لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه52
فهرست مطالب
زند گینا مه شهید حاج حسین خرازی
شهید حسن انصاری
زندگینامه
مهدی باکری
زندگینامه
نقش شهید در کردستان و مقابله با ضدانقلاب:
ویژگیهای برجسته شهید :
خاطراتی از شهید همت
نحوه شهادت :
حــاج همـــت
من هرگز اجازه نمی دهم که صدای
بسم رب شهدا
پیروزی انقلاب با جمعآوری نوجوانان و جوانان مسلمان و انقلابی شهر، اقدام به تشکیل کانون فرهنگی در خرمشهر نمود، و از رهگذر این اقدام توانست هر چه بیشتر به تربیت و سازماندهی نیروهای فعال بپردازد. با شروع جنگ تحمیلی محمد وارد مرحلهای تازه از زندگی سیاسی شد. او با تشکیل سپاه خرمشهر و جذب نیروهای مومن (که بیشتر از جوانان متعهد کانون فرهنگی انتخاب شدند.) توانست مقاومت دلیرانهای در مقابل نیروهای پیاده و زرهی دشمن نماید. محمد پس از عقب نشینی از خرمشهر، در محلی به نام "محرزی" وچند نقطه دیگر اقدام به عملیات پدافندی و گسیل نیرو به داخل خرمشهر جهت شناسایی مواضع دشمن و عکسبرداری و فیلمبرداری از تحرکات نیروهای کفر نمود. اقدامات محمد در خرمشهر از لحاظ سیاسی، نظامی و تبلیغاتی اهمیت بسیاری داشت، تا آنجا که یکی از مسوولین اعلام کرد: "دشمن خیال کرده که خرمشهر را در اختیار دارد، ما لحظه به لحظه او را زیر نظر داریم و فیلمهای فعالیتهای آنها نزد ماست".
شهید جهانآرا در مورد یکی از صحنههای حماسه خرمشهر میگوید: امیدی به زنده ماندن نداشتیم. مرگ را میدیدیم، بچهها توسط بیسیم شهادت نامه خود را میگفتند و یک نفر پشت بیسیم یادداشت میکرد. صحنه خیلی دردناکی بود بچهها میخواستند شلیک کنند، گفتم: "ما که رفتنی هستیم حداقل بگذارید چند تا از آنها را بزنیم بعد بمیریم." تانکها همه اطراف را میزدند و پیش میآمدند. با رسیدن آنها به فاصله صد و پنجاه متر دستور آتش دادم. چهار آرپی.جی7 داشتیم. با بلند شدن از گودال اولین تانک را بچهها زدند. دومی در عقبنشینی بود که به دیوار یکی از منازل بندر برخورد کرد. جیپ فرماندهی پشتسر، به طرف بلوار دنده عقب گرفت. با مشاهده عقبنشینی تانک بلند شدم و داد زدم الله اکبر، الله اکبر،... حمله کنید. که دشمن پا به فرار گذاشته بود
جانباز عزیز جنگ برادر محمد نورانی درباره حماسه مقاومت خرمشهر میگوید: وارد حیات مدرسه شدم. بوی باروت شدید میآمد در داخل ساختمان دیدم قتلگاه روز عاشوراست، همین طور بچهها در خون خودشان میغلطند. اسلحهام را برداشتم آمدم بیرون، شهید جهانآرا با جیپ تازه رسیده بود گفتم: دیدی همه بچه ها را از دست دادیم! در حالی که شدیدا متاثر شده بود، مثل کوه استوار و مصمم گفت: اگر بچهها را دادیم، اما امام را داریم. انشاءالله امام زنده باشد
در پرتو همین اقدامات بود که در خرداد سال 61 رزمندگان توانستند دشمن را از خاک پاک خرمشهر بیرون برانند. محمد در مهر ماه سال 1360 به علت سقوط هواپیما، زمانی که از شلمچه به سوی تهران پرواز میکرد، به آرزوی دیرینهاش یعنی شهادت رسید
تحقیق در مورد زند گینا مه شهید حاج حسین خرازی