فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقالات تحلیلی درباره نتورک مارکتینگ ( آسو یاران گرگان)

اختصاصی از فی موو مقالات تحلیلی درباره نتورک مارکتینگ ( آسو یاران گرگان) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقالات تحلیلی درباره نتورک مارکتینگ ( آسو یاران گرگان)


مقالات تحلیلی درباره نتورک مارکتینگ ( آسو یاران گرگان)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحه50

بخشی از فهرست مطالب

تاریخچه مختصری از Network Marketing

 

چرا Network Marketing ؟

 

یک فرصت تجاری یا سیستم هرمی

 

(Multi-Level Marketing VS Network Marketing)

 

تفاوت بازاریابی چند مرحله ای و بازاریابی شبکه ای

 

طرح سودرسانی شرکتها (Network Marketing Compensation Plans)

 

معیار های انتخاب شرکت مناسب  برای بازاریابی شبکه ای

 

معرفی (FTC( Federal  Trade Commission

 

چگونه در Network Marketing موفق شویم

 

چند گام اساسی برای تجسم خلاق موثر.

 

یاران گرگان)

 

مقدمه

 

 

 

Network Marketing  مدل تجارت قرن 21 است .تنها در آمریکا هر ساله بیش از 10 میلیارد دلار کالا و خدمات از طریق این صنعت عرضه می گردد و هر روزه افراد و شرکتهای بیشتری به آن می پیوندند.می پرسید چرا؟ زیرا شانس برابری به همه افراد برای کسب ثروت ، موفقیت ، استقلال و امنیت میدهد. شرکتهای  Network Marketingمحصولی را که خود تولید کرده اند می فروشند (البته گاهی ممکن است شرکتی محصولاتش را برای فروش به آنها واگذار کند). بازاریابی و فروش محصولات توسط توزیع کنندگان مستقل صورت می گیرد و در مقابل، شرکت بابت بازاریابی به افراد پاداش یا پورسانت می دهد.

 

شبکه توزیع کنندگان محصولات به تدریج هم از نظر قدرت و هم حجم افزایش می یابد اما این افزایش بعد از اولین عضوگیری ، فقط محدود به تلاش یک نفر نیست . البته در آغاز، تلاش و زمان زیادی برای ساختن یک گروه یا زیر مجموعه خوب لازم دارید ، که گاهی یک تا دو سال به طول می انجامد اما این مدت با آموزش صحیح بسیار کمتر می شود. این فکر که Network Marketing شما را " یک شبه ثروتمند می کند" از ذهنتان دور سازید. علاوه بر این هرگز تصور نکنید Network Marketing به معنی "کار نکردن " است چون اینطور نیست همه ما روزانه به نوعی Network Marketing را بکار می بریم . مثلا وقتی از غذای یک رستوران لذت برده اید و به دوستتان توصیه می کنید غذای فلان رستوران را امتحان کند . اگر دوست شما هم، آنجا را به نفر سومی معرفی کند و رستوران بابت این بازاریابی به شما و دوستتان پاداش بپردازد یک طرح Network Marketing پیاده شده است. در این حالت شما یعنی اولین معرف، یک بالاسری یا Up Line  و دو نفر دیگر، DownLine شما یا زیرمجموعه نامیده می شوند. فرض کنیم هزینه متوسط شام در یک مکان با امکانات تفریحی  50 دلار باشد . و شما این مکان را به 5 نفر معرفی کنید و آنها هم به 5  نفر دیگر . یعنی در مرحله چهارم حدود 780 نفر داریم که در مجموع 39،000 $ فروش رستوران می باشد  و اگر به شما 10% پاداش دهد حدود 3،900$ دریافت می کنید و اما اگر این افراد مجددا به رستوران بروند باز هم 10% پاداش خواهید داشت . به نظر شما این عالی نیست؟ عملکرد Network Marketing چنین است شرکتهایی که به روش بازاریابی شبکه ای محصولات خود را عرضه می کنند ، درآمدهای اینچنینی را بابت حذف هزینه بالای تبلیغات به افراد می دهند . این شرکتها فقط زمانی پاداش می دهند که مشتری جدید یک خرید کرده باشد. این پاداش شامل کلیه خریدهای غیر مستقیم،  یعنی آنچه توسط زیر مجموعه ها انجام می شود هم می گردد

 


دانلود با لینک مستقیم


مقالات تحلیلی درباره نتورک مارکتینگ ( آسو یاران گرگان)

تحقیق در مورد امام حسین ( ع ) و هفتاد و تن یاران

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد امام حسین ( ع ) و هفتاد و تن یاران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد امام حسین ( ع ) و هفتاد و تن یاران


تحقیق در مورد امام حسین ( ع ) و هفتاد و تن یاران

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:29

 فهرست مطالب

  : امام حسین ( ع ) و هفتاد و تن یاران

مقدمه :

 

علی اکبر :

 

علی اصغر :

ابوالفضل العباس

عبدالله بن امام علی ( ع )

 

عثمان بن امام علی ( ع )

 

جعفر بن امام علی ( ع )

محمد بن امام علی

ابوبکر بن امام حسن ( ع )

 

قاسم بن حسن ( ع )

 

عون بن عبدالله جعفر ( ع )

 

محمد بن عبدالله جعفر ( ع )

 

عبدالله بن حسن ( ع )

جعفر بن عقیل عبدالرحمان بن عقیل عبدالله بن مسلم بن عقیل

محمد بن ابی سعید بن عقیل ( ع )

بشر بن عمرو حضرمی یزید بن حسین حر ریاحی نافع بن هلال حبیب بن مظاهر قارب یزید بن زیاد کندی

اسلم :

سوید بن عمرو فشحمی

عبدالله بن عمید کلبی

سالم بن عمرو جابرین

عروه غفاری

جون غفاری

عبدالله و عبدالرحمن پسران عروه غفاری

کنانه بن عقیق

فنر

عامه بن مالک

حلاس بن عمر ور اسبی

قاسم بن حبیب از دمی

 

 

کربلا سرزمین خون ، ایثار ، شهادت ، پیام . کربلا سرزمینی به پهنای فلک ، به بلندای آفتاب ، سرزمین انسانهایی که عاشقانه در کنار رهبر الهی ، از سلالة طلاها ، در راه پاسداری و اعتلای کلمه العلیا ، جان یافتند و زور ، زر ، تزویه و کفر اموی را باطل نمودند سلام خدا بر تو ای حسین ( ع ) ای سالار شهیدان  و بر روان پاک فرزند برومند و برادران فداکار و کودک شیر خوارت و درود بی پایان بر ارواح آن پاکانی که با یک جهان شهامت جان و خویش را در کف اخلاص نهاده و در رکاب مقدست خود را قربان دین و شریعت نمودند و با دادن سرمای پر شور و هیجان خود از حریم قرآن و عترت ( ع ) دفاع کردند و با ریختن خون خویش درخت فرخنده اسلام را آبیاری و تربت خجسته کربلا را رنگین ساخته و با صورتی آغشته به خون لبخند زنان پیک مرگ را استقبال نمودند و دامن خاک را از قطعات بدن خویش پر از عظمت ساخته و با کشش معنوی خود قلوب جهانیان را متوجه خویش کرده و مزار خود را قبله گاه ارباب معرفت نمودند .

 

علی اکبر :

 

آن جناب که بزرگترین فرزند امام حسین ( ع ) است در اوایل خلافت عثمان متولد شد کینه حضرت علی اکبر ( ع ) ابوالحسن و در حادثه کربلا ، بیست و هفت ساله بود . آن حضرت با دختری از نوادگان ‹‹ ام ولد ›› ازدواج کرده ولی فرزندی نداشت 1 . آن حضرت اولین شهید از بنی هاشم بود . او جوانی خوش چهره ، زیبا ، با وقار ، شجاع ، سخاوتمند و در عین حال خویشتن دار بود 2 . هنگام شهادتش امام حسین ( ع ) خود را به بالین علی اکبر رساند و او را به سینه اش چسباند چهره ی مبارکش را بر چهره فرزند نهاد و کلماتی زیر لب زمزمه کرد و پس از لحظاتی علی اکبر شهید شد .

 

علی اصغر :

 

علی اصغر در مدینه متولد شد و مشهور است که هنگام شهادت 6 ماهه بود و تنها خواهر علی اصغر حضرت سکینه می باشد . امام حسین ( ع ) هنگامی که برای وداع دوباره به سوی خیمه ها آمد صدای علی اصغر را شنید که از تشنگی گریه می کرد به حضرت زینب فرمود :‌ آن کودک را به من بده تا بالا و وداع کنم سپس او را در بغل گرفت و بوسید و به سوی دشمنان آمد و فریاد زد اگر به من رحم نمی کنید به این نوزاد ترحم کنید ناگهان حرمه بن کامل اسدی تیری به سوی علی اصغر پرتاب کرد که بر گلوی او نشست و او را به شهادت رساند . امام ( ع ) کودک را به خواهرش داد و مشت خود را از خون علی اصغر پر کرده و به سوی آسمان افکند و فرمود : آنچه بر من آمد بسی آسان است ، چرا که در پیش چشم خداست .

ابوالفضل العباس

چهارمین پسر حضرت علی بود . حضرت ابوالفضل در سال بیست و شش هجری متولد و مادرش حضرت 1 ام النبین ( فاطمه ) بود . پدرش امام علی ( ع ) به پیشنهاد برادرش حضرت عقیل با حضرت ام النبین ازدواج کرد تا صاحب پسرانی شجاع و رشید گردد که حضرت ابوالفضل حاصل این ازدواج بود و در سی و چهار سالگی در کربلا به شهادت رسید . حضرت عباس آخرین سخنانش را اینگونه به برادرش گفت : ‹‹  برادر مرا به خیمه گاه کودکان مبر از آنها خجالت می کشم که نتوانستم برایشان آب بیاورم آنگاه چشمانش را برای همیشه بست .

 

عبدالله بن امام علی ( ع )

 

عبدالله که کینه اش ‹‹  ابو محمد ›› بود در سال 36 هجری به دنیا آمد و پنجمین پسر حضرت امام علی ( ع ) است . در زمان شهادتش بیست و پنج سال داشت و به دست ‹‹هانی بن تثبیت ›› به شهادت رسید . عبدالله اکبر در هنگام نبرد این رجزها را می خواند ‹‹من پسر مرد دلاور و بخشنده ام ، آن مرد علی نیکوکار است که شمشیر پیامبر ( ص ) بود و کیفر دهنده ای که آثار ترس از او در هر جماعتی آشکار است .

 

 

 

 

 

عثمان بن امام علی ( ع )

 

کینه اش‹‹  ابو عمرو ›› متولد سال چهلم هجری بود . سومین پسر ام النبین ( ع ) هنگام شهادت بیست و یک ساله بود و فرزندی نداشت . حضرت علی ( ع ) به یاد بود

 

محابی بزرگوار ، جناب عثمان بن مظمون فرزندش را ‹‹  عثمان ›› نام نهاد . عثمان بن علی (ع ) در میدان جنگ این رجز را خواند ‹‹  منم عثمان صاحب افتخارات ، آقایم علی (ع) است که کارهای نیکش آشکار است و این حسین است که سرور خوبان و سرور هر کوچک و بزرگ است ›› .

 


1 . انصار الحسین ، ص 125

2 . انصار الحسین ، ص 125

 

1 . العقدا نمرید ، ج 4 ، ص 360 .

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد امام حسین ( ع ) و هفتاد و تن یاران

تحقیق در مورد خوارج در ایران

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد خوارج در ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد خوارج در ایران


تحقیق در مورد خوارج در ایران

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:13

 

 

 

 

دکتر حسین مفتخرى

 

خوارج یکى از جریان‏هاى مؤثر در تحرکات دنیاى اسلام در قرون اولیه محسوب مى‏شوند که به دلایل مختلف سیاسى، مذهبى، در نخستین نیمه قرن اول ظهور کردند و با پراکنده شدن شعب گوناگون آنان در نقاط مختلف قلمرو اسلامى، هوادارانى از میان غیر عرب یافتند. به پشتوانه این نیروهاى جدید بود که حدود سه قرن چهره نظامى خود را حفظ نمودند و قیام‏هاى گسترده‏اى را علیه خلفاى اموى - عباسى ترتیب دادند. با این حال، خوارج به رغم تلاش‏هاى مداوم در متزلزل ساختن بنیان‏هاى این دو سلسله، هیچ‏گاه به عنوان آلترناتیو - جانشین احتمالى - امویان یا عباسیان مطرح نشدند.

 

از جمله مناطقى که از کانون‏هاى دیرپاى خوارج شد، مناطق جنوب شرقى ایران (سیستان بزرگ) بود. در مقاله حاضر ضمن توصیف کلیاتى درباره خوارج به بررسى فراگرد نفوذ و استقرار خوارج در ایران پرداخته و برخى نتایج ناشى از آن را یاد آور مى‏شویم.

پیدایش خوارج

 

اما در واقع ریشه تکوین خوارج را به عنوان یک جریان سیاسى 1 به طور بالقوه باید در اواخر عصرعثمان و خصوصا تحریک وشرکت آنان در قتل وى جست و جو نمود، چنان که خود خوارج به شرکت در قتل عثمان اعتراف مى‏کردند. (2) خوارج به صورت جریانى متشکل و منسجم در صفین پا گرفته و پس از اصطکاک‏هایى با حاکمیت على(ع) سرانجام در نهروان رو در روى وى قرار گرفتند و به رغم شکست‏سنگین، به حیات سیاسى نظامى خود در تمامى دوران خلافت اموى و اوایل عهد عباسى ادامه دادند. از این روى برخى محققان میان خوارج (از خرج + عن...) با خوارج (از خرج + على...) فرق بسیار قائلند. (3)

خاستگاه و منشا اجتماعى خوارج

 

جریان خوارج نیز به‏سان تشیع، گرچه بعدها توسط غیر عرب رشد و نمو یافت، ریشه در میان مسلمانانى داشت که از اعراب بودند. نشانه‏اى دال بر حضور غیر عرب در میان اولین خوارج موجود نیست; همه سران و بزرگان اولیه خوارج که اطلاعاتى از آن‏ها باقى مانده است، از قبایل شناخته شده عرب بودند. به نظر مى‏رسد حضور بندگان (رقیق‏ها) در میان صفوف خوارج نهروان نیز که بلاذرى به آن اشاره دارد، (4) غیر آزادانه و به تبع صاحبانشان بوده است. بعدها نیز که خوارج به سرزمین‏هاى غیر عربى راه یافتند، نخست در بین قبایل عرب ساکن در این نقاط ظهور کردند و از آن طریق غیر عرب را به سمت‏خود جذب کردند. (5) منشا و خاستگاه اجتماعى خوارج اولیه و این که از اعراب بدوى یا شهرنشین بوده‏اند موضوعى است که برخى محققان به بررسى آن پرداخته‏اند.

 

«فلهاوزن‏» در اثر خود، نظریه «برونو» مبنى بر بدوى بودن اولین خوارج را بررسى و رد نموده است. فلهاوزن به این مطلب اشاره دارد که به یک معنا، تقریبا همه اعراب و از جمله اعراب مهاجر مقیم بصره و کوفه که خوارج ابتدا از میان آن‏ها برخاستند، همگى بادیه‏نشین بوده و پس از فتوحات مسلمین در شهرها مستقر شدند، اما در واقع از همان زمان مهاجرت تقریبا ارتباط خود را با قبایل ساکن در بادیه قطع کردند و به تدریج‏با حرکت‏به سمت زندگى شهرى، خصلت‏هاى بادیه نشینى را ترک نمودند و اصولا هجرت، نفى بدویت‏بود. وى در نهایت‏به این نتیجه مى‏رسد که خوارج، نه از عصبیت عربى بلکه از متن اسلام نشئت گرفتند. (6) در دیدگاه «اشپولر» نیز اصولا نظریه بدوى بودن خوارج، کمتر با احساساتى که بدویان براى قومیت‏خود داشتند و با کوششى که براى پاک نگه داشتن خون عربى مى‏کردند، سازگار به نظر مى‏رسد (7) .

 

در تایید همین نظر، «لوینشتاین‏» با نقل عبارتى از نویسنده‏اى «اباضى‏» مذهب مى‏نویسد: خوارج «ازارقه‏» از اعراب بدوى که مى‏خواستند به آن‏ها بپیوندند دورى مى‏کردند (8) . گر چه مدارک و شواهد تاریخى بیشتر نظریه‏هاى فوق را تایید مى‏کند، اما حداقل در دو موضع مختلف اطلاع داریم که از دیدگاه اعراب همان عصر، بعضى از خوارج به بدویت منسوب یا متهم شده‏اند (9) .

 

این نکته شایان ذکر است که خوارج اولیه گرچه میان بعضى قبایل شاخص‏تر بودند، ولى به یک یا چند قبیله خاص وابسته نبوده و تقریبا از تمام قبایل عرب ساکن کوفه و بصره، افراد خارجى مذهب یافت مى‏شدند. اصولا تشکیلات خوارج بیشتر منشا ایدئولوژیک داشت تا ریشه‏هاى قبایلى و خانوادگى و وابستگى‏هاى قومى و نژادى. برخورد تساوى طلبانه خوارج با موالى و غیر عرب، نشان از کم توجهى ایشان به تعصب عربى و قبایلى دارد. با این همه، گاه رگه‏هایى از عنایت‏به تفاخر قبیلگى بین آن‏ها یافت مى‏شود; از جمله در شعرى از شاعرى خارجى به پیروزى خوارج قبیله بکربن وائل بر قریش، افتخار شده است (10) .

مهم‏ترین عقاید خوارج

 

بى‏شک برخى از اصول و فروع فکرى خوارج مانند دیگر فرقه‏هاى اسلامى در قرون اولیه، به خاطر اوضاع زمان و بر اثر تماس و اصطکاک با ادیان و نحله‏هاى فلسفى - کلامى در بین النهرین و ایران دچار تغییر شد که در این میان آمیزش اعراب با ملل دیگر و نیز اسلام آوردن غیر عرب و در نتیجه نفوذ آرا و عقاید قبلى آن‏ها - هر چند در حد اندک - در مذهب جدید، در این تغییر تاثیر به سزایى داشت. هم چنین به دلیل انشعاب‏هاى مکرر در میان ایشان مشکل مى‏توان اصولى را ذکر کرد که تمامى خوارج، خصوصا خوارج بعدى، بدان معتقد بوده باشند، با این حال مسئله امامت و رهبرى جزء اولین مسائلى بود که در جامعه اسلامى به ظهور فرقه‏هاى گوناگون و از جمله خوارج منجر شد.

 

موضوع امامت و رهبرى در نزد خوارج مراحلى چند طى کرده است. در حالى که اولین خوارج تحت‏شعار «لاحکم الا لله‏» اصل و در اجتماع «حروراء» در نزدیکى کوفه گفتند که ما با خداوند بیعت مى‏کنیم (12) اما مدتى بعد از نظر خود عدول کرده، در همان اجتماع افرادى را به سمت فرماندهى سپاه و امامت نماز برگزیدند. هم‏چنین اعتقاد خوارج به صحت‏خلافت ابوبکر و عمر و تایید حکومت على(ع) تا قبل از پذیرش حکمیت (13) و پیشنهاد بیعت مجدد با على(ع) مشروط بر این که وى توبه کند، (14) این نکته را مى‏رساند که خوارج اگر هم اصل امامت و رهبرى را انکار کرده‏اند براى مدت کوتاهى بوده است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد خوارج در ایران

تحقیق در مورد سرنوشت‏شوم کسانی است که امام حسین‏ علیه السلام و یاران باوفا

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد سرنوشت‏شوم کسانی است که امام حسین‏ علیه السلام و یاران باوفا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد سرنوشت‏شوم کسانی است که امام حسین‏ علیه السلام و یاران باوفا


تحقیق در مورد سرنوشت‏شوم کسانی است که امام حسین‏ علیه السلام و یاران باوفا

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه10

 

فهرست مطالب ندارد 

 

آنچه در زیر می‏خوانید، سرنوشت‏شوم کسانی است که امام حسین‏علیه السلام و یاران باوفایش را به شهادت رساندند.

... آنان که بعد از حادثه عاشورا طعم تلخ مرگ را چشیدند وچیزی جز شقاوت و ذلت از خودشان به جای نگذاشتند.

1- عبیدالله ابن زیاد(ابن مرجانه)

عبیدالله ابن زیاد هنگام حادثه عاشورا والی کوفه بود. امام‏حسین و یارانش به دستور او به شهادت رسیدند. به ابن زیاد «ابن‏مرجانه‏» هم می‏گویند چون مادرش که کنیزی زناکار و مجوسی بود،«مرجانه‏» نام داشت. وی عمربن سعد و سپاهش را به کربلا فرستادتا امام حسین(ع)را به بیعت وادار سازند و یا او و یارانش را به‏شهادت برسانند و اهل‏بیتش را به اسارت بگیرند.

ابن زیاد پس از مرگ یزید، ادعای خلافت کرد و اهل بصره و کوفه‏را به بیعت فراخواند ولی‏کوفیان او و یارانش را از شهر بیرون‏کردند و در صدد انتقام گرفتن از خون شهدای کربلا برآمدند. وی که‏به شام گریخته بود، برای خاموش ساختن انقلاب توابین به جنگ آن‏هاشتافت.

سرانجام او در یکی از درگیری‏ها با سپاه مختار، در سال‏67 هبه هلاکت رسید. اکنون به چگونگی کشته شدن او اشاره می‏کنیم:

به مختار گزارش دادند که عبیدالله ابن زیاد، با گردآوری‏سپاهی عظیم از سرزمین شام، در راه کوفه است. مختار سپاه اندکی‏گردآورد و ابراهیم ابن مالک اشتر را فرمانده آن قرار داد. آن‏هابرای مقابله با لشکرشام به سمت مرزهای شام رفتند. دو سپاه درمنطقه «موصل‏» باهم رو به رو شدند. طولی نکشید که جنگ سختی‏آغاز شد. سپاه شام شکست‏خورد و ابن زیاد اسیرشد. به دستورابراهیم سرش را از تنش جداکردند و همراه چند سر دیگر از بزرگان‏شام، به نزد مختار فرستادند. سرها را مقابل مختار به گوشه‏ای‏افکندند. تپه کوچکی از سرهای قاتلان امام حسین(ع)مقابل مختار به‏وجود آمد. هنوز چشمان مختار از سرهای سران کفر و فتنه برداشته‏نشده بود که «مار» کوچکی بعد از چند مرتبه پیچ و تاب خوردن،از لابلای سرها گذشت و خودش را به سرابن زیاد رساند. مار آرام‏آرام وارد بینی او شد و بعد از چند لحظه از گوشش بیرون آمد. بار دیگر وارد بینی‏اش شده از گلویش خارج شد. چند مرتبه این عمل‏تکرار شد و حیرت حاضران را برانگیخت.

مختار سرابن زیاد را برای محمد حنفیه در مدینه فرستاد. محمدآن را نزد امام سجاد(ع)آورد. هنگامی که محمد سر را نزد امام‏سجاد(ع)حاضر کرد، امام(ع)مشغول غذاخوردن بود. امام(ع)با دیدن‏سرابن زیاد به زمین افتاد و سجده شکر بجا آورد و فرمود: «الحمدلله الذی ادرک لی‏ثاری من عدوی و جزی الله المختارخیرا» ; سپاس خداوند را که انتقام خون مرا از دشمنم گرفت وخداوند به مختار جزای خیر عنایت فرماید.

سپس امام افزود: هنگامی که ما را نزد ابن زیاد بردند، او درحال غذا خوردن بود و سر بریده پدرم کنارش بود. آن موقع گفتم: خدایا! مرا نمیران تا سربریده ابن زیاد را به من نشان دهی.

 

 

 

2- شمربن ذی الجوشن

شمر از فرماندهان خشن و جنایتکار سپاه کوفه و شام در کربلابود. از مهمترین جنایات شرم آور او، بریدن سرمبارک‏امام‏حسین(ع)بود. برای پی‏بردن به عمق جنایات او این واقعه‏حزن‏آور را مرور می‏کنیم:

تنها امام‏حسین(ع)باقی مانده بود. سپاه خون آشام کوفه و شام‏از هرسو حضرت را هدف تیر و سنگ و شمشیر و خنجر قرار داده‏بودند.

ناگهان شمر با جماعتی بین امام و خیمه‏های عشق قرار گرفت. آن‏ها به خیمه‏ها نزدیک و نزدیک‏تر شدند. امام(ع)چون حرکت آن‏ها رابه سوی خیمه‏ها دید; فریاد برآورد:

«ویلکم یا شیعه‏آل ابی‏سفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم‏لاتخافون یوم المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم‏» ; وای برشما ای‏پیروان آل ابوسفیان! اگر شما دین ندارید و از حساب روز قیامت‏نمی‏ترسید، پس لااقل، در دنیای خود آزادمرد باشید.

شمر در پاسخ امام فریاد زد: ای پسرفاطمه! چه می‏گویی؟!

امام فرمود: من با شما می‏جنگم، شما با من. زن‏ها تقصیری‏ندارند، از گمراهان و متجاوزان خود جلوگیری کنید و تا زنده‏ام‏متعرض حرم من نشوید.

شمر گفت: ای پسرفاطمه! متعرض حرم نخواهند شد.

آن گاه شمر به سپاه خود خطاب کرد: همه متوجه حسین(ع)شوید وکار او را تمام کنید.

باردیگر حمله شروع شد. حضرت همچنان می‏جنگید. بدنش سرچشمه‏ای‏دهها جویبار خون شده بود. ظالمی به نام «صالح بن‏ذهب‏» پیش آمدو ضربتی بر ران حضرت وارد کرد. حضرت نقش زمین شد.

هنگامی که ضعف برامام حسین(ع)مسلط شد; سپاه اهریمن از جنگ‏دست کشید. مدت زمانی کوتاه صدای چکاوک شمشیرها شنیده نمی‏شد. کسی جرات وارد ساختن آخرین ضربه را نداشت. بار دیگر صدای شمردر فضا طنین انداز شد:

وای برشما! چرا به این مرد مهلت می‏دهید؟ مادرهایتان به‏عزایتان بنشینند. او را بکشید.

امام مورد حمله سپاه جور قرار گرفت و پیکر مجروح و مصدومش‏پذیرای صدها تیر و شمشیر و خنجر شد. طولی نکشید که عمربن سعدبه شمر گفت: برو حسین(ع)را راحت کن!

شمر پیش رفت و سراز بدن امام(ع)جدا کرد و گفت:

بااین که می‏دانم آقا و پیشوا و فرزند رسول خدا و بهترین‏انسانها از جهت پدر و مادر هستی، در عین حال، سرت را جدامی‏کنم.

گروهی از صاحبان مقاتل آورده‏اند که عمربن سعد فریاد زد:

به سوی حسین(ع)بروید و او را راحت کنید. شمر به سوی حضرت‏شتافت و با کمال گستاخی برسینه حضرت نشست. در آن دمادم غم واندوه، امام چشمان خون گرفته‏اش را گشود. چشمش به چهره‏ی مردی‏جنایتکار افتاد و گفت: «اذا کان لابد من قتلی فاسقینی شربه من‏الماء» ; اکنون که ناگزیر به کشتن من کمربسته‏ای، با شربت آبی‏مرا سیراب کن.

در این که شمر چه پاسخی گفته باشد، اختلاف است. برخی می‏گویند: شمر با لحن تمسخرآمیزی گفت:

ای پسر ابوتراب! آیا گمان نمی‏کنی که پدرت ساقی حوض کوثر است‏و از آب آن به دوستانش می‏دهد؟ صبرکن تا به دست پدرت سیراب‏گردی.

آنگاه محاسن حضرت را با دست گرفت و با دوازده ضربه شمشیر سراز بدن حضرت جدا کرد.

برخی دیگر گفته‏اند که شمر با لحن کینه توزانه‏ای پاسخ داد: سوگند به خدا! یک قطره از آب را نچشی تا مرگ را جرعه جرعه‏بچشی.

شمر پس از شهادت امام حسین(ع)توسط عبیدالله ابن زیادماموریت‏یافت تا سرمبارک امام(ع)را به شام نزد یزید بن‏معاویه ببرد.

وقتی مختار در کوفه قیام کرد، شمر از ترس انتقامجویی کوفیان‏از شهر بیرون رفت. مختار غلام و گروهی از یارانش را به تعقیب اوفرستاد. شمر غلام مختار را کشت و به خوزستان گریخت. مختار باردیگر جمعی از سپاهیانش را که ابوعمره فرمانده آن‏ها بود. به‏جنگ شمر فرستاد. آن‏ها شمر را کشتند و تن ناپاکش را جلو سگ‏هاانداختند.

3- حرمله ابن کاهل اسدی

وی یکی از سران جنایتکار سپاه شام بود که با بی‏رحمی تمام به‏قتل و غارت خاندان وحی در کربلا کوشید و با جنایات خود، روی‏جنایتکاران تاریخ را سفید کرد.

او سرانجام به دست مختار افتاد. وقتی یقین کرد که کشته می‏شودچنین لب به سخن گشود:

ای امیر! در کربلا سه تیر سه شاخه داشتم که آن‏ها را با زهرآمیخته کرده بودم. با یکی از آن‏ها گلوی علی اصغر را که درآغوش پدرش بود. دریدم. با دومی هنگامی که امام‏حسین(ع)پیراهنش را بالا زد تا خون پیشانی‏اش را پاک سازد. قلبش‏را نشانه گرفتم و با سومی گلوی عبدالله بن حسن(ع)را که‏درکنار عمویش بود. شکافتم.

مختار که جنایات حرمله را از زبان خودش شنیده بود تصمیم گرفت‏که او را به سخت‏ترین شکل مجازات کند. برای روشن شدن چگونگی‏مجازات او حدیث زیر را می‏خوانیم:

«منهال بن عمرو که از اهالی کوفه بود، می‏گوید: برای انجام‏حج‏به مکه رفتم. بعد از انجام مناسک حج‏به مدینه رفته به حضورامام سجاد(ع)شرفیاب شدم. حضرت پرسید: حرمله بن کاهل اسدی چه‏کار می‏کند؟

گفتم: او زنده است و در کوفه سکونت دارد. امام دست‏های خود را به آسمان بلند کرد و فرمود: «اللهم اذقه‏حر الحدید، اللهم اذقه حر النار» ; خدایا! داغی آهن را به اوبچشان. خدایا! داغی آتش را به او بچشان.

به کوفه بازگشتم. مختار ظهور کرده و بر اوضاع مسلط شده بود. بعد از چند روز، به دیدار مختار شتافتم. او را در بیرون خانه‏اش‏ملاقات کردم. به من گفت: ای منهال! چرا نزد ما و زیر پرچم مانمی‏آیی و به ما تبریک نمی‏گویی و در قیام ما شرکت نمی‏کنی؟

گفتم: به مکه رفته بودم. باهم گرم صحبت‏شدیم تا به میدان‏«کناسه‏» کوفه رسیدیم. در آن‏جا مختار توقف کرد. فهمیدم که درانتظار کسی است. زمانی نگذشت که چند نفر نزد او آمده گفتند: ای‏امیر! بشارت باد که حرمله دستگیر شد. سپس دیدم چند نفر دیگرحرمله را کشان کشان نزد مختار آوردند. مختار با دیدن حرمله‏گفت: سپاس خداوندی را که مرا بر تو مسلط نمود.

سپس فریاد زد: الجزار الجزار; (یعنی آی قطع کننده)جزار حاضر شد. مختار به او روکرد و گفت: دست‏های حرمله را قطع‏کن. او چنین کرد. آنگاه فریاد زد: پاهایش را نیز قطع کن. جزارچنین کرد. سپس صدای مختار بلند شد: آتش بیاورید. آتش بیاورید.

طولی نکشید که با جمع کردن نی‏ها آتشی شعله‏ور شعله‏های آتش‏زبانه می‏کشید. حرمله را با دست و پاهای بریده داخل آتش‏افکندند.

با دیدن این منظره گفتم: سبحان الله! مختار که به شگفتی من‏پی برده بود گفت: ذکر خدا خوب است ولی چرا تسبیح گفتی؟!

گفتم: در سفر حج‏به محضر امام سجاد(ع)رسیدم. حضرت جویای حال‏حرمله شد. وقتی برایش گفتم که او در کوفه زنده است، دست‏به‏آسمان بلند نموده، فرمود: خدایا داغی آهن و آتش را به اوبچشان. اکنون شاهد به اجابت رسیدن دعای امام هستم. مختارپرسید: آیا به راستی این سخن را از امام سجاد(ع)شنیدی؟ گفتم: آری به خدا سوگند شنیدم. مختار از مرکب خود به زیر آمد و دورکعت نماز بجا آورد و سجده‏های طولانی انجام داد. آن‏گاه فرمود: علی بن‏الحسین(ع) نفرین‏هایی کرد و خداوند نفرین‏های او را به دست‏من اجرا نمود.

همه کشندگان امام حسین(ع)بعد از حادثه کربلا با مجازات‏های‏دردناکی هلاک شدند. همه کسانی که به عنوان سیاهی لشکر، سپاه‏عمربن سعد را همراهی می‏کردند با ذلت و خواری جام مرگ رانوشیدند و یا چشم، دست، پا و یا عضو دیگرشان را از دست دادند. نمونه زیر یکی از آن‏هااست:

«عبدالله بن ریاح می‏گوید: از نابینایی پرسیدم: چرا چشمت رااز دست داده‏ای؟ در پاسخم گفت: من در روز عاشورا در سپاه عمربن‏سعد بودم ولی نه نیزه‏ای پرتاب کردم و نه شمشیری زدم و نه تیری‏انداختم. پس از شهادت امام حسین(ع) به خانه‏ام بازگشتم و بعد ازاداء نماز عشاء، خوابیدم. در عالم خواب شخصی نزدم آمد و گفت: رسول خدا(ص)تو را خواسته است، دعوتش را اجابت کن. گفتم: مرا به‏رسول خدا(ص)چه کار؟ گریبانم را گرفت و کشان کشان نزد رسول‏خدا(ص)برد. ناگاه دیدم آن حضرت در یک بیابانی نشسته و آستین‏بالا زده است و حربه‏ای در دست دارد و فرشته‏ای مقابلش ایستاده‏است و شمشیری از آتش در دست دارد. نه نفر از رفیقان مرا کشت.به هریک که شمشیر می‏زد از سر تا پایش را آتش فرا می‏گرفت. به‏محضر حضرت رفته، دو زانو مقابلش نشستم و گفتم: سلام بر تو ای‏رسول خدا!

جواب سلامم را نداد. پس از مدت طولانی سربرداشت و فرمود: ای‏دشمن خدا! احترام مرا از میان بردی و خاندان مرا کشتی و حق مراملاحظه نکردی.

عرض کردم: ای رسول خدا! سوگند به خدا، نه شمشیری زدم و نه‏نیزه‏ای به کار بردم و نه تیری رها کردم. فرمود: «صدقت و لکنک‏کثرت السواد، ادن منی‏»

راست می‏گویی ولی بر سیاهی لشکرشان افزودی، نزدیک من بیا.

نزدیک رفتم. مقابل حضرت طشتی پر از خون قرار داشت. فرمود: این خون فرزندم حسین(ع)است.

سپس از همان خون، برچشمم کشید و از خواب بیدار شدم و از آن‏وقت تاکنون چیزی نمی‏بینم.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد سرنوشت‏شوم کسانی است که امام حسین‏ علیه السلام و یاران باوفا