلیل آن نیز این است که مدیریت آموزش با اصلاح و یا فساد نسلها و جامعه سر و کار دارد اگر مدیران آموزشی یک جامعه دانا، آگاه و توانمند نباشد جامعه را به سمت تباهی سوق خواهند داد. مدیران آموزشی توانمند می توانند به عنوان نمایندهء نظام آموزشی به سئوالات و نیازهای افراد پاسخ مناسب بدهند و در مقابل نسبت به انجام دادن وظایف و تعهدات معلمان، کارمندان، دانش آموزان و اولیاء نسبت به خود و جامعه و یکدیگر نظارت داشته باشند. بنابر این ضرورت توجه به مدیریت و شناسائی، عوامل اثر گذار بر نوع عملکرد مدیران اهمیت ویژه ای یافته است.
اگر چه تلاش ها و تحقیقات فراوانی در همین راستا انجام گرفته و می گیرد اما به دلیل محدودیت های فراوان در ابعاد اقتصادی، ساختاری، نیروهای انسانی متخصص از یک طرف و پیچیدگی موضوع از طرف دیگر تاکنون اقدامات صورت گرفته در این جهت کافی و موثر نبوده است.
نقش مدیر یا رهبر آموزشی عبارت است از حمایت و تقویت و یاری و مساعدت و سرانجام همکاری کردن و نه دستور دادن و هدایت کردن. به همین جهت است که می گوییم مدیریت آموزشی از اهمیت نیفتاده بلکه منظور و ماهیت آن تفاوت کرده است.
مقام مدیریت و رهبری آموزشی برای میسر ساختن امکانات رشد و شکوفائی از راه قبول مسئولیت و بروز ابتکار و خلاقیت بکار برده می شود و مفهوم قدیم آن که معلم را فردی مطیع و سازگار و پیرو نظر مدیریت می دانست بکلی کنار گذاشته شده است.
وظیفه مدیران فراهم آوردن امکانات و فرصت های مطلوب برای گسترش شناخت معلمان، کسب مهارت ها و فنون معین تدریس و ارتقاء و بازده آموزشی مدرسه است. بدون اهداف مدرن و ارتباط هماهنگ میان آنها تهیه برنامه و طرح های آموزشی سازمان، تشکیلات، مقررات و قوانین موضوعه در نظام آموزشی و پرورش بی معناست. نمی توان جهت معینی برای فعالیت های کارگزاران مشخص کرد و نمی توان میزان واقعی نیاز به دانش و مهرت لازم برای ایفای وظایف آموزشی آنان را تعیین نمود و تأثیر و کارآیی آنان را سنجید.
مفاهیم و مبانی نظری
نگرش1
نگرش نظری است که دربارهء افراد، چیزها، یا رویدادها ابراز می شود و منعکس کننده نوع احساس فرد درباره آن است.
نگرش وضعیت ذهنی آماده ای است که فرد با آن انگیزه ها و محرک ها را دریافت کرده و در قبال آن ها از خود واکنش نشان می دهد.
نگرش، یک وضع روانی است حاکی از اینکه فرد نسبت به یک موضوع (شی، شخص، یا رویداد) چه احساسی دارد؟ راجع به آن چه افکار و عقایدی دارد و تمایل فرد نسبت به آن عملاً چیست؟
از لحاظ نظریه های یادگیری، نگرش به منزلهء پاسخی عاطفی نسبت به یک محرک تلقی می شود. نگرش ها بر رفتار اثر می کنند ولی تعیین کننده نیستند. نگرش ها، قابل تغییر و دستکاری هستند و از طریق برنامه های آموزشی خاص می توان به تغییر آنها مبادرت ورزید.
چگونگی احساس مردم با آنچه که بر آن باور دارند. نگرش آنهاست.
اجراء نگرش:
نگرش ها را می توان از سه جنبهء شناختی، عاطفی و رفتاری مورد بررسی قرار داد منظور از جنبهء شناختی نگرش همان باور داشته ها و اطلاعاتی است که یک فرد نسبت به یک شیء یک فرد یا یک پدیده دارد.
منظور از بعد عاطفی، نگرش، احساسات مشخص درباره یک شیء یا پدیده ای است که ممکن است حالت سه گانه مثبت، منفی یا خنثی داشته باشد.
منظور از بعد رفتاری، تمایل شخصی به رفتار یا عمل در برخورد با یک شیء پدیده یا شخص است. در یکی از مدل های پیشنهادی جهت نمایاندن ارتباط بین ابعاد سه گانه نگرش گفته می شود که اعتقادات و باور داشت های افراد نسبت به اشیاء و امور (جزء عاطفی) در واقع اصل نگرش است. قصد یا نسبت رفتاری یا عمل یک شخص (جزء رفتاری) نیز جهت رفتاری او را نشان می دهد و مشخص می کند که در رابطه به آن شیء یا پدیده چه عملی را انجام خواهد داد. اما آنچه که خود در عمل در واقع انجام خواهد شد محصول مجموعه ای از عوامل دیگر نیز در این زمینه موءثر واقع می شوند.
نگرش به بعد عاطفی انسان مربوط می گردد. به علاوه دو بعد دیگر شناختی و بعد رفتاری. بعد شناختی بیشتر از طریق باورهای فرد تجلّی می کند. باور یعنی اعتقاد به یک موضوع که می توان به این باور ویژگی هایی نسبت داد. اگر باورها مورد ارزیابی قرار بگیرد، از باور ارزش صحبت خواهد شد. مثلاً می توان سرعت اتومبیل را خطر ناک توصیف کرد همچنین باور می تواند به ارتباط دو موضوع مربوط باشد. مثلاً افراد سیگاری، پس از مبتلا شدن به سرطان، اعلام می کنند که به عقیده آن ها مصرف سیگار بر سلامت جسمی اثر مستقیم دارد، در حالی که قبلاً این واقعیت را قبول نداشتند.
انواع نگرش:
میر کاظمی مقدم، نورالدین (381، 585) در مجله پیوند شماره 272 آورده است که در تقسیم بندی دیگری که در سالهای اخیر، انجمن کانادایی انجام داده اند نگرش را به انواع زیر تقسیم بندی نموده اند:
1- نگرش های مربوط به خود.
2- تسلط بر هیجان های خود، آگاهی از ضعف های خود، رضایت از خوشی های ساده.
3- نگرش های مربوط به دیگران.
4- علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی، احساس های تعلق به یک گروه، احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و مادی.
5- نگرش های مربوط به زندگی.
6- پذیرش مسئولیت ها، ذوق توسعه و امکانات و علایق خود، توانایی اخذ تصمیمات شخصی، ذوق خوب کار کردن.
اهمیت نگرش ها:
نگرش ها در خدمت اهداف بسیاری قرار دارند و به دلایل گوناگون حائز اهمیت هستند. از دیدگاه شخص، نگرش ها شالوده دانش ما را برای تعامل با دیگران و با دنیای پیرامونمان فراهم می کنند. همچنین در تماس با دیگران به زودی در می یابیم که آیا نگرش های آنان با نگرش های ما متشابه اند یا متفاوت، در بسیاری از موارد این ارزشیابی دو جنبه از شباهت نگرش ها، تعیین کننده میزان تعامل آینده خواهد بود.
نگرش های نو و خلاقانه:
اوضاع و احوال بد اقتصادی امروز نیازی به شرح و توصیف ندارد. زیرا بسیار از مردم تنگناهای کاری را با گوشت و پوست خویش حس می کنند، تا رسیدن به رونق و شکوفائی اقتصادی فاصله زیادی وجود دارد. مسئله اینجاست که چگونه باید مقاطع بحرانی و دشوار را پشت سر گذاشت.
اوضاع و احوال بد اقتصادی امروز نیاز به شرح و توصیف ندارد. زیرا بسیاری از مردم تنگنا های کاری را با گوشت و پوست خویش حس می کنند، تا رسیدن به رونق و شکوفائی اقتصادی فاصله زیادی وجود دارد. مسئله اینجاست که چگونه باید مقاطع بحرانی و دشوار را پشت سر گذاشت.
زمانی که از رکود بحران اقتصادی صحبت می شود، منظور این نیست که دیگران در این نوع شرایط، نمی توان دست به هیچ کاری زد بلکه منظور این است که فرد به تفکرات نوین روی آورده و طریقه های ناکار آمد و منسوخ را دور بریزد. در این راستا فرد باید متوسل به ایده های بکر و جدید شده تا راه خویش از میان انبوه موانع و مشکلات باز کند، بنابر این چاره ای نیست جز اینکه فرد به تفکرات ابتکاری و خلاق روی آورد.
نگرش شغلی:1))
زمردیان 1368 در ترجمه خود آورده که:
«نگرش های شغلی عبارت است از احساس های مثبت ومنفی، ارزش های مطلوب یا نامطلوب که فرد به جنبه های مختلف شغل یا کل آن نشان می دهد. نگرش ها چگونگی احساس یک فرد را نسبت به چیزی نشان می دهد».
فردی که نسبت به موضوعی نگرش مثبت یا منفی دارد در برابر آن، واکنش مثبت یا منفی نشان می دهد، بخشی از این واکنش ها بصورت اظهار عقیده و بخشی دیگر در اعمال و رفتار شخص متجلی می شود.
نگرش و انگیزه:
انگیزه حالتی است که شخص را به سوی رفتار سوق می دهد و حال آنکه مقصود از نگرش بیشتر آن حالتی است که بصورت عقیده بیان می شود. انگیزه ها جنبه فعال نگرش می باشند. نگرش نتیجه نوعی شناسایی و نوعی باورهاست که برخی انگیزه ها را در وجود هر کس به حرکت در می آورد.
نگرش و ارزش:
هدف هایی هستند گسترده و انتزاعی تراز نگرش ها و غالباً فاقد شی یا موضوع مشخص نقطه ارجاع هستند. ارزشهایی همچون شجاعت، آزادی و زیبایی از این قبیل هستند و نگرش ها از طریق این ارزش ها در فرد ایجاد می شود.
نگرش و قالب فکری:
با توجه به شناخت محدودی که افراد، اشیاء، موقعیت ها و یا موضوعاتی داریم تمایل به کلی گویی داریم. این کلی گویی ها غلط است چون خصوصیات یکسانی را به همه افراد یک گروه بدون در نظر گرفتن تفاوت های واقعی میان آنها نسبت می دهد. به این قالب های فکری هم ارزش های مثبت و هم ارزش های منفی متصل است و با توجه به این قالب های فکری شخص نگرش های مثبت یا منفی به یک محرک خاص پیدا می کند. به طور مثال قالب فکر «معلمان زحمتکش» نگرش فرد را به معلمان مثبت می کند.
نگرش و واقعیت:
یک نگرش دارای جنبه ارزش یابانه عاطفی است که تغییر آن به راحتی امکان پذیر نمی باشد مگر با زور و فشار و مبارزه جدی، اما واقعیت دارای این ویژگی نمی باشد و با اثبات رد یک موضوع قابل تغییر در فرد می باشد. مانند فاصله زمین تا کره ماه که محقق به عنوان یک واقعیت آن را پذیرفته وی هیچ جنبه عاطفی و ارزشی نسبت به خود ماه ندارد و با اثبات یا رد آن فرد به راحتی آن را می پذیرد.
منابع نگرش ها و عوامل مهم در تغییر آنها:
نگرش همچون ارزش از پدر و مادر و اعضای گروه (فرد به آن بستگی دارد) کسب می شود. فرد در نخستین سالهای زندگیش با توجه به آنچه را که ستایش می کند به آن احترامی می گذارد، یا حتی از آن می ترسد، شروع به الگوسازی می نماید. انسان شیوهء رفتار خانواده و دوستان خود را مشاهده و نگرش ها و رفتار خود را با آنان هماهنگ می کند. مردم نگرش افراد مشهور یا نگرش کسانی را که مورد تحسین و ستایش قرار می دهند، تقلید می کنند.
بر خلاف ارزش، نگرش ثبات کمتری دارد و به آن اندازه پایدار نیست و نگرش در سازمان از آن جهت اهمیت دارد که می تواند بر رفتار فرد اثر بگذارد. نگرش ها بر اساس یادگیری بدست آمده و شکل می گیرند.
منابع آنها می تواند در سه طبقه تقسیم بندی گردد:
1- تجربه مستقیم
2- ارتباط اجتماعی
3- شرطی شدن احساسی
شریعتی در کتاب انسان و اسلام در خصوص نقش جهان بینی و نگرش های فرد در رفتار چنین می گوید:
«از آنجا که هر کس چنان رفتار می کند که جهان را می بیند لذا شناخت انسان و نگرش های او یک مسئله مهم فلسفی است. انسان هیچ گاه جهان را به همان گونه و همان اندازه که جغرافیا از آن سخن می گوید نمی بیند بلکه جهان خارج در چشم فرد تصویری است که از هستی در ذهن فرد نقش بسته است و در عمل، در عقیده و در رفتار اجتماعی و در زندگی فردی هر انسان تأثیر مستقیم دارد».
چگونگی نگرش معلم:
یکی از عوامل اساسی در پرورش خلاقیت، نوع نگرش معلمان به خلاقیت دانش آموزان خلاق است. با توجه به اینکه اغلب دانش آموزان خلاق، کمتر مطیع و هماهنگ با جمع هستند و رفتارشان قابل پیش بینی نیست بعضی از معلمان فکر می کنند که آنها دانش آموزان دردسر آفرینی هستند. سئوالات متعدد و غیر منتظره، ارائه راه حل های ابداعی برای مسائل و تخیل قوی باعث می شود دانش آموزان خلاق کمتر مورد استقبال معلمین واقع شوند.
معلمین معمولاً شاگردان با هوش و کمتر خلاق را دوست دارند، تحقیقات گترلز و جکسون (1962) و تورنس (1965) این نکته را نشان می دهد.
نگرش معلم به خلاقیت:
اگر چه در مورد نقش آموزش و پرورش در نوآوری چندان پژوهشی در دست نیست اما نمی توان گفت محیط همراه با محرک ها انگیزش و تربیت، در رشد ذهنی موءثر است.
سازمان
توسعه و تکامل اشکال مختلف زندگی، در جوامع انسانی، موجب بوجود آمدن سازمان های متنوع و متعدد با اهداف متفاوت گردید و دریافتند که برای رفع نیازهای زندگی خود، دست به دست هم بدهند و با همیاری یکدیگر، در مسیر رسیدن به خواسته های مشترک کوشش نمایند بنابر این، سازمان ها به منظور رفع نیازهای اجتماعی و در نتیجه فعالیت گروهی به وجود آمده اند.
تعاریف سازمان
سازمان عبارت است از کوشش جمعی و عمدی عده ای از افراد بر اساس روابط منظم و منطقی برای رسیدن به هدف مشترکی که هر یک از افراد به تنهایی از رسیدن به آن عاجزند با یکدیگر همکاری و مساعدت می نمایند.
ویژگی های سازمان های رسمی به شرح ذیل می باشند.
1- تعیین ساخت دقیق ساخت و فعالیت ها
2- بقا و دوام سازمان
3- رشد و پویائی سازمان
سازمان عبارت است از واحد اجتماعی که ساختار آن از روی تعمد به وجود می آید و بارها مورد دوباره سازی های مجدد به منظور حصول هدف یا هدف های معین قرار می گیرند.
(شاین 1980، 26) سازمان را به شرح ذیل تعریف نموده است.
هماهنگی و هماهنگ سازی برنامه ریزی شد فعالیت های گروهی از افراد که به منظور دستیابی به بعضی هدف های مشترک و روشن و از طریق تقسیم کار، وظیفه و رعایت سلسله مراتب قدرت و مسئولیت انجام می گیرد.
سازمان های رسمی و سازمان های غیر رسمی
سازمان های رسمی، بر طبق طرح و نقشه قبلی بوجود می آیند، سلسله مراتب مشخصی دارند و روابط اعضا خشک و رسمی است. مانند: سازمان های اداری، آموزشی، اقتصادی ، سیاسی و...
سازمان های غیر رسمی بر خلاف سازمان های رسمی بر طبق طرح و نقشه معین به وجود نمی آید، بلکه خود به خودی و بر اثر معاشرت و حشر و نشر و مناسبات دوستانه شکل می گیرد. در نتیجه روابط ، غیر رسمی و دوستانه و از یگانگی برخوردار است و همین یگانگی است که بر قدرت کارکنان و کارگران می افزاید مانند: گروه دوستان و ...
طبقه بندی تئوری های مدیریت:
کیا، منوچهر (1373، 33 تا 76) در کتاب تئوری هی مدیریتی و مدل های سازمان آورده اند که: اهمیت تئوری در تکوین یک دانش منظم را «تالکوت بارسونز» مورد بحث قرار داده است و می گوید: «مهمترین شاهد بلوغ در یک علم، وجود تئوری منظمی است که در آن علم ایجاد می گردد. این تئوری شامل شرح خصوصیات مفاهیم عمومی، نوع و درجه تلفیق منطقی بین عوامل متشکل آن، و طریقی که آن علم در تحقیقات تجربی به کار می رود می باشد» از 1950 به بعد در ادبیات مربوط به دانش سازمان و مدیریت، مدل ها و مکاتب و تئوری های بسیار متعددی با عناوین متفاوت در کشورهای بلوک غرب و شرق بوجود آمد.
به طور کلی این بندی ها را می توان در دو دسته زیر خلاصه کرد:
اولاً طبقه بندی نویسندگانی که خود نظریه پرداز و نظریه ساز نبوده، تئوری ها و طبقه بندی های آن را از زبان دیگران بیان نموده اند مانند استونر.
ثانیاً گروه دیگری از نویسندگان که خود تا حدودی نظریه ساز بوده اند و نظریه خود را به عنوان گروه دیدگاه و مدل جدید، ارائه داده اند مانند: تامپسون، مارچ و سایمون، اتزیون و ویلیام اسکات و ... در طبقه بندی مارچ و سایمون دو مکتب مدیریت علمی و اداری تحت عنوان مدل کلاسیک ارائه شده است در طبقه بندی اتزیولی1)) تئوریهای سازمان را به طبقات کلاسیک و نئوکلاسیک و اتخاذ تصمیم طبقه بندی کرد.
در طبقه بندی دیگری، ویلیام اسکات(2) برای اولین بار تئوری سیستم را در مدیریت به عنوان تئوری جدید مدیریت عنوان کرد و آن را در مقابل تئوری کلاسیک مدیریت که همان اصول مدیریت می باشد و مکتب نئوکلاسیک که شامل مکتب روانی انسانی و رفتار است، قرار داد.
مدیریت در هر سازمانی عبارت از هماهنگ سازی کوشش های افراد انسانی و استفاده موءثر از منابع دیگر برای تحق هدف های آن است.
1) نظریه ها مفاهیم و تعاریف مدیریت و مدیریت آموزشی:
از آنجا که مدیران مسئول نهایی حسن انجام امور در درون سازمان تحت نظارت خویش می باشند، مدیریت آموزشی در پیوستن اهداف کلی مدرسه با اهداف میهنی از یک سو و اهداف محدودتر و جزئیدرون مرکز آموزشی از سوی دیگر دارای نقش حساسی است.
2) استونر(3) مدیریت را چنین توصیف می کند:
مدیریت فرایند برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت کنترل کوشش های اعضای سازمان و استفاده از تمام منابع سازمان برای دستیابی به اهداف معین سازمان است.
مدیریت آموزشی(4):
مدیریت آموزشی عبارت است از تصمیم گیری و اجرای تصمیمات دربارهء آموزش و پرورش.
مدیریت آموزشی «یکسری فعالیت های تخصصی در سازمان که اهداف اصلی اش اثر بخش تر و کار آمد تر کردن هرچه بیشتر خدمات اموزشی و اجرای سیاستها از طریق برنامه ریزی، تصمیم گیری، رهبری، استفاده بهینه از منابع مالی و انسانی و ایجاد جو مساعد شغلی حرفه ای در جهت نیل به اهداف از پیش تعیین شده و پاسخگویی به نیازهای فعلی و آینده دانش آموزان و جامعه، تعریف می شود.
رهبری آموزشی:
عبارت است از یاری و مدد به بهبود کار آموزش است و هر علمی که بتواند معلم را یک گام پیش تر ببرد رهبری آموزشی خوانده می شود.
مدیریت: یعنی اداره کردن و گرداندن یک سازمان و رهبری یعنی هدایت و راه بردن و نشان دادن راه به انسان هاست. به عبارت دیگر مدیریت صرفاً سازمانی و رهبری امری انسانی است، تکیه مدیریت بیشتر به سازمان و تکیه رهبری به انسان هاست، مدیریت به فراهم کردن امکانات و تنظیم امور عادی و جاری سازمان که از قبل تعیین شده می پردازد. اما حرکت رهبری دارای آن چنان پیچیدگی و حساسیت است که همه افراد قادر به درک آن نیستند. مدیریت قانون گرا و رهبری مصلحت گراست.
تأثیرنظریه های مدیریت بر مدیریت آموزشی:
الف- تأثیر مدیریت اداری بر مدیریت آموزشی:
کاربرد نظریه مدیریت اداری جهان مشمول بوده است در نتیجه سازمان آموزشی نیز در همه کشورها از اصول و قواعد آن عمیقاً اثر پذیرفته اند. جوانب رسمی سازمان نظام آموزشی نظیر اهداف، خط مشی، سلسله مراتب، اختیار، تمرکز و عدم تمرکز و عمدتاً به مفاهیم یا اصول نظریه فوق اشاره دارند.
ب- تأثیر مدیریت علمی بر مدیریت آموزشی:
نهضت مدیریت علمی و اصولی که تبلیغ می گردد و در اوایل قرن، علاوه بر موسسات صنعتی و کارخانه ها در نظام های آموزشی موثر واقع شدند. دوره ای از تاریخ مدیریت آموزش و پرورش کشور امریکا به نام عصر پرستش کارآیی معروف است که طی آن هواداران مدیریت علمی در نظام آموزشی به کاربرد اصول آن همت گماشتند و آنها مدرسه را مشابه کارخانه تلقی می کردند و آن ها برای رسیدن به هدف سازمان کارکنان واجد صلاحیت یا ابزار و روشهای فنی ویژه مورد نیاز را به معیاره و استانداردهای از پیش تعیین شده فراهم نمودند.
ج- تأثیر روابط انسانی بر مدیریت آموزشی:
در قرآن و در سنت رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار نجات دقیق و ظرایف فراوانی در باره روابط انسانی در جامعه و نتیجتاً در سازمان ها وجود دارد که همگی در جهت رضایت خداوند باریتعالی دارای هماهنگی و نظم ساختاری است. از جملهء این نجات تأکیدی است که به اهمیت مشورت شده است از جمله آیه مبارکه 38 سوره شورا می فرماید:
«مومنان کسانی هستند که فرمان خدا را اجابت کرده و نماز به پایه داشته و کارها را در میان خود به صورت شورایی انجام داده و از آنچه به آنان روزی داده می شود در راه خدا انفاق می کنند»
در نظام آموزشی و پرورش هر عاملی که موجب تأثیر در روابط انسانی میان مدیر، معلمین و دانش آموزان و والدین آنها شود، قابل بررسی و تحقیق است.
جوانب مهم روابط انسانی در ارتباط با وظایف مدیران آموزشی و محتوای آن به عقیده گریفیث (1965) عبارتند از:
انگیزش، ادراک، ارتباط ساختار قدرت، اختیار، روحیه، پویایی شناسی گروهی، تصمیم گیری و رهبری.
موارد ذکر شده هسته اصلی مجموعه دانش و معلوماتی را تشکیل می دهند که بر اساس آن مدیران آموزشی می توانند به فهم روابط انسانی محیط کار خود نایل شوند.
جایگاه و اهمیت مدیریت آموزشی:
«مدیریت آموزشی فرایندی است اجتماعی که با استفاده از دانش مدیریت و تجربه عملی و با آگاهی و بهره گیری از علوم تربیتی، کلیه امکانات و منابع مادی و انسانی را در جهت تقویت، یاری و بهبود تعلیم و تربیت هم سوء و هماهنگ نموده برای رسیدن به اهداف آموزسی محیط مساعد و مناسب را فراهم می سازد.»
در تعریف مذکور، اصطلاح فرایند حاکی از این است که:
1- تعریف حالت کلی «تام» یا تمامیت دارد – به این معنی که مدیریت از اجراء و عناصر فراوانی چون: برنامه ریزی، سازماندهی، هماهنگی و کنترل و نظارت، روابط انسانی، ایجاد روحیه مطلوب و مناسب و ... بوجود می آید که یک مجموعه کلی را می سازند. در یک حالت جمعی و به شکل یک سیستم یا نظام است و هر تغییر در یکی از عناصر سیستم بقیه اجزاء را تحت تأثیر قرار می دهد.
2- مستمر و مداوماست – به این معنی که مدیریت امری مداوم ومستمر است و هیچ یک از وظایف یا کار کردهای مدیریت تعطیل نمی شود و دائماً در حال برنامه ریزی تصمیم گیری هماهنگی، سازماندهی کنترل انجام وظایف است.
3- مدیریت امری پویا(1) و زنده است و با زمان و مکان تغییر می کند و حالت ثبات و ایستا2 ندارد.
عبارت «فرایندی است اجتماعی» نیز به این معنی است که مدیریت جریانی مربوط به جامعه و جوامع انسانی است و بدون انسان مدیریتی وجود ندارد و تنها در سازمان های اجتماعی است که موجودیت پیدا می کند. به همین جهت مدیر آموزشی باید وظایف خود را رد رابطه با اراده و فوائدی که برای آنها دارد، توضیح دهد. زیرا سازمان های اجتماعی نتایج کار آن به انسان بر می گردد.
اگر تعلیم و تربیت امری ظریف و پر اهمیت است و اگر مدرسه با همه ابعاد وجودی و وظیفه ای خود با چند دانش آموز، معلم و کارگزار به این امر مهم و حیاتی بپردازد وجود فردی بعنوان ناظر و هماهنگ کننده و راهبرد و مدیر ضرورت دارد.
نظریه ها، تعریف و مفاهیم عملکرد1
در بحث اساسی مدیریت عملکرد به خوبی مطرح می شود که نه فقط لازم است توانایی های بالفعل و بالقوه مدیران، سرپرستان و کارکنان در هر سازمان شناخته شود بلکه باید این پتانسیل ها پرورش داده شود و ارزیابی عملکرد اگر به صورتی که در گذشته، و فعلاً در سازمان های ایران متداول استع ادامه یابد به جای اینکه باعث دلگرمی و ایجاد انگیزه پرورش توانائی ها و تقویت اندیشه های افراد سازمان گردد، باعث دلسردی و بی تفاوتی و حتی دشمنی در محیط کار می شود.
در یک تعریف ساده مدیریت عملکرد عبارت است از ممیزی بینش و توانائی های بالفعل و بالقوه منابع انسانی و پرورش افراد در راستای استراتژی های سازمان و تعالی افراد و جامعه.
منظور از سرپرستی و نظارت عملکرد مدیران، فراهم کردن موجبات پیشرفت کار آن هاست نه تشخیص اینکه دستور العملها و مقررات را رعایت می کنند یا نه.
عملکرد عبارت است از حاصل فعالیت های کارمند از لحاظ اجرای وظایف محوله پس از مدت زمان معین این حاصل می تواند جنبه تولید یا خدمات را داشته باشد.
معمولاً سنجش عملکرد بعد از یک زمان مشخص صورت می گیرد.
دراکر معتقد بود که:
عملکرد فرد و سازمان را می توان از مقایسه دو مفهوم کارآیی و اثر بخش اندازه گیری کرد به نظر او کارآیی یعنی انجام دادن کارهای درست و اثر بخش یعنی کاره را در ست انجام دادن.
دیدگاه های تاریخی در باره عملکرد
نظریه بزرگ مرد (ابر مرد)
طی سالیان متمادی فرض بر این بود که انگیزش اساساً اعتقادی است (مثلاً نظریه سنتی) اغلب کارکنان از مشاغل خود چیزهای یکسان طلب می کنند، تفاوت های عملکرد را به صفات شخصیتی، مهرت و توانایی ها منسوب می کردند، شیوه بزرگ مرد پیشنهاد می کند که چاره کار این است که ویژگی های کارکنان خویش را مشخص سازیم و وقتی که مجموع مورد توافق حاصل شد می توانیم افرادی را بر گزینیم که با این شرایط مناسب باشند آنگاه سازمانی خواهیم داشت که اعضای آن ابر کارکنان را تشکیل می دهند، مشکلات هنگامی رخ نمود که این نظریه به مرحله عمل در آمد اولاً نتایج پژوهش ما ظاهراً حاکی از آن بود که برای مشاغل مختلف ویژگی های متفاوتی حائز اهمیت هستند، یافتن فهرست کوتاه که مورد توافق همه مشاغل باشد تقریباً محال شود. ثانیاً پاره ای از ویژگی ها آشکارا در برخی از مشاغل به عملکرد نیکو منجر می شدند، در مشاغل دیگر موجب عملکرد ضعیف می شدند.
اندیشه نو درباره عملکرد:
عملکرد تابعی از توانایی که از طریق گزینش و آموزش حاصل می شود و انگیزش فرد که ارزشیابی دریافت می دارند و تلقی از تغییر و شرایط دارند و نیز فرصتی که بتوانند از آن استفاده کنند در این صورت عملکرد به طور ساده بدین شکل می باشد.
فرصت * انگیزش * توانایی = عملکرد
شناسائی شکاف های عملکرد:
شکاف عملکرد عبارت است از مقایسه کارکنان (یا کارکرد مدیر) واحد ها یا بخش های سازمان با یکدیگر، وقتی سازمان ها دارای چندین بخش هستند، اغلب عملکرد کلی، هر بخش را با مقایسه آن با سایر بخش ها اندازه گیری می کنند و شیوه دیگر شناخت شکاف عبارت است از انجام دادن مقایسه در طول زمان.
تعیین علل نارسائی های عملکرد:
از طریق عوامل زیر که رفتار را تشکیل می دهند به سه گروه اساسی تقسیم می شوند.
1- متغیرهای فردی، شامل: تواناییها و مهارت ها، پیشینه زندگی و متغیرهای جمعیت شناسی
2- متغیرهای روان شناختی، شامل: ادراک، نگرشها، شخصیت، یادگیری و انگیزش
3- متغیرهای سازمانی، شامل: منابع موجود، رهبری، نظم حقوق و دستمزد، ساختار سازمانی
عملکرد (یا وظایف مدیران آموزشی)
هدف اصلی مدیران آموزشی تسهیل و پیشبرد امر آموزش و یاد گیری است.
مدیران آموزشی، اعم از آنان که امور مالی و اداری آموزش و پرورش را سر پرستی می کنند و یا آنان که مستقیماً با تهیه و اجرای برنامه های آموزشی سروکار دارند، همه، وظایفی در جهت نیل به هدف مذکور انجام می دهند.
آقای علاقه بند (1380) در کتاب مقدمات مدیریت آموزشی فصل 6 وظایف مدیران آموزشی را شش گروه ذیل طبقه بندی می کنند.
1- برنامه آموزشی و تدریس
2- امور دانش آموزان
3- امور کارکنان آموزشی
4- روابط مدرسه و اجتماعی
5- تهسیلات و تجهیزات آموزشی
6- امور دارای و مالی
عملکرد های مدیران آموزشی:
با بررسی انجام شده در آیین نامه اجرایی مدارس و کتاب ها تحقیقات انجام شده می توان عملکردهای مدیران را به موارد زیر نیز تقسیم بندی نمود.
1- عملکردهای برنامه ریزی
2- عملکردهای تصمیم گیری
3- عملکردهای سازماندهی
4- عملکردهای اداری و مالی
5- عملکردهای ادراکی (مهارت های ادراکی)
6- عملکردهای روابط انسانی (مهارت های انسانی)
7- عملکردهای آموزشی و پرورش (مهارت های فنی)
8- عملکردهای کنترل و هماهنگی
9- عملکرد مدیران در زمینه تهسیلات و تجهیزات مدرسه
1- برنامه ریزی
تعریف زیر را می توان برای برنامه ریزی ذکر کرد. برنامه ریزی یعنی نقشه کشیدن، نقشه کشیدن برای نیل به مقاصد برای دستیابی به خواستها، برنامه ریزی فراگردی است مدام، حساب شده و منطقی، جهت دار و دورنگر، به منظور ارشاد و هدایت فعالیت های جمعی برای رسیدن به هدف مطلوب
انواع برنامه ریزی در آموزش و پرورش عبارتند از:
برنامه ریزی درسی، طرح ریزی آموزش و پرورش، برنامه ریزی نیروی انسانی و برنامه ریزی آموزش و پرورش.
برنامه ریزی از نظر زمان عمل عبارتند از:
1- برنامه کوتاه مدت که معمولاً از یک تا ژنج سال طول می کشد.
2- برنامه میان مدت که معمولاً برای مدت ژنج الی ده سال طرح ریزی می شود.
3- برنامه دراز مدت که معمولاً آینده ای از ده الی بیست سال و بیشتر را در بر می گیرد.
برنامه ریزی از نظر حیطه و دامنه عمل که به شش دسته تقسیم می شود:

1- برنامه های کلان 4- برنامه های محلی
2- برنامه های خرد 5- برنامه های جامع
3- برنامه های ملی برنامه ریزی ویژه

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   35 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی نگرش معلمین و کارکنان نسبت به عملکرد مدیران

دانلود مقاله بررسی دیدگاههای افراد مختلف در جامعه نسبت به نقش مددکاران اجتماعی

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله بررسی دیدگاههای افراد مختلف در جامعه نسبت به نقش مددکاران اجتماعی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

بررسی دیدگاههای افراد مختلف در جامعه نسبت به نقش مددکاران اجتماعی در رابطه با حمایت و جلوگیری از انحراف کودکان بی سرپرست
مقدمه
میان خلق جهان همچو شانه باید بود که خویش را همه وقف گره گشایی کرد
اگر نشان طلبی دوستان مخلص را ببین که یاد تو در روز بی¬نوایی کرد
موافق¬اند به هم نوع خویش حیوانات ندانم از چه بشر از بشر جدایی کرد
صغیر اصفهانی
طبیعی است که یکی از ویژگیهای تحول جامعه انسانی بعد از انقلاب صنعتی تکثر و پیچیدگی سازمانها و نهادها است. با صنعتی شدن جامعه حوزه¬های صنعتی و شهرهای صنعتی پدید می آیند و شیوه تازه¬ای در تقسیم کار شکل می گیرد که با شیوه گذشته بسیار متفاوت است از این جهت دورکیم می گوید جامعه صنعتی بر مبنای تقسیم کار ارگانیک شکل گرفته است در حالی که جامعه کشاورزی بر مبنای کار مکانیک.
برای اینکه بهتر به نقش مددکاری به عنوان یکی از شیوه های انطباق و سازگاری انسان با محیط پی ببریم لازم است نخست تفاوتهای اساسی این دو جامعه را بشناسیم زیرا نقش اساسی مددکاری حل مشکلات انسانها در رابطه با جامعه پیچیده صنعتی یا جامعه به اصطلاح ارگانیک است. جامعه کشاورزی بطور کلی جامعه¬ای است که بر محور خانواده شکل گرفته و سازمانها در چنین جامعه¬ای بسیار ساده و محدودند. محور زندگی خانواده گسترده است و روابط افراد در زمینه کار تولید در آموزش، پرورش و فرهنگ پذیری در آن شکل می گیرد و در نتیجه جامعه بافت بسیار ساده¬ای دارد و افراد از ابتدا تا زمانی که زنده هستند در این بستر گسترده خانواده زندگی می کنند و خانواده و خویشاوندی به صورت شبکه وسیع تمام این امکانات را برای کار فراهم می کند.
به تدریج که صنعت توسعه پیدا می کند تحول عظیمی در بافت و ساخت جامعه پیدا می شود به نحوی که خانواده گسترده بتدریج تجزیه می شود و به خانواده های هسته¬ای تبدیل می شود همراه با آن مقداری از وظایف و کارکردهای آن به سازمانهایی دیگر واگذار می شود. مانند مدرسه، کارخانه، بیمارستان و ... به تدریج جامعه جای اجتماع را می گیرد. یعنی روابط عقلانی در کنار روابط عاطفی رشد می کند و در آئین و مقررات به جای آداب و رسوم این روابط را تنظیم می کند.
شرایط ایجاب می کند که انسان برای زندگی در چنین جامعه پیچیده¬ای آماده شود و طبیعی است که آماده شدن به این آسانی¬ها به این آسانی¬ها میسر نمی شود و درنتیجه عدم انطباق و ناسازگاری با شیوه زندگی نوین پدید می آید و حرکت از زندگی در اجتماع به زندگی در جامعه تبدیل می شود. تفاوت بین اجتماع و جامعه بر اساس بیشتر در این است که روابط اجتماع محلی چهره به چهره و بر اساس عواطف و تعلق گروهی شکل گرفته است و در حالی که جامعه روابط دیگری را طلب می کند و دیگر چهره به چهره نیست. انسان در جامعه پیچیده جدید در رابطه با نهادها مشکل دارد برای اینکه این نهادهای تازه را نمی شناسد و قوانین حاکم بر این نهادها را نمی داند از این جهت احتیاج شدیدی به کمک دارد تا بتواند در این دنیای ناشناخته و پیچیده راه خود را بیابد و با افراد غریبه رابطه برقرار کند. بیگانه گریزی که خصلت اصلی جوامع روستایی و محلی است باید جای خود را به آشنایی دائمی با افراد غریبه بدهد، یعنی فرد بتواند به راحتی با افراد غیرخودی هم به همان آسانی ارتباط برقرار کند که با خودی، زیرا مشکلات او در دست افرادی است که دیگر مثل گذشته با او آشنا نیستند شما هر روز با گروه جدیدی برخورد می کنید که همه چهره¬ها برایتان ناشناخته است و در نتیجه باید منش و خوی تازه¬ای در انسان پرورش پیدا کند که بتواند به راحتی با افراد غیر خودی هم ارتباط برقرار بکند و شاید یکی از بزرگ ترین مشکلاتی که در مرحله گذر است همان درآمیختگی گروههای قومی- فرهنگی، زبانی و حتی مذهبی گوناگون در شهرها است.
یعنی شهرها دیگر آن یک دستی روستا را ندارد و زندگی در آن به نگرش تازه-ای نیاز دارد که بتوانددر شهرها با این نوع تنوع و تکثر گویشها، خلقیات و فرهنگها و ... زندگی بکند و این مستلزم پیداشدن روحیه مساعد است. مستلزم شکل گرفتن آن چیزی است که به آن یکدلی می گوییم. افراد در جامعه جدید باید نقشهای بسیار زیادی را به عهده بگیرند که اکثر آنها با هم ممکن است در تضاد باشند. ولی مسئله ایفای نقش در جامعه بسیار مهم است و این بدان احتیاج دارد که افراد با ایفای نقش و نقشهای متفاوت آشنا شوند و مهارت پیدا کنند و این امکان ندارد مگر اینکه در آنها همدلی یا یکدلی به وجود آید. یعنی اینکه افراد بتوانند خودشان را در نقشهای متفاوت ببینند و افراد دیگر را در نقشهای متفاوت بفهمند، نقش آنها را بفهمند و با آنان همدلی داشته باشند مثلاً اگر ارباب رجوع یکدلی نداشته باشد به هیچ وجه نمی تواند خودش را در قالب کارمندی که پشت میز نشسته احساس کند و در نتیجه نمی تواند با آن ارتباط و دیالوگ واقعی برقرار کند، نمی تواند مشکلات او را بفهمد و نمی تواند محدودیتهای او را درک کند. در نتیجه جامعه درحال گذار جامعه¬ای است که به شدت دچار تعارض نقشها می شود و همچنین نقشهایی که خود فرد باید ایفا کند. به دلایل تکثرش، به دلیل پیچیدگیش، به دلیل تعارضهایی که بین آنها وجود دارد از ایفای آنها عاجز می شود.
اما درباره توسعه اگر بخواهیم توسعه را تعریف کنیم بطور کوتاه می توانیم بگوییم که توسعه فراگردی است که دو روند اصلی بر آن حاکم است یکی روند تکثر و تنوع است یعنی تنوع ساختارها و بافتها و سازمان هاست و دیگری افزایش روزافزون نهادها و سازمان هاست که هر دو اینها باعث می شود که جامعه از حالت ساده به پیچیده گرایش پیدا کند.
پس جامعه توسعه نیافته جامعه¬ای است که از نظر ساختها و نقشها و پایگاهها یا موقعیت های اجتماعی بسیار پیچیده است . از این جهت در توسعه با مسائل انسانی زیادی مواجه هستیم زیرا رشته های عاطفی و تعقل خانوادگی و خویشاوندی کم و بیش سست شده و فرد تنها می شود.
پیچیدگی دشواریهای امروز بشر و فشارهای روحی و جسمی ناشی از زندگی پرهیاهوی قرن حاضر، حرفه مددکاری را به صورت یک نیاز اجتماعی مطرح کرده است.
امروزه نقش مددکاران اجتماعی در تحولات و حمایت از بی¬سرپرستان، بخصوص در جوامع در گذار غیر قابل انکار است.
طرح مسأله
مسأله اصلی در پژوهش حاضر بررسی دیدگاههای افراد مختلف در جامعه نسبت به نقش مددکاران اجتماعی در رابطه با حمایت و جلوگیری از انحراف کودکان بی¬سرپرست است.
در سالهای اخیر برای اولین بار انسان با مسائلی مثل کهنسالی، توانبخشی، بی-سرپرستی، مشکلات و معضلات بخش عظیمی از جوانان موجه است. در گذشته در خانواده گسترده امکاناتی برای نگهداری پیران و معلولین و همچنین کودکان بی¬سرپرست فراهم بود ولی در جامعه صنعتی دیگر امکان نگهدای افراد معلول و پیر یا کودکان به اصطلاح عقب مانده وجود ندارد. اینها به تدریج زیر پوشش خدمات مددکاری، بهداشتی و خدمات گوناگونی می روند که جامعه برایشان فراهم می کند.
به هر حال به تدریج مسائل پیچیده¬ای پیدا می شود مانند تنهایی، مسئله انطباق با محیط شهر، مسائل روانی که ناشی از استرس ها و تعارضهای نقش به وجود می آید.
غالباً در جوامع پیچیده امروز اینها همه باید به کمک نظام فعالی مثل نظام مددکاری حل و فصل شود و از این جهت بدون مددکاری و خدمات آن جامعه نمی تواند این مسیر بسیار ناهموار و بسیار سخت گذار از جامعه کشاورزی با جامعه صنعتی را طی کند. از این جهت مددکاران امروز در تمام حوزه ها چه در حوزه تولید و کار و مشکلاتی که افراد در انطباق خود با شرایط تولید صنعتی و فنی پیچیده دارند چه در حوزه روابط اجتماعی نقش مهمی در حل مشکلات افراد به خصوص بی¬سرپرستان دارند.
مشکل معلولین و از کارافتادگان و سالمندان و ... یکی از زمینه هایی است که مددکاری می تواند در حل آن نقش مهمی داشته باشد. مسائل ناشی از مهاجرتهای بزرگی که به دلیل جنگ و یا سوانح طبیعی ممکن است پیش بیاید یا زاغه نشینی ناشی از موج مهاجرتهایی که از روستا به شهرها در جریان است کمک مددکاران را طلب می کند. مسئله انفجار جمعیت از معضلاتی است که مددکاری می تواند با یاددادن شیوه های جلوگیری از بارداری تا حدی در کنترل آن مؤثر باشد.
خلاصه وقتی نگاه می کنیم می بینیم که مددکاری در اجرای هدف اساسی خود که همان انطباق انسان عصر کشاورزی با پیچیدگی های جامعه در حال توسعه و صنعتی است. در تمام حوزه های عمل و رفتار انسان نقش مهمی در تسهیل و انطباق و سازگاری مجدد به عهده دارد. اگر به تاریخ پیدایش مددکاری نگاه کنیم نشان می دهدکه مددکاری از سال 1920 در امریکا شکل گرفته است. علت آن نیازی بوده که زندگی شهری صنعتی مطرح کرده است. در ایران هم باز می بینیم شکل گیری سازمانهای خدمات اجتماعی و مددکاری همراه است با روند صنعتی شدن جامعه، شکل گیری شهرهای بزرگ و مسائل پیچیده¬ای که در شهر بزرگ مانند کجرویها، مشکل جوانان و رشد جمعیت، کمبود مسکن و هزاران مشکل دیگر است که خود ناشی از پیچیده شدن جامعه از یکسو و انفجار نیازها از سوی دیگر است.
به علاوه در گذشته چون آگاهی کم بود شناخت از نارساییها و کمبود و تنگناهای زندگی هم به همان میزان کم بود در نتیجه توقع و نارضایتی هم زیاد نبود مثلاً افراد مریض می شدند ولی نیازی هم احتمالاً به مراجعه پزشک نمی کردند و این را به عنوان تقدیر و سرنوشت زندگی خود می پذیرفتند. ولی امروز در روستاهای خیلی عقب مانده هم مردم نیاز به درمان به هنگام بیماری را احساس می کنند. در نتیجه و خود به خود اینها مسائل تازه¬ای را مطرح می کند که باید جامعه برایش راه حلهایی پیدا بکند. طبیعی است که در برابر موج انفجار نیازها و مشکلاتی که جامعه امروز با آن مواجه است دولتها هم نمی توانند مثل گذشته نسبت به این مشکلات و معضلات بی¬تفاوت باشند در نتیجه یک سری تعهدات و مسئولیتهای تازه برایشان ایجاد می شود. که همان به اصطلاح تأمین رفاه اجتماعی برای جامعه است که یک بعد مهم آن همین خدمات مددکاری و مددکاری اجتماعی است.
از این جهت وقتی عمیقاً به مسئله نگاه کنیم می بینیم که بین فرآیند توسعه و رشد مددکاری نوعی همبستگی نزدیکی وجود دارد. این بدان معنی است که اگر دولت نتواند در روند توسعه و گسترش شهرنشینی و صنعتی شدن امکانات کافی مددکاری اجتماعی را فراهم بکند، جامعه پس از مشکلات لاینحل خواهد شد و در نتیجه جامعه نابسامان و رنجوری خواهد بود. از آنجا که مشکلات روز به روز زیادتر می شود و امکان حل مشکلات به همان اندازه رشد پیدا نمی کند اگر در جهت تقویت نظام مددکاری اجتماعی کاری انجام نگیرد خود به خود مسائل و مشکلات به روی هم انباشته می شود و نهایتاً به گره کوری تبدیل می شود از این جهت بدون شک یکی از ضرورتهای بازسازی و ایجاد توسعه، تقویت نهادهای گوناگون است برای کمک به مردم در جهت حل مشکلاتشان که خدمات مددکاری می تواند یکی از آنها باشد. خدمات مددکاری می تواند اطلاعات کافی در اختیار افراد بگذارد و می تواند با روشهای نهایی که با 70 سال تجربه بدست آورده در حل مشکلات مردم به ویژه گروههای مستمند و با درآمدهای پایین که هم آگاهیهایشان کمتر است و هم امکانات محدودی دارند مؤثر باشد، متأسفانه در کشور ما هنوز مددکاری به عنوان یک فعالیت مهم و یک دانش کاربردی شناخته نشده است و جایگاه و نقش آن هنوز در جامعه بسیار مبهم و ناشناخته باقی مانده است از این جهت تصور می شود لازم است در جهت معرفی این حرفه در جامعه ما تلاش بیشتری شود تا جامعه به امکانات بسیار وسیعی که این حرفه می تواند در اختیار جامعه برای حل مشکلاتش بگذارد بیشتر آشنا شود و بالطبع بهتر بتواند از این امکانات استفاده کند.
طبیعی است که این امر نیازمند به این است که رسانه ها، مجلات و روزنامه ها و خود نظام آموزشی این پدیده تازه را بیشتر به جامعه بشناساند و بکوشد که جامعه از این مسائل آگاه بوشد و در این راه کمک کند به ویژه دولتها در شکل گیری نهادهای مددکاری نقش مهمی دارند و به نظر می رسد در درجه اول مسئله برخورد فرهنگی با این قضیه است که بایدحل شود. تا زمانی که جامعه نیاز به مددکاری را احساس نکند، خود به خود نهضت مددکاری در جامعه شکل نمی گیرد زیرا ضرورتش احساس نمی شود و در نهایت این آگاهی جمعی است که می تواند به رشد مددکاری کمک کند .

 

ضرورت تحقیق
یکی از هدفهای مددکاری آن است که به عنوان مثال به مددجوی تهی دست و خانواده¬اش کمک نماید تا از یک امنیت اقتصادی از طریق مزایای بیمه¬های اجتماعی، بازنشستگی و کمکهای دولت و حمایت سازمانهای خدمات برخوردار شوند.
هدفهای مددکاری محدود به رفع گرفتاریهای اقتصادی و یا درمان بیماریها و ناراحتی های جسمانی و روانی نیستند این هدفها بیشتر شامل رشد کامل انسان و استفاده از استعدادهای خلاق است که برای تکامل انسان در وجود هر فردی به ودیعه گذاشته شده است. با اعتقاد به این اصول مددکاری اجتماعی در پی آن نیست که تکیه گاهی برای گرفتاران و رنج دیده مان فراهم سازد بلکه می کوشد تا از فرد رنج دیده گرفتار، انسانی بسازد که نیازمند تکیه گاهی نباشد. «اصل قادرسازی» در کنار این مسائل شخص مددکار نیز مهم است، به عنوان کسی که مجری و پیاده کننده اصول و هدفهای حرفه مددکاری می باشد و باید علاقه مند به حرفه مددکاری و نگرش مثبت به کارآیی آن حرفه داشته باشد. در صورتی که می تواندخدمات خود را به نحو مطلوب ارائه دهد که به علوم انسانی از جمله روان شناسی جامعه، زبان شناسی ، اقتصاد و ...» آگاه باشد و به حرفه خود نیز علاقه و اعتقاد داشته باشد و در محیط کار او نیز باید امکاناتی که در رابطه با مددکار است فراهم باشد تا بتواند با کمترین مسائل و مشکلات بیشترین خدمات را به نحو مطلوب ارائه دهد عدم آشنایی مسئولین و مددجویان موجب بروز مشکل می شود. زیرا این فرم شناسایی موجب ارجاع انواع کارهای متفرقه مددجو به مددکاری می شود و اصل اساسی این حرفه از جمله اصل قادرسازی مددجو تحت¬الشعاع قرار می گیرد. از طرفی به خاطر عدم شناخت حرفه مددکاری از طریق مسئولین شکل مددجو آن طور که باید حل نمی گردد.
یکی از وظایف مهم مددکاران در بیمارستانها همکاری با پرسنل و پرستاران آن مؤسسه است. مددکار اجتماعی برای کمک به مددجویش به صورت مورد و در ارتباط با مشکل مددجو «اعم از اقتصادی و اجتماعی» با پزشک و پرستار مربوطه ، همکاریهای لازم را انجام می دهند و در واقع او رابط بین دو گروه است. مددکار اجتماعی با در اختیار گذاشتن اطلاعاتی در مورد مسائل اجتماعی، روحی، شخصیتی، اقتصادی بیمار در دست پزشک و یا پرستار مربوطه در واقع در جهت بهبودی وضعیت او قدم بر می دارد از طرف دیگر از آنجا که نمی توانیم در هیچ مؤسسه¬ای تمام خدمات را به عهده یک نفر محول کنیم. بنابراین پرسنل و پرستاران نیز نمی توانند همه نوع خدمتی را به بیمار ارائه دهند و در واقع می توانیم بگوییم که بعضی از خدمات که لازمه بیماران است در تخصص چنین افرادی نیست. به این منظور متوجه می شویم که یک مددکار به همراه پزشک و پرستار می تواند یک تیم درمانی تشکیل دهد که در این تیم با در جریان گذاشتن یکدیگر از اوضاع و احوال بیماران و تقسیم خدمات لازم ، کارها را در جهت بهبود بیماران تسریع بخشند همان طور که یک مددکار در جهت بهبود مددجویش تلاش می کند و در این راه به عمل یک سری مسائل و مشکلات و محدودیتها می تواند رابط خوبی با پرسنل و پرستاران برای استفاده از کمکهای آنها باشد، یک پزشک و پرستار نیز می بایست برای بیماران بخصوص بیماران موردی که دچار مسائل و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و حتی فکری و روحی هستند تلاش نماید و از طرفی از آنجا که حل این نوع مشکلات در تخصص این افراد نیست لزوماً این احتیاج پیش می آید که آنها را به مددکار بیمارستان ارجاع دهد که ارجاع این نوع موردها وابسته به داشتن آگاهی از فعالیتهای مددکاران در بیمارستان است. در بعضی از بیمارستانها عموماً مشاهده می شود که به علت عدم آگاهی پرسنل و نیز پرستاران از حرفه مددکاری و نیز فعالیتهای مددکاران و اقدامات آنان بعضی از بیماران بخصوص بیماران خاص که نیاز مبرم به خدمات درمانی در بیمارستان دارد بدون اخذ هیچ نوع خدماتی از بیمارستان ترخیص می شوند از آنجا که سخن از همکاری این قبیل مسئولین برای هر چه بهتر و سریع تر بهبودیافتن بیماران است، بنابراین آگاهی داشتن از حدود فعالیتها، مسئولیتها و نیز عملکردهای مسئولین همکار، از عوامل مهم بوده که می بایست به آن توجه بشود به این منظور در این تحقیق به دنبال این مسأله هستیم که متوجه شویم و دریابیم آگاهی مسئولین از مددکاران اجتماعی در بیمارستان (بطور اخص کادر پزشکی) به چه میزان و چگونه است؟
انگیزه و انتخاب موضوع
در طول درمان بیمار، در همان زمان که پزشکان از جنبه های پزشکی با بیماران کار می کنند مددکاران اجتماعی می توانند به بیماران کمک کنند که بر مشکلات محیطی و خانوادگی خود چیره شده و یا این که برای برطرف کردن مشکلات ناشی از روابط داخلی با سایرین به مشاوره با او بپردازند و اگر بیمار در سنین نوجوانی یا کودکی باشد لازم است که مددکار اجتماعی با والدین یا سایر افرادی که مددجو با آنها سر و کار دارد به مشاوره و راهنمایی بنشیند، ولی متأسفانه دیده می شود که بعضی از افراد که در بیمارستانها مثلاً پرسنل با این رشته آشنایی نداشته و همکاری لازم را به عمل نمی آورند و بیماران قبل از رجوع به مددکار بیمارستان ترخیص می شوند. بنابراین باعث می شود که مددکاری تنها یک تشریفات اداری محسوب شود نه یک نیاز واقعی.
هدف از انجام تحقیق
پیچیدگی دشواریهای امروز بشر و فشارهای روحی و جسمی ناشی از زندگی پرهیاهوی قرن حاضر حرفه مددکاری را به صورت یک نیاز اجتماعی مطرح کرده است. امروزه نقش مددکاران در تحولات اجتماعی به خصوص در جوامع در گذار غیر قابل انکار است. اگر جامعه¬ای بخواهد به استقلال و خودکفایی برسد باید تحقیقات را سرلوحه کارهای خود قرار بدهد زیرا استفاده از تحقیقات علمی است که بسیاری از مسائل روشن و زیر ذره بین قرار می گیرد.
هدف از این تحقیق نیز دستیابی به میزان آگاهی مددجویان از حرفه مددکاری و چگونگی عمل مددکاران اجتماعی در مقابله با کودکان تک والدی است و همچنین شناخت جامعه نسبت به مددکار در مرکز بیمارستانها و اینکه خدمات مددکاران اجتماعی شاغل در بیمارستانها تا چه اندازه است؟!
فرضیه¬های پژوهش
1- به نظر می رسد بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی-سرپرست و اطلاع از نحوه عملکرد مددکاران نسبت به کودکان تک والد رابطه وجود دارد.
2- به نظر می رسد بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی-سرپرست و استفاده از امکانات در دسترس برای حل مشکل کودکان بی-سرپرست رابطه وجود دارد.
3- به نظر می رسد بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی-سرپرست و احساس مسئولیت مددکار و پیگیری مسائل و مشکلات کودکان بی¬سرپرست رابطه وجود دارد.
4- به نظر می رسد بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی-سرپرست و علل رضامندی از حرفه مددکاری رابطه وجود دارد.
سؤالات پژوهش
آیا بین تأثیرمددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی¬سرپرست و اطلاع از نحوه عملکرد مددکاران نسبت به کودکان تک والد تفاوت وجوددارد؟
آیا بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی¬سرپرست و استفاده از امکانات در دسترس برای حل مشکل کودکان بی¬سرپرست تفاوت وجود دارد؟
آیا بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی¬سرپرست و احساس مسئولیت مددکار و پیگیری مسائل و مشکلات کودکان بی¬سرپرست تفاوت وجود دارد؟
آیا بین تأثیر مددکار در بهبود وضع جسمی و روحی کودکان بی¬سرپرست و علل رضامندی از حرفه مددکاری تفاوت وجود دارد؟
تعاریف واژه¬ها
- توانایی
- پذیرش
- تطبیق، سازگاری
- کمک
- مددجو
- مددکاری اجتماعی جامعه
- جامعه
- مشاور
- مشاوره
- خدمات خانوادگی
- مددکاری اجتماعی خانوادگی
- احساس
- کار میدانی
- مددکار اجتماعی مدرسه
تعاریف مفهومی
مددکار
منظور از مددکاری در این تحقیق فردی است که خدمت اجتماعی انجام می دهد
«مددکاری اجتماعی یک خدمت حرفه¬ای است که بر اساس دانش و مهارتهای ویژه بنا شده و هدف آن کمک به افراد گروهها و جامعه است تا بتوانند استقلال شخصی و اجتماعی و رضایت خاطر فردی و اجتماعی را بدست آورند و در سلامتی فیزیکی، روانی و اجتماعی مسئولیتهای فردی و اجتماعی خود را انجام دهند. »

 


مددجو
افراد نیازمندی که به مددکاری نیاز دارند یا بستری شده بودند «مددجویان این تحقیق می باشند.»
برای اطلاع از کم و کیف روش مددکاری فردی و شناخت سبک و تکنیک آن بدواً نیازمند به تعریف آنچه در برابر مددکار اجتماعی قرار می گیرد و مجموعه فعالیتها و کوششهای مددکار بر او متمرکز است یعنی «مددجو » خواهیم بود. باید فهمید که مددجو کیست؟ چه خصوصیاتی دارد چرا در موقعیت مددجویی، درمان جویی یا توان خواهی قرار گرفته است؟ چگونه با مددکار اجتماعی مصادف و مرتبط شده یا سرو کار پیدا کرده است و سرانجام چه اتفاقی افتاده است و تحت تأثیر چه عامل و عواملی احتیاج به یاری و حمایت و کمک در او پدیدار شده است؟
الف – مددجو در مددکاری فردی
عبارت است از یک فرد دارای مشکل، اعم از مشکل فردی ، روانی، خانوادگی، شغلی و یا مشکل بین فردی، که برای حل مشکل خودش به مددکار اجتماعی مراجعه کرده است.
ب – مددجو در مددکاری گروهی
عبارت است از تعدادی از افراد که بیش از 2 نفر و کمتر از 12 نفر هستند و دارای مشکل و یا علائق مشترک می باشند. که برای حل مشکلات یا به انجام رساندن انگیزه و علائق مشترک خودشان به مددکار اجتماعی مراجعه کرده و یا توسط مؤسسه محل کار مددکار اجتماعی، سازماندهی شده¬اند.
ج- مددجو درمددکاری جامعه¬ای
عبارت است از یک جامعه محدود که دارای مشکل یا مشکلات و یا انگیزه های تعریف شده¬ای در جامعه است و مسئولین آن جامعه یا رهبران محلی آن برای حل مشکل و یا به انجام رساندن انگیزه های تعریف شده جامعه، به مددکار اجتماعی مراجعه کرد و یا ارجاع داده شده¬اند. جامعه محدود مثل یک روستا، یک شهرک، یک بیمارستان، محله¬ای در شهر، یک شبانه روزی، یک زندان، و یا یک مرکز گذران اوقات فراغت و مشابه آن...
د – ابزار کار در مددکاری فردی
شامل مشاهده، مصاحبه، بازدید منزل، مشاوره، رفتار درمانی و استفاده از ظرفیت فکری مددجو می شود.
هـ - ابزار کار در مددکاری گروهی
شامل مصاحبه گروهی، پویایی گروه، فنون کار گروهی، کلاس آموزشی، گروه درمانی، روشهای توان بخشی گروهی، بازدید، پیش قدم شده در گروه، انواع ورزش، انواع هنر به ویژه تأتر و فیلم سازیف رهبری گروه، راهنمایی و مشاوره گروهی و انواع فعالیتهای فرهنی با هدف اجتماعی شدن و اجتماعی شدن مجدد می شود.
و – ابزار کار در مددکاری جامعه¬ای
شامل تحقیق، برنامه ریزی، طبقه بندی مشکلات، آگاه سازی، سازماندهی، انتخاب رهبران محلی، جلب مشارکت مردم جامعه در امور مربوط به توسعه جامعه خودشان، توسعه محلی، ترویج، نمونه سازی، توسعه منابع، ارزیابی، پیگیری، تبلیغ و تشویق، فیلم، کتاب، بازدید علمی و انتخابات می شود .
دیاگرام: روابط بین متغیرها

 


بهبود وضع جسمی و روحی کودکان تک والدی «یتیم»

 

فصل دوم
پیشینه پژوهش

قسمت اول: نقش مددکاران اجتماعی
مقدمه
کمک به اعضای نیازمند جامعه سابقه طولانی دارد و به مراحل اولیه تشکیل جوامع بشری باز می گردد. ریشه¬های خدمات اجتماعی مثل پزشکی و معلمی از آن معتقدات قدیمی سرچشمه می گیرد که بر مبنای آرزوی برخورداری نوع بشر از رفاه، سلامت روانی بیشتر قرار دارد و در کشورهای مختلف این آروز توسط افراد خیر و مؤسسات خیریه از شکل یک آرزو به واقعیت تبدیل شده سازمانهای خیریه در جهان غرب بدین امر توجه پیداکردند که کمکهای متفرق. غیر منظم و سازمان نایافته مؤسسه¬های خیریه و کمکهای فردی غیرحرفه¬ای قادر نیست باری اساسی از دوش نیازمندن بدان کمکها بردارد. همچنین متوجه شدند که این گونه کمکها نمی تواندواقعاً مفید و مثمر ثمر واقع شود و از این راه نه تنها بر تعداد نیازمندان اجتماع روز به روز افزوده می گشت، بلکه کمکهای این سازمان ها که اکثراً نیرو و بودجه خود را نیز بیهوده مطرح می کردند شاید به نیازمندانی واقعی نمی رسید. علاوه بر آن عدم همکاری بین سازمانهای خیریه، عدم کاربرد روش صحیح و همچنین درهم ریختگی و تکرار کلمات در بین سازمانهای خیریه موجب اتلاف وقت و سرمایه می شد و بسیار اتفاق می افتاد که خدمات نیز به نیازمند واقعی عرضه نمی گشتف در نتیجه دریافتند که دادن صدقه یا ندادن آن نمی تواند راه حل مشکلات نیازمندان باشد از سوی دیگر بر اثر گسترده شدن اجتماعات و افزایش تماس و رابطه مرد با یکدیگر و توسعه افقهای فعالیت افراد بشر و پیش آمدن اتفاقات در وقایع ناگوار متعدد و بالاخره تغییر شرایط زندگی در اجتماعات بشری، مسائل و مشکلات مختلف چنان پیچیده گردید که اصولاً اقدامات سازمان نیافته و صرفاً تسلی بخش نمی توانست جوابگوی دردهای گرفتاران و نیازمندان باشد. بنابراین پیشگامان حرفه مددکاری چون «سن ونسان مویل، رورند، توماس چالمرز، جین ادامز، و دیگران» بر آن شدند تا با درک وضع و موقع افراد در شرایط اجتماعی آنان زمینه لازم را برای یاری رساندن به آنان فراهم سازند.
بدین ترتیب آموزش منظم برای ترتیب اشخاص به عنوان مددکار اجتماعی نیز به صورت پدیده نوظهوری که سابقه آن از 80 سال تجاوز نمی کند، شکل گرفت «مددکاری اجتماعی یک هدف حرفه¬ای است که بر دانش و مهارتهای خاص قرار گرفته و هدف آن کمک به افراد و بهروزی و بهزیستی جسمانی، روانی و اجتماعی است.»
منشور اخلاقی مددکاران اجتماعی
مددکاران کشورهای جهان، همه دارای منشور اخلاقی¬اند «منشور اخلاقی زیر نیز با توجه به اصول مددکاری اجتماعی، اهمیت اخلاق، رفتار، کردار و اندیشه-ای که لازمه حرفه مددکاری است، به وسیله مددکاری اجتماعی ایران، تهیه و تنظیم شده است.»
مددکاری اجتماعی حرفه¬ای است که بنیان آن بر انسان دوستی نهاده شده است مددکاری اجتماعی از مددکاران راستگاری، غمخواری، اعتقاد به ارزش و شخصیت انسانی، احترام به افراد بشر به عنوان یک انسان خدمت به نوع دوستی و حقیقت جویی را انتظار دارد مددکاری اجتماعی از مددکاران خواستار است که به وسعت دانش و علوم و توسعه روزافزون آنها در جهان پی برده و به محدودیت دانش و مهارت و خدمات خود اعتراف کنند تا بدینوسیله همیشه در پژوهش و کسب دانش و مهارت لازم از طریق تجربه و تعلیم و تربیت حرفه¬ای کوشا باشند.
هدف نهایی و خواست مددکاری، عرضه داشت خدمتی شایسته، راستین و نوع دوستانه به منظور توانا ساختن و خودیاری انسانهاست.
مددکار اجتماعی هم خود را برای رفاه انسانها و اعتلاء نوع بر و کوشش خود را برای پیشرفت علمی که درباره انسانها و روابط متقابل آنها گفتگو می کند، وقف کرده¬اند.
مددکاران اجتماعی جهاد مقدسی را در راه توسعه روزافزون منابع اجتماعی به منظور گسترش بهزیستی و بهروزی بشریت، دور از هر گونه پیشداوری و تبعیضی ، هدف مساعی خویش قرار داده¬اند.
مددکاران تقبل می کنند که در حفظ و پیشرفت حرفه مددکاری اجتماعی بکوشند و پیوسته مبانی و اصولی را که این فن بر آن مبتنی است مورد آزمایش قرار دهند، در توسعه و پیشرفت آن جهد وافی مبذول دارند. در بسط مهارت و تعمیم فلسفه و تقویت حس اعتماد متقابل عمومی بکوشند و تجربیات این حرفه را به طور روزافزون گسترش دهند.
این منشور اخلاقی اصولی را برای رفتاری که یک مددکار در روابط حرفه¬ای خود با مددجویان، با همکاران سازمانی که در آن کار می کند و در مناسباتی که با متخصصان سایر حرفه¬ها باید داشته باشند، در نظر گرفته است.
من به عنوان یک مددکار تعلیم یافته حرفه¬ای، پیمان می بندم که روابط حرفه¬ای خویش را بر طبق منشور اخلاقی مددکاری تنظیم و اجرا کنم و بدینوسیله رضایت درونی و ایمان واقعی خویش را به این نکات ابراز می دارم.
من نخستین تعهد و پیمان خویش را خدمت راستین به افراد، گروهها و جامعه می دانم، خدمتی که جهد در بهبود و پیشرفت شرایط اجتماعی را نیز شامل می گردد.
من مسئولیت خدمتی را که به انجام دادنش مفتخرم با آغوش باز می پذیرم.
من مسئولیت حرفه¬ای خویش را بر علایق شخصی ترجیح می دهم و می کوشم که منافع شخصی را فدای مصالح عمومی کنم.
من تعهد می کنم در پنهان داشتن اسرار مردم از گزند نامحرمان کوشا باشم و اصل رازداری حرفه¬ای را که از اصول مهم مددکاری است با آغوش باز می پذیرم.
من به موازین علمی، یافته ها و عقاید صاحبنظران با دیده احترام می نگرم و طریق منطق را برای بیان و تعبیر آنها بر می گزینم.
من به اصول حرفه¬ای مددکاری اجتماعی اعتقاد کامل دارم و اعمال و رفتار خود را بر مبنای علم، تجربه و مهارتهای مددکاری بنیان می نهم.
من مسئولیت و وظیفه حرفه¬ای خود می دانم که عقاید و یافته های علمی و حرفه¬ای خویش را به خاطر پیشرفت برنامه های بهزیستی انسانها و گسترش خدمات اجتماعی ، در اختیار بشریت قرار دهم و حمایتم را از این طرحها اعلام می دارم.
من تعهد می کنم که در حفظ و حمایت جامعه بکوشم و در جلوگیری از اعمال ناپسند و غیراخلاقی افراد یا سازمانهایی که ناروا در فعالیتهای بهزیستی اجتماعی شرکت دارند کوشا باشم.
من آمادگی خویش را برای تقدیم خدمت لازم حرفه¬ای در هنگام رویدادهای ناگهانی و حوادث غیرمنتظره عمومی اعلام می دارم.
من بین گفتار و کردار خویش به عنوان یک فرد اجتماع، و بین گفتار و کردار حرفه¬ای خود به عنوان نماینده یک مؤسسه در جامعه، فرق قائلم و با وضوح و صراحت شایسته این دو را از یکدیگر تشخیص و تمیز می دهم.
من از این اصل که هر حرفه¬ای لازمه¬اش تعلیم و تربیت حرفه¬ایست پشتیبانی می کنم.
من عهد می بندم که به ایجاد حفظ و شرایط لازمی که در مؤسسه¬های مختلف، مددکاران را قادر می سازد تا به مفاد این منشور اخلاقی عمل کنند کمک می کنم.
من تعهد می کنم که در داوریهای حرفه¬ای، خواستها و عواطف خویشتن را معیار سنجش قرار ندهم، سعی می کنم که احساسات انسانها را درک کنم از احساسات، تعصبات و پیشداوری های شخصی دوری گزینم تا بدینوسیله به تجلی و کشف واقعیتها کمک کرده باشم.
من برای تحقق بخشیدن به هدفهای این منشور، تعهدات و پیمانهای خویش را با توجه به حق تقدم موردها، آن طور که هر موقعیت ایجاب می کند انجام می دهم، اصول مددکاری را درنظر می گیرم و برای انجام داده خدمت، راهی را بر می گزینم که با روح و مفاد این منشور اخلاقی وفق دهد .

 

آموزش مددکاری در دانشگاههای مختلف جهان
آرژانتین در سطوح لیسانس در 6 دانشکده
استرالیا در سطوح لیسانس، فوق لیسانس و دکتری در 5 دانشکده
اتریش در سطوح فوق دیپلم، لیسانس و فوق لیسانس در 1 دانشکده
بلژیک لیسانس و فوق لیسانس در 16 دانشکده
برزیل لیسانس در 22 دانشکده
کانادا در سطح لیسانس، فوق لیسانس، دیپلم تخصصی و درجه دکتری در مددکاری اجتماعی در 16 دانشکده
شیلی در سطح لیسانس در 11 دانشکده
کلمبیا در سطح لیسانس در 10 دانشکده
کوستاریکا لیسانس در 1 دانشکده
دانمارک لیسانس در 5 دانشکده
دومینیکن لیسانس در 1 دانشکده
اکوادر لیسانس در 1 دانشکده
مصر لیسانس و فوق لیسانس، دکتری در 1 دانشکده
السالوادر لیسانس در 1 دانشکده
اتیوپی لیسانس و دانشنامه در امور اداری عمران جامعه در 1 دانشکده
فنلاند لیسانس، فوق لیسانس و دکتری در 3 دانشکده
فرانسه لیسانس در 44 دانشکده
جمهوری فدرال آلمان لیسانس در 16 دانشکده
غنا فوق دیپلم در 1 دانشکده
یونان لیسانس در 3 دانشکده
گواتمالا لیسانس در 1 دانشکده
هائیتی لیسانس در 1 دانشکده
هندوراس لیسانس در 1 دانشکده
هنگ کنگ لیسانس در 3 دانشکده
هند لیسانس، فوق لیسانس و دکتری در 14 دانشکده
اندونزی لیسانس و فوق لیسانس در 1 دانشکده
ایرلند فوق دیپلم، لیسانس و فوق لیسانس در 2 دانشکده
اسرائیل لیسانس، فوق لیسانس و دکتری در 5 دانشکده
ایتالیا لیسانس، فوق لیسانس در 26 دانشکده
جامائیکا لیسانس در 1 دانشکده
اعتماد به نفس در حرفه مددکاری
اعتماد به نفس حس عمومی از نظارت خود بر محیط است و به خود اثربخشی یا خودکارایی باندورا نزدیک است در حالی که عزت نفس بیشتر حس عاطفی از قبول کردن خویش و احساس ارزش خود است. بنابراین اعتماد به نفس می تواند در عزت نفس شرکت داشته باشد اما این دو مترادف نیستند (اسلامی نسب، 1373).
اگر ابعاد اعتماد را مرکز محور اقدام برای اعتماد بدانیم اشکال زیر قابل تصور هستند:
الف) اعتماد به نفس خود (بخش لوامه نفس یا آغاز مطمئنه یا «خود»)
ب) اعتماد به انسان غیر از خود (همسر، والدین، دوستان، مددجویان، همکاران ، مقامات کشوری و ....) (اسلامی نسب، 1373).
ج) اعتماد به خدا در احادیث و روایات اعتماد به خدا در شکل مطالعه در صفات جلالی و جمالی یا سلبی و ثبوتی با نام توکل آمده است و مددکار اجتماعی لازم است همیشه در رابطه با مددجویان توکل به عالم اخروی داشته باشد و هدف خود را وظیفه وجدانی بداند.
اصول رعایت اخلاق در مددکاری اجتماعی
بر اساس این اصل انسانها در هر زمان و هر مکان سوای رنگ، نژاد، ملیت و حتی کیش و آئین و مرام و طرز تفکر اجتماعی و سیاسی، به صرف انسان بودن مورد قبول و احترام و پذیرش واقع می شوند و مددکار اجتماعی عاری از نظرگاههای طبقاتی، مرز جغرافیایی و هر نوع زاویه دید خصی با انسانها مواجه می شوند و می توان گفت که وجود انسان خود به خود و بطور مجرد معنی دار و موجب حرمت است.
این اصل از مددکار اجتماعی انتظار دارد که انسان بودن را یک حق مستمر و لایتغیر و زوال ناپذیر بداند و بنابراین اگر انسانی با مشکلات و دشواریهایی روبرو است، حتی اگر این مشکلات از دید عامه مردم مردود و زشت به حساب می آید ولی از آنجا که انسانی این معضلات نامطلوب و ناپسند را دارد، مقام انسانی فرد دارای مسأله حکم می کند که مددکار اجتماعی طرز تلقی انسان دوستانه را داشته باشد و نباید فردی را که مرتکب جنایت هم شده است و قانون او را به مرگ محکوم کرده است طرد نماید و همواره بر این پندار باشد که او انسانی است که اگر چه معدوم خواهد شد و حتی نابودی او را نیز سزاوار و شایسته بداند، بازهم انسانی که تا گاه مرگ لازم است مقام او و احترام به مقام او حفظ شود به این ترتیب گمان می رود که مددکار اجتماعی فردی را که خودفروشی می کند و یا به اشاعه مواد مخدر می پردازد و دست به دزدی و قتل می زند اگر چه هیچگاه عمل او را قبول نمی کند و حتی با برقراری رابطه علت و معلول در بروز مشکلات او را منزه نمی داند ولی تصورش بر این است که انسانی مبتلا به نابسامانیها، نژندیها و کج رفتاریهایی شده است که اگر چه دزد یا جانی و خاطی است، ولی انسان است و این انسان بودن جایگاه و مقام خود را دارد و او انسانی است که خواه و ناخواه با انسانهای دیگری مربوط و پیوسته می شود و نادیده گرفتن مقام انسانی او به مقام انسانی دیگران آسیب و صدمه می رساند.
این اصل مبتنی بر یافته های علمی و یا اصول نظری صاحبنظران یا مرام و ایدئولوژی خاصی استوار نشده است. بلکه ریشه در نظام آفرینش و مجموعه هستی دارد زیرا که انسان آفریده مافوق ترین نیروی قدرت و عظمت است و آن هم مخلوقی برتر و گرامی تر از سایر مخلوقات و بنابراین نمی توان در هیچ حال چنین شگفتی خلقت را به دلیل اعمالش یا مشکلاتی که دارد، نادیده گرفت و وجود واقعیت او را حذف کرد و در آن هنگام که مصداق فاعل بدترین و ننگین ترین رفتار می شود معیارها و ارزشها و مقررات و هنجارهای اجتماعی او را ناباب و منحرف و منحط ارزیابی می کند. از دیدگاه انسان دوستانه مددکار اجتماعی باز هم انسانی است دردمند، مبتلا، گرفتار و درمانده که کار مجازات او جای خود را دارد و انسان بودن او همچنان مطرح و درخور تعمق است.
برابری انسانها از حقوق اجتماعی و رابطه آن با حرفه مددکاری
اصول اخلاقی در مددکار اجتماعی را می توان پی آمد و محصول و شاید هم مکمل اصل قبل دانست چرا که اگر پذیرفته باشیم نفس انسان بودن قابل اعتنا و محترم است، ناگزیر بهره گیری وی از مواهب خدادادی، حقوق اجتماعی، فرصتهای موجود در جوامع انسانی و همه چیزهایی که یک انسان می تواند از آن برخوردار شود برای دیگر انسانها نیز فرض و حق است.
مددکاران اجتماعی از این اصل پیروی می کنند، هر انسانی در نهایت از نظر جامعه یکسانی با دیگر انسانها دارد و هیچ نوع تبعیض غیرعقلانی در مورد آنان قابل قبول نیست و در واقع هر فردی آزاد است که از لحاظ معنوی ترقی کند و از لحاظ اقتصادی پیش رود و در عین حال حق دارد که برای پیشرفت اقتصادی حراست و حفظ ارزش انسانی و احترام فردی را خواستار باشد.
مددکاران اجتماعی در جریان برنامه ریزیهای اجتماعی و همه فعالیتهای مددکاری، بهره¬مندی و بهره¬وری از حقوق اجتماعی را خاص طبقه، گروه یا جامعه خاصی نمی داند و معتقدند که بین شهر و روستایی، کارگر و کارافرما، اروپایی و آسیابی بازاری و اداری در اینباره تفاوت و تبعیض و نابرابری غیر منطقی و نامعقول است و بنابراین مددکار اجتماعی شاغل در واحدهای درمانی هنگام رسیدگی به مشکلات بیماران یک بخش، همه آنان را مساوی و برابر می داند و اگر اولویتی قائل باشد بنابر ماهیت و فوریت مشکل بیمار است یا مددکاران شاغل در واحدهای حمایتی و توانبخشی در پاسخگویی به نیازمندیها و مشکلات مددجویان خود ایناصل را در نظر خواهند داشت و با رعایت برابر ی انسانها در توزیع امکانات و توان و انرژی خود برای خدمت و متناسب با دلایل مشخص، اقدام می نمایند.
اعتقاد به برابری انسانها در بهره گیری از حقوق اجتماعی، مددکار را به همه جنش های حق طلبانه و آزادی خواهان پیوند می زند و بین آرمانهای او با نهضت هایی که رهایی انسانها را از ظلم و بی عدالتی طلب می کند، الفت و آشنایی و همپالگی را موجب می شود و همین اصل اخلاقی است که توأم با اصل پیشین به او انگیزه مشارکت در یاری رسانی به گروههای آسیب دیده از حوادث طبیعی نظیر سیل و زلزله و طوفان را می دهد و او را مسئول می سازد که در جهت پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و ناهنجاریهای روانی و فقر و عقب ماندگی به تلاش برخیزد و او را وادار سازد که در قالب فعالیتهای دسته جمعی وکار تیمی همدوش سایر متخصصان و کارشناسان نقش حرفه¬ای خود را ایفاء نماید.
تردیدی نیست که اگر اصول رعایت نشوند و یا در حد ادعا و بدون عمل در پندار و رفتار و تنها در حد گفتار به کار گرفته شوند، نقش حرفه¬ای تحقق نیافته است و اگر هم ادعای مددکاری اجتماعی باشد، آن را می توان مددکاری حرفه-ای دانست .
اصول مصاحبه و مشاوره در مددکاری اجتماعی
در مشاوره و مددکاری اجتماعی به ویژه مددکاری فردی مصاحبه مهم ترین و رایج ترین روش جمع آوری اطلاعات به بهترین ابزار برای شناخت مراجع یا مددجو و مسایل و مشکلات و علاقه¬مندیهای او به شمار می آید. مددکار اجتماعی و یا مشاور باید بکوشد هنگام رویارویی با مددجو یا مراجع برای رسیدن به هدفهای مورد نظر با نهایت کاردانی، آگهی، احساس تعهد و شناخت مسئولیت همراه مهارت و دقت کافی از اصول مصاحبه استفاده کند.
الف – اصول کلی که در هنگام مصاحبه باید رعایت شود:
1- اصل دانایی
در فرآیند مشاوره و مددکاری اجتماعی از ویژگیهای روانی، عاطفی و اجتماعی مددجو، خانواده او و جامعه او است که به مشاور و یا مددکار اجتماعی «توانایی» می بخشد بی¬شک توانایی یک مشاور و یا یک مددکار اجتماعی در گرو دانایی اوست.
2- خودشناسی و دیگرشناسی
مهمترین گام در مصاحبه و برقراری یک رابطه حرفه¬ای خوب بین مددکار اجتماعی و مددجو و یا میان مشاور و مراجع است. لازمه استقرار یک رابطه حرفه¬ای خوب، خودشناسی، خودآگاهی و شناختن احساسات، افکار و انتظارات مددکار اجتماعی و یا مشاور نسبت به خود و نسبت به مددجو یا مراجع است (خودشناسی و دیگر شناسی).
3- اصل صداقت
لازمه استقرار یک رابطه خوب، رعایت اصول صداقت و درستی است: صداقت در عمل و گفتار و هماهنگی بین آنچه عمل می کنید که واقعاً هستید.
4- اصل شکیبایی
لازمه استقرار یک رابطه خوب و برخورداری از صبر و حوصله و شکیبایی فراوانی است.
5- اصل هدفمندی
هر مصاحبه هدف یا منظوری دارد و باید بر همان هدف یا منظور خاص متمرکز شود.
6- هر مصاحبه¬ای بر اساس نیاز مددجو یا مراجع آغاز می شود و بر اساس هدفها و شرایط مؤسسه و طرز کار مؤسسه محدود می شود.
7- اصل خودتصمیم گیری
در هر حال، مشکل متعلق به مددجو است و حق تصمیم گیری برای او محفوظ است و مددکار اجتماعی و یا مشاور به مددجو کمک می کند تا او خود تصمیم بگیرد.
8- اصل فردیت قایل شدن
اصل تفاوتهای فردی همیشه حاکم است و مشکل هیچ مددجویی عیناً مشابه مشکل مددجوی دیگر نیست لذا همواره برای یکایک مددجویان و مراجعان باید فردیت قایل شد.
9- مددکار اجتماعی و یا مشاور در جریان مصاحبه باید سعی کند همواره از تعادل روانی و ثبات عاطفی برخوردار باشد.
10- اصل بی طرفی
مددکار و یا مشاور در جریان مصاحبه باید سعی کند بی¬طرفی خود را حفظ نماید.
11- اصل پذیرش
مددکار و یا مشاور در جریان مصاحبه باید سعی کند مددجو یا مراجع را همان طور که هست، بپذیرد. بدیهی است که پذیرش مددجو با تأیید یا عدم تأیید افکار و احساسات او تفاوت دارد.
12- اصول مهارت احساسات
مددکار و یا مشاور در جریان مصاحبه باید سعی کند احساسات خود را مهار کند و میان مددجویان یا مراجعان تبعیض قایل نشود و عدالت را رعایت کند.
13- مددکار و یا مشاور باید سعی کند نام مددجو یامراجع را به خاطر بسپرد و در طول مصاحبه او را با نام خانوادگی و با احترام خطاب کند.
14- اصل عدم پیش داوری
مددکار و یا مشاور باید از پیش داوری و «برچسب زدن» روی مددجویان یا مراجعان خودداری کند.
15- اصل رازداری
در هر حال اصل رازداری حرفه¬ای حتی میان اعضای یک خانواده باید حفظ شود، مشروط به آن که جان مددجو یا مراجع در معرض خطر نباشد.
16- در هر حال مددکار و یا مشاور در تغییر فکر و نگرش مددجو یا مراجع نسبت به ارزشهای جدید نباید عجله کند زیرا که هر تغییری نیازمند آموزش و درمان است هر رفتار و نگرشی به تدریج شکل می گیرد و در نتیجه به تدریج هم تغییر می کند.
17- مددکار و یا مشاور باید بکوشد از مباحثه، مشاجره، یکی به دو کردن و لجبازی با مددجو یا مراجع اجتناب کند.
18- اصل حریم رابطه حرفه¬ای
در هر حال حریم رابطه حرفه¬ای بین مددکار و یا بین مشاور و مراجع بر اساس قوانین مؤسسه مربوط و هنجارهای اجتماعی و ارزشهای حاکم در جامعه باید حفظ و رعایت شود.
19- مددکار و یا مشاور باید بکوشد پیوسته «چشم سوم و گوش سوم» خود را برای دیدن و شنیدن موضوعهای «پشت پرده» به کار گیرد.
20- به طور کلی در مصاحبه نباید از مشاهده غافل شد، زیرا که هر دو روش (هم مصاحبه و هم مشاهده) اطلاعات لازم را برای شناخت مددجو یا مراجع در اختیار مددکار و یا مشاور قرار می دهد.
21- به طور معمول مصاحبه نباید بیش از یک ساعت طول بکشد. اگر در یک جلسه، درباره تمام مطالب مورد نظر بحث نشد، بهتر است ادامه مصاحبه به جلسه دیگری موکول شود در این صورت مکان و زمان (روز و ساعت) مصاحبه باید با توجه به شرایط مؤسسه و موقعیت مددجو مشخص شود.
22- در صورت لزوم، باید از منزل، مدرسه و یا محل کار مددجو یا مراجع بازدید کرد و گزارش لازم را تهیه نمود.
23- گاهی اوقات برای ایجاد رابطه بهتر، ضرورت دارد همراه مددجو یا مراجع در فعالیتهای غیر رسمی و گروهی شرکت کرد.
24- در صورتی که مددجو ی

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی دیدگاههای افراد مختلف در جامعه نسبت به نقش مددکاران اجتماعی

بررسی نگرش دانش آموزان نسبت به فعالیتهای غیر درسی(فوق برنامه)

اختصاصی از فی موو بررسی نگرش دانش آموزان نسبت به فعالیتهای غیر درسی(فوق برنامه) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی نگرش دانش آموزان نسبت به فعالیتهای غیر درسی(فوق برنامه)


بررسی نگرش دانش آموزان نسبت به فعالیتهای غیر درسی(فوق برنامه)

 

 

 

 

 

 

 

بررسی نگرش دانش آموزان نسبت به فعالیتهای غیر درسی(فوق برنامه)

نوع فایل:ورد قابل ویرایش

تعداد صفحه:57

قیمت: 1500 تومان

 

فهرست....................................................................................ص

پیشگفتار..................................................................................22

مقدمه......................................................................................23

نقش اعتماد به نفس در دانش آموزان............................................33

چگونگی موثر ساختن کلاسهای فوق برنامه.....................................54

نتیجه.......................................................................................56

منابع.........................................................................................57

 

پیشگفتار:

 

از آنجا که انسانها با یکدیگر متفاو ت اند ارزشهای برگزیده بین آنان نیز به صورت " ارزش مثبت " یا به عبارت دیگر آنچه باعث بهبود وضع زندگی آنان می شود 0 آسایش و آرامش آنان را به ارمغان می آورد ارزش مثبت تلقی شده و گاهی نیز عوامل و گزینه هایی که باعث آشفتگی زندگی آنان و عدم احساس آرامش آنان می شود را " ارزش منفی " می نامند0

بنا بر این ما در فعالیتهای فوق برنامه از آن لحاظ که دانش آموزان باید آمادگی لازم را برای برخورداری از زندگی سالم و درخور داشته باشند توجه خود را بیشتر معطوف تربیت غیر مستقیم ( غیر رسمی ) نموده و اعتقاد داریم محیطهایی که آنان انتخاب می کنند بیش از محیطها و عوامل تحمیلی ( تربیت رسمی ) در رفتارشان موثر است چو ن دانش آموزان در هر سنی با کمال آزادی و علاقه و ناخود آگاه تحث تا ثیر این فعالیتها قرار گرفته و از تربیت صحیح برخوردار می شوند  بنابراین یکی از ویژگیهای آموزش و پرورش در قرن حاضر توجه به فعالیتهای فوق برنامه ای است که در خارج از مدرسهانجام می پذیرد و دانش آموزان سر گرم آنها هستند و این فعالیتها را آزادانه انتخاب و به آن مشغولند 0

انشا ا00 شاهد آن باشیم که در جامعه خود آنقدر فعالیت فوق برنامه با اثر مطلوب ایجاد که دانش آموزان با هر سلیقه ای دست به انتخاب زده و از زمان خویش این با ارزش ترین سرمایه به نحو احسن استفاده نمایند                                                                     


دانلود با لینک مستقیم


بررسی نگرش دانش آموزان نسبت به فعالیتهای غیر درسی(فوق برنامه)