دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
فرمت فایل: word
تعداد صفحه:27
چکیده:
این مقاله، نگاهی اجمالی دارد به سیر تدوین معاجم و واژهنامههای عربی به عربی از قبل از اسلام تاکنون. قبل از اسلام در بین اعراب، فرهنگهای شفاهی رایج بود ولی کمکم با ظهور و گسترش اسلام، لزوم تدوین فرهنگها و معاجم لغوی به صورت مکتوب احساس گردید. لذا پایههای تدوین واژهنامهها با اتخاذ یکی از چهار شیوة معجمنویسی بنا نهاده شد. معاجم و کتب لغت فراوانی در این رابطه تالیف شدند وبا گذشت زمان بر غنای مجموعه افزوده شد.
از جمله این کتب لغات، کتابهای «العین»، «التهذیب اللغه»، «المحیط»، «البارع فی اللغه»، «المحکم»، «الجمهره اللغه»، «المقاییس»، «مجملاللغه»، «الصحاح»، «العباب»، «لسانالعرب»، «قاموسالمحیط»، «تاجالعروس»، «اساس البلاغه»، «محیطالمحیط»، «اقرب الموارد»، «المنجد فیاللغه»، «معجمالوسیط» میباشند.
کلید واژهها:
لغت، معجم، واژهنامههای عربی، حروف الفباء، نظام الفبائی، تبویب.
مقدمه:
قبل از اسلام، اعراب توجه چندانی به تحصیل علم از جمله علم صرف و نحو نداشته و تحصیل آن را جزو صنایع و حرف میدانستند و سرودن اشعارشان صرفاً براساس شرایط آب و هوائی و نژاد و فطرتشان بود. ولی به دلیل رفت و آمد عربها با بیگانگان و انحراف تدریجی در لغت زبان عربی و از طرفی گسترش اسلام در بین مردم غیرعرب، فراگیری زبان عربی به عنوان زبان دین لازم شناخته شد تا مردم تازه مسلمان در فهم معانی قرآن و احادیث دچار اشتباه نشوند و یا قرآن دستخوش تحریف نگردد. در نتیجه کمکم لغتشناسی و فرهنگنویسی و تدوین لغتنامهها مورد توجه قرار گرفت.(۱)
روشهای تدوین معاجم:
تنظیم کلمات و مفردات برحسب معانی و موضوعات وتدوین رسالههای کوچک فراوان در این رابطه، به تدریج راه را برای ظهور معاجم هموار کرد و بعدها برای تدوین معاجم نیز طرق مختلفی بکار گرفته شد. از جمله:
۱) روش اول:
نخستین روش معجمنویسی، از آن خلیل بن احمد فراهیدی پیشگام در علم نحو و واضع علم عروض میباشد. وی صاحب کتاب «العین» اولین کتاب لغت در زبان عربی میباشد.(۲)
در این روش، لغات بر مبنای مخارج حروف (مواضع تلفظ حروف در حلق و دهان) مرتب میشوند. این حروف عبارتند از: «ع ح هـ غ خ، ق ک، ج ش ض، ص س ز، ط د ت، ظ ذ ث، ر ل ن، ف ب م، و ی ا» و خلیل معجم خود را با حروف عین یعنی «کتاب العین» آغاز کرد.(۳)
معجم وی از «کتب» مختلفی تشکیل میشود و هر کتاب براساس ساختمان کلمه تبویت میگردد.
او هر حرف را یک کتاب نامید که در برگیرنده لغات زیادی بود و واژگان عربی اعم از مستعمل و مهمل را دارای چهار حالت ثنائی (دو حرفی) و ثلاثی (سه حرفی) و رباعی (چهار حرفی) و خماسی (پنج حرفی)دانست.
خلیل در تألیف معجمش دو نکته را لحاظ کرد: اول تنظیم کتاب براساس مخارج حروف و دوم، مسئله تقالیب.
احتمالاً ابتکار خلیل بن احمد در تنظیم معجم براساس مخارج حروف که برگرفته از هنر موسیقی و آشنائی او با دستگاه صوتی میباشد، به خاطر آن است که حروف از طریق صوت راحتتر از کتابت و نوشته، تشخیص داده میشوند. وی در تألیف کتاب «العین»، موضوع «تقالیب» را مد نظر قرار داد. به این معنی که تمامی کلمات قابل تصور بعد از جابجا کردن حروف یک کلمه، در یک جایگاه واحدی قرار میگیرند. مثلاً وی با قلب ودگرگونی کلمه «ضرم» که در کتاب ضاد قرار گرفته، کلمات دیگری چون ضمر، مرض، مضر، رضم، رمض را به دست آورد. و آنها را هم در همان کتاب قرار داد. و از تکرار این کلمات در سایر کتب معجمالعین از جمله کتاب م، ر، … هم خودداری کرد. چرا که در کتاب «ضاد» از آنها یاد کرده بود. (۴)
از جمله کتب دیگری که مشابه روش خلیل تألیف شده، کتاب «التهذیب اللغه» تألیف ابومنصور محمدبن احمدبن از هر بن طلحه معروف به ازهری هروی میباشد.
او به تبعیت از خلیل، معجم خود را براساس مخارج حروف تدوین کرد و هدفش از تألیف آن، پاکسازی و پیرایش لغات از موارد خطا و اشتباه بود و به همین علت هم کتابش را «التهذیب» نامید.
وی کتابش را با حروف حلقی آغاز کرد و اول آن را حرف عین قرار داد و به حروف شفهی (یعنی فاء و باء و میم) ختم کرد. او همچنین روش خلیل در قلب کردن کلمات یعنی نظام تقالیب را در معجمش اعمال کرد. (۵)
اما در بعضی جاها با او اختلاف نظر داشت از جمله اینکه برخلاف خلیل که هر کلمهای که یک یا دو حرفش از حروف علّه (واو- الف- یاء) بود و آنها را به همراه مهموزها (کلمات دارای همزه) در باب لفیف (کلمات دارای دو حرف علّه) قرار میداد، او مهموزها را از معتل جدا کرد. (۶)
ابن منظور در لسان العرب، تهذیب اللغه را از مختصرترین کتب لغت بر میشمارد. (۷)
کتاب دیگری که به شیوة خلیل تألیف شده کتاب «المحیط» تألیف ابوالقاسم اسماعیل بن عبّاد (۳۲۶ هـ – ۳۸۵ م) معروف به صاحب بن عباد است او در تألیف کتابش از نظر رعایت ترتیب حروف ونظام تقالیب، پیرو خلیل بن احمد بوده و در تقسیم ابواب ازهری پیروی کرده است. و هدفش گردآوری لغاتی بوده که دیگران آن را جمعآوری نکرده بودند.
کتاب دیگر، «البارع فی اللغه» تألیف اسماعیل بن قاسم بن هارون ابوعلی قالی بغدادی (۲۸۸-۳۵۶هـ) است. با اینکه وی اساس معجم خود را براساس روش خلیل تنظیم و در بیان کلمات و قلب کردن آنها از او پیروی کرد اما، در برخی جاها از جمله تبویب و تقسیمبندی بابها، نحوة کار او با خلیل تفاوت داشت.
«البارع»، اولین معجمی بود که در اندلس تألیف شد و نسخة کامل آن تاکنون یافت نشده است. (۸)
کتاب دیگر، «المحکم» تألیف علی بن اسماعیل بن سیده اندلسی در اصول کلی، مانند کتاب العین خلیل بن احمد بود اما در جزئیات با هم تفاوت داشتند. وی در تبویب کتابش به بابهای ثنائی و ثلاثی و باعی و خماسی، از زبیدی پیروی کرد مضافاً اینکه باب دیگری را نیز تحت باب سداسی به آن اضافه نمود و آن را مخصوص الفاظ غیرعربی و اسماء اصوات قرار داد که البته سایر علمای صرف با او موافق نبودند و میگفتند که اوزان، مخصوص الفاظ عربی است و الفاظ اعجمی وزن ندارند و لذا الفاظ سداسی معنی ندارد.(۹)
این کتاب، به صحت و متانت مندرجات، ممتاز است و مولف آن در ضبط لغات و معانی آنها بسیار دقت کرده و شواهد را از موثقترین مأخذهای شعری اقتباس کرده است. (۱۰)
ابن منظور در لسانالعرب، المحکم را از کاملترین کتب لغت عرب برمیشمارد. (۱۱)
۲) روش دوم:
دومین روش تألیف معجمها که در سه کتاب «الجمهره» و «المقاییس» و «المجمل» به کار رفته است عبارت است از مراعات ترتیب الفبائی و ساختمان کلمه (ثنائی، ثلاثی، …) همراه با ترتّب کلمات از حروف اول تا آخر هر کلمه. ولی تفاوتهائی نیز با همدیگر دارند. تقسیمات اصلی کتاب جمهره مبتنی بر ساختمان کلمات است (ثنائی، ثلاثی، …) و بابها برحسب ترتیب الفبائی تقسیم شدهاند و هر باب با کلمهای که حرف نخستین آن، عنوان همان باب و حرف دومش، حرف بعدی الفباء است آغاز میگردد. مثلاً ابواب «باء» همراه با «تا» شروع میشود. و ابواب «تاء» همراه با «ثاء». ولی این روش دقیقاً در مقاییس و مجمل مراعات نگردیده است. (۱۲)
«الجمهرهاللغه» تألیف ابوبکر محمدبن حسن بن درید ازدی براساس حروف الفباء تنظیم شده و هر کلمهای همراه با سایر تقالیب مورد استعمال آن، در آن قرار گرفته است. نظام تقالیب ابن درید اقتضاء میکرد که هر بابی را با حروف خاص آن باب شروع کند یعنی هر باب با کلمهای که حرف اول آن، عنوان آن باب بوده و حرف دومش، حرف بعدی از حروف الفباء است، آغاز میشود. مثلا باب «خاء» باکلمهای که حرف اول آن «خاء» و حرف دومش «دال» باشد آغاز میشود سپس «خاء» و «ذال» سپس «خاء» و «راء». و چون قائم بر نظام تقالیب است و از طرف دیگر براساس نظام الفبائی تنظیم شده است لذا کلمه «سلب» بجای «سین» در باب «باء» یافت میشود. چرا که حرف «باء» بر حرف «سین» مقدم است. یا «رجع» در باب «جیم». چرا که در حروف الفباء، «جیم» بر «راء» مقدم است. (۱۳)
«المقاییس» تألیف ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریا بن حبیب، فرهنگی است که در آن لغات به چندین کتب تقسیم شدهاند که با همزه آغاز و به یاء ختم میشوند و هر کتاب نیز به بابهای سه گانه ثنائی، ثلاثی و بیشتر از ثلاثی تقسیم شدهاند. (۱۴)
این کتاب متکی بر «کتاب العین» خلیل و کتاب «الجمهره اللغه» ابن درید میباشد. (۱۵)
کتاب دیگر ابن فارس، کتاب «مجمل اللغه» از دیگر کتبی است که به عنوان حلقة مهمی در سلسله تحولات معاجم عربی به شمار میرود. این کتاب با توجه به حرف اول کلمات و برحسب حروف معجم، مرتّب و مدوّن شده است.
وی به علت دشواری یافتن مفردات لغات به دلیل ابواب و انشعابات زیاد سایر معاجم، این کتاب را تألیف و آن را به تعداد حروف الفباء به ۲۸ کتاب و هر کتاب را به سه باب اصلی ثنائی و ثلاثی و باب کلمات بیشتر از سه حرفی تقسیم کرد و کتابش را با کتاب همزه آغاز کرد.
وی در ترتیب مفردات، روش نوینی را در پیش گرفت. به این صورت که ترتیب الفبائی را برای حروف اوّل و دوم و سوم کلمه لحاظ کرد و همچون سایر کتابهای معجم به شاهد مثالهائی از اشعار و احادیث نبوی و شواهد قرآنی و کلام بلیغان و فصیحان استناد کرده است. شیوه او در تدوین و ترتیب بابها و مفردات در دو کتاب لغت «مقاییس اللغه» و «مجملاللغه»، شیوه واحد و مشابهی بوده ولی هدف او از تألیف آن دو متفاوت میباشد. هدف او از تألیف کتاب «مجملاللغه»، جمعآوری کلمات صحیح از مفردات لغات و تبویب وترتیب آنها با رعایت اختصار و دوری گزیدن از الفاظ نامأنوس بود تا معجمی مختصر به مردم ارائه کند اما در مقاییس، او از اصول مفردات و اشتراک صیغههای ماده در یک معنی و چند معنی صحبت کرده است. (۱۶)
۳) روش سوم:
سومین روش تدوین معاجم، شامل معجمات بزرگی چون «الصحاح»، «العباب»، «لسانالعرب»، «قاموسالمحیط»، «تاجالعروس» میباشد.
این روش شهری یافت که هیچیک از روشهای دیگر در تاریخ معاجم عربی بدان شهرت دست نیافت. این کتاب براساس حرف آخر کلمه به ترتیب الفبائی به ابوابی مختلف تقسیم شده و هر باب نیز با توجه به حرف اول کلمات به ترتیب الفبائی به چند فصل منقسم شده است و آنگاه مواد لغوی در این فصول، با توجه به حرف وسط و فقط به اعتبار حروف اصلی، فراهم آمده است. (۱۷)
«الصحاح» یا «تاج اللغه و صحاح العربیه» تألیف اسماعیل بن حماد جوهری مکّنی به ابونصر میباشد. (۱۸)
او اولین کسی بود که تنها به جمعآوری لغات صحیح اقدام کرد و روشی را در تدوین کتابش اتخاذ کرد که به آن منزلت رفیعی نسبت به سایر معاجم بخشید. وی صحاح را براساس حروف الفباء منظم کرده و آخرین حرف اصلی هر کلمه، باب و اولین حروف آن، فصل قرار گرفت.
کتاب وی ۲۸ باب و هر باب دارای ۲۸ فصل (به عدد حروف الفباء) میباشد.
مثلاً کلمه «شرف» در باب «فاء» و فصل «شین» قرار میگیرد. و یا کلمه «بسط» در باب «طاء» و فصل «باء». و در هر باب تمام کلماتی که آخرشان مطابق آن حرف است جمعآوری شده است مثلاً در باب «الف» هر کلمهای که مختوم به همزه باشد قرار گرفته است و اول هر کلمه نیز فصل میباشد لذا ماده «أجأ» در فصل الف مهموزه جای میگیرد.
عدهای از علماء، علت اینگونه تبویب جوهری را رعایت حال شعراء و نویسندگان نظم و نثر که با اواخر کلمات سر و کار دارند، ذکر میکنند. روش مبتکرانه او به دلیل اشرافش بر علم صرف و نحو واشتغالش به آن صورت گرفت. او ملاک اصلی کلمه را لام الفعل کلمه (حرف سوم از ریشه اصلی فعل ثلاثی مجرد) دانسته و معتقد بود که تغییرات، قبل از لامالفعل و بر روی فاءالفعل (حرف اول از ریشة اصلی فعل ثلاثی مجرد) یا عینالفعل (حرف دوم از ریشه اصلی فعل ثلاثی مجرد) کلمه انجام میشود. ولی لامالفعل در اوزان مزید کلمه (وزنهای غیرثلاثی مجرد) هم ثابت باقی خواهد ماند. و لذا تبویب کتاب براساس حرف آخر کلمه باعث میشود که محقّقی که به ابواب مجرد و مزید آشنائی ندارد کلمة مورد نظر خود را ولو بعد از تغییر هم بیابد. مثلاً کلمة «اکرم» که از «کرم» اخذ شده در باب «میم» یافت میشود.
جوهری بعد از تشکیل باب و فصل، نظام دیگری را هم رعایت کرد و آن اینکه به حرف دوم و سوم در ترتیب کلمات توجه کرده و هر کدام که حقّش تقدیم بود را مقدم میداشت. مثلاً «أرب» را قبل از «أزب» قرار داد. و این کار را نه تنها در ثلاثی که در رباعی هم انجام داد. و این کار او، معجمش را بسیار جدید و زیبا کرده و آن را از هر گونه اشتباه و اضطرابی مصون داشت. مضافاً اینکه کتاب او مملو از شواهد شعری و مسائل صرف و نحوی بوده است. (۱۹)
کتاب دیگر، «العباب» تألیف ابوالفضایل رضیالدین حسنبن محمدبنحسن صغانی (صاغانی) میباشد. این کتاب در اصول کلی با سایر معاجم دستة سوم مشترک است ولی ویژگی خاص آن این است که رنگ ادبی بر آن چیرگی دارد و توجه به شواهد شعری در آن بسیار است. (۲۰)
این کتاب، فرهنگی بزرگ مشتمل بر بیست جلد است که لغات را بر حسب حرف آخر مرتب ساخته است ولی ناقص مانده وتا اوایل حرف میم بیشتر نوشته نشده است. (۲۱)
«لسانالعرب» تألیف جمالالدین ابوالفضل محمدبنمکرمبنعلی انصاری خزرجی افریقی مصری معروف به ابن منظور میباشد. ابن منظور با تألیف این کتاب، میان کتبی چون التهذیب، المحکم و الصحاح و حواشی آن و الجمهره و نهایه را جمع کرده است و لذا انسان را از مراجعه به سایر کتب بینیاز میکند. (۲۲)
این کتاب یکی از فرهنگهای مفصل و معتبر عربی است که مؤلف آن عنایتی خاص به لغات قرآن و احادیث داشته است و در ضمن توضیح لغات، شواهد فراوانی از شعر، مثل، ادبیات عرب و آیات قرآنی و حدیث برای معانی کلمات آورده است.
کتاب دیگر، «قاموسالمحیط» تألیف محمدبن یعقوب بن ابراهیم بن عمر فیروزآبادی میباشد. (۲۳)
که فیروزآبادی در تألیف آن، به کتاب «محکم» ابن سیده نظر داشته و آن را معتبر دانسته است.
وی در کتابش، شصت هزار مادة لغت عربی را جمعآوری کره است. در صورتی که جوهری در کتاب صحاح فقط چهل هزار ماده را جمع کرده است. و پس از انتشار این کتاب، اکثر طلاب علوم عربی به آن روی آوردند و دیگر به کتبی که سابقاً مورد مراجعة آنها بود، حتی کتاب صحاح جوهری هم مراجعه نکردند. قاموس، یگانه کتاب لغت عربی است که در باب آن کتب و رسائل بسیاری تألیف شده است. (۲۴)
این کتاب مشتمل بر ۲۸ باب به ترتیب حروف الفباء میباشد بجز اینکه باب «هاء» بر باب «واء» و «یاء» مقدم است. و ابواب آن به ترتیب حرف آخر از حروف اصلی کلمات میباشد. آیات قرآن و احادیث و شعر و خطابه نیز در آن به چشم میخورد.
کتاب دیگری که مطابق روش سوم تدوین شده است «تاجالعروس» تألیف محمدبنعبدالرزاق حسینی مشهور به مرتضی زبیدی مکنّی به ابوالفیض میباشد. (۲۵)
این کتاب در واقع شرحی بر کتاب «قاموسالمحیط» فیروزآبادی و مبسوطترین شرح بر آن نیز محسوب میشود. (۲۶)
دامنة «تاجالعروس» بسیار گسترده بوده و قاموس و افزون بر آن را دربر میگیرد و ترکیبی از دائرهالمعارفها و معاجم لغوی است. (۲۷)
در این کتاب، لغات در چندین ابواب و فصول قرار گرفتهاند به طوری که حرف آخر کلمه باب و حرف اول آن فصل را معین میکند.
۴) روش چهارم
چهارمین روش تدوین معاجم عربی، شامل کتبی چون «اساس البلاغه»، «محیط المحیط»، «اقرب الموارد»، «المنجد» و «معجمالوسیط» میباشد. در این روش، تبویب و تفصیل و ترتیب کتاب مبتنی بر حروف الفباء است به اعتبار حرف اول و دوم و سوم ریشة اصلی کلمات. این روش که اساس تدوین و تبویب معاجم و فرهنگهای روزگار ما است به نظر گروهی ازدانشمندان، از ابتکارات و ابداعات محمود بن عمر بن محمدبن احمد زمخشری در کتاب اساس البلاغه است. ولی به نظر میرسد که مبتکر واقعی آن ابوالمعالی محمدبن تمیم برمکی باشد که در سال ۳۹۷ هـ زنده بود و تقریباً بیش از یک قرن و نیم زودتر از وفات زمخشری (۵۳۸هـ) زندگی میکرده است. (۲۸)
از ویژگیهای کتاب «اساس البلاغه» آن است که براساس ترتیب حروف الفباء مرتب شده است و کلمات مجاز از حقیقت و همینطور کنایه از تصریح نیز از همدیگر جدا شدهاند و زمخشری تفاوت آنها را با ذکر شعر و مثال بیان کرده است. (۲۹)
کتاب دیگر «محیطالمحیط» تألیف پطرس بستانی میباشد. این فرهنگ علاوه بر کلیة لغات موجود در قاموسالمحیط، شامل تعدادی لغات مرکب و اصطلاحات علوم و فنون نیز میباشد.
اگر کلمهای مفرد و مجرد میباشد با رعایت حرف کلمه، آن را مییابیم. و در صورتی که کلمه، لفظ مزید باشد، ابتدا حرفهای زائد آن را حذف کرده و صیغه مجرد آن را ساخته سپس براساس حرف اولش آن را پیدا میکنیم. و اگر در کلمهای حرفی قلب شده و تبدیل به حرف دیگر شده باشد با برگرداندن آن به حالت اول، کلمه در معجم یافت میشود.(۳۰)
«اقرب الموارد فی فصح العربیه والشوارد» معروف به «اقرب الموارد» تألیف سعید الخوری الشرتونی اللبنانی (۱۳۰۷هـ/۱۸۸۹م) یکی از فرهنگهای عربی به عربی معاصر میباشد.
این فرهنگ درخصوص معانی یک لغت، به اشعار و یا ضربالمثلهای عربی استشهاد کرده و اگر بیتی آورده از شاعرش نیز نام برده است.
این کتاب شامل دو بخش است، مفردات لغات و اصطلاحات علمی و اعلام. (۳۱)
«المنجد فیاللغه و الأعلام» از لویس معلوف (۱۳۲۶هـ/۱۹۰۸م) یکی دیگر از فرهنگهای رایج و قابل استفادة اغلب محققین و مترجمین میباشد. بخش اول آن که مربوط به لغات و واژهها میباشد به ترتیب حروف الفباء و با توجه به ریشة کلمات تنظیم شده است. و برای یافتن معنای یک کلمة مزید باید به ریشه ثلاثی مجرد آن رجوع کرد.
و قسمت دوم آن شامل شرح أعلام (اسامی شخصیتها، اماکن شهرها، …) میباشد. (۳۲)
«المعجم الوسیط» تألیف گروهی از ادیبان و لغتشناسان معروف مصری یکی دیگر از فرهنگهای عربی به عربی میباشد که از نظر جامعیت و اعتبار و ارزش در بین فرهنگهای جدید بینظیر است. در این فرهنگ، واژههای جدید و مصطلحات علمی جایگزین واژههای مهجور و بدون استعمال شده است آیات قرآنی و احادیث نبوی و امثال عربی و ترکیبهای بلاغی نویسندگان و شاعران فصیح نیز در آن به چشم میخورد.
از ویژگیهای دیگر این کتاب آن است که در ذکر ابواب فعل با معنای واحد، به یک باب اکتفا شده است. مگر آنکه با اختلاف ابواب، در معنای فعل هم تفاوتی ایجاد شود که در این صورت، همه ابواب آن با معانی آنها ذکر شدهاند. در باب مصادر نیز مشهورترین و مستعملترین آنها در معجم آورده شده است.
روشی که در ترتیب مواد لغوی این کتاب به چشم میخورد به شرح زیر است:
۱- مقدم ساختن افعال بر اسماء
۲- مقدم داشتن افعال مجرد بر افعال مزید
۳- مقدم داشتن معنای حسی بر معنای عقلی و معنای حقیقی بر معنای مجازی.
۴- مقدم داشتن فعل لازم بر متعدی. (۳۳)