فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله تعلیم و تربیت ؛ غایت هنر

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله تعلیم و تربیت ؛ غایت هنر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

به نظر افلاطون نظمی مابعدالطبیعی و اخلاقی بر جهان حاکم است که فیلسوف باید آن را از طریق تفکر عقلانی کشف کند و هنر فقط هنگامی ارزش حقیقی دارد که این نظم را دقیقا نشان دهد یا به ما کمک کند که در جریان آن قرار گیریم.
همچنین افلاطون هنر را در راستای تعلیم وتربیت جوانان ارزشمند می داند، این مقاله درآمدی است به این موضوع.
افلاطون اصول ارزیابی هنر را به روشن ترین وجه در کتاب جمهور بیان می کند. موضوع اصلی این کتاب ، عدالت است. افلاطون در این کتاب ، تصویری از فرد عادل آرمانی و دولت - شهر عادل آرمانی را ارائه می کند و همچنین درباره ماهیت معرفت و تعلیم و تربیت بحث می کند. به نظر او، فیلسوف باید حاکم عادل چنین حکومت آرمانی ای باشد. (جمهور، 1004)
بحث هنر در کتاب جمهور از اینجا آغاز می شود که افلاطون به بررسی موقعیت هنر در تعلیم و تربیت می پردازد. به نظر افلاطون ، جوانان که پس از این نگهبان امنیت شهر خواهند بود، باید تحت تعلیم و تربیت جدی قرار گیرند و از آنجا که نفوس جوانان حساس و تاثیرپذیر است ، هنرها و صنایع سودمند باید چنان سامان یابد که جوانان را به آن چیزی متمایل کند که آنها باید در پی آن باشند.
بخش مفصلی از کتابهای دوم و سوم جمهور به وصف فضا و صفات و خصال شعر و شاعری اختصاص یافته است. به نظر افلاطون ، حکایات تخیلی و تصورات شاعرانه وظیفه خطیری در تعلیم وتربیت ایفا می کنند. به همین دلیل هرچند افلاطون به برخی شاعران بزرگ احترام قائل است ، ولی معتقد است ، برخی از آثار آنها می بایست سانسور شود. او در حالی که همیشه از هومر به نیکی یاد می کند، ولی در کتاب جمهور، آثار هومر را شایسته ممیزی می داند؛ چرا که به نظر او، خدایان و قهرمانان را نباید با صفات ترس و ناامیدی و فریبکاری و در حکم موجوداتی که تابع تمایلات نفسانی خویشند و مرتکب جنایت می شوند، توصیف کرد. پس بسیاری از صحنه های ایلیاد و ادیسه را باید حذف کرد.
داستان خیالی خوب ، داستانی است که (گرچه دروغین یا جعلی است)، تاثیر خوب و مثبتی در مخاطب داشته باشد. افلاطون به این سوال که آیا بازنمایی حقیقت ارزشمندتر است یا تاثیر اخلاقی ، پاسخ می دهد که تاثیر اخلاقی ارزش والاتری دارد. او در جمهور می گوید بعضی از داستان های اسطوره ای که تصویرگر خشونتند، حتی اگر حقیقت داشته باشند نباید برای جوانان بازگو شود. (فرهنگ 4)
محاکات یا میمسیس
به نظر افلاطون دو نوع بیان شعری وجود دارد: یکی آنجا که شاعر با صدای خود سخن می گوید و دیگری (که همان محاکات یا تقلید یا میمسیس است) که در آن ، شاعر خود را پنهان می کند و زبان خود را تا حد ممکن شبیه زبان شخصی به کار می برد که گفته است می خواهد درباره او سخن گوید. افلاطون به طور کلی روش محاکات را در دیگر هنرها نیز جاری می داند و از آن هنرها انتقاد می کند.افلاطون منتقد محاکات است ؛ روشی که آن را به هومر منسوب می کند.
به نظر افلاطون ، اجرای نقش با قرار گرفتن در قالب شخصیتی دیگر و تقلید عمل او موجب می شود که انسان در زندگی واقعی خود، شبیه چنین شخصیتی شود. با توجه به این که از نگاه افلاطون تمام اعضای یک جامعه آرمانی و به طریق اولی ، نگهبانان آن باید متخصصانی باشند که فقط به وظیفه خود عمل کنند، این نتیجه به دست می آید که اگر در شهر حوزه نمایش محدود شود نگهبانان بهتری پرورش خواهند یافت.
بنابراین کسانی که هدف اصلی شان رواج تقلید در جامعه است ، هرچند انسان های نابغه و توانمندی باشند، حکومت آرمانی ، آنها را تحمل نخواهد کرد. (دانشنامه زیبایی شناسی ، ص 4)
آفرینش و خیال و محاکات
افلاطون در کتاب دهم جمهور، تقلید و محاکات را موضوع اصلی بحث خود قرار می دهد اما نکته مهم اینجاست که تقلید و محاکات را در این رساله باید به معنای آفرینش خیال تلقی کنیم ، یعنی آفرینش چیزی که واقعی نیست ، بلکه تنها صورت خیالی شی ء است.
افلاطون دراین کتاب اظهار می کند که شعر تقلیدی مطرود جامعه آرمانی است و شاعری که چنین شعری می سراید، باید از این جامعه تبعید شود. دلیل این مساله این است که تقلید دور از حقیقت است ؛ ولی مخاطب اثر به آسانی فریب می خورد و فکر می کند که صاحب اثر دارای فضل و دانش است.
شعر تقلیدی بر بخش نازل عقل اثر می گذارد و به این ترتیب قواعد عقل و خرد ساقط می شود. افلاطون در شرح چیستی تقلید به نظریه مثل بازمی گردد. بر اساس این نظریه ، یک شی ء معمولی مثلا میز تحریر تقلید از صورت مطلق میز تحریر (یعنی نمونه مثالی میز تحریر در عالم مثال) است.
این نظریه از آن افلاطون است و برای توجیه و تبیین وحدت و کثرت در عالم و همچنین سکون و حرکت در عالم صادر شده است. افلاطون از این نظریه جهت تبیین چیستی هنر نیز استفاده می کند.
به نظر او، تصویری که نقاش از میز تحریر نقاشی می کند، بازنمایی میز تحریر از زاویه خاصی است که نقاش به آن می نگرد. بنابراین کار هنرمند تقلید از تقلید است: «هنر در جنبه مابعدالطبیعی یا ذات خود تقلید است.
«صورت» (ایده) نمونه اعلاست ؛ شی ء طبیعی مورد و مصداقی از تقلید است..
..اما حقیقت را به نحو شایسته در صورت جستجو کرد، بنابراین کار هنرمند دو درجه از حقیقت دور است.» (کاپلستون 294)
افلاطون تقلید در هنرهای بصری را با آیینه ای مقایسه می کند که به شکل مکانیکی اشیا را نشان می دهد: «... آسان ترین راه این است که آیینه ای به دست گیری و به هر سو بگردانی. از این راه هم آفتاب را می توانی بسازی ، هم ستارگان را. حتی خودت و دیگر جانوران را که ساخته صنعت یا طبیعتند، می توانی به وجود آوری..
..به نظر من هنر نقاش نیز همین است...» (مجموعه آثار، ج 2 ، ص 1168)
نقاش همانند آینه است و شیئی واقعی را خلق نمی کند، بلکه فقط یک صورت خیالی را به وجود می آورد. محصول کار نقاش در مقایسه با میز تحریر و صورت مثالی آن ، دو مرحله از حقیقت فاصله دارد. اثر نقاش هیچ دلالتی بر راهیابی او به دانش حقیقی ندارد بلکه دلالت بر ساخت یک صورت خیالی دارد. شاعران هم مانند نقاشان فقط صورتهای خیالی پدید می آورند و از شناخت حقیقت فاصله دارند. افلاطون در رساله جمهور می گوید: «تمام شاعران مقلد که اولینشان هومر است ، از صور خیالی فضیلت و تمام آنچه در مورد آن می نویسند، تقلید می کنند و به حقیقت دست نمی یابند.» (دانشنامه زیبایی شناسی ، ص 4 به نقل از جمهور)
شاعران فقط از زندگی انسان ، صورتهای خیالی پدید می آورند و انسان برای انجام چنین کاری نیاز ندارد که حقیقت خیر یا شر زندگی را بشناسد. همچنین افلاطون مدعی است که هیچ دلیلی وجود ندارد که شاعر بتواند مصلحت اخلاقی یا سیاسی را آشکار کند. (دانشنامه زیبایی شناسی ، ص 5)
نظریه تقلید (میمسیس) افلاطون درباره هنر به این مطلب دلالت دارد که به نظر او، هنر قطعا قلمرو خاص خود را دارد؛ در حالی که معرفت (اپیستمه ) به نظم ایده آل و عقیده یا گمان (دوکسا) به نظم قابل درک اشیاء طبیعی مربوط است ، پندار یا خیال (ایکازیا) به نظم خیالی ربط دارد. کار هنری محصولی از تخیل است و با عنصر عاطفی در انسان سرو کار دارد. (کاپلستون 6-295) افلاطون نشان می دهد که شعر تقلیدی مایه التذاذ کدام بخش از نفس انسان است.
عالی ترین جزء نفس (عقل) با استدلال سرو کار دارد و آنچه برای او خیر است منظور می کند، اما صور خیالی شعر تقلیدی موجب التذاذ جزء نازل نفس است که کودکانه و سرکش است. هنر شعر، عواطف ما را بر می انگیزد؛ عواطفی که در مرحله نازلتری از تمایل و قضاوت عقلانی قرار دارد. انواع حوادثی که منبع بهترین مضامین برای شعر تقلیدی است (بخصوص تراژدی) متضمن نمایش حالات افراطی عواطف و اعمال ناشی از تاثیر این حالاتند. پس شعر تقلیدی طبیعتا جزو نازل و سوگوار وجود ما را مخاطب قرار می دهد و مایه التذاذ آن را فراهم می آورد و آن را به بهای پایمال شدن جزو عقلانی و خیرخواه - که باید در حکم نفس سالم باشد - تشویق می کند. دور شدن از درک حقیقت ، در آثار هنری بتدریج انسان را به بی خیالی و بی تفاوتی سوق می دهد، چنان که در قبال آن گونه واکنش های اساسی که باید در زندگی واقعی از آنها گریزان باشد، نگرش مثبت پیدا می کند و موضع دفاعی خود را رها کرده ، به بخش عقلانی وجود خود که باید حاکم بر انسان باشد اجازه لغزش می دهد و اگر این حالت در انسان به شکل عادت در آید، از میزان تقرب او به خیر و عقلانیت در زندگی واقعی می کاهد. به این شکل افلاطون شعر تقلیدی را از جامعه آرمانی خود طرد می کند گرچه ابتدا از اصطلاح شعر تقلیدی نام می برد، ولی سپس معلوم می شود که از نظر او کل هنر شعر تقلید است.

 

او در رساله ایون نتیجه می گیرد که شاعر بر مبنای دانش مطمئنی عمل نمی کند و کارش نه مبتنی بر فن است و نه دانش مکتسب. افلاطون سرانجام در رساله فایدروس نوعی جذبه غیبی را به مهارت سرایش شعر نسبت می دهد.
اما افلاطون در میان اشعار، استثنایی قائل می شود و آن مناجاتنامه ها و مدح نامه های انسان های نیک نهاد است. به نظر او این اشعار می توانند بیانگر دیدگاه های اخلاقی صحیحی از جهان باشند که به کمک آنها می توان صفات پسندیده را به شهروندان القا کرد. او معتقد است در مدینه آرمانی باید بر کار شاعر و سایر هنرمندان نظارت داشت تا در هنر خود صفات نیک و فضایل اخلاقی را مجسم سازند و اگر نتوانند مطابق این قاعده کار کنند، باید آنها را از کار کردن در شهر بازداشت. (مجموعه آثار، ج 2، ص 911)
افلاطون بیشتر به آثار و نتایج تربیتی و اخلاقی هنر علاقه مند است ؛ آثار و نتایجی که بی تردید به تفکر زیبا شناختی من حیث هو نامربوطند، لیکن واقعی اند و هرکس مانند افلاطون به علو و برتری اخلاقی بیشتر از حساسیت و آگاهی زیبایی شناختی ارزش می نهد، باید آنها را به حساب آورد. (کاپلستون 296) هنر وظیفه ای خاص خود دارد ، ولو این که این وظیفه عالی و بلندمرتبه نباشد، زیرا پله ای برای نردبان تعلیم و تربیت می سازد و نیازی از انسان برمی آورد. خلاصه آن که افلاطون هنر را با معیارهای علم می سنجد و ایراد می گیرد که نمی توان با آن به دانش مطمئن دست یافت و درنتیجه کاذبش می داند و آن را تحقیر می کند و اخراج شاعران را از مدینه فاضله می خواهد؛ ولی آیا هنردراساس تقلید است؟
هنر و علم تربیت
اشاره:
«پداگوژی» هنر و علم تربیت کودکان است و اغلب مترادف با واژه تدریس یا تعلیم و آموزش به کار برده می شود. به طور دقیق تر پداگوژی، آموزش معلم محوراست.
اکنون «پداگوژی» مفهوم گسترده تری یافته است و در موارد مختلفی به کار می رود از جمله؛ علم، اخلاق، فلسفه علمی، فنون مختلف و آفرینش آثار زیبا. اما مهمترین دستاوردی که از پداگوژی انتظار می رود، این است که فراگیران با این روش به جای اینکه نگرش و مهارت های خود را مستقیما از معلمان خود دریافت کنند، بتوانند با راهنمایی معلمان، به کشف و نوآوری برسند و یاد بگیرند که به چه دانشی، نگرشی و یا مهارتی نیازمندند و چگونه و از چه راهی می توانند آن رابه دست آورند.
به این ترتیب، فراگیران وارد فرآیند کشف، نوآوری و در یک کلام، خلاقیت می شوند و اینجاست که هنرها و از جمله مهمترین و بهترین آنها برای دستیابی به این هدف، وارد میدان می شوند و «تئاتر پداگوژیک» مفهومی کاربردی و نوین پیدا می کند.
این مقاله در واقع درآمدی است بر مفهوم پداگوژی در تئاتر کودکان که حاصل مشاهدات و مطالعات اخیر نگارنده است؛
الف - پیشینه
در عین حال که واژه یا اصطلاح «پداگوژی» تازه و غریب به نظر می رسد، اما اگر کاربردهای آن توضیح داده شود، متوجه می شویم که هم اکنون بسیاری از روش ها و آداب آن در مراکز تعلیم و تربیت و دانشگاه ها به کار می رود زیرا که پداگوژی علوم مختلف و متنوعی را در بر می گیرد که در آن تربیت بدنی، ذهنی و اخلاقی به طور مستقل یا توامان صورت می پذیرد.
در یونان باستان، دایگان و یا بردگانی که وظیفه نگهداری و بردن و برگرداندن کودکان به مدرسه را داشتند، با این نام خوانده می شدند. عموم دانشمندان و اندیشمندان علم تعلیم و تربیت کودکان نیز به این اصطلاح اشاره کرده اند. اما در کشور ما، موارد بسیار محدود و معدودی از کاربرد این اصطلاح دیده می شود که آخرین آن در خصوص آموزش مهارت های فنی در سازمان فنی و حرفه ای کشور به کار برده شده است.
تعداد کتاب ها و یا مقالاتی که درباره پداگوژی و کاربردهای آن نوشته شده است، در کشور ما از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی کند هر چند در مراجعه به هر یک از موتورهای جستجوگر اینترنتی، با هزاران سایت روبرو می شویم که درباره پداگوژی و تئاتر پداگوژیک مطالب و توضیحات مفصل دارند.
ب - پداگوژی در تئاتر
نویسنده این مطلب، نخستین بار اصطلاح پداگوژی در تئاتر را صرفا در چند نقد مطبوعاتی و از زبان یکی از منتقدان شنیده است. برداشتی که از این اصطلاح در آن زمان می شد، حکایت از این داشت که پداگوژی در طبقات فرو دست اجتماعی که با فقر و مشکلات دست و پنجه نرم می کنند و اوضاع فلاکت باری دارند، معنا پیدا می کند.
یکی از منتقدان از جمله افرادی است که اصطلاح پداگوژی را درباره آثاری مثل نمایشنامه های «اسماعیل خلج» و نیز «ماشین نشین ها»ی اصغر فرهادی به کار برده است زیرا که در چنین آثاری شخصیت های درام، در محیطی پرمسئله و با ناهنجاری های مشهود فردی و اجتماعی زندگی نکبت باری دارند و گاهی از بیماری های روحی، روانی و حتی جسمی در رنجند.
نخستین برداشت از «تئاتر پداگوژیک» در اجرای نمایش های کودک و نوجوان کشورهای مختلف که در آن جشنواره حضور داشتند، این بود که در فرآیند آماده سازی و تمرین با کودکان، آنچه مهم است، حاصل کار و اجرای نهایی نیست بلکه شیوه ها و طرق تمرین و مدت زمان آن است که اهمیت فوق العاده می یابد. در واقع و از این منظر، فرآیند تئاتر پداگوژیک، به فرآیند «تئاتر درمانی» شباهت پیدا می کند.
همانطور که می دانیم «بسیاری از رویکردهای عملی، قوی و به روز در روان درمانی و تعلیم و تربیت، از روش تئاتر درمانی گرفته شده است.
«مورنو» نیز که پدر تئاتر درمانی نامیده می شود، تئاتر درمانی را به بیماران محدود نمی کرد، بلکه آن را در مورد بزهکاران، مجرمان، افراد عادی و جمعیت ها و موسسه ها هم به کار می برد. درواقع از نظر او تئاتر درمانی همچنان که برای افراد دارای اختلال روانی کاربرد داشت، در موقعیت های آموزشی و تمامی مشاوره ها و راهنمایی ها نیز به کار می رفت.
در آلمان نیز یکی از اهداف پروژه ای که قرار است روش ها و کاربردهای تئاتر پداگوژیک را رواج دهد، بهره گیری از روند آماده سازی و تمرین تئاتر برای غلبه بر مشکلات ذهنی و روانی کودکان است. مثل غلبه بر «ترس از تاریکی» که در بین کودکان سنین 3 تا 7 سال بسیار رایج است. به این ترتیب به جای اینکه از روش های مرسوم روان درمانی برای گفتگو و روانکاوی استفاده شود و روانکاو صرفا با کودک حرف زده و با او سوال و جواب کند، وی را وارد فرآیند «بازی» می کند.
«درگیر کردن جسم و ذهن به اینکه رویدادی در حال وقوع در زمان جاری است، نظرات و احساس هایی را به سطح آگاهی فرد منتقل می کند که فقط در حالت گفتگو در مورد آن مسئله امکان پذیر نیست. وجوه غیر کلامی نه فقط در کم و کیف رابطه اثر دارد، بلکه سر نخ هایی از انگیزش ها و نگرش های نهفته درونی هستند.
به رفتار درآوردن یک احساس ، تفکر، و یا نگرش ویژه با استفاده از حرکات و حالات بدنی، درک و شناخت کامل تری از دنیای درونی به دست می دهد.»

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   12 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تعلیم و تربیت ؛ غایت هنر

تحقیق در مورد تعلیم و تر بیت

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد تعلیم و تر بیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تعلیم و تر بیت


تحقیق در مورد تعلیم و تر بیت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:35

 

 

 

 

بیان مسئله

مقدمه

سؤالهای پژوهش

روش پــژوهش

جامعه و نمونه آماری

ابـزار اندازه گیـری

روایی و پایائی پرسـشنامه

 

شیوه اجرا و مراحل انجام پژوهش

یافته‌های پژوهش

 

تعلیم و تر بیت،بدون استفاده از زبان غیر ممکن است. زبان تنها وسیله مؤثر در فرآیند آموزش و پرورش است. بدون زبان ،ارتباطی بین افراد جامعه بر قرار نمی شود و بدون ارتباط ،آموزش و پرورش،صورت نمی پذیرد و بدون آموزش وپرورش ،انتقال میراث فرهنگی و تمدن بشر به نسل های بعد امکان پذیر نمی گردد .در برنامه های رسمی آموزشی نیز زبان آموزی جایگاه مهمی دارد و در نظام آموزشی ایران ،به صورت مشخص از طریق درس فارسی به امر زبان آموزی دانش آموزان پرداخته می شود.دانش آموزان از طریق زبان آموزی،علاوه بر ترکیب و جابجایی کلمات ،بر انبوه بی کرانی از مفاهیم و تصورات،اندیشه ها،احساس ها و تصاویر هنری ،منطق و فلسفه زبان احاطه می یابند.در پایه اول ابتدایی ،درس فارسی بخوانیم و بنویسیم از نظر آموزش مهارتهای زبانی و ایجاد انگیزه و علاقه به فراگیری سایر دروس ،برای نظام آموزشی جنبه محوری دارد (رضائی،1380،ص 32).طی سالهای اخیر،بر حسب ضرورت، تحولی اساسی در برنامه درس فارسی پایه اول به وجود آمده است ،که نتیجه آن تألیف کتب بخوانیم و بنویسیم می باشد و از سال تحصیلی 83-82 در پایه اول کلیه مدارس کشور تدریس گردید .با توجه به اهمیت موضوع و ویژگیهایی که این کتب باید دارا باشند،در این تحقیق سعی شد دیدگاه معلمان پایه اول شهرستان شهرضا نسبت به کتابهای بخوانیم و بنویسیم مورد بررسی قرار گیرد.

هشت ویژگی کتب بخوانیم و بنویسیم در این تحقیق بعنوان متغیر در نظر گرفته شدو دیدگاه معلمان نسبت به این ویژگیها مورد بررسی قرار گرفت. مؤلفه های مربوطه عبارتند از :توجه به مهارت های چهارگانه زبان آموزی،میزان استفاده از رویکردها، میزان استفاده از روشهای تدریس،تناسب روش های تدریس با توانایی معلمان و توجه ساختار و محتوا به پرورش توانایی های ذهنی و،ارتباط منطقی ساختار و محتوا توجه به نکات زبانی و مفاهیم ،تناسب ارزشیابی پیشرفت تحصیلی با شرایط.جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه پژوهشگر ساخته استفاده شد ،که سؤالات آن از نوع بسته پاسخ می باشد.جامعه آماری پژوهش ،معلمان پایه اول ابتدایی شهرستان شهرضا در سال تحصیلی 83-82 می باشدکه تعداد آنها 114 نفر است. جهت جمع آوری داده های مربوط به پر سشنامه از کلیه معلمان استفاده گردید و پرسشنامه بین تمامی آنها توزیع گردید . به عبارت دیگر جامعه آماری و نمونه آماری یکسان می باشد. در این تحقیق ،از روش توصیفی از نوع تحقیق موردی و زمینه ای استفاده شد .اطلاعات و داده های حاصل از اجرای پرسشنامه با استفاده از روشهای آماری توصیفی (فراوانی ،درصد فراوانی،جداول ،نمودار ،میانگین ، انحراف معیار و ضریب همبستگی ماتریسی)مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.نتایج تحقیق تحقیق نشان داد میانگین نمرات تمامی سؤالات مربوط به ویژگی های مربوط به کتب جدید التألیف در مقایسه با نمره ملاک بزرگتر می باشد. بیشترین میانگین پاسخ ها از نظرمعلمی مربوط به ویژگی «میزان استفاده از روش های آموزش تلفیقی،خلاق،همیاری،فعال وارتباطی»و کمترین آن مربوط به ویژگی «انسجام،هماهنگی و ارتباط منطقی ساختار و محتوا و تناسب آن با سن دانش آموزان»می باشد .

نتایج نشان داد بین دیدگاه معلمین از نظر جنس تفاوت وجود دارد به عبارت دیگر معلمین زن ویژگیهای کتب بخوانیم و بنویسیم را بهتـــــر ارزیابی کرده‌اند . از نظر تحصیـــــلات و سابقه خدمت تفاوتی بین دیدگاه معلمان مشاهده نگردید.

مقدمه

زبان فارسی کلید فهم متون گوناگون ایرانی و ابزار مهم برقراری ارتباط با دیگر ایرانیان است .هر ایرانی با هر گویش محلی و منطقه ای خاص ،از طریق زبان فارسی برای حفظ هویت و ملیت خود می کوشد .قرنهاست برای همه ایرانیان ،از هر قوم و قبیله ای ،مسلم شده است که برای موفقیت در امور زندگی باید ،ضمن پاسداری واحترام به زبان مادری ،برای یادگیری و تسلط بر زبان فارسی کوشید.نظام آموزشی کشور نیز مسؤولیت بسیار سنگینی برای تحقق این خواسته بر حق دارد.برنامه درسی زبان آموزی در میان برنامه درسی دیگر دوره ابتدایی از اهمیت به سزایی برخوردار است ،زیرا نه تنها در تحکیم و تثبیت روابط اجتماعی مؤثر است ،بلکه یادگیری سایر مواد درسی را تسهیل می‌کند و تعمیق می بخشد (قاسم پور،1381)بر این اساس و با توجه به ضرورتهای فرهنگی ،اجتماعی ،دینی و آموزشی ،برنامه درسی کتاب فارسی اول ابتدایی مصوب 1348 وزارت آموزش و پرورش در فرایندی علمی ومنطقی مورد بازنگری قرار گرفت که حاصل آن ،تألیف کتابهای بخوانیم و بنویسیم برای پایه اول ابتدایی می باشد.این کتابها از سال تحصیلی 82-81 به صورت رسمی در اکثر نقاط ایران(از جمله شهرستان شهرضا)تدریس گردید.این کتب بر اساس سعی و اهتمام خاصی با استفاده از نظرات روان شناسی به رشته تحریر در آمده ،اما قضاوت با معلمان مجری می باشد .از آنجا که نظرات معلمان مجری این کتاب می تواند راهگشای برنامه نویسان درسی باشد ،این تحقیق با بررسی تحقق هدفها ،رویکردها ،روشها ،محتوا و ساختار این کتابها با استفاده از دیدگاههای معلمان پایه اول سعی دارد به امر کمک نماید.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تعلیم و تر بیت

دانلودمقاله تربیت برتر

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله تربیت برتر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

ان قوما عبدوالله رهبه فتلک عباده العبید، و ان قوما عبدوالله رغبه فتلک عباده التجار، و ان قوما عبدوه شکرا فتلک عباده الاحرار.
"گروهی خدا را از روی ترس اطاعت می کنند، این عبادت بردگان است؛گروهی خدا را به امید بخشش او اطاعت می کنند، این عبارت تجار است و گروهی خدا را (از روی معرفت) شایسته ستایش می دانند و این اطاعت آزادگان است".
معیارهای یادگیری در پذیرش قوانین و مقررات اخلاقی
یادگیری و پذیرش ارزشهای اخلاقی در سه مرحله ممکن است شکل گیرد:
مرحله نخست: کودکان، پذیرش قوانین و مقررات اخلاقی، ارزشها و ضد ارزشها و رفتارهای خواسته شده از سوی والدین و مربیان را در ذهن خود، براساس پیامدهای جسمانی و آنی آن ارزیابی می کنند. در واقع منشا پذیرش مقررات و یا اطاعت از قوانین اخلاقی، براساس احساس خوشایندی (لذت) و یا ناخوشایندی (درد و الم) آنی است که کودک آن را احساس و درک می کند. در این مرحله کودک توجهی به معنا و ارزش اعتباری و اهمیت اعتقادی معیارهای ارزشی رفتار خویش ندارد. بلکه از دیدگاه او درست و نادرست، خوب و بد، براساس آثار و پیامدهای ملموس جسمانی ارزیابی می شود. زیرا پدر و مادر و یا مربی در مقام تسلط و اقتدار هستند. از این رو، پذیرفتن و اطاعت کردن از صاحبان اقتدار و احترام به افراد معتبر و قدرتمند، مهمترین شاخصه این مرحله است که کودک در تحلیل نهایی و عیب یابی منطقی، دلیل اطاعت را اجتناب از تنبیه (دوری از درد و الم) و نزدیک شدن به احساس خوشایندی (خوشی و لذت) می داند.
مرحله دوم:
پذیرش قوانین و مقررات اخلاقی را بر اساس انتظارات پدر، مادر، مربی ، گروه و اجتماع انجام می دهد. در واقع ، توجه بیشتر به تایید و یا عدم تایید دیگران، یعنی اقتدار گروه است نه قدرت بدنی آنها. در این مرحله، مقررات را کورکورانه برای اجتناب از نکوهش و انتقاد جمع و گروه می پذیرد. برای او عملی درست است که مطابق با خواسته گروه باشد و توجه و اقتدار جمعی و گروهی مطرح است نه پیامدهای آنی آن. بیشتر توجه به خواسته های گروه، یعنی مورد قبول قرار گرفتن و حفظ موقعیت اجتماعی دلیل انجام کار و اطاعت است. براساس یک نوع وفاداری متقابل جمعی و مورد تایید واقع شدن، انگیزه کارها شکل می گیرد. در این جا به جای اقتدار فردی، اقتدار جمعی و اجتماعی حاکم است. توجه به جمع و گروه و محرومیت و طرد از موقعیت در گروه، عامل انجام کار و اطاعت است. در حقیقت، این جا پذیرش و عدم پذیرش مقررات اخلاقی به احسس خوشایندی و لذت در گروه یا احساس ناخوشایندی در اثر محرومیت از گروه دارد و همین انگیزه اصلی است؛ منتها تفاوت آن با مرحله قبلی در این است که در آن جا اقتدار فردی حاکم بود و در این جا اقتدار گروهی و اجتماعی حاکم بر ذهن کودک است.
مرحله سوم:
پذیرش مقررات اخلاقی و انضباطی براساس اعتبارشان از دیدگاه درونی، مورد قبول خود فرد است ه به سبب اقتدار مربی و یا گروه، که از خارج تحمیل شده باشد. در این جا فرد در پذیرش و اطاعت از ارزشها و مقررات، نه توجهی به سلطه و اقتدار مربی دارد و نه توجه به مقبولیت و پذیرش در جمع، بلکه نفس عمل و نفس ارزشهای اخلاقی و قوانین رفتاری برای فرد مطلوبیت دارد و او براساس انتخابی آگاهانه و آزادانه، به قبول و اصالت ارزشها رسیده است و علت عمل و رفتار، علاقه مندی و تصمیم گیری آگاهانه اوست. این نوع یادگیری و پذیرش مقررات اخلاقی، پایدارترین و اصیل ترین شکل درک، فراگیری و اطاعت از مقررات است. رفتاری است ماندنی، چون علت خود فرد است و عامل درونی است. بر خلاف دو مرحله قبلی (اقتدار فردی و گروهی و یا موقعیت) که عامل اطاعت، عامل بیرون است. یادگیری و اطاعت در مرحله سوم ، ریشه در اعماق دل و جان آدمی دارد و این نوع اطاعت و پذیرش مقررات با طیب خاطر به عمل منجر می شود، چه کسی حضور داشته باشد چه نداشته باشد. اگر شرایط بیرون هم تغییر کند، باز فرد از قبول و عمل به عقیده و ارزشهای خود دست بردار نیست.
قال علی علیه السلام: «من لم یعرف مضره الشر لم یقدر علی الامتناع منه، من لم یعرف منفعه الخیر لم یقدر علی العمل به
«کسی که زیان شر و بدی کاری را نشناسد، نمی تواند از آن کار خودداری کند، کسی که آگاه به سودمندی کارخیری نباشد نمی تواند به آن عمل دست یازد‌»
چگونه زمینه های یادگیری و پذیرش آگاهانه فراهم می شود.
اصولا زمانی انسان به پذیرش قوانین و مقررات اخلاقی و انضباطی تن در می دهد، آن را قلبا می پذیرد و در زندگی رعایت می کند که دلایل و اصولی را که در پس این دستورات و قوانین نهفته است، بداند و درک نماید.
در مرحله اول، پیامدهای زودگذر و آنی مورد نظر است و علت، ترس از تنبیه و جذب لذت و احساس خوشایندی است و در مرحله دوم، ترس از دست دادن موقعیت در جمع و گروه و میل، رغبت به احساس خوشایندی در جمع و گروه است، ولی در مرحله سوم، عامل یادگیری و اطاعت از قوانین و مقررات، نه ترس از اقتدار فرد و یا گروه و از دست دادن موقعیت است و نه احساس خوشایندی برای مقبولیت در جمع؛ بلکه در موقعیت آزاد و دور از هر گونه اجبار، تهدید و تطمیعی، در جوی کاملا معنوی و همراه با احترام متقابل، فرد خودآگاهانه آن رفتار را انتخاب می کند، به ارزش آن پی می برد، ضرورت آن را درک کرده و به عمل مبادرت می ورزد. فرد احساس می کند که باید با دیگران آن چنان رفتار کند که خود تمایل دارد با وی رفتار نمایند. با عقل و منطق، اهمیت، ارزش و ضرورت اجرای مقررات را درک می کند و این درک و یادگیری بطور طبیعی به عمل می پیوندد. با یک چنین دیدگاه تربیتی، آموزش فضایل اخلاقی تنها لفاظی ساده و یکطرفه والدین و مربی و معلم نیست؛ بلکه آموزش و پرورش در موقعیت مناسب ، با رشد و شناخت مراحل تحول روانی و ذهنی کودک، در فضایی آکنده از احترام متقابل به کودک و با تکیه بر احساس ارزشمندی شخصیت، خود به درک عمیق و یادگیری ریشه دار و پایدار می رسد و در عمل، منجر به رشد و پرورش اخلاقی و تبلور شخصیت انسانی کودک می گردد.
اصولا مفاهیم اخلاقی و ارزشهای انسانی باید متناسب با مراحل رشد ذهنی و درک و فهم کودک، از طریق کاربردهای عملی در موقعیتهای طبیعی زندگی در خانه و مدرسه آموخته شود و قبل از حصول اطمینان از درک دلایل – ولو به اندازه درک و ظرفیت ذهنی و عقلی آنان- نباید انتظار داشت که کودکان به گونه ای رفتار نمایند که ما بزرگسالان می خواهیم.
بنابراین نمی توان قبل از اینکه کودک از جهت ذهنی، عقلی و عاطفی، آمادگی درک مفاهیم اخلاقی را داشته باشد و بتواند بین واقعیتهای ملموس و یا عملیات انتزاعی تمایزی قابل باشد، آنان را مثلا برای دروغگویی یا گفتار متناقض و یا رفتار خلاف اخلاق، ملامت و سرزنش کرد؛ زیرا بیشتر اظهارات و رفتار کودکان در این سنین، برای جلب توجه دیگران انجام می گیرد، نه از روی سوء نیت و یا خبث باطن.
اساس یادگیری و اطاعت از مقررات و ارزشهای اخلاقی در کودکان، مستلزم درک پیامدهای عملی در خود و دیگران است. بنابراین کودکان، در مقام تربیت و تعلیم مفاهیم راستگویی، دروغگویی، تقلب، نظم و انضباط و ...، باید نقش و پیامدهای عملی آنها را نیز در موقعیتهای طبیعی و واقعی و یا در قالب داستانهای جالب و مفید بیاموزند و آموزش تنها در محیط کلاس، آن هم به صورت خطابی کارساز نیست. بلکه کودکان را باید در موقعیتهای طبیعی و به صورت عملی با مسائل و مشکلات، با گروه همسال خود در جوی مناسب و با حفظ احترام متقابل درگیر کرد، تا خود در عمل ، ضرورت و اجرای قوانین و مقررات انضباطی را حس و درک کرده و بدان معتقد و پایبند شوند.
درونی کردن مفاهیم اخلاقی
آموزش مفاهیم و دانستن، یک چیز است و پذیرش و عمل کردن به آن چیز دیگر. لذا آموزش اخلاقی کودکان اگر درست و صحیح انجام پذیرد تنها نصف کار انجام شده و نصف دیگر، درک و کاربرد عملی آن است. نباید گذاشت در کلاس، کار به لفاظی تمام و تصور شود کودکان چون مفاهیم اخلاقی را می دانند پس در هنگامه عمل آن را نیز رعایت خواهند کرد. مهم این است زمینه ای فراهم گردد که کودکان از تحت اقتدار سلطه جویانه فرد یا گروه خارج شوند و با شرکت دادن آنان در بحثهای جمعی و گروهی، چه از نظر ذهنی و عقلی و چه از نظر عملی، با مسائل و مشکلات درگیر شوند و در جوی آزاد و محبت آمیز با حفظ احترام بر شخصیت یکدیگر، در ارتباط متقابل و تبادل افکار، در بحث و گفتگو، خود به احساس ارزشمندی برسند و عملا به تفکر و تعقل وا داشته شوند و در مباحثه ها و مناظره ها با راهنمایی و هدایت مربی عملا ضرورت اجرای قوانین و مقررات انضباطی را درک کرده و به باور برسند و آن را درونی سازند. مدرسه و خانه باید چنین فرصتهای سازنده ای را فراهم بیاورد تا کودکان به پیشرفتهای جمعی و درک گرایشهای اخلاقی نایل شوند و به صورت عینی و عملی، ارزش قوانین و مقررات را در موقعیتهای گوناگون و شرایط مقتضی ادراک نمایند. کودکان و نوجوانان به دستورات و رفتار معلمان خود بسیار حساس و دقیقند و نیز در مقابل رفتار همسالان خود تاثیرپذیر. معلمان می توانند با فراهم آوردن زمینه های مناسب، در بحث های گروهی وارد شده و نقش هدایتگر داشته باشند و در برخوردها و مناظره های گروهی، بنا به اقتضای هر موقعیتی زمینه را طوری فراهم کنند که خود آنان به کشف و درک استدلالهای آن مجهز شوند. در این صورت خود بطور سازنده ای در رشد منش اخلاقی و پیشرفت و تعالی خویش نقش پیدا می کنند.
احترام به قانون و مقررات و هر گونه قواعد و اصول اخلاقی، مستلزم پیدایش روح انضباط و احساس مسئولیت است با درک این که تنها در سایه رعایت آنهاست که می توان، به ارزشمندی و احساس خوشایندی نایل آمد. این در حای است که محیط به دور از هر گونه اجبار و تحمیل بوده و در تعامل و تقابل گروهی با احترام متقابل به مبادله، اطلاعات و احساسات بپردازند، بطوری که کودکان در کنار بزرگسالان احساس کنند توانایی درک و فهم مسائل را دارند تا در عمل به آن مبادرت ورزند. تاثیر و تاثرات از طریق گروه همسال با هدایت مربی، کارایی فوق العاده و چشمگیری دارد.
تشویق و ارزش گذاری والدین در بحثهای گروهی و خانوادگی و دادن مسئولیت به فرزندان در موقعیتهای طبیعی و عملی، عامل پر قدرتی جهت کسب ارزشهای اخلاقی و شخصیت دهی به آنان می باشد. در صحنه طبیعی زندگی، والدین و مربیان با شیوه های مناسب ارشادی و با ابراز نظرات اخلاقی بموقع، می توانند به تغییر یا اصلاح کنشهای رفتاری و اخلاقی کودکان پرداخته و آنان را به مرحله عالیتر ارزشی ارتقا دهند. رفتار مربی، الگو و نمونه ای برای تجربه عملی کودکان است و تجارب مفید ایجاد شده از سوی اطرافیان و همسالان که در محیط مدرسه و منزل، در موقعیتهای طبیعی و شرایط ایجاد شده، دریافت می نمایند، موجب شکل پذیری شخصیت و محرک و تقویت کننده ای جهت دستیابی به ارزشهای بالاتر می شود. احساس رقابت سالم در همکاری و تقابل گروهی، به تجربیات مثبت و سازنده برای کودکان منجر خواهد شد. با تفسیر روشنی که توسط مربی و یا والدین از مفاهیم و ارزشهای اخلاقی در حین کار و عمل عرضه می گردد، در ارتباط با گروه همسال در یک مشارکت فکری به صورت گروهی به استدلالهای منطقی مجهز می گردند. البته بهتر است که مسائل، بنا به نیازها و خواسته های کودکان طرح و مورد بحث و مذاکره قرار گیرد. توجه به مراحل رشد و سطح فکر و منطق کودک و عنایت به عامل زمان در فراگیری و درون سازی تدریجی مباحث مورد بحث، از جمله نکات مهم است.
والدین و مربیان معمولا می کوشند نکات و مسائل اخلاقی را در فرصتی کوتاه از طریق گفتاری مستقیم و با پند و اندرز و به صورت تذکرات مکرر، به کودکان منتقل و یا تحمیل کنند، غافل از اینکه این کودکان هستند که خود باید شخصا این رفتار را واجد شوند، دلایل آن را بپذیرند و با رغبت آن را در صحنه عمل به کار گیرند، نه این که قواعد را ما به آنها دیکته کرده و به اجبار بقبولانیم. خطابه های لفظی فراوان در شرایط نامناسب کارساز نیست و هرگز روش استدلال منطقی را به کودک نمی آموزد، حتی اگر با منطق و استدلال همراه باشد. چون جنبه تحمیلی دارد و عامل آن اقتدار و فشار بیرون است. لذا با تغییر شرایط زمان، رفتار کودکان به حالت اول برمیگردد. تنبیه و یا تشویق در چنین شرایطی ، که مقررات به صورت اجباری و با فشار به آنان تحمیل می گردد، خیلی کارساز نمی تواند باشد، زیرا فرد خود شخصا در سازمان دهی ذهنی و روانی خویش دخالتی نداشته و به صورتی فعال در کشف و شناخت قضایا به دلیل و استدلال مجهز نگردیده است. لذا کودک تا زمانی که سلطه و اقتدار خارج (فردی و یا گروهی و اجتماعی) حاکم است آن هم در حضور جمع به عمل وادار می شود و در صورت تغییر موقعیت و عدم حضور اقتدار فرد و یا گروه، مقررات مراعات نمی شود.
مواجه کردن کودک با نتایج منطقی رفتار
یکی از طرق ایجاد و زمینه یادگیری و پذیرش آگاهانه کودک، مواجه کردن او با نتایج طبیعی و منطقی رفتارش است؛ مثلا، کسی که به موقع از خواب بر نمی خیزد، از مدرسه اش جا می ماند؛ و کسی که تکلیفش را انجام نمی دهد، در مدرسه مجبور به پاسخگویی در مقابل پیامدهای حاصل از رفتار خویش است. تذکرهای پیاپی، انجام دادن کارها به جای کودک، تشویق و تنبیه های لحظه ای و آنی کارساز نیست. برای به کارگیری این روش باید صبور بود، سعه صدر داشت، شکیبایی پیشه کرد و قاطع و پیگیر، با مهر و محبت رفتار کرد. در کارها و اجرای مقررات انضباطی بگذارید کودک خودش بیاموزد، سعی نکنید راه حلهای دسته بندی شده خود را به او دیکته کنید. هنگامی که با بدرفتاری و عکس العملهای نامناسب و عدم رعایت مقررات روبه رو می شویم نباید زود کنترل خود را از دست بدهیم، بلکه بهتر است از واکنش سریع و شدید خودداری کرده و عکس العملهای خود را تا زمانی که بتوان با آنان به آرامی و احترام برخورد کرد، به تعویق اندازیم.
حفظ واقع بینی و اجتناب از برخورد شدید، از عوامل بسیار مهم در فضاسازی و ایجاد زمینه برای رسیدن به نتیجه منطقی رفتار است. نباید بدرفتاری کودک را توهین به خود تلقی کرد. موقعی که کودکان می خواهند چیزی را یاد بگیرند بطور طبیعی در انجام آن، خطا و اشتباه دارند و ما باید خطا و اشتباهات آنها را ، همان طور که در مسائل آموزش، طبیعی می دانیم؛ در مسائل اخلاقی و پرورشی نیز طبیعی، تلقی کنیم، زیرا هر اشتباهی برای کودکان حکم یک تجبه آموزشی را دارد نه تخطی از اختیارات و دستورات مربی و والدین. نتایج منطقی گاهی نتیجه تجربه کودک در رابطه با واقعیتهای عینی است و گاه در رابطه با واقعیتهای ذهنی و اجتماعی است که کودکان از آن درس می گیرند؛ چرا که کودک و نوجوان در صورتی که در برخوردها مجال کافی برای اندیشیدن بیابد، بطور منطقی رفتارش را با نتایج آن مرتبط می سازد. لذا باید اولیا و مربیان در فضای خانه و مدرسه، شرایط را طوری فراهم سازند که کودکان آگاهانه به نتایج منطقی رفتارشان برسند و اصول و مقررات اخلاقی را یاد بگیرند و بپذیرند.
باید قبل از به کار بردن این روش، بر بهبود رابطه خودتا با آنان، براساس ایجاد دلگرمی و احترام متقابل بکوشید. لحن کلام و تن صدا نشانگر مهربانی یا عدم مهربانی مربی خواهد بود. باید با قاطعیت و مهربانی سخن گفت تا کودک در یک احساس خوشایندی که برایش فراهم می شود آزادانه به رفتار و عواقب کارهایش بیندیشد و به نتیجه اعمالش پی ببرد. در این موقعیت، کودک نباید احساس فشار و یا رنجشی بکند که بر نتیجه گیری منطقی و عقلی وی تاثیر منفی بگذارد و از فکر کردن باز ماند. بعضی اوقات برخوردهای تند، تاثرات روحی و عاطفی شدیدی در کودک به بار می آورد و او را به لجبازی و مقابله به مثل می کشاند و در نتیجه ، مانع نتیجه گیری منطقی کودک می شود. ایجاد فضای محبت آمیز همراه احترام متقابل و دادن امنیت و اعتماد به نفس، زمینه احساس خوشایندی و آزادی کودک را فراهم می سازد و از این رو بطور طبیعی در مورد اعمال درست و یا نادرست خود می اندیشد و به نتایج آن پی می برد.
آنچه موجب عکس العملهای ناسنجیده و برخوردهای لحظه ای کودکان می گردد همان صدمه دیدن شخصیت و رنجیدگی عاطفی است. برخوردهای شدید و توهین آمیز والدین یا مربی سبب می شود کودک به جای تفکر درباره رفتارش به موضع گیری دفاعی کشانیده شود و در این هنگام، دیگر مجالی برای منطقی فکر کردن او باقی نماند.
زمانی که کودک فرصت فکر کردن پیدا کند، از رفتار بد و یا خوب خود متاثر می شود، آثار و نتایج آن را به رفتار خود ربط می دهد و به نتیجه منطقی می رسد و در نتیجه به تشویق وی به ادامه و یا توقف از عمل می انجامد.
لازمه ایجاد فضایی برای اندیشیدن کودک، سعه صدر و سکوت ماست. باید او را با نتیجه رفتارش تنها گذاشت؛ چرا که عکس العملهای آنی، چه زبانی و چه با تغییر چهره، با تشویق و یا تنبیه، همه فرصت تصمیم گیری در مورد رفتار و نتیجه گیری منطقی را از کودک سلب می کند و سبب می شود رفتارش، عکس العملی و بازتابی شود و تفکر و تصمیم گیری در آن نقشی نداشته باشد. این نوع یادگیری، بازتابی و شرطی است نه آگاهانه و گزینشی؛ زیرا عامل بیرونی محرک اصلی است. بر خلاف نتیجه گیری منطقی که عامل درونی، یعنی اراده و شخصیت خود فرد است که به نتیجه و گزینش رفتار منجر می شود.
خونسردی و آرامش در مقابل کودک، به احساس امنیت وی کمک می کند تا مجال یابد سوء رفتار و یا حسن رفتار خویش را با نتایج منطقی آن، که از واقعیات زندگی اجتماعی فرا می گیرد ربط دهد و به تجربه مفید، که همان تصمیم به یادگیری جدید در قالب تغییر رفتار در جهت مثبت است، نایل آید.
باید صبور باشیم و اجازه دهیم کودکان با نتایج رفتارشان روبه رو شوند. این ترس که کودک بد می شود و یا بدتر می شود، تفکر صحیحی نیست.
برعکس، تذکرات مکرر و زیاده گوییهای پی در پی تاثیرات رفتار را کم می کند و رسیدن کودک به نتایج منطقی را به تاخیر می اندازد. باید زمانی به سخن گفتن با کودک لب گشود که علاقه مند به شنیدن باشد. باید کم سخن گفت و خود را درگیر برخوردها و بگومگوها نکرد، و به حرفها و بدگوییها نیز وقعی ننهاد. گاهی اوقات لازم است صحنه را ترک کرد تا کودکان مجال یابند به نتایج منطقی گفتار و رفتار خود برسند. در درگیریها سعی نکنید مقصر را شناسایی کنید، ایجاد فضای دوستانه و احترام متقابل سبب می شود کودکان خودشان در مورد مشکلاتشان تصمیم بگیرند و مسائل خود را حل کنند. در مورد نیازها و خواسته هایشان، روش آزاد منشانه ایجاب می کند که حتی الامکان برای آنان حق انتخاب قرار دهید، تصمیماتشان را بپذیرید و در کارها با عفو و گذشت برخورد کنید. زیرا چشم پوشی، شکلی از روش منطقی است و اغماض در کارها فرصت تجربه کردن را به آنان اعطا می نماید. در برخوردها رفتاری آزاد منشانه و منصفانه داشته باشید و در مسائل، قاطع و مهربان باشید تا برای کودکان زمینه تفکر و تجدید نظر درباره رفتارشان فراهم آید و خود را مسئول کار خویش احساس کنند. اگر کودکان احساس کنند تحت فشار و یا اجبار نیستند دست از کار خلاف خود بر می دارند.
مواجه کردن کودک با نتایج منطقی رفتارش در صورتی موفقیت آمویز خواهد بود که شما از داشتن انگیزه های پنهانی تسلط و کنترل بر آنان خودداری نمایید، کارها و برخوردها را بر اساس حسن ظن استوار کنید و رفتاری کریمانه داشته باشید.
مواجه کردن کودک با معما و سئوال
طریق دیگر رسانیدن افراد به درک و ضرورت استدلال و مجهز شدن به منطق، همان طرح سوال ابراهیم گونه از افراد است. طرح سئوال و معما و عرضه روشهای مختلف در حین اجرای مقررات و قوانین، که به صورت طبیعی در بحثهای گروهی با ایجاد بحران پیش می آید، زمنه هایی فراهم می سازد که کودک و نوجوان به تفکر و اندیشه واداشته شود؛ زیرا پیدا کردن دلیل برای اثبات بیان خود، در واقع وسیله ای برای اثبات شخصیت خویش است و اگر مربی بحث را صحیح رهبری نماید، هر یک از دانش آموزان به احساس ارزشمندی و تحقق خویشتن می رسند. در حقیقت شخصیت خود را در رعایت و عمل به این ارزشها به اثبات خواهند رسانید. دادن فرصت و اجازه بحث و استدلال و سئوال از آنان که نظر شما در این باره چیست؟ و شما چگونه فکر می کنید؟ اگر شما در این موقعیت قرار بگیرید چه کاری را انجام می دهید؟ یا اگر با شما همین رفتار را انجام دهند چه احساسی پیدا می کنید زمینه سازماندهی بنای فکری کودکان را در درک اصول و قوانین اخلاقی فراهم می سازد. برای اینکه ارزشهای اخلاقی منجر به تحول رفتار کودکان بشود، هیچ موقعیتی موثرتر و کارسازتر از فراهم نمودن فضای دوستی، ایجاد جو معنوی و احترام آمیز معلمان و والدین با سایر همسالان و اعضای گروه در مورد یکدیگر نیست؛ چون ین هم احساسی دو جانبه، به عزت نفس و احیای شخصیت انسانی آنان منجر خواهد شد؛ زیرا احساس ارزشمندی و عزت نفس نیاز فطری انسان است و اصولا همه تلاشها و حرکتهای انسان در زندگی برای رسیدن به رفع نیازهای او انجام می پذیرد و یکی از نیازهای اصیل و مهم انسان، بازیافتن کرامت نفس و عزت نفس است که در این گونه فضاها در سایه تلاش برای رعایت مقررات و ارزشهای اخلاقی تحقق خواهد یافت.
ترغیب و تشویق اعضای گروه در فضایی پر از صفا و صمیمت منجر به دوستی و رفاقت و در نهایت به یک احساس همگانی جهت انتقال ارزشها و مقررات و ضرور درک دلایل و استدلالهای آنها می انجامد. با طرح سئوالهای اکتشافی، کودک به تفکر و تفسیر و تحلیل حوادث و قضایای مورد بحث ترغیب می شود و این امر در سازماندهی ذهنی و درون سازی فکری او نقش بسزایی دارد. از این طریق او با موقعیتهایی آشنا می شود که بطور عینی و تجربی می تواند موقعیت و احساسات دیگران را به خوبی درک و لمس کند و خود ضرورتا به راه حلها بیندیشد و به شناخت و ضرورت اجرای مقررات و رعایت ارزشها برسد. این امر چون با روش آزاد منشانه در محیطی آرام، بدون احساس اجبار و فشار بطور خوداگاهانه صورت می گیرد، رفتاری پایدار و ماندنی خواهد شد و گذشت زمان و تغییر اوضاع و محیط تاثیری در آن نخواهد گذاشت.
بنابراین باید پرورش اخلاقی و انضباطی کودکان بدون اجبار و یا تحمیل ، از طرف خانه و یا مدرسه صورت گیرد . در اجرای مقررات و ارزشها خود کودکان مهمترین عامل بوده و مهمترین نقش را دارند و والدین و معلمان در موقعیتهای مناسب، تنها زمینه ساز و هدایتگرند. در گذشته برداشت عمومی این بود که همه چیز را باید با فشار تنبیه و تشویق به دانش آموزان تحمیل کرد، زیرا کودک بازیگوش و سر به هواست و در عمل از رعایت مقررات سرباز می زند و از انجام تکلیف شانه خالی می کند و روش برانگیختن حس اشتیاق کودک در یادیگری و پرورش اشکال داشت؛ با این کودک و نوجوان در این دوره بیش از هر دوره دیگری کنجکاو بوده و نیاز به شناخت و یادگیری و کار و عمل دارد و همواره اشتیاق آن را می کشد. بنابراین نباید هیچ ارزش و قاعده و اصولی را قبل از این که زمینه لازم عاطفی و روانی آن برای کودک فراهم و یا خود به آن متمایل شده باشد به وی تحمیل کرد. گرایش کودک به پذیرش ارزش و یا قاعده ای و یادگیری مقررات تنها در سایه احساس ارزشمندی و احساس شخصیت و ارزنده پنداری خویش تحقق می یابد و در مدرسه، قواعد و مقررات پا به عرصه وجود می گذارند، باید شخصیت دانش آموز حفظ شود. مدرسه، دعوتی طبیعی از کودک و نوجوان به عمل می آورد تا وی رفتار و سازشهای خود را هماهنگ با توقعات و انتظارات زندگی دسته جمعی بروز دهد و رفتار خویش را استوار سازد ؛ چه وقتی قواعد و مقررات و دستورات اخلاقی با احتیاجات روزمره دانش آموز و با تمایل به تعاون به صورت همفکری و همیاری در محیطی گرم و صمیمی پیوند می خورد، با مقررات آشنا شده و با آن زندگی می کند. روحیه تعاون و کوششهای دسته جمعی در گروه تنها در سایه ارتباطی سالم و با هدایت مربی صورت می گیرد و قدرت ابتکار و خلاقیت را در حل مسائل برای تک تک افراد در ارتباط با خود و دیگرن پدید می آورد.
در این چنین محیطی ، هر کس سعی ندارد از دیگری جلو بزند و به عنوان فرد مورد توجه و شاخص جلوه کند و بقیه را ناموفق و شکست خورده بپندارد، بلکه اولین سنگ بنای زندگی اجتماعی، که همان درک روحیه همکاری و احترام متقابل است، پا به عرصه وجود می گذارد. هر کس بر حسب لیاقت و تواناییهای خود با حفظ عزت نفس در حرکتی جمعی ، انگیزه خدمت دسته جمعی و همبستگی گروهی در سایه ارتباطی سالم بین خود و دیگران مشارکت می نماید. چنین افرادی با حفظ حریم شخصیت دیگران رشد می کنند و در آینده می توانند به عنوان انسانهای مستقل و عزتمند در هدایت و رهبری جامعه و در جهت پیشبرد اهداف ارزشمند اسلامی نقشی فعال و سازنده به عهده داشته باشند و ان شاءالله هریک سربازی فداکار، یاور و زمینه ساز نهضت آن پرچمدار بزرگ ، ولی الله اعظم امام زمان عجل الله تعالی فرجه باشند.

 

کتاب (پرورش استعداد همگانی ابداع و خلاقیت)
سئوالات
1-از مسافرت هائی که رفته اید کدام یک در برانگیختن قدرت تصورتان موثر بوده است؟ دلایل آن را تجزیه و تحلیل نموده شرح دهید چرا دیگر مسافرت ها مثمر چنین نتیجه ای نبوده اند.
2-اعتقاد داردی که کودکان باید در «تظاهر» نمودن هایشان تشویق با توبیخ شوند؟ شرح دهید.
3-تا چه حد با فرانسیس بیکن که می گوید «مطالعه انسان را کامل می کند» موافقت دارید؟ موضوع را شرح دهید.
4-فکر می کنید می توانید کتاب بنویسید؟چرا؟
5-آیا این اظهار نظر که«هرچه بیشتر تمرین مهربانی کنید مهربان تر می شوید» صحیح است یا غلط؟ شرح دهید.
روشهای پرورش خلاقیت
می توان موهبت خلاقیت را با بلا استفاده گذاردن پژمرده نمود و یا با مبادرت به فعالیت هایی که بیشترین امکان را برای پرورش قدرت تصور خلاق به وجود می آورد، و خاصه با تمرین دادن مداوم، آن را توسعه داد.
در این که این استعداد را می توان پرورش داد تردید وجود ندارد. روانشناسان از مدتها قبل این اعتقاد را که هر استعداد اساسی را می توان تربیت نمود – و حتی استعداد متوسط را می توان با تمرین پرورش داد- پذیرفته اند. با تمرین حساب ذهنی، بزرگسالان می توانند قدرت محاسبه خود را بیش از دو برابر کنند. در مورد اثر تمرین بر روی حافظه، بسیاری از طریق تمرین قدرت یادآوری خود را دو برابر کرده اند.
حتی خصوصیات عاطفی را می توان از طریق تمرین بهتر کرد. هر چه بیشتر مهربانی کنیم مهربان تر می شویم. با تمرین شادی خود شادتر می شویم. حتی شوخ طبعی با آموزش توسعه می یابد و این موضوع از نتایج دروسی که برای تربیت کمدین ها در برخی دانشگاه ها تدریس می شود مشخص شده است.
تمرین هم برای پرورش مغز و هم برای پرورش جسم لازم است . والت دیسنی توصیه می کند که به دستگاه تصور خلاق خود به عنوان عضلات مغزی بنگریم. عضلات بدن هرچه بیشتر کار کند به جای آن که تحلیل رود بیشتر پرورش می یابد. درست مثل عضلات و ارگانهای جسمی، هوش و ذکاوت بدون تمرین فرسوده می گردد.
وقتی شکسپیر درباره «مزایای غنی تمرین خوب‌» سخن گفت اشاره داشت که تمرین برحسب درجه ارزش تغییر می کند. بهتر از همه انجام واقعی کار است – یعنی ترکیب کردن عملی کوشش با قدرت تصور. بدین ترتیب قدرت خلاقیت محفوظ ماندن و یا بازیافت می شود- و در واقع برای رشد برانگیخته می گردد.
1-تجربه برای ایده جوئی سوخت می سازد
برای پرورش خلاقیت، مغز نه تنها به تمرین نیاز دارد بلکه به وسائلی که با آن بتوان به بهترین وجهی ایده ها را تشکیل داد محتاج است. غنی ترین سوخت برای ایده جوئی عبارت از تجربه است.
تجربه دست اول مطلقا غنی ترین سوخت است زیرا امکان این که در مغز ما بماند و در موقع نیاز به خاطر آید زیادتر است. تجربه دست دوم – مانند خواندن سطحی، گوش دادن یا تماشا کردن – سوخت ضعیف تری را تشکیل می دهد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  47  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله تربیت برتر

پایانامه تربیت

اختصاصی از فی موو پایانامه تربیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه تربیت


پایانامه  تربیت

شلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:15

فهرست و توضیحات:
چکیده
مقدمه

 

 

                              تعریف ریشه ی واژه ی تربیت

 

 

 

    برای تربیت تعاریف متفاوتی ارائه شده واین تفاوت ها ناشی ازاختلاف درمورد ریشه ی  این کلمه است .

 

    برخی آن رامشتق از« ربّ » می دانند ومناسب باآن تربیت راتعریف می کنند.

 

    قیّومی درکتاب المصباح المنیر خاطرنشان نموده که اگراین کلمه « ربّ » به غیرعاقل مضاف شد، به مفهوم مالک است ، ولی اگربه عاقل مضاف شد، به معنای سیّد است.

 

    جوهری هم درصحّاح اللّغة آن رابه معنای مالک، اصلاح کننده وتمام کننده می داند.

 

    راغب می گوید: « واین کلمه ( رب ) منصوب است به کلمه ی رب که مصدر است ، دراین صورت رب به کسی می گویند که علم را اصلا ح می کند ، می پروراند وتکمیل می کند مانند حکیم . یا به کسی گفته می شود که تمام اینها را در مورد خود به وسیله دانش        اعمال می کند (یربّ نفسه بالعلم ) درنتیجه معنای تربیت عبارت خواهد بوداز فراهم نمودن بستری برای برانگیختن ورشد هر گونه استعداد بالقوه دریک موجود، به نحوی که بتواند       به شکلی مستمراورا درراه رسیدن به کما ل وجودی یاری دهد .[1]

 

    تعریفی دیگر برای تربیت ارائه شده است : تربیت از ماده ی ( رَبَوَ) به معنای افزودن ورشد ونموّ کردن آمده ودراصطلاح تعاریف متعددی برای آن ارائه شده است وهرکس از

 

زاویه ای به آن نگریسته وتعریفی خاص از آن کرده است .

 


1-  سید مهدی برومند ،شیوه های تعلیم درقرآن وسنت، ص 28 و27

 

 


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه تربیت

تحقیق در مورد الگوهای برتر

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد الگوهای برتر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد الگوهای برتر


تحقیق در مورد الگوهای برتر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:4

 

 

 

 

 

ما عندکم ینفذ و ما عند الله باق. «نحل-96» آنچه نزد شماست تمام می شود و از بین می رود ولی آنچه نزد خداست باقی می ماند.

اهداف آموزش:

1- تقویت روخوانی و روان خوانی قرآن کریم

2- آشنایی با قرائت زیبای ترتیل قرآن

3- آشنایی با معنای برخی از کلمات پراستعمال قرآن

4- درک معنا و توانایی ترجمه برخی از عبارات و آیات ساده و پرکاربرد قرآن

5- آشنایی با برخی از داستانها

6- تقویت علاقه و انس به قرائت مستمر و روزانه قرآن

7- تقویت علاقه به درک هر چه بیشتر معنای عبارات و آیات قرآن

8- تقویت علاقه به داستانها، مطالب و معارف قرآن.

روش تدریس

1- قرائت آیات: از دانش آموزان خواسته می شود که آیات هر درس را یک هفته پیش از تدریس در خانه قرائت کند. و ترجمه آیات متن درس را از روی کتاب قرآن بنویسند.

قرائت در کلاس اول معلم بصورت ساده و روان از روی متن درس می خواند و قواعد ادغام و ابدال و تلفظ صحیح حروف خاص عربی را برای دانش آموزان می گوید و بعد آیات درس به صورت هر عبارت دو بار از نوار آموزشی پخش می شود که دانش آموزان بار اول گوش می دهند و بار دوم با نوار هم خوانی می کنند. پس از انجام این مرحله از دانش آموزان خواسته می شود که در ظرف چند دقیقه یک بار دیگر آیات و عبارات را مرور کنند تا در خواندن صحیح آیات اشکالی نداشته باشند بعد دبیر محترم به دانش آموزانی که نیاز بیش تری به تمرین دارند بطور انفرادی اشکالات آنها را برطرف می کند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد الگوهای برتر