بلوغ اجتماعی از آن جهت که قالب و سازندهی شخصیت انسان برای پذیرفته شدن و مقبول بودن است و مرحلهای میباشد که با توجه به آن شخصیت و اعتبار فرد ارزشگذاری میشود دارای اهمیت فراوانی است.
بلوغ اجتماعی و تأثیر عوامل مؤثر بر آن در نوجوانی، با توجه به اهمیت نوجوانی از نظر استقلالیابی، هویتیابی و خطرپذیری به این علت که میتواند چشماندازی را ترسیم کند تا با ارزش بخشیدن و آگاهی دادن نسبت به این عوامل بتوان از خطرات و موانع عدم بلوغ اجتماعی کاست؛ مهم و دارای تأمل و تفکر است.
در این پژوهش سعی شده است برخی از این عوامل تأثیرگذار مورد بررسی قرار بگیرد.
این پژوهش در پنج فصل تنظیم گردیده است که مباحث زیر را مورد بررسی قرار داده است:
فصل اول: کلیات پژوهش، فصل دوم: شرح برخی از مفاهیم مرتبط با بلوغ اجتماعی و نوجوانی، فصل سوم: روش پژوهش، فصل چهارم، جداول و دادههای آماری و فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری.
مقولات و مباحث مربوط به بلوغ اجتماعی و نوجوانی در این پژوهش را مسلماً نمیتوان محدود به این مختصر دانست، آنچه در این پژوهش آمده تنها قطره ای است از اقیانوس گرچه هنوز در باب بلوغ اجتماعی و نوجوانی بسیار جای سخن است، با این امید که بیفایده نباشد.
بیان مسئله
نوجوانی دورانی حساس، پرتنش و سرشار از فراز و نشیب است؛ گذرگاهی از کودکی به سوی بزرگسالی، مملو از ترس و امید، خوشحالی و غم و پر از تعارض و تناقض میباشد. دورهای است که فرد به الگوپذیری از فرهنگ و جامعه میپردازد.
پایهها و ریشههای بلوغ اجتماعی در نوجوانی کاشته میشود و همراه با رشد انسان تکامل مییابد. بلوغ اجتماعی مرحلهای است که فرد احساس هویت میکند و خود را دارای اعتبار و شخصیت میداند، میتواند با دیگران تعامل سازگار برقرار کند، به استقلال و خودکفایی برسد، وارد داد و ستدهای مالی و دارای شغل شود، هنجارها و ارزشهای جامعه در او درونی شده باشد و نقشهای متناسب با این هنجارها و ارزشها را بپذیرد.
در صورتی که تمام عوامل تأثیرگذار بلوغ اجتماعی نظیر: خانواده، اجتماع، آموزش و پرورش فرهنگ، گروه همسالان و... در نوجوانی به طور متعارف و بیهیچ خلل و مشکلی برای فرد مهیّا باشد، میتوان انتظار داشت متقارن با پایان دوره نوجوانی به طور نسبی فرد دارای بلوغ اجتماعی شده باشد.
فرد بالغ سهم خود را در روش و منش زندگی باور و در رفتارهای خود احساس مسئولیت دارد، مفهوم زندگی اجتماعی و نقش اجتماعی را درمییابد و از خودمحوری و «منفردی» گذر کرده و «من جمعی» در او شکل میگیرد.
فردی که بلوغ یافته باشد از نظر روانشناختی متعادل و سازگار بوده و برای پذیرش و قبول مسئولیتها در جوانی و نیز داشتن شغل آماده خواهد بود.
شخصی که از نظر اجتماعی به بلوغ رسیده باشد توانایی بهتری در حل مسائل خود دارد و انتظار موفقیت در کارهایش بیشتر خواهد بود.
عدم طی شدن موفق بلوغ اجتماعی فرد را دچار احساس سردرگمی، بیهویتی، ناسازگاری، نارضایتی از خود، افسردگی و عدم اعتماد به نفس میکند.
خانواده عنصری مهم و حیاتی در نوجوانی و بلوغ اجتماعی میباشد و میتواند پایگاه محکمی برای نوجوان باشد. گروه همسالان نیز به علت همانندسازیهای نوجوان و اینکه بیشتر وقت وی با همسالان در مدرسه گذرانده میشود مهم جلوه میکند.
با توجه به اهمیت ویژهای که نوجوانی برای خودکفایی، استقلال و پذیرش مسئولیت در جوانی دارد و با درنظر گرفتن این مطلب که بیشتر مشکلات و معضلات جوانان که به شکل مانع در راه موفقیت آنها ظهور میکند ریشه در نوجوانی و بلوغ اجتماعی آنان دارد این موضوع به عنوان موضوع پژوهش انتخاب شود.
محقق درنظر دارد در حوزه روانشناسی اجتماعی و با استفاده از نظریه یادگیری اجتماعی «بندورا» تأثیر عوامل محیطی بلوغ اجتماعی را در نوجوانان مورد تحقیق و پژوهش قرار دهد.
«اهداف تحقیق»
الف) هدف کلی: بررسی و شناخت عوامل مؤثر بلوغ اجتماعی در بین نوجوانان دختر منطقه 2 به منظور تقویت عوامل مؤثر بلوغ اجتماعی در نوجوانی.
ب) اهداف جزیی:
1 ـ بررسی و شناخت عوامل اجتماعی مرتبط با بلوغ اجتماعی.
2 ـ بررسی و شناخت عوامل فرهنگی مرتبط با بلوغ اجتماعی.
3 ـ بررسی و شناخت عوامل روانشناختی مرتبط با بلوغ اجتماعی.
ضرورت و اهمیت تحقیق
با توجه به اینکه ایران کشوری دارای بافت اجتماعی جوان است و اکثریت هرم سنی را جوانان و نوجوانان تشکیل دادهاند و با عنایت به این مطلب که مشکلات جوانی اغلب ریشه در خوب طی نشدن مسیر نوجوانی دارد اهمیت بلوغ اجتماعی مطرح میشود زیرا شکلگیری هویت و انسجام شخصیت فرد که از موضوعات اساسی و مهم بلوغ اجتماعی است در نوجوانی آغاز میشود.
انتظار میرود یک فرد بالغ بعد از اتمام نوجوانی از نظر اجتماعی تا حدودی به استقلال و خودکفایی رسیده باشد که بتواند امور مربوط به خود را سرپرستی و اداره نماید.
بلوغ اجتماعی یک روند و فرآیند است که اگرچه در طول حیات آدمی وجود دارد و با رشد انسان تکامل مییابد دارای فراز و فرودهایی است که در نوجوانی اهمیت بسیاری دارد.
نوجوان در این دوران به دنبال تجربه کردن و فراگیری محیط اطرافش است و کمک والدین را خیلی پذیرا نیست میخواهد بیاموزد، تجربه کند و احساس کند که میتواند، از آنجا که خانواده اولین نهادی است که فردالگوپذیری را در آن آغاز میکند رکن مهمی در بلوغ اجتماعی محسوب میشود. خانواده در بلوغ اجتماعی و در دوران حساس نوجوانی میتواند با درایت، آگاهی صبر و آرامش کورهراههای این مسیر پرتعارض را هدایت کند و از این طریق عزتنفس، تحمل، شهامت رویارویی با مسائل و اعتماد به نفس را در آنها تقویت کند.
عوامل دیگری نظیر گروه همسالان، رسانهها، آموزش و پرورش و....در بلوغ اجتماعی حائز اهمیت است و با توجه کردن به آنها از طریق فرهنگسازی و اشاعه آن میتوان درگذار از نوجوانی به جوانی و بلوغ اجتماعی مؤثر بود.
فرضیات یا سوالات اساسی:
ـ به نظر میرسد بین تحصیلات فرد و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین تحصیلات پدر و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین تحصیلات مادر و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین شغل پدر و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین درآمد خانواده و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین رشته تحصیلی فرد و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین سن فرد و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین گروه همسالان و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین سلامت جسمی فرد و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین نوع مدرسه و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین تعداد افراد خانواده و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین عضویت در گروههای اجتماعی و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین ساعات تماشای تلویزیون و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین مطالعه و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین رفتن به سینما و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین استفاده از اینترنت و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر میرسد بین آداب و رسوم و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
ـ به نظر می رسد بین نوجوانی و بلوغ اجتماعی رابطه وجود داشته باشد.
تعاریف
سن: منظور از سن عمر و سالهایی است که از زمان تولد فرد میگذرد و با معرفهایی نظیر روز، ماه، سال و مانند آن شناخته میشود که در اینجا منظور محقق سال است و از سه طبقه ذیل خارج نمیباشد:
1) کمتر از 16 سال 2) از 16 تا 17 سال 3) بیشتر از 17 سال
خانواده: گروهی از افراد است که با پیوندهای خونی، ازدواج و یا فرزندخواندگی با یکدیگر مربوط بوده، یک واحد اقتصادی را تشکیل دهند و بنیادیترین نهاد اجتماعی است و با معرفهایی نظیر تعداد اعضای خانواده، نقش اعضای خانواده و نظایر آن شناخته میشود که در اینجا منظور محقق تعداد اعضای خانواده است که از سه طبقه ذیل خارج نمیباشد:
1) کمتر از 4 نفر 2) از 4 تا 6 نفر 3) بیشتر از 6 نفر
تحصیلات: منظور آموزش و یادگیری به صورت آکادمیک و مرحله به مرحله میباشد و با معرفهایی نظیر نوع مدرک، سطح مدرک و نظایر آن شناخته میشود که در اینجا منظور محقق سطح مدرک است و از سه طبقه ذیل خارج نمیباشد:
1) کمتر از دیپلم 2) از دیپلم تا لیسانس 3) از لیسانس به بالا
درآمدخانواده: منظور مجموع داراییهای مالی خانواده در ماه است که با معرفهایی نظیر مقدار درآمد، نوع درآمد، زمان درآمد و نظایر آن شناخته میشود که در اینجا منظور محقق مقدار درآمد میباشد که از سه طبقه ذیل خارج نیست:
1) کمتر از 150 هزارتومان 2) از 150 تا 250 هزارتومان
3) بیشتر از 250 هزار تومان
شغل: منظور عمل و کاری است که در ازای انجام آن مزد دریافت میشود و با معرفهایی نظیر، نوع شغل، ساعت انجام شغل و نظایر آن شناخته میشود که در اینجا منظور محقق نوع شغل است که از سه طبقه ذیل خارج نمیباشد.
1) آزاد 2) دولتی 3) سایر
فصل دوم:
شرح برخی مفاهیم مرتبط با بلوغ اجتماعی و نوجوانی
مقدمه:
بلوغ اجتماعی مهمترین جنبة رشد آدمی است تا آنجا که برخی از صاحبنظران سیاسی آن را مقدم بر بلوغ سیاسی دانسته اند. انسان رشد یافتة اجتماعی آماده است تا با دنیای اطراف خود و با جامعة انسانی رفتاری متعادل برقرار سازد و بر آموخته های خود بیافزاید، از نظر ذهنی به تجزیه و تحلیل می پردازد و به دنبال کشف حقایق پنهان در مسائل مختلف است.
نوجوانی معبری است که در صورت هدایت صحیح و حمایت آگاهانه
می تواند شرایط بهنجار بلوع اجتماعی را فراهم کند زیرا در نوجوانی است که هویت، استقلال و مسئولیت پذیری رنگ می گیرند و به صورت سؤالات و دغدغه های اساسی ذهنی هوشیار نوجوان را به غلیان می آورند و در صورت یافتن پاسخ مناسب شخصیتش شکل می یابد و می تواند از هویت، استقلال و شخصیتش دفاع کند.
نوجوانان در هیاهوی «من کیستم؟» به دنبال اعتبار بخشیدن به خود می باشند، از والدین فاصله می گیرند، دوستانشان به اندازه خانواده مهم می شوند، به خطر کردن و هیجانات جدید رغبت نشان می دهند، به رویا پردازی دست
می زند، به تجربه کردن آنچه از آن منع می شوند علاقه مندند و همة این مسائل موضوع نوجوانی و بلوغ اجتماعی را در درجة بالایی از اهمیّت قرار می دهند.
فرآیند اجتماعی شدن از آ ن جهت که انتقال دهندة ارزشها و هنجارهای مورد قبول فرهنگ و جامعه به افراد است در جریان بلوغ اجتماعی نقش مهمی دارد. و خانواده نیز به عنوان اولین نهاد اجتماعی در نوجوانی جریان اجتماعی شدن، فرهنگ پذیری و جامعه پذیری جا یگاه مهم و با ارزشی محسوب
می شود ؛ که برخورد مناسب، دقیق و هوشمندانة خانواده را می توان دلیل مهمی برای بهنجاری یا نابهنجاری نوجوانان و حتی جوانان دانست.
با توجه به اهمیت دوران نوجوانی و بلوغ اجتماعی در این فصل سعی شده به شرح برخی از مفاهیم مرتبط با نوجوانی و بلوغ اجتماعی بپردازیم.
1- اجتماعی شدن ( Socialization )
اجتماعی شدن فرآیندی است که فرد از طریق آن قالبها، ارزشها و رفتارهای مورد نظر فرهنگ و جامعه خود را می آموزد. اجتماعی شدن به انسان راه های زندگی کردن در جامعه را می آ موزد، به او شخصیت می دهد و ظرفیت های او را در جهت انجام وظایف فردی به عنوان عضو جامعه توسعه می بخشد. (1)
«ساموئل کینگ» اجتماعی شدن را کیفیتی می داند که بر اثر آن انسان مبدل به عضو فعال جامعه ای می شود که در آن به دنیا آمده است. (2)
در بارة اجتماعی شدن انسان «چارلز هارتون کولی» جامعه شناس امریکایی می گوید که طبیعت انسانی فرد فقط بر اثر ارتباط و تماس دائمی با سایرین بوجود می آید او به «خود اجتماعی» توجه دارد که بر اثر تصور انسان از قضاوت سایرین نسبت به او پدید می آید که خود اجتماعی نتیجه ا حساس خودی و صمیمیت افراد در جامعه است.(3)
به نظر «مید» فرد وقتی اجتماعی شده است که معنا و نحوه به کارگیری هر یک از ارزشها، هنجارها و مدل های فرهنگی شدن او در سطح عمیق تر و کاملتر صورت گرفته و در نتیجه چنین فرآیندی (درونی سازی ارزشها و هنجارهای اجتماعی) احتمال همنوایی او با محیط اجتماعی- فرهنگی که فرد در آ ن زندگی می کند بیشتر خواهد شد.(4)
از طریق یادگیری و درونی کردن فرهنگ انسان موفق می شود برای خویش شخصیت کسب نماید. در حقیقت از طریق تکامل اجتماعی موجود در فرآیند اجتماعی شدن است که شخص می تواند یک موجود انسانی معتبر باشد در نتیجه این فرآیند فرد احساس هویت می کند. یک فرهنگ ممکن است در شرایط واحدی امکان انتخاب عمل را به افراد بدهد که این امر نیز به نوبه خود
می تواند به راه های گوناگون بر فرآیند اجتماعی شدن مؤثر واقع شود.(5)
باید اشاره کنیم که اجتماعی شدن حالت کاملاً نسبی دارد زیرا تابعی از شرایط فرهنگی است و عوامل متعددی در آن دخالت دارد، مثلاً در یک جامعة کم تحرک و ساده، اجتماعی شدن منحصراً توسط خانواده صورت می گیرد و ارزشها و سنن محدودی به فرد منتقل می شود و عوامل تعیین کنندة موقعیت اجتماعی یا فرد، جنس، سن، قدرت بدنی، توارث و نسبت های خانوادگی است.
در اجتماعات پر تحرک و پیشرفته جریان اجتماعی کردن کاملاً پیچیده است و در چارچوب نهادهای اجتماعی و توسط سازمانهای گوناگون صورت می گیرد و خانواده نقش انحصاری ندارد.(6)
فعالیت روانی کودک بیشتر تحت تأثیر روابط اجتماعی اوست کودکی که از ابتدا در پی محبت کردن وجلب محبت دیگران و نزدیک شدن به بزرگسالان است نشان می دهد که اجتماعی شدن به طور ذاتی در او وجود دارد این اجتماعی شدن همزمان با ارتباط فرد با اعضای خانواده، قوم، قبیله، ملت و سایر انسانها در طول عمر او باقی می ماند، تغییر می یابد، رنگ می با زد و رنگ می گیرد و بعضی مواقع محدود می شود و در موارد دیگر گسترش
می یابد. (7)
ما نمی توانیم وابستگی روانی خودمان را به اجتماعی شدن انکار کنیم هیچ انسانی نمی تواند بدون فرآیند اجتماعی شدن زندگی کند.(8)
درجة اجتماعی شدن در فعالیت افراد خود را نشان می دهد حتی می توان از حالات ظاهری فرد مثل طرز نگاه کردن به دیگران، طرز صحبت کردن و... هم به این مسئله پی برد و تا حدودی می توان از رفتارهای فرد از میزان رشد اجتماعی او آگاه شد. (9)
همزمان با تولد نوزاد فرآیند اجتماعی شدن آغاز می شود و همزمان با رشد کودک ارزشها، هنجارها، نوع معاشرت، آداب و رسوم، فرهنگ و ..... را
می آموزد و در جنبه های مختلف زندگی خود اجرا می کند.
از نظر «پارسنز» اجتماعی شدن کودک که توسط خانواده انجام می شود در حقیقت تداوم و استحکام نظام اجتماعی جامعه را که حیاتش وابسته به آن است تضمین می کند. پارسنز خانوادة هسته ای را مؤسسه ای می داند که وظیفه انتقال هنجارها و ارزشها به کودک را به عهده داشته و این ارزشها از طریق نقشهایی که والدین در خانواده و جامعه ایفا می کنند به کودک القا می شود. وی می گوید: «بر حسب تصور برخی از روانشناسان چنانچه فرض کنیم که اساس شخصیت انسانی به طور زیست شناختی، مستقل از درگیری آن با نظام اجتماعی معین می شود دیگر احتیاجی به سازمان و نهاد خانواده برای تولید مثل نمی باشد اما وجود خانواده از آن نظر ضروری است که شخصیت انسانی از آن طریق زاده نمی شود بلکه از طریق فرآیند اجتماعی شدن ساخته می شود خانواده ها منابع مهمی هستند که شخصیت انسانی را از این طریق تولید
می کنند.» (10)
جنبه های اجتماعی شدن شامل موارد متعددی می شود بعضی از موارد آن شامل:
- استقلال و مراقبت شخصی (شامل رفتارهای Self-care ، مراقبت از خود، حل مشکل، قاطعیت ورزی و......)
- قوانین حاکم بر خانه (جلوگیری از آسیب رساندن به خود و دیگران و اشیاء هم از نظر جسمی، روانی و اجتماعی)، مسئولیت پذیری، ا یفای نقشهای خاص و......)
- رفتارهای مبادی آداب (پیشگیری از رفتارهای تجاوز به حقوق دیگران، احترام به اتوریته ها، پذیرش آداب اجتماعی و استفاده از کلمات و جملات مؤدبانه رایج در فرهنگ و جامعه).
- رفتارهای اجتماعی مناسب (کنترل خشم نسبت به دیگران و اشیاء، مردود دانستن هرگونه خودخواهی و عدم موفقیت، مردم آمیزی، دوست یابی، قرار گرفتن در گروه های هم سن و سال و پیوستن به انجمن ها و گروه های مختلف، جامعه پذیری و ......). (11)
در اجتماعی شدن نوجوان متناسب با جنسیت نوجوان و نوع روشهای تربیتی والدین تفاوتهایی وجود دارد.
«پیاژه» دریافت که دختران و پسران نوجوان تحمل یکسانی در پذیرش قوانین ندارند. دختران تحمل بیشتری در برابر نگرشهایشان در مورد قوانین دارند و رضایت بیشتری در مواردی که استثناء وجود دارد، دارند و با ابداعات و نوآوری ها راحت تر سازگار می شوند در حالیکه پسران بیشتر مجذوب شرح منطقی و جزئیات قوانین می شوند. زنان بیشتر از مردان احتمال دارد که در توقعات و انتظارات شغلی شان محدود شوند و بیشتر به مشاوره تمایل دارند که بدین ترتیب اصولاً نقشهای جنسی آینده آنها به طور سنتی رشد
می کند. (12)
در مورد سبک تربیتی نیز والدین، نوجوانان پسر خود را بیشتر تحت کنترل انتقاد و تنبیه قرار می دهند، پسران بیشتر تنبیه بدنی می شوند ولی دختران بیشتر تنبیه کلامی می شوند، البته سوگیریها و ارزشهای والدین در اتخاذ سبکهای تربیتی مؤثر است. پدران رفتارهای ابزاری از قبیل استقلال در پذیرش مسئولیت های شخصی و همنوایی با استانداردهای خارجی، قاطعیت ورزی و حل مشکل، کنترل ابزار عواطف و مراقبت از خود، کفایت شخصی، ابتکار و رقابت مخصوصاً در پسرانشان تأکید دارند ولی مادران بیشتر بر رفتارهای مقبول جامعه، روابط بین فردی و فداکاری به خصوص در دخترانشان تأکید می کنند. از طرفی طبق تحقیقات، هر والدین بر فرزند هم جنس خود تأثیر گذاری بیشتر و در تربیت آن نقش مهمتری دارد.(13)
2- مفهوم و نشانه های رشد و بلوغ اجتماعی (Social development)
رشد آدمی دارای جنبه های متفاوتی چون رشد جسمی یا بدنی، رشد ذهنی که شامل: رشدعاطفی، اخلاقی، شناختی و اجتماعی است می باشد. تشخیص رشد اجتماعی به مراتب از رشد ذهنی هم دشوارتر است.(14)
کودکان همزمان با رشدعاطفی از نظر اجتماعی نیز رشد می کنند، وقتی کودکان بزرگ می شوند به سمت عدم وابستگی حرکت می کنند آنان عقایدشان را در مورد خود یا دیگران در بازی ها و برقراری ارتباطات به آزمایش
می گذارند. به نظر می رسد که حرکت به سوی عدم وابستگی در فرآیند بلوغ و بزرگ شدن نهادینه می شود بلوغ اجتماعی به یادگیری محدودیت ها بستگی دارد گام های کودک به سوی استقلال اغلب با خطرات و تجارب جدید به مبارزه طلبیده می شود.(15)
شاید بتوان گفت رشد اجتماعی مهمترین جنبه رشد هر شخص است آدمی هر چقدر که بیشتر می آموزد و بیشتر تجربه می اندوزد بیشتر به این واقعیت پی می برد که از راه مبادله عواطف و احترام با دیگران است که رضایتش بدست می آید و روز به روز بیشتر تعیین می کند که احساس مفید بودن و خوشبختی به اندازه رشد اجتماعی او بستگی دارد. برای بیشتر مردم رشداجتماعی کم کم در طول زندگی طبیعی و در برخوردهای باتجربه ها حاصل می گردد و همان کیفیتی است که در اصطلاح «کمال یا پختگی» نامیده می شود. (16)
از نظر اجتماعی به کسی رشدیافته می گویند که کاملاً به شکوفایی رسیده باشد یعنی به سطحی از مهارت ها در روابط اجتماعی دست یافته باشد که بتواند به راحتی با مردم سازگاری داشته باشد و با آنها زندگی کند. (17)
در رشد اجتماعی فرد رشد و نمو لازم برای برقراری روابط اجتماعی را بدست آورده و یاد می گیرد که با معیارهای گروه، خلقیات و سنتها همنوایی کند و بتواند با جامعه اش ارتباط و تعاون داشته باشد. (18)
نتیجه رشد اجتماعی نیز افزایش ظرفیت و قابلیتهای افراد برای تعامل مؤثر بین فردی در سطح جامعه با وسعت و سرعت بیشتر می باشد.
همچنین از نظر ذهنی نیز با هرگونه تعاملی بر دانش و اندوخته های افراد افزوده می شود.(19)
« وایتزمن » نشانه های یک انسان رشدیافتة اجتماعی را چنین بیان می کند:
1- استقلال: یعنی توانایی انجام کارها بدون کمک گرفتن از دیگران.
2- پذیرش مسئولیت: سرباز نزدن از انجام کارها، مبارزه با مشکلات و درگیر شدن با آنها.
3- روابط و سازگاری با دیگران: احساس وحدت اجتماعی و برقراری روابط با دیگران و همکاری با آنها.
4- آینده نگری: داشتن ذهنی توانا در پیش بینی و برنامه ریزی امور زندگی.
5- میانه روی: متعادل نگه داشتن لذت ها، کامیابی ها و حتی کارها و عدم افراط و تفریط در کارها.
6- امیدواری و خوش بینی: داشتن روحیه ای قوی در موضع گیری مسائل اساسی زندگی و حرکت به سوی نیک ورزی بشری.
7- شوخی و بذله گویی: داشتن روحیه با نشاط در موقعیت های نامطلوب زندگی، درک خنده دیگران و جدی نگرفتن آنها.(20)
موفقیت در رشد اجتماعی بیشتر از هر چیزی به کوشش و خواست هر فرد بستگی دارد اما عواملی وجود دارد که حتماً در آن تأثیر دارد: پدر و مادر، خانواده ، معلمان، دوستان، قهرمانان که به جهتی مورد ستایش هستند،
می تواند الگوی زندگی هر کسی را تشکیل دهد، همین طور کتابها، مجلات و
فیلم هایی که می بیند از جمله عواملی است که بر رشد اجتماعی افراد تأثیر
می گذارد.(21)
* انتظار می رود همزمان با طی شدن مراحل رشد جنسی و جسمی، انسان از نظر اجتماعی نیز رشد یافته شود، و این مرحله ای است که در ابتدا با شناختن مفهوم خوب و بد شروع می شود و به استقلال و خودکفایی، آینده نگری، شخصیت، هویت و ..... ختم می گردد.
1-3- مفهوم نوجوانی (youth)
نوجوانی یک دورة انتقالی از وابستگی کودکی به استقلال و مسئولیت پذیری جوانی و بزرگسالی است. در این دوره نوجوان با دو مسأله اساسی درگیر است: بازنگری و بازسازی ارتباط با والدین و بزرگسالان و جامعه و بازشناسی و بازسازی خود به عنوان یک فرد مستقل. رفتار فرد در این دوره گاه کودکانه و گاه همانند بزرگسال است در طول این دوره معمولاً تعارضی بین این دو نقش در فرد مشاهده می شود. معیار اصلی قضاوت مردم در بارة بلوغ بیشتر همان تحولات جسمی و جنسی فرد است.
عمده ترین تغییر در این دوره رشد ظرفیت جدید، یعنی رشد جنسی و امکان تولید مثل زیستی است. با این همه دورة نوجوانی را نمی توان تنها با تحولات جسمی و جنسی تعریف کرد.(22)
«میلر نیوتون»، در کتاب نوجوانی، نوجوانی را این گونه تعریف می کند: «نوجوانی دوره فرآیندهای رشدی انتقال از کودکی به بزرگسالی است این فرآیند جنبه های گوناگونی دارد: اول رشد و نمو سازمان عصبی مغز که نمود آن در تحول فرآیندهای شناختی، عاطفی و رفتارها مشاهده می شود، دوم رشد فیزیکی که شامل رشد اندازه های بدنی و تغییر در نیم رخ جسمی است، سوم رشد نظام جنسی یا تولید مثل شامل جسمی و رفتاری، چهارم رشد احساس «خود» به عنوان یک بزرگسال یا یک انسان مستقل و خود راهبر، پنجم کسب موقعیت بزرگسالی در گروه اجتماعی یا فرهنگ، ششم رشد کنترل رفتاری خود در تعامل با جامعه». (23)
نوجوانان در برخورد با والدین و جامعه برخوردی ناپایدار و غیرقابل پیش بینی دارند.
با وجود اینکه نوجوانان نقش عمده ای در خانواده و جامعه ایفا می کنند، این دوران بسیار کمتر از سایر مراحل زندگی مورد مطالعه قرار گرفته است.(24)
نوجوانی رهایی از وابستگی های کودکانه به والدین و بزرگسالان و دست یابی به استقلال و خودکفایی در عرصه های گوناگون زندگی است. این استقلال شامل تأمین اقتصادی و کسب دانش و مهارتهای کافی برای پاسخگویی به الزامات بزرگسال بودن در جامعه است. رشد فرد در این دوره باعث می شود که بتواند وارد دادوستدهای اجتماعی با بزرگسالان بشود و امکان رابطة صمیمانه جنسی با جنس مخالف را نیز بدست آورد. این دوره با توانایی شیوه های رضایت بخش عمل در برخورد با گروه های مختلف ( از خانواده تا کل جامعه) همراه است. (25)
رشد دورة نوجوانی تا حدی مستقیماً نتیجة بلوغ جسمی و جنسی و تا حدی دیگر ناشی از انتظارات و رفتار خانواده، جامعه و فرهنگ است اگر چه بلوغ جسمی و جنسی محرک فرآیند انتقال به بزرگسالی است، اما ساختار اجتماعی و فرهنگی است که واسطة این انتقال است. بلوغ اساساً در مغز رخ می دهد و مغز به عنوان عضو جهت دهندة رشد و رفتار انسان است. مغز به غیر از هدایت رشد و نمو بدن و نظام باز تولید، فرماندهی رفتار کودک برای جدایی از وابستگی و حرکت به سوی استقلال را بر عهده دارد اما بدون تردید عملکرد مغز متأثر از عواملی مانند جریانهای هورمونی، سازمان روانی فرد و
زمینه های اجتماعی- فرهنگی است.
مفهوم نوجوانی تا اوایل قرن بیستم با مفهوم علمی جدید امری ناشناخته بود. اولین نوشتة تحقیقاتی در مورد رشد نوجوانی در سال 1904 توسط «استانلی هال» منتشر شد، او که شدیداً تحت تأثیر نظریات «داروین» قرار داشت با استفاده از همان الگو نظریه ای در مورد رشد روانی در بلوغ ا رائه کرد.(26)
به نظر «هال»: «نوجوانی تولدی تازه است زیرا صفات عالیتر و کاملتر انسان در آن متولد می شود. کیفیتهای جسمی و روحی که در این دوره ظاهر
می شود بسیار تاره تر است. کودک از گذشته دوری می آید و به آن باز
می گردد؛ نوجوان ویژگی نوشدن دارد و آخرین دستاوردهای نژاد او در وی برجسته می شود رشد فرد کمتر جنبه تدریجی دارد، بلکه بیشتر حالت افت و خیز دارد و حاکی از برخی طوفانها و فشارهای دوران کهن است که در آن لنگرگاه های قدیمی درهم می شکست و جایگاههایی در سطح بالاتر فراهم
می شد. (27)
«ارنست جونر» که پیرو نظریات فروید بود نوجوانی را نوعی بازپیدایی مجدد دوران بلوغ اولیه قلمداد کرد.(28)
اهمیت دوران نوجوانی از سویی به علت رشد همه جانبه قوای جسمانی است که در مدت کمی به رسیدگی جنسی منتهی می شود و از سوی دیگر به علت بسط و گسترش استعدادهای روانی است که به شخصیتی کامل و اجتماعی می رسد. در این سال ها همان طور که «ماندونس» روانشناس فرانسوی آن را به خوبی نشان داده است همه چیز در تغییر و دگرگونی است. رشد جسم که قبل از مرحلة سوم کودکی به طرز محسوسی به کندی گرائیده بود در اوایل این دوران به سرعت افزایش می یابد. هوش نظری در نیمه دوم این دوران به مرحله کمال خود می رسد و به نوجوان امکان درک قوانین منطقی و ارزشهای هنری، اخلاقی، دینی و اجتماعی را می دهد. (29)
از دیدگاه جامعه شناختی بعد از رشد جسمی، نوعی کندی رشد اجتماعی در دوران نوجوانی وجود دارد از این دیدگاه شخص باید پیش بینی کند همچنان که جامعه پیچیده تر می شود این کندی و عقب ماندگی بیشتر می شود و نوجوان از نظر ساختمانی تا مرحله بزرگسالی اقتدار می یابد و بویژه موقعیت نوجوان از نظر جامعه شناختی توسط چهار نیرو تعیین می شود: «کاریابی حرفه ای، پذیرش موقعیت و وضعیت خود، تشکیلات با نفوذ و اکتساب فرهنگی». (30)
2-3- مراحل نوجوانی
در خصوص طول دورة نوجوانی اتفاق نظر کاملی بین روانشناسان وجود ندارد. آنان طول این دوره را از چهار تا سیزده سال دانسته اند؛ اما در آثار جدیدتر روانشناسی معمولاً سنین 11 الی 13 تا 18 الی 20 سالگی را دوره نوجوانی به حساب آورده اند. واقعیت این است که آغاز و پایان و طول این دوره در دختران و پسران، جوامع مختلف و بین طبقات گوناگون اجتماعی نیز همانند یکدیگر نیست. اکنون در اکثر جوامع و بویژه در میان افراد شهرنشین، دورة تحصیلی نوجوانان طولانی تر شده است، دستیابی به استقلال ا قتصادی دیرتر حاصل می شود و جدایی از والدین و تشکیل زندگی مستقل با تأخیر قابل توجهی همراه است. رسیدن به استقلال در 18 تا 20 سالگی و در موارد نسبتاً زیادی در 20 تا 25 سالگی امکان پذیر می شود. (31)
دورة نوجوانی از 12 سالگی که متوسط سن بروز بلوغ جنسی و جسمی دختران و پسران است تا 20 سالگی سن متوسط دستیابی به استقلال و خودکفایی و شکل گیری هویت «خود» است در نظر گرفته می شود این دوره به سه مرحله تقسیم می شود:
1- مرحلة اول شروع یا مرحلة فاصله گرفتن نوجوان از وضعیت پیشین (12-14 سالگی): بروز رشد جسمی و اولین نشانه های بلوغ نوعی تمایل طبیعی برای فاصله گرفتن کودک از بزرگسالان، بخصوص والدین را به همراه
می آورد این تمایل می تواند در بستن در حمام یا اتاق خواب توسط کودک یا در محرمانه جلوه دادن تغییرات بدن مشاهده شود. این رفتارهای محرمانه و اختصاصی، نقش روانی- اجتماعی مهمی در پایان دادن به وابستگی های کودکانه قبلی به والدین و سایر بزرگسالان ایفا می کند، بدون این فاصلة روانی و اجتماعی کودک قادر نخواهد شد تا گامهای آزمایشی اولیه را برای استقلال و رسیدن به بزرگسالی بردارد. کودکان محروم از عواطف گرم و دوستانه خانوادگی، کودکان خانواده های آشفته، کودکان خانواده های مستبد و کودکان مبتلا به محرومیتهای فرهنگی و اجتماعی ممکن است این فاصله گیری طبیعی را تا اندازه ای گسترش دهند که مقدمه ناسازگاری ها و دشواری های شدید بعدی آنان شود، اما در کودکان عادی این فاصله تا آنجا گسترش می یابد که به کشف هویت و جنسیت و سایر جوانب رشد «خود» در آنان منتهی شود.(32)
2- مرحلة دوم: مرحلة جدایی برای تدارک استقلال (15-17 سالگی): این مرحله که هسته اصلی نوجوانی و مشکلات آن است با رشد بدنی و جنسی همراه است و سطح عالیتری از ادراک «خود» را تجلی می دهد. این دوره معمولاً یک جدایی روحی، فکری، ارزشی و رفتاری بین نوجوان با والدین و بزرگسالان است و زمینه های ذهنی استقلال را برای او فراهم می آورد. در همین مرحله انسجام جنبه های مختلف بدنی و جنسی و تصور از خویش به صورت هدایت واحد شکل می گیرد و پاسخگویی به سؤال اساسی «من کیستم؟» بتدریج در ذهن نوجوان تحقق می یابد. نوجوانان متعلق به خانواده های از هم پاشیده و محیط های اجتماعی- فرهنگی ناسالم به دلیل فقدان شرایط مناسب برای
شکل گیری هویت و شخصیت مطلوب دچار نابهنجاری ها و انحرافها می شوند و در خطر ورود به بزهکاریهای نوجوانی و یا سایر اختلالهای گوناگون شخصیتی قرار می گیرند. در این مرحله علاوه بر مسأله رشد شخصیتی و اخلاقی یک نیاز اساسی دیگر، یعنی کسب دانش و مهارتهای لازم برای اشتغال یا برای ادامه تحصیل به عنوان یک نیاز مهم در تعلیم و تربیت نوجوانان مطرح می شود. رشد هماهنگ نوجوانان در تمام زمینه ها و شکل گیری هویت منسجم و مستقل، ضرورتی انکارناپذیر در تعلیم و تربیت این مرحله است.(33)
3- مرحلة سوم مرحله نهایی یا مرحلة ورود مجدد در مناسبات اجتماعی به صورت بزرگسال (18 تا 20): هرگاه رشد نوجوان در مراحل پیشین به گونه ای نسبتاً بهنجار صورت گرفته باشد در این مرحلة آخر نوجوانی بتدریج به صورت یک فرد مستقل و خودکفا در مناسبات خانوادگی، آموزشی، شغلی، اجتماعی و فرهنگی ایفای نقش می کند و در چنین صورتی می توان امیداوار بود که مراحل رشد و پرورش او به درستی انجام شده و او آماده است تا زندگی جوانی و بزرگسالی را با موفقیت آغاز کند و ثمرات رشد و پرورش بیست ساله را در تداوم زندگی خویش آشکار نماید. در این مرحله بیشتر دختران در جا معه ما ازدواج می کنند و بیشتر پسران با گذشت دوران خدمت سربازی نقش اجتماعی خود را به عهده می گیرند؛ برخی نیز به کار و تولید و خدمات گوناگون روی می آورند یا تحصیلات خود را در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی ادامه می دهند.
برای افرادی که روی هم رفته از رشد طبیعی برخوردار بوده اند این آخرین مرحله نوجوانی و سالهای جوانی، که حدوداً ده سال طول خواهد کشید، سالهای بسیار خجسته و پرشور و شوق خواهد بود؛ اما نوجوانانی که ورود مجدد آنان به مناسبات اجتماعی به دلیل عدم انسجام هویت و کم توانائیهای خود آنان یا به سبب محدودیتها و نارسائیهای بخشهای مختلف زندگی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی با شکست مواجه می شود، گرفتار ابهام و اغتشاش روحی و سرگردانی دوره جوانی خواهند شد.(34)
لیویز (Lewis) در مطالعه ای که در مورد نوجوانی و رشد اجتماعی نوجوان انجام داد نوجوانی را به سه دوره تقسیم کرد و برای نوجوان در هرکدام از این دوره ها ویژگی های خاصی را مطرح نمود. او دریافت که خود سازماندهی و رشد اجتماعی در هرکدام از این دوره ها کاملاً با یکدیگر متفاوت می باشد. او چنین بیان کرد که دورة اول نوجوانی که از 13 تا 15 سالگی
می باشد مصادف است با آشفتگی نقشها، پسرفت طبیعی و یک وابستگی شدید دوجانبه، طغیان مجدد اختگی، پدیدار شدن مجدد عقدة ادیپ و ضعف نسبی ایگو. مرحلة میانی نوجوانی که از 15 تا 18 سالگی می باشد همراه با خود شیفتگی فزاینده، نوساناتی در عاشق شدن و همچنین در غم و ماتم و پدیداری وضوح نسبی در نقش های تعیین شده برای نوجوان می باشد.
مرحلة نهایی نوجوانی شامل پدیدار شدن، همخوانی ایگو، تعارضات ساختار یافتگی شخصیت، ایجاد انتخاب های جنسی نوجوانی، از بین رفتن خود بزرگ پنداری برای دستیابی به اهداف محدود و در نهایت نیاز به یافتن جایگاه خود در جهان می گردد، این دوره از 18 تا 20 سالگی می باشد.(35)
نوجوان در دورة دوم زندگی قادر است به تنهایی زندگی خود را اداره کند، قدرت بدنی او افزایش می یابد و مفهوم و درک وی نیز فزونی می یابد و تحولات شناختی گسترده ای در او رخ می دهد. در این مرحله کودکان موجودات اجتماعی می شوند و بلوغ شروع می شود. در زمان بلوغ کودک دستخوش تولد دوباره ای می شود. همچنین «روسو» معتقد است که نوجوانی معادل با شروع زندگی اجتماعی واقعی است و نقش محیط در رشد اجتماعی نوجوان سازنده است.(36)
شرکت در گروه اجتماعی اساس حرمت خود و ا عتماد به نفس اغلب نوجوانان را تشکیل می دهد؛ افزون بر این روابط دوستانه با گروه همگنان نقش کلیدی مهم دیگری نیز در جنبه ای از تحول اجتماعی در طی نوجوانی ایفا
می کند که آن هم جستجوی هویت شخصی است.(37)
* در واقع نوجوانی و بلوغ اجتماعی در تبادل با یکدیگر می باشد و برهم تأثیر متقابل دارند.
3-3- خصایص و ویژگی های نوجوانی
1- خصایص جسمانی یا حرکتی: آهنگ رشد جسمی در نوجوانی سریعتر می شود، علائم جسمی و روانی جنسی ظاهر می شود، رشد قد به نهایت خود می رسد و وزن افزایش می یابد و رشد حرکتی تا حدی کند می شود.(38)
2- خصایص عاطفی: نوجوانی دوره حساسیت است. سرگردانی عاطفی، دگرگونی و تغییرپذیری و تناقض هیجانات، تنوع خویی و تفکرات رویایی و خیال پردازی، پدیداری عواطف انتزاعی مثل فداکاری و دفاع از ستمدیدگان، حالات ناامیدی، اندوه و ناراحتی های روانی، تکوین عواطف شخصی، مستقل ساختن خود از والدین، دوستی با همسالان و همجنسان، توجه زیاد به جلب مقبولیت همسالان و بالاخره بوالهوس و دم دمی مزاج بودن از خصایص عاطفی نوجوانی است. (39)
3- خصوصیات ذهنی یا عقلی نوجوان: رشد ذهنی و قدرت یادگیری در دورة نوجوانی پیشرفتی شگرف دارد و «موریس دویس» این دوره را گسترش سریع افق فکری نام نهاده است. مهمترین نشانه های رشد ذهنی عبارتند از: قدرت استقلال، خیال بافی و رشد تفکر صوری یا انتزاعی. (40)
رشد تفکر انتزاعی علاوه بر واقعیت ها، فرضیه و امکان ها را نیز شامل
می شود. توانایی های تازه نوجوان در مفهوم سازی و استدلال انتزاعی در بارة احتمالات فرضی حائز اهمیت زیادی ا ست؛ زیرا بدون داشتن تفکر انتزاعی در سطح بالایی توانایی تفکر در بارة مسایلی که با اشیاء واقعی جهان ارتباط ندارند یادگیری موضوع هایی چون ریاضی و کاربرد استعاره در شعر غیرممکن است. تغییرات شناختی در کمک به نوجوان برای کنار آمدن با تقاضاهای پیچیده شغلی و تربیتی نقش مهمی دارد و بسیاری از جنبه های رشد نوجوانی نظیر تغییر در ماهیت روابط بین والدین و فرزندان، بروز خصوصیت شخصیتی، برنامه ریزی آیندة تحصیلی و هدف های شغلی، توجه به مسائل سیاسی، اجتماعی و ارزشهای فرهنگی و حتی ایجاد حس هویت شخصی، همگی به شدت تحت تأثیر پیشرفتهایی شناختی قرار دارند. از طرف دیگر آگاهی نوجوان از تفاوت بین وضع موجود و وضع ممکن به سرکش شدن او کمک
می کند و با تصور دنیایی بهتر از آنچه هست و خلق آرمان شهرهای خیالی درمی یابد که غالباً آنچه موجود است چیزی کم دارد بنابراین نسبت به ارزشهای پیشین و موجود زبان به اعتراض می گشاید و با اندیشه ها و تخیلات بلند پروازانه به استقبال ماجراجویی ها می رود. انتقاد سرسختانه نوجوانان از نظام های سیاسی، اجتماعی، مذهبی و اشتغال ذهنی آنان به ساختن نظام های جانشین که اغلب هم از مرحله حرف تجاوز نمی کند تا حدودی طبیعی و متناسب با رشد شناختی آنها است. با توجه به ویژگی های دوران نوجوانی والدین در برخورد با آنها باید بسیار سنجیده عمل کنند.(41)
4-3- خصایص اجتماعی دورة نوجوانی
خصایص اجتماعی دورة نوجوانی عبارتند از:
1- گرایش به انس و الفت با دیگران.
2- کاسته شدن تسلط خانواده بر نوجوان و تلاش نوجوان برای تثبیت و موقعیت خود و جلب ا عتراف اطرافیان و پذیرش این واقعیت.
3- بینش اجتماعی در مرحلة نوجوانی که موجب درک روابط موجود بین خود و دیگران می شود و منجر به دریافت بصیرتی خاص در آثار و اعمال متقابل رابطه نوجوان و مردم می گردد.
4- سرکشی و تمرد علیه فشار موجود در خانواده که ناشی از احساس فردیت و استقلال طلبی او است.
5- احساس تمسخر نسبت به محیط واقعی زندگی که ناشی از آرمان گرایی نوجوانان می باشد.
6- رقابت با دوستان و همسالان در صحنه های زندگی که ناشی از احساس اثبات موقعیت اجتماعی و خودنمایی نوجوان است.
7- پایبندی نوجوان به عقاید و افکار خود در مقابل معیارهای والدین و فرهنگ و محیط زندگی.
8- آمادگی برای ایفای نقش زن و مرد.
9- تقلید و تبعیت از نمونه ها و سرمشق های زندگی به جای تبعیت از قواعد و مقررات اخلاقی، مثل تقلید از فوتبالیستها.
10- کاهش وابستگی نوجوان و رشد روحیه استقلال طلبی در نوجوان و ایجاد زندگی مستقل. (42)
* ویژگی های نوجوانی در صورت آنکه در جهت درست قرار گیرند می توانند شرایطی مؤثر و مفید در راه بلوغ اجتماعی باشند زیرا استقلال طلبی، هویت خواهی و آمادگی های لازم برای ایفای شغل در وی شکل می گیرد و نوجوان را در مسیر جوانی همراه با موفقیت های بیشتر قرار می دهد.
5-3- روابط نوجوان و خانواده
خانواده مهمترین پایگاه در رشد عواطف نوجوانان به حساب می آید. وضعیت های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، میزان تحصیلات والدین، آداب و رسوم، تعداد اعضای خانواده، آرزوها و ایده آلهای والدین از جمله عوامل مؤثر در رشد عواطف نوجوان محسوب می شود. (43)
یکی از وظایف اصلی خانواده در دوره نوجوانی رشد و پیشرفت در جهت خودمختاری و استقلال مربوط می شود. خودمختاری جنبه های متعددی دارد که به آنها عنوان خودگردانی(Self sufficiency) داده شده است.
این جنبه ها از یک سو خود- رهبری، توانایی رسیدگی به کارهای خود بدون کمک والدین و پذیرش مسئولیت های اضافی و روز افزون را شامل
می شود.
جوانان در این دوره این باور را در خود شکل می دهند که دوستان
می توانند به همان اندازه نزدیک با شند که افراد خانواده هستند. با شکل گیری این باور در راه استقلال عاطفی از خانواده گامهایی برمی دارند و کم کم به استقلال نسبی در این مورد می رسند گاهی امکان دارد که جوان مجبور به کشمکش و مبارزه برای استقلال خود شود اینجاست که مسألة طغیان و شورش نسبت به اقتدار والدین مطرح می شود.
اما در زمینه استقلال در باورها و نگرش ها قضیه فرق می کند. اغلب تحقیقات انجام شده در این زمینه حاکی از آنند که جوانان تا پایان دورة دبیرستان نگرش ها و باورهایی شبیه افراد خانوادة خود دارند. علت این شباهت روشن است. والدین در خانواده همواره مهمترین سرمشق و الگوهای فرزندان خود هستند و بیشتر رفتارهای کودکان تقلیدی از رفتار والدین است بویژه آنکه والدین با نشان دادن الگوهای رفتاری مشابه رفتار خود بوسیلة کودکان آنها را مورد تشویق و تقویت قرار می دهند اما استقلال نگرشی و اعتقادی خودمختاری در باورها پس از ورود جوان به دوره های تحصیلات عالی دانشگاهی رخ می دهد. (44)
آنچه در این مورد حائز اهمیت است آگاه بودن والدین نسبت به
کوشش های این دوره برای کسب استقلال در جوانان است. این آگاهی
می تواند از این جهت مفید و سازنده باشد که والدین به آنان امکان گذر بدون گرفتاری و ناراحتی از این مرحله را بدهند زیرا فشارهای والدین در این مرحله به علت حساسیت این دوره سبب گرفتاری های متقابل برای والدین و فرزندان بالغ آنها می شود همچنین برخی ناسازگاریها و رفتارهای ضد اجتماعی و بزهکاری نوجوانان و عدم پذیرش منابع قدرت از جانب آنها حاصل همین فشارهای خانوادگی بر جوانان و عدم درک حساسیت موقعیت آنهاست. (45)
در حقیقت نوجوانی ممکن است از برخی از جهات برای والدین دورانی دشوارتر باشد تا برای نوجوانان آنها. به طور کلی والدینی که دارای برخی علائق قوی بیرون از خانواده هستند و آنها که درک مثبتی از عزت نفس دارند نسبت به دیگران با تغییرات نوجوانی بهتر مواجه می شوند. (46)
* از آنجا که خانواده اولین محیطی است که هر فرد الگوپذیری را در آن آغاز می کند رکن مهمی در بلوغ اجتماعی محسوب می شود. خانواده در دوران حساس نوجوانی می توند با درایت و آگاهی کوره راه های این مسیر پرتعارض را هدایت کند و با صبر و آرامش به نوجوان عزت نفس، صبر و تحمل، شهامت رویارویی با مسائل، استقلال و..... که در شخص بلوغ یافتة اجتماعی دیده
می شود هدیه کند.
6-3- طبقه اقتصادی- اجتماعی خانواده و رشد اجتماعی
یکی از مهمترین و پیچیده ترین بخش شبکه ارتباط اجتماعی ارتباطات بین والدین و فرزندان می باشد که این ارتباط خود زمینه ای برای ایجاد و بسط یک شبکه ارتباطی بزرگتر در رابطه با جامعه و نحوه سازگاری فرزندان با جامعه می گردد. (47)
در چارچوب هر طبقه یا قشر اجتماعی، هر ملاکی که تعریف شوند و صرف نظر از نگرشی که نسبت به تبیین علمی یا کارکردی آنها داشته باشیم خرده فرهنگی خاص ، سبک زندگی، نوع خاصی از امکانات و برخورداری های مادی و معنوی، گونه خاصی از اعتقادات مذهبی، آداب معاشرت، جهان بینی فلسفی و مذهبی، نوعی اخلاق عملی ویژه و.... وجود خواهد داشت. (48)
اختلاف نوع خانواده، نگرش و رفتار والدین در تربیت و اجتماعی کردن فرزندان و نیز چگونگی سلوک اعضای خانواده با یکدیگر و به ویژه نوع سازمانی که کنشهای اعضای خانواده به خود می گیرد خواه مستقیماً معلول موقعیت طبقاتی آنها باشد یا بیشتر به صورت متغیرهای همبسته با شرایط
خانواده در نظام قشربندی اجتماعی فرض شوند حقیقتی است که تاکنون به صور مختلف مورد توجه محققین مسائل خانواده بوده است.
در جوامع صنعتی کنونی خصوصیات ویژه شغلی افراد اساس مرتبة اجتماعی را تشکیل می دهد شغل افراد از این جهت که نمایانگر سایر تفاوتهای اجتماعی آنان از قبیل سطح درآمد و شیوه زندگی می باشد حائز اهمیت فراوانی است در غالب تحقیقات اجتماعی شغل را مبنایی برای سنجش تمایزات و تفاوتهایی اجتماعی قرار می دهند. (49)
«نیوسانز» (New sons) در تحقیقاتی که اخیراً با روش نمونه گیری از 700 کودک دوساله که تمامی آنها از طبقات مختلف انتخاب شده بودند انجام داد به این نتیجه رسید که یکی از تفاوتهای اساسی این کودکان زائیده شیوه اعمال کنترل مادران آنها می باشد؛ به عنوان مثال مادرانی که به طبقة مت
دانلود مقاله بررسی و شناخت عوامل مؤثر بلوغ اجتماعی در بین نوجوانان