لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه5
فهرست مطالب
نقطه ی وحدت بین دو قوس احدیت و واحدیت
به تجلی به جمال و جلال الهی است. و چون در نظر شیخ اکبر انبیا و اولیا از بالاترین تجلی الهی بر خوردارند،تاسی و توصل به انبیا موجب درک نور و حقیقت الهی و حرکت در مسیر و لقا به کمال می باشد.
آنگاه که خداوند عالم را آفرید آدم را جلای آن قرار داد و عالمی که با آدم جلا یافته بود کامل ترین تجلی گاه حق شد.و ایضاح این رای حدیث قدسی معروف است که من گنجی مخفی بودم که دوست داشتم تا شناخته شوم پس خلق را خلق کردم تا معروف گردم.و البته در تفسیر این حدیث نبایستی از نظر دور داشت که او فی نفسه بر خویش کفایت است و از همه بی نیاز.ولی اسما و صفات حق از هم متمایز نیستند همان گونه که باری تعالی ضرورتن محتاج ماءلوه یعنی محلی برای تعین الوهیت خویش است به این معنا که خداوند از حیث احدیت و ذات خود رب نامیده نمی شود زیرا قبول این صفت در مضان قبول نسبتی است اضافی ولی از حیث قبول اسم رب مقتضی قبول مربوب و از حیث قبول اسم الله مقتضی اسم ماءلوه است و اینان به صورت این حالات و مرتبه از او بهره می برند و کسب وجود می کنند.به اعتقاد ابن عربی نسبت انسان به خدا ،درست مانند چشم است به انسان و حتا در عبارتی صحیح تر انسان مردمک چشم خداست . در چنین وضعی است که عالم با انسان کمال می یابد.زمانی که خداوند فرمود"من در روی زمین خلیفه ای خلق خواهم کرد"و آن مضمون تمام آن چیزی است که مقربان نیز کمتر و یا اصلن به آن درنیافتند و آن قصوری است که در معنای عدم آفرینش انسان بر جهان اعمال می شد و این خلا را جبران انسان شده است.
جایی که انسان خود را می یابد با عنوان" من" به خویشتن خویش اشاره می کند ،هر چیزی جز "من" بیگانه بشمار می رود.و هر چیزی که با" من" بیگانه است ناچار باید او یا آن باشد و این جاست که خود آگاهی محصول علم و صور درکی نمی تواند باشد که حضور ذات مدرک به یاری مدرک می آید به مثابه تفریق اتصال صورتی در عضو تفریق یافته یا سایر اعضا از خود به جا نگذاشته است.این جاست که باید به حضور علم اشراقی و آگاهی حضوری در نفس ناطقه اذعان کرد و این جدای از صور ادراکیه از نوع منقول است.و آن چه با عنوان مدرک ذات مطرح است و صورت مثالی من مصداق عنوان او می باشد .آن گونه که صدر المتالهین شیرازی در این باب به این نظر مستند است که حصول علم به یک شی مستلزم حصول علم به علم آن نمی باشد.بلکه وجه بسیط فطری بشر گاه پاسخ گوی تمام آن چه به هر نحوی از انحاء درک نمی شود٬ است. ولی این گونه درک هم بر هر کسی حاصل نشود. و این شیو ه استدلالی کسب دانش با آنچه عموما "مشاهده عرفانی"یا "تجربه عرفانی "خوانده می شود توفیر دارد.بر طبق تجربه شهاب الدین سهروردی که بعد از تحیر در علم به موضوع ذات و عجز محض،خلسه ای خوابگونه بر او چیره شده و در آن حال ارسطو را مشاهده می کند و پاسخ سؤال را از او این گونه می گیرد که ارسطو خطاب به او می گوید
تحقیق در مورد نقطه ی وحدت بین دو قوس احدیت و واحدیت