دانلود مقاله ی ترجمه شده ی مدیریت کارایی (بازده) بازار ، جبران مدیریتی و بهره وری واقعی Market efficiency, managerial compensation, and
real efficiency☆ فایل ترجمه به صورت ورد وقابل ویرایش تعدادصفحات 45
برای دریافت رایگان اصل مقاله اینجا کلیک کنید
چکیده :
ما چگونگی بهبود برون زا را در بازده بازار بررسی می کنیم که اجازه می دهد بازار سهام اطلاعات دقیق تری در باره ارزش ذاتی شرکت، مشکل قرارداد سهام داران و مدیر ، مشوق های مدیرتی و ارزش سهام بدست آورد. فرض کلیدی در مدل این است که سرمایه گذاران بازار سهام حساسیت عملکرد پرداخت مدیر را رعایت نمی کنند . ما نشان می دهیم که افزایش در کارایی بازار انگیزه های مدیریتی را از طریق ساخت قیمت سهام شرکت که کمتر حساس است نسبت به عملکرد فعلی شرکت ، تضعیف می کند. تاثیر در بازده واقعی و ارزش سهام بستگی به ساخت ارزش ذاتی شرکت دارد . مقدمه فهمیدن تاثیر واقعی قیمت بازار سهام نگرانی بزرگی برای اقتصاددانان مالی است . یک کانال مهم که از طریق آن قیمت سهام ممکن است تقسیمات سرمایه گذاری را تحت تاثیر قرار دهد این است که تصمیم گیرنده گان در شرکت ها اغلب طرف قرار دادند که مشروط بر قیمت بازار ثانویه هستند . این اثر برای مدیرانی که جبران خسارتشان اغلب به طور مستقیم به قیمت سهم شرکت شان گره خورده است کاملا درست است . علاوه براین سهام دارانی که قراداد جبران خسارت را انتخاب می کنند ممکن است خودشان از قیمت سهام شرکت مراقبت کنند تا از نقدینگی حفظ شوند واز رقت سهام مالکیتشان جلو گیری کنند. بنا براین انتخاب قرار داد جبران خسارت سهام داران و تصمیمات سرمایه گذاری سهام داران را می توان با شیوه ای که اطلاعات مصالح بازار سهام برای تعیین قیمت دارند را تحت تاثیر قرار دهند . در این مقاله ما چگونگی بهبود برون زا را در بازده بازار بررسی می کنیم که اجازه می دهد بازار سهام اطلاعات دقیق تری درباره ارزش ذاتی شرکت، تاثیر مشکل قرارداد سهام داران و مدیر ، مشوق های مدیریتی وارزش سهام به دست اورد . برای رفع ایده ، بهتر است یک شرکت تازه کار را مد نظر بگیرید که قصد دارد در اینده نزدیک IPO را انجام دهد . ارزش ذاتی شرکت شامل دو مولفه است : مولفه MVA (ارزش افزوده مدیریتی ) است که بستگی به تلاش اعمال شده توسط مدیریت فعلی دارد تا تکنولوژی شرکت و قدرت بازار محصول را بهر برداری کند و مولفه CP ( بهره وری هسته ) که مستقل از تلاش های جاری است و بستگی به بهره وری ذاتی شرکت دارد . قیمت ها در بازار سهام شرکت ها دو سیکنال اطلاعات را جمع می کند سیگنال پر سر و صدا روی عملکرد فعلی شرکت که با تلاش مدیر تحت تاثیر قرار می گیرد (سیگنال عملکرد )وسیگنال پر سرو صدا برای بهره وری اساسی شرکت است مستقل از تلاش مدیر است ( بهره وری سیگنال). همان طور که سیگنال بهره وری نمی توانند با تلاش مدیر تحت تاثیر قرار گیرد ،افزایش دقت این سیگنال اجازه می دهد که بازار سهام یک پیش بینی بهتری از ارزش شرکت بدست آورد . از این رو ، ما دقت سیگنال های بهره وری را به عنوان معیاری از کارایی بازار تفسیر می کنیم . ما فرض می کنیم که سهام داران شرکت که برای ارزش بازار شرکت دقت می کنند جدای از ارزش ذاتی طولانی مدت است . از این رو آنها انگیزه ای برای تحت تاثیر قرار دادن استنتاج بازار سهام از بهره وری شرکت دارد . فرض کلیدی در مدل ما که ان را از مطالعات قبلی که در باره پیامدهای واقعی بازده بازار است متمایز می کند این است که بازار سهام حساسیت عملکرد پرداخت پول مدیر را رعایت نمی کند و از این رو نمی تواند انگیزه واقعی مدیر را استنباط کند . بنا براین سهام داران ممکن است به صورت مخفیانه مدیر را با انگیزه قوی در تلاش برای افزایش عملکرد سیستم قرار دهند . ما معتقدیم که این یک فرض واقع بینانه است زیرا قرار داد بین مدیران ارشد و شرکتشان تا حد زیادی ممکن است ضمنی و خود اعمال باشد . قوانین SEC تنها به شرکت هایی نیاز دارد که سیاست های جبران افشایی در شرایط وسیع را افشا کنند . اگر چه شرکت ها نیازبه افشای سهام و گزینه کمک های مالی بعد از واقعیت را دارند اما نیازی نیست که با دقت هدف عملکرد را افشا کنند تاکمک های مالی تازه را مورد هدف قرار دهند . با این حال ، دانستن پرداخت واقعی که یک عامل است همانند دانستن قوانین نیست که جبران خسارت ها محاسبه شود و نباید به کسی اجازه دهد که پی برد که انگیزه عامل در سابق چه چیزی بوده است . برای نشان دادن عدم اهمیت قرارداد جبران خسارت ما ابتدا تعادل معیار را که بازار سهام می تواند حساسیت عملکرد پرداخت مدیر را رعایت کند، تجزیه و تحلیل می کنیم . در تنظیمات معیار ما نشان می دهیم که افزایش در کارایی بازار داریم که ناشی از افزایش دقت در سیگنال بهره وری است بنا براین بهره وری واقعی را کاهش می دهد و ارزش سهام را هم کم می کند. تعجب اور به نظر می رسد که این نتیجه آشکار در واقع تکرار نتیجه کلیدی در Paul است کسی که نشان می دهد که بهبود در بازده بازار ممکن است بهره وری واقعی را بد تر کند زیرا سیگنال هایی که بیشتر مفید هستند در باره ارزش شرکت ،ممکن است درباره تلاش مدیر مفید نباشد در مدل ماهمان طور که بازده بازار بهبود می یابد ، بازار سهام به سیگنال بهره وری بیشتری متصل می شود و به سیگنال عملکرد کمتر، که توسط تلاش مدیر تحت تاثیر قرار می گیرد. بنا براین ، افزایش کارایی بازار ، انگیزه مدیریتی را تضعیف می کند و افزایش قیمت برای سهام داران انگیزه مدیر را زیاد می کند زیرا مدیر تلاش کمتری برای همان سطح جبران انگیزه مانند قبل می کند . در حالت تعادل ، سهام داران به افزایش کارایی بازار از طریق کمتر کردن حساسیت عملکرد پرداخت مدیر پاسخ میدهند و ارزش سهام کاهش می یابد . در یک محیط واقعی تر که بازار سهام حساسیت پرداخت عملکرد مدیر را رعایت نمی کند ، ما فهمیدیم که تاثیر افزایش کارایی بازار بر بازده واقعی وارزش سهام متنوع تر است و بستگی به ترکیب ارزش ذاتی شرکت دارد. به طور خاص،می فهمیم که بهبود در کارایی بازار ارزش سهام در شرکت های که پخش بزرگ تری از ارزش ذاتی شرکت از مولفه CP می آید ،افزایش می یابد که ربطی به تلاش های کنونی ندارد . از سوی دیگر ، بهبود در کارای بازار ارزش سهام در شرکت های که ارزش ذاتی از مولفه MVA می اید ، کاهش می یابد . به عبارت دیگر بهبود در کارایی بازار به نفع شرکت های است که عملکرد اخیرشان معیار خوبی از ارزش ذاتیشان نیست اما برای شرکت های که عملکرد اخیرشان معیار خوبی از ارزش ذاتیشان است مضر است . برای درک شهود برای این نتیجه تعجب اور، توجه کنید که ناکار امدی واقعی در مدل ما به وجود می اید . زیرا بازار سهام تلاش واقعی مدیر را یا حساسیت عملکرد پرداخت را رعایت نمی کند و قیمت شرکت بر اساس حدس ثابت از تلاش مدیر است . تلاش واقعی مدیر استنباط بازار سهم از بهر ه وری شرکت را تحت تاثیر قرار می دهد . در تمایل دادن خود برای قیمت سهام بالاتر ، سهام داران این شرکت انگیزه ای برای القا از سطح کارامد بالاتر از تلاش ( با مدیر انگیزه قوی ) در تلاش برای تاثیر مثبت ارز یابی بازار سهام بهره وری شرکت دارند. علاوه بر این، انگیزه سهام داران ان ها را وادار به سرمایه گذری کافی می کند تا اندازه نسبی مولفه CP افزایش می یابد زیرا مولفه ی CP ، تاثیر تلاش مدیر روی استنباط بازار را تقویت می کند . بنابراین در حالت تعادل ، سهام داران شرکت CP بالا وادار به سرمایه گذاری کافی می کند در حالی که سهام داران شرکت CPپایین وادار به سرمایه گذاری ناکافی می کند . با توجه به این طبیعت متفاوت تحریف سرمایه گذاری ، افزایش در کارایی بازار تاثیر متفاوتی روی بهره وری واقعی و ارزش سهام دارد که به اندازه نسبی مولفه CP بستگی دارد. فرض کنید شرکت های CP بالا ، شرکت هایی هستند که وادار به سرمایه گذاری با تلاش بیشتر می کنند . با گران تر کردن سهام داران برای تشویق مدیرانشان ، افزایش در کارایی بازار این مشکل سرمایه گذاری کافی را بر طرف می کند و ارزش سهام را بهبود می بخشد اما افزایش در کارایی بازار مشکل سرمایه گذاری ناکافی شرکت CP پایین را تضعیف می کند وارزش سهام را از بین می برد . اگر چه ما یک شرکت افزایش سرمایه در بازار اولیه را شرح دادیم اما مدل ما برای هر شرکتی با ویژگی های کلیدی زیر معتبر است که به اعتقاد ما بسیار کلی است اول اینکه، رفاه سهام داران شرکت بستگی به قیمت سهام شرکت دارد . دوم اینکه ، قیمت سهام مکانیسم اولیه است که سهام داران شرکت مشوق هایی برای مدیر شرکت هستند . به این دلیل است که تصدی مدیر به طور چشم گیری کمتر از سرمایه گذاریش است و هر اندازه گیری عملکرد کوتاه مدت ممکن است تا حد زیادی بی ارزش باشد . سوم اینکه شرکت کنندگان بازار سهام تلاش مدیر از انگیزه های درست قبلیش را هم نمی بیند . برای آزمون پیش بینی ما به صورت تجربی ، مهم است که پروکسی خوبی را برای اندازه نسبی مولفه CP در ارزش ذاتی شرکت شناسایی کنیم . ما استدلال می کنیم که یک همچین پرکسی یک نسبت M/B است زیرا دو جنبه کلیدی از شرکت های Cp بالا دارد . اول اینکه ، عملکرد اخیر نباید نشانه خوبی از ارزش شرکت برای شرکت های CP بالا باشد چون تنها از ارزش مولفه MVAمنعکس می شود و مولفه CP را منعکس نمی کند دوم اینکه ، قیمت بازار شرکت های CP بالا باید حساس تر باشند تا عملکرد فعلی را تغییر دهند زیرا مولفه CP تاثیر عملکرد فعلی شرکت را روی استنباط بازار بهره وری ذاتی شرکت تقویت می کند . ما باید توجه داشته باشیم که نسبت M/B به طور گسترده به عنوان یک پروکسی برای فرصت های سرمایه گذاری اینده استفاده می شود که با تفسیر ما از مولفه ی CPبزرگ سازگار است . بنا براین پیش بینی تجربی کلیدی در مدل ما این است که بهبود برون زا بر کارایی بازار باید ارزش سهام شرکت را با نسبت M/B بالا افزایش دهد ، اما ارزش سهام شرکت با نسبت M/B پایین را کم کند. علاوه بر این بهبود برون زا بر کارایی بازار باید حساسیت قیمت سهام برای درامدرا کم کند و باید حساسیت عملکرد پرداخت مدیر را هم بر طبق نسبت M/B شرکت کاهش دهد . مقاله ما مربوط به ادبیاتی است که تاثیر واقعی بازار های مالی را امتحان می کند.BOND ) وهمکارانش را در سال 2012 برای بررسی این ادبیات ببینید) این ادبیات دو کانال وسیع را مشخص می کند که بازار های مالی تصمیمات واقعی را تحت تاثیر قرار می دهد. اول، مدیران باید اطلاعات جدید از قیمت ثانویه بازار را یاد بگیرند و این اطلاعات را برای تصمیمات واقعی شان بکار برند. دوم، اگرچه مدیران اطلاعات جدید را از قیمت های بازار یاد نمیگیرند اما انگیزه برای اقدامات واقعی شان بستگی به میزانی دارد که انها در قیمت بازار منعکس میکنند. مقاله ما متعلق به جریان ادبیاتی است که روی کانال دوم تاکید دارد. دو مقاله مرتبط به هم در این جریان ادبیات Fishman& Hagerty and Paul است. در فیش من و هاگرتی حداکثر قیمت سهم مدیر کمتر از سرمایه گذاری است زیرا قیمت ها کاملا ارزش جریان های نقدی شرکت را منعکس نمیکنند. در مدل انها سرمایه گذاران تنها یک سیگنال روی ارزش شرکت مشاهده میکنند. بنابراین افزایش در افشاسازی شرکت حساب قیمت سهم برای سرمایه گذاری مدیر را افزایش میدهد بنابراین کارایی واقعی از طریق بهبود سرمایه گذاری ناکافی بهبود می یابد. در عوض، در مقاله ما سرمایه گذاران بازار سهام سیگنال های متععدی را از جنبه های مختلف شرکت مشاهده میکنند. بهبود در کارایی بازار واقعا انگیزه های مدیریتی را با ایجاد بازار سهام متصل به اهمیت بیشتر به سیگنال بهره وری تضعیف میکند که بستگی به تلاش مدیر ندارد. برخلاف فیش من و هاگرتی و پاول، ما به سهام داران اجازه میدهیم که حساسیت عملکرد پرداخت مدیر را انتخاب کنند. تمایز مهم دیگر این است که مدل ما از جانب واقعی هم به سرمایه گذاری ناکافی و هم به سرمایه گذاری کافی اجازه میدهد که بستگی به ساخت ارزش ذاتی شرکت دارد. از این رو، تاثیر کارایی بازار بهبود یافته درباره کارایی واقعی متفاوت است و بستگی به ساخت ارزش ذاتی شرکت دارد. از نظر شهود هسته، مقاله پاول به ما نزدیکتر است کسی که نشان میدهد که کارایی بازار سهام احتیاج به ترجمه کردن کارایی واقعی ندارد. نکته اصلی این مقاله این است که بازارهای کارامد به اطلاعات برطبق ارزشمندی ان درباره ارزش دارایی اهمیت میدهد در حالی که برای انگیزه های بهینه اطلاعات باید بر طبق ارزشمندی اش درباره فعالیت مدیر اهمیت داده شود. این یافته ها در تنظیمات معیاری مان با قراردادهای قابل مشاهده منعکس میشود که افزایش در کارایی بازار همیشه بازده واقعی و کاهش ارزش سهام را باتوجه به اثرات سوء ان برای مشوق های مدیریتی تضعیف میشود. اما ما فرضیه واقعی تری را ایجاد میکنیم که بازار سهام نمیتواند انگیزه های سابق مدیر را مشاهده کند بنابراین ما میتوانیم نتایج جزیی تری بدست اوریم (همانگونه که انها را در بالا هایلات کردیم). مقاله ما همچنین مربوط به ادبیاتی است که تاثیر افشاسازی اطلاعات درباره درباره مشکل قرارداد بین مدیر و عامل را بررسی میکند. cremer&arya و همکارانش میگویند که افشاسازی اطلاعات خصوصی عامل ممکن است ناخواسته باشد چون مدیر را کمتر معتبر میکند تا عامل را به خاطر عملکرد ضعیف مرتکب جرم کند. گیگلر و همر نشان میدهند که قرارداد در یک محیط مات و مبهم و استفاده از یک قرارداد خطرناک برای استخراج اطلاعات خصوصی مدیر ترجیح داده میشود تا اینکه به اجبار اطلاعات خصوصی مدیر را افشا کنند زمانیکه سیگنال های عمومی در مورد اقدام مدیر بسیار مفید هستند. برخلاف این مقاله هیچ افشاسازی اطلاعات خصوصی در مدل ما وجود ندارد و افزایش در کارایی بازار تنها اطلاعات موجود عموم را دقیق تر میکند. یک مقاله مرتبط دیگر مقاله هرمالیان و ویس بک است که نشان میدهد مدیریت وسیع شرکت برای دستیابی سیگنالهای دقیق تر CEO ممکن است ارزش شرکت را از طریق افزایش جبران خسارت CEO و افزایش ناکارامد نرخ گردش مالی CEO پایین اورد. در مقایسه، نظریه کلیدی در مقاله ما این است که افزایش در کارایی بازار انگیزه مدیریتی برای تلاش کردن را تضعیف میکند و بنابراین مشکل قرارداد سهام دار و مدیر را تحت تاثیر قرار میدهد. علاوه بر این ما نشان دادیم که تاثیر افزایش در کارایی بازار روی ارزش سهام خیلی جزیی تر است و بستگی به ساخت ارزش ذاتی شرکت دارد. مقاله ما همچنین با مقالات دیگر هم در ارتباط است که تاثیر واقعی افشاسازی اطلاعات را بررسی میکند(به عنوان مثال، Kanodia and Lee (1988), Dye and Sridhar (2002), Sapra (2002), Kanodia et al. (2005), Dye and Sridhar (2007), (Langberg and Sivaramakrishnan (2010). اما هیچ کدام از این مقاله ها تاثیر کارایی بازار روی مشکل قرارداد بین سهام داران و مدیریت را که فوکس کلیدی روی مقاله ماست را بررسی نمیکنند. باقیمانده مقاله مانند زیرصورت میگیرد: ما مدل خود را شرح میدهیم و در قسمت دو فرضیه هایی را میسازیم. ارزش بازار شرکت و انگیزه های مدیریتی را در قسمت 3 توضیح میدهیم. در قسمت 4 معیارها را مشخص میکنیم. در قسمت 5 درمورد استحکام نتایج بحث میکنیم و قسمت 6 نتیجه گیری میکنیم.
مقاله ی ترجمه شده ی مدیریت کارایی (بازده) بازار ، جبران مدیریتی و بهره وری واقعی