فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله راهبردهای ارزشی و اجتماعی پیامبر اعظم

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله راهبردهای ارزشی و اجتماعی پیامبر اعظم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 مقدمه
عنوان «راهبردهاى ارزشى و اجتماعى‏» به بررسى نقش و تاثیر پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در به کارگیرى عامل «وحدت اسلامى‏» به عنوان یکى از ابزارها در جامعه اسلامى آن زمان مى‏پردازد.
در یک تقسیم‏بندى کلى نقش پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه وآله در پایه‏گذارى وحدت امت اسلامى شامل سه مطلب بنیادین مى‏شود: نخست تلاش در وضعیت جامعه عربى آن زمان و به کارگیرى عوامل «سیاسى‏» جهت زمینه‏سازى‏هاى لازم; سپس برنامه‏ریزى‏هاى «فرهنگى‏» در مسیر ترسیم دورنماى امت واحده براى مسلمانان و ایجاد فضاى رشد فکرى و ارتقاى فهم مردم نسبت‏به مسؤولیت‏هاى خود; و در نهایت، به کار بستن راه‏حل‏هایى که پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله از آنها به عنوان ابزار تحقق وحدت بهره مى‏گرفت.
این چنین راهبردهایى را مى‏توان تحت عنوان «دعوت ارزشى پیامبرصلى الله علیه وآله برشمرد که پاره‏اى از آنها شامل «راهبردهاى ارزشى ملى و مذهبى‏»، «راهبردهاى ارزشى قومى و میهنى‏» و نیز «راهبردهاى ارزشى اجتماعى و فردى‏» خواهند بود. و اینک به هر بخش اشاره‏اى گذرا خواهیم کرد.
راهبردهاى ملى و مذهبى
الف) ایجاد وحدت ملى و همبستگى ایمانى
ورود پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله به مدینه همراه با عقد قراردادهایى بین گروههاى گوناگون بود. این پیمان‏ها را مى‏توان یکى از بارزترین شواهد به کارگیرى رهیافت وحدت اسلامى در جامعه آن زمان شمرد.
پیمان‏نامه عمومى مدینه: یکى از مهمترین این پیمانها، اولین قراردادى بود که بین پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله و طوایف و قبایل موجود یثرب بسته شد و بعضى آن را «نخستین قانون اساسى مکتوب جهان‏» دانسته‏اند. این تدبیر بهترین مقوله براى به وجود آوردن وحدت ملى و همبستگى دینى بود چرا که وحدت میان قبایل درگیر، حقوق اجتماعى یهودیان و نیز مهاجران مسلمانان را تصمین مى‏کرد و از سوى دیگر، این پیمانها مقدمات تشکیل یک وحدت سیاسى و حکومتى را فراهم مى‏آورد.
به عنوان نمومه در مفاد قرارداد بین مسلمین بروشنى قید شده بود که مسلمین امت واحده‏اى، جداى از مردم دیگر هستند: (انهم امة واحدة من دون الناس)، و ارتباطى بین مسلمانان و کافران نیست و دورى بین مسلم و مسلم نباید باشد. اگر چه روح حاکم بر این پیمانها همانا به کارگیرى ابزار وحدت اسلامى در جهت راهبرد ارزشى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در جامعه اسلامى است و از همین‏رو تمام زموارد آن مصداق این امر قرار دارند، ولى به بعضى از آن موارد اشاره مى‏کنیم: (1)
- مسلمین در برابر ظلم و تجاوز و توطئه و فساد با هم متحد خواهند بود.
- هیچ مؤمنى بدون اشاره سایر مؤمنان در جهاد فى سبیل‏الله صلح نمى‏کند و صلح جز براى همگان اجرا نخواهد شد.
- تمامى گروهها (که به جنگ مشغول‏اند) به ترتیب وارد جنگ خواهند شد و جنگیدن به یک گروه (دومرتبه پشت‏سرهم) تحمیل نخواهد شد.
- «ذمة الله‏» نسبت‏به همه افراد یکسان است.
- اگر اختلافى بین مسلمین بروز کرد، مرجع حل آن خدا و رسول خواهند بود.
- مسلمین، فرد مقروض و مدیونى را که دین او سنگین است رها نخواهند ساخت، بلکه اور ا کمک مى‏کنند.
و در قسمت دیگرى از این عهدنامه تاریخى که طرف خطاب آن یهودیان مدینه بودند، امورى پیشداورى شد که توجه به مفاد آن حاکى از انگیزه تحقق وحدت ملى توسط پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله است:
- مسلمانان و یهودیان امت واحده‏اند و مانند یک ملت در مدینه زندگى خواهند کرد و هر یک دین خود را دارند.
- به یهودیان هم‏پیمان، همراهى و کمک خواهد شد و متقابلا وقتى مسلمین آنها را به مصالحه مى‏خوانند، یهودیان باید بپذیرند.
- مسلمین و یهود هر دو باید بر ضد کسانى که با این قرارداد به مخاصمه برمى‏خیزند، مبارزه کنند.
- هر دو باید با یارى یکدیگر در برابر مهاجمان به یثرب بجنگند.
- هیچ کافرى از ناحیه دو طرف اجیر نشود مگر این که به مصلحت هر دو گروه باشد.
به هر حال، باید چنین نتیجه گرفت که کوشش براى ایجاد حساسیت مشترک دینى و ملى یکى از شاخص‏ترین راه‏حل‏هاى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در جهت تحقق وحدت اسلامى شمرده مى‏شود.
تثبیت وحدت ایمانى: پیامبرصلى الله علیه وآله بعدها نیز در مسیر تثبیت همبستگى ایمانى مسلمین مکررا بر این موضوع تاکید فرمود. در بخشى از سخنان حضرت پس از فتح مکه و در مسجدالحرام چنین نقل کرده‏اند که فرمود: «المسلم اخ المسلم والمسلمون هم ید واحد على من سواهم تتکافوا دمائهم یسعى بذنبهم ادناهم‏». (2)
ایجاد چنین حس مشترک دینى و پیوستگى مذهبى واحد بین مؤمنان در کلام زیبایى منسوب به حضرت کاملا مشهور است که: «المؤمنون کنفس واحدة‏».
همچون آن یک نور خورشید سما صد شود نسبت‏به صحن خانه‏ها لیک یک باشد همه انوارشان چون که برگیرى تو دیوار از میان چون نماند خانه‏ها را قاعده مؤمنان مانند نفس واحده
و البته رمز این پرتو نورانى نیز در روح انسانى و الهى مؤمنان خواهد بود که:
جان حیوانى ندارد اتحاد تو مجو این اتحاد از روح باد جان گرگان و سگان از هم جداست متحد جانهاى شیران خداست (مولوى)
ب) پیوند روح اخوت و برادرى
پیدایش تعلق اجتماعى: در نخستین سال ورود پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله به مدینه یکى از مهمترین ابتکارها و راهبردهاى مهم حضرت در به کارگیرى عامل وحدت دینى واقع مى‏شود; یعنى پیوند (عقد) مواخات بین کلیه مسلمانان اعم از مرد و زن:
دو قبیله کاوس و خزرج نام داشت یک ز دیگر جان خون آشام داشت کینهاى کهنه‏شان از مصطفى محو شد در نور اسلام و صفا اولا اخوان شدند آن دشمنان همچو اعداد عنب در بوستان وز دم المؤمنون اخوه، به پند درشکستند و تن واحد شدند غوره‏اى کو سنگ بست و خام ماند در ازل حق کافر اصلیش خواند نى اخى نى نفس واحد باشد او در شقاوت نحس ملحد باشد او آفرین بر عشق کل اوستاد صد هزاران ذره را داد اتحاد (مولوى)
رسول خداصلى الله علیه وآله در یک مجلس عمومى مى‏فرماید: «تآخوا فی الله اخوین اخوین‏». (3)
این پیمان برادرى همگانى تنها براساس نفى انگیزه‏هاى قومى و قبیله‏اى و بر محور حق و همکارى اجتماعى شکل گرفت چه این که: «انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم واتقوا الله لعلکم ترحمون‏». (حجرات /10)
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله بین هر مهاجر و یکى از مردم مدینه عقد برادرى بست و در یک انگاره تاریخى، حضرت على را در دنیا و آخرت برادر خود خواند که: «انه منى و انا منه‏».
به هر ترتیب، این تصمیم داهیانه، کارآمدترین ابزار تحقق الفت فراگیر در جامعه آن زمان بود که نشان از همه کوشش پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله براى پیدایش یک تعلق اجتماعى بالنده بر محور ایمان به خدا داشت.
محبت الهى پایه تشکیل جامعه آرمانى: جامعه مطلوب پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله، نظامى است که تمامى اعضاى آن بر محور دیانت توحیدى، پیوند برادرى با یکدیگر دارند و مکلف هستند آن را استوار نگه دارند تا خداوند عزیز حکیم نیز زمینه‏هاى الفت و وحدت دلها را (به قدرت خود) پایدار سازد و بدین‏سان پایه‏هاى تفاهم اجتماعى جامعه اسلامى محکم گردد: «وان یریدوا ان یخدعوک فان حسبک الله هو الذى ایدک بنصره وبالمؤمنین × والف بین قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جمیعا ما الفت‏بین قلوبهم و لکن الله الف بینهم انه عزیز حکیم.» (انفال /62 و63)
براساس مفاد آیات الهى اولا بدون تحقق الفت اجتماعى نمى‏توان سخن از جامعه کرد; ثانیا تحقق این امر تنها به ست‏خداست، ثالثا مؤمنان نیز قادرند شرایط و زمینه‏هاى وحدت اجتماعى را فراهم آورند. (4)
کلام راستین خداوند پیرامون مساله برادرى قبایل یثربى نیز بس گویاست; «واعتصموا بحبل الله جمیعا ولاتفرقوا واذکروا نعمة الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا... «(آل عمران /103)
جامعه آرمانى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله که در آن روح اخوت و برادرى موج مى‏زند، جامعه‏اى است که در شدت بر کفر و رحمت‏به ایمان، حول یک محور، وحدت مى‏یابند، یعنى: «محمد رسول الله و الذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم‏». (فتح /29)
جامعه‏اى که مانند پیکره‏اى واحد است و تمام افراد آن در ارتباطى وحدت‏بخش با یکدیگر پایدار مى‏مانند و روح عشق و ایمان مذهبى در تار و پود آن جریان دارد: «مثل المؤمنین فى توادهم وتراحمهم وتعاطفهم کمثل جسد واحد اذا اشتکى منه عضو تداعى له سائر الاعضاء بالسهر والحمى‏». (5)
بهره‏ورى از ظرفیت‏هاى اجتماعى: در نتیجه پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله با طرح پیمان برادرى انصار و مهاجران، از ظرفیت‏خاص چارچوب اجتماعى جامعه عربى (که حمایت از هم‏پیمانان خود بوده) در جهت اهداف تحقق امت واحده بهره برد و این موفقیت‏بارز پیامبرصلى الله علیه وآله نه تنها باعث تعجب افرادى چون ابوسفیان شد، که حتى آثار و پیامدهاى این مساوات اسلامى تا مقدم داشتن اموال و دارایى‏ها نسبت‏به یکدیگر پیش رفت. مورخان نقل مى‏کنند که در جریان برادرى مهاجر و انصار، پیمانى بسته شد که شامل مشارکت در میراث هم بود و در همین راستا رویداد تقسیم غنایم جنگى «بنى‏النضیر» از بهترین نمونه‏هاست.
به هر حال، سراسر وقایع تاریخ اسلام گویاى شواهدى است که نقش پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله را در جلوگیرى از افتراق صفوف مسلمین و متقابلا بهره‏برى ابزار وحدت اسلامى نشان مى‏دهد و این دستور آشکار قرآن بود که: «ولاتکونوا کالذین تفرقوا واختلفوا...» (آل‏عمران /105)تلاش پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در ایجاد وحدت به اوج کوشش‏هاى ممکن، مى‏رسد و چون آرمان وحدت را یکى از رسالت‏هاى الهى بعثت‏خود مى‏داند; و رنج تفرق مؤمنان بر او گران مى‏آید و سخت مهربان و هواخواه آنان است، پس در این راه تمام توان خود را به کار مى‏برد که: «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رءوف رحیم‏». (توبه/128) و شاید به همین دلیل است که خود مى‏فرماید: «ما اوذى نبى مثل ما اوذیت.» (6)
راهکار سازگارى و همدلى: موضوع «اصلاح ذات البین‏» و سفارشها و موضعگیرى‏هاى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله پیرامون آن نیز، در ردیف راهکارهاى ایجاد برادرى قرار مى‏گیرد:
«... وفى الخبر عن ابى‏ایوب قال: قال رسول‏الله‏صلى الله علیه وآله: یا ابا ایوب الا ادلک على صدقة یحبها الله و رسوله قال: بلى. فقال رسول‏الله: تصلح بین الناس اذا تفاسدوا... و فى راویه تسعى فى صلاح ذات البین اذا تفاسدوا و تقرب بینهم اذا تباغضوا». (7)
و نیز نقل شده که درباره آیه اخوت از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله پرسش کردند، فرمود: مزد آن کس که در برقرارى آشتى میان مردمان بکوشد; برابر مزد کسى است که در راه خدا پیکار کند. (8)
بدین‏ترتیب یکى از این شیوه‏ها را در تصمیمى که پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله مبنى بر «اصلاح ذات البین‏» در مورد تقسیم غنایم جنگ بدر مى‏گیرد، مشاهده مى‏کنیم. قطعا فقدان قانون خاص تقسیم غنایم و نیز عدم آمادگى تربیتى و اخلاقى کامل مسلمانان آن دوره، عواملى بود تا در وحدت پویاى جامعه اسلامى ایجاد خلل کند. از این‏رو، پیامبرصلى الله علیه وآله مامور به اصلاح امور و حفظ یکپارچگى ملت مى‏شود و مؤمنان نیز موظف به رعایت همدلى و تبعیت از رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله که: «فاتقوا الله واصلحوا ذات بینکم واطیعوالله ورسوله ان کنتم مؤمنین‏». (انفال /1)
پیامبرصلى الله علیه وآله به گونه‏اى اختلاف‏زدایى مى‏کند که شقاقى (هر چند ناچیز) در پیکره وحدت دینى مسلمین سر برنیاورد; چنان که مورخان نقل کرده‏اند، پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله حتى براى گروهى هم که در جنگ حاضر نبودند سهمى از غنیمت قرار مى‏داد. (9)
جالب توجه است که پیش از آغاز جنگ بدر، پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله با وجود اعلام حمایت عده‏اى از مهاجران، در انتظار اعلام رضایت انصار مبنى بر آمادگى جهاد نبرد با دشمن است; چون محتواى قرارداد انصار با پیامبرصلى الله علیه وآله درباره دفاع از حضرت در داخل شهر مدینه بود و نه همراهى در جنگ‏هاى خارج، لذا پیش از حرکت‏به دنبال راى و نظر انصار بود و پس از اطمینان از یارى آنان آماده کارزار مى‏گردد.
این امر در واقع نشان از اهتمام پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله به رعایت‏سنت‏هاى اجتماعى و ملاحظه شرایط خاص سیاسى زمان دارد. (10)
تفوق به جاى تفرق: رویداد دیگرى که در جریان جنگ احد شاهدیم دستورى است که قرآن به پیامبرصلى الله علیه وآله مى‏دهد مبنى بر عدم ملامت پاره اى مسلمانان به سبب فرار از جنگ و در برابر، بخشودن آنها و سعى در امیدوار ساختن و همکارى به گونه‏اى که جذب جامعه اسلامى شوند و در مسیر اصلاح و تربیت روحى قرار گیرند: «فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فى الامر...» (آل‏عمران /159)
قطعا یکى از ریشه‏هاى اصلى چنین تصمیم پسندیده‏اى، همخوانى با وحدت و یکپارچگى سیاسى امت اسلام بوده است تا از این طریق پیشاپیش زمینه افتراق بین گروههاى مسلمان (به علت طرد افرادى از مبارزین که در جریان جنگ دچار خطا و تخلف شدند) و سایر اقشار جامعه، محو شود.
در همین جنگ است که به نقل تاریخ; جوان مسلمان ایرانى پس از وارد آوردن ضربه‏اى بر افراد سپاه دشمن مى‏گوید: «خذها و انا الغلام الفارسى‏» (این ضربت را تحویل بگیر که منم یک جوان ایرانى) اما پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله او را خطاب و عتاب نمود که چرا نمى‏گویى منم یک جوان انصارى؟! و منظور آن است که به این وسیله هم، آهنگ برانگیخته شدن تعصبات قومى دیگر را خاموش، و وحدت صفوف اسلام را حفظ کند و هم، ملاک افتخار و ارزش را از محور قوم و نژاد و ملیت‏به دین و مکتب و ارزشهاى توحیدى بازگرداند.
بدین‏سان حضرت از هر عاملى براى نگهدارى تفوق اجتماعى و جلوگیرى از تفرق استفاده مى‏کرد و حتى در جریان تخریب مسجد ضرار!
حفظ وفاق ملى: سیاست پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله درباره ویران کردن مسجد ضرار دقیقا به قصد ایجاد یک مانع مؤثر براى جلوگیرى از ظهور شکاف سیاسى در جامعه اسلامى بود تا پیاپى، وفاق ملى آسیب نبیند.
یک مثال دیگر اندر کژروى شاید ار از نقل قرآن بشنوى این چنین کژ بازیى مى‏باختند مسجدى جز مسجد او ساختند فرش و سقف و قبه‏اش آراسته لیک تفرق جماعت‏خواسته قصدشان تفریق اصحاب رسول فضل حق را کى شناسد هر فضول
بر این اساس، پیامبر بزرگوار اسلام‏صلى الله علیه وآله حتى در آخرین سفارشهاى خود به امت اسلامى نیز چنین مى‏گوید: «ایها الناس، ان دماءکم و اموالکم علیکم حرام الى ان تلقوا ربکم، کحرمة یومکم هذا، و کحرمة شهرکم هذا...» و نیز در آخر خطبه دارد که: «... ایها الناس اسمعوا قولی و اعقلوه، اعلموا ان کل مسلم اخ للمسلم و ان المسلمین اخوة.» (11)
2 - راهبردهاى قومى و میهنى
الف) نفى نژادپرستى و قومیت‏گرایى
یکى دیگر از راه‏حل‏هایى که پیامبر مکرم اسلام‏صلى الله علیه وآله در مسیر بنیانگذارى وحدت امت اسلامى به کار مى‏گرفت، نفى نژادپرستى، قومیت‏گرایى و تبعیض‏هاى ناروا و ناپسند بود.
شکستن ارزشهاى جاهلى: مبارزه پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله با برده‏دارى آن زمان که همراه افزایش تدریجى قدرت سیاسى و اجتماعى حضرت با قاطعیت روزافزونى نیز توام بود، بهترین شاهد است. این جنبش، بخشى از حرکت‏هاى عدالت‏خواهى پیامبرصلى الله علیه وآله در برابر ظلم آشکار آن دوره به شمار مى‏آید چرا که حضرت به دنبال تاسیس جامعه فلاح‏پسند دینى و پایه‏گذارى حزب رستگاران است که: «الا ان حزب الله هم المفلحون‏» (مجادله /22) و نیک، از قرآن آموخته که فلاح و سعادت با ظلم و شقاوت قابل جمع نیست: «.. انه لایفلح الظالمون‏». (انعام /35)
یکى از تلاشهاى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در دوره ابتدایى حضور ده ساله مکه مکرمه، گسستن مبانى نظام ارزشى حاکم بر جامعه جاهلى آن زمان بود. در بافت پیوندهاى عشیره‏اى; بردگان و کنیزکان بدون اذن صاحبان خود، حق هیچ‏گونه تصمیم‏گیرى مستقل و یا اظهار مشارکت اجتماعى خاص نداشتند. اجازه بردها در پذیرش یا عدم پذیرش معتقدات دینى خویش نیز به دست‏خود آنان نبوده است.
دعوت فرهنگى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله به توحید، و نیز دعوت ارزشى حضرت به ایجاد تعلق دینى و حب اجتماعى توحیدى، سبب شد تا زمینه شکستن چنین تبعیض‏هاى ظالمانه‏اى فراهم گردد، معیارهاى جاهلى روابط نسبى از بین‏رفته و در نهایت افراد، بدون وابستگى قومى و قوم‏گرایى به دین جدید بگرایند چرا که: «لاعصبیة فى الاسلام‏».
حاصل توفیق پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در به کارگیرى این راه، مسلمان شدن افرادى از عشیره‏ها و قبایل متعدد مشرکین و تمرد آنان از قوانین نظام قبیله‏اى و سپس، پیوستن به صفوف مؤمنان بود. این روش، علاوه بر تاثیرگذارى «ارزشى و اجتماعى‏» یعنى ایجاد یاس و وحشت در دل مشرکان و ویران شدن اصول ارزش حاکم، زمینه‏اى براى زایش نظام اجتماعى جدید پدید آورد.
ارزش مساوات توحیدى: بعدها پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در قالب فرمان، ارشاد یا نصیحت، مسلمانها را رهنمون به آزادسازى بردگان مى‏سازد و خود نیز چنین مى‏کند و این فرمان «خداى‏» بود که ایمان به خود و آخرت و پیامبران را با بخشش مال در جهت آزادى انسانهاى دیگر همسنگ مى‏داند: «.. ولکن البر من آمن بالله والیوم الآخر والملئکة والکتاب والنبیین واتى المال على حبه ذوى القربى و... وفى الرقاب و...» (بقره /177)
حضرت، افرادى مانند «زید بن حارثه‏» را فرمانده سپاه اسلام، «بلال حبشى‏» را مؤذن ویژه قرار مى‏دهد و از «سلمان فارسى‏» ایرانى تجلیل مى‏کند و به او مقام و منزلت والا مى‏بخشد تا به این ترتیب هم با تبعیض‏هاى موجود به مبارزه برخیزد: «من اعتق مؤمنا اعتقه الله العزیز الجبار...«و هم بتدریج ارزش تقوا را ملاک منصب‏ها و منزلت‏هاى اجتماعى، معرفى نماید که: «ان اکرمکم عندالله اتقیکم...» (حجرات /13)
پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله آشکارا اعلام مى‏کرد آن غلام حبشى و این سید قریشى (هر دو) در نزد من یکسان هستند و بدین‏سان آن حضرت را منادى به حق مساوات توحیدى دانسته‏اند. چه این که: «کلکم لآدم و آدم من تراب لیس لعربى على عجمى فضل الا بالتقوى‏». (12)
به هر حال رعایت تساوى و عدالت توسط پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله که دقیقا در برابر ظلم و تبعیض‏هاى رایج قرار داشت، از مؤثرترین راهکارهاى ایجاد وحدت اسلامى در جامعه آسیب‏دیده آن روزگار بود.
در متون تاریخى و روایى مى‏خوانیم که حضرت تفاوتى بین برده و غیربرده نمى‏گذاشت و خود نیز در اجراى احکام، طعم شیرین حق مساوات و عدالت را به دیگران مى‏چشانید; که حتى در جمع مسلمانان، جایگاه پیامبر خداصلى الله علیه وآله ناپیدا بود و هر زمانى در مجلس مى‏نشست افراد ناشناس بسادگى نمى‏توانستند حضور رسول‏الله‏صلى الله علیه وآله را نزد مردم بیابند. اوج درخشش این مساوات‏طلبى حتى در چشمان مبارک رسول رحمت نیز نمایان بود که: «کان رسول‏الله یقسم لحظاته بین اصحابه، ینظر الى ذا وینظر الى ذا بالسویة‏». (13)
البته شکى نیست که همه این آداب الهى در جلب حمایت توده مردم بسیار مؤثر بوده است. حضرت در یک تمثیل گویا مى‏فرماید: «ان الناس من عهد آدم الى یومنا هذا مثل اسنان المشط لا فضل للعربى على العجمى ولا للاحمر على الاسود الا بالتقوى.» (14)
این سیره با درایتى خاص و تدبیرى موشکافانه در دوران حکومت پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله نیز دنبال مى‏شود تا همواره نقش خود را به عنوان یکى از ابزارهاى ارزشى وحدت‏ساز ایفا کند. پیامبرصلى الله علیه وآله درصدد است تا همه پایه‏هاى نابرابرى‏هاى جاهلى را از میان بردارد و بازگشت‏به عهد جاهلیت و پسند احکام غیرالهى را ناممکن سازد که: «افحکم الجاهلیة یبغون...» (مائده/50)
رسول الله‏صلى الله علیه وآله خود، آغازگر این حرکت‏بزرگ اجتماعى - ارزشى است و از هر رخدادى در جهت القا و تثبیت روح مساوات و عدالت انسانى در جامعه نوپاى آن زمان بهره مى‏برد. در جایى به زیبایى تمام مى‏فرماید: «ان الله یکره من عبده ان یراه ممیزا بین اصحابه‏». (15)
بدین‏ترتیب مى‏توان نتیجه گرفت: نفى قومیت‏گرایى و هر نوع تعصب ناپسند جاهلى، همیشه مدنظر پیامبر گرامى اسلام‏صلى الله علیه وآله بوده است و هشدارهاى حضرت نیز به کسانى که حسب و نسب را ملاک افتخارات و ارزشها مى‏دانستند، در تاریخ اسلام ثبت‏شده است:
«سلمان فارسى در مسجد پیامبرصلى الله علیه وآله نشسته بود. عده‏اى از بزرگان اصحاب نیز حاضر بودند و سخن از اصل و نسب به میان آمد هر کسى درباره اصل و نسب خود چیزى مى‏گفت تا این که از سلمان سؤال کردند... او گفت: انا سلمان بن عبدالله، کنت ضالا فهدانى الله عزوجل بمحمد، کنت عائلا فاغنانى الله بمحمد وکنت مملوکا فاعتقنى الله بمحمد. سپس پیامبرصلى الله علیه وآله وارد شدند و سلمان گزارش جریان را به حضرت رساند. رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله به آن جماعت که همه از قریش بودند فرمود: یا معشر قریش ان حسب الرجل دینه و مروئته خلقه و اصله عقله. (16)
همچنین در روایت دیگرى، افتخار و فخرفروشى بر محور تعصبات قومى را از آتش جهنم مى‏شمارد: «لیدعن رجال فخرهم باقوام انما هم فحم من فحم جهنم...» (17)
در همین ردیف باید بر زندگى بسیار ساده پیامبر عزیزصلى الله علیه وآله اشاره کرد که به نقل امیرالمؤمنین‏علیه‏السلام حتى اجازه نصب پرده‏اى با نقش و نگار معمولى را بر در خانه خود نمى‏دهد. این امر، بهترین شاهد و عالى‏ترین زمینه براى جذب انسانهاى محرومیت کشیده آن زمان و عامل تحقق وحدت دینى بود. به نقل صحابه آن حضرت: «کان رسول‏الله‏صلى الله علیه وآله خفیف المؤونة‏».
زیباترین تعبیر پیرامون نقش ارزشى پیامبران همان است که در نهج‏البلاغه مى‏خوانیم: «مع قناعة تملا القلوب والعیون غنى و خصاصة تملا الابصار و الاسماع اذى‏». (18)
حمایت از محرومین: در جهت نفى تعصبات قومى، خطمشى حمایت از محرومین و بیچارگان نیز قرار دارد. این گروه که عمدتا بردگانى از مردان و زنان‏اند طبق قوانین حاکم، زیر پوشش حمایتى هیچ قوم و قبیله‏اى نبودند و لذا از کلیه حقوق اجتماعى و سیاسى محروم مى‏شدند و به دلیل ساخت‏سیاسى خاص دوران جاهلى و نیز ناتوانى‏هاى گوناگون این افراد، امکان پى‏ریزى جامعه‏اى مستقل را هم نداشتند.
در چنین شرایطى، مخالفت پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله با تبعیض‏ها و قوم‏گرایى‏ها و از سوى دیگر، حمایت از محرومان، سبب جذب این گروه به اسلام و پیامبرصلى الله علیه وآله مى‏شد و بدین‏ترتیب گروه کثیرى بر محور رسول خداصلى الله علیه وآله وحدت اجتماعى و سیاسى پدید مى‏آوردند. در واقع، محتواى فکرى دعوت حضرت در اعلام اصالت تقوا و کرامت انسانى و نیز مقتضاى عملکرد او، نقش یک ابزار پویا براى ایجاد وحدت اسلامى نوین را ایفا کرد.
این اعلام حمایت و جانبدارى که بتدریج دامنه پوشش آن نیز گسترده مى‏شد، توانست نیروهاى خسته و گریزان، ستم‏دیده و درگیر تردیدهاى فکرى را به مرکزى واحد هدایت کند و پایه‏هاى وحدت دینى را استوار سازد.
ب) نقش بیت‏الله
با نظرى به رویدادهاى تاریخ اسلام بعضى راه‏حل‏هاى دیگر نیز به چشم مى‏آید که در آنها به نحوى از ظرفیت و مقتضیات موجود جامعه آن زمان در جهت تحقق وحدت اسلامى بهره‏بردارى شده است.
در این‏باره تاثیر کعبه مکرمه و کیفیت استفاده پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله از آن به عنوان یکى از ابزارهاى ارزشى وحدت‏ساز شایان توجه است چه این که: «ان اول بیت وضع للناس للذى ببکة مبارکا وهدى للعالمین‏». (آل‏عمران /96)

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله    34صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله راهبردهای ارزشی و اجتماعی پیامبر اعظم

تحقیق در مورد آداب سخن گفتن پیامبر اعظم

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد آداب سخن گفتن پیامبر اعظم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد آداب سخن گفتن پیامبر اعظم


تحقیق در مورد آداب سخن گفتن پیامبر اعظم

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:4

 

 

 

 

 

پیامبر هرگز بدون جهت‏سخن نمى‏گفت، و اگر سخنى مى‏گفت‏ بیشتر جنبه موعظه و پند داشت، یا مطلبى را مى‏آموخت و یا به معروف و خیرى امر مى‏کرد و یا از شر و منکرى مردم را باز مى‏داشت، تمام‏سخنانش سودمند و یک کلمه، نه بلکه یک حرف، پوچ و بى‏ارزش نبود، زیرا خوب مى‏دانست که: «و ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید» وانگهى پیامبر اسوه است و الگو و اوست انسان کامل. پیامبر کسى‏است که نخستین آفریده پروردگار، نور مبارکش است: «اول ما خلق‏الله نورى‏» پس، از این نور کامل چیزى تراوش نمى‏کند جز نور، و هر چه مى‏گوید گفته خدا است «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى‏یوحى‏».  پیامبر هرگز از ذکر خدا غافل نمى‏شد. در روایت است: «ولایجلس و لایقوم الا على ذکر» او نمى‏نشست و برنمى‏خاست جز با ذکر و یاد خدا. پیامبر در هر آن قرین و همنشین ذکر خدا بود چه بر زبان آورد و چه در دل گوید. او خود ذکر خدا را کفاره مجلس‏ مى‏دانست و اعلام مى‏داشت که اگر در مجلسى یاد خدا نباشد یا ذکرى ‏از اهل بیت که آن نیز یاد خدا است، پس آن مجلس بر اهلش وزر و وبال است و نحس است و شوم. و اگر حضرت مى‏خندید از تبسم تجاوز نمى‏کرد «جل ضحکه التبسم‏» زیرا قهقهه و خنده با صدا با شئون ‏انسان مودب منافات دارد چه رسد به انسان کامل و چه رسد به اشرف‏ مخلوقات.

پیامبر آرام و آهسته سخن مى‏گفت و هیچ گاه فریاد نمى‏زد و صدا را بلند نمى‏کرد. و مجلس آن حضرت نیز از چنان آرامشى‏ برخوردار بود که عین ادب و تواضع است و کسى در مجلس پیامبر بلند سخن نمى‏گفت «و اغضض من صوتک‏» و دستور هم همین بود که ‏کسى صدایش را بالاتر از صداى رسول الله نکند «لاترفعوا اصواتکم‏فوق صوت النبى‏» و چون خود حضرت آهسته و آرام سخن مى‏گفت لذا مجلسش بسیار آرام و باوقار بود که حتى صداى به هم زدن بال ‏پرنده به گوش مى‏رسید. «لایقطع على احد کلامه‏» هرگز سخن کسى را قطع نمى‏کرد و تاشخصى مشغول سخن گفتن بود، به او خوب گوش مى‏داد و پس از تمام‏شدن سخنش آرام پاسخش را مى‏گفت. و چنان اصحابش را تربیت کرده ‏بود که هرگاه لب مبارکش به سخن وا مى‏شد، تمام حاضران ساکت‏ مى‏شده و سرا پا گوش مى‏شدند «کان على رووسهم الطیر» و هرگاه‏ سخن حضرت تمام مى‏شد بدون آنکه سخنانشان با هم تزاحم کند، با هریک به نوبت‏ حرف مى‏زد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد آداب سخن گفتن پیامبر اعظم

تحقیق در مورد جایگاه پیامبر اعظم

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد جایگاه پیامبر اعظم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد جایگاه پیامبر اعظم


تحقیق در مورد جایگاه پیامبر اعظم

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه38

 

فهرست مطالب

 

شناخت مقام ولایت

عظمت ظهور

معانی ولایت

مقدمه:

خدایا ، بارالها ، ای سزاوار ثنای خویش و ای شکوه کننده عطای خویش و ای شیرین نمایندۀ بلای خویش، بنده به ذات خود از ثنای تو عاجز ، و عقل خود از شناخت منت تو عاجز، و به توان خود از سزای تو عاجز، کریما تو آنی که خود گفتی و من ثنای تو نتوانم شمرد.

خدایا چه خویش روزی که خورشید جلال توبه ما نظر کند و چه خوش وقتی که مشتاقی از مشاهده جمال تو ما را ز دهد، جان خود را طعمۀ بازی سازیم که فضای طلب تو پرواز کند و دل خود را نثار دوستی کنیم و بر سر کوی تو آوازی دهد

درود بی پایان تو بر آخرین پیامبرانت حضرت محمد مصطفی و اله طیبین او .

می خواهیم از محمد (صلی الله علیه و اله) از او از مقام او از آن زمان که شمس تابان ولایت از مشرق بیکران حق طالح گشت و هزاران هزار ماه و ستاره عالم خلقت زرا تحت الشعاع انوار گسترده خویش قرار داد به گونه ای که هر مخلوقی در نشأتین منمسک به حبل متین او گشته سرافراز دهنده ، همای سعادت بر شانه اش نشسته برای اینکه قدر و منزلت تکیه کرد. (الهم ازقنا)

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد جایگاه پیامبر اعظم

مقاله پیامبر اعظم الگوی جهانی

اختصاصی از فی موو مقاله پیامبر اعظم الگوی جهانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله پیامبر اعظم الگوی جهانی


مقاله پیامبر اعظم الگوی جهانی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:19

تلاش برای تحقق انسانیت

همه مردم نزد او روزى خور خداوند بودند.

بخشایش و گذشت

حریم قانون

سعه صدر" از ویژگیهای بارز پیامبر اکرم (ص) است

محمد مصداق انسان کامل

 آسیب شناسی حاکمان در حکومت دینی

پیمان همکاری وعدم تعرض با بیگانه

نکات ادبی نامه ها پیامبر (ص)

نمایندگان سیاسی پیامبر (ص)عبارت بودنداز

آموزه های مکتب درباره ابتلا وامتحان الهی ازدید گاه پیامبر

پرهیزاز طولا نی شدن نماز

یادی از محنت های اهل بیت

رهیافت هایی از سیره

تغییر نام یثرب


دانلود با لینک مستقیم


مقاله پیامبر اعظم الگوی جهانی

تحقیق در مورد پیامبر اعظم در قرآن

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد پیامبر اعظم در قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد پیامبر اعظم در قرآن


تحقیق در مورد پیامبر اعظم در قرآن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:30

فهرست مطالب

 

عنوان :

جلوه هایی از حقیقت وجودی نبی اکرم (ص) در قرآن کریم

 

 

منبع :

صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران

 

 

 

 

 

 

از عایشه پرسیدند: اخلاق پیامبر چگونه بود؟ پاسخ داد: «خلق و خوی پیامبر(ص)، قرآن بود.» شخصیت جامع و چند بعدی پیامبر اسلام و کمال و عظمت معرفتی، اخلاقی و وجودی آن بزرگوار، قرآن مجسم و ناطق است که به عنوان نماد مطلق و تام «انسان کامل» در میان آدمیان، حجت و الگویی ماندگار می باشد.

اگر قرآن کریم، کلام تشریعی حضرت حق است، پیامبر اکرم (ص) کلمه الله الاعظم و کلام تکوینی خدا است. اگر قرآن کتابی است با حقایق جاودانه و همیشگی، پیامبر اکرم (ص) نیز حقیقتی عینی و جاودانه است. اگر قرآن بطون و لایه های معنایی و مصداقی عمیق و گسترده ای دارد که تلاش برای کشف آن حقایق باید استمرار داشته باشد، پیامبر اکرم (ص) نیز ذخیره ای تمام نشدنی و حقیقتی است عینی و انسانی، که شناخت ابعاد مختلف شخصیت ایشان و دستیابی به عمق سیره، سلوک و سنت آن حضرت به جهاد و اجتهادی مستمر نیازمند است. اگر نیاز بشریت به قرآن هرگز پایان نمی یابد و تکامل علمی و اجتماعی انسان، نیاز او را به حقایق قرآن کریم نه تنها کاهش نمی دهد که روزافزون می سازد، نیاز انسان امروز و فردا به پیامبر اکرم(ص) و درس ها و آموزه های ایشان پایان ناپذیر است و اگر اسلام خاتم ادیان و قرآن خاتم کتب آسمانی است، پیامبر اکرم (ص) خاتم النبیاء و قله رفیع کمال انسانی است. او خلیفه الله الاعظم و واسطه ابدی نزول فیض الهی است که: «و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین». قرآن کریم نسخه مکتوب حقیقت نور محمدی (ص) است و پیامبر اکرم (ص) آینه تمام نمای صفات حسنای حق و نور مطلق خداوند متعال بر عالم و آدم.

پیامبر اکرم (ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: علی! کسی جز تو و من خدا را نشناخت و کسی جز خدا و تو مرا نشناخت و کسی جز خدا و من تو را نشناخت. شناخت و معرفت حضرت حق- جل و علا- در حد اعلایی که برای غیرخدا میسر است، جز برای کسانی که در کانون نور محمد (ص) و علی (ع) قرار دارند، امکان پذیر نیست، چرا که این معرفت و شناخت معرفتی است شهودی و نه ذهنی، معرفتی است متناسب با اوج کمال و تعالی شناسنده، نه مدرسه ای و استدلالی. از آن سو نیز معرفت تام نبی (ص) و وحی (ع) جز برای حضرت حق، برای کسی حاصل نمی شود، چرا که دیگران همه فروتر از این دو وجود مقدس- که نور واحدی از منشأ واحدند- می باشند و دستیابی به معرفت تام آنان برایشان مقدور نخواهد بود. حضرت حق در قرآن کریم فراوان درباره پیامبر اکرم (ص) و معرفی ایشان سخن گفته است که برای آشنایی با جایگاه عظیم نبی اکرم (ص) به این آیات باید مراجعه کرد: در قرآن کریم اطاعت خدا و پیامبر (ص) در کنار هم مطرح و اطاعت از رسول خدا، همان اطاعت خدا شمرده شده است. آزار و ایذاء پیامبر اکرم (ص) موجب عذاب دردناک و لعنت خداوند در دنیا و آخرت تلقی شده و دوستی خداوند متعال مشروط به اطاعت از پیامبر اکرم (ص) گردیده است. خلق و خوی الهی پیامبر اکرم و رحمت و عطوفت آن حضرت مایه انسجام و وحدت مسلمانان به شمار آمده و با تعبیر «وانک لعلی خلق عظیم»، توصیف شده، تعبیری که تنها درباره پیامبر به کار رفته است. پیامبر اکرم (ص) عامل رهایی و آزادی مردمان از زنجیرها و بندهای سخت معرفی شده است.

بندهایی که از سویی خرافات و عادات زشت و از سوی دیگر ستمگران و سلطه جویان بر فکر و اندیشه و رفتار و حرکت تعالی جویانه انسان ها ایجاد کرده اند. او «عبدخدا» معرفی شده است که با عبودیت و بندگی ذات حق، به عالی ترین درجه عبودیت دست یافته و از همه تعلقات و وابستگی ها رها شده است. گستره فیض و لطف نبی اکرم نه تنها همه مردمان و آدمیان که عالمیان را شامل شده و آن حضرت به عنوان «رحمه للعالمین» معرفی شده است.... این توصیف ها گوشه ای از معرفی پیامبر (ص) در قرآن است که مروری همراه با تأمل و درنگ در این آیات و دیگر آیات، می تواند آفاق و ابعاد شخصیت الهی نبی اکرم (ص) را برای ما روشن سازد.

علاوه بر این، برخی سوره های قرآن کریم اساساً در شأن پیامبر اکرم (ص) است و این غیر از سوره هایی است که به وجود مبارک آن حضرت تأویل شده است. «یس» که قلب قرآن کریم است و سرچشمه هایی از معرفت و حکمت از آن جاری است، به پیامبر اکرم (ص) منسوب است. سوره 47 قرآن کریم به نام نامی آن بزرگوار نام نهاده شده است: "محمد" (ص)، علاوه براین سوره فتح، سوره حجرات، سوره نجم، سوره مجادله، سوره تحریم، سوره قلم، سوره مزمل، سوره مدثر، سوره بلد، سوره ضحی، سوره شرح (انشراح)، سوره تین، سوره علق، سوره قدر، سوره کوثر برخی از سوره هایی است که ناظر به شأن و جایگاه عظیم و مرتبه رفیع آن حضرت در پیشگاه خداوند متعال است. هر کدام از این سوره ها و آیات نورانی آن، مالامال از حرمت و لطفی است که خالق متعال برای این برترین بنده مقرب خود قائل است.

پیامبر اکرم(ص) نه تنها مبلغ دین الهی و معلم آیات حکمت، که مربی و اسوه انسان ها است: «لقدکان لکم فی رسول الله اسوه حسنه». بنابر این پیوند پیروان آن حضرت با این وجود مقدس، هنگامی معنی دار و مؤثر است که آن بزرگوار را به عنوان مقتدا، امام، الگو و پیشوای حقیقی بشناسند و در مسلک و سلوک، از ایشان پیروی کنند. آیاتی فراوان از قرآن کریم احکام و دستوراتی را خطاب به پیامبر اکرم (ص) بیان می کند که خطوط روشن الگو بودن آن حضرت را ترسیم و سرمشق هایی را که پیروان آن بزرگوار باید برای خود «اصل» قرار دهند مشخص می نماید. نگاهی گذرا به این سرمشق ها، جامعیت دین و عرصه های گوناگونی را که باید یک مسلمان واقعی بدان توجه داشته باشد. تبیین می نماید. این دستورات و احکام صریح و گویا برای هرکسی بدون نیاز به چیز دیگری جز فهم عبارات قرآن کریم، روشن می کند که همه عرصه های عبادی، اقتصادی، سیاسی، تربیتی، اجتماعی، نظامی، فرهنگی، اخلاقی و... در قلمرو الگوبرداری و پیروی از پیامبر اکرم (ص) قرار می گیرد و هیچ زمینه ای از زمینه های اساسی و پایه ای زندگی نهان را نمی یابیم که سرمشق ها و خطوط اصلی آن برای پیروان پیامبر تعیین نشده باشد. اگر قرآن کریم مخاطبان خود را به تأسی و الگوگیری از پیامبر اکرم (ص) فرا می خواند، خود نیز خطوط روشن آن را ترسیم کرده است. عبادت و شب زنده داری، جهاد و مبارزه با کفار و منافقان، رشد دانش و معرفت و آگاهی، مهربانی و تواضع با مؤمنان و هم کیشان، انفاق و کمک به مستمندان و دستگیری از افتادگان، مهربانی با یتیمان و بی سرپرست ها، کسب قدرت همه جانبه برای حفظ استقلال و آسیب ناپذیری جامعه اسلامی، نیکی و خدمت به همگان و صدها دستور و توصیه قرآن کریم به پیامبر اکرم (ص)، نشان می دهد که پیروان آن حضرت چه خطوط کلی را در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی خود باید سرمشق خویش قرار دهند تا بتوانند با مسیر کمال و رشد حقیقی- که آن حضرت در قله آن قرار دارد- هماهنگ شوند و به آنچه او نائل شده بود، نزدیک گردند.

اکنون می توان به درنگ و تأملی عمیق در این آیات صریح الهی، به ریشه اصلی گمراهی و حیرت و تباهی که امت اسلام بدان دچار آمده است، پی برد. اگر فاصله امت با پیامبرش این چنین ژرف و عمیق نبود، هرگز امت پیامبر به چنین روزگاری گرفتار نمی آمد. تفرقه و اختلاف به جای وحدت و اتفاق، جهل و نگرانی به جای علم و آگاهی، ظلم و بی انصافی به جای عدل و داد، رفاه زدگی و اسراف به جای دستگیری و انفاق، دشمنی و خصومت به جای مهربانی و گذشت، انفعال و تسلیم در برابر بیگانگان به جای مقاومت و جهاد و بالاخره پذیرفتن ولایت و حاکمیت کافران به جای ولایت و حاکمیت رسول خدا (ص) و جانشینان او... حقایق تلخی است که امروز در جهان اسلام شاهد آن هستیم و نشان می دهد فاصله ای ژرف بین امت و پیامبر وجود دارد که جز با بازگشت به قرآن و خطوط روشن آن- که در گرو پیروی و تأسی به تجسم عینی و انسانی آن است- این فاصله ژرف پیموده نخواهد شد.

باشد که به مدد جلوه ای از فیض «رحمه للعالمین» امت او از غفلت و جهالت رهایی یابند. ان شاءالله.

عنوان :

پیامبر اکرم (ص) از نگاه امام صادق علیه السلام

 

 

منبع :

سایت تبیان

 

 

 

 

 

   

 

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: وقتی می خواهی عیوب دیگران را یاد کنی ، عیوب خویش را به یاد آور . (کنز العمال ، ج 3 ، ص 586)

در طول تاریخ ادیان ، کمتر پیامبری وجود دارد که مانند پیامبر اسلام (ص) تمام خصوصیات و جوانب زندگى ایشان به طور واضح و روشن ، بیان و ثبت ‏شده ‏باشد.

خداوند متعال در قرآن ‏با زیباترین عبارات و کامل ترین ‏بیانات ، آن حضرت را معرفى نموده و با عالى ‏ترین صفات ستوده است و مى ‏فرماید: « و اِنّک لَعلی خُلق عَظیم‏» ؛ ( قلم/4) " ای پیامبر! تو بر اخلاقى عظیم استوار هستى. "

نیز مى ‏فرماید: « محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم.» (فتح/29) محمد (ص) فرستاده خداست و کسانى که با او هستند در برابر کفار سر سخت و در میان خود مهربانند.

محققان ، تاریخ نویسان و دانشمندان در ابعاد گوناگون زندگى حضرت‏ محمد (ص) سخن گفته ‏اند.

اما ائمه علیهم السلام با نگاهى ژرف و دقیق ، سیماى آن شخصیت ‏بى‏نظیر و دُرّ یکتاى عالم خلقت را به تماشا نشسته و به معرفى زندگى، مبارزات و آموزه‏هاى آن حضرت پرداختند.

در این نوشتار برآنیم تا گوشه هایى از زندگى و شخصیت ‏پیامبر اکرم (ص) را از نگاه امام صادق علیه السلام بررسی کنیم .

تولد نور

امام صادق (ع) به نقل از سلمان فارسى فرمود: پیامبر اکرم (ص) فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگى نور خویش آفرید. (1) همچنین امام صادق (ع) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اکرم (ص) فرمود: «اى محمد! قبل از این که آسمان‏ها ، زمین ، عرش و دریا را خلق کنم، نور تو و على را آفریدم... .»(2)

ثقة ‏الاسلام کلینى (ره) مى‏نویسد: امام صادق (ع) فرمود: « هنگام ولادت ‏حضرت رسول اکرم (ص) فاطمه بنت اسد نزد آمنه (مادر گرامى پیامبر) بود. یکى از آن دو به دیگرى گفت: آیا مى‏بینى آنچه را من‏ مى‏بینم؟ دیگرى گفت: چه مى‏بینى؟ او گفت: این نور ساطع که مشرق و مغرب را فرا گرفته است! در همین حال ، ابوطالب (ع) وارد شد و به ‏آن‏ها گفت: چرا در شگفتید؟ فاطمه بنت اسد ماجرا را گفت. ابوطالب به او گفت: مى‏خواهى بشارتى به تو بدهم؟ او گفت: آرى. ابوطالب گفت: از تو فرزندى به وجود خواهد آمد که وصى این نوزاد خواهد بود (3)

نام هاى پیامبر

کلبى ، از نسب شناسان بزرگ عرب مى‏گوید: امام صادق (ع) از من ‏پرسید: در قرآن چند نام از نام‏هاى پیامبر خاتم (ص) ذکر شده است؟

گفتم: دو یا سه نام.

امام صادق (ع) فرمود: ده نام از نام‏هاى پیامبر اکرم در قرآن‏ آمده است: "محمد ، احمد ، عبدالله، طه، یس ، نون ، مزمل ، مدثر ، رسول‏ و ذکر."

سپس آن حضرت براى هر اسمى آیه‏اى تلاوت فرمود و فرمودند:

«ذکر» یکى از نام‏هاى محمد (ص) است و ما (اهل ‏بیت) «اهل ذکر» هستیم. کلبى! هر چه مى‏خواهى از ما سؤال کن.

کلبى مى‏گوید: به خدا سوگند! از ابهت صادق آل محمد (ع‏) تمام‏ قرآن را فراموش کردم و یک حرف به یادم نیامد تا سؤال کنم. (4)

عظمت نام محمد صلی الله علیه و آله

جلوه نام محمد (ص) براى امام صادق (ع) به گونه ‏اى بود که هر گاه ‏نام مبارک حضرت محمد (ص) به میان مى‏آمد ، عظمت و کمال رسول ‏خدا (ص) چنان در وى تاثیر مى‏گذاشت ، که رنگ چهره ‏اش دگرگون مى‏شد ، به طورى که آن حضرت در آن حال، براى دوستان نیز ناآشنا مى‏نمود. (5)

امام صادق (ع) گاهى بعد از شنیدن نام پیامبر(ص) مى‏فرمود: جانم‏ به فدایش. اباهارون مى‏گوید: روزى به حضور امام صادق (ع) شرفیاب ‏شدم. آن حضرت فرمود: اباهارون! چند روزى است که تو را ندیده ‏ام. عرض کردم: خداوند متعال به من پسرى عطا فرمود. آن حضرت فرمود: خدا او را براى تو مبارک گرداند. چه نامى براى او انتخاب‏ کرده‏ اى؟ گفتم: او را محمد نامیده ‏ام. امام صادق(ع) تا نام محمد را شنید ( به احترام آن حضرت) صورت ‏مبارکش را به طرف زمین خم کرد، نزدیک بود گونه‏ هاى مبارکش به‏ زمین بخورد.

آن حضرت زیرلب گفت: محمد ، محمد ، محمد. سپس فرمود: جان خودم ، فرزندانم ، پدرم و جمیع اهل زمین فداى رسول خدا (ص) باد! او را دشنام مده! کتک نزن ، بدى به او نرسان ، بدان! در روى زمین‏ خانه اى نیست که در آن نام محمد وجود داشته باشد ، مگر این که آن ‏خانه در تمام ایام مبارک خواهد بود. (6)

سیماى پیامبر اکرم (ص)

امام جعفر صادق (ع) فرمود: امام حسن (ع) از دایى‏اش ، «هند بن ابى‏هاله‏» (7) که در توصیف چهره پیامبر (ص) مهارت داشت ، درخواست‏ نمود تا سیماى دل آراى خاتم پیامبران (ص) را براى وى توصیف ‏نماید. هند بن ابى هاله در پاسخ گفت: « رسول خدا (ص) در دیده ‏ها با عظمت مى‏نمود و در سینه ‏ها محبتش وجود داشت . قامتش رسا ، مویش ‏نه پیچیده و نه افتاده ، رنگش سفید و روشن ، پیشانیش گشاده ، ابروانش پرمو و کمانى و از هم گشاده ، در وسط بینى برآمدگى ‏داشت ، ریشش انبوه ، سیاهى چشمش شدید ، گونه هایش نرم و کم ‏گوشت ، دندان هایش باریک و اندامش معتدل بود. آن حضرت هنگام راه‏ رفتن با وقار حرکت مى‏کرد. وقتى به چیزى توجه مى‏کرد ، به طور عمیق‏ به آن مى‏نگریست.

به مردم خیره نمى‏شد ، به هر کس مى‏رسید سلام ‏مى‏کرد؛ همواره هادى و راهنماى مردم بود. براى از دست دادن امور دنیایى خشمگین نمى‏شد. اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود ، برترین مردم نزد وى کسى بود که ، بیشتر مواسات و احسان و یارى ‏مردم نماید... » (8)

اوصاف پیامبر در تورات و انجیل

خداوند متعال در وصف پیامبر(ص) فرمود:« الذین ءاتینهم الکتب یعرفونه کما یعرفون ابناءهم و ان فریقاً منهم لیکتمون الحق و هم یعلمون.‏» (14) ؛ کسانى که کتاب آسمانى به آنان دادیم ، او را همچون فرزندان خود مى‏شناسند ؛ (ولى) جمعى از آنان ، حق را آگاهانه کتمان مى‏کنند.

امام صادق (ع) فرمود:« یعرفونه کما یعرفون ابناءهم.»

زیرا خداوند متعال در تورات و انجیل و زبور، حضرت محمد (ص) ، بعثت ، مهاجرت ، و اصحابش را چنین توصیف نمود:« محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم...»( فتح/29) ؛ محمد(ص) فرستاده خداست ؛ و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. پیوسته آنها را در حال ‏رکوع و سجود مى‏بینى ، در حالى که همواره فضل خدا و رضاى او را طلبند. نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است. این ، توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است... .

امام صادق (ع) فرمود: این ، صفت رسول خدا (ص) و اصحابش در تورات و انجیل است. زمانى که خداوند پیامبر خاتم (ص) را به رسالت مبعوث ‏نمود ، اهل کتاب (یهود و نصارى) او را شناختند ؛ اما نسبت ‏به او کفر ورزیدند ، همان گونه که خداوند متعال فرمود: « فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به...» ؛ ( بقره /89) هنگامى که این پیامبر نزد آنها آمد که (از قبل) او را شناخته بودند ، به او کافر شدند. (9)

خداوند متعال در قرآن کریم ، در وصف پیامبر (ص) مى ‏فرماید: « و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین»؛ ( انبیاء/107) ما تو را جز براى رحمت جهانیان ‏نفرستادیم. قرآن نیز مى ‏فرماید: « " اشداء علی الکفار رحماء بینهم» ؛ در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. این دو چگونه با هم جمع مى‏شوند؟

برترین مخلوق

حسین بن عبدالله مى‏گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: آیا رسول‏ خدا (ص) سرور فرزندان آدم بود؟ آن حضرت فرمود: قسم به خدا ، او سرور همه مخلوقات خداوند بود. خدا هیچ مخلوقى را بهتر از محمد (ص) نیافرید. (10)

امام صادق(ع) در حدیث دیگرى فرمود: چون رسول خدا (ص) را به ‏معراج بردند جبرئیل تا مکانى با وى همراه بود و از آن به بعد او را همراهى نمى‏کرد. پیامبر(ص) فرمود: جبرئیل ، در چنین حالى ‏مرا تنها مى‏گذارى؟! جبرئیل گفت: تو برو. سوگند به خدا، در جایى ‏قدم گذاشته‏اى که هیچ بشرى قدم نگذاشته و پیش از تو بشرى به آن ‏جا راه نیافته است (11)

معمر بن راشد مى‏گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: یک نفر یهودى خدمت رسول خدا (ص) رسید و به دقت او را نگریست.

پیامبر اکرم(ص) فرمود: اى یهودى! چه حاجتى دارى؟ یهودى گفت: آیا تو برترى یا موسى بن عمران ؛ آن پیامبرى که خدا با او تکلم ‏کرد و تورات را بر او نازل نمود و به وسیله عصایش ‏دریا را براى او شکافت و به وسیله ابر بر او سایه افکند؟

پیامبر(ص) فرمود: خوش آیند نیست که بنده خود ستایى کند، ولکن (در جوابت) مى‏گویم که حضرت آدم (ع) وقتى خواست از خطاى خود توبه ‏کند، گفت: « اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما غفرت لی ‏» ؛ خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو مى‏خواهم که مرا عفو نمایى.

خداوند نیز توبه ‏اش را پذیرفت. حضرت نوح (ع) وقتى از غرق شدن در دریا ترسید گفت: « اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما انجیتنی من الغرق» ؛ ‏خدایا به حق محمد و آل محمد از تو در خواست‏ مى‏کنم. مرا از غرق شدن نجات بدهى. خداوند نیز او را نجات داد.

حضرت ابراهیم(ع) در داخل آتش گفت:« اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما انجیتنی منها »؛ خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو مى‏خواهم که مرا از آتش نجات دهى. خداوند نیز آتش را براى اوسرد و گوارا نمود.

حضرت موسى(ع) وقتى عصایش را به زمین انداخت و در خود احساس ترس ‏نمود گفت: « اللهم انی اسئلک بحق محمد و آل محمد لما انجیتنی ‏» ؛ خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو در خواست مى ‏نمایم که مرا ایمن گردانى. خداوند متعال به او فرمود:« قلنا لا تخف انک انت الاعلی ‏» ( طه /68) نترس. مسلماً تو برترى.

اى یهودى ، اگر موسى(ع) امروز حضور داشت و مرا درک مى‏کرد و به ‏من و نبوت من ایمان نمى‏آورد ، ایمان و نبوتش هیچ نفعى به حال اونداشت.

اى یهودى! از ذریه من شخصى ظهور خواهد کرد به نام مهدى (ع) که در ‏زمان خروجش ، عیسى بن مریم براى یارى او فرود مى‏آید و پشت‏ سر او نماز مى‏خواند. (12)

سیاستمدارى پیامبر(ص)

در عرف جهانى امروز« سیاست ‏» را به معناى نیرنگ و دروغ براى ‏کسب قدرت و سلطه بر مردم تعریف مى ‏کنند، اما «سیاست‏» در لغت ، به معناى « اداره کردن امور مملکت و حکومت کردن» است . خداوند متعال پیامبر خاتم (ص) و جانشینان بر حق ایشان ، ائمه معصومین را از بهترین سیاستمداران شمرده است . در« زیارت جامعه»، در وصف ائمه ‏علیهم السلام که پرورش یافتگان مکتب نبوتند، آمده است: « وساسه العباد».

فضیل بن یسار مى‏گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که به بعضى از اصحاب خویش فرمود: خداوند عز و جلّ پیغمبرش را تربیت ‏کرد و نیکو تربیت فرمود. چون تربیت او را تکمیل نمود، فرمود:

« انک لعلی خلق عظیم ‏» ، تو بر اخلاق عظیمى استوارى. سپس امر دین ‏و امت را به او واگذار نمود تا سیاست و اداره بندگانش را به ‏عهده بگیرد، سپس فرمود: « ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا » (حشر/7)، آنچه را رسول خدا براى شما آورد ، بگیرید ، ( و اجرا کنید) و از آنچه نهى کرد ، خود دارى نمایید. رسول‏ خدا (ص) استوار ، موفق و مؤید به روح القدس بود و نسبت‏ به سیاست ‏و تدبیر خلق ، هیچ گونه لغزش و خطایى نداشت و به آداب خدا تربیت‏ شده بود... . (13)

زهد و وارستگى

حضرت محمد (ص) هرگز نسبت‏ به دنیا و لذایذ زودگذر آن میلى نشان ‏نداد ، به آن توجهى نکرد. امام صادق (ع) مى‏فرماید: روزى رسول خدا (ص) در حالى که محزون‏ بود از منزل خارج شد فرشته ‏اى بر او نازل شد ، در حالى که کلید گنج‏هاى زمین را به همراه داشت. فرشته گفت: اى محمد (ص)، این‏ کلیدهاى گنج‏هاى زمین است. پروردگارت مى‏فرماید: این کلیدها را بگیر و در گنج‏هاى زمین را باز کن و آنچه مى‏خواهى از آن استفاده‏ نما. بدون این که نزد من ذره‏اى از آنها کم شود.

پیامبر(ص) فرمود:« دنیا خانه کسى است که خانه (واقعى) ندارد. کسانى دور آن جمع مى‏شوند که عقل ندارند.» (14)

ابن سنان مى‏گوید: امام صادق(ع) فرمود: مردى نزد پیامبر(ص) آمد ، در حالى که آن حضرت روى حصیرى نشسته بود که زبرى آن بر بدن آن ‏حضرت اثر گذاشته بود ، و بر بالشى از لیف خرما تکیه نموده بود ، که بر گونه‏ هاى گلگونه‏ اش نفوذ کرده بود. آن مرد در حالى که ‏جاهاى اثر کرده را مسح مى‏نمود ، گفت: کسرى و قیصر (پادشاهان‏ ایران و روم) هرگز چنین راضى نمى‏شوند و بر حریر و دیبا مى‏خوابند و تو (که سرور مخلوقات خدایى) بر این حصیر!

پیامبر(ص) فرمود: به خدا من از آنها برتر و گرامى ‏تر هستم. من‏ کجا و دنیا کجا! مثال زودگذر بودن دنیا ، مثال شخصى است که بر درختى سایه دار عبور مى‏کند، لحظه هایى از سایه درخت استفاده‏ مى‏کند و وقتى سایه تمام شد ، از آن جا کوچ مى‏کند و درخت را رها مى‏کند. (15)

به عنوان حسن ختام ، به ذکر خطبه‏ اى از آن حضرت در توصیف ‏پیامبر(ص) اکتفا مى‏کنیم.

خطبه امام صادق(ع) در وصف حضرت محمد(ص)

« بردبارى ، وقار و مهربانى خدا سبب شد تا گناهان بزرگ و کارهاى‏ زشت مردم، مانع نشود که دوست‏ ترین و شریف‏ ترین پیغمبرانش ، یعنى ‏محمد بن عبدالله(ص) را براى مردم برگزیند.

محمد بن عبدالله(ص) در حریم عزت تولد یافت: در خاندان شرافت ‏اقامت گزید، حسب و نسبش آلوده نگشت، صفاتش را دانشمندان بیان ‏کردند و حکیمان در وصفش اندیشه نمودند. او پاکدامنى بى نظیر، هاشمى نسبى بى مانند ، و بى مانندى از اهل مکه بود.

«حیا» صفت او بود و «سخاوت» طبیعتش ، به متانت‏ها و اخلاق نبوت سرشته‏ شده بود. اوصاف خویشتن دارى‏هاى رسالت‏ بر او مهر شده بود تا آن ‏گاه که مقدرات و قضا و قدر الهى عمر او را به پایان رسانید و حکم حتمى پروردگار او را به سرانجامش منتهى ساخت. هر امتى ، امت‏ پس از خود را به آمدنش مژده داد. نسل به نسل از حضرت آدم تا پدر بزرگوارش ، عبدالله ، پدرى او را به پدر دیگر تحویل داد. ولادتش در بهترین طایفه ، گرامى‏ترین نواده (بنى‏هاشم) ، شریف‏ ترین قبیله (فاطمه مخزومیه) و محفوظ ترین شکم باردار (آمنه دختر وهب) و امانت دارترین دامن بود.

خدا او را برگزید ، پسندید و انتخاب کرد ، سپس کلیدهاى دانش و سرچشمه ‏هاى حکمت را به او داد. او را مبعوث نمود تا رحمت ‏بر بندگان و بهار جهانیان باشد.

خداوند کتابى را بر او نازل کرد ، که بیان و توضیح هر چیزى در آن است و آن را به لغت عربى ، بدون هیچ انحرافى قرار داد ، به ‏امید این که مردم پرهیزکار شوند. آن را براى مردم بیان کرد و معارف آن را روشن ساخت و با آن ، دینش را آشکار ساخت . واجباتى ‏را لازم شمرد ، حدودى را براى مردم وضع نمود و بیان کرد و مردم را آگاه ساخت. آن حضرت در آن‏ امور، راهنمایى به سوى نجات و نشانه‏ هاى هدایت ‏به سوى خدا است.

رسول خدا (ص) رسالتش را تبلیغ کرد ، ماموریتش را آشکار ساخت ، بارهاى سنگین نبوت را که به عهده گرفته بود ، به منزل رسانید و به خاطر پرورگارش صبر کرد و در راهش جهاد نمود.

با برنامه‏ ها و انگیزه‏هایى که براى مردم پى ریزى نمود و مناره‏هایى که نشانه‏ هاى آن را برافراشت ، براى امتش خیر خواهى کرد و آنها را به سوى نجات و رستگارى فرا خواند و به یاد خدا تشویق و به راه هدایت دلالت کرد ، تا مردم پس از او گمراه نشوند. آن حضرت ‏نسبت ‏به مردم دلسوز و مهربان بود.»(16)

پى نوشت‏ها:

- مصباح الشریعه، ترجمه زین العابدین کاظمى، ص‏126.«خلقتنی الله من صفوه نوره...»

- جلاء العیون. ص 11.

- همان، ص‏36.

- بحار الانوار، ج‏16، ص‏101.

- سفینه البحار، ج 1، ص‏433.

- بحار الانوار، ج‏17، ص 30.

7- هند بن ابى هاله، فرزند حضرت خدیجه(س) از شوهر قبلى اش بود که در خانه پیامبر اسلام رشد و نمو نمود.

- بحارالانوار، ج‏16، صص 147، 148.      

- تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 138 و ج 5، ص‏77.

0- اصول کافى، ترجمه سید جواد مصطفوى، ج 2، ص 325.

1- همان، ص 321.

2- بحار الانوار، ج‏16، ص‏366، به نقل از جامع الاخبار، ص 98.

3- اصول کافى،ج 2 صص 5 و 6.

4- بحارالانوار،ج 16 ص 266.

5- بحارالانوار،ج 16 صص 282 و 283.

6- اصول کافى ج2 ، صص332 و 333

عنوان :

خاطرات امام على علیه السلام از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله

 

 

منبع :

مجله مبلغان شماره 53

 

 

 

 

 

   

 

شناخت صحیح شخصیت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى هر مسلمان ضرورتى انکارناپذیر است; زیرا براى فهمیدن معارف اسلام و پیروى از دستورات حیات بخش حضرت رسول صلى الله علیه و آله معرفت‏شایسته مقام و منزلت آن حضرت مى‏تواند تاثیرى به سزا بگذارد . اگر ما بتوانیم حداقل در حد توان خود عظمت روحى و زوایاى شخصیت‏بیکران آن فرستاده الهى و رهبر اسلامیان را به دست آوریم، در اقتداء به گفتار و رفتار حضرتش موفق‏تر و علاقه‏مندتر خواهیم شد . براى شناختن آن یگانه دوران و سرور کائنات جهان، خاطره و گفتارهاى نزدیک‏ترین یار و آگاه‏ترین شاگرد و همراهش، حضرت على علیه السلام، مطمئن‏ترین وسیله مى‏باشد; چرا که على علیه السلام حافظ اسرار و آرام بخش دل پیامبر صلى الله علیه و آله بود . مولاى متقیان علیه السلام در مورد جایگاه والاى خود در نزد پیامبر علیه السلام مى‏گوید: «وقد علمتم موضعى من رسول الله صلى الله علیه و آله بالقرابة القریبة والمنزلة الخصیصة; (1) شما منزلت مرا در نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏دانید که چگونه نزدیک‏ترین خویشاوندى و خصوصى‏ترین جایگاه را در پیشگاه آن حضرت داشتم .» آنگاه در توضیح سخن خود مى‏افزاید:

«پیامبر صلى الله علیه و آله در دوران کودکى‏ام، مرا در اتاق خصوصى خود مى‏نشاند و در آغوش خود مى‏گرفت و ... گاهى غذا را لقمه لقمه در دهانم مى‏گذاشت، هرگز در گفتارم دروغ و در رفتارم خطایى مشاهده نکرد ... من همواره به همراه پیامبر صلى الله علیه و آله بودم، همانند فرزندى که پیوسته در کنار مادر است . آن حضرت هر روز نشانه تازه‏اى از اخلاق نیکویش را برایم آشکار مى‏کرد و به من فرمان مى‏داد که به او اقتداء کنم . پیامبر صلى الله علیه و آله در هر سالى مدتى را به غار حراء مى‏رفت و به غیر از من هیچ کس او را نمى‏دید . در آن هنگام اسلام جز خانه پیامبر صلى الله علیه و آله به خانه هیچ یک از مکیان راه نیافته بود و تعداد مسلمانان به وجود پیامبر صلى الله علیه و آله و خدیجه و من محدود مى‏شد . من نور وحى و رسالت را مى‏دیدم و بوى نبوت را استشمام مى‏کردم . هنگامى که بر حضرت رسول صلى الله علیه و آله وحى نازل شد، من ناله شیطان را شنیدم، از پیامبر صلى الله علیه و آله سؤال کردم: «یا رسول الله! ما هذه الرنة؟ فقال صلى الله علیه و آله: هذا الشیطان قد ایس من عبادته، انک تسمع ما اسمع وترى ما ارى الا انک لست‏بنبى ولکنک لوزیر وانک لعلى خیر; (2) یا رسول الله! این ناله کیست؟ فرمود: صداى ضجه شیطان است که از پرستش خود مایوس گردید . [و فرمود: على جان!] تو آنچه من مى‏شنوم، مى‏شنوى و آنچه را که من مى‏بینم، تو نیز مى‏بینى; جز اینکه تو پیامبر نیستى، بلکه وزیر و جانشین هستى و در راه نیک گام برمى‏دارى .»

حال، با توجه به جایگاه والاى امیرمؤمنان، على علیه السلام به خاطرات و گفتارهاى آن حضرت در زمینه خدمات و سیره و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏پردازیم .

زهد و ساده زیستى پیامبر صلى الله علیه و آله

زهد و ساده زیستى از کردارهاى ستوده‏اى است که موجب بسیارى از کمالات روحى در وجود انسان مى‏باشد . از بارزترین صفات رسولان الهى که آنان را در امر تبلیغ دین و رساندن رسالت الهى خود به گوش جهانیان موفق ساخته، زهد و ساده زیستى‏شان بوده است . رسولان الهى بر این باور بودند که «ان الله عزوجل فرض على ائمة العدل ان یقدروا انفسهم بضعفة الناس کیلا یتبیغ بالفقیر فقره; (3) خداوند عزوجل بر پیشوایان عادل واجب کرده است که خود را با مردم ناتوان برابر قرار دهند تا تنگ دستى، مستمندان را به طغیان و سرکشى وادار نکند .»

امیرمؤمنان على علیه السلام در تشریح سیره نبوى صلى الله علیه و آله به این ویژگى آن حضرت مى‏پردازد و توضیح مى‏دهد که: «پیامبر از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و به دنیا با گوشه چشمش نگریست . دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته‏تر و شکمش از همه خالى‏تر بود . دنیا را به آن حضرت عرضه کردند، اما نپذیرفت و هر چه را که احساس مى‏کرد خدا دشمن مى‏دارد، آن را دشمن مى‏دانست .» (4)

امام در ادامه گفتار خویش به ساده زیستى و بى‏تکلف بودن پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله پرداخته، مى‏فرماید: «ولقد کان صلى الله علیه و آله یاکل على الارض ویجلس جلسة العبد ویخصف بیده نعله ویرقع بیده ثوبه ویرکب الحمار العارى ویردف خلفه ویکون الستر على باب بیته فتکون فیه التصاویر فیقول: یا فلانة لاحدى ازواجه غیبیه عنى فانى اذا نظرت الیه ذکرت الدنیا وزخارفها; (5) [رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله همواره بر روى زمین غذا مى‏خورد و همانند بندگان مى‏نشست و با دست‏خود کفشش را وصله مى‏زد و لباس خود را مى‏دوخت و بر الاغ برهنه و بى‏تجهیزات سوار مى‏شد و شخص دیگرى را نیز به همراه خود سوار مى‏کرد . [روزى متوجه شد که] پرده‏اى بر در خانه‏اش آویخته شده که نقش و نگار و تصویر داشت، به یکى از همسرانش فرمود: این پرده را از برابر چشمانم دور کن که هر گاه نگاهم به آن مى‏افتد، به یاد دنیا و زینتهاى آن مى‏افتم .»

«فما اعظم منة الله عندنا حین انعم علینا به سلفا نتبعه وقائدا نطا عقبه! والله لقد رقعت مدرعتى هذه حتى استحییت من راقعها; (6) چقدر بزرگ است منتى که خداوند متعال با فرستادن چنین پیامبرى بر ما گذاشته است; بزرگ رهبرى که باید پشت‏سر او حرکت کنیم و راهش را ادامه دهیم . به خدا سوگند! من نیز آن قدر این پیراهن پشمین را وصله زده‏ام که از پینه کننده آن شرمسار شده‏ام .»

شهریار تبریزى این سخن مولا را چه زیبا به تصویر کشیده است:

در جهانى همه شور و همه شر

ها على بشر کیف بشر

کفن از گریه غسال خجل

پیرهن از رخ وصال خجل

شیعیان مست ولاى تو على

جان عالم به فداى تو على

آن حضرت در سخن دیگرى، زندگى زاهدانه و بى‏تجمل رسول بزرگوار اسلام صلى الله علیه و آله را چنین بیان مى‏کند: «قد حقر الدنیا وصغرها واهون بها وهونها وعلم ان الله زواها عنه اختیارا وبسطها لغیره احتقارا، فاعرض عن الدنیا بقلبه وامات ذکرها عن نفسه; (7) [پیامبر صلى الله علیه و آله] دنیا را کوچک شمرد و به دیگران نیز کوچک جلوه داد و آن را بى‏ارزش محسوب کرد و به دیگران نیز خوار و بى‏مقدار بودن آن را فهمانید . مى‏دانست که خداوند براى [تعظیم و قدرشناسى از شخصیت] و برگزیدن او دنیا را از وى دور ساخت و آن را به خاطر ناچیز و بى‏ارزش بودنش به دیگران بخشید . به همین جهت، از دل و جان از دنیا گرایى اعراض کرد و یاد و خاطره دنیا را از وجودش پاک نمود .»

مولاى عارفان، اخلاق نبوى را در دورى از تجملات و تشریفات دنیوى تشریح کرده، گفتارش را چنین ادامه مى‏دهد: «خرج من الدنیا خمیصا وورد الآخرة سلیما لم یضع حجرا على حجر حتى مضى لسبیله; (8) پیامبر صلى الله علیه و آله با شکمى گرسنه از دنیا رفت و با سلامت وارد آخرت گردید . او سنگ روى سنگى نگذاشت تا اینکه از دنیا رحلت کرد .»

در اینجا نقل روایتى در مورد زندگى زاهدانه پیامبر صلى الله علیه و آله مناسب مى‏نماید:

زید بن حارث روایت کرده است که در یکى از روزها رسول خدا صلى الله علیه و آله روى حصیرى خوابیده بود و نشانه‏هاى زبرى حصیر بر بدن مبارکش اثر گذاشته بود . عایشه از روى دلسوزى به حضرتش عرضه داشت: یا رسول الله! «کسرى‏» و «قیصر» (پادشاهان ایران و روم) کشورهاى پهناورى را در سلطه خود دارند و از همه گونه نعمت دنیوى برخور دارند، ولى شما که رسول خدا و پیامبر الهى هستید از همه چیز تهى دست مى‏باشید تا آنجا که روى حصیر استراحت مى‏کنید و لباس ارزان قیمت مى‏پوشید! حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمود: «عایشه! چه خیال مى‏کنى! هر گاه من بخواهم، کوهها طلا مى‏شوند و با من به حرکت در مى‏آیند . روزى جبرئیل علیه السلام بر من نازل شد و کلید خزینه و گنجینه‏هاى جهان را در اختیار من گذاشت، اما من نپذیرفتم .»

سپس حضرت رسول صلى الله علیه و آله براى اینکه این حقیقت را آشکارا به عایشه نشان دهد، به او فرمود: «اى عایشه! حصیر را بلند کن!» او نیز دستور حضرت را اجرا کرد و در هر گوشه آن مقدار زیادى طلا را مشاهده کرد که یک مرد به تنهایى توان حمل آن را نداشت . سپس به عایشه فرمود: «نگاه کن! و طلاها را از نزدیک مشاهده کن، اما بدان که دنیا و تمام زیباییهاى فریبنده و ظاهرى آن از نظر خداى تعالى به اندازه بال پشه‏اى ارزش و اعتبار ندارد .» بعد از آن، قطعه‏هاى طلا از نظرها پوشیده شد . (9)

البته بدیهى است که بهره گرفتن از دنیا براى آخرت امرى مذموم نیست، بلکه علاقه به دنیا و دوست داشتن آن در مقابل آخرت و ارزشهاى معنوى ناپسند است .

استقامت‏بى‏نظیر

حضرت خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله در راه نشر معارف الهى و رسالت آسمانى خود آن چنان آزار و اذیت دید و مشکلات و سختیها را متحمل شد که هیچ یک از رهبران الهى مثل آن بزرگوار گرفتار موانع راه رسالت نبودند . به همین جهت، همواره مى‏فرمود: «ما اوذى نبى مثل ما اوذیت; (10) هیچ پیامبرى همانند من مورد آزار و اذیت قرار نگرفت .»

در برخى آیات قرآن به مشکلات و گرفتاریهاى پیامبر صلى الله علیه و آله اشاره شده است . در سوره حجر مى‏فرماید: «وقالوا یا ایها الذى نزل علیه الذکر انک لمجنون‏» ; (11) «و مخالفین آن حضرت گفتند: اى کسى که آیات خدا به او نازل مى‏شود، همانا تو دیوانه هستى!»

اما رسول بزرگوار اسلام در برابر مشکلات و گرفتاریها، مثل کوهى استوار ایستاد و بر رسالات الهى خود اصرار ورزید و لحظه‏اى خم به ابرو نیاورد . به همین جهت، امیرمؤمنان على علیه السلام در نهج البلاغه استقامت‏بى‏نظیر حضرتش را با عباراتى زیبا، مى‏ستاید و مى‏فرماید:

«دعا الى طاعته وقاهر اعدائه جهادا عن دینه، لایثنیه عن ذلک اجتماع على تکذیبه والتماس لاطفاء نوره; (12) [انسانها را] به اطاعت الهى دعوت کرد و با دشمنان خدا در راه دین او جهاد نمود و بر همه‏شان غالب گردید . همبستگى دشمنان که او را به دروغگویى متهم مى‏کردند، وى را از انجام وظائف الهى‏اش باز نداشت و تلاش مخالفین براى خاموش کردن نور رسالت‏به نتیجه‏اى نرسید .»

در مقابل دشمنان لجوج

على علیه السلام در فرازى از گفتار خویش به لجاجت دشمنان پیامبر صلى الله علیه و آله اشاره مى‏کند و گوشه‏اى از گرفتاریهاى پیامبر صلى الله علیه و آله و استقامت و مقابله آن حضرت را با دشمنان خیره سر و بى‏منطق اسلام که خود شخصا شاهد آن بوده است، چنین گزارش مى‏کند:

«روزى در حضور پیامبر صلى الله علیه و آله بودم که سران قریش نزد او آمدند و گفتند: اى محمد! تو ادعاى بزرگى کرده‏اى که هیچ یک از پدران و خاندانت نکردند . ما از تو معجزه‏اى مى‏خواهیم; اگر از عهده‏اش برآیى، معلوم مى‏شود که تو حقیقتا فرستاده خدایى، و اگر نتوانى، خواهیم فهمید که تو ساحر و دروغگویى! پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: شما چه مى‏خواهید؟ گفتند: این درخت را بگو تا از ریشه کنده شده و در پیش تو بایستد! پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ««ان الله على کل شى‏ء قدیر» (13) فان فعل الله لکم ذلک اتؤمنون وتشهدون بالحق; خداوند بر همه چیز قادر است; حال اگر خداوند متعال این کار را براى شما انجام دهد، آیا ایمان خواهید آورد و به حق شهادت مى‏دهید؟» گفتند: آرى . آنگاه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به درخت اشاره کرد و فرمود: «یا ایتها الشجرة ان کنت تؤمنین بالله والیوم الآخر وتعلمین انى رسول الله، فانقلعى بعروقک حتى تقفى بین یدى باذن الله; اى درخت! اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارى و مى‏دانى من پیامبر خدایم، از زمین با ریشه‏هایت کنده شو و به فرمان خدا در پیش روى من قرار گیر!» قسم به خدایى که آن حضرت را به پیامبرى مبعوث کرد! درخت‏با ریشه هایش از زمین کنده شد، و با صدایى بلند، همانند صداى به هم خوردن بالهاى پرندگان یا به هم خوردن شاخه‏هاى درختان جلو آمده، در مقابل پیامبر صلى الله علیه و آله ایستاد; طورى که برخى از شاخه‏هاى بلندش روى دوش پیامبر صلى الله علیه و آله و برخى نیز بر شانه من قرار گرفت که در طرف راست پیامبر صلى الله علیه و آله ایستاده بودم . هنگامى که مشرکان این اعجاز آسمانى را با شگفتى تمام مشاهده کردند با کفر و عناد و لجاجت‏خاصى گفتند: به درخت دستور بده نصفش جلو بیاید و نصف دیگرش در جاى خود باقى بماند! به دستور پیامبر صلى الله علیه و آله، نیمى از درخت‏با وضعى شگفت آور از نصفه دیگرش جدا شد و با صداى اعجاب‏انگیز به پیامبر صلى الله علیه و آله نزدیک شد; گویا اینکه مى‏خواست‏به دور حضرت رسول صلى الله علیه و آله بگردد . اما دشمنان مشرک و مغرور پیامبر صلى الله علیه و آله گفتند: بگو درخت‏به حال اولش برگردد! پیامبر صلى الله علیه و آله با کرامت آسمانى خویش درخت را به حال اولش باز گرداند . در این لحظه من گفتم: «لا اله الا الله، انى اول مؤمن بک یا رسول الله واول من اقر بان الشجرة فعلت ما فعلت‏بامر الله تعالى تصدیقا بنبوتک واجلالا لکلمتک; خدایى جز خداى یگانه نیست . اى رسول خدا! من نخستین کسى هستم که به تو ایمان آوردم و اولین فردى هستم که اقرار مى‏کنم: درخت‏با اذن خدا براى اثبات نبوت تو و نشان دادن عظمت‏شخصیت تو در پیشگاه حضرت حق، آنچه را که خواستى برایت انجام داد .» اما باز هم سران معاند کفار گفتند: او ساحرى دروغگو است که سحرى تعجب‏انگیز دارد و خیلى در کارش ماهر است . و خطاب به رسول الله گفتند: آیا نبوت تو را جز امثال على علیه السلام، کس دیگرى نیز باور مى‏کند!» (14)

دعوت خویشاوندان

امیرمؤمنان على علیه السلام خاطرات خود را از دوران اولیه اسلام در فرصتهاى مناسبى بیان نموده است . یکى از مهم‏ترین خاطرات آن حضرت روزى است که رسول گرامى اسلام از سوى خداوند متعال مامور شد که خویشاوندان نزدیک خود را به اسلام دعوت کند . امیرمؤمنان ماجراى آن روز را این گونه شرح مى‏دهد:

«چون آیه «وانذر عشیرتک الاقربین‏» (15) بر پیامبر صلى الله علیه و آله نازل شد، مرا خواستند و فرمودند: خدا به من امر کرده ست‏خویشان و نزدیکان خود را هشدار دهم و از عذاب دوزخ بترسانم . من خود را با تکلیفى سخت روبه‏رو دیدم و دانستم که اگر آنان را به اسلام بخوانم، پاسخ مثبت نخواهم شنید . از این رو، خاموش ماندم و این راز را در دل نگه داشتم تا اینکه جبرئیل آمد و گفت: «یا محمد! انک ان لم تفعل ما امرت به عذبک ربک; اى محمد! اگر آنچه را که به آن امر شده‏اى به جا نیاورى تو را عذاب خواهد کرد .» اکنون تو اى على! با پیمانه‏اى گندم و یک ران گوسفند غذایى آماده کن و در ظرفى مقدارى شیر نیز فراهم کن! سپس همه فرزندان عبدالمطلب را بخوان تا پیش من آیند و با آنان سخن گویم و پیام الهى را به آنان برسانم .

من آنچه را که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمان داده بود، به انجام رساندم

اشتراک بگذارید:

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد پیامبر اعظم در قرآن