فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله تفکیک قوا

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله تفکیک قوا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

اصلی در حقوق عمومی که بر اساس آن برای جلوگیری از استبداد، حکومت به چند قوة جدا از هم سپرده می شود. این اصل ابتدا در غرب مطرح شد و بر نظامهای سیاسی تأثیر اساسی گذاشت ، سپس در پی آشنایی دولتمردان و نخبگان کشورهای اسلامی با آن ، این نظریه در این کشورها نیز مطرح شد که به مباحثات نظری و اقداماتی در جهت تغییر ساختار حکومتها انجامید.

 

تفکیک قوا در غرب . تفکیک قوا در اندیشه های افلاطون و ارسطو مطرح شده است . افلاطون در کتاب قوانین (ص 2050ـ 2070)، گروههای جداگانه ای را برای وضع قانون و پاسداری از آن ، امور لشکری و ادارة شهر (انجمن شهر) و دادرسی معیّن کرده اما تفکیک این امور در نظر او صورتی مقدماتی داشته است ؛ مثلاً، دادرسان را متصدیان امور دولتی از میان خودشان انتخاب می کنند که در هم آمیختن قوة مجریه و قضائیه است یا پاسداران قانون ــ که وضع قانون و نظارت بر اجرای آن را بر عهده دارند ــ می توانند دادرسان را محاکمه کنند. ارسطو در کتاب سیاست (ص 187ـ201) بیان کرده است که ، هر حکومت دارای سه قدرت است : قدرت اول از آنِ هیئتی است که کارش بحث و مشورت در بارة مصالح عام است ، دومین قدرت به فرمانروایان و حدود صلاحیت و شیوة انتخاب آنها مربوط می شود و سومین قدرت کارهای دادرسی را در بر می گیرد. این توضیح ارسطو در بارة قوای سه گانه تقریباً همان است که در قرن هجدهم نیز مطرح شد، اما قوای سه گانه ارسطویی با نظریة جدید تفکیک قوا تفاوت بسیاری دارد. طبق نظر او قوة مقننه یا مشورتی از اقتدار اجرایی و گاهی قضایی برخوردار است و قوة فرمانروایی (مجریه ) می تواند قانون وضع کند و نهایتاً بین کارکرد این قوا نوعی تداخل دیده می شود. به نظر ارسطو (ص 187) اختلاف در تنظیم این قدرتهاست که مایة اختلاف در
سازمانِ حکومتها می شود و اگر این سه قدرت بدرستی سامان یابند کار حکومت مسیر درست خود را طی می کند.

 

در قرون وسطا در اروپا مفهوم تفکیک قوا تحت عنوان نظریة «دو شمشیر» وجود داشت . بر اساس این نظریه ، قدرت بین دولت و کلیسا تقسیم می گردید و از استبداد مطلق هر یک از آنها جلوگیری می شد و هیچ نظر قاطعی در بارة برتری یکی از این دو وجود نداشت . طرفداران قدرت دولت مدعی بودند که قدرت خداوند به پادشاه وا گذار شده است و صاحبان کلیسا قدرت پادشاه را انکار و از قدرت مطلق کلیسا دفاع می کردند ( > فرهنگ فشردة علوم سیاسی آکسفورد < ، ذیل "separation of powers" ؛ عالم ، ج 1، ص 237، 254 به بعد).

 

در سدة یازدهم و دوازدهم / هفدهم و هجدهم ، فیلسوفان سیاسی اروپا، بویژه جان لاک و منتسکیو ، صورت جدید این نظریه را در واکنش به ادعاهای جدید حق خداوند و حاکمیت مطلق شاهان فراهم کردند (آشوری ، ص 100؛ > فرهنگ فشردة علوم سیاسی آکسفورد < ، همانجا؛ قاضی ، 1368 ش ، ج 1، ص 325ـ343). هدف آنان مبارزه با تمرکز قدرت و خودکامگی فسادانگیز بود.

 

جان لاک در سدة هفدهم باتوجه به نظام سیاسی انگلستان ، قوة مجریه و مقننه و ائتلافی را از هم متمایز ساخت اما این قوا را جدا از هم تصور نمی کرد ( > فرهنگ فشردة علوم سیاسی آکسفورد < ، همانجا). او معتقد بود که قوة مقننه قدرت فائقه است ، اما نظام به قوای مجریه و ائتلافی نیز نیاز دارد (جونز، 1362 ش الف ، ص 253). قوة مقننه مشخص می کند که نیروی دولت چگونه باید به کار گرفته شود، اما چون ممکن است قوانین را در زمان کوتاهی وضع کند، به فعالیت دائمی آن نیازی

 

نیست . در عوض برای ضمانت اجرای قوانین و تحقق دائمی تصمیمات قوة مقننه ، قوة مجریه لازم است (لاک ، قرارداد دوم ، فصل 12، ش 144ـ 145، فصل 13، ش 151ـ152؛ نیز رجوع کنید به جونز، 1362 ش الف ، ص 254). وظیفة قوة ائتلافی نیز منحصر به امور خارجی ، مانند اعلام جنگ و صلح و انعقاد قراردادهای بین المللی ، است هر چند در عمل از قوة مجریه جدا نیست .

 

او قوة قضائیه را بعمد در فهرست قوا وارد نکرده ، زیرا وظیفة قضا را خارج از عملکرد سیاسی و حکومتی و کار دولت رجوع کنید به جونز، 1362 شقرار داده است (لاک ، فصل 12، ش 146ـ 148؛ نیز الف ، ص 253؛ قاضی ، 1381 ش ، ص 164).

 

منتسکیو در سدة هجدهم ، نظریة تفکیک کامل قوای مقننه و مجریه و قضائیه را مطرح کرد. وی معتقد بود در هر کشوری که همة قوا زیر نظر یک تن باشد، آزادی تحقق نمی یابد (اسکروتون ، ذیل "separation of powers" )؛ ازینرو، بهترین راه حفظ حکومت و جلوگیری از حاکمیت یک فرد یا یک گروه ، آن است که در نظام سیاسی میان قوای حکومت موازنه برقرار شود تا هر قوه بتواند بر قوای دیگر نظارت کند (منتسکیو، کتاب پنجم ، فصل 10؛ نیز رجوع کنید به جونز، 1362 ش ب ، ص 326). بنابراین ، باید در هر حکومت سه قوه وجود داشته باشد: مقننه و مجریه و قضائیه . اگر قوای مقننه و مجریه در هم ادغام شوند و در اختیار یک شخص یا یک گروه قرار گیرند، و نیز اگر قوة قضائیه از قوای مقننه و مجریه جدا نباشد، آزادی ناممکن می گردد. چنانچه قوة قضائیه به قوة مقننه بپیوندد، زندگی وآزادی در معرض نظارت خودسرانه قرار خواهد گرفت ، زیرا در این وضع ، قاضی قانونگذار هم هست . اگر قوة قضائیه به قوة مجریه ملحق شود، ممکن است قاضی به عنوان مجریِ حکم ، شدت عمل نشان دهد و به حق افراد تجاوز کند. همچنین نباید هر سه قوه در اختیار یک فرد یا یک هیئت قرار بگیرد (منتسکیو، کتاب یازدهم ، فصل 6ـ7؛ نیز رجوع کنید به جونز، همانجا).

 

اصل تفکیک قوا، تحت تأثیر نظریة منتسکیو، نخستین بار در 1201/ 1787 در قانون اساسی ایالات متحدة امریکا وارد شد و طبق آن ، قوة مجریه به رئیس جمهور و قوة مقننه به مجلس نمایندگان (کنگره ) واگذار گردید. پس از انقلاب فرانسه (1203/ 1789)، و به پیروی از قانون اساسی امریکا، اصل تفکیک قوا در قانون اساسی فرانسه به رسمیت شناخته شد و از آنجا به دیگر کشورهایی که از الگوی قانونی این کشور پیروی می کردند، راه یافت (آشوری ، همانجا).

 

در مورد شیوة تفکیک قوا دو نظر عمده وجود دارد: گروهی با اعتقاد به تفکیک مطلق قوا بر این باورند که هر یک از قوای سه گانه باید دارای وظایف مشخصی باشد و سازمانهای مسئول آنها نباید از حدود وظایف و اختیارات قانونی خود فراتر روند و در کار قوای دیگر مداخله کنند، گروهی دیگر با اعتقاد به تفکیک نسبی قوا چنین استدلال می کنند که چون قدرت سیاسی و حاکمیت یکی است ، مظاهر گوناگون اِعمال این قدرت باید با هم تعامل داشته باشند تا کارها سامان یابد. تعیین حد دقیق و روشن میان اعمال اجرایی صرف و اعمال تقنینی صرف ، امکان ندارد و چون هر سه قوه از واقعیتی یگانه (اعمال حاکمیت ملی ) حکایت دارند، هر یک از ارکان سه گانه جز در مسیر تکمیل وظایفِ دیگری نمی تواند گام بر دارد. مصلحت نیز ایجاب نمی کند که رشته های ظریف ارتباط طبیعی بین نهادهای مربوط قطع شود. بر پایة این استدلال ، گونه ای از همکاری قوا یا به تعبیری تفکیک نسبی قوا شکل می گیرد. ثمرة اندیشه تفکیک مطلق قوا، رژیم ریاستی است که در آن مردم ، رئیس جمهور را به عنوان رئیس قوة مجریه و نمایندگانی را به عنوان اعضای قوة مقننه ، در انتخابات جداگانه و برای مدت مشخص بر می گزینند و هیچکدام از دو قوه نمی تواند دورة کارکرد دیگری را که بر مبنای قانون اساسی از یک سو و ارادة مردم از سوی دیگر پایه گذاری شده است از راه انحلال یا سقوط کوتاه کند. در برابر، نظریة تفکیک نسبی قوا به رژیم پارلمانی یا همکاری قوا می انجامد. با توجه به اینکه حاکمیت از سوی مردم و از راه انتخابات به نمایندگان پارلمان (مجلس ) سپرده می شود و از طریق پارلمان به دستگاهها و اشخاص کارگزار و سایر قوا منتقل می گردد، دستگاههای قوا به یکدیگر وابسته اند و در عین تمایز و تفکیک باید پاسخگو و مسئول دستگاهی باشند که از آن ناشی شده اند (قاضی ، 1381 ش ، ص 173ـ176).

 

برخی متفکران در واکنش به انتقاد ناممکن بودن تفکیک مطلق قوا، از وجود «قوة مؤسس » به عنوان قوة نهادساز و قانون آفرین که ماهیتاً با سه قوة دیگر تفاوت دارد، دفاع کرده اند. مجلس مؤسسان یا شوراهایی نظیر آن ، که قوا را متعادل می کنند، از این نوع اند. برخی دیگر، نظیر بنژامن کنستان ، از «قوة تعدیل کننده » سخن گفته اند. این قوه ، بی طرف و برتر از دیگر قواست و با رفع اختلافِ قوای سه گانه در حدود اختیاراتی که قانون اساسی بدان بخشیده است ، مملکت را از بحران سیاسی نجات می بخشد. غالباً رئیس مملکت ، بویژه پادشاه یا رئیس جمهور، مظهر این قوه به شمار می آیند (همو، 1368 ش ، ج 1، ص 344).

 

منابع : داریوش آشوری ، دانشنامة سیاسی ، تهران 1366 ش ؛ ارسطو، سیاست ، ترجمة حمید عنایت ، تهران 1358 ش ؛ افلاطون ، دورة آثار افلاطون ، ج 4، ترجمة محمدحسن لطفی : قوانین ، تهران 1380 ش ؛ ویلیام تامس جونز، ماکیاول ، بدن ، هابز ، لاک ، در خداوندان اندیشة سیاسی ، ج 2، قسمت 1، ترجمة علی رامین ، تهران : امیرکبیر، 1362 ش الف ؛ همو، مونتسکیو روسو، برک ، بنتام ، در خداوندان اندیشة سیاسی ، ج 2، قسمت 2، ترجمة علی رامین ، تهران : امیرکبیر،1362ش ب ؛ ابوالفضل قاضی ، بایسته های حقوق اساسی ، تهران 1381 ش ؛ همو، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی ، تهران 1368 ش ؛ شارل لوئی دو سکوندا منتسکیو، روح القوانین ، ترجمه و نگارش علی اکبر مهتدی ، تهران 1370 ش ؛The Concise Oxford dictionary of politics , ed. Iain Mc Lean, Oxford 1996; John Locke, Two tracts on government , ed. P. Abrams, Cambridge 1967; Roger Scruton, A dictionary of political thought , London 1982.

 

تفکیک قوا در جهان اسلام . در دیدگاه اسلامی ، با توجه به خاستگاه قانون و حق حاکمیت ، ایدة تفکیک قوا به صورتی که در اندیشه های غربی آمده است ، مطرح نیست . بنا بر مبانی اسلام ، نظریة مبتنی بر اینکه یک حاکم بشری منبع حاکمیت و صدور قوانین می باشد، قطعاً مردود است ، ولی مردم نیز، مگر در محدودة تفویض شده از جانب شرع ، سرچشمة اصلی قانونگذاری به شمار نمی آیند. دو اصل محوری در بینش اسلامی عبارت است از: 1) حاکمیت (به معنای سلطه بر انسانها) مخصوص خداست و هیچ انسانی ، بالذات حق تسلط بر دیگری را ندارد. 2) خدا منبع قانونگذاری است و هیچکس در این کار شریک او نیست . بنابراین ، پذیرش حاکمیت یک فرد یا گروه بر دیگران باید مبتنی بر دلیل باشد؛ همچنانکه مفهوم قانونگذار بشری نیز مفهومی مجازی است و به جعل قوانین اشاره نمی کند، بلکه منظور از آن دستیابی به احکام الاهی است ( رجوع کنید به مودودی ، ص 77ـ 78؛ طباطبائی ، ج 10، ص 85؛ مصباح ، ج 1، ص 108، 232؛ زُحَیْلی ، ج 6، ص 651ـ652).
در زمان پیامبر، قانونگذاری و اجرا و قضا به عهدة آن حضرت بود. در واقع ، پیامبر در مقام آورندة دین ، احکام الاهی را به مردم می رساند و چون از جانب خدا سخن می گفت ، شائبة خطا یا هر گونه دوری از حق در بارة آن حضرت وجود نداشت . ایشان در مقام رهبر جامعة مؤمنان ، قوة مجریه را نیز در اختیار داشت و وظیفة حل و فصل اختلافات (قوة قضائیه ) نیز با او بود (گیب ، ص 41ـ52). اگر چه برخی نویسندگان در نبوی بودن کنش سیاسی پیامبر، به صورت مطلق ، مناقشه کرده و آن را کنشی بشری با ویژگیهای آن دانسته اند ( رجوع کنید به عماره ، ص 69)، ولی عموماً نظر برآن است که این سه وظیفه در شخص پیامبر، با عنایت به برخورداری وی از علم و عصمت الاهی ، جمع بوده است .

 

با وفات پیامبر، امت اسلامی در مورد جانشینی وی دچار تفرق شد. شیعیان ، به استناد احادیث گوناگون ، معتقد شدند که پیامبر جانشین خود را مشخص کرده است تا امت دچار فتنه و آشوب نشوند (زحیلی ، ج 6، ص 679). آنگونه که ابن خلدون (ج 1: مقدمه ، ص 246ـ252) یادآور می شود امامت از دید شیعه ، رکن دین است و «نصب » (به تعبیر دقیقتر: شناساندنِ) امام بر پیامبر واجب است ، امامی که همچون خود پیامبر از گناه و اشتباه به دور است . خرد شیعی امامت را با پیامبری همسان می دانست و شاخصهای آن دو را، جز در موارد خاص مثل وحی ، بر هم منطبق می یافت ، شامل «نصب الاهی »، «عصمت » و «رهبری امت » (بِلْقَزیز، ص 218). بدیهی است در این نظریه اساساً مسئلة تفکیک قوا مطرح نبوده است ؛ هر چند با وقوع غیبت امام دوازدهم (260) تحقق تجربة همه جانبة نظام امامت شیعی منتفی شد (نیز رجوع کنید به ادامة مقاله ). مسلمانان دیگر، که سپس اهل سنّت و جماعت خوانده شدند، با طرح نظریة خلافت ، یعنی قرار گرفتن یک بشرِ غیرمعصوم در جای پیامبر (از طریق گزینش مردم یا با رأی اهل حلّ و عقد یا با تغلّب و روشهای دیگر) خلیفه را متولی پاسداری از دین و تدبیر امور دنیای مردم برشمردند ( رجوع کنید به ماوردی ، ص 29ـ71). در نظریة آنان ، خلیفه در مقام جانشین پیامبر بالاترین مقام دولت بود و ریاست هر سه قوه را بر عهده داشت . در عمل نیز در دوران خلفای نخست و اندکی پس از آن ، کار بدین منوال پیش رفت (زحیلی ، ج 6، ص 740). به نظر می رسد از دیدگاه اندیشة سنّی میان خلیفه و پیامبر شباهت تام وجود داشت و خلیفه در میان امت همچون رسول خدا در میان مؤمنان و بنابراین اطاعت از وی واجب بود (عبدالرازق ، ص 13ـ14). خلیفه دارای اختیارات کامل و بی قید و شرط و قدرت مطلق وی غیر قابل تقسیم یا توزیع بود و هیچ شریک و رقیب مشروعی برای حکومت وی تصور نمی شد (همان ، ص 15)، ولی این تلقی با پایان یافتن خلافت خلفای نخستین کم رنگ شد و در زمان حکومت امویان و عباسیان ، به دلیل گسترش قلمرو این حکومتها و تماس با تمدنهای دیگر، برخی از نهادهای اداری در کنار خلیفه پدید آمد. با ایجاد نهادهایی همچون وزارت (تفویض ) و امارت (استیلا) و همچنین ظهور سلطنتهای اسلامی ، از حوزة نفوذ مادّی و معنوی خلیفه تا حدود زیادی کاسته شد (فَیْرَحی ، ص 191ـ 198)، البته در سطح نظری ، خلیفه همچنان رئیس قوا تلقی می گردید.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  24  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تفکیک قوا

دانلود مقاله بررسی سیستم حسابداری بهای تمام شده

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله بررسی سیستم حسابداری بهای تمام شده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

مقدمه
استفاده از سیستم های پیشرفته و دقیق حسابداری و بهره و نتیجه گیری از روشهای استفاده شده شرکت یا مؤسسه را به اهداف مورد نظر نزدیک نموده و مدیران و صاحبان سهام دیگر استفاده کنندگان از صورتهای مالی از عملکرد شرکت در بهبود وضعیت مالی و رسیدن به اهداف عالی بهره گیری می نمایند . به منظور تحقق اهداف مطلوب و کنترل و جلوگیری از هر گونه زیان و خسارت احتمالی و رسیدن به سود روش حسابداری بهای تمام شده برای واحد مالی شرکت مورد نظر پیشنهاد و ارائه می گردد .
استفاده و بکارگیری از این روش مدیران و صاحبان سهام را در هر مقطعی که قصد تعیین هزینه ها و یا بالا بردن سود مورد انتظار را دارن کسب می نماید . در این روش بدلیل دقت موجود در ثبت اقلام هزینه بهای تمام شده در هر قسمت یا بخش عملیات می توان هزینه مواد ، سربار و …. کم نموده تا به کسر نقطه سر به سر میزان سود مورد انتظار بالا برده شود و موجب شکوفائی شرکت یا مؤسسه فراهم آید . بحث بهای تمام شده در هر شرکت یا واحد تجاری متناسب با نوع تولید و هزینه شناسائی و ثبت میگردد. روش حاضر پس از تحقیق در خصوص عملکرد تولید شرکت کار آمدن شدن عوامل تولید بدین شرح مرقوم می گردد .
تعریف مختصری از حسابداری بهای تمام شده
حسابداری بهای تمام شده یکی از شاخه های حسابداری مدیریت می باشد که عهده دار وظایف متعددی از جمله : 1ـ روش های کنترل هزینه 2ـ ارزیابی موجودی ها و غیره به منظور دستیابی به اهداف خاصی از قبیل رسیدن به بهای تمام شده مناسب و راهنمایی مدیران در جهت تصمیم گیریهای آتی می باشد . تعریف حسابداری بهای تمام شده : حسابداری بهای تمام شده به شاخه ای از حسابداری اطلاق می شود که وظیفه اش جمع آوری اطلاعات مربوط به عوامل هزینه ، محاسبه بهای تمام شده محصولات و خدمات همچنین ارائه روشهای تقلیل بهای تمام شده و تولیدات ، از طریق تجزیه و تحلیل گزارشها و بررسی شیوه های تولید می باشد.
وظایف حسابداری بهای تمام شده :
1. یاری مدیران در ایجاد و اجرای برنامه ها .
2. برقراری روشها و شیوه های اعمال کنترل ، به منظور کاهش معقول هزینه ها .
3. راهنمایی مدیریت در تصمیم گیری های نهایی به منظور انتخاب بهترین راه حل از راه حل های موجود ارزیابی موجودی ها به منظور هزینه یابی و قیمت گذاری آنها و کنترل مقداری موجودی ها .
4. پیش بینی هزینه های تولید برای یک دوره معین.
5. جمع آوری ،‌تفکیک ، ثبت و تسهیم هزینه ها.
اهمیت حسابداری بهای تمام شده :
حسابداری بهای تمام شده با ابزار حسابداری ، مدیریت را برای برنامه ریزی ، کنترل و ارزیابی نتایج عملیات ، مجهز نموده و به عنوان بازوی مدیریت ، در برنامه ریزی و کنترل فعالیتها تلقی می شود . این شاخه حسابداری ، مدیریت را در برآورد و جمع آوری اطلاعات مربوط به هزینه مواد ، هزینه حقوق و دستمزد و سایر هزینه های تولیدی یاری می نماید . جمع آوری اطلاعات مربوط به هزینه ها می تواند مدیران را در تصمیم گیری برای توسعه ماشین آلات و تأسیسات به منظور افزایش تولید و فروش از طریق مختلف مانند :خرید ، تعویض ، ساخت و یا اجاره تأسیسات و ماشین آلات جدید یاری نمایر . کاربرد حسابداری بهای تمام شده : استفاده از حسابداری بهای تمام شده و تنایج حاصل از آن ، تنها به مؤسسات تولیدی محدود نمی شود ، بلکه مؤسسات غیر تولیدی مانند : ادارات دولتی ، شرکت های بیمه ، بیمارستانها ،‌دانشگاهها ، مؤسسات حمل و نقل ، شرکتهای هواپیمائی ، عمده فروش ها و خورده فروش ها و غیره نیز می توانند از حسابداری بهای تمام شده برای محاسبه بهای تمام شده خدمات ارائه شده و افزایش کارآیی فعالیتهای خود ، استفاده کنند . اطلاعات اولیه حسابداری بهای تمام شده شامل اسناد و مدارک و گزارشهایی است که برای رسیدن به اهداف حسابداری بهای تمام شده مورد نیاز می باشد مثل فاکتور خرید مواد ، برگ رسید مواد وارده به انبار ، حواله صدور مواد از انبار به قسمتهای مختلف تولید ، حواله نقل و انتقالات داخلی مواد بین دوایر ، گزارشهای ساعات کار انجام شده تولیدی و غیر تولیدی و اوقات تلف شده ، اطلاعات مربوط به ظرفیت اسمی و عملی کارخانه ، آمار مربوط به مشخصات فیزیکی کارخانه ، قطعات یدکی مورد نیاز ماشین آلات ، برق مصرفی و سایر نیروهای محرکه مورد نیاز ، آمار نیروی انسانی و غیره .
اصطلاحات متداول حسابداری بهای تمام شده :
علوم و فنون مختلف ، هر یک دارای اصطلاحات خاصی هستند که بکارگیری صحیح انها فرگیری را ساده تر خواهد نمود . حسابداری بهای تمام شده نیز دارای اصطلاحات گوناگونی است که هر یک بیانگر مفهوم خاصی می باشد . در این قسمت بعضی از این اصطلاحات را به طور خلاصه تعریف می نمائیم .
هزینه یابی ـ محاسبه بهای تمام شده کالای ساخته شده و موجودی کالای در جریان ساخت را هزینه یابی گویند .
کالای ساخته شده ـ به محصولاتی گفته می شود که جریان تولید را کاملاً طی کرده ، برای فروش آماده باشند .
کالای در جریان ساخت ـ به محصولات و یا موجوداهایی اطلاق می شود که ساخت آنها هنوز به اتمام نرسیده باشد .

 

عوامل بهای تمام شده ـ عوامل بهای تمام شده عبارت است از هزینه هایی که برای ساخت محصول به مصرف می رسند و شامل مواد اولیه ، دستمزد و هزینه های غیر مستقیم تولید می باشد .
تولید ـ عبارت از تغییر شکل و ماهیت مواد طی مراحل مختلف به کالاست ، به طوری که پس از این تغییر شکل ، مواد خام به کالای ساخته شده تبدیل شود.
حسابداری بهای تمام شده و جایگاه آن : در مؤسسات تولیدی ، با توجه به حجم فعالیت ها ، تخصصی شدن موضوع هزینه یابی و تفکیک هزینه ها ، محاسبه بهای تمام شده محصولات ساخته شده و رسیدن به اهداف مورد نیاز ، ایجاد دایره حسابداری بهای تمام شده به موازات دایره حسابداری مالی ضرورت می یابد .
دایره حسابداری مالی ، وضعیت مالی مؤسسه در قالب گزارش منعکس می نماید و نشان دهنده این مسئله است که فعالیتهای مؤسسه در طول دوره زمانی ، چه نتایج کلی در بر داشته است ولی دایره حسابداری بهای تمام شده به جزئیات فعالیتهای دوایر تولیدی ، مراکز هزینه و قسمت های مختلف می پردازد و نتایج عملیات خود را در غالب گزارشهایی مانند گزارش مصرف مواد ، ساعات کار انجام شده ، اوقات تلف شده ، ضایعات ، قیمت تمام شده کالای ساخته شده ودر جریان ساخت و …. در اختیار مدیران قرار می دهد .دایره حسابداری بهای تمام شده ، دارای یک نفر مسئول می باشد که تحت نظر مدیر مالی انجام وظیفه می کند .
بهای تمام شده: عبارت است از مجموع ارزش عوامل تخصیص داده شده به تولید یک محصول.
هزینه‌های تولیدی: عبارت است از هزینه‌هایی که برای ساخت یک واحد محصول بکار می‌رود که شامل دستمزد مستقیم، مواد مستقیم و سربار ساخت می‌باشد.
مواد مستقیم: هر نوع موادی که برای تولید مستقیما بکار می‌رود و یک جزء اصلی و قابل شناسائی محصول تکمیل شده را تشکیل می‌دهد مواد مستقیم نامیده می‌شود.
دستمزد مستقیم: حقوق و دستمزد کارکنانی که بطور مستقیم در تولید محصول دخالت دارند و مواد مستقیم را به محصول تبدیل می‌کنند، دستمزد مستقیم نامیده می‌شود.
سربار ساخت: تمام هزینه‌های منظور شده در جریان تولید به جزء مواد مستقیم و دستمزد مستقیم، به عنوان سربار کارخانه تلقی می‌شود، از قبیل مواد غیر مستقیم، دستمزد غیر مستقیم و سایر هزینه‌های غیر مستقیم تولیدی.
تخصیص هزینه‌ها: عبارت است از منظور نمودن هزینه‌ها به حساب هر یک از محصولات.
نرخ جذب سربار: نرخی است که بر اساس آن هزینه‌های سربار ساخت به محصولات تخصیص داده می‌شود.
عناصر تشکیل دهنده بهای تمام شده:
عناصر تشکیل دهنده بهای تمام شده محصولات تولیدی به طور کلی شامل اقلام زیر می‌باشد:
1ـ مواد مستقیم
2ـ دستمزد مستقیم
3ـ سربار کارخانه
هر نوع موادی که برای تولید مستقیما بکار می‌رود و یک جزء اصلی و قابل شناسایی محصول تکمیل شده را تشکیل می‌دهد مواد مستقیم نامیده می‌شود مانند سیب زمینی آماده شده جهت کاشت.
حقوق و دستمزد کارکنانی که بطور مستقیم در تولید محصول دخالت دارند و مواد مستقیم را به محصول تبدیل می‌کنند، دستمزد مستقیم نامیده می‌شود، مانند حقوق کارگران قسمت برداشت گندم.
تمام هزینه‌های منظور شده در جریان تولید به جزء مواد مستقیم و دستمزد مستقیم، به عنوان سربار کارخانه تلقی می‌شود از قبیل مواد غیر مستقیم، دستمزد غیر مستقیم و سایر هزینه‌های غیر مستقیم تولیدی.
اصطلاحاً جمع هزینه‌های مواد مستقیم و دستمزد مستقیم و سربار کارخانه را بهای تولید یا بهای ساخت گویند و جمع هزینه‌های مواد مستقیم و دستمزد مستقیم را بهای اولیه و جمع دستمزد مستقیم و سربار کارخانه را هزینه‌های تبدیل گویند.
سایر هزینه‌هایی که در یک موسسه تولیدی واقع می‌شوند هزینه‌های دوره نامیده می‌شوند. مانند هزینه‌های توزیع و فروش و اداری و تشکیلاتی که در پایان سال مالی به حساب سود و زیان انتقال می‌یابند.

 

 

 

 

 

 

 

حسابداری بهای تمام شده:
چه چیزی را به چه قیمتی به دست آورده ایم؟ پاسخ این سوالات در حسابداری به وسیله تکنیکها و روشهایی داده می شود که به آن حسابداری بهای تمام شده یا حسابداری صنعتی می گویند.
شناخت و طبقه بندی صحیح هزینه ها، تعیین محل وقوع آنها و تخصیص درستشان به انواع فعالیتهای سازمان و نهایتا تجزیه و تحلیل نتایج بدست آمده را می توان به عنوان هدف اصلی سیستم بهای تمام شده نامید.
- قبول یا عدم قبول سفارش مشتریان
- تعیین قیمت فروش محصولات
- تولید یا عدم تولید یک محصول خاص
- افزایش یا کاهش حجم تولید محصولات
- ایجاد یک خط تولید جدید و یا توسعه واحد صنعتی
- حذف و یا ایجاد تغییر در خط تولید موجود
- تغییر در کیفیت محصولات و یا تغییر در فرآیند تولید
تصمیم گیری در مورد هر یک از موارد فوق و دهها مورد دیگر از این قبیل، بدون داشتن یک سیستم مناسب حسابداری بهای تمام شده، اگر غیر ممکن نباشد، بدون شک خالی از اشکال نخواهد بود. محاسبه بهای تمام شده در بدو امر کاری ساده به نظر می رسد. چرا در هر موسسه تولیدی، حداقل برای محاسبه سود و زیان سال، ناچارند که هزینه ها را ثبت و در مقابل درآمدها قرار دهند. حال کافی است که مشخص شود در طی سال چه محصولاتی و با چه کمیتی تولید شده است که با تخصیص این هزینه ها به تولیدات، قیمت تمام شده هر محصول بدست خواهد آمد. آنچه که گفتیم، اساس کار حسابداری بهای تمام شده است ولی انجام این کار به مراتب از گفتن آن مشکل تر است.
روشهای طبقه بندی هزینه ها:
الف: طبقه بندی هزینه ها به تفکیک عوامل اصلی بهای تمام شده
موسسات تولیدی در جریان عملیات خود، مواد اولیه را با کمک تکنولوژی و کار نیروی انسانی به محصول تبدیل می کنند . پس عوامل تشکیل دهنده بهای تمام شده محصولات یک موسسه تولیدی را می توان در سه بخش کلی هزینه مواد، هزینه کار و هزینه سربار طبقه بندی کرد.
ب: طبقه بندی هزینه ها به مستقیم و غیر مستقیم:
هزینه های مستقیم هزینه های هستند که بتوان آنها را به سهولت به واحد محصول تخصیص داد مثل هزینه مواد اولیه، هزینه پرسنلی که مستقیما با مواد و ماشین آلات سازنده محصولات کار می کنند و بقیه هزینه ها غیر مستقیم تلقی می شوند یعنی هزینه های مواد اولیه و پرسنلی که در تعریف فوق به صورت مستقیم تلقی نمی شوند.
ج: طبقه بندی هزینه های متغیر و ثابت
د: طبقه بندی هزینه ها با توجه به وقایع سازمانی : هزینه های تولیدی _خدماتی_اداری_فروش
ه: طبقه بندی هزینه ها به روش ترکیبی: در سطح حسابهای کل از یک روش و در سطح حسابهای معین از دیگر روشهای طبقه بندی هزینه ها استفاده کرد.
مراکز هزینه :
عملیات ساخت محصول در یک موسسه تولیدی ممکن است توسط قسمتهای مختلفی صورت گیرد در این حالت هر قسمت،مسئولیت بخشی از فرآیند تولید را بعهده داشته و محصول با عبور از این قسمتها بتدریج تکمیل شده ونهایتا بصورت محصول آماده برای فروش در می آید. بمنظور کنترل هزینه های تولید ومحاسبه بهای تمام شده محصولات به شکلی که بتوان مشخص کردکه هر یک از قسمتهای تولید چه مبلغی از عوامل تشکیل دهنده بهای تمام شده را به خود اختصاص داده اند،می بایست این قسمتها به دقت شناسایی شوند. در حسابداری صنعتی هر یک از این قسمتها را مرکز هزینه می نامند. تعیین مراکز هزینه باید بنحوی صورت گیرد که تخصیص هزینه ها به آنها امکان پذیر بوده و حوزه مسئولیت سرپرستان این مراکز مشخص باشد. در حسابداری بهای تمام شده اصطلاح مرکز هزینه به هر یک از واحدها و قسمتها اعم از تولیدی، پشتیبانی، اداری و فروش اطلاق می شود. مراکز پشتیبانی، خدماتی- سرویس دهنده مانند مراکز تهیه آب و برق و گاز، تعمیرگاهها و انبارها. این مراکز با خدمت خود عملیات تولید را تسهیل می کنند و بدون وجود آنها اصولا عمل تولید امکان نخواهد داشت .
منظور از حسابداری (بهای تمام شده) چیست؟
حسابداری بهای تمام شده شاخه‌ای از علم و فن حسابداری است که وظیفه جمع آوری اطلاعات مربوط به عوامل هزینه و محاسبه بهای تمام شده محصولات و خدمات را بر عهده داشته با و تجزیه و تحلیل گزارش‌ها و بررسی‌ راههای تولید روشهای تقلیل بهای تمام شده تولیدات را بیان می‌کند.
اهمیت حسابداری بهای تمام شده برای چیست ؟
در واقع حسابداری صنعتی یا حسابداری بهای تمام شده یک ابزار بسیار مهم در اختیار مدیریت می‌باشند تا مدیران با استفاده از حسابداری صنعتی، بهای تمام شده تولیدات را محاسبه می‌کند و کنترل خود را بر روی هزینه‌های مواد، دستمزد و سایر هزینه‌های تولید اعمال می‌کند.
مدیران اگر گزارشات دقیق و صحیحی از عوامل هزینه نداشته باشند در تصمیم گیری خود در جهت افزایش تولید یا سایر تصمیم گیری‌ها و راه انجام تصمیمات خود با مشکل مواجه خواهند شد.
کاربرد حسابداری بهای تمام شده چیست ؟
گاهی تصور می‌شود کاربرد حسابداری صنعتی و بهای تمام شده محدود به کارخانجات و صنایع تولیدی می‌باشد هرچند شاید مشهورترین کاربرد آن در این جهت باشد ولی سایر مؤسسات نیز از حسابداری بهای تمام شده بهره برده و از روشهای حسابداری بهای تمام شده در بانکها، شرکتهای بیمه عمده فروشی‌ها ، شرکتهای حمل و نقل ، شرکتهای هواپیمایی ، دانشگاه‌ها و بیمارستان‌ها در جهت کارایی بیشتر استفاده می‌گردد.
اهمیت حسابداری بهای تمام شده در بخش دولتی
حسابداری بهای تمام شده یا حسابداری صنعتی به شاخه ای از حسابداری اطلاق می شود که وظیفه آن شناخت،جمع آوری ،پردازش وگزارشگری اطلاعات مربوط به عوامل بهای تمام شده و محاسبه بهای تمام شده خدمات ومحصولات و همچنین ارائه روشهای تقلیل بهای تمام شده خدمات وتولید از طریق تجزیه و تحلیل گزارشها می باشد.حسابداری بهای تمام شده جدا از حسابداری مالی و حسابداری دولتی نیست وبا بکارگیری این شاخه از حسابداری،در واقع قسمتی از وظایف حسابداری به حسابداری بهای تمام شده واگذار شده تا برخی از اهداف حسابداری مالی در بخش خصوصی و حسابداری دولتی در بخش عمومی تامین شود.
حال اهمیت حسابداری بهای تمام شده در بخش دولتی رااز دو منظر زیر به اختصار مورد بحث قرار می دهیم.
الف-نظام بودجه ریزی عملیاتی
ب-قانون مدیریت خدمات کشوری

 

الف-نظام بودجه ریزی عملیاتی:
در بودجه ریزی عملیاتی (PERFORMANCE BUDGETING) علاوه بر تفکیک اعتبارات به وظایف، برنامه ها، فعالیتها و طرحها، حجم عملیات و هزینه های اجرای عملیات دولت و دستگاههای ذیربط براساس روشهای حسابداری بهای تمام شده، محاسبه و تعیین می گردد.
حسابداری بهای تمام شده به عنوان بازوی مدیریت جهت برنامه ریزی،تصمیم گیری وکنترل عوامل بهای تمام شده تلقی می گردد وبا بررسی اطلاعات جمع آوری شده و ارایه آن به مدیران امکان کنترل عوامل بهای تمام شده خدمات وتولید ومراکز مختلف هزینه را فراهم نموده وبا مقایسه بین هزینه های بودجه شده وهزینه های واقعی،به تجزیه وتحلیل انحرافات بین این هزینه ها می پردازد، لذا ارقام پیش بینی شده در بودجه عملیاتی متکی به تجزیه و تحلیل تفصیلی برنامه ها، فعالیتها، عملیات و قیمت تمام شده آنان برپایه اهداف و مقاصد دولت است، که در آن بخشی از هزینه های عمومی و استهلاک دارائیهای سرمایه ای به واحدهای عملیاتی برنامه ها و فعالیتها تخصیص می یابد.
تدوین و اجرای بودجه عملیاتی در دستگاههای دولتی مستلزم کاربرد حسابداری تعهدی، به منظور تعیین هزینه های واقعی برنامه ها و فعالیتهاست. هماهنگی و یکنواختی طبقه بندیهای بودجه ای و حسابداری و تطبیق آنها با ترکیب سازمانی دستگاههای دولتی از یک طرف و ارتباط وظایف برنامه ریزی، بودجه ریزی و حسابداری دولتی از طرف دیگر نیز از ضروریات بودجه عملیاتی و ایجاد اطلاعات کافی برای مدیریت منابع و وجوه عمومی است.
در بودجه عملیاتی از طبقه بندی عملیاتی جهت اعتبارات استفاده می شود. در طبقه بندی عملیاتی کالا و خدمات خریداری شده، به جای طبقه بندی برحسب نوع و ماهیت به عنوان عوامل و اجــــزای فعالیتها تلقی و طبق بندی می گردند. برای نمونه مواد و مصالح ساختمانی مصرف شده توسط سازمان دولتی، بخشی از بهای تمام شده، جاده، پل یا ساختمان ساخته شده محسوب و طبقه بندی می گردد. زیرا مواد و مصالح مذکور در ترکیب با سایر تجهیزات و خدمات استفاده شده حاصل نهایی خاصی را که جزئی از وظایف و اهداف و برنامه های سازمان دولتی است، ایجاد می کند. به عبارت دیگر، مواد، کالا و خدمات خریداری شده با محصول و تولید نهایی (END-PRODUCT) ارتباط داده می شود. طبقه بندی عملیاتی مدارک و اسناد قابل قبول و واقعی را که ممکن است در تشخیص کارایی&، سطوح مختلف مدیریت مفید باشــــد، ایجاد می کند و بیان می دارد که علت افزایش هزینه های بهای تمام شده برنامه ها، افزایش حجم عملیات است یا افزایش هزینه ها برای حجم ثابت است. شکل شماره یک طبقه بندی در بودجه عملیاتی را نشان می دهد.
گرچه طبقه بندی عملیاتی برحسب فعالیتها توجه مدیریت را به برنامه ها و هزینه های تمام شده آنها جلب می کند ولی باید توجه داشت که هزینه های تمام شده همه فعالیتها به خودی خود، ارزش واقعی آنها را نشان نمی دهد. لذا در اکثر برنامه های دولت، فعالیتها به عنوان واحــــــدهای اندازه گیری عملیات به کار می روند، زیرا، دارای قابلیت انعطاف و متناسب با ساختارهای سازمانی موجود هستند. دوران گذار از بودجـــه بندی برنامه ای به سوی بودجه بندی عملیاتی سرآغازی است برای: عبور از حسابداری نقدی به طرف حسابداری تعهدی؛ گامی موثر و مفید درجهت شفافیت سازی هرچه بیشتر هزینه ها؛ زمینه ای برای انجام اصلاحات ساختاری و عقلانی تر کردن نقش دولت در فعالیتهای اقتصادی.

ب-قانون مدیریت خدمات کشوری:
ماده 16 قانون مدیریت خدمات کشوری بیان می داردکهبه منظور افزایش بهره وری واستقرار نظام کنترل نتیجه ومحصول ( ستانده ) وکنترل مراحل انجام کار ویا هر دو ، جلوگیری از تمرکز تصمیم گیری و اعطاء اختیارات لازم به مدیران برای اداره واحدهای تحت سرپرستی خود بر اساس آئین نامه ای که توسط سازمان تهیه و به تصویب هیات وزیران میرسد دستگاههای اجرائی موظفند اقدامات ذیل رابه عمل آورند.
الف- تعیین قیمت تمام شده فعالیتها و خدمات و محصولات واحدهای مجری از قبیل واحدهای آموزشی، پژوهشی، بهداشتی، درمانی، خدماتی، تولیدی و اداری ، متناسب باکیفیت و محل جغرافیایی ارائه فعالیتها و خدمات ، در چهارچوب متوسط قیمت تمام شده فعالیتها و خدمات مذکور در بودجه مصوبه سالانه ملی و استانی با تایید سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور یا استان.
ب- تعیین شاخصهای هدفمند و نتیجه گرا و استانداردهای کیفی خدمات و پیش بینی ساز و کارهای نظارتی برای کنترل کمیت و کیفیت خدمات ارائه شده.
ج- انعقاد تفاهمنامه با مدیران واحدهای مجری براساس حجم فعالیتها و خدمات و قیمت تمام شده آن و تعیین تعهدات طرفین.
د- اعطاء اختیارات لازم برای پیشنهاد جابه جایی فصول و برنامه‌های اعتبارات مذکور به شورای برنامه‌ریزی استان در چهارچوب احکام قانون بودجه سالانه جابجایی اعتبارات ملی براساس احکام قانون بودجه سالانه خواهد بود.
هـ- برای اجراء نظام قیمت تمام شده، اختیارات لازم اداری و مالی به مدیران به موجب آئین نامه‌ای که با پیشنهاد سازمان به تصویب هیات وزیران می‌رسد تعیین می‌گردد.
و- اعتباراتی که براساس قیمت تمام شده در اختیار واحدها قرار می‌گیرد، به عنوان کمک تلقی شده و پس از پرداخت به حساب بانکی واحدهای ذیربط به هزینه قطعی منظور می‌گردد. مدیران دستگاههای اجرائی نسبت به تحقق اهداف و نتایج پیش بینی شده در تفاهمنامه در مدت مدیریت خود مسوول و به نهادهای نظارتی پاسخگو خواهند بود و موظفند گزارش اقدامات مربوطه را هر شش ماه یک باربه سازمان ارائه نمایند و سازمان نیز مکلف است گزارش عملکرد این ماده را یک ماه قبل از ارسال لوایح بودجه سالیانه به مجلس تقدیم نماید.
تبصره1- دستگاههایی که با پیشنهاد سازمان و تصویب هیات وزیران امکان محاسبه قیمت تمام شده محصولات و خدمات خود را نداشته باشند از طریق محاسبه هزینه تمام شده اقدام خواهند نمود.
تبصره 2- احکام این ماده می‌باید ظرف یک سال توسط سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور اجراء شده و از سال 1387 بودجه دستگاههای موضوع این قانون فقط با رعایت مفاد این ماده قابل تنظیم و ارائه می باشد.
در اصطلاحات حسابداری بهای تمام شده داریم:
بهای تمام شده:به معنی منابع از دست رفته برای تحصیل کالا و خدمات مورد نیاز است.
منابع از دست رفته با ارقام ریالی اندازه گیری وبه صورت کاهش منابع یا افزایش مصارف نشان داده می شود.صرف این منابع و وقوع بهای تمام شده به قصد دستیابی و استفاده از منافعی در حال وآینده است.
هزینه تمام شده:بهای تمام شده ای است که منفعت مورد نظر برای آن حاصل شده است.به عبارت دیگر،هزینه،بهای تمام شده ای است که در برابر منابع یک دوره مالی قرار می گیرد و برای کسب آن منابع از دست رفته است.
پس می توان گفت بهای تمام شده دارای منافع آتی است،در حالی که هزینه منافع آتی ندارد.به عبارت دیگر منافع بهای تمام شده منقضی نشده است،در حالی که منافع حاصل ار تحمل هزینه منقضی شده است.
روش محاسبه صحیح بهای تمام شده
وقوع رویدادهایی نظیر توسعه رقابت جهانی، پیشرفت فن آوری اطلاعات و ارتباطات و دسترسی به سیستم های اطلاعاتی ارزان طی دو دهه گذشته و تلاش واحدهای اقتصادی جهت احراز رتبه جهانی و ورود به بازارهای بین المللی، لزوم داشتن نگرشهایی همچون رضایت مشتریان و مدیریت بر مبنای فعالیت را اجتناب ناپذیر کرده است.
همچنین با افزایش سهم فن آوری و سایر اجزای هزینه های سربار در تولید کالاها و خدمات ، روشهای هزینه یابی سنتی، اطلاعات صحیح در مورد هزینه سر بار و تسهیم آن فراهم نمی آورد در حالیکه اطلاعات بهای تمام شده محصولات، خدمات و مشتریان از مهمترین اطلاعات مالی است که برای تصمیمات مدیریت مورد نیاز است. برآورده نشدن اطلاعات مورد نیاز مدیریت توسط سیستم های هزینه یابی سنتی، واحدهای اقتصادی را به سمت استفاده از سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت (ABC) متمایل کرده است.
سیستم هزینه یابی بر مبنای فعالیت یکی از سیستم های نوین هزینه یابی محصولات و خدمات است که نیازهایی از قبیل محاسبه صحیح بهای تمام شده محصول، بهبود فرایند تولید، حذف فعالیت های زائد، شناخت محرک های هزینه، برنامه ریزی عملیات و تعیین راهبردهای تجاری را برای واحد اقتصادی برآورده می سازد. این سیستم به جای پرداختن به نشانه و معلول ، علت ایجاد هزینه و تولید را کالبدشکافی می کند و اگر فعالیتی دارای فلسفه توجیهی، متقاضی و حتی ارزش افزوده نباشد، زمینه حذف، تعدیل یا بهبود آن را فراهم می کند.
در ادبیات حسابدرای تعاریف مختلفی از هزینه یابی بر مبنای فعالیت ارائه شده است.
می هر و دیکین معتقدند : «هزینه یابی بر مبنای فعالیت یک روش هزینه یابی است که بهای تمام شده محصولات را از جمع هزینه فعالیتهایی که منجر به ساخت محصول می شوند بدست می آورد».
هیلتون می نویسد: «هزینه یابی بر مبنای فعالیت روشی است که در آن هزینه ها بر مبنای نسبت سهم فعالیتهای صرف شده بوسیله هر محصول، از یک مخزن هزینه به محصولات مختلف تخصیص داده می شود».
با توجه به تعاریف فوق می توان گفت که ABC ، بر فعالیتهایی تأکید دارند که برای تولید محصولات (خدمات) باید انجام شوند و سپس هزینه فعالیتها با توجه به میزان استفاده هر محصول از فعالیتها به محصولات تسهیم می شود.
مرروی اجمالی بر تاریخچه ABC
در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970، برخی نویسندگان حسابدرای به رابطه بین فعالیت و هزینه اشاره نمودند. اما در دهه 1980 به دنبال انعکاس ضعف ها و نارسایی های سیستم های رایج حسابداری در ارائه اطلاعات دقیق هزینه، توجه جدی در محافل دانشگاهی و حرفه ای به این رابطه بیشتر جلب گردید. این توجه عمدتاً براساس پیدایش 3 سازه اصلی بود. سازه اول تغییر نوینی بود که در دنیا جهت معرفی تکنولوژی مدرن، مکانیزم های تولیدی جدید در کشورهای مختلف بویژه در ژاپن و ... رخ داد. سازه دوم این بود که در دهه 1980 فلسفه فکری بسیاری از مدیران شرکت ها دستخوش تغییرات عمده گردید و علاوه بر سود آوری، رقابت در سطح جهانی، افزایش رضایت مشتریان، تأکید بر کنترل کیفیت محصولات و کاهش هزینه ها نیز جزو اهداف اصلی مدیران قرار گرفت. سازه سوم این بود که عده ای از نویسندگان حسابداری به تشریح فضای جدید تولید، نقشهای گوناگون تکنولوژی و دیدگاههای جدید مدیران پرداختند. نویسندگان مذکور ادعا کردند که سیستم های سنتی حسابداری صنعتی و مدیران نه تنها پاسخگوی احتیاجات مدیران نیست بلکه استفاده از اطلاعات حاصل از آنها سبب گمراهی و تصمیم گیری های نادرست مدیران می شود. به دنبال آن، این نویسندگان اقدام به معرفی سیستم جدید تحت عنوان «هزینه یابی بر مبنای فعالیت» نمودند.
نیاز به اطلاعات عملیاتی در مورد هزینه ها، مقدمه ظهور سیستم دوبعدی ABC را فراهم آورد. این نگرش جدید مشخصاً به منظور ارائه اطلاعات مفید جهت دستیابی به اهداف اصلاحی در داخل و خارج از سازمان پدید آمد. این سیستم دارای دو دیدگاه اساسی می باشند. دیدگاه اول بیانگر تخصیص هزینه ها از منابع به فعالیت ها و از فعالیتها به اهداف (موضوع) هزینه (شامل مشتریان و محصولات) می باشد.
اطلاعات فراهم شده در این بخش پشتیبان تصمیمات کلیدی سازمان مانند قیمت گذاری، تعیین ترکیب محصول تأمین منابع و تعیین الویت هایی برای اقدامات اصلاحی است. دیدگاه دوم پاسخگوی نیاز سازمان به اطلاعاتی درباره عوامل موثر بر فعالیتهاست. به عبارت دیگر چه عواملی باعث انجام کارها می شوند و چگونه می توان این فعالیتها را به نحو مطلوب انجام داد. چنین اطلاعاتی به سازمان کمک می کند تا علاوه بر بهبود عملکرد خود، ارزش دریافتی توسط مشتریان را نیز اصلاح نماید.
فرایند محاسبه بهای تمام شده توسط سیستم های سنتی و ایرادات وارد بر آن:
پیشرفت تکنولوژی تولید و استفاده از تفکر مدیریت موجودی، نظیر jit ، و چند عامل دیگر ساختار هزینه های محصول را به شدت تغییر داده است و باعث افزایش هزینه های سربار و در عوض کاهش شدید هزینه های کار مستقیم و هزینه مواد اولیه شده است.
در سیستم های سنتی هزینه یابی، برای تخصیص هزینه سربار در غالب موارد از هزینه (ساعت) کار مستقیم به عنوان مبنای تخصیص استفاده می شود. در حالیکه امروزه هزینه کار مستقیم غالباً کمتر از 15% و در مقابل هزینه های سربار بیش از 50% از هزینه محصول را دربر می گیرد. بنابراین تخصیص هزینه های سربار بر اساس مبناهایی همچون ساعت (هزینه) کار مستقیم منجر به محاسبه نادرست بهای تمام شده محصولات می شود.
در نظام سنتی، بهای تمام شده محصول طی فرایند زیر محاسبه می شود:
1) ردیابی (اختصاص) مواد مستقیم و دستمزد مستقیم به محصولات یا خدمات
2) تخصیص هزینه های سربار به محصولات یا خدمات بر مبنای یک نرخ جذب معین.
3) محاسبه بهای تمام شده محصولات
به این شیوه محاسبه بهای تمام شده ایراداتی وارد شده است که می توان موارد زیر را بیان کرد:
1) هزینه کار مستقیم اهمیت خود را از دست داده است.
2) استفاده از یک مبنای تخصیص نمی تواند به طرز مناسبی تمام روابط بین هزینه ها را نشان دهد.
3) علی رغم بالا بودن سهم هزینه سربار در هزینه محصول، نحوه تخصیص هزینه سربار به هر اندازه که باشد فاقد اهمیت است.
4) این سیستم در جریان تولید پیچیده و غیرمعمول جوابگو نمی باشد.
5) اطلاعاتی صحیح و واقعی در مورد بهای تمام شده و سودآوری شرکت ارائه نمی کند.
بسیاری از شرکتها به منظور برطرف نمودن انتقادات مطرح شده در بخش قبل به سمت استفاده از سیستم ABC گرایش یافته اند. این سیستم جانشین هزینه یابی سفارش کار یا روش مرحله ای نیست، بلکه می تواند همراه با آنها به کار گرفته شود . سیستم ABC فلسفه نوین مدیران (جلب رضایت مشتریان) و رقابت با سایر شرکت ها را به طور کمی در هزینه یابی محصول منظور می کند. یعنی این سیستم علاوه بر هزینه های مواد مستقیم و دستمزد مستقیم ، هزینه های گوناگون مربوط به تکنولوژی، کیفیت محصول و هزینه های مربوط به تولیدات انعطاف پذیر را نیز در برمی گیرد.
چه شرکت هایی بهتر است از سیستم ABC استفاده کنند؟
استفاده از ABC برای برخی شرکت ها نامناسب بوده و برای برخی دیگر بی تأثیر می باشد. هزینه یابی بر مبنای فعالیت در شرکتهایی مناسب است که دارای ویژگی های زیر باشند:
1) شرکتهایی که دارای تولیدات گوناگون و متنوع و یا ارائه دهنده خدمات مختلفی باشند.
2) شرکتهایی که هزینه سربارشان بالا بوده و این هزینه به محصولات مختلف با توجه به میزان تولید هر یک به نسبت یکسان قابل تخصیص نباشد.
3) شرکتهایی که از ماشین آلات پیشرفته خودکار در تولید استفاده می کنند.
4) شرکتهایی که دارای جریان تولید پیچیده و غیرمعمول می باشند.
طبقه بندی هزینه ها در روش ABC
طرفداران ABC ادعا می کنند که کلیه فعالیتهایی که در یک سازمان صورت می گیرد نهایتاً در راستای حمایت از تولید و توزیع محصولات یا خدمات می باشد. بنابراین هزینه کلیه فعالیتها باید به عنوان هزینه های محصول درنظر گرفته شوند.
در سیستم ABC ، 4 طبقه فعالیت وجود دارد که هزینه این فعالیتها نیز با توجه به میزان استفاده هر محصول (خدمت) از فعالیتها، به محصولات (خدمات) تخصیص می یابد. 4 طبقه فعالیت عبارتند از:
1) فعالیتهای سطح واحد محصول که با هر بار تولید یک واحد محصول انجام می شود (سوراخ کردن، ماشین کاری هر قطعه) هزینه این نوع فعالیتها بین واحدهایی که فعالیت برای تولید آنها انجام شده است تسهیم می شود.
2) فعالیتهای سطح دسته محصول که با هر بار تولید یک دسته از محصول انجام می شود (آماده سازی ماشین آلات یا سفارش مجموعه ای از قطعات) هزینه های سطح دسته محصول صرف نظر از تعداد واحدهای موجود در هر دسته اغلب ثابت است.
3) فعالیتهای سطح محصول که براساس نیاز پشتیبانی انواع محصولات مختلف اجرا می شود و هزینه های آن ثابت بوده و می توان آنها را به محصولات تخصیص داد. (حفظ مشخصات محصول و انجام تغییرات مهندسی).

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  14  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی سیستم حسابداری بهای تمام شده

دانلود مقاله اثر آلودگی هوا در زندگی

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله اثر آلودگی هوا در زندگی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

اثر آلودگی هوا در زندگی

 

اطلاعات اولیه
آلودگی هوا تأثیرات بسیار مخربی بر زندگی گونه‌های مختلف حیات در روی زمین دارد و به نوعی زندگی آنان را مورد تهدید قرار می‌دهد. در این مبحث اثرات مخرب آلودگی بر درختان ، جنگلها ، غلات ، انسانها و مواد مورد بررسی قرار گرفته است. یکی از معضلات تمدنهای پیشرفته آلودگی هوا است. این امر همواره به عنوان یک مشکل اساسی در سر راه زندگی انسان مورد توجه ‌اندیشمندان و دانشمندان علوم محیط زیست بوده‌ است. آلودگی هوا تأثیرات بسیار مخربی بر زندگی گونه‌های مختلف حیات در روی زمین دارد و به نوعی زندگی آنان را مورد تهدید قرار می‌دهد. این مقاله نگاه کوتاهی بر این تأثیرات ویرانگر دارد.

 


تاثیر بر درختان
گیاهانی که در معرض هوای حاوی دی ‌اکسید گوگرد هستند، به شدت صدمه می‌بینند. ازن و دی‌اکسید نیتروژن نیز بر آنها تأثیر می‌گذارند. آلودگی هوا ، درختان را ضعیف می‌سازد و از مقاومت آنها در مقابل تنشهای طبیعی می‌کاهد. افزایش آلودگی ، ابتدا درختان را ضعیف می‌سازد و در مقدار مواد مغذی ، اختلال پدید می‌آورد و عمل جذب سبزینه‌ای کاهش می‌یابد. آلودگی هوا باعث بارش بارانهای اسیدی می‌شود و جذب مواد مغذی همراه با اسید ، بویژه وقتی که غلظت ازن زیاد باشد، شدیدتر صورت می‌گیرد. خطر غیر مستقیم اسید از راه خاک ، بیشتر از اثر مستقیم آن از طریق هواست. زیرا :

 

• اولا ، رسوبات اسیدی ممکن است سبب نشت و خروج مواد مغذی قابل ملاحظه‌ای از داخل خاک شود و یون هیدروژن را جانشین مواد غذایی سازد و pH خاک را اسیدی کند. رشد درختان در چنین خاکی از عدم تعادل مواد مغذی متأثر می‌شود و سرانجام ، این وضع منجر به نابودی گیاه می‌شود.
• ثانیا ، مقادیر زیاد رسوب اسیدی در خاک ، آلومینیوم را از کانیهای خاک آزاد می‌کند. یون آزاد شده‌ آلومینیوم به ریشه ظریف و نازک درختان آسیب می‌رساند و جذب کلسیم و منیزیم متوقف می‌شود.

 

 

 

تاثیر بر جنگلها
نابودی درختان فقط در جنگلهایی روی داده که میزان آلودگی هوا در آنها نسبتا بالا بوده است. البته ممکن است، بطور اتفاقی در مناطق دارای آلودگی کمتر نیز بعدها چنین ضایعاتی مشاهده شود. هرگاه ثابت گردد که مقادیر کمتری از رسوبات اسیدی هم می‌توانند موجب نشت و خارج شدن مقادیر قابل ملاحظه‌ای از مواد مغذی شوند، ضایعاتی مشابه آنچه در کوتاه مدت با مقادیر نسبتا زیاد اسیدی روی داده، ممکن است در بلند مدت با مقادیر کمتری اسید هم ، اتفاق بیفتد.

 

بنابراین ، موضوع و مشکل نابودی جنگلهای ایالت متحده ‌امریکا ، همچون جنگلهای آلمان ، دیر یا زود بطور کاملا جدی ، مطرح خواهد شد. گروهی از پژوهشگران آزمایشگاه جنگلهای ملی بلوط که در این نواحی کیفیت شیمیایی خاک را بررسی کرده‌اند، به ‌این نتیجه رسیده‌اند که 41 درصد خاکهای بخش شرقی ایالات متحده ، مستعد از دست دادن مواد مغذی (نیتروژن ، فسفر و پتاسیم) می‌باشد. در نتیجه جنگلهای این منطقه دیر یا زود در معرض ضایعات قرار خواهند گرفت.
تاثیر بر غلات
مقدار خسارات اقتصادی که آلودگی هوا به تولید غلات وارد ساخته ‌است، طی برنامه کار شبکه ‌ارزیابی افت غلات سازمان حفاظت محیط زیست آمریکا (NCLAN) اندازه گیری و برآورد شده ‌است. طبق این تحقیقات ، کاهش مقدار ازن به میزان 50 درصد موجب افزایش حاصلخیزی چهار نوع غله ‌اصلی (سویا ، ذرت ، گندم و بادام زمینی) می‌شود. از این حاصلخیزی ، درآمدی به مبلغ 5 میلیون دلار بدست می‌آید. روی هم رفته برآورده شده ‌است که ‌ازن حاصله ‌از سوزاندن مواد نفتی 5 تا 10 درصد از تولید غلات می‌کاهد. اثر ازن حاصل از آلودگی هوا روی گیاهان به صورت زرد شدن برگ و فساد بافتها و کم شدن رشد گیاه و کاهش کیفیت محصول و حساسیت بیشتر گیاه در برابر تنشهای طبیعی ظاهر می‌گردد.
آمار آسیب ‌دیدگی غلات
برعکس حالت نابودی جنگلها که ‌از دیر زمان در نقاط گوناگون و جداگانه ‌اتفاق می‌افتاد، کاهش بازدهی غلات مسری به نظر می‌رسد. در تجزیه و تحلیلهای اقتصادی ، افت سالانه محصول غلات در ایالات متحده ‌امریکا بیش از 100 میلیون دلار برآورد شده ‌است. این مقدار قابل ملاحظه ، در واقع می‌تواند اعلام خطر جهانی تلقی شود. در این تحقیقات آمده ‌است: تا این تاریخ نیز ، آلودگی هوا از جنگلها و غلات آمریکا ، تاوان سنگینی گرفته و خسارات آن هنوز رو به ‌افزایش است. اگر رهاسازی گازهای آلوده کننده ‌از سطح زمین به هوا مهار نشود، در شرایط فعلی و با مقررات جاری ، تصور می‌رود مقدار غلظت اکسید نیتروژن حاصله ‌از کار تأسیسات تولید نیرو ، برق حرارتی و بخاری تا سال 2030 میلادی دو برابر می‌گردد.

 

تاثیر بر انسان
انسان وقتی در معرض هوایی باشد که در آن ، مقادیر قابل توجهی دی ‌اکسید گوگرد وجود د اشته باشد، مبتلا به بیماریهای تنفسی می‌گردد و زمانی که در معرض دمای زیادی واقع شود، بینایی‌اش تاحت تأثیر قرار می‌گیرد. میزان مرگ و میر کسانی که در معرض هوای آلوده به دی‌ اکسید گوگرد بوده و به بیماریهای قلبی یا ریوی دچار شده‌اند، روز به روز افزایش می‌یابد. در نتیجه ‌احتراق ناقص سوخت در موتورهای بنزینی ، کارخانه‌ها و غیره ، مونواکسید کربن (CO) در هوا منتشر می‌شود. وقتی هوای حاوی گاز CO را استنشاق کنیم ، گاز CO با هموگلوبین خون ترکیب شده و جلو بافت گلبول‌ساز را می‌گیرد.

 

بر اساس پژوهشهای انجام شده ، وقتی سطح اشباع هموگلوبین کربنی خون در حدود 20 % باشد، به قلب صدمه زده و به بافت خون‌گیر زیان می‌رساند. وقتی مقدار ماده یاد شده 10% باشد، سردرد عارض می‌شود. وقتی سطح دی‌اکسید نیتروژن موجود در هوا ، بالاتر از حد قابل قبول باشد، بیماریهای تنفسی در میان کودکان شایع می‌شود. هنگامی ‌که ‌اکسیژن هوا بیش از 500 میلی گرم در متر مکعب و واکنش فوتو شیمیایی نیز در حد بالایی باشد، انسان دچار تنگی نفس می‌گردد. جاری شدن آب از گلو یا چشمها از جمله مشکلات اساسی دیگری است که در چنین شرایطی مشاهده شده ‌است. بطور کلی آلودگی هوا باعث کاهش میزان بینایی می‌گردد.
تاثیر بر مواد
آلودگی هوا به طرق زیر روی مواد تأثیر می‌گذارد و باعث زیانهای اقتصادی می‌گردد:

 

• فرسایش
• رسوب مواد
• حمله مستقیم شیمیایی
• حمله غیر مستقیم شیمیایی
• خوردگی

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  9  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اثر آلودگی هوا در زندگی

دانلود مقاله پیل سوختی (هیدروژنی)

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله پیل سوختی (هیدروژنی) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 مقدمه
پیل‎‎‎‎‎‎‎‎‎های سوختی فناوری جدیدی برای تولید انرژی هستند که بدون ایجاد آلودگی‌های زیست محیطی و صوتی، از ترکیب مستقیم بین سوخت و اکسیدکننده، انرژی الکتریکی با بازدهی بالا تولید می‎‎‎‎کنند. تولید مستقیم الکتریسیته جایگزینی برای چرخه کارنو جهت تبدیل انرژی شیمیایی حاصل از سوخت به انرژی گرمایی و مکانیکی و در نهایت الکتریسیته می‎‎باشد که اتلاف انرژی را به حداقل ممکن می‌رساند و به بازدة تئوری دست پیدا می‌کنیم. در پیل‌های سوختی اکسید جامد سرامیکی (اکسید سرامیک) رسانای یون در الکترولیت است و از اهمیت بسزایی برخوردار است. این پیل در دمای بین ۶۰۰ تا ۱۰۰۰ درجه سانتیگراد کار می‌کند و با بازده در حدود ۶۰ درصد، توان الکتریکی معادل ۱۰۰ مگاوات دارد. در حال حاضر تعداد زیادی از محققان روی جنبه‌های مختلف پیل سوختی اکسید جامد، جهت بهبود خواص پیل کار می‌کنند. برای این کار روی خواص الکترودها و الکترولیت که مهم‌ترین قسمت‌های پیل SOFC می‌باشند را بهینه سازی می‌کنند و روی عناصر و مواد تشکیل دهنده آنها مطالعه انجام می‌دهند.
پیل هیدروژنی
انرژی هیدروژن ترکیب تکنولوژیکی (فنی) انرژیهای تجدید پذیر و هیدروژن به عنوان مکانیزم ذخیره یک منبع انرژی پاک و پایدار به حساب می‌آید. پیش بینی می‌شود سلول سوختی در قرن بیست و یکم برای نقل و انتقال انرژی مورد استفاده قرار گیرد. تصور کنید که یک سوخت حرارتی آنقدر پاکیزه باشد که وقتی در اجاق خانه شما می‌سوزد نیازی به دودکش نداشته باشد. سوخت موتور یک وسیله نقلیه را در نظر بگیرید که آنقدر تمیز می‌سوزد که آب خارج شده از موتور آن قابل مصرف است. یک دستگاه ذخیره انرژی را در نظر بگیرید که آلودگی ایجاد نمی‌کند و گاز گلخانه‌ای، باران اسیدی و اثرات خورندگی شیمیایی ایجاد نکرده و هیچ دودی بصورت رد پا بر جای نمی‌گذارد، هیچگونه پسماند رادیواکتیوی ندارد و در عمل از هیچ منبع سوخت طبیعی استفاده نمی‌کند.
هیدروژن و منابع انرژی آینده
امروزه، هیدروژن عمدتاً در تولید آمونیاک، پالایش نفت و ساخت متانول مورد استفاده قرار می‌گیرد. از هیدروژن در برنامه فضایی ناسا، به عنوان سوخت در سفینه‌های فضایی و در پیل‌های سوختی که گرما، برق و آب آشامیدنی برای فضانورد تولید می‌کنند نیز استفاده می‌شود. پیل‌های سوختی ابزارهایی هستند که هیدروژن را مستقیماً به برق تبدیل می‌کنند. در آینده، می‌توان از هیدروژن به عنوان سوخت خودروها و هواپیماها استفاده نموده و نیز با به کارگیری از این عنصر، برق مصرفی خانه‌ها و ادارات را تأمین کرد.
هیدروژن را می‌توان با حرارت دادن مولکول‌های هیدرو کربن، در فرآیندی تحت عنوان "تبدیل" هیدروژن به دست‌آورد. در این فرایند هیدروژن از گاز طبیعی گرفته می‌شود. با استفاده از جریان الکتریکی نیز می‌توان آب را در فرآیندی به نام الکترولیز به اجزای سازنده خود یعنی اکسیژن و هیدروژن جداسازی نمود. برخی از جلبک‌ها و باکتری‌ها، از نور خورشید به عنوان منبع انرژی استفاده کرده و تحت شرایط خاصی هیدروژن آزاد می‌کنند.
هیدروژن به عنوان سوخت، انرژی زیادی دارد، در عین حال ماشینی که سوخت آن هیدروژن خالص باشد هیچ آلودگی تولید نمی‌کند. ناسا از دهه ۱۹۷۰، برای به حرکت در آوردن راکت‌ها، و در حال حاضر برای فرستادن سفینه‌های فضایی به مدار زمین، از هیدروژن مایع استفاده می‌کند. پیل‌های دارای سوخت هیدروژن، نیروی لازم سیستم‌های الکتریکی سفینه‌های فضایی را تأمین کرده و محصول جانبی این فرایند، آب خالصی است که توسط سرنشینان خدمه به عنوان آب آشامیدنی مورد استفاده قرار می‌گیرد. شما می‌توانید پیل سوختی را مانند باتری در نظر بگیرید که می‌توان به طور مداوم با اضافه کردن سوخت، آن را شارژ کرد به نحوی که هرگز شارژ آن تمام نشود. هیدروژن یکی از عناصری است که در سطح زمین به وفور یافت می‌شود. این عنصر در طبیعت به صورت خالص وجود ندارد ولی آنرا می‌توان به روش‌های مختلف از سایر عناصر بدست آورد. هیدروژن عمده ترین گزینه مطرح بعنوان حامل جدید انرژی است. این ماده در مقایسه با سایر سوخت‌ها می‌تواند با راندمانی بالاتر و احتراق بسیار پاک به سایر اشکال انرژی تبدیل شود.
ویژگی‌های هیدروژن
از عمده ویژگی‌هایی که هیدروژن را از سایر نمونه های مشابه سوختی متفاوت می‌نماید، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
• مصرف منحصر به فرد، انتشار بسیار نا چیز آلاینده‌ها، برگشت‌ پذیر بودن چرخه تولید آن و کاهش اثرات گلخانه‌ای.
• انرژیی هیدروژنی بدلیل استقلال از منابع اولیه انرژی، سیستمی دائمی،پایدار ، فنا ناپذیر، فراگیر و تجدید پذیر محسوب می‌شود.
• موتورهای الکتریکی و پیل‌های سوختی جایگزین بسیار مناسبی برای موتورهای احتراقی برای کنترل آلودگی و آلایندگی در شهرها می باشند.
• اقتصادی ترین سوخت در دراز مدت به منظور استفاده در خودروهای پیل سوختی؛از پتانسیل بسیار مناسبی بر خوردار است.
روش های تولید هیدروژن
1. تولید هیدروژن از منابع غیرفسیلی (تجدیدپذیرها)
•فتوالکتروشیمیایی
•مواد بیولوژیکی
•بیوشیمیایی
•ترموشیمیایی
•ترمولیز آب
•رادیولیز آب
•مواد زیست توده
•الکترولیز آب
2. تولید هیدروژن از منابع فسیلی (تجدیدناپذیرها)
• مبدل گاز طبیعی تبدیل با بخار آب STEAM REFORMER
یکی از روشهای متداول تولید هیدروژن،تبدیل گاز طبیعی توسط بخار می باشد.متان(عنصر اصلی گازطبیعی)در واکنش تعادلی با بخار شرکت می کند وحاصل این واکنش،هیدروژنوگاز منوکسیدکربن می باشد. CH4 + H2O → CO + 3H2
•هیدروژن حاصل از زغال سنگ
فر ایندی که در آن زغال سنگ به گاز تبدیل می شود را گازی شدن زغال سنگ می گویند. برای تولید هیدروژن یاگاز غنی از هیدروژن معمولا" زغال سنگ با استفاده ازاکسیژن خالص(%٩٥>) در درجه حرارت وفشارهای بالا گازی می شود. 2C+O2 → 2CO+ Heat C + H2O +Heat → CO + H2
• مبدل گاز طبیعی تبدیل اوتو ترمال AUTO THERTMAL
روش thermal Auto در تبدیل سوخت بکار می رود. بدین گونه که در این فرایند در مشعل راکتور مخلوط آب و اکسیده کننده وارد شده و از روی سطح کاتالیست در دمای بالا عبور می کند.واکنشها در این فرایند مخلوطی از واکنشهای گرمازای اکسیداسیون جزیی وگرماگیرتبدیل با بخار آب می باشدو در واقع انرژی مورد نیاز واکنش تبدیل با بخار آب توسط واکنش اکسیداسیون جزیی تأمین می گردد. از اینرو با تغییر نسبت هوا به سوخت دمای واکنش و در نتیجه دمای راکتورکنترل می شود.
• پیرولیز
دیگر روش برای تولید هیدروژن از هیدروکربنها بدین گونه است که با حرارت دادن هیدروکربنها بدون هوا که طی این فرایند ، هیدروکربنها شکسته شده و به هیدروژن و کربن جامد تجزیه می شوند. از مزایای این فرایند شکست حرارتی این است که هیدروژن با خلوص بالایی تولید میگردد و از معایب آن هم وجود کربن جامد است که باید از راکتور خارج شود . بااضافه کردن هوا به راکتور داغ، کربن بصورت دی اکسیدکربن از سیستم خارج می شود.
کاربردهای پیل سوختی

شکل شماتیک سلول سوختی مورد استفاده در اتومبیلها
پیل‌های سوختی یک فن آوری امیدوار کننده هستند که می‌توانند به عنوان منبع گرما و الکتریسیته در ساختمان‌ها، و به عنوان یک منبع توان الکتریکی در وسایل نقلیه مورد استفاده قرار گیرد. شرکت‌های خودرو سازی در حال حاضر بر روی ساخت ماشین‌ها و کامیون‌هایی کار می‌کنند که مجهز به پیل‌های سوختی باشند. در پیل سوختی خودروها، یک ابزار الکتروشیمیایی وجود دارد که هیدروژن (ذخیره شده در برد سیستم) و اکسیژن هوا را به الکتریسیته تبدیل کرده، موتور الکتریکی اتومبیل را به حرکت در آورده و توان آن را تأمین می‌کند. گرچه استفاده از این کاربردهای ایده آل برای هیدروژن خالص، اندکی دور از انتظار به نظر می‌رسد، اما در مقیاس واقعی و نزدیک به آن می‌توان به سوخت‌هایی مانند گاز طبیعی، متانول و یا حتی بنزین اشاره کرد. اصلاح این نوع سوخت‌ها برای تولید هیدروژن، امکان استفاده در بسیاری از زیرساخت‌های فعلی انرژی، مانند پمپ بنزین‌ها، لوله کشی‌های گاز طبیعی و غیره، را برای ما فراهم می‌کند. این در حالی است که استفاده از سلول‌های سوختی در مرحله بهره‌برداری است. در آینده، هیدروژن نیز می‌تواند مانند برق به عنوان یک حامل مهم انرژی محسوب شود. حامل انرژی، انرژی را ذخیره و منتقل کرده و آن را به صورت قابل استفاده‌ای در اختیار مصرف کنندگان قرار می‌دهد. برخی از کارشناسان بر این گمان هستند که هیدروژن، در آینده زیرساخت‌های اصلی انرژی را تشکیل داده و جایگزین گاز طبیعی، نفت، زغال سنگ و نیروگاه‌های کنونی برق خواهد شد. آن‌ها بر این باورند که "اقتصاد نوین هیدروژن" می‌تواند جایگزین جریان " اقتصاد مبتنی بر سوخت‌های فسیلی" شود، هر چند که این طرح احتمالاً در آینده‌ای دور عملی خواهد شد.
انرژی هیدروژن و پیل سوختی
مجموعه‌ای از عوامل مختلف از جمله محدودیت منابع فسیلی، تأثیرات منفی زیست محیطی، بهره‌گیری از منابع هیدروکربنی، افزایش قیمت سوختهای فسیلی، منازعات سیاسی و تأثیرات آن بر روی ارائه انرژی پایدار از جمله دلایلی هستند که بسیاری از سیاستمداران و متخصصین مباحث انرژی و محیط زیست را در حرکت به سوی ایجاد ساختاری نوین مبتنی بر امنیت ارائه انرژی، حفظ محیط زیست، ارتقاء کارایی سیستم انرژی وادار نموده است. بر این اساس هیدروژن یکی از بهترین گزینه‌ها جهت ایفای نقش حامل انرژی در این سیستم جدید ارائه انرژی می‌باشد. هیدروژن بعنوان فراوان‌ترین عنصر موجود در سطح زمین به روشهای مختلف قابل تولید می‌باشد. در یک سیستم ایده آل انرژی بر پایه هیدروژن با هدف تأمین امنیت ارائه انرژی، حفظ محیط زیست و ارتقاء کارایی سیستم انرژی، هیدروژن از الکتریسیته تولیدی از منابع تجدیدپذیر نظیر باد، خورشید، زمین گرمایی و نظایر آن تولید شده و پس از ذخیره‌سازی و انتقال به محل‌های مصرف، در کاربردهای مختلف از جمله تجهیزات الکترونیکی کوچک (میلی وات)، صنعت حمل و نقل و صنایع نیروگاهی قابل بکارگیری است. با این رویکرد بسیاری بر این باورند که سوخت نهایی بشر هیدروژن بوده و بشر درآینده‌ای نه چندان دور عصر هیدروژن را تجربه خواهد نمود. از جمله ویژگیهایی که هیدروژن را از سایر گزینه‎های مطرح سوختی متمایز می‎نماید، می‎توان به فراوانی، مصرف تقریباً منحصر به فرد، انتشار بسیار ناچیز آلایندهها، برگشت‌پذیر بودن چرخه تولید آن و کاهش اثرات گلخانه‎ای اشاره نمود. سیستم انرژی هیدروژنی بدلیل استقلال از منابع اولیه انرژی، سیستمی دایمی، پایدار، فناناپذیر، فراگیر و تجدیدپذیر می‎باشد و پیش بینی می‎شود که در آینده‎ا‎ی نه چندان دور تولید و مصرف آن بعنوان حامل انرژی به سراسر اقتصاد جهانی سرایت نموده و اقتصاد هیدروژنی تثبیت شود؛ با این وجود نباید انتظار داشت که هیدروژن در بدو ورود از نظر قیمتی بتواند با سایر حاملهای انرژی رقابت نماید. در آینده هیدروژن و پیلهای سوختی می‎توانند نقش محوری و کنترل کنندگی در آلودگی شهرها داشته باشند. عمل تبدیل انرژی شیمیایی موجود در هیدروژن به انرژی الکتریکی توسط پیل سوختی انجام می‌پذیرد که متناسب با کاربرد و خواص ساختاری آنها، پیل‌های سوختی خود به انواع مختلف تقسیم می‌شوند. در واقع اهمیت فناوری پیل سوختی در یک سیستم انرژی بر پایه هیدروژن (عصر هیدروژن) به گونه‌ای است که بسیاری آنرا به لوکوموتیو قطار توسعه عصر هیدروژن تشبیه نموده‌اند. علاوه بر فناوری پیل سوختی به عنوان مصرف کننده هیدروژن در عصر هیدروژن، فناوریهای تولید، ذخیره‌سازی، عرضه و انتقال هیدروژن نیز از اجزاء اصلی ساختار انرژی این عصر خواهند بود.
مشکلات بکارگیری هیدروژن در خودرو
• ذخیره‌سازی مقادیر کافی از هیدروژن نیاز به مخازن سوخت‌های عظیم دارد. ذخیره‌سازی هیدروژن به عنوان یک مایع برودتی مخازن نیاز به عایق حرارتی فوق‌العاده داشته و هزینه بسیار زیادی را به وجود خواهد آورد.
• ایمنی مخازن ذخیره‌سازی هیدروژن وضرورت بازرسی دوره‌ای و صدور گواهینامه از افراد متخصص را باید به هزینه‌های ذخیره‌سازی اضافه نمود.
• هیدروژن به راحتی در دسترس ایستگاه‌های سوخت رسانی نیست، در دسترس بودن هیدروژن برای سوخت رسانی آسان نیاز به زیرساخت‌های بزرگ دارد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   14 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پیل سوختی (هیدروژنی)

دانلود مقاله طراحی مدلی برای توانمند سازی شهروندان

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله طراحی مدلی برای توانمند سازی شهروندان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

اطلاعات مربوط به پایان نامه:

 

1-3) مساله اصلی تحقیق:
شهروندان به عنوان افرادی که تشکیل دهنده اجتماعات مختلف بشری هستند امروزه کانون توجه بسیاری از پژوهشگران می باشند. امروزه همه دولت ها برای حفظ ثبات و تحقق اهداف خود، شهروندان را در رأس امور می بینند(باربالت، 1383). بنابراین آشکار است که شهروندان در دنیای امروز از منابع بسیار مهم مدیریت شهری تلقی می گردند، شهروندی از ابزارها و اقدامات مهم جامعه مدرن و دموکراتیک است.
توانمندسازی شهروندان بی گمان یکی از مهم ترین وظایف دولتها محسوب می شود. در کشورهای مختلف جهان بخش عظیمی از تحقیقات و منابع مصروف این حقیقت می شود که شهروند مطلوب برای جامعه آنها باید دارای چه خصوصیاتی باشد و چگونه می توان این صفات و ویژگیها را در اقشار مختلف جامعه توسعه و گسترش داد(فتحی،1381).
در کشور ما با وجودآنکه بنا به آمار رسمی شست و نه درصد جمعیت کشور شهر نشین هستند(بیش از متوسط جهانی)، به مدیریت شهری و متعاقب آن به شهروندان و توانمند سازی آنها توجه درخور و مناسب صورت نگرفته است، توانمند سازی باعث بینش و بصیرتی عمیق تر، دانش و معرفت بالاتر و توانائی و مهارت بیشتر شهروندان در شهر برای مشارکت در امور شهری می شود.
توانمند سازی یعنی شهروندان نقش واقعی در تعریف موضوعات مربوط به زندگی خود داشته باشند. توانمند سازی شامل موارد زیر می شود:
1)دسترسی به اطلاعات جامع و به هنگام که ابعاد مختلف یک موضوع را در بر داشته باشد و از عدم اطمینان جلوگیری کند.
2)شهروندان برای قبول مسئولیت در تصمیمات مهم می بایست توانا شوند.
3)مناسبات نهادی باید به گونه ای باشد که به شهروندان امکان طرح نظراتشان داده شود.
4)شهروندان باید در شهر دارای سهم واقعی باشند تا انگیزه همکاری فعال داشته باشند(Pahl-Wostle, 2005: 458).
به نظر می آید در جامعه ما شهروندان دارای ویژگیهای متناسب با توسعه در همه ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی نیستند، بنابراین سرمایه لازم برای ایجاد مدیریت شهری موثر و کارا با مشکل مواجه است. شکی نیست شهروند توانمند عامل اصلی تحقق مدیریت شهری موثر است. مساله اصلی تحقیق چگونگی توانمند سازی شهروندان ناتوان است.

 

2-3 ) تشریح و بیان موضوع:
یکی از ایدئولوژیهای قدرتمند که در بخش عمومی در دوران معاصر اصلاحات اداری رشد کرده است(Acuoin, 1996)توانمند سازی می باشد. در جوامع دموکراتیک اصطلاح توانمند سازی معنی ذهنی مثبتی دارد که بر گسترش دموکراسی مستقیم تر برای حکومت و نیز سازمانهای باز به منظور تاثیر بیشتر اعضا آن دلالت دارد. توانمند سازی ایده مثبتی است که به شهروندان و دولت اجازه احاطه بیشتر بر موضوعات مرتبط با آنها را ارائه می نماید، از این رو نمی تواند از ایده دموکراسی جدا شود(Peters and Pierre, 2000: 9).
مانند بسیاری از اصطلاحات اینچنینی، توانمند سازی معمولا آنچنان که گوینده یا نویسنده در نظر دارد معنا می شود و در عمل تنزل می یابد. توانمند سازی در انواع مختلف به کار می رود، هم به عنوان آنچه که در دولت اتفاق می افتد و هم به عنوان یک ایدئولوژی برای ترویج تغییر(Peters and Pierre, 2000: 9).
همچنین امروزه در مبحث توسعه، توانمندسازی نه تنها به عنوان هدف نهائی توسعه مطرح می شود بلکه به عنوان عامل تعیین کننده اصلی اثر بخشی آن هم مطرح می شود(Essama-Nssah, 2004: 509). لذا توانمندسازی به عنوان مفهومی سازمان دهنده برای پشتیبانی افکار، سیاستها و برنامه های توسعه پدیدار شده است(Sen, 1989, 1999; World Bank, 2000).
جان هارت (1998)، عنوان می کند که توانمند سازی شاید پایه ای ترین اصلاحات دولتی در دهه های گذشته باشد و بسیار گسترده تر از تفویض اختیار است. به عبارت دیگر توانمند سازی، مدیران، سرپرستان و کارکنان را تشویق می کند تا راههای جدید دسترسی به اهداف را آزمون نمایند، آنان را تشویق می کند که در بهبود خدمات خود خلاق و مبتکر باشند. توانمند سازی از کارکنان می خواهد تا مسئولیت تغییر را به عهده گیرند و در مقابل اقدامات خود در محیطی که تا حدی ریسک نمودن را می پذیرد و نیت را مانند نتیجه تصدیق می کند، پاسخگو باشند. توانمند سازی بیش از اجزاء مبانی نظری مدیریت عمومی جدید به روانشناسی مدیر به طور عمیق می پردازد(p.289).
عمومیت واژه توانمند سازی باعث شده است که در گستره وسیعی از موقعیت ها بکار رود و این بیم وجود دارد که مفهوم واقعی آن در عمل گم شود(Kyem, 2004: 7). توانمندسازی اصولا یک تجربه شخصی است(Duvall, 1999)، ازاینرو هر فرد یا سازمانی درک خاص خود را از توانمند شدن و توانمند نمودن دارد.
جهت شفاف شدن مبحث در ادامه تعاریف و رویکردهای مختلف توانمند سازی سازمانی و توانمند سازی اجتماعی ارائه می گردد:

 

توانمندسازی سازمانی
در سالهای اخیر واژه توانمندسازی به بخشی از زبان روزمره مدیریت تبدیل شده است(Wilkinson, 1998)، و می توان آن را به جنبش های مشهوری نظیر مدیریت منابع انسانی(HRM) و مدیریت کیفیت جامع مرتبط دانست. توانمندسازی واژه ای است که در علوم سازمانی بسیار مورد استفاده قرار گرفته ولی روی تعاریف آن توافقی حاصل نشده است. در واقع این واژه برای اطلاق به گروهی از معانی تقریباً مرتبط استعمال می شود (حرآبادی فراهانی، 1385).
مطالعات رهبری و مدیریت (Bennis and Nanus, 1985) اظهار می نماید که پرداختن به توانمندسازی کارکنان جزء اصلی اثربخشی مدیریت است. توانمندسازی به عنوان تسهیل رفتار انگیزاننده تعریف شده است(Conger and Kanungo, 1988).
به طور کلی توانمندسازی یک فرد یا گروه به معنی اعطاء حق و توانایی برای فعالیت در یک حوزه مشخص می باشد. پاپینو و کیلی (1996) مفهوم توانمندسازی را از سه جنبه بحث می کنند: درک خودباوری و کنترل؛ اکتساب منابع و دانش و مهارت؛ و مشارکت در اقدامات جمعی .
عده ای از صاحب نظران توانمندسازی را یک مفهوم، یک فلسفه و مجموعه ای از اقدامات رفتار سازمانی و برنامه سازمانی می دانند. به عنوان یک مفهوم، توانمندسازی اعطا حق تصمیم گیری یا قدرت تصویب به کارکنان است، قدرتی که به طور سنتی در اختیار مدیریت قرار داشت. به عنوان یک فلسفه و مجموعه ای از اقدامات رفتار سازمانی، توانمندسازی یعنی به تیم های خودگردان یا افراد اجازه دهید که در سرنوشت شغلی خود ایفای نقش کنند و همزمان اهداف خود را با چشم انداز مشترک سازمان منطبق نمایند.
توانمندسازی به عنوان برنامه سازمانی شامل فراهم نمودن چارچوبی است که تمام نیروی انسانی اجازه داشته باشد مهارت و دانش خود را در جهت منافع سازمانی و نیز خودشان توسعه دهند و به کار ببرند. در توانمندسازی راجع به توانمندسازی محیط- سازمان و فرهنگ، تیم های خودگردان، و افراد در دو بعد رفتاری و باورها، بحث می شود. تمام این فاکتورها با ابزارهای ارزیابی قابل اندازه گیری هستند. توانمندسازی توسط محیط سازمانی که فرصت توانمندسازی در آن وجود دارد ایجاد و حفظ می شود(Ripley and Ripley, 1992: 21).
ککس و پارسونز فلسفه توانمندسازی را چنین تعریف می کنند، فلسفه توانمندسازی بر اهمیت تعریف مسأله و تصمیم گیری مبتنی بر همکاری، اقدام جمعی، دوام مشتریان، آموزش و هدف دو جانبه کارکنان و سازمان، اقدامات خودیاری و دسترسی به منابع تأکید دارد.
ارزشهایی که با فلسفه توانمندسازی-محور ارتقاء پیدا می کنند شامل: توزیع تساوی گرایانه تر منابع و قدرت، روابط تساوی گرایانه تر (شامل کاهش تبعیض سنی، نژادی، ترس و دیگر انواع تبعیض)، فرآیند دموکراتیک و اهمیت به محیط است(Cox and Parson, 1996: 130). در نتیجه استراتژی های افزایش احساس اثربخشی اغلب نیازمند مشارکت با دیگران است(Cox and Parsons, 1994 ; Dunst et al., 1992; Gutierrez, 1988).
سیستم تغییر باور در محیط کاری با واژه «توانمندسازی» منعکس شده است. از طریق توانمندسازی قدرت کل نیروی کار به خدمت گرفته می شود و در جهت نیاز مشتریان به طور مؤثر به کار گرفته می شود. بنیاد توانمندسازی بر این استوار است که «ما به مردم اعتماد داریم» و اینکه ما به واقع یک تیم هستیم و نه تجمع سستی از افراد.
توانمندسازی می تواند به عنوان فرآیندی برای تغییر فرهنگ مدیریت به کار رود. توانمندسازی به مدیران اجازه می دهد که با پرسنل به عنوان دارائی استراتژیک ثابت که سزاوار نگهداری و سرمایه گذاری است، رفتار کنند.
تغییرات سریع سازمانی و مدیریتی است که موجب ضرورت وجود تیم های خودگردان می شود از این رو نیاز به توانمندسازی افراد و گروهها را تشدید می نماید.
توانمندسازی جهت بقای سازمانها و کسب و کار دربازارهای بین المللی و ملی در حال گسترش اهمیت بحرانی دارد.
توانمندسازی نتایج زیر را در پی دارد:
1. با افزایش انگیزش موجب کاهش خطا و مسئولیت پذیری بیشتر افراد در کارشان می شود.
2. فرصت خلاقیت و نوآوری را افزایش می دهد.
3. به بهبود مستمر فرآیند، محصول و خدمات کمک می کند.
4. رضایت مشتریان را با نزدیک کردن کارکنان به مشتریان جهت اتخاذ تصمیمات سریع و مناسب افزایش می دهد.
5. وفاداری کارکنان را همزمان با کاهش جا به جایی، غیبت و بیماری آنها، افزایش می دهد.
6. بهره وری را با افزایش غرور، احترام به خود و خود ارزشمندی کارکنان بالا می برد.
7. از تیم های خودگردان برای کنترل و بهره وری کارکنان استفاده می شود.
8. مدیران میانی و ارشد را از «سگ نگهبان» بودن خلاص می کند و به آنها فرصت می دهد که به اموری ارزشمندتر نظیر برنامه ریزی استراتژیک، تمرکز به کسب و کار، بازار بیشتر و رضایت مشتری بپردازند.
9. سطوح پائین سازمان را با روش هائی نظیر کاهش اتلاف و ایجاد کیفیت همزمان با مواجه با نیازهای مشتری ارتقاء می دهد.
10. وقت مدیران ارشد را برای توسعه سطوح بالا افزایش می دهد.
11. نیاز مفرط به پرسنل تضمین کیفیت، مشاوران حقوقی و حسابداران را کاهش می دهد.
12. رقابت را حفظ می کند و افزایش می دهد.(Ripley and Ripley, 1992: 20)

 

رویکردها و مدلهای توانمندسازی سازمانی
آنچه سبب گردیدهّ است تا اندیشمندان در ارائه تعاریف عملیاتی از توانمندسازی توافق نظر نداشته باشند داشتن دیدی متفاوت به توانمندسازی می باشد. در حقیقت آنان از سه رویکرد متفاوت ارتباطی، انگیزشی و شناختی به موضوع پرداخته اند. در این بخش این سه رویکرد معرفی شده و جهت تبیین بیشتر هر یک از رویکردهای توانمندسازی به معرفی چند مدل برای هر یک از این رویکردها اهتمام شده است.

 

1 )رویکرد ارتباطی
این رویکرد به عنوان یک فرآیند بالا به پایین و ماشینی تعریف می گردد و بیان می دارد قدرت فرد وابستگی خالص او را در ارتباط با دیگران نشان می دهد(Spritzer,1996) براساس این دیدگاه توانمندسازی فرآیندی است که از طریق آن یک رهبر یا مدیر سعی در تقسیم قدرت خود در بین زیردستانش دارد(Conger and Kannungo, 1998). از آنجا که قدرت در سازمانها بیشتر در چارچوب اختیارات قانونی فرد متجلی می شود بنابراین توانمندسازی به معنای تفویض اختیار است. به تعبیر بورک (1985) منظور از توانمندسازی اعطاء قدرت و تفویض اختیار است. بسیاری از نظریه پردازان مدیریت نیز توانمندسازی را معادل تفویض اختیار و عدم تمرکز در تصمیم گیری می دانند که حاصل آن تأکید بر فنون مدیریت مشارکتی، چرخه های کیفیت، تیم های خودمدیریتی و هدفگذاری دو طرفه است(Kanter, 1983). به عنوان مثال باردوییک، بلاک و پیترز توانمندسازی را فرآیند تقسیم و قدرت در بین افراد سازمان تعریف کردند (Horrenkol et al.,1999). بنابراین «توانمندسازی» دادن قدرت و یا اختیار و یا دادن قدرت معنوی و قانونی می باشد.

 

1-1 )مدل فورد و فوتلر
در مدل فورد و فوتلر اختیار تصمیم گیری براساس دو بعد محتوای شغل و زمینه شغلی تخصیص می یابد. با توجه به دو بعد محتوای شغل، زمینه و ترکیب آنها با فرآیند تصمیم گیری می توان به این مدل دست یافت. محتوای شغل شامل وظایف و رویه های لازم برای انجام یک شغل خاص می شود، ولی زمینه شغل وسیعتر از این است و در ارتباط با وظایف و محیط خارجی سازمان نیز قرار دارد. از آنجا که سازمانها شامل مشاغل متفاوتی هستند و نیازمند متناسب سازی این مشاغل با مأموریتها، اهداف کلان و عملیاتی سازمانی هستند می توان این دو بعد محتوا و زمینه را در یک نمودار به تصویر کشید(شکل 1).
هر دو بعد نمودار مشتمل بر گامهای عمده فرآیند تصمیم گیری درباره محتوای کار و بعد عمودی افزایش اختیار تصمیم گیری درباره زمینه های شغلی را همزمان با افزایش مشارکت در تصمیم گیری، نشان می دهند. حاصل ترکیب این دو بعد پنج نقطه است که از میزان درجه توانمندسازی متفاوت هستند(Anderws et al., 1997).
نقطه A (بدون نظر و اختیار): بیانگر مشاغل سنتی مانند خط مونتاژ است که در آن کارها با درجه بالایی از تکرار و روزمرگی انجام می گیرد و قدرت تصمیم گیری برای فرد وجود ندارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقطه B (تعیین وظیفه): در اینجا افراد برای تصمیم گیری درباره نحوه انجام کار اختیار کامل دارند ولی در زمینه شغلی اختیار تصمیم گیری ندارند. اساس اکثر برنامه های توانمندسازی و سازمانهای نوین این نقطه است.
نقطه C (توانمندسازی مشارکتی): بیانگر وضعیتی است که گروههای کار مشکل دارند، این گروهها در هر بعد محتوا و زمینه مقداری قدرت تصمیم گیری دارند، ولی حد مشارکت آنها فقط درباره تعیین مسأله، توسعه بدیلها و ارزیابی آنهاست. در حالی که اغلب انتخاب واقعی بدیل ورای قدرت آنان است. به هر حال توانمندسازی مشارکتی می تواند منجر به رضایت شغلی و افزایش بهره وری گردد.
نقطه D (تعیین مأموریت): موردی غیر معمول در توانمندسازی است و در قدرت دیده می شود، در اینجا قدرت کارکنان در تعیین زمینه شغلی است نه محتوای شغل، برای مثال اگر از تیمی که عضو یک اتحادیه است خواسته شود در این مورد تصمیم گیری کنند که آیا اگر مشاغل آنها به فروشنده ای خارجی واگذار شود کارها بهتر انجام می گیرد یا خیر؟ تصمیم آنها در مورد منبع خارجی تأثیر بسزائی بر مأموریت مؤسسه دارد ولی بر محتوای انجام کار که توسط قرار داد اتحادیه معین می شود تأثیری ندارد. (در اینگونه موارد مطمئن سازی و رفع شبهه درباره تداوم توانمندسازی آنها صرفنظر از تصمیمی که می گیرد امری مهم و ضروری است).

 

2-1 )مدل باون و لاولر
در مدل باون و لاولر، دسترسی به اطلاعات نقش مهمی در تصمیم گیری ایفا می کند که موجب توانمندی می شود. این صاحبنظران عامل توانمندی را در چهار جزء سازمانی می دانند:
1. اطلاعات درباره عملکرد سازمان
2. پاداش بر مبنای عملکرد سازمانی
3. قدرت اخذ تصمیمات مؤثر در جهت استراتژی سازمان
4. قدرت اخذ تصمیمات مؤثر بر عملکرد سازمان
نتایج پژوهش نشان می دهد وقتی توانمندی وجود دارد که شرکتها قدرت، اطلاعات، دانش و پاداشها را در سازمان توزیع کنند و اگر یکی از این عناصر صفر باشد توانمندی نیز صفر خواهد بود(Bowen and Lawler, 1995).

 

2 )رویکرد انگیزشی
این رویکرد بر مبنای تئوری انگیزش مک کلند شکل گرفته است(Macclland, 1975). در حقیقت مک کلند نیاز به قدرت را اساسی ترین نیاز دانسته و مشارکت در قدرت را به عنوان عامل انگیزشی زمینه ساز توانمندسازی می داند. به نظر صاحبنظران این رویکرد توانمندسازی ریشه در تمایلات انگیزشی افراد دارد. هر استراتژی که منجر به حق تعیین فعالیتهای کاری (خود تصمیم گیری) و کفایت نفس کارکنان گردد، توانمندی آنها را در پی خواهد داشت. برعکس هر استراتژی که منجر به تضعیف دو انگیزه فوق گردد باعث احساس بی قدرتی در آنها شده و عدم توانمندی را در پی خواهد داشت(محمدی، 1380).
از این جنبه توانمندسازی به معنای «توان افزایی» است. توان افزایی عبارت است از ایجاد شرایط لازم برای ارتقاء انگیزش افراد در انجام وظایف شان از طریق پرورش کفایت نفس و یا کاهش احساس بی قدرتی در آنها است(Conger and Kanungo, 1988).
برخلاف رویکرد ارتباطی که هدف آن قدرتمندسازی و استراتژی آن توزیع قدرت می باشد در رویکرد انگیزشی، هدف تواناسازی و استراتژی آن تقویت کفایت نفس می باشد. بر این اساس کانگر و کاننگو توانمندسازی را به عنوان فرآیندی که طی آن احساس افراد در مورد خودکارآمدی افزایش می یابد تعریف می کنند که این امر از طریق شرایطی که عجز و ناتوانی را برطرف می کند محقق می شود و این شرایط می تواند از طریق سازمان رسمی یا تکنیکهای غیررسمی اعمال شود(Conger and Kanungo, 1988).

 

1-2 )مدل کانگر و کاننگو
کانگر و کاننگو در مدل خود فرآیند توانمندسازی را شامل پنج مرحله بیان کردند، که این مراحل عبارتند از:
مرحله اول: شناسایی شرایطی که باعث بی قدرتی کارکنان در سازمان شده اند.
مرحله دوم: استراتژیها و تاکتیکهای مدیریتی برای رفع این شرایط.
مرحله سوم: فراهم آوردن اطلاعات مربوط به کفایت نفس کارکنان به منظور آماده ساختن آنها.
مرحله چهارم: نتایج حاصل از توانمندسازی کارکنان که با فراهم آوردن اطلاعات بدست خواهد آمد.
مرحله پنجم: پیامدهای رفتاری توانمندسازی که علائم خاصی برای رهبران سازمان به شمار می آید.

 

2-2 )مدل بلانچارد، زیگارمی و زیگارمی
بلانچارد، زیگارمی و زیگارمی با در نظر گرفتن رویکرد مرشدانه برای مدیران براهمیت ایفای نقش مربیگری، ارشاد و انتخاب سبک مناسب سرپرستی تأکید ورزیدند. در رویکرد مرشدانه مدیر به افراد کمک می کند تا ارزشها و سنتهای سازمانی را درونی سازی کنند. مدیران فضای کاری ایجاد می کنند که افراد بیش از آنکه به دلایل بیرونی برانگیخته شوند با دلایل درونی به انجام بپردازند(Mallak and Kurstedt, 1996). یکی دیگر از جنبه های مرشد بودن و رشد دادن زیردستان آن است که مدیران نقش یک الگو را برای فردی که می خواهد او را به ثمر برساند بازی می کند(Block, 1987). اگر مدیر نقش خود را در کمک به دیگران برای رشد درک نکند تلاشهای توانمندسازی موفق نخواهد بود. برای اجرای توانمندسازی در ادراک از نقش مدیر تغییر صورت می پذیرد، مدیر باید کارکنان را به عنوان نیروهای بالقوه ای ببیند که باید به ظهور و فعلیت برسند. این فرایند به خوبی مربیگری یا مرشد بودن نامیده شده است و عبارتست از:
1. تعیین سطح مهارت کارکنان.
2. مطلع ساختن فرد از اهدافی که باید به دست آید و اهمیتی که این اهداف برای کل سازمان دارند.
3. اجرای آموزشهای مورد نیاز.
4. اجرای حمایت مناسب سرپرست بر مبنای سطح مهارت کارکنان.
5. سبک هدایتگری در موردی که فرد مهارت پایین دارد.
6. سبک مربیگری برای وظایفی که فرد مهارت دارد ولی تجربه یا انگیزه کافی ندارد.
7. سبک حمایتی برای انجام وظایفی که فرد مهارت اجرا دارد ولی هنوز اعتماد به تواناییهای خود برای انجام کار ندارد.
8. سبک تفویضی برای انجام وظایفی که فرد با انگیزه و دارای توان کامل باشد.
9. اطمینان از رشد مداوم مهارتهای فرد توسط واگذاری مسئولیتهای جدیدی که سطح بالاتری از سرپرستی را می طلبد.
10. ارشاد کارکنان تا جذب فرهنگ سازمانی و ارزشهای توانمندسازی.
11. حذف موانع ساختاری در سازمان.
12. اطمینان از فراهم بودن منابع موردنیاز، با اطمینان از مهارت فرد در کسب آنها.
13. حمایت از استمرار توانمندسازی.
14. مشارکت دادن افراد در اطلاعات مربوط به خود افراد و اثربخشی سازمانی(Blanchard and Zigarmi and Zigarmi, 1985).

 

3 )رویکرد شناختی
توماس و ولتهوس در مقاله خود تحت عنوان «عناصر شناختی توانمندسازی» در سال 1990 بُعد جدیدی از قدرت و توانمندسازی را مورد توجه قرار دادند آنها معتقد بودند که: قدرت دارای معانی مختلفی است. یکی از معانی قدرت انرژی است، بنابراین توانمندسازی انرژی سازی نیز معنا می دهد(Thomas and Velthouse, 1990).
رویکرد شناختی توانمندسازی را به طور وسیعتر به عنوان یک حالت انگیزش درونی در ارتباط با شغل تعریف می کند که شامل چهار تصور درونی است و بیانگر تمایل افراد به نقش های کاری خود می باشد(Julia et al., 1999)، این تصورات درونی عبارتند از:
1. معنی دار بودن : عبارت است از ارزش اهداف شغلی که در ارتباط با استانداردها یا ایده آلهای فردی مورد قضاوت می گیرد(Thomas and Velthouse, 1990)، یعنی اینکه فرد وظیفه ای را که انجام می دهد با ارزش تلقی کند.
2. شایستگی : شایستگی یا کفایت نفس، اعتقاد فرد به توانایی و ظرفیت خود برای انجام کارهای مهارتی است(Guist, 1984)، شایستگی چیزی شبیه اعتقادات عامل، توانایی شخصی و یا انتظار تلاش- عملکرد است(Bandura, 1989).
3. مؤثر بودن : عبارت از حدی که در آن فرد توانایی نفوذ در پیامدهای استراتژیک، اداری و یا عملیاتی در کار خود را دارا می باشد(Ashforth, 1989)
4. خودتعیینی(حق انتخاب) : در حالی که شایستگی یک مهارت رفتاری است، خودتعیینی یا حق انتخاب یک احساس فردی در مورد حق انتخاب برای پیش قدمی و تنظیم فعالیتهاست. همچنین آزادی عمل شاغل در تعیین فعالیتهای لازم برای انجام وظایف شغلی اطلاق می گردد(Thomas and Velthouse, 1990; Spritzer, 1995; Robbins, 1993).

 

1-3 )مدل اسپریتزر
اسپریتزر با تمرکز بر رویکرد شناختی به دنبال توسعه یک شبکه قانونمند توانمندسازی در محیط کار بود. در مدل اسپریتزر توانمندسازی نه به عنوان نتیجه یک فرآیند، بلکه به عنوان عاملی که از یک سو تحت تأثیر عوامل محیطی و سازمانی فردی قرار دارد و از طرف دیگر می تواند به عنوان عاملی مؤثر در اثربخشی سازمان عمل کند، نگریسته می شود. از این منظر توانمندسازی دارای کارکردی سازمانی است که تحت تأثیر فرهنگ جامعه قابلیت ارتقاء کارایی و اثربخشی سازمان را دارد. اسپریتزر بر مبنای مدل توماس و ولتهوس رابطه چهار بعد توانمندسازی روانشناختی(احساس معنی دار بودن، احساس شایستگی، احساس خود تعیینی«حق انتخاب»، احساس مؤثر بودن) با توانمندسازی را آزمون نمود و سپس به بررسی رابطه عوامل سازمانی و اجتماعی بر توانمندسازی شناختی پرداخت(Spritzer, 1995).

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


2-3 )مدل ککس و پارسونز
ککس و پارسونز توانمندسازی را فرآیندی تعریف می کنند که افراد یا گروهها برای مشارکت در زندگی شان یا داشتن سهمی در کنترل رویدادها و یا نهادهای مؤثر بر زندگی شان به اندازه کافی قوی می شوند. همچنین فرآیندی است که از طریق آن افراد کنترل و یا توانایی ایجاد تغییرات مثبت در سطح فردی، بین فردی و یا جنبه های سیاسی زندگی خود را بدست آورند.
از نظر ککس و پاسونز فرآیند توانمندسازی شامل سه جزء می باشد:
1. آزمون انتقادی رفتارها، ارزش ها و اعتقادات است که شامل خود اثربخشی ، اعتماد به نفس و خود ارزشمندی و نیز درک جنبه های سیاسی و بین فردی مشکلات و موضوعات می شود.
2. توسعه دانش، مهارت و شبکه ارتباطی با دیگران برای حمایت، آموزش و حل مسأله دوجانبه.
3. اقدام به عمل براساس منظر جمعی و انتقادی یک موضوع (Cox and Parsons, 1994 : 129-145)

 

توانمندسازی اجتماعی
به لحاظ اجتماعی توانمندسازی از جوانب مختلف نگریسته شده و بنابراین دیدگاههای مختلفی راجع به آن وجود دارد که در ادامه به طور مختصر بیان می شود.

 

توانمندسازی به عنوان توزیع قدرت
توانمندسازی توسط عده ای از نویسندگان تغییر در توزیع قدرت که منجر به دسترسی بیشتر به خدمات و محصولات (Jacobs1992; Korten1980)، یا افزایش فرصت مشارکت در فرایند سیاسی(McClendon,1993: 145-147; Zippay, 1995: 263-68)تعریف شده است. در این مفهوم توانمند سازی به عنوان فرآیندی تعریف می شود که در آن شهروندان یا انجمنها تاثیر سیاسی یا قدرت قانونی مربوط برای استفاده از حقوق و فرصتهای خود را بصورت آزادانه،کسب می نمایند(Elwood, 2002: 509-22). از این منظر توانمندسازی تحقق حقوق معنا می دهد و زمانی رخ می دهد که به شهروندان یا انجمنها شناخت بیشتر، دسترسی سیاسی و استفاده قانونی از حقوق خود اعطا شود. شهروندان از موقعیتی که در آن در تصمیم گیریها بی تاثیر بوده اند یا تاثیر اندکی داشته اند به موقعیتی می رسند که در آن بطور فعال در تصمیمات سیاسی مشارکت می کنند و بر خروجی آن تاثیر دارند. در نتیجه در این نگاه هدف توانمند سازی کاهش فاصله قدرت می باشد(Kitching, 1998: 493-503).

 

توانمندسازی به عنوان ایجاد قدرت
توانمندسازی گاهی به عنوان اکتساب مهارتهائی که شهروندان یا انجمها را قادر می سازد تا در موقعیتهای مختلف کنترل بیشتری داشته باشند تعریف می شود(Barber 1984; Korten 1980: 493-503). از این منظر توانمند سازی ظرفیت مشارکت و احساس خود اثر بخشی در شهروندان ایجاد می نماید(Elwood,2002:905-22). واندرمن و دیگران (1996) فرآیند ظرفیت سازی را به عنوان پیش نیاز ضروری توانمندسازی واقعی می دانند. زیرا از طریق ظرفیت سازی است که می توان از قدرت کسب شده استفاده کرد و آن را به کار برد. این مفهوم از توانمندسازی دیدگاه مجموع مثبت به قدرت دارد و فرض می نماید هر شهروندی در جامعه دارای قدرت است(2004: 8،Kyem) و هدف نهائی فرآیند مشارکت متمرکز نمودن قدرت تمام شهروندان برای همکاری در تحقق نفع جمعی می باشد(Abdullah, 1995; Zohar and Marshal, 1994).

 

توانمندسازی به عنوان ایجاد سرمایه انسانی برای کنش جمعی
توانمندسازی توسط عده ای از صاحبنظران به عنوان تحول درونی فرد که با ایجاد اعتماد به نفس آغاز می شود و به سرعت به احساس خودارزشمندی فرد تبدیل می شود که موجب موفقیت شخصی وی در سطح جهانی می شود(Friedman, 1992; Wilson 1996).این نوع از توانمندسازی همبستگی فرد با دیگران و خودتعریفی براساس عضویت فرد در اجتماع بزرگتر را افزایش می دهدKyem, 2004: 8 )). فرایند توانمندسازی بر ایجاد سرمایه اجتماعی و سازمانهائی که توانمندی شهروندان و انجمنها را افزایش می دهند و تقویت می نمایند تمرکز دارد(Wilson, 1996: 671-31)."سرمایه اجتماعی" به عنوان ترکیب شبکه های اجتماعی و هنجارهای مشترک اعتماد در روابط متقابل که محیطی مساعد برای روابط مدنی فراهم می کند تعریف شده است(Putnam, 1995: 65-78). فریدمن )1996 (توانمندی را حالتی تعریف می کند که در سطح فردی اتفاق می افتد، زمانیکه اعضای یک انجمن در نتیجه مشارکت در فعالیتهای جمعی و کسب کنترل بیشتر در زندگیشان توانمند می شوند. هدف این نوع توانمندسازی افزایش خود ادراکی و پتانسیل شهروندان برای تغییر خود و دیگران در جامعه می باشد(Kyem, 2004: 8). چنانچه ویلسون(1996) توضیح می دهد به محض افزایش احساس خود ارزشمندی در افراد آنها ورای محدودیتهای فردی خود به فهم نیاز جامعه وسیعتر توجه می نمایند. آنها همچنین راههای تغییر و کمک به دیگران را جستجو می کنند(p.617-31). ویلسون می گوید توانمندسازی نمی تواند اتفاق افتد و پایدار بماند مگر آنکه بر افراد درونا توانمندی متکی باشد که بتوانند با یکدیگر کار کنند و از توانائی درونی خود جهت رفع نیاز جامعه استفاده کنند، زیرا در فقدان خود تعیین کنندگی ای اینچنینی توانمندسازی افراد به راحتی به وابستگی، پدر سالاری و عادت به پرسیدن پاسخ سوالات می انجامد.

 

توانمندسازی به عنوان تغییر جامعه
از نظر تعدادی از نویسندگان نظیر مومکا)2000(، ریفکین)1996( و گروه بانک جهانی)1999( بین توانمند سازی و تغییر نهادهای جامعه و جامعه در کل رابطه وجود دارد. از آنجائیکه نهادها الگوی جمعی افکار، احساسات و کنش ما هستند احتمال دارد زمانیکه انجمن کنترل بیشتری بر امور خود داشته باشد، دستخوش تغییر شود. این دیدگاه ادعا می کند توانمند سازی منجر به آگاهی سیاسی و مشارکت می شود و همزمان با فعالیت شهروندان در انجمنها آنها شروع به تغییر نهادها و محیط پیرامون خود می نمایند(Kortenc and Sly, 1989: 493-503; Lyons et al., 2001:1233-332; Rifkin, 1996: 52-62).گروه بانک جهانی(1999) توانمند سازی را به عنوان انتقال کنترل بر تصمیمات و منابع به انجمنها و سازمانها می داند. در مورد گروه توانمندسازی به معنای تسهیل حقوق نیست بلکه تحقق حقوق برای کنترل بیشتر بر منابع و نیازهای محلی است.

 

گروههای هدف در توانمندسازی اجتماعی
در توانمندسازی اجتماعی حداقل سه گروه برای افزایش قدرت در نظر گرفته می شوند تا از وسعت عمل و اختیار بیشتری در تصمیم گیری و اقدام برخوردار باشند.
شهروندان و مشتریان . اولین گروه هدف در توانمندسازی اجتماعی شهروندان و مشتریان هستند. توانمندسازی معمولاً راجع به مشتریان بخش عمومی و یا بخش عمومی به طور کل مورد بحث قرار می گیرد(Sorenson, 1997). نظر بر این است که دولت برای آنکه در یک رژیم دموکراتیک مورد قبول واقع شود بسیار سلسله مراتبی، بسیار بروکراتیک و بسیار دور شده است. استدلال مدافعال توانمندسازی آن است که مردم باید توانمندتر شوند تا بتوانند در مورد زندگی خودشان تصمیم بگیرند. این توانائی می تواند به عنوان افراد یا اعضاء اجتماعات و گروه ها به کار برده شود. علاوه بر این عنوان می شود دولت باید از اعمال پدرسالاری برای شهروندان شایسته اجتناب کند. این رابطه قدرت بین دولت و شهروندان به خصوص در سازمانهای خدماتی مشهود است.
برنامه ی درگیر نمودن شهروندان بر پذیرش بخش عمومی توسط دولت و تصدیق تأثیر بیشتر شهروندان و مشتریان در سیاست تأکید دارد. به طور کل این نظریۀ دولت عنوان می کند که نهادهای متراکم برای درگیر نمودن عموم شهروندان ناکافی هستند و در نتیجه نهادی منسجم که امکان مشارکت و تأثیرمستقیم را فراهم می نمایند موردنیاز است(Peter and Pierre, 2000: 10).
توانمندسازی شهروندان در دانمارک به عنوان تبدیل افراد به شهروندان تعریف می شود. که به معنای آن است که توانائی هر فرد برای درونی ساختن دیدگاه کلی دولت اجتماعی افزایش می یابد(Sorenson, 1997: 557).
به طور مشابه بریتین و دیگران(1994) توانمندسازی و دموکراسی با کیفیت بالا را چنین تعریف می کنند، وجود شهروندی آگاه، سازمان یافته و مطمئن که در فضائی که هیچ صدایی حذف نمی شود به کار گرفته می شود(p.269-270). توانمندسازی شهروندان همچنین به یکی از موضوعات مورد بحث تعدادی از سازمانهای بین المللی که به دنبال تغییرات پایه ای در کشورهای کمتر توسعه یافته هستند، تبدیل شده است(Timberg, 1995).
یکی از راههای توانمندسازی شهروندان پیشنهاد می نماید که دولتها بخش عمومی را بیشتر به عنوان مشتری در نظر بگیرند تا ارباب رجوع و بیاموزند به خواسته های مردم گوش فرا دهند. برای مثال، در انتهای طیف درگیر نمودن شهروندان در نقششان به عنوان والدین، ساکنین و شهروندان فرصت و مدیریت مدارس و وضعیت خانه سازی به آنها سپرده می شود به جای آنکه صرفاً بر عهده مدیران عمومی نهاده شود(Birchall et al., 1995 ; Hess, 1994). در سطوح پایین تر توانمندسازی شهروندان، ابزارهای متنوعی جهت مشارکت شهروندان در استماع عمومی ، در جلسات گفتگو و مشورت برای اخذ تصمیم، و یا حداقل جدی تر گرفتن شکایتهای آنها پیش از سابق می باشد(Robert, 1997 ; Tritter, 1994). تمام این ابزارها به منظور اعطای نقش مستقیم و معنادار در ایجاد و اجرای سیاست عمومی به شهروندان طراحی می شود، به عبارت دیگر موجبات توانمندسازی شهروندان می شود.
کارکنان دولت . دومین گروهی که باید از طریق توانمندسازی قدرت آنها افزایش پیدا کند کارکنان سازمانهای عمومی بخصوص کارگران سطوح پائین این سازمانها می باشند. فرض آنکه چنانچه فرصت درگیرشدن در سازمان به کارکنان داده شود آنها بهتر و سخت تر کار خواهند کرد ایده جدیدی نیست. در سالهای اخیر توانمندسازی کمتر به عنوان مهارت اداره کردن معناشده و بیشتر به عنوان بهبود زندگی کاری کارکنان چه در بخش خصوصی و چه در بخش عمومی مطرح شده است(Kemaghan, 1992).
در ساده ترین حالت، توانمندسازی در «جنبش کیفیت» با دوایر کیفیت و با مکانیزمهای ساده اعطاء کنترل به گروههای کارگری در شغل و سازمانشان آشکار شده است(Boucheart Pollit, 1993 ; Swiss, 1992). بعضی دیگر ایده توانمندسازی کارکنان را در هسته فرآیند تغییر جای داده اند (Peter and Sovoice, 1996). مدیریت عمومی کشورهای اسکاندیناوی به طور سنتی بسیار مشارکتی تر از دیگر کشورها می باشد، اما حتی در این کشورها نیز پاره ای اصطلاحات برای افزایش درگیر نمودن کارکنان بخش عمومی انجام شده است(Gustafsson, 1987).
در تمام این موارد به طور ساده توانمندسازی به معنای اجازه به کارکنان برای اخذ تصمیم در ارتباط با کارشان، بدون مراجعه به سرپرستان یا قوانین رسمی است با این فرض که کارکنان مذکور شرایط کار خود و نیازهای مشتریان را بیش از بقیه تشخیص می دهند.
حکومت محلی . سومین هدف توانمندسازی اجتماعی، توانمندسازی حکومت محلی است. بحث آن است که حکومت مرکزی امتیازات کامل تنظیم قوانین را در اختیار دارند و با سیاست متجانس سازی ابتکار را در سطح حکومتهای محلی خاموش می نماید. در این سطح توانمندسازی ممکن است «تمرکز زدایی» یا «واگذاری» قدرت عنوان شود. در دهه های 1980 ، 1990 رژیم های متمرکزی چون فرانسه و اسپانیا شروع به واگذاری قدرت به سطوح پایین نمودند(Loughin and Mazey, 1995). هرچند دولت- کشور به عنوان عامل اصلی در اروپا باقی می ماند،افزایش اهمیت «سرزمینهای اروپائی» در جهت این نوع توانمندسازی است(Le Gales and Le Squentse, 1998).
در اینجا مبانی نظری یکسان است و تمرکز زدائی تصمیم گیرندگان محلی یا حکومت منطقه ای را جهت اخذ تصمیمات متناسب با نیازها و ظرفیتشان در چارچوب ملی تواناتر می سازد.
چنانچه انجمنهای محلی در فرآیند پشتیبانی و تولید از طریق توانمندسازی درگیر شوند خدمات به نحوه مطلوب تری ارائه می شود. پلیس محلی در تأمین قانون و امنیت بسیار مؤثرتر است، زیرا می تواند اعضاء بیشتری از مردم داشته باشد و در نهایت، توانمندسازی موجب تجدید حیات دموکراسی از طریق انگیزش تعداد بیشتری از مردم جهت توجه به انجمنهای محلی برای رأی دادن و یا کاندیدشدن در انتخابات می شود(Foster and Plowden, 1996: 129 ).
یک مثال از این جنبش، مذاکرات پارلمانی برای اصلاحات رفاه در ایالات متحده است که از این طریق برنامه محلی تغییر سیاستگذاری جهت بازگشت قدرت و مسئولیت هرچه بیشتر به هر یک از ایالات انجام شد(Beaurnont, 1996 ; Hills, 1998).سیستم رفاه قدیمی ملغمه ای شده بود که ایالات را نادیده می گرفت اما سیستمی که از نتایج مذاکرات این جنبش حاصل شد قدرت را به طور شفاف به ایالات واگذار نمود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   44 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله طراحی مدلی برای توانمند سازی شهروندان