فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود پاورپوینت وهابیت

اختصاصی از فی موو دانلود پاورپوینت وهابیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت وهابیت


دانلود پاورپوینت وهابیت

وهابیت جنبشی مذهبی است که محمدابن عبدالوهاب در قرن هجدهم در نجد عربستان بنیان گذاشت و از سال ۱۷۴۴ مورد پذیرش خاندان سعودی قرار گرفت. دیدگاه وهابی به یک پالایش اساسی در اسلام معتقد است و زیارت قبور و تقدیس برخی افراد را دلالتی بر شرک می‌داند. وهابیت هدف خود را بازگشت به آموزه‌های اصیل در قرآن و حدیث (سنت پیامبر) را هدف می‌دانند و با هر نوع بدعتی مخالفت می‌کند. وهابیت از نظر ایدئولوژیکی پیرو اعتقادات ابن تیمیه و از نظر فقهی پیرو مذهب حنبلی است.

وهابیت الهام‌بخش بسیاری از جنبش‌های مذهبی جهان اسلام از هند و سوماترا تا سودان و شمال آفریقا بوده است و بر جنبش طالبان در افغانستان و برخی جنبش‌های اسلامی دیگر قرن بیستم هم تاثیر گذاشته‌است.

 تاریخچه:

محمدبن عبدالوهاب معتقد بود تمام مطالبی که پس از قرن سوم هجری به اسلام افزوده شده جعلی است و بایستی از این مذهب حذف شود. این دیدگاه به یک پالایش اساسی در مذهب سنی اعتقاد داشت و زیارت قبور، تقدیس اولیاء و زندگی مجلل را از بزرگترین گناهان می‌دانست. مساجد وهابی پیرو همین اعتقادات بسیار ساده و بدون مناره هستند. پیروان آن لباس‌های ساده‌ای می‌پوشند و ازاستعمال تنباکو و حشیش می‌پرهیزند.

عبدالوهاب بعد از اینکه به دلیل مواضع خود از مدینه بیرون شد به شمال شرقی نجد رفته و خاندان سعودی را پیرو باورهای خود کرد و این باعث شد تا وهابیت از نظر سیاسی متحد دودمان سعودی باشد..

شیخ سعودی متقاعد شد که وظیفه مذهبی آن‌ها به راه انداختن جنگ مقدسی علیه تمام انواع دیگر اسلام است. سعودی‌ها بر تمامی نجد مسلط شده، مکه و مدینه را اشغال کرده، به کربلا در عراق حمله‌ور شدند و تقریباً تمام شبه جزیره عربستان به جز یمن به تسلط آن‌ها درآمد. سلطان عثمانی که عربستان را تابع خود می‌دانست، با کمک گرفتن از حاکم مصر نخستین حکومت وهابی را در سال ۱۸۱۸ ساقط کرد، اما آن‌ها تحت رهبری فیصل اول دوباره احیا شده و حکومت خود را تا حدودی بازیابی کردند ولی بار دیگر و این بار به دست خاندان رشیدیه از شمال عربستان از قدرت کنار رفتند. در ۱۸۸۴ ریاض از کنترل آن‌ها خارج شد و در ۱۸۸۹ به کویت پناهنده شدند. در قرن بیستم سومین مرحله احیای وهابیت با موفقیت‌های ملک عبدالعزیز فرا رسید که در سال ۱۹۰۲ ریاض را تصرف کرد و تا سال ۱۹۳۲ با بازپس‌گیری تقریباً تمام مناطق از دست رفته موفق شد تا حکومت پادشاهی عربستان سعودی را بنیان‌گذاری کند و از آن زمان تسلط سیاسی و مذهبی وهابیت بر شبه جزیره عربستان تضمین شد.

اعتقادات:

پیروان وهابیت خود را «موحدون» می‌خوانند، نامی که از تأکید آن‌ها بر وحدت مطلق خداوند (اصل توحید) برگرفته شده است. آن‌ها هر عملی را که دلالت‌کننده به شرک (چندخدایی) بدانند مانند زیارت قبور و تقدیس برخی افراد ممنوع می‌شمارند. آن‌ها بازگشت به آموزه‌های اصیل در قرآن و حدیث (سنت پیامبر) را هدف می‌دانند و با هر نوع بدعتی مخالفت می‌کنند. وهابیت از نظر ایدئولوژیکی پیرو اعتقادات ابن تیمیه و از نظر فقهی پیرو مذهب حنبلی است. آن‌ها تاکید زیادی بر معانی ظاهری قران و حدیث و پایه‌گذاری دولتی اسلامی بر اساس فقه اسلامی دارند.

شامل 11 اسلاید powerpoint


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت وهابیت

دانلود تحقیق کامل درمورد وهابیت

اختصاصی از فی موو دانلود تحقیق کامل درمورد وهابیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد وهابیت


دانلود تحقیق کامل درمورد وهابیت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 58

 

وهابیت

مقدمه

از آغاز پیدایش اسلام دو گروه از پیشرفت سریع این آیین آسمانی جلوگیری کرده اند ،نخست دوستان غافل و دیگر دشمنان عاقل . دشمنانی که در میدان جنگ نتوانستند بار سنگین نبرد را تحمل نمایند ،به لباس دوستی در آمدند و بیش از دشمن جنگی برپیکر اجتماع متحد اسلامی ضربه زدند.

ابوسفیانٍ جنگجو که با نیروی عظیم جانی و مالی در نبردهای پیاپی از نیروهای اندک مسلمانان شکست خورد ،خود و پیروانش با تظاهر به اسلام و رخنه در صفوف مسلمانان به انکار وحی و پیامبری پرداختند و همراه با یهودیان شکست خورده نقش خویش را اجرا کردند و کودتای اسفبار تاریخ اسلامی را به وجود آوردند و خشت اول بنا را کج نهادند تا کار به انقلاب عمومی مسلمین و قتل عثمان منجر گردید.

معاویه ،همجوار مسیحیان شکست خورده ،جویای نام ونشان و با حالت انتقامی شدید از بنی هاشم به دنبال فرصت می گشت .تلاقی دو هدف :اتحاد نا مقدس معاویه و سیاست روم کار را به آنجا کشانید که کشیش ،هانری لامانس بسیار از معاویه تعریف و تمجید کند و بگوید :جا دارد که مسیحیان مجسمه های زرین معاویه را در میدانهای اروپا نصب کنند.

آری معاویه و فرزندش دو جاسوس زبردست برای غرب بودند و از منویات دشمن و راهنماییهای سرجون مسیحی به خوبی در جهت انهدام کاخ با عظمت اسلام بهره می گرفتند .نه تنها در صدر اسلام بلکه در همه اعصار و نیز قرون اخیر این دشمنان دوست نما ،به اجرای نقشه های شوم خویش در کشورهای اسلامی مشغول بوده اند.

از این گروه در قرنهای اخیر افراد زیر را می توان نام برد:

مستر همفر ،سر ادواردگری ،سر سید احمد خان ،سر ملکم خان ،سر عباس افندی،کینیاز دالگورکی،و غلام احمد قادیانی که ماموریتهای هر کدام پیامد هایی برای ملتهای اسلامی داشته است و آثار ویرانگر آنها هنوز گریبانگر جوامع ماست.

برای مثال کینیاز دالگورکی نطفه حرامی به نام بابیت را به وجود آورد که با انشعابهای مختلف با نامهای ازلی ،بهایی ،بیانی ،مرآتی و غیره در دامن انگلستان پرورش یافت .امپریالیسم آمریکا نیزاز این مولود چند پدر بهره برداری می کند .برای روشن شدن ارتباط سه جانبه این حزب بیگانه پرست به کتابهای خودشان مراجعه می کنیم:

در مورد ارتباط آنان با روسیه،شوقی -نوه عباس افندی –در قرن بدیع می گوید :«در زرگنده میرزا مجید شوهر همشیره مبارک که در خدمت سفید روس پرنس دالگورکی سمت منشی گری داشت آن حضرت (بهاءا...) را ملاقات و ایشان را به منزل خویش – که به منزل سفید متصل بود –رهبری و دعوت نمود... سفید روس از تسلیم حضرت بهاءا... امتناع ورزید .» و در رساله ایام تسعه می گوید :«سفیر روس به صدر اعظم ایران نوشت :باید حضرت بهاءا... را از طرف من پذیرایی کنی و در حفظ این امانت کوشش نمایی ،و اگر آسیبی به بهاءا... برسد شخص تو مسؤل سفارت روس خواهی بود.»

در مورد وابستگی به انگلستان در کتاب خطابات در انگلستان می گوید :«آمدن من به اینجا سبب الفت بین ایران و انگلستان است .نتیجه به درجه ای می رسد که به زودی افرادی از ایران جان خود را برای انگلستان فدا می کنند... .»

 و در اظهار علاقه به آمریکا ،در کتاب خطابات می گوید :«از برای تجارت و منفعت آمریکا مملکتی بهتر از ایران نه؛چه ایران تمام ثروتش زیر خاک پنهان است .امیدوارم که آمریکا سبب شود که آن ثروت آشکار گردد.»

 این گوشه ای از وابستگی مسلک ساختگی بابیگری و بهاییگری به سیاستهای خارجی است که به روشنی در کتابهای خودشان نیز آمده است .به همین طریق می توان به چگونگی پیدایش فرقه های دیگر در قلب کشورهای اسلامی پی برد .از جمله غوغاهایی که وهابیها به وجود آوردند .انتشار و گسترش مذهب وهابیت با جنگ و خونریزی و غارت و تجاوز به مال و ناموس مسلمانان همراه بوده است .پیشوایان این مذهب اختراعی و جدید التأ سیس برای اینکه بتوانند در میان سایر مذاهب جایی برای آیین نوپای خود باز نمایند و سایر مذاهب کهن را از صحنه خارج کنند، به بهانه های واهی ،عقاید سایر مسلمانان را باطل دانستند و به آنان نسبت کفر و شرک دادند.

وهابیان در آغاز تعدادی از دانشمندان خود را به مکه و مدینه فرستادند تا با علمای بزرگ اسلامی که در آن دو شهر حضور داشتند ،بحث کنند و عقاید خود را بیان نمایند ،دانشمندان مکه و مدینه چون سخنان این گروه را شنیدند و در مورد آن بررسی کردند،به کفر آنان حکم نمودند و از آن پس از ورود وهابیان به مکه برای انجام فریضه حج جلو گیری کردند.

با برقراری پیوند شوم میان محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود و انجام جنگها و خونریزیهای فراوان ، قدرت آل سعود بر شبه جزیره عربستان تثبیت شد و مذهب وهابیت در این کشور رسمیت یافت .کشف مخازن زیر زمینی نفت و استخراج و فروش آن ، پشتوانه اقتصادی مناسبی برای تحکیم قدرت آل سعود و نفوذ و گسترش وهابیت فراهم ساخت ،به طوری که امروزه این مذهب باطل ،گذشته از عربستان ،پاکستان و افغانستان ،در کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق و نیز کشورهای آفریقایی و حتی در بخشهای شرقی و جنوبی ایران در حال گسترش است . گروههای فتنه گر و فاسد سپاه صحابه و طالبان که برای چندمین بار آتش جنگ خانمان سوز وبنیان برانداز را در کشور اسلامی افغانستان شعله ور ساختند و باعث شدند چهره ای نا پسند و غیر عقلانی از اسلام در معرض دیدگان جهانیان قرار گیرد ،نیز مولود وهابیت عربستان و پاکستان است.

در این تحقیق پیدایش وهابیت و چگونگی گسترش این مسلک ،درگیریها و ویرانگریها ی وهابیان و نیز رد باورهای آنان مورد بحث قرار خواهد گرفت.

مروری بر شرح حال محمدبن عبدالوهاب

او محمدبن عبدالوهاب بن سلیمان تمیمی ،در شهر عیینه از شهرهای منطقه نجد دیده به جهان گشود. فقه را بر اساس مذهب احمدبن حنبل فرا گرفت .از کودکی سخنانی می گفت که به گوش مسلمانان آشنا نبود .به مکه و بعد مدینه سفر کرد .و از سال 1143 ه .ق آراء خود را بطور محدود بیان نمود .در مدینه نزد شیخ عبدالله بن ابراهیم سیف به درس خواندن مشغول شد و به کمک خواستن مردم از پیامبر (ص) در کنار قبر آن حضرت اعتراض کرد. سپس به سوی نجد کوچ کرد .آنگاه به بصره رفت ،به قصد شام .چون به بصره رسید ،مسلمانان از ورودش آگاه شدند و او را از شهر بیرون کردند.

پس از مدتی به شهر حریمله نجد رفت .پدرش عبدالوهاب در این شهر زندگی می کرد .محمدبن عبدالوهاب به انکار باورهای دینی نجدیان پرداخت . پدرش او را از این کار باز می داشت ،او نمی پذیرفت ،تا اینکه پدر از دنیا رفت .پس از مرگ پدر ،در بازگو کردن عقیده خود و اعتراض بر مسلمانان جرأت پیدا کرد .برخی افراد فرومایه از او پیروی کردند تا صدای مردم بلند شد و تصمیم به کشتن وی گرفتند.او به قصد شهر عیینه بیرون آمد.در آن زمان امیر عیینه ،عثمان بن احمد بن معمر بود.

محمدبن عبدالوهاب ،عثمان بن احمد را به وعده حکومت نجد فریفت .عثمان به یاری او بر خاست و او نیتهای خود را آشکار نمود و قبر زیدبن خطاب را خراب کرد.کار او بالا گرفت و خبر به حاکم احسا و قطیف -سلیمان بن محمدبن عزیز -رسید .سلیمان نامه ای به عثمان نوشت و دستور کشتن او را داد . عثمان مطلب را به اطلاع پسر عبدالوهاب رسانید و دستور داد شهر را ترک کند.وی از شهر خارج شد و به سوی درعیه رفت ،در سال 1160 ه.ق

درعیه جایی است که مسیلمه کذاب از آن جا خروج کرد و به فساد و تبه کاری پرداخت .امیر درعیه ،محمدبن مسعود - یکی از اجداد خاندان مسعودی-از قبیله عنیزه بود .محمدبن عبدالوهاب او را به واسطه همسرش و به طمع چیرگی و پیروزی بر شهرهای نجد فریفت ؛پس هر دو با هم بیعت کردند که خون مسلمانان را بریزند و نام آن را جهاد فی سبیل الله بگذارند.

محمدبن مسعود لشگرهایی را برای یاری او و ترویج مرامش گردآوری و مهیا نمود تا کار او تثبیت شد . بعد به سران و قاضیان شهرهای نجد نامه نوشت و آنها را به اطاعت و پیروی از او دعوت کرد . گروهی پذیرفتند و برخی پاسخ نگفتند .لشکری از اهل درعیه مهیا نمود و با آنان که دعوت او را نپذیرفتند به نبرد پرداخت و هرکس از مسلمانان را که با او مخالفت می نمود از میان برداشت ؛تا عده ای از روی رغبت یا اکراه سر به فرمان او نهادند.در پایان ،حکومت سرزمین نجد با شمشیر و چیرگی بطور کامل به دست خاندان سعودی افتاد ؛و در سال 1206 ه. ق محمدبن عبدالوهاب در گذشت.

آیین نوپای او باقی ماند و حکومت سعودی به حمایت از آن پرداخت ،با مسلمانان کارزار نمودند و کشتند و ویران کردند و سوزاندند .در شهرها و در میا ن بندگان خدا به فساد و تبهکاری پرداختند و بدبختی و پریشانی برای مسلمانان بر جای گذاشتند .در این مدت حتی یک نفر خارج از دین را نکشتند ؛بلکه تمامی کشته شدگان ،مسلمان و یکتا پرست بودند و شهادت برلااله الا الله و محمد رسول الله می دادند .تنها گناه آنان این بود که آیین ساختگی و جدید محمدبن عبدالوهاب را باور نداشتند.

 

   ریشه یابی پیدایش گروه وهابیت

بهترین سند پیدایش این گروه کتاب خاطرات مستر همفر جاسوس بریتانیا در کشورهای اسلامی است .مستر همفر شیطانی نیرنگ باز بود که با نقشه های خویش توانست محمدبن عبدالوهاب را به خدمت بگیرد و او را برای اجرای توطئه شوم وزارت مستعمرات انگلیس ،آلت دست قرار دهد.

مستر همفر می گوید: "از سوی وزارت مستعمرات انگلیس سندی در اختیار من گذاشتند که در آن برنامه هایی برای درهم کوفتن اسلام و مسلمانان در مدت یک قرن آمده بود به گونه ای که پس از آن از اسلام تنها نامی باقی بماند .این سند چهارده بند داشت:

1-همکاری با روسیه برای تسلط بر منطقه مسلمان نشین خاور.

2- تعاون و همکاری با فرانسه و روسیه برای سرکوبی کشورهای اسلامی از داخل و خارج.

3- ایجاد اختلاف میان دو کشور بزرگ اسلامی ایران و امپراطوری عثمانی.

4- تجزیه کشورهای اسلامی و واگذاری بخشهایی از آن به غیر مسلمانان :مدینه به یهودیان ،اسکندریه به مسیحیان ،یزد به زرتشتیان پارسی ،عماره به صائبان ،کرمانشاه به علی اللهی ها ،موصل به یزیدیها ،خلیج فارس به هندوها ،طرابلس به دروزی ها ،قارص به علویها ،و مسقط به خوارج.

5- ایجاد حکومتهای کوچک خود مختار در دولت های ایران و عثمانی.

6- ایجاد مذاهب نوظهور در میان شیعه و اهل تسنن.

7- پراکندن فسادهایی چون :زنا ،لواط ،قمار و میگساری در میان مسلمانان .

8- تلاش برای گماشتن حاکمان فاسد در کشورهای اسلامی که در اختیار وزارت باشند و اگر غیر مسلمان باشند بسیار بهتر است .

9 – جلوگیری از توسعه لغت و زبان عربی و ترویج زبانهای سانسکریت ،فارسی ،کردی و پشتو و لهجه های محلی عربی .

10- گماردن جاسوسان و مستشارانی بر فرمانروایان کشورهای اسلامی .

11- اعزام مبلغین و مسیونرهای مسیحی به عنوان  پزشک ،مهندس ،حسابدار و مانند آن به کشورهای اسلامی .

12- سست کردن عقیده دختران و پسران مسلمان و ترویج فساد در میان آنها به وسیله مدارس ، باشگاهها ،نشریات و دوستان غیر مسلمان.

13- ایجاد جنگهای داخلی در کشورهای اسلامی ،تا مال و نیروی مسلمانان تباه شود و اندیشه پیشرفت و همبستگی را از سر بیرون کنند.

14- در هم شکستن اقتصاد مسلمانان از طریق نابود ساختن کشاورزی ،انهدام سدها ،قناتها و تلاش برای گسترش بیکاری " .

بنابراین همفر به کشورهای اسلامی برای تحقق اهداف شوم بریتانیا سفر نمود .و بعد از سالها زندگی در کشورهای عثمانی،عراق،ایران با رسم و رسوم و آداب اسلامی به خوبی آشنا شد و قرآن را فرا گرفت و به سه زبان ترکی وعربی و فارسی مسلط شد .و بالاخره توانست بعد از ممارستهای فراوان با شخصی آشنا شود که می توانست او را به اهدافشان برساند و این شخص عبدالوهاب بود.

آشنایی مستر همفر با عبدالوهاب را از زبان خودش بشنویم:

«در آن مغازه بود که با جوانی آشنا شدم . وی به آنجا رفت و آمد می کرد . سه زبان ترکی ، فارسی و عربی رامی دانست و جامه طلبه دینی را در بر داشت. نامش ،محمد بن عبدالوهاب بود. او جوانی بسیار بلند پرواز و تندخو بود و از حکومت عثمانی انتقاد می کرد ،اما به حکومت ایران کاری نداشت ... . او برای مذاهب چهارگانه اهل تسنن نیز جایگاهی نمی شناخت و می گفت خدا دستوری بر این امور نداده است ... .

این جوان بلند پرواز ،محمد ،فهم خود را از قرآن و سنت تقلید می کرد و نظرات بزرگان را ،نه تنها بزرگان زمان خود و مذاهب چهارگانه ،بلکه آرای ابوبکر و عمر را به نقد می کشید ،و اگر نظرش با نظرات آنها متفاوت بود گفته های آنان را به چیزی نمی گرفت .وی میگفت پیامبر گفت من کتاب و سنت را در میان شما می گذارم و نگفت کتاب ،سنت ، صحابه و مذاهب را .بنابراین پیروی از کتاب و سنت واجب است ؛مذاهب و صحابه و بزرگان هر نظری می خواهند داشته باشند ... . »

« من اما گمشده ای را که در جستجویش بودم یافتم ،محمد بن عبدالوهاب .بلند پروازی ،آزاد اندیشی ،نا خشنودی از عالمان زمان و نیز استقلال رأی ، مهمترین نقطه های ضعف او بودند که می شد از آنها سود جست و وی را در اختیار گرفت. ...»

« قوی ترین روابط و پیوند را با محمد ایجاد کردم و همواره در او می دمیدم و می گفتم تو موهبتی بزرگتر ازعلی و عمر هستی و اگر پیامبر اکنون زنده بود تو را به جانشینی خود بر می گزید و آنها را رد می کرد و همواره به او می گفتم :امیدوارم اسلام به دست تو احیا شود ،و تو یگانه فردی هستی که می توانی اسلام را از این پرتگاه نجات بخشی .تصمیم گرفتیم که تفسیر قرآن را با محمد در پرتو اندیشه های ویژه خودمان مورد گفتگو قرار دهیم ،و نه در پرتو دریافت صحابه ،مذاهب و بزرگان .قرآن را می خواندیم و در مورد برخی از مسایل آن گفتگو می کردیم ،من می خواستم او را در دام بیندازم و او نیز با قبول نظرات من در این اندیشه بود که خویشتن را به عنوان مظهر آزاد اندیشی جلوه دهد و بیش از پیش اعتماد مرا جلب کند ... .

« یکبار با شیخ در مورد روزه گرفتن سخن می گفتیم ، به او گفتم قرآن می گوید « اگر روزه بگیرید برای شما بهتر است .»(1) و نگفته بر شما واجب است .روزه از دیدگاه اسلام مستحب است و نه واجب(2) .اما او در برابر این نظر ایستاد و گفت :" محمد !تو می خواهی مرا از دینم بیرون بری " به او گفتم  وهاب! دین :پاکی دل ،سلامت روان و تجاوز نکردن به دیگران است ،مگر پیامبر نگفت "دین دوست داشتن است" ،و مگر خدا در قرآن کریم نگفته :"خدایت را پرستش کن تا به یقین برسی "(3).اگر انسان به خداوند و روز بازپسین یقین پیدا کند ،خوش قلب و نیک رو باشد ،برترین مردم است ،اما او به نشانه عدم پذیرش و از سر ناخشنودی سر تکان داد.نوبتی دیگر گفتم "نماز واجب نیست"او پرسید چگونه ؟گفتم زیرا خدا در قرآن می گوید :"نماز را برای یاد من بپای دار".(4)  بنابراین منظور از نماز به یاد خدای متعال بودن است و تو میتوانی به جای نماز تنها به یاد خدا باشی .(5) وهاب گفت بله ،شنیده ام که برخی عالمان در وقت نماز به جای آن،یاد خدای متعال کرده اند .

1-سوره بقره،آیه 184

2-خداوند در آیه قبل یعنی آیه 183سوره بقره می فرماید:"ای گرویدگان،روزه گرفتن بر شما واجب گردید."

3-سوره حجر،آیه99

4-سوره طه،آیه 14

5-واجب بودن نماز از ضروریات دین اسلام است و از آیه های بسیاری وجوب آن فهمیده می شود.از جمله در آیه 103 سوره نساء به وجوب نماز تصریح شده است.

از این سخن او بسیار شادمان شدم و آنقدر در این رأی پافشاری کردم که پنداشتم او بدان باور کرد .پس از آن نیز مشاهده کردم که او جدیتی در نماز ندارد ،گاه می خواند و گاهی نه .بویژه نماز صبح که بیشتر فرو می گذاشت .ما بیشتر شبها را تا نیمه بیدار بودیم و او بامداد از برخواستن برای نماز صبح ناتوان می شد . اینگونه من به تدریج رخت ایمان را از تن او بیرون آوردم... .»

اما کوشیدم این روح را در او بدمم که او غیر از شیعه و سنی ،خود راه سومی را برگزیند .او این پیشنهاد را با دل و جان پذیرفت ،زیرا با غرور و آزاد اندیشی وی سازگار بود ... .

هدف من آن بود که روح استقلال ،آزاد اندیشی و تردید افکنی را در او پرورش دهم ... .

از طرف وزارت مستعمرات بریتانیا از من خواسته شد که با شیخ بی پرده سخن بگویم و برنامه دقیقی داشتند که شیخ باید آنرا انجام می داد .آن برنامه این بود:

1- تکفیر همه مسلمانان و روا دانستن کشتار آنان ، ستاندن اموالشان ،برباد دادن ناموسشان ،فروش آنها در بازار برده فروشان و روا دانستن آنکه مردان مسلمان به عنوان غلام و زنانشان به عنوان کنیز به خدمت گرفته شوند.

2- ویران کردن کعبه با این دستاویز که این بنا باقی مانده های بت پرستی است ،و جلوگیری از انجام حج و تشویق قبایل به قتل و غارت حجاج.

3- تلاش برای سرپیچی از فرمان خلیفه با تشویق به جنگ با او و گرد آوردن سربازان برای نبرد و جنگ با بزرگان حجاز ،برای کاهش نفوذ آنان –با هر وسیله ممکن –نیز ضروری است.

4- ویران کردن گنبدها ،ضریحها ،مکانهای مقدس مسلمانان در مکه ،مدینه و دیگر شهرها به دستاویز شرک و بت پرستی ،همچنین لکه دار کردن شخصیت پیامبر محمد (ص) و جانشینان و مردان بزرگ اسلام ،تا جایی که امکان دارد.

5- گسترش هرج و مرج و تروریسم در کشورهای اسلامی.

6- انتشار قرآنی تحریف شده که بر اساس حدیثها در آن فزونی و کاستی ایجاد شده باشد.

شیخ به من قول داد که هر شش بخش برنامه را انجام خواهد داد ،وی گفت البته تاکنون تنها برخی از آنها را می توانم انجام دهم و این کار را هم کرد.

در سال 1143 هجری او عزم جزم کرد تا یارانی گرد آورد و فراخوان خود را با واژه های مبهم و حرفهای رمز آلود برای نزدیکترین یارانش بازگفت و به تدریج دعوتش را گسترش می داد .من بر گرد وی گروهی توانمند گرد آوردم که به آنها پول می دادیم ؛ هرگاه آنها را در برخورد با دشمنان ناتوان می دیدم ، عزمشان را سخت می کردم . هر چه دعوتش را بیشتر آشکار می کرد دشمنانش افزونتر می شدند . گاهی به دلیل فشار شایعه هایی که علیه او می ساختند میخواست از راهش بازگردد ، اما من اراده او را سخت می کردم و می گفتم : پیامبر محمد (ص) بیش از این تحمل کرد ، این راه بزرگواری است ، هر مصلحی با این گونه سختیها و تهمتها روبه رو می شود ... .

پس از سالها کار ، وزارت توانست "محمد بن سعود" را هم سوق دهد : دین از محمد الوهاب و قدرت از محمد السعود . تا هم دلهای مردم را به چنگ آورند و هم بدنهایشان را ، زیرا تاریخ نشان داده است که حکومت های دینی هم پایدارترند ، هم نفوذ بیشتری دارند و هم ترسناک ترند.

برخی از اعتقادات وهابیان

وهابیان باورهایی دارند که آنها را شعار خود قرار داده اند .در این بخش به ذکر این شعارها می پردازیم :

  • خودپسندی

وهابیان خود را از سایر مسلمانان جدا می دانند. بطوری که سرزمین خود را سرزمین توحید ،و سرزمین بقیه مسلمانان را سرزمین شرک می دانند . همانگونه که خوارج در اصول مذهب خود براین باورند .

این جدایی از مسلمانان از نظر شرع مذموم است . حال آنکه در کتاب خدا از این جدایی نهی شده است : " آنان که دین را پراکندند و فرقه فرقه شدند ،تو هیچ وجه مشترکی با آنان نداری ."

و پیامبر می فرماید :«هرکس که به اندازه یک وجب از جماعت مسلمانان جدایی اختیار کند ،رشته اسلام را از گردن خود برداشته است .»

2- شرک محبت

وهابیان شرک در محبت را از اقسام شرک شمرده اند. چنانکه در کتاب مجموعه التوحید آمده است ،و در این مورد به قول خداوند استناد جسته اند که می فرماید:

"برخی از مردم چیزهایی غیر خدا را همانند  خدا معبود قرار می دهند و آنان را همچون خدا دوست دارند،اما آنها که اهل ایمانند،کمال محبت و دوستی را فقط به خدا مخصوص می دارند."

در پاسخ این سخن می گوئیم :این شرک به شمار آوردن بی معنی است .اگر مقصود آن است که مجرد محبت غیر پدران و فرزندان و احوال و دوستان خود را دوست می دارند ،هیچ کس چنین نگفته و در دین هم چنین نیامده است ؛و اگر منظور این است که محبت سبب می شود انسان محبوب خود،یعنی پیامبران و درستکاران را عبادت کند ،می گوئیم :رسیدن به این درجه از محبت ممنوع است و محبت بدین پایه نمی رسد مگر نزد غالیان(کسانی هستند که در مورد پیشوایان دینی غلو می کنند و آنچه را خاص خداوند است در مورد پیشوایان دین ثابت می دانند. این گروه هم از نظر شیعیان و هم اهل سنت از فرقه های باطل و غیر مسلمانند.)

سایر مسلمانان ،پیامبر یا درستکاری را که دوست می دارند نمی پرستند.بلکه او را به خاطر دوستی خدا دوست  می دارند .به همین جهت درباره آنان بیش از آنچه خدا فرموده نمی گویند و بیش از آنچه خداوند از قرب و منزلت برایشان ثابت نموده و این که به شفاعتشان راضی شده ،باور ندارند.

3- جرأت بر خدا و رسول

از کارهای وهابیان جرأت بر خدا و رسول است .به سبب ویران کردن گنبدهای پاک امامان بقیع ،که خداوند هر نوع پلیدی را از ایشان دور و آنان را از هر آلودگی پاکیزه فرموده است .

این کار وهابیان انکار دوستی با نزدیکان پیامبر است که از ضروریات ثابت شده در قرآن و سنت به شمار می رود .خداوند می فرماید :" پیامبر! بگو من از شما مزد رسالت نخواهم .دوستدار خویشان من باشید ."

گروهی از عربهای بادیه نشین به تخریب قبرهای اهل بیت رسول خدا پرداختند،همانگونه که گروه دیگری از گذشتگان آنان به کشتار اهل بیت پرداختند.

پادشاه –ابن مسعود-در برخی نامه هایی که به دانشمندان نوشته می گوید:" ما یادآوری می کنیم که هیچ کس به گنبد پیامبر جسارت نکرده است و ما حتی جسارت به گنبد آن حضرت را هرگز از خاطر نگذرانده ایم .ما برای رسول خدا احترامی قائلیم که احترام هیچ کس بدان پایه نمی رسد."

پادشاه سعودی ،اعتراف می کند که انگیزه حفظ مرقد پیامبر ،احترام آن حضرت است ،به گونه ای که اگر ویران شود کاری بد و بی احترامی محسوب می گردد. ای کاش او اعتراف می کرد که احترام پیامبر و احترام اهل بیت آن حضرت موجب حفظ حرمهای آنان و دست درازی نکردن به سوی آنهاست ،وگرنه چه فرقی میان این دو احترام وجود دارد؟

4- ویران ساختن بارگاههای بقیع

دانشمندان وهابی بر این باورند که اگر ساختمان روی قبرها در زمینی باشد که برای قبرستان وقف کرده اند، از بین بردن آن واجب است ،چون جا را بر مردم تنگ می کند .آنان این مطلب را دلیل ویران ساختن بارگاههای بقیع می دانند .اما اعتراضهایی به آنان وارد است .

الف-چرا سایر ساختمانهایی را که در بقیع نبود و یا موجب تنگی جا بر مردم نبود ،ویران ساخته اند.ویران ساختن این ساختمانها حرام است چرا که تصرف در مالهای مسلمانان و از بین بردن حق آنان است .

ب- این سخن ،در مورد زمینهای وقف شده برای قبرستان درست است نه در مورد زمینهای مباح که بقیع از آنهاست .چون وقف بودن بقیع برای قبرستان از هیچ کس شنیده نشده است .این ساختمانها و گنبدها چندین نسل در دست مسلمانان گشته و همه خلفا و علما آن را دیده اند و هیچ کس اعتراض نکرده و ادعا ننموده که به ناحق ساخته شده است ،تا اینکه وهابیان پدید آمدند و این گنبدهای پاکیزه را ویران ساختند و آثار آن را از بین بردند و مساجد اطراف این قبرها را خراب کردند بدون اینکه برای این کارشان حقی را آشکار و عدلی را اظهار کنند،بلکه این کار آنها مخالفت با خدا و رسول و سیره خلفای پیامبر است .

5- کشتار،هتک ناموس و غارت اموال مسلمانان

یکی دیگر از برنامه های وهابیان ،جسارت به مسلمانان در کشتار و هتک ناموس و غارت اموال آنان است .

6- جلوگیری مسلمانان از عمل به مذهب خود

وهابیان در دیار نجد و حجاز از آزادی مذهبی مسلمانان جلوگیری نمودند و در عمل کردن مسلمانان به آنچه شارع بنا به مذهبشان بر آنان مباح کرده است ،بر آنان سخت می گرفتند .آنان هر کس را که می گفت یا محمد ،یا رسول الله متهم به کفر و شرک می ساختند و مردم را از آمرزش خواستن برای مردگان و یاد بود آنان و درود فرستادن بر آنها در زمانهای مناسب برای این کار ،باز می داشتند .از دست کشیدن به قبر پیامبر و چسبیدن به آن و رو کردن به قبر آن حضرت در هنگام دعا ،جلوگیری می نمودند.

 البته باید یاد آور شد که تمامی این عقاید زایده فکر موسس این مذهب است.جالب است با برخی از اعتقادات او آشنا شویم.

 

محمدبن عبدالوهاب در مورد قبرها احکام و باورها یی دارد که مخصوص به خود اوست و بدون دلیل شرعی به آنها فتوا داده است .بلکه دلیلهای شرعی بر خلاف آنچه بدان حکم کرده است ،وجود دارد .

او بر این باور است :ساختن قبرها و بنا کردن ساختمان در اطراف آن ،رفت و آمد به قبرستان ،بازسازی قبرها و خواندن دعا و نماز در کنار آنها حرام  و بلکه ویران ساختن قبرها و از بین بردن آثار آن ،حتی قبر پیامبر اسلام واجب است .و پیروانش می پندارند مشاهد مشرفه و قبرهایی که در آنهاست به منزله بتهایند.و قبر پیامبر را بت بزرگ می دانند.

وهابیت و تخریب قبور متبرکه

علمای مکه در راس آنها، شیخ عبدالقادر شیبی کلیددار خانه کعبه، به دیدن ابن‏سعود آمدند، ابن سعود سخنانی ایراد کرد و در ضمن آن از دعوت محمد بن عبدالوهاب یاد کرد و اظهار داشت که احکام دینی ما، طبق فقه احمد بن حنبل است، حال اگر این سخنان در نزد شما پذیرفته است، بیایید تا برای عمل کردن به کتاب خدا و سنت‏خلفای راشدین با یکدیگر بیعت کنیم. همه با او بیعت کردند.

سپس یکی از علمای مکه، از ابن سعود درخواست کرد که مجلسی ترتیب بدهد تا علمای مکه و نجد در اصول و فروع به مباحثه بپردازند، وی این پیشنهاد را پذیرفت و در روز یازدهم جمادی‌الاولی، پانزده نفر از علمای مکه و هفت نفر از علمای نجد، اجتماع کردند و مدتی باهم بحث کردند و در پایان بیانیه‏ای از طرف علمای مکه صادر شد، مبنی بر این که در پاره‏ای از مسایل اصولی، میان علمای مکه و علمای نجد، موافقت گردید، از جمله این که هرکس میان خود و خدا واسطه قرار دهد، کافر است و تا سه بار توبه داده می‏شود و اگر توبه نکرد، باید کشته شود. دیگر ساختمان بر روی قبور و چراغ روشن کردن در اطراف قبور و نماز خواندن در کنار آنها است. و نیز اگر کسی خدا را به جاه و مقام کسی بخواند، مرتکب بدعت‏شده و بدعت در اسلام حرام است. حرام ویران ساختن مقابر و مشاهد حجاز به دست وهابی‌ها وقتی که وهابی‌ها وارد طائف شدند، گنبد مدفن ابن عباس را خراب کردند، چنان که این کار را یکبار دیگر نیز انجام داده بودند و هنگامی که وارد مکه شدند، قبه‏های قبرهای عبدالمطلب جد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ابوطالب عموی پیامبر و خدیجه ام‏المؤمنین (همسر اول پیامبر) و همچنین بنای زادگاه پیامبر و فاطمه زهرا ـ علیها السلام را با خاک یکسان نمودند. در جده قبه قبر حوا را ویران ساختند و به‏طور کلی تمام مقابر و مزارات را در مکه، جده و طائف و نواحی آنها از بین بردند و زمانی هم که مدینه را محاصره کرده بودند، مسجد و مزار حمزه و مقبره شهدای احد را که بیرون شهر بود، خراب کردند.

مرحوم علامه امین می‏نویسد:

«و شایع است که آنها گنبد مرقد مطهر نبوی را هم به توپ بستند، اما خود وهابی‌ها منکر چنین چیزی هستند. چون این خبر به گوش ملت ایران رسید، سخت دچار نگرانی شد و علما و بزرگان اجتماع کردند و این پیش‏آمد را امری بزرگ تلقی نمودند و ما در دمشق از یکی از علمای بزرگ خراسان و از شهر مقدس مشهد تلگرافی دریافت نمودیم که طی آن حقیقت قضیه را از ما سؤال کرده بودند، سپس دولت ایران گروهی را برای تحقیق به حجاز اعزام داشتند، تا از حقیقت ماجرا دولت‏خویش را مطلع سازند. پس از تسلط وهابی‌ها بر مدینه منوره قاضی القضات وهابی‌ها، شیخ عبدالله بن‏بلیهد در ماه رمضان 1344 از مکه به مدینه آمد و اعلامیه‏ای صادر نمود و ضمن آن از اهل مدینه سؤال کرد که درباره خراب کردن قبه‏ها و مزارات چه می‏گویند؟ بسیاری از مردم از ترس جوابی ندادند و بعضی از آنان خراب کردن را لازم دانستند و متن سؤال و جواب را منتشر ساخت‏.مرحوم علامه سید محسن امین در این باره می             ‏نویسد: « مقصود شیخ عبدالله از این سؤال استفتاء حقیقی نبود، زیرا وهابی‌ها در وجوب خراب کردن تمام قبه‏ها و ضریح‏ها حتی قبه روی قبر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ هیچ تردیدی ندارند، این دو قاعده و اساس مذهبشان می‏باشد و سؤال مزبور تنها برای تسکین خاطر مردم مدینه بود»‌.
بعد از سؤال مذکور، آنچه در مدینه و اطراف آن گنبد و ضریح و مزار بود، ویران ساختند از جمله گنبدهای ائمه مدفون در بقیع که عباس عموی پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نیز در آن مدفون بود و دیوارها و صندوق روی قبور، همه را خراب کردند، همچنین گنبدهای عبدالله پدر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و آمنه مادر آن حضرت و نیز گنبدها و قبور زوجات پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و گنبد عثمان بن عفان و اسماعیل بن جعفر الصادق‏علیه السلام و مالک پیشوای مذهب مالکی را ویران ساختند، خلاصه سخن این که در مدینه و اطراف و در ینبع قبری باقی نگذاشتند» .بازمی‏نویسد:«وهابی‌ها از ترس نتیجه کارشان از خراب کردن گنبد و بارگاه رسول اکرم‏صلی الله علیه وآله خودداری کردند و گرنه آنان هیچ قبر و ضریحی را استثناء نکرده‏اند، بلکه قبر پیامبر از جهت آن که بیشتر مورد احترام و علاقه مردم است، از نظر آنها اولی به خرابی است، اما آنچه که پادشاه سعودی اظهار داشته که «ما قبر پیامبر را محترم می‏دانیم‏» بدون شک چنین کلامی برخلاف عقائد آنهاست و این سخن را جز برای مصلحت و جلوگیری از تحریک عواطف جهان اسلام، بر ضدشان، نگفته است و اگر از این نظر خاطر جمع می‏شدند، حتما قبر پیامبرصلی الله علیه وآله را نیز ویران می‏ساختند، بلکه نخست و پیش از سایر مزارات آنجا را خراب می ‏نمودند.چون این عمل زشت وهابیان در حجاز و آنچه را که نسبت‏به قبور ائمه بقیع کرده بودند، به گوش مسلمانان در نقاط مختلف جهان رسید، این جنایت را بزرگ شمردند و در محکومیت آن، تلگراف‌هائی از عراق و ایران و سایر کشورها به ابن سعود مخابره شد و به عنوان اعتراض درس‌ها و نماز جماعت‌ها تعطیل گشت و  مجالس سوگواری تشکیل گردید.مطلبی که بیشتر موجب نگرانی شد، انتشار این موضوع بود که گنبد روی قبر مطهر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ را نیز به گلوله بسته‏اند (و حتی قبر مقدس را خراب کرده‏اند) اما بعداً معلوم شد این خبر صحت نداشته خود وهابی‌ها هم آن را انکارکردند»‌. جابری انصاری در کتاب «تاریخ اصفهان‏» در ضمن وقایع سال 1343 هجری به داستان حمله وهابی به حجاز و ویران ساختن قبور اشاره می‏کند و می‏نویسد:« ضریح پولادی که حاج امین السلطنه در سال 1312 هـ . دستور داد در اصفهان دو سالی ساختند، برداشتند (از روی قبور ائمه بقیع) و چون وهابی‌ها خواسته بودند وارد مرقد مقدس ختمی مرتبت‏شوند، یکی از آنان، این آیه را خوانده بود: «یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی ...» لذا از آن جسارت گذشتند»

بمباران مدینه و انعکاس آن در ایران و سایر ممالک اسلامی

مؤلف کتاب «تاریخ بیست‏ساله ایران‏» حسین مکی، زیر عنوان فوق می‏نویسد:
«تقریبا در اوایل شهریور 1304 برابر اوایل صفر 1343 در نتیجه محارباتی که بین طائفه وهابی‌ها (ابن السعود ملک نجد و حجاز) که بعدها به نام کشور عربی سعودی موسوم گردید، و صاحب الاحساء و ملک حسین شریف مکه و مدینه روی داد، برخی از شهرهای مکه و مدینه بمباران گردید و پس از تصرف مدینه شهر مزبور نیز از طرف قوای ابن السعود بمباران شد، بعضی از مقابر صحابه و مساجد و مقابر ائمه شیعه ویران گردید. خبر این بمباران در عالم اسلام و مخصوصاً عالم تشیع صدای عجیبی کرد و عواطف مذهبی مردم را سخت تحریک نمود، از تمام نقاط ایران تلگرافاتی به علمای تهران شد و علمای مرکز نیز جلساتی تشکیل داده و در اطراف این موضوع به مذاکره و بحث پرداختند. سردار سپه نیز در این زمینه بخشنامه زیر را صادر نمود:

«متحد المآل تلگرافی و فوری است. عموم حکام ایالات و ولایات و مامورین دولتی . به موجب اجبار تلگرافی از طرف طائفه وهابی‌ها اسائه ادب به مدینه منوره شده و مسجد اعظم اسلامی را هدف تیر توپ قرار داده‏اند. دولت از استماع این فاجعه عظیم بی‏نهایت مشوش و مشغول تحقیق و تهیه اقدامات مؤثره می‏باشد، عجالتاً با توافق نظر آقایان حجج اسلام مرکز تصمیم گرفته شده است که برای ابراز احساسات و عمل به سوگواری و تعزیه‏داری یک روز تمام مملکت تعطیل عمومی شود، لهذا مقرر می‏دارم عموم حکام و مأمورین دولتی در قلمرو مأموریت‏ خود به اطلاع آقایان علمای اعلام هر نقطه، به تمام ادارات دولتی و عموم مردم این تصمیم را ابلاغ و روز شنبه شانزدهم صفر را روز تعطیل و عزاداری اعلام نمایند.ریاست عالیه کل قوا و رئیس الوزراءـرضا »‌. مکی می‏افزاید:«بر اثر تصمیم فوق روز شنبه شانزدهم صفر تعطیل عمومی شد، از طرف دستجات مختلفه تهران مراسم سوگواری و عزاداری به عمل آمد و بر طبق دعوتی که به عمل آمده بود، در همان روز علما در مسجد سلطانی اجتماع نمودند و دستجات عزادار با حال سوگواری از کلیه نقاط تهران به طرف مسجد سلطانی عزیمت کرده در آنجا اظهار تأسف و تأثر به عمل آمد و عصر همین روز یک اجتماع چندین ده هزار نفر در خارج دروازه دولت تشکیل گردید و در آنجا خطبا و ناطقین نطق‌های آتشین و مهیجی کرده، نسبت ‏به قضایای مدینه و اهانتی که از طرف وهابی‌ها به گنبد مطهر حضرت رسول به عمل آمده بود، اظهار انزجار و تنفر شد»

 وضع قبور ائمه بقیع پیش از خراب کردن وهابی‌ها

در سفرنامه‏های حج، وضع قبور ائمه بقیع قبل از خراب کردن وهابی‌ها به تفصیل شرح داده شده و تصاویری از آنها ارائه گردیده است از جمله این سفرنامه‏ها، سفرنامه میرزا حسین فراهانی است. وی در سال 1302 قمری توفیق زیارت حج پیدا کرده و درباره قبور ائمه بقیع چنین نوشته است:
«قبرستان بقیع، قبرستان وسیعی است که در شرقی سور (بارو) مدینه متصل به دروازه سور واقع شده و دور تا دور آن را دیوار سه‏ذرعی از سنگ و آهک کشیده‏اند و چهار در دارد دو درب آن از طرف غرب و در کوچه پشت‏سور است و یک درب طرف جنوب و درب دیگر آن شرقی و طرف حش کوکب است که در کوچه باغهای بیرون شهر است و از بس در این قبرستان سرهم دفن کرده‏اند، اغلب قبرستان یک ذرع متجاوز از سطح زمین ارتفاع بهم رسانیده است و در اوقات آمدن حجاج به مدین، همه روزه درهای این قبرستان تا وقت مغرب باز است و هرکس می‏خواهد می‏رود و در غیر وقت‏حج، ظهر روز پنجشنبه باز می‏شود و تا نزدیک غروب روز جمعه بعد بسته است مگر آن که کسی بمیرد و آنجا دفن کنند.چهار نفر از ائمه اثنی عشر ـ صلوات‏ الله علیهم اجمعین ـ در بقعه بزرگی که به ‏طور هشت ضلعی ساخته شده، واقعند و اندرون و گنبد او سفیدکاری است و بنای این بقعه معلوم نیست از که و چه وقت‏بوده اما محمد علی پاشای مصری در سنه 1234 به امر سلطان محمود خان عثمانی تعمیر کرده و بعد همه ساله از جانب سلاطین عثمانی این بقعه مبارکه و سایر بقعه‏جات واقعه در بقیع تعمیر می‏شود در وسط این بقعه مبارکه، صندوق بزرگی است از چوب جنگلی خیلی ممتاز و در وسط این صندوق بزرگ دو صندوق چوبی دیگر است و در این دو صندوق پنج نفر مدفونند: یکی امام ممتحن حضرت حسن و یکی حضرت سجاد و یکی حضرت امام محمد باقر و یکی حضرت صادق ـ ‏علیهم السلام ـ است و یکی عباس عم رسول ‏الله ـ ‏صلی الله علیه وآله ـ است که بنی‏عباس از اولاد اویند و در وسط بقعه متبرکه در طاقنمای غربی مقبره‏ای است که به دیوار یک طرف او را ضریح آهنی ساخته‏اند و می‏گویند: قبر حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ است.
چند محل است که مشهور به قبر صدیقة طاهره است: یکی در بقیع در حجره‏ای که بیت‏الاحزان می‏گویند و به همین ملاحظه اغلب در بیت‏الاحزان

دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد وهابیت

تحقیق در مورد وهابیت

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد وهابیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد وهابیت


تحقیق در مورد وهابیت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:9

 

  

 فهرست مطالب

 

 

 

وهابیت دیدگاه جدیدی در مذهب سنی حنبلی است که بنیانگذار آن محمد بن عبدالوهاب (۱۰۸۲-۱۱۷۰ ه.خ، ۱۱۱۵-۱۲۰۶ ه.ق، ۱۷۰۳-۱۷۹۱ میلادی) از علمای بزرگ سنی عربستان سعودی است. وی خود پیرو شیخ الاسلام ابن تیمیه بود و با ایدئولوژی‌های شیعه و تصوف و... آن زمان به مخالفت برخاست. شیخ محمد عبدالوهاب تنها به حدیث و قرآن اعتقاد داشت و واسطه کردن شخص و بندگان خدا را کفر به خدا و شرک مطلق میدانست.

 

شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال ۱۰۸۲ ه.خ (۱۱۱۵ ه.ق) در عونیه نجد متولد شد و در دمشق بتحصیل پرداخت و از علماء حنبلی اراء ابن تیمیه متوفی در سال۷۰۶ ه.خ (۷۲۸ ه.ق) و ابن قیم الجوزیه شاگرد او متوفی در سال۷۲۸ ه.خ(۷۵۱ ه.ق) را آموخت. ابن عبدالوهاب به بغداد و بصره مسافرت کرد و مذهب حنبلی را تکمیل کرد و در بازگشت، محمد بن سعود را که بر قبائل عتوب و عنزه امارت داشت به وهابیت دعوت کرد. و او نیز این عقیده را پذیرفت و افکار شیخ محمد بن عبدالوهاب را شعار حکومت خود کرد و برای نشر آن با شهر‌های مجاور خود پیکار‌ها کرد و مرکز حکومت خود را درعیه قرار داد، در آنزمان ریاضی‌ها از دعوت او سرپیچیدند و دهام بن دواس امیر ریاض با ابن سعود سالها پیکار کرد تا عاقبت مغلوب شد و حکومت ریاض به ابن سعود رسید. پس از ابن سعود، پسرش عبدالعزیز بن سعود به امارت رسید. او نیز برای نشر آئین وهابیت کوششها و جنگها کرد. در سال۱۱۷۹ ه.خ (۱۲۱۵ ه.ق) پانزده هزار تن از وهابیون برای پاک کردن شهر کربلا از آنچه «نمادهای شرک» می‌نامیدند به شهر کربلا حمله کرده و خزینه و حرم حسین پسر علی را بکلی تخریب کردند. [نیازمند منبع] چون این خبر منتشر شد فتحعلیشاه قاجار، پادشاه وقت ایران، صد هزار لشگر فراهم کرد و سلیمان پاشا والی بغداد نیز لشگری جدا برانگیخت که با لشکر وهابیون در صحرای نجد رزم کنند لکن در ایران جنگ روسیه پیش آمد و در عراق جنگ کردها برای برپایی کشور مستقل خودشان برپا شد و بدین صورت تفکر وهابیت به شکلی قدرتمند ظهور کرد.

 

بنابر روایات شیعیان، افکار شیخ محمد بن عبدالوهاب منجر به نزاعهای خونینی در عراق و کشته شدن هزاران نفر از شیعیان در شهرهای شیعه نشین عراق و طائف و همچنین در میان مناطق صوفیه کردستان عراق و ترکیه شد.

 

وهابیت در ۵۰ سال گذشته مذهب درباری سعودی بوده‌است، اما گروهی تندرو از این میان بنام القاعده و سلفی‌های تکفیری (سلفی جهادی) ظهور نموده و باعث انشعاب در مکتب وهابیت شده‌اند. [نیازمند منبع]

 

علمای بزرگ وهابی مانند ابن جبرین شیعیان را رافضی مینامند و قتل آنان را مباح می‌دانند. تشیع را به مراتب بد تر از سایر ادیان میدانند و مال و جان آنان را حلال میدانند. این فتواها باعث کشته شدن هزاران زن و مرد و حتی کودک شیعه مذهب در کشورهای عراق و افغانستان شد.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد وهابیت

دانلود مقاله تبار شناسی وهابیت

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله تبار شناسی وهابیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

ریشه یابی تاریخی وهابیت و بررسی زندگی ابن تیمیه
اگر چه عبدالوهاب قرن ها پس از ابن تیمیه زندگی می نمود و وهابیت نام و عنوان خود را از عبدالوهاب اخذ نموده است، اما ابن تیمیه، شاید نخستین و برجسته ترین عالم و دانشمند اسلامی سنی مذهبی بوده باشد که اندیشه هایش قرن ها بعد مورد توجه عبدالوهاب قرار گرفته و مکتب وهابیت بر اساس بنیان های فکری او بنا شده است. لذا بررسی دیدگاه های ابن تیمیه نسبت به عبدالوهاب از اولویت برخوردار است.
وهابیت، مکتبی که باید از نو شناخت
وهابیت، یکی از نوظهورترین و تاثیر گذارترین باورها در بخش عظیمی از جهان اسلام است. داعیان و پیروان این مکتب اسلامی، در سراسر جهان در حال تبلیغ و نشر اسلام به روایت و قرائت خود می باشند و در سالها و دهه های اخیر توفیقات فراوانی را بدست آورده اند. مراکز دینی بسیار فراوانی را در اقصی نقاط جهان به راه انداخته و گاه بصورت جنبش های سیاسی اجتماعی نمود پیدا کرده و تاثیرات گسترده ای در سرنوشت جهان اسلام به خود اختصاص داده اند.
به جرات می توان گفت که این جنبش دینی، ماحصل برخود مدرنیته و جهان اسلام است و یا طرح قدرتمندانه آن را باید مدیون این تلاقی و برخورد دانست. اکثر جنبش های سیاسی در جهان عرب و حتی سایر نقاط جهان (از حجاز تا پاکستان و چچن) حداقل در قرن اخیر و به ویژه در بیست و اندی سال گذشته مانند: القاعده، اخوان المسلمون، طالبان، جماعت اسلامی مصر، التکفیر والهجره" و... به طور مستقیم و یا غیر مستقیم با این بینش فکری مربوط بوده اند.
اما حیف که قضاوت های ما پیرامون چنین جنبش عظیم و کلانی فاقد عمق و ارزش علمی و روح پژوهش مدارانه ی عالمانه بوده و به شدت تحت تاثیر تعصبات مذهبی ما شیعیان بوده است. به جرات می توان گفت که ما شیعیان تحقیقی بنیادین پیرامون تبارشناسی اندیشه وهابیت و آبشخورهای اولیه آن ارائه نکرده ایم و همواره کوشیده ایم این جریان پر دامنه مذهبی در جهان اسلام را از دریچه وقایعی چون تخریب قبور ائمه و یا کشتار حجاج ایرانی بیت الله الحرام ببینیم و قضاوت نماییم و هرگز نتوانسته ایم و یا نخواسته ایم با در هم شکستن تعصبات و کینه های تاریخی به بررسی عالمانه ای از مرام وهابیت دست یابیم.
و شاید به جرات بتوان ادعا نمود که جهان شیعه، هرگز ضرورتی برای شناخت حقیقت وهابیت به عنوان یک مرام در خود احساس نکرده است. و همچنین کم کاری اندیشمندان دینی، باعث شده که عوام الناس شیعه، وهابیت را قرائتی سنی تر از بهاییت خودمان بپندارند که گرایشات به شدت ضد شیعی داشته و کارش بمب گذاری در محافل شیعیان در زمان عزاداری ها و ... است.
در جهان غرب ممکن است تحقیقات جالبی پیرامون وهابیت و حتی تبارشناسی مربوط به آن انجام شده باشد، ولی به اطمینان می توانم گفت که ممکن نیست در آن سامان نیز اندیشمندان غربی توانسته باشند با مسلط شدن بر تصورات تاریخی خود از این مکتب، به ویژه بعد از حادثه یازدهم سپتامبر، تحقیقی کامل، جامع و مانع ارائه دهند.
حال دیگر وقت آن رسیده که بی طرفانه به ریشه های وهابیت در جهان اسلام بپردازیم و این امر از اولویت ویژه ای نسبت به سرکوبی وهابیون در سراسر جهان برخوردار است. چه، این امر می تواند افق گسترده ای برای فهم و شناخت زمینه پیدایش جنبش های افراط گرایانه در جهان اسلام به ما بدهد.
• سر حلقه وهابیت در جهان اسلام
اگر چه عبدالوهاب قرن ها پس از ابن تیمیه زندگی می نمود و وهابیت نام و عنوان خود را از عبدالوهاب اخذ نموده است، اما ابن تیمیه، شاید نخستین و برجسته ترین عالم و دانشمند اسلامی سنی مذهبی بوده باشد که اندیشه هایش قرن ها بعد مورد توجه عبدالوهاب قرار گرفته و مکتب وهابیت بر اساس بنیان های فکری او بنا شده است. لذا بررسی دیدگاه های ابن تیمیه نسبت به عبدالوهاب از اولویت برخوردار است.
ابن تیمیه در سال ۱۲۶۳ میلادی در حران از شهرهای ترکیه کنونی که زمانی در سرزمین تاریخی شام قرار داشت و اینک اثری ار آثارش باقی نمانده، به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۸ میلادی بعد از ۶۵ سال مبارزه و تعلیم و تعلم وفات یافت.
از جمله ویژگی های ابن تیمیه، جسارتش در ارایه عقاید و باورهایش بود که بارها وی را به زندان کشانید، تا اینکه عاقبت در زندان دمشق به دلیل کهولت سن وفات یافت. او بر خلاف دیگرانی که یا خود را عافیت طلبانه از پیش پای لشگر مغولان کنار می کشیدند و یا کاسب کارانه با آنان به نحوی کنار آمده و در سلک خدمتگذاران و کارگزاران و ملازمان ایشان در می آمدند، همواره با مغولان در جنگ و ستیزه بوده و در هرجایی که درفش مبارزه بر علیه مغولان بر پای می شد با فتاوای خود آن جنبش را یاری داده و حتی به این امر بسنده ننموده و خود به سلک مبارزان و مجاهدان در می آمد. چنان که نقش بسیار برجسته ای در پیروزی سپاه ممالیک مصر بر خیل مغولان بر عهده داشت.
ابن تیمیه در فقه حنبلی، خیلی زود به مقام اجتهاد رسید، ولی در ارائه فتاوا هرگز خود را محدود به فقه حنبلی نمی کرد و حتی بسیاری از فتاوای وی مطابق هیچ یک از مذاهب اربعه اهل تسنن یعنی حنبلی، شافعی، مالکی و حنفی نبود.
یکی از نخستین آثار او کتاب «العقیده الحمویه الکبری» بود که به نوعی خرق عادت در میان سنیان محسوب می شد. وی در این کتاب به نقد و رد بسیاری از عقاید کلامی اشاعره پرداخته و نسبت به سستی و ضعف آن باورها معترض بوده است. وی در این کتاب، چنان خشم قائلان به مکتب اشعری را که در آن زمان تنها مکتب بلا منازع کلامی در جهان اسلام محسوب می شد و از حمایت ویژه شاهان و حاکمان برخوردار بود، بر انگیخت که از وی به دادگاه شکایت نمودند و این اولین باری بود که ابن تیمیه به خاطر عقایدش به دادگاه فراخوانده شده و عقایدش مورد تفتیش قرار گرفت.
ابن تیمیه به احضاریه دادگاه بی توجهی نموده و از حضور در دادگاه سرباز زد و در نامه اش به قاضی خاطر نشان نمود که وظیفه قاضیان فصل دعاوی مردمان است و نه دخالت در اعتقادات ایشان. اما بعد ها مجبورش ساختند تا به خاطر تالیف این کتاب به دادگاه برود که وی در این دادگاه توانست قضات را پیرامون صحت دیدگاه های کلامی اش و سستی دیدگاه های رایج اشاعره در آن زمان توجیه نموده و نسبت به این امر متقاعدشان سازد.
ابن تیمیه از اینکه عده ای بنام تصوف، دلق بپوشند و یا ناخن ها و سبیلهای خود را بلند سازند و با حشیش خوردن خود را دچار خلسه سازند به خشم آمده و مردمان را به شدت از این گونه عادات منع نموده و از پیش گویان و تعبیر گران خواب بیزاری جسته و با ایشان در افتاده و مردم را از گرد این گونه افراد متفرق می ساخت.
او با فرقه صوفیان احمدیه که بر روی آتش راه می رفته و مارهای سمی می بلعیدند و دست به کارهای خارق العاده می زدند در افتاد و کارهای ایشان را شیادی و خلاف کتاب و سنت می دانست و تا آنجا پیش رفت که بزرگان ایشان را مجاب نمود تا از این گونه افعال و اعمال دست بردارند.
از جمله کارهایی که ابن تیمیه انجام داد و موجبات خشم مردمان را فراهم ساخت، شکستن سنگی بود که در خارج از مسجد دمشق به محل زیارت عوام الناس تبدیل شده بود و عوام که نقش پایی را بر آن سنگ یافته بودند، به گمان آنکه این سنگ قدمگاه رسول خدا (ص) می باشد به تبرک و تکریم و حتی استغاثه به آن سنگ پرداخته و آنرا می بوسیده و به اصطلاح خودمان از آن حاجت می طلبیدند.
یکی دیگر از اقدامات ابن تیمیه مطالعه آثار ابن عربی و شاگردان این صوفی بزرگ جهان اسلام و نقد و بررسی آن بوده است. وی پس از مطالعه این آثار کتابی در رد ابن عربی و یارانش نگاشت و در اقوال و فصول کتاب خود، ابن عربی را مورد حملات تند و سرسختانه ی خود قرار داد و وی را کافر انگاشت. در پی این اقدام وی، پیروان ابن عربی و صوفیان از وی به دادگاه شکایت نمودند ولی این بار نیز ابن تیمیه توانست دادگاه را نسبت به اعتقادات و باور های خود مجاب نموده و از مجازات به خاطر باور هایش در امان بماند.
اما پس از این بود که او بارها بخاطر ارائه صریح عقایدش به دادگاه تفتیش عقاید کشانده شده و به زندان افتاد و عاقبت در سال ۷۲۸ هجری قمری در زندان دمشق وفات یافت.
او طلب یاری و استغاثه از خدا را جایز، ولی این امر را از رسول خدا(ص) و جانشینان او جایز نمی دانست و معتقد بود که رسول خدا (ص) تنها می تواند در نزد خداوند شفیع ما باشد و نباید او را باب حوائج خود بدانیم و این امر شرک خواهد بود که مسلمانان از آن منع شده اند.
او مجرد زیارت قبر رسول خدا (ص) را مجاز نمی دانست. ابن کثیر در شرح باورهای ابن تیمیه پیرامون زیارت قبر رسول خدا (ص) می گوید: این تیمیه زیارت قبر رسول خدا (ص) را منع نکرده، بلکه مجرد قصد رفتن به زیارت را منع کرده است، یعنی اگر کسی بدون قصد زیارت به قبر حضرت برود، به واسطه اینکه می رویم تا در مسجد النبی نماز بخوانیم و در آنجا قبر را زیارت کند مانعی ندارد. و هدف شیخ از ایراد این گونه نظرات، پراکندن مردم از قبور رسول خدا و ائمه هدی نبود. بلکه هدف وی آن بود که مردم با معرفتی فراتر به زیارت بروند و پیامبران را با خدا همسان و هم شان و هم رتبه ندانند. و توسل به رسول خدا (ص) و ائمه هدی ایشان را از توجه و توسل به خدا باز ندارد و بدین گونه نشود که مسجد النبی بیش از اینکه یک مسجد باشد یک مزار برای زیارت باشد.
از جمله کارهای نیک و خصایل بلند وی آن بود که در زمان حکومت ملک ناصر بر مصر او بر قاضیانی که وی را سال های سال بر بند حبس کشیده بودند دست یافت و چون متوجه دشمنی شاه با ایشان شد و میل سلطان را بر قتل ایشان دریافت، ملک را از قتل ایشان باز داشت. اما همین عده مجددا وی را به زندان دمشق در افکندند تا این که در سال ۱۳۲۸ میلادی در همان زندان وفات نمود.
مورخان نوشته اند که هرگاه شیخ ابن تیمیه به زندانی می افتاد فضای آن زندان شکلی معنوی و علمی به خود می گرفت و شیخ آنجا را به مرکز نشر علم تبدیل می نمود، چنان که مردم دسته دسته برای کسب فتوا و یا پرسش های دینی خود به زندان می آمدند و زندانیان به جای پرداختن به لهو و لعب در نزد استاد زانوی ادب بر زمین زده و از دریای علم و معرفت او بهره مند شده و به سلک شاگردان وی در می آمدند.
در پایان شایان ذکر است که اندیشه های ضد شیعی که وهابیان امروزین در دشمنی با شیعیان به آنها استناد می کنند، ربطی به شرایط امروزین جهان نداشته و مربوط به روزگاری است که صوفیان و دراویش علی اللهی متولی این مذهب بوده اند و شاید اگر ما نیز به نقد این شیعیان غالی بپردازیم به همان نتیجه ای برسیم که شیخ ابن تیمیه رسیده است.

 


تبرک و استفتاء به آثار اولیاء
گروه وهابی تبرک به آثار اولیاء را شرک می دانند و کسی را که محراب و منبر پیامبر را ببوسد مشرک می خوانند؛ هر چند در آن به هیچ نوع الوهیت معتقد نباشد. بلکه مهر و مودت به پیامبر سبب شود که آثار مربوط به شخص مورد علاقه را ببوسد. ولی آنان درباره ی پیراهن یوسف چه می گویند؟!
«اذهبوا بعمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یأت بصیرا» (1)
یوسف می گوید: پیراهن مرا ببرید و بر دیدگان پدرم بیفکنید تا او بینائی خود را باز یابد. یعقوب نیز پیراهن یوسف را که بافته ی جدا تافته ای نبود، بر دیدگان خود می افکند و در همان دم بینائی خود را باز می یابد. چنانکه می فرماید:
«فلمّا ان جاء البشیر القاه علی وجهه فارتدّ بصیرا».(2) اگر یعقوب چنین کاری را در برابر «نجدی» ها و پیروان «محمد بن عبدالوهاب» انجام می داد، با او چگونه معامله می کردند؟ و عمل پیامبر معصوم و مصون از گناه و خطا را چگونه توصیف می نمودند؟
حالا اگر مسلمانی خاک قبر و ضریح و مرقد خاتم پیامبران(ص) را بر دیده بگذارد و قبر و ضریح پیشوایان را به عنوان احترام ببوسد و یا به آنها تبرک بجوید و بگوید، خداوند در این خاک چنین اثری گذارده است و در این کار از یعقوب زمان پیروی نماید، چرا باید مورد سب و لعن و تکفیر واقع شود.(3)
کسانی که با تاریخ زندگانی پیامبر گرامی آشنایی داشته باشند، می دانند که یاران آن حضرت پیوسته در تبرک با آب وضوی پیامبر، به یکدیگر سبقت می جستند و در این مورد کافی است که به «صحیحین» (صحیح بخاری و صحیح مسلم) که اصح صحاح ششگانه به شمار می روند، مراجعه مختصری بنمائیم. اینک برخی را به عنوان نمونه یادآور می شویم:
1ـ بخاری در گذشت «صلح حدیبیه» می نویسد: هرگاه پیامبر وضو می گرفت، یاران او برای ربودن قطرات آب وضوی آن حضرت بر یکدیگر سبقت می گرفتند.(4)
2ـ بخاری در «باب خاتم نبوت» از سائب بن یزید نقل می کند که می گفت: خاله ام مرا خدمت پیامبر برد و گفت فرزند خواهرم بیمار است؛ پیامبر وضو گرفت و از خدا برای من برکت خواست و وضو گرفت؛ من از آب وضوی پیامبر نوشیدم.(5)
3ـ بخاری در باب «صفات پیامبر» از «وهب بن عبدالله» نقل کرده است که مردم دستهای پیامبر را به صورت خویش می کشیدند و من نیز دست آن حضرت را گرفته و به صورت خود کشیدم و دست او خوشبوتر از مشک بود.(6)
4ـ بخاری در باب «صفات پیامبر» نقل می کند: پیامبر در «ابطح» میان خیمه ای بود؛ بلال از خیمه بیرون آمد و مردم را به نماز دعوت کرد. باز به درون خیمه رفت و بازمانده ی آب وضوی پیامبر را بیرون آورد و مردم هجوم آوردند و آب را گرفته و تبرک می جستند.(7)

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  14  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تبار شناسی وهابیت

تحقیق در مورد تبار شناسی وهابیت

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد تبار شناسی وهابیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تبار شناسی وهابیت


تحقیق در مورد تبار شناسی وهابیت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه16

 

فهرست مطالب

 

  • سر حلقه وهابیت در جهان اسلام

تبرک و استفتاء به آثار اولیاء

طلب شفاعت از اولیاء خدا

تبار شناسی وهابیت
ریشه یابی تاریخی وهابیت و بررسی زندگی ابن تیمیه

اگر چه عبدالوهاب قرن ها پس از ابن تیمیه زندگی می نمود و وهابیت نام و عنوان خود را از عبدالوهاب اخذ نموده است، اما ابن تیمیه، شاید نخستین و برجسته ترین عالم و دانشمند اسلامی سنی مذهبی بوده باشد که اندیشه هایش قرن ها بعد مورد توجه عبدالوهاب قرار گرفته و مکتب وهابیت بر اساس بنیان های فکری او بنا شده است. لذا بررسی دیدگاه های ابن تیمیه نسبت به عبدالوهاب از اولویت برخوردار است.

وهابیت، مکتبی که باید از نو شناخت

وهابیت، یکی از نوظهورترین و تاثیر گذارترین باورها در بخش عظیمی از جهان اسلام است. داعیان و پیروان این مکتب اسلامی، در سراسر جهان در حال تبلیغ و نشر اسلام به روایت و قرائت خود می باشند و در سالها و دهه های اخیر توفیقات فراوانی را بدست آورده اند. مراکز دینی بسیار فراوانی را در اقصی نقاط جهان به راه انداخته و گاه بصورت جنبش های سیاسی اجتماعی نمود پیدا کرده و تاثیرات گسترده ای در سرنوشت جهان اسلام به خود اختصاص داده اند.

به جرات می توان گفت که این جنبش دینی، ماحصل برخود مدرنیته و جهان اسلام است و یا طرح قدرتمندانه آن را باید مدیون این تلاقی و برخورد دانست. اکثر جنبش های سیاسی در جهان عرب و حتی سایر نقاط جهان (از حجاز تا پاکستان و چچن) حداقل در قرن اخیر و به ویژه در بیست و اندی سال گذشته مانند: القاعده، اخوان المسلمون، طالبان، جماعت اسلامی مصر، التکفیر والهجره" و... به طور مستقیم و یا غیر مستقیم با این بینش فکری مربوط بوده اند.

اما حیف که قضاوت های ما پیرامون چنین جنبش عظیم و کلانی فاقد عمق و ارزش علمی و روح پژوهش مدارانه ی عالمانه بوده و به شدت تحت تاثیر تعصبات مذهبی ما شیعیان بوده است. به جرات می توان گفت که ما شیعیان تحقیقی بنیادین پیرامون تبارشناسی اندیشه وهابیت و آبشخورهای اولیه آن ارائه نکرده ایم و همواره کوشیده ایم این جریان پر دامنه مذهبی در جهان اسلام را از دریچه وقایعی چون تخریب قبور ائمه و یا کشتار حجاج ایرانی بیت الله الحرام ببینیم و قضاوت نماییم و هرگز نتوانسته ایم و یا


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تبار شناسی وهابیت