فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد معنى معروف و منکر و اقسام و مراحل آن

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد معنى معروف و منکر و اقسام و مراحل آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد معنى معروف و منکر و اقسام و مراحل آن


 تحقیق در مورد معنى معروف و منکر و اقسام و مراحل آن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:10

فهرست:

معنى معروف و منکر و اقسام و مراحل آن

 

نگاهى به آیات قرآن و روایات

 

لقمان و مساله امر به معروف و نهى از منکر

 

نظارت عمومى و مساله آزادى

 

معنى معروف و منکر و اقسام و مراحل آن


واژه معروف در اصل هر کار نیکى است، که علاوه بر نیکى، انجام دهنده اش آن را به این وصف بشناسد، یا توسط دیگرى به این عنوان شناسانده شود. بعضى گفته اند: «معروف یعنى شناخته شده، چرا که فطرت پاک انسانى با آن آشنا است، و ضد آن منکر است که به معنى ناشناخته مى باشد. بهترین راه براى شناخت معروف و نیکى، مراجعه به شرع مقدس است، که همان عقل خارجى است. چنان که عقل در نهاد انسان، شرع داخلى است، بنابراین، هر چیزى را که شارع مقدس اسلام به آن امر کرد، و مسلمانان را به انجام آن ترغیب نمود، همان معروف است. روى این حساب ما در شناخت معروف، باید به دستورهاى واجب یا مستحب دین اسلام مراجعه کنیم. ونیکى آن را از نظر دین احراز نماییم.
و در قرآن و روایات صدها و هزارها مصداق معروف ذکر شده است، مانند: ایمان، تلاوت قرآن، تفکر و اندیشیدن، توکل و اعتماد بر خدا، صبر و شکیبایى، پرهیزکارى، پیروى از خدا و رسول، پیشى گرفتن براى تحصیل علم و کارهاى نیک، انفاق، فرو بردن خشم، عفو و بخشش، احسان و نیکى، اطمینان به صحت وعده ها، توبه، سیر در زمین و توجه و عبرت گیرى، جهاد و پیکار، شهادت در راه خدا، عدالت، شکر خدا، دعا کردن، استقامت وایستادگى، بردبارى، خوش اخلاقى، مشورت، آموزش قرآن ودانش، صراحت و قاطعیت در بیان حق، تحمل آسیب ها و گرفتارى ها، ذکر خدا، نماز، روزه، حج، هجرت، استقامت در راه حق، مرابطه و مرزدارى، صدقه و راستى، امانت دارى، تقیه در موارد خود، دوستى با دوستان خدا، و دشمنى با دشمنان خدا، وفاى به عهد، عفت، شجاعت، سخاوت، دوستى و اتحاد با شایستگان، قیام و انقلاب براى تحقق آرمان هاى مقدس، عمل صالح، یارى دین، آمادگى براى دفاع از حق، استفاده بهینه از وقت، دعا و مناجات، رازدارى، حساب گرى، خشنودى به رضاى خدا، آشکار ساختن حق، گمان نیک، دفاع از مظلوم، صله رحم، نیکى به پدر و مادر، نیکى به همسایه، ادب در برابر استاد، حق شناسى، تدبر در قرآن، اخلاص، یاد مرگ و معاد، تلاوت قرآن، قرض الحسنه دادن، یارى کردن مؤمن، وساطت براى تحقق ازدواج بین زن و مرد و...
اما واژه منکر، در اصل به معنى کار بدى است که همان کار، حرام یا زشت و مکروه مى باشد، که از نظر فطرت، ناشناخته، و غریب و ناهماهنگ است.
بنابراین نهى ازمنکر بر دو گونه است: نهى از منکر واجب، نسبت به کارهاى حرام، و نهى از منکر مستحب نسبت به کارهاى مکروه. امر به معروف نیز بر دو گونه است: امر به معروف واجب نسبت به واجبات، و امر به معروف مستحب نسبت به مستحبات.
حضرت امام خمینى قدس سره الشریف در این راستا مى فرماید:
«
آنچه عقلا یا شرعا واجب است، امر به آن واجب است و آنچه از نظر عقل زشت است و از نظر شرع حرام است، نهى از آن، واجب است، و آنچه مستحب است، امر به آن مستحب بوده، و آنچه مکروه است، نهى از آن، مستحب مى باشد.» (2)

مصداق هاى منکر بسیار است، مانند:
کفر، قتل نفس، گناه، جهل و نادانى، دوستى با نااهلان، ضعف اراده، اصرار بر گناه، سستى و بى حالى، اندوه بیجا، ظلم و ستم، اطاعت از کافران، کشمکش و نزاع با مؤمنان، توجه به تبلیغات باطل، راضى شدن به ظلم، کتمان حق، فروختن دین و حق به دنیا، حب تعریف بدون عمل، گمان بد، دروغ، خیانت، غیبت، عهدشکنى، انکار غیب، نمامى، زخم زبان، تهمت، ترس از کفار و منافقان، سازش با بیگانگان سلطه گر، انفاق در راه باطل، تقویت و امضاى ناحق، فتنه جویى، بدعت گذارى، حسد، تکبر، حرص، تبهکارى، بازداشت مردم از راه حق، قطع رحم، بى احترامى به پدر و مادر، ترسو بودن، عدم تدبر در قرآن، مخالفت با پیامبر (ص)، ریاکارى، پشت به دین کردن و...

براساس دلایل شرعى، از قرآن و سنت و اجماع و عقل در موارد عادى، وجوب امر به معروف و نهى از منکر، بستگى به چهار شرط دارد که عبارتند از: دانستن معروف و منکر، به این که از نظر شرع، نیک و مورد پسند، یا بد و ناپسند است، 2- احتمال تاثیر 3- اصرار طرف مقابل در ترک معروف و انجام گناه 4- امر به معروف و نهى از منکر موجب ضرر جانى یا ناموسى به امر به معروف ونهى از منکر کننده یا مؤمن دیگر نشود. ولى در مواردى که اساس اسلام در خطر است، در آنجا وجوب امر به معروف و نهى از منکر نیاز به این شرایط ندارد، و باید به آن اقدام کرد، گرچه باعث کشتن و یا زیان هاى خطرناک دیگر مى شود، مانند امر به معروف ونهى از منکر حضرت امام حسین (ع) که منجر به ماجراى کربلا و شهادت او و یارانش، واسارت عزیزانش گردید.

مساله مهم دیگر که در کتب فقهى به طور مبسوط بیان شده، مراحل امر به معروف و نهى از منکر است، که باید آن را دانست، و براساس آن عمل کرد، مانند: امر به معروف و نهى از منکر با قلب، سپس با زبان، سپس با عمل، و هر کدام از این مراحل داراى درجاتى، و تا هدف به وسیله درجه پایین تر محقق مى شود، نوبت به درجه بعدى نمى رسد. بر همین اساس امر به معروف و نهى از منکر، داراى شکل هاى گوناگون از نرمش، خشونت، استدلال، مجادله نیک، و برخوردهاى مختلف دیگر مى باشد، باید روش هاى بهتر و اثر بخش تر را شناخت، و با همان روش ها امر به معروف و نهى از منکر کرد، تا نتیجه بخش گردد.

نگاهى به آیات قرآن و روایات


نظر به این که امر به معروف و نهى از منکر، اهمیت به سزایى در به سازى و پاک سازى جامعه و فرد دارد، قرآن که یک کتاب کامل انسان سازى است، به آن اهمیت فراوان داده، و پیروانش را به توجه نظرى و عملى به این دو فریضه بزرگ و سرنوشت ساز فراخوانده است. در قرآن گاهى به آن تشویق و ترغیب شده، وگاهى به سرنوشت شوم ترک آن پرداخته شده، و در موردى، آن را براى واجدین شرایط الزامى نموده و از ویژگى لازم مؤمنان برشمرده است و... در قرآن بیش از ده مورد سخن از امر به معروف و نهى از منکر به میان آمده (3) و باید توجه داشت که دو فریضه امر به معروف و نهى از منکر، همچون نماز بر زن و مرد واجب است، و در این جهت فرقى بین زن و مرد نیست. (4)

در روایات اسلامى نیز به مساله امر به معروف و نهى از منکر، اهمیت فراوان داده شده، و آن را از مهم ترین دستورهاى الهى برشمرده است. این روایات را مى توان به پنج گروه تقسیم کرد:

1- روایاتى که بیانگر وجوب و لزوم امر به معروف و نهى از منکر است و بر آن تاکید شدید نموده 2-  روایاتى که حاکى از هشدار شدید بر ترک کننده آن است 3-  روایاتى که به اهمیت فوق العاده آن اشاره مى کند 4-  روایاتى که مراحل آن را بیان مى نماید 5-  روایاتى که آثار درخشان آن را تبیین مى کند، که در اینجا براى هر کدام، از این پنج گروه، در میان ده ها حدیث به ذکر یک روایت مى پردازیم:

امام باقر (ع) فرمود: «ویل لقوم لا یدینون الله بالامر بالمعروف، والنهى عن المنکر; واى به حال ملتى که امر به معروف و نهى از منکر را روش دینى خود قرار نمى دهد و در اعتقاد به این دو تسلیم خدا نمى شود.» (5)

امیرمؤمنان على (ع) فرمود: «فان الله سبحانه لم یلعن القرن الماضى بین ایدیکم الا لترکهم الامر بالمعروف والنهى عن المنکر; خداوند متعال پیشینیان را از رحمت خود دور نساخت، مگر به خاطر این که امر به معروف و نهى از منکر را ترک کردند.(6)

نیز فرمود: «و ان الامر بالمعروف والنهى عن المنکر لخلقان من خلق الله سبحانه، و انهما لایقربان من اجل، و لاینقصان من رزق; امر به معروف و نهى از منکر، دو صفت از صفات خدا هستند، این دو قطعا، نه مرگ انسان را نزدیک مى کنند و نه از رزق انسان مى کاهند.» (7)

و در عبارت دیگر مى فرماید: «گروهى از مردم با دست (عمل) و زبان و قلب، به مبارزه با منکرات برمى خیزند، آنها همه خصلت هاى نیک را در خود جمع کرده اند، گروهى دیگر تنها با زبان و قلب نهى از منکر مى کنند، این ها به دو خصلت نیک تمسک کرده اند، و یکى را از دست داده اند، گروهى دیگر تنها با قلبشان مبارزه مى کنند، اما مبارزه با دست و زبان را ترک کرده اند، این گروه بهترین خصلت ها را از این سه ترک نموده و تنها یکى را گرفته اند، و گروهى دیگر نه به زبان و نه با دست و نه با قلب نهى از منکر مى کنند: «فذلک میت الاحیاء، اینها در حقیقت مردگانى در میان زندگان هستند» . آنگاه فرمود: «و ما اعمال البر کلها والجهاد فى سبیل الله عند الامر بالمعروف والنهى عن المنکر الا کنفثة فى بحر لجى; و همه کارهاى نیک و جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف و نهى از منکر همچون قطره اى است (مقدار آبى است که با یک دمیدن در دهان جمع شود) در مقابل دریاى پهناور. » (8)

و در مورد آثار درخشان این دو فریضه الهى، امام باقر (ع) در ضمن گفتارى فرمود: «... بها تقام الفرائض و تامن المذاهب، و تحل المکاسب، و ترد المظالم، وتعمر الارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر; در پرتو امر به معروف و نهى از منکر، سایر فرایض و واجبات برپا مى گردد، و راه ها امن مى شود، و تجارت و کاسبى مردم، حلال گشته، وهرگونه ظلم و جور برچیده شده، و زمین آباد مى گردد، و از دشمنان، انتقام گرفته گشته، و همه کارها رو به راه مى شود.» (9)

نظارت عمومى و مساله آزادى


دستور امر به معروف و نهى از منکر، جامع ترین برنامه براى اصلاح جامعه، و مبارزه با فساد، و استقرار عدالت همه جانبه، ونیکى ها و ارزش ها است، این دستور اختصاص به گروه خاصى ندارد، بلکه همه در حدود توان خود، به انجام آن موظف هستند، بنابراین این دو فریضه، یک نوع نظارت همگانى و ملى براى حفظ کشتى جامعه از غرق، و رساندن آن به ساحل نجات است، و چنین کارى از نظر عقل، تدبیر، سیاست، و تمدن صحیح، کار بسیار شایسته و بجا است، و همانند نظارت عمومى در برنامه هاى پزشکى است که موجب پیش گیرى از بیمارى ها، و زدودن هرگونه بیمارى، و نگهدارى سلامت جامعه از خطرها مى باشد.
بعضى از مدعیان آزادى، که کلمه مقدس آزادى را به غلط معنى مى کنند، مى گویند: بین امر به معروف و نهى از منکر با آزادى، تضاد وجود دارد، آیا به راستى چنین است؟
آزادى در همه فرهنگ ها حد و حدود و خط قرمزى دارد، هیچ کس نیست که آزادى مطلق را روا بداند، آزادى تا آنجا محترم است که موجب انحراف و سقوط جامعه و هرج و مرج و بى بندوبارى نشود. آزادى معقول یعنى رفع موانع رشد و کمال، براى حرکت سالم به سوى تکامل است، موانع کمال همان دست اندازهایى است که باید با امر به معروف و نهى از منکر، و نظارت عمومى، برطرف گردد، و راه براى حرکت به سوى کمال صاف شود، بنابراین امر به معروف و نهى از منکر مکمل و یار تقویت کننده آزادى صحیح است. نظیر این شبهه در عصر پیامبراکرم (ص) نیز این شبهه القاء شد، پیامبر اکرم (ص) با ذکر مثالى روشن به آن پاسخ داده، فرمود: «اجتماع ما بسان یک کشتى است، سرنشینان کشتى تا آنجا آزادند که موجب هلاکت دیگران نشوند، هرگاه مسافرى از این آزادى سوء استفاده کند و بخواهد با میخ یا تیشه اى کشتى را سوراخ نماید، همه مسافران با شدت به او اعتراض نموده و از او جلوگیرى مى نمایند، و با نهى از منکر خود، کشتى و سرنشینانش را از خطر حفظ مى نمایند.» این کار یک موضوع کاملا عقلانى و فطرى الزامى است، و ضد آن قطعا دیوانگى و خودکشى است، آیا آزادى به انسان اجازه مى دهد که خودکشى کند یا دیوانگى نماید؟

مثال دیگر این که: افراد اجتماع همچون اعضاء یک پیکرند، اگر در پیکر انسانى، غده چرکینى پدیدار شد و در حال گسترش بود، هرگاه جراح متخصص آن غده چرکین را با جراحى بیرون آورد، مى توان گفت کارى خلاف آزادى نموده است، با توجه به این که او با این کار سایر اعضاء را از خطر آن غده نجات داده است. (10)

نکته قابل توجه این که در مساله امر به معروف و نهى از منکر، در اسلام تعبیر امر و نهى شده، یعنى باید دخالت کرد و به طور جدى فرهنگ هاى باطل را از بین برد، و فرهنگ نیک الهى را جایگزین آن نمود.

پاسخ به دو سؤال قرآنى
در قرآن، گاهى آیاتى دیده مى شود که گویى با مساله امر به معروف و نهى از منکر، تضاد دارند:

1- مثلا در آیه 105 سوره مائده مى خوانیم: «یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم; اى کسانى که ایمان آورده اید، مراقب خودتان باشید، وقتى که شما هدایت یافتید، گمراهى گمراه شدگان به شما زیانى نمى رساند.» گرچه ظاهر این آیه بیانگر آن است که هر کسى باید به اصلاح خود بپردازد، در این صورت گمراهى گمراهان به او زیانى نمى رساند، بنابراین امر به معروف ونهى از منکر دیگران منتفى است. پاسخ آن که با توجه به آیات قبل و بعد از این آیه روشن مى شود که این مورد مربوط به کافران لجوج و منافقان کوردل است، و این آیه ناظر به موارد علم به عدم تاثیر امر به معروف و نهى از منکر است، که در این صورت این دو فریضه واجب نیستند، و یا این که آیه مى گوید: پس از امر به معروف و نهى از منکر، اگر کافران و منافقان نپذیرفتند، شما اگر خود را پاک نگهدارید، گمراهى آنها به شما زیانى نمى رساند.

2- آیه دیگر این که بعضى از شبهه افکنان مى گویند: قرآن مى فرماید: «ولا تلقوا بایدیکم الى التهلکة; و خود را با دست هاى خود به هلاکت نیفکنید.» (11) ظاهر این آیه این است که انسان باید جان خود را حفظ کند، و خود را به هلاکت نیفکند، ولى در بعضى از مراحل امر به معروف و نهى از منکر، خطر و ضرر وجود دارد، بنابراین در آن مورد نباید امر به معروف و نهى از منکر کرد.

پاسخ این که: اولا با توجه به صدر و ذیل آیه و شان نزول آن، به دست مى آید که آیه مربوط به انفاق در راه خدا است، در آیات قبل سخن از جهاد با دشمن به میان آمده، منظور از این آیه این است که براى فراهم نمودن مقدمات جهاد، انفاق کنید، و با انفاق نکردن، و یا اسراف در انفاق، خود را به هلاکت نیندازید، و مى توان گفت منظور از آن نهى از افراط و تفریط در هر چیزى از جمله انفاق است، اما آیات و روایاتى که مى گوید: در راه نهى از منکر، خود را به زحمت و مشقت بیندازید، و با تحمل سختى ها، این فریضه الهى را ترک نکنید، در چنین کارى هلاکتى وجود ندارد، بلکه موجب پاداش هاى سرشار الهى و حتى سعادت شهادت خواهد شد، آیا شهادت هلاکت است؟ به عبارت دیگر در مساله قانون اهم و مهم، باید مهم را فداى اهم کرد، تحمل ضرر جزیى و زودگذر در برابر کسب منفعت بزرگ و همیشگى، هرگز هلاکت نخواهد بود. براى تکمیل این بحث و بررسى، نظر شما را به داستان جالب زیر جلب مى کنیم:

روایت شده: اسلم بن ابى عمران گوید: ما در قسطنطنیه (اسلامبول فعلى در ترکیه) بودیم، عقبة بن عامر با مردم مصر حضور داشتند، و فضالة بن عبید با مردم شام در آنجا بودند، لشگر عظیمى از روم براى جنگ با مسلمین، به میدان تاختند، ما بى درنگ صف هاى خود را براى مقابله با آنها منظم کردیم، در این میان یکى از مسلمانان به قلب لشگر روم یورش برد، جمعى از مسلمین فریاد زدند: «این مرد با دست خود خود را به هلاکت افکند» (با این که در قرآن از چنین کارى نهى شده است) ابوایوب انصارى، صحابى معروف پیامبر (ص) برخاست و گفت: اى مردم! شما این آیه «ولا تلقوا بایدیکم الى التهلکة » را پیش خود تاویل و تفسیر به راى مى کنید، این آیه درباره ما گروه انصار نازل شده است، آنجا که وقتى خداوند دینش را پیروز کرد، و حامیان دین بسیار شدند، بعضى از ما محرمانه به یکدیگر مى گفتیم اموال ما به هدر رفت، و خداوند متعال اسلام را پیروز نمود و طرفداران اسلام بسیار شدند، اگر ما اموالمان را براى خود نگه مى داشتیم اکنون از آن استفاده مى کردیم، در رد گفتار ما این آیه نازل شد: «وانفقوا فی سبیل الله ولا تلقوا بایدیکم الى التهلکة; و در راه خدا انفاق کنید، و خود را با دست خود به هلاکت نیفکنید.» بنابراین منظور از هلاکت، نگهدارى اموال واصلاح آن براى خود و ترک انفاق در راه جنگ با دشمن است. (12)
لقمان و مساله امر به معروف و نهى از منکر


از ویژگى هاى سیره درخشان لقمان این بود که به مساله امر به معروف و نهى از منکر، اهمیت بسیار مى داد، همواره مردم را با نصایح حکیمانه و پرجاذبه خود به سوى راه هدایت فرا مى خواند، و از انحرافات برحذر مى داشت، از این رو بسیارى از نصایح او در کتاب هاى آسمانى و در زبان اولیاى خدا، نسل به نسل نقل شده، و دین گرایان دنیا در هر عصر و مکان با اندرزهاى عمیق او آشنا هستند، او بسیار موعظه مى کرد، و لطیف سخن مى گفت، از مثال هاى جالب و روشن براى فهم معانى استفاده مى کرد، و مساله هدایت گرى در سرلوحه برنامه هر روز و شب او بود. هم خود در عرصه هاى مختلف به امر به معروف و نهى از منکر مى پرداخت، و هم سفارش مى کرد که به این فریضه بزرگ اهمیت بدهند، چنان که به پسرش نیز این سفارش مهم را نمود.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد معنى معروف و منکر و اقسام و مراحل آن

اقسام عقود و معاملات

اختصاصی از فی موو اقسام عقود و معاملات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

اقسام عقود و معاملات


اقسام عقود و معاملات

انواع عقد و قرارداد ها و شرایط ایجاد و اعتبار آنها در قالب فرمت word


دانلود با لینک مستقیم


اقسام عقود و معاملات

اقسام وصیت

اختصاصی از فی موو اقسام وصیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

اقسام وصیت


اقسام وصیت

فهرست مطالب

عنوان                                                                                          صفحه

بخش اول : تعاریف و کلیات

  • معنای وصیت
  • مشروعیت وصیت
  • اقسام وصیت

3-1- وصیت تمکیلی

3-2- وصیت عهدی

4- ارکان وصیت

5- آیا وصیت عقد است یا ایقاع

6- لزوم وجواز در وصیت

7- وصیت در قانون مدنی ایران و سایر کشورها

بخش دوم : ترجمه و تحقیق

انواع وصیت

  • وصیت تمکیلی
  • وصیت عهدی

وصیت در قرآن


بخش اول : تعاریف و کلیات

1- معنای وصیت

تصرفاتی که هر شخص مستقیماً یا مع الواسطه برای بعد از فوتش در اموال خود می نماید، به زبان حقوقی «وصیت» نامیده می شود. وصیت یک نوع اجازه خاصی است که به موجب آن اشخاص می توانند اراده خود را در زمانی که حیات ندارند، به موقع اجرا گذارنده خواه به صورت عهدی و خواه به صورت تکمیلی .

این معنی مورد پذیرش همگان می باشد. اما با این وجود در بین فقها راجع به ریشه عربی این واژه «الوصیه» تا حدی اختلاف نظر است که در زیر به نقل از مرحوم سید محسن طباطبایی حکیم صاحب کتاب «مستمسک العروه الوثقی» به آنها اشاره می شود :[1]

الف) عده ای گفتند که وصیت مشتق از ثلاثی (وصی- یصی) و به معنی «وصل» است. (شیخ طوسی در مبسوط، ابن ادریس در سرائر، جوهری در صحاح، علامه حلی در تذکره الفقهاء، محقق کرکی در جامع المقاصد و بعضی از اهل لغت نظیر : مجمع البحرین، شیخ فخرالدین طریحی، ج3، (ربع ثالث و رابع)، ص51، چاپ دوم، ناشر دفتر نشر فرهنگ اسلامی، سال 1367 هـ .ش.)

ب) عده ای دیگر گویند که مشتق از ثلاثی (وصی- یصی) و رباعی (اوصی- یوصی/ وصی یوصی) و به معنای «وصل» می باشد. (المعجم الوسیط، ابراهیم انیس و عبدالحلیم منتصر و عطیه صوالحی و محمد خلف الله احمد، ج2 و 1، ص1038، ج2، دفتر نشر فرهنگ اسلامی./ اقرب الموارد، سعید خوری شرتونی، ج2، ص 1549، ناشر مکتبه آیت الله مرعشی نجفی، قم 1403 هـ .ق.).

ج) و دسته سوم عقیده دارند مشتق از ثلاثی (وصی یصی) به معنای «وصل» و مشتق از رباعی (اوصی یوصی / وصی یوصی ) به معنای «عهد» است که در صورت اخیر اسم مصدر محسوب می گردد.

صرفنظر از مباحث لغوی محض، نمی توان انکار کرد که معنای «وصل» با مفهوم و به ویژه ماهیت حقوقی وصیت در قانون مدنی ایران سازگارتر است. زیرا در بعضی موارد از جمله وقتی که موصی شخصی را برای انجام امری مأمور می نماید، هیچگونه تعهدی در مقابل او ندارد، بلکه بالعکس موظف می شود که اراده موصی را به موقع اجرا بگذارد. به علاوه در وصایای تملیکی نیز اطلاق تعهد به تصرفات موصی خالی از تکلف نیست. و حال آنکه معنی «وصل» هم اختصاص به وصیت دارد و شامل سایر تصرفات نیست و هم شامل کلیه وصایا می شود.[2]

تذکر : در آیات متعددی از قرآن مجید، واژه وصیت با ترکیبات آن غالباً در معنای «عهد» بکار رفته است.[3]

2- مشروعیت وصیت

ادله مشروعیت وصیت عبارتست از : کتاب، سنت، اجماع و عقل .

الف) کتاب : در قرآن کریم آیاتی وارد شده که وصیت را جایز دانسته است. نظیر :

«کتب علیکم اذا حضر احد کم الموت، آن ترک خیراً ، الوصیه للوالدین و الاقربین بالمعروف، حقاً علی المتقین. (سوره بقره / آیه 180). و نیز «من بعد وصیه یوصی بها آودین /... من بعد وصیه توصون بها آودین. (سوره نساء/ آیات 11 و 12) و آیاتی دیگر.

ب) سنت : در حدیث نیز روایات زیادی آمده که بعضاً تحریض و ترغیب شخص به امر وصیت می باشد که نمونه هایی از آن در زیر می آید :

عن جعفربن محمد عن ابیه قال: «الوصیه حق علی کل مسلم».[4]

عن جعفربن محمد عن ابیه قال : «الوصیه تمام مانقص من الزکاه».[5]

قال رسول الله (ص): «ما تنبغی لامرء مسلم أن یبیت لیلیه الا و وصیته تحت رأسه».[6]

عن ابی عبدالله (ع) قال: « من لم یحسن عندالموت وصیته کان نقصاً فی مروته و عقله».[7]

ج) اجماع فقهاء نیز بر آنست که وصیت، امری جایز است.

د) عقل : عقلا وصیت را در واقع جبران ترک اعمال خیر در زمان حیات می دانند. از طرفی هم وجدان بیدار آدمی نسبت به همنوع خود که نیازمند و محتاج باشد، احساس همدردی نموده و طبعاً گرایش به دستگیری از آنان دارد


[1] مستمسک العروه الوثقی، سید محسن طباطبایی حکیم، ج14، ص 531، منشورات مکتبه آیت اله العظمی مرعشی نجفی، قم، 1404 هـ ق.

[2] وصیت در حقوق مدنی ایرا، ناصر کاتوزیان، ص2، انتشارات دانشگاه تهران، سال 1351 هـ ش.

[3] مستمسک العروه الوثقی، سید محسن طباطبایی حکیم، ج14، ص531، وی عقیده دارد که آیات زیر در معنای «عهد» می باشد»

«وصیه لازواجهم (سوره بقره/ آیه240)، من بعد وصیه یوصی بها او دین (سوره نساء / آیه11)، من بعد وصیه یوصین بها اودین ... من بعد وصیه توصون بها اودین (سوره نساء / آیه11)، من بعد وصیه یوصین بها اودین ... من بعد وصیه توصون بها اودین (سوره نساء / آیه 12)، و نیز در سوره انعام (آیات 151، 152 و 153) و سوره نساء (آیه 131) و سوره عنکبوت (آیه 8) و سوره لقمان (آیه 14) و سوره شوری (آیه 13) و سوره مریم (آیه 31) و سوره ذاریات (آیه 53) و ...

[4] الکافی، یعقوب کلینی، ج7، ص3، ح4، من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج4، ص 134، ح462.

[5] من لاینحصره الفقیه، شیخ صدوق، ج4، ص134، ح 464.

[6] وسایل انشیعه، شیخ حر عاملی، ج13، ص 352، ح5

[7] من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج4، ص134، ح467.


دانلود با لینک مستقیم


اقسام وصیت

مقاله سند و اقسام آن

اختصاصی از فی موو مقاله سند و اقسام آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله سند و اقسام آن


مقاله سند و اقسام آن

مستنداً به مادة 1284 قانون مدنی: «سند عبارت است از هر نوشته که در مقام دعوی یا دفاع قابل استناد باشد».

به دیگر سخت «سند» از جمله دلائل اثبات دعوی و در زمرة آن دسته از دلائلی است که غالباً پیش از وقوع اختلاف و تنازع تهیه و تنظیم شده و خود دو گونه است. سند عادی و رسمی. واژة «سند» در معنی لغوی خود نیز از معنی اصطلاحی فوق دور نیست، چه در زبان عربی بر وزن فَعَل صفت مشبه است به معنی چیزی که بدان استناد می کنند و در زبان فارسی نیز به معنی «تکیه گاه، آنچه پشت برروی گذارند و آنچه به وی اعتماد کنند...» آمده است.[1]

و به استناد مادة 1258 قانون مدنی و مواد 206 تا 229 ق.آ.د.م:

سند جزء ادلة اثبات دعوی محسوب است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 78صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید


[


دانلود با لینک مستقیم


مقاله سند و اقسام آن

دانلود پایان نامه رشته حقوق با موضوع اقسام عقود و اکراه در عقود

اختصاصی از فی موو دانلود پایان نامه رشته حقوق با موضوع اقسام عقود و اکراه در عقود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه رشته حقوق با موضوع اقسام عقود و اکراه در عقود


دانلود پایان نامه رشته حقوق با موضوع اقسام عقود و اکراه در عقود

در این پست می توانید متن کامل پایان نامه رشته حقوق با موضوع اقسام عقود و اکراه در عقود را  با فرمت ورد word دانلود نمائید:

 

اقسام عقود و اکراه در عقود

1- عقود معین ونامعین : عقودی که در قانون صراحتاً بیان گردیده عقود معین وعقودی که در قانون ناشی از آن نیامده و در عرف هستند عقود نامعین نام دارند (موضوع ماده 10قانون مدنی )

 2- عقود جایز ولازم : عقود جایز عقودی هستند که خود به خود هر یک از طرفین به تنهایی در هر وقت که اراده کنند حق فسخ معامله دارند ولو اینکه در آن شرطی هم نشده باشد مثلاً در عقد ذکرحق فسخ نشده باشد مثل عقد وکالت ویا مثل عاریه (گرفتن مال کسی برای اینکه از آن استفاده شود) که این نیز عقدی جایز است .

عقود لازم عقودی هستند که هیچ وجه نمی توان برخلاف آن عمل کرد وآن را فسخ نمود مگر در محدوده خیارات.

در واقع فرق فسخ در عقد لازم با عقد جایز در این است:

که در فسخ حتماً بایستی در عقد لازم شرط شده باشد در حالی که در عقد جایز قانون گذار به طور طبیعی این حق را برای طرفین پیش بینی کرده است و مهمتر اینکه علاوه بر اینکه در عقود جایز حق فسخ وجود دارد در بعضی از موارد عقود جایز خود به خود از بین می رود مثل فوت،جنون و سفیه هر کدام از طرفین – فرق فسخ با انفساخ در این است که انفساخ حالت خود به خود دارد : قابل ذکر اینکه در عقود خیاری (عقود لازم )حق فسخ وجود دارد نه انفساخ .

  • بعضی از عقود نسبت به یک طرف جایز ونسبت به طرف دیگر حالت لازم را دارد مثل عقد رهن که راهن در آن لازم ونسبت به مرتهن حالت جایز را دارا می باشد .
  • 3- عقود معلق و منجز : عقود معلق عقودی هستند که خود عقد یا آثار آن منوط بر تحقق امری شود ،حالت اول را تعلیق در انشاء یعنی خود اراده و حالت دوم را تعلیق در منشاء گویند تعلیق در انشاء باطل است مثلاً گفته شود اگر در دانشگاه قبول شوی اتومبیل به تو تعلق میگیرد در این نوع ، عقد هنوز صورت نگرفته است . زیرا هنوز اراده ای صورت نگرفته است .
  • اما تعلیق در منشأ صحیح است زیرا در این نوع ، عقد به وجود آمده است اما آثار آن هنوز تحقق نیافته است قانون ایران در مورد صحت و بطلان این دو ساکت است و آن را فقط در مورد نکاح وضمان باطل می داند (ماده 185 قانون مدنی)
  • عقود منجز عقودی هستند که در آن هم عقد صورت می گیرد و هم آثار آن
  • عقد خیاری عقد لازمی است که شرط خیار در آن وجود داشته باشد یعنی برای یک یا دو طرف برای مدت معین حق فسخ وجود داشته باشد .
  • 4- عقوى عینی و غیر عینی : عقوى عینی عقودی هستنى که علاوه بر قصد و رضای طرفین قبض (تصرف مورد معامله ) هم از شرایط صحت معامله است مثل وقف ، رهن ، اما در عقود غیر عینی غیر از قصد و رضای طرفین قبض صورت نمی گیرد مثل بیع .
  • 5- عقود تملیکی عهدی : عقودی که در آن مالکیت وجود داشته باشد عقد تملیکی نام دارد مثل اجاره که مالکیت منافع در آن صورت می گیرد . البته به محض اینکه عقد منعقد شد مالکیت ها جا به جا می شود مثلاً پس از عقد بیع بایع مالک ثمن ومشتری مالک ملک می شود . موضوع بعضی از عقود مالکیت نیست بلکه تعهد می باشد که به این عقود ،عقود عهدی می گوییم مثل قرارداد های پیمانکاری .

6- عقود رضایی وتشریفاتی : عقود رضایی عقودی هستند که با توافق طرفین عقد کامل می شود مثلعقد نکاح یا اجاره به عقودی که در آن یک سری عملیات اضافی صورت می گیرد تا آن موجب صحت آن شود عقود تشریفاتی گویند مثلاً برای حکم طلاق باید دو نفر شاهد وجود داشته باشد وجود این دو شاهد عملی تشریفاتی است ( ایقاع تشریفاتی ) از نظر عده ای بیع اموال غیر منقول تشریفاتی محسوب نمی شود زیراعلاوه بر توافق نیاز به ثبت نیز دارد اما از نظر حقوقی تشریفاتی محسوب نمی شود زیرا از قبل عقد وآثار آن تحقق یافته است

 اکراه در عقود

اِکراه: وادار کردن دیگرى بر انجام دادن کارى بدون رضایت و رغبت و یکى از عناوین ثانوى فقه

اکراه از ریشه «ک ـ ر ـ ه» و این ماده در لغت به معانى گوناگونى آمده است؛ از جمله: 1. ناپسند داشتن[1]، بر این اساس به آنچه ناپسند است مکروه و پسندیده را محبوب مى‌نامند. 2. زشت بودن[2]، بر این پایه به آنچه زشت است کریه (قبیح) مى‌گویند. 3. مشقت داشتن.[3] 4. اِبا و خوددارى کردن.[4]
اکراه در اصطلاح، عبارت است از وادار کردن انسان با تهدید به انجام دادن یا ترک کارى که از آن ناخرسند است.[5]برخى در تکمیل معناى آن نکته‌اى را افزوده و آن را به وادار کردن انسان بر آنچه طبعاً یا شرعاً از آن ناخرسند است تعریف کرده‌اند.[6] این عمل گاهى به حق انجام مى‌گیرد؛ مانند وادار کردن محتکر به فروش کالاى احتکار شده یا الزام معسر به فروش ملک خود براى اداى حقوق بدهکاران از سوى حاکم شرع، و گاهى به ناحق صورت مى‌گیرد؛ مانند اکراه شخص بر انجام فعلى حرام یا ترک فعلى واجب یا ایجاد عقد یا ایقاعى خاص از سوى شخص ظالم.[7]
اکراه داراى سه رکن است: 1. مُکْرِه (وادار کننده). 2. مُکْرَه (وادار شده). 3. مُکْرَهٌ علیه (کارى که به آن وادار مى‌شوند).
اکراه با مفاهیمى دیگر همچون اضطرار* و اجبار از آن جهت که در هرسه، انسان وادار به انجام یا ترک کارى مى‌شود مشترک است؛ اما تفاوتهایى نیز با یکدیگر دارند؛ تفاوت اکراه با اضطرار آن است که در اکراه رضایت باطنى وجود ندارد، بلکه عمل با تهدید و ارعاب انجام مى‌گیرد؛ ولى در اضطرار، اوضاع ویژه اجتماعى، اقتصادى یا حوادث طبیعى فرد را ناگزیر به انجام دادن کارى مى‌کند که در باطن از آن راضى است، ازاین‌رو معامله مُکْرَه باطل و معامله مضطر صحیح است[8]، زیرا معیار صحت معامله تراضى طرفین است: «اِلاّ اَن تَکونَ تِجـرَةً عَن تَراض» (نساء/4،29) و این معیار در مضطر وجود دارد.
تفاوت این دو با اجبار آن است که در اکراه و اضطرار برخلاف اجبار، اراده و اختیار از انسان سلب نمى‌شود؛ مثلا اگر با غلبه و جبر سر روزه‌دار را در آب فرو برند که به کلى از او سلب اختیار شود روزه‌اش باطل نمى‌گردد[9]، چون تحقق مفطر به اراده او نبوده است؛ ولى اگر با اکراه یا اضطرار مرتکب چنین مفطرى شود، چون اراده از وى سلب نشده روزه‌اش باطل است.[10]
قرآن از اکراه با واژه‌ها و تعبیرهایى گوناگون یاد کرده است؛ از جمله واژه «کره» و مشتقات آن که بیش از 40 بار در قرآن به‌کار رفته و در بیشتر موارد معناى لغوى آن قصد شده است؛ مانند: «عَسى اَن تَکرَهُوا شَیــًا و هُوَ خَیرٌ لَکُم» (بقره/2،216 و نیز نساء/4، 19؛ …) و در برخى آیات به معناى اصطلاحى آن آمده است؛ مانند: «اِلاّ مَن اُکرِهَ و قَلبُهُ مُطمـَئِنٌّ بِالایمـن» (نحل/16،106 و نیز نور/24، 33) و نیز تعبیراتى مانند:«لا تَعضُلوهُنَّ» (نساء/4،19) که به نوعى، به اکراه اشاره دارد. در این آیات ضمن بیان برخى احکام فقهى اکراه، از آثار و پیامدهاى دنیوى و اخروى این عمل نیز سخن به میان آمده، چنان‌که برخى مصادیق اکراه در امتهاى گذشته و اسلام نیز یادآورى شده است.

آثار اکراه:

اکراه ویژگى خاصى را در فعل مکلف ایجاد مى‌کند که بر اثر آن آثار تکلیفى و وضعى فعل تغییر مى‌یابد. برخى از آثار اکراه عبارت است از:

1. رفع تکلیف:

کارى که براساس حکم اولى حرام است با عروض اکراه (که از عناوین ثانوى است) مباح مى‌شود و نیز با اکراه، تکلیف واجب رفع و مجازات ترک واجب یا انجام حرام از مکرَه برداشته مى‌شود[11]؛ مجازات دنیوى باشد یا مؤاخذه و کیفر اخروى: «مَن کَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعدِ ایمـنِهِ اِلاّ مَن اُکرِهَ و قَلبُهُ مُطمـَئِنٌّ بِالایمـنِ» (نحل/16، 106) در این آیه حرمت اظهار کفر آن هم بدترین نوع آن (ارتداد*) برداشته شده است؛ همچنین در آیه 33 نور/24 مى‌فرماید: کنیزان خود را ـ اگر خواهند که پارسا باشند ـ به ستم بر زنا* وادار نکنید: «و لاتُکرِهوا فَتَیـتِکُم عَلَى البِغاءِ اِن اَرَدنَ تَحَصُّنـًا» سپس مجازات آنان را در صورت اکراه برداشته، مى‌فرماید:«و مَن یُکرِههُنَّ فَاِنَّ اللّهَ مِن بَعدِ اِکرهِهِنَّ غَفورٌ رَحیم» این در صورتى است که مقصود از ذیل آیه را آمرزش اکراه شدگان بدانیم[12]؛ نه صاحبان کنیزان، یعنى اکراه کنندگان.

(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه رشته حقوق با موضوع اقسام عقود و اکراه در عقود